لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
سیاست ایالات متحده در خلیج فارس
حسین عسکری استاد روابط و تجارت بینالملل و صاحب کرسی ایران در دانشگاه جورج واشنگتن است. این کرسی در سال 1974 توسط دولت وقت ایران در این دانشگاه تاسیس شد. دکتر عسکری که دکترای خود را در رشته اقتصاد از انستیتوی فناوری ماساچوست یا MIT گرفته علاوه بر حضور در هیات اجرایی صندوق بینالمللی پول به عنوان مشاور ویژه وزیر دارایی عربستان و مدیر تیم بینالمللی کارشناسان انرژی ترسیمکننده طرح انرژی بلندمدت دولت سعودی نیز فعالیت کرده است.
وی دربازه زمانی 92-1990 به عنوان میانجی به بهبود روابط میان ایران؛ عربستان سعودی و کویت کمک کرد. او علاوه بر تالیف آثاری چون <صادرکنندگان خاورمیانه: چه بر سر توسعه اقتصادی آمد؟>، <تحریمهای اقتصادی، بررسی فلسفه و کارآیی آنها>، <بررسی موضوعی تحریمهای اقتصادی ایالات متحده: تجربه ایران، کوبا و چین>، <توسعه اقتصادی در کشورهای حاشیه خلیج فارس: نعمت و نفرین نفت>، <بدهی جهان سوم و نوآوری مالی>، <عربستان سعودی: نفت و جستوجوی توسعه اقتصادی> با حضور در برنامههای تحلیلی شبکههای بیبیسی، انبیسی، سیانان، بلومبرگ و الجزیره و نیز نگارش مقالات تحلیلی متعدد در نیویورکتایمز، واشنگتنپست، اینترنشنال هرالد تریبیون، یواس نیوزاند ورلد، ریپورت و نشنال اینترنت در زمره معتبرترین تحلیلگران مسائل منطقهای به شمار میرود. دکتر عسکری در مطلب حاضر تلاش کرده است تا به روند سیاستهای آمریکا در خلیجفارس که مبتنی بر دستیابی این کشور به نفت منطقه است، پرداخته و آن را در سیاستهای آینده آمریکا بررسی کند.
اصلیترین منافع آمریکا در خلیج فارس منافع اقتصادی بوده و خواهد بود، چراکه از این طریق میتواند بر منابع انرژی منطقه کنترل و دسترسی بهتری داشته باشد و به تبع آن بازار پرسودی را برای صادرات این کشور تضمین خواهد کرد. بنا بر اظهارات بوش در انتخابات میان دورهای 2006 نیروهای آمریکایی به دلایلی مرتبط با نفت، همچنان در عراق مستقر خواهند بود. به توجه به تاریخچه آنچه که مشوق مداخله و فعالیت نظامی ایالات متحده در خلیج فارس و همچنین تقابل مربوط به انرژی و ژئوپولیتیکی آمریکا با چین شد، احتمال دارد چنین انگیزهای بر سیاست رئیسجمهور آینده آمریکا در منطقه حاکم شود.
در پی نفت
نفت آرمان آمریکا در بخش عظیمی از سالهای قرن بیستم بوده و اکثر مداخلات غرب در منطقه خلیج فارس به همین عامل معطوف بوده است. از اوایل قرن گذشته بریتانیا برای بدستآوردن نفت ایران شاهان ایرانی را آلت دست خود قرار داده بود. آنچنان که تا پایان جنگ جهانی دوم درآمد بریتانیا از نفت ایران بر درآمد خود ایرانیها از نفت پیشی گرفت. در 14 فوریه 1945 روزولت، رئیسجمهور وقت، برای تثبیت دستیابی ایالاتمتحده به نفت عربستان سعودی عبدالعزیز، پادشاه این کشور، را بر عرشه ناو USS Quincy در ساحل مصر ملاقات کرد. در سال 1953 ایالات متحده و بریتانیابرای حفظ منافع نفتی بریتانیا و گشودن دری برای شرکتهای آمریکایی در ایران، دولت منتخب محمد مصدق که منطبق بر قانون اساسی این کشور بود را ساقط کرد. واشنگتن برای تضمین دستیلبی ایالات متحده به نفت خلیج فارس از شاه حمایت کرد.انقلاب اسلامی مبارزهای برای استقلال ایران از کنترل بیگانه بر نفت و امور داخلی این کشور بود.
پس از انقلاب اسلامی، ایلات متحده صدام حسین را حمایت کرد، چرا که به نظر میرسید که صدام فرصتی برای براندازی حکومت مخالف ایران مهیا میکند. اسناد سنای آمریکا نشان میدهد هنگامی که روند جنگ علیه عراق پیش رفت، ایالات متحده و اروپا سلاح شیمیایی و اطلاعات مربوط به میدان جنگ را در اختیار صدام قرار دادند که حاصل آن کشته و زخمی شدن حدود یک میلیون ایرانی بود.2 سال پس از پایان این جنگ صدام حسین به کویت حمله کرد و به تهدیدی برای عربستان سعودی و منابع نفتی این کشور مبدل شد. او دیگر برای ایالات متحده سودی نداشت و در واقع تهدیدی برای منافع آمریکا شده بود، ایالات متحده نیروهای عظیمی را در خلیج فارس گرد آورد و صدام را از کویت بیرون راند. تمام نشانهها حاکی از تلاش آمریکا برای پیگیری منافع نفتی به عنوان محرک این سیاستها است.
