لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
دانشگاه آزاد اسلامی- واحد رودهن
«گزارش کارآموزی»
موضوع:
تأمین اجتماعی
استاد راهنما:
دانشجو:
بهار 85
قبل از اینکه به موضوع اصلی بپردازیم، لازم می دانم بخشی از کتاب را به بررسی نقش تأمین اجتماعی در جوامع و تاریخچهی تأمین اجتماعی در ایران اختصاص دهم.
تأمین اجتماعی نقش بسزایی در ارتقای سطح زندگی مردم، برنامه ریزان و مدیران جامعه دارد و برنامه ریزان تأمین اجتماعی باید در امر برنامه ریزی برای این سازمان همگام با دیگران برنامه ریزان پیش بروند.
نظام تأمین اجتماعی اقشار جامعه را به هنگام کاهش یا قطع درآمد، بروز بیماری، بیکاری، از کارافتادگی، فوت و بی سرپرستی از طریق دو نظام بیمه ای و حمایتی تحت حمایت قرار می دهد.
نمودار سازمانی زیر عملکرد سازمان را براساس سلسله مراتب نشان می دهد.
سازمان تأمین اجتماعی به موجب مادهی 1 قانون تأمین اجتماعی مصوب 1354 تاسیس شد تا انواع بیمه های اجتماعی را به اجرا درآورد و گسترش دهد و نظامی هماهنگ با برنامه های تأمین اجتماعی مستقر سازد و همچنین وجوه و درآمدهای موضوع قانون تأمین اجتماعی را تمرکز بخشد و از محل همین وجوه و ذخایر به سرمایه گذاری و بهره برداری بپردازد.
سازمان تأمین اجتماعی مرکزی در خیابان آزادی جنب وزارت کشور واقع شده است بر اساس مصوبه 29/4/73 مجلس شورای اسلامی نهاد عمومی و غیردولتی است و اداره آن براساس مادهی 6 اساسنامه تحت ریاست شورای عالی «بالاترین رکن سازمان» است.
ارکان سازمان عبارتست از: شورای عالی، هیأت مدیره، مدیرعامل، هیأت نظارت.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حجاب و امنیت اجتماعی
مقدمه:
مقوله «پوشش و استتار بدن» به عنوان جزء جدایی ناپذیر حیات انسانی و مصداق اصلی حجاب، امری کاملاً مشهود و بی نیاز از تعدیل است. برای حجاب کارکردهایی در دو حوزه فردی و اجتماعی، قابل تصوّر است:
الف. کارکردهای فردی:
همچون پاسخگویی به نیاز فطری «خوداستتاری» و تأمین امنیّت در برابر گرما و سرما.
ب. کارکردهای اجتماعی:
هویّت بخشی و ایجاد امنیّت اجتماعی از جمله این کارکردهاست، چراکه نوع پوشش و حجاب، نشان دهنده سنّت ها، ارزش ها و باورهای یک جامعه است.
اسلام، حجاب را از مصادیق مهمّ تحقق امنیّت اجتماعی در جامعه معرّفی کرده است و چالش ها، زمینه ها و راهبردهای بسیار مهمّی را برای شکوفایی ذهن نواندیش افراد جامعه در این مورد تبیین نموده است.
بر این اساس و به منظور آگاهی بیشتر از رابطه حجاب و امنیّت اجتماعی، ما برآنیم که در این نوشتار جنبه های مختلف این موضوع و اهمّیّت آن راتوضیح داده و تأثیر آن را در حفظ ارزش های دینی بیان کنیم.
به طور کلّی در این مقاله موارد ذیل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است:
1. امنیّت اجتماعی، هدف اساسی وجوب حجاب.
2. امنیّت اجتماعی، فلسفه حقیقی وجوب حجاب.
3. پایه های تحقق امنیّت اجتماعی در سایه حجاب بانوان.
4. آثار و فوائد حجاب اسلامی و تحقق امنیّت اجتماعی.
5. آثار سوء بد حجابی و انهدام امنیّت اجتماعی.
6. بیان نتیجه و ارائه راهکارها و پیشنهاداتی جهت تثبیت امنیّت اجتماعی در سیطره حجاب اسلامی.
گوهر اسلام، سعادت و نجات آدمی است و باورهای دینی، احکام اخلاقی و فقهی در راستای این غایت مهم نازل شده اند. این آموزه های هستمندانه و بایستی از خالق حکیمی تجلّی می یابد که به نیازهای روحی و جسمی، مادی و معنوی، فردی و اجتماعی بشریّت، کاملاً آگاه است. احکام الهی مربوط به پوشش زنان نیز با این فلسفه و حکمت مدبّرانه صادر گردیده است.
زن با عنصر حجاب اسلامی، نه تنها به تهذیب، تزکیه نفس و ملکات نفسانی پرداخته و قرب الهی را فراهم می سازد، بلکه باعث گسترش روزافزون امنیّت اجتماعی و ایجاد زمینه ای جهت رشد معنوی مردان می گردد؛ همچنان که خداوند سبحان، خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
«به مردان مؤمن بگو تا چشمان خود را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان، بهتر است (1)».
همچنین می فرماید:
«به زنان و دختران خود و به زنان مؤمن بگو که خویشتن را با چادرهای خود بپوشانند که این کار برای آن است که آنها به عفّت شناخته شوند تا از تعرّض و جسارت، آزار نکشند (در امنیّت کامل باشند) ؛ خداوند در حقّ خلق، آمرزنده و مهربان است(2)».
