لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 15 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
موضوع تحقیق:
از سقیفه تا قتل عثمان
مقدمه
این کار تحقیقاتی ما از چند کتاب و چند سایت برگرفته شده است. و سعی شده است از مطالبی شیوا و قابل درک و فهم استفاده شود منبع اصلی کار ما کتاب درسی خودمان یعنی تاریخ تحلیلی صدراسلام تألیف آقای محمدنصیری و تاریخ تحلیلی اسلام سیدجعفرشهیدی است که در صفحات اول این کار قرار گرفته است که شامل اصرار پیامبر(ص) بر اعزام سپاه اسامه، جریان سقیفه و شکل گیری خلافت، گذر از درخانه فاطمه(س) ممنوعیت نگارش احادیث می شود. مطالبی که در دنباله بحث آمده یعنی نص و وصیت از سایت برگرفته شده. اجتماع در سقیفه از کتاب تاریخ تحلیلی اسلام نوشته دکتر محمودطباطبایی اردکانی استفاده شده و بقیه عناوین تحت تحلیل جریان سقیفه، زندگینامه عثمان، خلافت عثمان، قتل عثمان از سایت ها برگرفته شده است. ما با توجه به اینکه باید کل مطالب را در 15 صفحه تشکیل می دادیم نتوانستیم بسیاری از مطالب را در این کار بیاوریم با عرض پوزش.
اصرار پیامبر(ص) براعزام سپاه اسامه
با آنکه مسایلی چون ظهور مدعیان دروغین پیامبری برای اتحاد دینی مسلمانان خطری جدی به شمار می آمد، خطر رومیان جدی تر بود. پیامبر سپاهی منظم از مهاجر و انصار گردآورد و افراد سرشناسی چون ابوبکر، عمد، ابوعبیده و سعدوقاص را به حضور در میان جمع سپاهیان وظیفه مند ساخت. آن بزرگوار با دست خود پرچم فرمانده جوان را بست و به او فرمان حرکت داد.
دانشمندان علوم و فنون نظامی و فرماندهان نبردهای کهن و نوین، این پذیرفته اند که جملات و حتی کلمات به کارگرفته شده در فرمان های نظامی حساب شده است و تفسیر و دلیلی ویژه دارد. در این فرمان، برخی از بندهای فرمان رسول خدا(ص) روشن و سزاوار تأمل است:
1. چرا در بزرگترین سپاه، که به جنگ یک امپراتوری اعزام می شود، جوانی حدود 20 ساله به فرماندهی انتخاب می شود؟
هرچند این امر بر گروهی از صحابه گران آمد و ناخرسند شدند، ولی از نظر آشنایان به سیره انبیاء و کارشناسان مسایل مدیریتی، امری تفسیرپذیر و گویاست. زیرا در مکتب اسلام تقسیم مسئولیت براساس شخصیت، لیاقت و کاردانی افراد انجام می پذیرد. آیا عمل پیامبر(ص) امری نمادین نبوده است؟
2. چرا وقتی اسامه، از فرمانده کل قوا خواست به او اجازه دهد تا بعد از رهایی پیامبر(ص) از بیماری، سپاه را حرکت دهد حضرت(ع) موافقت نکرد و دستور حرکت داد؟ فرمانده جوان دوباره عرض کرد: آیا در حالی که قلبم از بیماری شما اندوهگین است، حرکت کنم؟ پیامبر(ص) فرمود: به پیروزی بیندیش و فرمانی که دادم اجرا کن.
الف) چرا رسول خدا(ص) این همه برحرکت سریع سپاه پای می فشرد؟
ب) به رغم پاسخ روشن پیامبر(ص) به درخواست مکرر اسامه، چه دستهای مرموزی و به چه دلیل در حرکت سپاه از لشگرکاه «جرف» کارشکنی می کردند؟
پیچیدگی پاسخ به این پرسش ها آنگه بهتر رخ می نماید که بدانیم چون رسول خدا(ص) از کارشکنی های جدید در حرکت سپاه آگاهی یافت، با آنکه در تب شدید به سر می برد، با حالت خشم به مسجد آمد و ضمن نکوهش کارشکنان، متخلفان از حرکت سریع سپاه را ملعون خواند.
