لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 46
شرکای منطقهای ایران و امکان تشکیل هسته مرکزی
یک همپیوندی اقتصادی منطقهای
چکیده
امروزه سطوح متفاوتی از همپیوندی اقتصادی منطقهای در مناطق مختلف جهان تجربه میشود. در منطقهای که ایران واقع شده است، دو تشکل اقتصادی منطقهای ”سازمان همکاری اقتصادی“ و ”شورای همکاری خلیج فارس“ قرار دارند که بالقوه میتوانند شرکای طبیعی تجاری ایران قلمداد شوند. نگاهی اجمالی به وضعیت کلی کشورهای عضو دو تشکل مذکور نشان میدهد که بین این کشورها تفاوتهای بارزی نظیر ساختار اقتصادی ناهمگون، سطوح توسعه متفاوت، نظامهای سیاسی مختلف و تنوع قومی و فرهنگی آشکاری وجود دارد. هدف مقاله حاضر، بررسی امکان تشکیل هسته مرکزی یک همپیوندی اقتصادی منطقهای مناسب در این منطقه است. با آگاهی از این موضوع که یکایک اعضای دو تشکل مورد بحث، بازیگرانی موثر، کارا و فعال نیستند، لذا باید برای تشکیل یک هسته مرکزی، کشورهایی را شناسایی نمود که دارای مجموعه معیارها و قابلیتهایی حداقل از جنبه اقتصاد کلان بینالملل باشند.
مقاله حاضر از هفت قسمت تشکیل شده است: پس از مقدمه، در قسمتهای دوم تا ششم به ترتیب به ادبیات نظری همگرایی و همپیوندی اقتصادی از منظر روابط بینالملل، برخی از شاخصهای اقتصاد کلان بینالملل مؤثر در تشکیل هسته مرکزی یک همپیوندی اقتصادی منطقهای،چگونگی انتخاب کشورها، روش بررسی و رتبهبندی کشورها و نتایج حاصل از رتبهبندی کشورها با هدف تشکیل هسته مرکزی یک همپیوندی مناسب پرداخته شده و در قسمت پایانی هم خلاصه و نتیجهگیری حاصل از تحقیق ارایه گردیده است.
به طور کلی, براساس نتایج حاصل از مقاله حاضر، از نظر توانمندیهای اقتصادی و روابط تجاری، شش کشور عربستان سعودی، ایران، ترکیه، قزاقستان، پاکستان و امارات متحده عربی مناسبترین کشورها جهت تشکیل هسته مرکزی اولیه همپیوندی اقتصادی منطقهای محسوب میشوند.
مقدمه
در عصر جهانی شدن، توسعه اقتصادی دیگر یک مقوله صرفاً ملی نیست و کشورها برای دستیابی به سطح مطلوبی از توسعه و رفاه ملی، به ناچار باید زمینههای برخورداری از امکانات و منابع بینالمللی را فراهم نمایند. چگونگی تمهید این ساز و کار جهت استفاده از منابع جهانی و منطقهای از جمله مهمترین مقولاتی است که امروزه پیش روی تمامی کشورها بویژه ممالک در حال توسعه و به طور اخص کشورهای واقع در محیط منطقهای ایران قرار دارد. این ساز و کار در سطح رفتار کشورها در نظام بینالملل، کارکردی چند لایه دارد.
اولین لایه تلاشی است که کشورها به کمک ترکیبی از امکانات و منابع داخلی و خارجی در راستای نیل به سطح قابل قبولی از توسعه با هدف افزایش توانمندیهای ملی در محدوده اقتصادی ملی خود تجربه میکنند. در دومین لایه، کشورها برای دستیابی به سطح بالاتری از توسعه که لزوماً با مناسبات تجاری پیوند دارد، به مناسبات دو جانبه و چند جانبه منطقهای روی میآورند. در این سطح، همپیوندیهای منطقهای و بهرهگیری ازمنابع و بازارهای کشورهای درون منطقه مناسبترین پاسخی است که کشورها میتوانند به این سطح از نیازهای توسعه خود بدهند. سومین لایه که مستلزم پیوند ژرفتر با اقتصاد جهانی است، نشان دهنده مساعی مشترک کشورهایی است که ابتدا توانستهاند خود را با نظامهای بینالمللی هماهنگ سازند و سپس با اتکا به سطوح پایهای و میانی توسعه موفق شدهاند که به الزامات رقابت در بازارهای جهانی دست یابند و این الزامات را در درون اقتصادهای خود نهادینه نمایند. با توجه به این مقدمه، درک و شناخت هر مرحله از توسعه کشورها میتواند مشخص کند که برای پیشبرد توسعه در مراحل بعدی از چه ساز وکاری باید سود جست.
