واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درباره وظیفه انسان نسبت به خدا و والدین 22 ص با فرمتword

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

وظیفه انسان نسبت به خدا و والدین

 

مقدمه

احترام به پدر و مادر در منطق اسلام

برترین توصیه نسبت به پدر و مادر

نتیجه

 

 

مقدمه

در مکتب اسلام در مجموع باید و نبایدها، مجموعه‏اى از حقوق بیان شده، که از آن جمله است: حقوق خدا بر انسان، و حقوق والدین (پدرو مادر) بر انسان، یکى از دقیقترین مسائلى که اسلام به آن پرداخته، تقابل این دو حق است. نحوه تعامل این دو حق، باعث بحثهاى فراوانى مى‏شود که البته این بحث در بررسى و تامل در مسئله حقوق پدر و مادر بر فرزند و وظیفه‏اى که فرزند نسبت به والدین دارد، اجتناب ناپذیر خواهد بود.

اسلام در متن کتاب خود قرآن، به صورت ویژه‏اى به وظیفه فرد نسبت به والدین پرداخته است. همچنین به این مسئله در احادیث فراوان معصومان (ع) توجه شده است. همچنین، قرآن در برخى آیات که درباره اطاعت از پدر و مادر و احسان به آنها سخن مى‏گوید، به تعامل و رابطه این اطاعت با پیروى از دستورهاى خداوند به صراحت تاکید مى‏کند، و خطوط و مرزهاى آن را مشخص مى‏نماید. در این نوشتار سعى بر آن است که وظیفه فرد نسبت به خداوند و والدین از دیدگاه قرآن و نحوه ارتباط وتعامل آنها بررسى شود.

احترام به پدر و مادر در منطق اسلام

اگر چه عواطف انسانى و حق شناسى به تنهایى براى رعایت احترام در برابر والدین کافى است. ولى از آنجا که اسلام حتى در مسائلى که هم عقل در آن استقلال کامل دارد و هم عاطفه آن رابوضوح در مى‏یابد سکوت روا نمى‏دارد و به عنوان تاکید در این گونه موارد هم دستورهاى لازم را صادر مى‏کند، درباره احترام به والدین آنقدر تاکید کرده است که در کمتر مسئله‏اى دیده مى‏شود به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره مى‏کنیم:

الف: در چهار سوره قرآن مجید، به نیکى به والدین بلافاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است. این همردیف بودن، بیانگر این است که اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام مى‏گذارد.

1- ( .....لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناً» بقره /83 (.... بجز خدا را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید).

2. (واعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (نساء 36) و خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.

ب: اهمیت این موضوع تا آن پایه است که هم قرآن و هم روایات، صریحاً توصیه مى‏کنند که حتى اگر پدر و مادر کافر باشند، رعایت احترامشان لازم است.

1- ( وقضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احساناً» (اسراء 23) و پروردگارت حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید.

2. (الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (انعام 151) چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.

3. (و آن جاهداک على ا ن تشرک بى مالیس لک به علم فلا تطعمها و صاحبهما فى الدنیا معروفاً» (لقمان 15) و اگر آنان به تو اصرار کنند که با من آنچه را که علم به آن ندارى، شریک کنند اطلاعتشان مکن ولى در دنیا به نیکى با آنان رفتار کن.

ج: شکرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شکرگزارى در برابر نعمتهاى خدا قرار داده شده است؛ چنانکه مى‏خوانیم: «ا ن اشکرلى ولوالدیک الى المصیر» (لقمان 14) مرا و پدر و مادرت را شکرکن که بازگشت به سوى من است؛ با این که نعمت خدا بیش از آن اندازه است که قابل احصا و شماره باشد، پس، این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران است.

قرآن حتى کمترین بى‏احترامى را در برابر پدر و مادر، اجازه نداده است. در حدیثى، امام صادق (ع) مى‏فرمایند: «لو علم الله شیئاً هو ادنى من اف لنهى عنده و هو من ادنى العقوق، و من العقوق ا ن ینظر الرجل الى و الدیه فیجد النظر الیها» اگر چیزى کمتر از «اف» وجود داشت، خدا از آن نهى مى‏کرد. «اف» کمترین اظهار ناراحتى است. و از این جمله، نظر کردن تند و غضب آلود به پدر و مادر است.