از زمان جنگ جهانی دوم، ایالات متحده از حاکمان خودکامه عرب در خلیج فارس حمایت کرده است تا بدین ترتیب دستیابی به نفت، قراردادهای پرسود تسلیحاتی و خدمات مهندسی را تضمین کند. ترویج دموکراسی و نهادهای دموکراتیک هدفی موقتی- ولی هرگز پیگیری نشده- بوده است. در واقع خلاف آن مدنظر بوده است: حمایت ایالات متحده از حاکمان خودکامهمانع از تغییر رژیم و بنابراین ظهور حکومت دموکراتیک شده است.
بوش به حمایت از دیکتاتورها از قبیل آلسعود در عربستان سعودی ادامه میدهد، این در حالی است که از تعهد خود به دموکراسی و حقوق بشر سخن میگوید-سیاستی که القاعده از آن به عنوان اهرمی برای جذب نیرو بهره برده است. تنها نگاهی سطحی به عربستان سعودی نشان میدهد که این کشور همه چیز دارد غیر از دموکراسی: قانون اساسی ندارد، تا همین اواخر انتخابات نداشت و اکنون تنها برای بخشی از شورای شهر انتخابات برگزار میشود، تمام کلیساها و کنیسهها ممنوع شده اند، زنان از حقوق کمی برخوردارند، از آزادی بیان حمایت نمیشود، و حاکمان آزادانه از کشور سود میبرند . با این حال ایالات متحده از چنین حاکمانی که روی ذخایر بزرگ نفتی نشستهاند حمایت میکند و براحتی آنها را میانهرو میخواند.
شهروندان عرب ایالات متحده را به خاطر حاکمان خودکامهشان و نبود آزادی مقصر میدانند. حمایت تاریخی آمریکا از رژیمهای غیر منتخب عامل اصلی ضد آمریکاییگری و تروریسم در دنیا بوده و خواهد بود-عامل زایش و تقویت امثال اسامه بن لادن و ایمن الظواهری تاریخ نشان داده نیاز و طمع آمریکا به نفت و بازارهای صادرات بر دموکراسی مقدم بوده است که تقابل آمریکا با رهبران منتخب اما مخالف واشنگتن کاو موید آن است.
جنگ عراق و مقاصد ایالات متحده
واقیتهای مربوط به انرژی و تاریخی نشان میدهند که ایالات متحده در سال 2003 با هدف دستیابی به نفت و برای تضمین قراردادهای خدمات نفتی،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
اقتصاد آمریکا چگونه کار میکند؟
کار در آمریکا: نقش کارگر
نیروی کار آمریکا در طول تکامل این کشور از جامعه ای کشاورزی به کشوری مدرن و صنعتی تغییرات بسیار اساسی ای کرده است.ایالات متحده تا اواخر قرن 19 کشوری عمدتا کشاورزی بود. کارگران غیر ماهر در اقتصاد ایالات متحده دستمزدهایی ناچیزی که تنها نیمی از دستمزد پرداخت شده به صنعتگران ماهر، استادکاران، و مکانیک ها بود دریافت می کردند. تقریبا 40 درصد از کارگران را کارگران کم مزد یا خیاط های کارخانه های لباس تشکیل می داد که معمولا در شرایطی سخت به زندگی خود ادامه می دادند. با زیاد شدن تعداد کارخانه ها، این بچه ها، زن ها، و مهاجرین فقیر بودند که معمولا برای کار کردن با دستگاه ها استخدام می شدند.
اواخر سده 19 و اوایل سده 20 رشد صنعتی چشمگیری را به دنبال داشت. بسیاری از مردم آمریکا مزارع و شهرهای کوچک را برای کار در کارخانه هایی که برای تولید انبوه سازماندهی شده و متکی به کارگران نسبتا غیر ماهر بوده و دستمزدهای ناچیز پرداخت می کردند ترک گفتند. در چنین شرایطی بود که اتحادیه های کارگری به تدریج قدرت پیدا کردند. آنها سرانجام در محیط های کاری کارگران بهبودهای چشمگیری ایجاد کردند. آنها همچنین موجب تغییر سیاست های کشور آمریکا شدند؛ اتحادیه های کارگری که در اغلب موارد با حزب دموکرات همسو بودند، رای دهندگان کلیدی بسیاری از قوانین اجتماعی که از زمان معامله جدید (1) رئیس جمهور فرانکلین دی روزولت (2) در دهه 1930 تا دولت های کندی (3) و جانسون (4) در دهه 1960 به تصویب رسید را تشکیل می دادند.با وجود اینکه کار سازمان یافته تا به امروز هنوز نیروی سیاسی و اقتصادی مهمی به شمار می رود، نفوذ آن به میزان چشمگیری کاهش یافته. تولید اهمیت خود را نسبتا از دست داده و بخش خدمات رشد کرده است. امروز بخش فزاینده ای از نیروی کار آمریکا صاحب مشاغل اداری است تا مشاغل کارگاهی و غیر ماهر. اما در عین حال، صنایع جدیدتر به دنبال نیروی کار بسیار ماهری می گردد که بتواند خود را با تغییرات دائم در رشته کامپیوترها و فن آوری های جدید وفق دهد. تاکید در حال رشد بر سفارشی سازی و نیاز به تغییرات پی در پی در محصولات به منظور پاسخگویی به تقاضای بازار برخی کارفرمایان را بر آن داشته تا از سلسله مراتب افراط آمیز کاسته و در عوض به تیم های کارگران خود فرمان میان رشته ای تکیه کنند.
