لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
قصه پر غصه طلاق
از بدو خلقت انسان، همواره زنان و مردان، با تشکیل کانونی به نام خانواده، عمری را در کنار هم گذرانده و فرزندانی در دامان پر مهر خود پرورش داده و از این جهان رخت بربسته اند.در یک نگاه ظاهری متوجه می شویم که عناصر اصلی تشکیل دهنده خانواده، یک زن و یک مرد است که مطابق آداب و رسوم اجتماعی خویش با یکدیگر پیوند زناشویی بسته اند و بعد فرزند یا فرزندانی بر جمع آنها افزوده شده است.
شاید بتوان در یک تقسیم بندی کلی زندگی انسان را به دو بخش اساسی تقسیم کرد.این دو بخش شامل دوران مجردی و دوران متأهلی است.متأهل کسی است که ضمن تعهد به شخصی دیگر و پایبندی به این پیوند وظایف و حقوقی را بر عهده دارد.در هر حال چه ازدواج را پیوند میان دو روح تلقی کنیم و چه آن را صرفاً قراردادی اجتماعی بدانیم، دارای تأثیرات اساسی در زندگی فرد و اجتماع است.اساسی ترین و آشکارترین کارکرد ازدواج بقای نسل است و علاوه بر آن کارکردهای دیگری نیز بر آن مترتب است.طبیعی ترین شکل خانواده همین است که هیچ عاملی جزء مرگ نتواند پیوند زناشویی را بگسلد و میان زن و شوهر جدایی بیفکند. اگر ازدواج را قراردادی بین دو شخص برای زندگی مشترک بدانیم، این قرارداد همواره دائم نیست و گاهی بنا به دلایلی فسخ می شود.جریان فسخ قرارداد بین یک زوج را اصطلاحاً طلاق می گویند.هیچ دختری در آغاز زندگی و در پای سفره عقد تصور نمی کند ممکن است روزی مشکلات چنان بر او غلبه کنند و شرایطی بر او تحمیل شود تا دادخواست طلاق داده و به زندگی مشترکش پایان دهد.
طلاق، احساس باخت و بازنده بودن در ارتباط زناشویی است که طرفین آن برای رهایی از این احساس، اقدام به جدایی می کنند.گاهی طلاق، تنها راه منطقی، برای حل مشکل به نظر می رسد.آنچه دارای اهمیت است، نگرش متفاوت افراد جامعه، نسبت به این پدیده است.
طلاق دلایل گوناگونی دارد.این دلایل متناسب با موقعیت، طبقه و جایگاه اجتماعی زوجین متفاوت است.شناخت عوامل مؤثر در شکل گیری این پدیده، در کنترل و کاهش آن نقش بسزایی خواهد داشت.
●عوامل مؤثر در طلاق
به گفته کارشناسان، ازدواج هایی که درآ نها هماهنگی بیشتری میان زوجین وجود دارد موفق ترند و کمتر به طلاق می انجامند.تشابهاتی مانند طبقه اجتماعی، سطح تحصیلات، هم نژاد، هم دین، هم زبان بودن و ...، یک ازدواج موفق را رقم می زند.ازدواجی که با تشابه نژادی _زبانی _روانی واجتماعی صورت بگیرد ازدواجی موفقیت آمیز است
تفاوت طبقاتی یکی از عواملی است که با امکانات اجتماعی؛ معمولاً دیدگاه های مختلفی را به وجود می آورد.البته اگر دو نفر، آن اندازه از آگاهی لازم برخوردار باشند که این تفاوتها را به رسمیت بشناسند ازدواجشان منعی ندارد.
دکتر آقاجانی (جامعه شناس)،معتقد است: «طلاق به عنوان مسأله اجتماعی یکی از تلخ ترین پدیده های حیات انسانی است.می توان گفت کمتر پدیده اجتماعی به پیچیدگی طلاق وجود دارد.علل و عوامل طلاق متفاوتند و این علل و عوامل یا در لایه های عمیق اجتماعی قرار دارند یا در لایه های ظاهری.اما باید توجه داشت که درک ،فهم و تفسیر لایه های عمقی کار پیچیده ای است.»
