لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .docx :
تاریخچه
وقتى نخستین بار در سال 1763 از پودر پوست درخت بید براى تسکین بیمارى که از تب رنج مى برد استفاده کردند کسى فکرش را نمى کرد که سال ها بعد دارویى را از آن کشف کنند که جان میلیون ها نفر را از خطر مرگ نجات دهد. در آن سال یک کشیش انگلیسی به نام ادوارد استون مقالهای در جلسه سلطنتی انگلستان ارائه دادکه در آن استفاده از برگ درخت بید را حتی در درمان مالاریا نیز موثر معرفی کرده بود. 100 سال پس از مقاله استون، یک پزشک اسکاتلندی دریافت که با استفاده از مادهای که از برگ درخت بید بدست میآید، عوارض ناشی از رماتیسم به طرز معجزه آسایی کاهش مییابد.
آسپیرین را چه کسی کشف کرد؟
فردریک بایر (Fredrich Bayer) در سال 1825 بدنیا آمد. پدر او یک نساج و رنگرز پارچه بود و طبق عادت آن زمان وی در ابتدا شغل و حرفه پدر را برای کار انتخاب کرد و پس از مدتی فعالیت با پدر، در سال 1848 تشکیلاتی مشابه برای خود راه اندازی کرد و در آن حرفه بسیار هم موفق شد.
تا قبل از 1856 برای رنگرزی از مواد رنگی طبیعی استفاده می شد اما با کشف و صنعتی شدن ساخت رنگهای حاصل از مواد نفتی، بایر که پتانسیل موجود در این کشف را بخوبی احساس کرده بود با کمک شخصی بنام فردریک وسکوت (Friedrich Weskott) کمپانی Bayer را راه اندازی کرد.
بایر در ماه می سال 1880 در گذشت و تا آن زمان کمپانی هنوز در فعالیت رنگرزی مشغول بود، اما شرکت تصمیم گرفت با استخدام تعدادی شیمیدان نوآوری هایی در این صنعت بوجود آورد و این اتفاق هم افتاد اما نه در صنعت رنگرزی.
هنگامی که فلیکس هوفمن (Felix Hoffmann) در حال انجام آزمایش با یکسری از ضایعات رنگی بود تا شاید بتواند دارویی برای درمان درد ناشی از بیماری پدرش بدست آورد توانست به پودری دسترسی پیدا کند که امروزه شما آنرا به نام آسپرین می شناسید.
هوفمن آسپرین را کشف نکرد
آسپرین چهل سال قبل توسط یک شیمیدان فرانسوی کشف شده بود، این شیمیدان بخوبی می دانست که پودر اسید استیل سالیسیلیک (acetylsalicylic acid) دارای خاصیت شفا بخشی بسیار می باشد. در واقع بیش از 3500 سال بود که بشر این پودر را می شناخت چرا که در سال 1800 یک باستان شناس آلمانی که در مصر تحقیق می کرد، با ترجمه یکی از پاپیروس های مصری متوجه شد که بیش از 877 نوع مواد دارویی برای مصارف مختلف در مصر باستان شناخته شده بود که یکی از آنها همین پودر اسید بود که برای برطرف کردن درد از آن استفاده می شد.
در برخی از شواهد و نوشته های دیگری که در یونان بدست آمده است نیز مشخص شده که بشر حدود 400 سال پیش از میلاد از شیره پوست درخت بید برای درمان تب و درد استفاده می کرده است. همچنین آنها هنگام زایمان زنان از این ماده برای کاهش درد استفاده می کردند. امروزه مشخص شده که ماده موجود در این شیره چیزی جز اسید سالیسیلیک نیست.
ثبت رسمی کشف آسپرین
ماه مارچ 1899 کمپانی بایر رسما" محصول خود بنام آسپرین را به ثبت رساند و به دنبال آن در سایر کشورهای جهان نیز تحقیقاتی گسترده راجع به این دارو انجام گرفت بگونه ای که هنگام بازنشستگی هوفمن در سال 1928، آسپرین در تمام دنیا شناخته شده بود.
سپس شیمیدانان آلی بر آن شدند که این ماده را شناسایی و جداسازی کنند. و پس از تلاش فراوان یک کربوکسیلیک اسید همراه با یک عامل فنلی را شناسایی کردند و به مناسبت منبع آن که درخت بید یا سایدکس بوده آن را سالیسیلیک اسید نامیدند که فرمول آن مطابق زیر است:
خصوصیات شیمیایی
آسپرین به صورت قرص های سفید یا بلور های سوزنی شکل یا به صورت پودرهای بلورین موجود میباشد،
/
ساختار آسپرین
خصوصیات
وزن مولکولی آن ۱۸۰ میباشد.
