لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
همه کوچه ها بن بست نیستند
قوی ترین تکیه گاه پس از «خدا»، «خودت» هستی
سرمایه های وجودی، استعدادهای درونی، فرصت تلاش، نعمت جوانی، همه و همه می توانند و باید در تو بذر «امید» را برویانند و به ثمر برسانند. کسی نابغه از مادر به دنیا نمی آید. دامان طبیعت هم با کسی محبت و خویشاوندی خاصی ندارد. انسان، محصول « مزرعه وجود» را با دستان تلاشگر و جان امیدوار خویش، برداشت می کند.
«امید»، مقوله ای است که ما را به آینده پیوند می زند. اگر این عامل ارتباطی را از دست بدهیم، خلع سلاح می شویم. در حدیث است: «الامل رحمة لامتی، و لولا الامل ما رضعت والدة ولدها، و لاغرس غارس شجرا!»1
امید و آرزو، رحمتی برای امت من است. اگر آرزو نبود، هیچ مادری فرزندش را شیر نمی داد و هیچ باغبانی درختی نمی نشاند!
وقتی همه عالم و آدم به تو چشم امید دوخته اند، تو چرا از خویش ناامید شوی؟!
تو، پاک همچو نسیمی،
بلند، همچو چکادی،
تو، موج تند زمانی،
تو، شور حنجره سوزی،
تو، سرکشیده ز خاکی،
تو، چون چمن به طراوت،
تو، چون فرشته به پاکی،
تو، رود پرتب و تابی.
زپنجه های زمانه، تو چکه چکه آبی،
تو در زمان بهانه، تمام بود و نبودی2
ناسپاسی نسبت به خدا و توانمندی های خودت است، اگر « یاس» را در خانه دلت راه دهی و تسلیم چنگ نومیدی شوی.
نه دنیا به آخر رسیده و نه همه راه ها به رویت بسته است. می گوئی: « مشکلات بسیار است؟». مگر می توان بدون مشکلات زیست؟ اصلا«زندگی» بدون پیچ و خم و فراز و نشیب، خسته کننده است.
مشکلی نیست که آسان نشود
مرد باید که هراسان نشود
مگر دیگران بی مشکل اند که تو انتظار داری سر راه رسیدنت به هدف و آرمان، با دشواری، رویاروی نشوی؟ باید مشکلات را به عنوان یک « واقعیت موجود» پذیرفت و برای برتری یافتن بر آنها نیز چاره اندیشید و سرانگشت « تدبیر» را در گشودن گره ها به کار گرفت. اگر قرار شود هر دانش آموزی که در امتحانات خرداد، نمره کم می آورد « مردود» شود، خیلی ها از رده خارج می شوند و از تحصیل زده! اما صد شکر که « شهریور» ی هست و مهلت تلاشی مجدد و تجدید نظری در نمره ها و درسها و فرجام و سرانجام.
نه تنها در درس، که در « کلاس زندگی »، هم این فرصتهای بازنگری و به کار انداختن سرمایه امید، کارگشاست.
می توان جانهای خسته را باز هم نشاط بخشید و به روی زندگی خندید.
برای هر خردادی، شهریوری هست و برای هر شکستی، فرصت جبرانی و برای هر گناهی، مجال توبه ای.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
همه کوچه ها بن بست نیستند
قوی ترین تکیه گاه پس از «خدا»، «خودت» هستی
سرمایه های وجودی، استعدادهای درونی، فرصت تلاش، نعمت جوانی، همه و همه می توانند و باید در تو بذر «امید» را برویانند و به ثمر برسانند. کسی نابغه از مادر به دنیا نمی آید. دامان طبیعت هم با کسی محبت و خویشاوندی خاصی ندارد. انسان، محصول « مزرعه وجود» را با دستان تلاشگر و جان امیدوار خویش، برداشت می کند.
