واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درباره... فردوسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

فردوسی

استاد بزرگ بی بدیل حکیم ابوالقاسم منصوربن حسن فردوسی طوسی ، شاعر بزرگ حماسه سرای ایران و یکی از شاعران مشهور عالم و ستاره ی درخشنده ی آسمان ادب فارسی و از مفاخر نامدار ملت ایرانست ، و بسبب همین عظمت مقام و مرتبت سرگذشت او مانند دیگر بزرگان دنیای قدیم با افسانه ها و روایات مختلف در آمیخته است . مولد او قریه ی باژ از قراء ناحیه ی طابران ( یا : طبران ) طوس بوده ، یعنی همانجا که امروز آرامگاه اوست ، و او در آن ده در حدود سال 329 ـ 330 هجری ، در خانواده یی از طبقه ی دهقانان چشم به جهان هستی گشود .

چنانکه می دانیم « دهقانان » یک طبقه از مالکان بودند که در دوره ی ساسانیان ( و چهار پنج قرن اول از عهد اسلامی ) در ایران زندگی می کرده و یکی از طبقات اجتماعی فاصل میان طبقه ی کشاورزان و اشراف درجه ی اول را تشکیل می داده و صاحب نوعی از « اشرافیت ارضی » بوده اند . زندگانی این دسته در کاخ هایی که در اراضی خود داشتند می گذشت و بوسیله ی « روستائیان » از آن اراضی بهره برداری می نموده و در جمع آوری مالیات اراضی با دولت ساسانی و سپس در عهد اسلام با دولت اسلامی همکاری داشته اند و تا حدود حمله ی مغول بتدریج بر اثر فتنه ها و آشوبها و تضییقات گوناگون از بین رفتند . اینان در حفظ نژاد و نسب و تاریخ و رعایت آداب و رسوم ملی تعصب و سختگیری خاص می کردند و بهمین سبب است که هر وقت در دوره ی اسلامی کسی را « دهقان نژاد » بدانند مقصود صحت نژاد ایرانی اوست و نیز بهمین دلیل است که در متون فارسی قرون پیش از مغول « دهقان » بمعنی ایرانی و مقابل « ترک » و « تازی » نیز استعمال می شد .

فردوسی از چنین طبقه ی اجتماعی ایران و به همین روی از تاریخ ایران آگاه بود ، بایران عشق می ورزید، بذکر افتخارات ملی علاقه و از سر گذشت نیاکان خویش آگهی داشت . وی از خاندانی صاحب مکنت و ضیاع و عقار بود و بقول نظامی عروضی صاحب چهار مقاله در دیه باژ « شوکتی تمام داشت و بدخل آن ضیاع از مثال خود بی نیاز بود » ولی این بی نیازیش پایدار نماند زیرا او همه ی سودهای مادی خود را بکناری نهاد و وقتی تاریخ میهن خود و افتخارات گذشته ی آنرا در خطر نیستی و فراموشی یافت هم خود را با حیاء تاریخ گذشته مصروف داشت و از بلاغت و فصاحت معجزه آسای خود در این راه یاری گرفت ، از تهیدستی نیندیشید ، سی سال رنج برد ، و بهیچروی ، حتی در مرگ پسرش ، از ادامه ی کار باز نایستاد ، تا شاهنامه را با همه ی رونق و جلا و شکوه و جلالش ، جاودانه برای ایرانی که می خواست جاودانی باشد ، باقی نهاد « که رحمت بر آن تربت پاک باد »

فردوسی ظاهراً در اوان قتل دقیقی ( حدود 368 ـ 369 هـ . ) بنظم داستانهای منفردی از میان داستانهای قدیم ایرانی سرگرم بود ، مثل داستان « بیژن و گرازان » که بعدها آنها را در شاهنامه ی خود گنجانید ، و گویا این کار را حتی در عین نظم شاهنامه ی ابومنصوری یا بعد از آن نیز ادامه می داد و داستانهای منفرد دیگری را مانند اخبار رستم ، داستان رستم و سهراب ، داستان اکوان دیو ، داستانهای مأخوذ از سرگذشت بهرام گور ، جداگانه بنظم در می آورد ، اما تاریخ نظم این داستانها مشخص نیست و تنها بعضی از آنها دارای تاریخ نسبهً روشن و آشکاریست مثلاً داستان سیاوش در حدود سال 387 هـ . سروده شده و نظم داستان نخجیر کردن رستم با پهلوانان در شکارگاه افراسیاب در 389 شروع شد .

آغاز نظم شاهنامه : اما نظم شاهنامه ، یعنی شاهنامه یی که در سال 346 هجری بامر ابومنصور محمدبن عبدالرزاق سپهسالار خراسان فراهم آمده بود ، دنباله ی اقدام دقیقی شاعرست در همین مورد . پیش ازین گفتیم که دقیقی بعد از سال 365 که سال جلوس نوح بن منصور سامانی بود ، بامر او شروع بنظم شاهنامه ی ابومنصوری کرد ولی هنوز بیش از هزار بیت آنرا بنظم در نیاورده بود که بدست بنده یی کشته شد .

