لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
کند ذهنى کودکان
خطر آفرینىها
مسأله دیگرى که در رابطه با این گروه قابل طرح است، مشکل آفرینى برخى از آنهاست. عدهاى از روانشناسان نفس عقبماندگى را عامل جرم معرفى کردهاند و گفتهاند، کندذهنى مساوى با جرمآفرینى است. نظر دیگران این ادعا را رد مىکند. اساس جرم مربوط مىشود به شرایط نامساعدى که از نظر تربیت براى آنها وجود دارد. اینان آگاهىهاى لازم را ندارند، و درنتیجه تن به کارى مىدهند که عاقبت آن نامیمون است. سادهنگرى و سادهاندیشى و پرهیز از دوراندیشى و بکارگیرى خرد در این رابطه مؤثر است ( تحقیقات گدارد سهم نارسائى عقلى را در جرم بیشتر نشان مىدهد(.
اینان در مواردى آلت دست مىشوند و با اندک القاء و تملٌقى جذب رأى و نظر دیگران مىشوند و به انحرافات گوناگونى تن در مىدهند. نوع انحرافات و خطرآفرینىهایشان عبارتست از هتکناموس، دزدی، آتشزدن، خرابکردن، اعمال خلاف قانون دیگر که آنها بدون شرم و حیا مرتکب آن مىشوند. حتى در انحرافات جنسى نیز آنها شرم و حیائى از خود بروز نمىدهند
اینان بعلت نادانى آثارى از خود باقى مىگذارند و زود دستگیر مىشوند و شاید همینامر باعث مىشود که دربارهشان داورى شود، که کندذهنان مجرمند. افراد تیزهوش سعىدارند از خود آثارى برجاى نگذارند و گرفتار قانون نشوند.
علل و عوامل کند ذهنى
علل قبل از تولد
علل وراثتى
بدین معنى که فرزندان، بسیارى از صفات و ویژگىها را از والدین و اجداد خویش به ارث مىبرند. پارهاى از صفات مربوط به جنبههاى روانى و استعدادى است. کودکان هوش خود را از پدر و مادر به ارث مىبرند. این مطلب درباره بیش از ۸۰درصد مردم صادق است که اگر والدین کودن و عقبمانده باشند فرزندان آنها هم واجد همان صفات و خصایص خواهند شد
همچنین در این زمینه از کم وزیاد شدن کروموزومها، بالابودن سن مادر، ازدواج کمخونى که در برخى از شرایط احتمال بارزشدن ضایعه در آن زیاد است، موجود ژن مغلوب از همان نوع در کروموزوم که سبب تقویت و بروز مىشود باید سخن گفت. این علل و عوامل کلاً داراى جنبه ژنتیک هستند.
علل مربوط به دوران رحم
دوران حیات رحمى دورانى سرنوشتساز است. براساس پارهاى از روایات پایههاى بدبختى یا خوشبختى کودک در آن دوره گذارده مىشود. عواملى که دراین دوره براى کندذهنىها مؤثرند عبارتند از:
اعتیاد والدین به الکل که موجب مسمومیت جنین است، داروهاى شیمیائى مثل آرامبخشها، تالید ومیدها، مصرف بسیار ویتامینA (آ)، و ویتامینK (کا)، عامل ارهاش خون، بیمارى یرقان مادر در دوران حمل، ابتلاى مادر به سرخجه در سهماهه اول باردارى که باعث تخریب سلولها شده و خونرسانى را به عقب مىاندازد، فساد جفت که عامل ویروسى و باکترىها در آن دخالت دارد، هیجانات، ترسها و اضطرابات مادر در دوران حمل و سرماخوردگى شدید مادر
از دیگر موارد عفونت تبخالى در جهازتناسلی، عامل لاغرى مادر در دوران حمل، تغذیه ناکافی، بىاشتهائى عصبى و روانى مادر، ابتلاى به سفلیس، عفونتهاى ویروسى مثل اوریون، آنفلوآنزا، تبهاى شدید و بصورت حاد، ضربهها برشکم مادر، تأثیر اشعه ایکس روى تخم و نطفه در ماههاى اول و ... است.
