لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه
فصل اول :
سن مسئولیت کیفری درحقوق ایران
فصل دوم :
سن مسئولیت کیفری درحقوق پاکستان
فصل سوم :
سن مسئولیت کیفری درحقوق عربستان سعودی
فصل چهارم :
سن مسئولیت کیفری درحقوق جزایی قطر
فصل پنجم :
مقایسه سن مسئولیت کیفری ایران ، عربستان ، پاکستان و قطر
بخش اول :
مقایسه سن مسئولیت کیفری ایران و پاکستان
بخش دوم :
مقایسه سن مسئولیت کیفری ایران و عربستان سعودی
بخش سوم : مقایسه سن مسئولیت کیفری ایران و قطر
مطالعه ادبیات و سوابق مسئله
در مورد مقایسه سن مسئولیت کیفری درحقوق ایران ، پاکستان ، عربستان و قطر تاکنون درکشور ایران کسی به بررسی چنین مسئله ای نپرداخته است و نمی توان منبع معتبری را در این مورد پیدا نمود ، اما درمورد سن مسئولیت کیفری درحقوق ایران اساتیدی همچون دکترگلدوزیان ، دکتر ولیدی ، دکتر نوربها ، دکتر اردبیلی ، دکترشام بیاتی و . . . به تحقیق و بررسی پرداخته اند و هرکدام نظرات متفاوتی را بیان نموده اندکه ما خلاصه ای از مطالب آنها را بیان می کنیم . اما درمورد سن مسئولیت کیفری درعربستان ، پاکستان و قطرچون منبع معتبری را پیدا ننمودیم ناچارا به سایت وکالت مراجعه نموده و خلاصه مطلبی بیان شده که ما نیز همان مطلب را بیان می نماییم .
بسم الله الرحمن الرحیم
کودکان در پایین تر ازسن خاص ، جوانتر ازآن هستندکه مسئولیت زیرپا گذاشتن قوانین بر دوش آنها باشد . این مفهومی است ضمنی از آنچه که شاید بارها درکنوانسیون حقوق کودک به آن اشاره شده است . دراین کنوانسیون ازکشورهای عضو فرانسه شده است که حداقلی را درسن کودکان تعیین کنندکه پایین تراز آن حداقل ،کودک مشمول قانون مجازات کیفری نیست اما کنوانسیون سن ویژه ای را مشخص نکرده و بنابراین اصل این سن درکشورهای مختلف متفاوت است . در واقع دراصل یک کنوانسیون قید شده که قبل از 18 سالگی فردکودک محسوب می شود اما این اختیار را به قوانین داخلی داده است که براساس اختیاراتشان سن قانونی تعیین کنند . البته در مورد اعدام ، اعدام کودکان زیر 18 سال را ممنوع کرده است . اما درمورد مجازات حبس کودکان سن خاصی را مشخص نکرده است و آن را به قوانین داخلی کشورها واگذار نموده است که این امردرکشورهای مختلف متفاوت است و همة کشورها از یک سن و قاعده خاص پیروی نمی کنند .
سن مسئولیت کیفری درحقوق ایران ، پاکستان ، عربستان ، قطر
کودکی به دوره ای حیات انسان که از بدو تولد تا زمان بلوغ را شامل است اطلاق می شود . این مرحله از دوران حیات آدمی را می توان به دو دوره تقسیم کرد :
دوره اول دوره کودکی ، چون طفل قادربه درک و تشخیص خوب و بعد اعمال و رفتارش نیست ، آن را دوره عدم تمیز وکودک را غیرممیز می نامند که به طورکلی از مسئولیت کیفری امیدی است .
دومین دوره کودکی زمانی است که نیروی عقلانی و درک کودک رشد پیدا می کند در این دوره کودک با درک سن و قبح اعمال و رفتار وتشخیص سود وزیان در آستانه بلوغ قرارمی گیرد و لذا او را کودک ممیز می نامند .کودک ممیز را صاحبنظران و قانونگذاران با رعایت شرایطی ازنظرکیفری مسئول می شناسند .
سن مسئولیت کیفری درحقوق جزایی ایران :
مطابق 1 م 34 قانون مجازات عمومی مصوب سال 1304 ،کودک غیرممیز فاقد مسئولیت کیفری محسوب می شد و غیرممیز طفلی بودکه کمتراز 12 سال سن داشت . ولی چنانچه کودک غیربالغ مرتکب جوی می شد او را با گرفتن الزام درمورد تأدیب و تربیت به ولیش تسلیم می کردند . ضمنا کودکان ممیز غیربالغ که به سن 15 سال تمام نرسیده بودند اگر مرتکب جوی می شدند به 10 الی 15 سال تمام نرسیده بودند . اگر مرتکب جرمی می شدند به 10 الی 15 ضربه شلاق محکوم می کردیدند ولی کسانی که بیش از 15 سال داشتند اما به هیجده سالگی تمام نرسیده بودند چنانچه مرتکب جرمی می شدند مجازاتشان حبس در دارالتأدیب به مدت کمتر از 5 سال بود .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 4 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
مقدمه : کشور پادشاهی هلند با وسعتی حدود 41500 کیلومترمربع و جمعیتی نزدیک به 16 میلیون نفر در اروپا واقع شده است. بیش از نیمی از سکنه این کشور پیرو مسیحیت هستند. حدود 37 درصد آنها از مذهب خاصی پیروی نمیکنند و فقط چهار درصد پیرو مذاهب دیگر هستند. مردمان این کشور اروپایی، به زبان هلندی و فرزی تکلم مینمایند. این کشور دارای 12 ایالت از جمله «اوترشت» است و پایتخت آن با جمعیتی بالغ بر 725 هزار نفر، آمستردام است. مرکز حکومتی هلند «لاهه» است.
***
از حضور یهودیان در جنوب و شرق هلند در منابع مربوط به قرون وسطی مکررا سخن به میان آمده است. حدود سال 1590 میلادی تعداد کثیری از بازرگانان اهل پرتغال در قسمت شمالی هلند سکنی گزیدند. این افراد به ظاهر مسیحی شده بودند ولی در حکومت جمهوری به یهودیت رجوع نمودند. در هلند هیچگاه قانون معتبر عمومی ویژه یهودیان وضع نشد بلکه هر ایالتی، خود راسا در مورد پذیرش یهودیان تصمیم میگرفت. به دنبال پذیرش یهودیان در هر ایالت، آنها مجاز به انجام فرائض مذهبی خود نیز بودند. هیچگاه در هلند محل خاصی برای یهودیان به نام «گتو» وجود نداشته و داشتن علائم خاص ظاهری برای مشخص بودن مذهب آنها صورت نگرفته است. انجمنهای یهودیان در ایالات مختلف از استقلال زیادی برخوردار بودند. یهودیان فقط از عضویت و همکاری در اصناف منع شدند.
یهودیان اکثرا در غرب هلند یا به عبارتی آمستردام، لاهه، میدلبورگ و روتردام و عدهای نیز بطور پراکنده در مناطق دیگر سکونت داشتند. تعداد یهودیان اشکنازی که پس از سال 1620 میلادی از لهستان و آلمان به هلند مهاجرت کردند، بیش از سفارادیها بوده است. در سال 1635 انجمن مستقل یهودیان آلمانی که از فرهنگ بالایی برخوردار بودند تاسیس شد. تفاوت میان این دو گروه از یهودیان بسیار بارز بود: یهودیان اشکنازی به زبان ییدیش تکلم می کردند و یهودیان اسپانیایی – پرتغالـی در مکاتبات خود از زبان اسپانیایی اسـتفاده میکردند.
انجمن پرتغالیها هستهای قدرتمند و ثروتمند داشت. بازرگانان یهودی اهل پرتغال به سیستم بازرگانی بین المللی راه یافتند و سهم به سزایی در شکوفایی اقتصادی دوران طلایی هلند داشتند. بازرگانان سفارادی در کارخانجات قند و شکر و در صنعت برش الماس ، تولید ابریشم و تنباکو نقش مهمی داشتند. اما همکیشان اشکنازی آنها عموما متمکن نبوده و در کارهایی چون خرید و فروش چارپایان و ذبح اشتغال داشتند. بعد از سال 1770 میلادی در کشور هلند بر تعداد انجمنهای کلیمیان افزوده شد. در سپتامبر 1796 به دستور حکومت فرانسه حقوق شهروندی یهودیان به رسمیت شناخته شد. اما این به رسمیت شناختن به قیمت از دست رفتن زبان رایج میان آنها تمام شد.
کنیسای روتردام که در سال 1940 در بمباران آلمانها ویران شد
طی قرن نوزدهم همگن شدن یهودیان با جامعه اکثریت پیشرفت چشمگیری نمود. یهودیان در فعالیتهای اجتماعی شرکت داشتند و فعالیتهای خود را در رشتههای هنری، چاپ و نشر و ادبیات آغاز نمودند. در این جّو سوسیالیستی، جامعه کارگری یهود احساس امیدواری بیشتری نمود. در هلند صهیونیسم تا قبل از آغاز جنگ جهانی دوم هیچگونه طرفداری نداشت. اما با آغاز حمله ارتش آلمان در اواسط سال 1940 میلادی، زندگی مشترک و صلح آمیز سیصد ساله یهودیان در هلند خاتمه یافت. از حدود 140000 یهودی که در آن زمان در هلند ساکن بودند بیش از 106000 تن روانه بازداشتگاههای هیتلر شدند. نمونه بارز و معروف این قتل عام «آنا فرانک» است که منزل او کماکان در آمستردام بعنوان مکانی دیدنی و تاریخی حفظ میشود.
«آنا فرانک» که به عنوان نویسنده مشهورترین دفترچه خاطرات شهرت دارد در سال 1929 در شهر فرانکفورت آلمان دیده به جهان گشود. وی در چهار سالگی به همراه خانوادهاش و به امید رهایی از سرنوشت شومی که در انتظار یهودیان آلمان بود، این کشور را به سوی آمستردام ترک گفت. اما در آنجا نیز برای رهایی از مرگ به همراه جمعی از یهودیان، دو سال تمام در حیاط خلوت منزلی با شرایط بسیار سختی زندگی کرد. آنا فرانک در این فاصله زمانی خاطرات تلخ روزمرهاش را به سبکی شیوا و در عین حال سوزناک در اندیشه آیندهای ایدهآل پس از پایان آن دوران سخت به رشته تحریر درآورد. اما در اوت 1944 محل اختفای آنها توسط سربازان آلمانی کشف شد و همگی روانه بازداشتگاه شدند. یکسال بعد در مارس 1945 آنا فرانک که در آن زمان تنها 16 سال داشت در پی ابتلا به تیفوس در بازداشتگاه بدرود حیات گفت. اما دستنوشتههایش به جای ماند و بعدها توسط پدرش، به عنوان تنها بازمانده خانواده او، با تیراژی بالغ بر 15 میلیون جلد برای اولین بار منتشر شد.
