لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
زانوی عقب رفته: Genu Recurvatum Knee Deformity (hyperexsion) زانوی عقب رفته به باز شدن بیش ازحد طبیعی اطلاق می گردد« بیش از 180 درجه»Back Knee انواع زانوی عقب رفته: 1. فیزیولوژیک: درحالت ایستاده و معمولی و راه رفتن قابل مشاهده نیست،فقط می تواند آن را در هر زمان به سمت عقب سوق دهد. 2. پاتولوژیک:یک نوع بیماری است،که زانو در زمان راه رفتن پس زده می شود،زمان ایستادن فرو رفته است. علل زانوی عقب رفته: 1. یکی از شایع ترین،شلی مفصل یا شلی رباط ها« ارثی است» نرمی با شل بودن فرق دارد. Joint Laxity یاJoint Ligament Laxity. 2. کوتاهی عضله چهار سر ران « پا را به سمت جلو می کشد» همسترینگ قدرت کشش به سمت عقب را ندارد. 3. قوی بودن عضله چهار سر ران « چون تعادل بر قرار نشده»آگونیست و آنتاگونیست،قوی بودن پا را به سمت جلو پرتاب می کند. 4. ضعف عضله چهار سر ران فرد دست خود را روی زانو می گذارد« مرکزثقل» را به سمت جلومی اندازد. 5. راه رفتن روی پنجه پا ( فلج مغزی) تعداد کمی کنترل ندارند،زانو به سمت عقب می رود. 6. راه رفتن روی پاشنه کش آمدن پشت پا. 7. پارگی رباط متقاطع قدامیACL . چون اکثرا به صورت خفیف است دیده نمی شود عوارض زانوی عقب رفته: 1. افزایش فشار بر واحدسطح« توضیح وزن در سطح کم»،آرتروز زود رس،سائیدگی کشکک زیر استخوان ران، درد در پشت زانو«کشش کپسول مفصلی وعضلات » و رباط اتفاق می افتد. 2. درد در پشت زانو و جلو زانو«کشیده شدن عضلات درپشت» افزایش طول همسترینگ«ضعف عضلانی»که آن را Stretch Weakens ضعف ناشی از کشش. تشخیص زانوی عقب رفته: 1. فرد طاق باز خوابیده پاشنه را گرفته روی آن دست می کشیم« تشخیص علمی نیست». 2. اندازه گیری با گونیامتر. حرکات اصلاحی: زانوی عقب رفته را به راحتی نمی توان اصلاح نمود! 1. برای افرادی که دارای زانوی برآمده ضعیف از پشت می باشند کفش پاشنه دار توصیه می گردد« چون ساق پا را به سمت جلو متمایل می سازد»،این حالت برای زانوی عقب رفته مثمرثمر می باشد. 2. برای افرادی که دارای زانوی برآمده شدید از پشت می باشند: چون در عضلات همسترینگ ضعف وجود دارد،باید آن را تقویت نمود،در مرحله اول باید طول عضله را به حالت اولیه برگردانید،بعداً آن را تقویت نمود،گچ گرفتن زانو برای کوتاهی آن است. 3. استفاده از برس زانو: چون اجازه حرکت بیشتر از 18 درجه به عقب را نمی دهد برای زانوی عقب رفته مناسب است. (Knee Cage) 4. اگر پارگی ACL باشد باید عضلات همسترینگ را تقویت نمود. 5. درصورت کوتاهی نیز این عضلات« همسترینگ» را باید تقویت نمود. عارضه یا ناهنجاری دیگری از زانو به نام ,Hall- Mark Deformity Wind Sweptیکی ضربدری،یکی پرانتزی « مثل جارو زدن است».
