لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 68
امنیت شغلی با رویکرد ایمنی و سلامت و نقش آن در نگهداری کارکنان سازمان
چکیده
این مقاله به بررسی یکی از عوامل مهم نگهداری کارکنان یعنی ایمنی و سلامت حرفهای میپردازد. در ابتدا تعریف و مفاهیم مربوط ارائه میشود و سپس روشهای متداول بررسی و اقدام در زمینه بهداشت و ایمنی محیط کار نام برده شده و به قوانین ایمنی و سلامت حرفهای در ایران اشاره میگردد. همچنین فرهنگ، سخت افزار و سیستمها که عوامل کلیدی در ایمنی و سلامت حرفهای هستند مورد بررسی قرار میگیرند. مواردی راهنما به منظور ارزیابی عملکرد ایمنی و سلامت ارائه میشود. انواع برنامههای ایمنی بر مبنای مشوق و برمبنای رفتار تحلیل میشوند. بعد از این مطالب استرس مرد بررسی قرار میگیرد. پس از تعریف استرس و عوامل بوجود آورنده آن، عواملی که بر آن اثر گذاشته و از آن اثر میپذیرند، بررسی شده و سپس راهکارهایی در چارچوب مدیریت استرس برای بهینه کردن آن ارائه میشود.
کلیدواژه : ایمنی و سلامت حرفه ای؛ امنیت شغلی؛ خطر بالقوه؛ بهداشت محیط کار؛ برنامه های ایمنی؛ استرس؛ فشار روانی؛ مدیریت استرس؛ ایمنی؛ شغل
1- مقدمه
یکی از رسالتهای اساسی مدیریت منابع انسانی نگهداری کارکنان توانمند میباشد. از آنجا که اقدامات نگهداری، مکملی بر سایر اقدامات و فرایندهای مدیریت منابع انسانی است، حتی اگر عملیات کارمندیابی، انتخاب، انتصاب و سایر اقدامات پرسنلی به نحو بایسته انجام شود بدون توجه کافی به امر نگهداری نتایج حاصل از اعمال مدیریت چندان چشمگیر نخواهد بود. نظام نگهداری منابع انسانی ابعاد متعددی را شامل میشود که میتوان آنها را به دو دسته تقسیم نمود: دسته اول در رابطه با حفظ و تقویت جسم کارکنان است مانند برقراری بهداشت و ایمنی در محیط کار، اجرای برانامههای ورزش و تندرستی و بعضی خدمات مشابه. دسته دوم شامل مواردی است که تقویتکننده روحیه علاقمندی کارکنان به کار و محیط کار میباشد مانند خدمات بیمه و بازنشستگی و خدمات پرسنلی. در صورت داشتن توجه و بکارگیری این موارد امنیت شغلی در کارکنان ایجاد شده و به رضایت شغلی آنها منتهی میشود که این امر خود از اهمیت بسزایی برخوردار است.در مقاله حاضر تأکید اصلی بر روی موارد دسته اول است به این صورت که در ابتدا در مورد اصطلاحات ایمنی و سلامت و جنبههای قانونی آن بحث میشود و در ادامه به برنامهها و راهکارهای مدیریت ایمنی و سلامت حرفهای پرداخته میشود. در قسمت دوم مقاله بحث سلامت کارکنان با توجه به عامل کلیدی استرس در محیط کار با تمرکز بر روی شناخت و بهینه سازی میزان استرس بررسی میشود. در پایان امید است که توجه و بکارگیری مطالب و راهکارهای این مقاله در افزایش ایمنی و سلامت محیط کار، بهینه سازی سطح استرس و ایجاد امنیت شغلی مناسب و در نهایت ایجاد رضایت شغلی موثر باشد که این نیز یکی از عواملی است که در بهبود مستمر و تعالی سازمانها باید در نظر گرفته شود.
