لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن .doc :
افسردگی در کودکان
تعریف افسردگی کودکان
افسردگی در کودک و بزرگسال معنای مشابهی ندارد و نشانه های هر کدام متفاوت است. به طور کلی ، افسردگی عبارت است از احساس درماندگی و به بن بست رسیدن ؛ گاهی این اختلال علائم جسمانی دارد و گاهی علائم روانی ؛ در بسیاری از موارد نیز علائم جسمانی و روانی همزمان دیده می شود
پژوهش ها نشان داده است که افسردگی می تواند از آغاز زندگی یعنی دوران نوزادی هم پدید آید. برای مثال ، زمانی که نوزاد به مرحله ای از رشد می رسد که مادر خود را می شناسد ( شش تا هشت ماهگی ) جدا شدن از مادر موجب بروز حالات افسردگی در طفل می شود. نشانه ها
کودک افسرده فاقد انرژی لازم است و احساس خستگی می کند . از لحاظ ظاهر نیز رنگی پریده دارد. تمرکز حواس او پایین می آید؛ چنانچه قادر به توجه کردن و تمرکز داشتن نیست و خود را فردی بی ارزش و بی کفایت احساس می کند. افکار مربوط به مرگ هم در او بروز می کند. فکر خودکشی ( البته بدون طرح و نقشه معین ) نیز در بعضی کودکان افسرده دیده می شود. کودکان افسرده به لحاظ پایین بودن سطح توجه تمرکز، اغلب قادر به درس خواندن نیستند. یادگیری آنها کُند می شود و علاقه ای به درس و مدرسه نشان نمی دهند. افت تحصیلی برای آنها پیش می آید و حتی برخی از آنان ، پس از چند روز تعطیلی و به مدرسه رفتن ، ابراز بی علاقگی می کنند. به تدریج این فقدان تمایل ، به ترس از مدرسه تبدیل می شود. در این شرایط والدین معمولاً علت را در مدرسه جست و جو می کنند؛ در حالی که اغلب ، علت این نوع ترس افسردگی کودک است و از آن جا که کودکان افسرده بسیار به مادر وابسته می شوند نگران از دست دادن مادر یا بیمار شدن او هستند و به این ترتیب از مدرسه دوری می کنند. سردرد، دل درد ، سرگیجه و حالت تهوع از دیگر نشانه های جسمانی افسردگی است. از علائم رفتاری نیز می توان به این موارد اشاره کرد : کودکان افسرده معمولاً دروغ می گویند ، گاهی دزدی می کنند و بعضاً تمایل به کار خلاف دارند
علت ها
افسردگی یک بیماری است که علت های آن می تواند ژنتیکی ، روانشناختی ، زیستی یا محیطی باشد ؛ هر یک از عوامل ذکر شده می تواند ، هم برای کودکان و هم برای بزرگسالان به بروز افسردگی بینجامد. در صورتی که علت ، ژنتیکی باشد بایستی به اختلاف سطح هورمون ها و مواد بیوشیمیایی بدن توجه کرد و در عوامل روانشناختی به رابطه ی والدین و کودک و همین طور به حالات روحی و روانی پدر و مادر
افسردگی به معنای فقدان یا از دست دادن است. کودکان افسرده فرد ، محیط یا چیزی دوست داشتنی را از دست داده اند و یا آن را هرگز به دست نیاورده اند. حتی بعضی از روانکاوان افسردگی را معادل عزاداری دانسته اند و عنوان کرده اند که کودک افسرده برای از دست دادن شخص یا چیزی عزیز و دوست داشتنی ، گویی عزاداری می کند.
شاید در پاره ای موارد به نظر برسد که کودک چیزی را از دست نداده ، اما مسلماً در بین چیزهایی که دارد. فقدان چیزی را احساس می کند؛ برای مثال ، کودک مادر دارد ولی مادر دلخواهش نیست ؛ یا پدر دارد ، اما پدر دلخواه را ندارد. این گونه مضامین هم به عنوان فقدان سمبلیک مطرح هستند و موجب افسردگی می شوند . گاهی رفتار والدین از نوع آزاردهنده ، تحقیر کننده و مقایسه کننده است که حالات افسردگی را در کودک به وجود می آورد. در پاره ای از موارد هم ، مادر خود افسرده است و کودک در اثر مجاورت با او ناخواسته تمامی حالات وی را دریافت می کند.
به طور کلی چنانچه محیط زندگی کودک ، مطلوب نباشد ( از نظر محبت ، توجه و .... ) و نیازهایش ارضا نشود؛ خطر افسردگی برای او وجود دارد.
