لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
رنسانس و سه انقلاب فکری:
نوزایی یا رنسانس(Renaissance) جنبش فرهنگی مهمی بود که آغازگر دورانی از انقلابهای علمی و اصلاحات مذهبی و تغییرات هنری در اروپا شد. عصر نوزایی دوران گذار بین سدههای میانه و دوران جدید است. معمولا شروع دوره نوزایی را در قرن چهاردهم در شمال ایتالیا میدانند. این جنبش در قرن پانزدهم شمال اروپا را نیز فراگرفت.
دانش و هنر پیشرفتهای عظیمی در ایتالیای سدهٔ پانزدهم و شانزدهم بوجود آوردند. این احیای فرهنگی به رِنسانس (نوزایی) مشهور شده است. دانشمندان، سرایندگان و فیلسوفانی ظهور کردند که با الهام از میراث اصیل روم و یونان با دیدگانی تازهتر به جهان مینگریستند. نقاشها به مطالعهٔ کالبد انسان پرداختند و اعضای بدن انسان را به شیوهٔ واقعگرایانهای نقاشی میکردند. فرمانروایان ساختمانها و کارهای بزرگ هنری را سفارش دادند. این عقاید تازه بزودی در سراسر اروپا گسترش یافت.
سه انقلاب فکری پایه هایی اساسی عصر رنسانس را تشکیل میدهند:
1- انقلاب فکری کوپرنیک
2- انقلاب فکری گالیله
3- انقلاب فکری دکارت
1- انقلاب فکری کو پرنیک:
کوپرنیک نظریه زمین مرکزی را مردود شمرد و بجای زمین ، خورشید محوری یا خورشید مرکز را قرارداد. بااین نظر زمین دیگر مرکز جهان و انسان نیز دیگر اشرف مخلوقات نبود. این نخستین بحران وجدان انسان غربی بود. زیرا انسان موجودی بود در کیهان بیکران.
نظریه خورشید محوری، انقلاب فکری بزرگی بود زیرا هم با اصول پذیرفته شده نجوم بطلمیوسی در تعارض بود و هم با نص کتاب مقدس. در سال ۱۵۱۴ کوپرنیک دست نوشته کوتاهی را بین دوستان خود توزیع کرد که در آن دیدگاههایش را درباره فرضیه خورشید مرکزی به اختصار بیان کرده بود.
نوشته کوتاه کوپرنیک با استقبال زیادی روبرو شد و او را در جمع دانشمندان اروپایی نامآور گردانید اما کوپرنیک هنوز نظریهاش را قابل عرضه در محافل علمی نمیدانست و سالهای بعد را صرف تحقیقات دقیق و جمعآوری شواهد و مدارک کرد تا به آن اعتبار بیشتری بخشد.
در سال ۱۵۳۳ شهرت کوپرنیک به جایی رسیده بود که آلبرت ویدمانشتات منشی پاپ کلمنت هفتم یک رشته سخنرانی درباره نظریه او برای پاپ و گروهی از کاردینالها در واتیکان ترتیب داد. در ۱۵۳۶ که تحقیقات کوپرنیک به اتمام رسید دیگر در اروپا دانشمندی نبود که درباره نظریه انقلابی او چیزی نشنیده باشد و بسیاری در گوشه و کنار قاره خواستار انتشار آن بودند. او حتی در کلیسا نیز حامیان پرنفوذی داشت؛ کاردینال نیکلاس فون شونبرگ در نامهای خطاب به کوپرنیک نوشت: «... ای مرد فاضل امیدوارم که تقاضای مرا بیجا ندانی ولی مؤکداً از تو استدعا میکنم که کشف خود در باب کائنات را در معرض قضاوت دیگر نخبگان جهان قرار دهی و ضمنا در اولین فرصت ممکن شرحی از نظریه خود را همراه با جداول و هرچه که به آن مربوط است برای من ا رسال داری...» این نامه تشویقآمیز اگر چه برای کوپرنیک بسیار ارزشمند بود ولی کافی نبود تا او را به انتشار نظریه انقلابیاش متقاعد کند.
وی همچنان به تکمیل تحقیقات خود ادامه داد تا سال ۱۵۳۹ که با ریاضیدانی به نام گئورگ یواخیم رتیکوس آشنا گردید و او را به شاگردی پذیرفت. این دو با هم نظریه جدید را مطالعه کردند. پس از دو سال رتیکوس با استفاده از اصول تئوری کوپرنیک کتاب ناراتیو پریما را درباره حرکت زمین نوشت و در ۱۵۴۲ به نام کوپرنیک بخشی از پژوهش او در مثلثات را منتشر کرد. در برابر اصرار شدید رتیکوس بالاخره کوپرنیک پذیرفت که شرح کاملی درباره نظریه خود فراهم کند و آن را به نورنبرگ بفرستد تا با نظارت او به چاپ رسد. سرانجام کتاب در ۱۵۴۳ منتشر شد.
