لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
اصول حاکم بر نظام مالیاتی اسلام
هدف از تشریع احکام مالی و وضع مالیاتهای ثابت و متغیر در اسلام، تأمین مصالح و منافع مردم است؛ بهطوری که حتی اگر در وضعیت خاصی، گرفتن اصل مالیات یا گرفتن نرخ معینی از آن، به فرآیند رشد اقتصادی جامعه آسیب رساند و مردم را دچار مشقت کند، متوقف میشود.
امام علی۷:
پروردگارا! تو میدانی که آنچه ما کردیم، نه برای این بود که ملک و سلطنتی به چنگ آوریم و نه برای اینکه از متاع پست دنیا چیزی بیندوزیم؛ بلکه میخواستیم نشانههای از بین رفتهٔ دینت را بازگردانیم و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم تا بندگان ستمدیدهات، امان یابند و قوانین و مقرراتی که به دست فراموشی سپرده شده بود، بار دیگر عملی شود.۱
سال هشتم هجرت، در حالی که پایههای حکومت اسلام در جزیرهٔالعرب تثبیت شده بود و جامعهٔ مسلمانان به تدریج، مختصات مدنی خود را تکمیل میکرد، مرحلهٔ دوم تشریع زکات (وجوب) یا نزول آیهٔ ذیل بر پیامبر۶ آغاز شد:
خُذ مِن أَموَالِهِم صَدَقَهًٔ تُطَهٍّرُهُم وَتُزَکٍّیهِم بِهَا وَصَلٍّ عَلَیهِم اًِنَّ صَلاتََ سَکَنٌ لَهُم وَاُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.۲ از اموال آنان صدقه بگیر تا بهوسیلهٔ آن پاک و پاکیزهشان سازی و برایشان دعا کن؛ زیرا دعای تو برای آنان آرامشی است. خدا، شنوای دانا است.
پس از مدت کوتاهی، موارد مصرف و مستحقان زکات نیز با فرمان قطعی خداوند مشخص شد.
اًِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلفُقَرَأِ وَالمَسَاکِینِ وَالعَامِلِینَ عَلَیهَا وَالمُؤَلَّفَهِٔ قُلُوبُهُم وَفِی الرٍّقَابِ وَالغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اِ وَابنِ السَّبِیلِ فَرِیضَهًٔ مِنَ اِ وَاُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ.۳
همانا صدقات به تهیدستان و بینوایان و متصدیان و کسانی که دلشان به دست آورده میشود، و در راه آزادی بردگان، و وامداران و در راه خدا، و به در راهماندگان اختصاص دارد. [این] فریضهای از جانب خدا، و خدا دانای حکیم است.
با نزول این آیات، پیامبر۶ موارد وجوب زکات، نصابها و مقادیر هر یک را تبیین کرد؛ سپس مأمورانی را با دستورالعملهای اجرایی مشخص و گاه مکتوب برای گردآوری زکوات روانه ساخت.۴ تبیین احکام شرعی و تنظیم مقررات اجرایی زکات و تشریع احکام مالی اسلام، چون خمس، خراج، جزیه، فیء و انفال، و تبیین ضوابط اجرایی و عملی آنها از ناحیه پیامبر۶ نظام مالی فعال و گستردهای برای مسلمانان فراهم ساخت؛ بهطوری که دولتهای اسلامی توانستند با اتکا به آن درآمدها، مسؤولیتهای بزرگی را به سامان رسانند.
اصول و ضوابط برخاسته از حکمت و مصلحت، و احکام سازگار با عقل و فطرت، و شیوههای عملیاتی توأم با رأفت و شفقت، باعث شده بود تا ساختار مالیاتی صدر اسلام، انسانیترین، روانترین و کمهزینهترین ساختار و سازماندهی را داشته باشد. شاید گویاترین گواه بر این مدعا نامهٔ امیر مؤمنان۷ باشد که در وضعیت کاملاً بحرانی جامعهٔ اسلامی (زمان حکومت حضرت) و نیاز مضاعف حکومت به انواع درآمدها به کارگزار زکات مینویسد:
چون به قبیلهای رسیدی، بر سر آب آنها فرود آی و به خانههایشان داخل مشو. آنگاه با آرامش و وقار به سوی ایشان رو تا به میانشان برسی. سلامشان کن و تحیت گوی و در سلام و تحیت، امساک منمای؛ سپس بگو که ای بندگان خدا! ولی خدا و خلیفهٔ او، مرا نزد شما فرستاده تا سهمی را که خدا در اموالتان دارد، بستانم. آیا خدا را در اموالتان سهمی هست که آن را به ولی خدا بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه، به سراغش مرو، و اگر کسی گفت: آری، بی آنکه او را بترسانی یا تهدیدش کنی، و بر او سختگیری یا به دشواریاش افکنی، به همراهش برو و آنچه از زر و سیم دهد بستان.۵
آیا برای استادان اقتصاد دانشگاه که امروزه انواع نظامهای مالیاتی را از ابعاد گوناگون بررسی میکنند، و برای مسؤولان و سیاستگذاران وزارت امور اقتصاد و دارایی و نظام مالیاتی کشور که هر ساله با تغییر انواع قوانین و مقررات برای کارآمدتر و عادلانهتر کردن مالیاتها و جلوگیری از فرار مالیاتی مردم میکوشند، هنوز هنگام آن نرسیده که نظام مالیاتی اسلام را نیز دستکم همانند دیگر نظامهای مالیاتی مطالعه کنند و اگر به عللی نمیتوانند در کوتاه مدت، نظام مالیاتی کشور را بر اساس آن سامان دهند، دستکم اصول و ضوابط کلی حاکم بر آن را استخراج کرده، در ساختار مالیاتی بهکار گیرند و به تدریج به سمت تحقق کامل آن حرکت کنند؟
از مطالعهٔ نظام مالیاتی اسلام میتوان اصول راهبردی مهم ذیل را برای سیاستگذاری استنباط کرد.
۱. اصل تقدم مصالح مردم: هدف از تشریع احکام مالی و وضع مالیاتهای ثابت و متغیر در اسلام، تأمین مصالح و منافع مردم است؛ بهطوری که حتی اگر در وضعیت خاصی، گرفتن اصل مالیات یا گرفتن نرخ معینی از آن، به فرآیند رشد اقتصادی جامعه آسیب رساند و مردم را دچار مشقت کند، متوقف میشود.
حضرت امیر۷ وقتی مالک را به فرمانداری مصر منصوب میکند، ضمن یادآوری اهمیت خراج برای حکومت میفرماید:
در کار خراج، نیکو نظر کن؛ بهگونهای که به صلاح خراجگزاران باشد؛ زیرا صلاح کار خراج و خراجگزاران، صلاح کار دیگران است، و دیگران حالشان نیکو نشود، مگر به نیکو شدن حال خراجگزاران؛ چرا که همهٔ مردم روزیخوار خراج و خراجگزارانند؛ ولی باید بیش از تحصیل خراج در اندیشهٔ آبادی زمین باشی که خراج حاصل نشود، مگر به آبادانی زمین، و هر که خراج طلبد و زمین راآباد نسازد، شهرها و مردم را نابود کرده است و کارش استقامت نیابد، مگر اندکی. هر گاه از سنگینی خراج یا آفت محصول یا خشک شدن چشمهها یا کمی باران یا دگرگونی زمین در اثر آبگرفتگی و فساد بذرها یا تشنگی بسیار زراعت و فاسد شدن آن، نزد تو شکایت آورند، مالیات را به مقداری که حال آنها را بهبود بخشد، تخفیف ده و سبک گردان و هرگز این تخفیف بر تو سخت و گران نیاید؛ زیرا آن ذخیرهای است که در عمران و آبادانی سرزمینت آن را به تو بازمیگردانند.۶
دقیقاً بهسبب رعایت مصالح مردم است که شرایط تعلق مالیات، نرخ مالیاتی و زمان و کیفیت حصول مالیاتها در اسلام چنان تنظیم شده که تولید و اشتغال، هیچ آسیبی نبیند.
۲. اصل عدالت مالیاتی: بیشتر نظریهپردازان نظامهای مالیاتی مدعی عدالتند؛ اما در مقام عمل، گاه گمان میکنند که همیشه و همهجا رعایت «اصل منفعت» به عدالت میانجامد؛ در نتیجه سراغ این میروند که چهکسی، چه میزان از خدمات عمومی و منابع طبیعی استفاده میکند، و به تناسب آن، مالیات وضع میکنند و گاه عدالت را در «اصل توانایی پرداخت» دیده، قدرت پرداخت مؤدی را ملاک و معیار تنظیم قوانین مالیاتی قرار میدهند. اسلام مثل دیگر احکامش در احکام مالی نیز به دور از هر نوع افراط و تفریط و به دور از بزرگ کردن یک پارامتر و غفلت از پارامترهای دیگر نهتنها مسألهٔ میزان توانایی مؤدیان مالیاتی و مسألهٔ میزان استفادهٔ آنان از خدمات عمومی دولت و منابع طبیعی توجه میکند که از حد نصابها و تفاوت نرخها بهطور کامل روشن است، بلکه به عوامل دیگری چون تأمین اجتماعی و توزیع مجدد درآمدها و ثروتها و میزان نیاز نیازمندان نیز توجه دارد. در روایات نقل شده که اگر خداوند میدانست نیاز حاجتمندان به این اندازه برآورده نمیشود، نرخ زکات را افزایش میداد.