همان گونه که ذکر گردید، حجاب و پوشش اسلامی برای مردان و زنان، تنها از کارکرد فردی برخوردار نیست و فقط برای سامان دهی خلقیّات و ملکات نفسانی آدمیان، مؤثر نمی باشد، بلکه از کارکرد اجتماعی نیز برخوردار است؛ غرایز، التهاب های جسمی و معاشرت های بی بند و بار را کنترل نموده، بر تحکیم نظام خانواده می افزاید. همچنین از انحلال کانون مستحکم و پایدار زناشویی جلوگیری نموده و امنیّت اجتماعی را فراهم می سازد. حال اگر کسانی با نگرش دینی، اسلامی یا با رویکرد جامعه شناختی و روان شناسی به چنین کارکردها و تأثیرات مطلوب، به ویژه تأمین امنیّت اجتماعی پی ببرند، نه تنها هدفمندانه، زندگی می کنند، بلکه برای رفتارها و اندیشه هایشان دست به گزینش می زنند تا به اهداف متعالی الهی و انسانی دست یازند. از این رو به مسأله حجاب نیز به عنوان راهبردی کارساز جهت تأیید و ترویج ارزش های اجتماعی، تأمین کننده سعادت آدمی و منشأ قرب الهی می نگرند.
بنابراین، پوشش اسلامی به منزله یک حفاظ ظاهری و باطنی در برابر افراد نامحرم، قلمداد می شود که مصونیت اخلاقی، خانوادگی و پیوند عمیق میان حجاب ظاهری و بازداری باطنی و از همه مهمّ تر امنیّت اجتماعی را فراهم می سازد و پیشینه آن به اندازه تاریخ آفرینش انسان است؛ چراکه پوشش و لباس هر بشری، پرچم کشور وجود اوست. پرچمی که وی بر خانه وجودش نصب کرده است و با آن اعلام می دارد که از کدام فرهنگ تبعیّت می کند(3).
در سال های اخیر، روند شبهات درباره حجاب و پوشش اسلامی، شدت یافته است و مطرح شدن شبهات فراوان در زمینه حجاب برتر به همراه عوامل دیگری مانند ضعف اعتقاد و عدم شناخت کافی از این مسأله و ضرورت آن موجب تهدید امنیّت اجتماعی و اُفت روند استفاده از مصادیق چنین حجابی در جامعه شده است، که نتیجه اتّخاذ روش تخریبی بعضی مطبوعات و رواج پوشش های نامناسب در مقابل نامحرمان است؛ لذا ما به منظور اینکه اسلام، مشوّق حجاب و پوشش کامل برای زنان و دختران در برابر افراد نامحرم است، به بیان هدف و فلسفه این مصداق مهمّ اسلامی و رابطه فراگیر و تنگاتنگ آن با امنیّت اجتماعی از جنبه های مختلف می پردازیم.
امید است که راهکارهای بیان شده در این زمینه ها برای همه اقشار جامعه اسلامی به ویژه نسل جوان و اندیشمند، مفید باشد و عزمشان را برای عمل و گسترش آن، به نحو مطلوب و احسن، جزم نمایند تا امنیّت اجتماعی، تأمین شود. ثانیا نماد فرهنگی و ملّی بشریّت، درخشش روزافزون خود را حفظ نماید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
نهاد اجتماعی
جهت انجام یک تحقیق منسجم ومنظم ،در این پژوهش سعی می نماییم مطالب خود را تحت عناوین متفاوت بررسی نمائیم .
الف- تعریف لغوی نهاد :فرهنگ آکسفورد نهاد را سازمانی می داند که برای اهداف اجتماعی ،آموزشی ومذهبی تاسیس می شود .که به کمک وخدمت به افراد نیازمند به کار می رود .
یا به عبارت دیگر :منظور از نهاد در این عنوان عبارت است از نظامی تقریبا پایدار وسازمانی یافته از الگوهای اجتماعی که برخی رفتارهای نظارت شده ویکسان را با هدف بر آوردن نیازهای اساسی جامعه در بر می گیرد .
یا نها :برای واژه نهاد معانی گوناگون بسیاری در ادبیات مشاهده می شود از لحاظ لغوی به معنای نهادن – استقرار- سرشت وطبیعت ،اساس رسم ،روش وغیره می باشد.
استاد غلامحسین صدیقی پایه گذار جامعه شناسی در ایران ،واژه (نهاد) را درمقابل لغت فرانسه وانگلیسی آن Institut به کار برد او واژه های (موسسه وتاسیس)را که معنای رایج Institution بود برای مفاهیم جامعه شناسی غیر کافی وبی ربط دانست .
چکیده:
به طور کلی نهادها یا "institution" را می توان نظامی تقریباً پایدار و سازمان یافته داشت که شامل الگوهای اجتماعی خاصی است که برخی از رفتارهای نظارت شده را با هدف برآمدن نیازهای اساسی جامعه در بر می گیرد.
و نهادهای اجتماعی مانند یک اندام کل ارگانیسم اجتماعی تصور می شود که نمی تواند جدا از دیگر اندامها ،مفهوم اصلی خود را داشته باشد. از این رو باید آنرا در درون کل ارگانیسم جامعه و با توجه به روابط واکنشهای متقابلی که با دیگر نهادها دارند بررسی و مطالعه کرد.
هر نهاد اجتماعی ویزگیهای خاص خود را دارد. مانند:
1- هر نهاد اجتماعی مبین واقعیتی است که در جامعه ساخته شده و استقرار یافته است.
2- نهاد ساخت اجتماعی است و نقش ویژه ای در حیات اجتماعی دارد.
3- نهادها از نظر ساخت صور گوناگون دارند.
4- همگی هدفمند هستند.
5- ساخت مستقل و منفرد دارند.
6- الگوهای رفتاری ، آداب و عادات هر جامعه اصل نهاد هستند.
7- ارتباط افراد با نهاد موجب انتقال مبراثها می شود .و نهادی شدن عبارت است از فرایند توسعه نظام منظمی از هنجارها ،پایگاه ها و نقشهای مشخص و به هم پیوسته که جامعه آنرا پذیرا شده است. از طریق نهادی شدن ، افتارهای خود انگیخته و پیش بینی ناپذیر ،جای خود را به رفتار نظام یافته و پیش بینی پذیر می دهد.
همچنین برای نهادها می توان کارکردهای اساسی نیز نام برد:
1- الگوهای خاصی را ارائه می دهند.
2- نقشها را تعریف می کنند.
3- بهترین شیوه ها را مشخص میکنند.
4- رفتارها را تنظیم و بر آنها نظارت می کنند.
در بررسی نهاده به این مطلب نیز باید تکیه کرد که برخی از نهادها اصلی می باشند و برخی دیگر نهادهای فرعی می باشند که هر نهاد اصلی چند زیر شاخه فرعی نیز داردو
مثلاً برخی از نهادهای اصلی عبارتند از :
نهاد خانواده ، نهاد اقتصادی ، نهاد آموزشی ، نهاد سیاسی ، نهاد دینی ، نهاد تفریحات سالم
واژه انستیتوسیون فرانسه ریشه لاتین دارد که به معنی «ساختن»ثابت وبر قرار کردن است .
لیکن فرانسویها آن را به معنی «ارگانیسم»ویا مجموعه اعضایی که از نظر قانونی دارای ویژگیهایی بوده وسازمان اجتماعی را تشکیل می دهد بکار برده اند .
این واژه در لغت انگلیسی نیز به معانی «موسسه»تاسیس ،بر پا سازی ،رسم وعرف به کار رفته است .
البته برداشت بعضی از جامعه شناسان معاصر از واژه انستیتوسیون بسیار نزدیک به مفهوم عامه از این اصطلاح است .از جمله گافمن پستیزوومکتباتنومتدولوژی در بحثی از اصطلاح مزبور آن را به مثابه« محیط» یا مکانی Environment تلقی می کند ،که شماری از افراد متناسب با هم همزیستی دارند ،وهدفشان تاثیر در تغییر ودگرگونی هویتشان است .طبق این تعریف گافمن مدارس شبانه روزی ،یتیم خانه ها واردوهای آموزشی را از جمله این نهادها می داند .
در مکالمه ونوشنارهای روزمره خود خانواده را یک نهاد مقدس می شناسیم ویا هلال احمر را یک نهاد خیریه می نامیم .همچنین دانشگاه رایک نهاد علمی وتحقیقاتی می گوییم .در حقیقت همه این عبارات در مفهوم عام کاملا درست هستند .چنانچه در آثار اگوست کنت هم عباراتی در همین ردیف دیده می شود .مانند «میان نهادهای اجتماعی ،خانواده ،سیاست ،اقتصاد ونظایر آنها هم بستگی منظم وروابط متقابل وجود دارد»لیکن اکنون آن عبارات به عنوان یک تعریف فنی وعلمی ،در نظر جامعه شناسان محلی ندارند.آنان نهاد را قسمتی از نوع زندگی ویا فرهنگ یک ملت می دانند همچنانکه «مالینوفسکی»انسانشناس انگلیسی می گوید :«نهاد اجتماعی
عبارتست از اجزای واقعی فرهنگ که دارای حد قابل ملاحظه ای ازدوام عمومیت واستقلال هستند. »
تعریف نهاد اجتماعی
دانشمندان تعارف گوناگونی که تقریبا مفهوم یک گونه دارند ارائه داده اند .اگوست کنت :نهاد اجتماعی را همچون یک اندام در کل ارگانیسم اجتماعی تصور می کند ،که نمی تواند جدا از دیگر اندام ها مفهوم اصلی خود را داشته باشد .از اینن رو باید آن را در درون کل ارگانیسم جامعه ،وبا توجه به روابط وکنشهای متقابلی که با دیگر نهاد ها دارد ،بررسی ومطالعه کرد .
هربرت اسپنسی «اجزا وپایه هایی را که عهده دار انجام کارکرد های اجتماعی هستند ،نهاد می خواند.»وی همنوا با اگوست کنت توصیه می کند ،جامعه شناس نباید منحصرا به مطالعه نهادهای اجتماعی مانند :درخانواده ،اقتصاد ونظایر آن به پردازد ،بلکه کار اصلی واساسی وی بررسی روابط مناسبات متقابل نهادهای اجتماعی است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
ویژگیهای جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی مهاجران خارجی
با تأکید بر «مهاجران افغانی در ایران»
چکیده
سالیان درازی است که مهاجران خارجی، بویژه مهاجران افغانی، در جای جای کشورمان سکونت دارند. هیچ استانی نیست که ساکنان آن با این مهاجران برخورد نداشته باشند و میان آنها مراوداتی صورت نگیرد، این روابط در بعضی جنبه ها آن چنان عمیق بوده که حتی در صورت بازگشت مهاجران به کشورشان، باز هم تا سالیان دراز اثراتی که از خود بجای گذاشته اند از بین نخواهد رفت. از جمله ارتباطات عمیق ایجاد شده، می توان به ازدواج تعدادی از ایرانیان ( بویژه زنان ایرانی) با مهاجران اشاره نمود. بنابراین مسئله مهاجران خارجی مانند مسائل مهم دیگری که کشورمان با آن مواجه است از اهمیت خاصی برخوردار است که بایستی به این موضوع ومسائل آنان نیز، موشکافانه و دقیق پرداخته شود.
هدف اصلی این نوشتار بررسی « ویژگیهای جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی مهاجران خارجی با تاکید بر مهاجران افغانی در ایران » می باشد تا بدین وسیله نسبت به این خیل عظیم از مهاجران خارجی شناخت پیدا نموده و تا حد امکان بتوان، به جنبه های مختلف تاثیر حضور آنان دست یافت.
این مقاله با استفاده از اطلاعات اداره کل امور اتباع و مهاجران خارجی وزارت کشور که در طرح شناسایی سال 1380 جمع آوری نموده، تهیه شده است.
واژگان کلیدی
مهاجران افغانی، بعد خانوار مهاجران خارجی، نوع مذهب مهاجران خارجی، نوع قومیت مهاجران خارجی
مقدمه
افغانستان، کشوری که سالها عرصه رقابت قدرتهای مختلف بوده است به دنبال دخالتهای جهانی و تحت تأثیر اوضاع داخلی این کشور، پدیده مهاجرت مردم به خارج از کشور بصورت بسیار حادّی رخ داد.
از سال1352به بعد به دنبال کودتای سردار محمد داوود علیه ظاهرشاه و متعاقب آن کودتای نورمحمدترکی رهبر حزب خلق علیه داوود در سال1357، ایران یکی از کشورهای پذیرای مهاجران افغانی گردید. این مهاجران، بسرعت وارد ایران شده ودر مناطق مختلف روستایی وشهری سکونت گزیده وبا جمعیت ایرانی در این مناطق مراودات گوناگون اقتصادی برقرار نمودند.
در ابتدا تصور می شد که دوران اقامت آنان در ایران کوتاه باشد، لیکن به جهت استمرار نابسامانیهای سیاسی و رکود و توقف رشد اقتصادی در آن کشور، مهاجران در ایران ماندگار شدند وطولانی شدن مدت اقامت آنان موجب گستردگی مراودات بین مهاجران وجمعیت ایرانی گردید.
تعداد مهاجرین افغانی در بعضی سالها به بیش از 8/2 میلیون نفر رسید (نظری تاج آبادی، 1369، ص164). علیرغم این وضع، سرشماریهای کشور نه تنها بخش اندکی از آنان را مورد سرشماری قرار داد، بلکه حتی برای این افراد نیز ویژگیهای جمعیتی، اقتصادی واجتماعی را منتشر ننمود. از اینرو شناخت خصوصیات جمعیتی و ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی آنان و به همان ترتیب تعلّقات قومی، مذهبی و سیاسی آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار شده است.
این مقاله می خواهد با توجه به اطّلاعات جمع آوری شده، درسال 1380، تا آنجا که مقدور است ویژگیهای فوق را مورد بحث وبررسی قرار دهد و اطّلاعات نسبتاً جامعی درباره آنها بدست آورد.
ضرورت واهمیت موضوع
سالیان درازی است که مهاجران افغانی در ایران اقامت دارند و درطول این سالیان با جمعیت بومی مراودات زیادی داشته اند و بر ابعاد مختلف جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی مناطق مختلـف کشورمان بی تأثیر نبوده اند. علیرغم این حجم عظیم از مهاجرین و پیامدهایی که بدنبال داشته اند، متأسفانه آن طور که شایسته است تحقیقات و بررسیهایی در جهت شناخت آنها از جانب دست اندرکاران وبویژه جمعیت شناسان صورت نگرفته است.
در این میان دست اندرکاران و مسئولان امر، به مسئله مهاجرت افغانیها به عنوان یک موضوع گذرا نگریسته اند، حال آنکه بایستی تحقیقات وسیعی برای روشن شدن سئوالات وابهاماتی از قبیل چگونگی روابط اقتصادی، اجتماعی وحتّی روابط فامیلی با جمعیت بومی صورت گیرد، زیرا به چند دلیل پدیده مهاجرت افغانیها موضوعی شایان بررسی و تحقیق است نه یک مسأله جنبی وگذرا:
اولاً: کشور ایران بر حسب وظیفه اسلامی نسبت به پذیرش مهاجرین با خوشروئی اقدام نموده وبنا به مقتضیات زمانی، این همکاری را ادامه خواهد داد. پس مقطع زمانی معین برای خاتمه موضوع مهاجرت قابل پیش بینی نیست.
ثانیا : دارا بـودن بیـش از900 کیلومتـر مـرز مشتـرک بــا کشـور افغانستان (علی آبادی، 1375ص3) ایجاب می کند نسبت به هر اتفاقی که در مرزهای مشترک دو کشور واقع می شود بی تفاوت نباشیم.
ثالثا: تنظیم روابط صحیح ومنطقی و وجهه نظر واقع بینانه بین مهاجرین و بومیان اقتضا می کند با انجام تحقیق علمی، مرز واقعیات و تصورات روشن شود و قضاوتهای صحیح جایگزین پیشداوریها گردد.
بنابراین با بررسی این موضوع می توان نسبت به این جمعیت مهاجر شناخت پیدا کرد و برنامه ریزیهای دقیق و موشکافانه ای را تدوین و ارائه نمود.
هدف تحقیق
با توجه به ضرورتهایی که در قسمت قبل ذکر آن رفت، تحقیق حاضر بر آن است که به سهم خود و بسته به توان محقق و مقدورات علمی و اجرایی، به گوشه ای از مسائل و ابهامات موجود در زمینه ویژگیهای متفاوت جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی و چگونگی روابط اقتصادی، اجتماعی مهاجران خارجی با جمعیت بومی پاسخ مبتنی بر واقعیت بدهد و از این راه، زمینه مناسب تری را برای برنامه ریزی مناسب وکارشناسانه ایجاد نماید.
نگاهی گذرا به اوضاع جغرافیایی، اجتماعی، اقتصادی و تاریخی افغانستان
در این قسمت، ابتدا به بررسی اوضاع جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی افغانستان و سپس در قسمت دوم به بررسی روند تحولات تاریخی افغانستان پرداخته می شود.
الف ) جغرافیای طبیعی، اجتماعی و اقتصادی کشور افغانستان:
1. جغرافیای طبیعی افغانستان
افغانستان سرزمین کوهستانی و محصور در خشکی است. این سرزمین درنیمکره شمالی و نیمکره شرقی در محدوده آسیای میانه واقع است. جمعیت آن در سال 1995برابر با نوزده میلیون و ششصد و شصت و سه هزار نفر(ده میلیون و نود و یک هزار نفر مرد و نه میلیون و پانصد و هفتاد و دو هزار نفر زن )بوده استU.N.;v.1;p.72)). مساحت آن 000/649 کیلومتر مربع و طول مرزهایش حدود 5800 کیلومتر مربع است. از سمت شمال با جمهوریهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان هم مرز است. طول مرز شمالی با این جمهوریها، حدود 2384 کیلومتر است. از سمت شرق و جنوب با پاکستان از سمت شمال شرقی از طریق تنگه واخان با چین (ایالت سین کیانگ) هم مرز است. مساحت این مرز در منابع، متفاوت ذکر شده است و آن را بین 73 تا 93 کیلومتر نقل کرده اند. از طرف مغرب با جمهوری اسلامی ایران مرتبط است. این مرز قریب به 900 کیلومتر است.
افغانستان با آبهای آزاد فاصله زیـادی دارد. نزدیکترین نقطه آن با آبهای آزاد، از طریق پاکستان است که500 کیلومتر فاصله دارد (علی آبادی،1375،ص4و3
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نابرابریهای اجتماعی
نسرین صفویزاده – احمد مختاری
گروه علوم اجتماعی استان اصفهان
چکیده
دراین مقاله پس از تعریف مفهوم نابرابری و مفاهیم مرتبط با آن مفهوم نابرابری از دیدگاه کارکرد گرایان ، تضادگرایان و دیدگاههای ترکیبی مورد بحث قرار گرفته است . در پاسخ به این پرسش که چرا افراد احساس نابرابری میکنند از دیدگاههای جانسون ، توکویل و دیویس استفاده شده است .
به نظر توکویل زمانی که در اوضاع اقتصادی رونقی مشاهده شود توقعات با سرعت بیشتری افزایش مییابد و فاصله بین آنچه مردم به دست آورند و آنچه فکر میکنند باید به دست آورند موجب احساس نارضایتی از وضع موجود میشود .
به نظر چالمرز جانسون آنچه باعث احساس نابرابری میشود رونق یا رکود اقتصادی به تنهایی نیست بلکه عدم تعادل بین ارزشها و محیط موجب احساس نابرابری میشود . روند رو به افزایش استفاده از تکنولوژی و گسترش نظام سرمایهداری و پدیده جهانی شدن ابعاد تازهای به نابرابری اجتماعی در جهان داده است . امروزه نابرابری دیجیتالی نیز فاصله کشورهای فقیر و غنی را افزایش داده است . ارتباط جهانی شدن و نابرابری در بخش پایانی مقاله مورد بحث قرار گرفته است .
مقدمه
نابرابری اجتماعی ، پدیدهای جهانی است که بر همه روابط اجتماعی میان انسانها اثر میگذارد و از سوی دیگر به دلیل گسترده بودن عوامل مؤثر بر نابرابریهای اجتماعی ، کنکاش در این مسأله اجتماعی را پیچیدهتر مینماید . یکی از پرسشهایی که ذهن اکثر جامعهشناسان را به خود مشغول کرده است این است که نابرابریهای اجتماعی ، بنیاد آنها چیست و چگونه به وجود میآیند ؟
پاسخ به این پرسشهای بنیادی ، عدم حصول به پاسخهای جهان مشمول و تنوع انواع نابرابریهای اجتماعی در جوامع و سطح جهان ، نظرات متعددی را مطرح کرده است از جمله ریشه نابرابریهای اجتماعی را باید در شیوه توزیع ثروت ملی در میان افراد جامعه جستجو کرد . برخی نیز بر این باورند که تفاوتهای میان اقشار مختلف بر شیوههای گوناگون زندگی آنان از جمله شاخص حقوق و پایگاه اجتماعی آنان در جامعه اثر میگذارد . بعضی دیگر از جامعهشناسان براین باورند که پارهای از سنجههای اجتماعی ، اقتصادی و جهانی چون فرهنگ ، مذهب ، نژاد ، قومیت ، جنس ، ثروت و قدرت سبب جدا شدن افراد از یکدیگر میشوند و در نتیجه به پیدایش نابرابریها دامن میزنند . مقاله حاضر نیز در صدد است نابرابریهای اجتماعی را به طور عام از دیدگاههای جامعه شناختی مورد بررسی قرار دهد .
اهمیت موضوع
به دنبال رام کردن حیوانات و یکجانشین شدن ،انسان با تلاش بیشتر به مازاد محصول دست یافت . همراه با رشد گسترش تولیدات و محصولات کشاورزی دو قطب در برابر هم قرار گرفتند . صاحبان وسایل کار و افراد فاقد سرمایه ( تنهایی ، 1373 ص 107 ) با گذشت زمان و گسترش جوامع ابعاد نابرابریها توسعه یافت . به طوری که نابرابریهای طبیعی بشر را بیش از نابرابریهای اجتماع اقناع نمود . ذهن انسان همیشه به این سؤال مشغول بوده است که چرا اقلیت افرادجامعه باید ازحداکثر ثروت و قدرت و امکانات زندگی برخوردار باشند و عده دیگر با فقر ، جهل ، فساد و بیماری دست به گریبان باشد . موسکا ، اندیشمند بزرگ اجتماعی معتقد است : در تمامی جوامع ،ازجوامعی که بسیارکم توسعه یافتهاند تا پیشرفتهترین و قدرتمندترین اجتماعات دو طبقه از مردم مشاهده میشود طبقهای که حکم میراند و طبقهای که حکم میبرد . (باتامور ، 1371 ص 7 ) واقعیت این است که نظامهای قشربندی بیشترین امتیازات را برای اشخاصی فراهم میکنند که ردههای بالای سلسله مراتب اجتماعی را اشغال کردهاند و بیشترین سهم پاداشها را دریافت میکنند .
در جامعهای که اصل را بر تملک حداکثر گذاشته است . اشخاص بیوقفه سعی میکنند سهمشان را از آنچه در دسترس است افزایش د هند . وقتی که الگوهای فرهنگی جامعه همه مردم را در جهت افزایش رفاه مادی و برتری بر دیگران سوق میدهد چگونه میتوان انتظار داشت که نظام انگیزشیدیگری ، جز نظام پاداش تفاضلی قابلیتاجراییپیداکند ؟ ( تأمین ، 1373 – ص 182 – 181 )
اکثرجامعهشناسان به پدیده اجتماعی نابرابریها ،طبقات ، منابع نابرابری ، سبک زندگی ، فرصتهای زندگی توجهی خاص داشتهاند و تقسیمات متعدد و موجود در جوامع را تحت عنوان، تفکیک اجتماعی از آن یاد میکنند . ( آگیرون و نیمکف 1342 )
جامعه معاصر بر پایه نابرابری قرار گرفته است . از این رو نابرابری به عنوان پدیده جهانی نیز مورد توجه اندیشمندان قرار میگیرد . نابرابری در بعد ملی آن نیز در برخی دیدگاهها از نظر سطوح فردی ، گروهی و نهادی مورد بررسی قرار گرفته است به طور خلاصه :
نابرابری فردی که از طریق جامعه پذیری ، نقشها ، هنجارها و فرامین یادگرفته میشوند نابرابری گروهی به طور فیزیکی ، فرهنگی ،اقتصادی و رفتاری ، نابرابری تعریف میشود و به صورت امر بدیهی از طریق تبعیض ایجاد میشود . نابرابری نهادی که نابرابری به طور نهادی یافته است ، به صورتی که اساس نابرابری از طریق یادگیری و کنترل آن شکل میگیرد . جامعهشناسی نابرابریها در صدد شناخت علل پیدایش و نتایج انواع نابرابریها درجهان است و پاسخگویی به این سؤالات که این نابرابریها چگونه بر ساختار نهادهایی چون خانواده ، آموزش و پرورش ، اقتصاد ، … تأثیر میگذارند ؟ روابط متقابل ابعاد مختلف نابرابریهای سیاسی ، اقتصادیواجتماعی چگونهاست؟ وچگونه جزءقسمتیاز جریانهای مداوم تغییر اجتماعی میشود .
