لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
مدیریت در بحران (تحلیلى از جنگ خندق)
دکتر علیمحمد ولوى *
پژوهشى موردى در مدیریت پیامبر اکرم(ص) در غزوه احزاب
زندگى رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نکاتى است که اگر با نگاهى نو به آن توجه شود، بسیارى از خط مشىها و سیاستهاى اصولى در حوزههاى مختلف علمى، معرفتى، اجتماعى، سیاسى، دفاعى و... شناسایى خواهد شد. بررسى دقیق و همه جانبه ابعاد مختلف زندگى این بزرگان، مخصوصا با شیوههاى جدید و بابهرهگیرى از آخرین دستاوردهاى علمى، از ضرورتهاى جوامع اسلامى است.
یکى از حساسترین و سرنوشتسازترین حوادث صدر اسلام، غزوه احزاب است. مورخان، این غزوه را بیشتر از آن جهتبا اهمیت مىدانند که آخرین صحنه تهاجم دشمن به نیروهاى اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعى مسلمین بود. اما آنچه کمتر در منابع تاریخى مورد توجه قرار گرفته، مدیریت این حادثه سرنوشتساز و مهم است.
مدیریت پیامبر اکرم(ص) در جریان این غزوه ابعاد مختلفى دارد. در مقاله حاضر کوشش شدهاست، در حد امکان یکى از اقدامات مدیریتى پیامبراکرم(ص) در جریان یکى از تدابیر آن حضرت یعنى «حفرخندق» مورد بحث و بررسى قرار گیرد. البته مقاله حاضر به مدیریتى که رسول الله(ص) در جریان حفر خندق اعمال فرمودند محدود نمىشود، بلکه موضوع اداره و بهرهگیرى کامل از این اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مىگیرد.
طرح مسئله
مسلمین پس از اطلاع از آغاز تهاجم قریش، حداکثر هشت روز فرصت داشتند تا نسبتبه انجام هرگونه اقدام تدافعى تصمیمگیرى کنند.
تصمیم پیامبر(ص) به حفر خندق یکى از بهترین نمونههاى تصمیمگیرى شجاعانه است. خندقى به طول حداقل پنج کیلومتر با عرض تقریبى هفت تا ده متر و عمق حداقل سهمتر، مستلزم حجم عظیمى از خاکبردارى است، در حالى که تمام نیرویى که در اختیار پیامبر(ص)بود به سه هزار نفر نمىرسید. حال این سؤال مطرح است که چه مدیریتى اعمال شد که توانستبا وجود همه محدودیتها این اقدام کم نظیر را انجام دهد و به نتیجه مطلوب برساند؟
تصویر اجمالى حادثه
غزوه احزاب بنابر قول مشهور در شوال سال پنجم هجرى (1) و در ناحیه شمال و غرب مدینة النبى واقع شد. قرآن مجید در چهار سوره و در قریب 22 آیه به مسائل مختلف این جنگ اشاره کردهاست. (2)
سپاه مشرکین از سه لشکر به ترتیب زیر تشکیل شدهبود:
1- لشکر قریش و همپیمانانش به رهبرى ابوسفیان بن حرب، که فرماندهانى چون خالدبنولید، عکرمة بن ابوجهل، عمروعاص، صفوانبن امیه و عمروبن عبدود در آن شرکت داشتند. مجموعه نیروهاى تحت فرماندهى ابوسفیان - با احتساب بنىسلیم - 4700 نفر بودند که بیش از 300 اسب و 1500 شتر به همراه داشتند. (3) این نیروها پس از نزدیک شدن به مدینه در محلى موسوم به «رومة» مستقر شدند.
2- لشکر غطفان و همپیمانان آنها از قبایل نجد، به فرماندهى «عیینة بن حصن فزارى» و مسعود بن رخیله و حارث بن عوف جمعا به استعداد 1800 نفر، که در نزدیکى «احد» اردو زدند و تعداد 300 اسب همراه این لشکر بود. (4)
3- بنى اسد به فرماندهى طلیحهبن خویلد اسدى، همچنین یهودیان بنىنضیر که قریش را همراهى مىکردند و نقش آنها بیشتر تقویت فکرى و روحى این حرکت نظامى بود. یهودیان بنىقریظه هم با شکستن پیمان، متحد احزاب محسوب مىشدند. اکثر مورخان تعداد نفرات احزاب را مجموعا ده هزار نفر گفتهاند. (5) اما این عدد به نظر اندکى اغراقآمیز مىرسد. احتمالا مجموع سپاه قریش و متحدانش از حدود 8000 نفر متجاوز نبودهاست.
