لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
شبیه سازی انسان
آیا روزی خواهد رسید که هر انسان نمونهای کاملاً شبیه به خود داشته باشد؟ ادعای برخی مراکز علمی و تحقیقاتی مبنی بر موفقیت در همانندسازی انسان واکنشهای متفاوتی را در سراسر دنیا برانگیخته است. این گزارش به کندوکاو در ابعاد گستردة رخداد علمی همانندسازی انسان میپردازد.
مفهوم صحیح همانندسازیاصطلاح همانندسازی یا کلونینگ (cloning) به سه روند کاملاً مجزا از یکدیگر اطلاق میشود. متأسفانه تصور مردم از این عمل برگرفته از فیلمهای غیرواقعی است که در آنها انسانهایی با قدرت خارقالعاده برای شرکت در یک جنگ جهانی تولید میشوند.اما در واقع، در همانندسازی، برخلاف روند طبیعی تولیدمثل دو والدی، دانشمندان از نقشة ژنتیکی یعنی DNA یک جاندار برای تولید موجود دیگری استفاده میکنند.
جاندار تولیدشده از لحاظ ژنتیکی کاملاً مشابه والد خود است. همانندسازی پدیدة جدیدی نیست. دوقلوهای همسان نوعی موجودات همانندسازیشده بهشمار میروند. از یک سلول، دو سلول مشابه ایجاد میشود که ذخیرة ژنتیکی کاملاً یکسانی دارند. بنابراین، دوقلوهای همسان میتوانند از تمام اعضای بدن یکدیگر برای پیوند موفق اعضا استفاده کنند.دکتر مسعود هوشمند، عضو هیئت علمی مرکز ملی تحقیقات مهندسی ژنتیک و تکنولوژی زیستی، متداولترین نوع همانندسازی را شکل جنینی آن ذکر میکند. وی میگوید: «یک سلول تخم به دو سلول تقسیم میشود. هر کدام از دو سلول جدید، در صورت قرار گرفتن در رحم مادر و طی دوران جنینی، انسانی مشابه دیگری ایجاد خواهد کرد. میتوان یکی از این دو سلول را در حالت انجماد حفظ کرد و سالها بعد، در صورت تمایل والدین، در رحم مادر گذاشت. به این ترتیب، فرزندان خانواده کاملاً به هم شبیه میشوند و تنها از لحاظ سنی با یکدیگر اختلاف مییابند. در نوع دیگر همانندسازی، از سلول بالغ استفاده میشود. هستة یک سلول لقاحیافته را خارج میکنیم و هستة سلول بالغی را به جای آن قرار میدهیم. هریک از سلولهای بدن انسان اطلاعات لازم را برای ساخت انسان دیگر در خود دارد، اما سلولهای هر بافت فقط از اطلاعات مربوط به فعالیت همان بافت استفاده میکنند. برای مثال، سلول پوست، با وجود برخورداری از تمام اطلاعات ژنتیکی یک انسان کامل، تنها از دادههای مربوط به بافت پوست استفاده میکند و ژنهای مرتبط با سایر بافتها خاموش هستند. هرگاه هستة این سلول بالغ در داخل تخم لقاحیافته قرار داده شود، ژنهای خاموش فعال میشوند و انسانی با مشخصات ژنتیکی فرد بالغ تولید خواهند کرد. پس از تعویض هسته و تثبیت آن با کمک مواد شیمیایی و جریان الکتریسیته، سلول تخم در داخل رحم مادر قرار داده میشود. جنین حاصل، دیوارة سلولی و مواد داخل آن ـ بهجز DNA ـ را از مادر دریافت کرده است و پس از طی دورة نهماهة بارداری، به روش زایمان طبیعی یا سزارین به دنیا خواهد آمد. نوع سوم شبیهسازی شیوة درمانی آن است. کاربردهای پزشکی این روش بسیار است. برخی از سلولها، مانند سلولهای عصبی، خاصیت تکثیر خود را پس از بلوغ از دست میدهند. با استفاده از روش سوم همانندسازی میتوان سلول پوست فردی را که نیاز به سلول عصبی دارد چنان برنامهریزی کرد که سلول عصبی بسازد. بدن این فرد هیچگاه چنین سلولی را در پیوند پس نخواهد زد زیرا از لحاظ خصوصیات ژنتیکی دقیقاً یکسان هستند.»