دسترسی تعداد اندکی از شهروندان یک جامعه به موقعیتهای مساعد اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی بازتابهای منفی را به دنبال دارد از جمله نبود عدالت اجتماعی ، گسترش فقر که با افزایش بیکاری ، تورم ، جرم و جنایت متلاشی شدن خانوادهها بدون ارتباط نیست . (کمالی 1379، ص 332 )
جامعه شناسی نابرابری اجتماعی به منظور بررسی علمی نابرابریها در جامعه و سطح جهان باید به دو محور اساسی توجه داشته باشد :
1- بررسی میزان تأثیر ویژگیهای شخصی و خانوادگی که سبب پیدایش و گسترش نابرابریها در جامعه میشوند .
2- بررسی میزان تأثیر ویژگیهای ساخت اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی که موجب پیدایش و گسترش نابرابریها در جامعه و جهان میشود .
تعریف اصطلاحات
1- دارایی :
به معنی داشتن حقوق و اختیارات نسبت به انواع کالاها و خدمات است . از دیدگاه جامعهشناسی به عواملی بیش از ثروت و اشیاء مورد تملک توجه میشود . اصولاً اهمیت دارایی به وسیله فرهنگ هر جامعه تعریف میشود .
2- قدرت :
منظور توانایی و ظرفیت بیشتر و هدفها بدون توجه به مخالفت دیگران است قدرت یک عامل بالقوه است که مانند دارایی پدیدهای عینی و قابل تملک نیست و منابع آن عبارتند از موقعیتاجتماعی نهادی شده ، ثروت ، زور ، ویژگیهای فردی (خدابندهلو ،1372 ، ص 38-40)
3-طبقه
دربرگیرنده مجموع افراد یا گروههایی است که از نظر پایگاه و منزلت اجتماعی در وضعیت نسبتاً همگن و مشابهی قرار دارند .
4-نابرابری اجتماعی
مفهومی در برابر مفهوم نابرابری زیستی و طبیعی ( هوش ، زیبایی ، قدرت بدنی و … ) در نظر گرفته شده است که هر دو منشأ تفکیک اجتماعی میباشند . نابرابری اجتماعی از علل اصلی تشکیل طبقات اجتماعی است که عامل مهمی در اقتدار سیاسی ، مذهبی و اقتصادی میباشد .
5- منزلت
به معنای بهرهمندی از احترام و افتخار اجتماعی است که منابع آن عبارتند از موقعیت اجتماعینهادی شده، قدرت ،ویژگیهای فردی ، بهنجار بودن ، بهرهمندی از ارزشهای انسانی ، اخلاقی و علمی و کسب موفقیتهای بزرگ .
6- فرصتهای زندگی
با درنظر گرفتن شاخصهایی که امکان کسب موقعیتهای مختلف زندگی را مشخص میکند از جمله عمر متوسط هریک از طبقات ، چگونگی فرصتهای شغلی ، تحصیلی در داخل کشور یا خارج از آن اختلاف هر طبقه در سطح درآمد و ارزشی است که گروهها و جامعه برای هر طبقه قائل میشوند . (آگبرون و نیمکف ، 1353 - 168 )
بیان مسأله
طرح مسأله نابرابری و طبقات از زمانهای بسیار دور مورد توجه متفکران و مکاتب گوناگون قرار داشته است . از جمله قرآن کریم نیز به پنج طبقه کلی در جامعه اشاره دارد :
الف) متفرقین ( قدرتمندان اقتصادی )
ب ) احبار ( قدرتمندان فاسد مذهبی )
ج ) ربانیون ( روشنفکران تعلیم و تربیت )
د ) ملأ ( نخبگان سیاسی )
ز ) مستضعفین ( اکثریت جامعه که فاقد هرنوع قدرت و ثروت در جامعه هستند )
(رهنورد ، 1357 – 389 )
به طورکلی آراء نظرات جامعهشناسان را میتوان در دستههای متفاوت قرار داد که به دو مورد آن اشاره میشود :
الف) رایج ترین ردهبندی اندیشهها در زمینه قشربندیهای اجتماعی عبارت است از :
1- دبدگاه تضادگرایان که کارل مارکس در رأس آن قرار میگیرد . این دیدگاه نابرابری را در سطح گروهی و نهادی مورد بررسی قرار داده است و علت اصلی نابرابری را انحصار وسایل تولید و تمرکز مالکیت میشود .
