لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
امام علی بن محمد هادی، در پانزدهم ماه ذیحجه سال 212 هجری در نزدیکی شهر مدینه از سمانۀ مغربیّه زاده شد پس از تولد نوزاد، سنّت شرعی و شمخصی که از رسول خدا شفارش شده است درباره ی نوزاد اجرا شد علی بن محّمد، که ما از این به بعد او را با نام اما هادی(ع) می شناسیم، هر گاه از مادر خویش یاد می کند شایستگی او را بیشتر نمایان می سازد اما هادی (ع) دوران کودکی را در محیطی خاص سپری می سازد. از یک سو دورنمای جدایی از پدر که به تهدبد و اجبار مأمون عباسی از مدینه به بغداد فراخوانده شده است امام را در یک موقعیت مخصوص قرار می دهد چیزی که در دورا ن امام هادی دیگر بی سابقه بوده است امام هادی(ع) با نگاه تیزبین و موشک خانه ای که مسلّح به امدادهای پروردگار می باشد هر آنچه که در محیط زندگی خویش می گذرد با دقت فراوان مورد بررسی قرار می دهد او در زمانی که سایه پر مهر پدر را بر سر خویش دارد و در مکتب والای امامت پرورش می یابد می بیند که پدر در تلاش علمی- فرهنگی مداوم و خستگی ناپذیر وارد شده است تا پایه های اعتقادی مکتب تشیّع را استحکام بیشتری ببخشد در این گیرودار، دستگاه حکومتی برای مشغول کردن مردم و منحرف ساختن افکار عمومی از مسالۀ مبارزه با جنایات و ستمگری های دستگاه خلافت، ترفند منحرف ساختن افکار عمومی به چیزهای دیگر رابرگزیدن است موضوع ظلم ستیزی و بی پروایی اما هادی(ع) از همان دوران کودکی و در روزگاری که آغاز جدایی او از پدرش می باشد به خوبی مشهود و محسوس است در آخرین روزهایی که اما جواد ( ع) در کنار خانوداه ی خویش در ظهر مدینه سوکنت دارد دو نفر از فرزندانش را در کنار گرفته و با آن ها درباره ی سفزی که در پیش روی دارد، گفتگو می کند- سرزمین عراق جایی است که امام جواد (ع) را به سوی آن فراحوانده اند امام نهم ابتدا از علی النقی – امام هادی می پرسد: دوست داری کدام یک از سوغات های عراق برایت هدیه آورده شود؟ فرزند پاسخ می دهد: شمشیری که یه سان شعله ی آتش- سوزان ئ بّران باشد اما جواد (ع) که بیشترین معنی و اعجاز را در همین سخن کوتاه فرزند خویش احساس کرده است. برای اینکه شایستگی و برگزیدگی پروردگار را در مورد این فرزند بر اطرافیان خویش بهتر نمودار سازد. اگر اما هادی (ع) از معلمی تعلیم و تربیت پذیرد بیگمان آن معلم، فقط پدربزرگوارش_ امام جواد( ع) _ خواهد بود و دیگر هیچ اندیشه ای هر چقدر هم که تجربه اندوخته و آگاه و عالم باشد جرأت و جسارت این را نخواهد یافت که در لباس تعلیم و تربیت به حضور این برگزیدگان راه یابد معتصم عباسی که به کین و خشم و حسد خویش، امام جواد(ع) را مسموم ساخته و او را به شهادت رسانیده است اکنون به چاره ای افتاد تا به گونه ای از خانواده و اما دلجویی کرده و خودش را، بیگانه از ماجرا جلوه دهد.