در فرایند مذکور، در نظر گرفتن سطح توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورها حایز اهمیت ویژهای است. ممکن است کشوری از لحاظ اقتصادی آمادگی این انتقال منطقهای را داشته باشد، اما از نظر سیاسی این آمادگی هنوز حادث نشده و لذا در صورت حضور در یک همپیوندی اقتصادی منطقهای، عدم توسعه سیاسی و یا عدم هماهنگی سیاسی با دیگر اعضای منطقه مانع از کارکرد نیروهای مولد اقتصادی شود. بدین خاطر است که این فرایند، یک فرایند چند بعدی است و باید به طور متوازن در سطوح سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مورد توجه قرار گیرد و بویژه،هنگامی که کشورها تلاش دارند رفتارهای خود را با الزامات منطقهای و بینالمللی هماهنگکنند، این توازن در رابطه با سطوح مختلف توسعه از اهمیت بیشتری برخوردار میشود. اغلب شرکا و همسایگان ایران با در اختیار داشتن ظرفیتهای بالقوه قابل توجه، مدتها است که در مسیر تشکیل همپیوندیهای اقتصادی و تجاری منطقهای متعدد نظیر سازمان کنفرانس اسلامی (OIC)، شورای همکاری خلیج فارس (GCC)، سازمان همکاریهای اقتصادی (ECO)، گروه 8 کشور در حال توسعه اسلامی (D8) و ... گام نهادهاند. وجود تشکلهای فوقالذکر، گواه انگیزهها و تمایلات موجود این کشورها در این زمینه است. متاسفانه در مقایسه با کوششهای بسیاری که از سوی اغلب این کشورها به عمل آمده است، تا کنون پیشرفت متناسب و در خور توجهی در آن تشکلها حاصل نشده است. به نظر میآید در شرایط فعلی ایجاد هر گونه تشکل اقتصادی ـ تجاری کارا که در برگیرنده کلیه کشورهای منطقه مورد بررسی باشد، عملی نخواهد بود و بدین ترتیب، انتظار میرود حرکت مرحله به مرحله در راستای تشکیل یک همپیوندی اقتصادی کارآمد و پیشگام، اقدام موفقیتآمیزی باشد. از این منظر،ایجاد یک هسته مرکزی فعال اولیه از کشورهایی که دارای استعداد، انگیزه و هماهنگی بیشتری برای همکاریهای اقتصادی ـ تجاری هستند و پیوستن دیگر کشورهای منطقه در مراحل بعدی به این هسته، عملیترین راه برای تحقق هدف بلندمدت ”توسعه پایدار منطقهای“ میباشد.
این مقاله تلاشی است در شناسایی کشورهایی که میتوانند در نخستین مرحله حرکت به سوی تحقق توسعه پایدار منطقهای بدون ملاحظه عوامل اثرگذار غیر اقتصادی، ایفای نقش نمایند. به همین منظور، ابتدا مباحث
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
امکان تصمیمگیری بیطرفانه
مقدمه
آیا میتوانیم تصمیمات بیطرفانهای بگیریم؟ آیا قبلاً ما میتوانستیم؟ به نظر میرسد هرجا که رو میکنیم، به ما گفته میشود که بیطرفی امکانپذیر نیست. گفته میشود که اشیاء یا پیچیدهتر از آن هستند که در وحله اول به نظر میرسند. این عقیده که میتوانستیم بیطرف باشیم، یک خطای عقلانی مضری بود. قضاوتهای بیطرفانه که قبلاً بوده و یا هستند فقط یک طرز تلقی و بهانهای بوده برای وارد آوردن فشار و قدرت داشتن بر دیگران، که واقعیتی سخت و خشن میباشد.
