لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
کار درمانی
کلمه ی کاردرمانی به نظرم حق مطلب را به خوبی Occupational Therapy ادا نمیکند . چرا که در فرهنگ ما اولین مفهومی که از کار در ذهن ها متبادر میشود Job است و سپس Work . فرق اساسی JOB با Work در این است که Job اختصاصی تر است و Work مواقعی گفته میشود که بطور عمومی داریم درباره ی کار صحبت میکنیم و نه لزوما شغل ! . اما Occupation با هر دوی این ها فرق میکند . چرا که بیشتر به معنی اشتغال است . یعنی مشغولیت . اعم از فیزیکی و ذهنی . و اشاره ای به امرار معاش نمیکند و این وجه تمایز آن با دو اصطلاح Work و Job است .
متاسفم خدمتتان عرض کنم که دوستان کاردرمانگری را میشناسم که وقتی از ایشان بپرسی کاردرمانی چیست ؟ چون حوصله اش را ندارند و نا امید شده اند از این که طرف واقعا متوجه بشود کاردرمانی چیست ، این گونه جواب میدهند :
- یه چیزیه توی مایه های فیزیوتراپی اما روی ذهن و روان هم هست.
- همون توانبخشی و معلولین و اینا است .. کارمون با معلولاست !
- یعنی با کار ، مردم رو درمان میکنیم !
- یعنی مردم را میذاریم سر کار تا یواش یواش مهارتمند بشن و بتونن مستقل زندگی کنن
- همون فیزیوتراپی است ... منتها وقتی آب از سر مریضا گذشته شده !
د ... آخه جانم .. این چه جور معرفی ای است که میکنید ؟
این همه مدت ما اصول توانبخشی و مبانی کاردرمانی و .. خوانده ایم که وقتی از ما میپرسند کاردرمانی چیست ، این گونه تعریف کنیم ؟ .. با این کار خودمون رو بی اجر نکرده ایم ؟ رشته مان را ناشناس باقی نگذاشته ایم ؟
به هر حال ، مدتهای طولانی ای به این قضیه فکر کرده ام که چگونه میتوان کاردرمانی را تعریف کرد . اما به این نتیجه رسیدم که مردم وقتی میپرسند کاردرمانی چیست ؟ به این علت میپرسن که تا الان اسمش رو نشنیده اند . !
شما فکر میکنید که یه آدم که تا حالا سرو کارش با فیزیوتراپی نیفتاده است ، چقدر فیزیوتراپی رو درست میشناسه ؟ چی درباره اش میدونه ؟ ... اما تا حالا دیده اید که یکی بپرسه فیزیوتراپی چی است ؟ .. نه ! چون گوش و چشمشون به این کلمه عادت کرده .. مثلا توی روزنامه ورزشی خونده که فیزیوتراپیست تیم استقلال از دوره ی سه هفته ای درمان رباط صلیبی زانوی راست آقای جباری خبر داد ! .. خب طرف یه چیزی دستش میاد که فیزیوتراپی یعنی این ! ... مربوط به عضله و درد و پزشکی و ... یا این که متخصصین توانبخشی و فیزیوتراپی در تحقیقی در زمینه آرتروز و .. دریافتند که .... ! یا این که تیم فیزیوتراپی معالج سعید حجاریان پس از ترور ایشان زحمات زیادی کشیده اند تا بیمار توانایی حرکت و ... را داشته باشد . و ... و ...
فکر میکنید که چند نفر میدانند که مهندسی پلیمر چیه ؟ .. اما کمتر پیش میاد که کسی بپرسه یعنی چی !!! اکثرا به آدم مثل یه فرهیخته و خوشبخت نگاه میکنند و میگویند آفرین ... چه رشته ی خوبی !! الان نون توی پلیمره !