ورزشهای زانو :
1-3 تمرینها با پای کشیده 1- محکم کردن زانو - بنشینید و پاها را مقابل خود دراز کنید . زانوی خود را هر چه محکم راست کنید ، آن رابه زمین فشار دهید و همزمان پا را از مچ به سمت خود بکشید . زانو را تا پنج شماره راست نگه دارید ، سپس آن را کاملا شل کنید ( سه بار در روز هر بار ده مرتبه (.محکم کردن زانو را در حالت ایستاده یا نشسته می توانید انجام دهید ، بنابراین باید این تمرین را در فعالیتهای روزمره خود بگنجانید مثلاً هنگامی که برای مدتی طولانی نشسته اید به دفعات زانوی خود را راست کنید .2- محکم کردن زانو با حمایت پاشنه ـ بنشینید و پاها را در مقابل خود دراز کنید . جسمی ( مانند حوله أی تا شده یا یک تکه چوب به ارتفاع پنج سانتیمتر ) را زیر پاشنه خود قرار دهید ، عضلات ران را سفت کنید و انگشتان را از مچ پا به سمت خود بکشید تا ده بشمارید سپس عضلات را شل کنید و این تمرین را حداقل دو بار در روز و هر بــار ده مرتبه انجام دهید .3- بالا بردن پا در وضعیت کشیده ـ بنشینید و پاها را راست کنید . در حالی که زانو را در وضعیت کشیده قفل کرده اید ، پای آسیب دیده را بالا ببرید ، سپس تا نزدیکی زمین پایین بیاورید این تمرین را بصورت متوالی و سریع ده بار انجام دهید و سعی کنید به سی بار برسانید .4- بنشینید و پاهای خود را راست کنید . وزنه ای روی مچ پا قرار دهید ، پاها را در همان حالت راست بودن بالا ببرید و سپس به آرامی پایین بیاورید . برای شروع ، وزنه نباید از یک کیلوگرم بیشتر باشد وزنه را بتدریج سنگین تر کنید . مراقب باشید که زانو در وضعیت کشیده باشد . تمرین را با پنج بار شروع کنید و بتدریج به پنج ســـری ده تایی برسانید .5- چرخش مفصل ران ـ بنشینید و مفصل پاهای خود را راست کنید . در حالی که زانو را در همان وضعیت کشیده قفل کرده اید پا را بالا ببرید و دایره هایی را با پای خود در فضا بسرعت رسم کنید و آن را به سه سری ده تایی برسانید . این تمرین را به سه سری ده تایی برسانید . این تمرین را با افزودن وزنه به مچ پا انجام دهید .6- الفبا ـ بنشینید و پاها را راست کنید ، در حالی که زانو را صاف نگه داشته اید پا را بالا ببرید و بدون توقف حروف الفبا را در فضا « بنویسید » وقتی این تمرین برایتان آسان شد ، آن را با افزودن وزنه بهمچ پا ادامه دهید .7- بنشینید و پاها را راست کنید . در حالی که زانو را در وضعیت کشیده قفل کرده اید ، پا را بالا ببرید به صورت عرضی آن را به یک سو ببرید و به آرامی به سمت مرکز برگردانید و آن گاه به نرمی پایین بیاورید . این حرکت را با هر پا پنج بار تکرار کنید و به تدریج به سه سری ده تایی برسانید ؛ سپس این تمرین را با افزودن وزنه به مچ پا ادامه دهید .8- دور کردن مفصل ران ـ به پهلو بخوابید به نحوی که پای آسیب دیده بالا قرار گیرد . زانو را راست نگه دارید و پا را از زانو بالا ببرید ، تا سه بشمارید و سپس به آرامی پایین بیاورید . با پنج بار شروع کنید ، بتدریج تعداد تمرین به سه سری ده تایی برسانید و سپس با افزودن وزنه به مچ پا آن را ادامه دهید .9- بالا بردن پا در وضعیت دمر ـ روی شکم بخوابید . زانو را راست نگه دارید و پا را از عقب کمی بالا ببرید . این وضعیت را تا سه شماره حفظ کنید ، سپس بتدریج پا را پایین بیاورید . تمرین را با هر پا پنج بار انجام دهید ، بتدریج آن را به سه سری ده تایی برسانید و سپس با افزودن وزنه به مچ پا ادامه دهید .2-3 تمر ینـهای حرکـتی برای خـم کردن زانـو
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
دین و حقوق بشر
مانی که جایزه ی صلح نوبل سال 2003 میلادی به شیرین عبادی اختصاص یافت و او در اظهار نظری به این مناسبت، اسلام را با حقوق بشر سازگار دانست، بحث در این باره بالا گرفته است. هدف نوشته ی زیر زدودن برخی ابهامها در بررسی گفتمانهای مربوط به این موضوع است. در این نوشته، که موضوع اصلی آن روش تحلیل گزاره ها با نظر به گفتمان بستر ساز آنهاست، گزاره ی سازگاری دین و حقوق بشر در سطح گفتمانهای نظری، همگانی و ایدئولوژیک استراتژیک بررسیده شده و برنموده می شود که برخورد متناسب با هر گزاره ای تابع تشخیص گفتمانی است که بستر آن را تشکیل می دهد.
موضوع سازگاری دین و حقوق بشر به لحاظ نظری
نکته ی نخست در مورد سازگاری یا ناسازگاری دین با حقوق بشر این است که دینها عمدتاً باستانی اند، حقوق بشر اما پدیده ای است نو که درست در آنجایی رخ نموده و بالیده، که جایگه گسست از حقوق کهن دینی ـ عرفی و نحوه ی نگرش آن به انسان بوده است. حقوق بشر مفهومی است شکل گرفته در عصر جدید. پیشینه ای که در گذشته دارد تا همان حدی است که شیمی در کیمیاگری دارد، یا اگر بخواهیم گشاده دست باشیم، می توانیم بگوییم تا آن حدی که فلسفه ی عصر جدید ریشه در فلسفه ی سده های میانه و دوران کهن دارد. فلسفه ی جدید با گسستهای انقلابی آغاز شده است. نامهای فرانسیس بیکن، رنه دکارت، دیوید هیوم و ایمانوئل کانت همه یادآور گسستهایی قطعی اند. گسست شاخص عصر جدید، گسست از عبودیت است، باور به آزادی انسان است و تلاش انسان برای این که سرفراز باشد و خود سرنوشت خویش را تعیین کند. دین یعنی عبودیت و عبادت. عصر جدید گسست از دین است.
