لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
احدیت وواحدیت
یونس:الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکیمِ(1)أَ کانَ لِلنّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَیْنا إِلى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قالَ الْکافِرُونَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبینٌ(2)الف، لام، راء. این است آیاتِ کتابِ حکمتآموز. آیا براى مردم شگفتآور است که به مردى از خودشان وحى کردیم که: مردم را بیم ده و به کسانى که ایمان آوردهاند مژده ده که براى آنان نزد پروردگارشان سابقه نیک است؟ کافران گفتند: «این [مرد] قطعاً افسونگرى آشکار است. »
﴿ الر﴾ اشاره به حقیقت محمدیه دارد که همان رحمت عام الهی است بقوله تعالی (و ما ارسلناک الارحمۀ للعالمین).
﴿ تِلْکَ﴾ یعنی آنچه به وسیله این سه حرف به آن اشاره می شود کتاب حکیمانه ای است که دارای جزئیات محکم و متقن است[یا به تأویل دوم در دو مقام] که اول به اعتبار هویت احدیت جمعی حق و دومی صفت واحدیت تفصیلی اوست به خداوند قسم یاد می کنم [باید افزود که] صفت واحدیت حق در باطن جبروت و ظاهر رحموت قرار دارد.
﴿ آیاتُ الْکِتابِ﴾ که دارای حکمت است.
﴿ أَ کانَ لِلنّاسِ عَجَبًا﴾ آیه شریفه تعجب کافران را زیر سؤال می برد و می فرماید با وجود اینکه سنت همیشگی خداوند ارسال وحی بر پیامبرانش می باشد چرا آنها آنرا انکار می کند و در ادامه می فرماید همانا که تعجب آنان به دلیل دوریشان از مقام پیامبر و عدم نزدیکی به ایشان و نیز یکی نبودن وحی با اعتقادات ایشان می باشد.
﴿ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ﴾ یعنی [ایمان آوردنشان در ازل و] به واسطه عنایت ازلی حق به ایشان است [یا به تعبیر دیگر] تقرب آنان به حق تعالی به واسطه برگزیدنشان در ازل است که این فقط مخصوص به آنان بوده و احدی همانند آنان نیست و اگر اینگونه نبود آنان نیز ایمان نمی آوردند.
﴿ قالَ الْکافِرُونَ﴾ یعنی کسانی که از حق در حجاب مانده و از ظهور صفات حقانی در حقیقت محمدیه چیزی نمی دانند.
طه:اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ لَهُ الأَسمَاءُ الحُْسنى(8) خدایى که جز او معبودى نیست [و] نامهاى نیکو به او اختصاص دارد.
﴿ اللَّهُ﴾ یعنی نازل کننده موصوف به این صفات، الله می باشد.
﴿ لا إِلَهَ إِلا هُوَ﴾ ذات احدیت و حقیقت هویت او با این اسماء متکثر و متعدد نمی گردد. پس او در ازل و ابد تغییر نکرده و موجودی جز او وجود ندارد.
﴿ لَهُ الأَسمَاءُ الحُْسنى﴾ [اما به اعتبار واحدیت و مصدریتش او دارای اسماء حسنی است که] همانا ذات او به اعتبار تعینات صفاتش می باشند.
مومنون:أَیَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنینَ(55) نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ(56) آیا مىپندارند که آنچه از مال و پسران که بدیشان مدد مىدهیم،[از آن روى است که] مىخواهیم به سودشان در خیرات شتاب ورزیم؟ [نه، ] بلکه نمىفهمند.
﴿ أَیَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنینَ(55) نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ﴾ یعنی سعادتمندی- آنگونه که آنان تصور می کنند- به وسیله لذات دنیوی و یاری شدن به نعمتهای فانی نیست. بلکه یاری حقیقی توفیق در خیرات ماندگار است [به عبارت بهتر یاری حقیقی] ترس ناشی از خشیت الهی در هنگام تجلی عظمت و یقین عیانی به تجلی صفات ربانی و توحید ذاتی و نیز هدایت خلق و اعطاء کمالاتش در مقام بقاء همراه با ترس از ظهور بقایای نفسانی در بازگشت از عالم احدیت به عالم ربوبیت است و این همان پیشی جستن در خیرات است.
عنکبوت:مَثَلُ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ(41) داستان کسانى که غیر از خدا دوستانى اختیار کردهاند، همچون داستان عنکبوت است که [با آب دهان خود] خانهاى براى خویش ساخته، و در حقیقت -اگر مىدانستند- سستترین خانهها همان خانه عنکبوت است.
