لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 46
آیا دیانت بهائی دینی ایرانی است؟
بهائیان بر این باور استوارند که دیانت بهائی از ایران برخاسته و دینی ایرانی است ولی جهان شمول است، تعالیمش مردم و گروه خاصی را در نظر ندارد، هدفش برتری یک نژاد و کشور نیست بلکه خواستار دنیائی است که همهء انسانها، با هر دین و باوری، در آن با بهروزی و خوشبختی زیست نمایند.
با این تفکّر باید به بی خبری برخی از هموطنان اندوه خورد وقتی میگویند دین بهائی به خاطر سابقهء اسلامی بنیانگزارانش و داشتن آثاری به زبان عربی، دینی ایرانی نیست بلکه دنبالهء دین اسلام و در ردیف دیگر ادیان سامی است.
این ادعا یکی دو ماه پیش در یک برنامهء تلویزیونی که از امریکا پخش میشد و شامل مناظرهای بین نمایندگان سه دیانت اسلام، بهائی و زردشتی بود تکرار گردید. در این برنامه آقای هومر آبرامیان، شخصی که از جامعهء زردشتی دعوت داشت، گفته بود که دین بهائی را یک دین ایرانی نمیداند زیرا بنیانگزارانش از آیین اسلام بودهاند و بخشی از آثار ایشان به زبان عربی است.
من این برنامه را ندیدم و نمیدانم پاسخ دکتر افنانی - که معمولا میهمان چنین برنامههایی است - به این ادعا چه بوده. ولی با بردباری و ملایمتی که از او سراغ دارم بعید میدانم در پاسخ گفته باشد اگر بنیانگزاران دین بهائی، که یکی شیرازی و دیگری از مازندران بودند نتوانند دینی ایرانی بیاورند آیا باید منتظر باشیم یک چینی یا کلمبیایی به آوردن دینی از ایران برخیزد؟
بر اساس استدلال آقای آبرامیان، که از قوم کهن آشوریان ایران، و ظاهراً از مسیحیت به دیانت زردشتی گرائیدهاند، میتوان تصور نمود که ایشان هفتاد میلیون مردم ایران را نیز ایرانی نمیدانند زیرا مسلمانند، به آداب اسلام عربی پایبندند، بسیاری از ایشان هر روزه پنج بار نماز به زبان عربی میخوانند و قانون و روش زندگانیشان بر اساس قرآن عربی است که در عربستان سعودی توسط پیامبری عرب تبار آن هم چهارده قرن پیش نازل شده است.
به دیگر اقلیتهای قومی و دینی ایران که هر یک به باوری پایبند هستند و برخی لهجه و زبان مخصوص خود را دارند نمیپردازیم و تصمیم اینکه آنان ایرانی هستند یا نه، به آقای آبرامیان و همفکرانشان وامیگذاریم.
زبان پیامبر ایرانی چه باید باشد؟
ادعای آقای آبرامیان و جمعی دیگر که دربارهء دیانت بهائی به چنین داوری میپردازند پرسشی پیش میآورد و آن اینکه پیامبری که از ایران بر میخیزد باید به فارسی سخن گوید یا به زبان اوستایی که زبان آثار مقدس زردشتی دین کهن ایران است.
فارسی امروز دارای انبوهی از لغات عربی است و اگر بخواهیم به آن زبان دربارهء دین و مفاهیم ماوراءالطبیعه چیزی بنویسیم ناچار نوشتهء ما با زبان روزنامهای فرق خواهد داشت. و واژههای عربی آن به ضرورت افزونی خواهد گرفت. زیرا دین و فلسفه و علم هر یک زبان و لحن گفتار مخصوص خود را میطلبد. اگر هم بخواهیم فارسی را از واژههای عربی بپیراییم آنگاه باید مثل کسروی و دیگران به اختراع واژههای تازه بپردازیم و زبانی مصنوعی ارائه داریم که آن نیز برای همگان قابل فهم نیست.
فارسی از زبان پهلوی رایج در دوران ساسانیان میآید، و پهلوی با زبان اوستایی که زبان آثار زردشتی است ارتباطی ندارد. اما در زبان پهلوی نیز با مقادیری لغات آرامی، از شاخهء زبانهای سامی روبرو هستیم که با عربی از یک ریشهاند. یعنی آنجا نیز دوستان ناسیونالیست ضد عرب ما همین مشکل فارسی امروز را خواهند داشت.
حال اگر به زبان اوستایی که از شاخهء شرقی زبانهای ایرانی و ظاهرا زبان زردشت بوده بیاویزیم باید از این نکته غافل نباشیم که زبان اوستایی امروزه حتی مفهوم زردشتیان نیست. زبان اوستائی همان هنگام که در دورترین اعصار تاریخی همراه با قوم آریایی از نواحی جنوب شرقی روسیه کنونی و حدود دریاچه آرال به جنوب آمد زبانی مرده بود و فقط موبدان و مغان زردشتی آن را درک میکردند. امروز جز نیایشهای زردشتی که در آتشکدهها، و یا در مراسم مخصوص، توسط موبدان خوانده میشود تصور نمیرود دیگر زردشتیان با متون اوستایی انس و الفتی داشته باشند. از یک قرن پیش با کوشش دانشمندان زبان شناس غرب و دانشمندان پارسی هند، و با بهرهگیری از زبان سانسکریت (خواهر زبان اوستایی)، متون اوستا و گاتها (سرودههای منتسب به خود زردشت) به زبانهای گوناگون برگردانده شد. ولی هیچ یک از مترجمین این آثار نمیتوانند ادعا نمایند مفهوم صحیحی از آن به دست دادهاند. سوای افتادگیهای فراوان در متون اصلی، معنای بسیاری از واژهها شناخته نیست (به ویژه در گاتها، که لهجهای کهنتر از اوستائی است)، و نمیتوان دو ترجمه یافت که با هم تا حدّی یکسان باشند. ترجمههای فارسی این متون توسط ایرانیان بیش از آنکه حاصل دانش اوستایی ایشان باشد بر ترجمههای آنچنانی انگلیسی یا فرانسه، و اغلب همراه با تصورات آرمانی مترجم از آیین زردشت تکیه دارد.
