فرمت : WORD تعداد صفحه :33
اشاره :
فلسفه سیاسى انقلاب اسلامى ایران, با فلسفه سیاسى امام(س) پیوندى ناگسستنى دارد; چرا که اصول و آئین سیاسى اش بر آرإ و اندیشه هاى امام مبتنى است . قوام این نظام سیاسى به دوام اندیشه هاى سیاسى امام بازمى گردد . اینکه گفته مى شود;این انقلاب, بى نام خمینى در هیچ کجاى جهان شناخته شده نمى باشد(1) ,به این دلیل است که محتواى این انقلاب, اندیشه هاى اصیل و محکم امام است. بدین جهت, هرگاه محصول بنیادین این انقلاب (که به رهبرى امام خمینى(س) به پیروزى رسیده است; یعنى جمهورى اسلامى, از خصوصیات و ویژگیهاى اصلى و ماهیتى اش جدا گردد, در آن صورت, انقلاب از محتواى ذاتى و اساسى اش تهى شده است. براى اینکه معیار درست و واقعى داشته باشیم و از طریق آن, به سنجش و تطبیق بپردازیم, صحیح ترین راه و منطقى ترین روش, بازخوانى و تدوین دقیق اندیشه هاى امام از بدو تا ختم است. در یک نگاه کلى, اصول و آئین زیر, (2) نماد اساسى فلسفه سیاسى امام است; که به نحوى محتواى بنیادین انقلاب اسلامى و چارچوب عملى سیستم سیاسى - جمهورى اسلامى نیز به شمار مى رود:
1- حاکمیت قوانین الهى;
2- حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و نقش بنیادین آنان در تمام امور کشور(از رهبرى تا دهدارى);
3- رهبرى فقیه عادل و عالم;
4- اصل خدمت نه ریاست و سلطه;
5- ابتنإ و اتکاى نظام سیاسى اسلامى به رإى مردم;
6- لغو هرگونه امتیاز, انحصار و اشراف;
7- نفى هرگونه استبداد, زور و دیکتاتورى;
8- آزادى به عالى ترین و طبیعى ترین شکل;
9- منع هر گونه شخصیت محورى و بت سازى;
10 - رعایت حقوق همه مردم;
11- نظارت مردم در تمام مراحل سیاسى و حضور واقعى مردم در تمام صحنه ها;
12- تإکید بر اصل انتخاب و میزان بودن رإى مردم;
13- عدالت اجتماعى;
14- نفى و مقابله هرگونه سلطه طلبى و سلطه پذیرى در بعد خارجى و داخلى;
15- مبارزه با ظلم و ستم و استکبار;
16- تإکید برشناختن و شناساندن اسلام ناب محمدى (ص) و رد هرگونه تحجر, مقدس مآبى و نفى اسلام آمریکایى;
17- وحدت میان همه نسلها و قشرها و فرق; خصوصا دو مرکز مهم دانشگاه و حوزه.
بدین لحاظ, فراموش نکردن و زیر پانگذاشتن اندیشه هاى مترقى, نجات بخش و معزانه امام خمینى(س) یکى از شرایط مهم حفظ نظام سیاسى مستقر و پاسبانى از محتواى واقعى و حقیقى آن است. بازخوانى و قرائت همراه با تإنى اندیشه هاى سیاسى امام, که در طول اقامتشان در فرانسه مطرح شده است, از اولویت بیشترى برخوردار است. به دلایل مختلف, تبیین نظریات ایشان در این دوره, مهم است; اول اینکه, اصلى ترین آراى سیاسى و غایت اصلى فلسفه سیاسى اش در این دوره مطرح و در دوره هاى بعد تکمیل شده است. دوم آنکه, این دوره از اندیشه هاى امام دو خصوصیت منحصر به فرد دارد; یکى, ارائه دلایل سیاسى براى نفى رژیم سلطنتى و دیکتاتورى; دوم, بیان آرإ و نظریات سیاسى براى استقرار نظام سیاسى اسلامى و ترسیم سلوک و غایت آن. سوم اینکه, اندیشه هاى امام را قبل از استقرار حکومت جدید و کسب قدرت سیاسى مى نمایاند و لذا به خوبى نشان مى دهد که امام به عنوان رهبر مردم ایران, چه اهداف و غایاتى براى استقرار یک نظام سیاسى جدید و انحلال رژیم استبدادى شاه دارد. چهارم اینکه, امام در این دوره چهار ماهه (14 مهر 57 تا 11 بهمن 57) (3) برخلاف دوره هاى قبل و بعد از آن, مورد پرسش خبرنگاران مختلف جهان واقع شدند و به مهمترین سوالات سیاسى و حساس ترین مفاهیم سیاسى پاسخ دادند. (113 مصاحبه مطبوعاتى, به جز پیامهاى مکتوب و سخنرانیها)(4)
نگارنده این مقاله, عزم آن دارد تا خلاصه و فشرده اندیشه هاى امام دراین دوره پرالتهاب و بحرانى را مورد بررسى قراردهد. براى رعایت دقت و تإمل لازم و تدوین صحیح و عملى, تمام آرإ و نظریات امام اعم از مصاحبه ها, اعلامیه ها, پیامها, سخنرانیها و نیز اغلب حوادث و تحلیلهاى این ایام را مطالعه و فیش بردارى نموده و در نهایت آن را در 10 فصل تدوین کرده است و اینک خلاصه آن را به صورت زیر ارائه مى نماید. (5)
مهمترین مفاهیم و مسائلى که امام در پاریس مطرح نمودند, شامل موارد زیر است: (6)
1- نقد و نفى نظام سلطنتى;
2- قرائت و تفسیر امام از اسلام به عنوان دین دنیا و آخرت;
3- ابعاد نهضت اسلامى ایران;
4- غایات و خواسته هاى انقلاب اسلامى;
5- ماهیت و خصوصیات حکومت اسلامى;
6- حق حاکمیت مردم;
7- آزادى;
8- نقش امام و روحانیون در حکومت اسلامى.