مشخصه ی عمده ی این گسست اما نه دین ستیزی و دین زدایی، بلکه دستکاری هایی در دین است تا باورهای دینی در کار انسان عصر جدید بی سامانی پدید نیاورند. دستکاری دین همیشه وجود داشته است، هر سلطانی دین را متناسب با سلطنت خود می کرده و هر فرقه ای تفسیری از آن به دست می داده، تا همخوانش کند با بنیادهای فکر فرقه ای و جریان و الزامهای رقابت با پیرامونیان دستکاریهای جدید از دستکاری های کهن “ صادقانه “ ترند : تفسیر جدید معمولاً با حق انسانی تفسیر می آغازد و لزوم تداوم منش دینی و در نتیجه لزوم همخوان شدن آن با نیازهای تازه. دستکاری های کهن این چنین نبودند. می گفتند این است و جز این نیست و همیشه این گونه بوده است. عده ای گردن می نهادند، عده ای سرکشی می کردند و عده ای نیز سکوت می کردند و منتظر تغییر وضعیت می ماندند. بندگی خاستگاهی زمینی دارد. اگر جامعه ی بشری به گونه ای شکل می گرفت و تکامل می یافت که در آن کسی بنده ی کسی نمی شد، در صورتی که دینی وجود داشت، کاملاً متفاوت با این شکلهای شناخته شده ی آن بود. آن دین مفروض مشکلی با حقوق بشر ـ که فرض می کنیم انسانهای از آغاز آزاد نیز می دانستند چیست ـ نداشت، یا اگر داشت از جنسی دیگر بود، یعنی مشکل جز اینی بود که بر ما آشناست و در نهایت از آن رو پدید آمده که حقوق بشر مفهومی است با خاستگاهی بیرون از قاموس دینی و بیرون از آن محیط سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی ای که پذیرای پیدایش و رشد عبودیت بوده است.
این غریبگیای است تا حد تقابل، اما نه از نوع تقابل کیهان شناسی جدید با آن کیهان شناسی کهنی که هر چند تقدسی دینی داشت و درمتنهای کانونی دینی بازتاب یافته بود، اما می شد آن را فرعی و عارضی دانست و بطلان آن را ضربه ای به دستگاه اندیشگی دینی تلقی نکرد. حقوق بشر مشکل دارد با اصل دین، که عُبودیت است. از دیدگاه عبودیت ذاتی انسان، این موجود هیچ حقی ندارد، نه در برابر فرمانروای کیهانی و نه فرمانروای زمینی که سایه ی اوست، دست کم در آنجایی که علمای دین تأییدش می کنند.از دیدگاه عبودیت، انسان فاقد مصونیت است ؛ نه مصونیت روانی. شخصیتی دارد، نه مصونیت جسمی. باید معروف را بپذیرد و از منکر دوری جوید، و گرنه مجازات می شود. در این حال مجاز نیست اصل آزادی فردی را در برابر فرمان دین بگذارد.
موضوع حقوق بشر، انسان چونان انسان است. در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر مجموعه ای از آزادیها برشمرده شده که حق هر انسانی اند. ماده ی نخست اعلامیه با صراحت می گوید : « تمام افراد بشر آزاد زاده می شوند و از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق با هم برابرند. » و ماده ی دوم بر این مبنا قید می کند : « هر کس می تواند بی هیچ گونه تمایزی، به ویژه از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، دین عقیده ی سیاسی یا هر عقیده ی دیگر، و همچنین منشأ ملی یا اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر وضعیت دیگر، از تمام حقوق و همه ی آزادی های ذکر شده در این اعلامیه بهره مند گردد. »این بینش با نگرش دینی، خاصه در نوع توحیدی، آن ناسازگار است. دینهای توحیدی فقط با یکتادانی آفریدگار و یکتاپرستی مشخص نمی شوند. مشخصه ی تاریخی و تاریخ ساز آنها این بوده است که پیروانشان فقط خود را بر حق دانسته و خارج از دایرهی آیین خویش را گمراهی و تباهی میدانستهاند. از منظر این دینها، در دورهای که هنوز عصر جدید آنها را وادار به همسازی با پیامدهای ادراک آزادی نکرده، نمی توان حکم کرد که همه ی انسانها، با هر دین و عقیده ای، از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق با هم برابر اند
حقوق بشر را اگر نه به انسان چونان انسان، بلکه به انسانهای مشخصی برگردانیم که به عنوان شهروند تابع نظم سیاسیِ مشخصی هستند، به سخنی دیگر اگر نه از یک ایده ی انتزاعیِ حق، بلکه از نظم سیاسی و تلاش برای دموکراتیک کردن جامعه و سیاست عزیمت کنیم، باز در مورد برداشت دین از حقوق بشر به نتیجه ی مشابهی می رسیم. نظم سیاسی و اجتماعی ای که دین ارزشهای خود را در آن متجلی می بیند، آنی نیست که بتوان آن را دموکراسی ای دانست که بودش یابیِ حقوق بشر تابع بودش یابیِ آن است. پس کلاً می توان گفت که دین اصیل سنتی، یعنی آن دینِ دستکاری نشده توسط عصر جدید، درکی از حقوق بشر نداشته است، زیرا حقوق بشر با گسست از منشِ عبودیت پا گرفته است، اما آن دین بر بنیادِ عبودیت بوده است. اگر منشِ عبودیت با انقلابهای فکری و سیاسی عصر جدید در هم نمی شکست، هزاران سال هم اگر می گذاشت در واتیکان یا قم مفهومی به نام حقوق بشر زاده نمی شد.