اما ما گاهی تعجب میکنیم که آیا یکی از آن موارد میتواند باشد؟ بنابراین، آیا اینها آنقدر بقرنج و پیچیده هستند که بیطرفی را غیرممکن میسازند؟ اگر نه، وقتی که بیطرفی امکانپذیر است میتواند در یک کمترین حدی امکانپذیر باشد؟ بیطرفی اگر یک خطای عقلانی است، اما بهوسیله بینش دانشمندانهای زحمتکش فاش شده است. آیا ما معتقدیم که این بینش به طریقی بیطرف است؟ آیا این بینشها نمیتوانند از بیطرفی گریزان شوند؟ به طریق مشابه، آیا همه تصمیمها بر روی دیگران به سادگی ایجاد وضعیت قدرتمندانهای میکنند. اگرنه، چرا نه؟ و برای چه نوعی این تصمیمها را ایجاد میکنند.
چه چیزی مورد نیاز است؟ من فکر میکنم، آیا برداشت دوباره آزمایش شده از این بحث و امکان بیطرفی مورد نیاز است. اگر این یک واقعیت است که بیطرفانه بودن ایدهای جذاب نیست و در گذشته بوده است، نظراتی که موجب بروز جریاناتی شدهاند وجود دارد. ما میخواهیم بدانیم که چرا این حالت است؟ بهعلاوه ما میخواهیم بدانیم همواره امکانپذیر است بیطرف باشند و با چه شرایطی هستند. آیا بیطرفی همیشه سرابی بوده است؟ شاید اینگونه باشد. اما قبل از مواجه شدن با این معضل بایستی جدی و هوشیار بود که چقدر احمق بوده که باور کرده اصولاً بیطرف باشد. بهطور خلاصه، باید بپرسیم: پیش وضعیتها برای بیطرفی چه هستند؟ چه مشخصههایی بیطرفی را مشکلتر میسازد؟ و کدامیک از آنها آن را آسانتر میکند؟
هدف این مقاله تحلیل بحرانی و ارزیابی مجدد از عقیده بیطرفانه است. هدف من در اینجا این است که ایده بیطرفی را با تجزیه و تحلیل بحثهای مربوط به آن روشن کنم و بنابراین با انجام این کار به قابل دفاع بودن بیطرفی احاطه پیدا میکنیم. در اولین قدم به سمت رسیدن به این هدف تستی از معانی بیطرفی است. در اینجا سه معیار در جهت جلو در بحث بیطرفسازی میتواند قابل دسترس باشد: قابلیت انطباق تصمیم، تعیین ملاک همانندی اعتبار و تشابه ترتیب مراحل این چنین معیاری و این معیارها و ضوابط در سرتاسر مقاله عمل میکنند و من آن مباحث بیطرفانه را در چارچوب قرار داده و مجدداً ارزیابی میکنم.
تعریف بیطرفی روشن شده در مرحله بعد طرح بیرون قلمرو مقاله را مرتب خواهد کرد. بحث به دو جهت عمومی منتقل میشود. در ابتدا آزمونی بهطور عقیده ایستای بیطرفی بهوجود میآید که بحث بالای داخل جنبهها را بهطور کمینهای بیطرفانهای قسمت میکند. این مقاله آنچه که باید ما بحثمان را به حداقل برسانیم آزمایش میکند و اینکه تا اندازهای در قضاوتهایمان بیطرف باشیم. من در طرح مباحثههای اصلی از چنین مواضعی مانند علم ادراکی و فلسفه و فکر روانشناسی حمایت میکنم و در کیفیت جزئیات آنها تجزیه تحلیل میکنم و اینچنین بحثهایی را که احساس میشود به حداقل میرسانم.
سپس نوبت مقاله به اینجا میرسد که توجه بیشتر به بیطرفی داشته تا یک ایده و طرز تفکر آزاد داشته باشیم. این بحث بیان میکند که ایده آزاد بیطرفی درحقیقت دو وجه مختلف دارد، مبتنی بودن بر نظرات مختلف مربوط به منبع و معنی و موضوع مورد نظر، و گیج شدن میان این دو موضوع مورد نظر میتواند منجر به گیج شدن در امکان و معنی بیطرفی باشد. بحث بر روی دو ایده تمرکز داده میشود. اولاً: تأکیدی بهطور معمول به ریشهیابی بیرون آمدن بهطور خودبهخودی از تعاملات اجتماعی است. کدامین واقعیت خارجی در مستقل بودن تصمیمات و انتخابهای ما قرار میگیرد. ثانیاً با فرق گذاشتن از روی سنجیدگی ایجاد شده، کدامین واقعیت سنجیده شده اعمال جداگانهای از ایجاد و درخواست معیارها را رعایت میکند. مفهومی برای بحثهای بیطرفانهای که ایجاد شده است و ضعفهای هر کدام مشخصتر شده است.