نقطه ذوب آن ما بین ۱۳۵ تا ۱۳۷ درجه سلسیوس میباشد.
نقطه جوش آن ۱۴۰ درجه سلسیوس است که در این درجه حرارت تجزیه میگردد.
آسپرین دارای بلورهای سوزنی شکل است.
آسپرین در آب به مقدار کم و در الکل به مقدار زیاد محلول میباشد.
روش تهیه
یک گرم اسید سالسیلیک را داخل ارلن خشک ریخته و ۱/۵ میلی لیتر انیدرید استیک و ۱ الی ۲ قطره اسید سولفوریک غلیظ به آن اضافه کنید و با چرخش ارلن سعی کنید کلیه مواد با هم مخلوط شوند . ارلن را به مدت ۱۵ دقیقه در حمام اب در دمای ۶۰ درجه سانتیگراد نگه دارید و در این مدت محتویات ارلن رابا چرخش هم بزنید. پس از این مدت ۱۵ میلی لیتر اب سرد به ارلن اضافه کنید که اسپرین به صورت بلورهای جامد ظاهر میگردد. ان را با قیف بوخنر صاف کنید. برای خالص سازی اسپرین مقدار بدست امده را در ۳ میلی لیتر اتانول و ۷ میلی لیتر اب در گرما حل کنید و کریستالیزه نمایید
سنتز آسپرین
استیل سالیسیلات داروی مسکن و تب بری است که در ابتدای قرن بیستم با نام تجاری آسپرین و توسط شرکت بایر آلمان به بازار راه یافت.
آسپرین از مشتقات ترکیبی به نام سالیسیلیک اسید است.سالیسیلیک اسید ماده ایست که در پوست درخت بید (سالیکس) وجود دارد و در گذشته از آن برای تسکین درد استفاده می شد.اما باعث تحریک غشای مخاطی دهان مری و معده می شد.سالیسیلیک اسید را از واکنش فنول و کربن دی اکسید تهیه می کنند.
اما آسپرین نه نتها عوارض جانبی ناگوار سالیسیلیک اسید را نداشت بلکه اثرات خوبی مانند رقیق کردن خون و در نتیجه کاهش خطر سکته و تپش های قلبی داشت.همچنین آسپرین با مقابله با ساخت پروستاگلاندین ها در بدن که موجب التهاب می شوند التهاب را کاهش می دهد.
در ادامه روش سنتز آسپرین آورده شده است:
مواد مورد نیاز: سالیسیلیک اسید - انیدرید استیک((CH3CO)2O) - کمی سولفوریک اسید به عنوان کاتالیزر
طرز کار: ۱.۲ گرم سالیسیلیک اسید رادر یک ارلن بریزید و به آن ۱.۷ میلی لیتر انیدرید استیک بیفزایید. چند قطره سولفوریک اسید به آن اضافه کرده و ارلن را به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
خـاقـانـی، حکیم افضل الدین
سال و محل تولد: 520 ه ق - شروان آذربایجان
سال و محل وفات: 595 ه ق
حکیم افضل الدین بدیل بن علی خاقانی ملقب به حسان العجم شاعر و سخنسرای بزرگ ایرانی و ازقصیدهگویان درجه اول قرن ششم هجری در سال 520 ه. ق در شروان آذربایجان تولد یافت. پدر وی نجیب الدین علی مروی نجار بود و مادرش نیز از خانوادههای عیسوی آن ولایت به شمار میرفت که به اسلام گرویده بود. روزگار کودکی شاعر نامدار توأم با سختی و معیشت بود و پس از مرگ زود هنگام پدرش تحت حمایت مادر و عمویش کافی الدین عمر بن عثمان که طیبب و فیلسوف بود درآمد. خاقانی از کودکی دارای هوش واستعداد شگرفی بود و همین استعداد و ذکاوت توجه عمویش را به او معطوف ساخت و در کنف حمایت وی به تحصیل دانشهای متداول روزگار خویش از ادبیات عرب و فارسی و حدیث و منطق و فلسفه و قرآن پرداخت و گذشته از عمو و پسر عموی دانشمندش از بزرگانی همچون ابوالعلاء گنجوی(1) شاعر دربار شرو انشاه نیز بهرهها آموخت. تحصیل گسترده همه شاخههای علوم که در ظرف چند سال بطول انجامید در روحیه و آثار افضل الدین اثرات عمیقی بر جای گذاشت و هنوز جوانی بیش نبود که با کمک ابوالعلاء گنجوی به دربار خاقان اکبر فخرالدین منوچهر شروانشاه (از شاهان محلی غرب ایران که باج گزار سلجوقیان عراق بود) راه یافت و در زمره شاعران چیرهدست دیار خود جای گرفت. خاقانی پس از جای گرفتن در دربار شروانشاه تخلص پیشین خود، حقایقی، را به کناری نهاد و به افتخار آن پادشاه خود را خاقانی خواند. این دوران، عصر شکوه و رونق شاعر جوان بود چرا که ابوالعلاء گنجوی نیز که شیفته کمالات شاگرد خود شده بود دختر خوش را به او داد و سعی کرد جایگاه شاعر جوان را در دربار شروانشاه مستحکم سازد. خاقانی در دوره اقامت خود در دربار منوچهر شروان شاه صلههای هنگفت و جایزههای گرانبهایی از آن پادشاه دریافت نمود ولی چندی نگذشت که در اثر سعایت بدخواهان و حسادت پدرزنش ابوالعلاء گنجوی، شاعر از اقامت در دربار شاه و مداحی و تملق گویی که چندان با مذاق او سازگار نبود دلتنگ و ملول گشت و با وجود مخالفت شروان شاه، به شوق دیدار بزرگان علم و ادب سایر دیار و عرضه هنر و استعداد خود به دربار سایر شاهان ایران زمین بویژه در مشرق ایران رهسپار ری و خراسان گشت.(2) خاقانی پس از ورود به ری مدتی را در این شهر سپری نمود و در حالی که سودای پیوستن به دربار سلطان سنجر پادشاه بزرگ سلجوقی را داشت با شنیدن خبر فرو پاشیدن امپراطوری سلجوقیان بدست ترکان غز ناامید و مغموم به شروان بازگشت. با این حال رجعت به میهن چندان میل و رغبت او را برنینگیخت بویژه که بین او و پدر زنش نیز کدورتی سخت حاصل شده بود و دو طرف به هجو یکدیگر پرداخته بودند. از این روی شاعر که دل در سودای سفر به سایر مناطق را داشت پس از مدتی کوتاه بار دیگر در سال 551 ه .ق میهن خود را ترک گفت و عازم سفر حج گشت و پس از انجام فرائض دینی در بغداد به خدمت المتقی لامرا... خلیفه عباسی رسید و در ادامه سفر پس از بازدید از خرابههای کاخ مداین و شهر اصفهان به شروان بازگشت. ره توشه خاقانی از این سفر سرودن سفرنامه تحفه العراقین بود که در آن شاعر شرحزیارت خانه خدا و شهرهای سر راه و بزرگانی را که ملاقات نموده آورده و در انتها نیز از احوال و روزگار خود سخن رانده است. شاعر بزرگ قصیدهسرا پس از بازگشت در سال 554 ه.ق بار دیگر به دربار شروانشاه پیوست ولی چندی نگذشت که با شاه اختلاف پیدا کرد وبه مدت یک سال در قله شابران محبوس شد و در این مدت چند حبسیه زیبا سرود که از بهترین اشعار از این نوع در ادبیات فارسی به شمار میروند. خاقانی در سال 569 ه. ق برای دومین بار عازم سفر حج شد و پس از دو سال که به شهر خود بازگشت با مصیبت عظیمی مواجه شد و آن در گذشت پسر بیست سالهاش بود. سالهای آخر عمر خاقانی با درد و رنج فراوان همراه بود و او سختیهای فراوانی را چه از دوستان و چه از دشمنان خود متحمل گشت و پس از سفری به تبریز در سال 580ه.ق چند سال در این شهر اقامت گزید و سرانجام نیز در همین شهر در گذشت و در قبرستان معروف آن شهر موسوم به مقبرهالشعرا مدفون گشت.