2- انقلاب فکری گالیله:
در عصر رنسانس دومین انقلاب فکری را گالیله کرد که فزیک را مستقل از الهیات ساخت شاخص ترین متفکر رنسانس گالیله است. گالیله مفهومی تازه از حقیقت یعنی طبعیت را اعلام کرد که بنیاد های تعالیم کلیسا را متزلزل کرد. گالیله می گفت : حقیقت طبعیت همواره در برابر چشم های ماست. این حقیقت چیزی نیست که یک بار به انبیای بنی اسرائیل و حضرت مسیح وحی شده باشد. حقیقت طبعیت همواره در برابر چشمان ماست. اما برای فهم این حقیقت باید با زبان ریاضی آشنا بود. زبان این حقیقت اشکال هندسی یعنی دایره و بیضوی و مثلث و امثالهم است.که در کتاب مقدس سخنی از ریاضی و هندسه به میان نیامده است. گالیله علم فزیک را سکولار کرد و آن را از الهیات مستقل دانست. تکیه گاه علم فزیک از آن پس خرد انسان بود.
گالیله قانون آونگ را کشف کرده بود قانون آونگ گالیله امروزه همچنان در امور گوناگون به کار میرود مثلاٌ برای اندازه گیری حرکات ستارگان و یا مهار روند کار ساعتها از این قانون استفاده میکنند آزمایشهای او در باره آونگ آغاز فیزیک دینامیک جدید بود واکنشی که قوانین حرکت و نیروهایی را که باعث حرکت میشوند در بر میگیرد گالیله در سال ۱۵۸۸ در دانشگاه پیزا مدرک دکتری(استادی) گرفت و در همانجا برای تدریس ریاضیات باقی ماند.
گالیلئو گالیله در ۲۵ سالگی دومین کشف بزرگ علمی خود را به انجام رسانید کشفی که باعث از بین رفتن یک نظریه به جا مانده دو هزار ساله شد و دشمنان زیادی برایش افرید در دوران گالیله بخش بسیاری از علوم بر اساس فرضیههای فیلسوف بزرگ یونانی – ارسطو که در قرن ۴ پیش از میلاد میزیست بنا شده بود اثر او به عنوان مرجع و سرچشمه تمامی علوم به شمار میآمد هر کس که به یکی از قانونها و قواعد ارسطو شک میکرد انسان کامل و عاقلی به شمار نمیآمد یکی از قواعدی که ارسطو بیان کرده بود این ادعا بود که اجسام سنگین تندتر از اجسام سبک سقوط میکنند گالیله ادعا میکرد که این قاعده اشتباه است به طوری که میگویند او برای اثبات این خطا از استادان هم دانشگاهی خود دعوت به عمل آورد تا به همراه او به بالاترین طبقه برج مایل پیزا بروند گالیله دو گلوله توپ یکی به وزن ۵ کیلو و دیگری به وزن نیم کیلو با خود برداشت و از فراز برج پیزا هر دو گلوله را به طور همزمان به پایین رها کرد در کمال شگفتی تمام حاضران در صحنه مشاهده کردند که هر دو گلوله به طور همزمان به زمین رسیدند گالیله به این ترتیب یک قانون فیزیکی مهم را کشف کرد(سرعت سقوط اجسام به وزن آنها بستگی ندارد).
بعدها این اصل که به قانون "سقوط آزاد" یا "اصل هم ارزی" معروف شد، اساس فیزیک مدرن را بنا نهاد. آلبرت اینشتین، تئوری معروف خود "نسبیت عام" را بر پایه درستی همین اصل نگاشته است.