کار سازمان یافته که ریشه در صنایعی همچون فولاد و ماشین آلات سنگین دارد، در پاسخگویی به این تغییرات دچار مشکل بوده. کار اتحادیه ها از بعد از جنگ جهانی دوم رونق گرفت اما با کاهش تعداد کارگرهای استخدام شده در صنایع تولیدی سنتی، تعداد اعضای اتحادیه ها نیز کاهش یافت. کارفرمایان در رویارویی با چالش های روز افزون رقبای خارجی کم درآمد، به دنبال سیاست های استخدامی انعطاف پذیرتری هستند تا از کارکنان موقت یا پاره وقت استفاده بیشتری کرده و بر برنامه های حقوق و مزایا که به منظور ایجاد روابط بلند مدت با کارکنان طراحی شده اند تاکید نشود. آنها همچنین با حرکت های انجام شده در جهت سازماندهی اتحادیه ها و اعتصاب ها با تهاجم بیشتری مبارزه کرده اند. سیاستمداران که زمانی میل به مقاومت در برابر قدرت اتحادیه ها نداشتند امروز قوانینی به تصویب رسانده اند که پایگاه اتحادیه ها را بیش از این تضعیف کند. در همین حال، بسیاری از کارگران ماهر جوان تر اتحادیه ها را رویداد تاریخی ای می دانند که استقلال آنها را محدود می سازد. تنها در بخش هایی که عمدتا به صورت انحصاری عمل می کنند - مانند مدارس دولتی و عمومی - است که اتحادیه ها ترقی داشته اند.
علی رغم تمام قدرت از دست رفته اتحادیه ها، کارکنان ماهر در صنایع موفق اخیرا از تغییرات به وجود آمده در محیط های کار خود بهره های فراوان برده اند. اما کارگران غیر ماهر در صنایع سنتی تر معمولا با مشکل روبرو هستند. دهه های 80 و 90 میلادی شاهد به وجود آمدن شکاف در حال گسترشی میان دستمزد کارگران ماهر و غیر ماهر بود. با وجود اینکه کارگران آمریکایی در اواخر دهه 90 دهه پر رونقی که مولود رشد اقتصادی قوی و نرخ بیکاری پایین بود را پشت سر می گذاشتند، بسیاری از آنها با بی اطمینانی به آینده می نگریستند.
استانداردهای کار
اقتصاددانان بخشی از موفقیت اقتصادی آمریکا را به انعطاف پذیری بازار کار این کشور نسبت می دهند. به کارفرمایان می گویند توان رقابتی آنها تا حدودی وابسته به داشتن آزادی برای استخدام و خاتمه خدمت دادن همگام با تغییرات بازار است. در عین حال، کارگران آمریکایی خود به طور عرفی متحرک هستند؛ بسیاری از آنها تغییر شغل را وسیله ای برای بهبود زندگی خود می بینند. اما از سوی دیگر، کارفرمایان نیز می دانند که امنیت کاری از مهم ترین اهداف اقتصادی کارگران است و اینکه کارگران بسیار ثمربخش تر خواهند بود اگر باور کنند که مشاغل آنها فرصت های پیشرفت بلند مدت در اختیار آنها می گذارد.
تاریخ کار آمریکا همواره شاهد تنش در میان این دو ارزش بوده - انعطاف پذیری و تعهد بلند مدت. بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که تاکید کارفرمایان بر انعطاف پذیری از اواسط دهه 80 میلادی بیشتر شده. شاید رابطه میان کارفرمایان و کارکنان به این دلیل ضعیف شده باشد. با این حال هنوز مجموعه وسیعی از قوانین ایالتی و فدرال از حقوق کارگران دفاع می کنند. بعضی از مهم ترین قوانین کار فدرال به شرح زیر است.· قانون استانداردهای عادلانه کار (5) مصوب 1938 حداقل دستمزد و حداکثر ساعات کار را تنظیم، و همچنین مقرراتی برای پرداخت اضافه کاری و استانداردهایی برای جلوگیری از سوء استفاده از کار کودکان تعیین می کند. این قانون در 1963 اصلاح شد تا از هرگونه تبعیض در تعیین دستمزد زن ها جلوگیری به عمل آید. کنگره حداقل دستمزد را مرتبا تعدیل می کند، اگرچه این مسئله معمولا از لحاظ سیاسی بحث انگیز است. بااینکه حداقل دستمزد در 1999، 5.15 دلار بود، تقاضای برای کارگر در آن زمان تا حدی رشد کرد که بسیاری از کارفرمایان - حتی آنهایی که کارگران غیر ماهر استخدام می کردند - دستمزدهای بالاتر از حداقل می پرداختند. برخی از ایالت ها حداقل دستمزدهای بیشتری دارند.