علل مربوط به حین تولد
لحظه تولد و کیفیت آن امرى مهم و سرنوشتساز است. بخشى از مسائل آن عبارتنداز:
واردشدن ضربهٔمغزى بر نوزاد، فشار و صدمات وارده برسر، عفونتها، خفگى نوزاد در حین تولد یا قطع تنفٌس، فقدان یا کمبود اکسیژن در این مورد، ... اصولاً زمان تولد مهم است ۸ درصد نقیصههاى ذهنى مربوط به این مرحله است.
تولد نارس ( غرض آن تولدى است که وزن کودک کمتر از ۵/۲ کیلو باشد) سبب ۷۰ درصد نارسائىهاى ذهنى است زیرا سلسله اعصاب در آن رشد کافى ندارد. همچنین ضربان قلب کودک در حین تولد اگر کمتر از ۹۰ باشد نشان مىدهد که اکسیژن به مغز نمىرسد و این خود سبب نارسائىهائى ذهنى است.
علل مربوط به پس از تولد
عوامل مربوط به خود
غرض خود کودک است. کودک داراى یک محیط داخلى است. در محیط داخلى او عواملى هستند که در سرنوشت کودک مؤثرند. این عوامل عبارتند از:
عوامل غدٌهاى که مربوط مىشود به کمکارى یا پرکارى غدٌهها و از جمله عدم کفایت غده تیروئید و پاراتیروئید.
صدمه مغزى بر کودک بعلت نرسیدن اکسیژن کافى به مغز، تورم مغزی، فساد سلولهاى مغزی
عوامل طبیعى و ساختى خودش چون افتهوشى به دلایل گوناگون.
کمخونى و خشکى پوست و اختلال در استخوان که خود زمینهساز نقصان ذهنى است.
عوامل مربوط به محیط
و غرض از محیط مجموعه شرایط و عواملى است که فرد را در خود شناور کرده و تحتتأثیر قرار مىدهد. در این زمینه از عواملى مىتوان بحث کرد که عبارتنداز:
- عامل بیمارىها مخصوصاً بیمارى مننژیت، سفلیس، ضربهها، بیمارىهاى عفونتى و انگلى فقدان آنزیمها در بدن، فلج مغزی.
- عامل غذا، سوختوساز، مسمومیتها. حدود ۴ تا ۵ درصد نارسائىها مربوط به عوامل متابولیک است. مخصوصاً اختلال در سوختوساز پروتئینها و موادقندی، چربیها.
- عامل دوا مخصوصاً داروهاى حاد و مسمومکننده، آنتىبیوتیکها، هورمونهاى اضافهشده به غذاى گیاهی، مسمومیت با سرب.
- عامل محیط فرهنگى و مخصوصاً فقر فرهنگی، عدم آگاهى در القاء و تلقینها که بطور غیرمستقیم اثر مىگذارند.
- عامل عاطفى مثل عدم پذیرشها، عدم تفاهمها و جو نامساعد، طردشدگی
- عامل اقتصادی، فقر و محرومیت شدید، هوسمندى و عدمارضاء آن.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 58
تربیت دینی کودکان در دورهی پیش از دبستان
مقدمه
آموزش و پرورش در دورهی پیش از دبستان، از دیرباز در کشور ما به عنوان مرحلهای از آموزش مطرح بوده است. یعنی از همان زمانی که برنامهریزی در امر تعلیم و تربیت کودکان در دورهی دبستان به طور جدی مورد توجه قرار گرفت، مسئلهی تعلیم و تربیت کودکان در سالهای اولیهی پیش از دبستان نیز، که باید آن را سالهای سازندگی و تشکیل دهندهی بسیاری از صفات و ویژگیهای کودک نامید، از اهمیت خاصی برخوردار بوده است؛ لیکن، کمبودها و تنگناهای اطلاعاتی و اقتصادی همواره موجب کوتاهی در پرداختن به آن گردیده است.
نگاهی گذرا به تغییرات و تحولات آموزش و پرورش پیش از دبستان، در طول بیش از نیم قرن گذشته، نشانگر این واقعیت است که مبحث تربیت دینی گاهی به عمد و گاهی به سهو نادیده گرفته شده یا براساس یافتههای پژوهشی بدان پرداخته نشده است؛ لیکن تزلزل و مشکلات موجود در اعتقادات دینی جوانان این عصر ایران زمین، لزوم بازنگری عمیق و مبتنی بر مطالعه را در برنامههای دورهی پیش از دبستان الزامی میکند.