(3) خاقانی را استاد سخن فارسی و از قصیدهگویان درجه اول ایران دانستهاند که اگرچه شاعری مدیحه سرا بود ولی شاعری را به منزله حرفهای برای کسب درآمد پیشه خود نساخته بود. وی در اشعار خود از کلیه معارف زمان خود استفاده کرده است و درصدد بوده تا تسلط خود را بر کلیه این علوم و همچنین در صنایع لفظی در پیش چشم خوانندگان خود به نمایش گذارد. حکیم شروان اگرچه هم در علم و هم در شعر پایگاه بلندی داشت ولی نخستین و بزرگترین شاعری بود که علم را در خدمت شعر گرفت که البته این امر سبب ایجاد دشواریهایی نیز در درک اشعار وی گشته است. با این حال باید گفت که این دشواریها نه از تمایل شاعر به مبهوت ساختن و تحت تأثیر قرار دادن خواننده ناشی میشود و نه از لذت سطحی و کم مایه او در استفاده از کلام مصنوع و متقید; بلکه از غنای فکری او سرچمشه میگیرد که تراز اندیشه و دانش خوانندگان شعرش را با خود برابر فرض میکند. خاقانی علاوه بر استواری ومحکمی اشعارش، در زبان عربی نیز مانند فارسی تبحر داشته و به الفاظ و ترکیبات ادبی آن زبان تسلط کاملی داشته است. در قصاید خاقانی بویژه قطعاتی که در وصف کعبه و نعت حضرت رسول و نظایر آن سروده دیانت و زهد حکیم متجلی است و ظاهرا روحانیت و ایمان او در اثر دوبار زیارت عاشقانه خانه خدا و چشیدن گرم و سرد روزگار و دیدن ابرار و اشرار تقویت گشته است. شاعر سخن سنج در اشعار زیبای خود مردم را به پرهیز از بدی و روی آوردن به نیکی فراخوانده است و اگر چه تا حدودی نسبت به مردم روزگار خود بدبین است ولی با این حال مردمان رابه نیکی و فداکاری سوق داده است. خاقانی در زندگی ناآرام خود سختیها و دشواریهای فراوانی دید و حسادت، فقدان دوستان، خیانت و حبس ضربات سنگینی بر او وارد آورد و موجب درون نگری او شد. زیباترین اشعار این شاعر شیرین گفتار که اندیشههای او را به بهترین صورت بیان کرده است قصیدههایی است که در آن شاعر از خویشان و دوستان و مردم شروان شکوه کرده است و عالیترین و بیپیرایهترین احساسات انسان دوستانه خود را نمایان ساخته است. وی در غزلیات زیبای خود تنفرش را از ظاهرپرستی و تملق آشکار ساخته و انسانها را به معنی پرستی دعوت کرده است. بزرگترین ویژگی خاقانی قوت اندیشه و مهارت او در ترکیب الفاظ و خلق معانی و ابتکار مضامین جدید و پیش گرفتن راههای خاص در توصیف و تشبیه است و هیچ قصیده و قطعه و شعر او نیست که از این جهات تازگی نداشته باشد. لطف ضمیر خاقانی در منعکس ساختن وقایعی که در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
دولت و انتظارات
دولت آقای احمدینژاد در همین گامهای نخستین خود با مسائل متنوعی مواجه است که از آن جمله میتوان از مقولهای به نام «انتظارات مردمی» یاد کرد. این مسئله اگرچه مقولهای بدیهی و طبیعی به نظر میرسد اما چنانچه به ریشهها و نحوه تعامل صحیح با آن توجه کافی صورت نگیرد، میتواند دردسرهای بزرگی برای دولت به وجود آورد.ریشههای انتظارات مردمی را در چند عامل میتوان جستجو کرد.نخستین عامل را باید ساخت جوان جمعیت کشور دانست. همانطور که میدانیم نزدیک به60 درصد جمعیت کشور ما را قشر جوان تشکیل میدهد و این به خودی خود یعنی انبوهی از تقاضاها و انتظارات مختلف و متنوع از مسائل اقتصادی و معیشتی گرفته تا آموزشی و فرهنگی. حتی اگر از کلیه علل و عوامل دیگر نیز صرفنظر کنیم، همین یک عامل کافی است تا دولت را در برابر کوهی از انتظارات قرار دهد. از سوی دیگر جوانان به دلیل آن که در ابتدای راه زندگی قرار داشته و از روحیهای عجول و بلندپرواز برخوردارند شدت فشار بر دولت، دوچندان میگردد.