· قانون حقوق مدنی (6) مصوب 1964 می گوید کارفرمایان اجازه ندارند در امور استخدامی بر مبنای نژاد، جنسیت، دین، و ملیت اصلی تبعیض قائل شوند (این قانون اعمال تبعیض را همچنین در رای دادن و تامین مسکن ممنوع می سازد).· قانون سن و تبعیض در استخدام (7) مصوب 1967 از کارگران مسن تر در برابر تبعیض شغلی دفاع می کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
آمریکا به دنبال «تاکتیک بازگشتی» جنگ روانی علیه ایران
شاخص های عملیات روانی آمریکاو کشورهای غربی نشان می دهد که آنان از «تاکتیک بازگشتی » (The below Back Tactic ) درعملیات روانی خود علیه ایران استفاده کرده اند. این تاکتیک ماهیت مرحله ای و کم شدت دارد.
بررسی تحولات سیاسی جهان نشان می دهد که موج های جدیدی از عملیات روانی توسط کشورهای غربی علیه ایران سازمان دهی شده است. این گونه اقدامها می تواند ماهیت تبلیغاتی ، دیپلماتیک یا اقتصادی داشته باشد؛ اما غرب در نهایت به دنبال الگوی ستیزش امنیتی علیه ایران است.
شاخص های عملیات روانی آمریکاو کشورهای غربی نشان می دهد که آنان از «تاکتیک بازگشتی » (The below Back Tactic ) درعملیات روانی خود علیه ایران استفاده کرده اند. این تاکتیک ماهیت مرحله ای و کم شدت دارد. آنها همواره موضوعهایی که در دوران گذشته علیه ایران به کار گرفته می شد را مجدداً مطرح کرده و تبدیل به موضوع امنیتی ، جدیدمی نمایند. این امر بیانگر آن است که تاکتیک بازگشتی معطوف به ستیزش های فرایندی و تصاعد یابنده خواهد بود. درچنین شرایطی است که تاکتیک بازگشتی توسط ساخت های دیپلماتیک، سرویس های رسانه ای و موج های تبلیغاتی سازماندهی می شود. به هر میزان که چنین فرایندی گسترش بیشتری پیدا کند؛ زمینه برای تداوم منازعه در شرایط دیپلماتیک و نرم افزاری ادامه خواهد یافت.
برای تبیین شاخص های تاکتیک بازگشتی در عملیات روانی آمریکا و جهان غرب علیه ایران لازم است تا اخبار و تحولات منطقه ای و بین المللی مربوط به ایران مورد بررسی قرار گیرد. درچنین الگویی، هریک از حوادث می تواند یکی از شاخص های منازعه تلقی شود؛ زیرا منازعه ماهیت فرایندی، برنامه ریزی شده، مرحله ای و تصاعد یابنده خواهد داشت. اگر فرایند حوادث به گونه ای تداوم یابد که مخاطرات و تضادهای امنیتی کاهش یابد؛ به معنای آن است که زمینه برای تغییر چنین الگویی وجود دارد. در حالی که اگر شاخص های منازعه قبل ، بازسازی شود به معنای آن است که ستیزش در قالب الگوهای جدیدی تداوم خواهد یافت.
۱) بررسی رویدادهای منطقه ای وبین المللی در چارچوب « تاکتیک بازگشتی»
درسال های گذشته همواره دو الگوی رفتاری جهان غرب همزمان علیه ایران به کار گرفته شده است. این الگوها بر اساس نشانه های «فشار- مذاکره» ، «تهدید - همکاری»، «مشارکت - مقابله» سازمان دهی گردیده و در قالب موضوعات امنیتی علیه ایران منعکس می شود. نشانه های یاد شده بیانگر آن است که آمریکا و جهان غرب از الگوی «چماق - هویج» (Carrot and stick) علیه ایران استفاده می نمایند. این الگو می تواند در قالب فرایندهای دیپلماتیک، عملیات روانی ، تبلیغاتی و امنیتی تداوم یابد. نشانه های رویکرد یادشده در رفتارهای سیاسی - بین المللی در ارتباط با ایران را می توان به شرح زیر مورد توجه قرار داد:
الف) گری گوری شولتی ، نماینده آمریکا در آژانس بین المللی انرژی اتمی ضمن اعتراض به البرادعی اعلام داشت که الگوهای رفتاری آژانس منجر به ناامنی بیشتر جهان خواهد شد. وی تأکید داشت که آژانس باید فشارهای بیشتری علیه ایران اعمال نماید.