در این مقاله در پی آنیم که با توجه به ویژگیهای فطری دینخواهی و خداجویی کودکان پیش دبستانی و نیز با درنظر گرفتن احادیث و رهنمودهای بزرگان دین، به راههای عملی در تربیت دینی کودکان، در دورهی پیش از دبستان، دست یابیم.روشهای تربیت دینی کودکان پیش دبستانی کودک امانتی الهی و ودیعهای آسمانی است که به پدر و مادر سپرده شده است. قلب پاک کودک، گوهری گرانمایه و نفیس و آیینهای روشن است که از هر گونه نقش و نگاری خالی است و در عین حال قابلیت پذیرش هر نقشی را دارد... پس اگر وی را طبق اصول صحیح تعلیم و تربیت، به عادات و صفات نیک پرورش دهند، به آن عادات خو گرفته، بر آن صفات نشو و نما میکند.(سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، 1365)
هدایت کودکان جز از طریق پرورش صحیح مذهبی آنان میسر نیست و کودکان برای پذیرش رفتارهی صحیح و مطلوب اجتماعی از طریق آموزش مسایل دینی، آمادگی بیشتری دارند تا از راههای دیگر. در مرحلهی پیش از دبستان، بهتر است آموزش مسایل به صورت «آموزش غیر مستقیم» باشد و هر کودک به تناسب میزان تمایل و توان خویش کشف کند و یاد بگیرد. علاوه بر آن بهتر است کودک در انجام فعالیتها از آزادی بیشتری برخوردار شود و آموزش برای او جنبهی سرگرمی و بازی داشته باشد. در روش آموزش غیر مستقیم، کودکان فرصت دارند برنامههای کار خود را تنظیم کنند و دربارهی دانستهها و کشفیات خود، پرسشهای گوناگون مطرح نمایند. ارزشیابی از آموختههای آنان نیز باید به صورت غیر مستقیم انجام شود، مانند ارزشیابی در حین بحث و گفت وگو و مشاهده. به بیان دیگر، نیازی نیست سخن از امتحان به میان آید.
ویژگیهای که در دورهی پیش از دبستان بسیار مهم است و باید به آنها توجه کرده، روشهای آموزشی را براساس آن ویژگیها طرحریزی نمود، عبارتاند از:1-علاقهی کودکان به بازی.
2-قدرت و نیاز کودکان به الگوگیری، نقشپذیری و تقلید در این سن.3- شادی کودکان و علاقهی آنها به مطالب آهنگین.گسترهی برنامهها و فعالیتهای دوران پیش دبستانی را نیز میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
الف) توسعهی مهارتهای حسی و حرکتی.
ب) توسعهی مهارتهای کلامی.
ج) توسعهی مهارتهای شناختی.
د) توسعهی مهارتهای اجتماعی.
هـ) توسعهی قوای خلاق و زیبایی شناختی.
و) تقویت مهارتهای خودیاری و رشد عاطفی. (افروز، 1378)
دکتر غلامحسین شکوهی (1363)، اهداف عمدهی آموزش و پرورش در دورهی قبل از دبستان را به صورت زیر بیان کرده است:
پرورش عادات مفید در کودک به منظور تأمین تندرستی و ایجاد مهارتهای که برای تطبیق شخص با محیط لازم است.
پرورش رفتارهای اجتماعی مطلوب در کودکان.
پرورش عواطف کودکان.
کمک به پرورش استعدادهای فطری کودکان.
ایجاد حس اعتماد به نفس و امنیت خاطر در کودکان.
متوجه ساختن کودک به دنیای پیرامونش.
تشویق حس استقلالطلبی.
پرورش حس زیباییشناسی در کودکان.