یهودیان آمرسفورت در ایالت اوترشت
آمرسفورت شهر کوچک و آرامی از دوران قرون وسطی است که در 35 کیلومتری جنوب شرقی آمستردام در میان جنگلهای سرسبز واقع شده است. این شهر دارای 124000 سکنه است. در آمرسفورت و حومه آن در سال 1940 هنگام حمله نازیها بالغ بر 820 یهودی سکونت داشتند. تاریخ یهودیت در آمرسفورت از قدمتی بیش از چندین قرن برخوردار است.
تا قبل از شروع جنگ جهانی دوم سربازان هلندی در ساختمانی در نزدیکی ورودی شهر مستقر بودند. اما در اوت 1941 نازیها این ساختمان را به تصرف خود درآوردند و از آن به عنوان زندانی برای نگهداری کمونیستها ، روحانیون پروتستانها و کاتولیکها، زندانیان سیاسی و یهودیان آمرسفورت استفاده کردند. در آن زمان انجمن کلیمیان تلاش زیادی در جهت دفاع از حقوق یهودیان نمود. اما این تلاشها موثر واقع نشد و در آوریل 1943 اکثر زندانیان یهودی به بازداشتگاهی در نزدیکی مرز آلمان و پس از مدت کوتاهی نیز به لهستان منتقل شدند. همزمان صدها یهودی در بیمارستان یهودیان به همراه جمع کثیری از سالمندان و معلولین در آمرسفورت به گلوله بسته شدند. گفته میشود نازیها در مجموع 106000 یهودی هلندی یا به عبارتی هفتاد و شش درصد از جمعیت یهودیان هلندی را قتل عام نمودند.
در حال حاضر در هلند بالغ بر سی هزار یهودی ساکن هستند. اکثر آنها زیاد پایبند به اصول مذهبی نیستند، به همین جهت در حال حاضر در راستای تجدید حیات ارزشهای یهودیت قبل از جنگ جهانی در هلند تلاش زیادی میشود. حاخام (رهبرمذهبی) آمرسفورت و همسرش هردو اهل هلند هستند. او میگوید : «در آمرسفورت قدیمی ترین یشــیوا (مدرسه علوم مذهبی یهود) اروپای غربی فعالیت دارد و اخیرا دویست و هفتاد و پنجمین سالروز تاسیس آن جشن گرفته شده است.» او در ادامه در مورد چگونگی ساخت کنیسا میگوید : «در اکثر کنیساهای هلند، هخال (قبله) به سمت مشرق است. اما هخال در یشیوای مذکور که تاریخ تاسیس آن به اوائل قرن هجدهم برمیگردد به طرف جنوب شرقی یا به عبارتی بطرف اورشلیم بنا شده است. زیرا در آن زمان دستور العمل خاصی برای ساخت بناها وجود نداشت».
پس از جنگ جهانی دوم از کنیسای آمرسفورت فقط یک نمای خارجی به جای مانده بود. نازیها از ساختمان کنیسا استفاده کرده ولی تمام اجناس داخل آن را سوزانده بودند. این کنیسا به مرور مجددا بازسازی شد. تنها درب محل نگهداری تومارهای تورات در امان مانده بود که در سه تکه مجزا در مناطق مختلف شهر پیدا شده و پس از تعمیر به محل اولیه خود در کنیسا بازگردانده شده است. در اواخر جنگ، سربازان کانادایی که در میان آنها سربازان یهودی نیز بوده در آمرسفورت مستقر بودهاند. گفته میشود آنها نیمکتهای جدیدی برای کنیسا تهیه کردهاند که تا سالهای اخیر نیز از آنها استفاده میشده است. اما نه سال پیش هنگام تعمیر و تراش دیوارهای یشیوای شهر آمرسفورت رنگ اصلی ساختمان مربوط به 275 سال پیش نمایان شد و کماکان نیز به جای مانده است.
حاخام آمرسفورت در تشریح وضعیت جامعه یهود هلند می گوید : «جامعه یهود هلند در خارج از آمستردام به مدینه فاضله معروف است و آمرسفورت با داشتن یکصدوسی عضو به عنوان بزرگترین انجمن موجود در این مدینه فاضله به شمار میآید.» در اعیاد و روزهای شبات با حضور جمعیتی از یهودیان اشکنازی بالغ بر 30 تا 40 نفر مراسم مذهبی در کنیسا به جای آورده میشود. تنها در آمستردام جمعی از یهودیان سفارادی حضور دارند که در شمال شرقی این شهر یک کنیسای اسپانیایی- پرتغالی نیز برپا نمودهاند.
تعدادی از تومارهای تورات موجود در کنیسای آمرسفورت مربوط به دوران قبل از جنگ جهانی دوم است که در شیروانی یک بانک محلی به طور پنهانی نگهداری شده بودند.
حاخام این کنیسا در مورد وجود جّو یهودستیزی در آمرسفورت دیدگاهی بیطرف دارد و علت تمامی حرکات ضدیهودی را ناشی از ستیز میان اسرائیل و فلسطین میداند.
یهودیان شهر جوان «آلمر»
هلند سرزمینی جلگهای است و کم ارتفاعترین کشور اروپایی محسوب میشود. به طوری که در قسمتهایی از آن که پایینتر از سطح دریا قرار گرفته، از طریق ایجاد سدهایی، جلوی نفوذ آب دریا به آن نواحی گرفته شده است. این نواحی مربوط به سواحل جنوبی آن میگردد و حدود 7 متر از سطح دریای آزاد پایینتر است که حوالی شهر روتردام قرار دارد.
«آلمر» پایتخت ایالت فلولند نیز در کنار دریا واقع شده است و در سال 1967 به دنبال احداث سد عظیمی از آب خارج شد. لذا انجمن کلیمیان این شهر به عنوان جوانترین انجمن کلیمیان هلند یا به عبارتی جهان شمرده میشود. این شهر در 30 کیلومتری آمرسفورت واقع شده و در سال 1975 تاسیس یافته است. با توجه به سیر صعودی جمعیت در این شهر به نظر میآید این شهر در سال 2005 پذیرای 185 هزار سکنه یا به عبارتی جمعیتی بیشتر از جمعیت فعلی آمرسفورت باشد.
انجمن کلیمیان این شهر انجمنی منحصر به فرد در نوع خود میباشد. زیرا اکثر افرادی که در این شهر سکونت دارند در این شهر متولد نشدهاند. در صورتیکه در اکثر انجمنهای دیگر مثل آمرسفورت یا آمستردام افراد از چندین نسل قبل در این مناطق سکونت داشتهاند. انجمن شهر آلمر به نوعی به نام انجمنهای پیشگام معروف است که دارای بیش از یکصد عضو میباشد که رابطه زیادی هم با کنیسا ندارند. این انجمن در حال حاضر حدود 150 عضو دارد که سی نفر آنها با حضور مرتب خود امکان برگزاری مراسم روز شبات را فراهم میکنند. اما مراسم شب شبات، ماهی یکبار به همراه صرف شام در منزل حاخام این شهر برگزار میشود. با توجه به سیر صعودی جمعیت در این شهر شاید تا سال آینده، هر جمعه بعدازظهر مراسم شب شبات هم در کنیسا برگزار شود. حاخام این شهر در کنار همسر هلندی خود از 4 سال پیش تاکنون در آلمر فعالیت خود را آغاز نموده است و جزء تعداد افراد انگشتشماری محسوب میشود که به طور کامل اصول مذهبی و کشروت را رعایت مینمایند.
کنیسای آلمر در مرکز شهر در یک ساختمان استیجاری قرار دارد. جامعه یهود این شهر تنها دارای دو جلد تومار تورات هستند که یک جلد آن نیز باید ترمیم شود و در حال حاضر شرایط لازم برای قرائت را دارا نیست. تومار تورات دوم نیز اهدایی از طرف انجمن کلیمیان آمرسفورت است. نفس اهداء تومار تورات توسط قدیمیترین انجمن کلیمیان هلند به جوانترین انجمن در هلند دارای معنایی خاص و سمبلیک میباشد. درب جایگاه نگهداری تومارهای تورات نیز از قدمتی یکصد ساله برخوردار است و توسط انجمن کلیمیان آلمر تهیه شده است. هر دو هفته یکبار حاخام این شهر در منزل خود برای اعضاء این انجمن جوان سخنرانی مذهبی میکند. در قسمتی از سخنرانی به تفسیر و بررسی متن تورات هفته (پاراشای هفته) پرداخته میشود و علاوه بر آن عبری نیز آموزش داده میشود.
حاخام شهر آلمر در مورد عکسالعمل یهودیان به جای مانده از جنگ جهانی دوم میگوید : «عده زیادی از آنها در ابتدا هیچگونه تمایلی به یهودیت و یا ارتباط با انجمن کلیمیان نداشتند. اما انجمن سعی در جذب آنها دارد و تاکنون تا حد زیادی نیز موفق بوده است.»
وی در مورد آینده یهودیت در این شهر جوان میگوید: «اکثر اعضاء جامعه یهود این شهر زوجهای جوانی هستند که به علت پایین بودن مخارج در این شهر در مقایسه با شهرهایی چون آمستردام، این منطقه را برای سکونت انتخاب کردهاند و حضور این افراد باعث ایجاد انجمنی قویتر از دوره قبل از جنگ جهانی دوم خواهد شد.»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تاریخ فعالیت های حزبی شیعه در لبنان قریب به 3 دهه بوده که با حرکت المحرومین امام موسی صدر و از دل همین جریان به وجود آمده است. حرکت محرومان (جنبش محرومان) عنوان سازمانی است که امام موسی صدر آن را رهبری کرد. امام موسی صدر کوشید از شیعیان و حقوق لبنانی ها و وحدت آنها دفاع کند. وی بر این باور بود که شیعیان به لحاظ سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی در طول دوره های پیشین محروم بوده و برخلاف دیگر فرقه های لبنان ، فاقد مرجعیت دینی مخصوص به خود است. این جنبش موفق به جذب تمامی فرزندان شیعه در آن مناطق شد، اما این جناح کوشید سیاست خود را فراتر از یک فرقه تنظیم کند تا بر دیگر جناح ها و نیروهای سیاسی و فرقه ای لبنان تاثیر بگذارد. علاوه بر این جنبش که در دهه هفتاد میلادی فعالیتش را شروع کرد، حزب الله دومین حزب شیعه لبنان است که در اوایل دهه 80 میلادی مطرح شد. جریان سوم شیعی در لبنان گروهی است که اخیرا (اردیبهشت 1384) تحت عنوان «گردهمایی شیعه» در مدرسه عاملیه در غرب بیروت توسط محمد حسن الامین متفکر لبنانی تاسیس شد. این جریان با هدف تنوع بخشیدن به حضور شیعیان در جامعه لبنان ایجاد شده است و مخالفت کامل خود را با خلع سلاح حزب الله اعلام کرده است. اگر بخواهیم به احزاب شیعی لبنان بپردازیم باید به جنبش امل (افواج المقاومه اللبنانیه) و حزب الله به عنوان دو حزب تاثیرگذار در وضعیت سیاسی اجتماعی لبنان بپردازیم. جنبش امل (افواج المقاومه اللبنانیه): جنبش محرومان که امام موسی صدر(1) آن را در جنوب لبنان به راه انداخت (دهه 60 میلادی) دستاوردهایی برای شیعیان داشت که از آن جمله می توان به تاسیس مجلس شیعیان لبنان ، مدرسه فنی جبل عامل ، انستیتوی مطالعات اسلامی و در نهایت جنبش امل نام برد. تشکیلات جنبش امل در آغاز در جنوب لبنان و از طریق حلقه های کوچک حول مدرسه فنی جبل عامل و انستیتوی مطالعات اسلامی رشد کرد. دکتر مصطفی چمران (2) که در آن زمان به لبنان مهاجرت کرده بود، اولین حلقه این فعالیت ها را تاسیس کرد. کادر رهبری نخستین دفتر سیاسی جنبش امل با نامهایی چون دکتر حسین کنعان ، دکتر علی الحسن ، نبیه بری ، جمال منصور، حسین الحسینی و... شکل گرفت. امام موسی صدر در نطق های خود در آن زمان جنبش خود را معرفی و اعلام کرد، اما هیچ اشاره ای به شاخه نظامی این جنبش نکرد، بلکه فعالیت سیاسی خود را در جریان جنگ به صورت تحصن با مشارکت تعدادی از اعضای «جنبش محرومان» در مسجد عاملیه در بیروت آغاز کرد. (3) در همان ایام انفجار بمبی در اطراف شهر بعلبک ، 36 کشته و 43 مجروح بر جای گذاشت.با وقوع این انفجار، امام موسی صدر ناگزیر شد تاسیس شاخه نظامی «جنبش محرومان» را اعلام کند، زیرا بعدها آشکار شد که این انفجار در اردوگاه آموزشی این جنبش رخ داده است. همچنین در تاریخ 6 ژوئیه 1975 ولادت تشکیلات «افواج المقاومه اللبنانیه امل» (واحدهای مقاومت لبنانی) به عنوان سازمان نظامی «جنبش محرومان» اعلام شد. جنبش امل بعدها در جریان جنگ داخلی لبنان به صورت دفاعی شرکت کرد. جنبش امل هیچگاه در چارچوب جنبش ملی لبنان و با «نیروهای مشترک» شرکت نکرد، اما در «جبهه احزاب قومی و ملی» عضویت یافت. امام موسی صدر در 31 آگوست 1978 ربوده شد و حسین الحسینی جانشین وی در جنبش امل گردید. پانوشت ها 1- امام موسی صدر در 14 خرداد 1307 در شهر قم متولد شد. تحصیلات حوزوی و غیرحوزوی را در این شهر به اتمام رساند و در رشته حقوق دانشگاه تهران نیز مشغول به تحصیل گردید و مدرک لیسانس گرفت. از بهار 1333 تا بهار 1334 برای ادامه تحصیل علوم حوزوی به نجف اشرف رفت و سپس به ایران بازگشت. مجددا در مهرماه 1335 به نجف اشرف بازگشت و تا مرداد 1337 در آن شهر و در کنار عموی خود آیت الله محمدباقر صدر به تحصیل مشغول شد. سپس بار دیگر به قم بازگشت و در ادامه فعالیت های حوزوی در قم ، مجله مکتب اسلام را به همراه عده ای دیگر از روحانیون منتشر کرد. در آبان 1338 (1959) به دنبال درگذشت آیت الله العظمی سیدعبدالحسین شرف الدین ، رهبر شیعیان لبنان و بنا به وصیت ایشان به لبنان مهاجرت و در شهر صور اقامت گزید و بدین ترتیب رهبری شیعیان را به دست گرفت. امام موسی صدر پس از سالها تلاش و مجاهدت در راه احقاق حقوق شیعیان لبنان موفق به تاسیس مجلس اعلای شیعیان لبنان شد. امام موسی صدر به رغم پذیرش نظام سیاسی لبنان خواستار تجدیدنظر در شیوه تقسیم قدرت سیاسی و لغو طایفه گرایی سیاسی در لبنان بود. امام موسی صدر در حالی که در پی رایزنی با سران کشورهای اسلامی بود در 31 َ1978 در حالی که به لیبی جهت ملاقات با معمر قذافی رفته بود، ربوده شد و دیگر از وی خبری نشد. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: محسن کمالیان - عزت شیعه و مبارزات و مجاهدات امام موسی صدر (قم ، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، زمستان 1377) علی حجتی کرمانی ، لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران (تهران ، انتشارات قلم ،1364) علی علمی اردبیلی ، زندگی و مبارزات امام موسی صدر (بی جا: انتشارات امامت ، 1358) 2- دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران متولد شد. وی در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانیک فارغ اتحصیل شد. وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود و در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به امریکا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروف ترین دانشمندان در جهان در کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه امریکا - برکلی - با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید. دکتر چمران پس از فارغالتحصیلی رهسپار مصر می شود و به مدت دو سال - در زمان جمال عبدالناصر - سخت ترین دوره های نظامی و جنگ های پارتیزانی را می آموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته می شود. بعد از وفات عبدالناصر، دکتر چمران به فکر ایجاد یک پایگاه چریکی مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی می افتد و در لبنان اقدام به تاسیس چنین پایگاهی می کند. او به کمک امام موسی صدر حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن - سازمان امل - را راه اندازی می کنند. دکتر چمران تا پیروزی انقلاب در لبنان می ماند و با ورود امام به کشور به ایران باز می گردد. دکتر چمران دلاورانه در قضیه کردستان می جنگد و از سقوط آنجا جلوگیری می کند. وی چندی به عنوان وزیر دفاع انجام وظیفه کرد و در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب می شود که با شروع جنگ وظیفه خود را حضور در میدان جنگ می داند. وی پس از یکبار مجروحیت در جبهه مجددا راهی جبهه شد تا این بار به درجه رفیع شهادت نائل شوداگرچه احزاب و گروههای اسلام گرا در لبنان بیش از چند دهه است که فعالیت می کنند اما بی شک پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در بازنگری و یا تاسیس احزاب جدید نقش بسزایی داشته است. جریان چپگرای لبنان از طریق همکاری نزدیک با برخی کشورهای عربی از جمله مصر (در زمان عبدالناصر)، سوریه ، عراق ، الجزایر و لیبی و همین طور احزاب ناسیونالیست (پان عربیستی) از طریق حمایت های خارجی از موقعیت خوبی در کشور لبنان برخوردار بودند. یکی از نقاط ضعف جنبش های اسلامی عدم حمایت از سوی کشورهای مسلمان بود این وضعیت برای شیعیان که چشم به ایران به عنوان کشور شیعی دوخته بودند شدیدتر بود. با پیروزی انقلاب اسلامی و حمایت های این انقلاب از جریان های اسلامی ناب ، احزاب اسلامی (سنی و شیعه) در کشور لبنان از موقعیت خطیری برخوردار شدند.
احزاب اسلامی سنی
احزاب سنی مذهب کشور لبنان قدمتی به اندازه تاریخ استقلال لبنان دارند و از همان دهه های چهل و پنجاه میلادی پا به عرصه نهادند.
الجماعه الاسلامیه
جماعت اسلامی لبنان در سال 1964 در جریان جنگهای داخلی لبنان از بطن گروه بندگان خدا (عباد الرحمان) متولد شد. طرابلس مرکز این جماعت بود، اما بعدها شعبه هایی در بیروت و صیدا و دیگر مناطق نظیر عکار، اقلیم الخروب و بقاع افتتاح کرد. از برجسته ترین چهره های این جماعت می توان به نامهایی چون فیصل مولوی (دبیر کل)، فتحی یکن (اندیشه پرداز بزرگ اسلامی)، محمدعلی الضناوی ، علی شیخ عمار، ابراهیم المصری ، زهیر العبیدی و محمد عمار اشاره کرد. اسلام رسالت عمده جماعت اسلامی و هدف آن رستگار کردن بندگان خدا در قالب فردی و گروهی از طریق برقراری جامعه اسلامی متکی بر احکام الهی قرآن و سنت پیامبر (ص) است. جماعت اسلامی مجله الشهاب را به صورت دو هفته نامه منتشر کرد که بعدها به جای آن مجله الامان از سوی این جماعت منتشر شد که تاکنون به انتشار خود ادامه می دهد. جماعت اسلامی در عرصه سیاسی ترمیم قانون اساسی را هدف خود قرار داده است. ایجاد همزیستی مسالمت آمیز میان مسلمانان و مسیحیان بر پایه های نوین و غیرمخالف با اصول اسلامی و حفظ عزت و حقوق مسلمانان از طریق الغای طایفه گری سیاسی از دیگر اهداف جماعت اسلامی است. به رغم وجود روابط تاریخی میان جماعت اسلامی و جنبش اخوان المسلمین ، این جماعت کمتر در طرحهای جهانی و منطقه ای اخوان المسلمین شرکت کرد. جماعت راه میانه را در پیش گرفته و نه اپوزیسیون بر مبنای مطلق و نه موافق کامل نظام سیاسی لبنان است. این حزب در ایام انتخاباتی با برخی گروههای اسلامی ائتلاف می کند و تاکنون تعدادی از افراد این گروه با توانایی های محدود خود می کوشید تا در مقاومت بر علیه اسرائیل حضور داشته باشد. شاخه نظامی آن نیز به مانند حزب الله مقاومت اسلامی نام داشت. هر چند که حضور آن بسیار بسیار اندک بود.