گالیله همچنان موفق به ساختن یک نوع دوربین گردید ولی این دستگاه قدرت زیادی نداشت اما مطلب مهم این بود که اصل اختراع کشف شده بود و ساختن دوربین قوی تر فقط کار فنی بود. این دوربین به رئیس حکومت« ونیز» تقدیم شد و در کنار ناقوس سن مارک گذاشته شد سناتورها و تجار ثروتمند در پشت دوربین قرار گرفتند و همگی دچار حیرت و تعجب شدند چون آنها خروج مؤمنین را از کلیسای مجاور و کشتیهایی را که در دورترین نقاط افق در حرکت بودند مشاهده نمودند ولی گالیله فوراٌ دوربین را به طرف آسمان متوجه ساخت مشاهده مناظری که تا آن زمان هیچ چشمی قادر به تماشای آن نبود شور و شعفی فراوان در گالیله به وجود آورد گالیله مشاهده نمود که ماه بر خلاف گفته ارسطو که آن را کرهای صاف و صیقلی میدانست پوشیده از کوه ها و دره هایی است که نور خورشید برجستگی های آنها را مشخص تر میسازد به علاوه ملاحظه نمود که چهار قمر کوچک به دور سیاره مشتری در حرکت هستند و بالاخره لکههای خورشید را به چشم دید دانشمند بزرگ در سال ۱۶۱۰ تمام این نتایج را در جزوهای به نام« کتاب قاصد »آسمان انتشار داد که موجب تحسین و تمجید بسیار گشت ولی انتشار کتاب قاصد آسمان فقط تحسین و تمجید همراه نداشت بلکه جمعی از مردم بر او اعتراض کردند و از او میپرسیدند چرا تعداد سیارات را ۷ نمیداند و حال آنکه تعداد فلزات ۷ است و شمعدان معبد ۷ شاخه دارد ودر کله آدمی ۷ سوراخ موجود است گالیله در جواب تمام سؤالات فقط گفت با چشم خود در دوربین نگاه کنید تا از شما رفع اشتباه شود.
مشاهدات و پژوهشهای گالیله او را به این وادی رهنمون شدند که فرضیههای علمی را که بر اساس آنها زمین در مرکزیت عالم قرار داشت و خورشید و ستارگان به دور آن میگشتند مردود میشمرد. نزدیک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 46
به نام بزرگ منقلب کننده جهان هستی
انقلاب اسلامی ایران ، حوادث و دشمنی ها ، ادامه نهضت
مقدمه :
بررسی تاریخ اسلام نشان می دهد که بعد از وفات پیغمبر مسیر انقلاب اسلامی که آن حضرت ایجاد کرده بود عوض شد . در اثر رخنه افراد فرصت طلب و رخنه دشمنانی که تا دیروز با اسلام می جنگیدند ، اما بعدها با تغییر شکل و قیافه خود را در صفوف مسلمانان داخل کرده بودند ، مسیر این انقلاب و شکل و محتوای آن تا حدود زیادی عوض گردید ، بدین ترتیب که از اواخر قرن اول هجری ، تلاشهایی آغاز شد تا از این انقلاب ماهیتاً اسلامی یک انقلاب ماهیتاً قومی و عربی تعبیر بشود . وارثان میراث پیامبر به عوض این که اعتقاد داشته باشند که دین اسلام و ارزشهای اسلامی بود که پیروز گردید و به عوض آنکه به حفظ و تداوم دستاوردهای انقلاب اسلامی با همان معیارها و با همان اصول اعتقاد داشته باشند ، اعتقاد پیدا کردند به اینکه انقلاب ماهیتی قومی و عربی داشته و این ملت عرب بوده است که با ملل غیر عرب جنگیده و آنها را شکست داده است . بدیهی است که همین امر برای ایجاد شکاف در درون جامعه اسلامی کافی بود .
در سالهای پس از پیروزی انقلاب ما نیز درست در وضعی قرار داشتیم نظیر ایام آخر عمر پیامبر ، یعنی وقتی که آیه "... الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون..." نازل شد . البته امروز نیز مشکلاتی نظیر آن روزها وجود دارد . پیام قرآن به ما نیز این است که حالا که بر دشمن بیرونی پیروز شده و نیروهای او را متلاشی کرده اید ، دیگر از او ترسی نداشته باشید بلکه اکنون باید از خود ترس داشته باشید ، از منحرف شدن نهضت و انقلاب است که باید ترس داشته باشید . اگر ما با واقع بینی و دقت کامل با مسائل فعلی انقلاب مواجه نشویم و در آن تعصبات و خود خواهی ها را دخالت دهیم ، شکست انقلابمان بر اساس قاعده " واخشون " و بر اساس قاعده " ان الله لا یغیر ... " حتمی الوقوع خواهد بود درست به همانگونه که نهضت صدر اسلام نیز بر همین اساس با شکست روبرو شد .
