لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 142
دانشکده مهندسی برق
جزوة درس ساختار و زبان ماشین
استاد
دکتر محمود تابنده
تهیهکننده
مهدی نیازمندان
بهار1385
مقدمه 7
فصل اول 8
باسها و اجزای داخلی کامپیوتر 8
1-1 باسها و عملکردشان 8
1-1-1 باس نوع یک 9
1-1-2 باس نوع دو 10
1-1-3 باس نوع3 12
1-2 ثباتها 17
1-3 واحد محاسبه و منطق(ALU) 18
1-4 رجیستر دستورالعمل (IR) 19
1-5 واحد کنترل و زمانبندی 19
فصل دوم 20
حافظهها 20
2-1 ROM 20
2-2 EPROM 20
2-3 E2PROM 20
2-4 RAM 21
2-5 RAM هایاستاتیک و دینامیک 21
فصل سوم 21
کامپیوتر شریف 21
3-1 بلوک دیاگرام کامپیوتر شریف 22
3-1-1 باس داده (DB) 22
3-1-2 واحد محاسبه ومنطق (ALU) 23
3-1-3 رجیستر وضعیت 23
3-1-4 آکومولاتور (Acc) 24
3-1-5 واحد زمانبندی و کنترل 24
3-1-6 رجیستر دستورالعمل (IR) 25
3-1-7 شمارنده برنامه (PC) 25
3 -1-8 باس آدرس (AB) 25
3-2 دو عمل اصلی CPU 25
3-3 عملکرد کامپیوتر شریف و قالب بندی دستورالعملها 27
3-4 شاخصها 28
فصل چهارم 30
میکرو پروسسور 8085 30
4-1 پایههای 8085 30
4-1-1 0AD-7AD 30
4-1-2 15A-8A 30
4-1-3 Error! Objects cannot be created from editing field codes. 31
4-1-4 READY 31
4-1-5 HOLD 31
4-1-6 HLDA 31
4-1-7 INTR 31
4-1-8 INTA 32
4-1-9 (7.5, 6.5) RST5.5 32
4-1-10 TRAP 32
4-1-11 RESET IN 32
4-1-12 RESET OUT 32
4-1-13 X1,X2 32
4-1-14 CLK OUT 33
4-1-15 SID 33
4-2 شاخصها 33
4-3 انواع آدرسدهی در 8085 34
4-3-1 روش آدرسدهی مستقیم 34
4-3-2 روش آدرسدهی ثباتی 35
4-3-3 روش آدرسدهی فوری 35
4-3-4 روش آدرسدهی غیر مستقیم 35
4-3-5 روش آدرسدهی مستتر 35
4-4 برنامهنویسی در 8085 36
4-4-1 انتقال داده 36
4-4-2 گروه دستورهای محاسباتی 38
4-4-3 گروه شامل دستورات منطقی 41
4-4-4 گروه دستورات پرش 42
4-4-5 گروه دستورات O/I و کنترل ماشین و Stack 42
4-5 وقفه ها 45
4-6 زمانبندی 47
4-6-1 سیکل خواندن 47
4-6-2 سیکل نوشتن 48
4-6-3 زمانبندی یک دستورالعمل نمونه 48
4-5 IC های جانبی 8085 49
4-6-1 IC های 8755 و 8355 49
4-6-2 IC های 8155 و 8156 50
4-6-3 8255 (PPI) 51
4-7 اسکن صفحه کلید 54
4-8 کنترل موتور پلهای 56
4-9 برنامة چراغ راهنما 57
4-9 ثابتها و آرایهها در زبان اسمبلی 59
فصل پنجم 61
میکروکنترلر 8051 61
5-1 بررسی اجمالی پایههای 8051 62
5-1-1 درگاه صفر 62
5-1-2 درگاه یک 63
5-1-3 درگاه دو 63
5-1-4 درگاه سه 63
5-1-5 PSEN 64
5-1-6 ALE 64
5-1-7 64
5-1-8 RST 64
5-1-9 ورودیهای نوسانساز 65
5-1-10 اتصالات تغذیه 65
5-2 سازمان حافظه 66
5-2-1 RAM همه منظوره 66
5-2-2 RAM بیت آدرس پذیر 66
5-2-3 بانک های ثبات 67
5-2-4 ثباتهای کاربرد خاص 68
5-3 دستیابی به حافظه کد و داده خارجی 70
5-4 روشهای آدرس دادن 71
5-4-1 آدرسدهی ثبات 71
5-4-2 آدرس دهی مستقیم 72
5-4-3 آدرس دهی غیر مستقیم 73
5-4-4 آدرس دهی فوری 73
5-4-5 آدرس دهی نسبی 74
5-4-6 آدرس دهی مطلق 74
5-4-7 آدرس دهی طولانی 75
5-4-8 آدرس دهی اندیس دار 75