به همین ترتیب ، وقتی کسی از ما میپرسه کاردرمانی چیه ؟ ما باید توجه داشته باشیم که فردی که از ما سوال پرسیده است خودش چه مدارج تحصیلی داره ؟ در چه زمینه ای ؟ علت سوالش چیه ؟ آیا فقط کنجکاوی و جدید بودن این کلمه است و یا واقعا میخواد بدونه که ما دقیقا چه کار میکنیم ... و این که حوصله ی این طرف چقدر به ما فرصت میده که مفهوم به این وسیعی و پیچیدگی رو جوری تحویلش بدهیم که احساس نکنه آخرش خودمون هم نمیدونیم که کاردرمانی چیه ! ..
بعضی از ما که خیلی به کاردرمانی عشق میورزیم این اشتباه رو میکنیم که برای هر کسی که پیدا بشه و این سوالو بکنه ، میخوایم تمام سر فصل دروس ۴ سال کارشناسی رو بگیم .. اما طرف میخواد اینو بدونه که :
آخرش بهمون چی میگن ؟ میگن دکتر ؟ میگن مهندس ؟ !! میگن تراپیست ... ؟ با چه جور مراجعینی طرف هستیم و ...
و ما با توضیح های طولانی مون ، فقط این رو در ذهن طرف جا میندازیم که :
عجب رشته ی غریبی ... ! تکلیفش معلوم نیست که فیزیوتراپی است یا ارتوپدی یا آموزش کودکان استثنایی یا پزشکی یا روانپزشکی یا هنردرمانی یا هومیوپاتی !!!
گاهی هم پیش میاد که خود شما به عنوان کاردرمانگر ، بدانید که این کاری که الان میکنید ، چقدر مبتنی بر فلسفه ی کاردرمانی است .... چقدر کل نگر است و ...
در همین زمینه ها است که دوست دارم چند تا سوال مطرح کنم ، توی دلمان به این ها فکر کنیم تا ببینیم که چقدر با فلسفه ی کاردرمانی مانوس هستیم !
۱۰ سوال مهم !
- آیا شما تمایل دارید روی مریضتان تمرین درمانی انجام دهید یا فعالیت درمانی
- آیا شما میتوانید به کسی که نمیخواهد درمان شود ، به کسی که انگیزه ندارد و به کسی که قدرت شناختی و درک اش پایین تر از این است که اصلا بفهمد درمان چیست ، خدمت توانبخشی تان را ارائه دهید ؟
- آیا شما در طول جلسات درمانی ، میزان استقلال شخصی فرد را هم به عنوان ملاک پیشرفت او در نظر میگیرید یا نه ؟
- آیا وقتی با یک بیمار شاخه ی جسمی کار میکنید ، با او به صحبت و بحث و ارتباط میپردازید و ایا به علایم روانی و روحی او هم توجه دارید یا نه ؟
- ایا شب که به خانه بر میگردید همچنان روحتان از کار در محیط کلینیک خسته و افسرده است ؟
- آیا میتوانید و حوصله ی این را دارید که نگرش فرد ناتوان را درباره ی ناتوانی اش تغییر داده و تعدیل کنید و ارتباط او را با افراد دیگر منطقی تر کنید یا نه ؟
- آیا وقتی که مراجع ، حین فعالیت ، گزارشی واقعی از درد دارد ، او را به ادامه ی همان فعالیت و به همان شدت قبل مجبور و یا ترغیب میکنید یا نه ؟
- آیا به این که مغز و دستگاه عصبی ، روان و عاطفه و فیزیک و جسم و ماده همه و همه با هم مرتبط هستند قلبا اعتقاد دارید یا نه .