با یک بررسی ساده میتوان جایگاه تربیت دینی کودکان را در کنار هر یک از موارد بالا یا به شکل چتر فلسفی گسترده در بالای موارد فوق مشاهده کرد. برای مثال، در پرورش عواطف کودک مسلمان، علاوه بر پرورش حسّ نوعدوستی، به پرورش حس برادری اسلامی و کنترل عواطف نیز توجه میشود. علاوه بر آن برای ایجاد حس اعتماد به نفس در کودک مسلمان، گوشزد کردن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
مقدمه :
نوجوانی دوره ای است که در آن دانش آموز بیش از هر زمان دیگر نیاز به راهنمایی و مشاوره دارد. نوجوان ضمن مشورت با اولیا و مربیان، دست کم باید بداند که چگونه خود را بهتر بشناسد و از برخوردهای زیان بخش در محیط خانه و مدرسه پرهیز کند.
" چهار راه نوجوانی"، روایتگر تجربه های اولیا و مربیان است که به ندرت فرصت می یابند فنونی را که طی سال ها در خویش درونی ساخته اند، بررسی کرده، به روشنی در باره آن سخن بگویند.
"چهار راه نوجوان" با توجه به تجربیات معلمان و مشکلاتی که اولیا با آن مواجه بوده اند، نوشته شده است.
بدیهی است که خلاقیت و ابتکار فردی معلمان و اولیای خانه، با توجه به تفاوت های فردی کودکان و نوجوانان، نقش سازنده ای در امر مشاوره خواهد داشت.
چکیده :
در هر جامعه درصد قابل توجهی از کودکان، نوجوانان و بزرگسالان بدون آن که تمایلی داشته باشند، ناخواسته خودشان را در حصاری از کمرویی محبوس و زندانی می کنند و شخصیت واقعی و قابلیت های ارزشمند ایشان در پس توده ای از ابرهای تیره ی کمرویی، ناشناخته می ماند.چه بسیار دانش آموزان و دانشجویان هوشمند و خلاقی که در مدارس و دانشگاه ها فقط به دلیل کمرویی و معلولیت اجتماعی، همواره از نظر پیشرفت تحصیلی و قدرت خلاقیت و نوآوری نمره ی کمتری از همسالان عادی خود عایدشان می شود؛ چرا که کمرویی یک مانع جدی برای رشد قابلیت ها و خلاقیت های فردی است.پدیده ی کمرویی در بین بزرگسالان و افراد مسن بسیار پیچیده تر است و چنین پیچیدگی روانی ممکن است در اغلب موارد، نیازهای درونی، تمایلات، انگیزه ها، قابلیت ها، فرصت ها، هدف ها و برنامه های شغلی، حرفه ای و اجتماعی ایشان را به طور جدی متأثر و دگرگون کند.پرداختن به پدیده ی کمرویی و بررسی مبانی روان شناختی آن از این رو حائز اهمیت است که تقریباً همه ی ما به گونه ای تجاربی از کمرویی را در موقعیت های مختلف داشته ایم.
تعریف کمرویی
اصولاً خجالت یا کمرویی یک عاطفه اجتماعی است . این حالت از احساس خود کم بینی سرچشمه می گیرد و در برخی موارد آنقدر شدت می یابد که تمامی شخصیت فرد را تحت تأثیر قرار می دهد بطوریکه چنین فردی از حضور در اجتماع یا جمع افراد دچار ناراحتی های گوناگون می شود که در وضعیت جسمانی او نیز اثر می گذارد . فرد کمرو هشیارانه از مواجهه با افراد یا چیزهای مشخص یا انجام کاری همراه آنان بیزار است . فرد کمرو از ابراز وجود بیزار است و به طور محسوس ترسوست . تعداد بسیاری از افراد کمرو و خجالتی فکر می کنند که مشکل آنها غیر قابل حل است بطوریکه پند و اندرز همواره بیهوده بوده است و جای تأسف است که توانائی های عظیم افراد خجالتی علیرغم تمامی هوشی که دارند به هدر می روند . شخص خجالتی به خوبی می داند که دیگران از مشکل او آگاهند و همیشه مجبور است با گفتن کلمه بله تمام گفته های دیگران را تأیید کند . اگر شما خودتان جزو این افراد نیستید حتماً یکی دو تا از دوستانتان را با این مشخصات دیده اید : اعتماد به نفس کم ، منفی بافی ، ترس از شروع یک گفتگو و ایجاد مؤثر با دیگران و تر س از شرکت در فعالیت های گروهی . این افراد حتی اگر بدانند ترسشان هم بی مورد و بی منطق است باز هم موقع حرف زدن در یک جمع جدی ، سرخ می شوند و دستشان می لرزد و شرشر عرق می ریزند . گاهی این ترس افراطی باعث شوک های عصبی و تپش قلب هم می شود .