﴿ مَثَلُ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ﴾ [منظور آیه شریفه این است که] منشأ محبت أخروی ذات احدیت و محبت الهی است و این همان محبتی است که بین پاکان و اولیاء به خاطر تناسب صفات و نزدیکی ذاتشان برقرار است.
عنکبوت:وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ(69) و کسانى که در راه ما کوشیدهاند، به یقین راههاى خود را بر آنان مىنماییم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است.
﴿ لَنَهْدِیَنَّهُمْ﴾ به راههایی که به ذات حق منتهی می گردد. که این راهها صفات الهی اند که حجاب ذات او گشته و سلوک در آنها همانا اتصاف به آنها است که سالک را بر اساس صفتی که متصف به آن است به اسمی ثابت از حق تعالی می رساند که این عین ذات واحدیت است که به منزله باب حضرت احدیت می باشد.
﴿ وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ﴾ آنان که در مقام مشاهده خداوند را عبادت می کنند همچنانکه حضرت امیر (ع) فرمودند (الإحسان ان تعبدوالله کأنک تراه) پس محسنین سالکان سیر صفاتی حق و متصف به آنها می باشند. چرا که آنها حق را به واسطه مراقبه و مشاهده خویش عبادت می کنند و دلیل اینکه فرموده است: (کانک تراه) چرا که رویت و شهود عینی فقط بعد از فنای صفاتی و ذاتی محقق می گردد.
سجدَة:الم(1) الف، لام، میم.تَنْزیلُ الْکِتابِ لا رَیْبَ فیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ(2) نازل شدن این کتاب -که هیچ [جاى] شک در آن نیست- از طرف پروردگار جهانهاست.
﴿ الم﴾ یعنی ظهور ذات احدیت و صفات و حضرات اسمائیه حق.
﴿ تَنْزیلُ﴾ [تنزیل یعنی فروفرستادن] کتاب عقل فرقانی مطلق بر وجود محمدی.
﴿ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ﴾ به واسطه ظهور رحمت تامه اش بر مظهر محمدی.
سجدة:اللّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی سِتَّةِ أَیّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفیعٍ أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ(4) خدا کسى است که آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است، در شش هنگام آفرید، آنگاه بر عرش [قدرت] استیلا یافت، براى شما غیر از او سرپرست و شفاعتگرى نیست؛ آیا باز هم پند نمىگیرید؟
﴿ اللّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما﴾ به وسیله احتجاب به آنها در ایام شش روزه الهی که مدت زمان خفاء حضرت حق از زمان آدم تا زمان حضرت رسول (ص) می باشد.
﴿ ثُمَّ اسْتَوى﴾ که با تجلی به جمیع صفات خود بر عرش قلب محمدی در روز آخر [روز جمعه] تجلی نمود همانا منظور از استواء خورشید کمال نورافشانی اوست و به این جهت است که فرمود (بعثت و فی نسم الساعۀ) چرا که وقت بعثت او صبحگاه قیامت و ظهر آن هنگام ظهور حضرت مهدی (ع) است. و به این جهت است که خواندن این سوره در صبح روز جمعه مستحب شمرده شده است.
﴿ ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ﴾ در هنگام ظهور آن.
﴿ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفیعٍ﴾ به دلیل اینکه جملگی در او فانی می شود.
﴿أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ﴾ یعنی آیا در هنگام ظهور وحدت عهد اولی و میثاق فطری خویش را به یاد می آورید؟
صافات:بَیْضاءَ لَذَّةٍ لِلشّارِبینَ(46) لا فِیهَا غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنهَا یُنزَفُونَ(47) [بادهاى] سخت سپید که نوشندگان را لذّتى [خاص] مىدهد؛ نه در آن فساد عقل است و نه ایشان از آن به بدمستى [و فرسودگى] مىافتند.
﴿ بَیْضاءَ﴾ یعنی فورانی که از عین احدیت [یا همان کافور] بوده و هیچگونه شائبه ترکیب با تعنیات در او راه ندارد.
﴿ لَذَّةٍ لِلشّارِبینَ لا فیها غول ﴾ که عقلشان را ضایع سازد. چرا که آنان اهل صحوند و خداوند آنها را از ناپاکی ها و حجاب پاکی گردانده است.
﴿ وَ لا هُمْ عَنهَا یُنزَفُونَ ﴾ یعنی عقلشان را به واسطه نوشیدن آن شراب از دست نمی دهند. و گرنه در مقام بقاء و اهل بهشتهای سه گانه نبودند.
ص:وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ اْلأَخْیارِ(47) و آنان در پیشگاه ما جدّاً از برگزیدگان نیکانند.
﴿ وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا﴾ در حضرت واحدیت.
ص:قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظیمٌ(67)أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ(68) بگو: «این خبرى بزرگ است،[که] شما از آن روى برمىتابید.