واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

دانلود تحقیق پیامبر اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) به موازات مکاتبه با سران دول جهان، ومراکز مذهبى، نامه اى به اُسقف نَجران ([2]) (ابوحارثه) نوشت وطىّ آن نامه، ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت نمود، که مضمون نامه ى آن حضرت چنین است:

«به نام خداى ابراهیم واسحاق ویعقوب( این نامه اى است) از محمّد پیامبر ورسول خدا به اسقف نجران، خداى ابراهیم واسحاق ویعقوب را حمد وستایش مى کنم و شماها را از پرستش «بندگان» به پرستش «خدا» دعوت مى نمایم، شما را دعوت مى کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید ودر ولایت خداوند وارد آیید واگر دعوت مرا نپذیرفتید (لااقل) باید به حکومت اسلامى مالیات(جزیه) بپردازید(که در برابر این مبلغ جزیى از جان ومال شما دفاع مى کند)ودر غیر این صورت به شما اعلان خطر مى شود».([3])

برخى از مصادر تاریخى شیعه اضافه مى کند که آن حضرت آیه ى مربوط([4]) به اهل کتاب را، که در آن همگى به پرستش خداى یگانه دعوت شده اند نیز نوشت.

نمایندگان پیامبر وارد نجران شده، نامه ى پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) را به اسقف دادند، وى نامه را با دقّت هرچه تمامتر خواند وبراى تصمیم، شورایى مرکّب از شخصیتهاى بارز مذهبى وغیر مذهبى تشکیل داد، یکى از افراد طرف مشورت «شرحبیل» بود که به عقل ودرایت وکاردانى معروف بود وى در پاسخ «اسقف»  اظهار نمود که اطلاعات من در مسایل مذهبى بسیار ناچیز است، بنابراین من حقّ ابراز نظر ندارم و اگر در غیر این موضوع با من وارد شور شوید، من مى توانم راه حلهایى در اختیار شما بگذارم.

امّا ناچارم مطلبى را تذکر دهم وآن این که ما مکرّر از پیشوایان مذهبى خود شنیده ایم که روزى منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان «اسماعیل» انتقال خواهد یافت، هیچ بعید نیست که محمّد از اولاد اسماعیل است همان

پیغمبر موعود باشد.

شورا نظر داد که گروهى به عنوان «هیئت نمایندگان نجران» به مدینه بروند، تا از نزدیک  با محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) تماس گرفته دلایل نبوت او را مورد بررسى قرار دهند.

شصت تن از زبده ترین وداناترین مردم نجران انتخاب گردیدند، که در رأس آنان سه تن پیشواى مذهبى قرار داشت.

1. «ابوحارثة بن علقمه» اسقف اعظم نجران که نماینده ى رسمى کلیساهاى روم در حجاز بود.

2. «عبدُ المسیح» رئیس هیئت نمایندگى که به عقل وتدبیر وکاردانى معروفیت داشت.

3. «ایهم» که فرد کهنسال وشخصیت محترم ملّت نجران بشمار مى رفت.([5])

هیئت نمایندگى، هنگام عصر در حالى که لباس هاى تجملى ابریشمى بر تن، وانگشترهاى طلا بر دست وصلیبها بر گردن داشتند وارد مسجد شده به پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) سلام کردند ولى وضع زننده ونامناسب آنان آن هم در مسجد، پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را سخت ناراحت نمود. آنان احساس کردند که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) از آنان ناراحت شده است امّا علّت ناراحتى را ندانستند که چیست. فوراً با عثمان بن عفان وعبدالرحمان بن عوف که سابقه ى آشنایى با آنان داشتند، تماس گرفتند وجریان را به آنها گفتند آنها اظهار داشتند که حلّ این گره به دست على بن ابى طالب است، آنان به امیرمؤمنان مراجعه کردند على (علیه السلام)  در پاسخ آنها چنین فرمود:«شما باید لباسهاى خود را تغییر دهید، وبا وضع ساده بدون زر وزیور به حضور حضرت بیایید، در این صورت مورد احترام وتکریم قرار خواهید گرفت.

