لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آیات 1 - 6، سوره کافرونسوره کافرون مکى است و شش آیه دارد.
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
قُلْ یَأَیهَا الْکفِرُونَ(1)
لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ(2)
وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ(3)
وَ لا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمْ(4)
وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ(5)
لَکمْ دِینُکُمْ وَ لىَ دِینِ(6)
ترجمه آیات
به نام اللّه بخشنده به عموم ، و مهربان به خواص .
بگو هان گروه کفر پیشه ! (1).
من نمى پرستم آنچه را که شما مى پرستید (2).
و شما هم نخواهید پرستید آنچه را که من مى پرستم (3).
من نیز براى همیشه نخواهم پرستید آنچه را شما مى پرستید (4).
و شما هم نخواهید پرستید آنچه را من مى پرستم (5).
دین شما براى خودتان و دین من هم براى خودم (6).
بیان آیات
در این سوره رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) را دستور مى دهد به اینکه برائت خود از کیش وثنیت آنان را علنا اظهار داشته ، خبر دهد که آنها نیز پذیراى دین وى نیستند، پس نه دین او مورد استفاده ایشان قرار مى گیرد، و نه دین آنان آن جناب را مجذوب خود مى کند، بنابر این نه کفار مى پرستند آنچه را که آن جناب مى پرستد، و نه تا ابد آن مى پرستد آنچه را که ایشان مى پرستند، پس کفار باید براى ابد از سازشکارى و مداهنه آن جناب مایوس باشند.
ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه 645
مفسرین در اینکه این سوره مورد بحث مکى است و یا مدنى اختلاف کرده اند، و از ظاهر سیاقش بر مى آید که در مکه نازل شده باشد.روایاتى راجع به زخم زبان در ((یا ایّها الکافرون ...)) به گروهى معهود و معین ازکفار بوده و ((و لا انتم عابدون ما اعبد)) اخبار غیبى از آینده است صفحه
قُلْ یَأَیهَا الْکفِرُونَ
ظاهرا خطاب به یک طبقه معهود و معین از کفار است نه تمامى کفار، به دلیل اینکه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) را مامور کرده از دین آنان بیزارى جوید و خطابشان کند که شما هم از پذیرفتن دین من امتناع مى ورزید.
لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ
از این آیه تا آخر سوره آن مطلبى است که در جمله ((قل یا ایها الکافرون )) مامور به گفتن آن است ، و مراد از ((ما تعبدون )) بت هایى است که کفار مکه مى پرستیدند، و مفعول ((تعبدون )) ضمیرى است که به ماى موصول بر مى گردد، و با اینکه مى توانست بفرماید: ((ما تعبدونه )) اگر ضمیر را حذف کرده براى این بود که کلام دلالت بر آن مى کرده ، حذف کرد تا قافیه آخر آیات هم درست در آید، و عین این سؤ ال و جواب در جمله هاى ((اعبد)) و ((عبدتم )) و ((اعبد)) مى آید چون در آنها هم باید مى فرمود: ((اعبده )) و ((عبدتموه )) و ((اعبده )).و جمله ((لا اعبد)) نفى استقبالى است ، براى اینکه حرف ((لا)) مخصوص نفى آینده است ، همچنان که حرف ((ما)) براى نفى حال است ، و معناى آیه این است که من ابدا نمى پرستم آنچه را که شما بت پرستان امروز مى پرستید.
وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ
این جمله نیز نفى استقبالى نسبت به پرستش کفار بر معبود رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) است ، و این خبرى غیبى از این معنا است که کفار معهود، در آینده نیز به دین توحید در نمى آیند.این دو آیه با انضمام امر ((قل )) که در آغاز سوره است ، این معنا را به دست مى دهد که گویا رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) به کفار فرموده : پروردگار من مرا دستور داده به اینکه به طور دائم او را بپرستم ، و اینکه به شما خبر دهم که شما هرگز و تا ابد او را نمى پرستید، پس تا ابد اشتراکى بین من و شما در دین واقع نخواهد شد.
ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه 646
بنابر این آیه شریفه در معناى آیه ((لقد حق القول على اکثرهم فهم لا یومنون ))، و آیه شریفه زیر است که مى فرماید: ((ان الذین کفروا سواء علیهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا یومنون )).در آیه مورد بحث جا داشت بفرماید: ((و لا انتم عابدون من اعبد - و شما نخواهید پرستید کسى را که من مى پرستم ))، چون بین معبود رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) و معبود بت پرستان فرق بسیار است ، یکى این است که معبود بت پرستان جماد و بى شعور است ، و موصولى که از آن تعبیر مى کند موصول مخصوص بى شعوران یعنى کلمه ((ما)) است ، وموصول مخصوص صاحبان شعور کلمه ((من - کسى که )) است ، پس چرا در آیه مورد بحث بجاى این کلمه ، کلمه ((ما)) را بکار برده ؟ پاسخش این است که منظور صرفا مطابقت این آیه با آیه ((لا اعبد ما تعبدون )) است .وجه تکرار مضمون سابق در ((و لا انتم عابد ما عبدتم و لا انتم عابدون ما اعبد)) صفحه
وَ لا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمْ وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ
این دو آیه تکرار مضمون دو آیه قبل است که به منظور تاءکید آن تکرار شده ، نظیر تکرارى که در آیه ((کلا سوف تعلمون ثم کلا سوف تعلمون )) آمده ، و نیز تکرارى که در آیه ((فقتل کیف قدر ثم قتل کیف قدر)) آمده است .بعضى از مفسرین در توجیه اینکه چرا بین دو موصول فرق نگذاشت ، گفته اند: اصلا کلمه ((ما)) در دو جمله ((ما عبدتم )) و ((ما اعبد)) موصوله نیست ، بلکه مصدریه است ، و معناى آیه این است که : من نحوه پرستش شما را نخواهم پرستید، و شما نحوه پرستش مرا نخواهید پرستید، و خلاصه نه من شریک شما در پرستش هستم و نه شما شریک منید، نه در عبادت مشترکیم و نه در معبود، چون معبود من خداى تعالى است ، و معبود شما بت است ، عبادت من عبادتى است که خدا تشریعش کرده ، و عبادت شما چیزى است که خودتان از در جهل و افتراء بدعت نهاده اید،
ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه 647
و بنابر این توجیه ، دو آیه مورد بحث تکرار و تاءکید دو آیه قبل نیستند، ولى عیبى که در این توجیه است این است که از نظر عبارت آیه بعید به ذهن مى رسد، و ان شاء اللّه در بحث روایتى آینده وجهى لطیف براى تکرار دو آیه خواهد آمد.بیان اینکه آیه : ((لکم دینکم ولى دین )) اخبار از اینست که کافران مخاطب پیامبر (صلىالله علیه و آله ) به دین او نخواهند گروید. چند وجه دیگر در معناى این آیه
لَکمْ دِینُکُمْ وَ لىَ دِینِ
این آیه به حسب معنا تاءکید مطلب گذشته ، یعنى مشترک نبودن پیامبر و مشرکین است ، و لام در ((لکم )) و در ((لى )) لام اختصاص است ، مى فرماید: دین شما که همان پرستش بت ها است مخصوص خود شما است ، و به من تعدى نمى کند، و دین من نیز مخصوص خودم است ، شما را فرا نمى گیرد.در اینجا ممکن است به ذهن کسى برسد که این آیه مردم را در انتخاب دین آزاد کرده ، مى فرماید هر کس دلش خواست دین شرک را انتخاب کند، و هر کس خواست دین توحید را برگزیند. و یا به ذهن برسد که آیه شریفه مى خواهد به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) دستور دهد که متعرض دین مشرکین نشود. و لیکن معنایى که ما براى آیه کردیم این توهم را دفع مى کند، چون گفتیم آیه شریفه در مقام این است که بفرماید شما به دین من نخواهید گروید و من نیز به دین شما نخواهم گروید، و اصولا دعوت حقه اى که قرآن متضمن آن است ، این توهم را دفع مى کند.بعضى از مفسرین براى دفع این توهم گفته اند: کلمه دین در آیه شریفه به معناى مذهب و آئین نیست ، بلکه به معناى جزا است مى فرماید: جزاى شما مال شما، و جزاى من از آن من است .بعضى دیگر گفته اند: در این آیه مضافى حذف شده ، و تقدیرش ((لکم جزاء دینکم ولى جزاء دینى )) مى باشد، یعنى جزاى دین شما مال شما، و جزاى دین من مال من . ولى این دو وجه دور از فهم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن .doc :
موضوع تحقیق:
تفسیر آیه 1 تا 14 سوره قیامت
تهیه کننده:
سید عرفان حسینی شیرازی
نام استاد:
جناب آقای فخر
«سوره قیامت»
از سوره های مکی قران است و در سال دوم سیزده سوره بر پیامبر(ص) نازل شد که نازل شد که شامل:
از سوره قیامت در جزء 29 تا الاعلی در جزء 30 قرآن قرار دارد. این سوره دارای 40 آیه می باشد. محتوای سوره ب محور مسائل مربوط به معاد و روز قیامت دور می زند، جزء بر چند آیه درباره قرآن مجید و مکذبین به آن سخن می گوید به چند بخش تقسیم می شود:
1-مسائل مربوط به اشراط الساعه (حوادث عجیب و بسیار هول انگیزی که در پایان این جهان و آغاز قیامت روی می دهد.