موضوع در سطح گفتار همگانی
پس می توانیم برنهیم که دین با حقوق بشر سازگار نیست. این برنهشت اما فقط آن هنگام درست است که هر دو مفهوم دین وحقوق بشر را با محتوایی شفاف و با مرزهای تیز ـ جدا گشته از پیرامونشان تعریف کنیم. این دو مفهوم در کاربست روزمره ی خود چندان شفاف نیستند، به سیالیت تفسیری میدان می دهند و تابع برداشتهای مختلف می شوند. آنها به اموری انسانی ارجاع می دهند و از این نظر سیالیت تفسیری در بود آنهاست. پیش می آید که با تفسیری خاص، به صورت آگاهانه یا فقط در واکنش تجربی و بی هیچ مقدمه چینیِ گفتمانی ِمشخصی، گفته شود : “ دین با حقوق بشر سازگار است.“ این سخن معمولاً بیش از آن که بخواهد مدعی ثبت واقعیت در گزاره ای آغازگر یک بحث نظری باشد، بیان یک خواست،آرزو، انتخاب و سلیقه است. گزارنده با این گزاره می گوید، که دینی می خواهد یا دینی را می پسندد و آن ادراکی از دین را درست می داند که با حقوق بشر سازگار باشد. گزارنده ممکن است مفهوم حقِ بشری را نیز به همین صورت ناشفاف در ذهن داشته باشد و تصور کند آزادی به عنوان مقوله ی بنیادی در ایده ی حقوق بشر، سازگاری کامل دارد با ارزشهای دینی، که بنا بر برداشت وی سمت آزادگی را برنموده اند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حج
حج با شکوه ترین جلوه توحید نقطه اوج ایمان رایت بلندوپرچم جاودانه اسلام ذخیره بزرگ الهی برای همه انسانها ورمز عزت واقتدار وعظمت مسلمین جهان است. کعبه نخستین بیت عتیق خانه محترم الهی
مطاف فرشتگان ورسولان وموحدان است که برای خیر وسعادت بشریت بپا گردیده < ان اول بیت للناس للذی بمکه مبارکه>
ومسجد الحرم حریم انوار و قبله نیایش خدا پرستان است که هر صبح وشام بسوی آننماز میگزارند ودر حیات وممات خویش رو بسوی آن دارند وحیث ماکنتم فولو وجوهکم شطره.
ومکه شهرنیایش ودعا وتضرع وبکا بلد امن پروردگار ومبحط وحی الهی ومحل نزول فرشتگان ومیعاد گاه طلایه داران رسالت توحید از آدم تا ابرهیم واز ابراهیم تا محمد(ص)واوصیای آن حضرت است.
وحرم حریم امن الهی است برای انسان ها وهمه جانداران وگیاهان وهر کسی بدان پناه برد از غضب خدادر امان است . جایجای مکه ومدینه کوهاودشتهایش گنجینه خاطرهای جاودانه ای است که دست زمان وحوادث زمین آنرا نسوده وبا حیات ایمان زنده وبا تاریخ زندگانی طلایه داران اسلام وختم رسولان وامامان
معصوم (ع)ورجال فضلیت وتقوا امیخته است واز این رواست که مکه مدینه حرم وکعبه از جغرافیا فراتر رفته وتاریخ جاودان هدایت ونهضت رهپویان وادی نور وعدل ومحبت تا قیام حضرت مهدی (عج)است.