نمایندگان نجران با لباس ساده بدون انگشتر طلا، شرفیاب محضر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)شده وسلام کردند، پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) با احترام خاص، پاسخ سلام آنان را داد وبرخى از هدایایى را که براى وى آورده بودند پذیرفت.

نمایندگان پیش از آن که وارد مذاکره شوند ، اظهار کردند که وقت نماز آنان رسیده است، پیامبر اجازه داد که نمازهاى خود را در مسجد مدینه بخوانند و آنان در حالى که رو به مشرق ایستاده بودند، نمازشان را خواندند.([6])

مذاکره نمایندگان نجران با پیامبر

گروهى از سیره نویسان ومحدّثان ومورخان اسلامى متن مذاکره نمایندگان نجران با پیامبر را نقل کرده اند ولى مرحوم سید بن طاوس خصوصیات مذاکره وسرگذشت مباهله را دقیقتر وجامعتر ومبسوطتر از دیگران نقل کرده است. وى تمام خصوصیات مباهله را از آغاز تا پایان از کتاب «مباهله» محمّد بن عبدالمطلب شیبانى، وکتاب «عمل ذى الحجه» حسن بن اسماعیل نقل کرده است([7]) ولى نقل تمام جزییات این واقعه ى بزرگ تاریخى که متأسفانه برخى از سیره نویسان حتى در اشاره به آن کوتاهى نموده اند، از حوصله ى این کتاب خارج است و فقط گوشه اى از مذاکرات آنان را که «حلبى» در سیره ى خود آورده است در اینجا ذکر مى نماییم.([8])

پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم): «من شما را به آیین توحید وپرستش خداى یگانه وتسلیم در برابر اوامر او دعوت مى کنم سپس آیاتى چند از قرآن براى آنان خواند».

ـ نمایندگان نجران:اگر منظور از اسلام ایمان به خداى جهان است ما قبلاً به او ایمان آورده وبه احکام وى عمل مى نماییم.

ـ پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم): «اسلام علایمى دارد وبرخى از اعمال شما حاکى است که به اسلام واقعى نگرویده اید چگونه مى گویید که خداى یگانه را پرستش مى کنید، در صورتى که شماها صلیب را مى پرستید و از خوردن گوشت خوک پرهیز نمى کنید وبراى خدا فرزند معتقدید؟».

ـ نمایندگان نجران: ما او را خدا مى دانیم زیرا او مردگان  را زنده کرد وبیماران را شفا بخشید و از گل پرندگانى ساخت وآنها را به پرواز در آورد وتمام این اعمال، حاکى است که او خدا است.

ـ پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم): نه ، او بنده ى خدا ومخلوق خدا است که او را در رحم مریم قرار داد واین قدرت وتوانایى را خدا به او داده بود».

ـ یک نفر از نمایندگان: آرى او فرزند خدا است زیرا مادر او مریم، بدون این که با کسى ازدواج کند او را به دنیا آورد، پس ناچار باید او همان خداى جهان باشد.

ـ پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم): (فرشته ى وحى در این موقع نازل گردید وبه پیامبر گفت که به آنان بگوید) :وضع حضرت عیسى از این نظر مانند حضرت آدم است که او را با قدرت بى پایان خود، بدون این که داراى پدرى ومادرى باشد از خاک آفرید([9]) واگر نداشتن پدر گواه بر این باشد که او فرزند خدا است پس حضرت آدم  براى این منصب شایسته تر است زیرا او نه پدر داشت ونه مادر».

ـ نمایندگان نجران: گفتگوهاى شما ما را قانع نمى کند، راه این است که در وقت معیّنى با یکدیگر مباهله کنیم وبر دروغگو نفرین بفرستیم و از خداوند بخواهیم دروغگو را هلاک ونابود کند.([10])

در این موقع پیک وحى نازل گردید وآیه ى مباهله را آورد و پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) را مأمور ساخت تا با کسانى که با او به مجادله ومحاجه برمى خیزند وزیر بار حق نمى روند، به مباهله برخیزد وطرفین از خداوند بخواهند که افراد دروغگو را از رحمت خود دور سازد. آیه ى مباهله:

(فَمَنْ حاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جائَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْکاذِبینَ).([11])

«هرکس پس از روشن شدن جریان با تو مجادله بکند بگو بیایید فرزندان و زنان ونزدیکان خود را گرد آوریم وانابه کنیم وبنالیم  ولعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».