بسیاری از دانشمندان هدف از همانندسازی را به نتیجه رساندن نوع سوم آن، یعنی شبیهسازی درمانی، میدانند. روشی که در آن میتوان سلولهایی برای مبتلایان به بیماریهای مرگبار ساخت، سلولهایی که دیگر با تهاجم بدن بیمار مواجه نمیشوند چراکه از نظر ژنتیکی کاملاً مشابه سلولهای خود فرد هستند. چند سلول از بدن فرد مبتلا به دیابت گرفته میشود و هستة سلول بیمار به جای هستة یک سلول تخم قرار میگیرد. سلول تخم حاصل در رحم زنی کاشته میشود و فردی با خصوصیات ژنتیکی شخص مبتلا به دیابت بهوجود میآید. اگر به جای این کار، سلول تخم حاصل را در آزمایشگاه رشد دهیم، در میان سلولهای بهوجود آمده، انواعی از سلول به نام سلولهای بنیادی یافت خواهند شد. سلولهای بنیادی از قابلیت تبدیل به بافتهای مختلف بدن برخوردار هستند. در فرد مبتلا به بیماری قند، دانشمندان سلولهای بنیادی را به سلولهای سازندة انسولین تبدیل میکنند. جایگزین کردن سلولهای مذکور در بدن بیمار سبب بهبود وی خواهد شد.دکتر فروزنده محجوبی، متخصص سیتوژنتیک مولکولی پزشکی، مفهوم همانندسازی را بسیار فراتر از شبیهسازی انسانی میداند. وی دربارة سایر کاربردهای مفید همانندسازی میگوید: «ژن مورد نظرمان را از سلول یک موجود زنده خارج میکنیم و در داخل سلول دیگری جای میدهیم. برای مثال، ژن تولید شیر در گاو را جدا میکنیم و آن را درون سلول یک مخمر تکسلولی فعال میکنیم. در نتیجه، برای تولید شیر، نیازی به نگهداری از حیوان بزرگی با جثة گاو نیست. یک تکسلولی کوچک کار ترشح شیر را انجام خواهد داد. این روند در صنایع غذایی انقلاب بزرگی ایجاد میکند.»
تاریخچة همانندسازیسابقة همانندسازی به حدود 20 سال قبل بازمیگردد. در آن زمان، نخستین نوزاد آزمایشگاهی به دنیا آمد. روش باروری آزمایشگاهی شیوة جدیدی را برای تولیدمثل در اختیار محققان گذاشت.
متخصصان لقاح آزمایشگاهی (IVF) روشهای تازهای برای تکثیر جنین یافتند. این مطالعات زمینهساز همانندسازی بود.در جولای 1997، گروهی از دانشمندان اسکاتلندی موفق به شبیهسازی نخستین پستاندار زنده شدند. گوسفندی به نام دالی با استفاده از روش انتقال هستة سلولی به دنیا آمد. دالی تمام مشخصهها و توانمندیهای ژنتیکی گوسفند اصلی را داشت.
دکتر محجوبی در اینباره معتقد است: «شاید در مورد نخستین موجود همانندسازیشده، هدف دانشمندان ارزیابی تواناییهای تکنیکی بشر و قابلیت سلولها برای خلق یک جاندار کامل بود. نباید از یاد برد که اطلاعات دانشمندان در مورد موجودات همانندسازیشده ناقص است. اینکه گوسفند شبیهسازیشده در طول حیات خود چه تفاوتی با سایر حیوانات خواهد داشت، نیاز به بررسیهای بیشتری دارد.»در اوت 2001، گاوی که با استفاده از سلولهای موجود در مایع مترشحه از غدد پستانی همانندسازیشده بود، در ژاپن زایمان کرد و نخستین گوساله از این نوع را به دنیا آورد. گوسالة مذکور چهل کیلوگرم وزن داشت و به هنگام تولد کاملاً طبیعی به نظر میرسید. در همین ماه، در یک تجربة غیرعادی دیگر، نخستین بزی که در کشور چین از طریق شبیهسازی سلولهای یک بز بالغ بهوجود آمده و زنده مانده بود، دو بزغاله به دنیا آورد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
سخن چینى :
دو به هم زنى . این که یکى به دیگرى بگوید : فلان در باره تو چنین سخن ناروا گفت یا فلان کار ناشایست در باره تو کرد . این صفت زشت ترین صفات رذیله وقبیح ترین خوى آدمى است که آیات واخبار در نکوهش آن بیش از حد وحصر آمده .