جریان سقیفه و شکل گیری خلافت
خبر رحلت پیامبراکرم(ص) به سرعت منتشر شد و مردم مدینه را در نگرانی و اندوه فرو برد. در میان ناله ها و فریادهای مردم، یکی از صحابه با صدای بلند گفت: این چه نادانی است که شما دارید! چرا می گویید پیامبر مرده است؟ نه، چنین گفتاری صحیح نیست. این سخن منافقان است. هرکس بگوید او مرده است با این شمشیر گردنش را می زنم. ابن عباس به او نزدیک شد و این آیه را خواند: «وما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل أفان مات أو قتل إنقلبتم علی أعقابکم...» مرد قانع نشد و تهدید کرد: اگر کسی بگوید پیامبر مرده است، دست و پایش را قطع می کنم. پیامبر به آسمانها رفته است و باز می گردد.
راستی دلیل انکار رحلت پیامبر(ص) چه بود؟ مصالح اسلام یا مسلمانان؟ علاقه بسیار به پیامبر(ص) و اهداف او؟ یا تمایلات دیگر؟
مردم ناباورانه اشک می ریختند. ابوبکر از راه رسید و آن آیه را که پیشتر ابن عباس خوانده بود تلاوت کرد و بانگ برآورد: پیامبر درگذشت، اما خدایش زنده است. فردی که تا چند لحظه قبل مرگ پیامبر(ص) را سخن منافقان می خواند، با پذیرش رحلت پبامبر(ص) گفت: گویا این آیه را نشنیده بودم.
هیجان مردم فرو نشست و اندوه و ناله هایشان ادامه یافت. هنوز مراسم تجهیز و تکفین پیامبرخدا(ص) برپا نشده بود که پیکی آهسته به ابوبکر گفت: عمر تو را می خواند. ابوبکر، که حضور در آنجا را مهم تر می دید، ناخشنود شد و سخن پیک را نادیده گرفت. قاصد دوباره پیام آورد. ابوبکر این بار اجابت کرد و همراه عمر و ابوعبیده روانه سقیفه شد.
درباره تشکیل سقیفه سؤالات و پرسش هایی وجود دارد که بخشی از آن عبارتند از:
سقیفه گنجایش چند نفر را داشت؟
چرا گروهی از انصار در سقیفه گرد آمده بودند؟
آیا مقدمات اجتماع از قبل برنامه ریزی شده بود؟
آیا گردهمایی انصار برای انتخاب جانشین بود و جنبه سیاسی داشت؟
چرا به هیچ مهاجر دیگر و افرادی که گرد جسم پاک پیامبر(ص) می گریستند، اطلاع ندادند؟
امروزه این پرسش ها و ده ها پرسش دیگر جویندگان هدایت را به اندیشه و تحقیق جدی واداشته است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 15 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
موضوع تحقیق:
از سقیفه تا قتل عثمان
مقدمه
این کار تحقیقاتی ما از چند کتاب و چند سایت برگرفته شده است. و سعی شده است از مطالبی شیوا و قابل درک و فهم استفاده شود منبع اصلی کار ما کتاب درسی خودمان یعنی تاریخ تحلیلی صدراسلام تألیف آقای محمدنصیری و تاریخ تحلیلی اسلام سیدجعفرشهیدی است که در صفحات اول این کار قرار گرفته است که شامل اصرار پیامبر(ص) بر اعزام سپاه اسامه، جریان سقیفه و شکل گیری خلافت، گذر از درخانه فاطمه(س) ممنوعیت نگارش احادیث می شود. مطالبی که در دنباله بحث آمده یعنی نص و وصیت از سایت برگرفته شده. اجتماع در سقیفه از کتاب تاریخ تحلیلی اسلام نوشته دکتر محمودطباطبایی اردکانی استفاده شده و بقیه عناوین تحت تحلیل جریان سقیفه، زندگینامه عثمان، خلافت عثمان، قتل عثمان از سایت ها برگرفته شده است. ما با توجه به اینکه باید کل مطالب را در 15 صفحه تشکیل می دادیم نتوانستیم بسیاری از مطالب را در این کار بیاوریم با عرض پوزش.
اصرار پیامبر(ص) براعزام سپاه اسامه
با آنکه مسایلی چون ظهور مدعیان دروغین پیامبری برای اتحاد دینی مسلمانان خطری جدی به شمار می آمد، خطر رومیان جدی تر بود. پیامبر سپاهی منظم از مهاجر و انصار گردآورد و افراد سرشناسی چون ابوبکر، عمد، ابوعبیده و سعدوقاص را به حضور در میان جمع سپاهیان وظیفه مند ساخت. آن بزرگوار با دست خود پرچم فرمانده جوان را بست و به او فرمان حرکت داد.