اصلی که در بسیاری از موارد صدق می کند این است که نگه داشتن یک موهبت از بدست آوردنش اگر نگوییم مشکلتر ، مطمئناً آسانتر نیست . قدما می گفتند جهان گیری از جهانداری ساده تر است و ما باید بگوییم انقلاب ایجاد کردن از انقلاب نگاهداشتن سهلتر است . در همین انقلاب خودمان بوضوح می بینیم که از وقتی که به اصطلاح شرایط سازندگی پیش آمده بود ، آن نشاط و قوت و قدرتی که انقلاب در حال کوبیدن دشمن بیرونی داشت ، تا حدود زیادی از دست داده و یک نوع تشتت و تفرقه در آن پیدا شده است . البته این تفرقه یک امر غیر مترقبه و غیر قابل پیش بینی نبود ، از قبل حدس زده می شد که با رفتن شاه آن وحدت و یک پارچگی که در میان مردم بود تضعیف شود .
از اینجا معلوم می شود که بررسی ماهیت این انقلاب به عنوان یک پدیده اجتماعی ضرورت اساسی دارد . ما می باید انقلاب خودمان را بشناسیم و همه جنبه هایش را به بهترین نحو تحلیل کنیم . تنها با این شناختن و تحلیل کردن است که امکان تداوم بخشیدن به انقلاب و امکان حفظ و نگهداری آنرا پیدا خواهیم کرد .لازم است ابتدا یک بحث کلی درباره انقلابها مطرح کنیم و بعد از آن انقلاب ایران را بطور اخص مورد بررسی قرار دهیم . در اولین قدم باید ببینیم انقلاب یعنی چه ؟
انقلاب
انقلاب عبارت است از طغیان و عصیان مردم یک ناحیه و یا یک سرزمین ، علیه نظم حاکم موجود برای ایجاد نظمی مطلوب . به عبارت دیگر انقلاب از مقوله عصیان و طغیان است علیه وضع حاکم ، بمنظور استقرار وضعی دیگر به این ترتیب معلوم می شود که ریشه هر انقلاب دو چیز است ، یکی نارضایی و خشم از وضع موجود ، و دیگر آرمان یک وضع مطلوب . شناختن یک انقلاب یعنی شناخت عوامل نارضایی و شناخت آرمان مردم .
در مورد انقلاب ها بطور کلی دو نظریه وجود دارد ، یک نظریه این است که اصلاً همه انقلابهای اجتماعی عالم اگر چه در ظاهر ممکنست شکلهای مختلف و متفاوتی داشته
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 44
نام پژوهش :
انقلاب اسلامی
و بررسی تحولات جهانی همزمان با آن
بی شک ارائه یک تحلیل همه جانبه و واقع بینانه از انقلاب اسلامی و بررسی تحولات جهانی همزمان با آن ضروریست – زیرا هیچکس نمی تواند جنگ ابر قدرتها و تلاش آنان برای غارت و سلطه بر جهان سوم را نادیده انگارد و چه بسیار رودر روئیها وهم چنین چه بسیار سازشها ، که بین آنان برای تجاوز یا ادامه استثمار ملتی مستضعف صورت پذیرفته است که از یکسو بحران جهان را ساخته ( حرکت ناوگان شوروی بسوی کوبا در سال 1961 و آماده باش نظامی امریکا که لحظات اضطراب آوری برای جهانیان پدید آورد ، با بازگشت کشتیهای شوروی در برابر اولتیماتوم آمریکا ،خاتمه یافت و همچنین در مورد کره در سال 1950 وجنگ سوئز در سال 1956) واز سوی دیگر نمونه های بسیار تفاهم آنها (آنگولا ، لبنان که آمریکا حضور سربازان کوبایی را در آنگولا « مفید » تشخیص داده و روسیه در قبال جنایات فالانژها در لبنان کوچکترین عکس العملی نشان نمیداد) این نظر را تقویت کرده است که بدون «چراغ سبز » یک ابر قدرت ویا قدرت بزرگ ، ابر قدرت ویا قدرت بزرگ ، ابر قدرت دیگر در هیچ کجا ی جهان از «خط » عبور نمی کند وهمه با هم بر سر خوان پر از خون وضبحه مللی ستم کشیده بساط عیش خود را گسترده و میگسترانند – عملکرد ابر قدرتها و قدرتها بر روی کشورهای جهان سوم آنچنان وسیع وعمیق بوده است که حتی برخی انقلابها را خود هدایت کرده وبه انحراف کشانده اند ودر موارد دیگر ، انقلابها یا از آغاز مستقیماً باخود جهانخواران درگیر بوده ویا به محض قیام بیدرنگ ابرقدرتها در صحنه آن بعنوان یکی