واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد اسدالله علم و قیام 15 خرداد 42

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 6 صفحه

 قسمتی از متن .docx : 

 

اسدالله علم و قیام 15 خرداد 42

امیر اسدالله علم فرزند محمد‌ابراهیم خان شوکت‌ الملک دوم در سال 1299 ش در شهر بیرجند متولد شد.

هرچند خاندان علم پیشینه خانوادگی خود را تا قرون دوم و سوم هجری قمری تسری می‌دهند، با این احوال از واپسین دوران سلطنت صفویه نشانه‌هایی از حضور برخی افراد منتسب به این خاندان در رأس امور لشکری و کشوری در لابلای منابع تاریخی به چشم می‌خورد. حداقل از اواسط دوران سلطنت قاجارها بدین سو خاندان علم تقریباً همواره حکمرانان و صحنه‌گردانان اصلی مناطق سیستان و بلوچستان بوده‌اند. در هنگام تولد اسدالله علم هم، پدر او شرکت‌الملک دوم حکمران سیستان و بلوچستان بود. وی از معدود حکمرانان و خاندان‌‌های متنفذی بود که اساساً به خاطر پیوندهای دیرینه با بریتانیایی‌ها و سپس کنار آمدن با جریان کودتای سوم اسفند 1299 و طرفداری هدفمند از رضاخان شأن و شوکت پیشین را تا حد زیادی حفظ کرد. با آغاز قدرت‌یابی و سلطنت رضاشاه خاندان علم در سلک طرفداران و خدمتگزاران سلسله جدید پهلوی وارد شد و به سرعت روابط نزدیک و حساب شده‌ای میان شوکت‌الملک و شخص رضاشاه و برخی دیگر از خاندان‌‌های متنفذ که البته با محافل بریتانیایی هم پیوندهای پنهان و پیدایی داشتند، شکل گرفت و شوکت‌ الملک از سال 1314 تقریباً برای همیشه به تهران آمد. چندین بار لباس وزارت پوشیده و استاندار فارس شد و در حالی که ارتباط او با خانواده سلطنت رو به فزونی می‌نهاد با دستور مستقیم رضاشاه موجبات ازدواج فرزندش اسدالله علم با دختر قوام‌الملک شیرازی را (در سال 1318 ش) فراهم آورد. بدین ترتیب پای اسدالله علم هم به دربار باز شد و میان او با ولیعهد وقت محمد‌رضا پهلوی دوستی و ارتباط نزدیک و دیرپایی به وجود آمد که تا آخرین روزهای عمر او (علم) تداوم داشت. در فاصله سالهای 1318 ـ 1321 ش اسدالله علم از دانشکده کشاورزی کرج لیسانس کشاورزی گرفت و مدت کوتاهی پس از مرگ پدرش شوکت‌الملک در سال 1323 پیشخدمت شاه شد و تا سال 1326 که از سوی قوام‌‌السلطنه نخست‌وزیر وقت فرماندار کل سیستان و بلوچستان شد، روابط نزدیکی با شاه و خاندان سلطنت داشت. شواهد و قراینی هم وجود داشت که نشان می‌دهد در طول دهه 1320 اسدالله علم با محافل نزدیک به بریتانیایی‌ها ارتباطاتی دارد و در عین حال در راستای حمایت از شاه و دربار در برابر جریانات سیاسی تأثیرگذار در مسائل داخلی و خارجی ایران مداخلاتی انجام می‌دهد. علم خیلی زود مورد توجه شاه قرار گرفت و با اعمال فشار او و دربار بود که از اواخر سال 1327 تا 1329 چند بار (در حالی که هنوز بسیار جوان بود) لباس وزارت (کشور ـ کشاورزی و کار) پوشید و به عنوان عامل شاه درکابینه‌ها حضور مؤثر پیدا کرد. اسدالله علم که به زودی در جایگاه مورد اعتماد‌‌ترین و نزدیکترین افراد به شاه قرار گرفت به نوعی رابط او با کابینه‌ها و در واقع خبر رسان تحولات و اقداماتی بود که احیاناً دور از اطلاع شاه صورت عملی به خود می‌گرفت. علم در نیمه دوم دهه 1320 هر آنچه توانست در تقویت موقعیت شاه در قبال دولت و مجلس و دیگر ارکان و قطب‌های قدرت و نفوذ کوشید و به ویژه با باندهای توطئه‌گری که در راستای تضعیف موقعیت ارکان مشروطیت (مجلس شورای ملی و نیز دولت پارلمانی) و تحکیم پایه‌ها، قدرت استبدادی شاه فعالیت می‌کردند، همکاری نزدیک و مؤثری داشت. در طول دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت اسدالله علم را عمدتاً در اردوگاه طرفداران دربار شاه، محافل بریتانیایی و مخالفان احزاب، گروه‌ها و تشکل‌های ملی و مذهبی می‌بینیم. وی در میان احزاب و گروههای اسلامی و ملی در واپسین سالهای دهه 1320 و اوایل دهه 1330 به بعد جایی نداشت و نشانه‌ای بدست نیامده است که بازگوی کمترین نقش علم در نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران باشد.

به دنبال تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت ایران و ‌آغاز نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق که توطئه‌های دربار، شاه و محافل نزدیک به سیاست تجاوزکارانه بریتانیا در ایران بر ضد دولت و ملت ایران افزایش روز افزونی پیدا کرد، اسدالله علم هم به خاطر مشارکت در این گونه اقدامات توطئه‌آمیز بدستور مصدق نخست‌وزیر به بیرجند تبعید شد (البته قرار بود به خارج از کشورتبعید شود اما دکتر مصدق به دلایلی از این امر چشم پوشید). اسدالله علم در تمام دوران نخست‌وزیری مصدق و سپس وقوع کودتای 28 مرداد 1332 در تبعید شرق و جنوب شرقی کشور بود و از همان منطقه با مخالفان دولت مصدق (در داخل و خارج از کشور) در ارتباط بود.

