لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
معنى معروف و منکر و اقسام و مراحل آن
واژه معروف در اصل هر کار نیکى است، که علاوه بر نیکى، انجام دهنده اش آن را به این وصف بشناسد، یا توسط دیگرى به این عنوان شناسانده شود. بعضى گفته اند: «معروف یعنى شناخته شده، چرا که فطرت پاک انسانى با آن آشنا است، و ضد آن منکر است که به معنى ناشناخته مى باشد. بهترین راه براى شناخت معروف و نیکى، مراجعه به شرع مقدس است، که همان عقل خارجى است. چنان که عقل در نهاد انسان، شرع داخلى است، بنابراین، هر چیزى را که شارع مقدس اسلام به آن امر کرد، و مسلمانان را به انجام آن ترغیب نمود، همان معروف است. روى این حساب ما در شناخت معروف، باید به دستورهاى واجب یا مستحب دین اسلام مراجعه کنیم. ونیکى آن را از نظر دین احراز نماییم. و در قرآن و روایات صدها و هزارها مصداق معروف ذکر شده است، مانند: ایمان، تلاوت قرآن، تفکر و اندیشیدن، توکل و اعتماد بر خدا، صبر و شکیبایى، پرهیزکارى، پیروى از خدا و رسول، پیشى گرفتن براى تحصیل علم و کارهاى نیک، انفاق، فرو بردن خشم، عفو و بخشش، احسان و نیکى، اطمینان به صحت وعده ها، توبه، سیر در زمین و توجه و عبرت گیرى، جهاد و پیکار، شهادت در راه خدا، عدالت، شکر خدا، دعا کردن، استقامت وایستادگى، بردبارى، خوش اخلاقى، مشورت، آموزش قرآن ودانش، صراحت و قاطعیت در بیان حق، تحمل آسیب ها و گرفتارى ها، ذکر خدا، نماز، روزه، حج، هجرت، استقامت در راه حق، مرابطه و مرزدارى، صدقه و راستى، امانت دارى، تقیه در موارد خود، دوستى با دوستان خدا، و دشمنى با دشمنان خدا، وفاى به عهد، عفت، شجاعت، سخاوت، دوستى و اتحاد با شایستگان، قیام و انقلاب براى تحقق آرمان هاى مقدس، عمل صالح، یارى دین، آمادگى براى دفاع از حق، استفاده بهینه از وقت، دعا و مناجات، رازدارى، حساب گرى، خشنودى به رضاى خدا، آشکار ساختن حق، گمان نیک، دفاع از مظلوم، صله رحم، نیکى به پدر و مادر، نیکى به همسایه، ادب در برابر استاد، حق شناسى، تدبر در قرآن، اخلاص، یاد مرگ و معاد، تلاوت قرآن، قرض الحسنه دادن، یارى کردن مؤمن، وساطت براى تحقق ازدواج بین زن و مرد و... اما واژه منکر، در اصل به معنى کار بدى است که همان کار، حرام یا زشت و مکروه مى باشد، که از نظر فطرت، ناشناخته، و غریب و ناهماهنگ است. بنابراین نهى ازمنکر بر دو گونه است: نهى از منکر واجب، نسبت به کارهاى حرام، و نهى از منکر مستحب نسبت به کارهاى مکروه. امر به معروف نیز بر دو گونه است: امر به معروف واجب نسبت به واجبات، و امر به معروف مستحب نسبت به مستحبات. حضرت امام خمینى قدس سره الشریف در این راستا مى فرماید: «آنچه عقلا یا شرعا واجب است، امر به آن واجب است و آنچه از نظر عقل زشت است و از نظر شرع حرام است، نهى از آن، واجب است، و آنچه مستحب است، امر به آن مستحب بوده، و آنچه مکروه است، نهى از آن، مستحب مى باشد.» (2) مصداق هاى منکر بسیار است، مانند: کفر، قتل نفس، گناه، جهل و نادانى، دوستى با نااهلان، ضعف اراده، اصرار بر گناه، سستى و بى حالى، اندوه بیجا، ظلم و ستم، اطاعت از کافران، کشمکش و نزاع با مؤمنان، توجه به تبلیغات باطل، راضى شدن به ظلم، کتمان حق، فروختن دین و حق به دنیا، حب تعریف بدون عمل، گمان بد، دروغ، خیانت، غیبت، عهدشکنى، انکار غیب، نمامى، زخم زبان، تهمت، ترس از کفار و منافقان، سازش با بیگانگان سلطه گر، انفاق در راه باطل، تقویت و امضاى ناحق، فتنه جویى، بدعت گذارى، حسد، تکبر، حرص، تبهکارى، بازداشت مردم از راه حق، قطع رحم، بى احترامى به پدر و مادر، ترسو بودن، عدم تدبر در قرآن، مخالفت با پیامبر (ص)، ریاکارى، پشت به دین کردن و... براساس دلایل شرعى، از قرآن و سنت و اجماع و عقل در موارد عادى، وجوب امر به معروف و نهى از منکر، بستگى به چهار شرط دارد که عبارتند از: دانستن معروف و منکر، به این که از نظر شرع، نیک و مورد پسند، یا بد و ناپسند است، 2- احتمال تاثیر 3- اصرار طرف مقابل در ترک معروف و انجام گناه 4- امر به معروف و نهى از منکر موجب ضرر جانى یا ناموسى به امر به معروف ونهى از منکر کننده یا مؤمن دیگر نشود. ولى در مواردى که اساس اسلام در خطر است، در آنجا وجوب امر به معروف و نهى از منکر نیاز به این شرایط ندارد، و باید به آن