از عوامل وجناحهای نبرد ظاهر شده اند و نقش خود را ایفا کرده اند انقلاب اسلامی ایران نیز ، بویژه با توجه به سلطه همه جانبه مستکبرین در طول سالهای دراز حکومت پهلوی ونفوذ های استثمار گرانه با توجه به سابقه انگلیس ، نقش عمده امریکا وهمسایگی حساس شوروی یکی از بزرگترین و موثرترین انقلاب در قرون اخیر است و آنها بمنظور حفظ سلطه خود بر جهان نمی توانند نسبت به عظمت و شکوهی که این انقلاب دارد عکس العمل نشان ندهند – وبا توجه باینکه انقلاب اسلامی ایران در طی نیم قرن اخیر اولین انقلابی است که ناقوس مرگ استعمار نوین در قالب مفاهیم استبداد واستثمار واستکبار جهانی بسر کردگی امپریالیسم غرب را بصدا در آورده ، لذا در این مبحث به تحلیل سیاستهای مزدورانه امپریالیسم با اشاره به روابط نظامی ، سیاسی و اقتصادی امپریالیسم امریکا ، روسیه شوروی بلحاظ حساسیت همسایگی با ایران و نفوذ بیش از سه قرن انگلستان در ایران با چشم اندازی از تاریخ روابط فی مابین این سه کشور و آنچه که اینان بر سر ملت ما آوردند نگاهی می افکنیم ، سپس با مدد از آمار و ارقام به اوضاع اقتصادی حاکم بر ایران می پردازیم که در آن قرار دادهای تحمیلی بر ملت محروم و تحت ستم میهنمان همچنین میزان دست نشاندگی رژیم جنایتکار شاه را در اجرای سیاستهای امریکا نشان خواهیم داد ودر غایت تاثیر انقلاب ایران در منطقه و جهان که امپریالیسم غرب را بر آن داشت تا نوچه اش عراق را واداربه حمله علیه ایران کند و بدنبال آن اشاره مختصری به سیاست خارجی ایران در بعد از انقلاب اسلامی خواهیم داشت .
الف : سلطه نظامی :
در اینجا لازم بتذکر است که قدرتهای جهانی تنها بلحاظ افزایش جو قهر نیست که محتاج گسترش روز افزون صنایع نظامی هستند ، ونیز تنها بدان خاطر نیست که سرمایه گذاریهای نظامی از طریق حذف اثرات نیروهای محرکه اقتصادی عامل تعدیل وثبات اقتصادی هستند بلکه عمده تا بخاطر آنست که روابط مسلط وزیر سلطه قائم بزور است و فقدان این عامل به کشورهای زیر سلطه امکان میدهد خود را بسرعت از زیر بار سلطه رها سازند . در حقیقت تجزیه روز افزون جامعه و اقتصاد زیر سلطه جز با اعمال زور ، ممکن نیست و بدیگر سخن افزایش جو قهر هم نتیجه مقاومت وهم بر اثر اعمال روز افزون زور است واز اینروست که هزینه های نظامی در جهان با سرعت سرسام آوری افزایش می یابد .
در سال 1974 ایران به تنهایی به اندازه تمامی کشورهائی که از آمریکا کمک نظامی دریافت داشته ویا اسلحه خریده اند ، اسلحه خریده است این تابلو عینا از مجله آلمانی « اشپیگل » نقل می شود .
در سال 1974 از 13 کشوری که نامشان در این جدول آمده است ، ایران به تنهائی «3794» میلیون دلار و 12 کشور بقیه بر روی هم « 3967» میلیون دلار اسلحه خریده اند وایران واسرائیل دو ابزار دست امریکا بر رویهم « 5912» میلیون دلار اسلحه خریده اند . با این تفاوت که پول سلاح تحویلی به اسرائیل راخود آمریکا پرداخته است وپول اسلحه خریداری ایران را از محل در آمد نفت داده اند . وبودجه نظامی ایران در طول برنامه پنجم بر اساس خرید سالانه 4 میلیارد دلار اسلحه تنظیم شده بود و نیز از جمله صرفه جوئیهائی که آمریکائیان از جهت کشورهای نفت خیز بود خود بعمل می آورند و می آورند ، تحمیل هزینه های دفاع از جهان آزاد (سرمایه داری ) به کشورهای نفت خیز تابع و مطیع و بیشتر از همه ایران بود . آمریکائیان این هزینه ها را که بعلت افزایش جو قهر دائم بر میزان آن افزوده میشود با این کشورها تحمیل میکنند ، بخشی از این هزینه ها را هم تحت عنوان کمک و پیش خرید و سرمایه گذاری مشترک تحمیل می شود .