بعد از شهرت کار دقیقی در دهه ی دوم از نیمه ی دوم قرن چهارم و رسیدن آوازه ی آن و نسخه یی از نظم او بفردوسی ، استاد طوس بر آن شد که کار شاعر جوان دربار سامانی را بپایان برد . ولی مأخذی را که دقیقی در دست داشت مالک نبود و می بایست چندی در جست و جوی آن بگذارند . اتفاق را یکی از دوستان او درین کار با وی یاوری کرد و نسخه یی از شاهنامه ی منثور ابومنصوری را بدو داد و فردوسی از آن هنگام بنظم شاهنامه دست یازید ، بدین قصد که کتاب مدون و مرتبی از داستانها و تاریخ کهن تربیت دهد . تاریخ این واقعه یعنی شروع بنظم شاهنامه صریحاً معلوم نیست ولی با استفاده از قرائن متعددی که از شاهنامه مستفاد می گردد و انطباق آنها بر وقایع تاریخی ، می توان آغاز نظم شاهنامه ی ابومنصوری را بوسیله ی استاد طوس سال 370 ـ 371 هجری معلوم کرد . این کار بزرگ ، خلاف آنچه تذکره نویسان و افسانه سازان جعل کرده اند ، بامر هیچیک از سلاطین ، خواه سامانی و خواه غزنوی ، انجام نگرفت بلکه استاد طوس بصرافت طبع ، بدین مجاهدت عظیم دست زد و در آغاز کار فقط از یاوری دوستان خود و یکی از مقتدرین ایرانی نژاد محلی در طوس بهره مند شد که نمی دانیم که بود ولی چنانکه فردوسی خود می گوید او دیر نماند و بعد ازو مردی دیگر ، هم از متمکنان و بزرگان محلی طوس ، بنام « حُیَی » یا « حسین » بن قتَیبه شاعر را زیر بال رعایت گرفت و در امور مادی ، حتی پرداخت خراج سالانه ، یاوری نمود ، و مردی دیگر بنام « علی دیلمی » هم درینگونه یاوریها شرکت داشت . اما اینان همه از یاوران و دوستان و بزرگان محلی طوس یا ناحیه ی طابران بودند و هیچیک پادشاه و سلطان نام آوری نبود . تذکره نویسان در شرح حال فردوسی نوشته اند که او بتشویق سلطان محمود بنظم شاهنامه پرداخت و علت این اشتباه آنست که نام محمود در نسخ موجود شاهنامه ، که دومین نسخه ی شاهنامه فردوسی است ، توسط خود شاعر گنجانیده شده ، چنانکه بموقع خواهیم گفت ، و نسخه ی اول شاهنامه کخ منحصر بود به منظوم ساختن متن شاهنامه ی ابومنصوری ، موقعی آغاز شده بود که هنوز 19 سال از عمر دولت سامانی باقی بود و اگر فردوسی تقدیم منظومه ی خود را بپادشاهی لازم می شمرد ناگزیر بدرگاه آل سامان ، که خریدار اینگونه آثار بودند ، روی می نمود و بهرحال نمی توانست در آن تاریخ بدرگاه سلطانی که هنوز روی کار نیامده بود بشتابد . محمود ترکزاد غزنوی نه تنها در ایجاد شاهنامه ی استاد طوس تأثیری نداشت بلکه تنها کار او قصد قتل گوینده ی آن بگناه دوست داشتن نژاد ایرانی و اعتقاد به تشیع ، بوده است و بس .



خرید و دانلود تحقیق درباره... فردوسی


تحقیق. بازشناسی مفاهیم عدل و داد در شاهنامه فردوسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

بازشناسی مفاهیم عدل و داد در شاهنامه فردوسی

چکیده:

شاهنامه،کتابی است که درباره ی فرهنگ، شیوه ی حکومتداری و تاریخ ایران باستان به‌ نگارش درآمده است. مفهوم عدل و داد در شاهنامه دارای جایگاه ویژه ای است. در شاهنامه،یک نوع تقسیم کار وجود دارد و هر شغلی،خصلت و اخلاق‌ خود را ایجاد می‌کند. عدل و داد در شاهنامه به گونه‌ای طرح شده که مفهوم "قرار داشتن هر چیزی در جای خود" از آن استنباط می‌گردد. این پژوهش از نوع تحقیقات نوصیفی – تحلیلی به شمار می رود. هدف از این مطالعه بررسی مفهوم عدل و داد در شاهنامه فردوسی می باشد. به منظور جمع اوری اطلاعات از ابزار فیش برداری استفاده شده است. در این مقاله مشخص گردید که عدل و داد نزد شاهنامه متناسب با زمانهای مختلف ، با معانی مختلفی به کار گرفته شده است.

کلیدواژه ها: شاهنامه ، عدل ، داد ، عدالت ، فردوسی

مقدمه:

یکی از بنیادی‏ترین واژه‏هایی که فردوسی در شاهنامه به کار برده است از دید آماری،واژه ی داد است.داد یکی از پایه‏های جهان‏بینی و سامانه ی اندیشه‏ای‏ فردوسی را می‏سازد.ارج و ارزش داد در شاهنامه تا بدان پایه است که می‏توان‏ آن را نامه ی داد نامید.

از جمله مواریث فرهنگی به یادگار ماند از پیشینیان،شاهنامه سخنور توس است.شاهنامه‏ در میان آثار کلاسیک زبان و ادب فارسی از اهمّیّت بسزایی برخوردار است.به واقع شاهنامه را باید سنگ بنای ادب فارسی دانست و فردوسی را اوّل مرد فرهنگ ایران.از جمله ویژگیهای‏ شاهنامه جدای از درونمایه حماسی آن،پرداختن به مسائل فرهنگی،اجتماعی و اخلاقی است‏ که این ویژگی شاهنامه را در میان دیگر آثار حماسی ارج و منزلتی خاص بخشیده است.از جمله درونمایه‏های اخلاقی که در شاهنامه بسیار به آن اشاره شده داد و دهش است.از رهگذر بررسی جلوه‏های دادخواهی فردوسی در شاهنامه درمی‏یابیم که دادخواهی در باور فردوسی از دو جنبه اندیشه‏ای و دینی او سرچشمه می‏گیرد و مهمترین جلوه‏های انسانیت اوست.(قربانپور ،1383ص73)

اگر بخواهیم به دریافت و دیدگاه ایرانی از داد راه ببریم و آن را بشناسیم‏ می‏باید به شاهنامه بنگریم،فردوسی بر آن سر است که هستی،زمانی به آیین‏ است که چهار بنیاد در آن یافتنی باشد و به دست بیاید،یکی از آن چهار،داد است.

داد یکی از چهار شالوده‏ای است که هستی بر آن بنیاد گرفته است.داد قلمرویی دارد به پهنای جهان هستی.در این معنی داد است که همه ی پدیده‏های‏ گیتی سامان‏مند و دارای مرز و کرانه‏ای هستند که نمی‏توانند از آن فراتر بروند.

