لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
به عنوان یک کارآفرین ،هنر فروش را یاد بگیرید
جوامع امروز، بهویژه اقتصادهای در حال رشد، نیاز شدیدی به کارآفرینان توانمند احساس میکنند. در بسیاری از کشورها کارآفرینان موفق بهعنوان قهرمانان ملی شناخته میشوند. همهی کارآفرینان موفق، چه بدانند و چه ندانند، از اصولی پیروی میکنند که در کتاب "کارآفرینی: 21 قانون طلایی برای مدیران شرکتهای جهانی" به خوبی تشریح شدهاند. این کتاب را نویسندگان همین مقاله نوشتهاند. تا جایی که به فروش ایدهها، فرآوردهها و خدمات مربوط میشود، کارآفرینان در هر سطحی که باشند باید بر تکنیکهای فروش در عالیترین سطوح آن مسلط باشند. این مقاله شما را با زوایای پنهان هروش آشنا میکند. مادرم داستان اولین تجربه فروش مرا بارها برایم بازگو کرده است؛ زمانیکه دو و نیم ساله بودم و جلوی منزلمان در کالیفرنیا، مثل مردهای بزرگ، یک دکه کوچک لیمونادفروشی سر پا کردم. اکنون که سالها از آن ماجرا میگذرد نمیتوانم ترازنامه مالی دقیقی از آن فعالیت ارائه دهم، ولی مادرم مطمئن است که من کاملا" اتفاقی و بدون نقشه قبلی این کار را انجام دادم. میخواهم بگویم فرد کارآفرین در هر سنی و در هر کسبوکاری که باشد باید چگونگی فروختن را بداند. به جرأت میتوانم بگویم هیچ کارآفرین موفقی را ندیدهام که از فروش ایدههایش ناتوان باشد. روند رو به رشد کنونی این است که مدیران عامل شرکتها در واقع مدیران فروش نیز هستند. بهطور کلی هر کس که تنها بتواند لیموناد، بستنی و پیتزا بفروشد یا اتاقهای یک هتل را کرایه دهد، موفق نمیشود. سر منشأ موفقیت، فروش ایده به شرکاء ، همکاران، صاحبان سرمایه و عموم مردم است. فروش یک توانایی است که مردم را وا میدارد تا از دیدگاه شما به قضایا نگاه کنند. نمیدانم اگر نمیتوانستم مردم را متقاعد کنم که مانند من بیاندیشند، امروز در چه موقعیتی بودم. شعار همیشگی من این است: "بیا اول روش مرا امتحان کنیم؛ اگر عملی نبود روش تو را امتحان میکنیم". برای مردمی که میخواهند ایده شما را بخرند و راه مورد نظر شما را امتحان کنند، باید منافعی وجود داشته باشد تا این کار را با رضایتخاطر انجام دهند. فروش یک هنر است که افراد را متقاعد میکند تا از یک موقعیت به نفع موقعیت دیگر صرفنظر کنند؛ این افراد ممکن است بانکداران، سهامداران و یا مشتریان یک رستوران باشند. چطور میتوانید به یک مشتری بقبولانید که تبلیغات تجاریاش را به شرکت شما بسپارد، در حالیکه شرکتهای مشهور دیگری وجود دارند که اسمهای معروفی را یدک میکشند؟ چطور یک رئیس بانک را متقاعد میکنید تا صدها میلیون تومان برای ساختن یک هتل در ساحل فلان رودخانه به شما وام بدهد؟ چطور یک جوان پرتلاش و زیرک را مجاب میکنید به جای اینکه به استخدام یک شرکت بزرگ بینالمللی در آید، کارمندی شرکت کوچک شما را با حقوق کمتر بپذیرد و دنبال کارهای اجرایی شما بدود؟ و بالاخره، چطور فرد خسیسی را که میخواهد برای شام پیتزا بخرد، وامیدارید تا آگاهانه 1000 تومان برای خرید مقداری سبزی و از این قبیل هزینه کند؟ افراد مهارتهای فروش بسیار متفاوت دارند. بعضی از مردم با این مهارتها بهدنیا میآیند، و دیگران باید آنها را یاد بگیرند. از دیدگاه برخی تحلیلگران، مهارت فروش پنج جزء دارد: 1. توسعه چشماندازها: تشخیص دهید که مشتری واقعا" چه میخواهد. 2. یافتن یک روش: بازاریابی موقعیت از دیدگاه مشتری آغاز کنید. 3. پیامگذاری: به آنچه که میفروشید اعتقاد داشته باشید. 4. نزدیک شدن به معامله: به یاد داشته باشید که هدف شما فروش است، و هر کار دیگری اعم از مذاکره برای این هدف انجام میشود. 5. پیگیری: مطمئن شوید که مشتری راضی شده، تا دوباره هم به سراغ شما بیاید و از شما خرید کند. من این حرفها را زیاد نمیفهمم و ترجیح میدهم همه آنها را در یک فرمول طلایی دو واژهای خلاصه کنم: "اعتقاد به فرآورده"، و "جدیت". وقتی شما به چیزی اعتقاد ندارید، فروش آن برای شما خیلی مشکل میشود. بهعنوان مثال، من نماینده فروش هواپیماهای پایپو در تایلند هستم، و چون به کیفیت این هواپیماها اعتقاد دارم آنها را به سادگی میفروشم؛ زیرا سالهاست که با این نوع هواپیما پرواز کردهام و به این نتیجه رسیدهام که بهترین هواپیما در نوع خود هستند. بدون جدیت حقیقی و خالص هیچ کاری از پیش نمیرود. چند سال پیش خود را داوطلب احراز پست ریاست اتاق بازرگانی آمریکا در تایلند نمودم. روزهای اولی که در این اتاق استخدام شدم به من اعتنایی نداشتند و اجازه نمیدادند که زیاد در کارها دخالت کنم؛ چرا که از نظر آنها بهقدر کافی "کهنه کار" نبودم. رقیب من یک بانکدار از اهالی مانهاتان (آمریکا) بود که در تایلند فعالیت میکرد و از هر لحاظ، چه فردی و چه حرفهای، بسیار با کفایت بود. بههرحال احتمال موفقیت من برای احراز این پست بسیار ناچیز بود؛ اما شعار سادهای داشتم. شعارم این بود که سالهاست در تایلند هستم و تصمیم دارم بقیه زندگی خود را نیز در تایلند بگذرانم. رقیب من مهاجر پیری بود که احتمالا" تا چند سال دیگر از کار برکنار میشد. باید همه را متقاعد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
به یاد خدا
به عنوان معلم باید عمیقاً باور داشته باشیم که هر دانش آموز قابلیت رشد و یادگیری را دارد به شرط آنکه ما ابزارهای سنتی ارزشیابی را که بدون توجه به تفاوتهای فردی، فقط به دنبال نقطه ضعف هاست رها کنیم و ابزاری بسازیم که توانایی ها را شناسایی کند و به دانش آموز اعتماد به نفس بخشد و زمینه را به گونه ای مهیّا کنیم که نمره گرایی از بین برود و معلم و دانش آموز و اولیا همه به دنبال کیفیت کار باشند نه کمیت.
بسیاری از معلمان نگران اتمام برنامه های درسی خود هستند بدیهی است بخشنامه ها و دستورالعمل های اداری و اجرایی در تولید این نگرانی نقش عمده دارند و باعث افت کیفی کار آنان می شود. برای رفع این نگرانی باید چاره اندیشی کرد تا کیفیت فدای کمیّت نشود.[1]
ارزشیابی:
هر کاری که قضاوتی به همراه داشته باشد ارزشیابی است که بعضی از مواقع سنجش و ارزشیابی معادل به کار می روند، اما به واقع هم معنا نیستند. سنجش، اندازه گیری عملکرداست و مشتمل بر قضاوت نیست و این نقش بر عهده ی ارزشیابی است.[2]
در واقع امتحان نوعی ارزشیابی است که طبق اصول معینی انجام می شود و وسیله ای برای توصیف تغییر رفتار دانش آموز در جهت اهداف آموزش و پرورش وکمک به بهبود یادگیری است که 7 هدف اساسی را به دنبال دارد.