سخن چینی غالبا به این گفته میشود که سخن کسی را که پشتسر دیگری گفته به وی باز گوید، مثلا بگوید فلان درباره تو چنین و چنان گفت؟ یا نسبتبه تو چنین و چنان کرد، و بدین سان نوع خاصی از افشاء سر و پردهدری و متضمن فساد یا بدگوئی و سعایت است.و گاه به شخصی که پشتسر او سخن گفته شده اختصاص ندارد، بلکه به کشف و افشاء آنچه مورد کراهت است اطلاق میشود، خواه کراهت کسی باشد که از او نقل یا به او نقل میشود یا کراهتشخص سوم و خواه کشف و افشاء به گفتار باشد یا به نوشتن یا به رمز و اشاره، و خواه آنچه نقل شده از اعمال باشد یا از اقوال، و خواه بر کسی که از او نقل میشود عیب و نقصی باشد یا نباشد. بنابراین سخن چینی مساوی استبا فاش کردن راز و پرده دری و در این صورت هر چه از احوال مردم دیده شود که به افشاء آن راضی نباشند اشاعه آن سخن چینی است.پس بر هر مسلمانی لازم است که از آنچه از احوال دیگران میداند سکوت کند، مگر وقتی که حکایت و نقل آن برای مسلمانی سودمند باشد یا از گناهی جلوگیری شود.چنانکه اگر ببیند کسی مال دیگری را میبرد بر اوست که برای حفظ حق صاحب مال گواهی دهد، اما اگر ببیند که کسی مالی را برای خود پنهان میکند، باز گفتن آن سخن چینی و فاش کردن راز است.
باعثسخن چینی غالبا بدخواهی نسبتبه کسی است که از وی سخن چینی میشود، و این داخل در ایذاء است، و گاهی انگیزه آن اظهار محبتبه مخاطب است، و یا برای تفریح و سرگرمی و وقت گذرانی و پرگوئی است، و به هر حال شکی نیست که سخن چینی از پستترین کارهای زشت است.
و آیات و اخباری که در ذم آن رسیده از حد شمار بیرون است.
سخن چنینى، نوعى افشاى سرّ و پرده درى و از صفات خبیثه و بسیار پست است و از آن تعبیر به سعایت هم مى شود، که موجب کینه و عداوت و دشمنى، بین دو فامیل، یا دو رفیق و یا زن و شوهر مى شود.
خداوند تبارک و تعالى مى فرماید:
(وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَة لُمَزَة);[53] واى بر هر عیب جو (و سخن چین) و طعنه زن.
هم چنین مى فرماید:
(هَمّاز مَشّاء بِنَمِیم مَنّاع لِلْخَیْرِ مُعْتَد أَثِیم);[54] سخن چین و عیب جو، مانع خیر، و ستمگر و گناهکار است.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نیز مى فرماید:
لا یدخل الجنة نمّام[55]; سخن چین به بهشت نمى رود.
هم چنین مى فرماید:
الا انبئکم بشرارکم؟ قالوا بلى یا رسول الله قال المشّاؤن بالنمیمة، المفرّقون بین الاحبّه، الباغون للبراء المعایب[56]; مى خواهید شما را به بدترین شما آگاه کنم؟ عرض کردند: بلى، یا رسول الله. فرمود: آنان که به سخن چینى مى روند و میان دوستان جدایى مى افکنند و براى پاکان عیب جویى مى کنند.پس باید کسى را که از دیگران بدگویى و سخن چینى مى کند، نهى از منکر نمود.