پیشگیری و درمان
خانواده و فضای روانی آن در پیشگیری از افسردگی و درمان این اختلال تأثیر بسیار دارد. البته در صورتی که افسردگی ، حاصل عوامل درونی باشد ، درمان آن قدری متفاوت است و بایستی کودک نزد روانپزشک متخصص برده شود و سپس روان درمانی صورت گیرد. اما برای درمان افسردگی های محیطی ( که بیشترین نوع افسردگی کودکان را شامل می شود ) ساختن فضایی دوستانه و صمیمانه ، فضایی که کودک در آن احساس کند همه دوستش دارند و نیازهایش را به موقع و به جا برآورده می کنند ، از مهمترین عوامل است.
پدر و مادر افرادی هستند که کودک به آنها علاقه بسیار دارد و وجودشان به ویژه در دوران کودکی لازم است. به علاوه ، ارتباطات منفی و عاری از عشق و پذیرش ، می توانند افسرده ساز باشند ؛ بنابراین وجود محیطی سرشار از عشق و محبت و روابطی سالم و صمیمی برای کودکان ضروری است و نبایستی آنان را از این نعمت محروم کنیم. همچنین باید بکوشیم روابط بچه ها با دوستان و بستگان به طریقی مثبت و مؤثر پیوسته برقرار باشد. آرزوها ، خواسته ها و تمایلات منطقی و طبیعی پاسخ داده شوند و سعی کنیم جلوی فقدان آنچه را که ضروری و لازم است بگیریم.
از دیگر عواملی که به بروز افسردگی کمک می کنند و برای پیشگیری ، باید به آنها توجه کرد. عبارت اند از: - جدا شدن از خانواده و منابع حمایت کننده عاطفی ؛- تعویض مدرسه و از دست دادن دوستان ؛- مهاجرت ؛- عوض کردن منزل ؛- تبعیض بین فرزندان و مقایسه کردن آنها با یکدیگر؛- به رخ کشیدن نکات منفی کودک و ابراز نکردن صفات مثبت او؛- از دست دادن عزیزان ، ( از آن جا که مرگ در اختیار بشر نیست. منظور از توجه در این زمینه آن است که خود و فرزندانمان در این شرایط برخورد مناسبی داشته باشیم) - شکایت والدین از ناراحتی های جسمانی که کودکان را نگران از دست دادن آنها می کند؛- مطرح کردن مسائل و مشکلات اقتصادی در حضور فرزندان ؛ - عنوان کردن حوادث و اتفاقات ناگوار اجتماعی ؛ در درمان کودکان افسرده توجه به علت افسردگی اهمیت فراوان دارد ؛ برای مثال چنانچه منبع حمایتی ای را که کودک از دست داده بشناسیم ، می توانیم جایگزین خوبی برای او در نظر بگیریم.
همان طور که قبلاً گفته شد. افسردگی در اثر فقدان به وجود می آید؛ بنابراین در درمان باید به فکر به دست آوردن چیزهای مطلوب و دوست داشتنی برای کودک باشیم.
اجازه دهیم کودک افسرده صحبت کند و احساس خود را بیان نماید. به احساس او احترام بگذاریم و سعی کنیم با تغییر رفتار خودمان تفسیر کودک از وقایع پیرامونش را عوض کنیم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن .doc :
عروسکها اولین وسایل ارتباط جمعی بشر بودند
عروسک جزو قدیمیترین دست سازهها و همرازههای بشری بوده است و به عنوان نخستین خلاقیتهای هنری و وسایل ارتباط جمعی و دستآوردهای ارتباطی بشر محسوب میشود . فرهنگها زمانی میتوانند به حیات خود ادامه دهند که پویایی و نو شدن خود را فعالانه دنبال کنند و عدم اتصال و ارتباط با تکنولوژی، دوران مدرن کهنگی را به ارمغان میآورد.
اردشیر صالح پور در جشنواره کودک، نیایش و مهر،گفت:به طور کلی عروسک جزو قدیمیترین دست سازهها و همرازههای بشری بوده است. این انسان وارههای کوچک در فرهنگهای مختلف گونهگونیهای فراوانی داشتهاند و به عنوان نخستین خلاقیتهای هنری و وسایل ارتباط جمعی و دستآوردهای ارتباطی بشر محسوب میشوند .در زمانهای بعدی به عنوان پیشگامان هنر تئاتر عروسکی مطرح شدند.
این استاد دانشگاه با اشاره به نقش و حضور عروسکها در تاریخ تفکر بشری، افزود:در ابتدا این عروسکها بیشتر در مفاهیم فکری سهیم بودند اما رفته رفته، بشر، در کنار گرایشات فکری همواره به سرگرمی هم میاندیشیده است و عروسک کم کم از کاربرد آیینی به شکل سرگرمی تغییر شکل پیدا کرد.