«امید»، مقوله ای است که ما را به آینده پیوند می زند. اگر این عامل ارتباطی را از دست بدهیم، خلع سلاح می شویم. در حدیث است: «الامل رحمة لامتی، و لولا الامل ما رضعت والدة ولدها، و لاغرس غارس شجرا!»1
امید و آرزو، رحمتی برای امت من است. اگر آرزو نبود، هیچ مادری فرزندش را شیر نمی داد و هیچ باغبانی درختی نمی نشاند!
وقتی همه عالم و آدم به تو چشم امید دوخته اند، تو چرا از خویش ناامید شوی؟!
تو، پاک همچو نسیمی،
بلند، همچو چکادی،
تو، موج تند زمانی،
تو، شور حنجره سوزی،
تو، سرکشیده ز خاکی،
تو، چون چمن به طراوت،
تو، چون فرشته به پاکی،
تو، رود پرتب و تابی.
زپنجه های زمانه، تو چکه چکه آبی،
تو در زمان بهانه، تمام بود و نبودی2
ناسپاسی نسبت به خدا و توانمندی های خودت است، اگر « یاس» را در خانه دلت راه دهی و تسلیم چنگ نومیدی شوی.
نه دنیا به آخر رسیده و نه همه راه ها به رویت بسته است. می گوئی: « مشکلات بسیار است؟». مگر می توان بدون مشکلات زیست؟ اصلا«زندگی» بدون پیچ و خم و فراز و نشیب، خسته کننده است.
مشکلی نیست که آسان نشود
مرد باید که هراسان نشود
مگر دیگران بی مشکل اند که تو انتظار داری سر راه رسیدنت به هدف و آرمان، با دشواری، رویاروی نشوی؟ باید مشکلات را به عنوان یک « واقعیت موجود» پذیرفت و برای برتری یافتن بر آنها نیز چاره اندیشید و سرانگشت « تدبیر» را در گشودن گره ها به کار گرفت. اگر قرار شود هر دانش آموزی که در امتحانات خرداد، نمره کم می آورد « مردود» شود، خیلی ها از رده خارج می شوند و از تحصیل زده! اما صد شکر که « شهریور» ی هست و مهلت تلاشی مجدد و تجدید نظری در نمره ها و درسها و فرجام و سرانجام.
نه تنها در درس، که در « کلاس زندگی »، هم این فرصتهای بازنگری و به کار انداختن سرمایه امید، کارگشاست.
می توان جانهای خسته را باز هم نشاط بخشید و به روی زندگی خندید.
برای هر خردادی، شهریوری هست و برای هر شکستی، فرصت جبرانی و برای هر گناهی، مجال توبه ای.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
فضل بن شاذان
زندگی نامه
ابو محمد فضل بن شاذان بن خلیل ازدى، فقیه صاحب نظر، متکلم متفکر، مفسر حاذق، دانشمند شهیر عالم اسلام و مؤلف گرانقدر در علوم و فنون اسلامى.
از جزئیات زندگى شخصى و تاریخ دقیق تولدش و... چندان آگاه نیستیم، نجاشى او را از طایفه ازد از قبیلههاى معروف عرب و پدرش را از شاگردان یونس بن عبد الرحمان شمرده است. (1) با توجه به روایاتى که فضل از امام رضا علیه السلام دارد مىتوان تولد او را در حدود صدوهشتاد هجرى تخمین زد.
کشى مىنویسد: فضل در روستایى در حوالى بیهق بود که خبر خروج خوارج به او رسید براى فرار از چنگ آنان بار سفر بست و از آنجا گریخت در اثر فشار و سختى سفر بیمار شد و در سال 260 هجرى درگذشت. (2) بر قبر او در نیشابور گنبد و بارگاهى است و محل تردد و زیارت شیفتگان علم و ولایت است.