ضمن این که در منطقه سیستان و بلوچستان هم از توطئه بر ضد دولت مصدق از هیچ کوششی فروگذار نکرد. پس از کودتا و بازگشت دوباره شاه و کودتاگران به قدرت، اسدالله علم تبعیدگاهش را به قصد تهران ترک کرد و کماکان در ردیف نخست دوستان و خدمتگزاران شاه قرار گرفت و در جریان انتخابات دوره 18 مجلس دخالت‌ های ناروای بسیاری کرد و هنگامی که به دنبال قدرت‌نمایی‌های فضل‌الله زاهدی نخست‌وزیر کودتا، شاه بر آن شد او را برکنار کند، اسدالله علم این سپهبد جاه‌طلب را وادار کرد تا به سرعت پست نخست‌وزیری را ترک کند. در دولت حسین علاء که پس از عزل زاهدی به قدرت رسید اسدالله علم در نقش بسیارمهم وزیر کشور ظاهر شد تا انتخابات دوره 19 مجلس شورای ملی را آنگونه که دلخواه شاه بود به انجام رساند. هم او بود که لایحه تشکیل ساواک را تهیه و تقدیم مجلس کرده و در از میان بر داشتن واپسین نشانه‌های نظام نیم‌بند مشروطیت (مطبوعات و روزنامه‌ها، مخالفان و منتقدان سیاسی و غیره ...) آنی فروگذار نکرد.

اسدالله علم از اواسط دهه 1320 به بعد مجموعه‌ای از افراد نامتجانس سیاسی، فرهنگی، نظامی و غیره را که به طیف‌های مختلفی علاقه نشان می‌دادند، به سلک دوستان و طرفداران خود و مآلاً رژیم پهلوی و شخص شاه وارد ساخت که درمقاطع مختلف عمر سیاسی او در سطوح مختلف با او همکاری و همفکری می‌کردند و اعضای باند او را تشکیل می‌دادند. در اواسط دهه 1330 دیگر بندرت در میان رجال کشوری و لشکری کسی را نزدیکتر از علم به شخص شاه می‌شناسیم که آمادگی داشت هر آنچه شاه بخواهد به نحو مطلوب و دلخواه او انجام دهد. بر همین اساس بود که در نخستین روزهای سال 1336 شاه او را مأمور تشکیل و تأسیس حزب مردم ساخت و او تا پایان دوران نخست‌وزیری دکتر منوچهر اقبال (1336 ـ شهریور 1339) این مهم را در چارچوب دموکراسی دلخواه شاه و حامیان خارجی آن به انجام رسانید و هنگامی که به دنبال بروز افتضاح در جریان انتخابات تابستانی دوره بیستم مجلس مجبور به کناره‌گیری از رهبری حزب مردم شد، به مقتضای تحولاتی که در عرصه سیاسی ـ اجتماعی کشور بروز کرده بود، در راستای باز هم حمایت از موقعیت متزلزل شاه در اریکه قدرت مأموریت‌های مهمتری به عهده او نهاده شد. در طول دوران کوتاه نخست‌وزیری شریف امامی (در سال 1339) و نیز زمامداری علی امینی (تیر 1341) اسدالله علم میان شاه و برخی گروههای سیاسی تأثیرگذار در مسائل آن روز کشور به واسطه‌گری پرداخت تا به نوعی وضعیت نگران کننده شاه در قبال دولتِ (به ویژه علی امینی) و نیز آمریکاییان را بهبود بخشد و با ایجاد شکاف و چند دستگی در میان گروههای سیاسی و دولت و دادن برخی وعده‌های سیاسی (البته فاقد ضمانت اجرایی) علی امینی و دولت او را تضعیف کرده و از چشم آمریکائیان بیاندازد. برخی از رهبران و اعضای درجه اول جبهه ملی و نیز خلیل ملکی از جمله افرادی بودند که علم آنان را در این پروژه به خدمت گرفت. بدین ترتیب علی امینی به پایان راه خود در عرصه نخست‌وزیری رسید. دیگر تمام شرایط برای ارتقاء اسدالله علم وفادارترین نوکر شاه به پست مهم نخست‌وزیری آماده شده بود. علم از تیر 1341 تا اسفند 1342 در یک برهه بسیار حساس و بحرانی بر مقام نخست‌وزیری تکیه زد تا چنانکه مطلوب آمریکائیان بود برنامه اصلاحات پیشنهادی آنان را (که به زودی نام انقلاب سفید بر آن نهاده شد) به مورد اجرا بگذارد و مخالفان سیاسی حکومت را از پیش رو بردارد. در این میان گروههایی نظیر جبهه ملی و نهضت آزادی ایران با سهولت بیشتری مقهور حکومت شدند. اما جریان مخالفت علما و روحانیون تحت رهبری امام خمینی با اصلاحات مورد نظر شاه، دولت اسدالله علم را با چالش‌هایی بس جدی مواجه ساخت و سرکوبگری‌ها و ددمنشی‌های پرشماری را به دنبال آورد که تا واپسین ماههای عمر دولت علم با نوساناتی تداوم یافت. با آغاز نخست‌وزیری علم سیطره شاه بر مجموعه دولت و حکومت گسترش چشمگیر و کم‌نظیری یافت. آگاهان به امور کابینه علم را مجموعه‌ای از افراد بدون صلاحیت و فاقد وجاهت لازم جهت کسب مقام وزارت ارزیابی کرده آن را به تمسخر گرفتند. برنامه انقلاب سفید در همین دوران آغاز شد و برغم مخالفت‌های گسترده مردمی، در 6 بهمن 1341 آن رفراندوم مشهور برگزار شد و با گسترش فشار بر مخالفان و زندانی شدن بسیاری از فعالان و منتقدان سیاسی در 2 فروردین 1342 کشتار مدرسه فیضیه و سپس قیام معروف 15 خرداد 1342 به وقوع پیوست. شاه در ششم خرداد 1342 طی نطقی در کرمان روحانیون را به دزدان، غارتگران و حیوانات نجس تشبیه کرد. امام خمینی در 13 خرداد، شاه را مورد حمله قرار داد و انقلاب سفید وی را، انقلاب سیاه خواند.