صالح پور،حضور عروسکها را در زندگی و فرهنگ بدوی کودکان، حضوری چشمگیر و گسترده دانسته و گفت:کودکان با ویژگیهای خاص تخیلی خود زمینه ارتباط و تعامل با عروسک را دو چندان میکند و کودک به همراه این همراز همدل سعی میکند زندگی خود را بشناسد و از پس مشکلات روزمره برآید و به نوعی نیازهای روحی و دغدغههای خود را پاسخ گوید.
وی با اشاره به تغییر نقش عروسک در تعیین سرگذشت بشر، گفت: بعدها همین عنصر به اسباببازی و وسیله تفریحی برای کودکان تغییر ماهیت داد و به دنبال آن نمایشهای عروسکی برای جانبخشی به مفاهیم روحی انسان در قالبهای گوناگون سایهای نخی دستکشی و باتومی و خیمه شب بازی پدید آمد.
این پژوهشگر حوزه عروسکی، در باره عروسکهای سنتی و نحوه نگرش نوین به آنها گفت: نخستین نگاه باید همواره ما را به حفظ روال فرهنگ سنتی و صیانت آن در همان قالبهای کهنه و دیرینه وا دارد. همچنین از آنجا که فرهنگها همواره به شکلی ثابت و ایستا نمیمانند، عروسکها نیز مشمول این دگردیسی شده و یقیناً میبایست با نوآوری و بدعت بیانگر اصالتهای فرهنگی هر قومی باشند.
نگاهى نو به دنیاى کودک و تلویزیون
بسیاری بر این عقیدهاند که عصر جدید را همانطور که عصر فضا، اتم و ئیدروژن میخوانند به حق باید عصر ارتباط الکترونیک نیز خواند. عصری که در آن هیچ حادثهای به فضای جغرافیایی محدود نیست بلکه به کل جهان یا دست کم کره زمین تعلق دارد. به تعبیری دیگر، انفجار در زمان و فضا موجبات کوچک شدن گیتی و ملل دور دست را فراهم ساخته است. پیدایی خانواده یا به تعبیری دیگر، قبیله جهانی، با این وسایل نو، تحققپذیر گشته است. این وسایل با خود دنیای نو، ارزشهایی تازه و در عین حال اسارتهایی جدید به همراه آوردهاند پس باید فرزندان ما نیز در این دنیای نو نیازها و مسائلی تازه یابند. همانطو رکه از امکاناتی بیسابقه در مقایسه با حیات نیاکان خویش بهره میجویند دنیای ارتباطات الکترونیک درمقابل این نسل، چشماندازی نو خلق کرده است. برخلاف اعصار پیشین تنها مدرسه یا به طور کلی سازمانهای آموزشی انحصار آموختن را در دست ندارند بلکه آموزش در همه جای جامعه به چشم میخورد. با ورود به عصر ارتباطات الکترونیک، مخصوصا تلویزیون آموزش صرفا مجرد و دور از واقعیت نخواهد بود بلکه فرآیند آموختن در واقعیت و به همراه آن صورت میگیرد. در این دوره آموزش تنها از راه انتقال دانستنها از طریق گوش صورت نمیگیرد بلکه با پیدایی خط و کتابت و سپس ابزار تصویری میتوان از چندین حس با هم در راه آموزش سود جست. بدینقرار، کودکان و نوجوانان درعصر ارتباطات الکترونیک میتوانند جدیترین و سختترین محتوای آموزش را در کمال سهولت و تفرجفرا گیرند. بدینترتیب ساعات طولانی آموزش کوتاه به نظر میآیند و کودک در پایان برنامههایش باز هم ملتهب و تشنه آموزشباقی میماند. ضمن اینکه اگر این وسیله ارتباطی به درستی به کار گرفته شود و در خدمت انسانها، مخصوصا کودکان و نوجوانان قرار گیرد، زمان فراغت کودک از بیحاصلی خارج شده کارا، بارورو فرهیخته خواهد شد. پس در عصر ارتباطات الکترونیک هم میتوان از بروز خلا در زمان فراغت دور ماند و هم سرگرمیهایی را در راه گذراندن فراغت قرار داد که جنبه فرهنگی داشته باشند. بدین سان میتوان گفت نسل جدید غرق در انبوهی از اطلاعات و اخبار مجهز به ابزاری، سخت موثرو متمایز از اجداد و پیشینیان خود هستند. آنان نه تنها در راه آموزش، والدین و مدرسه را در اختیار دارند بلکه وسایل آموزشی الکترونیک در تمامیساعات و بدون محدودیت آنان را دربرمیگیرند. آنچه اینجا در توصیف دنیای ارتباطات گفته شده کامل نخواهد بود اگر جهات منفی این عصر و مشکلاتی که کودکان در تماس با آن خواهند داشت عنوان شود. توجه وسیع و عمیق کودکان به وسایل ارتباط جمعی به ویژه تلویزیون، موجب میشود ساعتها در برابر آن بنشینند و از هر حرکت بازبمانند، این در حالی است که امروزه