حرکه التوحید الاسلامیه
در شهر طرابلس واقع در شمال لبنان و در سال 1982 «جنبش توحید اسلامی» به رهبری یک عضو سابق «جماعت اسلامی» به نام شیخ سعید الشعبان تاسیس شد. پس از تجاوز اسرائیل به لبنان در سال 1982 جنبش توحید اسلامی بیش از پیش در شهر طرابلس توسعه یافت و این در حالی بود که شیخ سعید شعبان روابط برجسته ای را با ایران برقرار کرده بود. جنبش توحید اسلامی در اثر توسعه دامنه نفوذ و سلطه خود در بندرگاه طرابلس ، تبلیغات خود را علیه نظام سیاسی لبنان و مسیحیان مارونی و احزاب چپ و قومی تشدید کرد. در واقع جنبش توحید اسلامی عملا به سمت تفکر برقراری نظام اسلامی پیش رفت تا شهر طرابلس بر پایه شریعت اسلام اداره شود. یاسر عرفات پیش از خروج از شهر طرابلس و انتقال سازمانش به شمال آفریقا، تجهیزات نظامی خود را در اختیار جنبش توحید اسلامی قرار داد. نیروهای چپ در سال 1985 با پشتیبانی آشکار سوریه ، شهر طرابلس و جنبش توحید اسلامی را به محاصره خوددرآوردند. جبهه های متعددی به روی شهر گشوده شد و عملیات نفوذی به طرابلس آغاز شد. 20 روز پس از این رویداد، علی اکبر ولایتی وزیر خارجه وقت ایران از طریق دمشق به شهر طرابلس لبنان وارد شد و شیخ سعید شعبان را با خود به دمشق برد. مذاکرات در پایتخت سوریه منجر به اعلام آتش بس از سوی جنبش توحید اسلامی و گشوده شدن شهر طرابلس شد. در واقع این آتش بس نشان از افول ستاره جنبش توحید اسلامی داشت. زیرا چندی بعد صدها تن از کادرهای جنبش توحید اسلامی بازداشت شدند و دهها تن دیگر موفق به فرار گشتند. سالها بعد رادیوی این جنبش از سوی دولت غیرقانونی شناخته و بسته شد و در پی این حادثه شیخ سعید شعبان بشدت به دولت رفیق حریری حمله کرد و خواهان سرنگونی آن شد. سرانجام شیخ سعید شعبان رهبر جنبش توحید اسلامی در تاریخ 6 ژوییه 1998 چشم از جهان فروبست.
جمعیه المشاریع الخیریه الاسلامیه
جمعیت خیریه طرحهای اسلامی نام گروهی موسوم به «گروه بعثی» است. رهبر این گروه یک روحانی از منطقه هرر اتیوپی است که به لبنان مهاجرت کرده بود. این جمعیت بیش از نیم قرن پیش به کوشش شیخ احمد العجوز تاسیس شد. فعالیت عمده این جمعیت در حوزه نیکوکاری ، درمان بیماران ، کمک به مستمندان و آموزش رایگان برای فرزندان خانواده های بی بضاعت است. یکی از رهبران جنبش می گوید: ما با سیاسی کردن اسلام به معنای استفاده از خشونت و نظیر آن از سوی جنبش اخوان المسلمین که در الجزایر، مصر و اردن روی می دهد مخالف هستیم. این جمعیت در انتخابات سال 1992 لبنان از حوزه بیروت و طرابلس شرکت کرد و موفق شد نامزد خود به نام دکتر عدنان طرابلسی را به پارلمان بفرستد. اما طرابلسی در انتخابات 1996 کرسی خود را از دست داد. همچنین این جمعیت با مرکز فتوای اسلامی (که به اهل سنت تعلق دارد) به مخالفت برخاست و آشکارا علاقه مندی خود را به انتخاب یکی از اعضای خود به عنوان مفتی اعظم اهل سنت لبنان نشان داد، اما انتخاب یک مفتی دیگر به این مناقشه پایان داد. جمعیت خیریه طرحهای اسلامی در خارج از لبنان بویژه در اروپا فعالیت دارد و شعبه هایی در برخی شهرهای اروپایی و امریکایی افتتاح کرده است. فعالیت خارجی این جمعیت حول تقویت ایمان و دینداری مهاجران لبنانی از طریق برگزاری مراسم نماز در مساجد متمرکز است.
شهید دکتر مصطفی چمران که سالها در لبنان زندگی کرده و از پایهگذاران جنبش امل به همراه امام موسی صدر بود، مینویسد: پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در لبنان و بخصوص شهرهای مصیبتزده جنوب لبنان، زنها و بچهها، پیر و جوان دیوانهوار به خیابانها ریختند و فریاد زنده باد خمینی، زنده باد خمینی سرتاسر جنوب لبنان را پر کرد. میتوانم بگویم هیچ کس در هیچ نقطه از دنیا این چنین از صمیم قلب پیروزی انقلاب اسلامی را آرزو نکرده است؛ چون اگر انقلاب ایران پیروز نمیشد، برای شیعیان لبنان، بخصوص شیعیان جنوب آیندهای تاریک و وحشتناک پیشبینی میشد... و انقلاب ایران تعادل قوا را در منطقه به هم زد و شیعیان نفس راحتی کشیدند...(1)
نگاهی به کشور لبنان
با ورود حزبالله به نظام سیاسی لبنان، این حزب توانست شناسایی رسمی و قانونی برای مقاومت اسلامی را به دست آورد. به همین خاطر حزبالله پس از خلع سلاح شبهنظامیان در لبنان، تنها حزبی است که توانسته سلاح خود را حفظ کند. اکنون در عرصه سیاسی لبنان غالب سیاستمداران مسلمان، مسیحی دروزی که از فعالیت رزمندگان حزبالله دفاع میکنند، به رغم اینکه بسیاری در لبنان با ایدئولوژی و دیدگاههای عقیدتی حزبالله موافق نیستند اما همگی مقاومت این حزب علیه اشغالگری را به رسمیت شناخته و به آن احترام میگذارند. (2) علاوه بر مقاومت حزبالله که نتایج پرباری برای کشور لبنان در پی داشته است، فعالیتهای این جنبش در حوزههای دیگر همچون سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، بهداشتی و رفاهی بیش از پیش جایگاه حزبالله را در جامعه لبنان ثبات بخشیده است. آنگونه که خانم هلا جابر، نویسنده و پژوهشگر لبنانی میگوید: خدماتی که موسسات حزبالله ارائه میدهند به اندازهای است که با خدمات ارائه شده از طرف دولت لبنان، رقابت میکند. همچنین در طوفان برف مارس 1992 (اسفند 1370) که بسیاری از جادههای اصلی و فرعی لبنان بسته شد، ماشینآلات و نیروهای جهادسازندگی حزبالله برای نجات و کمک به افرادی که در راه مانده بودند و نیز کمکرسانی به مردم مناطق دوردست لبنان بسیج شدند، در حالی که دولت لبنان هیچ نوع کمک موثری در این زمینه ارائه نداد. (3) دانیل بایمن، استاد دانشگاه جورج تاون در مقاله خود تحت عنوان "حزبالله لبنان در دیدگاه شورای روابط خارجی امریکا" ضمن برشمردن راههای مقابله امریکا با این جنبش به این نکته نیز اذعان دارد که "معرفی حزبالله به عنوان تروریست به دلیل حمایتی که این جنبش در سطح منطقه از آن برخوردار است و مشروعیتی که در لبنان دارد دشوار است. حزبالله در خانه به همان میزان که جنبشی چریکی است، سازمانی اجتماعی و سیاسی نیز محسوب میشود. حزبالله در سیاست و جامعه لبنان ریشه دوانده و متفاوت با القاعده، در نظم منطقهای موجود نقش محوری دارد." (4) کشور لبنان که یکی از کوچکترین کشورهای خاورمیانه محسوب میشود، در غرب آسیا و ساحل خاوری دریای مدیترانه قرار گرفته و از شمال و شرق به سوریه، از جنوب به فلسطین و از غرب به دریای مدیترانه محدود است. دو رشته کوه موازی به نام لبنان غربی و لبنان شرقی یا جبل عامل با ارتفاع حداکثر 3083 متر (کوه قرنه السودا) از شمال به جنوب آن کشیده شده و جلگه ساحلی آن که بیشترین جمعیت کشور را در خود جای داده است، حاصلخیزترین ناحیه این سرزمین محسوب میشود. اقلیم این کشور مدیترانهای معتدل همراه با بارشهای زمستانی است. دامنه کوههای لبنان از جنگل پوشیده شده و رودخانه لیطانی (146 کیلومتر) که بزرگترین و طولانیترین رود کشور محسوب میشود، از دره میان کوههای مزبور که به دره بقاع معروف است، از شمال شرقی به سوی جنوب غربی روان است. خاک لبنان بسیار حاصلخیز است و انگور، چغندر قند، زیتون و مرکبات از عمدهترین فرآوردههای کشاورزی آن به شمار میآیند. کوههای لبنان روزگاری پوشیده از درختان سرو که فنیقیها از آنها برای ساختن کشتیها و معبرهای خود استفاده میکردند، بود. امروزه اگرچه درخت سرو نشانه ملی کشور لبنان است، اما فقط حدود 400 هکتار از آن جنگلها باقی مانده است. کشور لبنان مساحتی در حدود 400/10 کیلومتر مربع (صد و شصت و یکمین کشور جهان) و با جمعیت 3 میلیون و 300 هزار نفر در سال 2000 میلادی (صد و بیست و هشتمین کشور جهان) میباشد.