فضل در محفل پیشوایان معصوم
وى افتخار حضور و شاگردى چهار امام معصوم علیهم السلام را دارد. نجاشى مىگوید از امام جواد علیه السلام روایت دارد و شیخ طوسى نام او را در زمره یاران امام هادى و عسکرى علیمها السلام ذکر مىکند. (3) اگر چه نجاشى در روایت فضل از امام رضا علیه السلام تردید کرده لیکن روایات او در عیون اخبار الرضا علیه السلام (4) و من لا یحضره الفقیه (5) در علل شرایع و احکام، با تصریح «فضل» درآخر روایتبه سماع وى از امام رضا علیه السلام جایى براى این تردید باقى نمىگذارد.
مقام فضل در نزد امامان معصوم
کتابى از فضل بن شاذان به دست امام حسن عسکرى علیه السلام رسید، امام با ورق زدن به مطالعه کتاب او پرداخته، فرمود: خدایش رحمت کند، اهل خراسان به منزلتش غبطه مىخوردند زمانى که فضل بین ایشان زندگى مىکرد. (6)
زمانى از فضل نزد امام عسکرى علیه السلام نامى برده شد، شایعه پراکنیهاى دشمن را پیرامون عقاید و شخصیت او براى امام مطرح کردند و از آن حضرت براى شفاى او دعا طلب کردند، امام علیه السلام فرمود: آرى بر فضل دروغ بستند، خداوند رحمتش کند، خداوند رحمتش کند. راوى مىگوید: هنگامى که به خراسان رسیدم فهمیدم در همان زمانى که در خدمت امام بودیم فضل از دنیا رفته بود.
پیامبران و پیشوایان معصوم براى هر کسى به اندازه عقل و فهم و درکش، از مطالب و معارف و حقایق پرده برمىدارند «انا معاشر الانبیاء نکلم الناس على قدر عقولهم» (8) ، روایت صدوق از فضل بن شاذان در علل شرایع و احکام بیانگر قوت فهم و حذاقت اوست که امام او را لایق دانسته و بسیارى از فلسفه احکام را در حدود بیست صفحه از سرتاسر فقه براى او گفته است.
گفتار دانشمندان در باره فضل
نجاشى رجال شناس بزرگ امامى در ستایش از فضل مىگوید: او ثقه و از بزرگان فقها ومتکلمان شیعه و در این طایفه داراى مقام و جلالتى است، وى مشهورتر از آن است که ما به توصیف او بپردازیم . و شیخ طوسى در این راستا مىنویسد: فقیه، متکلم، جلیل القدر. و کشى او را از عدول و ثقات برشمرده و در موارد زیادى به گفتار او در توثیق و تضعیف رجال به عنوان سندى اعتماد مىکند.
علماى دیگر نیز به اتفاق او را توثیق و از فقیهان عالىمقام و متلکمان سترگ به حساب آوردهاند.
ابن ندیم درباره او مىنویسد: فضل بن شاذان رازى، خاصى و عامى است، شیعه او را از خود مىداند; از این رو نام او را در جمله دانشمندان شیعه بردم و حشویه او را از خود مىپندارد و کتابهایى دارد که با عقاید حشویه سازگار است. مانند: تفسیر، قرائات، سنن در فقه. فرزندش عباس نیز کتابهایى دارد. ابن ندیم ترتیب سور قرآن را در مصحف ابن مسعود و ابى بن کعب از فضل بن شاذان نقل مىکند و مىنویسد: فضل یکى از پیشوایان و امامان علوم قرآنى و قرائات است از این رو آنچه اوگفته بود بر آنچه خود دیدم ترجیح داده، نوشتیم.
شیخ طوسى در مقام نقد کلام ابن ندیم مىنویسد: گمان مىکنم ابن ندیم فضل بن شاذان نیشابورى را با فضل بن شاذان رازى از علماى اهل سنت اشتباه کرده است. این اشکال به مطالعه کتاب ایضاح فضل بن شاذان تایید مىشود که وى حشویه و تمام گروههاى غیر امامى را مورد نقد و انتقاد قرار داده است و در کتب شیعى نامى از عباس بن فضل بن شاذان به عنوان مؤلف یا راوى حدیث دیده نشده است.