عامل دوم را باید انباشت انتظارات مردمی از ابتدای انقلاب تاکنون به شمار آورد. انقلاب اسلامی با طرح شعارهای آرمانی و عدالتخواهانه، امیدها و آرزوهای فراوانی را در دل مردم ایران و نیز تمامی ملتهای مسلمان و مستضعف برانگیخت. البته پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، کارها و فعالیتهای بسیار در بخشهای مختلف صورت گرفته و پیشرفتهای زیادی نیز حاصل آمده است اما مسلماً بیش از این نیز امکان خدمترسانی به جامعه وجود داشته که به دلایل مختلف از جمله اتخاذ برخی سیاستهای غلط و برنامههای فاقد جهتگیری عدالتطلبانه و نیز حضور برخی افراد نالایق و ناشایست در برخی مسئولیتها و گسترش فساد اقتصادی و سوءاستفادهگری و رانتخواری، صورت نگرفته است. نتیجه این که بسیاری از انتظارات بحق جامعه در طول سالیان گذشته امکان تحقق نیافته و بتدریج بر روی هم انباشه شده است.
آنچه باعث برانگیخته شدن مجدد این انتظارات گردیده است، شعارهای آقای احمدینژاد و به عبارت دیگر گفتمان ایشان در دوران رقابتهای انتخاباتی است. آقای احمدینژاد که خود از چهره و سابقهای انقلابی برخوردار است، در آن دوران، هدف خود را از حضور در این عرصه، گام برداشتن در مسیر تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب و مبارزه با کژیها و انحرافات بیان داشت و بدین ترتیب شوق و ذوقی وافر را در دل مردم و بویژه طبقات پایین دست و قشر عظیم جوانان به وجود آورد.
به این ترتیب سومین عامل مهم در برانگیختن انتظارات جامعه را باید گفتمان انتخاباتی و سیاسی رئیسجمهور دانست که در آن هنگام با حرارت خاصی دنبال شد و نگاه بخش قابل توجهی از جامعه را به خود معطوف ساخت. این نکتهای است که کاندیداهای ریاستجمهوری اگرچه خود نیز به آن توجه دارند اما به نظر میرسد مقتضیات فضای انتخاباتی به گونهای آنها را تحت تأثیر قرار میدهد که خود را ناچار از دادن وعده و وعیدهای مختلف میبینند. البته این بدان معنا نیست که کاندیداها قصد عوامفریبی یا دروغگویی داشته باشند بلکه بیتردید تمامی آنها در نیت و باطن خود، انجام وعدههای مزبور را متعهد و متقبل میشوند اما گویا به این نکته کمتر توجه میکنند که وعده و وعیدهای داده شده، خواهناخواه به یک سلسله انتظارات بدون تاریخ در افکار عمومی تبدیل میشوند و لذا مردمی که با شور و شوق وارد صحنه انتخابات میشوند، از همان لحظه اعلام پیروزی یک کاندیدا، چشم انتظار عملی شدن این وعدهها خواهند شد. چیزی که باعث هرچه بیشتر داغ شدن تنور این انتظارات میشود و باید از آن به عنوان عامل چهارم نام برد، تبلیغات آشکار و پنهانی است که رقبای انتخاباتی کاندیدای پیروز، به شیوههای گوناگون در پیش میگیرند و افکار عمومی را روی وعدههای پیشین رئیسجمهور وقت، حساس مینمایند. البته این عده نیز کمتر به این نکته توجه میکنند و یا اهمیت میدهند که بدین ترتیب نوعی از فرهنگ سیاسی را در جامعه شکل میدهند که چه بسا در آینده گریبان خود آنها را نیز خواهد گرفت. به هر تقدیر باید گفت استمرار رقابتهای انتخاباتی در دوران پس از اعلام نتیجه رأی گیری و باقی ماندن در همان فضای رقابت و بهرهگیری از همان روشها و شیوهها در قبال «رقیب»، قاعدتاً برفضای ذهنی جامعه و بویژه این بار بر افکار و تمایلات طرفداران رئیسجمهور تأثیرگذارده و به مطالبات آنها دامن میزند.