تا سال 1357 آمریکا هزینه های نظامی در خلیج فارس ، هزینه های خرابکاری درکشورهای عربی بویژه عراق و لبنان و اردن وهزینه های « حفظ وضع موجود » در کشورهای منطقه و.. را به عهده ایران واگذار کرده بود .
از 8/7 میلیارد دلار بودجه نظامی سال 1975 تخمین زده می شود که بیش از 5 میلیارد آن خرج خریدهای نظامی از خارج شده است ،منابع مختلف میزان خریدهای نظامی از آمریکا وغرب را یکسان ذکرنمی کنند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن .doc :
انقلاب ایران
«نصرت ادریس، استادیار دانشکده علوم سیاسى دانشگاه کراچى»
اصلاح و انقلاب هر دو براى رسیدن به یک هدف واحد صورت مىگیرند و این هدف عبارت است از تغییر دادن اوضاع وخیم و آشفته اصلاح با تفکر و اندیشه و خونسردى آغاز مىشود.
اصلاح کننده ابتدا به بررسى اوضاع و اندیشه درباره اسباب وخامت آن مىپردازد و سپس راههاى رفع نواقص موجود را کشف مىکند و تا حد لزوم به قوه تخریبى متوسل مىگردد در حالىکه انقلاب با خشم و غضب و حس انتقامطلبى آغاز مىشود.
بدین ترتیب در اکثر اوقات وظیفه یک فرد مصلح همان وظیفهاى است که یک انقلابگر بهعهده دارد با این تفاوت که اصلاح کننده ابتدا چگونگى مسائل و میزان آنها را بررسى مىکند و سپس به رفع آن مىپردازد در حالىکه شخص انقلابى بدون اینکه به عوامل خوب و بد و مفید و مضر توجه کند همه را از میان برمىدارد معمولا با افزایش مسائل و مفاسد در جامعه صبر و حوصله افراد، به پایان رسیده و این وضعیتبه آنها فرصت نمىدهد که بتوانند با شناخت مشکلات جامعه به رفع آن بپردازند و امور را اصلاح نمایند. بنابراین در چنین شرایطى روشهاى انقلابى بیشتر از تدابیر اصلاحى مؤثر واقع مىشوند. اما این واقعیت را نیز باید پذیرفت که انقلابات موفق وخامت و آشفتگى گذشته را بکلى از بین برده و همزمان با خاتمه تدریجى خشونتها نظام نوینى را پایهگذارى مىکنند.
در تاریخ معاصر جهان سه انقلاب عظیم ثبت گردیده است که به ترتیب در فرانسه روسیه و ایران به وقوع پیوستهاند. انقلاب فرانسه برخلاف سایر انقلابات که دوام چندانى ندارند تاکنون باقى است و امروز این انقلاب از دیدگاههاى زمان و فرهنگ غرب شناخته مىشود. اهدافى که انقلاب فرانسه بر پایه آنها شکل گرفته است عبارتند از آزادى فکرى، مساوات جسمانى، روشنفکرى و نظام جمهورى ولى در عین حال عنصر تندروى نیز در این انقلاب وجود داشت و در آن زمان نیز تحت تاثیر روحیه انقلابى تلاشهایى براى نابودى همه امور و عناصر گذشته صرف نظر از مثبتیا منفى بودن آنها انجام گرفت و اصول و قوانین جدید انقلابى اجرا گشت. در نتیجه این بحران شدید انقلابى کشور فرانسه تاکنون اعتدال مطلوب را در زمینههاى سیاسى اقتصادى و تمدن حاصل نکرده است. گفته مىشود که انقلاب فرانسه یک انقلاب موفق بوده است ولى امروز مشاهده مىشود که تمام شعبههاى ملى این کشور غیر مستحکمند.
انقلاب روسیه نیز چنین حادثه بزرگى بود که در تمدن غرب رخ داد ولى این انقلاب در مدت یک قرن اهداف خود را بکلى تحریف کرد و اثرى را برجاى نهاد که غربیان را به تفکر واداشت که این انقلاب چرا شکستخورد و حتى براى آنان این سؤال را مطرح کرد که چرا این انقلاب برپا گردید. اما انقلاب ایران با توجه به نوع خود منحصر به فرد است. این انقلاب خارج از محدوده فرهنگ غرب بوده و معیارهاى فرهنگى آن بسیار متفاوت با معیارهاى غربى است.