- ایا وقتی که میبینید بیمار نیاز به مدالیته ی درمانی ای دارد که از عهده ی شما خارج است ( مثل اولتراسوند و یا اولتراویولت و .. ) او را پیش خود نگاه داشته یا به فرد متخصص ( در این جا فیزیوتراپیست ) ارجاع میدهید ؟
- آیا فکر میکنید که دارای گوش سوم و چشم سوم و حس ششم در درمان و بازتوانی هستید یا نه ؟
کار درمانی
پیش از هر چیز لازم میدانم تاکید کنم که هدف مقاله ای که درباره ی تفاوتهای فیزیوتراپی و کاردرمانی پیش رو دارید ، هرگز تاکید رجحان و برتری یکی از این دو رشته ، بر دیگری نمیباشد ، بلکه از آن جا که در سیستم بازتوانی بصورت گروهی Teamwork ، شناخت شباهت ها ، تفاوتها ، توانایی ها ، خصوصیات و تخصص های هر رشته ، کمک شایانی به اعضای مجموعه میکند تا در کنار یکدیگر بصورت هماهنگ تر عمل کرده و به هدف اصلی شان که برداشتن درد و رنجی از دوش توانیاب ها است برسند ، قصد دارم تا در این مقاله ، بصورت ساده و خلاصه ، به ذکر پاره ای از مهمترین تفاوتهای دو رشته کاردرمانی جسمانی و فیزیوتراپی بپردازم .
از همه شما عزیزان تقاضا دارم مرا از نظرات سازنده و آموزنده شان محروم نفرمایند .
---------------
هنگامی که قصد داریم درباره ی تفاوتهای دو چیز سخن برانیم ، اول باید جستجو کنیم و ببینیم که چه جیزی باعث شده است که ذهن بشر بین آن دو چیز مقایسه ای صورت بدهد و تفاوتهای آن را دریابد . در حقیقت قدم اول برای توضیح تفاوتهای دو چیز ، توجه به نقاط مشترک و سنخیت آن دو میباشد . برای مثال ، ما هرگز در صدد این بر نمی آییم که به بررسی تفاوتهای کفش و ساندویچ بپردازیم ، چرا که از یک سنخیت ناشی نمیشوند و در حقیقت آنقدر با همدیگر تفاوت ذاتی دارند که هیچ ذهن خلاقی هم در صدد بر نمی آید که به بررسی تفاوتها و مقایسه ی این دو با هم بپردازد .
مشخصات کتاب
نام کتاب: عجایب المخلوقات (بختیشوع)
نوع فایل: پی دی اف زیپ شده
حجم فایل: 165 مگابایت
تعداد صفحات: 517 صفحه
زبان: فارسی خطی
قیمت: 4000 تومان
نحوه خرید: خریدآنلاین ودانلود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
کار درمانی
کلمه ی کاردرمانی به نظرم حق مطلب را به خوبی Occupational Therapy ادا نمیکند . چرا که در فرهنگ ما اولین مفهومی که از کار در ذهن ها متبادر میشود Job است و سپس Work . فرق اساسی JOB با Work در این است که Job اختصاصی تر است و Work مواقعی گفته میشود که بطور عمومی داریم درباره ی کار صحبت میکنیم و نه لزوما شغل ! . اما Occupation با هر دوی این ها فرق میکند . چرا که بیشتر به معنی اشتغال است . یعنی مشغولیت . اعم از فیزیکی و ذهنی . و اشاره ای به امرار معاش نمیکند و این وجه تمایز آن با دو اصطلاح Work و Job است .
متاسفم خدمتتان عرض کنم که دوستان کاردرمانگری را میشناسم که وقتی از ایشان بپرسی کاردرمانی چیست ؟ چون حوصله اش را ندارند و نا امید شده اند از این که طرف واقعا متوجه بشود کاردرمانی چیست ، این گونه جواب میدهند :
- یه چیزیه توی مایه های فیزیوتراپی اما روی ذهن و روان هم هست.
- همون توانبخشی و معلولین و اینا است .. کارمون با معلولاست !
- یعنی با کار ، مردم رو درمان میکنیم !
- یعنی مردم را میذاریم سر کار تا یواش یواش مهارتمند بشن و بتونن مستقل زندگی کنن
- همون فیزیوتراپی است ... منتها وقتی آب از سر مریضا گذشته شده !