در اینجا به موارد مذکور مى پردازیم.
اول - نقد و نفى نظام سلطنتى : هر چند امام, برچیده شدن ((نظام شاهنشاهى)) و ((سلطنتى)) را در دوران حضور خود در نجف و قبل از آن در ایران, مطرح نموده و بر آن تإکید مى کردند; ولى در این ایام بیشتر و قاطعتر بر آن پاى مى فشارند. اگر در سال 49 صلاح مى دیدند تا جمله نفى سلطنت را از پیام خود به حجاج بیت الله الحرام حذف بکنند, (7) اینک در اوج مبارزه, بر نظریه سیاسى اش به عنوان آئین مبارزه تإکید مى کنند. نه تنها بر نفى رژیم سلطنتى تاکید مى کنند; بلکه به نقد دیدگاهى مى پردازند که به انحاى مختلف فقهى یا سیاسى معتقد به حفظ سلطنت و رعایت قانون اساسى و اجراى مشروطیت هستند :
«موافقت با نظام شاهنشاهى چه به صراحت و چه به وسیله طرحى که لازمه اش بقاى آن است, خیانت به اسلام و قرآن کریم و مسلمین و ایران است و هر کس با هر اسم با آن موافقت نشان دهد مطرود و اجتناب از آن لازم است.))(8)
لذا در پاسخ به نامه آیت الله مرعشى با صراحت مى نویسند : ((ما همه موظف هستیم که از پا ننشینیم تا سقوط سلسله بى حیثیت پهلوى.)) (9)
استدلال امام این است که سلطنت, مساوى ((استبداد و قلدرى)) است و لذا حکومتى عادلانه نیست: ((اصل سلطنت هم از اول یک چیز سهل بود. از اول معنا نداشته است... سلطنت مساوى با استبداد و قلدرى و دیکتاتورى است.)) (10) از نظر امام, رژیم سلطنت, هم در اساس با فلسفه سیاسى اسلام در تضاد است وهم از حیث عملکرد و رفتارها مخالف آئین انسانیت و سیاست است. لذا مى گویند:
((اگر کسى در این مطلب (11) موافقت با ما نکند, این سوء نیت دارد. یا آدم نفهمى است, جاهلى است... کدام ملت مى تواند این مطلب را قبول بکند ؟ خیر,ایشان (12) باید بروند, این سلسله باید منقرض بشود.))(13)
امام در پاسخ به سوال روزنامه الهدف لبنان و رادیوى اتریش مبنى بر اینکه رژیم شاه تصمیم دارد قانون اساسى را با شریعت اسلام متناسب و تعدیل کند, بنیادىترین نظریه اش را در مورد اصل سلطنت مطرح مى سازد: ((اینها دروغ است. اگر راست مى گویند; اول چیزى که در قانون اساسى مخالف با اسلام است, سلطنت شاه و اصل رژیم سلطنتى است.)) (14) پس در نگاه امام, رژیم اصلاح و متناسب با شریعت نخواهد شد, مگر آنکه سلطنت و پادشاهى از سیستم سیاسى حذف گردد.
یکى دیگر از دلایل اصلى مخالفت امام با اصل سلطنت و نظام سلطانى و شاهى, این است که این نوع نظام سیاسى به ))آراى ملت)) اتکا ندارد : ((من مخالف اصل سلطنت و رژیم شاهنشاهى ایران هستم به دلیل اینکه اساسا سلطنت نوع حکومتى است که متکى به آراى ملت نیست.)) (15) در فلسفه سیاسى امام, حکومتى که رإى مردم و حق انتخاب آنان را نادیده بگیرد, حکومت نامشروع است و حکومت محمدرضا پهلوى چنین حکومتى بود. امام خواستار حکومتى بود که در سایه آن, مولفه هاى اصلى و اساسى فلسفه سیاسى اش تجلى یابد: