واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درباره| حکومت خوارزمشاهیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 41

 

حکومت خوارزمشاهیان

از جمله دولت هایى که به واسطه ى خدمت به دولت سلجوقیان ، به وجود آمد و نام و نشانى کسب کرد. دولت خوارزمشاهى است . انوشتکین ، در نتیجه خدماتى که به نضج دولت سلجوقى انجام داد از طرف ملکشاه ، به حکومت خوارزم منصوب شد. (خوارزم منطقه اى است بین رودخانه جیحون و کرانه ى شمالى دریاى خزر) پس از مرگ انوشتکین ، سنجر، فرزند او قطب الدین محمد را در 490 هجرى به حکومت خوارزم برگزید. این شخص خود را خوارزمشاه خواند و در تمام دوران حکومت ، خود را مامور و مطیع سلطان سنجر دانست . پس از مرگ وى ، فرزندش اتسز، فرمانرواى خوارزم گردید. اتسز در فضل و دانش معروف و مشهور بود. او در حکومت سلطان سنجر به پایه هاى فوق العاده اى رسید. اتسز، موسس واقعى حکومت خوارزمشاهیان است . چه او و جانشینانش از هر فرصتى براى کسب استقلال استفاده کرده اند.

اتسز، در سال هاى اول فرمانروایى خود از سنجر متابعت مى کرد؛ ولى بعدا، علیه سنجر قیام کرد. پس از آن که سنجر به دست ترکان غز و قراختائیان در جنگ اسیر گردید، مقدمات مخالفت و رستاخیز حکومت هاى تابع ، علیه سلجوقیان فراهم شد، و به تدریج حکومت هاى مستقلى در آذربایجان ، فارس و خراسان تشکیل شد و موقعیت سلاجقه نزد خلفا به کلى متزلزل گردید و مقدمات پیشرفت کار خوارزمشاهیان فراهم شد پس از مرگ اتسز، پسرش ایل ارسلان و بعد از او، تکش ، به هواى سلطنت برخواستند. علاء الدین تکش ، که وفات یافت . فرزند او، علاءالدین محمد، زمام امور را در دست گرفت .

متصرفات دولت خوارزمشاهى ، در عصر او به منتهاى وسعت رسید، ولى به دلیل جنگ هاى متوالى و بى تدبیرى ، عدم توجه به آسایش اکثریت ، توده ى مردم از سخت از خود ناراضى کرد و چون مصمم شده بود که بغداد را به حیطه تصرف درآورد، ناصر، خلیفه عباسى هم با دشمنان سلطان همداستان شد و ظاهرا براى حفظ موقعیت خود، محرمانه با چنگیز رابطه برقرار کرد و او را به تسخیر مناطق متصرفى خوارزمشاهیان تشویق نمود.

در حقیقت بعد از سلجوقیان ، خوارزمشاهیان موفق به ایجاد نیرومندترین امپراتورى غرب آسیا گردیدند. همین امپراتورى وسیع و مقتدر بود که در قرن هفتم هجرى ، با شدیدترین و مصیبت بارترین موج هجوم مغولان و اقوام آسیاى مرکزى مواجه گردید. نکته ى قابل ذکر آن است که ، گرچه خوارزمشاهیان ، داراى بسیارى از خصوصیات اقوام ترک بوده اند، ولى به احتمال بسیار قوى ، اینان از نژاد ایرانیان شمال شرق بوده و از قرن ها پیش از زمان پارتیان ، در این ناحیه سکونت داشتند و مانند بعضى از ایرانیانى دیگر، در اثر تماس و اصطکاک با اقوام ترک نژاد، یک سلسله از مشخصات اجتماعى و زبان آنان را فرا گرفته بودند.

خوارزمشاهیان و موقعیت ممالک اسلامى  

در حدود قرن هفتم هجرى و سده دوازدهم میلادى ، سلطان محمد خوارزمشاه پس از محاربات بسیار، سرزمین ماوراء النهر را از قراختائیان و افغانستان را از ملوک غور و منطقه اراک و فارس و آذربایجان را از کف اتابکان خارج نمود و ظاهرا فرمانرواى تمام ایران گردید.