د ... آخه جانم .. این چه جور معرفی ای است که میکنید ؟
این همه مدت ما اصول توانبخشی و مبانی کاردرمانی و .. خوانده ایم که وقتی از ما میپرسند کاردرمانی چیست ، این گونه تعریف کنیم ؟ .. با این کار خودمون رو بی اجر نکرده ایم ؟ رشته مان را ناشناس باقی نگذاشته ایم ؟
به هر حال ، مدتهای طولانی ای به این قضیه فکر کرده ام که چگونه میتوان کاردرمانی را تعریف کرد . اما به این نتیجه رسیدم که مردم وقتی میپرسند کاردرمانی چیست ؟ به این علت میپرسن که تا الان اسمش رو نشنیده اند . !
شما فکر میکنید که یه آدم که تا حالا سرو کارش با فیزیوتراپی نیفتاده است ، چقدر فیزیوتراپی رو درست میشناسه ؟ چی درباره اش میدونه ؟ ... اما تا حالا دیده اید که یکی بپرسه فیزیوتراپی چی است ؟ .. نه ! چون گوش و چشمشون به این کلمه عادت کرده .. مثلا توی روزنامه ورزشی خونده که فیزیوتراپیست تیم استقلال از دوره ی سه هفته ای درمان رباط صلیبی زانوی راست آقای جباری خبر داد ! .. خب طرف یه چیزی دستش میاد که فیزیوتراپی یعنی این ! ... مربوط به عضله و درد و پزشکی و ... یا این که متخصصین توانبخشی و فیزیوتراپی در تحقیقی در زمینه آرتروز و .. دریافتند که .... ! یا این که تیم فیزیوتراپی معالج سعید حجاریان پس از ترور ایشان زحمات زیادی کشیده اند تا بیمار توانایی حرکت و ... را داشته باشد . و ... و ...
فکر میکنید که چند نفر میدانند که مهندسی پلیمر چیه ؟ .. اما کمتر پیش میاد که کسی بپرسه یعنی چی !!! اکثرا به آدم مثل یه فرهیخته و خوشبخت نگاه میکنند و میگویند آفرین ... چه رشته ی خوبی !! الان نون توی پلیمره !
به همین ترتیب ، وقتی کسی از ما میپرسه کاردرمانی چیه ؟ ما باید توجه داشته باشیم که فردی که از ما سوال پرسیده است خودش چه مدارج تحصیلی داره ؟ در چه زمینه ای ؟ علت سوالش چیه ؟ آیا فقط کنجکاوی و جدید بودن این کلمه است و یا واقعا میخواد بدونه که ما دقیقا چه کار میکنیم ... و این که حوصله ی این طرف چقدر به ما فرصت میده که مفهوم به این وسیعی و پیچیدگی رو جوری تحویلش بدهیم که احساس نکنه آخرش خودمون هم نمیدونیم که کاردرمانی چیه ! ..
بعضی از ما که خیلی به کاردرمانی عشق میورزیم این اشتباه رو میکنیم که برای هر کسی که پیدا بشه و این سوالو بکنه ، میخوایم تمام سر فصل دروس ۴ سال کارشناسی رو بگیم .. اما طرف میخواد اینو بدونه که :
آخرش بهمون چی میگن ؟ میگن دکتر ؟ میگن مهندس ؟ !! میگن تراپیست ... ؟ با چه جور مراجعینی طرف هستیم و ...
و ما با توضیح های طولانی مون ، فقط این رو در ذهن طرف جا میندازیم که :
عجب رشته ی غریبی ... ! تکلیفش معلوم نیست که فیزیوتراپی است یا ارتوپدی یا آموزش کودکان استثنایی یا پزشکی یا روانپزشکی یا هنردرمانی یا هومیوپاتی !!!
گاهی هم پیش میاد که خود شما به عنوان کاردرمانگر ، بدانید که این کاری که الان میکنید ، چقدر مبتنی بر فلسفه ی کاردرمانی است .... چقدر کل نگر است و ...