دانشمندان علوم و فنون نظامی و فرماندهان نبردهای کهن و نوین، این پذیرفته اند که جملات و حتی کلمات به کارگرفته شده در فرمان های نظامی حساب شده است و تفسیر و دلیلی ویژه دارد. در این فرمان، برخی از بندهای فرمان رسول خدا(ص) روشن و سزاوار تأمل است:
1. چرا در بزرگترین سپاه، که به جنگ یک امپراتوری اعزام می شود، جوانی حدود 20 ساله به فرماندهی انتخاب می شود؟
هرچند این امر بر گروهی از صحابه گران آمد و ناخرسند شدند، ولی از نظر آشنایان به سیره انبیاء و کارشناسان مسایل مدیریتی، امری تفسیرپذیر و گویاست. زیرا در مکتب اسلام تقسیم مسئولیت براساس شخصیت، لیاقت و کاردانی افراد انجام می پذیرد. آیا عمل پیامبر(ص) امری نمادین نبوده است؟
2. چرا وقتی اسامه، از فرمانده کل قوا خواست به او اجازه دهد تا بعد از رهایی پیامبر(ص) از بیماری، سپاه را حرکت دهد حضرت(ع) موافقت نکرد و دستور حرکت داد؟ فرمانده جوان دوباره عرض کرد: آیا در حالی که قلبم از بیماری شما اندوهگین است، حرکت کنم؟ پیامبر(ص) فرمود: به پیروزی بیندیش و فرمانی که دادم اجرا کن.
الف) چرا رسول خدا(ص) این همه برحرکت سریع سپاه پای می فشرد؟
ب) به رغم پاسخ روشن پیامبر(ص) به درخواست مکرر اسامه، چه دستهای مرموزی و به چه دلیل در حرکت سپاه از لشگرکاه «جرف» کارشکنی می کردند؟
پیچیدگی پاسخ به این پرسش ها آنگه بهتر رخ می نماید که بدانیم چون رسول خدا(ص) از کارشکنی های جدید در حرکت سپاه آگاهی یافت، با آنکه در تب شدید به سر می برد، با حالت خشم به مسجد آمد و ضمن نکوهش کارشکنان، متخلفان از حرکت سریع سپاه را ملعون خواند.
جریان سقیفه و شکل گیری خلافت
خبر رحلت پیامبراکرم(ص) به سرعت منتشر شد و مردم مدینه را در نگرانی و اندوه فرو برد. در میان ناله ها و فریادهای مردم، یکی از صحابه با صدای بلند گفت: این چه نادانی است که شما دارید! چرا می گویید پیامبر مرده است؟ نه، چنین گفتاری صحیح نیست. این سخن منافقان است. هرکس بگوید او مرده است با این شمشیر گردنش را می زنم. ابن عباس به او نزدیک شد و این آیه را خواند: «وما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل أفان مات أو قتل إنقلبتم علی أعقابکم...» مرد قانع نشد و تهدید کرد: اگر کسی بگوید پیامبر مرده است، دست و پایش را قطع می کنم. پیامبر به آسمانها رفته است و باز می گردد.
راستی دلیل انکار رحلت پیامبر(ص) چه بود؟ مصالح اسلام یا مسلمانان؟ علاقه بسیار به پیامبر(ص) و اهداف او؟ یا تمایلات دیگر؟
مردم ناباورانه اشک می ریختند. ابوبکر از راه رسید و آن آیه را که پیشتر ابن عباس خوانده بود تلاوت کرد و بانگ برآورد: پیامبر درگذشت، اما خدایش زنده است. فردی که تا چند لحظه قبل مرگ پیامبر(ص) را سخن منافقان می خواند، با پذیرش رحلت پبامبر(ص) گفت: گویا این آیه را نشنیده بودم.
هیجان مردم فرو نشست و اندوه و ناله هایشان ادامه یافت. هنوز مراسم تجهیز و تکفین پیامبرخدا(ص) برپا نشده بود که پیکی آهسته به ابوبکر گفت: عمر تو را می خواند. ابوبکر، که حضور در آنجا را مهم تر می دید، ناخشنود شد و سخن پیک را نادیده گرفت. قاصد دوباره پیام آورد. ابوبکر این بار اجابت کرد و همراه عمر و ابوعبیده روانه سقیفه شد.