مقابله با کمرویی کودکان
اگر کودکی دارید که خجالتی است ، راههای زیادی برای از بین بردن خجالت وی به صورت منطقی و ظریف دارید. به عنوان مثال: با کودکان همسن فرزند خود هم صحبت شوید و در بازی های آنها شریک شوید. اگر کودک شما نخواهد صحبت کند و یا در بازی شرکت کند ، نگران نشوید.
شما و هر کاری که شما با بچه ها انجام دهید که منجر به پاسخ خوب بچه ها شود، به عنوان الگویی است که اجتماعی رفتار کردن را نشان می دهد. شما در ضمن به کودک خود نشان می دهید که چگونه با دیگران ارتباط برقرار کند. کمرویی کودکان خجالتی با برقراری ارتباط بیشتر با افراد ناآشنا ، سریعتر کاهش خواهد یافت. با این وجود مواجه سازی اگر به صورت تدریجی باشد ، بهترین نتیجه را خواهد داشت. در هر زمان اجازه دهید که کودک با موقعیت ها و افراد درگیر شود ، قبل از اینکه شما کودک را برای ارتباط ، تحت فشار قرار دهید.کمک کنید که اعتماد به نفس کودک در یک موقعیت زمانی جدید به صورت تدریجی افزایش یابد و این موقعیت می تواند یک فروشگاه مورد علاقه وی باشد که کودک به طور تدریجی شروع به دادن سفارش خود می کند و همچنین می تواند یک زمین بازی محلی باشد که کودک بالاخره از کودکی که اغلب او را در آنجا دیده است ، اسمش را می پرسد.کودکان خجالتی را بیشتر در معرض کودکان کوچکتر قرارداده و در صورت امکان کودک را در معرض انواع موقعیت ها و افراد قرار دهید تا به تدریج بیشتر و اجتماعی تر عمل کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ناخن جویدن کودکان
مقدمه
از بیشترین واکنش های عصبی که در عین حال اختلالی در رفتار نیز به حساب می آید واکنش ناخن جویدن یا اونیکوپاژی است. این امر که در بین همه تیپ از افراد تقریبا" در همه مراحل عمر و زندگی به چشم می خورد، در نزد کودکان به ویژه آنها که در سنین نوجوانی و بلوغ هستند بیشتر دیده می شود. این امر که در افراد نشانه ای از اضطراب و گاهی عادت است مخصوصا" به هنگامی پدید می آید که برای فرد مشکلی پدید آید و کار بر او سخت شود و یا به نیازهای مهم او رسیدگی نشده و آدمی را در شرایطی قرار دهد که به اندیشه برای حل و رفع مسائل فرو رود.
ناخن جویدن عادتی است که به نظر عده ای ناپسند می آید و هم از این بابت نگران کننده است که برخی تصور دارند این امر سبب ورود میکرب به دهان و بدن شده و امکان دارد گاهی تغییراتی برای زیبائی دندان پدید آورد. یا جویدن و کندن ناخن باعث زخمی شدن انگشت گردد و زمینه را برای دشواری ها بیشتر فراهم آورد.
کیفیت عملی
فرم ساده این عمل که کودک دائما" و به ویژه به هنگام سختی زندگی انگشت به دهان برده و شروع به جویدن ناخن می کند. این امر را ادامه می دهد تا به جائی که انگشت خود را زخمین می کند و زخم های کوچک و بزرگ پوستی در انگشتان او پدید می آید. ممکن است او یک ناخن را بجود و زخمین کند و شروع به ناخن بعدی کند. زمانی هم او به این امر پرداخته و آنگاه به زگیل پوستی انتهای انگشتان می پردازد و این امر همچنان ادامه می یابد تا جائیکه انگشت یا انگشتان او همه گاه مجروح است.