در همین زمینه ها است که دوست دارم چند تا سوال مطرح کنم ، توی دلمان به این ها فکر کنیم تا ببینیم که چقدر با فلسفه ی کاردرمانی مانوس هستیم !
۱۰ سوال مهم !
- آیا شما تمایل دارید روی مریضتان تمرین درمانی انجام دهید یا فعالیت درمانی
- آیا شما میتوانید به کسی که نمیخواهد درمان شود ، به کسی که انگیزه ندارد و به کسی که قدرت شناختی و درک اش پایین تر از این است که اصلا بفهمد درمان چیست ، خدمت توانبخشی تان را ارائه دهید ؟
- آیا شما در طول جلسات درمانی ، میزان استقلال شخصی فرد را هم به عنوان ملاک پیشرفت او در نظر میگیرید یا نه ؟
- آیا وقتی با یک بیمار شاخه ی جسمی کار میکنید ، با او به صحبت و بحث و ارتباط میپردازید و ایا به علایم روانی و روحی او هم توجه دارید یا نه ؟
- ایا شب که به خانه بر میگردید همچنان روحتان از کار در محیط کلینیک خسته و افسرده است ؟
- آیا میتوانید و حوصله ی این را دارید که نگرش فرد ناتوان را درباره ی ناتوانی اش تغییر داده و تعدیل کنید و ارتباط او را با افراد دیگر منطقی تر کنید یا نه ؟
- آیا وقتی که مراجع ، حین فعالیت ، گزارشی واقعی از درد دارد ، او را به ادامه ی همان فعالیت و به همان شدت قبل مجبور و یا ترغیب میکنید یا نه ؟
- آیا به این که مغز و دستگاه عصبی ، روان و عاطفه و فیزیک و جسم و ماده همه و همه با هم مرتبط هستند قلبا اعتقاد دارید یا نه .
- ایا وقتی که میبینید بیمار نیاز به مدالیته ی درمانی ای دارد که از عهده ی شما خارج است ( مثل اولتراسوند و یا اولتراویولت و .. ) او را پیش خود نگاه داشته یا به فرد متخصص ( در این جا فیزیوتراپیست ) ارجاع میدهید ؟
- آیا فکر میکنید که دارای گوش سوم و چشم سوم و حس ششم در درمان و بازتوانی هستید یا نه ؟
کار درمانی
پیش از هر چیز لازم میدانم تاکید کنم که هدف مقاله ای که درباره ی تفاوتهای فیزیوتراپی و کاردرمانی پیش رو دارید ، هرگز تاکید رجحان و برتری یکی از این دو رشته ، بر دیگری نمیباشد ، بلکه از آن جا که در سیستم بازتوانی بصورت گروهی Teamwork ، شناخت شباهت ها ، تفاوتها ، توانایی ها ، خصوصیات و تخصص های هر رشته ، کمک شایانی به اعضای مجموعه میکند تا در کنار یکدیگر بصورت هماهنگ تر عمل کرده و به هدف اصلی شان که برداشتن درد و رنجی از دوش توانیاب ها است برسند ، قصد دارم تا در این مقاله ، بصورت ساده و خلاصه ، به ذکر پاره ای از مهمترین تفاوتهای دو رشته کاردرمانی جسمانی و فیزیوتراپی بپردازم .
از همه شما عزیزان تقاضا دارم مرا از نظرات سازنده و آموزنده شان محروم نفرمایند .