در ادامه مباحث این مقاله به نوبت به جداسازی واضحی از آنچه درباره تجزیه و تحلیل جزئیات (میکروتحلیل) مباحث بیطرفانه دوره شده میپردازد. این بحث در سه شاخه ادامه پیدا میکند. اول، آزمون ناشی از میکرودینامیکهای بیطرفانهای که به طرز شگفتآوری استفاده شده که مباحث "تئوری احساسات اخلاقی" آدام اسمیت میباشد که به اصل موضوع اشاره میکند. این استاد تئوری پایین ـ بالای رشدی از چندین خصوصیات جالب را همچنان که ما خواهیم دید ارائه میدهد. مقاله گاهی اوقات به نکات عمده عملکرد مدل بیطرفانه اسمیت اشاره دارد و با توجه کامل به این بیان پویای بیطرفانه حدسیات برآورده شده از بیطرفی را در طول زمان سازگار نگه میدارد.
دوماً، با آزمون دقیقتری از میکرو اصول بیطرفانه مواجه میشویم. در اینجا من مدل بالا ـ پایین بیطرفانه اسمیت را مبنای استدلال خود قرار میدهم، هنگامی که خوشایند است، در حقیقت سؤالهایی در خیلی از جاها پرسیده میشود اما میتواند در وحله اول رهایی از توسل به بینشهایی تازه در بحث فلسفه باشند، که اخیراً مقداری از آنها در مقاله بهطور خلاصه شده آورده شدهاند.
سوماً و نهایتاً، آزمونی از میکرو محتوایی از تصمیمات و تأثیرات آن بر روی موقعیت بیطرفانهای آورده میشود. در این مقاله مختصراً آزمونهایی که شامل عوامل و مقتضیات که راجع به بالا بردن مباحث بیطرفانه یا کاستن چیزهایی که در آن اتفاق میافتد مشخص شده است.
این مقاله در پایان به این سؤال اشاره دارد که چرا ما باید به مبحث بالا ـ پایین مدلهای میکروتحلیلی از مباحث بیطرفانه و نرماتیویتی ارتباط پیدا کنیم. در اینجا، معیار ارزیابی فرضی کاملاً گستردهای وجود ندارد که یک میزان رضایتبخشی بر روی چیزی که ما میتوانیم آن را بیطرفانه و سنجیده شده ایجاد کنیم. من استدلال میکنم که این حقیقت به وضوح روی اشتباهی بنیادی قرار گرفته است، این شکست بین انواع کمینهای و غیرکمینهای از نرماتیویتی متمایز میشود. من بیشتر به این موضوع استدلال میکنم که تکذیب تلویجی از normativie foundationdism بهطور شگفتآوری بر روی بنیادهای عقلانی ضعیفی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 48
شرکای منطقهای ایران و امکان تشکیل هسته مرکزی
یک همپیوندی اقتصادی منطقهای
چکیده
امروزه سطوح متفاوتی از همپیوندی اقتصادی منطقهای در مناطق مختلف جهان تجربه میشود. در منطقهای که ایران واقع شده است، دو تشکل اقتصادی منطقهای ”سازمان همکاری اقتصادی“ و ”شورای همکاری خلیج فارس“ قرار دارند که بالقوه میتوانند شرکای طبیعی تجاری ایران قلمداد شوند. نگاهی اجمالی به وضعیت کلی کشورهای عضو دو تشکل مذکور نشان میدهد که بین این کشورها تفاوتهای بارزی نظیر ساختار اقتصادی ناهمگون، سطوح توسعه متفاوت، نظامهای سیاسی مختلف و تنوع قومی و فرهنگی آشکاری وجود دارد. هدف مقاله حاضر، بررسی امکان تشکیل هسته مرکزی یک همپیوندی اقتصادی منطقهای مناسب در این منطقه است. با آگاهی از این موضوع که یکایک اعضای دو تشکل مورد بحث، بازیگرانی موثر، کارا و فعال نیستند، لذا باید برای تشکیل یک هسته مرکزی، کشورهایی را شناسایی نمود که دارای مجموعه معیارها و قابلیتهایی حداقل از جنبه اقتصاد کلان بینالملل باشند.