درباره تشکیل سقیفه سؤالات و پرسش هایی وجود دارد که بخشی از آن عبارتند از:
سقیفه گنجایش چند نفر را داشت؟
چرا گروهی از انصار در سقیفه گرد آمده بودند؟
آیا مقدمات اجتماع از قبل برنامه ریزی شده بود؟
آیا گردهمایی انصار برای انتخاب جانشین بود و جنبه سیاسی داشت؟
چرا به هیچ مهاجر دیگر و افرادی که گرد جسم پاک پیامبر(ص) می گریستند، اطلاع ندادند؟
امروزه این پرسش ها و ده ها پرسش دیگر جویندگان هدایت را به اندیشه و تحقیق جدی واداشته است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مؤسسه آموزش عالی پژوهش و صنایع ایران
عنوان داستان:
قتل در وب سایت
استاد:
جناب آقای نیک روش
نویسنده:
مجید زندی
روز و ساعت کلاس: سه شنبه ها 15:30 الی 18:30
چند جوان 26-25 ساله، دانشجوی سال آخر رشتة کامپیوتر و عاشق فیلمهای ترسناک هستند. این علاقه و عشق آنها را تبدیل به گروهی متفاوت در دانشگاه خود کرده است که با انجام کارهای غیرمعمول و شوخیهای ترسناک باعث اضطراب و ترس هم کلاسیهای خود میشوند. این شوخیها آنها را چندینبار تا مرز اخراج از دانشگاه برده است و هر بار با کمک پول، آشنایان و یا کمک و وساطت دوستان از مهلکه گریخته اند.
یک بار بچهها برای دیدن فیلم ترسناکی در کنار یکدیگر جمع شدهاند ایدة «سایت وحشت» که دربرگیرنده هر چیز دلهره آوری است مطرح میشود. مثل آخرین اخبار در مورد جنایات روز جهان، معرفی جدیدترین فیلم های ترسناک، معرفی بزرگترین جنایتکاران، آخرین کتابهای جنایی و نیز تصاویر وحشت انگیزی از صحنه های جنایت.
پدر یکی از اعضای گروه که دختری ناشنوا (یا نابینا) است، خانة اعیانی بزرگ و نیمه مخروبهای را در اختیار بچهها میگذارد تا به عنوان محل گروه از آن استفاده کنند. بچهها خوشحال و سرخوش به کار مشغول میشوند. با راهاندازی سایت به زودی تعداد مراجعه کنندگان آن بسیار زیاد می شود و این امر باعث خوشحالی بچهها میشود. به پیشنهاد یکی از اعضای گروه یک آگهی تبلیغاتی مبنی بر «علاقمندان به خودکشی را در کوتاهترین زمان، به مقصود خود می رسانیم». ایدة بسیار جالبی است و بچهها به شدت از کار خود لذت می برند. ظرف مدت کوتاهی انواع و اقسام پیامها، درخواستها و ... را برای سایت میفرستند و با هم شوخی میکنند. تا اینکه اولین پیغام جدی از طرف اولین مشتری که پسر جوانی است میرسد. اعضای گروه به قصد شوخی و تفریح با وی ارتباط برقرار میکنند و علیرغم میل دختر ناشنوا (نابینا) به کار خود ادامه میدهند تا اینکه یک روز تصمیم میگیرند او را به محل گروه بیاورند. در ابتدا عدهای مخالفت میکنند، ولی با اصرار بقیه قبول میکنند. در سر قرار حاضر میشوند و با جنازة خونین پسر روبه رو میشوند. همگی ترسیدهاند و هراسان با یکدیگر مشاجره میکنند و در نهایت با پلیس تماس میگیرند به محل قرار میروند. اثری از جنازة خونین نیست. پلیس به آنها مشکوک شده و از راز «سایت وحشت» و «آگهی خودکشی» مطلع میشود. در این بین یک افسر فاسد نیز با پیدا کردن سرنخی که قتل را به آنها مربوط میکند همه چیز را درهمرفتهتر میکند. پلیس نیز با کمک مدرکش و بزرگ جلوه دادن همه چیز باعث رعب و وحشت بچهها میشود. در این بین قاتل با فرستادن ای-میل دیگری آنها را از پلیس