۳. اصل معنویت و عبادت: پرداخت بخشی از حاصل دسترنج، از جهت روحی و روانی مشکل، و همیشه با اکراه و عدم طیب نفس توأم است. برای حل این مشکل روحی، اسلام افزون بر اینکه به مؤدیان مالیاتی یادآور میشود کل درآمدهای آنان، حاصل زحماتشان نیست، بلکه بخشی از آنها سهم منابع طبیعی و خدمات عمومی است، تذکر میدهد که خداوند، صدقات آنها را چند برابر در دنیا و آخرت پاداش میدهد و امام علی۷ برای تشویق و ترغیب همین مطلب خطاب بهمردم میفرماید:
[بدانید] زکات همراه نماز، مایهٔ تقرب مسلمانان به خداوند است. کسی که زکات را با طیب خاطر بدهد، کفارهٔ گناهان او شمرده شده، مانع و حاجبی از آتش برای او خواهد بود؛ پس کسی نباید بهدنبال آنچه پرداخته چشم بدوزد و در ادای آن برای خویش مشقت ببیند یا برای آن حسرت خورد.۷
۴. اصل اعتماد: رعایت اصل مصلحت و عدالت به معناهایی که گذشت و تزریق روح عبادی و معنوی در احکام مالی در کنار اصل نظارت همگانی اسلام (امر بهمعروف و نهی از منکر)، سبب شده بود تا اطمینان و اعتماد قابل توجهی بین مردم و حکومت پدید آید؛ بهگونهای که افزون بر راهکار خوداظهاری مؤدیان مالیاتی که در نامهٔ امیرمؤمنان گذشت، راهکار خودگردانی نیز بهشکل گسترده مطرح شود؛ یعنی مؤدیان مالیاتهای شرعی اختیار داشتند بدهی مالیاتی خود را در موارد شرعی مصرف کنند و این دو راهکار، افزون بر اینکه اثر تشویقی فوقالعادهای در اصل پرداخت داشت، هزینههای گردآوری و به مصرف رساندن وجوه را در حد چشمگیری کاهش میداد.
شناخت و بهکارگیری این اصول و اصول دیگر که در نظام مالیاتی اسلام نهفته است میتواند کمک قابل توجهی برای مسؤولان نظام مالیاتی باشد که از یک سو مؤدیان مالیاتی، مدام از ظالمانه بودن موارد و نرخها شکایت دارند و از سوی دیگر، کارگزاران مالیاتی از فرار مالیاتی مردم گله میکنند و از سوی دیگر، واقعیتها از رواج انواع رشوه و اجحاف، بالا بودن هزینهٔ تحصیل مالیاتها و... در نظام مالیاتی ایران خبر میدهد.
پینوشتها:
.۱ نهجالبلاغه، خطبهٔ ۱۳۱.
.۲ توبه، (۹): ۱۰۳.
.۳ همان، ۶۰.
.۴ سیدرضا حسینی، بیتالمال، دانشنامه امام علی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۰، جلد ۷، ص ۲۹۷ - ۳۹۶ با تلخیص.
.۵ نهجالبلاغه، نامهٔ ۲۵.
.۶ همان، نامهٔ ۵۳.
.۷ همان، خطبهٔ ۱۹۹.
مجله اقتصاد اسلامی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
اصول حاکم بر نظام مالیاتی اسلام
هدف از تشریع احکام مالی و وضع مالیاتهای ثابت و متغیر در اسلام، تأمین مصالح و منافع مردم است؛ بهطوری که حتی اگر در وضعیت خاصی، گرفتن اصل مالیات یا گرفتن نرخ معینی از آن، به فرآیند رشد اقتصادی جامعه آسیب رساند و مردم را دچار مشقت کند، متوقف میشود.
امام علی۷:
پروردگارا! تو میدانی که آنچه ما کردیم، نه برای این بود که ملک و سلطنتی به چنگ آوریم و نه برای اینکه از متاع پست دنیا چیزی بیندوزیم؛ بلکه میخواستیم نشانههای از بین رفتهٔ دینت را بازگردانیم و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم تا بندگان ستمدیدهات، امان یابند و قوانین و مقرراتی که به دست فراموشی سپرده شده بود، بار دیگر عملی شود.۱
سال هشتم هجرت، در حالی که پایههای حکومت اسلام در جزیرهٔالعرب تثبیت شده بود و جامعهٔ مسلمانان به تدریج، مختصات مدنی خود را تکمیل میکرد، مرحلهٔ دوم تشریع زکات (وجوب) یا نزول آیهٔ ذیل بر پیامبر۶ آغاز شد:
خُذ مِن أَموَالِهِم صَدَقَهًٔ تُطَهٍّرُهُم وَتُزَکٍّیهِم بِهَا وَصَلٍّ عَلَیهِم اًِنَّ صَلاتََ سَکَنٌ لَهُم وَاُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.۲ از اموال آنان صدقه بگیر تا بهوسیلهٔ آن پاک و پاکیزهشان سازی و برایشان دعا کن؛ زیرا دعای تو برای آنان آرامشی است. خدا، شنوای دانا است.
پس از مدت کوتاهی، موارد مصرف و مستحقان زکات نیز با فرمان قطعی خداوند مشخص شد.
اًِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلفُقَرَأِ وَالمَسَاکِینِ وَالعَامِلِینَ عَلَیهَا وَالمُؤَلَّفَهِٔ قُلُوبُهُم وَفِی الرٍّقَابِ وَالغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اِ وَابنِ السَّبِیلِ فَرِیضَهًٔ مِنَ اِ وَاُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ.۳
همانا صدقات به تهیدستان و بینوایان و متصدیان و کسانی که دلشان به دست آورده میشود، و در راه آزادی بردگان، و وامداران و در راه خدا، و به در راهماندگان اختصاص دارد. [این] فریضهای از جانب خدا، و خدا دانای حکیم است.
با نزول این آیات، پیامبر۶ موارد وجوب زکات، نصابها و مقادیر هر یک را تبیین کرد؛ سپس مأمورانی را با دستورالعملهای اجرایی مشخص و گاه مکتوب برای گردآوری زکوات روانه ساخت.۴ تبیین احکام شرعی و تنظیم مقررات اجرایی زکات و تشریع احکام مالی اسلام، چون خمس، خراج، جزیه، فیء و انفال، و تبیین ضوابط اجرایی و عملی آنها از ناحیه پیامبر۶ نظام مالی فعال و گستردهای برای مسلمانان فراهم ساخت؛ بهطوری که دولتهای اسلامی توانستند با اتکا به آن درآمدها، مسؤولیتهای بزرگی را به سامان رسانند.
اصول و ضوابط برخاسته از حکمت و مصلحت، و احکام سازگار با عقل و فطرت، و شیوههای عملیاتی توأم با رأفت و شفقت، باعث شده بود تا ساختار مالیاتی صدر اسلام، انسانیترین، روانترین و کمهزینهترین ساختار و سازماندهی را داشته باشد. شاید گویاترین گواه بر این مدعا نامهٔ امیر مؤمنان۷ باشد که در وضعیت کاملاً بحرانی جامعهٔ اسلامی (زمان حکومت حضرت) و نیاز مضاعف حکومت به انواع درآمدها به کارگزار زکات مینویسد:
چون به قبیلهای رسیدی، بر سر آب آنها فرود آی و به خانههایشان داخل مشو. آنگاه با آرامش و وقار به سوی ایشان رو تا به میانشان برسی. سلامشان کن و تحیت گوی و در سلام و تحیت، امساک منمای؛ سپس بگو که ای بندگان خدا! ولی خدا و خلیفهٔ او، مرا نزد شما فرستاده تا سهمی را که خدا در اموالتان دارد، بستانم. آیا خدا را در اموالتان سهمی هست که آن را به ولی خدا بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه، به سراغش مرو، و اگر کسی گفت: آری، بی آنکه او را بترسانی یا تهدیدش کنی، و بر او سختگیری یا به دشواریاش افکنی، به همراهش برو و آنچه از زر و سیم دهد بستان.۵
آیا برای استادان اقتصاد دانشگاه که امروزه انواع نظامهای مالیاتی را از ابعاد گوناگون بررسی میکنند، و برای مسؤولان و سیاستگذاران وزارت امور اقتصاد و دارایی و نظام مالیاتی کشور که هر ساله با تغییر انواع قوانین و مقررات برای کارآمدتر و عادلانهتر کردن مالیاتها و جلوگیری از فرار مالیاتی مردم میکوشند، هنوز هنگام آن نرسیده که نظام مالیاتی اسلام را نیز دستکم همانند دیگر نظامهای مالیاتی مطالعه کنند و اگر به عللی نمیتوانند در کوتاه مدت، نظام مالیاتی کشور را بر اساس آن سامان دهند، دستکم اصول و ضوابط کلی حاکم بر آن را استخراج کرده، در ساختار مالیاتی بهکار گیرند و به تدریج به سمت تحقق کامل آن حرکت کنند؟
از مطالعهٔ نظام مالیاتی اسلام میتوان اصول راهبردی مهم ذیل را برای سیاستگذاری استنباط کرد.