ه: با اینکه جهاد یکى از مهمترین برنامه‏هاى اسلامى است، تا هنگامى که جنبه وجوب عینى نداشته باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است. پس اگر حضور در این جهاد موجب ناراحتى آنان شود، جایز نیست. در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است که مردى نزد پیامبر اسلام (ص) آمد و عرض کرد، جوان با نشاط وورزیده‏اى است و جهاد را دوست دارد، ولى مادرش از این موضوع ناراحت مى‏شود. پیامبر (ص) فرمودند: «ارجع فکن مع والدتک فوالذى بعثنى بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد فى سبیل الله سنه» برگرد و با مادر خویش باش. قسم به آن خدایى که مرا به حق مبعوث کرد، یک شب مادر با تو مأنوس شود، از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است.

البته، هنگامى که جهاد جنبه وجوب عینى پیدا کند، کشور اسلامى در خطر قرار گیرد و حضور همگان لازم شود، هیچ عذرى حتى نارضایتى پدر و مادر پذیرفته نیست.

پبامبر (ص) فرمودند: «ایاکم وعقوق الوالدین فان ریح الجنه توجد ممن سیرع الف عام ولایجدها عاق» از عاق پدر ومادر بترسید زیرا بوى بهشت از هزار سال راه به مشام مى‏رسد؛ اما هیچگاه به کسانى که مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسید.

این تعبیر، اشاره لطیفى به این موضوع دارد که چنین اشخاصى نه تنها در بهشت گام نمى‏گذارند، بلکه در فاصله بسیار زیادى از آن قرار دارند و حتى نمى‏توانند به آن نزدیک شوند. سید قطب در تفسیر فى‏ظلال القرآن،



خرید و دانلود  تحقیق درباره وظیفه انسان نسبت به خدا و والدین 22 ص با فرمتword


تحقیق درباره وظیفه انسان نسبت به خدا و والدین با فرمتword

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

وظیفه انسان نسبت به خدا و والدین

 

مقدمه

احترام به پدر و مادر در منطق اسلام

برترین توصیه نسبت به پدر و مادر

نتیجه

 

 

مقدمه

در مکتب اسلام در مجموع باید و نبایدها، مجموعه‏اى از حقوق بیان شده، که از آن جمله است: حقوق خدا بر انسان، و حقوق والدین (پدرو مادر) بر انسان، یکى از دقیقترین مسائلى که اسلام به آن پرداخته، تقابل این دو حق است. نحوه تعامل این دو حق، باعث بحثهاى فراوانى مى‏شود که البته این بحث در بررسى و تامل در مسئله حقوق پدر و مادر بر فرزند و وظیفه‏اى که فرزند نسبت به والدین دارد، اجتناب ناپذیر خواهد بود.

اسلام در متن کتاب خود قرآن، به صورت ویژه‏اى به وظیفه فرد نسبت به والدین پرداخته است. همچنین به این مسئله در احادیث فراوان معصومان (ع) توجه شده است. همچنین، قرآن در برخى آیات که درباره اطاعت از پدر و مادر و احسان به آنها سخن مى‏گوید، به تعامل و رابطه این اطاعت با پیروى از دستورهاى خداوند به صراحت تاکید مى‏کند، و خطوط و مرزهاى آن را مشخص مى‏نماید. در این نوشتار سعى بر آن است که وظیفه فرد نسبت به خداوند و والدین از دیدگاه قرآن و نحوه ارتباط وتعامل آنها بررسى شود.

احترام به پدر و مادر در منطق اسلام

اگر چه عواطف انسانى و حق شناسى به تنهایى براى رعایت احترام در برابر والدین کافى است. ولى از آنجا که اسلام حتى در مسائلى که هم عقل در آن استقلال کامل دارد و هم عاطفه آن رابوضوح در مى‏یابد سکوت روا نمى‏دارد و به عنوان تاکید در این گونه موارد هم دستورهاى لازم را صادر مى‏کند، درباره احترام به والدین آنقدر تاکید کرده است که در کمتر مسئله‏اى دیده مى‏شود به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره مى‏کنیم:

الف: در چهار سوره قرآن مجید، به نیکى به والدین بلافاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است. این همردیف بودن، بیانگر این است که اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام مى‏گذارد.

1- ( .....لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناً» بقره /83 (.... بجز خدا را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید).

2. (واعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (نساء 36) و خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.

ب: اهمیت این موضوع تا آن پایه است که هم قرآن و هم روایات، صریحاً توصیه مى‏کنند که حتى اگر پدر و مادر کافر باشند، رعایت احترامشان لازم است.

1- ( وقضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احساناً» (اسراء 23) و پروردگارت حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید.

2. (الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (انعام 151) چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.

3. (و آن جاهداک على ا ن تشرک بى مالیس لک به علم فلا تطعمها و صاحبهما فى الدنیا معروفاً» (لقمان 15) و اگر آنان به تو اصرار کنند که با من آنچه را که علم به آن ندارى، شریک کنند اطلاعتشان مکن ولى در دنیا به نیکى با آنان رفتار کن.

ج: شکرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شکرگزارى در برابر نعمتهاى خدا قرار داده شده است؛ چنانکه مى‏خوانیم: «ا ن اشکرلى ولوالدیک الى المصیر» (لقمان 14) مرا و پدر و مادرت را شکرکن که بازگشت به سوى من است؛ با این که نعمت خدا بیش از آن اندازه است که قابل احصا و شماره باشد، پس، این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران است.

قرآن حتى کمترین بى‏احترامى را در برابر پدر و مادر، اجازه نداده است. در حدیثى، امام صادق (ع) مى‏فرمایند: «لو علم الله شیئاً هو ادنى من اف لنهى عنده و هو من ادنى العقوق، و من العقوق ا ن ینظر الرجل الى و الدیه فیجد النظر الیها» اگر چیزى کمتر از «اف» وجود داشت، خدا از آن نهى مى‏کرد. «اف» کمترین اظهار ناراحتى است. و از این جمله، نظر کردن تند و غضب آلود به پدر و مادر است.

ه: با اینکه جهاد یکى از مهمترین برنامه‏هاى اسلامى است، تا هنگامى که جنبه وجوب عینى نداشته باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است. پس اگر حضور در این جهاد موجب ناراحتى آنان شود، جایز نیست. در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است که مردى نزد پیامبر اسلام (ص) آمد و عرض کرد، جوان با نشاط وورزیده‏اى است و جهاد را دوست دارد، ولى مادرش از این موضوع ناراحت مى‏شود. پیامبر (ص) فرمودند: «ارجع فکن مع والدتک فوالذى بعثنى بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد فى سبیل الله سنه» برگرد و با مادر خویش باش. قسم به آن خدایى که مرا به حق مبعوث کرد، یک شب مادر با تو مأنوس شود، از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است.

البته، هنگامى که جهاد جنبه وجوب عینى پیدا کند، کشور اسلامى در خطر قرار گیرد و حضور همگان لازم شود، هیچ عذرى حتى نارضایتى پدر و مادر پذیرفته نیست.

پبامبر (ص) فرمودند: «ایاکم وعقوق الوالدین فان ریح الجنه توجد ممن سیرع الف عام ولایجدها عاق» از عاق پدر ومادر بترسید زیرا بوى بهشت از هزار سال راه به مشام مى‏رسد؛ اما هیچگاه به کسانى که مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسید.

این تعبیر، اشاره لطیفى به این موضوع دارد که چنین اشخاصى نه تنها در بهشت گام نمى‏گذارند، بلکه در فاصله بسیار زیادى از آن قرار دارند و حتى نمى‏توانند به آن نزدیک شوند. سید قطب در تفسیر فى‏ظلال القرآن،



خرید و دانلود  تحقیق درباره وظیفه انسان نسبت به خدا و والدین با فرمتword


دانلود مقاله لیبرال‌فمینیسم و طبیعت انسان 24 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

لیبرال‌فمینیسم و طبیعت انسان

لیبرالیسم کلاسیک

براساس نظام فئودالى و روبناى سیاسى منطبق با آن، سلطنت و در راس آن شاه حاکمیت مطلق داشت و پدر رعایا خوانده میشد. در این نظام هیچ احدى آزاد بدنیا نمى آمد و همه بعنوان رعایاى یکى از سلسله مراتب نظام اشرافیت و سلطنت پا به‌دنیا مى‌گذاشتند. در این نظام سلطنت و مذهب رابطه لاینفک و تنگاتنگى داشتند و قدرت شاه به "آدم" بعنوان اولین مخلوق خدا و در نتیجه به خود خدا باز مى‌گشت. خدا، طبیعت و تاریخ همراه و پشتیبان و جزیى از نظم فئودالى و پدرسالارى قلمداد مى‌شد. مدرک ثبوت این مساله، "کتاب آفرینش" (Genesis) بود که در آن آمده: خداوند "آدم" Addamرا بعنوان منشا سلطنت و شاه خلق کرد.