در حالات سخت و شدید آن دیده می شود که این امر به صورت ناخن کندن در می آید و صدمه های سخت و دردهای شدید و گاهی ابتلاآتی ایجاد می کند. بر اساس یک تحقیق از یکصد کودک مورد آزمایش که در سنین 16 ــ 11 بوده اند حدود 34 نفرشان ناخن را به حدی می جویدند که به گوشت می رسید و در تحقیق دیگری رقم این عده به 50% می رسید. کلا" کسانی که در این راه شیوه متعادلانه دارند حدود ربع عده است.
نشانه چیست
ناخن جویدن در کودک از چه امری حکایت می کند؟ پاسخ این است که آن نشانه ای از اضطراب است و از بیماری خاص نمی توان حرف زد. می توان با دیدی وسیعتر به مسئله مزبور نگریست و متذکر شد که ناخن جویدن:
ــ در مرحله اول نشانه نوعی عدم تعادل احساسات در کودک است.
ــ در مراحل شدیدتر حاکی از وجود نوعی تضاد درونی و یا فشارهای سخت و عصبی.
ــ حکایت از احساس تنهائی درباره خود و رنج خود دارد و آن را برای خویش ناخوشایند می شناسد.
ــ نشانه ای برای ابراز احساس رنج درباره مسئله ای خاص.
ــ نشانه ای از هیجان عصبی بسیار شدید است.
ــ گاهی ممکن است نشانه ای باشد از وجود ترسی مزمن که منشأ آن مهم یا جرئی است.
ــ نشانه وجود چیزی در ذهن است که برای کودک قابل حل و رفع به نظر نمی رسد.
ــ در مواردی این حالت حاکی از کمروئی است که طفل در حین برخورد با یک بیگانه، یا در حین پرسش معلم از او، از خود بروز می دهد.
ــ در کل اگر ناخن جویدن به علت یادگیری و عادت نباشد حاکی از نوعی نگرانی و ناراحتی است. او وضعی را احساس می کند که برای غلبه بر آن چاره ای نمی بیند جزء اینکه به خود بپیچد، با لباس خود بازی کند، انگشت به دهان فرو برد، مویش را بکند، اشیاء دور و بر را به دهانش برد و بمکد و ناخن بجود و ...
ماهیت آن
ماهیت آن را نوعی ناراحتی عصبی می دانند که در کودکان مضطرب و خجالتی بسیار است اگر چه در کودکان سالم و طبیعی نیز بیش یا کم وجود دارد و به صورت یادگیری در بین آنان شایع است.
برخی ناخن جویدن را معادل عملی پرخاشگرانه می دانند که در آن پرخاش و مبارزه علیه خود است و ناشی از اضطرابی غیر قابل تحمل می دانند که در آن به خود صدمه ای وارد می آورد. بعضی دیگر ماهیت آن را مکانیسمی برای کاهش فشار حاصل از نابسامانی و نیازمندی های شدید می دانند.
مضیقه های محیط آدمی را به تلاش و فعالیت و مبارزه برای حذف و رفع آن وامیدارد و در آنگاه که احساس کند عرضه و توان این کار را ندارد علیه خود می ایستد و ضد خود تلاش و کوشش می کند. او خود را تحت فشار و مخمصه قرار می دهد تا راهی باشد برای تسکین و آرامش خود.
در کل ناخن جویدن نوعی واکنش است، مستقیم و طبیعی، آمیخته با هیجان، ترس و فشار، نشانه ای از نیاز به انگشت مکیدن، به خود پیچیدن، شب ادراری، کندن مو و نشانه ای است از تحمل فشارهای روحی و مضیقه های محیطی و احساس صدمه بر شخصیت خود.