1- کمک به یادگیری دانش آموز
2- کمک به یادگیری دانش آموز برای آشنایی باهدفهای آموزشی – درسی
3- برانگیختن رغبت و علاقه ی دانش آموزان به یادگیری
4- تصمیم گیری برای شروع مراحل بعدی تدریس
5-اصلاح روش تدریس
6- ارتقا و طبقه بندی دانش آموزان
7- تصحیح نتایج فعالیّت های فراگیران و دادن بازخورد به آنها.[3]
هدف ارزشیابی خدمت به آموزش است، نه در کمین نشستن برای غافلگیر کردن دانش آموز و محک زدن او با معیار آنچه «نمی داند» فرهنگ موفقیّت رامی توان با کاربرد روش صحیح در آموزش و ارزشیابی بر فضای کلاس غالب کرد. [4]
اطّلاعات حاصل از سنجش و ارزشیابی مستمر هر دانش آموز باید به این پرسش معلم پاسخ دهد که این دانش آموز درکجا قرار دارد و من برای پیشرفت او چه میتوانم بکنم؟ نه اینکه معلم نتیجه گیری کند که مثلاً این دانش آموز زیرحد متوسط یا کند ذهن یا تیزهوش است.[5]
مواردی که در ارزشیابی ها با ید رعایت کرد:
1- آنچه که ارزش اندازه گیری داشته باشد.
2- ارزیابی دانش پایه و عمیق
3- توانایی تفکر، درک و استدلال علمی
4- تعیین حدودی که فراگیران درک کرده اند
5- هم توجه به فرآیند و فرصت یادگیری و هم به نتیجه نهایی.
6- استمرار ارزشیابی
7- سنجش توان کار گروهی و انفرادی[6]
دسته بندی ارزشیابی های آموزشی
1- آغازین 2- تکوینی 3- تشخیصی 4- پایانی (تراکمی)
اهمیت ارزشیابی تکوینی
ارزشیابی جز جدایی ناپذیر و اساسی در فرآیند یاددهی، یادگیری است به طوری که اگرمعلم شکل اجرای آن را هرگونه انتخاب کند اندکی از آثار آموزشی آن نمی کاهد.[7]
به علّت اهمیّت این ارزشیابی در توصیف داده ها و رفتارها در این بحث به آن می پردازیم.
- نظارت معلم بر تحقّق انتظارات آموزشی وپرورشی بخش های گوناگون هر مطلب آموزشی.
- هدایت مداوم یادگیری دانش آموزان بر اساس توانایی هایشان به سمت تحقّق انتظارات آموزشی و پرورشی.
- اصلاح بهبود روش های آموزش و پرورش اعمال شده در کلاس درس.
- کشف راهکارهای متناسب بارشدهردانش آموز تا او بتواند از مرز کنونی توانایی هایش فراتر رود.
- پی بردن به جریان های روان شناختی مؤثر در یادگیری دانش آموزان و ارائه ی بازخور لازم و مناسب.
- آگاهی از چگونگی تشکیل ساختارهای ذهنی مربوط به دانش، مهارتها و نگرش اکتسابی و چگونگی فرآیند و نحوه ی استفاده از آن در حل مسائل در شرایط و موقعیّت جدید.
- ارائه بازخورد لازم به دانش آموزان در مورد فعالیّت ها و کوشش های آموزش وپرورش به منظور ایجاد توجه لازم و افزایش و علاقه به فعالیت ها در آنان.
- انطباق روش، برنامه، وسایل و منابع آموزشی با نیازهای دانش آموزان.
- کشف شکاف بین انتظارات آموزشی و پرورشی با دانش، فهم، مهارت و.... دانش آموزان و کمک به آنان برای کاهش این فاصله.
- آگاهی معلم از اینکه در کلاس درس چه موضوعی راآموزش داده است و این که کدام قسمت از آموزش به کار بیشتر نیاز دارد.
در واقع تفسیر نتایج ارزشیابی تکوینی به این منظور انجام می شود که مشکلات، نارسایی هاو بدفهمی های یادگیری هر یک از دانش آموزان مشخص شود. و نیز روشهای مناسب برای رفع آنها را به معلم و دانش آموز نشان دهد.
به بیانی دیگر، نتایج این نوع ارزشیابی پیشرفت تحصیلی، فرضیه هایی را در اختیار معلمان به عنوان پژوهشگران آموزشی قرار می دهد تا با توجه به آنها به رفع بدفهمی ها، نارسایی ها، و مشکلات احتمالی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
به یاد محمد علی جمالزاده آغازگر سبک واقعگرایی در نثر معاصر فارسی
به گزارش خبرگزاری فارس، محمد مایلی کهن لامروز متن بیانیه شماره 2 خود که در واقع متن استفعفایش از سرمربیگری تیم ایران محسوب میشود را به شرح زیر صادر کرد: بسمه تعالی بیانیه شماره 2 مربی شدن چه آسان، آدم شدن محال است
نمیدانم چه بگویم، چه بنویسم. به قول مجری محترم برنامه نود، این روزها بلوایی در فوتبال ما به وجود آمده که قداست آن را زیر سوال برده که همه آن ناشی از بیانیه احمقی به نام مایلی کهن است. بله؛ محمد مایلی کهن. این مزدور به مردم و میهن، که به یکباره تمام قداست و زیبایی فوتبال ما را شکسته و تنها نیمه خالی لیوان را دیده و همواره فریاد سر میدهد ای مردک (مایلی کهن) چگونه به خودت اجازه دادی با الفاظی مانند گنده باقالی، کوتوله و ... تقدس شعاری حماسی مانند توپ، تانک، فشفشه و ... را از بین ببری. شعار پرمحتوا و زیبایی که در عین سادگی در مقاطع مختلف کاربرد اساسی داشته؛ نه تنها در روابط با مایلی کهن بلکه دیگران نیز از آن بیبهره نمیمانند.(داور، بازیکن، مربی و ...) .
ای خائن(مایلی کهن) آدم بیمنطق و نادان چرا و با کدام منطقی توی احمق به هنگام مسابقه تیم سایپا با استقلال تهران، هنگامی که شعار میدادند توپ، تانک، فشفشه، مایلی کهن و... توی نادان در صندلیت نشستی و دم برنیاوردی. ای مردک چرا با دیگران هم آواز نشدی و آن شعار را تو نیز سر ندادی، تازه گناه بزرگتر اینکه چرا گوش پسرت (از معدود دفعاتی بود که در ورزشگاه حاضر میشد) را نکشیدی و به او نگفتی که پسرم تو هم این شعار زیبا و بیمانند را هم صدا با تماشاچیان فهیم زمزمه کن. توپ، تانک، فشفشه و ... پسرم آنها به دلیل حضور مبارک تو در کنار من سنگ تمام گذاشتند و دارند پدرت را بیش از همیشه مورد لطف و تشویق خود قرار میدهند. پسرم هیچ میدانی که پدرت در تمامی دوران قهرمانیاش این گونه مورد لطف و حمایت قرار نگرفته بود. به راستی ای مزدور، خائن، گلادیاتور، با کدام منطق و جسارتی به خود اجازه دادی که بازیکنانت بدون غل و زنجیر در مسابقات حاضر شوند. ای مردک عقبمانده در هزاره سوم با کدام جسارتی این همه اتحاد و همدلی بین تماشاگران را نادیده گرفته و درصدد آن هستی تا در بین آنها فاصله انداخته و اختلاف به وجود آوری. چگونه است که چشمانت را بستی و بهترین تماشاگران دنیا را نمیبینی. ای