امتیاز عمده سپاه احزاب که تا آن زمان در منطقه حجاز کم نظیر بود، برخوردارى از سواره نظامى با حداقل 600 اسب بود که برترى کامل آنان بر نیروهاى اسلام را تضمین مىکرد. به احتمال قریب به یقین، نگرانى عمده مسلمین از همین بخش سپاه احزاب بوده است. طبعا اولین اقدام مؤثر سپاه اسلام هم باید به نحوى طراحى مىشد که بتواند سواره نظام دشمن را زمین گیر و بىاثر کند.
موقعیت مسلمانان
بنا به روایت ابن اسحاق، تعداد نفرات سپاه اسلام در جریان غزوه خندق 3000 نفر بودهاست. (6) به نظر مىرسد که این قول اندکى خوشبینانه و همراه با اغراق باشد. احتمالا این رقم با احتساب نوجوانان و جوانان و همچنین همراهى کراهتآمیز برخى از منافقین است. لازم به ذکر است که تعداد اسبهاى مسلمین در غزوه خندق سى و چند اسب بودهاست. (7)
بنا به گفته واقدى چهار روز پس از حرکت قریش از مکه، سواران خزاعه خبر حرکت احزاب را به پیامبراکرم(ص) رساندند. (8) فاصله میان مکه و مدینه براى سپاهى که با ساز و برگ جنگى حرکت مىکرد، ده تا دوازده روز راه بودهاست. بنابراین پیامبر اکرم(ص) و مسلمین تنها شش تا هشت روز براى اتخاذ هرگونه تدبیر و تصمیمى فرصت داشتهاند.
وضعیت عمومى مدینه و روحیه مسلمین
در هر اقدام اجتماعى، سیاسى و نظامى، علاوه بر رهبرى، باید به دو رکن دیگر توجه شود:
1- وضعیت و شرایط عمومى جامعه: شرایط ساختارى هر جامعه و نحوه ارتباط و مناسبات افراد و کانونهاى مختلف اجتماعى متناسب با شرایط هر جامعه، در روند تحولات اجتماعى نقش تعیین کنندهاى دارد. گسستگى یا همبستگى اجتماعى، که در جامعه آن روز مدینه به کیفیت تعامل قدرتهاى قبیلهاى حاضر در شهر بستگى داشت، از جمله عوامل مؤثر در همبستگى یا گسستگى نیروهاى درونى شهر به حساب مىآمد. تدابیرى که از قبل اندیشیده شده بود، شرایط مطلوب این همبستگى را فراهم کردهبود. انعقاد پیماننامه عمومى مدینه، عقد اخوت، و بناى مسجد جهت ایجاد انسجام در فعالیتهاى مختلف جامعه از جمله اقداماتى بود که پیامبراکرم(ص) جهت تحقق شرایط وحدت اجتماعى اندیشیدهبودند.
2- وضعیت نیروى انسانى: نیروى انسانى رکن اصلى در هر اقدام مدیریتى است. عواملى چون کمیت و آمار نیروهاى در اختیار، شرایط روحى نیروها، ارتباط درونى نیروها، نحوه و چگونگى تنظیم رابطه مدیران ستادى و نیروهاى در صف، عواملى هستند که مىتوانند در زمینهسازى موفقیتیا عدم موفقیتیک اقدام اجتماعى یا نظامى تاثیر گذار باشد. در صورت تحقق شرایط مطلوب نسبتبه دو عامل فوق، نفش رهبرى و مدیریتبه عنوان عامل هماهنگى و بهرهبردارى از شرایط اجتماعى مناسب و نیروى انسانى آماده، موضوعیتخواهدیافت.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 58
مدیریت در بحران (تحلیلى از جنگ خندق)
دکتر علیمحمد ولوى *
پژوهشى موردى در مدیریت پیامبر اکرم(ص) در غزوه احزاب
زندگى رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نکاتى است که اگر با نگاهى نو به آن توجه شود، بسیارى از خط مشىها و سیاستهاى اصولى در حوزههاى مختلف علمى، معرفتى، اجتماعى، سیاسى، دفاعى و... شناسایى خواهد شد. بررسى دقیق و همه جانبه ابعاد مختلف زندگى این بزرگان، مخصوصا با شیوههاى جدید و بابهرهگیرى از آخرین دستاوردهاى علمى، از ضرورتهاى جوامع اسلامى است.
یکى از حساسترین و سرنوشتسازترین حوادث صدر اسلام، غزوه احزاب است. مورخان، این غزوه را بیشتر از آن جهتبا اهمیت مىدانند که آخرین صحنه تهاجم دشمن به نیروهاى اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعى مسلمین بود. اما آنچه کمتر در منابع تاریخى مورد توجه قرار گرفته، مدیریت این حادثه سرنوشتساز و مهم است.