اقدام کرد، گرچه باعث کشتن و یا زیان هاى خطرناک دیگر مى شود، مانند امر به معروف ونهى از منکر حضرت امام حسین (ع) که منجر به ماجراى کربلا و شهادت او و یارانش، واسارت عزیزانش گردید. مساله مهم دیگر که در کتب فقهى به طور مبسوط بیان شده، مراحل امر به معروف و نهى از منکر است، که باید آن را دانست، و براساس آن عمل کرد، مانند: امر به معروف و نهى از منکر با قلب، سپس با زبان، سپس با عمل، و هر کدام از این مراحل داراى درجاتى، و تا هدف به وسیله درجه پایین تر محقق مى شود، نوبت به درجه بعدى نمى رسد. بر همین اساس امر به معروف و نهى از منکر، داراى شکل هاى گوناگون از نرمش، خشونت، استدلال، مجادله نیک، و برخوردهاى مختلف دیگر مى باشد، باید روش هاى بهتر و اثر بخش تر را شناخت، و با همان روش ها امر به معروف و نهى از منکر کرد، تا نتیجه بخش گردد. نگاهى به آیات قرآن و روایات
نظر به این که امر به معروف و نهى از منکر، اهمیت به سزایى در به سازى و پاک سازى جامعه و فرد دارد، قرآن که یک کتاب کامل انسان سازى است، به آن اهمیت فراوان داده، و پیروانش را به توجه نظرى و عملى به این دو فریضه بزرگ و سرنوشت ساز فراخوانده است. در قرآن گاهى به آن تشویق و ترغیب شده، وگاهى به سرنوشت شوم ترک آن پرداخته شده، و در موردى، آن را براى واجدین شرایط الزامى نموده و از ویژگى لازم مؤمنان برشمرده است و... در قرآن بیش از ده مورد سخن از امر به معروف و نهى از منکر به میان آمده (3) و باید توجه داشت که دو فریضه امر به معروف و نهى از منکر، همچون نماز بر زن و مرد واجب است، و در این جهت فرقى بین زن و مرد نیست. (4) در روایات اسلامى نیز به مساله امر به معروف و نهى از منکر، اهمیت فراوان داده شده، و آن را از مهم ترین دستورهاى الهى برشمرده است. این روایات را مى توان به پنج گروه تقسیم کرد: 1- روایاتى که بیانگر وجوب و لزوم امر به معروف و نهى از منکر است و بر آن تاکید شدید نموده 2- روایاتى که حاکى از هشدار شدید بر ترک کننده آن است 3- روایاتى که به اهمیت فوق العاده آن اشاره مى کند 4- روایاتى که مراحل آن را بیان مى نماید 5- روایاتى که آثار درخشان آن را تبیین مى کند، که در اینجا براى هر کدام، از این پنج گروه، در میان ده ها حدیث به ذکر یک روایت مى پردازیم: امام باقر (ع) فرمود: «ویل لقوم لا یدینون الله بالامر بالمعروف، والنهى عن المنکر; واى به حال ملتى که امر به معروف و نهى از منکر را روش دینى خود قرار نمى دهد و در اعتقاد به این دو تسلیم خدا نمى شود.» (5)امیرمؤمنان على (ع) فرمود: «فان الله سبحانه لم یلعن القرن الماضى بین ایدیکم الا لترکهم الامر بالمعروف والنهى عن المنکر; خداوند متعال پیشینیان را از رحمت خود دور نساخت، مگر به خاطر این که امر به معروف و نهى از منکر را ترک کردند.(6) نیز فرمود: «و ان الامر بالمعروف والنهى عن المنکر لخلقان من خلق الله سبحانه، و انهما لایقربان من اجل، و لاینقصان من رزق; امر به معروف و نهى از منکر، دو صفت از صفات خدا هستند، این دو قطعا، نه مرگ انسان را نزدیک مى کنند و نه از رزق انسان مى کاهند.» (7) و در عبارت دیگر مى فرماید: «گروهى از مردم با دست (عمل) و زبان و قلب، به مبارزه با منکرات برمى خیزند، آنها همه خصلت هاى نیک را در خود جمع کرده اند، گروهى دیگر تنها با زبان و قلب نهى از منکر مى کنند، این ها به دو خصلت نیک تمسک کرده اند، و یکى را از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
نگاهی به اقسام زیبایی و روابط آن با عشق
جمال و زیبایی از یک طرف و جاذبه از طرف دیگر، عشق و طلب از طرف دیگر، حرکت از طرف دیگر، ستایش از طرف دیگر، اینها حقایقی هستند که با یکدیگر توأمند، یعنی آنجا که زیبایی وجود پیدا می کند یک نیروی جاذبه ای هم هست. زیبا جاذبه دارد. آنجا که زیبایی وجود دارد، عشق و طلب در یک موجود دیگر وجود دارد، حرکت و جنبش وجود دارد، یعنی خود زیبایی موجب حرکت و جنبش است. حتی به عقیده فلاسفه الهی تمام حرکتهایی که در این عالم است حتی حرکت جوهریه و اساس که تمام قافله عالم طبیعت را به صورت یک واحد جنبش و حرکت درآورده است، مولود عشق است: «کتحریک المعشوق للعاشق و تحریک المعلل للمتعلل»؛ مانند به حرکت درآوردن معشوق عاشق را و به حرکت درآوردن علت معلول را. چنین