ولى در داخل ممالک اسلامى ، صلح ، یگانگى و وحدت نظر وجود نداشت . مناسبات سلطان محمد خوارزمشاه با خلیفه عباسى بسیار تیره بود و سلطان براى طرد او، از علماى مملکت ، فتوى گرفت و او را رسما معزول و نامش را از سکه و خطبه انداخت .

اما اکثریت علما و روحانیون ، اطاعت از خلیفه را بر خود فرض مى شمردند و به همین علت سلطان که به روحانیون اعتماد چندانى نداشت و در بین مردم نیز تکیه گاه و هواخواهى نمى دید، براى حفظ موقعیت خود به ترکان دشت قبچاق ، که مادر او ترکان خاتون نیز از آنان بود، تکیه کرد و به همین علت ، مداخله سران ترک و ترکان خاتون در امور مختلف مملکتى و تجاوز و زورگویى آنان به مردم به تشتت و نابسامانى اوضاع کمک کرد.

 در این باره ، آن لمبتون در کتاب تاریخ میانه ایران مى نویسد:

واکنش نهایى روستاییان درمقابل ستم و زیاده ستانى و عدم امنیت فرار از روستاهایشان بود. المختارات من الرسائل در یک سند بدون تاریخ به پراکندگى و فرار روستاییان (رعایا) از یکى از روستاهاى ، مادر سلطان اشاره دارد در این سند آمده ، که کسى حق دخالت در کار روستا را ندارد، صادر و وارد در آن نزول نمایند و از دیوان ایالت و شحنگى به قسم عوارض مونات و نزول مواخذتى ننمایند و از فرمان تجاوز نکنند و چیزى نخواهند تا رعیت فارغ دل و امیدوار، روى به وطن نهند و به عمارت و زراعت مشغول گردند.

علل زوال امپراتورى خوارزمشاهى  

در مقام مقایسه ، از نظر قدرت اقتصادى و امکانات کمیتى و نظامى ، دولت خوارزمشاهى ، به مراتب نیرومندتر از طوایف چادرنشین و بیابان گرد مغول بودند و در حقیقت دولت خوارزمشاه در برابر مغولان حالت یک کشور پیشرفته و داراى سازمان اقتصادى و اجتماعى متشکل در برابر یک جامعه ى عقب مانده ى بربر و شبانى را داشت . به استثناى عامل مذهبى و ایدئولوژى ، در مقیاس ضعیف تر و پایین تر، تا حدى شباهت به موقعیت اعراب ، در مقابل امپراتورى ساسانیان را داشت .



خرید و دانلود تحقیق درباره| حکومت خوارزمشاهیان


تحقیق. حکومت خوارزمشاهیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 41

 

حکومت خوارزمشاهیان

از جمله دولت هایى که به واسطه ى خدمت به دولت سلجوقیان ، به وجود آمد و نام و نشانى کسب کرد. دولت خوارزمشاهى است . انوشتکین ، در نتیجه خدماتى که به نضج دولت سلجوقى انجام داد از طرف ملکشاه ، به حکومت خوارزم منصوب شد. (خوارزم منطقه اى است بین رودخانه جیحون و کرانه ى شمالى دریاى خزر) پس از مرگ انوشتکین ، سنجر، فرزند او قطب الدین محمد را در 490 هجرى به حکومت خوارزم برگزید. این شخص خود را خوارزمشاه خواند و در تمام دوران حکومت ، خود را مامور و مطیع سلطان سنجر دانست . پس از مرگ وى ، فرزندش اتسز، فرمانرواى خوارزم گردید. اتسز در فضل و دانش معروف و مشهور بود. او در حکومت سلطان سنجر به پایه هاى فوق العاده اى رسید. اتسز، موسس واقعى حکومت خوارزمشاهیان است . چه او و جانشینانش از هر فرصتى براى کسب استقلال استفاده کرده اند.

اتسز، در سال هاى اول فرمانروایى خود از سنجر متابعت مى کرد؛ ولى بعدا، علیه سنجر قیام کرد. پس از آن که سنجر به دست ترکان غز و قراختائیان در جنگ اسیر گردید، مقدمات مخالفت و رستاخیز حکومت هاى تابع ، علیه سلجوقیان فراهم شد، و به تدریج حکومت هاى مستقلى در آذربایجان ، فارس و خراسان تشکیل شد و موقعیت سلاجقه نزد خلفا به کلى متزلزل گردید و مقدمات پیشرفت کار خوارزمشاهیان فراهم شد پس از مرگ اتسز، پسرش ایل ارسلان و بعد از او، تکش ، به هواى سلطنت برخواستند. علاء الدین تکش ، که وفات یافت . فرزند او، علاءالدین محمد، زمام امور را در دست گرفت .