اما هادی(ع) روزگار حکومت معتصم را به مدت شش سال تحمل می کند تا اینکه سرانجام با مرگ معتصم عباسی د ر کاخ معروفش_ قصر خاقانی پسرش واثق به حکومت می رسد واثق نیز پنج سال بر سرزمین اسلامی حکمفرمایی دارد واثق عباسی که تابع شهوات خویش است و به جنگ وسیلست کاری ندارد امور مختلف مملکتی را به ترکها سپرده است پس از مرگ واثق که حدود پنج سال خلاقت کرد حکومت به متوکل عباسی می رسد متوکل، چهره ای کلاً مشخص و متمایز از دیگر خلفای عباسی را دارا بود زیرا که او پلیدترین آلوده ترین و بدنام ترین خلفا و آل عباش بود او کینه ها و عقده های فروخورده ای را نسبت به شیعیان در سینه داشت دشمن او با امیرمومنان علی (ع) آنچنان شد بد است که نمی تواند این دشمنی را در رفتار روزانه اش مخفی بدارد آنچه او در کینه ورزی با امیرمومنان علی(ع) از خود نشان می دهد به عنطف یک سند ننگین در کارنامه ی سیاه حکومتش برای همیشه ضبط و ثبت خواهد شد او تنها ظالم و ستمگری است که جرأت دارد دستور دهد تا قیر مقّدس امام حسین(ع) را شکاتفته و بر تربت پاکیزۀ آن شهید بزرگ آب بسته و آن شخم بزنند. متوکل عباسی با اعتقاد به چنین اندیشه ای در مورد امام هادی(ع) تصمیم می گیرد تا مبنای مبارزۀ خویش با مخالفان حکومتش را بر اساس نوعی تهاجم آشکار و گاهی غیر آشکار استوار ساخت امام هادی(ع) پس از ورود به سامرا مورد توجه دانشمندان قرار می گیرد متوکل تصمیم دارد تا از علمای درباره ی استمدادجوبد و به آرزوی خویش که بی اعتبار ساختن چهره ی امامت از لحاظ علمی می باشد تحقق بخشد. جریان مناظرۀ امام هادی(ع) با تعدادی از علمای بزرگی که وابسته به حکومتِ عّباسی می باشند، هنوز هم تازه می نمایاند و از یادها بیرون نرفته است.
ابتدا، یکی از این علما. تعدادی پرسش علمی را که برایش پدید آمده است مطرح می سازد. پاسخهای منطقی امام هادی که استدلال در خود دارد آن عالم را خشنود می سازد و بعد، نوبت به « یحی بن اکثم» می رسد این دانشمند سالها قبل و در زمان امام جواد(ع) چندین بار، بختِ خویش را آزموده و به مناظرۀ با آن بزرگوار پرداخته است. امّا در هر کدام از آن مناظره ها به سختی شکست خوذده و در مقابل دلایل علمی و عقلی اما جواد(ع) سرافکنده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 3 صفحه
قسمتی از متن .doc :
امام رضا ( ع )
امام رضا ( ع ) در روز جمعه ، یا پنج شنبه ۱۱ ذی حجه یا ذی قعده یا ربیع الاولسال ۱۵۳ یا ۱۴۸ هجری در شهر مدینه پا به دنیا گذاشت .
● ولادت ، وفات ، طول عمر و مدفن آن حضرت
امام رضا ( ع ) در روز جمعه ، یا پنج شنبه ۱۱ ذی حجه یا ذی قعده یا ربیع الاولسال ۱۵۳ یا ۱۴۸ هجری در شهر مدینه پا به دنیا گذاشت . بنابر این تولد آن حضرت مصادف با سال وفات امام صادق ( ع ) بوده یا پنج سال پس از در گذشت آن حضرت رخ داده است . همچنین وفات آن حضرت در روز جمعه یا دوشینه آخر صفر یا ۱۷ یا ۲۱ ماه مبارک رمضان یا ۱۸ جمادی الاولی یا ۲۳ ذی قعده یا آخر همین ماه در سال ۲۰۳ یا ۲۰۶ یا ۲۰۲ هجری اتفاق افتاده است . شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا گوید قول صحیح آن است که امام رضا ( ع ) در ۲۱ رمضان ، در روز جمعه سال ۲۰۳ هجری در گذشته است . وفات آن حضرت در سال ۲۰۳ در طوس و در یکی از روستاهای نوقان به نام سناآباد اتفاق افتاد .
با تاریخ های مختلفی که نقل شد ، عمر آن حضرت ۴۸ یا ۴۷ یا ۵۰ یا ۵۱ سال و ۴۹ یا ۷۹ روز یا ۹ ماه یا ۶ ماه و ۱۰ روز بوده است ، اما برخی که سن آن حضرت را ۵۵ یا ۵۲ یا ۴۹ سال دانستهاند ، سخنشان با هیچ یک از اقوال و روایات ، منطبق نیست و ظاهرا تسامح آنان از اینجا نشأت گرفتهکه سال ناقص را به عنوان یکسال کامل حساب کردهاند . از جمله این اقوال شگفت آور سخن شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا است که گفته است : میلاد امام رضا (ع ) در ۱۱ ربیع الاول سال ۱۵۳ و وفات وی در ۲۱ رمضان سال ۲۰۳ بوده و با این حساب آن حضرت۴۹ سال و شش ماه در این جهان زیسته است . مطابق آنچه صدوق نقل کرده ، عمرآن حضرت پنجاه سال و شش ماه و ده روز میشود و منشاء این اشتباه را باید عدم دقت در جمع و تفریق اعداد دانست شیخ مفید نیز مرتکب این اشتباه شده است و ما در حواشیهای خود بر کتاب المجالس السنیه متذکر این خطا شدهایم .