با تحول ساختارهاى سیاسى و اجتماعى و زوال بنیانهاى نظام فئودالى، لیبرالیسم در تقابل با این نظام و بعنوان پرچم جنبش اجتماعى و تفکر نظام جدید یعنى مناسبات تولید سرمایه‌دارى پا بعرصه وجود گذاشت. تناقض تفکر پدرسالارانه فئودالیسم با لیبرالیسم در قرن هفدهم در عین حال بمعنى تحولى در دیدگاه بشر نسبت به طبیعت انسان و ماهیت جامعه بود. ارزشهاى محورى لیبرالیسم مانند "اختیار" (Autonomy) فرد در قرن هفدهم طرح شد و گسترش یافت. طبق ارزشهاى نظام فئودالى، معدودى یعنى دستگاه سلطنت و اشراف بطور موروثى بر توده وسیع مردم یعنى "رعایا" و "زیردستان" (Subjects) برترى و حاکمیت داشتند. در تقابل با فئودالیسم، لیبرالیسم به برابرى طبیعى و حقوق فردى و مدنى افراد (فرد بعنوان واحد حقوقى انسان در نظام سرمایه‌دارى) مانند حق راى، آزادى بیان و حق مالکیت معتقد بود.

فلسفه لیبرالى چنانکه گفته شد با رشد سرمایه‌دارى ظهور یافت. دمکراسى کلاسیک و آزادیهاى فردى خصلت مشخصه تفکر لیبرالیسم بودند. این نظام منطبق با نیازهاى نظام تجارى و صنعتى رو به رشد سرمایه‌دارى و بر علیه محدودیتهاى حقوقى‌اى بود که نظام کهنه و رو به زوال فئودالى در مقابل حق سفر، امور مالى، و اختیار در برپا کردن کارخانه و نظام مانوفاکتورى قرار داده بود و در مقابل گسترش آنها مقاومت مى‌کرد. ایدئولوژى لیبرالیسم و آزادى فردى آن در ابتدا منحصر به مردان صاحب مالکیت و بعدها به مردانى که در بازار‌کار حضور داشتند تعلق داشت و تا مدتهاى مدید به موقعیت و حقوق زنان کارى نداشت.

لیبرالیسم کلاسیک و طبیعت زن

لیبرالیسم کلاسیک و سنتى منشا دادن حق به انسان را ظرفیت آن در "تعقل" و قدرت استدلال مى دید. منظور از "انسان" در این فلسفه البته مرد صاحب مالکیت بود. انکار توانایى و ظرفیت زنان در استدلال و تعقل سابقه‌اى چند هزار‌ساله داشت. ارسطو معتقد بود که: "مرد بنا به سرشت خود برتر و زن بنا به ماهیتش زیردست است. زن تعقلى مشورتى و بدون اختیار و اتوریته دارد". "یکى فرمان مى راند و دیگرى فرمان مى برد". متفکرین قرون وسطى هم با فلاسفه یونانى هم‌عقیده بودند که خدا زنان را بعنوان وسیله‌اى براى خلقت مردان آفریده است و قدرت تعقل زنان کمتر از مردان است. فلاسفه مدرن هم کم و بیش همین نقطه‌نظر را داشتند. "دیوید هیوم"، "ژان ژاک روسو"، "امانوئل کانت"، و "هگل"، همگى در مورد اینکه آیا زنان قدرت عقلى کامل دارند، دچار تردید و شک بودند. بطور مثال هگل عقیده داشت که قدرت عقل و سنجش کمتر و پائین‌تر زنان راجع به امور جهان، آنان را همانطور که گیاهان از حیوانات متمایز مى‌شوند، از مردان متفاوت و متمایز کرده است.

لیبرال‌هاى کلاسیک (تئوریسین هاى ویگ) نظیر "تیرل" (TTyrrell) و "سیدنى" (Sidney) معتقد بودند که تمام طبقات مردم براى بدست گرفتن قدرت سیاسى ناجور و فاقد قدرت راى‌دادن به دولت هستند و عیرغم آنکه نظام فئودالى و روبناى سیاسى آنرا نقد مى‌کردند، اعتقاد داشتند که شرکت‌کنندگان در تعیین حیات و زندگى سیاسى جامعه را باید به صاحبان املاک و کسانى که داراى مالکیت هستند، محدود نمود. لیبرالهاى کلاسیک معتقد بودند که راى و نظر زنان نسبت به دولت و سیاست در راى پدران و شوهرانشان ملحوظ شده است. آنها در عین حال که اعتقادات انجیل و مسیحیت در مورد فرودستى زن را رد مى‌کردند، معتقد بودند که زنان براى زندگى و حیات سیاسى نامناسب و وصله ناجورى هستند.١