در پی این سخنرانی اسدالله علم دستور داد مراسم مذهبی و سوگواری محرم را درشهرهای قم و تهران مورد تهاجم قرار دهند. طی روزهای 13 و 14 خرداد 1342 تعداد زیادی از وعاظ و روحانیون را دستگیر کردند. برخی از دستگیرشدگان عبارت بودند از : مرتضی مطهری، مکارم شیرازی، حسین غفاری، محمد تقی‌واحدی، مصطفی طباطبائی قمی، عباسعلی اسلامی، حسین خندق‌آبادی، عزالدین زنجانی، علی‌اصغر اعتمادزاده، عبدالکریم هاشمی‌نژاد، فرج‌الله واعظی، احمد حسینی همدانی، علی موحد ساوجی، محمد‌حسن بکایی،‌ عیسی اهری، اثنی‌عشری و سید‌محمد صدری.

به دنبال دستگیری این افراد دامنه اعتراض و تظاهرات گسترش بیشتری یافت بالاخص درتهران دانشجویان دانشگاه تهران به صف معارضان پیوسته و در مخالفت با دولت علم و رژیم پهلوی با روحانیون هم صدا شدند. بدین ترتیب طی روز چهاردهم خرداد، که مصادف با 11 محرم 1383 ق بود. در شهر تهران تظاهرات قابل توجهی از اقشار مختلف برپا شد و شعارهایی به طرفداری از امام خمینی و موضع وی در قبال دولت علم از سوی راهپیمایان سرداده شد. اسدالله علم نخست‌وزیر احساس کرد که برای جلوگیری از تظاهرات تنها یک راه حل وجود دارد و آن هم دستگیری رهبر مخالفان است. بدین ترتیب به دستور نخست‌وزیر در شب 15 خرداد 1342 کماندوها و دیگر نیروهای انتظامی مناطق مختلف شهر قم را محاصره کرده و در صبحگاه همان روز امام خمینی را دستگیر و به تهران بردند و در پادگان قصر زندانی ساختند.

خبر دستگیری امام در مدتی اندک در سراسر شهر قم پخش شد و به دنبال آن گروههای نسبتاً عظیمی از مردم به خیابان‌ها ریخته و به دستگیری ایشان اعتراض کردند. بدین ترتیب قیام معروف 15 خرداد 1342 در شهر قم شکل گرفت. در تهران نیز بلافاصله پس از پخش خبر دستگیری امام خمینی اقشار مختلف مردم به خیابان‌ها هجوم آورده و شعارهایی له ایشان و بر ضد دولت سر دادند و برخی مراکز دولتی نیز مورد تهاجم تظاهرکنندگان قرار گرفت. بدین ترتیب تهران نیز در قیام ضد رژیم با شهر قم همگام شد. در چنین شرایطی علم تنها راه برخورد با بحران پیش‌ آمده را در سرکوب قهر‌آمیز آن جستجو کرد. بالاخص اینکه شورش فوق به حدی گسترده شده بود که احساس می‌شد هرگاه در اسرع وقت با آن مقابله نشود، می‌تواند خطر سقوط رژیم را هم به دنبال داشته باشد.

علینقی عالیخانی دربارة چگونگی برخورد اسدالله علم نخست‌وزیر با تظاهرکنندگان 15 خرداد 1342 می‌نویسد:

«علم در روزهای حساس قیام 15 خرداد فعالیت خستگی‌ناپذیری داشت و با مقام‌های انتظامی پیوسته در تماس بود و خود از کلانتری‌های مناطق حساس شهر سرکشی می‌کرد و به همه مسئولان هشدار می‌داد خود را برای رویارویی با آشوبی بزرگ آماده کنند. به این سان هنگامیکه در بامداد روز 15 خرداد 1342 (5 ژوئن 1963) تظاهرات در اطراف بازار تهران آغاز شد علم ‌آمادگی کامل داشت و به رئیس شهربانی وقت سپهبد نصیری تلفنی دستور تیراندازی داد و در برابر تردید نصیری یادآور شد که این دستور را به عنوان نخست‌وزیر می‌دهد و نامة مؤید این دستور را نیز بی‌درنگ برای او خواهد فرستاد. خود نیز پس از ساعتی به دفتر نصیری رفت و از نزدیک شاهد وضع روز بود. این خونسردی و قاطعیت علم اثر بسیار مثبتی داشت و مسئولان انتظامی توانستند در چند ساعت به این غائله پایان دهند و تظاهر‌کنندگان را به شدت سرکوب کنند.»1

خود اسدالله علم نیز حدود ده سال پس از واقعة 15 خرداد 42، در تاریخ 15 آذر ماه 1352، ضمن یادآوری خاطرات دوران نخست‌وزیری خود، جریان چگونگی برخوردش با تظاهرکنندگان را چنین شرح می‌دهد:

«عرض کردم در جریانات 15 خرداد و اغتشاش تهران و ایران که غلام نخست‌وزیر بودم جز ارتشبد نصیری که آن وقت رئیس شهربانی بود بقیه تقریباً دست و پای خود را گم کرده بودند و بدین جهت من ناچار شدم نخست‌وزیری را ترک کرده و تقریباً تمام روز را درشهربانی در ستاد عملیات باشم که اینها دستپاچه نشوند. [شاه] فرمودند: من هم در آن موقع ناچار شدم چندین دفعه به شدت به اویسی که آن وقت فرمانده گارد بود بگویم مجبورید تیراندازی کنید. عرض کردم از نخست‌وزیری دستور کتبی هم گرفتند و باز هم ترسیدند و دائماً به من می‌گفتند باید دید ریشه این کار کجاست. در صورتی که نظامی هیچ لازم نیست که ریشه کار را جستجو کند.» 2

هرچند شاه در رأس هرم قدرت عالی‌ترین مرجع تصمیم‌گیری درباره چگونگی برخورد با تظاهرکنندگان بود، اما در این میان نقش کلیدی را در سرکوب تظاهرکنندگان شخص اسدالله علم نخست‌وزیر بر عهده داشت. شاه هر چند تردیدی نداشت که ‌باید به مخالفت روحانیون به نوعی پایان داده شود، و حتی گفته شده است که شاه به عنوان فرمانده کل نیروهای نظامی شخصاً فرماندهی عملیات را بر عهده داشته و افرادی نظیر سرلشکر پاکروان تحت دستورات مستقیم شاه قیام 15 خرداد را سرکوب کرده‌اند، اما این نظر، با توجه به ویژگی‌های شخصی شاه، از سوی اغلب محققین مورد تردید واقع شده و نقش اصلی سرکوبگری به اسدالله علم نخست‌وزیر نسبت داده شده است. با توجه به شواهد و قراین نسبتاً فراوان نظر اخیر درست‌تر می‌ نماید و علم نخست‌وزیر را باید سرکوبگر تظاهرات روزهای قیام 15 خرداد دانست. داریوش همایون، که خود سالها در دوران محمد‌رضا شاه از دولتمردان عالی مقام کشور محسوب می‌شد، نقش قاطع علم در پایان دادن به قیام 15 خرداد را مورد تصدیق قرار می‌دهد و نتیجه می‌گیرد که هرگاه در آن هنگام ثبات و قاطعیت شخص اسدالله علم نبود چه بسا رژیم پهلوی با خطر سقوط مواجه می‌شد. 3 ویلیام شوکراس نیز به نقل از جعفر بهبهانیان متصدی امور مالی شاه مسئول اصلی کشتار قیام 15 خرداد را اسدالله علم می‌داند و می‌نویسد:

«جعفر بهبهانیان متصدی امور مالی شاه به هنگام اغتشاشات 1963 در کنار علم بود بعدها تعریف کرد که شاه به علم گفته بود مردم را نکشد. علم پاسخ داده بود شما شاه هستید و من نخست‌وزیرم. من مسئول امنیت هستم و به هر طریقی که بتوانم مردم را ساکت خواهم کرد. اگر موفق شدم شما همچنان شاه خواهید بود. اگر شکست بخورم می‌توانید مرا به دار بزنید و باز همچنان شاه خواهید بود.»

حتی گفته می‌شد اسدالله علم به شاه توصیه کرده بود که جهت انتقام کشی سخت از روحانیون اجازه دهد آیت‌الله امام خمینی رهبر قیام 15 خرداد را نیز بلافاصله پس از دستگیری اعدام کند. 4



خرید و دانلود تحقیق در مورد اسدالله علم و قیام 15 خرداد 42


تحقیق.. وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 62

 

وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم

مقدمه

در اوایل قرن هفتم ایران با یکی از بزرگترین مصائب تاریخی یعنی حمله مغولان خونخوار مواجه شد (616هجری). این حمله به سرداری چنگیز تا سال 619 ادامه یافت و بعد از او همچنان ایلغارهای پیاپی مغول و تاتار به ممالک مختلف و از آنجمله ایران امتداد داشت تا در میان سالهای 651ـ 656 حملات هولاکو نواده چنگیز آخرین مراکز قدرت را در ایران و عراق از میان برداشت و سلسله امرای ایلخانی را در ایران به وجود آورد.

در گیر ودار این حملات سخت قسمت بزرگی از شهرها و مراکز ادبی علمی ایران از میان رفت و جز چند پناهگاه کوچک و بزرگ در داخل ایران و در ولایت سند و آسیای صغیر محلی برای حفظ بازمانده حوزه‏های علمی و ادبی و پاره‏ ای از کتب باقی نماند، که مهمتر از همه آنها اراضی تابع ممالک غوریه در آنسوی رود سند و سرزمین حکمفرمایی سلاجقه آسیای صغیر و فارس بوده است. بعضی نواحی کوچک هم در این میان از آسیب حمله مغول مصون ماند که ارزش علمی و ادبی آنها اصولاً قابل توجه نیست.

وجود این پناهگاههای کوچک و بزرگ در آغاز قرن هفتم از یک لحاظ مهم است و آن پناه بردن چند تن معدود از دانشمندان و ادیبان و عارفان است بدانها و ایجاد فرصتی برای آنان در پرورش شاگردان و ادامه تعلیم در ایران. با این حال نیمه اول قرن هفتم به سبب انقلابات و قتل و غارتها و ویرانی شهرها و حملات پیاپی وحشیان تاتار و عدم استقرار احوال، و نیمه دوم قرن هفتم در نتیجه وجود نداشتن کتب و مراکز تعلیم و معلمین، به هیچ روی مساعد به احوال علوم نبود. قرن هشتم نیز تقریباً به همین منوال گذشت و اگر در این یک قرن و نیم اثری از عده‏ ای از فاضلان و عالمان و شاعران می‏بینیم نه از آن باب است که عهد وحشیان تاتار دوره رونق علم و ادبست بلکه اولاً نتیجه باقی ماندن بعضی از علما و دانشمندان و تربیت یافتگان پیش از مغول و ثانیاً معلول علاقه قلبی و تاریخی مسلمین به علوم و ثالثاً نتیجه وجود پناهگاههاییست که پیش از این نام برده ایم. وجود خاندانهای امارت بعد از عصر ایلخانان که غالباً از ایرانیان بوده ‏اند هم در ادامه مجالس تعلیم بسیار مؤثر بود و به هر حال در این عصر هر چه از دانش و ادب و عالمان و ادیبان ببینیم باز هم وجود آنها معلول وجود ایرانیانست و اثر مغول در علوم و ادبیات این دوره تنها یک چیز بود و آن از میان بردن کتب و علما و ادبا و کاسد کردن بازار علم و ادبست و لاغیر.