متصرفات دولت خوارزمشاهى ، در عصر او به منتهاى وسعت رسید، ولى به دلیل جنگ هاى متوالى و بى تدبیرى ، عدم توجه به آسایش اکثریت ، توده ى مردم از سخت از خود ناراضى کرد و چون مصمم شده بود که بغداد را به حیطه تصرف درآورد، ناصر، خلیفه عباسى هم با دشمنان سلطان همداستان شد و ظاهرا براى حفظ موقعیت خود، محرمانه با چنگیز رابطه برقرار کرد و او را به تسخیر مناطق متصرفى خوارزمشاهیان تشویق نمود.

در حقیقت بعد از سلجوقیان ، خوارزمشاهیان موفق به ایجاد نیرومندترین امپراتورى غرب آسیا گردیدند. همین امپراتورى وسیع و مقتدر بود که در قرن هفتم هجرى ، با شدیدترین و مصیبت بارترین موج هجوم مغولان و اقوام آسیاى مرکزى مواجه گردید. نکته ى قابل ذکر آن است که ، گرچه خوارزمشاهیان ، داراى بسیارى از خصوصیات اقوام ترک بوده اند، ولى به احتمال بسیار قوى ، اینان از نژاد ایرانیان شمال شرق بوده و از قرن ها پیش از زمان پارتیان ، در این ناحیه سکونت داشتند و مانند بعضى از ایرانیانى دیگر، در اثر تماس و اصطکاک با اقوام ترک نژاد، یک سلسله از مشخصات اجتماعى و زبان آنان را فرا گرفته بودند.

خوارزمشاهیان و موقعیت ممالک اسلامى  

در حدود قرن هفتم هجرى و سده دوازدهم میلادى ، سلطان محمد خوارزمشاه پس از محاربات بسیار، سرزمین ماوراء النهر را از قراختائیان و افغانستان را از ملوک غور و منطقه اراک و فارس و آذربایجان را از کف اتابکان خارج نمود و ظاهرا فرمانرواى تمام ایران گردید.

ولى در داخل ممالک اسلامى ، صلح ، یگانگى و وحدت نظر وجود نداشت . مناسبات سلطان محمد خوارزمشاه با خلیفه عباسى بسیار تیره بود و سلطان براى طرد او، از علماى مملکت ، فتوى گرفت و او را رسما معزول و نامش را از سکه و خطبه انداخت .

اما اکثریت علما و روحانیون ، اطاعت از خلیفه را بر خود فرض مى شمردند و به همین علت سلطان که به روحانیون اعتماد چندانى نداشت و در بین مردم نیز تکیه گاه و هواخواهى نمى دید، براى حفظ موقعیت خود به ترکان دشت قبچاق ، که مادر او ترکان خاتون نیز از آنان بود، تکیه کرد و به همین علت ، مداخله سران ترک و ترکان خاتون در امور مختلف مملکتى و تجاوز و زورگویى آنان به مردم به تشتت و نابسامانى اوضاع کمک کرد.

 در این باره ، آن لمبتون در کتاب تاریخ میانه ایران مى نویسد:

واکنش نهایى روستاییان درمقابل ستم و زیاده ستانى و عدم امنیت فرار از روستاهایشان بود. المختارات من الرسائل در یک سند بدون تاریخ به پراکندگى و فرار روستاییان (رعایا) از یکى از روستاهاى ، مادر سلطان اشاره دارد در این سند آمده ، که کسى حق دخالت در کار روستا را ندارد، صادر و وارد در آن نزول نمایند و از دیوان ایالت و شحنگى به قسم عوارض مونات و نزول مواخذتى ننمایند و از فرمان تجاوز نکنند و چیزى نخواهند تا رعیت فارغ دل و امیدوار، روى به وطن نهند و به عمارت و زراعت مشغول گردند.