برحذر میدارد و به آنها گوش زد میکند که همة مدارک برعلیه آنهاست. بچهها ترسیده و وحشت زده تصمیم به مصالحه با قاتل میگیرند. ولی او آنها را به باد تمسخر گرفته و اعلام میکند برای مصالحه پول کلانی میخواهد. بچهها عصبی و ترسیدهاند. با این وجود تمام تلاش خود را میکنند تا پول را فراهم کنند ولی موفق نمیشوند و با پایان مهلت، قاتل اعلام میکند یکی از نزدیکانشان را به قتل میرساند. با بیان جملاتی بیمفهوم ساعتی را اعلام میکند. همگی ترسیدهاند ولی بعد از مدتی یکی از اعضای گروه متوجه رمزی در نوشته شده و با کشف آن متوجه میشوند هدف کیست. سعی در یافتن او دارند ولی دیر به محل رسیده و اثری از فرد مورد نظر نیست. پس از مدتی پیغام دیگری از طرف قاتل میرسد. به همراه عکسهایی که جسدی را نشان میدهد و بچهها را که در اطرافش هستند. بچهها تازه متوجه می شوند جسد در کنارشان بوده و بدون آنکه خود متوجه باشند، در معرض اتهام قتل قرار گرفتهاند. قاتل آنها را به سُخره می گیرد. در گروه درگیری ایجاد شده و هر یک دیگری را مقصر می داند و در این بین پیامی دیگر و مهلت پرداخت پول، بچهها عصبی هستند. و در این مدت با افسر مورد نظر نیز برخوردهایی دارند. همگی عصبی و مستأصل به دنبال راه گریزی میگردند که موفق نمی شوند. قاتل عکسهای جسدی دیگر را می فرستد و همه متوحش شدهاند. چند نفری قصد فرار به شمال را دارند و از گروه جدا میشوند. صبح روز بعد همگی مجبور می شوند برای شناسایی اجساد دوستانشان که در طول راه تصادف کرده اند، بروند. قاتل با پرده برداشتن از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
واقعیت قتل عثمان
سراسر کشور اسلامی علیه تو شوریده است! علی (ع)
به خدا سوگند این زنجیر را به گردن تو میاندازم تا اینکه این افراد خبیث و ناپاک ( مروان و ابن عامر و ابن ابیسرح) را از خود دور کنی. جبله بن عمرو گر به فکر جهاد هستید، به سوی ما بشتابید، زیرا خلیفه شما، دین محمد (ص) را تباه نموده است؛ او رااز حکومت خلع کنید!
مردم مدینه
یازده سال و چند ماه از حکومت عثمان گذشت؛ مردم از شیوه زمامداری او سخت در رنج و عذاب بودند و ناراحتیهای آنان روز به روز افزایش مییافت، که بروز این فشارها به شکل انقلاب مهمی رخ نمود. برای مسلمانان سخت و ناگوار بود که ببینند مفاهیم و معیارهایی که در زمان پیامبرشان محمد (ص) و دو خلیفه اول و دوم وجود داشت و مردم آنها را لمس کرده و دوست میداشتند به طور کلی دگرگون شده و به عقب باز گردد. مسلمانان خوگرفته بودند که خلیفه را حامی و مدافع حقوق خود بیابند. هرگاه فرمانداران و استانداران به ملت ستم کردند، داد آنها را بگیرد؛ اما ناگهان دیدند که عثمان پردهای بر مظاهر آن سیاست عادلانه افکنده و شالوده روش و سیاست سودجویی خود را ریخته است.
برای مردم سخت بود که ببینند درباریان و اطرافیان و متنفّذان، منافع را به خود اختصاص داده و ارزاق مردم را احتکار کردهاند. مردم از اینکه حقوق عمومی ملت زیر پا گذاشته میشود و به اعتراض جمعیتها و افراد شاکی اعتنایی نمیگردد، ناراحت بودند.
مسلمانان از اینکه در مقابل چشمانشان به گروهی از بزرگان صحابه همانند ابوذر و عمار و ابنمسعود اهانت و توهین میشد، در رنج بودند.