"جان لاک" از تئوریسین ها و فلاسفه لیبرالیسم، کسانى را شایسته تصمیم‌گیرى در اداره سیاسى جامعه مى‌دانست که توانایى تعقل و سنجش داشته باشند. جان لاک تماما کلیه اشکال نظام سیاسى فئودالیسم را رد نکرد اما در مورد موقعیت زنان بویژه تفاوتهاى اساسى‌اى با لیبرالهاى کلاسیک داشت. برخلاف سایر فلاسفه لیبرالیسم کلاسیک "جان لاک" معتقد بود که زنان باید از آزادیهاى پایه‌اى که کل آحاد بشر از آن بهره مى‌برند، برخوردار باشند. "جان لاک" بر این تناقض فلسفه لیبرالیسم که همه آحاد بشر را داراى حقوق طبیعى مى‌داند و حق راى مردان را برسمیت مى‌شناسد اما به حقوق زنان بى‌اعتناست انگشت گذاشت. "جان لاک" معتقد بود زنان داراى قدرت تعقل و سنجش هستند، مى‌توانند قرارداد ببندند و حق مالکیت داشته باشند، او معتقد بود که زنان هم مى‌توانند بعنوان فرد (واحد حقوقى انسان در نظام لیبرالى) در نظر گرفته شوند. ٢

ظهور لیبرال‌فمینیسم

دیدگاه لیبرال‌فمینیسم بعنوان درافزوده اى به تئورى و سنت لیبرالیسم از سابقه‌اى طولانى برخوردار است و ریشه آن به قرون هفدهم، هجدهم و نوزدهم و متفکرینى چون "مارى والستون کرافت"، "هریت تایلور"، جان استوارت میل" و "الیزابت کیدى ستنتون" باز‌مى‌گردد. از آنجا که لیبرالیسم کلاسیک حقوق انسان را بر مبناى قدرت تعقل آن تعیین مى‌کرد، لیبرال‌فمینیستهاى اولیه باید ثابت مى‌کردند که زنان قدرت استدلال و تعقل دارند.

لیبرال‌فمینیستهایى نظیر "مارى والستون کرافت" و "جان استوارت میل" با آراى لیبرالیسم کلاسیک به مقابله برخواستند. آنها در مقابل استدلالات موجود لیبرالهاى کلاسیک ضمن برسمیت شناختن تفاوتهاى فیزیکى و جسمى زنان با مردان استدلال مى‌کردند که این تفاوتها در فلسفه لیبرالى داراى اهمیتى نیستند. اما حتى با به کرسى نشاندن این نظر آنها باید ثابت مى‌کردند که چرا و چگونه زنان قدرت عقلى و فکرى یکسانى با مردان دارند. از آنجا که لیبرالیسم منشا دادن حق به انسان را قدرت عقلى او مى‌دانست، لیبرال‌فمینیستها بطور مداوم بر دادن فرصت آموزش و فراگیرى علم براى زنان کمپین مى‌کردند و دلیل عقب‌افتادگى زنان نسبت به مردان را در عدم دسترسى به امکانات یکسان در کسب علم و دانش مى دانستند. ٣

چنانکه مى‌بینیم لیبرال‌فمینیستهاى اولیه نهایتا و رسما راجع به اینکه زنان واقعا داراى برابرى مطلق با مردان هستند، صراحت ندارند و آن را به دادن فرصت براى آموختن علم و دانش و کسب قدرت تعقل مشروط و موکول مى‌کنند. لیبرالهایى مانند جان استوارت میل، ولستون کرافت، و کیدى ستنتون معتقد بودند که زنان ضمن اینکه مانند مردان باید موجوداتى صاحب حق راى و حقوق سیاسى و مدنى باشند، تفاوتهایى طبیعى با مردان دارند و حاملین خلوص مذهبى، پرهیزگارى جنسى(puritanism) و ارزشهاى سنتى هستند.