بدبخت فلک زده، ای مردک عقب افتاده، بیشتر این عقبافتادگیات به خاطر این است که نمیخواهیم تماشاگرنماهای واقعی را از کانال تلویزیونی همسایه ببینیم، هر چند چند بار دعوت شدی و دیدی که تماشاگرنماها چگونه بازیکنانشان را وقتی گل میزنند میروند و در بغل آنها قرار میگیرند. اگر تماشاگرنماها نبودند که میبایستی تکه بزرگ بازیکن، گوش او میشد. بیچاره در به در از آن جا مانده، از این جا رانده. اگر او تماشاگرنما نبود که فاصله سکوهای تماشاگران با زمین مسابقه از بین نمیرفت و می بایستی بین آنها خندقی کنده میشد. بله آنها تماشاگرنما هستند که پس از اتمام بازی برای هر دو تیم دست میزنند. اصلا آنها نه تنها تماشاگرنما هستند بلکه شرف و غیرت و مردانگی ندارند. مگر میشود تیم مورد علاقهشان بازی را واگذار کند و او برای تیم خود و رقیبش دست بزند.مگر میشود تیم مورد علاقهاش در پایان مسابقه بازی را واگذار کند و رگ گردنش بیرون نزند. مگر نمیدیدی که این مسابقه آخرین مسابقه تیم مورد علاقه او و تو میباشد. پس باید بر اساس اصول حرفهای گری از هر طریق ممکن و با هر ترفند در این مسابقه پیروز از زمین خارج شود. اینها را که دیدم و شنیدم به خود آمده و گفتم پس ای آدم کوتوله این اراجیف چه بود که در بیانیه اول نوشتی. این همه غوغا و بلوا در فوتبال نجیب و پاک ما بوجود آوردی. از خودت خجالت بکش و به خاطر این همه پاکی، دوستی، صمیمیت، اتحاد، مردانگی، تماشاگر خوب، بازیکن خوب، داور خوب، مربی خوب، مدیر خوب، ورزشگاه خوب، فدراسیون خوب، روزنامه خوب، خبرنگار خوب، تلویزیون خوب، رادیوی خوب و خیلی خوبهای دیگر و به خاطر اینکه قداست این همه خوبیها را شکستی از همه معذرت بخواه و طلب عفو کن و با صدای بلند بگو من لایق و شایسته مربیگری تیم ملی کشورم نیستم و از اول هم ما اشتباه بودیم. عجیب است که رودهدرازی میکنم اما این پسر؛ علیرضا (نوهام) این شعر را میخواند: یک توپ دارم قلقلی، سرخ و سفید و آبی، میزنم زمین هوا میره، نمیدونی تا کجا میره. من این توپو نداشتم ،مشقامو خوب نوشتم ، بابام بهم عیدی داد یک توپ قلقلی داد. بابا ،علیرضای بهتر از جانم تو هم وقت گیر آوردی اما به خودم میآیم و میگویم این پسر 3 ساله از من کوتوله 55 ساله عقلش بیشتر است. صدایش میکنم و میگویم، عزیزم عجب توپی، عجب صفایی، عجب معرفتی، عجب مروتی، عجب مردانگی، عجب دوستی، بابا علیرضای بهتر از جانم می شه به من هم یکی از اون توپ ها را بدی و با همان پاکی و صداقت صمیمیت و معصومیت تو. محمد مایلی کهن از همه جا رانده و مانده اما یارب نظر تو برنگردد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
خاطراتى سبز از یاد شهیدان
شهید محمد رمضانى
روحانیت: برادران، روحانیت را پاسدارى کنید که شاخ و برگ امام بزرگوار هستند که به قول رهبر عزیز، آن بتشکن زمان، آن شیر جماران که مىفرماید: کشور اسلام بدون روحانیت مثل کشور بدون طبیب است . من از خدا مىخواهم که روزى صدبار کشته شوم ولى خارى به کف پاى روحانیت نرود على الخصوص آقاى خامنهاى .