اساتید و مشایخ فضل بن شاذان
از ویژگیهاى این مرد بزرگ، استادان زبردست و دانشمند وى هستند که در تعلیم و تربیت او سهم به سزایى داشتهاند، فضل مىگفت: هشام بن حکم مدافع اسلام و ولایت از دنیا رفت و یونس بن عبدالرحمان جانشین او شد که با براهین محکم خود شبهات مخالفان دین را درهم کوبیده پاسخ مىداد، پس از او تنها جانشینش سکاک عهدهدار این خدمتشد و او نیز دار فانى را وداع گفت و من با پنجاه سال سابقه شاگردى در محضر چنین بزرگانى در پست ایشان به انجام وظیفه مشغولم.
وى حدیث را از ابوثابت، حماد بن عیسى، صفوان بن یحیى، عبد الله جبلة، عبدالله بن الولید العدنى، محمد بن ابى عمیر، محمد بن سنان، محمد بن یحیى، یونس بن عبد الرحمان روایت مىکند. روایاتش در کتب اربعه به 775 روایتبالغ شده است.
تالیفات فضل
نجاشى مىنویسد:(کنجى) (کشى) براى فضل صد وهشتاد تصنیف گفته است وى نام حدود چهل تالیف او را ذکر مىکند و شیخ طوسى نیز در حدود سى تالیف از آثار او را یاد کرده است. به مقتضاى متکلم بودن فضل بیشتر تالیفاتش در رد و ابطال عقاید فرقههاى دیگر است. همانند: کتاب النقض على الاسکافى فى تقویة الجسم; کتاب الرد على اهل التعطیل; کتاب الرد على الثنویة; کتاب الرد على محمد بن کرام; کتاب الرد على
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
حکیم ابوالقاسم حسن بن علی طوسی معروف به فردوسی
(حدود ۳۲۹ تا حدود ۴۱۰ هجری قمری)، شاعر حماسهسرای ایرانی و گویندهٔ شاهنامهٔ فردوسی است که مشهورترین اثر حماسی فارسی است و طولانیترین منظومه به زبان فارسی تا زمان خود بوده است. او را از بزرگترین شاعران فارسیگو دانستهاند.
زندگی
در مورد زندگی فردوسی افسانههای فراوانی وجود دارد که چند علت اصلی دارد. یکی این که به علت محبوب نبودن فردوسی در دستگاه قدرت به دلیل شیعه بودنش، در قرنهای اول پس از پایان عمرش کمتر در مورد او نوشته شده است، و دیگر این که به علت محبوب بودن اشعارش در بین مردم عادی، شاهنامهخوانها مجبور شدهاند برای زندگی او که مورد پرسشهای کنجکاوانهٔ مردم قرار داشته است، داستانهایی سرِهم کنند
تولد
بنا به نظر پژوهشگران امروزی، فردوسی در حدود سال ۳۲۹ هجری قمری در روستای باژ در نزدیکی طوس در خراسان متولد شد.
استدلالی که منجر به استنباط سال ۳۲۹ شده است شعر زیر است که محققان بیت آخر را اشاره به به قدرت رسیدن سلطان محمود غزنوی در سال ۳۸۷ قمری میدانند:
بدانگه که بُد سال پنجاه و هشت
نوانتر شدم چون جوانی گذشت
[...]
فریدون بیداردل زنده شد
زمین و زمان پیش او بنده شد
و از این که فردوسی در سال ۳۸۷ پنجاه و هشت ساله بوده است نتیجه میگیرند او در حدود سال ۳۲۹ متولد شده است.
تولد فردوسی را نظامی عروضی، که اولین کسی است که دربارهٔ فردوسی نوشته است، در ده «باز» نوشته است که معرب «پاژ» است. منابع جدیدتر به روستاهای «شاداب» و «رزان» نیز اشاره کردهاند که محققان امروزی این ادعاها را قابل اعتنا نمیدانند. پاژ امروزه در استان خراسان ایران و در ۱۵ کیلومتری شمال مشهد قرار دارد.