خرید و دانلود دانلود مقاله لیبرال‌فمینیسم و طبیعت انسان 24 ص


تحقیق درباره وظایف فرشتگان به غییر از خفاظت از انسان ها با فرمتword

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

وظایف فرشتگان به غییر از خفاظت از انسان ها

در قرآن مجید از ملائکه فراوان یاد شده است. آیات زیادى از قرآن درباره صفات، ویژگیها، مأموریتها و وظائف فرشتگان سخن مى گوید، حتى قرآن، ایمان به ملائکه را در ردیف ایمان به خدا و انبیاء و کتب آسمانى قرار داده است و این دلیل بر اهمیت بنیادى این مساله است: «آمن الرسول بما أنزل إلیه من ربه و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله؛ پیامبر اسلام به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده، و مؤمنان نیز به خدا و فرشتگان او و کتابها و رسولانش همگى ایمان دارند» (بقره/ 285). بدون شک وجود فرشتگان از امور غیبیه اى است که براى اثبات آن با این صفات و ویژگیها راهى جز ادله نقلیه نیست، و به حکم ایمان به غیب آنها را باید پذیرفت. خداوند در سوره فاطر آیات 1 تا 2 در مورد اوصاف و ویژگیهای فرشتگان می فرماید: «الحمد لله فاطر السماوات و الأرض جاعل الملائکة رسلا أولی أجنحة مثنى و ثلاث و رباع یزید فی الخلق ما یشاء إن الله على کل شیء قدیر* ما یفتح الله للناس من رحمة فلا ممسک لها و ما یمسک فلا مرسل له من بعده و هو العزیز الحکیم؛ ستایش مخصوص خداوندى است که آفریننده آسمانها و زمین است، خداوندى که فرشتگان را رسولانى قرار داد که صاحب بالهاى دو گانه و سه گانه و چهارگانه اند. او هر چه بخواهد در آفرینش مى افزاید، او بر هر چیزى قادر است. خداوند هر رحمتى را به روى مردم بگشاید کسى نمى تواند جلو آن را بگیرد، و هر چه را امساک کند کسى غیر از او قادر به فرستادن آن نیست، و او عزیز و حکیم است

»قرآن مجید روی هم رفته ویژگیهاى آنها را چنین مى شمرد:

1- فرشتگان موجوداتى عاقل و با شعورند و بندگان گرامى خدا هستند؛ («بل عباد مکرمون»انبیاء/ 26).2- آنها سر بر فرمان خدا دارند و هرگز معصیت او نمى کنند؛ («لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون» انبیاء/ 27).3- آنها وظائف مهم و بسیار متنوعى از سوى خداوند بر عهده دارند.

4- آنها پیوسته مشغول تسبیح و تقدیس خداوند هستند، چنان که در آیه 5 سوره شورى مى خوانیم: «و الملائکة یسبحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فی الأرض؛ فرشتگان تسبیح و حمد پروردگار خود را بجا مى آورند و براى کسانى که در زمین هستند استغفار مى کنند»

5- با این حال انسان به حسب استعداد تکامل از آنها برتر و والاتر است تا آنجا که همه فرشتگان بدون استثناء به خاطر آفرینش آدم به سجده افتادند و آدم معلم آنها گشت (آیات 30- 34 سوره بقره). 6- آنها گاه به صورت انسان در مى آیند و بر انبیاء و حتى غیرانبیاء ظاهر مى شوند چنان که در سوره مریم مى خوانیم: فرشته بزرگ الهى به صورت انسان موزون بر مریم ظاهر شد («فأرسلنا إلیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا» مریم/ 17). در جاى دیگر به صورت انسانهایى بر ابراهیم و بر لوط ظاهر شدند (هود/ 69 و 77).حتى از ذیل این آیات استفاده مى شود که قوم لوط نیز آنها را در همان اشکال موزون انسانى دیدند (هود/ 78). آیا ظهور در چهره انسان، یک واقعیت عینى است؟ یا به صورت تمثل و تصرف در قوه ادراک؟ ظاهر آیات قرآن معنى اول است، هر چند بعضى از مفسران بزرگ معنى دوم را برگزیده اند.7- از روایات اسلامى استفاده مى شود که تعداد آنها بقدرى زیاد است که به هیچ وجه قابل مقایسه با انسان نیست چنان که در روایتى از امام صادق علیه السلام مى خوانیم: هنگامى که از آن حضرت پرسیدند آیا عدد فرشتگان بیشترند یا انسانها؟ فرمود:" سوگند به خدایى که جانم به دست او است فرشتگان خدا در آسمانها بیشترند از عدد ذرات خاکهاى زمین، و در آسمان جاى پایى نیست مگر اینکه در آنجا فرشته اى تسبیح و تقدیس خدا مى کند." (بحار الانوار جلد 59 صفحه 176 حدیث 7.)