آنچه انقلاب ایران را کاملا از انقلاب فرانسه متمایز ساخته است این است که انقلاب ایران برخلاف انقلاب فرانسه مدعى ایجاد نظام جدید نبود بلکه روح ابدیت را در نظام موجود دمیده و آن را با روش حیات ابدى هماهنگ ساخت.
براى تحلیل صحیح انقلاب ایران و اوضاع فعلى باید همه تعصباتى را که در مورد این انقلاب در اذهان ما وجود دارد کنار بگذاریم. زیرا بزرگترین مشکلى که مانع شناخت انقلاب اسلامى مىگردد این است که مسلمانان معمولا از دیدگاههاى نژادى و فرقهاى به آن مىنگرند. جهان اشتراکى و وابستگان آن سعى مىکنند این انقلاب را در پرتو افکار و عقاید کارل مارکس، لنین و انگلس در چارچوب جنگ تاریخى سرمایهدارى و غربت و انقلاب جدلیاتى نشان مىدهند، و تمام امور مربوط را فقط از دیدگاه قدرت مادى بررسى مىکنند. لذا ما نباید انقلاب ایران را با معیارهاى فکرى اعتقادى و با توجه به نظریات و منافع خود بسنجیم بلکه باید با توجه به اوضاع و افکار و عقاید موجود در این کشور پیرامون آن تحقیق نماییم هنگامى که انقلاب فرانسه یا روسیه را مطالعه مىکنیم هیچ کدام از عقاید و نظریات شخصى در ذهن ما وجود ندارند و تمام وقایع این انقلابها را فقط به وسیله آن افکار و نظریات مطالعه کرد که قوه محرکه انقلاب را فراهم کرده اند.
در مورد انقلاب ایران نیز اگر به همین روش عمل شود مشکلى باقى نخواهد ماند. مسلم است که عقاید و نظریات اسلامى شیعه قوه محرکه انقلاب بوده است پس باید براى مطالعه گسترده این انقلاب را برپایه همین اعتقادات بررسى نماییم.
امروز 19 سال از عمر انقلاب ایران مىگذرد اگر چه این کشور در تمام ادوار زمان مظاهرى از قدرت داخلى خود را عرضه داشته است ولى تازهترین این مظاهر قدرت که به صورت انقلاب اسلامى بروز کرده استیک رویداد عظیم در طول تاریخ این کشور و حتى تاریخ بشرى به شمار مىرود که تمام دنیا را به شگفتى واداشته است. انقلاب ایران انقلابى است پویا و ادامهدار. مبارزه با نظام فرسوده و قدرتهاى ارتجاعى همچنان ادامه داشته است چنانکه در دولتهاى جدیدالتاسیس آسیاى میانه براى احیاى ارزشهاى اسلامى ادامه دارد. این امر دورنمایى از آینده را نشان مىدهد و جزئیات آن هنوز بهطور واضح قابل فهم نیست زیرا تاریخ پس از گذشت قرنها حقایق را آشکار مىسازد.
آنچه بیش از سایر امور شگفتى و حیرت را بر مىانگیزد این است که ایران در طى این انقلاب بکلى دگرگون شد. شاه عقاید و نظریات غرب را با عقاید و نظریات مردم ایران هماهنگ دانست. در نتیجه، طوفانى از احساس حقارت و بیگانگى و خشم و غضب علیه دولت دامنگیر ملت ایران شد و بالاخره زمینه ایجاد انقلاب اسلامى توسط امام خمینى (ره) در ایران براى غلبه بر این مفاسد بهوجود آمد. پیروزى این انقلاب با رهبرى امام خمینى به مردم جهان آموخت که یک ملت فقط با ایمان، اراده محکم و اتحاد و آرزوى شهادت مىتواند قدرتهاى جهان را شکست دهد. این تجربه به روش کار نهضتهاى اسلامى جهت تازهاى بخشید. امروز نه تنها نهضت اسلامى در ایران بلکه در این عصر مادیگرایى فقط منافع اقتصادى انگیزه این انقلاب نیستند بلکه این انقلاب از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 46
به نام بزرگ منقلب کننده جهان هستی
انقلاب اسلامی ایران ، حوادث و دشمنی ها ، ادامه نهضت
مقدمه :
بررسی تاریخ اسلام نشان می دهد که بعد از وفات پیغمبر مسیر انقلاب اسلامی که آن حضرت ایجاد کرده بود عوض شد . در اثر رخنه افراد فرصت طلب و رخنه دشمنانی که تا دیروز با اسلام می جنگیدند ، اما بعدها با تغییر شکل و قیافه خود را در صفوف مسلمانان داخل کرده بودند ، مسیر این انقلاب و شکل و محتوای آن تا حدود زیادی عوض گردید ، بدین ترتیب که از اواخر قرن اول هجری ، تلاشهایی آغاز شد تا از این انقلاب ماهیتاً اسلامی یک انقلاب ماهیتاً قومی و عربی تعبیر بشود . وارثان میراث پیامبر به عوض این که اعتقاد داشته باشند که دین اسلام و ارزشهای اسلامی بود که پیروز گردید و به عوض آنکه به حفظ و تداوم دستاوردهای انقلاب اسلامی با همان معیارها و با همان اصول اعتقاد داشته باشند ، اعتقاد پیدا کردند به اینکه انقلاب ماهیتی قومی و عربی داشته و این ملت عرب بوده است که با ملل غیر عرب جنگیده و آنها را شکست داده است . بدیهی است که همین امر برای ایجاد شکاف در درون جامعه اسلامی کافی بود .