در حمله اول مغول و نابود شدن مراکز متعدد علمی خراسان و ماوراءالنهر و ری و اصفهان، دو مرکز عمده علوم و ادبیات باقی مانده بود و از آن دو یکی قلاع اسمعیلیه بود و دیگر بغداد و این دو مرکز مهم را هم هولاکو به ترتیب در سالهای 654 و 656 از میان برد و جز قسمتی کوچک از جنوب ایران (حوزه فرمانروایی اتابکان سلغری) و ناحیه سند و شهرهای آسیای صغیر و مصر و شام دیگر پناهگاهی برای علوم و ادبیات اسلامی باقی نماند.

در اواخر عهد ایلخانان مغول بر اثر اسلام آوردن ایشان عنادی که آنان و کارگزاران بت پرست ایشان با ایرانیان مسلمان داشتند از میان رفت و این خود فرصتی برای مسلمانان در احیای سنن دیرینه شد و چون بعد از ایشان همه امرا و ملوک طوایف هم مسلمان و هم غالباً ایرانی نژاد بودند طبعاً به ادامه این سنن یاوری کردند.

از این بحث چنین نتیجه می‏گیریم که در نیم قرن اول دوره مغول بقایای علما و ادبای پیشین و وجود چند پناهگاه از فنای قطعی علم و ادب در ایران پیش گیری کرد و بعد از این مدت فرصت مناسب تری به علل مذکور برای ادامه علوم و ادبیات در ممالک اسلامی حاصل گشت و سنت دیرینه مسلمین ایرانیان مسلمان را به استفاده از تعلیمات بازماندگان علما و ادبای دوره خوارزمشاهی واداشت. لیکن هر چه از حمله مغول بیشتر گذشت و آثار شوم آن آشکارتر شد قوت علم و رونق بازار ادب بیشتر طریق نیستی سپرد و بازار جهل بیشتر رواج یافت.

وضع زبان وادبیات فارسی در عصر مغول و فترت میان ایلخانان و حمله تیمور تقریباً تابع همان شرایط و دارای همان احوالی است که در باب علوم دیده‏ ایم یعنی در اوایل این عهد دنباله وضع ادبی دوره خوارزمشاهی در ایران امتداد داشت و در نتیجه باقی ماندن گروهی از نویسندگان و شاعران بزرگ پیشین، ایران در اوایل این عهد از وجود چند تن از بزرگترین شاعران و نویسندگان برخوردار بود و بعد از آن شاعران و نویسندگان متوسطی در ایران به سر می‏بردند که از میان آنان حافظ بطور استثنا در زمره شعرای درجه اول ایران و از نوابغ بزرگ شعر است که در آخر این عهد می‏زیست.

پس بر روی هم وضع ادبی ایران در عهد مغول و فترت بعد از آن با همه مصائبی که بر ایران وارد شد بد نبود زیرا در آغاز آن دوره دو شاعر بزرگ ایران سعدی و مولوی و در آخر آن عهد شمس الدین حافظ ظهورکردند. از حیث باقی ماندن کتب متعدد هم این دوره را باید دوره ممتاز قابل توجهی شمرد.

 

ج

نثر فارسی در قرن هفتم و هشتم

جنثر فارسی در دوره بین حمله چنگیز و تیمور رونق بسیار داشت. از علل عمده این امر آنست که در آن عهد آخرین اثر نفوذ سیاسی خلفا از میان رفت و بغداد مرکزیت بزرگ علمی و ادبی و دینی و سیاسی خود را از دست داد و رابطه ایرانیان با ملل دیگر اسلامی که غالباً زبان عربی را پذیرفته بودند تقریباً مقطوع شد و دیگر جز کسانی که



خرید و دانلود تحقیق.. وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم


تحقیق.. علم تکنولوژی مواد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 78

 

موضوع :

علم تکنولوژی مواد فصل اول

طبقه بندی مواد کار

1- طبقه بندی مواد کار

1-1- تعریف تکنولوژی مواد:

علمی که دربارة استخراج، تصفیه، آلیاژ کردن، شکل دادن، خصوصیات فیزیکی، مکانیکی، تکنولوژیکی، شیمیایی و عملیات حرارتی بحث می‌کند، تکنولوژی مواد گفته می‌شود. این علم ساختمان داخلی مواد از نظر شبکه‌بندی، ترکیب و سایر خصوصیات آنها را بررسی می کند.

2-1- طبقه‌بندی عناصر

تعریف عنصر:

موادی که در اثر تجزیه قابل تبدیل به مواد ساده‌تر نباشند، عنصر نامیده می‌شود. بیشترین عنصر در طبیعت، اکسیژن میباشد. حجم هوا را اکسیژن خالص اشتغال نموده و نصف جرم پوستة‌ زمین از ترکیبات اکسیژن دار تشکیل شده است. (بیشترین فلز آلومینیم می‌باشد 1/8% بعد از آن آهن 5%)

3-1- عناصر مهم و ترکیبات آنها

1-3-1- خواص اکسیژن (o) :

گازی است بی بو، بی رنگ و بی مزه، ترکیب آن با عناصر دیگر را اکسیداسیون گویند. برای ایجاد حرارت زیاد، اکسیژن را با گازهایی مانند گاز طبیعی، هیدروژن، استیلن محترق می‌کنند تا درجه حرارتی معادل 2000 تا 3200 درجه سانتی گراد بدست آید.