8- آنها نه غذا مى خورند و نه آب مى نوشند و نه ازدواج دارند چنان که در حدیثى از امام صادق (ع) مى خوانیم: «ان الملائکة لایأکلون و لایشربون و لاینکحون و انما یعیشون بنسیم العرش؛ فرشتگان غذا نمى خورند و آب نمى نوشند و ازدواج نمى کنند بلکه با نسیم عرش الهى زنده اند!» (بحار الانوار جلد 59 صفحه 174 حدیث 4).

9- آنها نه خواب دارند نه سستى و غفلت چنان که على (ع) در حدیثى چنین مى گوید: «لیس فیهم فترة، و لا عندهم غفلة، و لا فیهم معصیة ... لا یغشاهم نوم العیون و لا سهوا العقول، و لا فترة الأبدان، لم یسکنوا الاصلاب و لم تضمهم الارحام؛ در آنها نه سستى است و نه غفلت و نه عصیان ... خواب بر آنها چیره نمى گردد و عقل آنها گرفتار سهو و نسیان نمى شود، بدن آنها به سستى نمى گراید و در صلب پدران و رحم مادران قرار نمى گیرند» (بحار الانوار جلد 59 صفحه 175).

10- آنها مقامات مختلف و مراتب متفاوت دارند بعضى همیشه در رکوعند و بعضى همیشه در سجودند؛ «ما منا إلا له مقام معلوم* و إنا لنحن الصافون* و إنا لنحن المسبحون؛ هر یک از ما مقام معلومى دارد ما همواره صف کشیده منتظر فرمان او هستیم و پیوسته تسبیح او مى گوئیم»(صافات 164- 166). امام صادق (ع) مى گوید: «و ان لله ملائکة رکعا الى یوم القیامه و ان لله ملائکة سجد الى یوم القیامه؛ خداوند فرشتگانى دارد که تا روز قیامت در رکوعند و فرشتگانى دارد که تا قیامت در سجودند!» (بحار الانوار جلد 59 صفحه 174). (براى آگاهى بیشتر از اوصاف ملائکه و اصناف آنها به کتاب السماء و العالم، بحار الانوار، ابواب الملائکه، جلد 59 صفحه 144 تا 326 مراجعه فرمائید، همچنین نهج البلاغه خطبه هاى اول و 91 - خطبه اشباح - و 109 و 171).

همچنین خداوند در سوره انبیاء آیات 26 تا 29 در توصیف فرشتگان می فرماید: «و قالوا اتخذ الرحمن ولدا سبحانه بل عباد مکرمون* لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون* یعلم ما بین أیدیهم و ما خلفهم و لا یشفعون إلا لمن ارتضى و هم من خشیته مشفقون* و من یقل منهم إنی إله من دونه فذلک نجزیه جهنم کذلک نجزی الظالمین؛ آنها گفتند خداوند رحمان فرزندى براى خود برگزیده! منزه است (از این عیب و نقص) اینها (فرشتگان) بندگان شایسته او هستند که هرگز در سخن بر او پیشى نمى گیرند و به فرمان او عمل مى کنند. او همه اعمال امروز و آینده آنها را مى داند و هم گذشته آنها را و آنها جز براى کسى که خدا از او خشنود است (و اجازه شفاعتش را داده) شفاعت نمى کنند و از ترس او بیمناکند و هر کس از آنها بگوید من معبود دیگرى جز خدا هستم کیفر او را جهنم مى دهیم و این گونه ستمگران را کیفر خواهیم داد». این آیات همه در مورد نفى فرزند بودن فرشتگان است. توضیح اینکه: بسیارى از مشرکان عرب عقیده داشتند که فرشتگان، فرزندان خدا هستند و به همین دلیل گاه آنها را پرستش مى کردند، قرآن صریحا در آیات فوق، این عقیده خرافى و بى اساس را محکوم کرده و بطلان آن را با دلائل مختلف بیان مى کند. نخست مى گوید: آنها گفتند: خداوند رحمان فرزندى براى خود انتخاب کرده است (و قالوا اتخذ الرحمن ولدا). اگر منظورشان فرزند حقیقى باشد که لازمه آن جسم بودن است و اگر " تبنى" (فرزندخواندگى) که در میان عرب معمول بوده است باشد آن نیز دلیل بر ضعف و احتیاج است و از همه اینها گذشته اصولا کسى نیاز به فرزند دارد که فانى مى شود، براى بقاء نسل و کیان و آثار او باید فرزندش حیات او را در درازمدت ادامه دهد، یا براى عدم احساس تنهایى و انس گرفتن یا کسب قدرت است، اما یک وجود ازلى و ابدى و غیر جسمانى و از هر نظر بى نیاز، فرزند در مورد او معنى ندارد به همین جهت بلافاصله مى فرماید: منزه و پاک است او از این عیب و نقص (سبحانه)، سپس اوصاف فرشتگان را در شش قسمت بیان مى کند که مجموعا دلیل روشنى است بر نفى فرزند بودن آنها:

1- «آنها بندگان خدا هستند». (بل عباد)

2- «بندگانى شایسته و گرامى داشته» (مکرمون). آنها همچون بندگان گریزپا نیستند که تحت فشار مولى، تن به خدمت مى دهند بلکه بندگانى هستند،از هر نظر شایسته که راه و رسم عبودیت را خوب مى دانند و به آن افتخار مى کنند، خدا نیز آنها را به خاطر اخلاصشان در عبودیت گرامى داشته و مواهب خویش را به آنها افزایش داده است.

3- آنها آن قدر مؤدب و تسلیم و سر بر فرمان خدا هستند که «هرگز در سخن گفتن بر او پیشى نمى گیرند» (لا یسبقونه بالقول)

4- و از نظر عمل نیز «آنها تنها فرمان او را اجرا مى کنند» (و هم بأمره یعملون). آیا این صفات، صفات فرزندان است یا صفات بندگان؟! سپس به احاطه علمى پروردگار نسبت به آنها اشاره کرده مى فرماید: «خداوند هم اعمال امروز و آینده آنها را مى داند و هم اعمال گذشته را، هم از دنیاى آنها آگاه است و هم از آخرتشان، هم قبل از وجودشان و هم بعد از وجودشان» (یعلم ما بین أیدیهم و ما خلفهم). مسلما



خرید و دانلود  تحقیق درباره وظایف فرشتگان به غییر از خفاظت از انسان ها با فرمتword


تحقیق درباره نیاز انسان به دین با فرمتword

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 78

 

موضوع تحقیق برای درس متون اسلامی :

نیاز انسان به دین

واحد پزشکی تهران

دانشجو :

فریبرز هاشم نظری

انسان قادر است چنان آگاهیهای خود را وسعت دهد که همه عالم هستی را شامل گردد این یکی از ویژگیهای انسان است که درمسیر او بسوی کمال موثراست اما قدرت علم آموزی تنها عامل درخود سازی نیست این توانائی باعث می شود که انسان قادر گردد خود را بشناسد و جهان هستی را تفسیر کند هر چه انسان بیشتر از این قدرت خود استفاده نماید و بیشتر تلاش کند آگاهیهای بیشتری را بدست آورده و افق وسیعتری را برای عمل در اختیار خواهد داشت .

اما خود سازی به تلاش نیازمند است وهر گونه تلاشی محتاج انگیزه است به تعبیر دیگر انسان دست به عمل و کاری نمیزند مگر اینکه انگیزه ای برای انجام آن کار داشته باشد .

هر عمل دیگری را که انسان انجام می دهد وقتی رسیدگی کنیم می بینیم منشاء آن یک نیاز وخواسته درونی است همین علم آموزی ودست یافتن به حقایق جهان هستی ودرک واقعیتها از یک نیاز درونی سرچشمه می گیرد .

پس هنگامیکه از خواسته ها صحبت می کنیم باید بدانیم که آن کاملا با آگاهی وعلم تفاوت دارد واصولا خواسته ها و آگاهیها از دو مقوله متفاوت هستند آگاهیها محدوده دید انسان را وسعت می بخشند وخواسته ها انسان را وادار می کند تا در آن محدوده دید خود عمل کند ونیازهای خود را را بر آورده سازد .

مثال :

ماده منفی بوسیله یک شیمست کشف می شود وبه همه می گوید که این ماده برای انسان مضراست و اگر کسی آنرا استعمال کند باعث مرگ او می شود دو انسان را فرض می کنیم یکی طالب زندگی و حیات خود است ودیگری از زنده بودن خود بیزار



خرید و دانلود تحقیق درباره نیاز انسان به دین با فرمتword