مسلمانان نمیتوانستند بپذیرند که عدهای ستمگر بر آنها حکومت کنند، اما افرادی که به دادگریشان اعتماد و اعتقاد داشته و آنها را دوست میداشتند از کار بر کنار باشند!
مسلمانان پاک سرشت، بالاتر از همه اینها، این ناراحتی را نیز داشتند که کارگزاران عثمان به یهود و نصاری ستم میکردند، در صورتی که آنان هم از نظر انسانی برادر بوده و در میان مردم با تفاهم زندگی میکردند. و از اینکه سودطلبی و خودخواهی اجتماع را بیمار کرده و در آن جامعه، آدم با شرافت کسی بود که آنها شریف و بزرگش بشمارند در رنج بودند.
مردم روز به روز نسبت به عثمان بیپرواتر میشدند. تا اینکه در اواخر حکومت عثمان، اعتراضاتشان به صورت انقلابی بزرگ علیه عثمان بروز کرد. بیشک علل این انقلاب در سیاست و هدفهای عثمان ریشه داشت. اولین باری که به خاطرِ اعمال این سیاست عثمان، علناً به او اهانت شد، روزی بود که از کنار مردی به نام « جبلهبن عمرو ساعدی» که در میان طایفه خود بود و زنجیری در دست داشت، گذشت. عثمان سلام کرد و مردم هم جواب او را دادند؛ اما جبله گفت: «چرا جواب سلام مردی را که این چنین و آن چنان کرده است میدهید!» سپس رو به عثمان کرد و گفت: «ای عثمان، به خدا سوگند این زنجیر را به گردنت میاندازم، تا اینکه این افراد خبیث و ناپاک ( مروان، ابن عامر و ابنابی سرح) را از خود دور کنی!»
نمونه دیگر از بیپروایی مردم که در آخر عصر عثمان به وجود آمد، داستانی است که « ابن ابیالحدید» نقل میکند. او مینویسد: «روزی خلیفه سوم خطبه میخواند و در دستش عصایی بود که پیامبر (ص) و ابوبکر و عمر آن را به دست میگرفتند و در حال خطبه به آن تکیه میدادند. شخصی به نام « جهجاه غفاری» آن عصا را از دست عثمان گرفت و با زانوی خود شکست».
پس از اینکه انحراف مروان و سایر درباریان عثمان افزایش یافت، جسارت مردم نسبت به عثمان به همین ترتیب افزایش مییافت که سرآغازی برای انقلاب بود.
طولی نکشید که این بیپرواییِ فردی، به صورت اعتراضی اجتماعی درآمد. مردم مدینه، به مردم شهرهای دیگر مینوشتند که: «اگر میخواهید جهاد کنید، به سوی ما بشتابید، زیرا دین محمد (ص) به دست خلیفه شما فاسد گردیده است. این خلیفه را از حکومت خلع کنید.»
نظر همه مردم در همه جا از عثمان برگشته بود. هنوز سال 35 هجری آغاز نشده بود که مردم شهرها به یکدیگر نامه مینوشتند که باید از زیر بار بنیامیه بیرون آییم و عثمان را از خلافت خلع کنیم و فرمانداران او را عزل نماییم. این خبر به گوش عثمان رسید. او نامههایی به شهرها نوشت و کوشید مردم را راضی کند. و عدهای از کارگزاران خود را احضار کرد و با آنها در این مورد مشورت کرد. عدهای به او گفتند: دادگری کن و راه ابوبکر و عمر را پیش گیر.
علل قتل عثمان
عبد الرحمن بن عوف با اینکه در موقع بیعت با عثمان شرط کرده بود که بسنت رسول خدا صلى الله علیه و آله و روش شیخین رفتار کند ولى عثمان پس از آنکه در مسند خلافت نشست بر خلاف سنت پیغمبر و روش شیخین رفتار نمود. (1)
عثمان بنى امیه را که در رأس آنها ابوسفیان قرار گرفته بود از جهت مال و مقام خرسند نمود و ابوسفیان در مجلسى که عثمان از بزرگان بنى امیه تشکیل داده بود اظهار نمود که این گوى خلافت را مانند توپ بازى بهمدیگر رد کنید تا دست دیگرى نیفتد و این خلافت همان زمامدارى و حکومت بشرى است و من هرگز به بهشت و دوزخ ایمان ندارم (2) .