بهره کودک از آن
اما اینکه کودک از آن چه بهره ای می برد باید گفت که آن وسیله ای است برای پائین آوردن فشار درونی و از این بابت وسیله ای است برای کودک خوب و راحت کننده. کودک به هنگام احساس ناراحتی تنشی را در خود احساس می کند که پس از جویدن و گاهی کندن ناخن احساس آرامش می کند. جویدن ناخن به کودک مضطرب آسودگی خاطر و راحتی می دهد، با سرگرمی خاصی که برای او پدید می آورد لحظاتی از غم و درد راحت می کند و کودکان برای تخلیه فشار روانی و به صورتی ناخودآگاه از آن استفاده می کنند. البته این احساس آرامش چندان طولانی نیست او ناگزیر پس از ساعاتی به حالت اول خود بر می گردد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اشاره :
عقب ماندگی ذهنی یا به اصطلاح دیگر نارسایی رشد قوای ذهنی موضوع تازه و جدیدی نیست . چنانچه در هر دوره و زمان افرادی در اجتماع وجود داشته اند که از نظر فعالیتهای ذهنی در حد طبیعی نبوده اند به خصوص از روزی که بشر زندگی اجتماعی را شروع کرده موضوع کسانی که به عللی قادر نبودند خود را اجتماع هماهنگ سازند مطرح بوده است . در گذشته اجتماع از باب مصلحت ، تعصب و یا سالم سازی ، بعضی از این افراد را تحمل کرده ، عده ای را محبوس می ساخت یا به مرگ محکوم می نمود . این افراد مطرود که به تنهایی نمی توانند راه خود را در زندگی انتخاب کنند و اکثراً آلت دست دیگران قرار می گیرند . صرفنظر از مخارج هنگفتی که دستگاهها و موسسات مختلف برای نگهداری و درمان آنها متحمل میشوند جامعه نیز از نیروی انسانی آنها بی بهره مانده و حتی گاهی زیانهای غیرقابل جبرانی برای خانواده و اجتماع به بار می آورند که موضوع درخور کمال توجه است . امروزه کشورهای توسعه یافته سعی در شکوفا کردن حداقل استعدادهای آنان می کنند. در سال 1370 برای اولین بار در ایران سازمان استثنایی پایه گذاری شد . این سازمان کوشیده با به کار بردن نیروهای متخصص گام موثری در جهت کم رنگتر کردن مشکلات این افراد بردارد . اما هنوز مشکلات فراوانی در این زمینه به چشم می خورد که بررسی و موشکافی پیرامون آن لازم و ضروری به نظر می رسد . گزارش زیر بر گرفته از صحبتهای آقای سیدعباس جلالی رئیس اداره آموزش و پرورش استثنایی استان تهران ، علیرضا نظری کارشناس تامین نیروی انسانی ، مریم سمائی کارشناس روانشناسی و روانشناس مدرسه مهرآئین و چند تن از والدین کودکان استثنایی است .
بحث کودکان استثنایی موضوعی است که اگرچه در کشورهای اروپایی از سالها پیش به آن پرداخته شده ، اما در کشور ما نزدیک به یک دهه است که مسئولان سعی در ایجاد سازمانی مخصوص به این نام کرده اند .
در سال هزار و سیصد و هفتاد به پیشنهاد دکتر افروز اداره خاص کودکان استثنایی در ایران پایه گذاری شد و کودکان توانستند زیر نظر سازمان جداگانه از آموزش و پرورش افاد عادی به ادامه تحصیل مشغول شوند .
در انگلستان لغت استثنایی را محدود به تیزهوشی می کنند و سایر کودکانی را که به عللی تحت حمایت و آموزش خاص هستند کودکان ویژه می گویند . کودکان ویژه یازده گروه هستند و عبارتند از کودکان مبتلا به بیماری قند ، اختلالات حرکتی ، کودکان صرعی ،دارای اختلالات گفتاری ، کودکان ضعیف و حساس که خیلی زود بیمار می شوند ، کودکان ناسازگار ، عقب مانده ذهنی ، نابینا ، نیمه بینا و ناشنوا و نیمهشنوا .
در این که تمام کودکان افراد استثنایی هستند ، شکی نیست . هیچ کودکی عیناً شبیه کودک دیگر نیست و هر کودکی خصوصیات منحصر به فرد خود را داراست ، ولی عده ای از کودکان به اندازه ای با دیگران متفاوتند که احتیاج به یک برنامه خاص و ملاحظه بیشتر دارند . به همین جهت افرادی متخصص زیرنظر یا سازمان با هدف و با وظایف مشخص چنین بچه هایی را تحت پوشش خود قرار می دهد .