مدیریت پیامبر اکرم(ص) در جریان این غزوه ابعاد مختلفى دارد. در مقاله حاضر کوشش شدهاست، در حد امکان یکى از اقدامات مدیریتى پیامبراکرم(ص) در جریان یکى از تدابیر آن حضرت یعنى «حفرخندق» مورد بحث و بررسى قرار گیرد. البته مقاله حاضر به مدیریتى که رسول الله(ص) در جریان حفر خندق اعمال فرمودند محدود نمىشود، بلکه موضوع اداره و بهرهگیرى کامل از این اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مىگیرد.
طرح مسئله
مسلمین پس از اطلاع از آغاز تهاجم قریش، حداکثر هشت روز فرصت داشتند تا نسبتبه انجام هرگونه اقدام تدافعى تصمیمگیرى کنند.
تصمیم پیامبر(ص) به حفر خندق یکى از بهترین نمونههاى تصمیمگیرى شجاعانه است. خندقى به طول حداقل پنج کیلومتر با عرض تقریبى هفت تا ده متر و عمق حداقل سهمتر، مستلزم حجم عظیمى از خاکبردارى است، در حالى که تمام نیرویى که در اختیار پیامبر(ص)بود به سه هزار نفر نمىرسید. حال این سؤال مطرح است که چه مدیریتى اعمال شد که توانستبا وجود همه محدودیتها این اقدام کم نظیر را انجام دهد و به نتیجه مطلوب برساند؟
تصویر اجمالى حادثه
غزوه احزاب بنابر قول مشهور در شوال سال پنجم هجرى (1) و در ناحیه شمال و غرب مدینة النبى واقع شد. قرآن مجید در چهار سوره و در قریب 22 آیه به مسائل مختلف این جنگ اشاره کردهاست. (2)
سپاه مشرکین از سه لشکر به ترتیب زیر تشکیل شدهبود:
1- لشکر قریش و همپیمانانش به رهبرى ابوسفیان بن حرب، که فرماندهانى چون خالدبنولید، عکرمة بن ابوجهل، عمروعاص، صفوانبن امیه و عمروبن عبدود در آن شرکت داشتند. مجموعه نیروهاى تحت فرماندهى ابوسفیان - با احتساب بنىسلیم - 4700 نفر بودند که بیش از 300 اسب و 1500 شتر به همراه داشتند. (3) این نیروها پس از نزدیک شدن به مدینه در محلى موسوم به «رومة» مستقر شدند.
2- لشکر غطفان و همپیمانان آنها از قبایل نجد، به فرماندهى «عیینة بن حصن فزارى» و مسعود بن رخیله و حارث بن عوف جمعا به استعداد 1800 نفر، که در نزدیکى «احد» اردو زدند و تعداد 300 اسب همراه این لشکر بود. (4)
3- بنى اسد به فرماندهى طلیحهبن خویلد اسدى، همچنین یهودیان بنىنضیر که قریش را همراهى مىکردند و نقش آنها بیشتر تقویت فکرى و روحى این حرکت نظامى بود. یهودیان بنىقریظه هم با شکستن پیمان، متحد احزاب محسوب مىشدند. اکثر مورخان تعداد نفرات احزاب را مجموعا ده هزار نفر گفتهاند. (5) اما این عدد به نظر اندکى اغراقآمیز مىرسد. احتمالا مجموع سپاه قریش و متحدانش از حدود 8000 نفر متجاوز نبودهاست.
امتیاز عمده سپاه احزاب که تا آن زمان در منطقه حجاز کم نظیر بود، برخوردارى از سواره نظامى با حداقل 600 اسب بود که برترى کامل آنان بر نیروهاى اسلام را تضمین مىکرد. به احتمال قریب به یقین، نگرانى عمده مسلمین از همین بخش سپاه احزاب بوده است. طبعا اولین اقدام مؤثر سپاه اسلام هم باید به نحوى طراحى مىشد که بتواند سواره نظام دشمن را زمین گیر و بىاثر کند.