عثمان دارائى بیت المال را میان خویشاوندان خود بمصرف رسانید و حکام و فرمانداران را بدون توجه بصلاحیت آنان از خاندان خویش تعیین و انتخاب نمود.مردم شهرستانها از دست حکام عثمان بستوه آمده و چندین بار شکایت آنها را باصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله و حتى بخود عثمان نمودند ولى این شکایتها تأثیرى در وضع حال و روش او نکرد و در ترک اعمال خود سرانه و خلاف شرع وى مؤثر واقع نشد لذا مسلمین در صدد جلوگیرى از کارهاى ناشایست او شدند و بعمال و حکام وى تمکین ننمودند.
اعمال خلاف عثمان و بذل و بخششهاى وى بقوم و خویشانش که همه از مال مردم صورت میگرفت اصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله را سخت خشمگین نمود لذا گرد هم جمع شده و بمشورت پرداختند و بالاخره تصمیم گرفتند که ابتداء تمام کارهاى ناشایسته عثمان و فرماندارانش را بنویسند و او را از عواقب اینگونه کردارهاى ناپسند باز دارند و اگر نامه مؤثر واقع نشد او را عزل نمایند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
واقعیت قتل عثمان
سراسر کشور اسلامی علیه تو شوریده است! علی (ع)
به خدا سوگند این زنجیر را به گردن تو میاندازم تا اینکه این افراد خبیث و ناپاک ( مروان و ابن عامر و ابن ابیسرح) را از خود دور کنی. جبله بن عمرو گر به فکر جهاد هستید، به سوی ما بشتابید، زیرا خلیفه شما، دین محمد (ص) را تباه نموده است؛ او رااز حکومت خلع کنید!
مردم مدینه
یازده سال و چند ماه از حکومت عثمان گذشت؛ مردم از شیوه زمامداری او سخت در رنج و عذاب بودند و ناراحتیهای آنان روز به روز افزایش مییافت، که بروز این فشارها به شکل انقلاب مهمی رخ نمود. برای مسلمانان سخت و ناگوار بود که ببینند مفاهیم و معیارهایی که در زمان پیامبرشان محمد (ص) و دو خلیفه اول و دوم وجود داشت و مردم آنها را لمس کرده و دوست میداشتند به طور کلی دگرگون شده و به عقب باز گردد. مسلمانان خوگرفته بودند که خلیفه را حامی و مدافع حقوق خود بیابند. هرگاه فرمانداران و استانداران به ملت ستم کردند، داد آنها را بگیرد؛ اما ناگهان دیدند که عثمان پردهای بر مظاهر آن سیاست عادلانه افکنده و شالوده روش و سیاست سودجویی خود را ریخته است.
برای مردم سخت بود که ببینند درباریان و اطرافیان و متنفّذان، منافع را به خود اختصاص داده و ارزاق مردم را احتکار کردهاند. مردم از اینکه حقوق عمومی ملت زیر پا گذاشته میشود و به اعتراض جمعیتها و افراد شاکی اعتنایی نمیگردد، ناراحت بودند.
مسلمانان از اینکه در مقابل چشمانشان به گروهی از بزرگان صحابه همانند ابوذر و عمار و ابنمسعود اهانت و توهین میشد، در رنج بودند.
مسلمانان نمیتوانستند بپذیرند که عدهای ستمگر بر آنها حکومت کنند، اما افرادی که به دادگریشان اعتماد و اعتقاد داشته و آنها را دوست میداشتند از کار بر کنار باشند!
مسلمانان پاک سرشت، بالاتر از همه اینها، این ناراحتی را نیز داشتند که کارگزاران عثمان به یهود و نصاری ستم میکردند، در صورتی که آنان هم از نظر انسانی برادر بوده و در میان مردم با تفاهم زندگی میکردند. و از اینکه سودطلبی و خودخواهی اجتماع را بیمار کرده و در آن جامعه، آدم با شرافت کسی بود که آنها شریف و بزرگش بشمارند در رنج بودند.