2-مسائل مربوط به وضع و حال نیکوکاران و بدکاران در آن روز.
3-آیات مربوط به لحظات پر اضطراب مرگ و انتقال از این جهان به جهان دیگر.
4-بحثهای مربوط به هدف آفرینش انسان و رابطه آن با مسئله معاد. نام دیگر این سوره داراست به نام «اقسم بیوم القیمه» که آیه اول این سوره است.
فضیلت سوره: رسول اکرم (ص): کسی که سوره قیامت را بخواند من و جبرئیل برای او در روز قیامت گواهی می دهیم که او ایمان به آن روز داشته و در آن روز صورتش از صورت سایر مردم درخشنده تر است. امام صادق(ع): کسیکه تداوم به سوره قیام کند و به آن عمل نماید خداوند این سوره را در قیامت همراه و از قبرش با بهترین بهره بر میانگیزد و پیوسته به او بشارت می دهد و در صورتش می خند تا از صراط و میزان بگذرد.
آیه1: این سوره با دو سوگند پر معنی آغاز می شود. می فرماید سوگند به روز قیامت و سوگند به وجدان بیدار انسانها و نفس ملامت کننده «اقسم بیوم القیامه، و لا اقسم بالنفس» این موضوع بقدری بزرگ است که سوگند یاد نمی کنم و در اول آیه آنرا مؤکدتر می کند.
به قیامت سوگند یاد شده که قیامت و رستاخیزی هست، مسأله قیامت آنچنان مسلم شمرده شده که حتی در برابر منکران می توان به آن سوگند یاد کرد. مهمی از معارفت قرآن و مسائل اعتقادی بر آن محور رستاخیزی و قیامت دور می زند چرا که مهمترن تأثیر را در تربیت انسان و روند تکامل او دارد. نامهایی که در قرآن برای این روز بزرگ انتخاب شده بسیار است و هر کدام بیانگر بعدی از ابعاد آن روز می باشد. و در هر یک از این نامها سری نهفته شده. بیش از یکصد نام برای قیامت ذکر کرده اند که هفتاد باز یوم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 24 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بیان
این سوره نزول قرآن در شب قدر را بیان می کند، و آن شب را تعظیم نموده از هزار ماه بالاتر می داند، چون در آن شبملائکه و روح نازل می شوند، و این سوره هم احتمال کلی بودن را دارد، و هم می تواند مدنی باشد و روایاتی که دربارة سبب نزول آن از امامان اهل بین علیهم السلام و از دیگران رسیده خالی از تأیید مدنی بودن آن نیست، و آن روایاتی است که دلالت دارد بر اینکه این سوره بعد از خوابی بود که رسول خدا(ص) دید، و آن خواب این بود که بنی امیه بر منبر او بالا می روند، و سخت اندوهناک شد، و خدای تعالی برای تسلیتش این سوره را نازل کرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حکومت بنی امیه است).
(انا انزلنا فی لیله القدر)
ضمیر در (انزلناه) بقرآن بر می گردد، و ظاهرش این است که می خواهد بفرماید همه قرآن را در شب قدر نازل کرده. نه بعضی از آیات آنرا، مؤیدش هم اینست که تعبیر بانزال کرده، که ظاهر در اعتبار یکپارچگی است، نه تنزیل که ظاهر در نازل کردن تدریجی است.