حتی اگر فرض را بر این نهیم که پیامبر ایرانی با یک معجزه بتواند به اوستایی سخن گوید مشکل بعدی ما مخاطبان او یعنی مردم ایران هستند که به هیچ وجه به معنای سخنان پیامبر پی نخواهند برد. آیا هدف پیامبر زنده کردن زبانی مرده است یا آوردن رهنمودهایی برای بشریّت؟ چه حاصل که بهترین درسهای زندگی مانند رازی سر به مُهر، تا ابد در متون زبانی که قابل فهم نیست مدفون بماند و ما دلخوش باشیم که پیامبرمان به زبان اصیلی از شاخهء ایرانی زبانهای هندواروپایی سخن گفته است.
هدف ما از بیان این مطالب بحثی جدلی با هممیهنانی که با این دستاویزها (یا بهانهها) با دیانت بهائی مخالفت میکنند نیست. بلکه با دادن این زمینهء تاریخی میخواهیم توجه ایشان را به این نکته جلب نماییم که در موضوع دین آنچه سزاوار توجه است زبان آثارش نیست بلکه مفهوم و معنای پیامی است که آن دین با خود دارد.
اما آثاری که از قلم بنیانگزاران دیانت بهائی صادر شده هم فارسی است (حتی برخی نزدیک به فارسی سره)، هم عربی است، و هم فارسی همراه با جملات و استعارات عربی که به اعتقاد بهائیان هر یک از زیبائی کلام و معنی هر دو بهرهمند است.
از صدها اثر بهائی به زبان فارسی که بگذریم، باید بدانیم در زمانی که این دیانت ظهور نمود، یعنی قرن نوزدهم، آشنایی طبقهء کتابخوان و با سواد ایران با زبان عربی بیش از آن بود که امروز هست. فارسی و عربی قرنها چنان در هم جوش خورده بود که در خواندن یک متن کسی توجه نمیکرد کجا زبان عوض شد و از فارسی به عربی و یا بر عکس از عربی به فارسی گرایید. بسیاری از آثار ادبی مشهور ایران از جمله شاهکار سعدی گلستان، زیبائیش در بکار بردن استادانه همین سبک است: "خطیبی کریهالصوت خود را خوش آواز پنداشتی و فریاد بیهده برداشتی گفتی نغیب غراب البیّن در پردهء الحان اوست یا آیت انّ انکرالاصوات در شان او." و یا در جای دیگر میفرماید: "عالِم ناپرهیزگار کوریست مشعلهدار. یهدی به و هو لایهتدی." و از حافظ یاد کنیم:
"الا یا ایّهاالساقی ادر کأساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها"1
نه تنها زبان ادبی چنین بود بلکه زبان دینی ایران فقط عربی بود و اگر مطلبی دینی به فارسی نگاشته میشد از سندیّت و ارزش میافتاد.2 بسیاری از مخاطبان دیانت بهائی در ایران و عراق این دو زبان را به طور یکسان میدانستند. علماء و روحانیونی که در ابتدای ظهور دیانت بهائی به آن ایمان آوردند و به نوبهء خود آن را در میان تودهء مردم ایران رواج دادند، به زبان عربی و مفاهیم و مضامین دینی آن آشنائی کامل داشتند و برخی خود به آن زبان کتاب تالیف مینمودند. بنا بر این عجبی نیست که برای انتقال رهنمودها و تعالیم این دیانت به آن گروه، زبان مانوس دینی ایشان یعنی عربی به کار رفته باشد.
اما آنچه در این دیانت انقلابی و نو بشمار میآید آنست که بنیانگزارانش با نگارش آثاری دینی به زبان فارسی و بیان اندیشههای خود به این زبان، دین را از انحصار ملّایان و عربی دانان در آوردند و برای تودههای مردم قابل فهم ساختند. نه تنها به فارسی آثاری آوردند بلکه به ترجمهء آثار عربی خود به فارسی پرداختند مانند کتاب بیان فارسی از قلم حضرت باب، و برخی آثار که حضرت بهاءالله شارع دیانت بهائی آن را به فارسی نیز ترجمه فرمودهاند.
در یک مطالعهء تطبیقی در آثار بهائی به عربی و فارسی میبینیم مهم آن نبوده که این آثار به چه زبانی گفته و نوشته شود، بلکه هدف آن بوده که پیام جدید هر چه زودتر و راحتتر به وسیلهء زبانی که با آن آشناتر هستند به آگاهی همهء مردم برسد. صدور بسیاری الواح از ساحت حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء به زبانی نزدیک به فارسی سره، و یا با واژههای اندک عربی، که گیرندگان آن زردشتیان و پارسیان بودهاند، نشان این مدعا است. زبان در آثار بهائی چنین نقشی دارد نه آن که بخواهد نشان گرایش به سمت یا جهتی و یا طرفداری از یک زبان یا زبان دیگر باشد. حضرت عبدالبهاء در این مورد میفرمایند:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
شعر نیمایی سبکی از شعر نو فارسی است که نخستین نمونه شعر نو در ادبیات فارسی بوده و برآمده از نظریه ادبی نیما یوشیج شاعر معاصر ایرانی است.
تحولی که نیما انجام داد در دو حوزه فرم و محتوای شعر کلاسیک فارسی بود. با انتشار شعر افسانه نیما مانیفست شعر نو را مطرح کرد که تفاوت بزرگ محتوایی با شعر سنتی ایران داشت. «باتوجه به مقدمهٔ کوتاهی که خود نیما بر این شعر نوشته است ( رک : شمس لنگرودی ، تاریخ تحلیلی شعر نو ، 1/100) ویژگی های « افسانه » را به شرح زیر میتوانیم برشمریم : 1- نوع تغزل آزاد که شاعر در آن به گونهای عرفان زمینی دست پیدا کرده است ؛ 2- منظومهای بلند و موزون که در آن مشکل قافیه پس از هر چهار مصراع با یک مصراع آزاد حل شده است 3- توجه شاعر به واقعیت های ملموس و در عین حال نگرشی عاطفی و شاعرانهٔ او به اشیا 4- فرق نگاه شاعر با شاعران گذشته و تازگی و دور بودن آن از تقلید 5- نزدیکی آن ، در پرتو شکل بیان محاورهای ، به ادبیات نمایشی ( دراماتیک )؛ 6- سیر آزاد تخیل شاعر در آن ؛ 7- بیان سرگذشت بی دلیها و ناکامی های خود شاعر که به طرز لطیفی با سرنوشت جامعه و روزگار او پیوند یافته است .( برای تجزیه و تحلیل افسانه ؛ رک : حمید زرین کوب ، چشم انداز شعر نو فارسی ، ص53 به بعد ؛ هوشنگ گلشیری ،« همخوانی با هماوازان ، افسانهٔ نیما ، مانیفیست شعر نو »، مفید ، دورهٔ جدید ، ش اول ف( بهمن 1365) ص 12 تا 17 و ش دوم ، ص 34 تا 56 ؛ عطاء الله مهاجرانی ، افسانهٔ نیما ف ص 52 به بعد ) روح غنایی و مواج افسانه و طول و تفصیل داستانی و دراماتیک اثر منتقد را بر آن میدارد که بر روی هم بیش از هر چیز تاثیر نظامی را بر کردار و اندیشهٔ نیما به نظر آورد ( در مورد تاثیر زندگی و آثار نظامی گنجوی بر نیما ، رک : محمد جعفر یاحقی ، « نیما و نظامی »، کتاب پاژ 4( مشهد 1370) ص 39.)حال آن که ترکیب فلسفی و صوری و به ویژه طول منظومه ، زمان سرودن آن ، کیفیت روحی خاص شاعر به هنگام سرودن شعر ، ذهن را به ویژگی های شعر « سرزمین بی حاصل »، منظومهٔ پرآوازهٔ تی . اس . الیوت شاعر و منتقد انگلیسی منتقل میکند که اتفاقا سرایندهٔ آن همزمان نیما و در نقطهٔ دیگر از جهان سرگرم آفرینش مهمترین منظومهٔ نوین در زبان انگلیسی بود . ( در مورد این منظومه و چگونگی آفرینش آن رک : تی . اس . الیوت ، منظومهٔ سرزمین بی حاصل ، ترجمه و نقد تفسیر از حسن شهباز . ص 57 [ به نقل از جعفر یاحقی ، جویبار لحظهها :46].
این شیوه سرودن شعر به سرعت جایگزین شعر کلاسیک فارسی گردید و سپس با ایجاد تفاوت هایی در فرم شعر نو، آنرا به شیوههای نیمایی ، سپید، حجم و ... دسته بندی کردند.
تلاش نیما یوشیج برای تغییر دیدگاه سنتی شعر فارسی بود و این تغییر محتوا را ناگزیر از تغییر فرم و آزادی قالب میدانست. آزادی که نیما در فرم و محتوا ایجاد کرد، در کار شاعران بعد از وی، مانند احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری به نقطههای اوج شعر معاصر ایران رسید. با این حال نیما شعر خود را از لحاظ نگرش به جهان و محتوای کار پیشروتر و تازه تر از کار شاعران بعدی مانند شاملو به شمار میداند.