در این حال از عامل پنجم، یعنی فعالیتهای تبلیغاتی و خبری و سیاسی خارج از مرزها نیز که مرتباً در کوره انتظارات و توقعات میدمد و مخصوصاً در برهه پس از هر دوره انتخابات ریاستجمهوری با بهرهگیری از فضای ذهنی و روانی حاکم بر جامعه بر این تلاشها میافزاید، نباید غافل ماند، هرچند که باید اذعان داشت امروز پس از گذشت 25 سال از انقلاب، این گونه فعالیتهای برون مرزی از تأثیر چندانی برخوردار نیست و آنچه در داخل کشورمان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
تربت حیدریه
شهرستان تربت حیدریه با مساحت حدود 6319 کیلومتر مربع از شمال به مشهد، از شمال غرب به نیشابور، از مشرق به تایباد و رشتخوار، شمال شرق به فریمان و تربت جام، از جنوب شرق به خواف، از مغرب به کاشمر و از جنوب به مه ولات محدود می شود. ارتفاع این ناحیه از سطح دریاهای آزاد 1323 متر است. مرکز این شهرستان تربت حیدریه و بر اساس آخرین تقسیمات کشوری دارای 6 بخش و 11 دهستان و 225 آبادی دارای سکنه است. وجود کوههای متعدد که جلگه های پی در پی وسیعی را در برگرفته از عوامل تنوع آب و هوایی و در نتیجه گوناگونی محصولات کشاورزی در این ناحیه شده است. حوضه کالشور در این ناحیه در جنوب ناحیه تربت و جلگه زوزن در بخش شرقی کوه خیبر یا کبیر، از سوی دیگر دره بایگ که در سراسر بخش غربی شهرستان به طرف کوه سرخ ادامه یافته از آب و هوایی ییلاقی بهره مند است. از میان پوشش گیاهی این ناحیه میتوان به کنگر، گوینه، سوسن، بورزه، لاله و کما اشاره کرد.
SITUATION AND
GEOGRAPHICAL SPECIRCATIONS
Torbat Heidarieh, 1358 1.9Sqm is restricted to Mashhad from the north, Neyshaboor from the west, Taybad from the east, Gonabad from the south. The height of this area is 1233m from the sea. The center of this city is Torbat Heidarieh and on the basis of the last divisions of the country has 6 districts named central, Bayg, Kadkan, Rokh, Zaveh and Feizabad. There are many mountains that surrounded large plain that cause to various weather and various agricultural productions. Kalshoor in the south of Torbat and Zozan plain in the east of Khabir Mountain is hot but Bayk valley across the west has temporary weather. Vegetations include prickly artichoke, lily and tulip.
پیشینه تاریخی
از پیشینه تربت حیدریه در اعصار قبل از اسلام و دوره تاریخی آگاهی چندانی وجود ندارد، اما شواهد و آثار بر جای مانده موید این مسئله است که ولایت زاوه بخشی از خراسان میانی محسوب می شده و از جمله مناطق آباد و پرونق بوده، روزگاری نیز جزء ولایت اشکانیان به شماره می آمده است. مولف فتوح البلدان فتح زاوه را در حدود سال 28-29 هجری به دست عبدا... بن عامر در زمان خلافت عثمان ذکر کرده است. گویا زاوه در قرن 3 هجری و همچنین در اوایل سده هفتم هجری نیز از شهرهای تابع نیشابور به شمار می آمده که در برابر فتنه مغول مقاومت دلیرانه ای کردند. این ناحیه در عصر تیموری نیز از توابع هرات شمرده می شده و در اواخر همین دوران است که به جای زاوه نام تربت به سبب وجود آرامگاه عارف بزرگ سده هشتم هجری قطب الدین حیدر بر آن نهاده شد. تربت حیدریه در عصر صفوی به علت موقعیت استقرار در مسیر جاده هرات نقش حساس و مهمی را برای حکمرانان صفوی ایفا کرده است. و پس از این دوران در اندک مدتی قلعه ای محکم و استوار به دست خان قرایی از رجال عصر قاجار پیرامون شهر ایجاد شد.
TOR BAT HEIDAIUEH BACKGROUND
The evidences show that Zaveh is a district of Middle Khorassan. A commander of Islamic Army, Abdullah Ibn Amer, has conquered Zaveh in 28-29 Hejria. This area is a part of Harat in Teymoori period and at the end of this period, Zaveh changed to Torbat in historical texts because there was Ghotboddin Heydarieh’s tomb who was a learned person of sixth century.
مجموعه تاریخی مزار قطب الدین حیدر
مجموعه معماری این ابنیه شامل آرامگاه قطب الدین حیدر و ایوانی از یک مسجد بزرگ در مجاورت آن است.
OLD COMPREHENSIVE MOSQUE
This place locates on western side of Ghotboddin Heydar’s tomb of the poith of Old Compiehensive Mosque. The height of this porch is 11 .5m and a length of entrance is l0.5m. Internal space of this porch is 200m that includes chamber and an altar that decorated with paintings .The date of construction of this brick building has been engraved on the black stone that shows 1045 Hejria coincide to Saffi king period.