او همچنین به این نکته پرداخت که اگر ایران قطعنامه شورای امنیت را به مرحله اجرا نگذارد در آن شرایط فشارهای اقتصادی و امنیتی بیشتری علیه ایران به کار گرفته خواهد شد. ایران باید بداند نظام بین الملل در برخورد با آن کشور از هماهنگی و همبستگی لازم برخوردار است.
ب) «جوهان دربیک » نماینده بلژیک در سازمان ملل متحد و همچنین رئیس کمیته نظارت بر تحریم های شورای امنیت، اعلام داشت که باید تمامی مفاد قطعنامه علیه ایران به مرحله اجرا درآید. نباید ایران احساس نماید که می تواند از قطعنامه عبور کند. بنابراین تمامی کشورها باید گزارش دهند که چه اقدامهایی علیه سیاست های امنیتی ایران انجام خواهند داد.
ج) مذاکرات لاریجانی و سولانا منجر به تداوم الگوی رفتار دیپلماتیک گردید. سولانا بر این اعتقاد است که می توان رفتار ایران را از طریق دیپلماسی تغییر داد. بنابراین همواره تلاش دارد تا فضای جدیدی در روابط ایران وآژانس بین المللی انرژی اتمی ایجاد نماید.
ز) اجلاسیه ۴ جانبه شرم الشیخ با شرکت کشورهای مصر، اردن، اسرائیل و طرف فلسطینی (محمود عباس) برگزار گردید. جنبش حماس با اجلاسیه یادشده مخالفت نمود و آن را عامل بی ثباتی بیشتر در منطقه دانست.
ح) در ماه های فوریه تا ژوئن ۲۰۰۷ تلاش های گسترده ای انجام گرفت تا زمینه برای الحاق کشور اسرائیل به پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) فراهم شود. این اقدام از طرف آمریکا سازماندهی گردیده است. آمریکایی ها تلاش دارندتا شرایطی را به وجود آورند که به موجب آن زمینه برای افزایش مشارکت عملیاتی اسرائیل در مأموریت های ناتو به وجود آید.
۲) نشانه های عملیات روانی در چارچوب تاکتیک بازگشتی
زمانی که آمریکا از ضرورت تداوم فشارهای امنیتی بیشتر علیه ایران صحبت به عمل می آورد، بیانگر آن است که آنان تلاش دارند تا محدودیت های سازمان یافته علیه ایران را بازسازی نمایند. در این ارتباط «گری گوری شولتی» و همچنین «کاندولیزا رایس» تلاش های بیشتری را برای اعمال فشارهای تهدیدآمیز به کار گرفته اند.
اعمال فشار علیه ایران را می توان در اظهارات خانم رایس و همچنین سفر وزیر دفاع آمریکا به منطقه مورد توجه قرار داد. «رابرت گیتس» تلاش دارد تا هرگونه مخاطره امنیتی برای نیروهای آمریکایی را متوجه ایران نماید. بنابراین سفرهای دوره ای مقامهای آمریکایی به منطقه را می توان نمادی از دیپلماسی مبتنی بر فشار علیه ایران دانست.
از سوی دیگر آمریکایی ها مبادرت به گسترش تبلیغات سیاسی خود برای متهم سازی ایران به فعالیت های استراتژیک هسته ای می نمایند. آنان تلاش مؤثرتری را از طریق متنوع سازی فعالیت های دیپلماتیک و امنیتی در ارتباط با ایران به کار گرفتند. زمانی که چنین شرایطی ایجاد می شود، می توان نشانه های محدودیت دیپلماتیک را نیز مشاهده نمود.
در چنین روندی برخی از مقامهای کشورهای عربی نیز ایران را متهم به ایجاد بحران امنیتی در منطقه خاورمیانه نموده اند. در ماه های گذشته مقامهای برخی از این کشورها چنین نقشی را ایفا کردند.
به این ترتیب مشاهده می شود که آمریکایی ها به موازات انگلستان و برخی دیگر از کشورهای اروپایی از سیاست محدودسازی ایران حمایت می کنند. سفر رایس به کشورهای اروپایی در راستای چنین اهدافی انجام می گیرد. بنابراین لازم است تا شاخص های رفتار آمریکا در جهت گسترش ائتلاف سازی برای محدود کردن موقعیت ایران در امنیت جهانی را مورد توجه قرار داد. اگر آمریکا بتواند، الگوی ائتلاف منطقه ای و بین المللی را تداوم بخشد، در آن شرایط موج های جدیدی از تهدید و فشار امنیتی علیه ایران ایجاد خواهد شد و باید ایران تلاش کند تا چنین ائتلافی شکل نگیرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 25 صفحه
قسمتی از متن .doc :
شرکت جونز. بلر:
در اوایل ژانویه 2000 الکساندر بارت رئیس شرکت جونز بلر بر صندلی خود تکیه زد و گفت"جلسه ی دیگر بر گذار شد. اما راه حلی ارائه نشد. هیئت اجرایی بعد از دو جلسه طولانی مدت هنوز هم نتوانسته اند راجع به مکان و چگونگی استقرار شرکت پوشش های رنگ ساختمانی تصمیم گیری نمایند. او از منشی خود خواست جلسه ای دیگر برای هفته آینده تعیین کند.