چیزی می گویند. در این زمینه سخن بسیار است. به هر حال هر جا که زیبایی هست جاذبه وجود دارد، عشق و طلب وجود دارد، حرکت و جنبش وجود دارد، ستایش و تقدیس وجود دارد، زیبایی به دنبال خود ستایش و تقدیس می آورد. عده ای می گویند: بر خلاف آنچه انسانها خیال می کنند که زیبایی عشق می آفریند، برعکس است: عشق، زیبایی می آفریند یعنی اول زیبایی وجود ندارد که بعد در اثر زیبایی عشق ایجاد شود، اول عشق وجود پیدا می کند و بعد عشق زیبایی را خلق می کند. البته این یک نظر افراطی است و نمی شود وجود زیبایی را در خارج به کلی انکار نمود. حال ، آیا زیبایی منحصر است به زیبایی یک انسان ، آن هم زیباییهایی که دو جنس مخالف انسان از یکدیگر درک میکنند خصوصا در جنس زن ؟ و وقتی میگویند زیبا " یعنی مثلا اندام و چهره یک زن زیبا ؟ و دیگر غیر از این در عالم ، زیبایی وجود ندارد ؟ افرادی که از زیبایی چیز درستی درک نمیکنند این جور خیال میکنند نه ، در طبیعت هزاران نوع زیبایی وجود دارد ، در جمادات ، نباتات و حیوانات ، در آسمان ، زمین و دریاها . کیست که زیبایی را در گلها درک نکند ؟ خیلی افراد شاید از گل فقط بوی خوش را درک میکنند ، در صورتی که آنهایی که چشمشان زیبایی را درک میکند ، در گل ، زیبایی را بیش از بوی خوش درک میکنند یعنی برایش بیشتر اهمیت قائل هستند زیبایی گلها ، زیبایی درختها ، زیبایی جنگلها ، زیبایی دریاها ، زیبایی کوهها ، زیبایی آسمانی که بالای سر انسان است ، زیبایی افق ، زیبایی سپیده دم ، زیبایی طلوع آفتاب ، زیبایی غروب آفتاب ، زیبایی شفق ، هزاران نوع زیبایی و جمال محسوس در عالم طبیعت وجود دارد تمام زیباییها که منحصر به آن زیبائیی که با شهوت جنسی انسان سرو کار دارد نیست آن کسی که زیبایی را منحصرا در شهوت جنسی درک میکند ، در حقیقت اصلا زیبایی را درک نمیکند زیبایی تنها مربوط به غریزه جنسی انسان نیست که تا میگویند " زیبایی " بعضی اشخاص فورا فکر میکنند یعنی مسائل مربوط به غریزه جنسی . این جور نیست .در خود طبیعت هزاران نوع زیبایی وجود دارد تازه اینهایی که ما گفتیم ، زیباییهای مربوط به قوه باصره و چشم بود سامعه ، لامسه ، شامه و ذائقه نیز هر یک زیباییهایی را درک میکنند ، و اساسا " خوب " در هر حسی یعنی زیبا . خوب " در چشم ، زیبای چشم است ، " خوب " در گوش ، زیبای گوش است ، و همین طور " خوب " در لامسه ، ذائقه و شامه . پس این اشتباه پیدا نشود که تا میگویند " زیبایی " افرادی که در کشان از زیبایی بسیار ضعیف است فورا توجهشان به مسائل جنسی معطوف میشود . از این بالاتر ، آیا زیبایی غیر محسوس هم داریم ؟ زیبائیهای مطلقا محسوس را اکثریت قریب به اتفاق مردم درک میکنند آیا زیبایی غیر محسوس و زیبایی معنوی هم داریم ؟ بله آن هم زیاد است حداقلش آن زیباییهایی است که به قوه خیال انسان یعنی به صورتهای ذهنی انسان مربوط است زیبایی فصاحت و بلاغت در چیست ؟ یک عبارت فصیح و بلیغ چرا انسان را به سوی خودش میکشد و جذب میکند ؟ نثر و شعر سعدی چرا انسان را جذب میکند ؟ حدود هفتصد سال از زمان سعدی میگذرد چرا آن جمله های کوتاه سعدی هنوز هم در زبانها تکرار میشود و انسان وقتی که میشنود مجذوب آن میشود ؟ زیبایی است که چنین میکند آن زیبایی چیست ؟ آیا زیبایی لفظ است ؟ نه ، تنها لفظ نیست ، معانی این الفاظ است البته خود لفظ هم در فصاحت دخالتی دارد ولی تنها لفظ نیست معانی این الفاظ و معانی ذهنی آنچنان زیبا کنار یکدیگر قرار گرفته است که روح انسان را میکشد به سوی خودش و جذب میکند و همچنین شعر حافظ و مولوی . آنهایی که زیباییهای خیال را درک میکنند گاهی آنچنان مجذوب و مسحور این شعرها میشوند که اصلا از خود بیخود میشوند . مرحوم ادیب پیشاوری یکی از ادبای بسیار مبرز و از بقایای حوزه های علمیه قدیم بوده است وی می گوید : دوبار در عمرم خواندن یک شعر مرا از هوش برد ، بیهوش شدم یک بار غزلی از حافظ را خواندم ، آنچنان تحت تأثیرش قرار گرفتم که بیهوش شدم غزل معروفی است :زان یار دلنوازم شکری است یا شکایت گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت ......زیبایی قرآنقرآن کریم نفوذ خارق العاده خودش را از چه دارد ؟ از زیبایی و فصاحتش قرآن میتوانست آن معنایی را که با اعماق روح انسان سرو کار دارد و به تعبیر خود قرآن " مذکر " است یعنی آنها را از درون انسان بیرون میکشد ، با یک عبارتهای خیلی معمولی و ساده بیان بکند ، ولی خدای اسلام و پیغمبر چون این کتاب معجزه باقی پیغمبر است ، حقایقش را با زیبایی خارق العاده بیان کرده است به نظر شما فصاحت قرآن تاکنون چقدر اشک از مردم گرفته ؟ ! به تعبیر خود قرآن : « یخرون للاذقان سجدا . یخرون للاذقان یبکون » (سوره اسراء ، آیات 107 و . 109) افرادی که وقتی آیات قرآن را میشنوند ، در حال گریه میافتند و سجده میکنند در دلهای شب ، آیات قرآن چقدر اشک ازمردم گرفته است ! در اثر این است که آن معانی در این لباس بسیار زیبا ، آن حس جمال دوستی معنوی انسان را در اختیار میگیرد و مسخر خودش میکند . « و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق »( سوره مائده ، آیه 83): ''و چون آیاتی را که به پیامبر فرستاده شده است بشنوند ، میبینی که اشک از دیدگانشان جاری میشود زیرا حقانیت آن را شناختهاند''.زیبایی سخنان علی (ع)و یا به تعبیر حضرت زینب (س) بنی امیه تمام اقطار زمین و آفاق السماء را آنچنان گرفته بودند که نامی از علی در دنیا وجود نداشته باشد و حرفی از او نباشد یک عامل اساسی برای اینکه امام علی علیه السلام) در دنیا نمرد ( عوامل ظاهری طبیعی را داریم میگوییم ) این بود که علی سخنانی دارد در نهایت زیبایی . " نهج البلاغه " واقعا نهج البلاغه است دشمن هم دلش میخواهد سخنان علی را ضبط و حفظ کند چه قدر ما داریم از فصحا و بلغای عرب ، آنها که با علی هم میانه خوبی ندارند ، که وقتی از آنان میپرسند تو از کجا به این مقام از فصاحت رسیدی ؟ یکی میگوید صد خطبه از علی حفظ داشتم بعد ذهنم جوشید که جوشید ، دیگری میگوید هفتاد خطبه حفظ داشتم ، و سومی میگوید : «حفظ کلام الاصلع » عبدالحمید کاتب خیلی معروف است یک نویسنده ایرانی است در دربار آخرین خلیفه اموی معروف به مروان حمار . نویسنده خیلی فوق العادهای است که گفتهاند : «بدأت الکتابة بعبد الحمید و ختمت بابن العمید »: . نویسندگی شروع شد به عبدالحمید ، و خاتمه یافت به ابن العمید و یا به خاطر تقیه و یا واقعا با علی علیه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
نگاهی به اقسام زیبایی و روابط آن با عشق
جمال و زیبایی از یک طرف و جاذبه از طرف دیگر، عشق و طلب از طرف دیگر، حرکت از طرف دیگر، ستایش از طرف دیگر، اینها حقایقی هستند که با یکدیگر توأمند، یعنی آنجا که زیبایی وجود پیدا می کند یک نیروی جاذبه ای هم هست. زیبا جاذبه دارد. آنجا که زیبایی وجود دارد، عشق و طلب در یک موجود دیگر وجود دارد، حرکت و جنبش وجود دارد، یعنی خود زیبایی موجب حرکت و جنبش است. حتی به عقیده فلاسفه الهی تمام حرکتهایی که در این عالم است حتی حرکت جوهریه و اساس که تمام قافله عالم طبیعت را به صورت یک واحد جنبش و حرکت درآورده است، مولود عشق است: «کتحریک المعشوق للعاشق و تحریک المعلل للمتعلل»؛ مانند به حرکت درآوردن معشوق عاشق را و به حرکت درآوردن علت معلول را. چنین چیزی می گویند. در این زمینه سخن بسیار است. به هر حال هر جا که زیبایی هست جاذبه وجود دارد، عشق و طلب وجود دارد، حرکت و جنبش وجود دارد، ستایش و تقدیس وجود دارد، زیبایی به دنبال خود ستایش و تقدیس می آورد. عده ای می گویند: بر خلاف آنچه انسانها خیال می کنند که زیبایی عشق می آفریند، برعکس است: عشق، زیبایی می آفریند یعنی اول زیبایی وجود ندارد که بعد در اثر زیبایی عشق ایجاد شود، اول عشق وجود پیدا می کند و بعد عشق زیبایی را خلق می کند. البته این یک نظر افراطی است و نمی شود وجود زیبایی را در خارج به کلی انکار نمود. حال ، آیا زیبایی منحصر است به زیبایی یک انسان ، آن هم زیباییهایی که دو جنس مخالف انسان از یکدیگر درک میکنند خصوصا در جنس زن ؟ و وقتی میگویند زیبا " یعنی مثلا اندام و چهره یک زن زیبا ؟ و دیگر غیر از این در عالم ، زیبایی وجود ندارد ؟ افرادی که از زیبایی چیز درستی درک نمیکنند این جور خیال میکنند نه ، در طبیعت هزاران نوع زیبایی وجود دارد ، در جمادات ، نباتات و حیوانات ، در آسمان ، زمین و دریاها . کیست که زیبایی را در گلها درک نکند ؟ خیلی افراد شاید از گل فقط بوی خوش را درک میکنند ، در صورتی که آنهایی که چشمشان زیبایی را درک میکند ، در گل ، زیبایی را بیش از بوی خوش درک میکنند یعنی برایش بیشتر اهمیت قائل هستند زیبایی گلها ، زیبایی درختها ، زیبایی جنگلها ، زیبایی دریاها ، زیبایی کوهها ، زیبایی آسمانی که بالای سر انسان است ، زیبایی افق ، زیبایی سپیده دم ، زیبایی طلوع آفتاب ، زیبایی غروب آفتاب ، زیبایی شفق ، هزاران نوع زیبایی و جمال محسوس در عالم طبیعت وجود دارد تمام زیباییها که منحصر به آن زیبائیی که با شهوت جنسی انسان سرو کار دارد نیست آن کسی که زیبایی را منحصرا در شهوت جنسی درک میکند ، در حقیقت اصلا زیبایی را درک نمیکند زیبایی تنها مربوط به غریزه جنسی انسان نیست که تا میگویند " زیبایی " بعضی اشخاص فورا فکر میکنند یعنی مسائل مربوط به غریزه جنسی . این جور نیست .در خود طبیعت هزاران نوع زیبایی وجود دارد تازه اینهایی که ما گفتیم ، زیباییهای مربوط به قوه باصره و چشم بود سامعه ، لامسه ، شامه و ذائقه نیز هر یک زیباییهایی را درک میکنند ، و اساسا " خوب " در هر حسی یعنی زیبا . خوب " در چشم ، زیبای چشم است ، " خوب " در گوش ، زیبای گوش است ، و همین طور " خوب " در لامسه ، ذائقه و شامه . پس این اشتباه پیدا نشود که تا میگویند " زیبایی " افرادی که در کشان از زیبایی بسیار ضعیف است فورا توجهشان به مسائل جنسی معطوف میشود . از این بالاتر ، آیا زیبایی غیر محسوس هم داریم ؟ زیبائیهای مطلقا محسوس را اکثریت قریب به اتفاق مردم درک میکنند آیا زیبایی غیر محسوس و زیبایی معنوی هم داریم ؟ بله آن هم زیاد است حداقلش آن زیباییهایی است که به قوه خیال انسان یعنی به صورتهای ذهنی انسان مربوط است زیبایی فصاحت و بلاغت در چیست ؟ یک عبارت فصیح و بلیغ چرا انسان را به سوی خودش میکشد و جذب میکند ؟ نثر و شعر سعدی چرا انسان را جذب میکند ؟ حدود هفتصد سال از زمان سعدی میگذرد چرا آن جمله های کوتاه سعدی هنوز هم در زبانها تکرار میشود و انسان وقتی که میشنود مجذوب آن میشود ؟ زیبایی است که چنین میکند آن زیبایی چیست ؟ آیا زیبایی لفظ است ؟ نه ، تنها لفظ نیست ، معانی این الفاظ است البته خود لفظ هم در فصاحت دخالتی دارد ولی تنها لفظ نیست معانی این الفاظ و معانی ذهنی آنچنان زیبا کنار یکدیگر قرار گرفته است که روح انسان را میکشد به سوی خودش و جذب میکند و همچنین شعر حافظ و مولوی . آنهایی که زیباییهای خیال را درک میکنند گاهی آنچنان مجذوب و مسحور این شعرها میشوند که اصلا از خود بیخود میشوند . مرحوم ادیب پیشاوری یکی از ادبای بسیار مبرز و از بقایای حوزه های علمیه قدیم بوده است وی می گوید : دوبار در عمرم خواندن یک شعر مرا از هوش برد ، بیهوش شدم یک بار غزلی از حافظ را خواندم ، آنچنان تحت تأثیرش قرار گرفتم که بیهوش شدم غزل معروفی است :زان یار دلنوازم شکری است یا شکایت گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت ......زیبایی قرآنقرآن کریم نفوذ خارق العاده خودش را از چه دارد ؟ از زیبایی و فصاحتش قرآن میتوانست آن معنایی را که با اعماق روح انسان سرو کار دارد و به تعبیر خود قرآن " مذکر " است یعنی آنها را از درون انسان بیرون میکشد ، با یک عبارتهای خیلی معمولی و ساده بیان بکند ، ولی خدای اسلام و پیغمبر چون این کتاب معجزه باقی پیغمبر است ، حقایقش را با زیبایی خارق العاده بیان کرده است به نظر شما فصاحت قرآن تاکنون چقدر اشک از مردم گرفته ؟ ! به تعبیر خود قرآن : « یخرون للاذقان سجدا . یخرون للاذقان یبکون » (سوره اسراء ، آیات 107 و . 109) افرادی که وقتی آیات قرآن را میشنوند ، در حال گریه میافتند و سجده میکنند در دلهای شب ، آیات قرآن چقدر اشک ازمردم گرفته است ! در اثر این است که آن معانی در این لباس بسیار زیبا ، آن حس جمال دوستی معنوی انسان را در اختیار میگیرد و مسخر خودش میکند . « و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق »( سوره مائده ، آیه 83): ''و چون آیاتی را که به پیامبر فرستاده شده است بشنوند ، میبینی که اشک از دیدگانشان جاری میشود زیرا حقانیت آن را شناختهاند''.