۱. اصل تقدم مصالح مردم: هدف از تشریع احکام مالی و وضع مالیاتهای ثابت و متغیر در اسلام، تأمین مصالح و منافع مردم است؛ بهطوری که حتی اگر در وضعیت خاصی، گرفتن اصل مالیات یا گرفتن نرخ معینی از آن، به فرآیند رشد اقتصادی جامعه آسیب رساند و مردم را دچار مشقت کند، متوقف میشود.
حضرت امیر۷ وقتی مالک را به فرمانداری مصر منصوب میکند، ضمن یادآوری اهمیت خراج برای حکومت میفرماید:
در کار خراج، نیکو نظر کن؛ بهگونهای که به صلاح خراجگزاران باشد؛ زیرا صلاح کار خراج و خراجگزاران، صلاح کار دیگران است، و دیگران حالشان نیکو نشود، مگر به نیکو شدن حال خراجگزاران؛ چرا که همهٔ مردم روزیخوار خراج و خراجگزارانند؛ ولی باید بیش از تحصیل خراج در اندیشهٔ آبادی زمین باشی که خراج حاصل نشود، مگر به آبادانی زمین، و هر که خراج طلبد و زمین راآباد نسازد، شهرها و مردم را نابود کرده است و کارش استقامت نیابد، مگر اندکی. هر گاه از سنگینی خراج یا آفت محصول یا خشک شدن چشمهها یا کمی باران یا دگرگونی زمین در اثر آبگرفتگی و فساد بذرها یا تشنگی بسیار زراعت و فاسد شدن آن، نزد تو شکایت آورند، مالیات را به مقداری که حال آنها را بهبود بخشد، تخفیف ده و سبک گردان و هرگز این تخفیف بر تو سخت و گران نیاید؛ زیرا آن ذخیرهای است که در عمران و آبادانی سرزمینت آن را به تو بازمیگردانند.۶
دقیقاً بهسبب رعایت مصالح مردم است که شرایط تعلق مالیات، نرخ مالیاتی و زمان و کیفیت حصول مالیاتها در اسلام چنان تنظیم شده که تولید و اشتغال، هیچ آسیبی نبیند.
۲. اصل عدالت مالیاتی: بیشتر نظریهپردازان نظامهای مالیاتی مدعی عدالتند؛ اما در مقام عمل، گاه گمان میکنند که همیشه و همهجا رعایت «اصل منفعت» به عدالت میانجامد؛ در نتیجه سراغ این میروند که چهکسی، چه میزان از خدمات عمومی و منابع طبیعی استفاده میکند، و به تناسب آن، مالیات وضع میکنند و گاه عدالت را در «اصل توانایی پرداخت» دیده، قدرت پرداخت مؤدی را ملاک و معیار تنظیم قوانین مالیاتی قرار میدهند. اسلام مثل دیگر احکامش در احکام مالی نیز به دور از هر نوع افراط و تفریط و به دور از بزرگ کردن یک پارامتر و غفلت از پارامترهای دیگر نهتنها مسألهٔ میزان توانایی مؤدیان مالیاتی و مسألهٔ میزان استفادهٔ آنان از خدمات عمومی دولت و منابع طبیعی توجه میکند که از حد نصابها و تفاوت نرخها بهطور کامل روشن است، بلکه به عوامل دیگری چون تأمین اجتماعی و توزیع مجدد درآمدها و ثروتها و میزان نیاز نیازمندان نیز توجه دارد. در روایات نقل شده که اگر خداوند میدانست نیاز حاجتمندان به این اندازه برآورده نمیشود، نرخ زکات را افزایش میداد.
۳. اصل معنویت و عبادت: پرداخت بخشی از حاصل دسترنج، از جهت روحی و روانی مشکل، و همیشه با اکراه و عدم طیب نفس توأم است. برای حل این مشکل روحی، اسلام افزون بر اینکه به مؤدیان مالیاتی یادآور میشود کل درآمدهای آنان، حاصل زحماتشان نیست، بلکه بخشی از آنها سهم منابع طبیعی و خدمات عمومی است، تذکر میدهد که خداوند، صدقات آنها را چند برابر در دنیا و آخرت پاداش میدهد و امام علی۷ برای تشویق و ترغیب همین مطلب خطاب بهمردم میفرماید:
[بدانید] زکات همراه نماز، مایهٔ تقرب مسلمانان به خداوند است. کسی که زکات را با طیب خاطر بدهد، کفارهٔ گناهان او شمرده شده، مانع و حاجبی از آتش برای او خواهد بود؛ پس کسی نباید بهدنبال آنچه پرداخته چشم بدوزد و در ادای آن برای خویش مشقت ببیند یا برای آن حسرت خورد.۷
۴. اصل اعتماد: رعایت اصل مصلحت و عدالت به معناهایی که گذشت و تزریق روح عبادی و معنوی در احکام مالی در کنار اصل نظارت همگانی اسلام (امر بهمعروف و نهی از منکر)، سبب شده بود تا اطمینان و اعتماد قابل توجهی بین مردم و حکومت پدید آید؛ بهگونهای که افزون بر راهکار خوداظهاری مؤدیان مالیاتی که در نامهٔ امیرمؤمنان گذشت، راهکار خودگردانی نیز بهشکل گسترده مطرح شود؛ یعنی مؤدیان مالیاتهای شرعی اختیار داشتند بدهی مالیاتی خود را در موارد شرعی مصرف کنند و این دو راهکار، افزون بر اینکه اثر تشویقی فوقالعادهای در اصل پرداخت داشت، هزینههای گردآوری و به مصرف رساندن وجوه را در حد چشمگیری کاهش میداد.
شناخت و بهکارگیری این اصول و اصول دیگر که در نظام مالیاتی اسلام نهفته است میتواند کمک قابل توجهی برای مسؤولان نظام مالیاتی باشد که از یک سو مؤدیان مالیاتی، مدام از ظالمانه بودن موارد و نرخها شکایت دارند و از سوی دیگر، کارگزاران مالیاتی از فرار مالیاتی مردم گله میکنند و از سوی دیگر، واقعیتها از رواج انواع رشوه و اجحاف، بالا بودن هزینهٔ تحصیل مالیاتها و... در نظام مالیاتی ایران خبر میدهد.
پینوشتها:
.۱ نهجالبلاغه، خطبهٔ ۱۳۱.
.۲ توبه، (۹): ۱۰۳.
.۳ همان، ۶۰.
.۴ سیدرضا حسینی، بیتالمال، دانشنامه امام علی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۰، جلد ۷، ص ۲۹۷ - ۳۹۶ با تلخیص.
.۵ نهجالبلاغه، نامهٔ ۲۵.
.۶ همان، نامهٔ ۵۳.
.۷ همان، خطبهٔ ۱۹۹.
مجله اقتصاد اسلامی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
اصول حاکم بر نظام مالیاتی اسلام
هدف از تشریع احکام مالی و وضع مالیاتهای ثابت و متغیر در اسلام، تأمین مصالح و منافع مردم است؛ بهطوری که حتی اگر در وضعیت خاصی، گرفتن اصل مالیات یا گرفتن نرخ معینی از آن، به فرآیند رشد اقتصادی جامعه آسیب رساند و مردم را دچار مشقت کند، متوقف میشود.
امام علی۷:
پروردگارا! تو میدانی که آنچه ما کردیم، نه برای این بود که ملک و سلطنتی به چنگ آوریم و نه برای اینکه از متاع پست دنیا چیزی بیندوزیم؛ بلکه میخواستیم نشانههای از بین رفتهٔ دینت را بازگردانیم و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم تا بندگان ستمدیدهات، امان یابند و قوانین و مقرراتی که به دست فراموشی سپرده شده بود، بار دیگر عملی شود.۱
سال هشتم هجرت، در حالی که پایههای حکومت اسلام در جزیرهٔالعرب تثبیت شده بود و جامعهٔ مسلمانان به تدریج، مختصات مدنی خود را تکمیل میکرد، مرحلهٔ دوم تشریع زکات (وجوب) یا نزول آیهٔ ذیل بر پیامبر۶ آغاز شد:
خُذ مِن أَموَالِهِم صَدَقَهًٔ تُطَهٍّرُهُم وَتُزَکٍّیهِم بِهَا وَصَلٍّ عَلَیهِم اًِنَّ صَلاتََ سَکَنٌ لَهُم وَاُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.۲ از اموال آنان صدقه بگیر تا بهوسیلهٔ آن پاک و پاکیزهشان سازی و برایشان دعا کن؛ زیرا دعای تو برای آنان آرامشی است. خدا، شنوای دانا است.
پس از مدت کوتاهی، موارد مصرف و مستحقان زکات نیز با فرمان قطعی خداوند مشخص شد.
اًِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلفُقَرَأِ وَالمَسَاکِینِ وَالعَامِلِینَ عَلَیهَا وَالمُؤَلَّفَهِٔ قُلُوبُهُم وَفِی الرٍّقَابِ وَالغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اِ وَابنِ السَّبِیلِ فَرِیضَهًٔ مِنَ اِ وَاُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ.۳
همانا صدقات به تهیدستان و بینوایان و متصدیان و کسانی که دلشان به دست آورده میشود، و در راه آزادی بردگان، و وامداران و در راه خدا، و به در راهماندگان اختصاص دارد. [این] فریضهای از جانب خدا، و خدا دانای حکیم است.
با نزول این آیات، پیامبر۶ موارد وجوب زکات، نصابها و مقادیر هر یک را تبیین کرد؛ سپس مأمورانی را با دستورالعملهای اجرایی مشخص و گاه مکتوب برای گردآوری زکوات روانه ساخت.۴ تبیین احکام شرعی و تنظیم مقررات اجرایی زکات و تشریع احکام مالی اسلام، چون خمس، خراج، جزیه، فیء و انفال، و تبیین ضوابط اجرایی و عملی آنها از ناحیه پیامبر۶ نظام مالی فعال و گستردهای برای مسلمانان فراهم ساخت؛ بهطوری که دولتهای اسلامی توانستند با اتکا به آن درآمدها، مسؤولیتهای بزرگی را به سامان رسانند.
اصول و ضوابط برخاسته از حکمت و مصلحت، و احکام سازگار با عقل و فطرت، و شیوههای عملیاتی توأم با رأفت و شفقت، باعث شده بود تا ساختار مالیاتی صدر اسلام، انسانیترین، روانترین و کمهزینهترین ساختار و سازماندهی را داشته باشد. شاید گویاترین گواه بر این مدعا نامهٔ امیر مؤمنان۷ باشد که در وضعیت کاملاً بحرانی جامعهٔ اسلامی (زمان حکومت حضرت) و نیاز مضاعف حکومت به انواع درآمدها به کارگزار زکات مینویسد:
چون به قبیلهای رسیدی، بر سر آب آنها فرود آی و به خانههایشان داخل مشو. آنگاه با آرامش و وقار به سوی ایشان رو تا به میانشان برسی. سلامشان کن و تحیت گوی و در سلام و تحیت، امساک منمای؛ سپس بگو که ای بندگان خدا! ولی خدا و خلیفهٔ او، مرا نزد شما فرستاده تا سهمی را که خدا در اموالتان دارد، بستانم. آیا خدا را در اموالتان سهمی هست که آن را به ولی خدا بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه، به سراغش مرو، و اگر کسی گفت: آری، بی آنکه او را بترسانی یا تهدیدش کنی، و بر او سختگیری یا به دشواریاش افکنی، به همراهش برو و آنچه از زر و سیم دهد بستان.۵
آیا برای استادان اقتصاد دانشگاه که امروزه انواع نظامهای مالیاتی را از ابعاد گوناگون بررسی میکنند، و برای مسؤولان و سیاستگذاران وزارت امور اقتصاد و دارایی و نظام مالیاتی کشور که هر ساله با تغییر انواع قوانین و مقررات برای کارآمدتر و عادلانهتر کردن مالیاتها و جلوگیری از فرار مالیاتی مردم میکوشند، هنوز هنگام آن نرسیده که نظام مالیاتی اسلام را نیز دستکم همانند دیگر نظامهای مالیاتی مطالعه کنند و اگر به عللی نمیتوانند در کوتاه مدت، نظام مالیاتی کشور را بر اساس آن سامان دهند، دستکم اصول و ضوابط کلی حاکم بر آن را استخراج کرده، در ساختار مالیاتی بهکار گیرند و به تدریج به سمت تحقق کامل آن حرکت کنند؟
از مطالعهٔ نظام مالیاتی اسلام میتوان اصول راهبردی مهم ذیل را برای سیاستگذاری استنباط کرد.
۱. اصل تقدم مصالح مردم: هدف از تشریع احکام مالی و وضع مالیاتهای ثابت و متغیر در اسلام، تأمین مصالح و منافع مردم است؛ بهطوری که حتی اگر در وضعیت خاصی، گرفتن اصل مالیات یا گرفتن نرخ معینی از آن، به فرآیند رشد اقتصادی جامعه آسیب رساند و مردم را دچار مشقت کند، متوقف میشود.
حضرت امیر۷ وقتی مالک را به فرمانداری مصر منصوب میکند، ضمن یادآوری اهمیت خراج برای حکومت میفرماید:
در کار خراج، نیکو نظر کن؛ بهگونهای که به صلاح خراجگزاران باشد؛ زیرا صلاح کار خراج و خراجگزاران، صلاح کار دیگران است، و دیگران حالشان نیکو نشود، مگر به نیکو شدن حال خراجگزاران؛ چرا که همهٔ مردم روزیخوار خراج و خراجگزارانند؛ ولی باید بیش از تحصیل خراج در اندیشهٔ آبادی زمین باشی که خراج حاصل نشود، مگر به آبادانی زمین، و هر که خراج طلبد و زمین راآباد نسازد، شهرها و مردم را نابود کرده است و کارش استقامت نیابد، مگر اندکی. هر گاه از سنگینی خراج یا آفت محصول یا خشک شدن چشمهها یا کمی باران یا دگرگونی زمین در اثر آبگرفتگی و فساد بذرها یا تشنگی بسیار زراعت و فاسد شدن آن، نزد تو شکایت آورند، مالیات را به مقداری که حال آنها را بهبود بخشد، تخفیف ده و سبک گردان و هرگز این تخفیف بر تو سخت و گران نیاید؛ زیرا آن ذخیرهای است که در عمران و آبادانی سرزمینت آن را به تو بازمیگردانند.۶
دقیقاً بهسبب رعایت مصالح مردم است که شرایط تعلق مالیات، نرخ مالیاتی و زمان و کیفیت حصول مالیاتها در اسلام چنان تنظیم شده که تولید و اشتغال، هیچ آسیبی نبیند.
۲. اصل عدالت مالیاتی: بیشتر نظریهپردازان نظامهای مالیاتی مدعی عدالتند؛ اما در مقام عمل، گاه گمان میکنند که همیشه و همهجا رعایت «اصل منفعت» به عدالت میانجامد؛ در نتیجه سراغ این میروند که چهکسی، چه میزان از خدمات عمومی و منابع طبیعی استفاده میکند، و به تناسب آن، مالیات وضع میکنند و گاه عدالت را در «اصل توانایی پرداخت» دیده، قدرت پرداخت مؤدی را ملاک و معیار تنظیم قوانین مالیاتی قرار میدهند. اسلام مثل دیگر احکامش در احکام مالی نیز به دور از هر نوع افراط و تفریط و به دور از بزرگ کردن یک پارامتر و غفلت از پارامترهای دیگر نهتنها مسألهٔ میزان توانایی مؤدیان مالیاتی و مسألهٔ میزان استفادهٔ آنان از خدمات عمومی دولت و منابع طبیعی توجه میکند که از حد نصابها و تفاوت نرخها بهطور کامل روشن است، بلکه به عوامل دیگری چون تأمین اجتماعی و توزیع مجدد درآمدها و ثروتها و میزان نیاز نیازمندان نیز توجه دارد. در روایات نقل شده که اگر خداوند میدانست نیاز حاجتمندان به این اندازه برآورده نمیشود، نرخ زکات را افزایش میداد.
۳. اصل معنویت و عبادت: پرداخت بخشی از حاصل دسترنج، از جهت روحی و روانی مشکل، و همیشه با اکراه و عدم طیب نفس توأم است. برای حل این مشکل روحی، اسلام افزون بر اینکه به مؤدیان مالیاتی یادآور میشود کل درآمدهای آنان، حاصل زحماتشان نیست، بلکه بخشی از آنها سهم منابع طبیعی و خدمات عمومی است، تذکر میدهد که خداوند، صدقات آنها را چند برابر در دنیا و آخرت پاداش میدهد و امام علی۷ برای تشویق و ترغیب همین مطلب خطاب بهمردم میفرماید:
[بدانید] زکات همراه نماز، مایهٔ تقرب مسلمانان به خداوند است. کسی که زکات را با طیب خاطر بدهد، کفارهٔ گناهان او شمرده شده، مانع و حاجبی از آتش برای او خواهد بود؛ پس کسی نباید بهدنبال آنچه پرداخته چشم بدوزد و در ادای آن برای خویش مشقت ببیند یا برای آن حسرت خورد.۷
۴. اصل اعتماد: رعایت اصل مصلحت و عدالت به معناهایی که گذشت و تزریق روح عبادی و معنوی در احکام مالی در کنار اصل نظارت همگانی اسلام (امر بهمعروف و نهی از منکر)، سبب شده بود تا اطمینان و اعتماد قابل توجهی بین مردم و حکومت پدید آید؛ بهگونهای که افزون بر راهکار خوداظهاری مؤدیان مالیاتی که در نامهٔ امیرمؤمنان گذشت، راهکار خودگردانی نیز بهشکل گسترده مطرح شود؛ یعنی مؤدیان مالیاتهای شرعی اختیار داشتند بدهی مالیاتی خود را در موارد شرعی مصرف کنند و این دو راهکار، افزون بر اینکه اثر تشویقی فوقالعادهای در اصل پرداخت داشت، هزینههای گردآوری و به مصرف رساندن وجوه را در حد چشمگیری کاهش میداد.