علل زوال امپراتورى خوارزمشاهى  

در مقام مقایسه ، از نظر قدرت اقتصادى و امکانات کمیتى و نظامى ، دولت خوارزمشاهى ، به مراتب نیرومندتر از طوایف چادرنشین و بیابان گرد مغول بودند و در حقیقت دولت خوارزمشاه در برابر مغولان حالت یک کشور پیشرفته و داراى سازمان اقتصادى و اجتماعى متشکل در برابر یک جامعه ى عقب مانده ى بربر و شبانى را داشت . به استثناى عامل مذهبى و ایدئولوژى ، در مقیاس ضعیف تر و پایین تر، تا حدى شباهت به موقعیت اعراب ، در مقابل امپراتورى ساسانیان را داشت .



خرید و دانلود تحقیق. حکومت خوارزمشاهیان


تحقیق. خوارزمشاهیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 79

 

خوارزمشاهیان :

جد بزرگ خوارزمشاهیان، غلامی ترک نژاد به نام نوشتکین بود. او نه فرزند داشت و پسر ارشد او قطب الدین محمد نام داشت. در سال 491 قطب الدین محمد از طرف سلطان سنجر سلجوقی، حاکم خوارزم شد و لقب خوارزمشاه گرفت و مدت سی سال به همین منوال گذشت تا اینکه وفات کرد و بعد از او پسرش اتسز جانشین وی شد.

این واقعه در سال 521 هجری قمری رخ داد. او در کنار سلطان سنجر در جنگ ها شرکت میکرد و حتی او را یکبار از مرگ نجات داده بود، قدر و ممنزلتش در نظر وی فزونی یافت. در این میا بزرگان و امراء کشور چون توجه سلطان را به استز می دیدند، منتظر بودند که او را از بین ببرند و همین امر باعث شد که از سلطان اجازه بگیرد تا به خوارزم بازگردد. سلطان با رفتن او موافقت کرد و هنگامی که اتسز پایتخت را ترک می کرد، سلطان سنجر در حضور نزدیکان گفت ((پشتی است که باز روی آن نتوان دید)) وقتی جماعت از امیر پرسیدند با این حال چرا با رفتن او موافقت کردی، در جواب گفت : او بر گردن ما حق زیادی دارد. در این اوضاع، اتسز به خوارزم برگشت و دشمنی و تمرد خود از سلطان سلجوقی را اعلام کرد به گونه ای که سلطان صف‌آرایی کرد اما چون دید که نمی تواند مقاومت کند،‌از جنگ روی گردان شد و گریخت. ولی پسرش آتلیغ به دست سنجر دستگیر شده و به قتل رسید. با فرار اتسز سلطان سنجر برادرزادة خود رسلیمان ب محمد را به عنوان حاکم خوارزم تعیین کرد و خود را به خراسان مراجعت نمود. پس از مراجعت سنجر، مجدداً اتسز به خوارزم آمده، عامل سنجررا اخراج نمود و چون سلطان سنجر در سال 536 از قراختائیان شکست خورد، یاغی گری را اتسز بیشتر شد و شرایطی پدید آورد که سلطا قصد سرکوبی او را نمود. بار دیگر اتسز با هدایا و تملق گویی به خدمت رسید و مورد عفو قرارگرفت،‌ولی همچنان به حیله ها و خودسری خود ادامه می داد و دست از اعمال سابق خود برنمی داشت و حتی ادیب صابر شاعر معروف و نمایندة سلطان سنجر که در نزد اتسز بود متوجه شد که او قصد دارد به وسیلة دو نفر از فدائیان اسماعیلی،‌سلطان سنجر را به قتل برساند لذا طی پیامی، مطالب را برای سلطان فرستاد و سلطان آن دو نفر را دستگیر کرده و اعلام نمود. وقتی اتسز، جریان را مطلع شد، دستور داد صابر را در آب جیحون غرق کردند.

سنجر در سال 546 به طرف خوارزم حرکت کرد و قلعة هزار اسب را گرفت و پس از 2 ماه که آنجا را محاصره کرد، خوارزم را نیز گرفت. اتسز با تقدیم هدایای خود و اظهار ندامت و پیشمانی از سلطان عفو خواست و سلطان هم پذیرفت.