زمینه تاریخی
با شروع جنبش مشروطهخواهی ایرانیان بینشی تازه رواج یافت که بر طبق آن عصری تازه فرا رسیده است که با همه دورههای تاریخ ملی تفاوت دارد. روشنفکران این دوران معتقد بودند که عصر استبداد سیاسی به پایان رسیده است و همه احساس میکردند که باید در عرصه فرهنگ نیز تحولی مشابه اتفاق بیفتد. شاعران و نویسندگان این عصر در پی زیباشناسی جدیدی بودند و میخواستند شعری تازه بسرایند که با شعر گذشته فارسی فرق داشته باشد.[۱]
یکی از عوامل موثر دیگر در تحولات ادبی این دوران آشنایی روشنفکران ایرانی با ادبیات اروپایی بود. به باور آنان انقلاب مشروطیت با انقلاب فرانسه مشابهت داشت و قادر بود فضای تازهای ایجاد کند که در آن چهرههای برجستهای پرورش یابند که با شاعران و نویسندگان برجسته اروپا قابل مقایسه باشد. علاقه و توجه روشنفکران به ادبیات اروپا و بخصوص ادبیات فرانسه باعث شد تا برخی آثار نویسندگان بزرگ آن زمان اروپا مانند ویکتور هوگو، لامارتین، ژان ژاک روسو، آلفونس دوده و شاتو بریان ترجمه شود که بر نوشتههای بسیاری از ادیبان ایرانی تأثیر گذاشت.[۲]
شعر کلاسیک فارسی
نوشتار اصلی: شعر کلاسیک فارسی
مطابق نظریات سنتی در شعر فارسی تعداد ارکان عروضی هر شعر در محور عمودی همواره ثابت میماند. نیز بنا به اقتضای قالب یا نوع ادبی شعر (نظیر غزل، مثنوی و رباعی)، قافیه با فرمولی ثابت تکرار میشد.
نظر نیما در باب شعر سنتی فارسی
نیما در ابتدای شاعری خود از شعر کهن فارسی نفرت داشت.[۳] اما بعدها نگاه خود را تغییر داد. نیما زمانی نوشته بود:
"از تمام ادبیات گذشته قدیمی نفرت غریبی داشتم... اکنون میدانم که این نقصانی بود."[۴]
و در جای دیگری مینویسد:
"من خودم یکی از طرفداران پا بر جای ادبیات قدیم فارسی و عربی هستم."[۵]
مخالفت سنتگرایان
وقتی نیما نظریه ادبی خود را تدوین میکرد حامیان شعر سنتی فارسی که باورهای خود را در معرض هجومی تمام عیار میدیدند اظهار داشتند که شعر فارسی به عنوان ارجمندترین نماد فرهنگی ایران در معرض نفوذ بیگانگان قرار گرفته است. از نظر آنان شعر نو نشانه تسلیم فرهنگی در برابر خارجیها بود و به زودی روح فرهنگ ایرانی را نابود خواهد کرد.[۶] سنتگرایان در حقیقت معتقد بودند که نیما و پیروانش با این سنت آشنایی ندارند.[۷]
نگاه محافل دانشگاهی به شعر نیما تا دهه چهل خورشیدی منفی بود و از پذیرش آن سر باز میزدند.[۸] اما نگاه سنتگرایان دانشگاهی به نظریات نیما با تلاش برخی استادان که بخصوص با نقد ادبی مدرن آشنایی داشتند رفته رفته تغییر کرد. در میان کسانی که نقشی مهم در تغییر نگرش رایج در دهه چهل خورشیدی داشتند باید از غلامحسین یوسفی و محمد رضا شفیعی کدکنی یاد کرد.[۹]
حمایت نوگرایان
برخی از شاعرانی که امروز در زمره نوگرایان به حساب میآیند از نخستین حامیان نیما بودند. از جمله این افراد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
بزرگی زمین چقدر است؟
.محیط و قطر زمین در خط استوا به ترتیب معادل 39978 کیلومتر و 12725 کیلومتر است .ولی اندازه گیری محیط و قطر زمین در هر یک از نصف النهارها مقادیر کمتری را نشان می دهد اگر می توانستید زمین را در یک ترازو قرار دهید،وزنی حدود 10*3720 تن به دست می آید
میدان مغناطیسی زمین
//
در هر نقطهای در نزدیکی سطح زمین ، عقربه مغناطیسی آویزان ازرشته یا واقع روی یک نقطه به ترتیب خاصی سمت گیری میکند (تقریبا در جهت شمال بهجنوب). این واقعیت مهم به این معنا است که زمینمیدان مغناطیسیایجاد میکند، مطالعه میدانمغناطیسی زمین برای مقاصد عملی و علمی از اهمیتی اساسی برخودار است.
/
از زمانهای قدیم ،قطب نماها، یعنی وسایلی بر اساس استفاده از میدان مغناطیسی زمین برای سمت گیری نسبت به چهارجهت اصلی ، بکار گرفته میشدند. قطب نمای مرسوم شامل یک عقره مغناطیسی و یک صفحهمدرج است و در جهت یابیها کاربرد وسیعی دارد.
از میدان مغناطیسی زمین چه استفادههایی میشود؟
در دریانوردی و هوانوردیجدید ، دیگر قطب نمای مغناطیسی تنها وسیلهای برای سمت گیری و تعیین مسیر کشتی یاهواپیما نیست. برای این منظور وسایل دیگری نیز وجود دارد. با وجود این ، از اهمیتقطب نمای مغناطیسی به هیچ وجه کاسته نشده است. تمام کشتیها و هواپیماهای امروزی بهقطب نمای مغناطیسی مجهزند. زمین شناسان ، شکارچیان و مسافران نیز از قطب نما خیلیاستفاده میکنند. وجود میدان مغناطیسی زمین انجام پارهای از بررسیهای مهم دیگر رامیسر ساخته است. از آن جمله میتوان از روشهای اکتشاف و مطالعه ذخایر آهن نام برد.