مقاله حاضر از هفت قسمت تشکیل شده است: پس از مقدمه، در قسمتهای دوم تا ششم به ترتیب به ادبیات نظری همگرایی و همپیوندی اقتصادی از منظر روابط بینالملل، برخی از شاخصهای اقتصاد کلان بینالملل مؤثر در تشکیل هسته مرکزی یک همپیوندی اقتصادی منطقهای،چگونگی انتخاب کشورها، روش بررسی و رتبهبندی کشورها و نتایج حاصل از رتبهبندی کشورها با هدف تشکیل هسته مرکزی یک همپیوندی مناسب پرداخته شده و در قسمت پایانی هم خلاصه و نتیجهگیری حاصل از تحقیق ارایه گردیده است.
به طور کلی, براساس نتایج حاصل از مقاله حاضر، از نظر توانمندیهای اقتصادی و روابط تجاری، شش کشور عربستان سعودی، ایران، ترکیه، قزاقستان، پاکستان و امارات متحده عربی مناسبترین کشورها جهت تشکیل هسته مرکزی اولیه همپیوندی اقتصادی منطقهای محسوب میشوند.
مقدمه
در عصر جهانی شدن، توسعه اقتصادی دیگر یک مقوله صرفاً ملی نیست و کشورها برای دستیابی به سطح مطلوبی از توسعه و رفاه ملی، به ناچار باید زمینههای برخورداری از امکانات و منابع بینالمللی را فراهم نمایند. چگونگی تمهید این ساز و کار جهت استفاده از منابع جهانی و منطقهای از جمله مهمترین مقولاتی است که امروزه پیش روی تمامی کشورها بویژه ممالک در حال توسعه و به طور اخص کشورهای واقع در محیط منطقهای ایران قرار دارد. این ساز و کار در سطح رفتار کشورها در نظام بینالملل، کارکردی چند لایه دارد.
اولین لایه تلاشی است که کشورها به کمک ترکیبی از امکانات و منابع داخلی و خارجی در راستای نیل به سطح قابل قبولی از توسعه با هدف افزایش توانمندیهای ملی در محدوده اقتصادی ملی خود تجربه میکنند. در دومین لایه، کشورها برای دستیابی به سطح بالاتری از توسعه که لزوماً با مناسبات تجاری پیوند دارد، به مناسبات دو جانبه و چند جانبه منطقهای روی میآورند. در این سطح، همپیوندیهای منطقهای و بهرهگیری ازمنابع و بازارهای کشورهای درون منطقه مناسبترین پاسخی است که کشورها میتوانند به این سطح از نیازهای توسعه خود بدهند. سومین لایه که مستلزم پیوند ژرفتر با اقتصاد جهانی است، نشان دهنده مساعی مشترک کشورهایی است که ابتدا توانستهاند خود را با نظامهای بینالمللی هماهنگ سازند و سپس با اتکا به سطوح پایهای و میانی توسعه موفق شدهاند که به الزامات رقابت در بازارهای جهانی دست یابند و این الزامات را در درون اقتصادهای خود نهادینه نمایند. با توجه به این مقدمه، درک و شناخت هر مرحله از توسعه کشورها میتواند مشخص کند که برای پیشبرد توسعه در مراحل بعدی از چه ساز وکاری باید سود جست.