درسال 547 سلطان سنجر به دست غزه ها اسیر شد و اسارتش به طول انجامید. اتسز به بهانة کمک به سلطان سنجر و در اصل جهت تسخیر خراسان با سپاهیانش حرکت نمود. او قصد داشت قلعة آمویه را تصرف کند اما با مقاومت قلعه دار /انجا مواجه شد. لذا کسی را نزد سلطان سنجر فرستاد و تقاضا کرد آن ناحیه را به او واگذار نماید. سلطان پیام داد در صورتی که ایل ارسلان را جهت کمک به او روانه کند،‌با آن خواسته موافقت خواهد نمود.

اتسز با خواهر زادة سلطان سنجر موسوم به رکن الدین محموود هم دست شد، زیرا دسیسه هایی در سر داشت. ولی سنجر از اسارت خلاص شد و نقشة آنها برملا شد و سرانجام در سال 551 اتسز در حدود نساء درگذشت.

ایل ارسلان در زمان پدرش به پایتخت رسید، متوجه شد برادرش سلیمان شاه قصد دارد علیه او عصیان نماید. لذا او را زندانیکرد و در سوم رجب 551 رسماً بر تخت سلطانت نشست.

در این زمان عده ای از بزرگان قرلق به نزد ایل ارسلان آمده و از ترس جلال الدین علی بن حسین مشهور به کوک ساغر خان تقاضای کمک نمودند. از این رو در جمادی الاخر سال 551 به قصد سرکوبی کوک ساغر خان عازم ماوراالنهر شد.

کوک ساغر خان، قراختائیان و ایلک ترکمان را به کمک خود طلبید و طرفین در مقابل هم آرایش جنگی دادند. اما عده ای از بزرگان و علما نزد خوارزمشاه آمده و تقاضای صلح ترکان قرلق دوباره به قلمرو خود بازگشتند.

در سال 560 ختائیان در ماوراالنهر علیه او شوریدند و لذا خوارزمشاه درصدد مقابله با آنها برآمد و در ابتدای امر، عده ای را به عنوان سپاه پیشقراول، روانة منطقة جنگ نمود. بی تدبیری سردار آنها عیار مکل، باعث درگیری میان سپاه ناچیز او و ختائیان شد که شکست سختی را به دنبال داشت. ایل ارسلان که به قصد جبران این واقعه به راه افتاد، در بین راه دچار بیماری شد و از همان بیماری نیز در سال 565 هـ . ق درگذشت.

پس از ایل ارسلان،‌پسر کوچک او سلطان شاه به یاری مادرش به جای پدر نشست و بردار بزرگتر او ((تکش)) در آن اوقات درجند به سر می برد. چون بین این دو برادر بر سر جانشینی پدر اختلاف به وجود آمد، تکش با همکاری قراختائیان قصد خوارزم را کرد.

سلطان شاه به هماره مادرش،‌ نزد مؤید آی ابه به خراسان رفت و تکش بدون درگیری در روز دوشنبه 22 ربیع الاول وارد خوارزم شد و به تخت نشست. بعد از مدتی شاه سلطان و مادرش به اتفاق مؤید آی ابه قوایی را جهت جنگ با تکش تهیه کردند اما تکش توانست بر آنها غلبه کند. در این جنگ مادر سلطان شاه در دهستان به دست تکش افتاده و کشته شد. در این زمان، اختلافی بین تکش و قراختائیان به وجود آمد و سلطان شاه از فرصت استفاده کرد و با آن طایفه هم دست شد و تصمیم گرفت که



خرید و دانلود تحقیق. خوارزمشاهیان


تحقیق درمورد- حکومت خوارزمشاهیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 41

 

حکومت خوارزمشاهیان

از جمله دولت هایى که به واسطه ى خدمت به دولت سلجوقیان ، به وجود آمد و نام و نشانى کسب کرد. دولت خوارزمشاهى است . انوشتکین ، در نتیجه خدماتى که به نضج دولت سلجوقى انجام داد از طرف ملکشاه ، به حکومت خوارزم منصوب شد. (خوارزم منطقه اى است بین رودخانه جیحون و کرانه ى شمالى دریاى خزر) پس از مرگ انوشتکین ، سنجر، فرزند او قطب الدین محمد را در 490 هجرى به حکومت خوارزم برگزید. این شخص خود را خوارزمشاه خواند و در تمام دوران حکومت ، خود را مامور و مطیع سلطان سنجر دانست . پس از مرگ وى ، فرزندش اتسز، فرمانرواى خوارزم گردید. اتسز در فضل و دانش معروف و مشهور بود. او در حکومت سلطان سنجر به پایه هاى فوق العاده اى رسید. اتسز، موسس واقعى حکومت خوارزمشاهیان است . چه او و جانشینانش از هر فرصتى براى کسب استقلال استفاده کرده اند.