اگر ما می‏توانیم جهان را بشناسیم و در شناخت جهان دانش خود را به کار بگیریم،همه در گرو داد است وآنچه در زبان نوین‏"هاویه‏"خوانده شده یا یونانیان کهن آن را"کائوس‏"نامیدند-به معنای آشفتگی،زمانی سامان گرفت‏ و به سخنی دیگر جهان پدید آمد که داد به کار گرفته شد،داد چیرگی یافت‏ و فرمان راند.اگر آشفتگی هست از این دید در جهان بیرون،در آفرینش،در هستی نیست.چون این جهان،جهانی که به گفته آمد،جهانی است به داد و سامانمند.آشفتگی و نابسامانی یا بیداد در درون و نهاد آدمی است.تنها آفریدای که می‏تواند بر داد بشورد و از مرز خویش در بگذرد آدمی است.ما زمانی به بیداد می‏رسیم که به انسان رسیده باشیم،آنهم از اینجاست که‏ انسان خدایی‏ست خرد و چون خدایی‏ست خرد،آن زمان که به خردی خویش‏ بازمی‏گردد می‏تواند به بیداد بگراید.چون هوشمند است؛چون می‏تواند اندیشید. بیرون از انسان هرچه هست،نیک است؛چرا؟چون آفریده ی خداوند است. آفریدگار سرآمد است در نیکی زیبایی،در همه ی ویژگیها و شایستگیها.از سویی‏ دیگر این شایستگی‏ها،این والایی‏ها از آنجاست که او بی‏چون است از دریای‏ لغزان چونی و چندی رهاست،همه ی پدیده‏های هستی جز خدا،در این دریا به‏ ناچار شناورند،پس جهان آفرینش جهانی است یکسره داد آیین اما زمانی که‏ این جهان بیرونی،درونی می‏شود به انسان می‏رسد. (کزازی ، 1384ص61)

شاهنامه،کتابی است که درباره ی فرهنگ،شیوه ی حکومتداری و تاریخ ایران باستان به‌ نگارش درآمده است و دغدغه اصلی آن حکومت عادلانه می‌باشد.به نظر می‌رسد رگه- های این نظریه در شاهنامه یافت می‌شود و در صددیم تا تصویری از نظریه چرخه عدال و داد را در این اثر مهم،جست‌وجو کنیم.

در شاهنامه،هرکس نمی‌تواند صاحب قدرت شود،بلکه باید ویژگی‌های خاصی داشته‌ باشد.فردوسی،چهار خصیصه را برمی‌شمرد:برخورداری از نژاد شاهان،هنر،گوهر و خرد. فردی که دارای نژاد شاهان و گوهرشاهی باشد.باید صفات نیک را دریافت و از صفات‌ رذیله دوری نماید.صفات نیک باید در وجودش نهادینه و ملکه گردد.تمرین و ممارست‌ در این راه،ذیل عنوان هنر شهریار بررسی می‌گردد.شهریار باید هم به لحاظ جسمانی‌ دارای قدرت و توان زیادی باشد،شمشیرزنی،تیراندازی و هنرهای رزمی را خوب بداند و هم به فضایل اخلاقی و روان شهریار چون از بدی پالوده گشت و این صفات را در خویش‌ پرورش داد،آن‌گاه روان وی روشن می‌گردد.شادی و خرسندی به سراغش می‌آید و فروغ ایزدی که همان فرّه ایزدی است،بر آن می‌تابد.جامعه‌ای که حاکمش این‌گونه‌ است،آباد،امن زیبا خواهد بود.اگر شهریار،یکی از صفات را از دست دهد،صلاحیتش‌ زیر سؤال می‌رود و خود به خود عزل خواهد شد.(عزیزی ، 1388ص141)

عدل و داد در نگاه فردوسی:

در نزد فردوسی نخستین و لازم‌ترین صفت برای پادشاه،دادگری می‌باشد.صفاتی که برای شهریار بر می‌شمرند،همه لازم و ملزوم یکدیگرند.برای اینکه باید تمامی صفات نیک در پادشاه‌ دادگر،نهادینه شده و وی را همراهی کنند،صفاتی مانند شرم،قدردانی،بردباری، خردمندی وقتی در کسی جمع شد،وی دادگر می‌گردد.شهریار از همان کودکی،آموزش‌ می‌بیند تا تهذیب نفس یابد.حال به مفهوم و رابطه آن با جامعه انسانی می‌پردازیم.

درشاهنامه،بنیاد شاهی برداد،استوار است:

جهاندار شاهی زداد آفرید دگر از هنر و زنژاد آفرید

بدان کس دهد کو سزاوارتر خرد دارتر هم بی‌آزارتر

در اندیشه ی ایران باستان،مفهوم داد به مفهوم اشا یا راستی،بسیار نزدیک است.داد، قانونی است که باید مورد شناسایی قرار گیرد و اجرا گردد.به کسی این قاعده را اجرا می‌کند،دادگر می‌گویند و کسی می‌تواند داد را شناخته و عملی نماید که دادگر باشد و داد در تمام وجود،زندگی شخصی و سیاسی اجتماعی وی نفوذ کرده و ملکه ذهن و رفتار وی‌ گردد و این،همان مرحله ی آغازین دادگری است.در شاهنامه،بیان می‌شود که انسان باید ابتدا در وجود و تن خویش،داد را برقرار سازد.همان‌طور که می‌دانیم در وجود انسان نیز جنگ و کشمکش سختی بین نیروهای خیر و شر،برقرار است.«داد تن دادن»تلاش‌ برای پیروزی در این کشمکش و آراسته شدن به صفات نیک انسانی است.

چو داد تن خویشتن داد مرد چنان دان که پیروز شد در نبرد

پرهیز و اجتناب از آلودگی و گناه، صفحه روان را روشن می‌گرداند.

دگر دادن دادن تن خویش را نگه داشتن دامن خویش را

این امر برای پادشاه،ضروری است؛زیرا برای برقراری داد،ابتدا باید از خویش شروع‌ کند.البته اگر در این مرحله،پیروز و در حکومتداری خویش و برقراری عدل و داد بین‌ مردمان نیز موفق گردد،در این صورت وی انسان کاملی است.

چنین داد پاسخ که داد و خرد تن پادشا را همی پرورد اگر دادگر چند بی‌کس بود و را پاسبان راستی بس بود

عدل و داد از واژگان پیچیده‌ای است که توجه بسیاری از اندیشمندان را به خود جلب‌ کرده است.انسان،همیشه در برابر مفاهیم مشوّش بوده و هست.چگونه می‌توان داد را در زندگی سیاسی-اجتماعی پیاده نمود؟جوامع در این جست‌وجو،موفقیت چندانی کسب‌ نکرده‌اند.با مطالعه اشعار فردوسی،متوجه می‌شویم که نگاه خاصی به عدل و داد،وجوددارد و نمونه‌های عملی،آن را به روشنی نشان داده است. (حسنی ، 1368ص43)

الف) عدل و داد،قرار گرفتن هرکس و هر چیز در جای خودش است.

قانون راستی،در شاهنامه به گونه‌ای طرح شده که مفهوم«قرار داشتن هر چیزی در جای خود»از آن استنباط می‌گردد.