در فرایند مذکور، در نظر گرفتن سطح توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورها حایز اهمیت ویژهای است. ممکن است کشوری از لحاظ اقتصادی آمادگی این انتقال منطقهای را داشته باشد، اما از نظر سیاسی این آمادگی هنوز حادث نشده و لذا در صورت حضور در یک همپیوندی اقتصادی منطقهای، عدم توسعه سیاسی و یا عدم هماهنگی سیاسی با دیگر اعضای منطقه مانع از کارکرد نیروهای مولد اقتصادی شود. بدین خاطر است که این فرایند، یک فرایند چند بعدی است و باید به طور متوازن در سطوح سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مورد توجه قرار گیرد و بویژه،هنگامی که کشورها تلاش دارند رفتارهای خود را با الزامات منطقهای و بینالمللی هماهنگکنند، این توازن در رابطه با سطوح مختلف توسعه از اهمیت بیشتری برخوردار میشود. اغلب شرکا و همسایگان ایران با در اختیار داشتن ظرفیتهای بالقوه قابل توجه، مدتها است که در مسیر تشکیل همپیوندیهای اقتصادی و تجاری منطقهای متعدد نظیر سازمان کنفرانس اسلامی (OIC)، شورای همکاری خلیج فارس (GCC)، سازمان همکاریهای اقتصادی (ECO)، گروه 8 کشور در حال توسعه اسلامی (D8) و ... گام نهادهاند. وجود تشکلهای فوقالذکر، گواه انگیزهها و تمایلات موجود این کشورها در این زمینه است. متاسفانه در مقایسه با کوششهای بسیاری که از سوی اغلب این کشورها به عمل آمده است، تا کنون پیشرفت متناسب و در خور توجهی در آن تشکلها حاصل نشده است. به نظر میآید در شرایط فعلی ایجاد هر گونه تشکل اقتصادی ـ تجاری کارا که در برگیرنده کلیه کشورهای منطقه مورد بررسی باشد، عملی نخواهد بود و بدین ترتیب، انتظار میرود حرکت مرحله به مرحله در راستای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
چکیده
با توجه به پیشرفت سریع فن آوری ها و افزایش روزافزون رقابت در صحنه جهانی( شرکتها برای دستیابی به بازار پایدار( مکرر درصدد افزایش بهره وری خود جهت تقویت توان رقابتی می باشند. لذا از تکنولوژی روز( در جهت دستیابی به اهداف مورد نظر استفاده می نمایند.
سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت ABC (Activity Based costing) در واقع یکی از ابزارهای قدرتمند و مفید جهت دستیابی به اهداف شرکتها در حفظ توان رقابتی می باشد. این سیستم با شناسایی و اندازه گیری ارزش منابعی که در راستای اجرای فعالیتهای شرکت به مصرف می رسد( شناسایی و حذف فعالیتهای فاقد ارزش افزوده کمک شایانی در صرفه جویی هزینه ها نموده و باعث افزایش کارآئی عملیات و در نهایت افزایش سودآوری شرکت می گردد.
هدف اصلی تحقیق حاضر بررسی عوامل موثر بر امکان به کارگیری سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت(ABC) در صنعت تراکتورسازی ایران می باشدکه فرضیه اصلی دراین تحقیق " اجرای سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت در صنعت تراکتور سازی امکان پذیر است ." می باشد که علاوه بر آن این پژوهش شامل 8 فرضیه فرعی بشرح زیر می باشد :
1- در صنعت تراکتورسازی ایران سهم سربار تولید بالاست.
2- در صنعت تراکتورسازی ایران پیچیدگی تولید محصولات وجود دارد.
3- در صنعت تراکتورسازی ایران تنوع تولید محصولات وجود دارد.
4- در صنعت تراکتورسازی ایران تنوع حجم تولید محصولات وجود دارد.
5- در صنعت تراکتورسازی ایران تنوع اندازه فیزیکی تولید محصولات وجود دارد.
6- در صنعت تراکتورسازی ایران پیچیدگی مواد اولیه مصرفی وجود دارد.
7- در صنعت تراکتورسازی ایران سهم موجودی کالای ساخته شده و نیم ساخته در پایان دوره قابل توجه است.
8- در صنعت تراکتورسازی ایران امکان شناسایی انباره های هزینه و عوامل موجد هزینه وجود دارد.
در این پژوهش جامعه ی آماری شامل شرکتهای زیر مجموعه صنعت تراکتور سازی ایران ( شرکت مادر ) می باشد که عبارتند از:
شرکت موتور سازان، شرکت ریخته گران، شرکت آهنگری، شرکت ماشین آلات صنعتی، شرکت تراکتور سازی ارومیه و سنندج .