(ولا تطع کل حلاّف مهین * همّاز مشاء بنمیم ... عتّل بعد ذلک زنیم) اى پیغمبر هرگز سخن هیچ پر سوگند خوار صفت عیبجوى سخن چین مانع خیر متجاوز گنهکار که بعلاوه متکبر وخشن وحرام زاده اند مپذیر . (قلم:11)
مرحوم نراقى گفته از (بعد ذلک زنیم)استفاده میشود که هر سخن چین حرام زاده است یا خوى حرامزادگى در او میباشد .
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: هیچ سخن چین به بهشت نرود . وفرمود : بدترین خلق خدا کسانیند که میان مردم به سخن چینى بپردازند وبین دوستان جدائى افکنند ودر جستجوى عیب پاکان بوند .
وفرمود : چون خداوند بهشت بیافرید او را فرمود : سخن بگو . بهشت گفت : خوشبخت شد آنکس که به من در آمد . خداوند جبار جل جلاله فرمود : به عزت وجلالم قسم که هشت گروه از مردم را در تو جاى ندهم که از آن جمله سخن چین است . (جامع السعادات)
امام صادق (ع) به منصور عباسى فرمود : هرگز در باره خویشان ونزدیکان و افراد مورد اعتمادت سخن کسى که خداوند بهشت را بر او حرام وجایگاهش دوزخ کرده مپذیر ، که سخن چین همان شاهد زور است (که در قرآن به شدّت مذمّت شده) ودر به هم زنى مردم شریک ابلیس است .
امیرالمؤمنین (ع) فرمود : عذاب قبر از سه چیز میتواند باشد : سخن چینى وناپرهیزى از نجاست بول وجدائى مرد از همسر خود در امر جنسى .
از رسول اکرم (ص) روایت شده که روزى موسى بن عمران (ع) دست به سوى خدا برداشت وگفت : کجائى که من از آزار قوم بستوه آمدم ؟! به وى وحى شد که در میان سپاه تو سخن چینى هست (که وجود او مانع تأیید ما میباشد) موسى گفت : بفرما آن کیست ؟ خطاب آمد که ما سخن چینى را دشمن داریم چگونه خود سخن چینى کنیم؟! (بحار:75/363 و 13/12)
امیرالمؤمنین (ع) فرمود : سخن چینى گناهى است فراموش ناشدنى . (غررالحکم)
، خدای سبحان میفرماید:
«هماز مشاء بنمیم.مناع للخیر معتد اثیم.عتل بعد ذلک زنیم» (قلم 11- 13) «عیبجو و پادوی سخن چینی است، مانع خیر است و ستمگر و گناهکار، و با این همه پر رو و حرامزاده است» .
از این کلام الهی مستفاد میشود که هر سخن چینی حرامزاده است.
و میفرماید:
«ویل لکل همزة لمزة» (همزه، 1) «وای بر هر سخن چین غیبتکننده (یا: وای بر هر عیبجوی طعنه زن یا: بد گوی واپس و بدگوی فراروی)» .
و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لا یدخل الجنة نمام» «هیچ سخن چینی به بهشت نمیرود» .
و فرمود: «لا یدخل الجنة قتات» «سخن چین (یا دروغ پرداز) به بهشت نمیرود» .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حیات برزخی
پس از مرگ تا قیامت کبری
اگر چیزی میان دوچیز دیگر حائل و فاصله باشد، آن چیز را «برزخ» مینامند.
قرآن کریم از زندگی پس از مرگ تا قیامت کبری با کلمه «برزخ»تعبیر کرده است.در سوره مؤمنون آیه 99 و 100 میفرماید: حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحافیما ترکت، کلا انها کلمة هو قائلها و من و رائهم برزخ الی یوم یبعثون.
تا آنگاه که یکی از آنها را مرگ فرا میرسد میگوید: پروردگارا!مرابازگردان، باشد کار شایستهای در زمینههایی که نکردهام انجام دهم.ابدا، این صرفا سخنی است که او گویندهآن است و از جلو آنها(از حین مرگ)تا روزی که مبعوث شوند برزخ و فاصلهای است.
صفحه : 515
این آیه تنها آیهایاست که فاصله میان مرگ و قیامت را «برزخ» خوانده است.
علمای اسلام از همین جا اقتباس کرده ونام عالم بعد از دنیا و قبل از قیامت کبری را «عالم برزخ» نهادهاند.