طرفین به فیصله دادن مسأله از طریق مباهله آماده شدند، وقرار شد که فرداى آن روز همگى براى مباهله حاضر وآماده شوند.

وقت مباهله فرا رسید. قبلاً پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) و هیئت نمایندگى «نجران» توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه اى خارج از شهر مدینه در دامنه ى صحرا انجام بگیرد پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) از میان مسلمانان وبستگان زیاد خود فقط چهار نفر را انتخاب کرد که در این حادثه تاریخى شرکت نمایند، واین چهار تن جز على بن ابى طالب (علیه السلام) وفاطمه(علیها السلام) دختر پیامبر وحسن و حسین (علیهما السلام) کس دیگرى نبود زیرا در میان مسلمانان نفوسى پاکتر، وایمانى استوارتر از نفوس وایمان این چهار تن، وجود نداشت.

پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فاصله منزل ونقطه اى را که قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام بگیرد با وضع خاصى طى نمود، او در حالى که حضرت حسین (علیه السلام) را در آغوش([12])  ودست حضرت حسن (علیه السلام)را در دست داشت وفاطمه(علیها السلام) بدنبال آن حضرت وعلیبن ابى طالب(علیه السلام)  پشت سر وى حرکت مى کردند گام به میدان مباهله نهاد وپیش از ورود به میدان مباهله به همراهان خود گفت:«من هر موقع دعا کردم شما دعاى مرا با گفتن آمین بدرقه کنید».

سران هیئت نمایندگان نجران  پیش از آن که با پیامبر روبرو شوند به یکدیگر مى گفتند هرگاه دیدید که «محمد» افسران وسربازان خود را به میدان مباهله آورد، وشکوه مادى وقدرت ظاهرى خود را نشان ما داد در این صورت وى یک فرد غیر صادق بوده واعتمادى به نبوت خود ندارد ولى اگر او با فرزندان وجگر گوشه هاى خود به «مباهله» بیاید وبا یک وضع وارسته از هر نوع جلال وجبروت مادى، رو به درگاه الهى گذارد، پیداست که او یک پیامبر راستگو است وبه قدرى به خود ایمان واعتقاد دارد که نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودى قرار دهد بلکه با جرأت هرچه تمامتر حاضر است عزیزترین وگرامى ترین افراد نزدیک خود را در معرض فنا ونابودى واقع سازد.

هنوز سران هیئت نمایندگى در این گفتگو بودند، که ناگهان قیافه ى نورانى پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)با چهار تن دیگر که سه تن از آنها شاخه هاى شجره ى وجود او بودند براى مسیحیان نجران نمایان گردیدند و همگى با حالت بهت زده وتحیّر به چهره ى یکدیگر نگاه کردند و از این که او جگرگوشه هاى معصوم وبى گناه ویگانه دختر ویادگار خود را به صحنه ى مباهله آورده است، انگشت تعجّب به دندان گرفتند و همگى گفتند که این مرد به دعوت ودعاى خود اعتقاد راسخ دارد وگرنه یک فرد مردّد، عزیزان خود را در معرض بلاى آسمانى وعذاب الهى قرار نمى دهد.

اسقف نجران گفت:«من چهره هایى را مى بینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهى بخواهند که بزرگترین کوهها را از جاى بکند، فوراً کنده مى شود وهرگز صحیح نیست ما با این قیافه هاى نورانى وبا این افراد با فضیلت، مباهله نماییم، زیرا بعید نیست که همه ى ما نابود شویم، وممکن است دامنه ى عذاب گسترش پیدا کند، وهمه ى مسیحیان جهان را بگیرد ودر روى زمین یک مسیحى باقى نماند».