2- امنیت شغلی1 در آینده
در آینده و در تجارت تغییرات سریع باعث کوچکتر شدن سازمانها میشود و سازمانها به سمت مجازی شدن پیش میروند. سازمانها به صورت یک هسته مرکزی در میآیند و سایر قسمتها و کارکنان به صورت موقت در اطراف آنها قرار میگیرند و اکثر مردم برای خود کار خواهند کرد. پرداختها به صورت قسمتی از سود خواهد شد و جای دستمزدهای ثابت را میگیرد. کارکنان خود را باید با قراردادهای نامعین و مستقل وفق دهند. در این شرایط کارکنان مجبورند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 68
امنیت شغلی با رویکرد ایمنی و سلامت و نقش آن در نگهداری کارکنان سازمان
چکیده
این مقاله به بررسی یکی از عوامل مهم نگهداری کارکنان یعنی ایمنی و سلامت حرفهای میپردازد. در ابتدا تعریف و مفاهیم مربوط ارائه میشود و سپس روشهای متداول بررسی و اقدام در زمینه بهداشت و ایمنی محیط کار نام برده شده و به قوانین ایمنی و سلامت حرفهای در ایران اشاره میگردد. همچنین فرهنگ، سخت افزار و سیستمها که عوامل کلیدی در ایمنی و سلامت حرفهای هستند مورد بررسی قرار میگیرند. مواردی راهنما به منظور ارزیابی عملکرد ایمنی و سلامت ارائه میشود. انواع برنامههای ایمنی بر مبنای مشوق و برمبنای رفتار تحلیل میشوند. بعد از این مطالب استرس مرد بررسی قرار میگیرد. پس از تعریف استرس و عوامل بوجود آورنده آن، عواملی که بر آن اثر گذاشته و از آن اثر میپذیرند، بررسی شده و سپس راهکارهایی در چارچوب مدیریت استرس برای بهینه کردن آن ارائه میشود.
کلیدواژه : ایمنی و سلامت حرفه ای؛ امنیت شغلی؛ خطر بالقوه؛ بهداشت محیط کار؛ برنامه های ایمنی؛ استرس؛ فشار روانی؛ مدیریت استرس؛ ایمنی؛ شغل
1- مقدمه
یکی از رسالتهای اساسی مدیریت منابع انسانی نگهداری کارکنان توانمند میباشد. از آنجا که اقدامات نگهداری، مکملی بر سایر اقدامات و فرایندهای مدیریت منابع انسانی است، حتی اگر عملیات کارمندیابی، انتخاب، انتصاب و سایر اقدامات پرسنلی به نحو بایسته انجام شود بدون توجه کافی به امر نگهداری نتایج حاصل از اعمال مدیریت چندان چشمگیر نخواهد بود. نظام نگهداری منابع انسانی ابعاد متعددی را شامل میشود که میتوان آنها را به دو دسته تقسیم نمود: دسته اول در رابطه با حفظ و تقویت جسم کارکنان است مانند برقراری بهداشت و ایمنی در محیط کار، اجرای برانامههای ورزش و تندرستی و بعضی خدمات مشابه. دسته دوم شامل مواردی است که تقویتکننده روحیه علاقمندی کارکنان به کار و محیط کار میباشد مانند خدمات بیمه و بازنشستگی و خدمات پرسنلی. در صورت داشتن توجه و بکارگیری این موارد امنیت شغلی در کارکنان ایجاد شده و به رضایت شغلی آنها منتهی میشود که این امر خود از اهمیت بسزایی برخوردار است.در مقاله حاضر تأکید اصلی بر روی موارد دسته اول است به این صورت که در ابتدا در مورد اصطلاحات ایمنی و سلامت و جنبههای قانونی آن بحث میشود و در ادامه به برنامهها و راهکارهای مدیریت ایمنی و سلامت حرفهای پرداخته میشود. در قسمت دوم مقاله بحث سلامت کارکنان با توجه به عامل کلیدی استرس در محیط کار با تمرکز بر روی شناخت و بهینه سازی میزان استرس بررسی میشود. در پایان امید است که توجه و بکارگیری مطالب و راهکارهای این مقاله در افزایش ایمنی و سلامت محیط کار، بهینه سازی سطح استرس و ایجاد امنیت شغلی مناسب و در نهایت ایجاد رضایت شغلی موثر باشد که این نیز یکی از عواملی است که در بهبود مستمر و تعالی سازمانها باید در نظر گرفته شود.