مراحل تولید اکسیژن:

تراکم هوا تا فشار 200 بار 2- سرد کردن هوای متراکم تا دمای c ْ175- 3- کاهش فشار به 3 /4 بار و مایع شدن هوا 4- کاهش دما تا cْ200-5- حرارت دادن و تبخیر هوای مایع در Cْ183- و تولید اکسیژن خالص 6- پر کردن کپسول با فشار 150 بار

اکسیداسیون

ترکیب اکسیژن با عناصر دیگر

سرعت زیاد و شعله = احتراق (سوختن تند)‌مانند جوشکاری با گاز اکسی استیلن

بدون شعله و حرارت= سوختن کند (زنگ زدن فلزات)

احیاء:

جدا کردن تمام یا قسمتی از اکسیژن در یک ترکیب اکسیژن دار- با بکار بردن حرارت

2-3-1- هیدروژن (H) :

سبکترین عنصر- بدون رنگ، بو و مزه. قابل انتقال برای جوشکاری به همراه اکسیژن کاربرد : تولید مواد مصنوعی ، پلاستیک، جامد کردن روغن نباتی.

تولید: با الکترولیز آب، اکسیژن و هیدروژن را تولید می‌کنند و به صورت مایع به بازار می‌ دهند.

3-3-1- کربن (C)

عنصر اصلی مواد سوختنی مانند چوب، زغال و نفت می‌باشد.

کربن خالص:

کریستال خالص کربن- الماس- سخت‌ترین عنصر- ساخت ابزار و گرد آن برای ساختن سنگ سنباده

مطبق: فلس ماهی – گرافیت- نرم و سیاه رنگ و مقاوم در مقابل حرارت و هادی برق و حرارت

کاربرد: تولید بوته ذوب فلزات، الکترود کوره‌ها، کم کننده اصطکاک

بی شکل (آمرف): دوده کاربرد: لاستیک‌سازی، مرکب و چاپ

وجود کربن در فولاد باعث افزایش استحکام و سختی می‌شود و قابلیت زنگ زدن کم می‌شود و احیای اکسیدهای فلزی



خرید و دانلود تحقیق.. علم تکنولوژی مواد


تحقیق.. تاریخچه علم ژنتیک

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 49

 

علم ژنتیک

تاریخچه علم ژنتیک

به عنوان مقدمه

دانش زیست شناسی یکی از قدیمی ترین علومی بوده که بشر به آن توجه داشته است. شواهد بسیار زیادی که طی کاوشهای باستان شناسی بدست آمده حکایت از آن دارد که انسانهای پیشین به دانش زیست شناسی توجه داشته اند و در این میان اصلاح نژاد دامها و پرورش گیاهان با باردهی بیشتر از دانش گذشتگان در مورد علم ژنتیک خبر می دهد. اما از حدود یک قرن پیش دانش زیست شناسی وارد مرحله جدیدی شد که بعدا آن را ژنتیک نامیده اند و این امر انقلابی در علم زیست شناسی به وجود آورد. در قرن هجدهم ، عده ای از پژوهشگران بر آن شدند که نحوه انتقال صفات ارثی را از نسلی به نسل دیگر بررسی کنند؛ این بررسی ها به نتیجه قابل ملاحضه ای ختم نشد. دو دلیل مهم آن عبارت بودند از آگاهی نداشتن به ریاضیات و دلیل دوم انتخاب صفاتی بود که برای پژوهش های اولیه ژنتیک مناسب نبودند.اولین کسی که توانست قوانین حاکم بر انتقال صفات ارثی را شناسایی کند، کشیشی اتریشی به نام گریگور مندل بود که در سال 1865 این قوانین را که حاصل آزمایشاتش روی گیاه نخود فرنگی بود، ارائه کرد. این در حالی بودکه جامعه علمی آن دوران به دیدگاه ها و کشفیات او اهمیت چندانی نداد و نتایج کارهای مندل به دست فراموشی سپرده شد. و به نظر می رسید ، پرونده این دانش رو به بسته شدن است. در سال 1900 میلادی کشف مجدد قوانین ارائه شده از سوی مندل ، توسط درویس ، شرماک و کورنز باعث شد که نظریات او مورد توجه و قبول قرار گرفته و مندل به عنوان پدر علم ژنتیک شناخته شود.

در سال 1953 با کشف ساختمان جایگاه ژنها (DNA) از سوی جیمز واتسن و فرانسیس کریک ، رشته ای جدید در علم زیست شناسی به وجود آمد که زیست شناسی ملکولی نام گرفت . با حدود گذشت یک قرن از کشفیات مندل در خلال سالهای 1971 و 1973 در رشته زیست شناسی ملکولی و ژنتیک که اولی به بررسی ساختمان و مکانیسم عمل ژنها و دومی به بررسی بیماری های ژنتیک و پیدا کردن درمانی برای آنها می پرداخت ، ادغام شدند و رشته ای به نام مهندسی ژنتیک را به وجود آوردند که طی اندک زمانی توانست رشته های مختلفی اعم از پزشکی ، صنعت و کشاورزی را تحت الشعاع خود قرار دهد و دیدگاه های مختلف عصر حاضر را به خود اختصاص دهد.

اساس مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی انتقال یک یا تعدادی از ژنهای یک ارگانیسم به درون خزانه ژنتیکی یک ارگانیسم دیگر است. به این ترتیب ارگانیسم جدید واجد ژنهایی خواهد شد که در گذشته فاقد آن بوده و اینک وادار می شود که در شرایط محیطی مناسب اقدام به بیان آن ژن نماید که محصول آن می تواند منجر به بروز صفت خاص و یا تولید فراورده ای شود.

مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی در چند سال اخیر توانسته منشأ خدمات ارزنده ای برای نوع بشر باشد. از مهمترین دستاوردهای این دانش می توان تأثیر آن را حیطه های مختلف از جمله صلاح نژادی حیوانات و گیاهان با هدف تولید فراورده های بیشتر، تهیه داروها و هورمون ها با درجه خلوص بالا و صرف هزینه های پایین ، درمان بیماری های ژنتیکی با ایجاد تغییرات در سلول تخم و موار متعدد دیگر اشاره کرد. تشخیص قبل از بارداری بیماری های ژنتیکی ، تشخیص صحت رابطه فرزند با پدر و مادر و همچنین تکنیک شناسایی مجرمان از روی بقایای باقی مانده از بدن ، مو و یا خون آنها از جمله توانایی های دیگر ژنتیک مولکولی است.در نگاهی دیگر دورنمای دانش ژنتیک و بیوتکنولوژی بسیار زیبا جلوه می کند. تولید اعضای بدن از قلب گرفته تا چشم و دست و پا به صورت مجزا از طریق مهندسی ژنتیک و ارایه آنها به بانکهای اعضای بدن با هدف کمک به نیازمندان پیوند عضو ، یکی از این موارد است. به این ترتیب مشکل دفع پیوند حل خواهد شد و مخصوصاً در صورتی که عضو پیوندی از دارای خزانه ژنتیک همان فرد باشد هیچ آنتی ژن بیگانه ای نمیتواند عامل دفع عضو باشد. درمان بسیاری از بیماری های ژنتیکی مخصوصاً در دوره جنینی قابل درمان خواهد بود. هویت افراد از روی کارتهای شناسایی که بر پایه وراثت و ژنتیک آنها عمل می کند ممکن خواهد شد و مجرمان با گذاشتن کوچکترین اثر بیولوژیکی از خود مثل یک تار مو بسرعت شناسایی خواهند شد. دنیای آینده در تسخیر دانش ژنتیک خواهد بود و برای این علم نمیتوان پایانی قائل شد. اگر چه به نظر می رسد مثل هر دانش دیگری، این علم هم می تواند ابزاری برای ارضاء حس قدرت طلبی بسیاری از سیاستمداران باشد و تا کنون شاهد جنجالهای بسیاری زیادی هم در این مورد بوده ایم. یکی از مهمترین موارد آن تولید گیاهان تراریخت و کلونینگ و همسانه سازی انسان بوده



خرید و دانلود تحقیق.. تاریخچه علم ژنتیک


تحقیق درباره/ علم ورزش

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

علم ورزش

علم ورزش ، علمی است که در آن به مسائل علمی و تخصصی ورزش پرداخته می شود و هدف از این علم آن است که علاقه مندان به ورزش از این طریق پی به کلیه مسائل مربوط به علوم ورزش برده و آن را به کار بندند تا کمتر دچار آسیب شده و همچنین از طریق علم ورزش مهارت خود را در هر رشته ورزشی افزایش دهند.

آدمی در مراحل تمدن به درجات عالی رسیده و اندیشه و فکر او بسیار تابناک شده و حاصل کار و اندیشه و هوشمندی انسان یعنی علوم و معارف بشری نیز روز به روز وسعت یافته است . هر یک از دانش ها و فروغ معرفت های انسانی در قرن  بیستم به صورت دریای پهناور درآمده است به طوری که در هر یک از رشته های علوم باید سال ها وقت صرف کرد تا در آن تخصص یابد و به مقام شامخی برسد، نه تنها ناگزیر است از برگزاری مسابقه آن علم یا فن در جهان آگاه گردد و از بزرگان آن رشته تا سی جوید و پیش برود، بلکه همین فرد باید علاقمند به این رشته هم باشد و همین موارد لزوم داشتن اطلاعات کافی و یا معلومات عمومی را ایجاب می کند. امروزه هیچ  کس حتی کسانی که فقط ارزش روش های علمی در بالا بردن سطح تکنیک ، تاکتیک و به طور کلی کیفیت تیم  ها در هر نوع ورزشی باشند . در ورزش اجرای صحیح مهارت ها وابسته به رعایت اصول و قوانینی علمی متکی بر اصول مکانیکی و بیومکانیکی است.

وقتی رقابت  ها در سطح حتی صدم ثانیه ها کشیده می شود صرف نظر از تلاش شخصی ورزشکاران در پیروزی ، به طور دقیق ارزش تمرینات و نحوه ی استفاده حداکثر از قدرت و توان ورزشکار در تمرینات توسط یک مربی آگاه و با استفاده از روش های علمی و سایر خصوصیـــاتی که یک مربی موفق باید داشته باشد از جمله اصول علمی تربیــت بدنــی، برنامه ریزی صحیح تمرینات به نحوی که ورزشکار در روز مسابقه در حداکثر کیفیت بدنی و توان مسابقه باشد به طور کامل روشن و غیر قابل انکار است.

اگر ما ادوار گذشته را مورد مطالعه قرار دهیم در می یابیم که در مسیر عمومی تاریخ زندگی انسان ، فرهنگ ها و تمدن های بسیاری به وجود آمده است و پیدایش اجتماعات و حرکت آنان اگر چه به ظاهر مستقل بوده ولی به حقیقت در یکدیگر تأثیرات متقابل داشته و تاریخ عمومی بشر را از جنبه های حرکت درونی و بیرونی به وجود آورده است.