انصراف نمایندگان نجران از مباهله

هیئت نمایندگى با دیدن وضع یاد شده وارد شور شدند وبه اتّفاق آراء تصویب کردند که هرگز وارد مباهله نشوند وحاضر شدند که هر سال مبلغى به عنوان «جِزیه» (مالیات سالانه) بپردازند ودر برابر آن، حکومت اسلامى از جان ومال آنان دفاع کند. پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) رضایت خود را اعلام کرد، قرار شد هر سال برابر پرداخت یک مبلغ جزیى، از مزایاى حکومت اسلامى برخوردار گردند، سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: «عذاب سایه ى شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود  واگر از درِ ملاعنه ومباهله وارد مى شدند، صورت انسانى خود را از دست داده و از آتشى که در بیابان بر افروخته مى شد، مى سوختند و دامنه ى عذاب به سرزمین «نجران» کشیده مى شد».

از عایشه نقل شده است روز مباهله  پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) چهارتن همراهان خود را زیر عباى مشکى رنگى وارد کرد و این قسمت از آیه23 سوره ى احزاب را تلاوت نمود:

(إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً).

سپس زمخشرى وارد بیان نکات آیه مباهله شده ودر پایان بحث مى نویسد:«سرگذشت مباهله ومفاد این آیه بزرگترین گواه بر فضیلت اصحاب کساء بوده وسندى زنده بر حقانیت آیین اسلام است».([13])

صلحنامه اى به امضاى طرفین

هیئت نمایندگى نجران از پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) درخواست کردند، که مقدار مالیات سالانه آنان در نامه نوشته شود ودر آن نامه امنیت منطقه ى نجران از طرف پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) تضمین گردد، امیرمؤمنان به فرمان پیامبر نامه ى زیر را نوشت:

«به نام خداوند  بخشنده ى مهربان، این نامه اى است از محمّد رسول خدا به ملّت نجران وحومه ى آن، حکم  وداورى محمّد در باره ى تمام املاک وثروت ملّت نجران این شد، که اهالى نجران هر سال دو هزار لباس که قیمت هر یک از چهل درهم  تجاوز نکند به حکومت اسلامى بپردازند وآنان مى توانند نیمى از آن را در ماه صفر ونیم دیگر را در ماه رجب پرداخت کنند وهرگاه از ناحیه ى «یمن» آتش جنگ شعله ور گشت باید ملّت نجران به عنوان همکارى با دولت اسلامى، سى زره، سى اسب، سى شتر، به عنوان عاریت مضمونه در اختیار ارتش اسلام بگذارند وپذیرایى نمایندگان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) در سرزمین نجران به مدّت یک ماه ، به عهده آنان است.و هر موقع  نماینده اى از ناحیه ى وى به سوى آنان آمد، باید از او پذیرایى نمایند وجان ومال سرزمینها ومعابد ملّت نجران در امان خدا ورسول  او است مشروط بر این که از همین حالا از هر نوع رباخوارى خوددارى کنند ودر غیر این صورت ذمّه محمّد از آنان برى بوده وتعهدى در برابر آنان نخواهد داشت».([14])

این نامه روى پوست سرخى نوشته شد و دو نفر از یاران پیامبر به عنوان گواه زیر آن را امضاء نمودند وسرانجام پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) نامه را مهر نمود وبه سران هیئت داد این صلحنامه که به طور اجمال آن را در اینجا آوردیم نمودى از شدّت عدالت ودادگسترى رهبرى عالیقدر اسلام حکایت کرده ومى رساند که حکومت اسلامى  بسان دولتهاى زورمند جهان نبوده که از ضعف وبیچارگى طرف سو استفاده کند و مالیات هاى سنگین را بر آنها تحمیل نماید بلکه در تمام لحظات روح مسالمت آمیز دادگرى واصول انسانى را در نظر گرفته گام از آن فراتر ننهاد.

بزرگترین سند فضیلت

داستان مباهله وآیه اى که در این باره نازل گردیده است در طول تاریخ براى شیعه بزرگترین سند افتخار وفضیلت بوده است.

انسانهایى که وجدان بیدار دارند مى توانند از برهانى که پیامبر در مذاکره آوردند، به توحید ویگانگى وپیراستگى خداوند از داشتن فرزند، پى ببرند ولى در اینجا  راه دیگرى براى اثبات حقانیّت یگانگى خدا هست و آن این که ما هم فرزندان و زنان و مردان خود را دعوت کنیم، شما نیز این کار را انجام دهید وبه ملاعنه یکدیگربرخیزیم  و از خداوند بخواهیم که دروغگویان را از رحمت خود دور سازد.