مردم روز به روز نسبت به عثمان بیپرواتر میشدند. تا اینکه در اواخر حکومت عثمان، اعتراضاتشان به صورت انقلابی بزرگ علیه عثمان بروز کرد. بیشک علل این انقلاب در سیاست و هدفهای عثمان ریشه داشت. اولین باری که به خاطرِ اعمال این سیاست عثمان، علناً به او اهانت شد، روزی بود که از کنار مردی به نام « جبلهبن عمرو ساعدی» که در میان طایفه خود بود و زنجیری در دست داشت، گذشت. عثمان سلام کرد و مردم هم جواب او را دادند؛ اما جبله گفت: «چرا جواب سلام مردی را که این چنین و آن چنان کرده است میدهید!» سپس رو به عثمان کرد و گفت: «ای عثمان، به خدا سوگند این زنجیر را به گردنت میاندازم، تا اینکه این افراد خبیث و ناپاک ( مروان، ابن عامر و ابنابی سرح) را از خود دور کنی!»
نمونه دیگر از بیپروایی مردم که در آخر عصر عثمان به وجود آمد، داستانی است که « ابن ابیالحدید» نقل میکند. او مینویسد: «روزی خلیفه سوم خطبه میخواند و در دستش عصایی بود که پیامبر (ص) و ابوبکر و عمر آن را به دست میگرفتند و در حال خطبه به آن تکیه میدادند. شخصی به نام « جهجاه غفاری» آن عصا را از دست عثمان گرفت و با زانوی خود شکست».
پس از اینکه انحراف مروان و سایر درباریان عثمان افزایش یافت، جسارت مردم نسبت به عثمان به همین ترتیب افزایش مییافت که سرآغازی برای انقلاب بود.
طولی نکشید که این بیپرواییِ فردی، به صورت اعتراضی اجتماعی درآمد. مردم مدینه، به مردم شهرهای دیگر مینوشتند که: «اگر میخواهید جهاد کنید، به سوی ما بشتابید، زیرا دین محمد (ص) به دست خلیفه شما فاسد گردیده است. این خلیفه را از حکومت خلع کنید.»
نظر همه مردم در همه جا از عثمان برگشته بود. هنوز سال 35 هجری آغاز نشده بود که مردم شهرها به یکدیگر نامه مینوشتند که باید از زیر بار بنیامیه بیرون آییم و عثمان را از خلافت خلع کنیم و فرمانداران او را عزل نماییم. این خبر به گوش عثمان رسید. او نامههایی به شهرها نوشت و کوشید مردم را راضی کند. و عدهای از کارگزاران خود را احضار کرد و با آنها در این مورد مشورت کرد. عدهای به او گفتند: دادگری کن و راه ابوبکر و عمر را پیش گیر.
علل قتل عثمان
عبد الرحمن بن عوف با اینکه در موقع بیعت با عثمان شرط کرده بود که بسنت رسول خدا صلى الله علیه و آله و روش شیخین رفتار کند ولى عثمان پس از آنکه در مسند خلافت نشست بر خلاف سنت پیغمبر و روش شیخین رفتار نمود. (1)
عثمان بنى امیه را که در رأس آنها ابوسفیان قرار گرفته بود از جهت مال و مقام خرسند نمود و ابوسفیان در مجلسى که عثمان از بزرگان بنى امیه تشکیل داده بود اظهار نمود که این گوى خلافت را مانند توپ بازى بهمدیگر رد کنید تا دست دیگرى نیفتد و این خلافت همان زمامدارى و حکومت بشرى است و من هرگز به بهشت و دوزخ ایمان ندارم (2) .
عثمان دارائى بیت المال را میان خویشاوندان خود بمصرف رسانید و حکام و فرمانداران را بدون توجه بصلاحیت آنان از خاندان خویش تعیین و انتخاب نمود.مردم شهرستانها از دست حکام عثمان بستوه آمده و چندین بار شکایت آنها را باصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله و حتى بخود عثمان نمودند ولى این شکایتها تأثیرى در وضع حال و روش او نکرد و در ترک اعمال خود سرانه و خلاف شرع وى مؤثر واقع نشد لذا مسلمین در صدد جلوگیرى از کارهاى ناشایست او شدند و بعمال و حکام وى تمکین ننمودند.
اعمال خلاف عثمان و بذل و بخششهاى وى بقوم و خویشانش که همه از مال مردم صورت میگرفت اصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله را سخت خشمگین نمود لذا گرد هم جمع شده و بمشورت پرداختند و بالاخره تصمیم گرفتند که ابتداء تمام کارهاى ناشایسته عثمان و فرماندارانش را بنویسند و او را از عواقب اینگونه کردارهاى ناپسند باز دارند و اگر نامه مؤثر واقع نشد او را عزل نمایند.