2- امنیت شغلی1 در آینده
در آینده و در تجارت تغییرات سریع باعث کوچکتر شدن سازمانها میشود و سازمانها به سمت مجازی شدن پیش میروند. سازمانها به صورت یک هسته مرکزی در میآیند و سایر قسمتها و کارکنان به صورت موقت در اطراف آنها قرار میگیرند و اکثر مردم برای خود کار خواهند کرد. پرداختها به صورت قسمتی از سود خواهد شد و جای دستمزدهای ثابت را میگیرد. کارکنان خود را باید با قراردادهای نامعین و مستقل وفق دهند. در این شرایط کارکنان مجبورند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
رابطهى اسلام و ایران رویکرد تمدنى
نظریهپردازان تمدن، عوامل مختلفى را براى شکلگیرى یک تمدن برشمردهاند و گاه به تأثیر باورهاى دینى در فرایند توسعه و پیشرفت تمدن توجه داشتهاند؛ ولى عنصر دین به عنوان جوهرهى تمدن، هنوز جایگاهى شایسته در این نظریهها نیافته است. از سوى دیگر دربارهى نقش و رسالت دین اندیشمندان دینشناس و جامعهشناسان دین دیدگاههایى متفاوت ارائه کردهاند. اگر تمدنسازى را نیز در حیطهى هدایت که رسالت اصلى دین است، بدانیم؛ آن گاه مىتوانیم از توانمندى دین و آموزههاى دینى در حوزهى تمدنسازى و ساز و کار آن سخن به میان آوریم. آموزههاى دین در حوزهى تمدنسازى با هر قوّت و توانى که باشد، بسان بذرى است که اگر در محیطى مناسب افشانده نشود عینیت و تحقق بیرونى نخواهد یافت. بررسى وضعیت ایران قبل و پس از ظهور اسلام و نیز بررسى وضعیت جامعهى یکپارچهى اسلامى پیش و پس از گرویدن ایرانیان به این جامعه مىتواند ما را به سمت درکى کلىاز تعامل آنها رهنمون باشد. مطالعات تاریخى نشان مىدهد که یکى از سرزمینهایى که اسلام توانست توانمندى خود را براى تمدن سازى در آن به اثبات برساند، ایران زمین بود. در نگاهى کلى مىتوان گفت برترین خدمت ایران به اسلام فراهم ساختن زمینهاى براى تجلّى قدرت تمدنسازى دین بود و از جمله خدمتهاى اسلام به ایران نیز جهت دادن به توان تمدنى ساکنان این سرزمین کُهن بود.
واژههاى کلیدى: اسلام، ایران، تمدن اسلامى، فرهنگ اسلامى، مستشرقان.
موضوع تمدن و عناصر سازندهى آن و عوامل مؤثر در فراز و فرود آن، یکى از مهمترین مباحثى است که در دهههاى اخیر از سوى نظریهپردازان مورد توجه قرار گرفته است.1 مطالعات و بررسىهاى تمدنى، حجمى قابل توجه یافته است با وجود این، هنوز شاخهى علمى مستقلى تحت عنوان تمدنشناسى در دانشگاههاى کشورهاى اسلامى شکل نگرفته است.2 مطالعات تمدنى در حال حاضر، بیش از همه در فضاى علم تاریخ صورت مىگیرد و پژوهشگران تمدن، همان تاریخ پژوهان هستند که به عنوان یک گرایش علمى بر روى تمدن متمرکز شدهاند و در نتیجه بیشتر آثار مربوط به تمدن، آثار مربوط به تاریخ تمدن است. ولى در حوزهى دیگر علوم نیز کمابیش مطالعاتى دربارهى تمدن صورت مىگیرد که مهمترین این حوزهها را مىتوان علوم مرتبط با فرهنگ و توسعه دانست. فرهنگ به عنوان بخش نرمافزارى تمدن، خود به خود زمینهساز ورود به بحث تمدن مىباشد و توسعه نیز به عنوان گامهاى اولیهى خلق یک تمدن، گاه پژوهشگران را به بحث دربارهى تمدن مىکشاند. در همین چارچوب، منابعى که به گونهاى به موضوع ویژگىهاى یک جامعهى کمال یافته و توسعه یافته اختصاص دارد به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به موضوع تمدن نیز نظر دارند.3
در نگاهى کلى مطالعات تمدنى رایج در حوزهى علم تاریخ را مىتوان به دو شاخه تقسیم کرد:
1. مطالعاتى که با رویکرد گزارش تمدنها و دستاوردهاى آن صورت مىگیرد و به تاریخ نقلى شبیه است و هم در مرحلهى تحقیق از ساز و کار تاریخ نقلى و هم در مرحلهى ارائه گزارش تحقیق از شیوه و سبک تاریخ نقلى تبعیت مىکند. نگاه به تمدن در این رویکرد، یک نگاه درونى است. این گونه مطالعات گاه خالى از تحلیل نیست، ولى به مرحلهى نظریهپردازى در زمینهى کلّیت تمدن نمىرسد. شاید بتوان از ویل دورانت به عنوان نمونهاى براى این دسته از مطالعات تمدن نام برد.