برای جمع آوری بخشی از اطلاعات مورد نیاز جهت تأیید یا رد فرضیه های تحقیق از پرسشنامه ی پژوهشگر ساخته استفاده شده است که شامل دو بخش (سئوالات عمومی و تخصصی) است که سئوالات تخصصی آن از 24 سئوال تشکیل شده است و تعداد کل پرسشنامه های توزیعی70 مورد بوده که15 مورد به علت عدم همکاری مسئولین وصول نگردید و5 مورد به علت ناقص بودن اطلاعات کنار گذاشته شده و اطلاعات 50 مورد از پرسشنامه ها برای تجزیه و تحلیل وارد نرم افزار SPSS گردیده که برای تأیید یا رد فرضیه ی اصلی و فرضیات فرعی از آزمون کای دو استفاده شده است و نتیجه ی این پژوهش اینکه فرضیه ی اصلی با سطح اطمینان99/0 مورد تأیید قرار گرفته است.تائید فرضیه بدین معنی است که امکان به کارگیری سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت در صنعت تراکتور سازی وجود دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 36
«من یک اسپانیایی تمام عیارم و امکان ندارد که بتوانم بیرون از مرزهای جغرافیایی اسپانیا زندگی کنم . با این همه ، از هر اسپانیایی که فقط به سبب زاده شدن در اسپانیا خود را اسپانیایی می داند ، متنفرم . من برادر همة انسان ها هستم و از کسی که چشم بسته خودش را قدای یک ایدة ناسیونالیستی انتزاعی کند نفرت دارم . یک انسان چینی خوب ، از یک اسپانیایی بد به من نزدیک تر است . من در کارهایم اسپانیا را میسرایم و آن را تا مغز استخوانم احساس میکنم ، اما پیش از آن و مهم تر از همه ، یک جهان وطن هستم . و خود را برادر همة انسان ها می دانم . »
بیوگرافی
فدریکو گارسیا لورکا ، یکی از بلند آوازه ترین اعضای نسلی از شاعران و نویسندگان اسپانیا است که همگی در آغاز قرن بیستم به دنیا آمدند و در ادبیات اسپانیا به عنوان « نسل 27 » شهرت یافتند . هنر لورکا ، نحوة نگرش و برداشت های او از زندگی با آن که خیلی دور از دیدگاه های سنتی به نظر می آمد ، برای نسل بعد از جنگ داخلی اسپانیا از همان جاذبه یی برخوردار بود که برای نسل پیش از آن . از دیدگاه روشنفکران هر دو نسل ، لورکا نماد جوانی و بلوغ دایمی بود و همواره در شعر او به چشم یک آیین مذهبی / هنری قابل ستایش نگریسته می شد . اما پس از پایان یافتن جنگ های داخلی اسپانیا و به قدرت رسیدن ژنرال فرانکو ، پرداختن به آثار لورکا ممنوع شد . آخرین کلمه یی که « مادر » ، در پایان نمایشنامة « خانة برناردا آلبا » برزبان می آورد ، « سکوت» است . و همین «سکوت » آخرین واژه یی بود که لورکا در آفرینش آثار هنری خود بر کاغذ آورد . لورکا بعد از نوشتن « خانه برناردا آلبا » دیگر مجال نیافت که شعر عاشقانه بگوید و در 19 اوت 1936 به دست فالانژها و مزدوران فرانکو کشته شد . نزدیک به بیست سال پس از ترور لورکا نام او در اسپانیای دوران فرانکو با احتیاط برده می شد و چاپ اشعار و اجرای نمایشنامه هایش ممنوع بود. تقریباً چهل سال سپ از نوشتن واژة « سکوت » ، و در تمام طول حکومت دیکتاتوری فرانکو، آن چه بر زندگی و آثار لورکا سایه می انداخت ، سکوت بود . لورکا اسپانیایی بود ،اما به سبب محدودیت هایی که از سوی حکومت خودکامة فرانکو اعمال می شد ، در آرژانتین و اوروگوئه و کوبا شناخته تر از سرزمین مادری خود بود .