صنعت رنگ امریکا:
صنعت رنگ امریکا به سه بخش گسترده:
1) پوشش های ساختمانی
2) پوشش های تجهیزات تولیدی اولیه(OEM) و
3) پوشش های ویژه تقسیم می شود.
پوشش های ساختمانی که متشکل از رنگ هایی با کاربردهای، روغنی جلا و لاک مخصوص ساختمان های مسکونی، تجاری و سازمانی می باشد. در عمده فروشی ها و خرده فروشی ها به فروش می رسند و توسط مشتریان خود کرد(مشتریانی که خود به کار رنگ آمیزی می پردازند) پیمانکاران و نقاشان حرفه ای خریداری می شوند. معمولا پوشش های ساختمانی Shelf Goods نامیده می شوند و 43 درصد فروش دلار را تشکیل می دهند. پوشش های OEM به خریداری صنعتی ویژه اختصاص دارد و در تجهیزات اولیه در طی تولید به کار می رود. این پوشش ها در کالاها با دوام مانند اتومبیل، کامیون، تجهیزات حمل و نقل، وسایل برقی خانگی در و پنجره، جعبه های فلزی و محصولات ساختمان سازی و تجهیزات و دستگاههای صنعتی استفاده می شود. پوشش های OEM 35 درصد از فروش صنعتی دلار را تشکیل می دهند. پوشش های ویژه برای دستگاهها یا شرایط محیطی خاص از جمله حرارت بالا قرار گرفتن در معرض مواد شیمیایی با خورنده فراهم شده اند. این پوشش ها در جلا دهنده های ماشینی، ساختارهای صنعتی و حفاظتی(از جمله کارخانجات، دستگاهها و راه آهن) پل ها، دستگاههای دریایی(کشتی و تسهیلات دور از ساحل مانند دکل های نفت) بزرگراهها، علائم ترافیکی، رنگ های فلزی و اسپری استفاده می شوند پوشش های ویژه 22 درصد از کل صنعت فروش دلار را تشکیل می دهند. به طور کلی صنعت رنگ امریکا به صنعتی تکامل یافته تبدیل شده است. فروش های صنعتی در سال 1999 بیش از 13 بیلیون برآورد شد. چشم اندازی از پوشش های رنگ ساختمانی و لوازم جانبی آن: در سال 1999 میزان فروش پوشش های رنگی و لوازم جانبی آن(فرجه، غلتک، پاک سار و تینر و...) منابع صنعتی امریکا 10 بیلیون دلار برآورد شده پوشش های ساختمانی با رشد فروش طولانی مدت که هر ساله به میزان 1 تا 2 درصد پیش بینی می شود به بازاری پرتجربه تبدیل شده است. وجود تقاضا برای پوشش های ساختمانی و لوازم جانبی آن حاکی از سطح تزیین مجدد منزل، تعمیر و حفاظت آن و همچنین فروش منازل موجود و تا حدودی ساختمان های جدید مسکونی، تجاری و صنعتی می باشد. همچنین منابع صنعتی ذکر نمودند که تقاضا برای پوشش های ساختمانی و لوازم جانبی تحت تاثیر دو فاکتور می باشند. اول، بخش پوشش های ساختمانی با رقابت از سوی مواد ثانوی مانند روکش های آلومینیومی و وینیلی، روکش های داخلی و قاب بندی های چوبی مواجه اند. دوم، شرکت های رنگ سازی محصولاتی با کیفیت عالی تولید نموده اند که میزان استعمال رنگ و دفعات آن را کاهش می دهند. ناظران صنعتی به منظور مقابله نمودن با این عوامل افزایش تقاضا برای لوازم جانبی رنگ کاری را پیش بینی نموده اند. تولید کنندگان رنگ امریکا برای کاهش دادن انتشار ترکیبات آلی فرار(VOCS) و محدود نمودن مصرف حلال ها تحت فشار روز افزون می باشند. سازمان حفاظت از محیط زیست(EPA) برای کاهش VOCS در پوشش های محافظ ساختمانی و صنعتی طرحی سه مرحله ای ارائه نموده است. در این طرح که از سال 1990 آغاز شد. با سال 1996 باید 25 درصد تا سال 2000 35 درصد و تا سال 2003 45 درصد از VOC کاهش می یافت. پیروی از قوانین EPA موجب از بین رفتن سود ناویژه اندک در صنعت رنگ شده است.