---------------
هنگامی که قصد داریم درباره ی تفاوتهای دو چیز سخن برانیم ، اول باید جستجو کنیم و ببینیم که چه جیزی باعث شده است که ذهن بشر بین آن دو چیز مقایسه ای صورت بدهد و تفاوتهای آن را دریابد . در حقیقت قدم اول برای توضیح تفاوتهای دو چیز ، توجه به نقاط مشترک و سنخیت آن دو میباشد . برای مثال ، ما هرگز در صدد این بر نمی آییم که به بررسی تفاوتهای کفش و ساندویچ بپردازیم ، چرا که از یک سنخیت ناشی نمیشوند و در حقیقت آنقدر با همدیگر تفاوت ذاتی دارند که هیچ ذهن خلاقی هم در صدد بر نمی آید که به بررسی تفاوتها و مقایسه ی این دو با هم بپردازد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
فصل اول
کلیات پژوهش
مقدمه:
بدون شک سلامت افراد جامعه اهمیت بسزایی دارد. جوامع انسانی بدون حفظ سلامت و رعایت بهداشت نمی توانند بقا و استمرار خود را حفظ کنند. بیماری و ناتوانی، روابط انسانی را مختل و در نتیجه احساس امنیت و همبستگی را از انسان سلب می سازد. پس طبیعی است که علم طب با هدف دستیابی به اطلاعات جدید همواره در حفظ و بهبود سلامت جامعه تلاش میکند. حفظ سلامت جسمانی افراد یک جامعه معنی جلوگیری از شیوع یا ریشه کن ساختن بیماریهایی که باعث از کار افتادن یا نابودی انسان می شوند.
همانطور که بهداشت به عنوان وظیفه علم طب و در حیطه علوم پزشکی از اهمیت شایانی برخودار است و حفظ سلامت جسمانی افراد بدان وابسته است، بهداشت و سلامت روانی فرد فرد جامعه نیز مورد توجه خاص متخصصین و دست اندرکاران قرار گرفته است. آنچه امروزه به عنوان بهداشت روانی در جوامع مختلف مطرح است، در حقیقت یک رشته تخصصی در محدوده روانپزشکی محسوب می شود. اما آنچه در بدو امر باید بدان اشاره کرد این مسئله مهم است که با توجه به تفاوتهای عمدهای که بین بیمارهایی روانی و بیماریهایی جسمانی وجود دارد، بهداشت روانی در عملی ساختن اهداف خود با مشکلات فراوانی روبروست.
علائم رفتاری، هیجانی و شناختی ممکن است در پاسخ به حوادث پراسترس ایجاد شود یک یا چند عامل استرسزا می تواند زمینه ساز بیماریها و اختلالات روانپزشکی باشد. تعداد و شدت عامل استرسزا همیشه پیش بینی کننده ی شدت علائم و اختلال روانپزشکی نیست. عامل استرسزا ممکن است منفرد، متعدد، یا مداوم باشد. بیماری جسمی یکی از عوامل استرسزا می باشد که در صورت مزمن شدن می تواند خطری برای بهداشت روانی فرد محسوب شود.
باید بدانیم که خانواده، اجتماع و متخصصین رشته های مختلف طب همانند روانپزشکان در بهداشت روانی بیماران مبتلا به بیماریهای جسمانی نقش بسزایی دارند. برای مثال، خانواده و اجتماع با رعایت مورد پیشگیری کننده از ابتلا به بیماریهای جسمی (در حد امکان) و با حمایت عاطفی و اجتماعی از بیماران بعد از ابتلا به بیماریهای جسمانی و قبول و پذیرش بیماری به جای طرد آنان می توانند در زمینه بالا بردن بهداشت روان فدر یا حداقل متعادل نمودن آن نقش مفیدی ایفا کنند.
موضوع و بیان مسئله
- بررسی بهداشت روانی بیماران سرطانی شیمی درمانی شده بیمارستان امام حسین (ع) تهران در تابستان 85 .
سرطان، یک بیماری است که تغییر تصور زندگی، تهدید به کاهش عملکرد فرد و تهدید به تغییرات ظاهری را موجب می شود.