تمامیمربیان بر لزوم تحرک جسمی برای همه انسانها به خصوص کودکان به عنوان عاملی در راه تامین سلامت تاکید دارند. زمانی که وسایل ارتباط جمعی با انسانهایی برخورد میکنند که ذهنی پرداخته شده و ساخته شده دارند کمتر میتوانند بدان رسوخ کنند. زیرا شخص از مکانیسمهای دفاعی خاص خود برخوردار است. این امر در مورد کودکان مصداق ندارد. ذهن کودک، ساده، فاقد شبکه به هم پیوستهای متشکل از اندیشهها و باورهاست. در تماس کودک با تلویزیون بیشتر از همه مادران گله دارند که فرزندانشان چنان غرق در تماشای فیلمهای تلویزیونی هستند که کار مدرسه را به فراموشی میسپارند. کار مدرسه قربانی فراغتی جذابتر میشود که کودک از طریق تلویزیون بدان دست مییابد. همین امر یعنی جذب سخت کودک توسط تلویزیون از طرفی کوشش والدین جدا ساختن وی از این وسیله موجبات بروز تنش را در خانواده فراهم میسازد. تلویزیون که زمان فراغت کودکان را تسخیر نموده است دو فرآیند را موجب میشود: از جانبی کودکان ما با دیدن برنامههای آن خود را با قهرمانان نمایش هم هویت میکنند و از جانب دیگر به فرآیند پیچیده فرافکنی دست میزند. بدینسان کودک خواستهها، آرزوها و امیالی را که در دل دارد ولیکن جرات اظهار آن را ندارد از طریق تلویزیون در خارج مجسم میدارد و این امر به نظر ارسطو به نوعی پالایش روانی منتهی میشود. پس به طور قاطع میتوان گفت هیچ گاه در تاریخ جامعه انسانی این چنین انسانها در معرض انبوهی از پیام، اطلاع و خبر نبودهاند. وسایل ارتباط جمعی موجب شدند که در آغاز گوش انسانها (با رادیو) و سپس چشم و گوش با تلویزیون چنان بردی یابند که پیامهایی را از هزاران کیلومتر دورتر بشنوند و ببینند. حاصل این انقلاب تکنولوژیکی، انبوهی از پیام است که در یک آن انسانها را دربرمیگیرد. اگر در گذشته برای شنیدن یا دیدن پیام، انسانهای بسیار از یکدیگر سبقت میگرفتند، حالا چنین نیست این پیامها هستند که معلق در هوا و در جست و جوی شنوندهاند. با این تفسیر این کودکان هستند که هر روز در میان بمبارانی از پیام و خبر دست و پا میزنند. بدینترتیب میتوان گفت عدم استفاده درست از تلویزیون و نداشتن فرهنگ مناسب برای بهرهبرداری از آن باعث کاهش تحرک، تاثیرپذیری مفرط، تعدی به حریم آموزشی کودک و تنازع درونی خانواده میشود. آنچه بر اهمیت این بحث میافزاید کار رویکرد و توجه کودکانی جامعهمان در ارتباط با این وسیله ارتباط جمعی است در کنار اثرات و تبعاتی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
کودکان تیز هوش
کنجکاوی و تفکر پیرامون افراد تیز هوش و با استعداد وسابقه ی بسیار طولانی دارد و احتمالا به زمانی بر می گردد که برای اولین بار انسان علاقه مند شد به آنکه بداند چرا افراد با هم متفاوتند . در جوامع مختلف هر زمان افرادی بودند که از خود توانایی هایی و برجستگی های خاصی نمایین ساخته و موجب بر انگیختن حس کنجکاوی مردم شده ومورد شک یا نفرت و یا ترغیب و تشوبش آنها بسته به چگونگی فرهنگ وخلق و خو وعقاید جوامع قرار می گیرند.بودند افرادی که با با استعدتد فراوان و نبوغ فوق العاده خویش در طول زندگی توجه و تحسین همه را به خود جلب نموده ویا بدون توجه مردم زندگی کرده وگهگاه پس از مرگشان به نبوغ آنها پی در پی شده است. در یونان قدیم افلاطون را عقیده بر آن بود که کودکان با هوش می بایست در سنین کوچک انتخاب شده و به ا نها به طور اختصاصی علوم وفلسفه تعلیم داده می شود . او می گفت باید سر آمد این افراد برای فرمانروایی ایالات انتخاب گردند . افلاطون عقیده داشت که بقای دموکراسی یونان بستگی به توانایی ان کشور در اموزش و پرورش افراد با استعداد و برجسته خود جهت رهبری جامعه دارد . طرظ تفکر آ داب ورسوم و عقاید جوامع نقش موثر ی در شناسایی وتعلیم وتربیت کودکان سر آمد داشته است . در یونان قدیم عقیده ی مردم بر آن بود که نبوغ وتیز هوشی یک