مسجد جامع قدیم
در ضلع غربی مقبره الدین حیدر ایوان مسجد جامع قدیم تربت حیدریه جلب نظر می کند. ارتفاع ایوان مذکور 5/11 و طول دهانه آن حدود 05/1 متر است. فضای داخلی ایوان مقصوره یا گنبدخانه مسجد با وسعت بیش از 200 متر شامل غرفه و محرابی مزین به مقرنس و نیز تزئیناتی به شیوه کاربندی در بخش زیرین گنبد است. بنای مسجد جامع آجری است و تاریخ بنای آن که نام بانی را نیز شامل می شود بر سنگ سیاه و لوح مانندی حکی شده است که نشان دهنده سال 1045 ه.ق زمان شاه صفی و به نام خواجه عبدا... فرزند دوریش علی تربتی است.
بنای آرامگاه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ایده آلیسم
این مقاله درباره نظریه فلسفی ایده آلیسم است. ایده آلیسم همچنین واژه ای در تئوری روابط بین المللی و در مبحث معاد مسیحی است.
ایده آلیسم، مکتبی است که ایده ها، یا تفکر تمام یا بخشی ضروری هر واقعیت کاملی را تشکیل می دهد به طوریکه یک دنیا اشیاء مادی در بردارنده هیچ تفکری نمی تواند وجود داشته باشد زیرا تجربه شده است یا اینکه یک "واقعیت" کامل نیست. ایده آلیسم اغلب در مقابل ماتریالیسم قرار دارد که هر دو به گروهی متعلق است که مخالف مباحث وجود ثنویت یا کثرت گرایی است. (توجه داشته باشید که این تضاد بین ایده آلیسم و ماتریالیسم با پرسش از ماهیت چنین واقعیتی بر طرف می شود که هیچ ارتباطی با حمایت از استانداردهای اخلاقی یا دوست داشتن ندارند).
ایده آلیست ها و پدیداری ذهنی، تفکرات و تجربیات آنها را با وجود مرتبط می سازد. ایده الیست های فلسفه متعالیه از ماهیت دانش تا ماهیت اهداف دانش صحبت می کنند بدون بیان آندسته از اهدافی که ایده ها را تشکیل می دهند یا در ذهن فرد وجود دارد.
ایده آلیستهای عینی فکر می کنند یا تنها یک دریافت کننده وجود دارد که مشابه آن چیزی که دریافت می کند یا اینکه تفکر بالاترین درجه آزادی اراده و در نتیجه بالاترین درجه واقعیت را ممکن می سازد. روانشناسانی (چون leibmz) تصور می کنند که تمام عینیت های تجربه ذهنی نیز هستند. یعنی گیاهان و مواد معدنی تجربیاتی ذهنی هستند. اگر چه از هوشیاری بشر بسیار متفاوت هستند.
ایده آلیسم بطور کلی مکتبی متافیزیکی است که در پاراگراف قبلی اجمالاً شرح داده شد. یک مکتب مجزا ایده آلیسم شناخت شناسی (همچنین "روش ایده ها" نامیده می شود). بر این مطلب تأکید دارد که ذهنها فقط از ایده های خودشان آگاهند و آنها را درک می کنند لی از اشیاء خارجی. این تفکر از طریق John locke ارائه شد که قطعاً یک ایده آلیست متا فیزیکی نبود. سخن Berkeley در مورد ایده آلیسم متافیزیکی او در واقع درباره مشکلات جایگاه شناخت شناسی locke بود. اما دیگر ایده آلیسمهای متافیزیکی مؤثر از جمله ایده آلیسم Leibniz, poltinus و Hegel اصولاً بر اساس ملاحظات شناخت شناسی نیستند.بنابراین "ایده آلیسم" در کل یعنی ایده آلیسم متافیزیکی نباید به روشی تعریف شود که آن را وابسته به ملاحظات شناخت شناسی بداند.
روش فیلسوفانه غربی برای ایده آلیسم از متفکران شرقی متفاوت است. در اغلب تفکرات غربی( اگر چه نه در متفکران مشهور غربی همچون پلاتو و هگل) ایده آل با دانش مستقیم ایده ها یا تصاویر ذهنی مرتبط است. سپس معمولاً در معرض رئالیسم قرار می گیرد که گفته می شود واقعیت در آن تجربه قبلی مقدم و مستقل از دانش ماست. ایده آلیستهای شناخت شناسی (از جمله کنت) بر این مطلب اصرار می ورزند که تنها چیزی که می تواند مستقیماً برای چیزهای قطعی شناخته شود، ایده ها هستند. در تفکر غربی به همانگونه که در ایده آلیسم ؟؟؟؟ و نشان داده شده است، مفهوم ایده آلیسم مبنی بر معنی آگاهی بیشتر در اصل آگاهی زنده از یک خدای موجود در همه جا، بعنوان اساس تمام پدیده ها است.