جهت پردازش قاعده‌ای در این خصوص،بهتر است به مهتر مهتران بپردازیم.

شهریار،اولین مرحله ی اجرای داد؛کسی که در رأس امور قرار می‌گیرد،ویژگی‌هایی‌ دارد.در شاهنامه،هرکسی نمی‌تواند شهریار گردد.اگر خصیصه‌های موردنظر در کسی‌ جمع گردد،شاهد شهریاری دادگر هستیم والاّ اساس جامعه بر بیداد و ظلم،استوار است. «از کوزه همان تراود که در اوست».در شاهنامه،بارها می‌بینیم که



خرید و دانلود تحقیق. بازشناسی مفاهیم عدل و داد در شاهنامه فردوسی


تحقیق درمورد- بازشناسی مفاهیم عدل و داد در شاهنامه فردوسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

بازشناسی مفاهیم عدل و داد در شاهنامه فردوسی

چکیده:

شاهنامه،کتابی است که درباره ی فرهنگ، شیوه ی حکومتداری و تاریخ ایران باستان به‌ نگارش درآمده است. مفهوم عدل و داد در شاهنامه دارای جایگاه ویژه ای است. در شاهنامه،یک نوع تقسیم کار وجود دارد و هر شغلی،خصلت و اخلاق‌ خود را ایجاد می‌کند. عدل و داد در شاهنامه به گونه‌ای طرح شده که مفهوم "قرار داشتن هر چیزی در جای خود" از آن استنباط می‌گردد. این پژوهش از نوع تحقیقات نوصیفی – تحلیلی به شمار می رود. هدف از این مطالعه بررسی مفهوم عدل و داد در شاهنامه فردوسی می باشد. به منظور جمع اوری اطلاعات از ابزار فیش برداری استفاده شده است. در این مقاله مشخص گردید که عدل و داد نزد شاهنامه متناسب با زمانهای مختلف ، با معانی مختلفی به کار گرفته شده است.

کلیدواژه ها: شاهنامه ، عدل ، داد ، عدالت ، فردوسی

مقدمه:

یکی از بنیادی‏ترین واژه‏هایی که فردوسی در شاهنامه به کار برده است از دید آماری،واژه ی داد است.داد یکی از پایه‏های جهان‏بینی و سامانه ی اندیشه‏ای‏ فردوسی را می‏سازد.ارج و ارزش داد در شاهنامه تا بدان پایه است که می‏توان‏ آن را نامه ی داد نامید.

از جمله مواریث فرهنگی به یادگار ماند از پیشینیان،شاهنامه سخنور توس است.شاهنامه‏ در میان آثار کلاسیک زبان و ادب فارسی از اهمّیّت بسزایی برخوردار است.به واقع شاهنامه را باید سنگ بنای ادب فارسی دانست و فردوسی را اوّل مرد فرهنگ ایران.از جمله ویژگیهای‏ شاهنامه جدای از درونمایه حماسی آن،پرداختن به مسائل فرهنگی،اجتماعی و اخلاقی است‏ که این ویژگی شاهنامه را در میان دیگر آثار حماسی ارج و منزلتی خاص بخشیده است.از جمله درونمایه‏های اخلاقی که در شاهنامه بسیار به آن اشاره شده داد و دهش است.از رهگذر بررسی جلوه‏های دادخواهی فردوسی در شاهنامه درمی‏یابیم که دادخواهی در باور فردوسی از دو جنبه اندیشه‏ای و دینی او سرچشمه می‏گیرد و مهمترین جلوه‏های انسانیت اوست.(قربانپور ،1383ص73)

اگر بخواهیم به دریافت و دیدگاه ایرانی از داد راه ببریم و آن را بشناسیم‏ می‏باید به شاهنامه بنگریم،فردوسی بر آن سر است که هستی،زمانی به آیین‏ است که چهار بنیاد در آن یافتنی باشد و به دست بیاید،یکی از آن چهار،داد است.

داد یکی از چهار شالوده‏ای است که هستی بر آن بنیاد گرفته است.داد قلمرویی دارد به پهنای جهان هستی.در این معنی داد است که همه ی پدیده‏های‏ گیتی سامان‏مند و دارای مرز و کرانه‏ای هستند که نمی‏توانند از آن فراتر بروند.

اگر ما می‏توانیم جهان را بشناسیم و در شناخت جهان دانش خود را به کار بگیریم،همه در گرو داد است وآنچه در زبان نوین‏"هاویه‏"خوانده شده یا یونانیان کهن آن را"کائوس‏"نامیدند-به معنای آشفتگی،زمانی سامان گرفت‏ و به سخنی دیگر جهان پدید آمد که داد به کار گرفته شد،داد چیرگی یافت‏ و فرمان راند.اگر آشفتگی هست از این دید در جهان بیرون،در آفرینش،در هستی نیست.چون این جهان،جهانی که به گفته آمد،جهانی است به داد و سامانمند.آشفتگی و نابسامانی یا بیداد در درون و نهاد آدمی است.تنها آفریدای که می‏تواند بر داد بشورد و از مرز خویش در بگذرد آدمی است.ما زمانی به بیداد می‏رسیم که به انسان رسیده باشیم،آنهم از اینجاست که‏ انسان خدایی‏ست خرد و چون خدایی‏ست خرد،آن زمان که به خردی خویش‏ بازمی‏گردد می‏تواند به بیداد بگراید.چون هوشمند است؛چون می‏تواند اندیشید. بیرون از انسان هرچه هست،نیک است؛چرا؟چون آفریده ی خداوند است. آفریدگار سرآمد است در نیکی زیبایی،در همه ی ویژگیها و شایستگیها.از سویی‏ دیگر این شایستگی‏ها،این والایی‏ها از آنجاست که او بی‏چون است از دریای‏ لغزان چونی و چندی رهاست،همه ی پدیده‏های هستی جز خدا،در این دریا به‏ ناچار شناورند،پس جهان آفرینش جهانی است یکسره داد آیین اما زمانی که‏ این جهان بیرونی،درونی می‏شود به انسان می‏رسد. (کزازی ، 1384ص61)

شاهنامه،کتابی است که درباره ی فرهنگ،شیوه ی حکومتداری و تاریخ ایران باستان به‌ نگارش درآمده است و دغدغه اصلی آن حکومت عادلانه می‌باشد.به نظر می‌رسد رگه- های این نظریه در شاهنامه یافت می‌شود و در صددیم تا تصویری از نظریه چرخه عدال و داد را در این اثر مهم،جست‌وجو کنیم.