/
قطبهای مغناطیسی زمین
مغناطیس زمینپیرامون زمین را میدان مغناطیسی کهماینوتسفر یا مغناطو کره نامیده میشود احاطه نموده است. باید توجه داشت که نقاط بههم رسیدن خطوط میدان مغناطیسی روی سطح زمین قرار ندارد، بلکه قدری از آن پایینترهستند. همچنین قطبهای مغناطیسی زمین با قطبهای جغرافیایی آن منطبق نیستند. محورمیدان مغناطیسی زمین ، یعنی خط مستقیمی که از هر دو قطب مغناطیسی میگذرد، از مرکززمین نمیگذرد و از اینرو قطر زمین نیست. مغناطو کره توسط دو عامل مشخص میشود: انحراف مغناطیسیوشیب مغناطیسی.انحراف مغناطیسی عبارتاست از زاویه انحراف عقربه مغناطیسی از نصف النهار جغرافیایی مورد نظر. خطوط واصلنقاط دارای انحراف مغناطیسی مساوی که خطوط هم گوشه نام دارند، در جنوب و شمال قطبینمغناطیسی که مخالف قطبین جغرافیایی است، همگرا می شود. برخی از محققان ، عدم تطابققطبهای مغناطیسی و جغرافیایی را به توزیع نایکنواخت خشکی و آب در زمین توجیهمینمایند.شیب مغناطیسیعبارت است از زاویه میان عقربه مغناطیسینسبت به افق (در نیمکره شمالی سر شمالی عقربه و در نیمکره جنوبی عقربه به افقمتمایل می شود). ضمن حرکت از استوا به سوی قطبین ، شیب مغناطیس افزایش می یابد. خطواصل نقاط دارای شیب صفر استوای مغناطیسی نام دارد . استوای مغناطیسی ، استوایجغرافیایی را در دو نقطه، یکی با 169˚ طول شرقی و دیگری با ˚23 طول غربی به جنوب ودر نیمکره شرقی به شمال منحرف می گردد. در قطبین مغناطیسی شیب به ˚90 می رسد.
/
مغناطش خود بخودی مواد در میدان مغناطیسی زمین
از مغناطش خودبخودی مواد درمیدان مغناطیسی زمین استفادههای زیادی میشود. از جمله در ساختمینهای مغناطیسیاست که در عمق معینی زیرسطح آب قرار میدهند و با عبور کشتی از بالای آنها منفجر میشود. ساز و کاری کهباعث صعود مین به سطح و انفجار آن میشود وقتی عمل میکند که عقربه مغناطیسی کهمیتواند حول میلهای افقی بچرخد، بر اثر میدان مغناطیسی کشتی که از بالای مین میگذرد، بتواند بگردد. معلوم شده است که کشتی همیشه خودبخود آهنربا میشود. برایمحافظت در مقابل مینهای مغناطیسی دو روش بکار میبرند:
زمین روبی
این روش عبارت است از حمل مغناطیس نیرومندی که با طنابهای سیمیاز هواپیمای در حال پرواز در ارتفاع کم در منطقه مین گذاری شده آویزان میشود. گاهیکابل سیمی دایره شکلی را بطور شناور روی آب قرار میدهند و جریانی از آنمیگذرانند. بر اثر میدان مغناطیسی یا جریان ، ساز و کار مینها عمل میکند و بدونهیچ خسارتی منفجر میشوند.
خنثی سازی میدان مغناطیسی کشتی
این روش به این ترتیب است که حلقه هایی ازسیم عایق بندی شده را به کشتی وصل میکنند و جریانی را از آنها میگذرانند، بطوریکه میدان مغناطیسیاین جریان مساوی و در خلاف جهت میدان مغناطیسی کشتی (که یکمغناطیسدائمیاست) باشد. وقتی که این میدانها باهم ترکیب شوند، همدیگر را خنثی میکندو کشتی بدون اینکه ساز و کار مین را به کار اندازد از روی آن میگذرد.
آنچه باید بدانیم
از مدتها پیش (قرن شانزدهم) معلوم شده است که شبکه پنجره قائم به مرور زمانآهنربامیشود.
یکی از اولین پژوهشگران میدان مغناطیسی زمین ،گیلبرت (Gilbert) آزمایشزیر را در کتاب خود شرح داده است. اگر شخصی به یک میله آهنی که از شمال به جنوبقرار گرفته است با چکش بکوبد، میله آهنربا میشود.
