لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 60
نقش زن در دفاع مقدس از نظرگاه دینی و عرفانی
بیایید به سرزمین عشق و عرفان سفر کنیم ؛ سرزمینی که تجلی گاه شکوه ایثار است ؛ سرزمینی که همه یکرنگی و اتحاد است.
این جا سرزمین عشق و ایثار و فداکاری است. ای قلم ها! بدون وضو در این حریم مقدس وارد نشوید. ای همسفران ! لازمه ی ورود به این سرزمین ، داشتن دل هایی پاک و بی آلایش است. کسانی که صفای سینه ندارند ، ورودشان به این سرزمین ، ممنوع است! حرمت و قداست این سرزمین بسیار زیاد است. این سرزمین متعلق به شیرزنان عارفی است که در هشت سال دفاع مقدس ، حماسه ها آفریدند. آن ها با توکل به خداوند و با تأسی به حدیث متواتر و شریف الثقلین (1) به دو امانت گران بهای الهی چنگ زدند و آن را الگوی و سرمشق خود ساختند.
بیایید به این سرزمین روحانی سفر کنیم ، تا بسیاری از حقایق را دریابیم ؛ سرزمینی که همه نور خداست و عظمت خدا را به وضوح می توان در آن مشاهده کرد ؛ سرزمینی که معنای واقعی عبادت ، عشق ، شوق نیایش ، نماز ، محبت ، مشارکت ، خلوص ، انفاق ،گذشت ، ایثار جان ، خداشناسی و هزاران خصلت زیبای دیگر را در حد کمال در خود جای داده است ؛ سرزمینی که از هر گوشه و کنار آن می توان هزاران نکته ی اخلاقی و اجتماعی آموخت ؛ سرزمینی که ساکنان آن همه به ریسمان الهی چنگ می زنند و به انگیزه ی تعبد نسبت به فرمان الهی و به قصد وصول به مقام فناء الی الله حرکت کردند.
اینان سبقت گیرندگان جهاد و شهادتند و شهادت را نزدیک ترین راه تقرب به ذات احدیت می دانند. (2)
در سرزمینی که سراسر وحدت و عشق است ، همه به دنبال یک هدف می گردند و آن رضای خداست و در این صحنه ، همه در تلاشند تا گوی سبقت را از دیگران بربایند. آنان به راستی مصداق این آیه ی شریف هستند : «یبتغون فضلاً و رضواناً و ینصرون الله و رسوله و اولئک هم الصادقون.» آن ها فضل خداوند و رضای او را می طلبند و خدا و رسولش را یاری می کنند ، آن ها راستگویانند. (3)
آری ، سخن از شیر زنانی است که از همان روزهای نخست که رژیم بعثت عراق اسلامی مان فرود آورد ، همدوش مردان یا حتی جلوتر از آن ها فریاد «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان خویش را لبیک گفته و وارد صحنه های نبرد شدند.
زنان متعهد و مؤمن کشورمان همانند دریایی خروشان به سوی مقصد نهایی (رضای خداوند) حرکت کردند. فضای عجیبی حاکم بود و گویی همه جا بهشت بود و رایحه ی بهشتی به مشام می رسید. مگر می شود این صحنه ها را دید و منقلب نشد؟ عجب فضای آکنده از معنویتی! این جا می شود حضور خدا را حس کرد و قطعاً آن ها خدا را با چشم دل می دیدند ، که چنین مشتاقانه ایثار می کردند.
الله اکبر ، الله اکبر ، عجب اتحادی ! این شیر زنان در کدامین مکتب پرورش یافته اند که چنین اند؟
قطعاً آن ها دست پرورده ی مکتب زهرا و زینب اند ؛ زهرایی که بانویی به تمام معنا نمونه و الگو بود و نخستین شهید راه ولایت ، و زینبی که با صبر استقامت ، تمام منزلگاههای کربلا را با همه ی مصیبت هایش طی کرد و یزید و یزیدیان را رسوا نمود.
بله ، آن ها با الگو گرفتن از ائمه ی معصومین (ع) راه خویش را یافتند.
« یکی از ویژگی های آفرینش که خداوند حکیم در فطرت آدمی به ودیعه نهاده است ، الگو سازی و الگوپذیری در زندگی است.» (4)
نقش زنان و زمینه های حضور آنان در دفاع مقدس
شیر زنان ما با تمام مشکلات و دشواری ها مبارزه کردند تا اسلام و مسلمانان پیروز شوند. زنان ما همواره در طول دفاع مقدس در صحنه حضور داشتند و حضور آن ها را در ابتدا از دو دیدگاه می توان بررسی کرد ؛
1- حضور نظامی 2- حضور غیر نظامی
که در مرحله ی بعدی این دو را نیز می توان به شاخه های زیر تقسیم بندی نمود:
حضور نظامی : 1- حضور در خط مقدم 2- حضور در مناطق بمباران شده ی مرزی.
حضور غیر نظامی : 1- پشتیبانی فرهنگی و تبلیغاتی و ترویج شجاعت و روحیه ی شهادت طلبی 2- پرستاری ، مداوای مجروحان ، تهیه آذوقه ، تخلیه ی شهدا ، امداد رسانی ، اهدای کمک های نقدی و غیر نقدی به رزمندگان.
حضور نظامی
در این سرزمین مقدس می شود معنای واقعی جهاد را شناخت و مفهوم دفاع از ولایت و فداکاری و صبر و استقامت را معنا کرد. در این سرزمین می شود حضور زن را در جامعه شناخت و هیچ گاه وظایف سیاسی و اجتماعی را قربانی انزوای زنانه نکرد.
«آری ، جهاد در اسلام زینت زندگی است و پیام اقتدار و شجاعت است ، استحکام دین و امنیت جامعه است. نشانه ی حیات و نشاط عمومی است ، دشمن را به تسلیم می کشاند ، دوستان را به اعتماد و صلابت دعوت می کند ، محرومان را به عدالت و امنیت امیدوار می سازد. آن گاه که دشمن به حریم ملتی هجوم آورد و زبانی جز زور نفهمد ، این مجاهدان دست از جان و مال شسته اند که به میدان نبرد می شتابند ، تا اقتدار دین را در پرتو جهاد مقدس خود حفظ کنند. آری ، جهاد دفاعی ، سنتی مقدس و ضروری برای مسلمانان است. حیات نو در پرتو جهاد و فداکاری به نام شهادت ، آوازه ی دیگری در شهر اولیاء پیدا کرد.» (5)
به همین جهت زنان کشور ما ، در مناطق جنگی حضور می یافتند تا از فیض نبرد و جهاد فی سبیل الله محروم نمانند. زنان ما ، در هر پست و مقامی که بودند اعم از پزشک ، امدادگر ، و ... به صورت داوطلبانه به مناطق جنگی می رفتند ، تا دین خود را ادا کرده باشند. هجوم یک باره ی دشمن به مناطق مرزی و هم چنین بمباران های هوایی به شهرها ایجاب می نمود که زنان به صورت مستقیم در مناطق جنگی حضور پیدا کنند.
آن ها در این مناطق علاوه بر این که کار امداد رسانی ، تخلیه ی شهدا و ... را انجام می دادند باعث تقویت روحیه ی مردان می شدند.
آقای صالح موسوی عضو سپاه پاسداران خرمشهر در خصوص آن روزها می گوید :« در خرمشهر ، خواهران مقاوم خونین شهری که آیینه ایی از پارسایی ، تقوا ، فداکاری و تداعی و تجسم پیروی از حضرت فاطمه ی زهرا (س) بودند ، آن لحظه من شاهد بودم که چگونه دخترها اجساد را از گوشه و کنار کوچه و خیابان این شهر زیر آن خمپاره ها و آتش ها جمع می کردند و با وانت ، در حالی که در تیررس دشمن بودند ، به گورستان می بردند.» (6)
از جمله این شیر زنانی که در این مناطق حضور داشتند ، دختر دلیر خرمشهری «شهناز جاجی شاه» است که در روزهای اول جنگ با اسلحه در سنگرهایی که خودش با دست خود کنده بود ، نگهبانی می داد و در ساعات غیر نگهبانی به کمک مجروحان رفته بود ، بر اثر اصابت خمپاره به فیض عظیم شهادت نایل شد و مادرش او را با دست خویش به خاک سپرد.
«خیر النساء ملکی» جانباز 70 درصدی می گوید :« من از کودکی در خوزستان بودم و با شروع جنگ ، خودم ، شوهرم ، پسر و دخترم در شهر ماندیم. صبح ها با کمیته ی امداد همکاری می کردیم و بعد از ظهرها به رزمنده ها جیره ی غذایی می دادیم. من و دخترم آشپزی می کردیم. لباس سربازها را می دوختیم. تقریباً لباس یک گروهان دست ما بود. صبحانه و نهار رزمنده ها را تهیه کرده و برایشان می بردیم. مهمات بار می زدیم و به رزمنده ها می رساندیم. زخمی ها را به بیمارستان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اهمیت جهاد و دفاع در اسلام
»جهاد« از ریشه »جَهْد یا جُهد« به معناى مشقّت و زحمت و نیز توان و طاقت است،و »جهاد« و »مجاهده« یعنى به کار بستن توان در ستیز یا دفع دشمن. معناى اصطلاحى جهاد، عبارت است از: نثار جان، مال و توان در راه اعتلاى اسلام و برپا داشتن شعارهاى ایمان. اهمیت جهاد و دفاع در اسلام با نگاهى به فلسفه تشریع آن، روشن مىشود؛ زیرا اهمیتهر چیزى به فلسفه وجودى آن و نقش کاربردىاش بستگى دارد.توضیح آنکه اهمیت جهاد و دفاع، از آنجا ناشى مىشود که همه موجودات زنده، اعم ازانسان و غیر انسان به حکم فطرت و عقل، براى بقا و ادامهحیاتنیازمندرفعموانع و دفعدشمن خویشاند؛ زیرا جهان ماده، صحنه تنازع بقا و کشمکش مىباشد و هر موجودزندهاى مىکوشد تا از حق فطرى زنده ماندن دفاع کند وبهاصطلاحبهقانونفطرىوذاتى»جلب منفعت« و »دفع ضرر« عمل نماید و مزاحمان را از خود دفع کند.از آنجا که اسلام، دین عقل و فطرت است، به این نیاز فطرى و عقلى بشر نیز توجه لازممبذول داشته و ضمن تأیید این نیاز فطرى و حکم عقلى، بر ضرورت و اهمیت آن تأکیدورزیده است.بدین جهت قرآن کریم در آیه زیر بر ضرورت آمادگى کامل براىدفاعهمهجانبهتأکیدورزیده، مىفرماید:»وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِه عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْدُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ...« (انفال: 60)هر نیرویى که در توان دارید براى مقابله با آنها (دشمنان) آماده سازید! و (همچنین) اسبهاىورزیده (براى میدان نبرد) تا بهوسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید (و همچنین) گروهدیگرى غیر از اینها را که شما نمىشناسید و خدا آنها را مىشناسد.همچنین اهمیت جهاد و دفاع در اسلام، از اهداف بسیار بلند و ارزشمندى که اسلامدارد، نیز سرچشمه مىگیرد؛ زیرا اسلام به عنوان کاملترین مکتب، داعیه رستگارى انسانهاو رهایى آنها از شرک، کفر، ظلم و فساد و تباهى را دارد. اینها اهدافى است که تحققشهزینه سنگینى را مىطلبد؛ زیرا طاغوتها و مستکبران سد راه مىشوند و جنگ و خونریزىبه راه مىاندازند تا بتوانند به همان شیوه استعمارى و استکبارىشان ادامه دهند و بهبهرهکشى، استثمار و استعمار ملل مستضعف بپردازند.گواه روشن صدق ادعاى ما، تحمیل بیش از هشتاد جنگ علیه پیامبر(ص) و حکومتاسلامىاش در طول دهسال و نیز اجراى انواع و اقسام توطئه براندازى علیه نظام نوپاى»جمهورى اسلامى ایران« به ویژه تحمیل جنگ هشت ساله علیه آن، در این دوران،مىباشد.جهت سومى که بر اهمیت جهاد و دفاعدراسلامدلالتمىکند،آثاروبرکاتىاستکه برآن استوار است و نیز پیامدهاى ناگوار و تلخى که بر ترک آن مترتب مىگردد. از جملهآثار خوب دنیوى جهاد و دفاع در اسلام، که در قرآن و سخنان پیشوایان معصوم(ع) به آناشاره شده، عزّت و سرافرازى در برابر دشمن، امنیت و آرامش جامعه، شادابى و نشاطو حیات پرتحرک اجتماعى، تقویت روحیه خودکفایى، تکیه و اعتماد بر توان نیروهاىخودى، شناخت دوست از دشمن و در نهایت پیروزى بر دشمنان است. نیز جهاد ازجنبهاخروى و معنوى، موجب کسب رضاى الهى، استجابتدعا،گشودهشدندرهاىرحمتالهى، بخشش گناهان، نجات از عذاب الهى، ورود به بهشت و رسیدن به مقام قرب الهىو غیر آن مىگردد.برخى از آثار و پیامدهاى ناگوار ترک دفاع و جهاد در اسلام، انهدام پایگاههاى توحید وخداپرستى، گرفتارى به خوارى و ذلت، از میان رفتن هویت دینى و ملى، عزت و آبرو وشخصیتانسانى،کاستىایمان،محرومیتازرحمتوعنایاتخداوندى،رواجباطلوفساد و منکرات، محرومیت از عدل و انصاف و از همه مهمتر، کیفر سختالهىدرسراىباقى و افتادن در آتش دوزخ مىباشد.
ابعاد و انواع دفاع
جهاد و دفاع حد و مرزى نمىشناسد و به تناسب نوع تهاجم و عرصه تاخت و تازدشمن، متفاوت مىشود و به همین دلیل داراى ابعاد و انواع مختلفى مىباشد؛ ولى دریک تقسیمبندى کلى مىتوان جهاد و دفاع را به دو قسم: دفاع شخصى و دفاع از آرمانهاو عقاید دینى - اسلامى، تقسیم کرد.چرا که گاه دشمن، حریم شخصى انسان را مورد تعرض و تهاجم قرار مىدهد، که انساننیز باید در برابر متجاوزان به حریم و حقوق خود و وابستگانش به دفاع برخیزد و از جان،مال، آبرو و ناموس خود و بستگانش دفاع کند؛ و گاهى هم دشمن کیان اسلام،سرزمینهاى اسلامى و باورها و مبانى دینى - ارزشى را عرصه تاخت و تاز سیاسى و نظامىخود مىسازد که ملت باید به تناسب تعرض دشمن، قدرت دفاعىاش را در جانبدارى ازدین و آیین، مقدسات دینى، آرمانهاى مکتبى، ملى و نیز میهن و سرزمین خود به کارگیرد. ازاین رو، میدانهاى سیاست، اطلاعات، صنعت، اقتصاد، فرهنگ، علم، هنر و...نیز از جمله عرصههایى است که ممکن است به صحنه پیکار حق وباطلتبدیلشود.درعرصه فرهنگى نیز مجاهدان و مؤمنان باید با تمام قوا به مصافدشمنان بروند و راههاى نفوذ آنان را ببندند. روشن است که مجاهدان این میادین،دانشمندان، نویسندگان، متفکران، روشنفکران متعهد، نیروهاى اطلاعاتى، هنرمندانو... مىباشند، همانگونه که اسلحه این پیکار مقدس نیز دانش، قلم، بیان، هنر و غیر آنمىباشد.اکنون در این درس به مقدار ممکن به برخى از ابعاد و انواع دفاع شخصى و آرمانى،اشاره مىشود.
دفاع نظامى
یکى از راههاى مبارزه دشمن، جنگ و تهاجم مسلحانه است. در چنین موقعیتىکه سرزمین، عِرْض، ناموس، مال، جان و از همه مهمتر، باورها و ارزشهاى دینى -اعتقادى مسلمانان مورد حمله دشمن واقع مىشود بر تک تک مسلمانان از کوچک وبزرگ و پیر و جوان از هر قشرى که باشند، لازم و واجب است به دفاع برخیزند و تادفعکاملدشمن، از پاى ننشینند.در جنگ دفاعى همان گونه که امام راحل فرمود تا هر موقع که دفاع لازم باشد باید اقدامشود. البته باید براساس تعالیم اسلامى در صحنههاى نبرد، شئون انسانى رعایت شود و بنا بهفرمان قرآن کریم از حد تجاوز نگردد و آداب اسلامى در جنگ رعایت شود.
دفاع سیاسى و اقتصادى
از میدانهاى ستیز دشمن، سیاست و اقتصاد است. دشمن درصدد است تا از هرراهى که مىتواند بر کشور ما سلطه سیاسى و اقتصادىاش را اعمال کند و ما را وابسته بهخود نماید. در این صورت ضرورت ایجاب مىکند که مسلمانان به مقابله با آن بپردازند.راه مبارزه و مقابله معقول سیاسى و اقتصادى با دشمن، این است که به تلاش و کوشش لازمدر میادین سیاسى و اقتصادى پرداخته شود و از لحاظ تکنولوژى و صنعت و اقتصاد بهخودکفایى رسیده، راههاى تسلط دشمن، که به دلیلنیازووابستگىسیاسى-اقتصادىفراهم مىشود از راه تأمین در داخل و خودکفایى اقتصادى مسدود گردد.تا زمانى که اینگونه وابستگىها و نیازمندىها به خارج، بهویژه به قدرتهاى بزرگسیاسى، نظامى و اقتصادى وجود دارد، سخن از استقلال، دفاع و مبارزه سیاسى - اقتصادىبا دشمنان شعارى بیش نخواهد بود؛ چنان که امام راحل نیز بهطور مکرر و مؤکد در طولحیات پربرکتشان به نقش و اهمیت استقلال سیاسى - اقتصادى و قطع وابستگى در اینزمینهها تصریح مىکردند و در یک اقدام عملى، دستور تشکیل »جهاد سازندگى«رادر همه ابعاد اقتصادى صادر کردند و پیوسته تا زنده بودند ضمن قدردانى از تلاش وکوشش جهادگران عرصه اقتصادى، بر تداوم جدى و همهجانبه »جهاد سازندگى« اصرارمىورزیدند.
دفاع سیاسى و اقتصادى
از میدانهاى ستیز دشمن، سیاست و اقتصاد است. دشمن درصدد است تا از هرراهى که مىتواند بر کشور ما سلطه سیاسى و اقتصادىاش را اعمال کند و ما را وابسته بهخود نماید. در این صورت ضرورت ایجاب مىکند که مسلمانان به مقابله با آن بپردازند.راه مبارزه و مقابله معقول سیاسى و اقتصادى با دشمن، این است که به تلاش و کوشش لازمدر میادین سیاسى و اقتصادى پرداخته شود و از لحاظ تکنولوژى و صنعت و اقتصاد بهخودکفایى رسیده، راههاى تسلط دشمن، که به دلیلنیازووابستگىسیاسى-اقتصادىفراهم مىشود از راه تأمین در داخل و خودکفایى اقتصادى مسدود گردد.تا زمانى که اینگونه وابستگىها و نیازمندىها به خارج، بهویژه به قدرتهاى بزرگسیاسى، نظامى و اقتصادى وجود دارد، سخن از استقلال، دفاع و مبارزه سیاسى - اقتصادىبا دشمنان شعارى بیش نخواهد بود؛ چنان که امام راحل نیز بهطور مکرر و مؤکد در طولحیات پربرکتشان به نقش و اهمیت استقلال سیاسى - اقتصادى و قطع وابستگى در اینزمینهها تصریح مىکردند و در یک اقدام عملى، دستور تشکیل »جهاد سازندگى«رادر همه ابعاد اقتصادى صادر کردند و پیوسته تا زنده بودند ضمن قدردانى از تلاش وکوشش جهادگران عرصه اقتصادى، بر تداوم جدى و همهجانبه »جهاد سازندگى« اصرارمىورزیدند.
دفاع فرهنگى
در میان انواع هجومهاى غیر نظامى دشمنان، هجوم فرهنگى از همه آنهاخطرناکتر و خسارتبارتر است؛ زیرا در این نوع حمله، دشمن با ترویج فساد و فحشا، افکارعمومى، بهویژه افکار و اخلاق نسل جوان را منحرف و آلوده کرده، ارزشها، آرمانهاىمقدس دینى، عزت و شرف مسلمانان را مورد هجوم قرار مىدهد تا مسلمانان راهمرنگ خود کرده و در نتیجه راه نفوذ و سلطهاش را هموار سازد. قرآن کریم به اینمطلب اشاره کرده و مىفرماید:»وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً« (نساء: 89)آنان آرزو مىکنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید و مساوى یکدیگر باشید.در اهمیت جهاد فرهنگى، همین بس که در آن دورانى که پیامبر(ص) هنوز در مکهحضور داشتند و حکم جهاد نظامى تشریع و ابلاغ نشده بود، خداوند در فرمانى مؤکّد بهآن حضرت فرمود:»فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیراً« (فرقان: 52)پس، از کافران پیروى مکن و بهوسیله آن (= قرآن) با آنان جهاد بزرگى بکن!روشن است جهاد در جبهه فرهنگى ظرافتهاى خاص خودش را دارد و نیازمندکار دقیق و عمیق فرهنگى است. بر این اساس، مرحوم طبرسى در راستاى تفسیر آیهمزبور و با اشاره به »جهاداً کبیراً« مىنویسد جهاد فرهنگى و پاسخگویى بهشبهاتمخالفان، معاندان و دشمنانِ دین، یکى از باارزشترین و بزرگترین جهادهانزد خداوند متعال است. مبارزه با تهاجم فرهنگى غرب علیه اسلام و مسلمانان نیز از مصادیق بارز جهاد بادشمنان دین خدا در عصر حاضر است، چرا که آنان هماهنگ با هم در تلاشاند تا از هرراه ممکن، ابتذال فرهنگى و مفاسد اخلاقى را میان مردم و بهویژه نسل جوان رواج دادهو با اغفال جوانان، آنان را به بىدینى و بى توجهى نسبتبهارزشهاىاسلامىبکشانند. اینجاست که مسئولیت عموم مسلمانان متعهد و در رأس آنان مسئولانفرهنگى،نسبتبهانجام کارهاى فرهنگى بسیار سنگینتر مىشود و باید با آمادگى و حساسیت بیشترى درصحنههاى فرهنگى حضور یابند و علاوه بر مقابله با فرهنگ مبتذل وارداتى و ابطال آناز راه معقول و منطقى، معارف حیاتبخش اسلامنابراجایگزینآنکرده،گسترشدهند.چنانکه بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، در وصیتنامه سیاسى - الهى خود این مهم رااز همه مسئولان متعهد و انقلابیون راستین خواستار شده است.
دفاع از حریم
حریم عبارت است از آنچه که دفاع از آن واجب باشد؛ مانند مال، جان، عِرض(آبرو) و ناموس.حریم انسان، از نظر اسلام و وجدان عمومى از چنان اهمیت و ارزش فوقالعادهاىبرخوردار است که اگر انسان در راه دفاع از حریم خویش، کشته شود و یا در صورت لزوم،فرد مهاجم را از پاى درآورد نه تنها کار بدى نکرده، بلکه مورد تحسین و تمجید دیگرانهم قرار مىگیرد. از نظر اسلام نیز کارش بسیار ارزشمند شمرده شده و چه بسا که مقامشهید را دارا خواهد بود.تجاوز به حریم انسان، اشکال و مراحل مختلفى دارد و هر شکل و مرحله آن دفاعمتناسب با خود را مىطلبد. مثلاً اگر کسى به حریم ناموسى انسان متعرض شود دفع او بههر وسیله ممکن واجب است، اگر چه منجر به کشته شدن مهاجم شود، بلکه در صورتىکه با قصد کمتر از تجاوز، حمله کند، وظیفه همین است.اما حکم دفاع در مرحله پایینتر از این فرق مىکند، گر چه شاید در مرحله بعدى و درصورت بى اثر بودن مرحله قبلى، مراحل بالاتر نیز ضرورى و واجب شود. مثلاً کسى کهبه قصد چشمچرانى به ناموس انسان نگاه کند و یا از پشتبام به داخل خانه انسان سرکبکشد و مانند آن، لازم است او را از راه توبیخ زبانى از این کار زشت بازدارد، اگر دستبرنداشت از راه کتک و مانند آن، جلوگیرى کند و اگر دست برنداشت، به هر وسیله ممکن بهدفاع از حریمخودبرخیزدودرصورتمجروحیامقتولشدنفردمهاجم،خونشهدراست.مراحل و اشکال دیگر تجاوز به حریم نیز، دفاع متناسب با خود را دارد و بایدمراعاتشود.
دفاع و غیرت دینى
»غیرت« به معناى حمیّت، محافظت عصمت و آبرو و ناموس و نگهدارى عزت و شرفآمده است. در تعریف علماى اخلاق نیز، غیرت و حمیّت، یعنى تلاش و کوششدر نگهدارى آنچه که حفظشضرورىاست.اینصفتدرقالبمطلوبشازشجاعت،بزرگ منشى و قوت نفس آدمىسرچشمه مىگیرد و یکى از »ملکات نفسانى« و »کمالات انسانى« شمرده مىشود. بنابراین، میان دفاع و جهاد در اسلام و غیرت و مردانگى رابطه تنگاتنگى وجود دارد؛زیرا چنان که از تعریف مربوط به این دو برمىآید، هر دو صفت انسانى، خاستگاه فطرىداشته و جزو ارزشهاى اصیل فطرى - انسانى بهشمار مىروند. بر این اساس اِعمال غیرتنیز در اسلام، همانند جهاد و دفاع، مطلوب و مقدس است. چنان که امام على(ع) بر اینحقیقت تصریح کرده، مىفرماید:»اِنَّ اللّهُ یَغارُ لِلْمُؤْمِنِ فَلْیُغَرْ، مَنْ لا یَغارُ فَاِنَّهُ مَنْکُوسُ الْقَلْبِ.« خداوند براى مؤمن غیرت مىورزد، پس او نیز باید غیرت ورزد، هر کس غیرت نورزد دلش وارونه است.به نظر مىرسد که مراد از وارونگى دل در انسان بى غیرت، خروجشازحالتطبیعى وفطرت اصیل انسانى باشد. بنابراین، روح دفاع و جهاد در اسلام در غیرت دینى و ابرازحساسیتها و واکنشهاى بجا و بموقع بروز مىکند.چرا که منظور از »غیرت دینى« این است که مسلمان نسبت به مسائل حیثیت و آبرویى،عرض و ناموس، میهن و کشور، بهویژه نسبت به کیان اسلام و ارزشهاى دینى بىتفاوتنباشد و از حساسیت، حمیت و غیرت لازم برخوردار باشد تا در مواقع لزوموبروزخطر،واکنش لازم و دفاع بجا و مطلوب را از خود نشان دهد.بر این اساس، جهاد و دفاع، امر به معروف و نهى از منکر، تولى و تبرى، سفارش به حقو صبر، تعلیم و تربیت و... مىتواند در جهت غیرت دینى قرار گرفته و از مصادیق آن بهشمار آید.از آنچه گفتهشداینمطلبروشنگشتکهتوصیهوترویجروحاباحىگرى،بىتفاوتى ونادیدهانگارى نسبت به تعرض به حریم دین و ایجاد تردید در باورهاى دینى به ویژه نسلجوان، در واقع به نوعى ترویج روح »تساهل و تسامح لیبرالیستى« است نه »تساهل وتسامح اسلامى« و از نوعى برداشت غلط از مفاهیم دینى سرچشمه مىگیرد. از این رو،بر دینداران غیرتمند، لازم است که نسبت به تعرض به دین و تحریف ارزشهاى دینى،بىتفاوت نباشند و عکسالعملهاى مناسب و دفاع منطقى و لازم راازمعتقداتدینىبهعملآورند.
اباحىگرى و پیامدهاى آن
از آفتهاى فرهنگى - دینى که در گذشته وجود داشته و اکنون بیشتر مطرح شده ودامن زده مىشود، اباحىگرى است.اباحىگرى، چنان که از نامش پیداست از اباحه و مباح بودن به معناى جایز شمردن وروادانستن است و در اصطلاح به معناى لاقیدى و مداهنه در دین، بى بند و بارى، نادیدهانگارى مطلق، بىتفاوتى نسبت به عقاید و ارزشهاى فرهنگى و دینى، و واکنش صحیحو بجا نداشتن در برابر تاخت و تاز به حریمِ دین و آرمانهاى مقدس ملى، فرهنگى وبهویژه دینى؛ و به بیان روشنتر، تهى شدن از حمیت، مردانگى و غیرت دینى است. بنابراین، اباحىگرى مساوى با مفهوم منفى »تساهل و تسامح« در فرهنگ دینى و مفهومنادرست آن در عرف رایج سیاسى است؛ زیرا تساهل و تسامح در معناىاسلامىاش،عبارتاست از آسانگیرى در انجام وظایف دینى و پرهیز از افراطکارى و سختگیرى بى مورد،رفق و مدارا با دیگران و تحمل آنان و دورى از تعصبهاى بىجا و خشونتهاى ناروابهویژه در برخورد با مخالفان)114(؛ و نیز در معنا و معادل غربىاش تولرانس به همین معناى مدارا کردن و کنار آمدن با دیگران است. اما کسانى بوده و هستند که ازاین واژگان مقدس و درست دینى - فرهنگى، همچون دیگر مفاهیم دینى، سوء برداشتکرده و به تحریف آن دست زدهاند و معنایى از آن ارائه کردهاند که مخالف با مفهوم موردنظر در دین مىباشد که در بالا به آن اشاره شد.توضیح آنکه اباحىگرى (= تساهل و تسامح منفى) در عصر جدید رهاورد تفکر وارداتى»لیبرالیسم« است که در غرب همزمان و همراه با »اومانیسم«، »سکولاریسم« و... پیداشده است و نقطه تلاقى همه، لیبرالیسم است که به معناى آزادى مطلق در تمام ساحتهاىزندگى و روا دانستن هرگونه عملى براى انسانِ نشسته بر جایگاه خدایى و جایگزین خدادر زمین است.برخى از پیامدهاى تلخ و ناپسند اباحىگرى و تفکر لیبرالیستى، عبارت است از:1 - عرفى شدن مفاهیم دینى: به این معنا که دین و مسائل دینى تابع شرایط عرفى وسلیقههاى افراد مىشود و آنها هر طور که خواستند و صلاح دیدند عمل کنند و به تبیین آنبپردازند و کسىهمحقاعتراضنداشتهباشد؛چونضددموکراسىوآزادىوخشونتطلبمعرفى مىشود!2 - ظهور آزادى هاى مطلق در جامعه، که موجب بىبند و بارى، شکستن حریمها وخدشهدار شدن قداستهاى دینى، فرهنگى و اجتماعى مىشود.3 - رواج روزافزون فحشا، منکرات و فساد در جامعه.4 - از بین رفتن خط قرمزها (و مرزهاى خوبى و بدى) و جایگزین شدن ضد ارزشها بهجاى ارزشهاى اصیل دینى و فرهنگى.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
برای دیدن چهره زنان ایرانی در دفاع هشت ساله، آئینه ای شفاف تر از گفتار و نوشتار خود آنان نیست. زنانی که در خطوط مختلف نبرد ایستادند تا از آنچه که دوست دارند، دفاع کنند. بسیاری از این زنان به خاک افتادند، بسیاری به اسارت دشمن درآمدند، بسیاری زخم برداشتند. بسیاری بر بالین مجروحان جنگ بیدار ماندند و آنانی که به خانه بازگشتند بسیار نیستند. برای این زنان هنوز جنگ به پایان نرسیده است. زیرا همواره رنج شچم انتظاری و زخم هایی که با آن همخانه اند، چون تابلویی از دل شان آویخته است. دیواری از امید، که هاشورهایی از روشنی بر آن تابانده است.
خلاصه:
اکنون خاطره ای از فداری و صبر و امید یکی از زنانی که در شهریور 59 در آغاز هجوم ارتش بعثی به خاک کشورمان در صحنه های نبرد حضور داشته از زبان خودش برایتان بیان می کنم. او دختری خرمشهری به نام مریم امجدی زنجانی است. به قول دیگران امجدی خدای خاطره است. اما گذشت سالها، ناراحتی میگرن و سر و کله زدن با 2 دختر و 2 پسر که ثمره زندگی مشترکش هستند، دست به دست هم داده و بسیاری از وقایع آند نفرها را که در آن حضور داشته، از یادشان برده اند. به سختی اسامی اشخاص و اماکن را به خاطر می آورد. اطمینان دارم شما هم بعد از خواندن این مجموعة خاطره، تصویر یک دختر 17 ساله خرمشهری را در حالی که یک کلن رول ور دور کمرش بسته و با یک اسلحه ژ-ث دوخشابه پا به پای مردان در برابر دشمن خط آتش می بندد، برای همیشه به ذهن می سپارد.
به یاد پدرم میرنعمت الله امجد زنجانی
حاصل ازدواج مادر و اقاجان، دخ فرزند بود: پنج پسر و پنج دختر به اسم های: فریده، علیؤ مریمؤ نرگس، محمد، افروز، خدیجه، حسن و حسین(دوقلو) و دست آخر عباس. همة ما را به غیر از حسن و حسین و عباس، مادربزرگم همه گل خواجه سیحونی که مامای محلی قابلی بود، در خانه خودمان کبه دنیا آورد. مادرم می گفت 19 تیر 1342 (همان روزی که من به دنیا آمدم) آقاجان، آقاجان تو، نهال درخت بید قشنگی را توی باغچجة کنار حوض پنج پر قشنگ کاشت. آقا اسم شناسنامه ای مرا مریم گذاشته بود، اما مادرم الهام صدا می کرد. شکل و قیافه ام شبیه مادرم بود.
روزها پشت سر هم گذشتند. من به سن مدرسه رسیدم. سالهای اول مدرسه در حال و هوای درس و بازی گذشت. روز جمعه که می شد دوست داشنم تا ظهر بخوابم، اما آقاجان صبح زود بلندمان می کرد. بعد از خواندن نماز صبح به دعای ندبه می رفتیم. تابستان ها آقام من و نرگس را با خواهر بزرگم فریده پیش خانم افشار در عصمتیه می فرستاد تا قرآن یاد بگیریم. جایی شبیه حوزه که در آن، خانم ها قرآن و رساله می خواندند و تفسیر یاد می گرفتند.
رفتن من به عصمتیه، فقط برای روخوانی و یاد گرفتن احکام رساله بود. در خانه خودمان رساله ای داشتیم که مال آقای خمینی (ره) بود. اقاجان می گفت: «چند سال پیش که به کربلا سفر کرده بودم، سری هم به نجف زد و این رسالة سبزرنگ را از آقای خمینی گرفتم.» من از روی همان رساله، احکام را از بر می کردم. به اجبار آقاجان، از روز اولی که به راهنمایی رفتم، چادر سر کردم. آقا در مورد ذخترهایش تعصب خاصی داشت. در خانه حتماً باید دامن و شلوار به پا می کردیم. دخترهای مدرسه بی حجاب بودند و از اینکه من روسری بر سر داشتم، تعجب می کردند. یک بار از آنها پرسید: «تو هر روز روزه می گیری؟» «گفتم: نه چطور مکه»؟ گفت: آخه، هر کس روزه می گیریه، روسری سرش می کنه!» برایش توضیح دادم، که این طور نیست و ما باید خودمان را از نامحرم بپوشانیم در کلاس سوم راهنمایی بودم که متوجه شدم برادرم علی، با دوستانش کارهایی مخفیانه می کند. آنها به اتاق می رفتند و در را از پشت می بستند وروی کاغذ چیزهایی می نوشتند. بعدها فهمیدم که اسم آن کاغذها اعلامیه است. کم کم پای آقاجان هم به این کارها باز شد. اوایل، در حد شرکت در جلسات و روضه خوانی و گوش دادن به صحبت های آقای کافی، واعظ مشهور فعالیت می کرد. آقاجان در کارهای خیر هم دست داش. تا آنجا که می توانست به فقرا کمک می کرد این اواخر در راهپیمایی وهم شرکت می کرد و به مجالس سخنرانی ضد حکومتی (شاه) می رفت.
مردم خرمشهر در خیابانها و دانش آموزان در مدرسه ما شعار ضد حکومتی می دادند و عکس شاه را سر و ته آویزان می کردند. شور و حال آقاجان، علی و بقیه روی من هم اثر گذاشت و به جمع آنها پیوستم. در راهپیمایی دست هایمان را مشت کردیم و فریاد می زدیم: «محصل به پا خیز، برادرت کشته شد» و پر و جوان همصدا می گفتیم: «بگو مرگ بر شاه». راهپیمایی عید قربان سال 57 را همیشه به خاطر دارم که من و علی ره راهپیمایی رفتیم و عکس اقای خمینی و اعلامیه پخش می کردیم مأمورها سر رسیدند و شلیک هوایی شروع شد. مأمورها برادرم علی را در خیابان دستگیر کردند. آقاجان بعد از دستگیری علی، آن قدر دنبالش گشت تا بازداشتگاهش را پیدا کرد. یکی دو روز بعد با قید ضمانت و کلی قول و قرار آزاد شد و به خانه آمد. مادر مرتباً می پرسید: «با او چه کرذنذ؟» و اقاجان می خندید و می گفت: «هیچی، موی سرش را تراشیده کمی شلاق خورده!» از او تعهد کتبی گرفت که دیگه در راهپیمایی ها شرکت نکنه» انا درست فرداری آن روز علی دوباره به خیابان رفت و روز از نو، روزی از نو. روزها کارمان، شعار دادن و فرار کردن بود و شب ها شعار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
مقدمه
« ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهمدت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیراً و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز »
در بهمن ماه 1357 تحولی شگرف و معجزه ای الهی در تاریخ ایران بلکه در جهان اسلام و حتی جهان بشریت رخ داد که همه متفکرین و تحلیلگران علوم سیاسی, تاریخ نگاران و سیاستمداران دنیا را به حیرت و تعجب وا داشت, زیرا هیچکس از آنان حتی سازمانهایی نیز که به انبوه اطلاعات بسیار حساس و سری و مجهزترین امکانات تکنولوژیکی دسترسی داشته و از کمک تئوریسین ها و تحلیل گران گوناگون بهره می بردند نتوانستند وقوع انقلاب اسلامی ایران را در این زمان و موقعیت و منطقه به این شکل پیش بینی کنند .عظمت این انقلاب اگرچه از زوایای مختلفی همچون فروپاشی نظامی شاهنشاهی و رژیمی فاشیست و مستبد که از قدرتمندترین ارتشهای منطقه برخوردار و می لیاردها دلار درآمد نفت صرف هزینه آن می کرد و همه دولتهای مقتدر جهان از جمله آمریکا و انگلیس تا پایان کار از او حمایت می کردند و از این لحاظ که در این انقلاب, بر خلاف معمول انقلابها, ملتی با تظاهرات غیر ملسحانه و روحیه ای ایثارگر و شهادت طلبانه برای سالها ,از آسایش , رفاه وصیانت از جان دست برداشت تا چیزی را که می خواست به چنگ آورد و از این منظر که نظم موجود و پذیرفته شده در روابط بین الملل و بلوک بندی ها و صف بندی های تثبیت شده بعد از جنگ جهانی دوم را در هم ریخت, بسیار قابل توجه می باشد.
ولی از تمام اینها مهمتر, پیروزی اندیشه اسلام ناب محمدی ( ص ) در همه ابعاد ایدئولوژیکی, سیاسی و فرهنگی بر سلطه فکری , سیاسی و فرهنگی استکبار جهانی بود. تفکر و اندیشه انقلاب اسلامی که در تمام ابعاد در رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی ( قدس سره ) تبلور می یافت , او که مردی از دودمان پیامبران و بر شیوه آنان , با دستی پر معجزه و دلی به عمق و وسعت دریا, در میان مردمی چشم به راه چون آیه رحمت فرود آمد و آنان را تا عرش عزت و عظمت بر کشید و با نفس روح الهی اش به پیکر امت اسلامی جان بخشید و افسون, یاس و ذلت را در روح آنان باطل ساخت. این تفکر و اندیشه متلها را در اقصی نقاط جهان جلب و جذب کرد, استکبار جهانی که از زوال سلطه خویش به شدت نگران شده بود تمام امکانات و توان خود را در مقابله با این اندیشه سعادت بخش و جلوگیری از صدور آن به کار گرفت و از هر نوع توطئه و جنایتی بهره برد و چون از ترفندها و دسیسه ها راه به جایی نبرد با ترغیب و تشویق رژیم بعثی به جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران و سپس حمایت همه جانبه از این رژیم متجاوز و مفسد قصد براندازی این نظام را داشت, روستاها و شهرهای مرزی کشور از زمین و هوا مورد تهاجم قرار گرفت و جنگی تمام عیار بر نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران تحمیل گردید, گستره اشغالگری و تجاوز و قتل و غارت و تخریب منازل مردم و به اسارت بردن آنان و انواع مفاسد و جنایات چکمه پوشان رژیم بعثی عراق قهقهه شیطانی را بر اردوگاه استکبار نمایان ساخته بود, با تدبیر و فرمان معمار انقلاب اسلامی , دفاع از کشور و لبیک به استغاثه مردان و زنان مظلوم غرب و جنوب کشور سر لوحه امور قرار گرفت.
جلوگیری از تهاجم دیکتاتور بعثی و دفاع از خواهران و برادران مناطق مذکور کانون توجه ملت انقلابی ما قرار گرفت و این جز با ایثار و شهادت میسر نبود, تمام کفر در برابر یک نظام نوپای اسلامی صف آرایی کرده بودند و سازمانهای به اصطلاح حقوق بشر در سکوتی مرگبار به سر می بردند , گویا همه مصممند که این نور الهی را خاموش کنند ولی نور الهی خاموش شدنی نیست.
« یریدون لیطفئوا نورالله بافوافهم و الله متم نوره و لو کره الکافرون »
حضور جوانان سلحشور, مخلص و شیفته اهل بیت ( ع ) و معتقد به ولایت مطلقه فقیه, جبهه های نبرد را تبدیل به فضایی معطر به عطر معنویت, تهجد, تسبیح و تداعی کربلا و عاشورا را می نمود جبهه یک دانشگاه بود و رزمندگان اسلام شیران روز و عابدان شب شده بودند, کید شیطان و توطئه دشمنان ملت ایران با الطاف الهی و عنایات صاحب اصلی این کشور حضرت حجه ابن الحسن المهدی ( عج ) خنثی و زمینه صدور انقلاب اسلامی فراهم گردید, چنانکه امام راحل فرمودند: ما در جنگ انقلابمان را به جهان صادر کردیم.
پس از هشت سال دفاع مباهات برانگیز و افتخار آمیز دلدادگان خمینی کبیر (ره) از مرزهای ارزشی و حرکت عظیم و با بازپس گیری اراضی اشغال شده و تطهیر آن از لوث وجود بعثی ها, اینک دو چیز این حرکت عظیم و این دفاع تاریخی را تهدید می کند, الف : تحریف و سوء استفاده معاندین و دشمنان کینه توز داخلی و خارجی ,ب : فراموشی مجاهدت ها , استقامت ها , فداکاری ها و روحیه های ایثار و شهادت دوران دفاع مقدس در میان خودیها.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نگاهی به شروع جنگ تحمیلی و قطعنامه 598 از تصویب تا اجرا
انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال 57 با فروپاشی رژیم ستمشاهی به پیروزی رسید و نظام جمهوری اسلامی به رهبری امام(ره) بنیانگذاری شد. با این رویداد بزرگ نظم امنیتی منطقه به زبان ادبیات سیاسی به هم ریخت، یعنی ایران که تا آن زمان به عنوان یک قدرت منطقهای حافظ منافع غرب تلقی میشد و به عنوان مانعی در برابر نفوذ گسترش کمونیسم بود، با پیروزی انقلاب اسلامی اعلام شد که دیگر ایران ژاندارم منطقه نخواهد بود. از طرف دیگر در کشوری که انقلاب میشود حکایت از آن دارد که حکومت پیشین حکومت سالمی نبوده و مردم با انزجار از حکومت پیشین به دنبال حکومتی جایگزین یا انقلاب و دگرگونی هستند. این کشور در چنین مقطعی درگیر سر و سامان دادن به امور داخلی میشود و سعی میکند با ارائه الگوهای جدیدی در سیاست خارجی خود، سالها پس از پایان جنگ جهانی دوم و حکمفرمایی نظام دو قطبی در جهان آن روز با شعار «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» استراتژی وابستگی را به استراتژی عدم تعهد تغییر دهد.
امریکا که یار دیرین خود و منافع بسیاری را در منطقه از دست داده بود در صدد برمیآید که از طریق عراق ایران را متنبه کند تا پاسخی به امریکا ستیزی که در ایران به راه افتاده بود داده باشد و به همین دلیل چراغ سبز را به عراق نشان میدهد.
یک دهه پیش از انقلاب اسلامی حزب بعث در عراق روی کار آمد و طی این مدت حسن البکر در مقام دبیرکل حزب و رئیس جمهور و فرمانده کل قوا به همراه جانشینش صدام حسین عراق را بازسازی کردند.
رسیدن به آبهای ساحلی و دسترسی به مناطق مهم و استراتژیک حاشیه خلیجفارس جزو استراتژی عراق به ویژه حزب بعث بود که این هدف از دو راه محقق میشد؛ دسترسی به بخشی از مناطق ساحلی ایران و تسلط بر جزایر بوبیان که جزو خاک کویت بود، اما صدام حسین اعلام کرد که عراق آماده است تمام اختلافات خود با ایران را از راه زور حل کند. این موضعگیری آشکارترین اعلام آمادگی عراق برای فشار به ایران در راستای سیاست واشنگتن بود؛ سیاستی که از طرق مختلف مثل تطمیع بر صدام تحمیل شده بود و صدام فکر میکرد که این بهترین فرصت برای رسیدن به قدرت منطقهای است.
از سوی دیگر حکومتهای عراق به جز دوران حکومت برادران عارف برای تضمین بقای خود و در قبال رقابتهای سیاسی درون غربی برای رسیدن به رهبری دنیای عرب سخت در تلاش پروراندن و اعتلا دادن به یک سلسله احساسات ناسیونالیستی افراطی عربی شدند.
حاکمان عرب عراق در رقابتهای سیاسی و قدرتی با مصر، سوریه و عربستان سعودی تمدنهای سومری، کلدانی و بابلی را تمدنهای عربی فرض کرده و خود را وارثان بر حق آن تمدنها و خلافت عباسی دانسته و عراق را مهمترین کشور عربی قلمداد کردند.
از سوی دیگر از آنجا که مبارزه و دشمنی علیه اسرائیل مهمترین عامل تعیینکننده رهبری در دنیای عرب در نیمه دوم قرن بیستم بود، رقیبان عراق همانند مصر به رهبری عبدالناصر و سوریه به رهبری حافظ اسد، گوی سبقت را از عراق و صدام حسین ربودند. این وضع عمدتاً ناشی از شرایط جغرافیایی حاکم بر کشمکش عربی اسرائیل بود، اما عراق به دلیل بیبهره بودن از همسایگی جغرافیایی با اسرائیل گوی سبقت در رهبری عرب را آسان به رقیبان باخت.
بروز انقلاب اسلامی در ایران و اعلام سیاستهای جمهوری اسلامی در پشتیبانی همه جانبه از عربها برای احقاق حقوق مردم فلسطین نه تنها بعث عراق را از ادامه این دشمنیهای بیمورد ولی خانمان برانداز باز نداشت که بهانه تازهای به دست صدام حسین داد تا در مقام خالدبن ولید کمر به تجدید قادسیه بندد و برای نجات عرب از امواج اسلام انقلابی به حرکت درآمده در ایران و برای فراهم آوردن رضایت خاطر ایالات متحده و اسرائیل- که انقلاب اسلامی ایران را خطری بزرگ برای ثبات و امنیت جهان قلمداد کرده بودند- جنگ هشت سالهای را به ایران تحمیل کند.
صدام حسین در نخستین دیدارش با وزیر خارجه وقت ایران (شهریور 58) عادی شدن روابط دو کشور را منوط به استرداد جزایر سه گانه (تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی) از سوی ایران، تأمین حقوق عربستان (خوزستان) و بازگرداندن قسمتهایی از اروندرود به عراق دانست.
این درخواست عراق (خروج ایران از جزایر سه گانه خلیج فارس) طی یک نامه رسمی توسط سعدون حمادی، وزیر امور خارجه عراق به کورت والدهایم، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد تسلیم شد.
سعدون حمادی طی این نامه با استناد به روحیه «توسعه طلبی» دولت ایران در منطقه خواستار خروج نیروهای ایرانی از سه جزیره شده است. در این نامه همچنین به دخالت ایران در امور داخلی کشورهای ساحل خلیج فارس و به خطر افتادن استقلال این کشورها اشاره شده است.
صدام در آن زمان سعی میکرد که به هر طریق از رژیم تازه تولد یافته ایران امتیاز بگیرد و میاندیشید که موقع دور انداختن قرارداد الجزایر و حمله به ایران فرا رسیده است؛ قراردادی که در سال 1975 با واسطهگری الجزایر بین ایران و عراق به امضا رسیده بود و همین صدام بود که در آن قرارداد حق ایران را به رسمیت شناخته بود. به هر حال تحولات رخ داده باعث شد که عراق از نخستین روز پیروزی انقلاب اسلامی ضمن حمایت از گروههای ضدانقلاب، مخصوصاً در استانهای همجوار تحرکات مرزی را آغاز کرد.
در واقع تحرکات عراق رفته رفته از سال 58 شروع شد. همانطور که ذکر شد، جنگ هشتساله که با تحریک و حمایت همهجانبه استکبار جهانی توسط رژیم بعثی عراق بر مردم ایران تحمیل شد، تنها محدود به خطوط مقدم جبههها نبود، بلکه تمام سرزمین اسلامی، اعم از شهرها و روستاها را دربرگرفت. از آنجا که نظام جمهوری اسلامی در تعارض مستقیم با قدرتهای سلطهگر قرار داشت، لذا از همان ابتدا با مقابله جدی آنان مواجه شد که به عنوان مثال میتوان به کودتاها و عملیاتهای براندازی، درگیریهای داخلی و شورشهای محلی در قالب ادعاهای خودمختاری اشاره کرد.
در جریان یک مبارزه سیاسی در مقابل پناهندگی شاه به امریکا، سفارت امریکا در تهران به تصرف دانشجویان خط امام درآمد. این واقعه شکل جدیدی به رویارویی ایران با این قدرت استکباری بخشید. امریکا تاب چنین تحقیری را نداشت، لذا با حمله نظامی به طبس تلاش کرده این حقارت را جبران کند، لیکن به صورتی مفتضحانه شکست خورده از این رو امریکا در یک بررسی منطقهای جهت مهار گسترش انقلاب اسلامی و نیز جبران شکستهای پی در پی خویش، ابتدا اقدام به تحریک اقتصادی و تسلیحاتی ایران کرد و سپس توسط صدام به عملیات نظامی ایران پرداخت.
در عراق نیز صدام با روحیه قدرتطلبی و سلطهگری، حسن البکر را طی کودتایی از صحنه قدرت راند و با طبع رهبری جهان عرب و پر کردن خلأ قدرت در منطقه و به دست آوردن امتیازات از دست داده در قرارداد 1975 خود را به عنوان وسیلهای که غرب میتواند توسط او به اهداف سلطهگرانهاش دست یابد معرفی کرد. لذا در اولین اقدام به سرکوبی شیعیان عراق دست زد و همزمان به بمبگذاری در تأسیسات نفتی ایران توسط گروههای ضدانقلاب مبادرت کرد. در عین حال جنگ تبلیغاتی شدیدی علیه ایران اسلامی را آغاز نمود و در تلویزیون دولتی به بهانه باز پسگیری سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ، تنب کوچک حملات مستقیم و غیرمستقیم تبلیغاتی را متوجه ایران کرد و سرانجام پس از یک دوره مذاکرات مسئولان عراقی با مسئولان امریکایی و حضور برخی فرماندهان ارشد نظام شاه در عراق، وزارت امور خارجه آن کشور به صورت رسمی در 26/6/59 طی یادداشتی قرارداد 1975 الجزایر را لغو کرد و ارتش عراق در 31/6/59 حمله سراسری خود را آغاز کرد.
در این جنگ نابرابر ایران با تکیه بر نیروهای مردمی، ارتش و سپاه پاسداران هشت سال جانانه دفاع کرد تا اینکه در سال 1367 قطعنامه 598 را پذیرفت.
قطعنامه 598، از تصویب تا اجرا
جمهوری اسلامی ایران در 27 تیر 1367 با ارسال نامهای به دکوئیار، دبیرکل سازمان ملل رسماً قطعنامه 598 را پذیرفت. این اقدام با توجه به رفتار و مواضع سازمان ملل که در طول جنگ هشتساله، به غیر از موارد بسیار محدود و غیراساسی، عملاً به سود عراق رفتار میکرد، پرسشها و ابهامات فراوانی را مطرح کرد. ضمن اینکه در آن ایام، با سقوط فاو، روند نظامی جنگ نیز برخلاف سالهای گذشته به زیان ایران شد و عمیقاً بر روش جدید سیاسی ایران تأثیر گذاشت.
اکنون که 20 سال از آن ایام سخت و سرنوشتساز میگذرد و با توجه به تغییراتی که در محیط بینالمللی، منطقه و درون ایران صورت گرفته است، شاید بتوان تا اندازهای اقدام جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یکی از پدیدههای بسیار مهم جنگ و انقلاب اسلامی که علاوه بر تأثیر آن در پایان بخشیدن به جنگ، آثار و نتایجی را بر روند تحولات جامعه ایران بر جای گذاشته و خواهد گذاشت، مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد. در واقع، آنچه که مورد سؤال است، نحوه پایان دادن به جنگ در چارچوب قطعنامه 598 و علل موافقت جمهوری اسلامی ایران با آن میباشد که در خصوص جنگ عراق علیه ایران با اقدام ایران در پذیرش قطعنامه 598 تحقق یافت.
بر اساس ملاحظات یادشده و با توجه به تغییر روش ایران در پایان بخشیدن به جنگ، لازم است که ابعاد این موضوع و روند تحولاتی که طی هشت سال با هدف پایان دادن به جنگ و با تکیه بر راهحلهای دیپلماتیک که شخصیتها، کشورها و مجامع بینالمللی مطرح کردهاند و همچنین براساس کلیات مواضع و اقدامات جمهوری اسلامی در حد فاصل تصویب تا پذیرش قطعنامه، بررسی شود تا مواضع ایران در هنگام صدور این قطعنامه آشکار شده و هر گونه شایعهای مبنی بر مخالفت ایران با راهحلهای دیپلماتیک، از جمله صدور قطعنامه 598 برای پایان دادن به جنگ، رد شود.
مهمترین علت تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر، متأثر از این موضوع بود که حامیان جهانی و منطقهای عراق، پذیرش برتری ایران بر عراق و تامین خواستههای بر حق آن کشور را با توجه به پیامدهایش، به زیان منافع خود و خلاف هدف اصلی وقوع جنگ ارزیابی میکردند. جمهوری اسلامی ایران پس از آزادسازی مناطق اشغالی و فتح خرمشهر، همواره بر دو موضوع اساسی تأکید میکرد: نخست، محکوم کردن عراق بهعنوان متجاوز و مسئول جنگ و دوم، پرداخت غرامت به ایران به عنوان قربانی تجاوز. با آنکه خواستههای ایران کاملاً منطقی و عادلانه بود، ولی بنا به ملاحظاتی، هیچگاه این خواستهها بهطور جدی مورد توجه سازمان ملل قرار نگرفت.
امام راحل در پیام خود به حجاج بیتالله الحرام در سال 1366 در این باره فرمودند:
"دنیا از آغاز جنگ تاکنون درتمام مراحل دفاعی ما هیچگاه با زبان عدالت و با بیطرفی با ما سخن نگفته است.»
بنابراین، تمام تلاشها و فعالیتهای سیاسی تبلیغاتی و نظامی ایران از فتح خرمشهر تا پذیرش قطعنامه 598 با هدف تأمین خواستههای بر حق ایران انجام گرفت. کسب پیروزی نظامی با انجام سلسله عملیاتی که در مناطق مختلف صورت گرفت، برای تضمین خواستههای ایران و تحمیل آن به عراق و حامیان جهانی و منطقهای این کشور بود. در همان حال، تلاش برای بازداشتن ایران از پیروزی نظامی بر عراق یا دستیابی به پیروزی سیاسی برپایه برتری نظامی، باعث شد تا فشارهای گوناگون و همه جانبهای بر ایران وارد شود. ایران به موازات تشدید این فشارها، در برابر وضعیت کاملاً دوگانه و متضادی قرار گرفت، از یکسو، گسترش دامنه جنگ و تشدید فشارها و دشواریهایی که برای انجام عملیات نظامی گسترده با تضمین پیروزی وجود داشت، بیش از پیش جمهوری اسلامی ایران را در تنگنا قرار میداد و امکان تأمین خواستههایش را دشوار میساخت و از سوی دیگر، با توجه به برتری بهدست آمده از پیروزیهای نظامی ایران بر عراق و خواستههای بر حق ایران، چشمپوشی از این خواستهها برای مسئولان و تصمیمگیرندگان کشور امکانپذیر نبود. همچنین، با توجه به افکار عمومی جامعه که رخدادهای جنگ را با حساسیت زیادی پیگیری میکردند، اقدام به این تصمیم با چرخش از استراتژی پیشین، با هزینه بسیار زیادی در جامعه همراه بود. البته، این مسئله به این معنا نبود که ایران بدون در نظر گرفتن اصول و مصالح، در برابر واقعیات تسلیم شود و یا بدون در نظر گرفتن واقعیات، تنها برخی اصول و مواضع پیشین را مورد تأکید قرار دهد، برخورد ایران با قطعنامه 598 و بعدها با فاجعه سقوط هواپیمای ایرباس مؤید این موضوع میباشد.
قطعنامه 598 تنها یک روز پیش از اولین اقدام امریکا در حفاظت از نفتکشهای کویت در 30 تیر 1366 تصویب شد و حضور نظامی امریکا در منطقه هیچ معنایی جز افزایش فشار به ایران به منظور پذیرفتن قطعنامه 598 نداشت. با وجود این که قطعنامه در شرایطی تصویب شد که ایران به دلیل در اختیار داشتن مناطق نسبتاً حساس در خاک عراق، از برتری قابل توجهی برخوردار بود ولی روح قطعنامه برای نجات عراق بود و بهگونهای نسبتاً محسوس، نیمنگاهی نیز به ایران داشت. برابر تمهیداتی که پیش از این صورت گرفته بود چنین پیشبینی شده بود که طرف امتناع کننده از پذیرش قطعنامه، با تحریم تسلیحاتی تنبیه و تحت فشار قرار گیرد. جمهوری اسلامی ایران بر پایه ملاحظاتی که وجود داشت، قطعنامه را رد نکرد و به روند مذاکره با دبیرکل سازمان ملل روی توافق نشان داد و این بدان معنا بود که ایران راه دیپلماتیک را برگزیده است.
هم زمان با حضور آیتالله خامنهای، رئیسجمهور وقت ایران در اجلاس عمومی سازمان ملل در شهریور 1366، ایشان در یک نشست مطبوعاتی با حضور اکثر رسانههای جهانی که در نیویورک برگزار شد، شرکت کردند. ایشان در پاسخ به پرسش یک خبرنگار در مورد چگونگی تنبیه متجاوز فرمودند:
«ما نوع تنبیه را به هیچ وجه از پیش تعیین نمیکنیم، اما اگر محکمهای عادل برقرار شود، ما احکام آن محکمه را قبول خواهیم کرد.»
ایشان همچنین در پاسخ به پرسش دیگری که عنوان شد آیا در چارچوب قطعنامه 598 امکان صلح وجود دارد؟ گفتند:
«یقیناً وجود دارد و ما فرمول استفاده از این قطعنامه را برای رسیدن به آتشبس تهیه کرده و در اختیار دبیرکل قرار دادهایم و نکته اصلی، تنبیه متجاوز است که اگر این مسئله حل شود، تمامی مسائل حل خواهد شد.»
این اظهارات به روشنی نشان میداد که ایران بر راهحل دیپلماتیک، به موازات سایر راهحلها و نیز پذیرش قطعنامه 598 بهصورت مشروط تأکید داشت.
ایران ضمن پذیرش مشروط قطعنامه 598 با ادامه گفتگو با دبیرکل سازمان ملل، تمهیداتی را برای تغییر ترتیب برخی از بندهای قطعنامه پیگیری کرد. فعالیتهای ایران مؤثر واقع شد و دبیرکل طرحی را تهیه کرد که به طرح اجرایی دبیرکل مشهور شد. رئوس کلی این طرح را، دبیرکل در نامه مورخ 15 اکتبر 1987 میلادی (23 مهر 1366) اعلام کرد.
پس از سفر دبیرکل به تهران، شورایامنیت سازمان ملل به دبیرکل مأموریت داد تا طرحی در زمینه اجرای قطعنامه 598 تهیه کند. طرح اجرایی دبیرکل برای قطعنامه 598 با جابهجا کردن بعضی از بندهای مستخرج از خود قطعنامه بود که نظرات ایران را تا حدودی تأمین میکرد، زیرا گام نخست در اجرای این طرح، تشکیل کمیتهای برای تعیین متجاوز بود.
عراقیها که با این اقدام مخالف بودند در یک موضعگیری صریح، اعلام کردند، با هرگونه تفکیک و جابهجایی در بندهای قطعنامه مخالف هستند. صدام علاوه بر موضعگیری فوق، در دیدار با وزیرخارجه ژاپن گفت: «موضع ایران را که عراق باید متجاوز شناخته شود و مجازات گردد، نخواهد پذیرفت.»
در نیمه آذر 1366 دبیرکل سازمان ملل در پی مذاکره با نمایندگان ایران و عراق، در چکیده گزارش خود به شورای امنیت اعلام کرد، مذاکرات به بنبست عملی رسیده است. در این گزارش درمورد علل بنبست در مذاکرات آمده است:
«جمهوری اسلامی ایران به خاطر طرح مسئله غرامت و مرتبط کردن آن با مسئله عقبنشینی، از چارچوب قطعنامه 598 خارج شده است و عراق به دلیل اعلام لزوم اجرای متوالی و بیوقفه آتشبس، عقبنشینی و مبادله کامل اسرا و یا لااقل، انفکاکپذیر نبودن آتشبس و عقبنشینی، از طرح اجرایی دبیرکل فاصله گرفته است.»
بنابراین گزارش، ایران و عراق هر یک به نوعی در ایجاد بنبست در روند مذاکرات مقصر قلمداد میشدند. این در شرایطی است که عراق با فرض اینکه ایران با قطعنامه 598 مخالفت خواهد کرد، برای دستیابی به موضع بهتر سیاسی، پذیرش قطعنامه را اعلام کرده بود ولی در عمل، با وجود این که از موضع ضعیفتری در صحنه نظامی برخوردار بود، به این دلیل که تمام تمهیدات بینالمللی و منطقهای برای نجات آن سازماندهی شده بود به مخالفت خود ادامه میداد. در همان حال، اگرچه جمهوری اسلامی ایران قطعنامه را بهطور رسمی نپذیرفته بود، ولی با عدم رد آن و پذیرش گفتگو در چارچوب قطعنامه 598 و بر اساس طرح اجرایی دبیرکل که مصوب شورای امنیت بود، عملاً برای گشایش در روند صلح با هدف تأمین منافع ایران تلاش میکرد. بدیهی بود آنچه که موضع ایران را تقویت میکرد، تنها برتری نظامی بر عراق با استقرار در بخشی محدود ولی حساس در خاک عراق بود. بیگمان اعلام آتشبس و عقبنشینی به مرزهای بینالمللی، به منزله خارج کردن برگ برنده ایران برای مذاکرات بود بی آنکه هیچ تضمینی برای تأمین خواستههای ایران مبنی بر اعلام عراق بهعنوان متجاوز و پرداخت غرامت وجود داشته باشد. مواضع یکسویه سازمان ملل در پشتیبانی از عراق همچون هفت سال گذشته تا تصویب قطعنامه 598 و بیاعتمادی ایران بهعملکرد و مواضع این سازمان و همچنین موقعیت برتر نظامی ایران، باعث شد تا جمهوری اسلامی ایران شرایط خود را برای پایان بخشیدن به جنگ مورد تأکید قرار دهد. بدون تردید اگر جمهوری اسلامی در چنان وضعیتی بدون هیچ تضمینی شرایط سازمان ملل را میپذیرفت، اکنون مهمترین پرسشی که مطرح میشد، علل تاخیر در پذیرش قطعنامه نبود، بلکه این پرسیده میشد که چرا جمهوری اسلامی در شرایط برتر نظامی قطعنامهای را پذیرفت که نه تنها خواستههای ایران را تضمین نمیکرد، بلکه منافع طرف متجاوز را تامین میکرد؟
پاسخ رسمی جمهوری اسلامی ایران به قطعنامه 598
پس از عقبنشینی ایران از برخی مناطق همچون حلبچه در 22 تیر 1367، ادامه حملههای عراق و تشدید فشار بینالمللی به ایران، سلسله جلساتی در داخل کشور با هدف اتخاذ تصمیم نهایی درباره جنگ تشکیل شد. در نشست مشترک رؤسای سه قوه، مجلس خبرگان و شورای نگهبان شرایط سیاسی نظامی کشور مورد بررسی قرار گرفت. امام راحل نیز در روز پنجشنبه و جمعه، 23 و 24 تیرماه مشورتهایی را بهصورت جداگانه انجام دادند. ولی نشست اصلی بر اساس دستور امام و با حضور