تشخیص سرطان باعث ایجاد بخران در زندگی فرد می شود. بیمار بایستی سعی کند سطح ناراحتی هیجانی خود را ضمن تصمیم گیریهای حیاتی برای درمان کنترل کند. نگرانیهای اصلی بیمار عبارتند از ترسهای ناشی از مرگ، وابستگی، بدشکل شدن ، ناتوانی، طرد و قطع روابط، مسائل مالی. واکنشهای بیمار به وسیله عوامل روان شناختی و بین فردی تعدیل می شوند. عوامل مدیکال عبارتند از: محل تومور، علائم، سیر بیماری. عوامل روان شناختی شامل منش، توانایی تطابق، قدرت ایگو و مرحله تکاملی زندگی و اثرات و معنای سرطان در آن مرحله هستند. عوامل بین فردی مربوط به خانواده و حمایتهای اجتماعی هستند.
بیماران ممکن است، اضطراب، غمگینی، ترس و خشم را تجربه کنند یا ممکن است بی حسی و کرخت شوند. گناه و مکانیزمهای مشترک در آن، نقش اصلی را بازی می کنند. از نظر شناختی بیماران ممکن است با حالت تهاجمی در جستجوی اطلاعات باشند، یا گیج و فلج یا ناتوان برای تمرکز حواس شوند.ممکن است شکایات بدنی زیاد شود و فعالیت روزانه، اشتها و خواب آشفته گردد. واکنشهای استرس حاد ممکن است شدید باشد ولی معمولاً متغیر و گذرا هستند. وقتی اختلال بیش از 14- 10 روز طول بکشد باسیتی بیمار را از نظر وضعیت روانپزشکی ارزیابی کرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن .doc :
رنگ درمانی (تنفس رنگ)
By: Alison Bourne
استاد:
جناب آقای دکتر اقبالی
ترجمه و تدوین: سمیه عزیزی
کارشناس ارشد گرافیک
هدف رنگ درمانی در درجه اول افزایش آگاهی ما در مورد انرژی رنگهاست و دوم متعادل کردن و افزایش انرژی بدن بوسیله استفاده از انرژی پرتوهای نور می باشد که می تواند به سیر آرامبخشی خود به خود بدن کمک کند.
قبل از وارد شدن به این مبحث نیاز است که نخست بدانیم شاکرا چیست؟
7 مرکز (شاکرا) اصلی انرژی در بدن ما وجود دارد که به 7 رنگ رنگین کمان شبیه است. شاکرا یک کلمه سانسکریت به معنی چرخ است.
شاکراها شبیه مارپبیچ هایی از انرژی هستند که هر کدام با دیگری در ارتباط است. تصور کنید شاکراها یا همان مراکز دریافت انرژی، مجموعه ای از چرخها ، مهره ها و چرخ دنده هایی هستند که شبیه ساعت یا یک موتور کار می کنند، هر چرخ (چرخ دنده) احتیاج به حرکتی نرم و آرام شبیه سرعت موتور ساعت برای درست کار کردن و موثر بودن دارد، بنابراین سلامتی و خوب بودن بوسیله تعادل همه این انرژی ها (یا حرکت آرام چرخ ها و چرخ دنده ها) امکان پذیر است.
رنگ درمانی، رنگ را برای متعادل کردن شاکراهای بدن بکار میبرد. به طور ساده هر دسته از پرتوهای رنگ تغییری است از طول موج، بنابراین هر رنگ انرژی خاص خودش را دارد، انرژی هر دسته از این پرتوهای رنگ به انرژی هر کدام از این شاکراهای (مراکز) اصلی بدن شباهت دارد.
رنگ درمانی می تواند به متعادل کردن این چرخها به استفاده از رنگ مناسب شاکراهای بدن کمک کند.
بنفش کوتاه ترین طول موج را دارد و قرمز دارای بلندترین طول موج است. بنفش با بالاترین بخش بدن یعنی شاکرا (مرکز) سر و قرمز با پایین ترین شاکرا مرتبط است.
رنگ بوسیله چشم ها، پوست و استخوان ما جذب می شود و انرژی رنگ روی تمام لایه های بدن ما تاثیر دارد چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ روحی و احساسی، هر سلول بدن ما به انرژی نور نیاز دارد. بنابراین انرژی رنگ تاثیر گسترده ای روی تمام بدن ما دارد. طبیعت پر است از انرژی درمانی التیام بخش و برای این وجود دارد که همه ما در آن سهیم باشیم و از آن لذت ببریم ما فقط نیاز داریم که ببینیم.