در سالهای پس از پیروزی انقلاب ما نیز درست در وضعی قرار داشتیم نظیر ایام آخر عمر پیامبر ، یعنی وقتی که آیه "... الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون..." نازل شد . البته امروز نیز مشکلاتی نظیر آن روزها وجود دارد . پیام قرآن به ما نیز این است که حالا که بر دشمن بیرونی پیروز شده و نیروهای او را متلاشی کرده اید ، دیگر از او ترسی نداشته باشید بلکه اکنون باید از خود ترس داشته باشید ، از منحرف شدن نهضت و انقلاب است که باید ترس داشته باشید . اگر ما با واقع بینی و دقت کامل با مسائل فعلی انقلاب مواجه نشویم و در آن تعصبات و خود خواهی ها را دخالت دهیم ، شکست انقلابمان بر اساس قاعده " واخشون " و بر اساس قاعده " ان الله لا یغیر ... " حتمی الوقوع خواهد بود درست به همانگونه که نهضت صدر اسلام نیز بر همین اساس با شکست روبرو شد .
اصلی که در بسیاری از موارد صدق می کند این است که نگه داشتن یک موهبت از بدست آوردنش اگر نگوییم مشکلتر ، مطمئناً آسانتر نیست . قدما می گفتند جهان گیری از جهانداری ساده تر است و ما باید بگوییم انقلاب ایجاد کردن از انقلاب نگاهداشتن سهلتر است . در همین انقلاب خودمان بوضوح می بینیم که از وقتی که به اصطلاح شرایط سازندگی پیش آمده بود ، آن نشاط و قوت و قدرتی که انقلاب در حال کوبیدن دشمن بیرونی داشت ، تا حدود زیادی از دست داده و یک نوع تشتت و تفرقه در آن پیدا شده است . البته این تفرقه یک امر غیر مترقبه و غیر قابل پیش بینی نبود ، از قبل حدس زده می شد که با رفتن شاه آن وحدت و یک پارچگی که در میان مردم بود تضعیف شود .
از اینجا معلوم می شود که بررسی ماهیت این انقلاب به عنوان یک پدیده اجتماعی ضرورت اساسی دارد . ما می باید انقلاب خودمان را بشناسیم و همه جنبه هایش را به بهترین نحو تحلیل کنیم . تنها با این شناختن و تحلیل کردن است که امکان تداوم بخشیدن به انقلاب و امکان حفظ و نگهداری آنرا پیدا خواهیم کرد .لازم است ابتدا یک بحث کلی درباره انقلابها مطرح کنیم و بعد از آن انقلاب ایران را بطور اخص مورد بررسی قرار دهیم . در اولین قدم باید ببینیم انقلاب یعنی چه ؟
انقلاب
انقلاب عبارت است از طغیان و عصیان مردم یک ناحیه و یا یک سرزمین ، علیه نظم حاکم موجود برای ایجاد نظمی مطلوب . به عبارت دیگر انقلاب از مقوله عصیان و طغیان است علیه وضع حاکم ، بمنظور استقرار وضعی دیگر به این ترتیب معلوم می شود که ریشه هر انقلاب دو چیز است ، یکی نارضایی و خشم از وضع موجود ، و دیگر آرمان یک وضع مطلوب . شناختن یک انقلاب یعنی شناخت عوامل نارضایی و شناخت آرمان مردم .
در مورد انقلاب ها بطور کلی دو نظریه وجود دارد ، یک نظریه این است که اصلاً همه انقلابهای اجتماعی عالم اگر چه در ظاهر ممکنست شکلهای مختلف و متفاوتی داشته