نام او را منابع قدیمیتر از جمله عجایب المخلوقات و تاریخ گزیده (اثر حمدالله مستوفی) «حسن» نوشتهاند و منابع جدیدتر از جمله مقدمهٔ بایسنغری (که اکثر محققان آن را بیارزش میدانند و محمدتقی بهار مطالبش را «لاطایلات بیبنیاد» خوانده است) و منابعی که از آن مقدمه نقل شده است، «منصور». نام پدرش نیز در تاریخ گزیده و یک منبع قدیمی دیگر «علی» ذکر شده است. محمدامین ریاحی، از فردوسیشناسان معاصر، نام «حسن بن علی» را به خاطر شیعه بودن فردوسی مناسب دانسته و تأیید کرده است. منابع کمارزشتر نامهای دیگری نیز برای پدر فردوسی ذکر کردهاند: «مولانا احمد بن مولانا فرخ» (مقدمهٔ بایسنغری)، «فخرالدین احمد» (هفت اقلیم)، «فخرالدین احمد بن حکیم مولانا» (مجالس المؤمنین و مجمع الفصحا)، و «حسن اسحق شرفشاه» (تذکرة الشعراء). تئودور نولدکه در کتاب حماسهٔ ملی ایران در رد نام «فخرالدین» نوشته است که اعطای لقبهایی که به «الدین» پایان مییافتهاند در زمان بلوغ فردوسی مرسوم شده است و مخصوص به «امیران مقتدر» بوده است، و در نتیجه این که پدر فردوسی چنین لقبی داشته بوده باشد را ناممکن میداند.
کودکی و تحصیل
پدر فردوسی دهقان بود که در آن زمان به معنی ایرانیتبار و نیز به معنی صاحب ده بوده است (ریاحی ۱۳۸۰، ص ۷۲) که میتوان از آن نتیجه گرفت زندگی نسبتاً مرفهی داشته است. در نتیجه خانوادهٔ فردوسی احتمالاً در کودکی مشکل مالی نداشته است و نیز تحصیلات مناسبی کرده است. بر اساس شواهد موجود از شاهنامه میتوان نتیجه گرفت که او جدا از زبان فارسی دری به زبانهای عربی و پهلوی نیز آشنا بوده است. به نظر میرسد که فردوسی با فلسفهٔ یونانی نیز آشنایی داشته است (ریاحی ۱۳۸۰، ص ۷۴).
جوانی و شاعری
کودکی و جوانی فردوسی در دوران سامانیان بوده است. ایشان از حامیان مهم ادبیات فارسی بودند.
با وجود این که سرودن شاهنامه را بر اساس شاهنامهٔ ابومنصوری از حدود چهل سالگی فردوسی میدانند، با توجه به توانایی فردوسی در شعر فارسی نتیجه گرفتهاند که در دوران جوانی نیز شعر میگفته است و احتمالاً سرودن بخشهایی از شاهنامه را در همان زمان و بر اساس داستانهای اساطیری کهنی که در ادبیات شفاهی مردم وجود داشته است، شروع کرده است. این حدس میتواند یکی از دلایل تفاوتهای زیاد نسخههای خطی شاهنامه باشد، به این شکل که نسخههایی قدیمیتری از این داستانهای مستقل منبع کاتبان شده باشد. از جمله داستانهایی که حدس میزنند در دوران جوانی وی گفته شده باشد داستانهای بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو، و داستان سیاوش است.