مشخصات کشور لبنان
روز ملی: بیست و دوم نوامبر (1943) - تاریخ استقلال لبنان نژاد / ملیت: عرب 93 درصد (لبنانی 84 درصد، فلسطینی 9 درصد)،ارمنی 6 درصد، بقیه یک درصد دین (1994): مسلمان 3/55 درصد (شیعه34 درصد، سنی 3/21 درصد)، مسیحی 6/37 درصد (کاتولیک 1/25درصد، ارتدوکس 7/11 درصد)، دروزی 1/7 درصد زبان و خط: عربی (زبان رسمی)، فرانسه و انگلیسی؛ خط: عربی شهرهای مهم (1994): طرابلس 000/240 نفر، صیدا 000/150 نفر، جونیه 000/100 نفر، زحله 000/100 نفر، صور 000/80 نفر، بعلبک، نبطیه بنادر مهم: بیروت، طرابلس و صیدا قوه مقننه: قانون اساسی سال 1926، آخرین تغییرات 1999، مجلس ملی با 128 عضو (64 نفر از بین مسیحیان و 64 نفر از میان مسلمانان و دروزیها) به مدت 4 سال پانوشتها: 1- مصطفی چمران، لبنان، چاپ سوم،(تهران: بنیاد شهید چمران، 1376) صص 352 و353 2- مسعود اسداللهی،از مقاومت تا پیروزی، (تهران،موسسه تحقیقاتی ذکر،1379) ص 160 3- همان کتاب، ص 152 4- بایمن، دانیل. "الگوی مبارزات حزبالله" ترجمه احسان صحافیان،روزنامه شرق،شماره 464، (12/2/1384) - همچنین باید اضافه کنم که در سفری که نگارنده به لبنان داشتم آثار فعالیتهای عمرانی، خدماتی و فرهنگی و اجتماعی حزبالله لبنان را در میان مردم محروم لبنان مشاهده کردم. حزبالله لبنان با تاثیرپذیری از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شاخه نظامی حزبالله را تشکیل داد. جهادسازندگی، کمیته امداد امام خمینی(ره) و بنیاد شهید نیز سه نهاد انقلابی بودند که از سوی ایران چندین سال در لبنان مشغول فعالیت بودند. حضور این نهادها و تاثیر عملکرد آنان، حزبالله را به فکر بومیسازی نهادها انداخت و امروز شاهد شکلگیری و فعالیت این نهاد در کشور لبنان هستیم
ارامنه لبنان کم و بیش دارای تاریخ، فرهنگ و آداب و سنن مشترکی هستند و علیرغم گرایشهای مختلف مذهبی تفاوتهای چندان زیادی میان آنها وجود ندارد.حضور ارامنه در لبنان به تاریخ و قرون گذشته بازمیگردد. در قرون وسطی به دنبال جنگهای صلیبی و پس از سقوط کشور کیلیکیا در سال ۱۲۵۰ میلادی به دست حکومت "ممالیک" بسیاری از ساکنان این کشور به لبنان مهاجرت کردند،اما بعدها بسیاری از آنها به علت نداشتن پیشوایان مذهبی از هویت اصلی خود دست برداشتند و با طائفه مارونیها ادغام شدند؛ به طوریکه بسیاری از خانوادههای مارونی اصیل ریشههای ارامنه را دارند.همچنین در سال ۱۲۶۶ میلادی در هنگام انتقال اسرای ارامنه به مصر، در بین راه و عبور از مناطق کوهستانی لبنان، کاروانی از اسرا فرار کردند و در برخی از مناطق و روستاهای شمال لبنان مانند "زغرتا" سکنی گزیدند.از طرف دیگر در سال ۱۹۱۵ و پس از کشتار ارامنه در ترکیه بیش از یکصد و پنجاه هزار تن از ارامنه از طریق اراضی سوریه و دریا به لبنان کوچ کردند و در اردوگاههای پناهندگان بیروت اسکان یافتند. سپس در سال ۱۹۳۹ تعداد ۱۵ هزار نفر از ارامنه اسکندرون که تحت سلطه ترکیه قرار داشتند، به بقاع مهاجرت کردند و گروهی دیگر از آنها نیز در خلال جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ از فلسطین اشغالی به سرزمین لبنان مهاجرت کردند.ارامنه لبنان به سه گروه تقسیم میشوند: ارامنه ارتدوکس، ارامنه کاتولیک، به اضافه گروه محدودی از ارامنه انجیلی که در مجموع تعداد آنان بین ۳۰۰ تا ۲۵۰هزار نفر برآورد میشود و در مناطق ضاحیه بیروت، برج حمود، انطلیاس، جونیه، جبیل، اشرفیه، عنجر، زحله و طرابلس استقرار دارند.مرجعیت دینی ارامنه (ارتدوکس):ارامنه جهان دارای دو مرجعیت بزرگ و دو مرجعیت کوچک هستند:مرجعیت حوزه بیت کیلیکیا (سیلیسی):این حوزه کلیسائی که مقر آن در انطلیاس بیروت قرار گرفته، امور ارامنه کشورهای حوزه خلیج فارس، ایران، کانادا، امریکا، قبرس و سوریه را تحت پوشش قرار میدهد. بیت کیلیکیا با برخورداری از یک حوزه علمیه دینی در مرکز انطلیاس دانشجویان علوم دینی را برای مدت دو سال در این مرکز آموزش میدهند و هماکنون رهبری این حوزه با آقای آرام کشیشیان است. این مرجعیت با پیشینه تاریخی دارای شورائی است که از کلیه کشورها، عضو پذیرفته و به گونه فراجناحی و فراحزبی عمل میکند و همه ارامنه کشورهای تحت پوشش به این مرجع دینی با احترام و تقدس مینگرند.پس از کشتار ارامنه در ترکیه کاتولیکوس ارامنه ارتدوکس به حلب و سپس به دمشق و قدس انتقال یافتند، اما پس از مدتی "سهاک خابایان" پاتریارک قدس به انطلیاس بیروت بازگشت و با مساعدت جمعیت امریکایی "جمعیت کمک به خاورمیانه" محل اقامت خود را به داخل این جمعیت منتقل کرد و سپس با تأسیس یک کلیسا، مدرسه مذهبی و چاپخانه، اقدام به انتشار ماهنامه "هاسک" کرد و بدین وسیله انطلیاس به مرکز مذهبی و قومی ارامنه مناطق مذکور مبدل شد.در سال ۱۹۵۰ این کاتولیکوس مقر تابستانی خود را در منطقه "بکفیا" احداث کرد و در سال ۱۹۷۸ مدرسه عالی لاهوت ارامنه را به این منطقه انتقال داد. مرجعیت حوزه اچمبازین ارمنستان:این حوزه امور ارامنه کشورهای ارمنستان و آسیای میانه، اروپا و مناطقی از امریکای شمالی و جنوبی را تحت پوشش قرار میدهد. از سال ۱۹۷۴ رهبری این حوزه را سراسقف گارگین اول به عهده گرفته است. وی در سالهای گذشته در خلیفهگری اصفهان اسقف بوده و پس از انتخاب به عنوان رهبر حوزه اچمیازین، طی سفری به امریکا با کلینتون ملاقات کرده است.مرجعیت حوزه استانبول:این مرجعیت که در سال ۱۴۶۱ میلادی تأسیس شده، به علت مسائل سیاسی متعدد خارج از مرجعیت دو حوزه فوق عمل میکند و فعالیت آن در محدوده شهر استانبول است.مرجعیت حوزه بیتالمقدس:این مرجعیت نیز به دلایل مسائل امنیتی خارج از مرجعیت دینی حوزه انطلیاس و اچمبازین فعالیت میکند و از حقوق ارامنه ارتدوکس در فلسطین اشغالی دفاع میکند. در تاریخ گذشته مرجعیت ارامنه، حوزه واحدی را تشکیل میداد، اما به علت بروز مشکلات سیاسی و اجتماعی این مرجعیت به دو حوزه بزرگ اچمبازین و سیلیسی تقسیم شد و پس از فروپاشی شوروی سابق مجدداً این دو حوزه تلاش کردند به یکدیگر نزدیک شوند و اوج نزدیکی آنها در سال ۲۰۰۱ و در آستانه قرار گرفتن یکهزار و هفتصدمین سالگرد پذیرش مسیحیت توسط ارامنه بود که دو طرف کمیته مشترکی را برای برگزاری جشنهای آن تشکیل دادند.کلیساهای حوزه بیت کیلیکیا(سیلیسی):کاتولیکوس ارامنه ارتدوکس در لبنان ۱۴ کلیسا، در حلب ۱۲ کلیسا، در دمشق و قبرس هر کدام ۱ کلیسا، در ایران سه کلیسا (تهران، تبریز و اصفهان)، در امریکا دو کلیسا، و بالاخره در کویت و برای کشورهای حوزه خلیج فارس ۱ کلیسا دارد.ارامنه لبنان را باید همانند مسیحیان قبطی به طور خاص مسیحیت شرقی معرفی کرد که ارتباطی با مسیحیت غرب ندارد و سلوک فرهنگی و دینی آنان با فرهنگهای بومی شرقی عجین شده و اعتدال و میانهروی آنان موجب شده بتوانند جایگاه اجتماعی خود را در جامعه لبنان حفظ کنند.فعالیتهای فرهنگی، آموزشی و اجتماعی:کلیسای ارامنه ارتدوکس نقش مؤثری در حیات فرهنگی و اجتماعی ارامنه دارد و اهتمام آن به زبان ارمنی به عنوان یک ابزار مهم در احیای فرهنگ دینی آنان به شمار میرود و این موضوع نه تنها باعث انسجام و حفظ هویت آنان شده، بلکه وسیلهای است تا ارتباط تنگاتنگی بین ده میلیون ارامنه پراکنده در نقاط مختلف جهان ایجاد کند.الفبای زبان ارمنی توسط سروب عابد و ناسک مقدس اختراع شده و بعدها سهاک، رهبر ارامنه با همکاری شاگردانش در سال ۴۲۶ میلادی کتاب مقدس را به این زبان ترجمه کردهاند. اولین جریده ارامنه لبنان با نام "بونیک" در سال ۱۹۲۴ انتشار یافت که بعداً نام این نشریه در سال ۱۹۳۷ به "ازتاک" تغییر پیدا کرد که تا به امروز نیز تحت این نام منتشر میشود. در زمینه مسائل آموزشی علاوه بر مدرسه عالی لاهوت در بکفیا، که نقش مهمی در تعلیم و تربیت شخصیتهای مذهبی و غیرمذهبی ارامنه به عهده دارد، هماکنون ارامنه ارتدوکس بیش از ۱۷ مدرسه و دبیرستان (ویژه ارامنه) در اختیار دارند که توسط کمیته عالی آموزش ارامنه با برنامه آموزش و پرورش لبنان به همراه زبان ارمنی و کتابهای ویژه آنان تدریس و نظارت میشود. همچنین دانشگاه هایکازیان در بیروت یکی از دانشگاههای مسیحی و ویژه ارامنه است که با نظام خاص اداره میشود و هرگونه فعالیت سیاسی در این دانشگاه ممنوع است.