موقعیت مسلمانان
بنا به روایت ابن اسحاق، تعداد نفرات سپاه اسلام در جریان غزوه خندق 3000 نفر بودهاست. (6) به نظر مىرسد که این قول اندکى خوشبینانه و همراه با اغراق باشد. احتمالا این رقم با احتساب نوجوانان و جوانان و همچنین همراهى کراهتآمیز برخى از منافقین است. لازم به ذکر است که تعداد اسبهاى مسلمین در غزوه خندق سى و چند اسب بودهاست. (7)
بنا به گفته واقدى چهار روز پس از حرکت قریش از مکه، سواران خزاعه خبر حرکت احزاب را به پیامبراکرم(ص) رساندند. (8) فاصله میان مکه و مدینه براى سپاهى که با ساز و برگ جنگى حرکت مىکرد، ده تا دوازده روز راه بودهاست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 76
جنگ جهانی
آغاز جنگ جهانی اول با حضور کشورهای روس، فرانسه و انگلیس به نام « دول متفق» و کشورهای اتریش و آلمان به عنوان « دول محور» و پیوستن عثمانی، ایتالیا و ژاپن به گروههای متخاصم با یکدیگر، جهان را درگیر محاربهای بزرگ و خانمانسوز کرد که ایران آن روزگار را هم به مناسبت موقعیت ژئوپولتیکی دور از معرکه نگذاشت. با وجود آنکه ایران در زمانه سلطنت احمدشاه قاجار و صدارت میرزاحسن مستوفیالممالک بیطرفی 1 خود را به دول متخاصم اعلام کرد اما نیروهای درگیر در جنگ این بیطرفی را عملاَ و مکرراَ نقض کردند و از این رهگذر خسارات فراوانی به کشور وارد آمد.
به دنبال آغاز جنگ در ژوئیه 1914م، عثمانیها به بهانه آنکه روسها آذربایجان را اشغال کردهاند، با ارائه یادداشتی به دولت ایران، نقض نکردن بیطرفی کشورمان را موکول به بیرون رفتن روسها از آذربایجان کردند. تلاش دولتمردان ایران به منظور بیرون راندن روسها که از چند سال پیش از شروع جنگ، بخشهایی از شمال کشور را به اشغال خود درآورده بودند به نتیجهای نرسید و آنها به بهانه حفظ جان اتباع خود در ایران، نیروهای خود را از آذربایجان و سایر نواحی اشغالی خارج نکردند و ایران همچنان به علت ضعف نیروهای نظامی خود ناگزیر به تحمل حضور بیگانگان و تجاوزات آنان در خاک خود شد. هر چند دلایل عمده و ریشهای این اقامت مشکلساز نیروهای بیگانه را در قرارداد 1907 و اولتیماتوم روسیه به ایران در مسئله اخراج مورگان شوستر آمریکایی، مستشار مالی، و پس از آن در قرارداد سرّی 1915 باید جست. در نوشتار حاضر سعی بر آن است تا به شرح گذرای مانیفست دیپلماسی ایران در خلال جنگ جهانی اول و بررسی نقض بیطرفی، اوضاع سیاسی، اجتماعی و رقابت روس و انگلیس در ایران پرداخته شود.
نقض بیطرفی و اشغال ایران
در قرن اخیر، میهنمان دو مرتبه به اشغال آشکار قوای اجنبی درآمد. پیآمد وقوع دو جنگ جهانی اول و دوم، به رغم اعلان بیطرفی دولت ایران، این بیطرفی به کار نیامد و به هیچ وجه مورد توجه نیروهای انگلیس و روس واقع نشد و بیطرفی ایران به دلایل واهی نقض شد. جنگ جهانی اول در 28 ژوئیه 1914 تقریباَ هشت روز پس از تاجگذاری احمدشاه آغاز شد. این رویارویی نظامی که در ابتدا به مثابه تصفیه حساب میان قدرتهای طراز اول اروپا تلقی میشد، دامنه گستردهای یافت. در ابتدا اتریش – هنگری به صربستان اعلام جنگ داد. روسیه قوای خود را در مرزهای اتریش – هنگری و متحد این امپراتوری، آلمان ، متمرکز کرد. آلمان در یکم اوت به متحد روسیه، فرانسه، اعلان جنگ داد و در 3 اوت طبق نقشه شلایفن بخشی از بلژیک را تسخیر کرد. بریتانیا در 4 اوت به آلمان اعلان جنگ داد. در نوامبر 1914 ترکیه عثمانی متحد جنگی آلمان و اتریش شد و در اکتبر 1915 بلغارستان نیز به آنان پیوست. ژاپن (اوت 1914)، رومانی (ژوئیه 1916) و ایتالیا (مه 1915) به متفقین پیوستند و ایالات متحده در آوریل 1917 به آلمان اعلان جنگ داد و سرانجام با اعلان آتش بس آلمان در 11 نوامبر 1918 جنگ جهانی اول پایان یافت. 2
اما در ایران به گاه وقوع جنگ، صفحات شمالی و شمال غرب کشور زیر سلطه قشون روس قرار داشت. قوای روس در شهرهای آذربایجان، اردبیل، قزوین و انزلی، حضور نامشروع داشتند و بخشهایی از جنوب کشور از جمله بوشهر و بندر لنگه نیز در اشغال نیروی انگلیس بود.
در پی آغاز جنگ جهانی اول، ایران مشی بیطرفی اتخاذ کرد و فرمان احمدشاه مبنی بر اعلان بیطرفی دولت در 12 ذیحجه 1332ق صادر شد.