در این آیه از ادامه حیات بعد از مرگ، همین قدر سخن آمدهاست که انسانهایی پس از مرگ اظهار پشیمانی میکنند و درخواست بازگرداندن به دنیا مینمایند و به آنهاپاسخ منفی داده میشود.این آیه کاملا صراحت دارد که انسان پس از مرگ دارای نوعی حیاتاست که تقاضای بازگشت(رجوع)میکند ولی تقاضایش پذیرفته نمیشود.
آیاتی که دلالت میکند که انسان در فاصلهمرگ و قیامت از نوعی حیات برخوردار است و در آن حال شدیدا احساس میکند، گفت و شنود دارد، لذت و رنج و سرور و اندوهدارد و بالاخره از نوعی زندگانی سعادت آمیز[یا شقاوت آلود] برخوردار است، زیاد است.مجموعا در حدود 15 آیه است که در قرآنکریم به نحوی از انحاء یک جریان حیاتی را یاد کرده است که میرساند انسان در فاصله بینمرگ و قیامت از یک حیات کامل برخوردار است.این آیات بر چند گونه است: 1.آیاتی که جریان یک سلسله گفت و شنودها میان انسانهایصالح و نیکوکار و یا انسانهای فاسد و بدکار را با فرشتگان الهی یاد میکند که بلافاصله بعد از مرگ صورت میگیرد.اینگونه آیات زیاد است.آیه 97 از سوره نساء و آیه 100 از سوره مؤمنون - که قبلا هر دو آیه را نقل و ترجمه کردیم - از این گونه آیات است.
2.آیاتی که علاوه بر مضمون آیات بالا رسما میگویندکه فرشتگان پس از آن گفت و شنودها به صالحان و نیکوکاران میگویند از این پس از نعمتهای الهی بهره گیرید،یعنی آنها را در انتظار رسیدن قیامت کبری نمیگذارند.دو آیه ذیل مشتمل بر این مطلب است: الذین تتوفیهم الملائکة طیبینیقولون سلام علیکم ادخلوا الجنة بما کنتم تعملون (1).
آنان که در حالی که پاکیزهاند فرشتگان آنان را تحویل میگیرندو فرشتگان به آنها میگویند: درود بر شما!همانا به موجب کردارهای شایستهتان وارد بهشت گردید.
.............................................................. 1.نحل/32.
صفحه : 516
قیل ادخل الجنة قال یالیت قومی یعلمون.بماغفر لی ربی و جعلنی من المکرمین (1).
(پس از مرگ)به او گفته شد: داخل بهشتشو!او گفت: ایکاش مردم من که سخن مرا نشنیدند اکنون میدانستند که چگونه پروردگارم مرا آمرزید و مرا جزء بندگان مکرم خویش قرار داد.
در آیات قبل از این آیه جریان محاوره این مرد مؤمن(مؤمنآل یس)با قومش نقل شده که مردم را به پیروی رسولانی که در شهر انطاکیه مردم را به ترک پرستش غیرخدا و پرستش مخلصانه خدا میخواندند دعوت میکند و سپس ایمان و اعتقاد خویش را اظهارمیدارد و از آنها میخواهد که سخن او را بشنوند و به راه او بروند.
در این آیات میگوید: ولی آن مردم سخن او را نشنیدند تا آنگاهکه او به جهان دیگر رفت.در آن جهان در حالی که مغفرت و کرامت الهی را درباره خویشتن مشاهده کرد، آرزو کردکه ای کاش قوم من که هنوز در دنیایند از وضع سعادتمندانه من در این جهان آگاه میشدند.بدیهی است که همه این جریانهاقبل از قیامت کبری است، زیرا در قیامت کبری همه اولین و آخرین جمعاند و کسی در روی زمین باقی نیست.
ضمنا این نکته را باید بدانیم که آنچهپس از مرگ برای اهل سعادت آماده شده، بهشتهاست نه بهشت، یعنی انواع بهشتهاست.بهشتها در آخرت به حسب مقاماتقرب الهی متفاوتاند.بعلاوه همان طور که در اخبار و روایات اهل بیت (علیهم السلام)رسیده است بعضی از این بهشتها مربوط بهعالم برزخ است نه عالم قیامت.علیهذا اینکه در دو آیه فوق کلمه بهشت آمده است نباید سبب اشتباه شود که مربوط به قیامت است.