علاوه بر مراکز آموزشی مذکور، انجمن فرهنگی هاماکابین، تیکیان (سال تأسیس ۱۹۴۷)، جمعیت خیریه جینشیان، گروه تئاتر هامکابین (تأسیس ۱۹۴۱)، پرورشگاه جبیل، دو کانون نگهداری کودکان بیسرپرست در برج حمود، انجمن بهداشتی "کره کوزیان"، انجمن جوانان "انترانیک" و انجمن پیشآهنگی "هومنت من" که شعباتی در نقاط مختلف جهان دارد، بیمارستان مجهز بیماریهای روانی بیروت و... در لبنان فعالیت میکنند. کلیسای ارامنه با عنایت به تدوین قانون اساسی خود در سال ۱۸۶۳ نقش اجتماعی خود را از طریق مشارکت عامه مردم پیگیری میکند؛ به طوریکه امور کلیسا با مشارکت کامل میان روحانیان و لائیکهای ارامنه صورت میپذیرد و تعداد لائیکهای ارامنه در هر مجلس و شورایی ۶ برابر اعضای روحانیان بوده و تنها در مجمع عمومی کلیسا که هر سال در ۲۸ ژوئن در انطلیاس برگزار میشود و ۱۷۸ عضو دارد، یک سوم اعضای آن را روحانیان و دو سوم آنان را لائیکها تشکیل میدهند.لذا میتوان گفت روحانیان ارمنی که از طریق نمایندگان ارامنه انتخاب میشوند، از اوضاع پیروان خود غافل نیستند، ضمن اینکه شخصیتهای سیاسی و یا مسئولان لائیک ارامنه ورود به جهان سیاست را چهرهای از رسالت دینی به شمار میآورند. براساس همین انسجام قوی در سال ۱۹۶۳ کلیسای ارامنه، موفق شد اولین طرح خانهسازی برای ساکنین اردوگاه "کرنتینا" در بیروت را به مرحله اجرا درآورد.انجمن کمک به ارامنه که در سال ۱۹۳۰ تشکیل شد، در راستای کمک به نیازمندان ارامنه به وجود آمد که هماکنون در بیست کشور جهان فعالیت دارد.نقش سیاسی ارامنه لبنان:از نظر سیاسی ارامنه لبنان به عنوان یکی از قدرتهای سیاسی در صحنه مسیحیت لبنان به شمار میآیند. پس از جنگ داخلی در منشور آشتی لبنان که در اکتبر ۱۹۸۹ در طائف تدوین شد، طایفههای بزرگ لبنان از شش طایفه به هفت طایفه افزایش یافت؛ به طوریکه طایفه ارامنه ارتدوکس در ردیف طوایف بزرگ این کشور قرار گرفت و بعد از قرارداد طائف در واقع نقش ارامنه در زمینه مسائل سیاسی - اجتماعی لبنان پررنگ تر شد. این طایفه هماکنون هفت نماینده در پارلمان دارد (۵ نماینده از بیروت و ۲ نماینده از سایر شهرها). و احزاب سیاسی مهم آنان در لبنان عبارتند از: داشنام (راستگرا)، هاشناک (چپگرا) و رافگافار (لیبرال). ارامنه به طور سنتی طرفدار دولت حاکم هستند و معمولاً در جناح مخالفان قرار نمیگیرند. به همین جهت در جامعه لبنان به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نگاهی به تاریخ آلمان (بخش دوم)
سقوط جمهوری وایمار با آغاز بحران اقتصادی جهانی در سال ۱۹۲۹ شروع شد. حزب ناسیونال سوسیالیسم آلمان به رهبرى آدولف هیتلر که گرایشهای افراطی ضد دمکراتیک و یهودی ستیزانه ی بیمارگونه را با تبلیغات ظاهراً انقلابى، توأم کرده بود، در سال ۱۹۳۰ جهشآسا تبدیل به یک وزنه ی سنگین سیاسی گردید و در سال ۱۹۳۲ قویترین حزب کشور شد.
در آخر ژانویه ی ۱۹۳۳ هیتلر به مقام صدارت عظمای آلمان رسید. طولی نکشید که هیتلر قدرت نامحدودی برای خود دست و پا کرد و سایر احزاب را ممنوع ساخت. اتحادیه های کارگری سرکوب شدند، حقوق شهروندی لغو و آزادی مطبوعات زیر پا گذاشته شد. هنگامی که در سال ۱۹۳۴ هیندنبورگ ارتشبد سابق و رئیس جمهور آلمان درگذشت، هیتلر هر دو مقام را صاحب شد.
او با ایجاد موقعیتهای شغلی و برنامه های تسلیحات ارتش، موقتاً به اقتصاد کشور اندکی جان بخشید و از فرصت پایان بحران جهانی اقتصادی هم سود جست. اما پس از به چنگ آوردن قدرت، طرحهای ضد انسانی یهودیستیزانه ی خود را به اجرا گذاشت و تمامی حقوق مدنی و انسانی این طیف از جامعه را زیر پا نهاد. بسیاری از بهترین روشنفکران، هنرمندان و دانشمندان آلمان یا کشته شدند و یا از کشور گریختند.
هیتلر نقشه ی تسلط کامل بر اروپا را در سر میپروراند. ابتدا در سال ۱۹۳۹ به چکسلواکی لشکر کشید و بعد با حمله به لهستان آتش جنگ دوم جهانی را برافروخت. این جنگ پنج سال و نیم به طول انجامید و ۵۵ میلیون انسان را به کام مرگ کشید. در سال ۱۹۴۲ تمامی یهودیانی که در دام فاشیستها گرفتار شدند، راهی اردوگاههای مرگ شدند.
شمار قربانیان این اردوگاهها را تا شش میلیون نفر تخمین میزنند. اما در همین سال یعنی ۶۴ سال پیش، ورق برگشت و ارتش آلمان در همه ی جبهه های جنگ، متحمل شکست های سنگین شد. سرانجام در سال ۱۹۴۵ سراسر آلمان به اشغال نیروهای متفقین در آمد و در ۳۰ آوریل آن سال، دیکتاتور دست به خودکشی زد و جانشین منصوبش دریادار دونیتس، هشت روز پس از خودکشی هیتلر، آلمان را بی قید و شرط به نیروهای پیروزمند تسلیم کرد.
پس از این شکست و تسلیم، نیروهای پیروزمند، دولت و مسئولان استبداد ناسیونال سوسیالیستی را در دادگاه نورنبرگ به جرم جنایت علیه بشریت و صلح، محاکمه کردند. در روز پنج ژوئن همان سال، متفقین یعنی ایالات متحده امریکا، انگلیس، شوروی و فرانسه، قدرت سیاسی و نظامی کل آلمان را بدست گرفتند.
یک سال پیش از آن متفقین در لندن پیمانی به امضا رسانده بودند که طبق آن کشور آلمان و همچنین پایتخت آن برلین به چند منطقه ی اشغالی تقسیم میشد. با تسلط متفقین، آلمان به چهار منطقء اشغالی قسمت گردید و هر کدام از نیروهای پیروزمند، بخشی از آن را زیر فرمان و اداره ی خود گرفتند. در ضمن برای کشور لهستان نیز جبران خسارات ارزى، به زیان آلمان مقرر شد بی آن که در مورد تعیین مرز میان آن دو کشور اتفاق نظر نهایی پدید آمده باشد.
این اتفاق نظر در مورد آلمان نیز نمیتوانست بسادگی حاصل شود. نخست شوروی که یکی از نیروهای اصلی متفقین بود، قصد داشت از جمله برای حفاظت خود و استقرار سوسیالسم در بخشی از اروپا دستکم شرق آلمان را از دیگر نقاط کشور مجزا کند.
ناگفته نماند که اتحاد شوروی در جنگ دوم بیش از همه ی کشورهای دیگر زیان مالی و جانی دیده بود. مسکو از آلمان تسلیم شده، غرامتی بالغ بر ۲۰ میلیارد دلار طلب میکرد و میخواست که این کشور نیمی از آن مبلغ را به شوروی بپردازد. دوم این که کشورهای غربی و در رأس آنان ایالات متحده، از تقسیم آلمان خرسند نبودند و نمیخواستند در مرکز اروپا چند کشور قطعه قطعه ی آلمانی تأسیس شود. تنها نکته ای که چهار کشور اصلی متفق در آن اتفاق نظر داشتند، نازی زدایی و آمزش مردم در مبانی دمکراتیک و بشردوستانه بود.
از این که بگذریم، تفاوتهای نظام حکومتی در شرق و غرب آلمان و سیاستهای متضاد اخذ غرامت در هریک از مناطق اشغالی و همچنین عدم اجرای سیاستهای کلی و همهگیر در زمینه های مالى، مالیاتى، تولید و استخراج معادن در پهنه ی آلمان، رشد ناهمآهنگ مناطق مختلف را در پی داشت.
هرچه شورویها بیشتر به جلب و اسقرار یک دولت همخوان با خود در شرق آلمان اصرار میورزیدند، قدرتهای غربی از امتیازهای خود به سود تأسیس یک کشور ثروتمند و قوی آلمانی چشم پوشی میکردند. حتی بخششهای سخاوتمندانه ای از سوی نیروهای پیروز غربی به آلمان نوبنیاد میشد که طبیعتاً پس از چهار سال باید به تشکیل یک دولت نسبتاً قوی آلمانی می انجامید.
به عبارت دیگر هر اندازه جنگ سرد به رویاویی کشورهای غربی با بلوک شرق به سرکردگی اتحاد شوروی شدت مییافت، آلمان به جای پرداخت تاوان جنایتهای نازیها مورد حمایت یکی از بلوکهای شرق یا غرب قرار میگرفت، به ویژه غربیها که میخواستند به هر قیمتی شده جلوی پیشرفت شوروی را بگیرند.