شهادت: من شهادت را مانند عسل شیرین حس مىکنم
شهید حسین جهانگیریان
شهید کوى دوست: به نام خداوند بزرگ و بلند مرتبهاى که کسانى را که او را بطلبند، او را مىیابند . و زمانى که او را یافتند، او را مىشناسند . زمانى که او را شناختند، عاشق او مىشوند . و کسانى که عاشق او شوند، او نیز در رحمتبه آنها عشق مىورزد . و کسى را که به او عشق ورزد، شهید کوى خود خواهد کرد .
سپاسگزارى از حق به خاطر رفتن به جبهه: سراپاى وجودم را غرق شادى و سپاس از خداوند متعال - که امکانات رفتن به جبهه حق علیه باطل را براى من فراهم نموده - مىبینم .
وحدت: وحدت را از دست ندهید و به ریسمان الهى چنگ بزنید و متفرق نشوید که وحدت شما، امتبیدار دل و تمام مسلمین جهان است که پشت استکبار جهانى به سرکردگى آمریکا را به لرزه مىاندازد .
شهید حسین آهن
در راه دفاع از اسلام: این را هم بدانید که تا آخرین قطره خونمان از اسلام دفاع خواهیم کرد . و اگر هزار بار هم شهید شویم، باز هم دست از هدف و مکتب و اماممان بر نخواهیم داشت .
استغفار و دعا: اى برادران حزب الله، استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان براى تسکین دردهاست .
شهید محمد صادق طبسى
ولایت فقیه و روحانیت: و اما سخنى چند با امتحزب الله و همیشه در صحنه ایران: قدر امام بزرگوارمان را بدانید و فقط صحبتهاى امام را پلاکارد نکنید و به دیوار نچسبانید بلکه سعى کنید (آنها را) مو به مو اجرا کنید و پیرو ولایت فقیه و روحانیت همیشه در خط امام باشید .
شهید محسن خوشگفتار
مناجات: خدایا، پروردگارا، معبودا، با زبانى که از بسیارى گناه بسته است، تو را مىخوانم . و با دلى که از خطاکارى در ورطه هلاک افتاده تو را مىجویم، خدایا، با دلى که هراسان است از خشم تو و امیدوار استبه کرم تو، مىخوانمت . چون به گناهان خود مىنگرم، برخود مىلرزم . و چون به احسان تو مىنگرم، طمع مىورزم . اگر بر من ببخشایى، رواست که بهترین بخشندگانى، و اگر عذابم دهى در حقم ستم نکردى .
شهید حسن حاج غفارى
مناجات: خدایا، شهادت در راه خودت را نصیب من گردان که شیرینترین مرگها است . به نام او که همه چیزم اوست . به نام او که زندگیم در جهت اوست . به نام او که زنده به اویم . و به نام او که از اویم . به نام او که به اویم . زنده بودنم به خاطر اوست . بودنم از اوست . رفتنم از اوست . یادم اوست، جانم اوست، معشوقم اوست، معبودم اوست، مقصودم اوست، مرادم اوست، احساسش مىکنم با ذره ذره وجودم . با تمام سلولهایم احساسش مىکنم اما بیانش نتوانم کرد . اى همه چیزم، به یادت هستم . به یادم باش که بىتو هیچ و پوچ خواهم بود .
شهید محمد حسن براتیان
وحدت کلمه و رهبرى: پیامم به تمام ملت اسلامى این است که دست در دست هم داده و با وحدت کلمه به رهبرى امام خمینى تا برپا کردن حکومت عدل على (ع) در سراسر جهان از پا ننشینند و به مبارزه خود ادامه دهند .
شهید مهدى دانش
شهادت: به آنهایى که ما را متهم به داشتن بیمارى مرگپرستى مىکنند، بگویید ما مرگ پرست نیستیم . ما عاشقیم، عاشق الله، عاشق حسین و عاشق شهادت، شهادت مرگ نیست، مردن نیست، زندگى جاویدان است . آرزوى من شهادت است . و آروزى همه ما شهادت است . (بخشى از وصیت نامه شهید) .