در شاهنامه،هرکس نمی‌تواند صاحب قدرت شود،بلکه باید ویژگی‌های خاصی داشته‌ باشد.فردوسی،چهار خصیصه را برمی‌شمرد:برخورداری از نژاد شاهان،هنر،گوهر و خرد. فردی که دارای نژاد شاهان و گوهرشاهی باشد.باید صفات نیک را دریافت و از صفات‌ رذیله دوری نماید.صفات نیک باید در وجودش نهادینه و ملکه گردد.تمرین و ممارست‌ در این راه،ذیل عنوان هنر شهریار بررسی می‌گردد.شهریار باید هم به لحاظ جسمانی‌ دارای قدرت و توان زیادی باشد،شمشیرزنی،تیراندازی و هنرهای رزمی را خوب بداند و هم به فضایل اخلاقی و روان شهریار چون از بدی پالوده گشت و این صفات را در خویش‌ پرورش داد،آن‌گاه روان وی روشن می‌گردد.شادی و خرسندی به سراغش می‌آید و فروغ ایزدی که همان فرّه ایزدی است،بر آن می‌تابد.جامعه‌ای که حاکمش این‌گونه‌ است،آباد،امن زیبا خواهد بود.اگر شهریار،یکی از صفات را از دست دهد،صلاحیتش‌ زیر سؤال می‌رود و خود به خود عزل خواهد شد.(عزیزی ، 1388ص141)

عدل و داد در نگاه فردوسی:

در نزد فردوسی نخستین و لازم‌ترین صفت برای پادشاه،دادگری می‌باشد.صفاتی که برای شهریار بر می‌شمرند،همه لازم و ملزوم یکدیگرند.برای اینکه باید تمامی صفات نیک در پادشاه‌ دادگر،نهادینه شده و وی را همراهی کنند،صفاتی مانند شرم،قدردانی،بردباری، خردمندی وقتی در کسی جمع شد،وی دادگر می‌گردد.شهریار از همان کودکی،آموزش‌ می‌بیند تا تهذیب نفس یابد.حال به مفهوم و رابطه آن با جامعه انسانی می‌پردازیم.

درشاهنامه،بنیاد شاهی برداد،استوار است:

جهاندار شاهی زداد آفرید دگر از هنر و زنژاد آفرید

بدان کس دهد کو سزاوارتر خرد دارتر هم بی‌آزارتر

در اندیشه ی ایران باستان،مفهوم داد به مفهوم اشا یا راستی،بسیار نزدیک است.داد، قانونی است که باید مورد شناسایی قرار گیرد و اجرا گردد.به کسی این قاعده را اجرا می‌کند،دادگر می‌گویند و کسی می‌تواند داد را شناخته و عملی نماید که دادگر باشد و داد در تمام وجود،زندگی شخصی و سیاسی اجتماعی وی نفوذ کرده و ملکه ذهن و رفتار وی‌ گردد و این،همان مرحله ی آغازین دادگری است.در شاهنامه،بیان می‌شود که انسان باید ابتدا در وجود و تن خویش،داد را برقرار سازد.همان‌طور که می‌دانیم در وجود انسان نیز جنگ و کشمکش سختی بین نیروهای خیر و شر،برقرار است.«داد تن دادن»تلاش‌ برای پیروزی در این کشمکش و آراسته شدن به صفات نیک انسانی است.

چو داد تن خویشتن داد مرد چنان دان که پیروز شد در نبرد

پرهیز و اجتناب از آلودگی و گناه، صفحه روان را روشن می‌گرداند.

دگر دادن دادن تن خویش را نگه داشتن دامن خویش را

این امر برای پادشاه،ضروری است؛زیرا برای برقراری داد،ابتدا باید از خویش شروع‌ کند.البته اگر در این مرحله،پیروز و در حکومتداری خویش و برقراری عدل و داد بین‌ مردمان نیز موفق گردد،در این صورت وی انسان کاملی است.

چنین داد پاسخ که داد و خرد تن پادشا را همی پرورد اگر دادگر چند بی‌کس بود و را پاسبان راستی بس بود

عدل و داد از واژگان پیچیده‌ای است که توجه بسیاری از اندیشمندان را به خود جلب‌ کرده است.انسان،همیشه در برابر مفاهیم مشوّش بوده و هست.چگونه می‌توان داد را در زندگی سیاسی-اجتماعی پیاده نمود؟جوامع در این جست‌وجو،موفقیت چندانی کسب‌ نکرده‌اند.با مطالعه اشعار فردوسی،متوجه می‌شویم که نگاه خاصی به عدل و داد،وجوددارد و نمونه‌های عملی،آن را به روشنی نشان داده است. (حسنی ، 1368ص43)

الف) عدل و داد،قرار گرفتن هرکس و هر چیز در جای خودش است.

قانون راستی،در شاهنامه به گونه‌ای طرح شده که مفهوم«قرار داشتن هر چیزی در جای خود»از آن استنباط می‌گردد.

جهت پردازش قاعده‌ای در این خصوص،بهتر است به مهتر مهتران بپردازیم.

شهریار،اولین مرحله ی اجرای داد؛کسی که در رأس امور قرار می‌گیرد،ویژگی‌هایی‌ دارد.در شاهنامه،هرکسی نمی‌تواند شهریار گردد.اگر خصیصه‌های موردنظر در کسی‌ جمع گردد،شاهد شهریاری دادگر هستیم والاّ اساس جامعه بر بیداد و ظلم،استوار است. «از کوزه همان تراود که در اوست».در شاهنامه،بارها می‌بینیم که



خرید و دانلود تحقیق درمورد- بازشناسی مفاهیم عدل و داد در شاهنامه فردوسی


تحقیق درباره. فردوسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

فردوسی

استاد بزرگ بی بدیل حکیم ابوالقاسم منصوربن حسن فردوسی طوسی ، شاعر بزرگ حماسه سرای ایران و یکی از شاعران مشهور عالم و ستاره ی درخشنده ی آسمان ادب فارسی و از مفاخر نامدار ملت ایرانست ، و بسبب همین عظمت مقام و مرتبت سرگذشت او مانند دیگر بزرگان دنیای قدیم با افسانه ها و روایات مختلف در آمیخته است . مولد او قریه ی باژ از قراء ناحیه ی طابران ( یا : طبران ) طوس بوده ، یعنی همانجا که امروز آرامگاه اوست ، و او در آن ده در حدود سال 329 ـ 330 هجری ، در خانواده یی از طبقه ی دهقانان چشم به جهان هستی گشود .