ایالات متحده امریکا در چهارچوب طرح مارشال یک سلسله کمکهای مالی به آلمان غربی کرد که بودجه های میلیاردی را برای بازسازی کشور در بر داشت. با تغییر واحد پول در آلمان غربى، متفقین عملاً بر تقسیم آلمان صحه گذاشتند و استقرار دو نظام متفاوت را پایه ریزی کردند.
در سال ۱۹۴۹ میلادی نخست قانون اساسی یی توسط نمایندگان منتخب مردم در آلمان غربی به تصویب رسید. قانونگذاران سیستم سیاسی آینده ی کشور را فدرال اعلام کردند و اقتصاد آلمان فدرال را اقتصاد آزاد مبتنی بر تعهدات و تأمین اجتماعی نامیدند که میتوان آن را کوششی در جهت آشتی میان سیستم سرمایه داری و رعایت عدالت اجتماعی معنی کرد.
اما چون مردم آلمان با تقسیم سرزمین خود به هیچ رو موافق نبودند در اصل ۱۴۶ همان قانون اساسى، موقتی بودن وضعیت سیاسی و اقتصادی آلمان و حتی قانون اساسی آن مورد تأکید قرار گرفت و اتحاد مجدد آلمان به عنوان یکی از هدفهای اصلی دولتمداران کشور تعیین گردید.
در قانون اساسی جدید هرگونه کوشش جهت لغو مبانی دمکراتیک و آزادیهای فردی به منظور برقراری خودکامگی چپ یا راست، جرم و قابل تعقیب و مجازات شمرده شد. در عین حال این قانون بازتابی از تجربیات و دیدگاههای اشغالگران غرب نیز بود.
سیاستمداران وقت در آلمان در پیشگاه جهانیان آن روز باید ثابت میکردند که از این پس آلمان دیگر شده و آنها آلمان دیگری را نمایندگی میکنند. این بود که حتی محافظه کارانی مانند کنراد ادنائر صدر اعظم وقت، لودویگ ارهارد که لقب لوکوموتیو رونق اقتصادی را گرفته بود یا تئودور هویس نخستین رییس جمهور آلمان فدرال، به سود استقرار نظمی نوین و آزاد از هرگونه دیکتاتوری و همگام و همخوان با عدالت اجتماعى، تبلیغ میکردند در همان وقت سوسیال دمکراتها به رهبری کورت شوماخر و کارلو اشمیت و اریش اولنهائر، به منظور تقویت جنبه های دیگرخواهانه در مجلس و قانون اساسی تلاش میکردند.
چند ماه پس از تأسیس ناتو، جمهوری فدرال آلمان در ماه اوت ۱۹۴۹ در مناطق تحت اشغال متفقین غربی تشکیل گردید. به موازات آن در ۷ اکتوبر ۱۹۴۹ در منطقه ی شرق آلمان که زیر فرمان و اداره ی شوروی بود، حکومت دمکراتیک آلمان که یک رژیم سوسیالیستی به سبک شوروی بود، تأسیس شد.
دولت آلمان در چارچوب یک تغییر و بازسازی در ساختار امنیتی کشور، قصد دارد پس از اصلاحات در ارتش، سازمان اطلاعات آلمان (ب.ان.د.) و سرویسهای اطلاعاتی، ساختار پلیس فدرال را نیز تغییر دهد.
"ولفگانگ شویبله" وزیر کشور آلمان بدین ترتیب تلاشهای "اوتو شیلی" وزیر سابق کشور و "رودلف شارپینگ" و "پتر اشتروک" وزرای سابق دفاع آلمان را دنبال میکند که قصد داشتند ساختار امنیتی کشور را با شرایط تغییر یافته در جهان و اروپا پس از پایان جنگ سرد و خطر تروریسم بینالمللی وفق دهند.
شویبله با تشریح طرح تغییر در پلیس فدرال گفت، تهدید تروریستی رو به افزایش و روند پرتحرک جریان تردد و رفت و آمد، پلیس فدرال را در برابر چالشهای جدید قرار داده است و به وظایف و تکالیف زیادی باید با بودجه رو به کاهش عمل کرد.
وزیر کشور آلمان در بیانیه خود افزود، عضویت قریبالوقوع لهستان، چک و شاید سوییس در پیمان اروپایی شنگن، ما را به تغییر و تطابق پلیس فدرال با شرایط جدید مجبور میکند.
شویبله گفت: هدف تقویت کار عملیاتی و به ویژه حضور پلیس فدرال است و این سازمان باید کوچک تر و موثرتر شود و پنج رییس پلیس دولت مرکزی در آینده به یک رییس پلیس تبدیل خواهند شد.
در حال حاضر هر یک از نقاط شمال، جنوب، غرب، شرق و مرکز آلمان دارای یک رییس پلیس فدرال است.
پلیس فدرال آلمان در مجموع ۵۵چرخبال، واحدهایویژه موسوم به "گ.اس.گ."۹ ۶هزار پلیس زن و مرد و حدود ۳۰اداره بزرگ و کوچک در سراسر آلمان در اختیار دارد.
رسانههای آلمان چندی پیش نیز از طرح تغییر بنیادین در ساختار سازمان اطلاعات فدرال (ب.ان.د.) خبر داده و اعلام کردند که این سازمان این طرح را به دفتر صدراعظمی این کشور ارایه کرده است و "توماس دو مزیر" رییس دفتر صدراعظم آلمان باید در مورد این طرح تصمیم بگیرد.
در این طرح ادغام دو بخش سازمان اطلاعات آلمان یعنی "ارزش یابی" و "تهیه" و همچنین محورهای مهم و جدید محتوایی این سازمان مطرح شده است و "ارنست اورلاو" رییس سازمان اطلاعات آلمان قصد دارد یک بخش جدید برای پیگیری موضوع تکثیر سلاحهای پیشرفته اتمی نیز در این سازمان تاسیس کند
نظام بهداشت و درمان در آلمان
مقدمه:
تاریخچه بهداشت و درمان آلمان به قرون وسطی برمیگردد و زمانی که اداره ملی بر ریشهکنی بیماریهای واگیر استوار شده بود. بنیانگذار سیستم فعلی بهداشت و درمان آلمان شخصی بنام بیسمارک (Bismark) است که در حدود یک قرن پیش میزیست(1383) از آن پس تحولات متعدد و عمدهای در سیستم پدید آمده است که طبعاً عوامل سیاسی و اجتماعی در آن تأثیر بسزائی داشته است. یکپارچگی آلمان در سال 1990 عمدهترین تأثیر را در نظام بهداشت و درمان این کشور برجا گذاشته است که تأثیر این واقعه مهم در آلمان شرقی به مراتب بیشتر از آلمان غربی بود. در طی یک دوره 45 ساله نظام بهداشت و درمان آلمان از دو سیستم کاملا متفاوت استفاده میکرد که پس از یکپارچگی دو کشور تلاش عمدهای در آلمان شرقی پدید آمد که سیستم بهداشت و درمان آن در حداقل زمان ممکن به سیستم آلمان غربی نزدیک میگردد. نظام آلمان نیمه خصوصی نیمه دولتی است. عمده فعالیتهای بهداشتی و درمانی این کشور به نحوی از طریق بیمه و صندوقهای آن تأمین می شود.
صندوقهای بیمه و سازمانهای تابعه آنها از مهمترین سطوح سیستم بهداشت و درمان آلمان هستند.
در نیمه قرن گذشته تلاشهای عمدهای جهت اجرای تغییرات در این کشور بعمل آمد، ولی نهایتاً به غیر از چند مورد اکثر تغییرات اعمال شده یا به اهداف خود نرسیدهاند و یا پس از مدتی به وضعیت قبلی خود بازگشتهاند. آنچه امروزه بعنوان ساختار نظام بهداشتی و درمانی در کشور آلمان مطرح است بسیار نزدیک به ساختار آلمان غربی پیش از یکپارچگی است و این در حالی است که امروزه بخش شرقی آلمان نظامی کاملاً متفاوت از دوران پیشین خود داراست. از همین رو ابتدا خلاصهای از وضعیت سیستم در آلمان شرقی قبل از یکپارچگی بیان میشود و سپس وضعیت امروزی نظام و رفرمهای اعمال شده در آن تشریح میگردد.
نظام بهداشتی و درمانی آلمان شرقی پیش از یکپارچگی :
در آلمان شرقی (General Democratic Republic) نظام بهداشتی و درمانی از نوع کاملاً متمرکز و متحد الشکل بود که زیربنای آن براساس بودجه عمومی دولت استوار گردیده بود. تقریباً تمامی خدمات داروئی، بیمارستانی، سرپائی بصورت رایگان و زیر نظر مستقیم دولت به مردم ارائه میشد و بودجه خدمات مذکور نیز توسط مالیات تأمین میشد. بخش خصوصی یا عملاً وجود نداشت و یا بسیار کوچک و قابل اغماض بود. پزشکان نیز بجز بعضی موارد حقوق مقرری خود را از دولت دریافت میکردند.
پس از یکپارچگی در سال 1990 تغییرات کلی در نظام پدید آمد تا در حداقل زمان سیستم به نوع غربی آن تبدیل شود که برخی تغییرات مذکور به شرح زیر می باشد :
* اجازه تاسیس صندوقهای بیمه بیماری برای عموم آزاد شد و در ژانویه 1991 شبکه کاملی از این صندوقها در بخش شرقی آلمان تشکیل شد.
* از آنجائی که عموم مردم از طبقه کم درآمد بودند، عموماً تحت پوشش بیمه سلامتی اجباری قرار گرفتند.
* پرداخت یارانه به صندوقها 1/12 درصد بودجه بهداشت و درمان در نظر گرفته شد.
* قیمت یکسانی برای خدمات داروئی در تمام کشور در نظر گرفته شد.
* پلی کلینیکها و درمانگاههای عمومی از ساختار نظام حذف نشد زیرا بطور همزمان تعداد زیادی از پزشکان پرسابقه کار در مراکز مذکور مشغول به فعالیت بودند و همچنین بیماران نیز به این نوع خدمات عادت کرده بودند.
* پزشکان متقاعد شدند که یکی از دو سیستم حقوق ثابت یا پرداخت کارانه را برای خود انتخاب کنند.