وهریک ازمواقف ومشاهد ومناسک حج از میقات گرفته تا حرم وکعبه وصفا ومروه ورکن ومقام وعرفات منا ومشعر رازهای نمادین ورمزهای عمیق وعارفانه ای در درون دارد که دریغ است بدان توجه نشود.
اما مدینه شهر پیامبر شهر عشق وعاطفه باشکوه وجلایش ومسجد النبی باقبه خضرا وروضه ملوکتی ومنارهای نور که فضای عطر اگین بهشتی اش خاطرات نورانی ختم رسولان را تداعی می کند.
و بقیع بل گنجینه های ناشناخته وعقده های در گلو شکسته وزخم های عمیقی که بر سینه دارد از تاریخ مضلومیت وشهادت اولیای خد سخن می گوید.
قبا وشجره ومزار حمزه ومساجد کوچک وبزرگ ومحراب ها ومنارهای بلند هر یک تذکار نماز وگلبانگ اذان در طول چهارده قرن تاریخ اسلام است.
وحج زیرت تذکاری است از این خاطره ها ورازهای بی شمار .
حج فرا گیر ترین عبادتی است که جان وتن مال وتوان رنج وراحت زمزمه وتفکر وقوف وحرکت فردوجمع عقل وعشق گذشته واینده عبادت وسیاست ودنیا وآخرت رادر خودجای نهاده وهریک از مراحل آن سنگ محکمی است برای زائر که عیار جوهر ایمانش را به نمایش می گذارد.تا تسلیم پذیری اش رابیازماید وسهرا از ناسره متمایزسازد باتوجه به آثارمعنوی مادی فردی واجتماعی عبادی وسیاسی حج است که بر این فرضیه عظم تاکید فروان شده وقران کریم ان را حق خداوند بر بندگان خوانده است.
< ولله حج البت من استطاع الیه سبیلا>
اما هدف اصلی این تحقیق مروری است بر پاره ای از اسرار معنوی حج واشاراتی درباره مناسک واماکن تاریخی مکه ومدینه امید است که قبول حق قرار گیرد.
خداوند متعال برای اینکه انسان را فرشته خو کند به انسان دستور طواف حریم کعبه را مدهد که معادل بیت معمور در عرش خداونداست چون فرشتگان اطراف عرش الله به یادحق سرگرم طواف هستند وبه نام حق تسبیح می کنند وبرای دیگران از خداوند طلب آمرزش میکنند.برای انسان نیز در زمین کعبه را بنا ساخت تا انسان وارسته دور ان طواف کند به نام حق زمزمه کند وبرای دیگران از خدا طلب آمرزش بخواهد.برای این که صفات ممتاز آزادی وآزادگی که از آن فرشتگان است در انسان ظهور کند خداوند متعال هم این خانه را خانه آزادی بیان معرفی میکند تا مردم در اطراف این خانه ازاد طواف کنند ومعنای طواف اطراف خانه آزاد آزادشدن وآزادگی اموختن است.
قران در دو جا ازکعبه به عنوان بیت عتیق نام میبرد سوره حج ایات 29 و32 :
<ولیطوفوا بالیت التعیق>و<ثم مهلها الی البت التیق>
عتیق یعنی آزادی وعتق یعنی آزادی این خانه آزاداست خانه ابدا ملک کسی نشده ومالکی جز خدانداشته و ندارد خانه ای است که از رقیت مالیکت ملکیت غیر خدا آزاد است. زائران اطراف خانه آزاد طواف می کنند تا درس ازادگی بیا موزند.ملک احدی نشوند ومملوک کسی نگردیده وزمام امور انها به دست غیر خدا نباشد. امامصادق (ع) فرمودند<النظر الی کعبه عباده> برای ان است که کعبه نمودی از عرش خداوند ومظهر طهارت است این خانه مجلای عتق وازادگی از بندگی غیرخدا است نگاه به معدن طهارت عبادت است.
کعبه اولین خانه عبادت عمومی است.
ان اول بیت وضع للناس للذی ...
خداوند برای این که حاجیان طوافگر در اطراف کعبه به صف فرشتگان متصف شوند واثار فرشته خویی در آنها احیا شود کعبه را به دست پاک ترین وموحدترین بشر یعنی ابراهیم واسماعیل بنا کرد.
<واذ یرفع ابرهیم القواعد من البیت واسماعیل ...>
کعبه چون یک خانه مکعب شکلی است که کعبه نامیده شده است. امام صادق(ع) فرموند:
سر این چها ردیوار این است که بیت المعموردارای چهار ضلع است ,چون عرش خدا چهار ضلع دارد وچون عرش خدا چهار ضلع دارد و چون کلماتی که معارفیالهی بر ان استوار است
چهارکلمه میباشد سبحان الّله و الحمد اللّه و لا اللّه الا اللّه واللّه اکبر تسبیح است وتهتیل وتمحید است وتکبیر.