بنابر گفته مولف مطالب السؤول ، امام رضا ( ع ) ۲۴ سال وچند ماه بنابر قول ابن خشاب ۲۴ سال و ۱۰ ماه از عمر خویش را با پدرش به سر برد . لکن مطابق آنچه گفته شد ، عمر آن حضرت در روز وفات پدرش ۳۵ سال یا ۲۹ سال و دو ماه بوده و پس از درگذشت پدرش چنانکه در مطالب السؤول نیز آمده ، ۲۵ سال زیسته است و نیز مطابق آنچه قبلا گفته شد آن حضرت پس از پدرش بیست سال در جهان زندگی کرد .
چنانکه شیخ مفید نیز در اشارد همین قول را گفته است . برخی نیز این مدت را بیست سال و دو ماه ، یا بیست سال و نه ماه ، یا بیست سال و چهار ماه ، یا بیست و یکسال و ۱۱ ماه ذکر کرده اند که این مدت ، روزگار امامت و خلافت آن حضرت به شمار است . در طول این مدت آن حضرت دنباله حکومت هارون رشید را که ده سال و بیست و پنج روزبود درک کرد . سپس امین از سلطنت خلع شد و عمویش ابراهیم بن مهدی برای مدت بیست و چهار روز به سلطنت نشست . آنگاه دوباره امین بر او خروج کرد و برای وی از مردم بیعت گرفته شد و یکسال و هفت ماه حکومت کرد ولی به دست طاهر بن حسین کشته شد . سپس عبد الله بن هارون ، مامون ، به خلافت تکیه زد و بیست سال حکومت کرد . امام رضا ( ع ) پس از گذشت پنج یا هشت سال از خلافت مأمون به شهادت رسید .
● مادر امام رضا ( ع )
در مطالب السؤول گفته شده است که : مادر آن حضرت کنیزی بود که خیزران مرسینام داشت . برخی نام وی را شقراء نوبیه ، ذکر کردهاند که اروی ، اسم او و شقراء لقب وی بوده است .
طبرسی در اعلام الوری گوید : مادرش کنیزی بود به نام نجمه که به وی ام البنین می گفتند . برخی نام مادر آن حضرت را سکن نوبیه و تکتم نیز گفتهاند . حاکم ابو علی گوید : از جمله شواهدی که دلالت دارد نام مادر امام رضا ( ع ) تکتم بود ، سخن شاعری است که در مدح آن حضرت فرموده است : و اجدادا علی المعظم رهظا الا ان خیر الناس نفسا و والدا و اتتنا به للعلم و الحلم ثامنا اماما یودی حجهٔ الله تکتم ابو بکر گوید : عدهای این شعر را به عموی ابو ابراهیم بن عباس منسوب ساختهاند و من آن را روایت نمی کنم و روایت و سماع این شعر برای من واقع نشده بنابراین نه آن را اثبات می کنم و نه ابطال .
وی همچنین گوید : تکتم از اسامی زنان عرب است و در اشعار بسیاری به کار رفته است . از جمله در این بیت : " طاف الخیالان فزا دا سقما خیال تکنی و خیال تکتما " فیروز آبادی نیز بر این اظهار نظر صحه گذارده و گفته است : تکنی و تکتم به صورت مجهول ، هر یک از نامهای زنان است .
● کنیه آن حضرت
کنیه آن حضرت را ابوالحسن و نیز ابوالحسن ثانی خواندهاند . ابو الفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین روایتی نقل کرده و مبنی بر آن که کنیه آن حضرت ، ابو بکر بوده است . وی به سند خود از عیسی بن مهران از ابوصلت هروی نقل کرده است که گفت : روزی مأمون از من پرسشی کرد . گفتم : ابو بکر در این باره چنین و چنان گفته است . مأمون پرسید : کدام ابو بکر ؟ ابو بکر ما یا ابو بکر اهل سنت ؟ گفتم ابوبکر ما . پس عیسی از ابوصلب پرسید : ابو بکر شما کیست ؟ پاسخ داد : علی بن موسی الرضاست که بدین کنیه خوانده می شود .
● لقب آن حضرت
در کتاب مطالب السؤول در این باره آمده است : القاب آن حضرت عبارت است ازرضا، صابر ، رضی و وفی ، که مشهورترین آنها رضاست . در فصول المهمهٔ نیز مشابه این مطلب آمده با این تقاوت که در آنجا به جای القاب رضی و وفی ، زکی و ولی یاد شده است . در مناقب ابن شهر آشوب گفته شده است : احمد بزنطی گوید : بدان جهت آن حضرت را رضا نامیدند که او از خدا در آسمانش رضا بود و برای پیامبر و ائمه در زمین رضا بود . و نیز گفتهاند چون مخالف وموافق گرد آن حضرت بودند وی را رضا نامیدند . همچنین گفتهاند : چون مأمون بدان حضرت ، رضایت داد وی را رضا گفتند .
● فرزندان امام رضا ( ع )
کمال الدین محمدبن طلحه در مطالب السؤول گوید : آن حضرت شش فرزند داشت . پنج پسر و یک دختر . نام فرزندان وی چنین است : محمد قانع ، حسن ، جعفر ، ابراهیم ، حسن و عایشه . عبد العزیزبن اخضر جنابذی در معالم العتره و ابن خشاب در موالید اهل البیت و ابونعیم در حلیه الاولیا نظیر همین سخن را گفتهاند . سبط بن جوزی در تذکره الخوص گوید : فرزندان آن حضرت عبارت بودند از محمد ( امام نهم ) ابوجعفر ثانی ، جعفر ، ابو محمد حسن ، ابراهیم و یک دختر .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .docx :
امام خمینى و نظم عادلانه جهانى
نویسنده: دکتر توفیق عبد العزیز
مترجم: فاطمه جعفرى
مقدمه
صحبت درباره ضرورت وجود نظم نوین جهانى همچنان به عنوان یکى از بحث برانگیزترین مسائل جهان است. طى دو هفته گذشته تفکر جدیدى در مورد ضرورت فورى وجود تغییرات، الگوهاى جدید همکارى و مشارکت و وابستگى متقابل و همزیستى، به عنوان نوش دارویى جهت مقابله با تهدیدهاى مختلف متوجه بقاى بشر، ارائه شده است. این تفکر جدید ناشى از تغییر شکل تصادفى و پیش بینى نشده جهان و تحمیل ارزشهاى عجیب به مردم جهانى است که همه جاى این جهان را تسخیر کردهاند. تهدید اصلى متوجه بقاى بشر، جهان دو قطبى کمونیسم و کاپیتالیسم به همراه جنگ سرد، جنگ ستارگان، بحرانهاى انرژى، بحرانهاى اخلاقى و نابودى بشر بود. جهان اسلام به نحو اسف انگیزى در دام افتاد و مخصوصا در این بحرانها مورد هدف قرار گرفت.
به دنبال آن، تکرار صداى ناقوس مرگ آشفتگى مسلمانان که در سرزمینهاى اسلامى و جهان اسلام به گوش مىرسید بسیار غمانگیز بود. در اوج این سردرگمى موهن و عکس العمل سازمان نیافته مسلمانان سراسر جهان، خداوند متفکرى سرنوشتساز، انسانى با انگیزه و الهام بخش و فردى فعال که دگرگون کننده موقعیت آن زمان بود بهنام آیتالله خمینى را از ایران برانگیخت. فردى که کار و زندگیش نه تنها اعتماد به نفس مسلمانان را به آنان بازگرداند بلکه بعد جدیدى را جهت تفکر معرفى کرد و حداقل قطب سوم یعنى اسلام را جز موارد مورد بحث جهان قرار داد. خلاصه مطلب آنکه، امام خمینى براى تغییر نظام سیاسى جهان کار و زندگى کردند و در ظرف دو دهه، فعالیتخود را با ایجاد انقلاب اسلامى کامل کرده و درزمانى که مسلمانان امید خود را جهت مشاهده مجدد اسلام از دست داده بودند، کشورى اسلامى را بنیان نهادند. بنابراین امام خمینى اساس اعتماد به نفس مجدد در مسلمانان ، امید تازه براى بقاى اسلام و مسلمانان، روش جدید مقابله مسلمانان با دشمنان و نیاز ضرورى تفکر جدید مسلمانان با توجه به حمله اگاهانه و جهانى دشمن علیه ما را بنیان نهادند.
این مقاله مسائل مربوط به زندگى و فعالیتهاى امام خمینى در مورد جنبش احیاگرى اسلامى و سرنوشت و مسئولیتهاى مسلمانان را - با توجه به رکود فکرى ما، در مواجه با جنگهاى پیشرفته، چند جانبه و خستگى ناپذیر بررسى مىکند. این مقاله به پنجبخش تقسیم مىشود که در هیچ یک از این بخشها درباره امام خمینى مستقیما مطلبى عنوان نشده چرا که جهان هم اکنون ایشان و جمهورى اسلامى ایران را مىشناسد. و بیدارى جدید میان مسلمانان از سال 1979 تاکنون و تلاش تازه کفار جهت ریشه کردن اسلام نابود نشدنى، شواهدى از شخصیت پیچیده و پویاى امام خمینى است. بخش اول اسلام قبل از ظهور امام خمینى را با تاکید بر موقعیت مسلمانان در آن زمان مورد بحث قرار مىدهد. گستاخى کفر و کفار جهت تاسیس مجدد جهان کفر پس از آنکه ایشان به طور موفقیت آمیزى به مخالفتبا آنان پرداخته و در صدد جایگزینى آن با جهانى بهتر براساس دستورات خداوندى یعنى اسلام برآمدند و نیز انحطاط اسلام مورد توجه قرار گرفته آنچنانکه این سقوط به کفار دل و جرات بخشید اما شجاعت امام خمینى و بیش از آن دستورات اسلامى قاطع موجب حیرت آنان شد.
