واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

مقاله درباره انسان کامل

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

انسان کامل

حمد:بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ(1)((به نام خداوند رحمتگر مهربان.))

﴿ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ﴾ : همانا به واسطه صورت انسان کامل که جامع رحمت عامه (رحمانیه) و رحمت خاصه (رحیمیه) و مظهر ذات الهی به اعتبار جمیع صفاتش شروع کرده و می خوانم در این صورت انسانی همان اسم اعظم الهی است که حضرت رسول اکرم (ص) در حدیث «اوتیت جوامع الکلم و بعثت لأتم مکارم الاخلاق» به این مطلب اشاره فرموده اند زیرا کلمات همان حقائق موجودات و اعیان ثابته آنها می باشند و مکارم اخلاق، کمالاتی است که مصدر کارهای آنهاست که جملگی آنها در کون جامع انسانی گرد آمده است.

[اگر حروف بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ را جدا از هم بنویسیم را جدا از هم بنویسیم 22 حرف است و اگر آنرا پیوسته بنویسیم 18 حرف ملفوظ دارد و 19 حرف مکتوب پس حروف مکتوب بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ] نوزده حرف می باشد که اشاره به آنها [هیجده هزار عالم= هر حرف در ازاء هزار عالم با تفاصیل آنها] و عالم انسانی می باشد و انسان با وجود اینکه متعلق به عالم حیوانی است اما به اعتبار شرافت و جامعیتش [نسبت به اسماء الهی یا حضرات چهارگانه دیگر] عالم دیگری است دارای شأن و جنسیت متفاوت از عالم حیوانی.

بقره:وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنّی جاعِلٌ فِی اْلأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ(30)((و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمین جانشینى خواهم گماشت»، [فرشتگان‏] گفتند: «آیا در آن کسى را مى‏گمارى که در آن فساد انگیزد، و خونها بریزد؟ و حال آنکه ما با ستایش تو، [تو را] تنزیه مى‏کنیم؛ و به تقدیست مى‏پردازیم. » فرمود: «من چیزى مى‏دانم که شما نمى‏دانید. »))

﴿ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ﴾ [و این گفتار ملائکه] به این دلیل بود که از ظهور حقایق الهی و اوصاف ربانی در انسان ناآگاه بودند که این ظهور به جهت وجود جهات الهی جمعی در برداشتن تمامی عوالم [شهادت و غیب] در درون انسان می باشد.

آل‏عِمرَان‏:نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقّ‏ِ مُصَدِّقًا لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجیلَ(3)

((این کتاب را در حالى که مؤیّد آنچه [از کتابهاى آسمانى‏] پیش از خود مى‏باشد، به حق [و به تدریج‏] بر تو نازل کرد، و تورات و انجیل را. . .))

﴿ نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقّ﴾ یعنی با تنزیل کتاب بر تو ترا به مرتبه به مرتبه و درجه به درجه ترقی داد کتابی که نشانگر علم توحید حق به اعتبار جمع همان عقل قرآنی است.

انعام:وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ عَلى‏ بَشَرٍ مِنْ شَیْ‏ءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتابَ الَّذی جاءَ بِهِ مُوسى‏ نُورًا وَ هُدًى لِلنّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطیسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ کَثیرًا وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُکُمْ قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ(91)(( و آنگاه که [یهودیان‏] گفتند: «خدا چیزى بر بشرى نازل نکرده»، بزرگى خدا را چنانکه باید نشناختند. بگو: «چه کسى آن کتابى را که موسى آورده است نازل کرده؟ [همان کتابى که‏] براى مردم روشنایى و رهنمود است، [و] آن را به صورت طومارها درمى‏آورید. [آنچه را] از آن [مى‏خواهید] آشکار و بسیارى را پنهان مى‏کنید، در صورتى که چیزى که نه شما مى‏دانستید و نه پدرانتان، [به وسیله آن‏] به شما آموخته شد. » بگو: «خدا [همه را فرستاده‏]»؛ آنگاه بگذار تا در ژرفاى [باطل‏] خود به بازى [سرگرم‏] شوند.))

﴿ وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ عَلى‏ بَشَرٍ مِنْ شَیْ‏ءٍ﴾ یعنی آنگونه که شایسته اوست او را نشناخته اند چرا که در تنزیه حق مبالغه به اندازه ای می کنند که او را از بندگانش دور کرده تا جایی که ممکن نیست چیزی از علم و کلامش بر بندگانش نازل گرد و اگر آنگونه که شایسته اوست او را می‌شناختند که وجود به واسطه اوست و جمله عالم غیب باطنیش و برای هر باطنی ظاهری وجود دارد پس چه مشکلی است که برخی از صفاتش بر مظهر بشری اش ظهور یابد بلکه برای علم باطنی و حکمت او مظهری جز انسان کامل وجود ندارد پس نبی به اعتبار صورت ظاهریش ظاهر حق است و به اعتبار باطنش باطن حق علمش را بر قلب او نازل ساخته و بر زبانش جاری می سازد تا خلق را به سوی ذات الهی دعوت کند و هرگز به دوگانگی نخواند مگر به اعتبار تفصیل در صفات حق اگر به اعتبار وحدت بنگریم چیزی جز او وجود ندارد- نه نبی و نه غیر او- اما اگر به اعتبار تفصیل صفات و اسمائش بنگریم پیامبری ظهور می یابد که تابع اسمی از انبیاء اوست و در مرحله بعد به اسمی از اسماء اوست و در مرحله بعد به اسمی از اسماء او تبدیل می شود و اگر این پیامبر دارای مقام نبوت تام باشد به اسم اعظم الهی تبدیل می گردد که درهای خزائن غیب و وجود و حکمتش جز به واسطه این اسم اعظم باز نمی گردد.