کعبه,کجا برم چه برم راه بادیه
کعبه ست کوی دلبر و قبله است روی دوست
بدان که حرم دوتاست حرم ظاهر وحرم باطن .گردش,گرد خانه خدا حرم ظاهر است .گردش دل مومنان گرد ان خانه حرم باطن. در میان حرم ظاهر،قبله مومنان ودرمیان حرم باطن ،نشانه نظر رحمان .درحرم ظاهر اگرگمشده ای یابند،بر جای نهندتا صاحب آن پیدا شود. در حرم باطن اگر گمشده ای بود کشتن آن ،روا نیست که آن گمشده راز خدایی است.که در هر دلی ،سری نهاده کس را برآن راه نیست وآن سّر،سّر حق است و این مردمان صاحب اسرار. آن کعبه معاملت است واین کعبه مشاهدت،آن موجب مکاشفت واین مقتضی معانیت،آن درگاه عزّت وعظمت واین بارگاه لطف ومرحمت.
گرنباشد قبله عالم را قبله من کوی عشق است
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
جامعه شناسی شهری
برای اینکه تعریف روشنتری از مهیت و دامنه جامعه شناسی شهری به دست دهیم میتوانیم بگوییم، تجزیه و تحلیل شهر به عنوان یک واقعیت اجتماعی موضوع جامعه شناسی شهری است. بنابراین جامعه شناسی شهری ، کلیه مسائل اجتماعی جامعه شهر نشین را دربر خواهد گرفت. یکی از واقعتهای اساسی ، رابطه از تحت جامعه با سایر واقعیتهای اجتماعی است، مانند رابطه تراکم جمعیت و سازمانها و شیوه تفکر و زندگی اجتماعی.
نگاه اجمالی
بدون اینکه بخواهیم کلیه جنبههای جامعه شناسی شهری را مورد بحث و بررسی قرار دهیم، منظور این است که اهمیت و ماهیت ملاحظات جامعه شناسی بر مسائل شهری روشن شود و برخی اطلاعات مربوط به اجتماع شهرها که اختصاصا معنای خاصی در بر دارد و نیز روشهای بررسی مسائل شهری را مورد مطالعه قرار گیرد. در عمل ، امروز شهرسازان ، معماران و مهندسان تاسیسات شهری بیش از پیش به میزان قابل توجهی از ره آورد جامعه شناسی شهری استفاده میکنند و مفهوم شهر سازی و شهرنشینی را منحصر به جنبه معماری آن نمیدانند.بنابراین لازم است زبان مشترکی نیز آنها را به یکدیگر پیوند دهد تا به درستی نظرات یکدیگر را درک کنند و در بهبود زندگی اجتماع شهرنشینی از آن استفاده کنند. اما برای اینکه به درستی بدانیم جامعه شناسی شهری چیست و مشتمل بر چه مباحثی است بهتر است قبلا به عنوان یاد آوری جامعه شناسی را بطور کلی تعریف بکنیم. پس جامعه شناسی ، مطالعه علمی واقعیتهای اجتماعی است که از سه جنبه ریخت شناسی ساختاری و فرهنگی و روانی مورد بحث و مطالعه قرار گیرد.
اختصاصات شهر
اگر از جنبه مادی و خارجی را مورد نظر قرار دهیم، شهر بدوا انبوهی از افراد انسانی و فضایی را که در آن سکونت گزیدهاند شامل میشود. در اینجا نظم جاری مربوط به مسائل زیر در خور توجه است. جمعیت شهری (از نظر تعداد ، تراکم ، ترکیب و ساختمان و تحول) ، طرز پراکندگی و قرار گرفتن جمعیت در فضای شهر اصول تمایز بین قسمتهای مختلف فضای شهر و تاثیرات آن بر زندگی اجتماعی افراد و گروههایی که در آن زندگی میکنند. از جهت دیگر ، شهر عبارتست از یک سازمان اجتماعی پیچیده است. یعنی ، شهر تنها از تجمع افراد تشکیل نمیشود بلکه مشتمل بر گروههای مختلفی ، مانند خانواده ، طبقات اجتماعی ، کارگاهها و کارخانهها ، گروههای نژادی ، انجمنهای مختلف و غیره است.