دکتر آقاجانی علل و عوامل تأثیر گذار در طلاق را اینگونه بیان می کند:
۱.عدم تفاهم و توافق اخلاقی، ۲.ناسازگاری و عدم سازش، ۳.بد اخلاقی و بد رفتاری، ۴.خشونت (کتک زدن)، ۵.تفاوت و تضاد در زندگی، ۶.تفاوتهای فرهنگی، ۷.سوء ظن ۸.اعتیاد ۹.عدم شناخت و درک یکدیگر ۱۰.ازدواج دوم ۱۱.دخالت دیگران در زندگی ۱۲. اختلاف سن ۱۳.عدم علاقه ۱۴.بیماری روحی ۱۵.بیکاری ۱۶.عدم توافق در مسائل جنسی (زناشویی) ۱۷.ازدواج اجباری
البته از دیدگاه دکتر آقاجانی در میان طبقات مختلف اجتماعی (بالا، متوسط، پایین)، تفاوتهای اساسی در علت طلاق وجود دارد.به طور مثال، در طبقه پایین جامعه، مهمترین علت طلاق مشکلات مالی عنوان می شود و بیکاری و ندادن نفقه، اعتیاد، خشونت و بداخلاقی و بدرفتاری از جمله دیگر علل طلاق است.تفاوت های طلاق در میان دو طبقه بالا و متوسط نیز مختلف است.مثلاً مهمترین عامل طلاق در میان طبقه بالا، عدم تفاهم و توافق اخلاقی است.در حالی که در میان طبقه متوسط، تفاوت های فرهنگی مهمترین عامل است.
برای آشنایی با دیدگاه های روان شناسی و طلاق به سراغ خانم وحیده دبیریان (روان شناس) رفتیم و سؤالاتی را مطرح کردیم.
* از دیدگاه روان شناسی، طلاق در چه زمانی به عنوان یک راه حل به زوجین پیشنهاد می شود؟ به عبارت دیگر آیا می توان در مواردی طلاق را سودمند دانست؟
زمانی که به خود واقعی ما صدمه وارد می شود و باعث پایین آمدن عزت نفس می شود، آن موقع است که طلاق منفورترین حلال است.زمانی که ما به خودمان ضربه وارد می کنیم و تحمل زندگی برایمان سخت می شود. زمانی که تحملمان را پشت سر گذاشتیم،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
طلاق
از آنجا که خانواده، اساسیترین رکن جوامع بشری محسوب میشود استحکام بنیان آن همواره مورد توجه پیامبران، مصلحات اجتماعی و اندیشمندان بوده است. سلامت اجتماع در گرو ثبات و پایداری خانوده است و زوال این نهاد و پایه، پیامدهای بس ناگوار را در مقیاس اجتماعی بدنبال خواهد داشت.
گسترش زندگی ماشینی و مشکلات و انحطاط اخلاقی ناشی از آن و سستی بنیاد خانوده، پدیدة طلاق به عنوان یک معضل اجتماعی بیش از پیش خودنمائی میکند. اسلام به عنوان دینی کامل و جامع در برابر این پدیده نیز از موضعی حکیمانه و واقع بینانه برخوردار است. شکی نیست که طلاق در نظر اسلام امری مذموم و ناپسند است. روایات فراوانی در نکوهش طلاق وارد شده و از آن بعنوان «ابغضالحلال» یاد شده است. بر اساس این موضع گیری، مردی که به مبانی اسلامی پایبند و معتقد است از طلاق میپرهیزد و هرگز زن خود را بدون ضرورت و از روی هوی و هوس طلاق نمیدهد. لیکن از آنجا که زندگی زناشوئی به مرحلهای میرسد که مزایای فردی و اجتماعی خود را از دست داده، هم از نظر زن و شوهر و هم از نظر فرزندان و هم از نظر جامعه زیان بخش میگردد، اسلام طلاق را بعنوان آخرین راه حل میپذیرد ولی برای جلوگیری ا ز اینکه اساس خانواده به راحتی فرو نریزد برای تحقّق آن شرایطی سخت مقرر کرده است.