اتسز، در سال هاى اول فرمانروایى خود از سنجر متابعت مى کرد؛ ولى بعدا، علیه سنجر قیام کرد. پس از آن که سنجر به دست ترکان غز و قراختائیان در جنگ اسیر گردید، مقدمات مخالفت و رستاخیز حکومت هاى تابع ، علیه سلجوقیان فراهم شد، و به تدریج حکومت هاى مستقلى در آذربایجان ، فارس و خراسان تشکیل شد و موقعیت سلاجقه نزد خلفا به کلى متزلزل گردید و مقدمات پیشرفت کار خوارزمشاهیان فراهم شد پس از مرگ اتسز، پسرش ایل ارسلان و بعد از او، تکش ، به هواى سلطنت برخواستند. علاء الدین تکش ، که وفات یافت . فرزند او، علاءالدین محمد، زمام امور را در دست گرفت .

متصرفات دولت خوارزمشاهى ، در عصر او به منتهاى وسعت رسید، ولى به دلیل جنگ هاى متوالى و بى تدبیرى ، عدم توجه به آسایش اکثریت ، توده ى مردم از سخت از خود ناراضى کرد و چون مصمم شده بود که بغداد را به حیطه تصرف درآورد، ناصر، خلیفه عباسى هم با دشمنان سلطان همداستان شد و ظاهرا براى حفظ موقعیت خود، محرمانه با چنگیز رابطه برقرار کرد و او را به تسخیر مناطق متصرفى خوارزمشاهیان تشویق نمود.

در حقیقت بعد از سلجوقیان ، خوارزمشاهیان موفق به ایجاد نیرومندترین امپراتورى غرب آسیا گردیدند. همین امپراتورى وسیع و مقتدر بود که در قرن هفتم هجرى ، با شدیدترین و مصیبت بارترین موج هجوم مغولان و اقوام آسیاى مرکزى مواجه گردید. نکته ى قابل ذکر آن است که ، گرچه خوارزمشاهیان ، داراى بسیارى از خصوصیات اقوام ترک بوده اند، ولى به احتمال بسیار قوى ، اینان از نژاد ایرانیان شمال شرق بوده و از قرن ها پیش از زمان پارتیان ، در این ناحیه سکونت داشتند و مانند بعضى از ایرانیانى دیگر، در اثر تماس و اصطکاک با اقوام ترک نژاد، یک سلسله از مشخصات اجتماعى و زبان آنان را فرا گرفته بودند.

خوارزمشاهیان و موقعیت ممالک اسلامى  

در حدود قرن هفتم هجرى و سده دوازدهم میلادى ، سلطان محمد خوارزمشاه پس از محاربات بسیار، سرزمین ماوراء النهر را از قراختائیان و افغانستان را از ملوک غور و منطقه اراک و فارس و آذربایجان را از کف اتابکان خارج نمود و ظاهرا فرمانرواى تمام ایران گردید.

ولى در داخل ممالک اسلامى ، صلح ، یگانگى و وحدت نظر وجود نداشت . مناسبات سلطان محمد خوارزمشاه با خلیفه عباسى بسیار تیره بود و سلطان براى طرد او، از علماى مملکت ، فتوى گرفت و او را رسما معزول و نامش را از سکه و خطبه انداخت .

اما اکثریت علما و روحانیون ، اطاعت از خلیفه را بر خود فرض مى شمردند و به همین علت سلطان که به روحانیون اعتماد چندانى نداشت و در بین مردم نیز تکیه گاه و هواخواهى نمى دید، براى حفظ موقعیت خود به ترکان دشت قبچاق ، که مادر او ترکان خاتون نیز از آنان بود، تکیه کرد و به همین علت ، مداخله سران ترک و ترکان خاتون در امور مختلف مملکتى و تجاوز و زورگویى آنان به مردم به تشتت و نابسامانى اوضاع کمک کرد.