یک نوع ایده آلیسم آسیایی، ایده آلیسم Buddhist است.
تاریخچه: ایده آلیسم تعدادی موقعیت فلسفی را با گرایشها و معانی کاملاً متفاوا نام می برد.
ایده آلیسم در غرب: Antiphon در اثر معروف او "حقیقت" انتیسفون می نویسد: " زمان تفکر یا معیار است نه ماده". این گفته، زمان را به عنوان عملکردی آرمانی، درونی و ذهنی نشان میدهد تا اینکه یک شیء بیرونی و واقعی. Plato اغلب در مباحث روزمره اش به یک(" ایده آلیست") اشاره می کند به دلیل اینکه مکتب او در مورد "اشکال"که قطعاً" ایده آلیست "در مفهومی وسیع صحبت می کند اما پلاتو اشکال را بعنوان موضوعی در همه اذهان تشریح نمی کند در عوض او مرتباً آنها را بعنوان داشتن وجود خود و مستقل تعریف می کند بنابراین واضح است که پلاتو به هر حال به یک ایده آلیست "ذهنی" مانند Belkeley نیست.
تمثیل پلاتو ازغار برخی اوقات بعنوان جلب توجه به مشکل شناخت "اشیاء بیرونی " تقسیم می شود مشکلی که descortest ، Berekely, Locke و دیگر فیلسوفان جدید به آن پرداختند اما اشکالی که غار نشینان از آنها بعنوان شیء "خارجی" به روش صرفنظر می کنند که اشیاء مادی برای متفکران جدید است. اشکال واقعیتهای حقیقی هستند، اما به لحاظ مکانی خارج از ما نیستند، بعنوان اشیاء مادی هستند. بنابراین این مقوله که تمثیل پلاتو به آن اشاره دارد که چگونگی شناخت ما از واقعیت حقیقی (و در واقع خوب) است؟ کاملاً از مقوله جدید دانش اما از دنیای بیرون متفاوت است با این وجود حتی اگر پلاتو علاقه خاصی به فلسفه جدید و بویژه فلسفه جرج Berkerly ندارد، پلاتو هنوز می تواند یک ایده آلیست غیر ذهنی باشد او معتقد است که موضوع هیچ ربطی بوجود مستقل ندارد یا اینکه "واقعیت" کامل تنها از طریق افکار بدست می آید . برنارد ویلیامزو میلی برنیت بیان داشتند که فیلسوفان یونانی هرگز ایده آلیسم را بعنوان یک روش درک نکردند زیرا آنها مفهوم Descartes را از یک ذهن موجود بطور مستقل از دست دادند اما ویلیامزو برنیت این احتمال را در نظر نگرفتند که پلاتو می تواند ایده آلیسمی چون کنت که از ماهیت دانش تا ماهیت اشیاء دانش صحبت می کند یا همچون هگر که انکار می کند که ماده "واقعیتی " کامل است. بدون کاستن اشیاء مواد به ایده هایی در ذهن یا اذهان علاوه بر این تئوری پلاتو از جداسازی روح و بدن را می توان بعنوان شکل جدیدتری از دوگانگی صحیحی دانست.
دانشمند آلمانی نئوکنتاین پائول ناتورپ در تئوری پلاتو از ایده ها به بحث پرداختند "مقدمه ای بر ایده آلیسم " که پلاتو یک ایده آلیست غیر ذهنی "غیر مادی" بود حدودی که تئوری کنت و متروپ از طرف برخی دانشمندان معاصر مورد هدایت قرار گرفت.
Schopeohaur درباره این فیلسوف نو افلاطونی نوشت باپلوتینوس حتی به نظر می رسد احتمالاً برای او این باور در فلسفه غرب بود. ایده آلیسم برای مدت طولانی در غربی حتی در آن زمان جدید بود.
به خاطر اینکه آموخت که روح جهان را با مراحلی از ابدیت به زمان با این تعریف بوجود آورد: بدلیل اینکه برای این دنیا دیگر مفهومی وجود ندارد تا اینکه برای روح و ذهن در واقع آرمان گرایی زمان در دنیاهایی بیان می شود که "ما نباید زمان را خارج از روح یا ذهن بپذیریم" همچنین پروفسور Ludwig noire نوشت (برای اولین بار درفلسفه غربی ما ایده آلیست را مناسب در پلوتینوس یافتیم ) که او بیان می دارد