نظر به اینکه در [ا] ین اوقات متأسفانه بین دول اروپ نایره جنگ مشتعل است و ممکن است این محاربه به حدود مملکت ما نزدیک شود و نظر به اینکه روابط ودادیه ما بحمدالله با دول متخاصمه برقرار است برای اینکه عموم اهالی از نیات مقدسه ما در حفظ و صیانت این روابط حسنه نسبت به دول متحاربه مطلع باشند امر و مقرر میفرماییم که جناب مستطاب اجل اشرف افخم اکرم مهین دستور معظم مستوفیالممالک، رئیس الوزرا و وزیر داخله فرمان ملوکانه را به فرمانفرمایان و حکام و مأموران دولت ابلاغ دارند که دولت ما در این موقع مسلک بیطرفی را اتخاذ و روابط دوستانه خود را با دول متخاصمه کماکان حفظ و صیانت مینماید و به این لحاظ مأموران دولت را باید متوجه نمایند که نباید وجهاَ منالوجوه براَ و بحراَ کمک به همراهی و یا ضدیت هر یک از دول متخاصمه نموده و یا اسلحه و ادوات حربیه برای یکی از طرفین تدارک و یا حمل کنند و باید از طرفداری با هر کدام از دول متحاربه پرهیز و احتراز نموده، مسلک بیطرفی دولت متبوعه خود را کاملاَ رعایت نمایند و در تکمیل حفظ بیطرفی و صیانت روابط حسنه باز آنچه هیئت دولت مامصلحت داند و به عرض برسد در اجرای مقررات آن امر ملوکانه شرف صدور خواهد یافت. 3
به نظر میرسد که اعلام بیطرفی ایران تأثیر چندانی بر چگونگی مواجهه دول متحارب در استفاده از موقعیت سوقالجیشی کشورمان نداشت. اندک زمانی پس از شروع جنگ، واحدهایی از سربازان انگلیسی به همراه قوای هندی زیر امر خود از بحرین وارد آبادان شدند و این شهر را اشغال کردند. عمدهترین توجیه گسیل این نیروی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
معاویه و جنگ جمل
مصطفى معلّمى(1)
در جنگ جمل بنىامیّه در کنار ام المؤمنین عایشه، طلحة بن عبیداللّه و زبیر بن عوام رو در روى سپاه خلیفهى وقت، على علیهالسلام ایستادند. گرچه در منابع تاریخى و روایى تصریح شده است که عایشه، طلحه و زبیر در شورش بر ضد عثمان نقش مهمى ایفاء کردند، ولى کمتر کسى درصدد برآمده است تا نحوهى پیوستن بنىامیّه به اصحاب جمل را بررسى نماید. این پژوهش بر آن است که چگونگى در کنار هم قرار گرفتن بنىامیّه و اصحاب جمل را تبیین کند.
واژههاى کلیدى: جنگ جمل، معاویه، طلحه، زبیر، بنىامیّه.
جنگ جمل نخستین پیکار بزرگى بود که میان دو گروه از مسلمانان روى داد. این جنگ در آغاز خلافت حضرت على علیهالسلام در گرفت. اکثریت قریب به اتفاق مورّخان علّت برپایى جنگ یاد شده را مخالفت طلحه و زبیر با على علیهالسلام ، به بهانهى خونخواهى عثمان ذکر کردهاند. با آن که دشمنى طلحه، زبیر و عایشه با عثمان و تلاش آنان در برافروختن آتش فتنه بر ضد او امرى آشکار بود، ولى بنىامیّه به آسانى با آنان همآوا شدند و بر ضد حکومت مشروع على علیهالسلام دست به اقدام مسلحانه زدند.
دشمنى عایشه، طلحه و زبیر با خلیفهى سوم، عثمان
عایشه از نخستین کسانى بود که زبان به طعنِ عثمان گشود. او بر ضد عثمان، چنین گفت: «اقتلوا نعثلاً فقد کفر» که بسیار معروف است.1 طلحه نیز در پاسخ به درخواست کمک از جانب عثمان، گفت: «لا واللّه حتى تعطی بنو امیه الحق من أنفسها»2 بعضى از مورّخان نیز نام زبیر را در ردیف کسانى ذکر کردهاند که در شورش بر ضد عثمان نقش داشتند.3 مروان بن حکم، در نخستین اقدام جنگى در پیکار جمل تیرى به سوى طلحه رها کرد و گفت: «لا أَطْلُبُ بثارى بَعْدَ الیومِ».4 سعید بن عاص نیز به مروان گفته بود: «اگر به دنبال قاتلان عثمان هستید، باید آنان را در میان سپاه خود جستوجو کنید».5 در چنین شرایطى چه چیز موجب شد تا بنىامیه اصحاب جمل را یارى دهند؟ چرا مروان بن حکم و سایر بنىامیه به جاى شام، سر از مکه درآوردند؟ و یا چرا یعلى بن منیه، والى عثمان در یمن، اموال بیتالمال را در اختیار اصحاب جمل نهاد؟ به نظر نگارنده، پاسخ پرسشهاى یاد شده در اقدامات معاویة بن أبى سفیان در قبل و پس از مرگ عثمان نهفته است.
نقش معاویة بن أبى سفیان
معاویة بن أبى سفیان از زمان خلیفهى دوم تا زمان وقوع قتل عثمان تقریبا مدت هفده سال در شام بدون مزاحمت هیچ رقیبى حکمفرمایى داشت. او پیوسته تلاش مىکرد تا اهالى شام با عراق و حجاز ارتباط اندکى داشته باشند.6 او مىخواست تا مردم شام، اسلام را از منظر او ببینند. معاویه آیات قرآن را مطابق با خواستههاى خویش تفسیر و تأویل مىکرد.7 و در صدد بود تا سیادت بنىامیّه را إحیاء کند، سیادتى که اسلام آن را زیر پا نهاده بود.8 تمایلات درونى او براى کسب قدرت و سلطه بر سرزمینهاى اسلامى حتّى در زمان خلیفهى دوم، عمر، قابل پیشبینى بوده است. ذهبى (د 748 ق) نوشته است: «قال المدائنى: کان عمر اذا نظر إلى معاویة قال هذا کسرى العرب».9
موضعِ معاویه در برابر شورش عمومى بر ضد عثمان
عثمان پس از مواجهه با شورش عمومى، از استانداران خویش که معاویه نیز یکى از آنها بود، درخواست کمک کرد، امّا معاویه در یارى او تعلل ورزید و پس از درخواستهاى پى در پى عثمان، او لشکرى را به فرماندهى یزید بن أسد با توصیه به عدم ورود به مدینه، گسیل داشت. ابن شَبَّه (د 262 ق) روایات متعددى آورده است که ثابت مىکند، معاویه به سپاه خود دستور داد تا در ذى خُشُب و یا وادىالقرى اردو بزنند و وارد مدینه نشوند.10 ابو ایوب انصارى در پاسخ نامهاى به معاویه نوشت: «و ما نحن و قتل عثمان، إنَّ الذى تربص بعثمان و ثبط یزید بن أسد و أهل شام فى نصرته لأنَت و إنَّ الذین قتلوه لغیر الانصار».11
معاویه با فرستادن چنین سپاهى دو خواسته را دنبال مىکرد: نخست آن که به مردم شام وانمود کند که به خلیفه یارى رسانده و در کمک به او کوتاهى نکرده است؛ دوم از همین راه اخبار حوادث مدینه را در کوتاهترین زمان به دست آورد. او پس از آگاهى از خلافت على علیهالسلام ، بىدرنگ دست به اقداماتى زد که مىتوان آن را زمینهساز پیکار جمل دانست.
اطّلاعات ما از این اقدامات از شرح نهج البلاغهى ابن أبى الحدید معتزلى (د 656 ق) حاصل شده است. ابن أبى الحدید نیز این اطلاعات را از الأخبار الموفقیات نوشتهى زبیر بن بکّار (د 256 ق) نقل کرده است. ابن أبى الحدید دربارهى میزان دشمنى معاویه با على علیهالسلام نوشته است: «... و أنا أَذکُر فى هذا الموضع خبرا رواه الزبیر بن بکّار فى الموفقیات، لِیْعلم مَنْ یقف علیه أنَّ معاویة لم یکن لینجذب إلى طاعة علىٍ علیهالسلام أبدا ولایعطیه البیعة و أنَّ مضادَّته له و مباینته ایّاه لمضادَّة السواد للبیاض لا یجتمعان».12
ذکر دو نکته را لازم مىدانم: کتاب الاخبار الموفقیات به همّت دکتر سامى مکى العانى با استفاده از دو نسخهى خطى موجود در بصره و توبینگن منتشر شده است. از آنجا که نسخههاى موجود تنها بخش اندکى از موفقیات را در بر دارند، مصحح مذکور بخشى به انتهاى کتاب اضافه کرده و آن را الضائع من الموفقیات نامیده است. اخبار این بخش اغلب از شرح نهج البلاغه ابن أبى الحدید استخراج شده است، اما خبر مذکور در اصل کتاب و در بخش الحاقى وجود ندارد؛13 نکتهى دوم اینکه ضامر بن شدقم حسینى، مؤلف کتاب الجمل (درگذشته بعد از 1082ق)، خبر مذکور را آورده است، ولى گویا منبع او شرح ابن أبى الحدید نبوده است، زیرا تفاوت قابل توجهى میان عبارتهاى آنها وجود دارد.14
به هر حال، ابن أبى الحدید به نقل از موفقیات آورده است که وقتى عثمان در محاصره واقع شد، مروان بن حکم دو نامه به شام و یمن فرستاد. محتواى نامهها اشاره به دشمنى مردم (صحابه) با بنىامیّه و درخواست یارى از معاویه و یعلى بن منیه، استانداران شام و یمن بود. او در نامه آورده بود که عثمان ستون خانهى بنىامیّه است و در صورت عدم یارى او، این خانه فرو خواهد ریخت. از جمله اعتراضاتى که مروان آن را در عداد شکایات مردم بر ضد عثمان برشمرد، واگذارى شام و یمن به معاویه و یعلى بود. با وجود این، مروان در این دو نامه آمادگى خود را براى دفاع از عثمان اعلام کرد.15 هنگامى که نامهى مروان به معاویه رسید، دستور داد تا مردم در مسجد جامع جمع شوند. آن گاه همچون کسى که ستمى به او رسیده است و یارى دهندهاى ندارد، خطبه خواند و فریادرس طلبید. در اثناء خطبه نامهاى دیگر از مروان به معاویه رسید که خبر قتل عثمان در آن آمده بود. مروان واقعهى قتل عثمان را در نامه شرح داده و در پایان آن نوشته بود: «... مردم خانهاش را غارت کردند، هتک حرمت نمودند، او را کشتند و همچون ابرى که باران خود را بریزد و دور شود از او دور شدند و به سوى على بن أبىطالب رفتند، همانند ملخهایى که مرتع ببینند» و براى تحریک معاویه افزوده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
بسم الله الرحمن الرحیم
فهرست مطالب
پیامبر در مدینه
بنای مسجد
هجرت خانواده پیامبر
جنگ بدر
کاروان قریش-
بسیج شدن کفارمکه وسپاه اسلام در آستانه درگیری و شکست در جنگ بدر
جنگ احد در آستانه جنگ
جنگ خندق
اوضاع ارتش کفار
رابطه بنی قریظه با مشرکان
شهدای اسلام کشته های مشرکان
این قراداد مکتوبی است ازمحمدپیامبر(ص) میان مؤمنان ومسلمانان که ازقریش ویثرب وهرکس ازآنان پیروی کرده وایشان بپیوندد وهمراه آنان جهاد کند زیرا آنان در میان آدمیان یک امتند مهاجرانی که از قریشند برهمان حال عشیره ای خویش در میان خود خونبها می پردازند وفدیه اسیرخویش را به مقدار متداول و عادلانه به مؤمنان می دهند.
مؤمنان پرهیزکار بر بهترین و ارزشمندتری ## هیچ مشرکی مال یاجانی از آن قریش را در پناه خویش نگیرد ومانع دسترسی مؤمنی به آن نشود. هرکس مؤمنی را برجنایت قتلی بکشد با آگاهی روشن از آن باید که قصاص شود مگمراینکه ولی مقتول راضی شود.
پیامبردرمدینه وهجرت پیامبر(ص)
رسول خدا(ص) به خانه کلثوم بن هدم از قبیله بنی عمروبن عوف در می آید. ابوبکر رضی الله عنه به خانه ##بن اساف از قبیله بنی الحارث بن خزرج که در سنح#است می رود.علی بن ابیطالب(ع) سه شبانه روز در مکه می ماند تا ودیعه هایی را که مردم نزد رسول خدا گذاشته اند به آنان بازگرداند. وحضرت علی(ع) بعد از انجام کاربه نزد رسول خدا در خانه کلثوم بن هدم می رود وآنجا زندگی می کند. علی بن ابیطالب که در قبا یک یا دوشب زندگی می کند بعدها می گوید : درقبا زن مسلمانی بود بی شوهر .می دیدم که در تاریکی شب سردی به درخانه او می آید در می زند وزن به در خانه می آید وآنمرد چیزی را که همراه دارد به او میدهد تا به داخل خانه می برد به حال اوظنین شدم به او گفتم" ای کنیزخدا این مردکیست که هرشب می آید و درب خانه تورا می زند وتو بیرون می آیی و او چیزهای به تو می دهد که نمی دانم چیست. در حالیکه توزن مسلمان هستی که شوهرنداری؟ زن گفت: این سهل بن حنیف بن واهب است چون داند که من زنی هستم که کسی راندارم وقتی شب در می آید دست به بتهای قبیله ای دراز می کند وآنهارا شکسته پیش من می آورد که اینها را آتش کن" رسول خدا روزهای دوشنبه دوازدهم ربیع الاول سه شنبه و چهارشنبه و پیج شنبه را در قباء در محله قبیله عمروبن عوف می گذراند ومسجد خویش را بنیان می نهد. عقبان بن مالک و عباس بن عباده بن بنی نضله همراه ثنی چند از مردان بنی سالم بن عوف به خدمت وی آمد و می گویند "ای پیامبر خدا در محله ما اقامت کن که در میان