بخش دوم واکنش مسلمانان و جهان را نسبتبه موقعیت اسلام جدید امام خمینى و نیز تعریف جدید جهان را بررسى مىکند.
بخش سوم تاثیرات نظم نوین جهانى را با توجه به حمله بىامان جدید به اسلام و مسلمانان - شامل بحرانهاى خلیج فارس و خاورمیانه و تبلیغ تروریسم، تحجر افراطگرایى و فرقهگرایى میان مسلمانان - را که منجر به ضعف، تفرقه، انحطاط و بىارتباطى بیشتر مىشود مورد بحث قرار مىدهد.
بخش چهارم با توجه به مسائل امروز خواستار تامل جدى رهبران و اندیشمندان مسلمان در قبال این مسائل مىشود.
بخش پنجم با فرا خواندن جهتبرقرارى وحدت اسلامى جهانى، غیر قوم گرا، غیر نژاد پرست و نیز جهانى شدن مسلمانان از طریق گفتگوهاى مداوم و ارائه نوع دیگرى از جهان، نتیجه مىگیرد که امام خمینى به هیچ منطقه جغرافیایى و یا اصل و نسبهاى مادى تعلق نداشتند، بنابراین ایشان هرگز نمىمیرند.
1 - 1 - حکم خداوند براى مسلمانان و اسلام
هنگامیکه خداوند مىخواست آدم را خلق کند به فرشتگانش فرمود: "من در زمین خلیفهاى خواهم گماشت. (سوره دوم قرآن آیه 30) . " در این جمله مسائل مهمى، سرنوشت و وظایف بشر را تحت تاثیر قرار مىدهد. خداوند نفرموده است که "خلق مىکند" بلکه فرموده است "مىگمارد". این به این معنى است که هرگونه تسهیلاتى جهتبقا و موفقیتبشر براى وى مهیا شده است. خداوند همچنین این موضوع را در آیه 70 از سوره 17 از قرآن تایید نموده و بر استلزامات معنوى اختلافات در نعمات الهى تاکید مىکند این در حالى است که مسئله خلافت را نیز (آیه 165 سوره 6) مورد تاکید قرار مىدهد. سپس خداوند وعده وراثت قدرت را مىدهد به شرط آنکه بشر بدرستى ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد. (قرآن ، سوره 24 آیه 55) . گرچه در همین آیه خداوند وعده زوال کسانى را مىدهد که به سوى کفر گرویدهاند.
بنابراین خلاصه حکم خداوندى براى مسلمانان این است که ما به عنوان جانشینان وى بر روى زمین هستیم. این مسئله به این مطلب اشاره دارد که ما باید مسئولیت ایجاد بهشتبر روى زمین را به عنوان گواهان مردم بر عهده بگیریم. (سوره 2 آیه 143 و سوره 22 آیه 78 از قرآن) . بنابراین توجه ما، در زندگى باید بر روى فعالیتهاى دائمى و پیوسته جهت انجام اقدامات پیشرونده متمرکز باشد، اقداماتى که جنگل جهانمان را تغییر داده و مبدل به بهشتى خواهد کرد که توسط خداوند توصیف و توسط آدم تجربه شده است. خلاصه آنکه ما اربابان جهان مادى هستیم که به منظور ساختن آن مطابق با خواسته خالق، با سعى و تلاشمان باید بر آن چیره شویم که این تاثیر جدى و عمده عبادت و جهاد است.
مسلمانان اولیه، با توجه به رهبرى کامل و بهرهمندى از روشى مطمئن جهت کسب موفقیت در اجراى تعهدات خلافت، شهادت و بندگى خداوند مهربان، اسلام را کاملا درک کرده بودند.
آنان مىدانستند که تنها با انجام چنین مسئولیتهایى است که خداوند را، به حقیقىترین شکل عبادت کردهاند و از لحاظ مادى نیز در این دنیا موفق شده و در جهان آخرت نیز در کسب سعادت ابدى موفق خواهند شد.