هدیه ی الهی است و دریچه ای به علم لایتناهی که شخص را قادر می سازد به عمق حقیقت پی برده و مرگ و فنا را اززندگی دور کند . از طرفی دگر در گزشته ی دور گروهی را عقیده و نظربر این بوده که نبوغ یک حالت و احساس مخرب و انحرافی است و فقط به هنگام دیوانگی است که می تواند خلاقیت داشته باشد . هم چنین بر خی عقیده داشتند که نیروی خارق العاده ای ذهنی نشانه ای هز بیماری بدنی است در همه حال وجود نظرات و عقاید متفاوت ومتظاد پیرامون تیز هوشی حتی از زمان های بسیار گذشته مورد توجه انسان ها بوده اند . بحث در اینکه ایا مردان وزنان قهرمان بوده اند که تاریخ را ساخته اند و یا اینکه تاریخ قهرمان پرور بوده است . سالها ادامه داشته وهنوز هم ادامه دارد . اما علیرغم اینکه جواب به این سوال کدام باشد یک چیز کاملا مشخص وروشن است که همواره توجه و علاقه به کارائی ها و خدامات اشخاص سر امد و استسنائی در طول قرون گذشته بسیار عمیق تر و گسترده تر از توجه به مطالعات صرف تاریخ است . مفهوم نبوغ و استعداد نیز همیشه نسبی بوده و در طول تاریخ در میان اقوام و جوامع مختلف با معنی نبوده است انسانهمواره قادربه انجام کارهای فوق العاده و کسب مهارت هایی بی شماری بوده است اما اینکه کدام عمل و مهارت او ناشی از استعداد و نبوغ فوق العاده و کسب مهارت هایی بی شمار می باشد . منوط به قضاوت جامعه است که در ان زندگی ی کند . قضاوت های جوامع در طول تاریخ همیشه در طول تاریخ همیشه د ر تغییر و تکامل بوده است بوده و تر غیب و تشویق از افراد سر امد دست خوش عقاید و تحولات گوناگونی بوده است به عنوان مثال بعد از ظهور مسیحیت و گرایشات مذهبی در جوامع غربی مردم غالبا افراد سرآمد و استسنائی را پیامبران و بعد رهبران مذهبی کشیش ها و کسانی می دانستند که از قدرت بیشتری در تفسیر روشن احکام الهی و چگونگی بهشت و دورزخ برخوردار بودند . با ظهور اسلام در شرق و تبلیق و تشویق از تحصیل در علوم و فنون مختلف نهضت تازه ای در شرق و سپس به تدریج در غرب صورت گرفت در این دوران تاریخ شاهد نوابغ بزرگی در علوم ریاضی و پزشکی فلسفه و ادبیات وهنر می باشد . تشویق و حمایت اسلام از تحصیل بحد یکه آن را عمری واجب و ضروری تلقی کرده فرصت مناسبی بود برای رشد استعداد و نبوغ افداد سر امد در رشته های گوناگون و پایه گذاری تمدن بزرگ اسلامی . با آغاز دوره ی رسانس در اروپا پذیرش مفهوم افلاطون نبوغ و تیز هوشی به تدریجموجب تحولات وسیعی در زمینه های مختلف فلسفی و علمی و صنعتی گردید نهضتی علیه ایستائی وتحجر فکری جامعه به وقوع پیوست و رهایی وآزادگی فکری افراد سرآمد ارمغانی بود که آ نها می توانستند در سایه ی آن گسترده تر و فراتر از همیشه در محیط و جامعه بیند یشند . این نهضت باب تازه ای را در تمدن و فرهنگ غرب گشود . در واقع از این دوران است که در غرب فکر پرورش استعداد های درخشان به شکل پیوسته وساذنده نضبح گرفته و تا حال ادامه یافته است. دراینجا اشاره به یک نکته ی ضروری به نظر می رسد وهمانطور که بیشتر ذکر گردید همواره عقاید ونظرات منفی ومخالف نسبت به افراد سرآمدو نابغه وجود داشته است وهر گروه وجامعه ای دلا یلی نیز بر عقاید مخالف خود داشته اند. از جمله اعتقاداتی که بویژه در دوره ی رسانس و قرون اخیر رواج داشته است عقیده ای است که بر هم زدن وضع موجود وابداع و خلاقییت را مشکوک و اهانت به ادب و رسوم و فرهنگ جامعه میداند . از مسائل و مشکلاتی دیگر دیگر که در راه پیشرفت در رسیدگی و حمایت از کودکان تیز هوش وجود داشته است نظرات و عقاید کسانی بوده است که تیزهوشی و نبوغ را همراه با اختلافات روانی و حالات غیر عادی تلقی نموده اند و اینکه ایا بین نبوغ و رفتار غیر عادی رابطه ای وجود دارد خود موجب سالها بحث و تحقیق در این رابطه گشته
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن .doc :
کودکان بی هویت و آینده!