آنچه که رنگها را دراماتیک و نمایشگونه تر می کند، اختلاف و تن های مختلف آبی های آسمان، آبی سبزهای اقیانوس و قرمز نارنجی های غروب و .... است که برای نام بردن آنها ناتوانیم.
درک تاثیر فیزیکی رنگ روی بدن ما ممکن است ساده بنظر برسد اما از لحاظ روحی و احساسی کمی عمیق تر است چرا که سلامتی ما تنها یک عامل فیزیکی نیست و ما متشکل از روح، جسم و احساس با هم هستیم و هیچ کدام به تنهایی عمل نمی کنند و هر کدام بر دیگری تاثیر دارند. رنگ درمانی از لحاظ دادن اطلاعاتی در مورد همه لایه های ما بسیار مفید است، به عنوان مثال ما در ابتدا وقتی که نوزاد هستیم رنگ را در مرحله زهدان تجربه می کنیم، در محدوده ای صورتی که محافظ و آرام کننده است در بچگی با رنگ مثل بخشی از اولین یادگیری هایمان برخورد داریم و این اولین برخوردها، در هوشیاری رنگی آینده ما تاثیر بسزایی دارد. وقتی بزرگتر می شویم احساسات مختلفی داریم، خاطرات و معناهایی در ارتباط با رنگها به ذهن ما متبادر می شود و این ویژگی در ضمیر ناخودآگاه ما جای دارد.
ما روی بعضی از رنگها تعصب داریم و برخی از رنگها تلنگری هستند که برای ما خاطره، غم، شادی یا ترس را به همراه می آورند. همه تجربیات زندگی روی ما تاثیر می گذارد، بعضی از تجربیات ممکن است مثبت یا منفی باشند. گاهی تجربیات منفی می توانند خود را فیزیکی نشان دهند و به شکل یک بیماری ظاهر شوند. به عنوان مثال ممکن است ما زمانی در موقعیتی بوده ایم که به دلیل یا دلایلی احساس ناتوانی می کرده ایم، این می تواند در طول زمان به صورت مشکلی در ناحیه گلو ظاهر شود. مرکز (شاکرا) گلو با جنبه روحی بیان خود (بیان شخصی) ارتباط دارد، بنابراین اگر اعتماد به نفس گفتاری ما ضعیف است یا بیان شخصی ما دچار مشکل شده است، به این معناست که انرژی در این ناحیه نمی تواند بطور آزاد جریان پیدا کند. استفاده از انرژی رنگ مناسب، می تواند به دور کردن و از بین بردن احساس های منفی، آزاد کردن توقف (مشکل) و متعادل سازی دوباره بدن کمک کند.
رنگ بطور ساده نوری از طول موج ها و فرکانس های متفاوت است و نور تنها یکی از شکل های انرژی است که از فوتون ساخته شده است ، همه ما به وسیله انرژی موجهای الکترومغناطیسی محاصره شده ایم که رنگ فقط بخش کوچکی از آن است. رنگ از نور است، پرتوهای آشکاری که می بینیم تشکیل یک رنگین کمان داده اند. طول موج و فرکانس نوری که ما می بینیم در رنگی که می بینیم تاثیر دارد.
7 رنگ بنفش، بنفش آبی، آبی، سبز، زرد، نارنجی و قرمز طول موج ها و فرکانس های متفاوتی دارند. قرمز در پایین ترین قسمت یک منشور رنگی قرار دارد و بالاترین طول موج را دارد اما فرکانس کمتری دارد، وقتی یک منشور در مسیر نور خورشید قرار می گیرد این رنگها ( 7 رنگ) قابل دیدن و آشکار می شوند که این اتفاق به وسیله شکست نور انجام می شود.