مسلمانان اولیه علیه تمامى مشکلات مبارزه کرده و اربابان بزرگ جهان، معلمان بشریت و حاملان قانونى تمدن حقیقى شدند، آنان جهان خود را مبدل به بهشت کردند. از جهان خود لذت بردند و لذت مزبور را به جهانهاى دیگر نیز ارائه دادند. بر بیشتر قسمتهاى جهان مسلط شده و موجب بهرهمندى و لذت بردن بشر از نعمت عبادت واقعى در اسلام شدند.
2 - 1 - نسل آینده
کسانى که به دنبال نسل اولیه آمدند به لذت بردن از فواید مادى ثمره تلاش و مبارزه نسلهاى اولیه پرداخته و در نظام سیاسى، اجتماعى و اقتصادى که حاصل خون و عرق نسل اولیه بود در رفاه زندگى مىکردند. آنان جهتبرقرارى این نظام هیجگونه کمک و مشارکتى نداشتند. زمانى که فقط به مسائل عبادى و عرفانى و برخى موارد به مسائل فرهنگى و هنرى تاکید مىکردند در واقع آغاز انحطاط و تباهیشان بود.
3 - 1 - سلطه غرب
زمانى که مسلمانان درباره پاکى خون پشه بحث مىکردند، جهان غرب بهترین هنر اسلام که توسط اکثریت مسلمانان رها شده بود را فراگرفته بود. سلطه غرب که با جنگهاى صلیبى آغاز شده بود با امپریالیسم، استعمارگرى و اسارت کامل زمینها، مغز، اندیشه و همه چیز مسلمانان به اوج خود رسید.
در اوج سقوط مسلمانان، آنان از خواب بیدار شده، با اشغال و اسارت دموکراسى، حکومت پارلمانى، کاپیتالیسم، سوسیالیسم، رفاهطلبى و دیگر "ایسم"هاى مربوطه، متوجه واقعیتهاى پیشرفته کفر شدند جهان اسلام شکستخورد و تا سال 1925تمامى ارزشهایمان از دست رفته بود.
4 - 1 - واکنش مسلمانان
تعداد معدودى از مسلمانان آگاه که نسبتبه این وضع اسف بار واکنش نشان دادند اکثرا آشفته، نابسامان و ناتوان بودند. در برخى موارد فرصت طلبان جهتشکست هرچه بیشتر مسلمانان و پیچیدهتر کردن مشکلات از وضعیت عادى سؤاستفاده مىکردند. شاید بتوان از طریق سخنان ضیاءالدین صدار تصویر تقریبا کاملترى از شرایط مزبور را درک کرد:
"نظم اجتماعى که اکثر اوقات در کشورهاى اسلامى اجرا مىشود بطور پیوسته تنش زا، اغلب نابسامان و خشن و گاهى اوقات بىاعتبار است. همواره تعداد افراد معدودى هستند که علیه سلطه تحمیلى ایسمهاى گوناگون و براى آنچه که به نظر آنان ارزشها و معیارهاى اسلامى است، مبارزه مىکنند. اما اکثریت در اقیانوس تغییرات اجتماعى و استبداد تکنولوژیکى ازریشه درآمده و سرگردانند و با معیارهاى اخلاقى غرب درگیر شده دیدگاهها و عادات اجتماعى کاملا بیگانه را پذیرفته و اغلب در جرم و فساد و خشونت و شرارت در حال غرق شدن هستند.
سیاستبراى تودههاى مسلمان مبدل به بازى حاصل جمع صفر شده است. بازیى که در آن، آنان براى از دست دادن هرآنچه که دارند و بدست آوردن هیچ چیز به پا مىخیزند. نظام هرچه که باشد، رهبرى، ایدئولوژى انقلابى را به منظور اهداف پوزش خواهانه بکار مىبرد. این امر به عنوان توجیه کاربرد آنان از قدرتشان و نیز به عنوان وسیلهاى جهت تثبیت این قدرت یا بطور خلاصه به عنوان "افیون" جدید مردم عمل مىکند، بنابراین مسلمانان از روز استقلالشان تاکنون تحتحکومت اقلیت نخبگان بودند. نخبگان مسلما احساس خودستایى و دارا بودن قدرت مطلق مىکردند. آنان اهداف محدود و زودگذر را به دستورات جهانى تبدیل کرده بودند. سنتگرایان، نوگرایان، پیشرفت و توسعه تکنولوژیکى، ناسیونالیسم، دموکراسى همه و همه سهم مهمى را در استیلاى اکثریت مسلمانان توسط اقلیت نخبگان داشت.