شناخت و بهکارگیری این اصول و اصول دیگر که در نظام مالیاتی اسلام نهفته است میتواند کمک قابل توجهی برای مسؤولان نظام مالیاتی باشد که از یک سو مؤدیان مالیاتی، مدام از ظالمانه بودن موارد و نرخها شکایت دارند و از سوی دیگر، کارگزاران مالیاتی از فرار مالیاتی مردم گله میکنند و از سوی دیگر، واقعیتها از رواج انواع رشوه و اجحاف، بالا بودن هزینهٔ تحصیل مالیاتها و... در نظام مالیاتی ایران خبر میدهد.
پینوشتها:
.۱ نهجالبلاغه، خطبهٔ ۱۳۱.
.۲ توبه، (۹): ۱۰۳.
.۳ همان، ۶۰.
.۴ سیدرضا حسینی، بیتالمال، دانشنامه امام علی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۰، جلد ۷، ص ۲۹۷ - ۳۹۶ با تلخیص.
.۵ نهجالبلاغه، نامهٔ ۲۵.
.۶ همان، نامهٔ ۵۳.
.۷ همان، خطبهٔ ۱۹۹.
مجله اقتصاد اسلامی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
اصول حاکم بر نظام مالیاتی اسلام
هدف از تشریع احکام مالی و وضع مالیاتهای ثابت و متغیر در اسلام، تأمین مصالح و منافع مردم است؛ بهطوری که حتی اگر در وضعیت خاصی، گرفتن اصل مالیات یا گرفتن نرخ معینی از آن، به فرآیند رشد اقتصادی جامعه آسیب رساند و مردم را دچار مشقت کند، متوقف میشود.
امام علی۷:
پروردگارا! تو میدانی که آنچه ما کردیم، نه برای این بود که ملک و سلطنتی به چنگ آوریم و نه برای اینکه از متاع پست دنیا چیزی بیندوزیم؛ بلکه میخواستیم نشانههای از بین رفتهٔ دینت را بازگردانیم و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم تا بندگان ستمدیدهات، امان یابند و قوانین و مقرراتی که به دست فراموشی سپرده شده بود، بار دیگر عملی شود.۱
سال هشتم هجرت، در حالی که پایههای حکومت اسلام در جزیرهٔالعرب تثبیت شده بود و جامعهٔ مسلمانان به تدریج، مختصات مدنی خود را تکمیل میکرد، مرحلهٔ دوم تشریع زکات (وجوب) یا نزول آیهٔ ذیل بر پیامبر۶ آغاز شد:
خُذ مِن أَموَالِهِم صَدَقَهًٔ تُطَهٍّرُهُم وَتُزَکٍّیهِم بِهَا وَصَلٍّ عَلَیهِم اًِنَّ صَلاتََ سَکَنٌ لَهُم وَاُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.۲ از اموال آنان صدقه بگیر تا بهوسیلهٔ آن پاک و پاکیزهشان سازی و برایشان دعا کن؛ زیرا دعای تو برای آنان آرامشی است. خدا، شنوای دانا است.
پس از مدت کوتاهی، موارد مصرف و مستحقان زکات نیز با فرمان قطعی خداوند مشخص شد.
اًِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلفُقَرَأِ وَالمَسَاکِینِ وَالعَامِلِینَ عَلَیهَا وَالمُؤَلَّفَهِٔ قُلُوبُهُم وَفِی الرٍّقَابِ وَالغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اِ وَابنِ السَّبِیلِ فَرِیضَهًٔ مِنَ اِ وَاُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ.۳
همانا صدقات به تهیدستان و بینوایان و متصدیان و کسانی که دلشان به دست آورده میشود، و در راه آزادی بردگان، و وامداران و در راه خدا، و به در راهماندگان اختصاص دارد. [این] فریضهای از جانب خدا، و خدا دانای حکیم است.
با نزول این آیات، پیامبر۶ موارد وجوب زکات، نصابها و مقادیر هر یک را تبیین کرد؛ سپس مأمورانی را با دستورالعملهای اجرایی مشخص و گاه مکتوب برای گردآوری زکوات روانه ساخت.۴ تبیین احکام شرعی و تنظیم مقررات اجرایی زکات و تشریع احکام مالی اسلام، چون خمس، خراج، جزیه، فیء و انفال، و تبیین ضوابط اجرایی و عملی آنها از ناحیه پیامبر۶ نظام مالی فعال و گستردهای برای مسلمانان فراهم ساخت؛ بهطوری که دولتهای اسلامی توانستند با اتکا به آن درآمدها، مسؤولیتهای بزرگی را به سامان رسانند.
اصول و ضوابط برخاسته از حکمت و مصلحت، و احکام سازگار با عقل و فطرت، و شیوههای عملیاتی توأم با رأفت و شفقت، باعث شده بود تا ساختار مالیاتی صدر اسلام، انسانیترین، روانترین و کمهزینهترین ساختار و سازماندهی را داشته باشد. شاید گویاترین گواه بر این مدعا نامهٔ امیر مؤمنان۷ باشد که در وضعیت کاملاً بحرانی جامعهٔ اسلامی (زمان حکومت حضرت) و نیاز مضاعف حکومت به انواع درآمدها به کارگزار زکات مینویسد:
چون به قبیلهای رسیدی، بر سر آب آنها فرود آی و به خانههایشان داخل مشو. آنگاه با آرامش و وقار به سوی ایشان رو تا به میانشان برسی. سلامشان کن و تحیت گوی و در سلام و تحیت، امساک منمای؛ سپس بگو که ای بندگان خدا! ولی خدا و خلیفهٔ او، مرا نزد شما فرستاده تا سهمی را که خدا در اموالتان دارد، بستانم. آیا خدا را در اموالتان سهمی هست که آن را به ولی خدا بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه، به سراغش مرو، و اگر کسی گفت: آری، بی آنکه او را بترسانی یا تهدیدش کنی، و بر او سختگیری یا به دشواریاش افکنی، به همراهش برو و آنچه از زر و سیم دهد بستان.۵
آیا برای استادان اقتصاد دانشگاه که امروزه انواع نظامهای مالیاتی را از ابعاد گوناگون بررسی میکنند، و برای مسؤولان و سیاستگذاران وزارت امور اقتصاد و دارایی و نظام مالیاتی کشور که هر ساله با تغییر انواع قوانین و مقررات برای کارآمدتر و عادلانهتر کردن مالیاتها و جلوگیری از فرار مالیاتی مردم میکوشند، هنوز هنگام آن نرسیده که نظام مالیاتی اسلام را نیز دستکم همانند دیگر نظامهای مالیاتی مطالعه کنند و اگر به عللی نمیتوانند در کوتاه مدت، نظام مالیاتی کشور را بر اساس آن سامان دهند، دستکم اصول و ضوابط کلی حاکم بر آن را استخراج کرده، در ساختار مالیاتی بهکار گیرند و به تدریج به سمت تحقق کامل آن حرکت کنند؟
از مطالعهٔ نظام مالیاتی اسلام میتوان اصول راهبردی مهم ذیل را برای سیاستگذاری استنباط کرد.
۱. اصل تقدم مصالح مردم: هدف از تشریع احکام مالی و وضع مالیاتهای ثابت و متغیر در اسلام، تأمین مصالح و منافع مردم است؛ بهطوری که حتی اگر در وضعیت خاصی، گرفتن اصل مالیات یا گرفتن نرخ معینی از آن، به فرآیند رشد اقتصادی جامعه آسیب رساند و مردم را دچار مشقت کند، متوقف میشود.
حضرت امیر۷ وقتی مالک را به فرمانداری مصر منصوب میکند، ضمن یادآوری اهمیت خراج برای حکومت میفرماید:
در کار خراج، نیکو نظر کن؛ بهگونهای که به صلاح خراجگزاران باشد؛ زیرا صلاح کار خراج و خراجگزاران، صلاح کار دیگران است، و دیگران حالشان نیکو نشود، مگر به نیکو شدن حال خراجگزاران؛ چرا که همهٔ مردم روزیخوار خراج و خراجگزارانند؛ ولی باید بیش از تحصیل خراج در اندیشهٔ آبادی زمین باشی که خراج حاصل نشود، مگر به آبادانی زمین، و هر که خراج طلبد و زمین راآباد نسازد، شهرها و مردم را نابود کرده است و کارش استقامت نیابد، مگر اندکی. هر گاه از سنگینی خراج یا آفت محصول یا خشک شدن چشمهها یا کمی باران یا دگرگونی زمین در اثر آبگرفتگی و فساد بذرها یا تشنگی بسیار زراعت و فاسد شدن آن، نزد تو شکایت آورند، مالیات را به مقداری که حال آنها را بهبود بخشد، تخفیف ده و سبک گردان و هرگز این تخفیف بر تو سخت و گران نیاید؛ زیرا آن ذخیرهای است که در عمران و آبادانی سرزمینت آن را به تو بازمیگردانند.۶
دقیقاً بهسبب رعایت مصالح مردم است که شرایط تعلق مالیات، نرخ مالیاتی و زمان و کیفیت حصول مالیاتها در اسلام چنان تنظیم شده که تولید و اشتغال، هیچ آسیبی نبیند.
۲. اصل عدالت مالیاتی: بیشتر نظریهپردازان نظامهای مالیاتی مدعی عدالتند؛ اما در مقام عمل، گاه گمان میکنند که همیشه و همهجا رعایت «اصل منفعت» به عدالت میانجامد؛ در نتیجه سراغ این میروند که چهکسی، چه میزان از خدمات عمومی و منابع طبیعی استفاده میکند، و به تناسب آن، مالیات وضع میکنند و گاه عدالت را در «اصل توانایی پرداخت» دیده، قدرت پرداخت مؤدی را ملاک و معیار تنظیم قوانین مالیاتی قرار میدهند. اسلام مثل دیگر احکامش در احکام مالی نیز به دور از هر نوع افراط و تفریط و به دور از بزرگ کردن یک پارامتر و غفلت از پارامترهای دیگر نهتنها مسألهٔ میزان توانایی مؤدیان مالیاتی و مسألهٔ میزان استفادهٔ آنان از خدمات عمومی دولت و منابع طبیعی توجه میکند که از حد نصابها و تفاوت نرخها بهطور کامل روشن است، بلکه به عوامل دیگری چون تأمین اجتماعی و توزیع مجدد درآمدها و ثروتها و میزان نیاز نیازمندان نیز توجه دارد. در روایات نقل شده که اگر خداوند میدانست نیاز حاجتمندان به این اندازه برآورده نمیشود، نرخ زکات را افزایش میداد.
۳. اصل معنویت و عبادت: پرداخت بخشی از حاصل دسترنج، از جهت روحی و روانی مشکل، و همیشه با اکراه و عدم طیب نفس توأم است. برای حل این مشکل روحی، اسلام افزون بر اینکه به مؤدیان مالیاتی یادآور میشود کل درآمدهای آنان، حاصل زحماتشان نیست، بلکه بخشی از آنها سهم منابع طبیعی و خدمات عمومی است، تذکر میدهد که خداوند، صدقات آنها را چند برابر در دنیا و آخرت پاداش میدهد و امام علی۷ برای تشویق و ترغیب همین مطلب خطاب بهمردم میفرماید:
[بدانید] زکات همراه نماز، مایهٔ تقرب مسلمانان به خداوند است. کسی که زکات را با طیب خاطر بدهد، کفارهٔ گناهان او شمرده شده، مانع و حاجبی از آتش برای او خواهد بود؛ پس کسی نباید بهدنبال آنچه پرداخته چشم بدوزد و در ادای آن برای خویش مشقت ببیند یا برای آن حسرت خورد.۷
۴. اصل اعتماد: رعایت اصل مصلحت و عدالت به معناهایی که گذشت و تزریق روح عبادی و معنوی در احکام مالی در کنار اصل نظارت همگانی اسلام (امر بهمعروف و نهی از منکر)، سبب شده بود تا اطمینان و اعتماد قابل توجهی بین مردم و حکومت پدید آید؛ بهگونهای که افزون بر راهکار خوداظهاری مؤدیان مالیاتی که در نامهٔ امیرمؤمنان گذشت، راهکار خودگردانی نیز بهشکل گسترده مطرح شود؛ یعنی مؤدیان مالیاتهای شرعی اختیار داشتند بدهی مالیاتی خود را در موارد شرعی مصرف کنند و این دو راهکار، افزون بر اینکه اثر تشویقی فوقالعادهای در اصل پرداخت داشت، هزینههای گردآوری و به مصرف رساندن وجوه را در حد چشمگیری کاهش میداد.
شناخت و بهکارگیری این اصول و اصول دیگر که در نظام مالیاتی اسلام نهفته است میتواند کمک قابل توجهی برای مسؤولان نظام مالیاتی باشد که از یک سو مؤدیان مالیاتی، مدام از ظالمانه بودن موارد و نرخها شکایت دارند و از سوی دیگر، کارگزاران مالیاتی از فرار مالیاتی مردم گله میکنند و از سوی دیگر، واقعیتها از رواج انواع رشوه و اجحاف، بالا بودن هزینهٔ تحصیل مالیاتها و... در نظام مالیاتی ایران خبر میدهد.
پینوشتها:
.۱ نهجالبلاغه، خطبهٔ ۱۳۱.
.۲ توبه، (۹): ۱۰۳.
.۳ همان، ۶۰.
.۴ سیدرضا حسینی، بیتالمال، دانشنامه امام علی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۰، جلد ۷، ص ۲۹۷ - ۳۹۶ با تلخیص.
.۵ نهجالبلاغه، نامهٔ ۲۵.
.۶ همان، نامهٔ ۵۳.
.۷ همان، خطبهٔ ۱۹۹.
مجله اقتصاد اسلامی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
اهمیت جهاد و دفاع در اسلام
»جهاد« از ریشه »جَهْد یا جُهد« به معناى مشقّت و زحمت و نیز توان و طاقت است،و »جهاد« و »مجاهده« یعنى به کار بستن توان در ستیز یا دفع دشمن. معناى اصطلاحى جهاد، عبارت است از: نثار جان، مال و توان در راه اعتلاى اسلام و برپا داشتن شعارهاى ایمان. اهمیت جهاد و دفاع در اسلام با نگاهى به فلسفه تشریع آن، روشن مىشود؛ زیرا اهمیتهر چیزى به فلسفه وجودى آن و نقش کاربردىاش بستگى دارد.توضیح آنکه اهمیت جهاد و دفاع، از آنجا ناشى مىشود که همه موجودات زنده، اعم ازانسان و غیر انسان به حکم فطرت و عقل، براى بقا و ادامهحیاتنیازمندرفعموانع و دفعدشمن خویشاند؛ زیرا جهان ماده، صحنه تنازع بقا و کشمکش مىباشد و هر موجودزندهاى مىکوشد تا از حق فطرى زنده ماندن دفاع کند وبهاصطلاحبهقانونفطرىوذاتى»جلب منفعت« و »دفع ضرر« عمل نماید و مزاحمان را از خود دفع کند.از آنجا که اسلام، دین عقل و فطرت است، به این نیاز فطرى و عقلى بشر نیز توجه لازممبذول داشته و ضمن تأیید این نیاز فطرى و حکم عقلى، بر ضرورت و اهمیت آن تأکیدورزیده است.بدین جهت قرآن کریم در آیه زیر بر ضرورت آمادگى کامل براىدفاعهمهجانبهتأکیدورزیده، مىفرماید:»وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِه عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْدُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ...« (انفال: 60)هر نیرویى که در توان دارید براى مقابله با آنها (دشمنان) آماده سازید! و (همچنین) اسبهاىورزیده (براى میدان نبرد) تا بهوسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید (و همچنین) گروهدیگرى غیر از اینها را که شما نمىشناسید و خدا آنها را مىشناسد.همچنین اهمیت جهاد و دفاع در اسلام، از اهداف بسیار بلند و ارزشمندى که اسلامدارد، نیز سرچشمه مىگیرد؛ زیرا اسلام به عنوان کاملترین مکتب، داعیه رستگارى انسانهاو رهایى آنها از شرک، کفر، ظلم و فساد و تباهى را دارد. اینها اهدافى است که تحققشهزینه سنگینى را مىطلبد؛ زیرا طاغوتها و مستکبران سد راه مىشوند و جنگ و خونریزىبه راه مىاندازند تا بتوانند به همان شیوه استعمارى و استکبارىشان ادامه دهند و بهبهرهکشى، استثمار و استعمار ملل مستضعف بپردازند.گواه روشن صدق ادعاى ما، تحمیل بیش از هشتاد جنگ علیه پیامبر(ص) و حکومتاسلامىاش در طول دهسال و نیز اجراى انواع و اقسام توطئه براندازى علیه نظام نوپاى»جمهورى اسلامى ایران« به ویژه تحمیل جنگ هشت ساله علیه آن، در این دوران،مىباشد.جهت سومى که بر اهمیت جهاد و دفاعدراسلامدلالتمىکند،آثاروبرکاتىاستکه برآن استوار است و نیز پیامدهاى ناگوار و تلخى که بر ترک آن مترتب مىگردد. از جملهآثار خوب دنیوى جهاد و دفاع در اسلام، که در قرآن و سخنان پیشوایان معصوم(ع) به آناشاره شده، عزّت و سرافرازى در برابر دشمن، امنیت و آرامش جامعه، شادابى و نشاطو حیات پرتحرک اجتماعى، تقویت روحیه خودکفایى، تکیه و اعتماد بر توان نیروهاىخودى، شناخت دوست از دشمن و در نهایت پیروزى بر دشمنان است. نیز جهاد ازجنبهاخروى و معنوى، موجب کسب رضاى الهى، استجابتدعا،گشودهشدندرهاىرحمتالهى، بخشش گناهان، نجات از عذاب الهى، ورود به بهشت و رسیدن به مقام قرب الهىو غیر آن مىگردد.برخى از آثار و پیامدهاى ناگوار ترک دفاع و جهاد در اسلام، انهدام پایگاههاى توحید وخداپرستى، گرفتارى به خوارى و ذلت، از میان رفتن هویت دینى و ملى، عزت و آبرو وشخصیتانسانى،کاستىایمان،محرومیتازرحمتوعنایاتخداوندى،رواجباطلوفساد و منکرات، محرومیت از عدل و انصاف و از همه مهمتر، کیفر سختالهىدرسراىباقى و افتادن در آتش دوزخ مىباشد.
ابعاد و انواع دفاع
جهاد و دفاع حد و مرزى نمىشناسد و به تناسب نوع تهاجم و عرصه تاخت و تازدشمن، متفاوت مىشود و به همین دلیل داراى ابعاد و انواع مختلفى مىباشد؛ ولى دریک تقسیمبندى کلى مىتوان جهاد و دفاع را به دو قسم: دفاع شخصى و دفاع از آرمانهاو عقاید دینى - اسلامى، تقسیم کرد.چرا که گاه دشمن، حریم شخصى انسان را مورد تعرض و تهاجم قرار مىدهد، که انساننیز باید در برابر متجاوزان به حریم و حقوق خود و وابستگانش به دفاع برخیزد و از جان،مال، آبرو و ناموس خود و بستگانش دفاع کند؛ و گاهى هم دشمن کیان اسلام،سرزمینهاى اسلامى و باورها و مبانى دینى - ارزشى را عرصه تاخت و تاز سیاسى و نظامىخود مىسازد که ملت باید به تناسب تعرض دشمن، قدرت دفاعىاش را در جانبدارى ازدین و آیین، مقدسات دینى، آرمانهاى مکتبى، ملى و نیز میهن و سرزمین خود به کارگیرد. ازاین رو، میدانهاى سیاست، اطلاعات، صنعت، اقتصاد، فرهنگ، علم، هنر و...نیز از جمله عرصههایى است که ممکن است به صحنه پیکار حق وباطلتبدیلشود.درعرصه فرهنگى نیز مجاهدان و مؤمنان باید با تمام قوا به مصافدشمنان بروند و راههاى نفوذ آنان را ببندند. روشن است که مجاهدان این میادین،دانشمندان، نویسندگان، متفکران، روشنفکران متعهد، نیروهاى اطلاعاتى، هنرمندانو... مىباشند، همانگونه که اسلحه این پیکار مقدس نیز دانش، قلم، بیان، هنر و غیر آنمىباشد.اکنون در این درس به مقدار ممکن به برخى از ابعاد و انواع دفاع شخصى و آرمانى،اشاره مىشود.
دفاع نظامى
یکى از راههاى مبارزه دشمن، جنگ و تهاجم مسلحانه است. در چنین موقعیتىکه سرزمین، عِرْض، ناموس، مال، جان و از همه مهمتر، باورها و ارزشهاى دینى -اعتقادى مسلمانان مورد حمله دشمن واقع مىشود بر تک تک مسلمانان از کوچک وبزرگ و پیر و جوان از هر قشرى که باشند، لازم و واجب است به دفاع برخیزند و تادفعکاملدشمن، از پاى ننشینند.در جنگ دفاعى همان گونه که امام راحل فرمود تا هر موقع که دفاع لازم باشد باید اقدامشود. البته باید براساس تعالیم اسلامى در صحنههاى نبرد، شئون انسانى رعایت شود و بنا بهفرمان قرآن کریم از حد تجاوز نگردد و آداب اسلامى در جنگ رعایت شود.
دفاع سیاسى و اقتصادى
از میدانهاى ستیز دشمن، سیاست و اقتصاد است. دشمن درصدد است تا از هرراهى که مىتواند بر کشور ما سلطه سیاسى و اقتصادىاش را اعمال کند و ما را وابسته بهخود نماید. در این صورت ضرورت ایجاب مىکند که مسلمانان به مقابله با آن بپردازند.راه مبارزه و مقابله معقول سیاسى و اقتصادى با دشمن، این است که به تلاش و کوشش لازمدر میادین سیاسى و اقتصادى پرداخته شود و از لحاظ تکنولوژى و صنعت و اقتصاد بهخودکفایى رسیده، راههاى تسلط دشمن، که به دلیلنیازووابستگىسیاسى-اقتصادىفراهم مىشود از راه تأمین در داخل و خودکفایى اقتصادى مسدود گردد.تا زمانى که اینگونه وابستگىها و نیازمندىها به خارج، بهویژه به قدرتهاى بزرگسیاسى، نظامى و اقتصادى وجود دارد، سخن از استقلال، دفاع و مبارزه سیاسى - اقتصادىبا دشمنان شعارى بیش نخواهد بود؛ چنان که امام راحل نیز بهطور مکرر و مؤکد در طولحیات پربرکتشان به نقش و اهمیت استقلال سیاسى - اقتصادى و قطع وابستگى در اینزمینهها تصریح مىکردند و در یک اقدام عملى، دستور تشکیل »جهاد سازندگى«رادر همه ابعاد اقتصادى صادر کردند و پیوسته تا زنده بودند ضمن قدردانى از تلاش وکوشش جهادگران عرصه اقتصادى، بر تداوم جدى و همهجانبه »جهاد سازندگى« اصرارمىورزیدند.
دفاع سیاسى و اقتصادى
از میدانهاى ستیز دشمن، سیاست و اقتصاد است. دشمن درصدد است تا از هرراهى که مىتواند بر کشور ما سلطه سیاسى و اقتصادىاش را اعمال کند و ما را وابسته بهخود نماید. در این صورت ضرورت ایجاب مىکند که مسلمانان به مقابله با آن بپردازند.راه مبارزه و مقابله معقول سیاسى و اقتصادى با دشمن، این است که به تلاش و کوشش لازمدر میادین سیاسى و اقتصادى پرداخته شود و از لحاظ تکنولوژى و صنعت و اقتصاد بهخودکفایى رسیده، راههاى تسلط دشمن، که به دلیلنیازووابستگىسیاسى-اقتصادىفراهم مىشود از راه تأمین در داخل و خودکفایى اقتصادى مسدود گردد.تا زمانى که اینگونه وابستگىها و نیازمندىها به خارج، بهویژه به قدرتهاى بزرگسیاسى، نظامى و اقتصادى وجود دارد، سخن از استقلال، دفاع و مبارزه سیاسى - اقتصادىبا دشمنان شعارى بیش نخواهد بود؛ چنان که امام راحل نیز بهطور مکرر و مؤکد در طولحیات پربرکتشان به نقش و اهمیت استقلال سیاسى - اقتصادى و قطع وابستگى در اینزمینهها تصریح مىکردند و در یک اقدام عملى، دستور تشکیل »جهاد سازندگى«رادر همه ابعاد اقتصادى صادر کردند و پیوسته تا زنده بودند ضمن قدردانى از تلاش وکوشش جهادگران عرصه اقتصادى، بر تداوم جدى و همهجانبه »جهاد سازندگى« اصرارمىورزیدند.
دفاع فرهنگى
در میان انواع هجومهاى غیر نظامى دشمنان، هجوم فرهنگى از همه آنهاخطرناکتر و خسارتبارتر است؛ زیرا در این نوع حمله، دشمن با ترویج فساد و فحشا، افکارعمومى، بهویژه افکار و اخلاق نسل جوان را منحرف و آلوده کرده، ارزشها، آرمانهاىمقدس دینى، عزت و شرف مسلمانان را مورد هجوم قرار مىدهد تا مسلمانان راهمرنگ خود کرده و در نتیجه راه نفوذ و سلطهاش را هموار سازد. قرآن کریم به اینمطلب اشاره کرده و مىفرماید:»وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً« (نساء: 89)آنان آرزو مىکنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید و مساوى یکدیگر باشید.در اهمیت جهاد فرهنگى، همین بس که در آن دورانى که پیامبر(ص) هنوز در مکهحضور داشتند و حکم جهاد نظامى تشریع و ابلاغ نشده بود، خداوند در فرمانى مؤکّد بهآن حضرت فرمود:»فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیراً« (فرقان: 52)پس، از کافران پیروى مکن و بهوسیله آن (= قرآن) با آنان جهاد بزرگى بکن!روشن است جهاد در جبهه فرهنگى ظرافتهاى خاص خودش را دارد و نیازمندکار دقیق و عمیق فرهنگى است. بر این اساس، مرحوم طبرسى در راستاى تفسیر آیهمزبور و با اشاره به »جهاداً کبیراً« مىنویسد جهاد فرهنگى و پاسخگویى بهشبهاتمخالفان، معاندان و دشمنانِ دین، یکى از باارزشترین و بزرگترین جهادهانزد خداوند متعال است. مبارزه با تهاجم فرهنگى غرب علیه اسلام و مسلمانان نیز از مصادیق بارز جهاد بادشمنان دین خدا در عصر حاضر است، چرا که آنان هماهنگ با هم در تلاشاند تا از هرراه ممکن، ابتذال فرهنگى و مفاسد اخلاقى را میان مردم و بهویژه نسل جوان رواج دادهو با اغفال جوانان، آنان را به بىدینى و بى توجهى نسبتبهارزشهاىاسلامىبکشانند. اینجاست که مسئولیت عموم مسلمانان متعهد و در رأس آنان مسئولانفرهنگى،نسبتبهانجام کارهاى فرهنگى بسیار سنگینتر مىشود و باید با آمادگى و حساسیت بیشترى درصحنههاى فرهنگى حضور یابند و علاوه بر مقابله با فرهنگ مبتذل وارداتى و ابطال آناز راه معقول و منطقى، معارف حیاتبخش اسلامنابراجایگزینآنکرده،گسترشدهند.چنانکه بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، در وصیتنامه سیاسى - الهى خود این مهم رااز همه مسئولان متعهد و انقلابیون راستین خواستار شده است.
دفاع از حریم
حریم عبارت است از آنچه که دفاع از آن واجب باشد؛ مانند مال، جان، عِرض(آبرو) و ناموس.حریم انسان، از نظر اسلام و وجدان عمومى از چنان اهمیت و ارزش فوقالعادهاىبرخوردار است که اگر انسان در راه دفاع از حریم خویش، کشته شود و یا در صورت لزوم،فرد مهاجم را از پاى درآورد نه تنها کار بدى نکرده، بلکه مورد تحسین و تمجید دیگرانهم قرار مىگیرد. از نظر اسلام نیز کارش بسیار ارزشمند شمرده شده و چه بسا که مقامشهید را دارا خواهد بود.تجاوز به حریم انسان، اشکال و مراحل مختلفى دارد و هر شکل و مرحله آن دفاعمتناسب با خود را مىطلبد. مثلاً اگر کسى به حریم ناموسى انسان متعرض شود دفع او بههر وسیله ممکن واجب است، اگر چه منجر به کشته شدن مهاجم شود، بلکه در صورتىکه با قصد کمتر از تجاوز، حمله کند، وظیفه همین است.اما حکم دفاع در مرحله پایینتر از این فرق مىکند، گر چه شاید در مرحله بعدى و درصورت بى اثر بودن مرحله قبلى، مراحل بالاتر نیز ضرورى و واجب شود. مثلاً کسى کهبه قصد چشمچرانى به ناموس انسان نگاه کند و یا از پشتبام به داخل خانه انسان سرکبکشد و مانند آن، لازم است او را از راه توبیخ زبانى از این کار زشت بازدارد، اگر دستبرنداشت از راه کتک و مانند آن، جلوگیرى کند و اگر دست برنداشت، به هر وسیله ممکن بهدفاع از حریمخودبرخیزدودرصورتمجروحیامقتولشدنفردمهاجم،خونشهدراست.مراحل و اشکال دیگر تجاوز به حریم نیز، دفاع متناسب با خود را دارد و بایدمراعاتشود.
دفاع و غیرت دینى
»غیرت« به معناى حمیّت، محافظت عصمت و آبرو و ناموس و نگهدارى عزت و شرفآمده است. در تعریف علماى اخلاق نیز، غیرت و حمیّت، یعنى تلاش و کوششدر نگهدارى آنچه که حفظشضرورىاست.اینصفتدرقالبمطلوبشازشجاعت،بزرگ منشى و قوت نفس آدمىسرچشمه مىگیرد و یکى از »ملکات نفسانى« و »کمالات انسانى« شمرده مىشود. بنابراین، میان دفاع و جهاد در اسلام و غیرت و مردانگى رابطه تنگاتنگى وجود دارد؛زیرا چنان که از تعریف مربوط به این دو برمىآید، هر دو صفت انسانى، خاستگاه فطرىداشته و جزو ارزشهاى اصیل فطرى - انسانى بهشمار مىروند. بر این اساس اِعمال غیرتنیز در اسلام، همانند جهاد و دفاع، مطلوب و مقدس است. چنان که امام على(ع) بر اینحقیقت تصریح کرده، مىفرماید:»اِنَّ اللّهُ یَغارُ لِلْمُؤْمِنِ فَلْیُغَرْ، مَنْ لا یَغارُ فَاِنَّهُ مَنْکُوسُ الْقَلْبِ.« خداوند براى مؤمن غیرت مىورزد، پس او نیز باید غیرت ورزد، هر کس غیرت نورزد دلش وارونه است.به نظر مىرسد که مراد از وارونگى دل در انسان بى غیرت، خروجشازحالتطبیعى وفطرت اصیل انسانى باشد. بنابراین، روح دفاع و جهاد در اسلام در غیرت دینى و ابرازحساسیتها و واکنشهاى بجا و بموقع بروز مىکند.چرا که منظور از »غیرت دینى« این است که مسلمان نسبت به مسائل حیثیت و آبرویى،عرض و ناموس، میهن و کشور، بهویژه نسبت به کیان اسلام و ارزشهاى دینى بىتفاوتنباشد و از حساسیت، حمیت و غیرت لازم برخوردار باشد تا در مواقع لزوموبروزخطر،واکنش لازم و دفاع بجا و مطلوب را از خود نشان دهد.بر این اساس، جهاد و دفاع، امر به معروف و نهى از منکر، تولى و تبرى، سفارش به حقو صبر، تعلیم و تربیت و... مىتواند در جهت غیرت دینى قرار گرفته و از مصادیق آن بهشمار آید.از آنچه گفتهشداینمطلبروشنگشتکهتوصیهوترویجروحاباحىگرى،بىتفاوتى ونادیدهانگارى نسبت به تعرض به حریم دین و ایجاد تردید در باورهاى دینى به ویژه نسلجوان، در واقع به نوعى ترویج روح »تساهل و تسامح لیبرالیستى« است نه »تساهل وتسامح اسلامى« و از نوعى برداشت غلط از مفاهیم دینى سرچشمه مىگیرد. از این رو،بر دینداران غیرتمند، لازم است که نسبت به تعرض به دین و تحریف ارزشهاى دینى،بىتفاوت نباشند و عکسالعملهاى مناسب و دفاع منطقى و لازم راازمعتقداتدینىبهعملآورند.
اباحىگرى و پیامدهاى آن
از آفتهاى فرهنگى - دینى که در گذشته وجود داشته و اکنون بیشتر مطرح شده ودامن زده مىشود، اباحىگرى است.اباحىگرى، چنان که از نامش پیداست از اباحه و مباح بودن به معناى جایز شمردن وروادانستن است و در اصطلاح به معناى لاقیدى و مداهنه در دین، بى بند و بارى، نادیدهانگارى مطلق، بىتفاوتى نسبت به عقاید و ارزشهاى فرهنگى و دینى، و واکنش صحیحو بجا نداشتن در برابر تاخت و تاز به حریمِ دین و آرمانهاى مقدس ملى، فرهنگى وبهویژه دینى؛ و به بیان روشنتر، تهى شدن از حمیت، مردانگى و غیرت دینى است. بنابراین، اباحىگرى مساوى با مفهوم منفى »تساهل و تسامح« در فرهنگ دینى و مفهومنادرست آن در عرف رایج سیاسى است؛ زیرا تساهل و تسامح در معناىاسلامىاش،عبارتاست از آسانگیرى در انجام وظایف دینى و پرهیز از افراطکارى و سختگیرى بى مورد،رفق و مدارا با دیگران و تحمل آنان و دورى از تعصبهاى بىجا و خشونتهاى ناروابهویژه در برخورد با مخالفان)114(؛ و نیز در معنا و معادل غربىاش تولرانس به همین معناى مدارا کردن و کنار آمدن با دیگران است. اما کسانى بوده و هستند که ازاین واژگان مقدس و درست دینى - فرهنگى، همچون دیگر مفاهیم دینى، سوء برداشتکرده و به تحریف آن دست زدهاند و معنایى از آن ارائه کردهاند که مخالف با مفهوم موردنظر در دین مىباشد که در بالا به آن اشاره شد.توضیح آنکه اباحىگرى (= تساهل و تسامح منفى) در عصر جدید رهاورد تفکر وارداتى»لیبرالیسم« است که در غرب همزمان و همراه با »اومانیسم«، »سکولاریسم« و... پیداشده است و نقطه تلاقى همه، لیبرالیسم است که به معناى آزادى مطلق در تمام ساحتهاىزندگى و روا دانستن هرگونه عملى براى انسانِ نشسته بر جایگاه خدایى و جایگزین خدادر زمین است.برخى از پیامدهاى تلخ و ناپسند اباحىگرى و تفکر لیبرالیستى، عبارت است از:1 - عرفى شدن مفاهیم دینى: به این معنا که دین و مسائل دینى تابع شرایط عرفى وسلیقههاى افراد مىشود و آنها هر طور که خواستند و صلاح دیدند عمل کنند و به تبیین آنبپردازند و کسىهمحقاعتراضنداشتهباشد؛چونضددموکراسىوآزادىوخشونتطلبمعرفى مىشود!2 - ظهور آزادى هاى مطلق در جامعه، که موجب بىبند و بارى، شکستن حریمها وخدشهدار شدن قداستهاى دینى، فرهنگى و اجتماعى مىشود.3 - رواج روزافزون فحشا، منکرات و فساد در جامعه.4 - از بین رفتن خط قرمزها (و مرزهاى خوبى و بدى) و جایگزین شدن ضد ارزشها بهجاى ارزشهاى اصیل دینى و فرهنگى.