میتوان سخن از یک نوع «روحیه شهری» یا «فرهنگ شهرنشینی» به میان آورد که با خوصیات اجتماعات غیر مشابه فرق دارد. به عبارت دیگر ، سبک زندگی و شیوه فکر کردن و بروز احساسات و عواطف که بر حسب جوامع و منطق مختلفی که شهر جزئی از آن است متفاوت و بر حسب تارخ و خوصیات شهرها متغیر است، ویژگیهایی به زندگی شهرنشینی بخشیده است که خاص اجتماع مورد نظر یعنی شهر است. مثلا استقلال افراد در مقابل سنن و آداب ، در شهرها افزایش مییابد و پذیرش افکار جدید ، مدپرستی ، خلاقیت ، نوآوری و تسامح فزونی میگیرد. نکته دیگر اینکه ، شهر را نباید واحد مستقل و مجزا از جامعه دانست، یعنی نمیتوان آن را از واحدهای دیگر وابسته به آن جداگانه مورد مطالعه قرار داد. زیرا:
اولا شهر با منطقهای که در آن واقع شده است ارتباط کامل دارد. یعنی از یکسو خوصیات منطقه در شهر تاثیر میگذارد و از وی دیگر شهر به تدریج کم و بیش خوصیات شهری خود را به منطقهای که خود جز آن است انتقال میدهد و در حقیقت منطقه و شهر عکس العملهای متقابلی در برابر یکدیگر دارند.
دوم آنکه ، شهر با یک کشور و کل اجتماعی که جزئی از آن است پیوند و وابستگی دارد، زیرا ساخت سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی کشور در شهر منعکس میشود. سوم آنکه ، شهر با نوع تمدن نظام اجتماعی که ملت و کشور را فرا گرفته است ارتباط کامل دارد.
شهر و ده از دیدگاه جامعه شناسان
نگاه اجمالی
تفاوت موجود میان جامعههای انسانی از دیرباز مورد توجه بسیاری از متفکران و جامعه شناسان قرار داشته است. و گروهی از دانشمندان علوم اجتماعی با در نظر گرفتن جنبههای مختلف زندگی اجتماعی ، تقسیم بندیهایی از جامعههای انسانی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
من یکی کارگر بیل به دستم ، بر من
نام شاعر مگذارید و حرامم مکنید
یغما نیشابوری
بیش از 10 سال است که یغما در نیشابور زندگی نمی کند و در هیچ جای دیگر این دنیا هم زندگی نمی کند . امروز اگر بخواهی او را ببینی با تمام کوشش نبوغ بشری ، باز هم کار به جایی نمی رسد . یغما 16 سال است که روی در نقاب خاک کشیده حیدرش می گفتند و خشتمال بود ، مرد بود و آزاده . در تمام روزهای زندگیش کار کرد و در تمام ایام حیاتش شعر گفت .
او در جایی می گوید : (( من از همان روزهای کودکی که بزرگترهای صومعه در شبهای بی پایانی زمستان ، دور کرسی ، شاهنامه و امیر ارسلان می خواندند ، با لذت و ولع گوش می دادم . شاید می دانستم که شعر در خونم می جوشد )) .
از آن روزها تا دوم اسفند 1366 هجری شمسی ، حتی یک بار ، نام قدر ، نزاع و خشم را نبرد و حتی یک نظر ، چشم از فقر برنداشت . آخرین شب عمرش را زیر یک سقف چوبی و در میان دیوارهای گلی که با خشتهای خودش سامان گرفته بود خوابید و چنان آرامشی در درون داشت ، که خوابش تا ابد خواهد پایید .
در جای دیگری می گوید : (( نام شناسنامه من ((یغما)) است . اما مردم هنوز این را باور نکرده اند . گمان می کنند تخلص من است . مردم در بسیاری از موارد گمان می کنند ، مردم اند دیگر ! ))
تحقیقاً هیچ آدمی از دیدنش ، جسارتش ، محبتش و خشتش پی به شعرش نمی بردد ، اما از شعرش همه اینها بر می آید . در طول 20 سال که عقل داشتنم ، می دیدمش و می شناختمش .
از هیچ انسانی بد نگفت و هیچ حیوانی را آزار نداد . آدمها انسانها ، حیوانها ، هر کدام در جای خود بودند ، همه در جای خود .
حیدر ، فرزند محمد و کشور یغما ، از مهاجران کویر یزد – خور و بیابانک – بود که دو نسل پیش از حیدر ، برای زیارت امام هشتم (ع) به مشهد آمدند و در بازگشت ، درماندند . هر طایفه به گوشه ای رفت و خانواده حیدر بیگ در صومعه مسکن گرفت .
حیدر ، پس از تولد تا 30 سال ، آدم خاصی نبود . شاید اصلاً آدمی نبود . بچه ای فقیر ، کودکی شرور ، نوجوانی نا آرام و عاشق پیشه ، جوانی کنجکاو ، بی سواد و باز هم عاشق ، مردمی در آستانه نیمه عمر .
هنوز به درستی نمی دانم یغما چگونه یکباره آنقدر خواندن آموخت و تا آن حد – نه فیلسوف بشود – به برخی رموز و دقایق ادبی ، تاریخ ادبیات ، علوم دینی و قرآن پی برد . آنچه از خودش شنیده ام این است که این یک روند تدریجی و بطئی بود و در طول ده پانزده سال از ((آب ، بابا)) به سرایش شعر رسید . مادرم اما اعتقاد دیگری دارد و چون با او می ریسته ، نمی توان یکسره اعتقادش را انکار کرد ، اگر چه کاملاً هم پذیرفتنی نیست .