از روایاتى که از پیشوایان مذهبى ما وارد شده است استفاده مى شود که موضوع مباهله اختصاص به پیامبر نداشته و هر فرد مسلمانى در مسائل مذهبى مى تواند با مخالفان خود به مباهله برخیزد و طرز مباهله ودعاى آن در کتابهاى حدیث وارد شده است. براى اطلاع بیشتر به کتاب «نور الثّقلین»([15]) مراجعه بفرمایید.

در رساله ى حضرت استاد علاّمه طباطبایى چنین مى خوانیم:«مباهله یکى از معجزات باقى اسلام است وهر فرد با ایمانى به پیروى از نخستین پیشواى اسلام مى تواند در راه اثبات حقیقتى از حقایق اسلام با مخالفین خود به مباهله بپردازد وازخداوند جهان درخواست کند که طرف مخالف، را کیفر بدهد ومحکوم سازد»([16]).([17])-----------------

[1] . یاقوت حموى، در معجم البلدان، ج5، ص 267ـ 266 علل گرایش آنان را به آیین مسیح بیان کرده است.2] . اُسقف، معرّب کلمه ى یونانى «اپسکوپ» به معنى رقیب و ناظر است و هم اکنون نشانه منصب روحانى ، مافوق کشیش مى باشد.[3] . البدایة والنهایة، ص 53; بحار الأنوار، ج21، 285.[4] .  منظور، آیه (قُل یا أهل الکتابِ تعالَوا إلى کلمة سَواء بَیْنَنا و بَینکم...)  آل عمران، آیه 64مى باشد ; بحار، ج21، ص 287.[5] . تاریخ یعقوبى، ج2، ص 66.6] . سیره ى حلبى، ج3، ص 239.[7] . کسانى که مى خواهند  به تمام خصوصیات این واقعه تاریخى واقف شوند به کتاب «اقبال»مرحوم  ابن طاوس صفحه496 ـ 513 مراجعه نمایند.[8] . سیره ى  حلبى، ج3، ص 239.[9] . منظور آیه: (إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ  مِنْ تُراب ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونَ) ، سوره ى آل عمران، آیه 59 مى باشد.[10] . بحار، ج21ـ 32، نقل از «اقبال» ولى از سیره ى حلبى استفاده مى شود که موضوع مباهله را خود پیامبر پیشنهاد کرد.[11] . آل عمران/61.[12] . در برخى از روایات وارد شده است:«پیامبر دست حسن و حسین را گرفته بود، وعلى پیش روى پیامبر و فاطمه پشت سر آن حضرت حرکت مى کردند».بحار، ج21، ص 338.[13] . کشّاف، ج1، ص328.«لینبه على لطف مکانهم، وقرب منزلتهم...».[14] . فُتوحُ البلدان، ص 76.[15] . نور الثقلین، ج1، ص292ـ 291.16] . در برخى از روایات اسلامى نیز به این موضوع تصریح شده است. به اصول کافى، کتاب دعا، باب مباهله ، ص 538 مراجعه فرمایید.[17] . منشور جاوید، ج7، ص 95ـ 109.



خرید و دانلود دانلود تحقیق پیامبر اسلام


تحقیق. بعثت پیامبر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

بعثت پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)

بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام بوده و نزول قرآن کریم نیز از این زمان آغاز می‌گردد. کلمه بعثت به معنای «برانگیخته شدن» بوده و در اصطلاح به مفهوم فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند متعال برای هدایت دیگران می‌باشد.

همانطور که از روایات اسلامی و مطالعات تاریخی برمی‌آید، مسأله بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ادیان الهی با برخی از خصوصیات و نشانه‌ها، قبل از ظهور آن حضرت، مطرح بوده و بسیاری از اهل کتاب و پاره‌ای از اعراب مشرک نیز با آن آشنایی قبلی داشته‌اند. نوید و بشارت ظهور پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم)، به تصریح قرآن در تورات و انجیل ذکر گردیده و حضرت عیسی (علیه السلام) نیز پس از تصدیق توراتی که به حضرت موسی (علیه السلام) نازل شده بود، به برانگیخته شدن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت داده است. همچنین در این کتب، حتی به خصوصیات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانشان نیز اشاره شده است.

بنابراین (و همانگونه که قرآن نیز ذکر می‌نماید) دانشمندان اهل کتاب، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را همچون نزدیکترین کسان خود می‌شناخته اند. با مراجعه به تاریخ می‌توان افراد زیادی را یافت که در انتظار ظهور و بعثت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده‌اند و افرادی از میان آنها، حتی به امید دیدار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به محل سکونت، مکان هجرت و یا حتی گذرگاه عبور و مرور آینده پیامبر هجرت کرده بودند که به عنوان نمونه، می‌توان به "بحیرای راهب" اشاره نمود.

بنابر این بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، حادثه‌ای بس بزرگ در سرنوشت هدایت بشری بوده و عظمت این امر سبب می‌شد که خداوند متعال به عنوان مقدمه این امر بزرگ، تربیت و پرورش آن حضرت را به عهده داشته و ایشان را برای آینده دشواری که در پیش رو داشتند، آماده سازد. به دنبال همین تربیت الهی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سالهای قبل از بعثت نیز حالات فوق العاده معنوی و مشاهدات روحانی داشته و نتیجتاً ایشان تمام این دوران را با پاکی و طهارت و معنویت سپری کرده‌اند. حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: "خداوند بزرگترین فرشته خود را از خردسالی پیامبر، همدم و همراه ایشان ساخت. این فرشته در تمام لحظات شبانه روز با آن حضرت همراه بود و او را به راههای بزرگواری و اخلاق پسندیده و شایسته رهبری می‌کرد."

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خاطر همین حالات معنوی و طهارت روحی، ناگزیر از وضع نابسامان مردم و از جهل و فسادی که بر جامعه آن روز و بویژه در شهر مکه حاکم بود، رنج می‌بردند. همچنین به منظور تفکر و عبادت در مکانی خلوت، مدتی محدود در سال را از آنها کناره می‌گرفتند و به کوه حرا (که در شمال شرقی مکه واقع است) می‌رفتند. این کناره‌گیری برای حُنَفا و برخی یکتاپرستان قبل از پیامبر نیز وجود داشته است. گویند عبدالمطلب، جد بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پایه‌گذار این رسم بوده است. او به هنگام ماه رمضان برای خلوت و عبادت به کوه می‌رفت و مستمندانی را که از آنجا می‌گذشتند، اطعام می‌نمود.

در واقع می‌توان گفت که این خلوت‌گزینی، زمینه‌ای برای تقویت هرچه بیشتر حیات روحانی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مقدمه‌ای برای بعثت و نزول وحی به آن حضرت به شمار می‌رفته است.

در دوران این خلوت‌گزینی‌ها نیز همچون سایر مراحل گوناگون زندگی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت علی (علیه السلام) (که پرورش یافته در خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در دامان ایشان است)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را همراهی می‌نمود و گاهی اوقات برای ایشان آذوقه و آب و غذا می‌برد.

پس از سپری شدن ایام عبادت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مکه برگشته و پیش از اینکه به خانه خویش بازگردند، خانه خدا را طواف می‌نمودند.

این حالات همچنان ادامه یافت تا اینکه سن آن حضرت به چهل سالگی رسید و خداوند که دل ایشان را برترین و مطیع‌ترین و خاضع و خاشع‌ترین دلها در برابر خویش یافت، ایشان را مبعوث کرد و به پیامبری گرامی داشت، تا به وسیله قرآنی که آن را روشن و استوار گردانیده، بندگانش را از پرستش بر بتان خارج ساخته و به پرستش خویش هدایت کند.

نزول اولین وحی

به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز 27 ماه رجب، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، اتفاق افتاد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این هنگام، چهل سال داشتند.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، طبق رسم خویش چند روزی بود که برای عبادت و تفکر به غار حرا آمده بودند. در روز بیست و هفتم ماه رجب بود که جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد. او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان. پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل نمود:

"بسم الله الرحمن الرحیم. اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرأ و ربک الاکرم. الذی علم بالقلم. علم الانسان مالم یعلم. به نام خداوند بخشنده مهربان. بخوان به نام پروردگارت که بیافرید. آدمی را از علق



خرید و دانلود تحقیق. بعثت پیامبر