2- دیدگاه کارکردگرایان از صاحبنظران این دیدگاه از جمله تالکوت پارسونز میباشد . وی در مورد پیدایش نظام قشربندی میگوید ، قشربندی اجتماعی به عنوان یک بعد عمومی از تمایزپذیری اجتماعی که غالباً بیحساب ، طبقه اجتماعی نامیده میشود ، اولین ساختاری است که احتمالاً به وجود میآید با گذشت زمان کسب امتیاز شخصی موجب نفوذ پایگاه خویشاوندی میشود و تمایل خانوادهها به ردهبندی توسعه مییابد و بعد از آن تکامل به سوی نظامی که از ردههای غیرشخصی قشربندی شده باشد آغاز میشود.(اسکیدمور، 1372،192)
3- دیدگاه تلفیقی ،لنکسی (7) در پی تلفیق نشریه کارکردی و ستیز در مورد قشربندی بیان میکند که فرد همواره بر سر دوراهی بین منافع خود یا گروه متعلق به آن از یکسو و منافع دیگر از سوی دیگر قرار دارد او برخلاف بسیاری از جامعهشناسان از نظریه قشربندی خود ، نقش اساسی و مستقلی را برای ایدئولوژی و نقش رهبری در نظر دارد به زعم او رهبر تأثیرات زیادی در توزیع منابع جامعه و اثرات افزایش یا کاهش نابرابری خواهد داشت .
ب ) دستهبندی دیدگاهها در جامعه شناسی نابرابری با توجه به نظام ارزشهای سیاسی .
1- گروه اول : (کارکردگرایان ) چون آگوست کنت ،اسپنسر ،پارسونز ، مرتن این گروه براین باورند که نابرابری موجود در جامعه بعضی از نیازهای آن جامعه را برطرف میسازد و وچود نابرابری سبب بروز هماهنگی ویژهای میان افراد میگردد که برمبنای آن رابطهای اجتماعی مشخص میشود . با تأکید بر برهان وجود و کارکردی این دیدگاه . وجود نابرابری نه تنها برای جامعه زیانبخش نیست بلکه موجب کوشاتر شدن افراد میگردد . (کمالی 1379 – ص 33 )
2- گروه دوم : ( وبریها) این گروه براین باورند که به سبب وجود گروههای گوناگون در جامعه که هریک از نفعهای شخصی ویژهای برخوردارند ، برخورد منفعتی میان این گروهها در جامعه امری عادی است . جهت حفظ منافع شخصی درصدد چیره شدن بر گروههای دیگر برمیآیند وسرانجام به هدف خود رسیده و به تدریج نابرابری اجتماعی شکل میگیرد. از طرف دیگر وجود چنین نابرابریهایی از جمله شرطهای زندگی در جامعههای نوین است ه اجتناب ناپذیر میباشد پس نابرابری در جامعه امری ناپسند و طبیعی تلقی میشود .
3- گروه سوم ( تلفیقیها ) این گروه سعی برآن دارد که سه گروه دیگر را در برقراری هماهنگی این اجزاء یک جامعه ببیند اگر اجزاء یک جامعه از هماهنگی برخوردارند ، انتقاد از آن امری بیهوده است ، زیر انتقاد از نظم چیزی نادرست به نظر میآید امروزه بسیاری پیروان این گروه خود را با روندهای فکری دیگر مطابقت دادهاند .
4- گروه چهارم (مارکسیستها )این گروه به بررسی برخوردهای موجود میان نفعهای شخصی گروههای یک جامعه که نمودار رابطههای موجود میان انسانها در آن جامعه است میپردازد. همچنین بر این باورند که رابطهای اجتماعی را بر مبنای فشاری که گروههایی قدرتمند بر دیگران وارد میکنند ، باید سنجید اغلب جامعهشناسان امروزی در این رده قرار میگیرند و بر روش نفسیری مارکس تأکید دارند .
نابرابریهای اجتماعی در جوامع سرمایهداری
در اینگونه جوامع نابرابری اجتماعی دارای سرچشمههای چندگانه است و نمیتوان تنها آن را به سازهای اقتصادی ربط داد . کلیه سازهای اجتماعی و سیاسی نیز در گسترش نابرابری اجتماعی ، جوامع سرمایهداری مؤثرند و سبب پیدایش طبقههای جدید شدهاند . هرچند جامعهشناسان پیشبینی کردهاند اگر روند کنونی به سیرخود ادامه دهد دو یا سه دهه آینده طبقههای میانه از بین خواهند رفت و جوامع سرمایهداری به یک جامعه دو قطبی یا دو طبقهای تبدیل خواهند شد و هر ساله بر میزان ثروت و داراییها افزوده و از نیروهای طبقات پایین کاسته میشود . (کمالی 1379 – ص 237 )
امروزه دنیای سرمایهداری به آموزش و پرورش و کسب مهارتهای نوین تکیه دارد . بررسیها نشان میدهد رابطه میان مدرک آموزشی و طبقه اجتماعی رابطه دورانی است یعنی آنانی که از توانایی مالی بیشتری برخوردارند و به آسانی میتوانند هزینه دانشگاهی فرزندان خود را بپردازند در حالی که فرزندان طبقهی پایین علی رغم هوش و استعداد ناگزیر از ترک تحصیل هستند.
نابرابری اجتماعی در جوامع درحال پیشرفت
پدیده نابرابری امری جهانی است . بنابراین نمیتوان گفت که یک ساخت اقتصادی ، سیاسی و یا اجتماعی خاصی سبب پیدایش و گسترش نابرابری در یک کشور میگردد و از طرف دیگر فقدان تفسیری است که به طور کامل سبب وجود نابرابری در سطح جهانی میان کشورها را بیان کند . برخی از دیدگاه کارکردی ، عقبافتادگی این جوامع را به ویژگیهای داخلی کشورها نسبت میدهند و برخی دیگر به شیوه برخوردگرایی سبب را در وجود نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی در سطح جهانی و رابطههای اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی میان کشورهای پیشرفته و درحال پیشرفت جستجو میکنند . مهمترین معضل کشورهای در حال پیشرفت در نابرابریهای اجتماعی ، امر پژوهش میباشد . زیرا پژوهشگران از الگوهای تغییر و بررسی نابرابری در کشورهای پیشرفته استفاده میکنند در حالیکه شاخصهای شخصیتی ، طبقهای و اجتماعی در کشورهای سرمایهداری دارای نیروی تغییر در کشورهای در حال پیشرفت نمیباشد و باید مطالعه این پدیده اجتماعی بر پایه ویژگیهای ساخت اجتماعی گذرا باشد . ( همان منبع 31-38 )
چه موقع افراد احساس نابرابری میکنند ؟
مطابق مدل مارکسیستی ، طبقات بر اساس مالکیت سرمایه تعریف میشوند . کسانی که دارای سرمایه هستند استثمارگران و آن عده که فاقد سرمایهاند در زمرهی استثمارشدگان میباشند ولی طبقه بهره ده تا قبل از وقوف اعضای آن نسبت به استثماری که متحمل میشوند هیچگونه نقش سیاسی ندارند . ( کوهن 1369 – 74 )
به عبارت دیگر طبقه کارگر تا زمانی که آگاهی طبقاتی نداشته باشد ، احساس نابرابری نیز نمیکند . وقتی آگاهی با موقعیت تحت ستم جمع شود ، احساس نابرابری تولید میشود .