5-5 انواع دستورالعملها 75
5-5-2 دستورالعملهای منطقی 76
5-5-3-1 RAM داخلی 77
5-5-3-2 RAM خارجی 77
5-5-3-3 جدولهای جستجو 78
5-5-4 دستورالعملهای بولی 78
5-5-5 دستورالعملهای انشعاب برنامه 79
5-6 تایمرها 79
5-6-1 ثبات حالت تایمر 80
5-6-2 ثبات کنترل تایمر 82
5-7 شروع به کار، توقف و کنترل تایمرها 83
5-8 عملیات درگاه سریال 85
5-8-1 حالت 1 85
5-8-2 حالت 2 86
5-8-3 حالت 3 86
5-8 وقفه ها 88
5-8-1 سازمان وقفه 88
5-8-2 فعال و غیر فعال کردن وقفه ها 88
5-8-3 تقدم وقفه ها 89
5-8-4 اجرای وقفهها 90
5-8-5 بیتهای پرچم وقفهها 90
5-8-6 بردارهای وقفه 91
فصل ششم 94
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 36
رفتارشناسی حیوانات اهلی
مقدمه:
در طول چندین هزار سال انسان شکارچی و مصرف کننده گوشت میباشد. انسان Homoerectus در 400 هزار سال قبل شکار و استفاده از آتش را برای پختن گوشت آغاز کرد. بر اساس یافته هایی در تانزانیا استراتژی شکار انسانهای اولیه بر اساس شناخت رفتار حیوان مورد مطالعه قرار گرفته، و آقای Leakey به عنوان نمود در این استراتژی میگوید اگر شکارچی در محدوده حدود 15 متری خرگوش یا حیوان دیگری باشد باید مستقیما و بلافاصله به سوی شکار هجوم برد. در این شرایط حیوانات کوچک در ابتدا در جای خود میخکوب میشوند سپس در فاصله 2 تا 3 متری شکارچی باید به سرعت به سوی چپ یا راست بچرخد. چون رفتار طبیعی فرار، حرکت سریع به یک جهت خواهد بود، اگر شکار و شکارچی هر دو به سوی چپ حرکت کنند شکارچی در بالای سر شکار خواهد بود و میتواند آن را با دست خالی بگیرد و یا آن را با یک سنگ مورد هدف قرار دهد. اگر شکارچی حدس درستی نزده باشد باید توقف کند، تغییر مسیر دهد و به دنبال حیوان بدود تا شاید موفق به گرفتن شکار گردد. این اولین استفاده انسانهای اولیه از رفتارشناسی حیوانات بود. انسانهای Homosupianse به مشاهده و بررسی رفتارها و خصوصیات حیوانات روی آوردند. چون هم به استفاده خوراکی آنها نیاز داشتند و هم مجبور بودند با شناخت رفتارهای تهاجمی خود را از خطر صیادان دور نگه دارند. شکارچیان دوره Paleolithic حدود 35 هزار تا 10 هزار سال قبل احتمالاً از آتش به منظور راندن شکارها به سوی صخرهها یا مکانهای بن بست استفاده میکردند. نقاشی های ماقبل تاریخ در فرانسه و اسپانیا جنبههای دیگری از ارتباط بین بشر و حیوانات خبر میدهد. این نقاشیها، حیواناتی را که برای مسابقات و سرگرمی مورد استفاده انسانها قرار میگرفتند و دورههای مختلف زندگی این حیوانات را به نمایش میگذارند و اولین گامهای استفاده از حیوانات به منظور پرورش و اهلی کردن آنها را نشان میدهد. گونههای که اهلی شدند به منظور تولید گوشت، شیر، تخممرغ و پشم مناسب بودند اما علاوه بر داشتن این صفات این گونهها دارای ویژگیهای رفتاریای بودند که اهلی سازی آنها را امکانپذیر مینمود.
* پتانسیل کاهش پاسخ ضدصیادی نسبت به انسان
* تهاجم کم نسبت به انسان
* تولید مثل کافی
از صفات اصلی به منظور اهلی سازی حیوانات بودند.
به منظور استفاده از این صفات، به اهلی سازی حیوانات از دورههای قدیم تاکنون اهلی کنندگان حیوانات و پرورش دهندگان آنها باید قادر به شناسایی و ارزیابی رفتارهای حیوانات باشند.
با آغاز قرن بیستم و افزایش نیازهای بشر، استفاده از حیوانات اهلی به سرعت گسترش پیدا کرد و به شکل صنعتی درآمد. نگهداری و پرورش متراکم حیوانات بخصوص در سالهای پس از 1970 سیستمهای پیشرفته پرورش گاو و طیور مورد استفاده قرار گرفت و مرتباً تعداد دام نگهداری شده در فضای محدود افزوده گردید. این شرایط باعث افزایش انتقال بیماریها و مشکلات پرورشی گردید و حیوانات مجبور به تطابق فیزیولوژیکی و تطابق رفتاری گردید. حیوانات میتوانند با محدودیتهای محیطی خود را تطبیق دهند و این تطابق در رفتارهای آنها قابل مشاهده است و دانش شناخت رفتارهای دامها تحت شرایط سیستمهای پرورشی متراکم به بهبود این سیستمهای مدیریتی کمک میکند.
بسیاری از مشکلات امروزه دامپروری با روشهای تغذیهای فیزیولوژیکی یا دامپزشکی قابل حل نیستند و نیاز به شناخت دقیق رفتارهای حیوان دارند. واژه اتولوژی به معنای مطالعه علمی رفتارهای حیوانات در شرایط طبیعی، اغلب برای مشاهده و توصیف جزئیات رفتاری به منظور شناخت نقش مکانیسمهای زیستی بکار میرود. مطالعه علمی رفتارهای حیوانات در طی 30 سال اخیر گسترش فوق العادهای داشته است. تکنیکهای جدید در رفتارشناسی در فیزیولوژی، گستره وسیعی از علم رفتارشناسی، از جمله بررسی تحریکها، کنترل حرکات، اثرات هورمونی، غرایز، رفتارهای حفظ جان، رفتارهای تولید مثلی و شناخت رفتارهای حیوانات اهلی برای افرادی که در دامپروری فعالیت میکنند یک ضرورت است.
رفتار و تولیدات حیوان:
کلیه افرادی که در صنعت دامپروری فعالیت میکنند مانند فروشندگان دام، مدیران واحدهای دامپروری، مسئولین جابهجایی دامها و طراحان لوازم و دستگاههای مورد استفاده در مصارف پرورش دام ضرورتاً باید با رفتار دامها آشنا باشند. این اطلاعات در طول سالیان گذشته با انجام تجربیات عملی در رفتارشناسی بسیار مهم است. بعنوان مثال رفتارهای تغذیهای یکی از موضوعات مهم برای مدیران واحدهای دامپروری میباشد. کنترل تغذیه، انتخاب نوع غذا یا مرتع و شناخت رفتارهای رقابتی بین دامها از عوامل مهم در تنظیم میزان دریافت خوراک و بهبود ضریب تبدیل میباشد.
رفتارهای تولید مثلی از عوامل مهم در کنترل تعداد دامهای گله میباشد. روشهای تولید مثلی از مهمترین روشهای تشخیص فحلی در گاو میباشد.
کار و بررسی بر روی تمایل به جفتگیری و عواملی که میل جنسی را تحت تاثیر قرار میدهند از اصول مدیریتی گلههای گوسفند، بز، گاوهای گوشتی و اسبها میباشند که در این گله ها افزایش میزان جفتگیری هدف مدیر واحد است.
هر دامی که در تولید نسل بعد موفق نشود یا تولد فرزند را به تاخیر اندازد باعث خسارت مالی به گله میشود. رفتارهای مادری و محافظت از برهها و گوسالهها نیز نقش مهمی را در حفظ نتاج و افزایش اندازه گله ایفا میکند. در مواقعی که دامها به صورت گلههایی متراکم در کنار یکدیگر قرار میگیرند، شناخت رفتارهای اجتماعی میتواند به تعیین تعداد دامهای نگهداری شده در هر بهاربند یا اصتبل یا سالن کمک میکند. اگر مدیریت مزرعه در مورد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تعریف فیزیولوژی گیاهی
فیزیولوژی گیاهی علم مطالعه اعمال گیاه و بخش های مختلف آن است. دامنه این علم بسیار وسیع است. برخی از مطالعات در زمینه فرآیندهایی است که در سلول رخ میدهد مثل فتوسنتز و تنفس. جنبه دیگر فیزیولوژی گیاهی مربوط به طرز کار بافت ها و اندامهای گیاهی می باشد. بعضاً عکس العمل گیاه به محیط پیرامون نیز جزو مباحث فیزیولوژی مطرح میباشد.
مباحثی از فیزیولوژی گیاهی
1 - جذب و دفع و انتقال آب
گیاه از زمانیکه به صورت دانه در داخل خاک قرار می گیرد تا رشد رویشی و در تمام مدت زندگی خود موادی را از محیط جذب و مواد را نیز با استفاده از ترکیبات اخذ شده از محیط، می سازد و در تمام این مراحل به شدت تحت تأثیر محیط پیرامون خود قرار می گیرد. عوامل محیطی نیز در کلیه پدیده های حیاتی گیاه مؤثر بوده و ضمناً بر مورفولوژی و آناتومی آن نیز تأثیر می گذارند.
اهمیت آب در گیاه
آب یک ماده حیاتی است و به عنوان ماده اولیه در پدیده فتوسنتز به مصرف می رسد. آب به عنوان محیطی برای انجام واکنشهای شیمیایی در گیاه مطرح بوده و نیز به عنوان یک حلال عمل می کند. مواد محلول از طریق آب از سلولی به سلول دیگر منتقل می شوند. همچنین آب عامل تورم در سلولهای گیاهی است که اصطلاحاً به این حالت تورگر Turger یا حالت تورژسانس گویند . این حالت مهمترین فاکتوری است که موجب ایستایی گیاهان علفی میشود. بخش مهمی از ترکیبات یک سلول فعال را آب تشکیل میدهد (حدود 95-80 % وزن تر سلولهای گیاهی از آب است). در حالیکه درسلولی با فعالیت کم، وزن آب خیلی کم است. مانند دانه ها که میزان آب سلول 10 – 5 % وزن تر سلول است. اگر آب سلولی را کاملاً از آن جدا کنیم، مواد آلی دومین ترکیبات فراوان سلول می باشند. این ترکیبات که از کربن، هیدروژن و اکسیژن تشکیل می شوند، توسط خود گیاه و با استفاده از مواد خام و اولیه ای که از محیط پیرامون گرفته می شود، ساخته می شوند. عناصر معدنی گروه دیگری از ترکیبات سازنده سلول گیاهی هستند که در مقایسه با ترکیبات آلی به مقدار جزئی در سلول ها وجود دارند. مواد معدنی یا به صورت محلول و یا به صورت بخشی از مولکولهای آلی (مثل منیزیوم در کلروفیل) در سلولهای گیاهی یافت می شوند. از میان همه ترکیباتی سازنده سلولهای گیاهی، آب از موادی است که به مقدار بسیار زیاد جذب گیاه شده و یا در طول روز در جریان عمل تعرق مقدار قابل توجهی از آن تلف می شود. از دست دادن آب گیاهان در جریان عمل تعرق انجام می گیرد. بخشی از آب نیز در شرایط مرطوب از طریق روزنه های آبی (هیداتودها) بصورت مایع به فضای بیرونی آزاد می شود که به آن تعریق گویند. از آنجاییکه پدیده تعرق، جذب آب و انتقال آن را کاملاً تحت تأثیر قرار میدهد، به همبن دلیل لازم است، به مکانیسم عمل تعرق پرداخته می شود.
دفع آب
پدیده تعرق Transpiration
منظور از تعرق از دست دادن آب به صورت بخار میباشد. برگ ها مهمترین اندام هایی هستند که عمل تعرق در آنها انجام میشود. اصولاً تعرق از سطح همه اندامهای گیاهی که در مجاورت هوا باشد، می تواند انجام شود. برگها به علت آنکه محل اصلی تجمع روزنه ها هستند، به عنوان مهم ترین اندام های تعرق کننده شناخته شده اند.
لایه کوتیکول نسبت به آب غیرقابل نفوذ است ولی این خاصیت مطلق نیست و به همین دلیل مقداری از آب از سطح کوتیکول برگها به هوا آزاد می شود. این پدیده را اصطلاحاً تعرق کوتیکولی یا تبخیر Evaporation گویند. بعلاوه مقداری بخار آب از محل عدسک ساقه گیاهان چوبی در اتمسفر منتشر می شود. که این پدیده تعرق عدسکی خوانده می شود.
بخش مهمی از آب از طریق روزنه های هوایی در طول روز به صورت بخار از سطح اندام های هوایی بویژه برگها تبخیر می شود که آن را تعرق روزنه ای گویند. شکاف های روزنه ای معمولاً حدود 1 % از تمام سطح برگ را تشکیل میدهند. این شکاف ها با فضاهای بین سلولی سلولهای کلرانشیم برگ در ارتباطند. فضاهای بین سلولی حدود 40 درصد حجم برگ را تشکیل میدهند. با وجوداینکه شکاف های روزنه ای درصد کوچکی از سطح برگ را تشکیل میدهند، ولی به علت ارتباطی که با فضاهای بین سلولی دارند، نقش مهمی در عمل تعرق گیاه دارند. این سلولها با تغییرات تورژسانسی که در آنها پبدا می شود، موجب باز و بسته شدن شکاف ها می شود و به این ترتیب این پدیده را تحت کنترل دارند. عمل تعرق طی دو مرحله انجام می شود. در مرحله نخست مولکولهای آب از دیواره سلولها در فضاهای بین سلولی آزاد می شوند. در مرحله دوم مولکولهای بخار آب از فضاهای بین سلولی و از طریق منفذ روزنه ها در اتمسفر پیرامونی گیاه انتشار می یابد.
برگ ساختمان بسیار سستی دارد و فضاهای بین سلولی بخش مهمی از حجم برگ را تشکیل می دهند. سلولهای ساختمانی برگ، انباشته از آب می باشند. مولکولهای آب در این سلولها در داخل واکوئل ها قرار داشته و واکوئل بخش مهمی از سیتوپلاسم را تشکیل می دهد. مولکولهای آب به دیواره سلولی نفوذ کرده و در نتیجه اتمسفر داخلی برگ در اثر مرطوب بودن دیواره ها، انباشته از بخار آب می شود. معمولاً اتمسفر پیرامونی برگ نسبت به اتمسفر داخلی خشکتر است. بنابراین مولکولهای بخار آب با پدیده انتشار به سهولت از روزنه ها در فضای پیرامونی منتشر می شوند. این پدیده را اصطلاحاً تعرق گویند.
هنگامیکه مولکولهای آب از فضاهای درونی برگ طی پدیده انتشار در فضای پیرامونی آزاد می شود. طبیعتاً فضای داخلی برگ تا حدودی خشک می شود. یعنی مولکولهای آب از دیواره های مرطوب سلولهایی که فضاهای داخلی برگ را مفروش می کنند، تبخیر شده و موجب خشک شدن جزئی دیواره ها می شوند. هنگامیکه دیواره ها آب خود را به این ترتیب از دست بدهند، آب مورد نیاز خود را از سیتوپلاسم و واکوئل دریافت می کنند.
سلولی که آب خود را از دست دهد، غلظت مواد محلول در آن بالا می رود و این سلول آب از دست رفته را با پدیده اسمز از سلولهای مجاور بدست می آورد. این پدیده از سلولی به سلول دیگر ادامه پیدا می کند و در نهایت آب مورد نیاز از انتهای پر از آب رگبرگها دریافت می شود. رگبرگها در داخل پهنک برگ پراکنده بوده و سلولهای کلرانشیم برگ ها معمولاً به اندازه 2 تا 3 سلول از انتهای پر آب رگبرگها فاصله دارند. به این ترتیب در جریان تعرق، آب از رگبرگها به سلولهای پارانشیم برگ و از آنجا به فضای بین سلولی منتشر می شود و از طریق روزنه به فضای پیرامونی آزاد میشود.
مقدار آبی که گیاه در جریان تعرق از دست میدهد، بسیار قابل توجه است. حدود 98 % آب جذب شده در جریان عمل تعرق از دست میرود. پس گیاه لازم است تا بطور دائم آب مورد نیاز خود را از محیط پیرامون تأمین نماید.
جذب آب
جذب آب در گیاهان توسط تارهای کشنده ریشه ها صورت می گیرد. تارهای کشنده سطح جذب ریشه را تا 10 برابر افزایش میدهند.ریشه بطور قابل توجه در خاک گسترش داشته و نیاز گیاه به آب و املاح را برآورده می سازد. علاوه بر این گیاهان برای دریافت مؤتر آب در شرایط ویژه، سازگاری های خاصی را از خود نشان میدهد. بطور مثال ریشه گیاهان در نواحی خشک، ریشه ها ممکن است به شدت سطحی و گسترده شده و یا در لایه های مختلف و عمیق خاک نفوذ کنند تا خود را به سفره های آب زیرزمینی برسانند.
جذب آب توسط اندامهای هوایی گیاه ناچیز است ولی در برخی از گیاهان مثل خزه ها و گیاهان آبزی، اندامهای هوایی مقادیر قابل توجهی آب جذب می شوند. برخی از گیاهان بر روی سایر گیاهان بدون هیچ گونه ارتباط غذایی به سر برده و اپی فیت Epiphyte نامیده می شوند (مثل ارکیده ها). در این گیاهان ریشه های مخصوصی به نامroots Velamen وجود دارد که دارای اپیدرم مطبق بوده و سلولهای اپیدرم، سلولهای مرده ای بوده و در هوای مرطوب انباشته از آب می باشند. در گیاهان چوبی، بخش مهمی از آب توسط عدسکهای موجود در ریشه تامین می شود. در گیاهان فاقد تارهای کشنده نیز (مثل مخروطیان و درخت بلوط)، گیاهان با برخی از قارچها (مایکوریزها Mycorrhiza) همزیست شده و آب مورد نیاز خود را تأمین می کنند.
عوامل مؤثر در جذب آب
(بدون در نظر گرفتن شرایط خاک و سیستم ریشه ای)
1 – نیروی کشش یا مکش برگ
بدنبال عمل تعرق، یک نوع فشار منفی در آوندها بوجود می آید. به عبارت دیگر نیروی مکش در برگها ایجاد می شود. گیاه در اثر این نیرو قادر است حتی در صورت فقدان ریشه ها آب مورد نیاز خود را از محیط اخذ کند. به این ترتیب آب از ریشه ها تا آخرین قسمتهای هوایی، انتقال می یابد. نیروی مکش برگ به قدری مهم و مؤثر است که بر نیروی جاذبه زمین و نیروی مقاومتی که از طرف دیواره سلولهای گزیلمی در مقابل جریان آب ایجاد می شود (نیروی چسبندگی)، غلبه می کند.
2 – نیروی اسمزی تارهای کشنده ریشه
این نیرو در شرایط عادی بیشتر از نیروی اسمزی محلول خاک است (نیروی اسمزی محلول خاک حدود 2/0 اتمسفر است). بنابراین مولکولهای آب می توانند با پدیده اسمز از کم تراکم (خاک) به محیط پرتراکم (تارهای کشنده) جریان پیدا کند. مکانیسم مقدماتی ورود آب در ریشه از قوانین ساده فیزیکی و شیمیایی تبعیت می کند. اگر سلولی که در محیط هیپوتونیک (غلظت محیطی کمتر از سلول) قرار گیرد، مولکولهای آب از محیط کم تراکم (رقیق) به محیط پرتراکم (غلیظ) با پدیده اسمز جریان می یابند. وقتی که سلول به این ترتیب آب جذب می کند به صورت متورم در می آید و در نتیجه فشاری در داخل آن ایجاد می شود که اصطلاحاً فشار تورژسانسی است و در نتیجه از طرف پروتوپلاسم سلول به دیواره های سلول فشار وارد آورده و در مقابل دیواره های سلولی نیز برای مقابله با آن فشاری در جهت عکس به طرف سلول اعمال می کند که آنرا فشار غشایی می خوانند. وقتی این دو فشار با هم برابر شوند، اصطلاحاً گوییم که سلول در حالت تورژسانس کامل است. در هر صورت به تفاضل فشار اسمزی سلول و فشار غشایی، نیروی مکش اطلاق می شود. مقدار آبی که وارد سلول گیاهی می شود، متناسب با نیرو مکش است. بعلاوه نیروی اسمزی ریشه از منطقه تار کشنده تا داخلی ترین لایه های پوست به تدریج اقزایش می یابد، در محل آندودرم مشاهده می شود که نیروی اسمزی به یکباره کاهش می یابد که از آن منطقه به بعد (تا داخل آوندهای چوبی) کاهش نیروی اسمزی وجود دارد. بنابراین ورود مولکولهای آب را از تارهای کشنده و در لایه های داخلی پوست ریشه تا آندودرم به راحتی می توان با پدیده اسمز توجیه کرد.
جزوه ی بی نظیر جمع بندی درس دیفرانسیل استاد مهربان در 110 صفحه
نمونه 1
نمونه 2
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 56 صفحه
قسمتی از متن .doc :
سنگ شناسی
(کلیات سنگهای رسوبی، آذرین و دگرگونی)
گروه مهندسی معدن
دانشگاه آزاد اسلامی اردکان
تهیه:
علی شکاری فرد
سنگهای آذرینIgneous Rocks
- بافت در سنگهای آذرین
بافت سنگهای آذرین به اندازه، شکل، چگونگی قرار گرفتن و رابطه فیزیکی کانیهای موجود در سنگ اشاره می کند. برخی سنگها از بلورهای بسیار دانه درشت ساخته شده اند ، بلورهای سازنده برخی دیگر بسیار ریز بوده و گروهی مخفی بلور و یا فاقد بلور می باشند. به طور کلی سنگهای آذرین دارای یکی از بافتهای درشت بلور، ریز بلورو یا شیشهای هستند.
بافت پورفیری: بافت پورفیری یکی از معمولیترین و فراوانترین بافتهای سنگهای آتشفشانی (ولکانیک) است. در این سنگها بلورهای درشت در یک زمینهی ریزدانه و یا شیشهای قرارگرفتهاند. این اختلاف اندازهی بین بلورها و زمینه سنگ ناشی از تغییر شرایط تبلور ماگما است. بلورهای درشت در اعماق زمین به آرامی شکل میگیرند و در اثر خروج ناگهانی مواد مذاب و سردشدن سریع آن در سطح زمین، زمینه ی ریزبلور یا شیشهای شکل میگیرد. این بافت معمولاً در سنگهای آتشفشانی، دایکها، سیلها، و یا تودههای نفوذی کوچک دیده میشود.
بافت درشت بلور یا فانریتیک: در اثر انجماد آرام مواد مذاب در اعماق زمین، بلورها فرصت کافی برای رشد پیدا می کنند و گاهی طولشان به چندین سانتی متر نیز می رسد. این نوع بافت فاقد بخش شیشهای و غیر متبلور بوده و کانیهای سازنده آن دارای شکل بلورشناسی مشخصی هستند. بافتهای درشت بلور انواع مختلفی چون بافت دانهای، بافت پگماتیتی ، بافت کروی و ... دارند.
بافت ریز بلور یا آفانیتیک: این نوع بافت مخصوص سنگهای آذرین بیرونی (آتشفشانی)، دایکها، سیلها و سطح خارجی تودههای نفوذی است. در این نوع بافت که در اثر انجماد سریع ماگما پدید آمده است گاهی بلورهای دانه ریز با چشم غیر مسلح قابل تشخیص نمیباشند. از انواع بافت ریز بلور میتوان به بافت دانهای ریز بلور اشاره کرد که مشخصات بافت دانهای درشت بلور را در مقیاس کوچکتر دارا میباشد. در این نوع بافتها فضای بین بلورها را شیشه و یا خمیرهای با بلورهای بسیاردانه ریز پر نموده است.
بافت شیشهای Hyaline: در این نوع بافت تقریبا تمامی سنگ غیر متبلور و شیشهای است. این بافت بیانگر سرد شدن بسیار سریع ماگما است و در ماگماهای بازالتی بیشتر از ماگماهای اسیدی و خنثی دیده میشود.
- شکل و ساخت تودههای ماگمایی
مواد آتشفشانی بر اساس انجماد در اعماق و یا سطح زمین اشکال متنوعی پدید میآورند. تودههای آذرین بیرونی عمدتاً مخروط آتشفشانی، گدازه و مواد تخریبی یا آذرآواری را ایجاد میکنند. تودههای آذرین درونی نسبت به سنگهای اطراف خود ( سنگهای درونگیر) اشکال متفاوتی ایجاد مینمایند که بر حسب وضعیت نسبت به لایهبندی سنگهای رسوبی و یا شیستوزیته ( تورق ) سنگهای دگرگونی مجاور خود به دو دستهی تودههای نفوذی همشیب و دگرشیب یا متقاطع تقسیم میگردند.
- باتولیت Batholithe Bothos : به معنی عمیق و lithos به معنی سنگ می باشد. باتولیتها توده های آذرین نفوذی بسیار بزرگی هستند که وسعتی بالغ بر 100 کیلومتر مربع را اشغال می کنند. با افزایش عمق، وسعت باتولیتها افزایش می یابد و در زیر آنها مواد رسوبی دیده نمی شود. حجم ماگمای سازنده این توده ها به قدری زیاد است که انجماد کامل آن گاهی میلیونها سال به طول می انجامد. توده های کوچک باتولیت که وسعتی کمتر از 100 کیلومتر مربع داشته باشند، استوک خوانده می شوند که استوک سرچشمه که عامل اصلی کانی سازی مس است از مثالهای معروف آن است.