در تدارک پرواز به قطب شمال ، بیشترین توجه به سمت گیری هواپیما در نزدیکی قطبمبذول میشود، زیرا قطبهای مغناطیسی معمولی در این فاصله به کلی از کار کردن بازمیماند و عملا بدون استفاده هستند
چرا میدان مغناطیسی زمین عوض می شود؟
منتشره از سوی مدیر سایت در تاریخ30م مهر 1385 @ 13:34 و در بخش مغناطیس و القای الکترومغناطیس | 3 Comments
میدان مغناطیسی یا آهنربایی کره زمین در حال ضعیف شدن است. اگر این کاهش در شدت میدان با همین اهنگ به پیش رود ظرف 1200 سال آینده قطب نماهای سراسر دنیا از کار خواهند افتاد تا مدتی به طرف همه جا ولی در واقع هیچ جا منحرف خواهند شد. سپس به آهستگی پس از گذشت دهها یا صدها سال بار دیگر همراستا خواهند شد اما این بار به سمت جنوب.نتیجه این می شود که میدان مغناطیسی زمین وارونه خواهد شد این اتفاق پسشتر نیز بارها روی داده است. زمین شناسان در سنگ های مغناطیسی چندین میلیون ساله قراینی یافته اند که این را تایید می کند. روشن است که این پدیده بیانگر مطلب بسیار مهمی درباره هسته درونی زمین است.اما پرسش اینجاست که این مطلب مهم چیست؟ هسته زمین از آهن و نیکل تشکیل شده که بخش عمده ای از انها به حالت گداخته وجود دارد این مایع فلزی پیوسته در جنبش است و این جنبش به نحوی جریانهای الکتریکی به وجود می اورند که میدان مغناطیسی زمین را ایجاد می کنند. جزئیات این فعالیت فلزی گداخته و تغییراتی که در میدان مغناطیسی زمین بوجود می اورد هنوز روشن نشده است برخی از سرنخ هایی که درباره رویدادهای درون زمین در اختیار داریم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
شهادت به حکم این که عملی آگاهانه و اختیاری است و در راه و هدفی مقدس است و از هر گونه انگیزة خود گرایانه منزّه و مبرّا است،تحسین انگیز و افتخار آمیز است و عملی قهرمانانه تلقی می شود. میان انواع مرگ ها تنها این نوع از مرگ است که از حیات و زندگی، برتر و مقدس تر و عظیم تراست.مرگی "شهادت" محسوب می شود که با توجه به خطرات احتمالی یا ظنّی یا یقینی فقط به خاطر هدفی مقدس و انسانی و به تعبیر قرآن "فی سبیل الله" از آن استقبال کند.شهادت دو رکن دارد: یکی این که در راه خدا باشد؛ هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فدای هدف نماید. دیگر این که آگاهانه صورت گرفته باشد.کلمة شهید و مفهوم شهید در کلمات و مفاهیم اسلامی و در ذهن کسانی که فرهنگشان اسلامی است، مفهومی نورانی و مقدس است و در همة عرف ها توأم با قداست و عظمت است.از نظر اسلام، هر کس به مقام و درجة شهادت نائل آید که اسلام او را با معیارهای خودش شهید بشناسد، یعنی در راه هدف های عالی اسلامی به انگیزة برقراری ارزش های واقعی بشری کشته بشود، به یکی از عالی ترین درجات و مراتی که یک انسان ممکن است در سیر صعودی خود نائل شود، نائل می گردد. قرآن در شأن شهید فرمود: "ولا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل الله أمواتاً أحیاءٌ عند ربهم یرزقون؛[10] گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگانند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند".در اسلام وقتی که می خواهند مقام کسی را بالا ببرند می گویند: مقام فلان شخص برابر است با مقام شهید یا فلان کار اجرش برابر است با اجر شهید.شهید مطهری می گوید: "مَثَل شهید مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتوافکندن است تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند. آری شهدا شمع محفل بشریتند. سوختند و محفل بشریت را روشن کردند. اگر این محفل تاریک می ماند، هیچ دستگاهی نمی توانست کار خود را آغاز کند یا ادامه بدهد".3[11]شهادت آن قدر دارای ارزش است که اولیاءالله برای رسیدن به آن دعا می کردند و به امید شهادت زنده بودند و یکی از دعاهای مسلمانان صدر اسلام همین بود. در دعاهایی که از ائمه به ما رسیده است، این موضوع به چشم می خورد. در دعای شب های ماه مبارک رمضان می خوانیم: اللهم برحمتک فی الصالحین فأدخلنا و فی علیین فارفعنا ... و قتلاً فی سبیلک مع ولیک فوفّق لنا؛ خدایا، به ما توفیق بده که در راه تو و به همراه ولی تو کشته بشویم و به فیض شهادت نائل گردیم".عمروبن جموح که یک پایش در جنگ لنگ شده و وظیفة رفتن به جهاد از او ساقط بود، گربه می کرد و پیامبر را واسطه قرار داد که مانع او نشوند،تا بالاخره در جبهة جنگ اُحد به شهادت رسید