3.دسته سوم آیاتی است که در آن آیات سخنی از گفت و شنودفرشتگان با انسانها در میان نیست بلکه مستقیما از حیات انسانهای سعادتمند و نیکوکار یا انسانهای بیسعادتو بدکار و تنعم دسته اول و عذاب و رنج دسته دوم در فاصله مرگ و قیامتیاد شده است.دو آیه ذیل از این گونه است: و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون.فرحین بما آتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف
.............................................................. 1.یس/26 و 27.
صفحه : 517
علیهم و لا هم یحزنون (1).
گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدهاند مردهاند،بلکه نزد پروردگار خویش زندهاند و روزی داده میشوند، بدانچه خدا از فضل و رحمتخویش به آنها عنایت کرده شادماناندو آرزو میکنند که بشارت شهادت دوستان دنیاشان به آنها برسد تا آنها را با خود در این شهادت شریک ببینند.
و حاقبآل فرعون سوء العذاب النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یومتقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد العذاب (2).
عذاب ناراحت کننده، آتش، بر فرعونیان احاطه کرد، هر بامداد و شامگاهبر آن عرضه میشوند.آنگاه که قیامت بپا شود(گفته میشود)فرعونیان را در شدیدترین عذاب داخل نمایید.
این آیه کریمه دو نوع عذاب برای فرعونیان ذکر میکند:یکی قبل از قیامت که ز آن به «سوء العذاب» تعبیر شده است و آن این است که روزی دو بار بر آتش عرضه شوند بدونآنکه وارد آن گردند، دوم بعد از قیامت که از آن به «اشد العذاب» تعبیر شده است که فرمان میرسد که آنها را داخل آتشنمایید.در مورد عذاب اول، از بامداد و شامگاه نام برده شده است بر خلاف عذاب دوم.همان طور که امیر المؤمنین علی(علیهالسلام)در توضیح و تفسیر این آیه فرموده است، بدین جهت است که عذاب اول مربوط است به عالم برزخ و در عالمبرزخ به تبع عالم دنیا صبح و شام و هفته و ماه و سال هست، بر خلاف عذاب دوم که مربوط به عالمقیامت است و در آنجا صبح و شام و هفته و ماه و غیره وجود ندارد.
در روایات و اخباری که از رسول اکرم(ص)و امیر المؤمنین علی(علیهالسلام) و سایر ائمه اطهار(علیهم السلام)رسیده است، درباره عالم برزخو حیات اهل ایمان و اهل مصیبت در این دوره، فراوان تاکید شده است.
رسول خدا در جنگ بدر پس از فتح مسلمین وکشته شدن گروهی از سران متکبران قریش و انداختن بدنهای آنها در یک چاه حوالی بدر، سر به درون چاه برد و
.............................................................. 1.آل عمران/169 و 170. 2.مؤمن/45 و 46.
صفحه : 518
به آنها رو کرده، گفت: ما آنچه را خداوند به ما وعده داده بودمحقق یافتیم، آیا شما نیز وعدههای راستخدا را به درستی دریافتید؟بعضی از اصحاب گفتند: یا رسول الله!شما با کشته شدگان و مردگان سخن میگویید!مگر اینها سخن شما را درک میکنند؟! فرمود: آنها اکنون از شما شنواترند.
از این حدیث و امثال آن استفاده میشود که با آنکه با مرگ میانجسم و جان جدایی واقع میشود، روح علاقه خود را با بدن که سالها با او متحد بوده و زیست کرده بکلی قطع نمیکند.
امام حسین(علیه السلام)در روز دهم محرم پس از آنکه نمازصبح را با اصحاب به جماعتخواند، بر گشت و خطابه کوتاهی برای اصحاب و یاران ایراد کرد.در آن خطابه چنین گفت: «اندکی صبر و استقامت،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
حسادت و بیماری
حکمت 225 :
شگفتا که حسودان از سلامتی خود غافل مانده اند .
حکمت 318 :
حسادت بر دوست ، از آفات دوستی است .
حکمت 256 :
سلامت تن در دوری از حسادت است .