مشکلات جنسی عامل 50 درصد از طلاقهاست
در حالى که ۵۰ درصد متقاضیان طلاق در کشور چه بگویند که به علت مشکلات جنسى مىخواهند طلاق بگیرند و چه با وجود مشکلات جنسى علت طلاق را چیز دیگرى عنوان کنند به دلیل مشکلات جنسى طلاق مىگیرند. تا امروز مشکلات جنسى نه در سیاستگزارىها و برنامه ریزىها دیده شده است و نه مراکز تخصصى و مورد اعتمادى براى مراجعه مردم وجود داشته. وقتى کارشناسان اعلام مىکنند ۱۰ درصد مردان دچار ناتوانى جنسىاند و ۴۰ درصد زنان در زندگى زناشویى از اختلالات جنسى رنج مىبرند به این معنى است که درد مرموزى در خانوادهها وجود دارد. این درد، گاهى آن قدر مىماند تا بالاخره از جاى دیگرى بیرون مىزند و تازه آن موقع هم خودش را به شکل افسردگى و اضطراب و هزارویک درد جسمى و روانى دیگر نشان مىدهد. وقتى نیاز جنسى که از غرایز طبیعى انسانى است به درستى و با هدایت منطقى ارضا نشود نتیجه اش یا طلاق یا ارضاى آن در خارج از خانواده و یا وجود همسرانى است که از زندگى زناشویى شان لذت نمى برند در حالى که خود آنها تربیت کنندگان کودکان و نوجوانان این جامعه هستند. این مهم که موضوع دومین کنگره سراسرى خانوادهها و مشکلات جنسى بود چهارشنبه هفته گذشته با استقبال فراوان اساتید و دانشجویان و ارائه مقالات و حضور پرجمعیت شرکت کنندگان روبه رو شد. اکبرهاشمى رفسنجانى رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز پیامى براى این کنگره فرستاد که مضمون آن رفع موانع بر سر راه آموزش مسائل مورد نیاز جامعه بالاخص براى جوانان با رعایت عفت، اخلاق و سیاستگزارى شوراى عالى انقلاب فرهنگى و راه اندازى مراکز تخصصى مشاوره و درمان اختلالات و توجه عالمانه به حوائج طبیعى روانى و جسمانى انسان بود.پیام کنگره: تا فرصت از دست نرفته و جامعه بیش از این در معرض حوادث جدى تر قرار نگرفته بیاییم به دور از هرگونه تحجر بیندیشیم چه باید کرد. مخاطبان این کنگره نخبگان، مسئولان و دست اندرکاران نظام بودند. دکتر سیدکاظم فروتن دبیر علمى کنگره در بخشى از سخنرانى خود گفت: «هشدار مىدهیم مسئولان براى مقابله با خطرات فوق الذکر چه سیاست تعریف شده و منسجمى را مدنظر قرار دادهاند و تا کى باید مسائل سیاسى و اقتصادى و نظایر آن ما را از توجه و برنامه ریزى در جهت رفع مخاطراتى که به طور خزنده نهاد مقدس خانواده را ویران مىکند باز دارد». وى با تاکید بر بزرگى خطر ضعف و آسیب پذیرى خانوادهها گفت: «نگاهى کوتاه به وضعیت شیوع اختلالات جنسى در جامعه ما را باید از خواب غفلت بیدار کند. به عنوان مثال بیمارى دیابت که در سطح ملى براى آن برنامه ریزى مىشود و تشکیلات دولتى و غیردولتى نظارت بر آن را برعهده دارند و هزینههاى هنگفتى را در نظر مىگیرند فقط ۷ درصد افراد جامعه را در بر مىگیرد در حالى که براى ناتوانى جنسى که ۸/۹ درصد مردان جامعه از آن رنج مىبرند برنامهای نداریم و از طرف دیگر ۳۰ تا ۵۰ درصد افراد مبتلا به دیابت و ۶۰ درصد افرادى که دچار سکته قلبى مىشوند و ۵۵ تا ۶۵ درصد مردانى که مبتلا به نارسایى مزمن تنفسى هستند دچار این مشکل هستند».در اولین کنگره مشکلات جنسى و خانواده که مهر سال ۸۲ برگزار شد تنها ۳۰ درصد کار تحقیقاتى ارائه شد اما امسال در دومین کنگره از بین ۶۰۰ مقاله که ۵۰ درصد آنها تحقیقى و پژوهشى بودند ۱۵۰ مقاله در جلسات متعدد و همه جانبه کنگره ارائه شد. با توجه به اینکه مشکلات جنسى از مسائلى است که براى حل آن نیاز به توجه چندجانبه دارد در این کنگره به طور همزمان جلسات متعددى درباره مشکلات جنسى از زوایاى روانشناسى و روانپزشکى، زنان و مامایى، طب مکمل، پرستارى و توانبخشى، علوم تربیتى، حقوق و فقه، ادبیات و هنر و رسانههاى گروهى و کارگاههاى تربیت جنسى کودکان و نوجوانان برگزار شد.