شهید کیست؟در عصر ما بسیاری از مردم حتی گروهی از جوانان علاقه مند نسبت به گریه بر امام حسین معترضند و بعضی صریحاً در گفته های خود این کار را غلط قلمداد می کنند، مدعی هستند که این کار معلول غلط و یک برداشت غلط از امر شهادت است و به علاوه، آثار اجتماعی بدی دارد و موجب ضعف و تأخر و انحطاط ملتهایی است که به این کارها عادت کرده اند. محمد مسعود در کتاب خود می نویسد: «در حالیکه مسیحیان روز شهادت مسیح را جشن می گیرند مسلمانان بر امام حسین گریه می کنند و به عزا می نشینند» او نوشته بود یک ملت بر شهادت شهیدش می گرید، چرا که شهادت را شکست و نامطلوب و امری نبایستی و موجب تأسف می پندارد و ملتی دیگر برای شهادت شهیدش جشن می گیرد، زیرا آن را موفقیت و مطلوب و مایه سرافرازی و افتخار می شمارد. راز بقاء امام حسین این است که نهضتش از طرفی منطقی است، بُعد عقلی دارد و از ناحیه منطق حمایت می شود و از طرف دیگر در عمق احساسات و عواطف راه یافته است، ائمه اطهار که به گریه بر امام حسین سخت توصیه کرده اند حکیمانه ترین دستورها را داده اند این گریه است که نهضت امام حسین را در اعماق جان مردم زنده نگه می دارد.البته به شرط آنکه گروهی که بر این مخزن عظیم گمارده شده اند، بدانند چگونه بهره برداری کنند. ملتی که هزار سال بر شهادت شهیدش بگرید و متأسف شود، آه و ناله سر دهد، ناچار ملتی زبون و بی دست و پا و فرار کن از معرکه بار می آید. ولی ملتی که هزارسال و دوهزار سال شهادت شهیدش را جشن می گیرد، خواه ناخواه ملتی قوی و نیرومند و فداکار است و می گردد. حاصل اشکال و ایراد این نویسنده و اشخاص دیگری که مثل او می گویند برداشت یک ملت از شهادت، شکست و عکس العمل آن آه و ناله و گریه و نتیجه آن ضعف و زبونی و تسلیم گرایی و ملتی دیگر برداشت از شهادت موفقیت عکس العمل آن جشن و شادی و نتیجه آن روحیه نیرومند و اعتلاجوست. اتفاقاً قضیه برعکس است؛ شادی کردن در شهادت شهید، از بینش و فردگرایی مسیحیت ناشی می شود و گریه بر شهید از بینش جامعه گرایی اسلام. البته در مقام توجیه عمل عوام الناس نیستیم. برخی از مردم ما به امام حسین فقط به چشم یک آدم نفله شده و یک مظلوم که کشته شدنش صرفاً ترحم انگیز است و از ناحیه او هیچ اقدام قهرمانانه و تحسین آمیز صورت نگرفته است، می نگرند. توصیه های اصلی که از طرف پیشوایان ما در مورد گریه بر شهید وارد شده است و البته با توجه به همین فلسفه، افرادی که با فرهنگ اسلامی عمیقاً آشنا هستند، در عزاداری اباعبدالله شرکت می نمایند. اصولاً مسأله جشن و شادمانی به نام شهادت مسیح معلوم نیست از چه زمانی و به وسیله چه کسی ابداع شده است؟ اما می دانیم که در اسلام گریه بر شهید توصیه شده است. لااقل در مذهب شیعه از مسلمات شمرده می شود. اول باید مساله مرگ و شهادت را از جنبه فردی بررسی کنیم. آیا مرگ فی حد ذاته برای فرد، امری مطلوب است؟ موفقیت است؟ آیا دیگران باید مرگ او را برایش موفقیت به شمار آورند و نوعی قهرمانی به حساب آورند؟ نظرات مکاتب درباره مرگ: می دانیم که مکتبهایی در جهان بوده اند ـ شاید الآن هم باشند ـ که رابطه انسان را با جهان و به تعبیر دیگر رابطه روح را با بدن از نوع رابطه زندانی با
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
بزرگی زمین چقدر است؟
.محیط و قطر زمین در خط استوا به ترتیب معادل 39978 کیلومتر و 12725 کیلومتر است .ولی اندازه گیری محیط و قطر زمین در هر یک از نصف النهارها مقادیر کمتری را نشان می دهد اگر می توانستید زمین را در یک ترازو قرار دهید،وزنی حدود 10*3720 تن به دست می آید
میدان مغناطیسی زمین
//
در هر نقطهای در نزدیکی سطح زمین ، عقربه مغناطیسی آویزان ازرشته یا واقع روی یک نقطه به ترتیب خاصی سمت گیری میکند (تقریبا در جهت شمال بهجنوب). این واقعیت مهم به این معنا است که زمینمیدان مغناطیسیایجاد میکند، مطالعه میدانمغناطیسی زمین برای مقاصد عملی و علمی از اهمیتی اساسی برخودار است.
/
از زمانهای قدیم ،قطب نماها، یعنی وسایلی بر اساس استفاده از میدان مغناطیسی زمین برای سمت گیری نسبت به چهارجهت اصلی ، بکار گرفته میشدند. قطب نمای مرسوم شامل یک عقره مغناطیسی و یک صفحهمدرج است و در جهت یابیها کاربرد وسیعی دارد.
از میدان مغناطیسی زمین چه استفادههایی میشود؟
در دریانوردی و هوانوردیجدید ، دیگر قطب نمای مغناطیسی تنها وسیلهای برای سمت گیری و تعیین مسیر کشتی یاهواپیما نیست. برای این منظور وسایل دیگری نیز وجود دارد. با وجود این ، از اهمیتقطب نمای مغناطیسی به هیچ وجه کاسته نشده است. تمام کشتیها و هواپیماهای امروزی بهقطب نمای مغناطیسی مجهزند. زمین شناسان ، شکارچیان و مسافران نیز از قطب نما خیلیاستفاده میکنند. وجود میدان مغناطیسی زمین انجام پارهای از بررسیهای مهم دیگر رامیسر ساخته است. از آن جمله میتوان از روشهای اکتشاف و مطالعه ذخایر آهن نام برد.