زیبایی سخنان علی (ع)و یا به تعبیر حضرت زینب (س) بنی امیه تمام اقطار زمین و آفاق السماء را آنچنان گرفته بودند که نامی از علی در دنیا وجود نداشته باشد و حرفی از او نباشد یک عامل اساسی برای اینکه امام علی علیه السلام) در دنیا نمرد ( عوامل ظاهری طبیعی را داریم میگوییم ) این بود که علی سخنانی دارد در نهایت زیبایی . " نهج البلاغه " واقعا نهج البلاغه است دشمن هم دلش میخواهد سخنان علی را ضبط و حفظ کند چه قدر ما داریم از فصحا و بلغای عرب ، آنها که با علی هم میانه خوبی ندارند ، که وقتی از آنان میپرسند تو از کجا به این مقام از فصاحت رسیدی ؟ یکی میگوید صد خطبه از علی حفظ داشتم بعد ذهنم جوشید که جوشید ، دیگری میگوید هفتاد خطبه حفظ داشتم ، و سومی میگوید : «حفظ کلام الاصلع » عبدالحمید کاتب خیلی معروف است یک نویسنده ایرانی است در دربار آخرین خلیفه اموی معروف به مروان حمار . نویسنده خیلی فوق العادهای است که گفتهاند : «بدأت الکتابة بعبد الحمید و ختمت بابن العمید »: . نویسندگی شروع شد به عبدالحمید ، و خاتمه یافت به ابن العمید و یا به خاطر تقیه و یا واقعا با علی علیه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
نگاهی به اقسام زیبایی و روابط آن با عشق
جمال و زیبایی از یک طرف و جاذبه از طرف دیگر، عشق و طلب از طرف دیگر، حرکت از طرف دیگر، ستایش از طرف دیگر، اینها حقایقی هستند که با یکدیگر توأمند، یعنی آنجا که زیبایی وجود پیدا می کند یک نیروی جاذبه ای هم هست. زیبا جاذبه دارد. آنجا که زیبایی وجود دارد، عشق و طلب در یک موجود دیگر وجود دارد، حرکت و جنبش وجود دارد، یعنی خود زیبایی موجب حرکت و جنبش است. حتی به عقیده فلاسفه الهی تمام حرکتهایی که در این عالم است حتی حرکت جوهریه و اساس که تمام قافله عالم طبیعت را به صورت یک واحد جنبش و حرکت درآورده است، مولود عشق است: «کتحریک المعشوق للعاشق و تحریک المعلل للمتعلل»؛ مانند به حرکت درآوردن معشوق عاشق را و به حرکت درآوردن علت معلول را. چنین چیزی می گویند. در این زمینه سخن بسیار است. به هر حال هر جا که زیبایی هست جاذبه وجود دارد، عشق و طلب وجود دارد، حرکت و جنبش وجود دارد، ستایش و تقدیس وجود دارد، زیبایی به دنبال خود ستایش و تقدیس می آورد. عده ای می گویند: بر خلاف آنچه انسانها خیال می کنند که زیبایی عشق می آفریند، برعکس است: عشق، زیبایی می آفریند یعنی اول زیبایی وجود ندارد که بعد در اثر زیبایی عشق ایجاد شود، اول عشق وجود پیدا می کند و بعد عشق زیبایی را خلق می کند. البته این یک نظر افراطی است و نمی شود وجود زیبایی را در خارج به کلی انکار نمود. حال ، آیا زیبایی منحصر است به زیبایی یک انسان ، آن هم زیباییهایی که دو جنس مخالف انسان از یکدیگر درک میکنند خصوصا در جنس زن ؟ و وقتی میگویند زیبا " یعنی مثلا اندام و چهره یک زن زیبا ؟ و دیگر غیر از این در عالم ، زیبایی وجود ندارد ؟ افرادی که از زیبایی چیز درستی درک نمیکنند این جور خیال میکنند نه ، در طبیعت هزاران نوع زیبایی وجود دارد ، در جمادات ، نباتات و حیوانات ، در آسمان ، زمین و دریاها . کیست که زیبایی را در گلها درک نکند ؟ خیلی افراد شاید از گل فقط بوی خوش را درک میکنند ، در صورتی که آنهایی که چشمشان زیبایی را درک میکند ، در گل ، زیبایی را بیش از بوی خوش درک میکنند یعنی برایش بیشتر اهمیت قائل هستند زیبایی گلها ، زیبایی درختها ، زیبایی جنگلها ، زیبایی دریاها ، زیبایی کوهها ، زیبایی آسمانی که بالای سر انسان است ، زیبایی افق ، زیبایی سپیده دم ، زیبایی طلوع آفتاب ، زیبایی غروب آفتاب ، زیبایی شفق ، هزاران نوع زیبایی و جمال محسوس در عالم طبیعت وجود دارد تمام زیباییها که منحصر به آن زیبائیی که با شهوت جنسی انسان سرو کار دارد نیست آن کسی که زیبایی را منحصرا در شهوت جنسی درک میکند ، در حقیقت اصلا زیبایی را درک نمیکند زیبایی تنها مربوط به غریزه جنسی انسان نیست که تا میگویند " زیبایی " بعضی اشخاص فورا فکر میکنند یعنی مسائل مربوط به غریزه جنسی . این جور نیست .در خود طبیعت هزاران نوع زیبایی وجود دارد تازه اینهایی که ما گفتیم ، زیباییهای مربوط به قوه باصره و چشم بود سامعه ، لامسه ، شامه و ذائقه نیز هر یک زیباییهایی را درک میکنند ، و اساسا " خوب " در هر حسی یعنی زیبا . خوب " در چشم ، زیبای چشم است ، " خوب " در گوش ، زیبای گوش است ، و همین طور " خوب " در لامسه ، ذائقه و شامه . پس این اشتباه پیدا نشود که تا میگویند " زیبایی " افرادی که در کشان از زیبایی بسیار ضعیف است فورا توجهشان به مسائل جنسی معطوف میشود . از این بالاتر ، آیا زیبایی غیر محسوس هم داریم ؟ زیبائیهای مطلقا محسوس را اکثریت قریب به اتفاق مردم درک میکنند آیا زیبایی غیر محسوس و زیبایی معنوی هم داریم ؟ بله آن هم زیاد است حداقلش آن زیباییهایی است که به قوه خیال انسان یعنی به صورتهای ذهنی انسان مربوط است زیبایی فصاحت و بلاغت در چیست ؟ یک عبارت فصیح و بلیغ چرا انسان را به سوی خودش میکشد و جذب میکند ؟ نثر و شعر سعدی چرا انسان را جذب میکند ؟ حدود هفتصد سال از زمان سعدی میگذرد چرا آن جمله های کوتاه سعدی هنوز هم در زبانها تکرار میشود و انسان وقتی که میشنود مجذوب آن میشود ؟ زیبایی است که چنین میکند آن زیبایی چیست ؟ آیا زیبایی لفظ است ؟ نه ، تنها لفظ نیست ، معانی این الفاظ است البته خود لفظ هم در فصاحت دخالتی دارد ولی تنها لفظ نیست معانی این الفاظ و معانی ذهنی آنچنان زیبا کنار یکدیگر قرار گرفته است که روح انسان را میکشد به سوی خودش و جذب میکند و همچنین شعر حافظ و مولوی . آنهایی که زیباییهای خیال را درک میکنند گاهی آنچنان مجذوب و مسحور این شعرها میشوند که اصلا از خود بیخود میشوند . مرحوم ادیب پیشاوری یکی از ادبای بسیار مبرز و از بقایای حوزه های علمیه قدیم بوده است وی می گوید : دوبار در عمرم خواندن یک شعر مرا از هوش برد ، بیهوش شدم یک بار غزلی از حافظ را خواندم ، آنچنان تحت تأثیرش قرار گرفتم که بیهوش شدم غزل معروفی است :زان یار دلنوازم شکری است یا شکایت گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت ......زیبایی قرآنقرآن کریم نفوذ خارق العاده خودش را از چه دارد ؟ از زیبایی و فصاحتش قرآن میتوانست آن معنایی را که با اعماق روح انسان سرو کار دارد و به تعبیر خود قرآن " مذکر " است یعنی آنها را از درون انسان بیرون میکشد ، با یک عبارتهای خیلی معمولی و ساده بیان بکند ، ولی خدای اسلام و پیغمبر چون این کتاب معجزه باقی پیغمبر است ، حقایقش را با زیبایی خارق العاده بیان کرده است به نظر شما فصاحت قرآن تاکنون چقدر اشک از مردم گرفته ؟ ! به تعبیر خود قرآن : « یخرون للاذقان سجدا . یخرون للاذقان یبکون » (سوره اسراء ، آیات 107 و . 109) افرادی که وقتی آیات قرآن را میشنوند ، در حال گریه میافتند و سجده میکنند در دلهای شب ، آیات قرآن چقدر اشک ازمردم گرفته است ! در اثر این است که آن معانی در این لباس بسیار زیبا ، آن حس جمال دوستی معنوی انسان را در اختیار میگیرد و مسخر خودش میکند . « و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق »( سوره مائده ، آیه 83): ''و چون آیاتی را که به پیامبر فرستاده شده است بشنوند ، میبینی که اشک از دیدگانشان جاری میشود زیرا حقانیت آن را شناختهاند''.زیبایی سخنان علی (ع)و یا به تعبیر حضرت زینب (س) بنی امیه تمام اقطار زمین و آفاق السماء را آنچنان گرفته بودند که نامی از علی در دنیا وجود نداشته باشد و حرفی از او نباشد یک عامل اساسی برای اینکه امام علی علیه السلام) در دنیا نمرد ( عوامل ظاهری طبیعی را داریم میگوییم ) این بود که علی سخنانی دارد در نهایت زیبایی . " نهج البلاغه " واقعا نهج البلاغه است دشمن هم دلش میخواهد سخنان علی را ضبط و حفظ کند چه قدر ما داریم از فصحا و بلغای عرب ، آنها که با علی هم میانه خوبی ندارند ، که وقتی از آنان میپرسند تو از کجا به این مقام از فصاحت رسیدی ؟ یکی میگوید صد خطبه از علی حفظ داشتم بعد ذهنم جوشید که جوشید ، دیگری میگوید هفتاد خطبه حفظ داشتم ، و سومی میگوید : «حفظ کلام الاصلع » عبدالحمید کاتب خیلی معروف است یک نویسنده ایرانی است در دربار آخرین خلیفه اموی معروف به مروان حمار . نویسنده خیلی فوق العادهای است که گفتهاند : «بدأت الکتابة بعبد الحمید و ختمت بابن العمید »: . نویسندگی شروع شد به عبدالحمید ، و خاتمه یافت به ابن العمید و یا به خاطر تقیه و یا واقعا با علی علیه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
اقسام دعاوی:
درایجاد بنیادهای اجتماعی اسلامی ، نیروهای انسانی که تاکنون درخدمت استثمار همهجانبه خارجی بودند هویتاصلی وحقوقی انسانی خود راباز مییابند ودراین بازیابی طبیعی است که زنان به دلیل ستم بیشتری که تاکنون از نظام طاغوتی متحمل شدهاند استیفای حقوق آنان بیشتر خواهد بود .