ایران امروز که قر یب نیمی ا ز جمعیت آن بر اساس سن نما زیر ۱۹ سالگی قرار دارد بدون تردید بخش بزرگی از راه نا پیموده خود را در گرو حرکت وکنش های کودکان ونوجوانان امروز به عنوان نسل آتی این مرزوبوم وا نهاده است . هویت یابی وانتقال تاریخچه جنبش ها وخواسته ها وانتظارات پاسخ داده نشده مردم ما در طول حداقل سده اخیر تاکنون به این نسل آینده ساز، تنها راه نیل به جامعه مدنی است که بتواند نسخه های درونزا برای مسائل وتمنیات مردم این کشور تجویز کند . متاسفانه علیرغم اهمیت این نسل ، به دلایل متعدد از جمله غفلت رهبران در طول چند دهه اخیر،بخش بزرگی از این جمعیت در وضعیت بحران هویت بسر میبرد. بطوریکه نمیداند از کدام بستر تاریخی وفرهنگی برامده است ، چگونه به چنین وضعیت رقت باری از نظر اقتصادی ، سیاسی ،اجتماعی وفرهنگی افتاده است وبا تاریخ ونسل دیروز وامروز خود بسیار بیگانه است. این وضعیت که میتوان از آن به عنوان شکاف بین نسلی یاد کرد،منجر به ایجاد حلقه مفقوده ای شده است که میان گذشته وآینده پیوند ارگانیکی برقرار نمی کند. این مهم با همه اهمیت خود ،در یادداشت کنونی محور بحث ما نیست ودر جای دیگر بطور مبسوط بدان خواهم پرداخت. در این میان نشانه هایی از یک بی هویتی به مفهوم دقیق کلمه نیز پدیدار شده است که اصطلاحا به آن کودکان بی هویت اطلاق می شود. کودکان بی هویت شامل آن دسته از کودکانی است که از نظر تبار شناسی وموقعیت اجتماعی و فرهنگی با یک بحرا ن هویت روبرو هستند . کودکان بی هویت یا بی شناسنامه وناشناس به دلیل نامشخص بودن پدر و رهاشدن طومار زندگی آنان در دستان مادر بی پناه وبی سرپرست و یا مراکز نگهداری این سنخ از کودکان ودر بد ترین وشاید شایع ترین وجه آن در کنترل وسوء استفاده افرادوگروه های نابهنجار وبزهکار از هیچ هویت وشناسنامه رسمی بر خوردار نیستند . در اینجا به بررسی اجمالی برخی از زمینه ها وتبعا ت ظهور وتوسعه این پدیده از ابعاد مختلف اهتمام می شود : زمینه ها: زمینه های عینی وذهنی ظهور وبروز این پدیده از ابعاد متعددی قابل بررسی است:
۱ . عوامل دینی .
ا ز این منظر تحت عنوان صیانت از خانواده کلیه کودکانی که در اثر روابط جنسی نامشروع به دنیا می آیند اساسا فاقد هرکونه جایگاهی برای شناسایی حقوق اجتماعی هستند. عمده منطق این رویکرد نیز از دیر زمان بر این مبنا استوا ر است که بتوا ن با این محرومیت جانکاه از فعلیت وقوع را بطه جنسی غیر مشروع و زنا پیشگیری کرد .در این رویکرد زندگی کودکان قربانی کنش های غیر رسمی ونامشروع بزرگسالان می گردند وتاوان ا ین اعمال را کودکان و در واقع آیندگان می پردازند .
۲ . عوامل حقوقی .
در حقوق مدنی وفقهی برگرفته از مبانی دینی، نیز به دلیل نامشخص بودن جایگاه تبار شناختی این دسته از کودکان و مسکوت ماندن این رویکرد در برخورد با این پدیده نسبتا فراگیر دنیای امروز وبخصوص اوج گیری جنبش های دفاع از حقوق آنان ،این پدیده مغفول مانده است .عدم اشراف واذعان قانونگذار به تحولات اجتماعی بوقوع پیوسته در عصر حاضر وعدم درک روح عصری قانون که جزای جرایم امروزی را نمی توان به آیندگان تحمیل و احاله کرد ودر نهایت محدودیت شرعی در باز تعریف روابط جنسی به اصطلاح نامشروع وتحدید دامنه دربرگیری این کنش در جامعه امروز ایرا ن در تطابق با تحولا ت جهانی از دیگر زمینه های بروز ودوام این پدیده بشمار میرود .
۳ .عوامل اجتماعی.