چنانکه می دانیم « دهقانان » یک طبقه از مالکان بودند که در دوره ی ساسانیان ( و چهار پنج قرن اول از عهد اسلامی ) در ایران زندگی می کرده و یکی از طبقات اجتماعی فاصل میان طبقه ی کشاورزان و اشراف درجه ی اول را تشکیل می داده و صاحب نوعی از « اشرافیت ارضی » بوده اند . زندگانی این دسته در کاخ هایی که در اراضی خود داشتند می گذشت و بوسیله ی « روستائیان » از آن اراضی بهره برداری می نموده و در جمع آوری مالیات اراضی با دولت ساسانی و سپس در عهد اسلام با دولت اسلامی همکاری داشته اند و تا حدود حمله ی مغول بتدریج بر اثر فتنه ها و آشوبها و تضییقات گوناگون از بین رفتند . اینان در حفظ نژاد و نسب و تاریخ و رعایت آداب و رسوم ملی تعصب و سختگیری خاص می کردند و بهمین سبب است که هر وقت در دوره ی اسلامی کسی را « دهقان نژاد » بدانند مقصود صحت نژاد ایرانی اوست و نیز بهمین دلیل است که در متون فارسی قرون پیش از مغول « دهقان » بمعنی ایرانی و مقابل « ترک » و « تازی » نیز استعمال می شد .

فردوسی از چنین طبقه ی اجتماعی ایران و به همین روی از تاریخ ایران آگاه بود ، بایران عشق می ورزید، بذکر افتخارات ملی علاقه و از سر گذشت نیاکان خویش آگهی داشت . وی از خاندانی صاحب مکنت و ضیاع و عقار بود و بقول نظامی عروضی صاحب چهار مقاله در دیه باژ « شوکتی تمام داشت و بدخل آن ضیاع از مثال خود بی نیاز بود » ولی این بی نیازیش پایدار نماند زیرا او همه ی سودهای مادی خود را بکناری نهاد و وقتی تاریخ میهن خود و افتخارات گذشته ی آنرا در خطر نیستی و فراموشی یافت هم خود را با حیاء تاریخ گذشته مصروف داشت و از بلاغت و فصاحت معجزه آسای خود در این راه یاری گرفت ، از تهیدستی نیندیشید ، سی سال رنج برد ، و بهیچروی ، حتی در مرگ پسرش ، از ادامه ی کار باز نایستاد ، تا شاهنامه را با همه ی رونق و جلا و شکوه و جلالش ، جاودانه برای ایرانی که می خواست جاودانی باشد ، باقی نهاد « که رحمت بر آن تربت پاک باد »

فردوسی ظاهراً در اوان قتل دقیقی ( حدود 368 ـ 369 هـ . ) بنظم داستانهای منفردی از میان داستانهای قدیم ایرانی سرگرم بود ، مثل داستان « بیژن و گرازان » که بعدها آنها را در شاهنامه ی خود گنجانید ، و گویا این کار را حتی در عین نظم شاهنامه ی ابومنصوری یا بعد از آن نیز ادامه می داد و داستانهای منفرد دیگری را مانند اخبار رستم ، داستان رستم و سهراب ، داستان اکوان دیو ، داستانهای مأخوذ از سرگذشت بهرام گور ، جداگانه بنظم در می آورد ، اما تاریخ نظم این داستانها مشخص نیست و تنها بعضی از آنها دارای تاریخ نسبهً روشن و آشکاریست مثلاً داستان سیاوش در حدود سال 387 هـ . سروده شده و نظم داستان نخجیر کردن رستم با پهلوانان در شکارگاه افراسیاب در 389 شروع شد .

آغاز نظم شاهنامه : اما نظم شاهنامه ، یعنی شاهنامه یی که در سال 346 هجری بامر ابومنصور محمدبن عبدالرزاق سپهسالار خراسان فراهم آمده بود ، دنباله ی اقدام دقیقی شاعرست در همین مورد . پیش ازین گفتیم که دقیقی بعد از سال 365 که سال جلوس نوح بن منصور سامانی بود ، بامر او شروع بنظم شاهنامه ی ابومنصوری کرد ولی هنوز بیش از هزار بیت آنرا بنظم در نیاورده بود که بدست بنده یی کشته شد .

بعد از شهرت کار دقیقی در دهه ی دوم از نیمه ی دوم قرن چهارم و رسیدن آوازه ی آن و نسخه یی از نظم او بفردوسی ، استاد طوس بر آن شد که کار شاعر جوان دربار سامانی را بپایان برد . ولی مأخذی را که دقیقی در دست داشت مالک نبود و می بایست چندی در جست و جوی آن بگذارند . اتفاق را یکی از دوستان او درین کار با وی یاوری کرد و نسخه یی از شاهنامه ی منثور ابومنصوری را بدو داد و فردوسی از آن هنگام بنظم شاهنامه دست یازید ، بدین قصد که کتاب مدون و مرتبی از داستانها و تاریخ کهن تربیت دهد . تاریخ این واقعه یعنی شروع بنظم شاهنامه صریحاً معلوم نیست ولی با استفاده از قرائن متعددی که از شاهنامه مستفاد می گردد و انطباق آنها بر وقایع تاریخی ، می توان آغاز نظم شاهنامه ی ابومنصوری را بوسیله ی استاد طوس سال 370 ـ 371 هجری معلوم کرد . این کار بزرگ ، خلاف آنچه تذکره نویسان و افسانه سازان جعل کرده اند ، بامر هیچیک از سلاطین ، خواه سامانی و خواه غزنوی ، انجام نگرفت بلکه استاد طوس بصرافت طبع ، بدین مجاهدت عظیم دست زد و در آغاز کار فقط از یاوری دوستان خود و یکی از مقتدرین ایرانی نژاد محلی در طوس بهره مند شد که نمی دانیم که بود ولی چنانکه فردوسی خود می گوید او دیر نماند و بعد ازو مردی دیگر ، هم از متمکنان و بزرگان محلی طوس ، بنام « حُیَی » یا « حسین » بن قتَیبه شاعر را زیر بال رعایت گرفت و در امور مادی ، حتی پرداخت خراج سالانه ، یاوری نمود ، و مردی دیگر بنام « علی دیلمی » هم درینگونه یاوریها شرکت داشت . اما اینان همه از یاوران و دوستان و بزرگان محلی طوس یا ناحیه ی طابران بودند و هیچیک پادشاه و سلطان نام آوری نبود . تذکره نویسان در شرح حال فردوسی نوشته اند که او بتشویق سلطان محمود بنظم شاهنامه پرداخت و علت این اشتباه آنست که نام محمود در نسخ موجود شاهنامه ، که دومین نسخه ی شاهنامه فردوسی است ، توسط خود شاعر گنجانیده شده ، چنانکه بموقع خواهیم گفت ، و نسخه ی اول شاهنامه کخ منحصر بود به منظوم ساختن متن شاهنامه ی ابومنصوری ، موقعی آغاز شده بود که هنوز 19 سال از عمر دولت سامانی باقی بود و اگر فردوسی تقدیم منظومه ی خود را بپادشاهی لازم می شمرد ناگزیر بدرگاه آل سامان ، که خریدار اینگونه آثار بودند ، روی می نمود و بهرحال نمی توانست در آن تاریخ بدرگاه سلطانی که هنوز روی کار نیامده بود بشتابد . محمود ترکزاد غزنوی نه تنها در ایجاد شاهنامه ی استاد طوس تأثیری نداشت بلکه تنها کار او قصد قتل گوینده ی آن بگناه دوست داشتن نژاد ایرانی و اعتقاد به تشیع ، بوده است و بس .