حجر:الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبینٍ(1)(( الف، لام، راء. این است آیات کتاب [آسمانى‏] و قرآن روشنگر.))

﴿وَ قُرْآنٍ مُبینٍ﴾ که جامع و ظاهر کننده همه چیز می باشد.

بنی اسرائیل:قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ اْلإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیرًا(88)((بگو: «اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخى از آنها پشتیبان برخى [دیگر] باشند. »))

﴿ قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ اْلإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ﴾ چرا که استعداد کامل حمل آن مخصوص به توست و توئی که در حقیقت قطب عالم بوده و از آنچه از تو فوران می کند به آنها می رسد پس انجام این کار توسط آنان ممکن نبوده و توان تحمل آنرا ندارند و به همین دلیل است که بیشترشان از پذیرش آن امتناع می ورزند.

کهف: فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفًا(6)(( شاید، اگر به این سخن ایمان نیاورند، تو جان خود را از اندوه، در پیگیرىِ [کار]شان تباه کنى.))

﴿ فَلَعَلَّکَ باخِعٌ﴾ [باخع یعنی] هلاک کردن.

﴿ نَفْسَکَ﴾ یعنی به خاطر شدت شوقت به هدایت آنان و تأسف از رویگردانیشان [خودت را هلاک مگردان توضیح اینکه] مهربانی و رحمت به خلق از لوازم محبت الهی و نتیجه آن است. و چون آن حضرت حبیب الله بودند پس از لوازم محبوبیت آن حضرت محبت او به مردم- به خاطر خداوند- بود همچنانکه فرمود: «یحبهم و یحبونه» پس در نتیجه هرکس که خدا را بیشتر دوست بدارد محبت و مهربانیش به خلق بیشتر خواهد بود چرا که محبت به مردم ظل محبت الهی است پس خلق به منزله فرزندان و نزدیکان او و بلکه به منزله اعضاء و جوارح او می باشند پس به این دلیل است که تأسفش به اندازه ای زیاد است که نزدیک است حضرت را بکشد.

طه: اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ لَهُ الأَسمَاءُ الحُْسنى(8) خدایى که جز او معبودى نیست [و] نامهاى نیکو به او اختصاص دارد.

﴿ لَهُ الأَسمَاءُ الحُْسنى﴾ معنی آیه اینکه ما قرآن را از کسی نازل کردیم که متصف به جمیع صفات جمالیه و جلالیه است و از جمعیت ذاتیه ات بهره مند شده است وگرنه پذیرش و تحمل آن برایت مقدور نبود چرا که اثر با مؤثر و صادره با مصدر متناسبند پس چون مصدر آن ذات موصوف به جمیع اسماء حسنی است لازم است که پذیرنده نیز که تویی متصف به جمیع آنها باشی.

انبیاء:* وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَا إِبْرَهِیمَ رُشدَهُ مِن قَبْلُ وَ کُنَّا بِهِ عَلِمِینَ(51)((و در حقیقت، پیش از آن، به ابراهیم رشد [فکرى‏]اش را دادیم و ما به [شایستگى‏] او دانا بودیم.))

﴿ وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَا إِبْرَهِیمَ﴾ روح.

﴿ رُشدَهُ﴾ [یعنی رشد] مخصوص به او و آنچه که شایسته اوست که همان هدایت به سوی توحید ذاتی و مقام مشاهده خلیلیت حق است.

﴿ مِن قَبْلُ﴾ قبل از مرتبه قلب و عقل که از لحاظ شرف و عزت بر آنها برتری دارد.

﴿ وَ کُنَّا بِهِ عَلِمِینَ﴾ یعنی کمال و فضیلتش را به خاطر شأن عالی اش جز من نمی داند.

انبیاء:قَالَ لَقَدْ کُنتُمْ أَنتُمْ وَ ءَابَاؤُکمْ فى ضلَلٍ مُّبِینٍ(54)قَالُوا أَ جِئْتَنَا بِالحَْقّ‏ِ أَمْ أَنت مِنَ اللَّعِبِینَ(55)قَالَ بَل رَّبُّکمْ رَب السمَوَتِ وَ الأَرْضِ الَّذِى فَطرَهُنَّ وَ أَنَا عَلى ذَلِکم مِّنَ الشهِدِینَ(56)وَ تَاللَّهِ لأَکیدَنَّ أَصنَمَکم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ(57)فَجَعَلَهُمْ جُذَذاً إِلا کبِیراً لهَُّمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ(58)(( گفت: «قطعاً شما و پدرانتان در گمراهى آشکارى بودید. » گفتند: «آیا حق را براى ما آورده‏اى یا تو از شوخى‏کنندگانى؟» گفت: «[نه‏] بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است، همان کسى که آنها را پدید آورده است، و من بر این [واقعیت‏] از گواهانم. و سوگند به خدا که پس از آنکه پشت کردید و رفتید، قطعاً در کار بتانتان تدبیرى خواهم کرد. » پس آنها را -جز بزرگترشان را- ریز ریز کرد، باشد که ایشان به سراغ آن بروند.))



خرید و دانلود مقاله درباره انسان کامل


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.