و در معنای آیه مورد بحث آیة زیر است، که می فرماید: (والکتاب المبین، انا أنزلناه فی لیله مبارکه) (سوگند بکتاب مبین ما آنرا در شبی مبارک نازل کردیم) (دخان-3)، که صریحاً فرموده همه کتاب را در آن شب نازل کرده، چون ظاهرش این است که نخست سوگند به همة کتاب خورده. بعد فرموده این کتاب را که به حرمتش سوگند خوردیم، در یک شب و یکپارچه نازل کردیم.
پس مدلول آیان این می شود که قرآن کریم دو جور نازل شده، یکی یکپارچه در یک شب معین، و یکی هم بتدریج، در طول بیست و سه سال نبوت) که آیة شریفه: (و قرآنا فرقناه لتقراء علی الناس علی مکث، و نزلناه تنزیلا)(اسری-106)، به نزول تدریجی آنرا بیان می کند، و هم چنین آیه زیر که می فرماید:(و قال الذین کفروا آنانکه کافر شدند گفتند: چرا قرآن یکباره بر او نازل نشد، بله یکباره نازل نکردیم، تا قلب تو را ثبات و آرامش بخشیم، و بدین منظور آیه آیه اش کردیم)(فرقان-32)
و بنابراین دیگر نباید بگفته زیر اعتنا کرد که گفته اند: معنای آیه: (أنزلنا) این است که شروع بانزال آن کردیم، و منظور از انزال هم انزال چند آیه از قرآن است، که در آن شب یکباره نازل شد نه همه آن.
و در کلام خدای تعالی آیه ایکه بیان کند لیله نامبرده چه شبی بوده دیده نمی شود بجز آیة :«شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن)(بقره-185) که می فرماید: قرآن یکپارچه در ماه رمضان نازل شده و با انضمام آن به آیة مورد بحث معلوم می شود شب قدر یکی از شبهای ماه رمضان است، و اما اینکه کدامیک از شب های آنست در قرآن چیزیکه بر آن دلالت کند نیامده، تنها از اخبار استفاده می شود، که انشاءالله در بحث روایتی آینده بعضی از آنها از نظر خواننده می گذرد.
در این سوره آن شبی که قرآن نازل شده را شب قدر نامیده، و ظاهراً مراد بقدر تقدیر و اندازه گیری است، پس شب قدر شب اندازه گیری است، خدای تعالی در ان شب حوادث یکسال را یعنی از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر می کند، زندگی و مرگ و زرق و سعادت و شقاوت و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 24 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بیان
این سوره نزول قرآن در شب قدر را بیان می کند، و آن شب را تعظیم نموده از هزار ماه بالاتر می داند، چون در آن شبملائکه و روح نازل می شوند، و این سوره هم احتمال کلی بودن را دارد، و هم می تواند مدنی باشد و روایاتی که دربارة سبب نزول آن از امامان اهل بین علیهم السلام و از دیگران رسیده خالی از تأیید مدنی بودن آن نیست، و آن روایاتی است که دلالت دارد بر اینکه این سوره بعد از خوابی بود که رسول خدا(ص) دید، و آن خواب این بود که بنی امیه بر منبر او بالا می روند، و سخت اندوهناک شد، و خدای تعالی برای تسلیتش این سوره را نازل کرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حکومت بنی امیه است).
(انا انزلنا فی لیله القدر)
ضمیر در (انزلناه) بقرآن بر می گردد، و ظاهرش این است که می خواهد بفرماید همه قرآن را در شب قدر نازل کرده. نه بعضی از آیات آنرا، مؤیدش هم اینست که تعبیر بانزال کرده، که ظاهر در اعتبار یکپارچگی است، نه تنزیل که ظاهر در نازل کردن تدریجی است.
و در معنای آیه مورد بحث آیة زیر است، که می فرماید: (والکتاب المبین، انا أنزلناه فی لیله مبارکه) (سوگند بکتاب مبین ما آنرا در شبی مبارک نازل کردیم) (دخان-3)، که صریحاً فرموده همه کتاب را در آن شب نازل کرده، چون ظاهرش این است که نخست سوگند به همة کتاب خورده. بعد فرموده این کتاب را که به حرمتش سوگند خوردیم، در یک شب و یکپارچه نازل کردیم.