نقش اساسی علوم ورزشی :

اگر چه علوم ورزشی و نقش اساسی آن در بین تمامی ملل هنوز به مراحل کمال نرسیده ولی بدین نتیجه نهایی نرسیده است که اولاً : اجتماع انسانی چون تشکل الکترونی و پروتونی و تجمع منظومه‌های شمسی پیوسته متحرک و متکامل بوده و از مراحل مختلفی گذشته است و در ثانی: تحول و حرکت افراد اجتماع نه فقط از جنبه‌های معنوی و درونی مورد مطالعه بوده بلکه برای تطابق حرکات روحی و جسمی انگیزه‌های علمی را مورد توجه قرار داده و دوام حیات و زندگی خویشتن را در این ایام یافته است که جسم و روح خود را مبتنی بر تحول زمان و نظام خلقت هماهنگ ساخته تا با توازن این دو پدیده‌ی محسوس و معقول سزاوار عدل آفرینش و محق به ادامه‌ی زندگی سالم و متعالی باشد.

ورزش محتوی زندگی نیست بلکه نوایی است که زندگی را همراهی می نماید . حفظ سلامت ملل و ایجاد تحول در همه‌ی این تلاش‌ها ، تحقیق‌ها ، تفسیر‌ها و تجربیات و آزمایش‌های علمی در این مدت بیش از دو قرن باعث شدند تربیت بدنی به صورت علم جداگانه‌ای درآمده و انجام ورزش برای مردم جوامع صنعتی جنبه‌ی حیاتی پیدا کند برای این که احتیاج جوامع کنونی ، به نیروی انسانی سالم بیش از هر زمان دیگر قابل لمس است، در جوامعی که نارسائی های کمی و کیفی ورزش وجود دارد عقب افتادگی آن جامعه نیز چشمگیر است و از این روست که ورزش امروز در جوامع مترقی دنیا علاوه بر اثرات بهداشتی و نقش مهم آن در سلامت یک ملت به عنوان یک پدیده‌ی اجتماعی و عامل مهم اقتصادی مورد مطالعه و پ‍ژوهش علمی قرار می گیرد به این دلیل که ترقی دانش و فنون و پیشرفت تمدن مسائل تازه‌ای به وجود آورده است که در گذشته یا مورد نظر نبوده و یا آن که چندان توجهی به آن نمی شد.

بررسی‌های علمی ورزش و تربیت بدنی در جوامع صنعتی امروز جدا از پژوهش های پزشکی ، آموزش و پرورش ، روانشناسی ، بهداشت، جامعه شناسی ، اقتصاد و تاریخ نبوده بلکه با همه‌ی علوم فوق رابطه مستقیم دارد .

تربیت بدن فرصت را به کودک،  نوجوان و جوان می دهد که استعداد‌های خود را بیازماید و به پرورش خود با راهنمایی مربی آگاه همت ورزد . نوجوان و جوان امروزی فقط در محیط ورزش حاضر است نظم را بپذیرد ، چرا که در آن محیط همه مانند او به دستور و مقررات مربوط احترام می گذارند و مسئله تبعیض مطرح نیست همسالان و همراهان دیگرش هم مجبورند به دستورهای مربی عمل کنند.

سازمان کلی فلسفی ورزشی:

هر کشور بر اساس طبیعت، آب و هوا،‌محیط جغرافیایی و فطرت مردم آن سرزمین دارای فلسفه خود می‌باشد. چون نداشتن فلسفه ورزشی در هر کشور نمی تواند پایه و اساس درستی برای ورزشی آن کشور باشد.

مثلاً در اروپا فلسفه ورزشی مردم شباهت زیادی به فلسفه ورزشی رم و یونان باستان دارد. و یا کشور خودمان ایران سوابق طولانی تری نسبت به رم و یونان در ورزش دارد. بطوری که طبق مستندات تاریخی دو هزار و پانصد سال سابقه فلسفی در ورزش دارد، تا آنجا ضرب المثل پر مغز و بیاد ماندنی گواهی می‌دهد: عقل سالم در بدن سالم است، فلسفه ورزشی ایرانیان بوده است .

در نوشته‌های "شیلر" و "گوته" نویسندگان بزرگ آلمان ، سه جمله ذیل را می توان در فلسفه ورزشی بسیار مؤثر دانست:‌

1ـ هر انسانی دوست دارد بازی کند و بازی کردن جزئی از زندگی می باشد.

به عنوان مثال: کودک دوست دارد با انگشت دست خود بازی کند. شما حتی در سن کهولت علاقمند به ورزش هستید حتی اگر از نوع سبک آن را انتخاب کنید . بنابراین بازی کردن ( ورزش)‌ جزئی از رشد انسان است و اگر انسان ورزش نکند رشد سالم و صحیح نخواهد داشت.

2ـ هر کس مطابق با شعور و ذهن خود بازی خاصی را انتخاب می کند. مثلاً، بعضی‌ها بازی گروهی توأم با خشونت را دوست دارند. پس به فوتبال، یا بسکتبال، یا هندبال، و یا راگبی روی می آورند. و بعضی ها برخورد بدنی را دوست ندارند پس به ورزش‌هایی چون والیبال، تنیس و یا بدمینتون و ... می پردازند. و عده‌ای به ورزش‌های انفرادی مانند دو میدانی، ‍ژیمناستیک، شنا و وزنه برداری علاقه دارند.

3ـ هـــرکس شخصیــت خـــود را در جریان بازی نشان می دهد. به همین دلیل، مربیــان می بایست علاوه بر شناخت روان شناسی، رفتار بازیکنان را مورد دقت و مطالعه قرار داده تا انعکای از شخصیت فردی بازیکن را در زندگی بدست آورند.

مثلاً بعضی از بازیکنان در زمین تمرین و مسابقه مرتب حرف می زنند. اینگونه افراد در کلاس درس هم بی دلیل صحبت خواهند کرد. یا در بازی و مسابقه با داور، در اداره با رئیس و سرپرست نیز حالت پرخاش و



خرید و دانلود تحقیق درباره/ علم ورزش