لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 51
بیمارستان
مکان پرستاری و درمان بیماران. این کلمه فارسی است و مرکب از واژه «بیمار» و پسوند مکان «ستان» دگرگون شده آن، «مارستان» ، بیشتر به معنای تیمارستان است که در اندلس « مالاستان/ ماراستان» ، در مصر «مُرُستان»، و در مغربی «مُرْسْتان/ مِسْتران» نامیده شده است. مریضخانه و مدرسه طب جندیشاپور بیمارستان نام داشته است (ادامه مقاله ، بخش ایران) و این قدمت رواج واژه بیمارستان را نشان میدهد. از وقفنامه بیمارستانی که تمغاج بغرا، نخستین پادشاه مسلمان قراخانی ، در 458 در سمرقند بنا نهاد چنین برمیآید که به جای «بیمارستان» در آن روزگار «دارالمرضی» ، و در عهد سلجوقیان «دارالعافیه» و « دارالشفاء» به کار میرفته است. عثمانیان علاوه بر دارالشفاء ، کلمات «دارالصحه» ، «شفاخانه» ، « بیمارخانه» و « تیمارخانه» را به کار میبردند، و از قرن چهاردهم/ بیستم، پس از تأسیس مراکز بهداشتی نوین به شیوه اروپایی، عنوان «خسته خانه» را به کار بردهاند. در جهان عرب، امروزه واژه مستشفی برای بیمارستان رواج دارد.
سدههای نخستین اسلامی
در سیره ابن هشام ( ج3، ص239) چگونگی به وجود آمدن نخستین مرکز درمانی، برای درمان مجروحان غزوه خندق، شرح داده شده است؛ بدین ترتیب که بانویی به نام رُفیده انصاری در مسجد پیامبر خیمهای برای مداوای مجروحان برپا کرده بود و به دستور رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سعد بن معاذ را در آن بستری کردند. مقریزی (ج2، ص 405)، احداث نخستین بیمارستان جهان اسلام را از اقدامات ولید بن عبدالملک اموی در سال 88 میداند و میگوید که وی طبیبانی با مستمری برای آنجا تعیین کرده بود و برای جدا نگه داشتن جذامیان دستور داده بود که از رفت و آمد آنان در میان مردم جلوگیری شود. ابن دقماق (قسم 1، ص99) نیز مینویسد که در عهد امویان ، خانه ابوزبید در محله شوق القنادیل در فسطاط مصر تبدیل به بیمارستان شده بود.
نخستین دوره درخشان بیمارستانهای بعد از اسلام
با روزگار خلفای عباسی مصادف بود. به سبب بیماری منصور، در 148 جورجیس بن جبرائیل بن بختیشوع [ رئیس بیمارستان جُندیشاپور بختیشوع*] از جندیشاپور به بغداد فراخوانده شد. از آن پس پزشکان برخاسته از این بیمارستان، در پیشرفت طب اسلامی و توسعه بیمارستانها سهم عمدهای داشتند ( ادامه مقاله، بخش ایران). هارون الرشید (حک: 170 – 194) از جبرائیل بن بختیشوع بن جورجیس خواست که در کنار کَرْخ بیمارستانی مشابه جندیشاپور احداث کند سپس ابویوحنّا ماسویه را از جندیشاپور آورد و بر رأس آن گماشت که پس از او نیز فرزندش، یوحنا بن ماسویه، به این سمت رسید (ابن ابی اصیبعه، ص 242 – 243 ، 246 و بعد). برمکایان نیز در بغداد بیمارستانی به نام خود تأسیس کردند و ریاست آن را به طبیبی هندی به نام ابندهن، دادند و از او خواستند که اثار طبی سانسکریت را به عربی برگرداند (ابن ندیم ص305).
بیمارستان هارونالرشید، گرچه معلوم نیست تا چه زمانی دایر بوده، مسلماً برای تأسیس بیمارستانهای دیگر سرمشق به شمار میرفته است.
در 247 فتح بن خاقان، وزیر ترک تبار خلیفه متوکل، در معافر فسطاط (مقریزی، ج2، ص406) و در 302 علی بن عیسی بن جراح (ابن جراح) در حربیه بغداد، بیمارستانهایی تأسیس کردند. از آن پس، در بغداد و نواحی دیگر، بیمارستانها نو بنیاد رو به فزونی نهاد چنانکه قرن چهارم دوره رونق طب اسلامی و بیمارستانداری شمرده میشود. در این دوره علی بن عیسی علاوه بر بیمارستانهای بغداد اداره بیمارستانهای مکه و مدینه را نیز به پزشک مشهور ابوعثمان سعید بن یعقوب دمشقی سپرد. (ابن ابی اصیبعه ، ص316) . پیش از آن نیز در عهد خلافت معتضد (279 – 290) امیرالامرای او، بدر المعتضدی*، در کرانه شرقی بغداد بیمارستانی بنا نهاده بود (همان، ص 301) بیمارستان سیده، که به نام مادر مجدالدوله آل بویه در بغداد تأسیس شده بود، در اول محرم 306 به دست طبیب مشهور سنان بن ثابت افتتاح شد. هزینه ماهانه این بیمارستان بالغ بر ششصد دینار بود (قفطی، ص195؛ ابن ابی اصیبعه، ص302) . در 306 خلیفه مقتدر بالله، به توصیه سنان بن ثابت، در محله بابالشام بغداد« بیمارستان المقتدری» را تأسیس کرد و ماهانه دویست دینار به آن اختصاص داد (قفطی، ص 194 – 195؛ ابن ابی اصیبعه، همانجا). ابن فرات ، از وزیران مقتدر بالله، در ناحیه درب المفضل در شرق بغداد بیمارستانی ساخت که خاقانی، جانشین او، در 313 سنان بن ثابت طبیب را بر رأس آن گماشت ( ابن ابی اصیبعه ، ص304 – 305) ابوالحسین بَجْکَم* نیز در 330 بر کناره غربی دجله ، بر فراز تپه کوچکی که قصر هارون الرشید در آنجا بود ، به توصیه سنان بن ثابت طبیب، بیمارستانی به نام خویش بنیاد نهاد (قفطی، ص 193؛ ابن ابی اصیبعه، ص304) .
در همین زمان در واسطه، رَقّه ، مَیّافارقین، حرّان ، انطاکیه، نصبین، و ایران( ادامه مقاله، بخش ایران) انواع بیمارستانها وجود داشت (تزری اوغلو، 1968، ص 42 – 52؛ احمد عیسی، ص 198، 201 – 202، 204، 266 – 269 ). در این دوره به پیشنهاد سنان بن ثابت و دستور علی بن عیسی، هر روز طبیبانی به زندانها سر میزدند و بیماران را معاینه ، و برای آنان انواع داروها را تجویز میکردند (ابن ابی اصیبعه، ص 301). همچنین، به دستور او ، به روستاهای جنوب عراق همراه پزشکان، بیمارستان