پس مدلول آیان این می شود که قرآن کریم دو جور نازل شده، یکی یکپارچه در یک شب معین، و یکی هم بتدریج، در طول بیست و سه سال نبوت) که آیة شریفه: (و قرآنا فرقناه لتقراء علی الناس علی مکث، و نزلناه تنزیلا)(اسری-106)، به نزول تدریجی آنرا بیان می کند، و هم چنین آیه زیر که می فرماید:(و قال الذین کفروا آنانکه کافر شدند گفتند: چرا قرآن یکباره بر او نازل نشد، بله یکباره نازل نکردیم، تا قلب تو را ثبات و آرامش بخشیم، و بدین منظور آیه آیه اش کردیم)(فرقان-32)
و بنابراین دیگر نباید بگفته زیر اعتنا کرد که گفته اند: معنای آیه: (أنزلنا) این است که شروع بانزال آن کردیم، و منظور از انزال هم انزال چند آیه از قرآن است، که در آن شب یکباره نازل شد نه همه آن.
و در کلام خدای تعالی آیه ایکه بیان کند لیله نامبرده چه شبی بوده دیده نمی شود بجز آیة :«شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن)(بقره-185) که می فرماید: قرآن یکپارچه در ماه رمضان نازل شده و با انضمام آن به آیة مورد بحث معلوم می شود شب قدر یکی از شبهای ماه رمضان است، و اما اینکه کدامیک از شب های آنست در قرآن چیزیکه بر آن دلالت کند نیامده، تنها از اخبار استفاده می شود، که انشاءالله در بحث روایتی آینده بعضی از آنها از نظر خواننده می گذرد.
در این سوره آن شبی که قرآن نازل شده را شب قدر نامیده، و ظاهراً مراد بقدر تقدیر و اندازه گیری است، پس شب قدر شب اندازه گیری است، خدای تعالی در ان شب حوادث یکسال را یعنی از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر می کند، زندگی و مرگ و زرق و سعادت و شقاوت و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
تفسیر و ترجمه آیه 97 سوره اعراف
أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتاً وَهُمْ نَآئِمُونَ
ترجمه : آیا مردم قریه ها پنداشتند از اینکه عذاب ما شب هنگام که به خواب رفته اند بر سر آنها بیاید ، در امانند
تفسیر المیزان :
کلمه « بیات » و همچنین « تبییت » به معناى شبیخون و شبانه بر سر دشمن تاختن است ، که یک نوع مکر به شمار مى رود، براى اینکه شب ، هنگام خفتن و آسایش انسان است ، و طبع آدمى متمایل به استراحت و صرفنظر کردن از هر کار دیگرى است .
این جمله متفرع بر ما قبل خود ذکر شده ، و بنابراین ، معنایش این مى شود که : وقتى حال جمعیت ها اینچنین بوده که با رسیدن نعمت هاى مادى و محسوس ، مغرور و از عالم ماوراى حس غافل مى شدند، عذاب خدا بدون اطلاع قبلى آنان و بطور ناگهان ، همه را نابود مى کرده ، آیا با این حال جمعیت ها مى توانند از عذابى که شبانه و در حال خواب آنها را از بین ببرد ایمن بوده باشند؟.
ترجمه و تفسیر آیه 99 سوره اعراف
أَفَأَمِنُواْ مَکْرَ اللّهِ فَلاَ یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ
ترجمه : آیا پنداشتند که از مکر خدا در امانند ? از مکر خدا جز زیانکاران ایمن ، ننشینند
تفسیر المیزان :
کلمه « مکر» به معناى این است که شخصى دیگرى را غافل گیر کرده و به او آسیبى برساند، این عمل از خداى تعالى وقتى صحیح است که به عنوان مجازات صورت بگیرد، انسان معصیتى کند که مستحق عذاب شود، و خداوند او را از آنجایى که خودش نفهمد معذب نماید و یا سرنوشتى براى او تنظیم کند که او خودش با پاى خود و غافل از سرنوشت خود بسوى عذاب برود، و اما مکر ابتدایى و بدون اینکه بنده معصیتى کرده باشد، البته صدورش از خداوند ممتنع است ، و ما این معنا را مکرر خاطرنشان کرده ایم .