خطبه 86/12 :
حسد نورزید که حسد ایمان را چونان آتشی که هیزم را خاکستر کند نابود می سازد. با یکدیگر دشمنی و کینه توزی نداشته باشید که نابود کننده ی همه چیز است .
خطبه 192/32 :
پس از خدا پروا کنید و با نعمت های خدادادی درگیر نشوید و به فضل و بخشش او حسادت نورزید و از فرومایگان اطاعت نکنید .
عیبجویی
خطبه 176/35 :
خوشا به حال کسی که عیب شناسی نفس او را از عیبجویی دیگران بازدارد .
حکمت 349/1 :
آن کس که در عیب خود بنگرد از عیب جویی دیگران بازماند .
حکمت 353 :
بزرگترین عیب آن است که چیزی را که خود داری بر دیگران عیب بشماری .
حکمت 140 :
ای بنده خدا ! در گفتن عیب کسی شتاب مکن شاید خدایش بخشیده باشد و بر گناهان کوچک خود ایمن مباش شاید برای آنها کیفر داده شوی پس هر کدام از شما که به عیب کسی آگاه است بخاطرآنچه که از عیب خود می داند باید از عیبجویی دیگران خودداری کند.
طمع
حکمت 275 :
طمع به هلاکت می کشاندو نجات نمی دهد و به آنچه ضمانت کند وفادار نیست .
حکمت226:
طمعکار همواره زبون و خوار است .
حکمت 180 :
طمع ورزی بردگی همیشگی است .
حکمت 2 :
آن که جان را با طمع ورزی بپوشاند خود را پست کرده و آن که راز سختی های خود را آشکار سازد خود را خوار کرده و آن که زبان را بر خود حاکم کند خود را بی ارزش کرده است .
حکمت 108/2 :
پس اگر در دل امیدی پدید آید طمع آن را خوار گرداند و اگرطمع بر آن هجوم آورد و حرص آن را تباه سازد و اگر نومیدی بر آن چیره شود تأسف خوردن آن را از پای درآورد.
بخل
حکمت 378 :
بخل ورزیدن کانون تمام عیب ها و مهاری است که انسان را به سوی هر بدی می کشاند .
حکمت 425 :
خدا را بندگانی است که برای سود رساندن به دیگران ، نعمت های خاص به آنان بخشیده تا آنگاه که دست بخشنده دارند نعمت ها را در دستشان باقی می گذارد و هرگاه از بخشش دریغ کنند نعمت ها را از دستشان گرفته و به دست دیگران خواهد داد .
حکمت 3 :
بخل ننگ و ترس نقصان است و تهیدستی مرد زیرک را در برهان کُند می سازد و انسان تهیدست در شهرخویش نیز بیگانه است .
خطبه 192/32 :
پس از خدا پروا کنید و با نعمت های خدادادی درگیر نشوید و به فضل و بخشش او حسادت نورزید .
نامه 53/27 :
بخیل را در مشورت کردن دخالت نده که تو را از نیکوکاری باز می دارد و از تنگدستی می ترساند ، حریص را در مشورت کردن دخالت نده که حرص را با ستمکاری در نظرت زینت می دهد همانا بخل و ترس و حرص غرائز گوناگونی هستند که ریشه ی آنها بدگمانی به خدای بزرگ است .
غیبت
حکمت 461 :
غیبت کردن تلاش ناتوان است .
خطبه 141/1 :
ای مردم ! آن کس که از برادرش ، اطمینان و استقامت در دین و درستی راه و رسم را سراغ دارد باید به گفته ی مردم درباره ی او گوش ندهد .
دروغ
حکمت 252 :
خداوند ترک دروغ را برای حرمت نگهداشتن راستی واجب کرد .
خطبه 86/11 :
از دروغ برکنار باشید که با ایمان فاصله دارد. راستگو در راه نجات و بزرگواری است اما دروغگو بر لب پرتگاه هلاکت و خواری است .
خطبه 210/2 :
رسول ا... فرمودند : هر کس که از روی عمد به من دروغ نسبت دهد جایگاه او پر از آتش است .