2. مطالعاتى که با رویکرد نظریهپردازى دربارهى تمدن صورت مىگیرد و به آنچه تاریخ عقلى نامیده مىشود، شباهت دارد و مباحث آن با پارهاى مباحث فلسفهى تاریخ و جامعهشناسى تاریخ، پیوند مىخورد. در این مطالعات نقل حوادث و ارائهى گزارش از تمدنها صرفا به عنوان ذکر نمونه صورت مىگیرد و دغدغهى اصلى پژوهشگر، مباحث نظرى تمدن است. به عنوان نمونه آثار توینبى، یوکیچى،4 اشپینگلر، اتکینسون و حتّى هانتینگتون در این دسته از مطالعات تمدنى مىگنجد. در این رویکرد، نگاه به تمدن لزوما نگاهى بیرونى است. با توجه به سرشت فلسفى نگاه دوم به تمدن، در میان آثار فیلسوفان نیز مىتوان به اجمال یا تفصیل و به صراحت یا به اشارت به دیدگاههایى در این زمینه دست یافت از جمله در آثار هگل، مارکس و... .
دربارهى تمدن اسلامى نیز مىتوان این دو نوع مطالعات را از هم بازشناخت. افرادى مانند آدام متز، هامیلتون گیب، گوستاو لوبون، فیلیپ حتى، آندره میکل، جرجى زیدان و گوستاو گرونبام5 و در میان مسلمانان، على الخربوطلى6 و دیگران بیش از آن که دربارهى تمدن اسلامى نظریهپردازى کنند با رویکردى تاریخى به گردآورى دادهها و گزارشهاى مربوط به این تمدن و بازگویى آنها پرداختهاند. البته نمىتوان انکار کرد که هیچ گزارش تاریخى خالى از نظریهها، مبادى و مبانى نظرى نیست، ولى گاه مورخان وقت خود را صرف تبیین و بررسى این مبانى مىکنند و گاه بدون صرف وقت براى اینگونه مباحث، مستقیما به سراغ نتایج نشأت گرفته از آن مبانى مىروند. آثار تاریخنگاران تمدن اسلامى نیز خالى از مباحث نظرى نیست و از تجزیه و تحلیل نوشتههاى آنان مىتوان به مبانى فکرى، پیش فرضهاى انسانشناسى، تاریخشناسى و تمدنشناسى آنها پىبرد، ولى آنان خود، مستقیما به این مباحث نپرداختهاند. اگر بخواهیم از برخى اندیشمندانى که به جاى تاریخنگارى تمدن، به ارائهى مباحث نظرى پیرامون آن پرداختهاند، یاد کنیم؛ مىتوان به افرادى مانند: ابن خلدون، مالک بن نبى،7 خفاجى8 و سید قطب،9 امام خمینى،10 علامه اقبال لاهورى،11 انور الجندى12 و حسین مونس13 اشاره کرد. این اندیشمندان نیز ـ حداقل در برخى آثار خود ـ بیش از آن که به ارائهى گزارش دربارهى وجوه مختلف تمدن اسلامى بپردازند، توجّه خود را به مبانى و ابعاد نظرى تمدن اسلامى و کلیات آن و مسائلى مانند تعامل آن با دیگر تمدنها و عوامل صعود و سقوط آن و راه احیاى دوبارهى آن معطوف داشتهاند. طبیعى است، این افراد و به تَبَع، دیدگاه آنها از نظر اتقان و ژرفا در یک سطح نیست و برخى از آنها نگاهى جامع و فراگیر به موضوع دارند و برخى دیگر تنها به یک یا چند بعد از ابعاد موضوع نگریستهاند.