نکته بسیار لطیفى در این سه آیه یعنى آیه « افامن اهل القرى » و آیه « او امن اهل القرى » و آیه « افامنوا مکر الله » بکار رفته و آن این است که در دو آیه اول فاعل « امن » را اسم ظاهر (اهل القرى ) آورده ، با اینکه ممکن بود در آیه دومى ضمیر بیاورد و بفرماید: « اوامنوا» لیکن این کار را نکرد تا ضمیر در آیه سومى که فاعل فعل است به هر دو آیه برگشته و در نتیجه جمعیت هلاک شده در خواب غیر از جمعیتى به حساب آید که در حالت غفلت و لعب دستخوش عذاب شدند.
و اما اینکه فرمود: « فلا یامن مکر الله الا القوم الخاسرون » جهتش را در آیه اول بیان کرد، و آن این بود که فرمود: ایمن بودن از مکر خدا در حقیقت خود مکرى است از خداى تعالى که دنبالش عذاب است ، پس صحیح است گفته شود: مردم ایمن از مکر خدا زیانکارانند، زیرا همان ایمنى شان هم مکر خدا است .
تفسیر نمونه :
عمران و آبادى در سایه ایمان و تقوى
در آیات گذشته سرگذشت اقوامى همچون قوم هود و صالح و شعیب و نوح و لوط بطور اجمال مورد بحث واقع شد، گرچه خود آن آیات به اندازه کافى براى بیان نتائج عبرت انگیز این سرگذشتها کافى بود، ولى در آیات مورد بحث به صورت گویاتر، نتیجه گیرى کرده ، مى گوید: اگر مردمى که در این آبادیها و نقاط دیگر روى زمین زندگى داشته و دارند، به جاى طغیان و سرکشى و تکذیب آیات پروردگار و ظلم و فساد، ایمان مى آوردند، و در پرتو آن تقوا و پرهیزکارى پیشه مى کردند، نه تنها مورد خشم پروردگار و مجازات الهى واقع نمى شدند، بلکه درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنها مى گشودیم (و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض ).
ولى متاسفانه آنها صراط مستقیم که راه سعادت و خوشبختى و رفاه و امنیت بود رها ساختند، و پیامبران خدا را تکذیب کردند، و برنامه هاى اصلاحى آنها را زیر پا گذاشتند، ما هم به جرم اعمالشان ، آنها را کیفر دادیم (و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون ).
در اینجا به چند موضوع باید توجه کرد:
1 - در اینکه منظور از ((برکات )) زمین و آسمان ، چیست در میان مفسران گفتگو است : بعضى آن را به نزول باران و روئیدن گیاهان تفسیر کردهاند، و بعضى به اجابت دعا و حل مشکلات زندگى ، ولى این احتمال نیز وجود دارد که منظور از برکات آسمانى ، برکات معنوى و منظور از برکات زمینى برکات مادى بوده باشد ، اما با توجه به آیات گذشته تفسیر اول از همه مناسبتر است ، زیرا: در آیات گذشته که مجازاتهاى شدید مجرمان و طغیانگران را شرح میداد ، گاهى اشاره به فرود آمدن سیلاب از آسمان ، و طغیان چشمه ها از زمین (همانند طوفان نوح ) و گاهى اشاره به صاعقه ها و صیحه هاى آسمانى ، و گاهى زلزله هاى وحشتناک زمینى شده بود، در آیه مورد بحث این حقیقت مطرح است که این مجازاتها واکنش اعمال خود آنها بود و گرنه اگر انسان پاک و با ایمان باشد به جاى اینکه عذاب از آسمان و زمین فرا رسد ، برکات خدا از آسمان و زمین بر او مى بارد، این انسان است که برکات را تبدیل به بلاها مى کند.
2 - ((برکات )) جمع برکت است و همانطور که سابقا گفتیم ، این کلمه در اصل به معنى ((ثبات )) و استقرار چیزى است و به هر نعمت و موهبتى که پایدار بماند اطلاق مى گردد ، در برابر موجودات بى برکت که زود فانى و نابود و بى اثر مى شوند.
قابل توجه اینکه ایمان و تقوا نه تنها سبب نزول برکات الهى مى شود، بلکه باعث مى گردد که آنچه در اختیار انسان قرار گرفته در مصارف مورد نیاز به کار گرفته شود ، فى المثل امروز ملاحظه مى کنیم قسمت بسیار مهمى از نیروهاى انسانى و منابع اقتصادى در مسیر مسابقه تسلیحاتى و ساختن سلاحهاى نابود کننده صرف مى گردد ، اینها مواهبى هستند