او می گوید : ((پدر خواب نما شد . او هیچ ، نه می دانست ، نه می خواند و یکباره . . . ))
(همسر یغما) سالها قبل از مرگش به دیگران گفته بود که حیدر از سرباز خانه برای او نامه می نوشته و می فرستاده .
و هر چه بیشتر جستجو کردم کمتر به نتیجه رسیدم . نظر من همان است که از یغما شنیدم. کوشش سالها ، قریحه ناب و خواهش بی انتها در دانستن به این کار استوارش کرد.
باید در حدود 40 سالگی ، او با این ابیاتش را سروده باشد و آخرین شعرش را دو سه روز قبل از مرگ . 24 سال و می گفت که 40 هزار بیت شعر دارد . هرگز این گفته اش را نیاز مردم و اشعارش را نشمردم . و آنچه از این 40 هزار بیت شعر بشودش نامید ، آنقدر است که 40 ساعت مدام طول می کشد بخوانی و بفهمی .
بیشترین سطور زندگی اش را در عشق نوشته و در سیاست ، هیچ نگفته است . اما همان گونه که هر انسانی – حتی شاعر هم نباشد از هر درس سخن می گوید ، این آشفته فقیر و ازاد نیز در همه مقوله ، سخن دارد .
سبک اشعارش به تعبیر ادبی ، سهل و ممتنع است و به روایت عوام ، همه فهم . به احتمال قوی نمی توانست مشکل سرایی کند ، هر چند از این کار ، نفرت هم داشت . من می گویم و هیچ استبعادی هم ندارد که غلط کنم – سوادش محدود بود و دانشش محدودتر یادداشتهایی در نجوم دارد که فکاهیانه است . شاید هم به قول خودش پانصد سال دیگر آنها را باید فهمید . حرف اضافی در این بابها زیاد داشت ، اما ، خوب شعر می گفت ، مهربان بود ، از آدمیت نصیبی برده بود . به هر که اهل کار نبود – و عمدتاً کار یدی – دشنام می داد و قید نام را زده بود ، وقتی مادرش را می دید ، از یاد گذشته ها به سختی می گریست و از رنج و فقر بی حد خالی سفرگان ، بس شکوه داشت .
نان اگر بردند از دست تو ، نان از نو بساز
جان اگر از پیکرت بردند ، جان از نو بساز
آب اگر بر روی تو بستند بی باکان دهر
تو ز اشک دیدگان ، جوی روان از نو بساز
سرکشان را رسم خانه سوختن آسان بود
تا تو را دست است در تن ، خانمان از نو بساز
خستگان را رسم و راه ساختن بود از ازل
گر جهان تو برند از کف ، جهان از نو بساز
خیره سرها را ، سری باشد به ویران ساختن
گر که ویران شد ، به رغم سرکشان از نو بساز
شکوه ات از آسمان بی جا بود ای آدمی !
تو خداوند زمینی ، آسمان از نو بساز
کیست خورشید فلک تا بر تو صبحی بردمد ؟
خود بکوش و مطلعی بهتر از آن از نو بساز
شعر اگر شعر است و بر دل می نشیند خلق را
گر زبانت لال شد یغما زبان از نو بساز
در طریق عشقبازی تا به کی باید دوید ؟
تا به کی امیدواری ؟ بر هدف باید رسید
هر دو گیتی در بهای یک نگه باید فروخت
نقد جان گر خواست بهر بوسه ای ، باید خرید
غرق خون به باید آن جسمی که باید خاک شد
بر فراز دار به ، قدی که می باید خمید
شهد شیرین شهادت خورده ، نی جام شراب
گر به زیر تیغها دم بر نمی آرد شهید
ای سوار مرکب خورشید ! خالی کن رکاب
زان که راه عشق را با سینه می باید خرید
گر که یغما ساکن کوی تو شد عیبش مکن
با پر و بال شکسته ز آشیان نتوان پرید
ارزش گویش نیشابوری :
گویند که عمر و لیث صفار چون نیشابور را به زیر نگین در آورد ، گفت : ((شهری را گرفته ام که گل آن خوردنی ، بوته آن ریواس و سنگهای آن فیروزه است )) .
امروز اگر آن دلاور سیستانی بر نیشابور دست می یافت جای آن بود که نخست از گرفتن شهری بر خویشتن ببالد که گنجور گوهرستان واژه های ناب پارسی است .
گویش های محلی فارسی ، چه در جای جای ایران کنونی رایج باشد . چه بیرون از مرزهای سیاسی ، در حکم ذخایر ارزنده ای است که انبوهی از واژه ها ، اصطلاحات امثال ، افسانه ها ، اشعار و تصنیف های فارسی را نگه