البته صاحبنظرانى هستند که هم از روش تحلیلى و هم روش گزارشدهى آثارى پدید آوردهاند که از هر دو جنبه حائز اهمیت است.14
اگر آثار مستشرقان را دربارهى تمدن اسلامى از این منظر با یکدیگر مقایسه نماییم، مىبینیم که در نگاهى نقلى و تاریخى محض به تمدن اسلامى، بحث دین و باورهاى دینى به عنوان بخشى غیر قابل انکار در تمدن اسلامى خود را نشان مىدهد، یعنى یک تاریخنگار تمدن اسلامى هیچ راهى جز اختصاص دادن بخشى قابل توجه از گزارشهاى تاریخى خود به مظاهر رفتارى، فکرى، نهادى و نمادى اسلام ندارد. به عنوان مثال در اغلب کتابهاى تاریخ تمدن اسلامى چندین فصل به علوم اسلامى، مساجد، آداب و آیینهاى اسلامى مانند حج اختصاص یافته است. ولى در منابعى که به نظریهپردازى دربارهى تمدن اسلامى پرداختهاند، چنین نیست و نگاهى روشن پیرامون نقش و جایگاه دین در خلقِ یک تمدن و به طور مشخص، نقش آموزههاى دینى اسلام در خلق تمدن اسلامى وجود ندارد. گرچه نظریههاى عمومى تمدن که ویژهى تمدن اسلامى طراحى نشده است، کمابیش به عنصر دین توجه داشتهاند و افرادى مانند توین بى، نقشى محورى براى دین و معنویت قائل شدهاند، اما باید به ضعف نظریههاى مربوط به تمدن اسلامى اعتراف کرد. در اکثر این نوشتهها و تحلیلها نسبت به نقش واقعى دین در خلق تمدن بىتوجهى شده است، در نتیجه در فهم تمدن اسلام نیز به نوعى سطحىنگرى دچار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
رابطهى اسلام و ایران رویکرد تمدنى
نظریهپردازان تمدن، عوامل مختلفى را براى شکلگیرى یک تمدن برشمردهاند و گاه به تأثیر باورهاى دینى در فرایند توسعه و پیشرفت تمدن توجه داشتهاند؛ ولى عنصر دین به عنوان جوهرهى تمدن، هنوز جایگاهى شایسته در این نظریهها نیافته است. از سوى دیگر دربارهى نقش و رسالت دین اندیشمندان دینشناس و جامعهشناسان دین دیدگاههایى متفاوت ارائه کردهاند. اگر تمدنسازى را نیز در حیطهى هدایت که رسالت اصلى دین است، بدانیم؛ آن گاه مىتوانیم از توانمندى دین و آموزههاى دینى در حوزهى تمدنسازى و ساز و کار آن سخن به میان آوریم. آموزههاى دین در حوزهى تمدنسازى با هر قوّت و توانى که باشد، بسان بذرى است که اگر در محیطى مناسب افشانده نشود عینیت و تحقق بیرونى نخواهد یافت. بررسى وضعیت ایران قبل و پس از ظهور اسلام و نیز بررسى وضعیت جامعهى یکپارچهى اسلامى پیش و پس از گرویدن ایرانیان به این جامعه مىتواند ما را به سمت درکى کلىاز تعامل آنها رهنمون باشد. مطالعات تاریخى نشان مىدهد که یکى از سرزمینهایى که اسلام توانست توانمندى خود را براى تمدن سازى در آن به اثبات برساند، ایران زمین بود. در نگاهى کلى مىتوان گفت برترین خدمت ایران به اسلام فراهم ساختن زمینهاى براى تجلّى قدرت تمدنسازى دین بود و از جمله خدمتهاى اسلام به ایران نیز جهت دادن به توان تمدنى ساکنان این سرزمین کُهن بود.
واژههاى کلیدى: اسلام، ایران، تمدن اسلامى، فرهنگ اسلامى، مستشرقان.