متاسفانه ، مسلمانان با رضایت غیر قابل باورى نادانى خود را مىپذیرند و تا حدودى هم به آن افتخار مىکنند. آنان در بحران حاد اجتماعى، اقتصادى و سیاسى بسر مىبرند. با این وجود به گونهاى شگفت انگیز احساس کاذبى از امنیت را در خود بوجود آورده و گسترش دادهاند. خواندن قرآن حتى اگر معنى آن را هم نفهمند برایشان رحمت و برکتبه همراه مىآورد. این کاخهایى که بر روى شنهاى ناپایدار قرار دارند بر درک کوتهبینانه و خارج از مبحث اسلام بنا نهاده مىشود. " (ضیاءالدین صدار: آینده تمدن مسلمانان صفحات 71 - 69) "
نتیجه چنین وضعیت تاسف بارى، سرگردانى و یاس و دلسردى در میان جوانان بود که منجر به نا امیدى آنان در مورد احتمال مشاهده مجدد اسلام مىشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حضرت امام حسن عسگری (ع)
ابو محمد حسن بن على امام یازدهم از ائمه اثنى عشر(ع) و سیزدهمین معصوم از چهارده معصوم(ع)است.
پدر بزرگوارش امام هادى(ع)هنگام تولد فرزند، شانزده سال و چند ماه بیشتر ندا شت. مادرش بانویى صالحه و عارفه به نام سوسن یا حدیثه یا سلیل بود.
تولدش به اختلاف روایات در ماه ربیع الاول یا ربیع الآخر سال 231 یا 232 ه.ق. و بنا به اکثر روایات در مدینه اتفاق افتاده است. (بعضى ولادت ایشان را در سامرا دانستهاند ولى صحیح نیست.)
22 یا 23 سال داشت که پس از وفات پدر بزرگوارش امام هادى(ع)(254 ه.ق.) به امامت رسید و در هشتم ربیع الاول سال 260 ه.ق. در حدود 28 یا 29 سالگى وفات یافت و در خانه خود و جوا ر قبر پدر خویش در سامرا به خاک سپرده شد.(آستانه سامر)
در شمایل آن حضرت آوردهاند که رنگش گندمگون، چشمانش درشت و سیاه، رویش زیبا، قامتش معتدل و اندامش متناسب بود و با آنکه جوا ن بود مشایخ قریش و رجا ل و علماى زمان را تحت تأ ثیر خود قرار مىداد.دوست و دشمن به برترى او در علم و حلم و جود و زهد و تقوى و سایر مکارم اخلاق اذعان داشتند.
چون او و پدر بزرگوارش امام هادى(ع)در محله عسکر(قرارگاه سپاه) در شهر سامرا زندگى مىکردند به عسکرى لقب یافتند و نیز این دو امام مانند امام جواد(ع) به احترام جد بزرگوارشان على بن موسى الرضا(ع) به ابن الرضا مشهور بودند.عثمان بن سعید عمرى و بعد از او پسرش محمد بن عثمان پیشکار و دربان آن حضرت بودند.
مدت کوتاه حیات امام به سه دوره تقسیم مىگردد: تا چهار سال و چند ماهگى(و به قولى تا 13 سالگى)از عمر شریفش را در مدینه بسر برده، تا 23 سالگى به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا مىزیسته(254 ه.ق.)و تا 29 سالگى یعنى شش سال و اندى پس از رحلت امام دهم(ع)در سامرا، ولایت بر امور و پیشوایى شیعیان را بر عهده داشته است.
امام هادى(ع)پسر دیگرى به نام ابو جعفر محمد داشت که بنا به برخى روایات از جمله روایتى که شیخ طوسى در کتاب الغیبة آورده مقرر بود امامت شیعه به او برسد و امام دهم به امامت او اشارت فرموده بود(و قد کان أشار إلیه و دل علیه).محمد بن على مردى با ورع و پارسا، داراى جلالت قدر و نبالت شأن و مورد احترام اصحاب پدر خویش بود.اما این پسر در زمان حیات امام از دنیا رفت و بعضى از شیعیان از این بابت به اندیشه فرو رفتند. از جمله ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى گوید من در این اندیشه بودم که امام هادى فرمود بلى خداوند بجاى ابو جعفر ابو محمد را امام قرار داد همچنانکه درباره اسماعیل فرزند امام صادق(ع) و امام کاظم(ع)چنین شد.این روایت یکى از روایات مهم دال بر نص امامت امام حسن عسکرى(ع)است.
مزار محمد بن على در یک فرسخى سامرا زیارتگاه مسلمین است و پس از مرگ نیز کرامات و خوارق عاداتى به او نسبت مىدهند.اعراب براى او معجزاتى قائل هستند و سوگند دروغ به او یاد نمىکنند.