فردوسی پس از اطلاع از مرگ دقیقی و ناتمام ماندن گشتاسبنامهاش (که به ظهور زرتشت میپردازد) به وجود شاهنامهٔ ابومنصوری که به نثر بوده است و منبع دقیقی در سرودن گشتاسبنامه بوده است پی برد. و به دنبال آن به بخارا پایتخت سامانیان («تختِ شاهِ جهان») رفت تا کتاب را پیدا کرده و بقیهٔ آن را به نظم در آورد. (سید حسن تقیزاده حدس زده است که فردوسی به غزنه که پایتخت غزنویان است رفته باشد که با توجه به تاریخ به قدرت رسیدن غزنویان، که بعد از شروع کار اصلی شاهنامه بوده است، رد شده است.) فردوسی در این سفر شاهنامهٔ ابومنصوری را نیافت ولی در بازگشت به طوس، امیرک منصور (که از دوستان فردوسی بوده است و شاهنامهٔ ابومنصوری به دستور پدرش ابومنصور محمد بن عبدالرزاق جمعآوری و نوشته شده بود) کتاب را در اختیار فردوسی قرار داد و قول داد در سرودن شاهنامه از او حمایت کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
فضل بن شاذان
زندگی نامه
ابو محمد فضل بن شاذان بن خلیل ازدى، فقیه صاحب نظر، متکلم متفکر، مفسر حاذق، دانشمند شهیر عالم اسلام و مؤلف گرانقدر در علوم و فنون اسلامى.
از جزئیات زندگى شخصى و تاریخ دقیق تولدش و... چندان آگاه نیستیم، نجاشى او را از طایفه ازد از قبیلههاى معروف عرب و پدرش را از شاگردان یونس بن عبد الرحمان شمرده است. (1) با توجه به روایاتى که فضل از امام رضا علیه السلام دارد مىتوان تولد او را در حدود صدوهشتاد هجرى تخمین زد.
کشى مىنویسد: فضل در روستایى در حوالى بیهق بود که خبر خروج خوارج به او رسید براى فرار از چنگ آنان بار سفر بست و از آنجا گریخت در اثر فشار و سختى سفر بیمار شد و در سال 260 هجرى درگذشت. (2) بر قبر او در نیشابور گنبد و بارگاهى است و محل تردد و زیارت شیفتگان علم و ولایت است.
فضل در محفل پیشوایان معصوم
وى افتخار حضور و شاگردى چهار امام معصوم علیهم السلام را دارد. نجاشى مىگوید از امام جواد علیه السلام روایت دارد و شیخ طوسى نام او را در زمره یاران امام هادى و عسکرى علیمها السلام ذکر مىکند. (3) اگر چه نجاشى در روایت فضل از امام رضا علیه السلام تردید کرده لیکن روایات او در عیون اخبار الرضا علیه السلام (4) و من لا یحضره الفقیه (5) در علل شرایع و احکام، با تصریح «فضل» درآخر روایتبه سماع وى از امام رضا علیه السلام جایى براى این تردید باقى نمىگذارد.
مقام فضل در نزد امامان معصوم
کتابى از فضل بن شاذان به دست امام حسن عسکرى علیه السلام رسید، امام با ورق زدن به مطالعه کتاب او پرداخته، فرمود: خدایش رحمت کند، اهل خراسان به منزلتش غبطه مىخوردند زمانى که فضل بین ایشان زندگى مىکرد. (6)
زمانى از فضل نزد امام عسکرى علیه السلام نامى برده شد، شایعه پراکنیهاى دشمن را پیرامون عقاید و شخصیت او براى امام مطرح کردند و از آن حضرت براى شفاى او دعا طلب کردند، امام علیه السلام فرمود: آرى بر فضل دروغ بستند، خداوند رحمتش کند، خداوند رحمتش کند. راوى مىگوید: هنگامى که به خراسان رسیدم فهمیدم در همان زمانى که در خدمت امام بودیم فضل از دنیا رفته بود.
پیامبران و پیشوایان معصوم براى هر کسى به اندازه عقل و فهم و درکش، از مطالب و معارف و حقایق پرده برمىدارند «انا معاشر الانبیاء نکلم الناس على قدر عقولهم» (8) ، روایت صدوق از فضل بن شاذان در علل شرایع و احکام بیانگر قوت فهم و حذاقت اوست که امام او را لایق دانسته و بسیارى از فلسفه احکام را در حدود بیست صفحه از سرتاسر فقه براى او گفته است.