عدم پاسخگویی به نیازهای جنسی جوانان، تعطیلی رسمی وآشکاراین رابطه میان دو جنس، از کودکی تا بزرگسالی مگر در قالب ازدواج های بدون شناخت از روانشناسی دو جنس از هم وبدون وجود میدان گسترده انتخاب از بین گزینه های متعدد وسعی و آزمون بسیار و وقوع فراگیر روابط جنسی تحت عنوان نامشروع و منجر شدن اغلب این روابط به تولد کودک که بخشی ا ز آن ناشی ا ز فقدان آموزش های جنسی در ایران است ، از یکسو سبب ساز تشدید میزان تولد های نامشروع و کودکان بی هویت ا ست . از سوی دیگر مرد تباری مطلق در فرهنگ ومبانی حقوقی وشرعی منجر به شرایطی گردیده است که بدون شناسایی پدر یافاعل رابطه جنسی منتهی به فرزند زایی( حتی با وجود، حضور واعلا م آمادگی مادردر قبول مسئولیت سرپرستی ) هویت کودک مورد تایید قرار نمی گیرد . همچنین وقوع پدیده مهاجرت وسکونت غیر قانونی تعداد کثیری از مهاجران افغانی در ایران و اقدام بسیاری از خانواده های فقیر در قبول همسری آنان با دخترانشان ، در کنار آزادسازی کشور افغانستان از تاریک اندیشان وشب پرستان، منجر به بازگشت خیل وسیعی از افغانی ها گردیده است که به دلیل محدودیت ها وعدم انطباق قوانین دو کشور در زمینه تبعیت همسر ،قریب بیش از ۴۰ هزار خانواده در قالب زن وفرزندان ، بدون وجود پدر آن هم از نوع قانونی اش باقی گذارده است که علاوه بر زنان بی سرپرست وبی شوهر آن افغانی ها ،جمعیت بزرگی از کودکان بی هویت باقی مانده است که طبق تعریف قانون وقانونگذار نمی توان به آنان شناسنامه صادر کرد.
۴ . عوامل سیاسی .
عدم اهتمام بموقع دولت در ساماندهی مهاجران غیر قانونی و شناسایی وثبت وضبط عقود اقتصادی و از جمله اجتماعی آنان ، تلاش نا کافی ودیر هنگام برای رفع چالش ها و ناهمخوانی های قانونی میان دو کشورو پاسخگو نبودن دولت در مقابل ملت در ازای این قصور بزرگ وزمینه سازی بروز چنین پدیده فاجعه باری در کشور، اسباب شکل گیری این پدیده را فراهم ساخت.
۵ . فقر فرهنگی وتعصب.
بسیاری از جوانان تازه ازدواج کرده در تولیت وپدری و مادری فرزند ماحصل تولید خود،و فقدان تمایل به فرزند خواندگی کودکان بی هویت نیز از سوی دیگر بر تقویت شرایط پیش گفته صحه می گذارد . تبعات: بدون شک پیامد های چنین پدیده بی سامانی در کشور دارای ابعاد وسیعی است که به برخی از آنها در این مجال پرداخته میشود:
۱ .از نظر اقتصادی.: عدم پیشگیری وساماندهی کودکان بی هویت در آینده ای نه چندان دور منجر به بی سامانی شغلی ناشی از فقدان امکان کسب آموزش ومهارت ،فقر روز افزون این قشر به دلیل دستمزدهای اندک، وآسیب پذیری وآسیب زایی این قشردر آینده خواهد شد .
۲. از نظر اجتماعی. : ادامه این روند سبب ساز بی هویتی ،اختلال در منزلت ونقشهای این قشر،بی هنجاری ،لا قیدی و لاابالی گری ،گسترش تضاد های اجتماعی ،طرد این قشر توسط سایر اقشار شناسنامه دار!،وانزوا طلبی وبیماری روانشناختی این قشر می گردد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 19 صفحه
قسمتی از متن .doc :
امروزه باوجود پیشرفتهای علمی و فن آوریهای شگرف تمدن بشری، پیشگیری و درمان معلولیت های مختلف و محو پدیده ناخوشایند نابینایی ـ به جز در مواردی بسیار معدود ـ آرزویی بیش نیست. نابینایان به عنوان قشر غیرقابل اغماضی از جامعه در سطوح مختلف سنی مطرحند. کودک نابینا برای نخستین بار در فضای خانواده نفس می کشد. افراد خانواده نخستین کسانی هستند که کودک نابینا حضور آنها را درک می کند. بنابر این پدر ومادر کودک نابینا نخستین آموزگاران و سازندگان بنای شخصیتی اویند.