* حدود 20 میلیون مارک جهت تجهیز مراکز مختلف درمانی جهت رسیدن به وضعیت بخش غربی آلمان هزینه شد.
نظام بهداشتی و درمانی در آلمان (نظام فعلی آلمان) :
اساس نظام بهداشت و درمان آلمان براساس بیمه میباشد و در این شبکه بیماران از خدمات مختلف از قبیل پیشگیری، زایمان، سرپائی، دندانپزشکی، بیمارستانی، توانبخشی و ... استفاده میکنند. خانههای پرستاری برای سالمندان از پوشش نظام بیمهای خارج است و نحوه ارائه خدمات بهداشتی عمومی و بهداشت روانی در کشور آلمان دارای نکات ضعفی میباشد.
بیماران آزادند تا به پزشکان عمومی یا متخصصین برای درمان مراجعه کنند و براساس سیستم ارجاع دستیابی بیماران به بیمارستان توسط پزشکان در مطب صورت میگیرد. بین خدمات سرپائی (مطب و درمانگاهها) و خدمات بستری (بیمارستانها) تمایز کلی وجود دارد. بیمارستانها خدمات سرپائی انجام نمیدهند، پزشکان نیز بیماران را برای خدمات عمومی سرپائی به بیمارستان ارجاع نمیدهند، بنابراین عمده پزشکان در محل کار خود تجهیزات مربوط به خدمات سرپائی را فراهم کردهاند که بدین طریق هزینه زیادی بعلت تکرار تجهیزات به بودجه عمومی تحمیل شده است. بیماران تنها بخش کوچکی از هزینه را در نظام بیمهای پرداخت میکنند و البته این سهم پرداخت نیز دارای سقف مشخصی است که در مورد کودکان و افراد کم درآمد از مقدار مشخصی تجاوز نمیکند. منبع درآمد نظام عموماً از طریق مالیاتهای عمومی، مالیات بیمهای (Contribution) و حق بیمههای خصوصی و عمومی میباشد. از طرف دیگر 60% کل هزینههای بهداشت و درمان به صندوقهای بیمه اختصاص مییابد که به ترتیب 21% هزینهها را دولت و 7% هزینهها را بیمههای خصوصی متقبل میشوند. 12% باقیمانده نیز هزینههائی است که بیماران خارج از سیستم بیمهای خود متقبل میشوند.
شرکت بیمهگر خصوصی بصورت کارانه هزینههای بیمارستانهای خصوصی و انتفاعی و همچنین پزشکان خود را پرداخت میکنند. صندوقهای بیمهای عموماً به بیمارستانها و پزشکان بودجه عمومی پرداخت میکند. در مورد پزشکانی که حقوق ثابت ندارند و مسئول خدمات سرپائی هستند ابتدا از سوی صندوقها بودجه عمومی انجمنهای پزشکی پرداخت میشود و سپس این انجمنها حق پزشکان را بصورت کارانه پرداخت میکنند.
نظام بیمهای در کشور آلمان:
هر شهروند آلمانی موظف به داشتن نوعی بیمه است و در حدود 90% مردم آلمان تحت پوشش صندوقهای بیمه هستند. صندوقهای بیمه در حقیقت بخشی از بیمههای اجتماعی هستند. کارگرانی که درآمد آنها از حد معینی پائین تر است حق انتخاب ندارند و موظف به عضویت در یکی از صندوقهای بیمه هستند ولی کارگران با درآمد بالاتر از سقف معین و خویش فرمایان میتوانند یکی از دو نوع بیمه صندوق یا خصوصی را به میل خود انتخاب کنند. صندوقهای بیمه در کشور آلمان بصورت غیر متمرکز در سطح کشور پراکنده شدهاند. بیش از 1100 صندوق بصورت مستقل در کشور وجود دارد. صندوقها در زمینههای نوع امتیازات، تعیین شاخص درآمد، حق بیمه، سن پذیرش مراجعه کننده و سایتهای پذیرش متفاوت عمل میکنند. البته در مورد هر یک از موارد ذکر شده حدود و مقررات مشخصی از سوی دولت مرکز تعیین شده است.
حق بیمه درصد مشخصی از حقوق و دستمزد ناخالص است (در سال 1990، 8/12% کل درآمد).
کل مبلغ حق بیمه بطور یکسان بین کارگر و کارفرما تقسیم میشود و همچنین افراد غیرشاغل نظیر بازنشستگان، کشاورزان، از کارافتادگان و دانشآموزان نیز تحت پوشش بیمه قرار گرفتهاند.
صندوقهای بیمه بطور کلی به دو دسته محلی(Rvo) و جایگزینی تقسیم میشوند. صندوقهای محلی که در حدود 60% جمعیت را تحت پوشش دارند عموماً افراد را با توجه به منطقه جغرافیایی خود بیمه میکنند. عموم این افراد کارگران فنی شرکتها و کارخانهها و یا کارگران یقه آبی (Blue Collar-Worker) هستند، در ضمن کارگران فنی خود میتوانند بین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
آشنایی با سازمان بهزیستی کشور
مقدمه
این سازمان در سال 1359 با تلاشهای شهید دکتر فیاضبخش و تصویب شورای انقلاب، تشکیل گردید و افتخار خدمت به نیازمندان، خانواده های بیسرپرست، ایتام، توانخواهان، سالمندان، معلولین و سایر اقشار آسیبپذیر کشور را دارد. قبل از تأسیس سازمان بهزیستی، انجمنها و سازمانهای مختلفی در حوزة رفاه و حمایت از معلولین، سالمندان و افراد بیسرپرست یا بدسرپرست، فعالیت مینمودند امّا به دلیل عدم هماهنگی در انجام امور و موازیبودن برخی فعالیتها که حتی در بعضی اوقات در تضاد با یکدیگر بودند، در 24 خرداد 1359 این سازمان تأسیس گردید.
لایحه قانون راجع به تشکیل سازمان بهزیستی کشور
«در جهت تحقق مفاد اصول 21 و 22 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و به منظور تأمین موجبات برنامهریزی، هماهنگی، نظارت و ارزشیابی و تهیة هنجارها و استانداردهای خدماتی و توسعه دامنه اجرای برنامه های بهزیستی در زمینه حمایت از خانواده های بیسرپرست و نیازمند و ارائه خدمات مختلف به کودکان و تدارک امکانات پیشگیری و توانبخشی حرفه ای و اجتماعی معلولین جسمی و روانی و تجدید تربیت منحرفین اجتماعی و حمایت و نگهداری از کودکان بیسرپرست و معلولین غیرقابل توانبخشی و سالمندان و آموزش نیروی انسانی خدمات بهزیستی و توانبخشی و تأمین موجبات تشویق، جلب مشارکت و فعالیتهای گروه های داوطلب و مؤسسات غیردولتی، سازمان بهزیستی کشور تشکیل میشود.»
پس از تصویب این لایحه، وظایف سازمانهای زیر به همراه کلیه کارکنان، به سازمان بهزیستی کشور منتقل گردید.
1ـ سازمان ملی رفاه خانواده ایران
2ـ سازمان بهزیستی و آموزش کودکان و نوجوانان
3ـ انجمن ملّی حمایت از کودکان
4ـ جمعیت حمایت از اطفال بیسرپرست
5ـ انجمن حمایت از معلولین
6ـ سازمان ملّی رفاه ناشنوایان ایران
7ـ سازمان ملی بهزیستی ناشنوایان ایران
8ـ واحد حمایت از خانواده های بیسرپرست سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی سابق
9ـ سازمان ملّی رفاه نابینایان
10ـ کلّیه خانه های فرهنگ روستایی که قبلا تحت نظر وزارت کشاورزی، اداره میشد
11ـ واحدهای تربیتی شهرداریهای سراسر کشور
در ابتدا کمیته امداد امام خمینی (ره) و بنیاد شهید انقلاب اسلامی نیز در سازمان بهزیستی کشور ادغام گردیدند امّا بعدها با تصویب مجلس شورای اسلامی از سازمان بهزیستی جدا شدند.
معاونتهای تخصصی سازمان بهزیستی
1ـ معاونت امور فرهنگی و پیشگیری
2ـ معاونت امور اجتماعی
3ـ معاونت امور توانبخشی
معاونت امور فرهنگی و پیشگیری از معلولیتها
این معاونت طراحی، نظارت و اجرای فعالیتهای پیشگیری از معلولیتها و آسیبهای اجتماعی جهت دستیابی به جامعه سالم (سلامت فرد، خانواده و جامعه) و اهداف زیر را دنبال میکند:
1- شناسایی علل بروز معلولیتها و آسیبهای اجتماعی
2- کاهش مداوم بروز، توسعه و شدت معلولیتها و آسیبهای اجتماعی
3- اصلاح یا تغییر عوامل محیطی که بطور غیرمستقیم در بروز معلولیتها و آسیبهای اجتماعی، تأثیر دارند، از طریق اقدام برای سلامت و پیشرفت فرهنگی و اقدام برای گسترش مهارتهای زیستی (اعم از زیست شناختی، روانشناختی و جامعه شناختی )
4- تقویت و یا ایجاد منابع موثر در پیشگیری.
استراتژیها
1- توجه و تأکید بر ابعاد زیستی، روانی و جامعه شناختی انسان
2- هدف گیری 100% جامعه مورد نظر
3- سازگاری برنامه ها با شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی
4- استفاده از مشارکت جامعه
5- ارتباط، هماهنگی و همکاری با همة بخشهای مرتبط
راهکارها
1- ایجاد شبکه پیشگیری از طریق اِعمال مدیریت هماهنگ و عدم تمرکز در برنامه ریزی و اجرا
2- تأمین نیروی انسانی متخصص
3- تأمین اطلاعات از طریق شناسایی و برقراری ارتباط با منابع اطلاعاتی، پژوهش خصوصاً پژوهشهای همهگیرشناختی و سبب شناختی، و شناسایی و تعیین گروه هدف در هر عملیات پیشگیری
4- شناسایی و بکارگیری ابزار مناسب پیشگیری و ایجاد ابزار جدید پیشگیری
5- طراحی برنامه های پیشگیری با رعایت انعطاف، تنوع و تعدد لازم
6- نظارت بر حُسن اجرای برنامه های پیشگیری از طریق ارزشیابی حسن اجرا و بررسی تأثیرات برنامه و مقایسة آن