امام دهم را برادر دیگرى بود به نام جعفر که نزد شیعیان به لقب کذاب معروف شد.بعد از آنکه امام حسن عسکرى(ع)از سوى پدر به امامت منصوب گردید(بعد از فوت محمد بن على)جعفر مدعى وى گردید و شروع به کارشکنى و توطئهگرى و فتنهانگیزى بسیار نمود و بعد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حضرت امام حسن عسگری (ع)
ابو محمد حسن بن على امام یازدهم از ائمه اثنى عشر(ع) و سیزدهمین معصوم از چهارده معصوم(ع)است.
پدر بزرگوارش امام هادى(ع)هنگام تولد فرزند، شانزده سال و چند ماه بیشتر ندا شت. مادرش بانویى صالحه و عارفه به نام سوسن یا حدیثه یا سلیل بود.
تولدش به اختلاف روایات در ماه ربیع الاول یا ربیع الآخر سال 231 یا 232 ه.ق. و بنا به اکثر روایات در مدینه اتفاق افتاده است. (بعضى ولادت ایشان را در سامرا دانستهاند ولى صحیح نیست.)
22 یا 23 سال داشت که پس از وفات پدر بزرگوارش امام هادى(ع)(254 ه.ق.) به امامت رسید و در هشتم ربیع الاول سال 260 ه.ق. در حدود 28 یا 29 سالگى وفات یافت و در خانه خود و جوا ر قبر پدر خویش در سامرا به خاک سپرده شد.(آستانه سامر)
در شمایل آن حضرت آوردهاند که رنگش گندمگون، چشمانش درشت و سیاه، رویش زیبا، قامتش معتدل و اندامش متناسب بود و با آنکه جوا ن بود مشایخ قریش و رجا ل و علماى زمان را تحت تأ ثیر خود قرار مىداد.دوست و دشمن به برترى او در علم و حلم و جود و زهد و تقوى و سایر مکارم اخلاق اذعان داشتند.
چون او و پدر بزرگوارش امام هادى(ع)در محله عسکر(قرارگاه سپاه) در شهر سامرا زندگى مىکردند به عسکرى لقب یافتند و نیز این دو امام مانند امام جواد(ع) به احترام جد بزرگوارشان على بن موسى الرضا(ع) به ابن الرضا مشهور بودند.عثمان بن سعید عمرى و بعد از او پسرش محمد بن عثمان پیشکار و دربان آن حضرت بودند.
مدت کوتاه حیات امام به سه دوره تقسیم مىگردد: تا چهار سال و چند ماهگى(و به قولى تا 13 سالگى)از عمر شریفش را در مدینه بسر برده، تا 23 سالگى به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا مىزیسته(254 ه.ق.)و تا 29 سالگى یعنى شش سال و اندى پس از رحلت امام دهم(ع)در سامرا، ولایت بر امور و پیشوایى شیعیان را بر عهده داشته است.
امام هادى(ع)پسر دیگرى به نام ابو جعفر محمد داشت که بنا به برخى روایات از جمله روایتى که شیخ طوسى در کتاب الغیبة آورده مقرر بود امامت شیعه به او برسد و امام دهم به امامت او اشارت فرموده بود(و قد کان أشار إلیه و دل علیه).محمد بن على مردى با ورع و پارسا، داراى جلالت قدر و نبالت شأن و مورد احترام اصحاب پدر خویش بود.اما این پسر در زمان حیات امام از دنیا رفت و بعضى از شیعیان از این بابت به اندیشه فرو رفتند. از جمله ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى گوید من در این اندیشه بودم که امام هادى فرمود بلى خداوند بجاى ابو جعفر ابو محمد را امام قرار داد همچنانکه درباره اسماعیل فرزند امام صادق(ع) و امام کاظم(ع)چنین شد.این روایت یکى از روایات مهم دال بر نص امامت امام حسن عسکرى(ع)است.
مزار محمد بن على در یک فرسخى سامرا زیارتگاه مسلمین است و پس از مرگ نیز کرامات و خوارق عاداتى به او نسبت مىدهند.اعراب براى او معجزاتى قائل هستند و سوگند دروغ به او یاد نمىکنند.
امام دهم را برادر دیگرى بود به نام جعفر که نزد شیعیان به لقب کذاب معروف شد.بعد از آنکه امام حسن عسکرى(ع)از سوى پدر به امامت منصوب گردید(بعد از فوت محمد بن على)جعفر مدعى وى گردید و شروع به کارشکنى و توطئهگرى و فتنهانگیزى بسیار نمود و بعد