 در این باره ، آن لمبتون در کتاب تاریخ میانه ایران مى نویسد:

واکنش نهایى روستاییان درمقابل ستم و زیاده ستانى و عدم امنیت فرار از روستاهایشان بود. المختارات من الرسائل در یک سند بدون تاریخ به پراکندگى و فرار روستاییان (رعایا) از یکى از روستاهاى ، مادر سلطان اشاره دارد در این سند آمده ، که کسى حق دخالت در کار روستا را ندارد، صادر و وارد در آن نزول نمایند و از دیوان ایالت و شحنگى به قسم عوارض مونات و نزول مواخذتى ننمایند و از فرمان تجاوز نکنند و چیزى نخواهند تا رعیت فارغ دل و امیدوار، روى به وطن نهند و به عمارت و زراعت مشغول گردند.

علل زوال امپراتورى خوارزمشاهى  

در مقام مقایسه ، از نظر قدرت اقتصادى و امکانات کمیتى و نظامى ، دولت خوارزمشاهى ، به مراتب نیرومندتر از طوایف چادرنشین و بیابان گرد مغول بودند و در حقیقت دولت خوارزمشاه در برابر مغولان حالت یک کشور پیشرفته و داراى سازمان اقتصادى و اجتماعى متشکل در برابر یک جامعه ى عقب مانده ى بربر و شبانى را داشت . به استثناى عامل مذهبى و ایدئولوژى ، در مقیاس ضعیف تر و پایین تر، تا حدى شباهت به موقعیت اعراب ، در مقابل امپراتورى ساسانیان را داشت .



خرید و دانلود تحقیق درمورد- حکومت خوارزمشاهیان


تحقیق درباره. خوارزمشاهیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 79

 

خوارزمشاهیان :

جد بزرگ خوارزمشاهیان، غلامی ترک نژاد به نام نوشتکین بود. او نه فرزند داشت و پسر ارشد او قطب الدین محمد نام داشت. در سال 491 قطب الدین محمد از طرف سلطان سنجر سلجوقی، حاکم خوارزم شد و لقب خوارزمشاه گرفت و مدت سی سال به همین منوال گذشت تا اینکه وفات کرد و بعد از او پسرش اتسز جانشین وی شد.

این واقعه در سال 521 هجری قمری رخ داد. او در کنار سلطان سنجر در جنگ ها شرکت میکرد و حتی او را یکبار از مرگ نجات داده بود، قدر و ممنزلتش در نظر وی فزونی یافت. در این میا بزرگان و امراء کشور چون توجه سلطان را به استز می دیدند، منتظر بودند که او را از بین ببرند و همین امر باعث شد که از سلطان اجازه بگیرد تا به خوارزم بازگردد. سلطان با رفتن او موافقت کرد و هنگامی که اتسز پایتخت را ترک می کرد، سلطان سنجر در حضور نزدیکان گفت ((پشتی است که باز روی آن نتوان دید)) وقتی جماعت از امیر پرسیدند با این حال چرا با رفتن او موافقت کردی، در جواب گفت : او بر گردن ما حق زیادی دارد. در این اوضاع، اتسز به خوارزم برگشت و دشمنی و تمرد خود از سلطان سلجوقی را اعلام کرد به گونه ای که سلطان صف‌آرایی کرد اما چون دید که نمی تواند مقاومت کند،‌از جنگ روی گردان شد و گریخت. ولی پسرش آتلیغ به دست سنجر دستگیر شده و به قتل رسید. با فرار اتسز سلطان سنجر برادرزادة خود رسلیمان ب محمد را به عنوان حاکم خوارزم تعیین کرد و خود را به خراسان مراجعت نمود. پس از مراجعت سنجر، مجدداً اتسز به خوارزم آمده، عامل سنجررا اخراج نمود و چون سلطان سنجر در سال 536 از قراختائیان شکست خورد، یاغی گری را اتسز بیشتر شد و شرایطی پدید آورد که سلطا قصد سرکوبی او را نمود. بار دیگر اتسز با هدایا و تملق گویی به خدمت رسید و مورد عفو قرارگرفت،‌ولی همچنان به حیله ها و خودسری خود ادامه می داد و دست از اعمال سابق خود برنمی داشت و حتی ادیب صابر شاعر معروف و نمایندة سلطان سنجر که در نزد اتسز بود متوجه شد که او قصد دارد به وسیلة دو نفر از فدائیان اسماعیلی،‌سلطان سنجر را به قتل برساند لذا طی پیامی، مطالب را برای سلطان فرستاد و سلطان آن دو نفر را دستگیر کرده و اعلام نمود. وقتی اتسز، جریان را مطلع شد، دستور داد صابر را در آب جیحون غرق کردند.