خانواده واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد وتعالی انسان است و توافق عقیدتی و آرمانی درتشکیل خانواده که زمینهساز اصلی حرکت تکاملی و رشدیابنده انسان است اصل اساسی بوده و فراهم کردن امکانات جهت نیل به این مقصود از وظایف حکومتاسلامی است . زن در چنین برداشتی از واحد خانواده ، از حالت « شیئی بودن » و یا « ابزار کار بودن » در خدمت اشاعه مصرفزدگی و استثمار ، خارج شده و ضمن بازیافتن و ظیفه خطیر و پرارج مادری در پرورش انسانهای مکتبی پیشآهنگ و خود همرزم مردان در میدانهای فعال حیات میباشد ودرنتیجه پذیرای مسئولتی خطیرتر ودر دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاتر خواهد بود .
اصلدهم :
از آنجا که خانواده واحد بنیادی جامعهاسلامی است ، همه قوانین و مقررات و برنامهریزیهای مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده ، پاسداری از قداست آن واستواری روابط خانوادگی برپایه حقوق واخلاق اسلامی باشد.
اصلبیستم :
همهی افراد ملت اعم از زن ومرد یکسان در حمایت قانون دارند وازهمهی حقوقانسانی ، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند .
اصلبیستویکم :
دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید وامور زیر را انجام دهد :
ایجاد زمینههای مساعد برای رشد شخصیت زن واحیای حقوق مادی و معنوی او
حمایت مادران ، بالخصوص در دوران بارداری و حضانت فرزند ، وحمایت از کودکان بیسرپرست
ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان و بقای خانواده
ایجاد بیمهی خاص بیوگان وزنان سالخورده وبیسرپرست
اعطای قیمومیت فرزندان به مادران شایسته درجهت غبطه آنها درصورت نبودن ولیشرعی .
« کلیاتی راجع به دعاوی خانوادگی »
الف : مقدمه
دعوی ، عبارت است از حقی که مورد تجاوز ، تعدی ، انکار ، تردید یا تکذیب شخص دیگری واقع میشود و پس از بروز اختلاف در مراجع ذیصلاح قضایی مطرح میگردد.برای اینکه دعوایی دردادگاه صالح طرح گردد ، ابتدا باید مشخص گردد که دعوی ماهیت کیفری دارد یا حقوقی .اگر ماهیت دعوی کیفری باشد ، بدین معنی است که مشتکیعنه ( متهم ) مرتکب جرم گردیده است .
تعریف جرم به موجب ماده 2 قانون مجازاتاسلامی مصوب 8/5/1370 عبارت است از :
« هرفعل یا نرکفعلی که درقانون برای آن مجازات تعیین شده باشد جرم محسوب میشود. »
وبه موجب ماده 3 همین قانون :
« قوانین جزایی درباره کلیه کسانی که در قلمرو حاکمیت زمینی ، دریایی وهوایی جمهوریاسلامیایران مرتکب جرم شوند اعمال میگردد ، مگر انکه بهموجب قانون ترتیب دیگری مقرر شده باشد . »
لکن اگر منظور از طرح دعوی مطالبه حق باشد ، ماهیت دعوی حقوقی میباشد . مانند وصول مهریه ، استردادجهیزیه ، درخواست حضانت طفل ، ثبتواقعه ازدواج ویا سایر مسایل دیگری ازاین قبیل .
درحال حاضر دادگاههای عمومی مستقر در مجتمعهای قضایی تهران ویا مستقر در ادارات دادگستری شهرستانها ، مراجع رسیدگی به دعاوی کیفری یا حقوقی میباشند وازطرفی به موجب قانون :
« اختصاص تعدادی از دادگاههای موجود به موضوع اصل (21) قانوناساسی ( دادگاه خانواده ) مصوب 8/5/1376 مجلسشورایاسلامی ، مقرر گردیده که :
« تعدادی از شعب دادگاههای عمومی تحتعنوان « دادگاه خانواده » برای رسیدگی به دعاوی خانوادگی با صلاحیت رسیدگی به دعاوی مربوط به نکاح موقت ودایم طلاق وفسخ نکاح وبذلمدت وانقضای مدت مهریه جهیزیه اجرتالمثل ونحله ایام زوجیت نفقه معوقه و جاریه زوجه واقربای واجبالنفقه حضانت وملاقات اطفال نسب نشور وتمکین نصب قیم وناظر وقیم امین وعزل آنها حکم رشدازدواج مجدد شرایط ضمن عقد اختصاص یافته است . »
ب) تعریف دعاوی خانوادگی