/
قطبهای مغناطیسی زمین
مغناطیس زمینپیرامون زمین را میدان مغناطیسی کهماینوتسفر یا مغناطو کره نامیده میشود احاطه نموده است. باید توجه داشت که نقاط بههم رسیدن خطوط میدان مغناطیسی روی سطح زمین قرار ندارد، بلکه قدری از آن پایینترهستند. همچنین قطبهای مغناطیسی زمین با قطبهای جغرافیایی آن منطبق نیستند. محورمیدان مغناطیسی زمین ، یعنی خط مستقیمی که از هر دو قطب مغناطیسی میگذرد، از مرکززمین نمیگذرد و از اینرو قطر زمین نیست. مغناطو کره توسط دو عامل مشخص میشود: انحراف مغناطیسیوشیب مغناطیسی.انحراف مغناطیسی عبارتاست از زاویه انحراف عقربه مغناطیسی از نصف النهار جغرافیایی مورد نظر. خطوط واصلنقاط دارای انحراف مغناطیسی مساوی که خطوط هم گوشه نام دارند، در جنوب و شمال قطبینمغناطیسی که مخالف قطبین جغرافیایی است، همگرا می شود. برخی از محققان ، عدم تطابققطبهای مغناطیسی و جغرافیایی را به توزیع نایکنواخت خشکی و آب در زمین توجیهمینمایند.شیب مغناطیسیعبارت است از زاویه میان عقربه مغناطیسینسبت به افق (در نیمکره شمالی سر شمالی عقربه و در نیمکره جنوبی عقربه به افقمتمایل می شود). ضمن حرکت از استوا به سوی قطبین ، شیب مغناطیس افزایش می یابد. خطواصل نقاط دارای شیب صفر استوای مغناطیسی نام دارد . استوای مغناطیسی ، استوایجغرافیایی را در دو نقطه، یکی با 169˚ طول شرقی و دیگری با ˚23 طول غربی به جنوب ودر نیمکره شرقی به شمال منحرف می گردد. در قطبین مغناطیسی شیب به ˚90 می رسد.
/
مغناطش خود بخودی مواد در میدان مغناطیسی زمین
از مغناطش خودبخودی مواد درمیدان مغناطیسی زمین استفادههای زیادی میشود. از جمله در ساختمینهای مغناطیسیاست که در عمق معینی زیرسطح آب قرار میدهند و با عبور کشتی از بالای آنها منفجر میشود. ساز و کاری کهباعث صعود مین به سطح و انفجار آن میشود وقتی عمل میکند که عقربه مغناطیسی کهمیتواند حول میلهای افقی بچرخد، بر اثر میدان مغناطیسی کشتی که از بالای مین میگذرد، بتواند بگردد. معلوم شده است که کشتی همیشه خودبخود آهنربا میشود. برایمحافظت در مقابل مینهای مغناطیسی دو روش بکار میبرند:
زمین روبی
این روش عبارت است از حمل مغناطیس نیرومندی که با طنابهای سیمیاز هواپیمای در حال پرواز در ارتفاع کم در منطقه مین گذاری شده آویزان میشود. گاهیکابل سیمی دایره شکلی را بطور شناور روی آب قرار میدهند و جریانی از آنمیگذرانند. بر اثر میدان مغناطیسی یا جریان ، ساز و کار مینها عمل میکند و بدونهیچ خسارتی منفجر میشوند.
خنثی سازی میدان مغناطیسی کشتی
این روش به این ترتیب است که حلقه هایی ازسیم عایق بندی شده را به کشتی وصل میکنند و جریانی را از آنها میگذرانند، بطوریکه میدان مغناطیسیاین جریان مساوی و در خلاف جهت میدان مغناطیسی کشتی (که یکمغناطیسدائمیاست) باشد. وقتی که این میدانها باهم ترکیب شوند، همدیگر را خنثی میکندو کشتی بدون اینکه ساز و کار مین را به کار اندازد از روی آن میگذرد.
آنچه باید بدانیم
از مدتها پیش (قرن شانزدهم) معلوم شده است که شبکه پنجره قائم به مرور زمانآهنربامیشود.
یکی از اولین پژوهشگران میدان مغناطیسی زمین ،گیلبرت (Gilbert) آزمایشزیر را در کتاب خود شرح داده است. اگر شخصی به یک میله آهنی که از شمال به جنوبقرار گرفته است با چکش بکوبد، میله آهنربا میشود.
در تدارک پرواز به قطب شمال ، بیشترین توجه به سمت گیری هواپیما در نزدیکی قطبمبذول میشود، زیرا قطبهای مغناطیسی معمولی در این فاصله به کلی از کار کردن بازمیماند و عملا بدون استفاده هستند
چرا میدان مغناطیسی زمین عوض می شود؟
منتشره از سوی مدیر سایت در تاریخ30م مهر 1385 @ 13:34 و در بخش مغناطیس و القای الکترومغناطیس | 3 Comments
میدان مغناطیسی یا آهنربایی کره زمین در حال ضعیف شدن است. اگر این کاهش در شدت میدان با همین اهنگ به پیش رود ظرف 1200 سال آینده قطب نماهای سراسر دنیا از کار خواهند افتاد تا مدتی به طرف همه جا ولی در واقع هیچ جا منحرف خواهند شد. سپس به آهستگی پس از گذشت دهها یا صدها سال بار دیگر همراستا خواهند شد اما این بار به سمت جنوب.نتیجه این می شود که میدان مغناطیسی زمین وارونه خواهد شد این اتفاق پسشتر نیز بارها روی داده است. زمین شناسان در سنگ های مغناطیسی چندین میلیون ساله قراینی یافته اند که این را تایید می کند. روشن است که این پدیده بیانگر مطلب بسیار مهمی درباره هسته درونی زمین است.اما پرسش اینجاست که این مطلب مهم چیست؟ هسته زمین از آهن و نیکل تشکیل شده که بخش عمده ای از انها به حالت گداخته وجود دارد این مایع فلزی پیوسته در جنبش است و این جنبش به نحوی جریانهای الکتریکی به وجود می اورند که میدان مغناطیسی زمین را ایجاد می کنند. جزئیات این فعالیت فلزی گداخته و تغییراتی که در میدان مغناطیسی زمین بوجود می اورد هنوز روشن نشده است برخی از سرنخ هایی که درباره رویدادهای درون زمین در اختیار داریم