کثرت و تجهیزات وسلیه رفاع خواهی بود. می فرماید " راه این اشاره به ماده شتری که برآن سواراست را باز بگذارید زیرا این فرمانی دریافته است"شتر ازمحله های بنی ## وبنی ساعده وینی حارث بن خزرج و بنی عدی بن نجار می گذرد راهش را باز می کنند تا روانه می شود چون به محله بنی مالک بن نجار می رسد برنقطه ای که بعدها ##مسجد می شود زانو می زند وآنروز یک میدان خرما خشک کنی است مال دو پسرک یتیم از بنی نجار که تحت سرپرستی معاذبن عفراء قرار دارند و نامشان سهل وسهیل پسران عمرواست. ماده شتر زانو می زند. رسول خدا که بر آن نشسته است فرود نمی آید شتر برمی خیزد و سمافت کوتاهی می رود در حالیکه رسول خدا عنان آن را رها کرده هیچ نمی کشد سپس نگاهی به پشت سرش افکنده آنگاه باز می گردد به همان جا که نخست زانو زده بود ودوباره زانو می زند سپس جا خوش می کند و سینه وزیرگلوبرخاک می نهد ودر این هنگام پیامبر خدا فرور می آید ودستور می دهد تا در آن زمین مسجدی ساخته شود. خود ## ابوایوب می ماند تا مسجد و خانه های خویش را می سازد شخصا در پنای مسجد همراه با مسلمانان شرکت می کند. مهاجران و انصار به کار می پردازند ویکسره کار می کنند یکی از مسلمانان چنین می سراید: اگر بنشینیم در حالیکه پیامبر کار می کند.سرزدن ان از ما کاری بس گمراهانه باشد. و مسلمانان این سرود را خواندن می گیرند
"لاعیش الا عیش الاخرۀ اللهم ارحم الانصار والمهاجرۀ "
زندگانی جز زندگانی آخرت نباشد . خدایا بر انصار ومهاجران ببخشای رسول خدا وزن سخن آنان را برهم می زند و می گوید"لا عیش الاعیش الاخرۀ اللهم ارحم المهاجرین والانصار زندگانی جز زندگانی آخرت نباشد خدا پیامبر مهاجرین وانصار ببخشای بردوش عماریاسر خشت بیش از حد می نهند به حضور پیامبر می آید که ای پیامبر خدا مرا کشتند برمن آنقدر خشت می نهند که خود بر دوش نمی گشتند"رسول خدا با دست خویش برگیسوان مجعد عماریاسر می کشد ومی گوید" دریغا برپسر سمیه اینها نیستند که تورا می کشند درواقع تورا دارودسته تجاوزکاران مسلح داخلی را می کشند" علی بن ابیطالب این سرود را می خواند: کسی که مسجد بنا می کند و نشسته وبرخاسته سرگرم کار در آن است با کسی که تن از گردو وغبار می کشد برابر نیست. عمار یاسر این سرود را از وی فراگرفته بنای خواندن را می گذارد چون بسیار می خواند عثمان بن عفان گمان می برد که وی کنایه به او می زند راوی می گوید پسرسمیه از صبح می شنوم که چه می کنید به خدا سوگند خواهید دید که این چوبدستی را با بینی ات آشنا خواهم کرد ." پیامبرخدا به خشم می آِید و می گوید "ازجان عمارچه می خواهند او آنان را به بهشت می خواند وآنان وی را به دوزخ می خوانند عمار پوست میان دودیده و بینی من است. رسول خدا از خانه ابوایوب انصاری به زیدبن حارثه به ابورافع دو شتر و پانصد درهم پول می دهد و آنان در مکه می فرستند تا دختران پیامبر فاطمه وام الکلثوم را با سوده دختر زمعه همسرپیامبربه مدینه آورند رقیه دختر دیگرپیامبرپیش از این با شوهر خود عثمان هجرت کرده است.زینب دختر بزرگ پیامبر را شوهرش را ابوعاص که هنوز کافر است نزد خویش نگاه می دارد زیدبن حارثه همسرخویش ام ایمن وپسرخود اسامه را نیز به مدینه می آورد عبدالله بن ابی بکرهمراه ایشان خانواده ابوبکرازجمله عایشه را به مدینه می آورد وآنان را درخانه حارثه ابن نعمان جای می دهد طلحه نیز با همین عده به مدینه می آید جنگ بدرسرزمینی که قریش در آن تجارت می کند وکاروانهای بازرگانی خویش را به آنجا می فرستد . غزه ایالت جنوبی فلسطین در ساحل مدیترانه است .