یکپارچه سازی و رقابت در بخش پوشش های ساختمانی:
رشد اندک فروش، ضرورت تحقیق و توسعه مداوم و پیروی از قوانین دولتی، یکپارچه سازی و اقدام به کسب را در صنعت رنگ امریکا از سال 1990 تشدید نموده است. تلاش شرکت ها مبنی بر داشتن فروش بالا برای حمایت از هزینه های افزایش یافته اقدام به کسب می باشد. منابع صنعتی تخمین زدند در حال حاضر 600 شرکت وجود دارد و این میزان 40 درصد کمتر از شرکت های موجود در سال 1975 می باشد. تعداد شرکت های رنگ سازی هر ساله 2 تا 3 درصد کاهش می یابد. معمولا فعالیت یکپارچه سازی شامل خرید شرکت های کوچک توسط شرکت های بزرگ به منظور ترقی دادن بازار ویژه با حضور جغرافیایی نشان می باشد. هنوز هم به دلیل در دسترس بودن تکنولوژی و وجود تفاوت هایی در فرمول های رنگ با توجه به نیازهای آب و هوایی منطقه ای تعدادی از تولید کنندگان کوچک رنگ مانند شرکت جونز بلر به طور موفقیت آمیز در برابر تولید کنندگانی که محصولاتشان را در سطح ملی توزیع می کنند، ظاهر شده اند. تولید کنندگان عمده رنگ در بخش پوشش های ساختاری شامل شروین- ویلیام، بنجامین مور، واحد گلیدن مواد شیمیایی ایمپریل، صنایع PPG، شرکت والسبار، گروه گرو(Grow Group) و پرات و لامبرت می باشند. این تولید کنندگان در بخش پوشش های ساختمانی بیش از 60 درصد از فروش را تشکیل می دهند. آنها رنگ را تحت نشان های تجاری ویژه خود برای خرده فروشان خصوصی و فروشگاهها عرضه می کنند. به عنوان مثال، شروین- ویلیام، نشان ویژه شروین- ویلیام را عرضه می کند و رنگ برای سیر(Sear) تولید می کند. در حدود 50 درصد از پوشش های ساختمانی تحت نشان های تجاری خصوصی، کنترل شده یا فروشگاهی به فروش می رسند. سپر(Sear)، مارت(kmart) و هوم دیپات(Home Oepot) فروشندگان عمده این نشان ها هستند. علاوه بر این، گروههای فروش فلزآلات مانند تروولیو(True value) و Ace Hard Ware نشان های تجاری خود را به فروش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 25 صفحه
قسمتی از متن .doc :
شرکت جونز. بلر:
در اوایل ژانویه 2000 الکساندر بارت رئیس شرکت جونز بلر بر صندلی خود تکیه زد و گفت"جلسه ی دیگر بر گذار شد. اما راه حلی ارائه نشد. هیئت اجرایی بعد از دو جلسه طولانی مدت هنوز هم نتوانسته اند راجع به مکان و چگونگی استقرار شرکت پوشش های رنگ ساختمانی تصمیم گیری نمایند. او از منشی خود خواست جلسه ای دیگر برای هفته آینده تعیین کند.
صنعت رنگ امریکا:
صنعت رنگ امریکا به سه بخش گسترده:
1) پوشش های ساختمانی
2) پوشش های تجهیزات تولیدی اولیه(OEM) و
3) پوشش های ویژه تقسیم می شود.
پوشش های ساختمانی که متشکل از رنگ هایی با کاربردهای، روغنی جلا و لاک مخصوص ساختمان های مسکونی، تجاری و سازمانی می باشد. در عمده فروشی ها و خرده فروشی ها به فروش می رسند و توسط مشتریان خود کرد(مشتریانی که خود به کار رنگ آمیزی می پردازند) پیمانکاران و نقاشان حرفه ای خریداری می شوند. معمولا پوشش های ساختمانی Shelf Goods نامیده می شوند و 43 درصد فروش دلار را تشکیل می دهند. پوشش های OEM به خریداری صنعتی ویژه اختصاص دارد و در تجهیزات اولیه در طی تولید به کار می رود. این پوشش ها در کالاها با دوام مانند اتومبیل، کامیون، تجهیزات حمل و نقل، وسایل برقی خانگی در و پنجره، جعبه های فلزی و محصولات ساختمان سازی و تجهیزات و دستگاههای صنعتی استفاده می شود. پوشش های OEM 35 درصد از فروش صنعتی دلار را تشکیل می دهند. پوشش های ویژه برای دستگاهها یا شرایط محیطی خاص از جمله حرارت بالا قرار گرفتن در معرض مواد شیمیایی با خورنده فراهم شده اند. این پوشش ها در جلا دهنده های ماشینی، ساختارهای صنعتی و حفاظتی(از جمله کارخانجات، دستگاهها و راه آهن) پل ها، دستگاههای دریایی(کشتی و تسهیلات دور از ساحل مانند دکل های نفت) بزرگراهها، علائم ترافیکی، رنگ های