موضوع تمدن و عناصر سازندهى آن و عوامل مؤثر در فراز و فرود آن، یکى از مهمترین مباحثى است که در دهههاى اخیر از سوى نظریهپردازان مورد توجه قرار گرفته است.1 مطالعات و بررسىهاى تمدنى، حجمى قابل توجه یافته است با وجود این، هنوز شاخهى علمى مستقلى تحت عنوان تمدنشناسى در دانشگاههاى کشورهاى اسلامى شکل نگرفته است.2 مطالعات تمدنى در حال حاضر، بیش از همه در فضاى علم تاریخ صورت مىگیرد و پژوهشگران تمدن، همان تاریخ پژوهان هستند که به عنوان یک گرایش علمى بر روى تمدن متمرکز شدهاند و در نتیجه بیشتر آثار مربوط به تمدن، آثار مربوط به تاریخ تمدن است. ولى در حوزهى دیگر علوم نیز کمابیش مطالعاتى دربارهى تمدن صورت مىگیرد که مهمترین این حوزهها را مىتوان علوم مرتبط با فرهنگ و توسعه دانست. فرهنگ به عنوان بخش نرمافزارى تمدن، خود به خود زمینهساز ورود به بحث تمدن مىباشد و توسعه نیز به عنوان گامهاى اولیهى خلق یک تمدن، گاه پژوهشگران را به بحث دربارهى تمدن مىکشاند. در همین چارچوب، منابعى که به گونهاى به موضوع ویژگىهاى یک جامعهى کمال یافته و توسعه یافته اختصاص دارد به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به موضوع تمدن نیز نظر دارند.3
در نگاهى کلى مطالعات تمدنى رایج در حوزهى علم تاریخ را مىتوان به دو شاخه تقسیم کرد:
1. مطالعاتى که با رویکرد گزارش تمدنها و دستاوردهاى آن صورت مىگیرد و به تاریخ نقلى شبیه است و هم در مرحلهى تحقیق از ساز و کار تاریخ نقلى و هم در مرحلهى ارائه گزارش تحقیق از شیوه و سبک تاریخ نقلى تبعیت مىکند. نگاه به تمدن در این رویکرد، یک نگاه درونى است. این گونه مطالعات گاه خالى از تحلیل نیست، ولى به مرحلهى نظریهپردازى در زمینهى کلّیت تمدن نمىرسد. شاید بتوان از ویل دورانت به عنوان نمونهاى براى این دسته از مطالعات تمدن نام برد.
2. مطالعاتى که با رویکرد نظریهپردازى دربارهى تمدن صورت مىگیرد و به آنچه تاریخ عقلى نامیده مىشود، شباهت دارد و مباحث آن با پارهاى مباحث فلسفهى تاریخ و جامعهشناسى تاریخ، پیوند مىخورد. در این مطالعات نقل حوادث و ارائهى گزارش از تمدنها صرفا به عنوان ذکر نمونه صورت مىگیرد و دغدغهى اصلى پژوهشگر، مباحث نظرى تمدن است. به عنوان نمونه آثار توینبى، یوکیچى،4 اشپینگلر، اتکینسون و حتّى هانتینگتون در این دسته از مطالعات تمدنى مىگنجد. در این رویکرد، نگاه به تمدن لزوما نگاهى بیرونى است. با توجه به سرشت فلسفى نگاه دوم به تمدن، در میان آثار فیلسوفان نیز مىتوان به اجمال یا تفصیل و به صراحت یا به اشارت به دیدگاههایى در این زمینه دست یافت از جمله در آثار هگل، مارکس و... .