خطبه 16/8 :
ادعا کننده باطل نابود شد و دروغگو زیان کرد . هر کس با حق درافتاد هلاک گردید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
لگوریتمهای هیوریستیکها
چکیده
در این مقاله مفهوم هیوریستیک شرح داده میشود و انواع الگوریتمهای هیوریستیک دستهبندی میشوند.
1-مقدمه
سیستمهای پیچیده اجتماعی تعداد زیادی از مسائل دارای طبیعت ترکیباتی1 را پیش روی ما قرار میدهند. مسیر کامیونهای حمل و نقل باید تعیین شود، انبارها یا نقاط فروش محصولات باید جایابی شوند، شبکههای ارتباطی باید طراحی شوند، کانتینرها باید بارگیری شوند، رابطهای رادیویی میبایست دارای فرکانس مناسب باشند، مواد اولیه چوب، فلز، شیشه و چرم باید به اندازههای لازم بریده شوند؛ از این دست مسائل بیشمارند. تئوری پیچیدگی به ما می گوید که مسائل ترکیباتی اغلب پلینومیال2 نیستند. این مسائل در اندازههای کاربردی و عملی خود به قدری بزرگ هستند که نمیتوان جواب بهینه آنها را در مدت زمان قابل پذیرش به دست آورد. با این وجود، این مسائل باید حل شوند و بنابراین چارهای نیست که به جوابهای زیر بهینه3 بسنده نمود به گونهای که دارای کیفیت قابل پذیرش بوده و در مدت زمان قابل پذیرش به دست آیند.
چندین رویکرد برای طراحی جوابهای با کیفیت قابل پذیرش تحت محدودیت زمانی قابل پذیرش پیشنهاد شده است. الگوریتمهایی هستند که میتوانند یافتن جوابهای خوب در فاصله مشخصی از جواب بهینه را تضمین کنند که به آنها الگوریتمهای تقریبی میگویند. الگوریتمهای دیگری هستند که تضمین میدهند با احتمال بالا جواب نزدیک بهینه تولید کنند که به آنها الگوریتمهای احتمالی گفته میشود. جدای از این دو دسته، میتوان الگوریتمهایی را پذیرفت که هیچ تضمینی در ارائه جواب ندارند اما بر اساس شواهد و سوابق نتایج آنها، به طور متوسط بهترین تقابل کیفیت و زمان حل برای مسئله مورد بررسی را به همراه داشتهاند. به این الگوریتمها، الگوریتمهای هیوریستیک گفته میشود.
2- هیوریستیکها
هیوریستیکها عبارتند از معیارها، روشها یا اصولی برای تصمیمگیری بین چند گزینه خطمشی و انتخاب اثربخشترین برای دستیابی به اهداف مورد نظر. هیوریستیکها نتیجه برقراری اعتدال بین دو نیاز هستند: نیاز به ساخت معیارهای ساده و در همان زمان توانایی تمایز درست بین انتخابهای خوب و بد.
یک هیوریستیک میتواند حسابی سرانگشتی باشد که برای هدایت یک دسته از اقدامات به کار میرود. برای مثال، یک روش مشهور برای انتخاب طالبی رسیده عبارتست از فشار دادن محل اتصال به ریشه از یک طالبی نامزد انتخاب و سپس بو کردن آن محل. اگر بوی آن محل مانند بوی داخل طالبی باشد آن طالبی به احتمال زیاد رسیده است. این قاعده سرانگشتی نه تضمین میکند که تنها طالبیهای رسیده به عنوان نامزد انتخاب شوند و نه تضمین میکند که طالبیهای رسیده آزمایش شده، رسیده تشخیص داده شوند اما به هر حال این روش، اثربخشترین روش شناخته شده است.
به عنوان مثالی دیگر از استفاده هیوریستیکها، یک استاد بزرگ شطرنج را در نظر بگیرید که با انتخاب بین چندین حرکت ممکن روبرو شده است. وی ممکن است تصمیم بگیرد که یک حرکت خاص، اثربخشترین حرکت خواهد بود زیرا موقعیتی فراهم میآورد که «به نظر میرسد» بهتر از موقعیتهای حاصل از حرکتهای دیگر باشد. به کارگیری معیار «به نظر میرسد» خیلی سادهتر از تعیین دقیق