فلزی و اسپری استفاده می شوند پوشش های ویژه 22 درصد از کل صنعت فروش دلار را تشکیل می دهند. به طور کلی صنعت رنگ امریکا به صنعتی تکامل یافته تبدیل شده است. فروش های صنعتی در سال 1999 بیش از 13 بیلیون برآورد شد. چشم اندازی از پوشش های رنگ ساختمانی و لوازم جانبی آن: در سال 1999 میزان فروش پوشش های رنگی و لوازم جانبی آن(فرجه، غلتک، پاک سار و تینر و...) منابع صنعتی امریکا 10 بیلیون دلار برآورد شده پوشش های ساختمانی با رشد فروش طولانی مدت که هر ساله به میزان 1 تا 2 درصد پیش بینی می شود به بازاری پرتجربه تبدیل شده است. وجود تقاضا برای پوشش های ساختمانی و لوازم جانبی آن حاکی از سطح تزیین مجدد منزل، تعمیر و حفاظت آن و همچنین فروش منازل موجود و تا حدودی ساختمان های جدید مسکونی، تجاری و صنعتی می باشد. همچنین منابع صنعتی ذکر نمودند که تقاضا برای پوشش های ساختمانی و لوازم جانبی تحت تاثیر دو فاکتور می باشند. اول، بخش پوشش های ساختمانی با رقابت از سوی مواد ثانوی مانند روکش های آلومینیومی و وینیلی، روکش های داخلی و قاب بندی های چوبی مواجه اند. دوم، شرکت های رنگ سازی محصولاتی با کیفیت عالی تولید نموده اند که میزان استعمال رنگ و دفعات آن را کاهش می دهند. ناظران صنعتی به منظور مقابله نمودن با این عوامل افزایش تقاضا برای لوازم جانبی رنگ کاری را پیش بینی نموده اند. تولید کنندگان رنگ امریکا برای کاهش دادن انتشار ترکیبات آلی فرار(VOCS) و محدود نمودن مصرف حلال ها تحت فشار روز افزون می باشند. سازمان حفاظت از محیط زیست(EPA) برای کاهش VOCS در پوشش های محافظ ساختمانی و صنعتی طرحی سه مرحله ای ارائه نموده است. در این طرح که از سال 1990 آغاز شد. با سال 1996 باید 25 درصد تا سال 2000 35 درصد و تا سال 2003 45 درصد از VOC کاهش می یافت. پیروی از قوانین EPA موجب از بین رفتن سود ناویژه اندک در صنعت رنگ شده است.
یکپارچه سازی و رقابت در بخش پوشش های ساختمانی:
رشد اندک فروش، ضرورت تحقیق و توسعه مداوم و پیروی از قوانین دولتی، یکپارچه سازی و اقدام به کسب را در صنعت رنگ امریکا از سال 1990 تشدید نموده است. تلاش شرکت ها مبنی بر داشتن فروش بالا برای حمایت از هزینه های افزایش یافته اقدام به کسب می باشد. منابع صنعتی تخمین زدند در حال حاضر 600 شرکت وجود دارد و این میزان 40 درصد کمتر از شرکت های موجود در سال 1975 می باشد. تعداد شرکت های رنگ سازی هر ساله 2 تا 3 درصد کاهش می یابد. معمولا فعالیت یکپارچه سازی شامل خرید شرکت های کوچک توسط شرکت های بزرگ به منظور ترقی دادن بازار ویژه با حضور جغرافیایی نشان می باشد. هنوز هم به دلیل در دسترس بودن تکنولوژی و وجود تفاوت هایی در فرمول های رنگ با توجه به نیازهای آب و هوایی منطقه ای تعدادی از تولید کنندگان کوچک رنگ مانند شرکت جونز بلر به طور موفقیت آمیز در برابر تولید کنندگانی که محصولاتشان را در سطح ملی توزیع می کنند، ظاهر شده اند. تولید کنندگان عمده رنگ در بخش پوشش های ساختاری شامل شروین- ویلیام، بنجامین مور، واحد گلیدن مواد شیمیایی ایمپریل، صنایع PPG، شرکت والسبار، گروه گرو(Grow Group) و پرات و لامبرت می باشند. این تولید کنندگان در بخش پوشش های ساختمانی بیش از 60 درصد از فروش را تشکیل می دهند. آنها رنگ را تحت نشان های تجاری ویژه خود برای خرده فروشان خصوصی و فروشگاهها عرضه می کنند. به عنوان مثال، شروین- ویلیام، نشان ویژه شروین- ویلیام را عرضه می کند و رنگ برای سیر(Sear) تولید می کند. در حدود 50 درصد از پوشش های ساختمانی تحت نشان های تجاری خصوصی، کنترل شده یا فروشگاهی به فروش می رسند. سپر(Sear)، مارت(kmart) و هوم دیپات(Home Oepot) فروشندگان عمده این نشان ها هستند. علاوه بر این، گروههای فروش فلزآلات مانند تروولیو(True value) و Ace Hard Ware نشان های تجاری خود را به فروش