از نیمه های دهة 1970 و پس از گذشت فرانکو ،رفته رفته شعرها و نمایشنامه های لورکا از زیر غبار سانسور بیرون آمد و زندگی تراژدیک و آثارش به شکلی باز و گسترده مورد بحث و نظر قرار گرفت . لورکا از معدود شاعران و نویسندگانی است که « جهانی» نامیده شده اند . توجه جهانیان نسبت به آثار او به اندازه یی است که به جرأت می توان گفت در بیست سال گذشته ،روزی نبوده که یکی از نمایشنامه هایش در گوشه یی از جهان اجرا نشود و یا شعر و هنرش موضوع سمینارها و بحث های فرهنگی قرار نگیرد . دربارة لورکا بیش از هر شاعر و نویسندة دیگر اسپانیا مطلب نوشته شده است و شاید تنها میگل د . سروانتس ،خالق « دون کیشون » ،از این قاعده مستثنی باشد آن هم به این سبب که سروانتس ،کیشوت »، از این قاعده مستثنی باشد آن هم به این سبب که سروانتس ، سیصد و پنجاه سال پیش از تولد لورکا به دنیا آمد . هجده قطعه از شعرهای « ترانة کولی » که لورکا آن ها را در فاصلة سالهای 1923 تا 1927 سروده ، تقریباً به تمام زبان های زندة جهان ترجمه شده اند و بی تردید می توان گفت که شمار خوانند گان آن ها بیش از هر شعر دیگرِ ادبیات اسپانیا بوده است.
لورکا با آن که عمری کوتاه و شهاب گونه داشت ، از نوابغ انگشت شماری است که دستگاه فکری و اندیشگی اش به یک قلمرو خاص محدود نبود . او از این توانایی استثنایی برخوردار بود که احساسات و احوال آفاقی و انفسی خود را غیر از شعر و ادبیات ،با ابزارهای دیگر نیز بیان کند . استعداد آهنگ سازی و نوازندگی اش بدان حد بود که شرکت صفحه پرکنی HMV چند اجرای پیانوی او را ضبط کرد . گیتار می نواخت ، آواز می خواند ، د رکارگردانی تئاتر کارنامة پرباری داشت و نقاشی و طراحی هم می کرد ،اما در بررسی زندگی این هنرمند « رنسانس نوین » به طراحی های او توجه چندانی نشده است . از آنجا که هر یک از این طرح ها در پیوند با شعر و نمایشنامه های لورکا شکل گرفته و می تواند به مثابه کلیدی برای راه یابی به ذهنیت و دریافت دستاودهای ادبی او مورد مطالعه قرار گیرد ، درون مایة بیشتر این طراحی ها نیز همانند دیگر آثار لورکا ، بزرگداشت زندگی و سوگواری به علت چاره ناپذیری و حتمیت مرگ است . در زمان و مکانی که لورکا زندگی می کرد ،آگاهی از مرگ ریشه در تجربیات زندگی روزمره داشت و از همان کودکی چهرة کریه خود را در هیأت « آمارگو » و مرگ برادر و دوستان و آشنایان به او نمایانده بود . ایماژ مرگ ، به ویژه مرگ قاهر و جابرانه یی که به تکرار در آثار لورکا حضور خود را به رخ می کشد و بخش تفکیک ناپذیری از ذهنیت مرگ اندیش او را شکل می دهد ، در راستای همان وسوسة سیاه و مصیبت بار همیشگیِ فرهنگ اسپانیا در پیوند با این واقعیت تلخ است . با این همه ،در آثار لورکا نشانه های زندگی هم به آن اندازه هست که انکار زندگی را ناممکن کند . به بیان دیگر ،مفهوم مرگ تأکیدی است برحضور زندگی و همان واقعیتی که اسپانیا در مراسم آیینیِ « گاوبازی » به بزرگداشت آن می پردازد . شاید به همین اعتبار هم بود که لورکا ، چند ماه پیش از رویارویی با مرگ جابرانه و ناگزیر خودش ، گاوبازی را «فرهنگی ترین جشنوارة جهان امروز و سرچشمة شعر و زندگی اسپانیا » نامید.
بافت درونی و ساخت عمقیِ اشعار و نمایشنامه های لورکا ، دو بُعد اصلی هنر او زندگی اش یک سره شعر گونه بود . هر نامه و یادداشتی که می نوشت و هر حرفی که به زبان می آورد ،