خرید و دانلود تحقیق درباره. فردوسی


تحقیق درباره. بازشناسی مفاهیم عدل و داد در شاهنامه فردوسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

بازشناسی مفاهیم عدل و داد در شاهنامه فردوسی

چکیده:

شاهنامه،کتابی است که درباره ی فرهنگ، شیوه ی حکومتداری و تاریخ ایران باستان به‌ نگارش درآمده است. مفهوم عدل و داد در شاهنامه دارای جایگاه ویژه ای است. در شاهنامه،یک نوع تقسیم کار وجود دارد و هر شغلی،خصلت و اخلاق‌ خود را ایجاد می‌کند. عدل و داد در شاهنامه به گونه‌ای طرح شده که مفهوم "قرار داشتن هر چیزی در جای خود" از آن استنباط می‌گردد. این پژوهش از نوع تحقیقات نوصیفی – تحلیلی به شمار می رود. هدف از این مطالعه بررسی مفهوم عدل و داد در شاهنامه فردوسی می باشد. به منظور جمع اوری اطلاعات از ابزار فیش برداری استفاده شده است. در این مقاله مشخص گردید که عدل و داد نزد شاهنامه متناسب با زمانهای مختلف ، با معانی مختلفی به کار گرفته شده است.

کلیدواژه ها: شاهنامه ، عدل ، داد ، عدالت ، فردوسی

مقدمه:

یکی از بنیادی‏ترین واژه‏هایی که فردوسی در شاهنامه به کار برده است از دید آماری،واژه ی داد است.داد یکی از پایه‏های جهان‏بینی و سامانه ی اندیشه‏ای‏ فردوسی را می‏سازد.ارج و ارزش داد در شاهنامه تا بدان پایه است که می‏توان‏ آن را نامه ی داد نامید.

از جمله مواریث فرهنگی به یادگار ماند از پیشینیان،شاهنامه سخنور توس است.شاهنامه‏ در میان آثار کلاسیک زبان و ادب فارسی از اهمّیّت بسزایی برخوردار است.به واقع شاهنامه را باید سنگ بنای ادب فارسی دانست و فردوسی را اوّل مرد فرهنگ ایران.از جمله ویژگیهای‏ شاهنامه جدای از درونمایه حماسی آن،پرداختن به مسائل فرهنگی،اجتماعی و اخلاقی است‏ که این ویژگی شاهنامه را در میان دیگر آثار حماسی ارج و منزلتی خاص بخشیده است.از جمله درونمایه‏های اخلاقی که در شاهنامه بسیار به آن اشاره شده داد و دهش است.از رهگذر بررسی جلوه‏های دادخواهی فردوسی در شاهنامه درمی‏یابیم که دادخواهی در باور فردوسی از دو جنبه اندیشه‏ای و دینی او سرچشمه می‏گیرد و مهمترین جلوه‏های انسانیت اوست.(قربانپور ،1383ص73)

اگر بخواهیم به دریافت و دیدگاه ایرانی از داد راه ببریم و آن را بشناسیم‏ می‏باید به شاهنامه بنگریم،فردوسی بر آن سر است که هستی،زمانی به آیین‏ است که چهار بنیاد در آن یافتنی باشد و به دست بیاید،یکی از آن چهار،داد است.

داد یکی از چهار شالوده‏ای است که هستی بر آن بنیاد گرفته است.داد قلمرویی دارد به پهنای جهان هستی.در این معنی داد است که همه ی پدیده‏های‏ گیتی سامان‏مند و دارای مرز و کرانه‏ای هستند که نمی‏توانند از آن فراتر بروند.

اگر ما می‏توانیم جهان را بشناسیم و در شناخت جهان دانش خود را به کار بگیریم،همه در گرو داد است وآنچه در زبان نوین‏"هاویه‏"خوانده شده یا یونانیان کهن آن را"کائوس‏"نامیدند-به معنای آشفتگی،زمانی سامان گرفت‏ و به سخنی دیگر جهان پدید آمد که داد به کار گرفته شد،داد چیرگی یافت‏ و فرمان راند.اگر آشفتگی هست از این دید در جهان بیرون،در آفرینش،در هستی نیست.چون این جهان،جهانی که به گفته آمد،جهانی است به داد و سامانمند.آشفتگی و نابسامانی یا بیداد در درون و نهاد آدمی است.تنها آفریدای که می‏تواند بر داد بشورد و از مرز خویش در بگذرد آدمی است.ما زمانی به بیداد می‏رسیم که به انسان رسیده باشیم،آنهم از اینجاست که‏ انسان خدایی‏ست خرد و چون خدایی‏ست خرد،آن زمان که به خردی خویش‏ بازمی‏گردد می‏تواند به بیداد بگراید.چون هوشمند است؛چون می‏تواند اندیشید. بیرون از انسان هرچه هست،نیک است؛چرا؟چون آفریده ی خداوند است. آفریدگار سرآمد است در نیکی زیبایی،در همه ی ویژگیها و شایستگیها.از سویی‏ دیگر این شایستگی‏ها،این والایی‏ها از آنجاست که او بی‏چون است از دریای‏ لغزان چونی و چندی رهاست،همه ی پدیده‏های هستی جز خدا،در این دریا به‏ ناچار شناورند،پس جهان آفرینش جهانی است یکسره داد آیین اما زمانی که‏ این جهان بیرونی،درونی می‏شود به انسان می‏رسد. (کزازی ، 1384ص61)

شاهنامه،کتابی است که درباره ی فرهنگ،شیوه ی حکومتداری و تاریخ ایران باستان به‌ نگارش درآمده است و دغدغه اصلی آن حکومت عادلانه می‌باشد.به نظر می‌رسد رگه- های این نظریه در شاهنامه یافت می‌شود و در صددیم تا تصویری از نظریه چرخه عدال و داد را در این اثر مهم،جست‌وجو کنیم.