دربارهى تمدن اسلامى نیز مىتوان این دو نوع مطالعات را از هم بازشناخت. افرادى مانند آدام متز، هامیلتون گیب، گوستاو لوبون، فیلیپ حتى، آندره میکل، جرجى زیدان و گوستاو گرونبام5 و در میان مسلمانان، على الخربوطلى6 و دیگران بیش از آن که دربارهى تمدن اسلامى نظریهپردازى کنند با رویکردى تاریخى به گردآورى دادهها و گزارشهاى مربوط به این تمدن و بازگویى آنها پرداختهاند. البته نمىتوان انکار کرد که هیچ گزارش تاریخى خالى از نظریهها، مبادى و مبانى نظرى نیست، ولى گاه مورخان وقت خود را صرف تبیین و بررسى این مبانى مىکنند و گاه بدون صرف وقت براى اینگونه مباحث، مستقیما به سراغ نتایج نشأت گرفته از آن مبانى مىروند. آثار تاریخنگاران تمدن اسلامى نیز خالى از مباحث نظرى نیست و از تجزیه و تحلیل نوشتههاى آنان مىتوان به مبانى فکرى، پیش فرضهاى انسانشناسى، تاریخشناسى و تمدنشناسى آنها پىبرد، ولى آنان خود، مستقیما به این مباحث نپرداختهاند. اگر بخواهیم از برخى اندیشمندانى که به جاى تاریخنگارى تمدن، به ارائهى مباحث نظرى پیرامون آن پرداختهاند، یاد کنیم؛ مىتوان به افرادى مانند: ابن خلدون، مالک بن نبى،7 خفاجى8 و سید قطب،9 امام خمینى،10 علامه اقبال لاهورى،11 انور الجندى12 و حسین مونس13 اشاره کرد. این اندیشمندان نیز ـ حداقل در برخى آثار خود ـ بیش از آن که به ارائهى گزارش دربارهى وجوه مختلف تمدن اسلامى بپردازند، توجّه خود را به مبانى و ابعاد نظرى تمدن اسلامى و کلیات آن و مسائلى مانند تعامل آن با دیگر تمدنها و عوامل صعود و سقوط آن و راه احیاى دوبارهى آن معطوف داشتهاند. طبیعى است، این افراد و به تَبَع، دیدگاه آنها از نظر اتقان و ژرفا در یک سطح نیست و برخى از آنها نگاهى جامع و فراگیر به موضوع دارند و برخى دیگر تنها به یک یا چند بعد از ابعاد موضوع نگریستهاند.
البته صاحبنظرانى هستند که هم از روش تحلیلى و هم روش گزارشدهى آثارى پدید آوردهاند که از هر دو جنبه حائز اهمیت است.14
اگر آثار مستشرقان را دربارهى تمدن اسلامى از این منظر با یکدیگر مقایسه نماییم، مىبینیم که در نگاهى نقلى و تاریخى محض به تمدن اسلامى، بحث دین و باورهاى دینى به عنوان بخشى غیر قابل انکار در تمدن اسلامى خود را نشان مىدهد، یعنى یک تاریخنگار تمدن اسلامى هیچ راهى جز اختصاص دادن بخشى قابل توجه از گزارشهاى تاریخى خود به مظاهر رفتارى، فکرى، نهادى و نمادى اسلام ندارد. به عنوان مثال در اغلب کتابهاى تاریخ تمدن اسلامى چندین فصل به علوم اسلامى، مساجد، آداب و آیینهاى اسلامى مانند حج اختصاص یافته است. ولى در منابعى که به نظریهپردازى دربارهى تمدن اسلامى پرداختهاند، چنین نیست و نگاهى روشن پیرامون نقش و جایگاه دین در خلقِ یک تمدن و به طور مشخص، نقش آموزههاى دینى اسلام در خلق تمدن اسلامى وجود ندارد. گرچه نظریههاى عمومى تمدن که ویژهى تمدن اسلامى طراحى نشده است، کمابیش به عنصر دین توجه داشتهاند و افرادى مانند توین بى، نقشى محورى براى دین و معنویت قائل شدهاند، اما باید به ضعف نظریههاى مربوط به تمدن اسلامى اعتراف کرد. در اکثر این نوشتهها و تحلیلها نسبت به نقش واقعى دین در خلق تمدن بىتوجهى شده است، در نتیجه در فهم تمدن اسلام نیز به نوعى سطحىنگرى دچار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