گفتار دانشمندان در باره فضل
نجاشى رجال شناس بزرگ امامى در ستایش از فضل مىگوید: او ثقه و از بزرگان فقها ومتکلمان شیعه و در این طایفه داراى مقام و جلالتى است، وى مشهورتر از آن است که ما به توصیف او بپردازیم . و شیخ طوسى در این راستا مىنویسد: فقیه، متکلم، جلیل القدر. و کشى او را از عدول و ثقات برشمرده و در موارد زیادى به گفتار او در توثیق و تضعیف رجال به عنوان سندى اعتماد مىکند.
علماى دیگر نیز به اتفاق او را توثیق و از فقیهان عالىمقام و متلکمان سترگ به حساب آوردهاند.
ابن ندیم درباره او مىنویسد: فضل بن شاذان رازى، خاصى و عامى است، شیعه او را از خود مىداند; از این رو نام او را در جمله دانشمندان شیعه بردم و حشویه او را از خود مىپندارد و کتابهایى دارد که با عقاید حشویه سازگار است. مانند: تفسیر، قرائات، سنن در فقه. فرزندش عباس نیز کتابهایى دارد. ابن ندیم ترتیب سور قرآن را در مصحف ابن مسعود و ابى بن کعب از فضل بن شاذان نقل مىکند و مىنویسد: فضل یکى از پیشوایان و امامان علوم قرآنى و قرائات است از این رو آنچه اوگفته بود بر آنچه خود دیدم ترجیح داده، نوشتیم.
شیخ طوسى در مقام نقد کلام ابن ندیم مىنویسد: گمان مىکنم ابن ندیم فضل بن شاذان نیشابورى را با فضل بن شاذان رازى از علماى اهل سنت اشتباه کرده است. این اشکال به مطالعه کتاب ایضاح فضل بن شاذان تایید مىشود که وى حشویه و تمام گروههاى غیر امامى را مورد نقد و انتقاد قرار داده است و در کتب شیعى نامى از عباس بن فضل بن شاذان به عنوان مؤلف یا راوى حدیث دیده نشده است.
اساتید و مشایخ فضل بن شاذان
از ویژگیهاى این مرد بزرگ، استادان زبردست و دانشمند وى هستند که در تعلیم و تربیت او سهم به سزایى داشتهاند، فضل مىگفت: هشام بن حکم مدافع اسلام و ولایت از دنیا رفت و یونس بن عبدالرحمان جانشین او شد که با براهین محکم خود شبهات مخالفان دین را درهم کوبیده پاسخ مىداد، پس از او تنها جانشینش سکاک عهدهدار این خدمتشد و او نیز دار فانى را وداع گفت و من با پنجاه سال سابقه شاگردى در محضر چنین بزرگانى در پست ایشان به انجام وظیفه مشغولم.
وى حدیث را از ابوثابت، حماد بن عیسى، صفوان بن یحیى، عبد الله جبلة، عبدالله بن الولید العدنى، محمد بن ابى عمیر، محمد بن سنان، محمد بن یحیى، یونس بن عبد الرحمان روایت مىکند. روایاتش در کتب اربعه به 775 روایتبالغ شده است.
تالیفات فضل
نجاشى مىنویسد:(کنجى) (کشى) براى فضل صد وهشتاد تصنیف گفته است وى نام حدود چهل تالیف او را ذکر مىکند و شیخ طوسى نیز در حدود سى تالیف از آثار او را یاد کرده است. به مقتضاى متکلم بودن فضل بیشتر تالیفاتش در رد و ابطال عقاید فرقههاى دیگر است. همانند: کتاب النقض على الاسکافى فى تقویة الجسم; کتاب الرد على اهل التعطیل; کتاب الرد على الثنویة; کتاب الرد على محمد بن کرام; کتاب الرد على