در شاهنامه،هرکس نمی‌تواند صاحب قدرت شود،بلکه باید ویژگی‌های خاصی داشته‌ باشد.فردوسی،چهار خصیصه را برمی‌شمرد:برخورداری از نژاد شاهان،هنر،گوهر و خرد. فردی که دارای نژاد شاهان و گوهرشاهی باشد.باید صفات نیک را دریافت و از صفات‌ رذیله دوری نماید.صفات نیک باید در وجودش نهادینه و ملکه گردد.تمرین و ممارست‌ در این راه،ذیل عنوان هنر شهریار بررسی می‌گردد.شهریار باید هم به لحاظ جسمانی‌ دارای قدرت و توان زیادی باشد،شمشیرزنی،تیراندازی و هنرهای رزمی را خوب بداند و هم به فضایل اخلاقی و روان شهریار چون از بدی پالوده گشت و این صفات را در خویش‌ پرورش داد،آن‌گاه روان وی روشن می‌گردد.شادی و خرسندی به سراغش می‌آید و فروغ ایزدی که همان فرّه ایزدی است،بر آن می‌تابد.جامعه‌ای که حاکمش این‌گونه‌ است،آباد،امن زیبا خواهد بود.اگر شهریار،یکی از صفات را از دست دهد،صلاحیتش‌ زیر سؤال می‌رود و خود به خود عزل خواهد شد.(عزیزی ، 1388ص141)

عدل و داد در نگاه فردوسی:

در نزد فردوسی نخستین و لازم‌ترین صفت برای پادشاه،دادگری می‌باشد.صفاتی که برای شهریار بر می‌شمرند،همه لازم و ملزوم یکدیگرند.برای اینکه باید تمامی صفات نیک در پادشاه‌ دادگر،نهادینه شده و وی را همراهی کنند،صفاتی مانند شرم،قدردانی،بردباری، خردمندی وقتی در کسی جمع شد،وی دادگر می‌گردد.شهریار از همان کودکی،آموزش‌ می‌بیند تا تهذیب نفس یابد.حال به مفهوم و رابطه آن با جامعه انسانی می‌پردازیم.

درشاهنامه،بنیاد شاهی برداد،استوار است:

جهاندار شاهی زداد آفرید دگر از هنر و زنژاد آفرید

بدان کس دهد کو سزاوارتر خرد دارتر هم بی‌آزارتر

در اندیشه ی ایران باستان،مفهوم داد به مفهوم اشا یا راستی،بسیار نزدیک است.داد، قانونی است که باید مورد شناسایی قرار گیرد و اجرا گردد.به کسی این قاعده را اجرا می‌کند،دادگر می‌گویند و کسی می‌تواند داد را شناخته و عملی نماید که دادگر باشد و داد در تمام وجود،زندگی شخصی و سیاسی اجتماعی وی نفوذ کرده و ملکه ذهن و رفتار وی‌ گردد و این،همان مرحله ی آغازین دادگری است.در شاهنامه،بیان می‌شود که انسان باید ابتدا در وجود و تن خویش،داد را برقرار سازد.همان‌طور که می‌دانیم در وجود انسان نیز جنگ و کشمکش سختی بین نیروهای خیر و شر،برقرار است.«داد تن دادن»تلاش‌ برای پیروزی در این کشمکش و آراسته شدن به صفات نیک انسانی است.

چو داد تن خویشتن داد مرد چنان دان که پیروز شد در نبرد

پرهیز و اجتناب از آلودگی و گناه، صفحه روان را روشن می‌گرداند.

دگر دادن دادن تن خویش را نگه داشتن دامن خویش را

این امر برای پادشاه،ضروری است؛زیرا برای برقراری داد،ابتدا باید از خویش شروع‌ کند.البته اگر در این مرحله،پیروز و در حکومتداری خویش و برقراری عدل و داد بین‌ مردمان نیز موفق گردد،در این صورت وی انسان کاملی است.

چنین داد پاسخ که داد و خرد تن پادشا را همی پرورد اگر دادگر چند بی‌کس بود و را پاسبان راستی بس بود

عدل و داد از واژگان پیچیده‌ای است که توجه بسیاری از اندیشمندان را به خود جلب‌ کرده است.انسان،همیشه در برابر مفاهیم مشوّش بوده و هست.چگونه می‌توان داد را در زندگی سیاسی-اجتماعی پیاده نمود؟جوامع در این جست‌وجو،موفقیت چندانی کسب‌ نکرده‌اند.با مطالعه اشعار فردوسی،متوجه می‌شویم که نگاه خاصی به عدل و داد،وجوددارد و نمونه‌های عملی،آن را به روشنی نشان داده است. (حسنی ، 1368ص43)

الف) عدل و داد،قرار گرفتن هرکس و هر چیز در جای خودش است.

قانون راستی،در شاهنامه به گونه‌ای طرح شده که مفهوم«قرار داشتن هر چیزی در جای خود»از آن استنباط می‌گردد.

جهت پردازش قاعده‌ای در این خصوص،بهتر است به مهتر مهتران بپردازیم.

شهریار،اولین مرحله ی اجرای داد؛کسی که در رأس امور قرار می‌گیرد،ویژگی‌هایی‌ دارد.در شاهنامه،هرکسی نمی‌تواند شهریار گردد.اگر خصیصه‌های موردنظر در کسی‌ جمع گردد،شاهد شهریاری دادگر هستیم والاّ اساس جامعه بر بیداد و ظلم،استوار است. «از کوزه همان تراود که در اوست».در شاهنامه،بارها می‌بینیم که



خرید و دانلود تحقیق درباره. بازشناسی مفاهیم عدل و داد در شاهنامه فردوسی