«نیرودهنده و موجب تصفیه خون، مدر، اشتهاآور، مقوی معده، آرام کننده دردهای عصبی، تب بر، کرم کش و خلط آور» دنبال چه دارویی هستید که تمام این اثرات را یکجا و بدون کوچک ترین عوارض جانبی دارا باشد؟! نیاز به جست وجوی زیادی ندارید، علف چشمه یا بولاغ اوتن فقط یکی از هزاران گونه های گیاهی است که تاکنون شناسایی و مورد استفاده قرار گرفته است. در یک فهرست بلندبالا از گیاهان دارویی این نام ها به چشم می خورد: «صبر زرد، سنبل الطیب، باباآدم، هل، بابونه، فلوس، گشنیز، زیره، قاصدک، زنجبیل، عناب، اسطوخودوس، زوفا، دم اسب، روناس، شیرین بیان و گز علفی» آیا مردم به داروهای گیاهی نیاز دارند؟ پاسخ این سؤال را می توان در مسابقه ای جست که شرکت های بزرگ و سازندگان معتبر داروهای شیمیایی با یکدیگر به راه انداخته اند. به طوری که هرکدام با اصرار درباره وجود ماده گیاهی با منشأ صددرصد طبیعی در ترکیبات داروهای ساخته شده خود حرف می زنند. با این همه به گفته مسؤولان وزارت بهداشت فقط حدود دو درصد داروهای مصرفی در کشور داروی گیاهی است، در حالی که در کشورهای پیشرفته تا حدود ۲۰ درصد داروهای مصرفی مردم را داروهای گیاهی تشکیل می دهد. مرضیه هدایتی مقدم پژوهشگر در زمینه گیاهان دارویی در پایان نامه دانشگاهی خود بخشی را به تحقیق در مورد میزان گرایش مردم کشورهای مختلف به مصرف داروهای گیاهی اختصاص داد و به این نتیجه رسید «که بیش از ۶۰ درصد مردم آلمان و بلژیک و ۷۴ درصد مردم انگلیس به مصرف داروهای گیاهی علاقه مندند. این میزان چنانچه سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده در کشورهای جهان سوم و در کشورهای کم درآمد که مردم بیشترین نیاز درمانی خود را از طریق گیاهان دارویی تأمین می کنند، ۸۰ درصد است». اما گویا با وجود قرار داشتن ایران در زمره کشورهای جهان سوم که به دلایل اقتصادی و فرهنگی مردم در آنها به درمان های سنتی پای بندی و گرایش بیشتری دارند، سبب افزایش مصرف این قبیل گیاهان در میان مردم نشده است. سنبل الطیب، گل گاوزبان، بابونه، مرزنگوش، بادرنجبویه، زنجبیل، شیرخشت، ترنجبین گیاهانی هستند که در تحقیق مرضیه هدایتی مقدم بیشترین موارد مصرف در بین مردم و خانواده ها را دارند. پژوهش میدانی این محقق نتایج دیگر هم دربرداشت. به گونه ای که از گروه سنی ۱۵ تا ۶۵ سال، گروه سنی ۵۵ تا ۶۵ سال بیشترین میزان مصرف گیاهان دارویی را دارند. این موضوع به گفته مرضیه هدایتی مقدم، پژوهشگر گیاهان دارویی می تواند به سه دلیل عمده باشد: «در گذشته فرهنگ مصرف گیاهان دارویی و طب سنتی در بین مردم گسترش بیشتری داشت. از طرفی امکانات طب مدرن و داروها و ترکیبات شیمیایی در همه نقاط کشور در دسترس نبود و نکته سوم این که در سه الی چهار دهه گذشته به ویژه در شهرهای بزرگ هنوز از ساخت و سازهای بی رویه و تأسیسات و کارخانه های شیمیایی و صنعتی درمناطقی از نقاط کوهستانی و اطراف شهرها که محل رویش این گیاهان بود، خبری نبود، در نتیجه حتی افراد با انتقال سینه به سینه پی به فواید گیاهان دارویی برده و اقدام به تهیه آنها از همین مناطق و نواحی می کردند». همچنین میزان مصرف گیاهان دارویی به تدریج از شهرهای بزرگ به سمت شهرهای کوچک و روستاها حرکت می کنیم، بیشتر می شود. به گفته مرضیه هدایتی مقدم این موضوع در ارتباط مستقیم با سبک زندگی سنتی، دسترسی محلی به گیاهان دارویی و عرضه کنندگان بومی این محصولات است». اما گویا در