سنجر در سال 546 به طرف خوارزم حرکت کرد و قلعة هزار اسب را گرفت و پس از 2 ماه که آنجا را محاصره کرد، خوارزم را نیز گرفت. اتسز با تقدیم هدایای خود و اظهار ندامت و پیشمانی از سلطان عفو خواست و سلطان هم پذیرفت.

درسال 547 سلطان سنجر به دست غزه ها اسیر شد و اسارتش به طول انجامید. اتسز به بهانة کمک به سلطان سنجر و در اصل جهت تسخیر خراسان با سپاهیانش حرکت نمود. او قصد داشت قلعة آمویه را تصرف کند اما با مقاومت قلعه دار /انجا مواجه شد. لذا کسی را نزد سلطان سنجر فرستاد و تقاضا کرد آن ناحیه را به او واگذار نماید. سلطان پیام داد در صورتی که ایل ارسلان را جهت کمک به او روانه کند،‌با آن خواسته موافقت خواهد نمود.

اتسز با خواهر زادة سلطان سنجر موسوم به رکن الدین محموود هم دست شد، زیرا دسیسه هایی در سر داشت. ولی سنجر از اسارت خلاص شد و نقشة آنها برملا شد و سرانجام در سال 551 اتسز در حدود نساء درگذشت.

ایل ارسلان در زمان پدرش به پایتخت رسید، متوجه شد برادرش سلیمان شاه قصد دارد علیه او عصیان نماید. لذا او را زندانیکرد و در سوم رجب 551 رسماً بر تخت سلطانت نشست.

در این زمان عده ای از بزرگان قرلق به نزد ایل ارسلان آمده و از ترس جلال الدین علی بن حسین مشهور به کوک ساغر خان تقاضای کمک نمودند. از این رو در جمادی الاخر سال 551 به قصد سرکوبی کوک ساغر خان عازم ماوراالنهر شد.

کوک ساغر خان، قراختائیان و ایلک ترکمان را به کمک خود طلبید و طرفین در مقابل هم آرایش جنگی دادند. اما عده ای از بزرگان و علما نزد خوارزمشاه آمده و تقاضای صلح ترکان قرلق دوباره به قلمرو خود بازگشتند.

در سال 560 ختائیان در ماوراالنهر علیه او شوریدند و لذا خوارزمشاه درصدد مقابله با آنها برآمد و در ابتدای امر، عده ای را به عنوان سپاه پیشقراول، روانة منطقة جنگ نمود. بی تدبیری سردار آنها عیار مکل، باعث درگیری میان سپاه ناچیز او و ختائیان شد که شکست سختی را به دنبال داشت. ایل ارسلان که به قصد جبران این واقعه به راه افتاد، در بین راه دچار بیماری شد و از همان بیماری نیز در سال 565 هـ . ق درگذشت.

پس از ایل ارسلان،‌پسر کوچک او سلطان شاه به یاری مادرش به جای پدر نشست و بردار بزرگتر او ((تکش)) در آن اوقات درجند به سر می برد. چون بین این دو برادر بر سر جانشینی پدر اختلاف به وجود آمد، تکش با همکاری قراختائیان قصد خوارزم را کرد.

سلطان شاه به هماره مادرش،‌ نزد مؤید آی ابه به خراسان رفت و تکش بدون درگیری در روز دوشنبه 22 ربیع الاول وارد خوارزم شد و به تخت نشست. بعد از مدتی شاه سلطان و مادرش به اتفاق مؤید آی ابه قوایی را جهت جنگ با تکش تهیه کردند اما تکش توانست بر آنها غلبه کند. در این جنگ مادر سلطان شاه در دهستان به دست تکش افتاده و کشته شد. در این زمان، اختلافی بین تکش و قراختائیان به وجود آمد و سلطان شاه از فرصت استفاده کرد و با آن طایفه هم دست شد و تصمیم گرفت که



خرید و دانلود تحقیق درباره. خوارزمشاهیان