پدر ومادری که بطور غیرمنتظره کودک نابینایی را در آغوش می گیرند با احساسی آمیخته با ناباوری و عدم قبول این واقعیت ناخواسته، اضطراب اندیشه «چه کنم» امروز و نگرانی و وحشت «چه خواهد شد» فردا، روبرو می شوند. این احساس مخرب در روحیه و احساسات این طفل کوچک و معصوم اثر می گذارد. احساس ناامنی را در ضمیر او تقویت می کند. اتکای به نفس را از او می گیرد و به خود یاری و استقلال وی زیان می رساند. به همین جهت آموزش و راهنمایی پدر ومادر کودک نابینا در درجه اول ضروری تر از خود اوست. والدین کودک نابینا، نابینایی او را فاجعه یی بزرگ می پندارند و نمی دانندکه درک آنها از فرزندشان به کلی با درک وی از خودش متفاوت است. کودک نابینا ابتدا اصلاً نمی دانسته که از چه چیزی محروم شده و یا چه چیزی را از دست داده است و دیگران با او متفاوتند.
این ناآگاهی از خود، تا مدتها ادامه دارد. کودک نابینا در سنین پیش از دبستان آمادگی پذیرش آموزشهایی را دارد که به کسب محارتهای خودیاری منجر می شود. لیکن از آنجایی که بیشتر مراحل یادگیری در این سنین از طریق تقلید صورت می گیرد، شایسته است دیگر حواس وی به حدی تقویت شوند که بتوانند جایگزین حس بینایی شوند. در حین تقویت حواس در هر فرصت مناسب با گفتن مطالبی شیرین و جذاب محیط پیرامون او را توصیف و قابل درک نمود تا قادر به تقلید شود. همچنین باید به رشد حرکتی و تقویت مهارتهای جهت یابی کودک توجه خاصی داشت. کودک در این سنین دارای انرژی فراوان و هیجان بسیار، برای تحرک وبازی است و بتدریج به تفاوتهای خود با دیگران پی می برد.
کم کم به محدودیتهای خود می اندیشد، و احساس عدم امنیت نسبت به محیط پیرامونش در وی به وجود می آید. در این زمان باید کودک را دریافت. باید او را با محیط آشنا کرد تا احساس امنیت کند.
شرایط شرکت او را در بازیهای گروهی با همسالانش فراهم ساخت. او را با توانمندیهای خود آشنا کرد و مقدمات بروز استعدادها و توانایی هایی را فراهم ساخت. اگر کودک رها شده و در خود فرو رود، بتدریج از فرآیند رشد عقب مانده و از بستر طبیعی اجتماع منزوی می شود.
بدون شک نقص بینایی در احراز تجربه و کسب دانش محدودیتهایی ایجاد می کند، ولی این محدودیت ها به آن اندازه نیست که فرد نابینا را از تمام فعالیت های آموزشی، فراگیری حرفه و تجربه اندوزی محروم گرداند. چه بسیارند افراد نابینا که در آموزش بسیاری از علوم و فنون از بینایان نیز بهتر عمل کرده اند. نابینایان در علوم انسانی پیشرفتی قابل توجه دارند. در موسیقی ممتاز می شوند.
برخی از کارها را مشترکاً با بینایان انجام می دهند. فکر و دست آنان با کمک و دید بینایان بر بسیاری از مشکلات فایق می آید.
آموزش و پرورش کودکان و بخصوص نابینایان درگرو اتحاد مستمر و محکم اولیا خانه و مدرسه امکان پذیر می گردد. متولیان امور آموزشی و پرورشی باید از وحدت رویه و وفاق کامل و تقسیم کار مناسبی برخوردار باشند تا اجرای صحیح وظایفشان، به اهداف عالی هم نزدیک شود. اولیاً خانه و مدرسه دانش آموز نابینا، ضمن برقراری جلسات و ملاقات های مستمر و مکرر، آموزش و پرورش فرزندشان را جریان می دهند و از هر گونه وقفه یا عدم هماهنگی جلوگیری می کنند. به این ترتیب تحصیل دانش آموز نابینا بی وقفه استمرار خواهد داشت، تا چشمان خاموش او بتواند فانوس راه خود و دیگران باشد.
زندگی امروز حاکی از ایده های نوینی است که مبتنی بر پرورش تفکر و استدلال افراد می باشد. ایجاد عادت به تفکر و استدلال در کودکان بوسیله پرورش خلاقیت امکان پذیر است و این امر برعهده خانواده و مدرسه است.خلاقیت بکارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر و مفهوم جدید است لذا برای خلاق بودن باید آنگونه فکر کرد که دیگران فکر نمی کنند.کودکی که دچار آسیب بینایی است ممکن است دوره های حساس رشد را به خوبی طی نکند و با مشکلات اجتماعی و عاطفی بسیاری مواجه شود. بینایی، انگیزه تعامل با دیگران و کشف محیط را در کودک ایجاد می کند، بنابراین ضروری است که والدین و مربیان این کودکان، محیط را برای پرورش همه جانبه آنان مهیا سازند و حتی می توان انتظار را از این حد نیز فراتر برد و با اتخاذ روشهایی ساده به پرورش خلاقانه آنان