دایک dike: تودههای نفوذی لایهای شکل که طبقات دربرگیرندهی خود را قطع میکنند و نسبت به آنها به صورت زاویه دار قرار میگیرند(قطع لایه بندی). ضخامت دایک بین چند سانتیمتر تا چندین متر و طول آن ممکن است به دهها کیلومتر برسد. به دلیل مقاومتر بودن جنس این تودهها نسبت به سنگهای اطرافشان، پس از فرسایش به صورت دیوارهای دیده میشوند. مدت انجماد کامل ماگما در دایکهای سطحی به چند روز و در دایکهای عمیق به صدها سال میرسد.
لاکولیت : در اثر تزریق مواد به درون لایههای رسوبی اشکالی شبیه به عدسی پدید میآید به گونهای که سطح محدب آن به سمت بالا و سطح مسطح آن به سمت پایین قرار میگیرد. این اشکال را که با سنگهای درونگیر خود هم شیب بوده و ممکن است قطرشان به چندین کیلومتر و ضخامتشان به یک کیلومتر برسد لاکولیت نامیده میشوند. لاکولیتها نسبت طول به ضخامت کمتر از 10 بوده و طبقات رویی آنها معمولاً گنبدی شکل هستند.
لوپولیت lopolith: تودههای نفوذی پیاله مانندی که به صورت همشیب با طبقات درونگیر خود ایجاد میشوند و سطح بالای آنها مقعر و سطح زیرینشان محدب است. گاهی قطر لوپولیتها به صد کیلومتر و ضخامت آنها به 1 کیلومتر نیز میرسد.
فاکولیت phacolite: فاکولیتها تودههای نفوذی هم شیبی هستند که لولای چین و فضای بین طبقات چین خورده را پر می کنند و در قله تاقدسیها و یا قعر ناودیسها دیده می شوند.
سیل :sill تودههای نفوذی با ضخامت کم و به صورت صفحهای هستند که به موازات طبقات رسوبی یا شیستوزیته ( تورق) سنگهای دگرگونی تزریق شدهاند. سیلها، بافت متراکم و بدون حفره داشته و از نظر اندازهی بلورهای سازنده دارای ساخت یکنواخت میباشند. سن این لایهها همواه از سنگهای درونگیرشان کمتر است و به کمک این مشخصه میتوان آنها را از گدازهها که تنها از لایههای زیرین خود جوانترند تشخیص داد. نسبت طول به ضخامت در سیلها بیشتر از 10 میباشد.
- مشخصات ماگما
ترکیب : ماگما از عناصرSi, Al , Ca, Na, K, Fe, Mg, H, O تشکیل شده است. مهمترین ترکیبات موجود در ماگما AL2o3,Sio2,H2o,Cao میباشند. سنگهای آذرین درونی نمیتواند معرف خوبی برای ترکیب شیمیایی ماگما باشند چون کانیهای مختلف بسته به نقطه انجماد خود در مراحل مختلف از ماگما جدا میشوند و سنگهای متفاوتی را تشکیل می دهند. به همین خاطرنماینده و نشانگر قسمت خاصی از ماگما میباشد ولی اگر گدازه به سرعت سرد شود در این حالت مراحل تفریق ماگما صورت نگرفته و این دسته سنگها به ترکیب واقعی ماگما نزدیکتر هستند. با بررسی این دسته گدازهها آنها را به سه دسته کلی که 45 تا 75 درصد وزنی آنها را سیلیس تشکیل میدهند تقسیم کردهاند.
1) ماگمای بازالتی (ماگمای بازیک ) 2) ماگمای آنذریتی (ماگمای حد واسط) 3)ماگمای ریولیتی (ماگمای اسیدی)
گازهای محلول در ماگما در حدود 5% ماگما را تشکیل میدهند. تعیین نوع و مقدار واقعی آنها بسیار مشکل است ولی میتوان مهمترین آنها را، بخار آب همراه با دیاکسیدکربن دانست که 90% گازهای خروجی آتشفشانها را تشکیل میدهد. از جمله این گازها در ماگما ازت، کلر، گوگرد و آرگون میباشند. از مطالعات به عمل آمده در مورد منشاء بخارات آب ماگما چنین برداشت میشود که تمام بخار آب خارج شده از آتشفشان به صورت محلول در ماگما نبوده بلکه مقداری از آن از تبخیر آبهای زیرزمینی در نتیجه حرارت ناشی از ماگما حاصل شده است.
دما : دما در ماگمای گرانیتی(اسیدی) و بازالتی(بازی) متفاوت است. دمای ماگما از 800 تا 1200 درجه متغیر میباشد. دمای ماگمای بازالتی از ماگمای گرانیتی بیشتر است.