مهدى در جایى از موضوع انشاء خویش تحت عنوان «شهید کیست و شهادت چیست» که آن را در سال سوم دبیرستان نگاشته گوید: «شهادت شربتى استبس گوارا که شهید مىنوشد و به لقاء الله مىپیوندد . شهادت یکى از بهترین راهها براى رسیدن به لقاء الله است . شهادت، انتخابى استبس نیکو، شهادت، راه حفظ انقلابهاست، انقلابهایى که با خون هزاران شهید آبیارى شدهاند و به پیروزى رسیدهاند . و این شهید است که با انتخاب شهادت در راه خدا، خونى تازه در شریانهاى ملت مىریزد .
شهید مجید رمضان حاجىلویى
نیاز انقلاب به خون: انقلابى که ما کردهایم، همچون نهال تازهاى بود که به آبیارى مدام احتیاج دارد تا رشد کند . و نهال انقلاب ما هم به خون جوانان احتیاج دارد تا بتواند ریشه در کشورهاى ابرقدرت بدواند تا کاخهاى سر به فلک کشیده آنها را بر سر خودشان سرنگون کند و احکام اسلام را حاکم و اجرا گرداند .
شهید معراج محمدى
دانشگاه جبهه: جبهه کلاس شهادت است . جبهه دانشگاه انسان سازى است . و هر کس در این دانشگاه قبول شود، شهید است و پیش خدا مىرود .
شهید احمد بیطرفان
اشعار شهید:
دو پند از من بیاموز اى برادر
که تا در زندگى گردى مظفر
یکى با هر کس و ناکس مشو یار
دگر بیرون نما خودخواهى از سر
خداوند جهانم گر بود یار
نمىباشد مرا بیمى ز اغیار
نمىریزد یکى برگ از درختى
نخواهد تا خداوند جهاندار
شهید رضا شعبانزاده
توجه به معشوق واقعى: بیندیشیم درباره معشوق اگر عاشقیم . برویم به سوى او اگر در دلهامان جا دارد . مگر ممکن است عاشق باشیم ولى معشوق را به فراموشى بسپاریم؟ مگر ممکن است عشق معشوق در تمام ابعاد وجودیمان رخنه کرده باشد و آنگاه او را فراموش کنیم؟!
شهید ناصر مینویى
حضور در صحنه: تا ظهور حضرت مهدى (عج) حضور همیشه خود را در صحنه حفظ کنیم .
حفظ وحدت: براى اینکه این وحدت و یکپارچگى بین همه اقشار ملتبه همین شکل بماند، لازم است که از تفرقه که عامل آن هواى نفس انسانهاستشدیدا بپرهیزیم .
شهید ابوالفضل مرادى
حمایت از روحانیت: برادران، از روحانیت عزیز و فداکار، حمایت کامل کنید و مبادا خداى ناکرده روحانیت کنار زده شود که روز بدبختى مسلمانان و روز جشن ابرقدرتها است . اگر خلافى از یک شخص (روحانى) دیدید، به حساب مکتب نگذارید . و این روحانیتبوده که در تمامى دوران و به خصوص در این انقلاب پیشتاز بوده . و اگر این نهاد نبود، نه از اسلام خبر بود و نه از قرآن . برادران و خواهران، از ... روحانیت مبارز همیشه در صحنه ... حمایت کنید .
امام خمینى: برادران و خواهران، از نایب به حق آقا امام زمان (عج) رهبر کبیر انقلاب اسلامى، امام خمینى دام ظله العالى . . حمایت کنید . در عمق وجود امام، این شمس جماران و بتشکن دوران، موسى (ى) زمان و سد ابر قدرتها، یاور ستمدیدهها، سرپرستیتیمان، نوازش کننده بیچارگان، قلب تپنده امت اسلام، بیشتر دقیق شوید و سعى کنید عظمت او را در یابید و خود را تسلیم او سازید .
طلبه شهید محمد ایمانى فردویى
مناجات: اى خداى من، تو را ستایش مىکنم آنگونه که پیامبران به درگاه تو حمد و ثنا مىکردند . تو را با دل