توقعات فزاینده :
دوتوکویل با طرح تئوری توقعات فزاینده این اندیشه را مطرح میسازد که احتمال بروز نارضایتی ، احساس نابرابری و انقلاب زمانی در بیشترین حد خود است که در پی دورهای طولانی از رشد اقتصادی و اجتماعی – دورهای کوتاه از برگشت شدید اوضاع بروز کند . دوتوکویل با بررسی انقلاب فرانسه میگوید ، وضعیت اقتصادی نوعی « خیز » برداشت به طوری که مردم دیگر به سهم خویش قانع نبودند بلکه بر عکس مصمم به بهتر کردن موقعیت خویش بودند . دستگاه حکومت غیرکارآمد و قدیمی بود ولی به اعتقاد دوتوکویل این دستگاه چون قادر به برآورد ساختن دو وظیفه اساسی خویش بود به حیات خود ادامه داد . اولاً حکومت در عین حال که دیگر حکومت مستبد نبود ولی باز هم توانایی حفظ نظم در سراسر کشور را داشت . ثانیاً کشور هم دارای طبقه بالایی بود که عالیترین و روشنترین طبقه عصر خویش محسوب میشد و هم یک نظام اجتماعی داشت که تحت آن هر فرد در صورتی که تصمیم به ثروتمند شدن میگرفت و درآمد خویش را دست نخورده نگه میداشت میتوانست ثروتمند شود . اما علیرغم افزایش سعادتمندی و گرایش حکومت به تخفیف محدودیتها ، مردم راضی یا قانع نبودند ، برعکس به نحو فزایندهای نسبت به رژیم خصومت میورزیدند ، زیرا رژیم را قدیمی و قرون وسطایی میدانستند . دوتوکویل از این مطلب تئوری زیر را استنتاج میکند .
« انقلابات همیشه وقتی امور از بد به سمت بدتر شدن میرود رخ نمیدهند غالباً مردمی که طی دورهای طولانی بدون هیچ اعتراضی یک حکومت سرکوبگر را تحمل کردهاند وقتی ناگهان درمییابند که حکومت از فشار خویش کاسته ، به مخالفت با آن برمیخیزند . »
بدینترتیب یک نظم اجتماعی سرنگون شده به وسیله انقلاب تقریباً همیشه بهتر از نظمی است که بلافاصله قبل از آن وجود داشته است ، تجربه به ما میآموزد که معمولاً مخاطرهآمیزترین لحظه برای حکومت بدلحظهای است که آن حکومت درصدد اصلاح شیوه کار خویش برمیآید . آن هنگام که پادشاهی پس از دورهای طولانی از حکومت سرکوبگرانه تصمیم به بهتر کردن سرنوشت اتباع خویش میگیرد فقط کمال هنر سیاستمداری است که میتواند وی را قادر به حفظ تاج و تخت خویش سازد ظلم و جوری که در مدتی چنان طولانی که ظاهراً تا ابدیت ادامه داشت تحمل شده بود همین که امکان از میان برداشتنش در ذهن انسانها نقش میبندد دیگر غیرقابل تحمل به نظر میآید . (کوهن 1369 – ص 1 و 2 )
باتوجه به تئوری دوتوکویل میتوان گفت : همراه با بهبود و ضعیت زندگی ، انسانها توقع دارند که روند بهبود همچنان ادامه یابد و اگر این روند ادامه نیافت نارضایتی ایجاد خواهد شد . پس از آن سعی میکنند موانع تحقق آرزوها را از میان بردارند و چنانچه حکومت را به عنوان مانع توصیف کنند نارضایتی اشکال مختلف از جمله انقلاب را ممکن است به خود بگیرد .
منحنی
دیویس مدعی است که وقتی مردم در بدترین شرایط زندگی به سر میبرند نامحتمل است که نارضایتی خود را در شکل یک قیام نشان دهند . فقر مستمر نه تنها افراد را انقلابی نمیکند بلکه فرد را نگران شخص خود و یا خانوادهاش میسازد و این در بهترین حالت به معنی تن در دادن به سرنوشت و در بدترین حالت به معنی یأس و ناامیدی است . وی از بررسیهای متعددی که درخصوص زندگی افراد در اردوگاههای مرگ جنگ جهانی دوم صورت گرفته و از رفتار عموماً تسلیمآمیز این افراد در هنگام مواجه با چشمانداز مرگ شاهد میآورد . فرمولی که دیویس به وجود آورد به منحنی « J » معروف است . علت این نامگذاری را باید در شکل خاص منحنی در ارضای عملی نیازها جست . اساساً در طی دوره افزایش توقعات منحنی مربوط به میزان مورد توقع ارضای نیازها همچنان صعودی میماند .
به موازات این منحنی و در مجاورت آن به منحنی مربوط به میزان واقعی ارضای نیازها قرار دارد . مادامی که مردم دستکم بخش قابل ملاحظهای از آنچه را که انتظار دارند به دست میآورند احتمال اینکه احساس نابرابری کنند و آن را به شکل یک قیام نشان دهند کم است . ولی چنانچه میزان واقعی در حال صعود باقی بماند ، در این صورت بین این دو شکاف وسیعی شروع به گسترش میکند . وقتی شکاف میان آنچه مردم میخواهند و آنچه به دست میآوردند زیاد شود احساس نابرابری شدت بیشتری میگیرد . ( کوهن . 1369 – ص 302 )