• نگاه زیبایى شناختى به جاى نگاه تنىمشکلات جنسى متاثر از باورهاى غلط فرهنگى و ضعفهاى فرهنگى هستند. در واقع مشکلات جنسى آنقدر که به متن اجتماعى، باورها و آموزههاى رفتارى و روانى فرد در جامعهاش مربوط است، به مشکلات اندام جنسى یا فیزیکى او مربوط نمىشود. دکتر پرویز آزادفلاح عضو هیات علمى دانشگاه تربیت مدرس در این باره مىگوید: «ما شاهدیم که هر ساله براساس گزارشات سازمان ثبت احوال نرخ طلاق بالا مىرود و گرایشهاى جوانان به ازدواج پائین مىآید. از طرفى مسائل و مشکلات در خانوادهها حاکى از این است که زندگىها استحکام جدى ندارند، به نظر مىرسد باورها و نگرشها و به طور کلى فرهنگ نادرستى راجع به رفتار جنسى و ازدواج و مسائل زناشویى وجود دارد و تا فرهنگ مورد پالایش قرار نگیرد و باورهاى نادرست حذف نشود شاهد چنین آمارى خواهیم بود. در حال حاضر در طرح مسئله ازدواج اصلى ترین مسائل، مسائل مادى مثل خانه، پول و شغل در نظر گرفته مىشود، بدون اینکه بخواهیم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
طلاق از منظر دین
و
حقوق زن در خانواده
کاری از : عالی پور و نجف نیا
دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج
و
دادگستری کرج
طلاق در اصل رها کردن از روی پیمان و قراردارد است ورها کردن از قید زوجیت نیز طلاق نامیده شده است. و در اصطلاح شریعت، همان مفهوم عرفی رایج میان عقلاء را می رساند که شارع مقدس با شرایط خاصّی امضا کرده وبه معنای گشودن پیوند زناشویی با واژه مخصوص یا اشاره و نوشته ای که جایگزین آن باشد، چه پیوند زناشویی بلافاصله گشوده شود و چه بعد از گذشت زمان معین.
و در اصطلاح حقوق نیز طلاق عبارتست از ایقاعی تشریفاتی که به موجب آن مرد به اذن یا حکم دادگاه، زنی را که به طور دائم در قید زناشوئی اوست رها می سازد.
در این جا سئوالاتی مطرح می شود که :
آیا طلاق فقط در دین اسلام مطرح شده است؟
آیا طلاق در اسلام جایز است؟ اگر پاسخ مثبت باشد پس وضعیت زنان مطلقه چگونه است؟
وظیفه زن ومرد در مدت عدّه چیست؟ بعد از اتمام عدّه چطور؟
با توجهه به آیات و روایات فرزندان چه سرنوشتی پیدا می کنند؟
آیا حد طلاق در اسلام مشخص شده است؟
زن در خانواده از چه حقوقی برخوردار است؟
ابتدا به طور اجمال تاریخچه ی طلاق را بیان کرده آنگاه به بررسی طلاق از منظر دین پرداخته و حقوق زن در خانواده را مورد بررسی قرار می دهیم.
الف- تاریخچه ی طلاق
آنگونه که از قدیمی ترین قانون مدوّن و ساخته ی دست بشر یعنی < قانون حمورابی> استنباط می شود خانواده اساس اجتماعی بوده و مرد قادر بوده در مواردی که زن تا مهلت معینی صاحب فرزند نمی شده وی را طلاق دهد و نیز اگر زنی بیماری مزمن داشت، مرد بدون آنکه او را طلاق دهد می توانست زن دیگری اختیار کند.
در آتن نیز طلاق برای مرد دشوار نبوده و مرد می توانست بدون ارائه دلیل زن خویش را از خانه براند. در مقابل زن نمی توانست به دلخواه، همسر خویش را ترک گوید ولی در صورت ستم شوهر، زن می توانست به < آرخون > مراجعه و تقاضای طلاق کند و با رضایت < آرخون > طلاق زن صورت می گرفت. گاهی نیز طلاق با رضایت طرفین انجام می گرفت، لیکن این توافق باید رسماً طی تشریفاتی در نزد < آرخون > اعلام می شد.
در مصر قدیم نیز شوهر نمی توانست زن خود را طلاق دهد مگر در مورد نازایی و طلاق زن به هر دلیل، شوهر را مکلف می نمود تا قسمت بزرگی از املاک خانواده را به وی واگذارد و در نتیجه طلاق به ندرت اتفاق می افتاد.
در دین زرتشت نیز آیین زناشویی کاری پسندیده و تجرد امری ناپسند و در خور نکوهش بوده است. این تعلیمات به همراه حق برابری زن در زندگی زناشویی موجب می گردید که طلاق امری ناشی از اراده ی بی چون و چرای مرد تلقی نگردد.
در ایران باستان طلاق منوط به رأی دادگاه بود. اگر قاضی دادگاه تشخیص می داد که زوجین می توانند زندگی زناشویی خود را ادامه دهند، آنان را مجبور به زندگی می نمود و شوهر متمّرد را به مجازات سختی محکوم می کرد تا بی جهت متمایل به طلاق نگردد.
در دین یهود نیز طلاق وجود داشته است در صورتی که مرد کجروی در زن خود بیابد برای او نامه ی انفصال (جدایی) بنویسد و به دستش بدهد و از خانه ی خود او را بیرون فرستاده و رهایش سازد.
در انجیل نیز آیات متعددگاه بر عدم قبول مطلق طلاق دلالت دارد (همانند آیات 16:18) و در آیات دیگری از انجیل، طلاق را محدود به زنای یکی از زوجین نموده است(ماندن آیات 15:31) انجیل متی که می گوید: < هر کسی از زن خود مفارقت جوید، طلاق نامه به او بدهد، لیکن من به شما می گویم هر کس به غیر علت زنا، زن را از خود جدا کند باعث زنا کردن او باشد و هر کس زن مطلقه را نکاح کند، زنا کرده باشد.>
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 59
طلاق و پیامدهاى شوم آن در سرنوشت فرزندان
ازدواج از سنتهاى حسنه جامعهاسلامى است و توجه به آن در روایات واحادیث، اهمیت مساله را بیش از پیشآشکار مىسازد. ازدواج علاوه بر آرامشزن و مرد، موجب بقاى نسل و سلامتجامعه مىگردد; چنانکه قرآن مىفرماید:یکى از نشانههاى خداوند این است کهبرایتان همسرى آفرید تا موجب آرامشتانباشد و بین شما الفت و مهربانى قرار داد.
با وجود تاکید بسیار بر ازدواج، جایىکه پاى شرف، دین و امکان خطر گناهپیش آید، طلاق ضرورت مىیابد. اسلامچون مسیحیت کاتولیک، پیمان ازدواج راناگسستنى نمىداند و یا چون یهود، به بازبودن نسبى درهاى خروجى اعتقادىندارد; بلکه طلاق را مبغوضترین حلالهامىشمرد (2) و آن را امرى آسیبى ولىاجتنابناپذیر مىداند و معتقد استچنانچه در حدى متعارف نگه داشته شود،مىتواند حایز نتایج مثبتى براى خانواده وجامعه باشد. (3) در جوامع پیشرفتهصنعتى، روابط انسانى و در پى آن روابطخانوادگى از ابعاد معنوى تهى و در نتیجهسست، سرد و آسیب پذیر شدهاست; تنهاهدف زندگى مشترک، ارضاىخواستههاى غریزى است و جسم وخواستههاى آن، محور تمام ارزشها وکوششهاست. چیزى ارزش خواندهمىشود یا به نظر داراى ارزش مىآید کهنیازهاى طبیعى و کششهاى جسمانى راپاسخ دهد; پس بمحض یکنواختشدنروابط جسمانى، طرفین در جستجوىسرچشمههاى دیگر تمتع، به پیوندهاىدیگر مىاندیشند
متاسفانه در سالهاى اخیر در کشور مانیز بویژه در شهرهاى بزرگى چون تهران -که بافت زندگى شهرى آن را به یک جامعهصنعتى تبدیل نموده است - آمار طلاقنسبتبه ازدواج، حرکتى افزایشى داشتهاستبطورى که طبق آمار بدست آمده درسال 1359، از هر 32377 ازدواج، 5260مورد به طلاق منجر شده و در سال1360، از 57833 مورد ازدواج، 9414مورد آن به طلاق انجامیده است که از اینتعداد در سال 59، 76/15 درصد طلاق بهتهران تعلق داشته و 11/7 درصد به کلکشور و در سال 60، 28/16 درصد بهتهران و 29/8 درصد در کل کشور بودهاست. (5)
دوگانگى وسیعى در آمار طلاق شهر وروستا بویژه تهران و روستا وجود دارد ودر مواردى تا 4 برابر گزارش شده است.علت این دوگانگى این است که در جامعهسنتى، سنتها همچون ستونهاى استوارموجب بقاى خانواده شده است در حالىکه جوامع صنعتى طلاق را نفى مىکنند وموجبات استحکام پیوند زناشویى را نیزفراهم نمىآورند; به همین دلیل الگو قراردادن قوانین غربى در جامعه اسلامى ماکار ساز نبوده، از معضلات پىآمد طلاقنمىکاهد; زیرا این قوانین مطابق با عرفغرب تدوین شده است و نمىتواندخواستههاى جوامع اسلامى و سنتى رابرآورده سازد. متاسفانه برخى ازتحصیلکردههاى این گونه جوامع نیزفریب ظواهر فریبنده این قوانین را خورده،پس از بازگشتبه وطن بانگ سر مىدهندکه بطور مثال حق طلاق به زن تعلق داشتهباشد و... . باید به اینان یادآورى کنیم کهآمار طلاق در خانوادههاى بىسواد و یابالاتر از فوق لیسانس و در میانخانوادههایى که زن استقلال مالى دارد،بیشتر است.
خوشبختانه زن مسلمان، از الگوىکامل خویش، بانوى دو عالم حضرتفاطمه زهرا«علیها السلام» پیروى مىکند که بهدست مبارک خویش دستاس مىکردند وبراى فرزندانشان لباس مىدوختند. زنجامعه ما علاوه بر رسیدگى به امور خانه،همسر و فرزندان، به اقتصاد منزل چه درخانه بعنوان خود اشتغالى (بافتنى،خیاطى، فرشبافى) و چه خارج از خانهکمک موثرى مىکند و همواره با رضایتکامل ایثار کرده، زندگى را بخوبى در کنارهمسر و فرزندان ادامه مىدهد. او مصداقاین ضرب المثل معروف است که:
زن خوب و فرمانبر پارسا
کند مرد درویش را پادشا
عدهاى از تحصیلکردگان ما که دادسخن سر مىدهند و خواستار یکسانشدن قوانین طلاق کشورمان با جوامعغربى هستند و دادن حق طلاق به زن،تقسیم دارایى و... را با همسر بعنوانپیشرفت و تمدن مطرح مىسازند، آگاهنیستند که در غرب آمار ازدواج اصولابسیار پایین است و روابط جنسى از چنانآزادى برخوردار است که تفاوت چندانىاز لحاظ حقوقى میان فرزندان نامشروع ودیگر فرزندان وجود ندارد و یا اگرازدواجى انجام مىگیرد اغلب بر اثرخیانت زن و شوهر و بىتفاوتى جامعه بهاین امر به طلاق مىانجامد. مرداک، جامعهشناس معروف، در بررسى طلاقدر چهل کشور به این نتیجه رسید که دربرخى جوامع، افکار عمومى با طلاقموافق است و حتى چنان آن را موردتشویق قرار مىدهند که اگر مردى براىمدت زیادى با یک زن زندگى کند، مورداستهزا قرار مىگیرد. حال این را مقایسهکنید با خانوادههاى سنتى ما که با وجودمقصر نبودن در طلاق دخترشان، چنان ازاین قضیه سرافکنده و شرمگین مىشوندکه ممکن استبه خاطر شدت سرزنشدختر خود را به بیمارى روانى یا به کاممرگ بکشانند.
جامعه ما طلاق را ننگ و علت آن رامعمولا بىکفایتى زن مىداند و این مسالهخود کمک بسیار مؤثرى در حفظ بنیانخانواده است; البته اگر ادامه زندگى بهگونهاى با درد و رنج همراه شود که خودموجب فساد بیشتر گردد طلاق در عینمذموم بودن، جایز شمرده مىشود
در مذمت طلاق پیامبر اکرم«صلى الله علیه وآله»فرمودهاند: طلاق ندهید زنان را الا ازتهمتى، که خداى تعالى ذوا قان را دوستندارد یعنى کسانى که هر وقتخواهندزنى نو کنند از مردان و زنان که هر وقتخواهند شوهرى نو کنند. (8)
طلاق در لغت جدا شدن زن از مرد،رها شدن از قید نکاح و رهایى از زناشویىاست. (9) دهخدا طلاق را