لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
اراده الهی از دیدگاه امام خمینی
●نگاهی به برهان صدیقین
پیرامون صفات حق تعالی مباحث گستردهای صورت گرفته و از ابعاد و زوایای گوناگونی مورد بحث قرار گرفته که قسمت عمدهای از علوم اسلامی را به خود اختصاص داده است: متکلمین و فلاسفه و عرفا در این نکته که حضرت حق مستجمع جمیع صفات کمال و جمال است و هر صفت کمالی را خداوند به نحو اتم و اکمل دارا است، متفقالقولند. و هر کدام به زبان خود و در قالب مفاهیم خود به این مهم پرداختهاند. از بین این مکاتب، فلاسفه بحث صفات را برهانی کرده و در اثبات آن براهین متقنی اقامه کردهاند و حتی معتقدند گرایش ما سواءالله به او به خاطر کمالاتش است. حضرت امام این فیلسوف عارف ومحقق مدقق نیز از طرفداران این نظریه است و مطالبی که در برخی آثار میبینیم بر این گفته صحه میگذارد. هرچند که برخی براهین حضرت در واقع تقریری از براهین حکماء پیشین میباشد اما غور در آنها حاکی از عمق نگرش ایشان است. ایشان از واجبالوجود با عنوان کمال مطلق تعبیر می کند و معتقد است که: «کمال مطلق همه کمالات است و الا مطلق نیست و هیچ کمالی و جمالی و جمیلی ممکن نیست در غیر حق ظهور کند که این غیریت عین شرک است و اگر نگوییم الحاد است.»[۱] میبینیم که حضرت امام ـ اعلی الله مقامه ـ در این چند جمله کوتاه به قاعدهٔ بسیط الحققیه اشاره فرمودهاند ولی در اینجا چون بحث ما بر روی صفت اراده است، درصدد اثبات صفات کمال بر ذات اقدس الله نیستیم بلکه آن را اصلی مسلم گرفته و از این مباحث تنها به عنوان مقدمهای برای ورود به بحث اصلی استفاده کرده و بدون اطاله کلام از آن میگذریم.
●تقسیم صفات : مطلب دیگری که برای شروع بحث ناگزیر از بیان آن هستیم، اشارهای به اقسام صفات است. کمالات و صفات واجب تعالی تقسیمات گوناگونی دارد که یکی از آن، تقسیم به صفات ذاتی و فعلی است. صفات ذاتی یعنی صفاتی که فرض ذات به تنهایی برای انتزاع آن کفایت میکند و صفات فعل یعنی صفاتی که فرض آن، منوط به فرض غیر است و غیر از واجب تبارک و تعالی هر چه هست، فعل اوست. پس صفات فعلی، صفاتی خواهد بود که از مقام فعل واجب یعنی ماسواء الله انتزاع میشود. البته این دیدگاهی است که مورد قبول فلاسفه و متکلمین امامیه است و اختلافنظر بسیار زیادی در این زمینه به ویژه بین امامی با اشاعره و معتزله وجود دارد؛ زیرا اشاعره صفاتی را که بعنوان صفات ذاتی بیان کردیم از لوازم ذات میدانند و معتزله ذات مقدس را نائب مناب صفات او میدانند اما از این اختلافات که بگذریم حضرت امام نیز در اسماء و صفات الهی قائل به دو مقام هستند:
۱ـ مقام اسماء و صفات ذاتیه: در این مقام ذات مقدس واجب تعالی به حیثیت واحده و جهت بسیطهٔ محضه، کل کمالات و جمیع اسماء و صفات را داراست و تمام کمالات به حیثیت بسیطهٔ وجودیه رجوع میکند. چون ذات مقدسش صرف وجود و وجود صرف است، صرف کمال و کمال صرف نیز است.
۲ـ مقام اسماء و صفات فعلیه: این مقام، مقام ظهور و تجلی اسماء و صفات ذاتیه است که مقام معیت قیومیه است و آیهٔ شریفهٔ «هو معکم این ما کنتم» بدان اشاره دارد.
ایشان آیهٔ شریفهٔ «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن» را جامع این دو مقام میدانند. حضرت امام در باب صفات حق ـ سبحانه ـ بسیار دقیق بحث کردهاند. وقتی نظرات حکماء را که در اینباره بررسی میکنیم گفتهاند، صفات حق یا صفت ذاتند و یا صفت فعل، به عبارت دیگر آنان یک دسته از صفات را صفات ذاتی و صفات دیگر را صفات فعلی میدانند اما نظر مبارک حضرت امام این تفاوت را با نظر حکماء دیگر دارد که ایشان میفرمایند که صفاتی که در یک مرتبه صفات ذات هستند، همان صفات در مرتبهٔ دیگر (مرتبه فعل) صفت فعل به شمار میروند و این تفاوت در مورد صفت اراده کاملاً مشهود است؛ مثلاً حضرت امام، اراده را هم صفت ذات و هم صفت فعل میدانند و حال آنکه عمده بحث فلاسفهای چون علامه طباطبائی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ در این است که آیا اراده، صفت ذات است یا صفت فعل[۲]؟ و جالب توجه این است که بر اینکه اراده صفت ذات نیست، برهان اقامه میکنند اما از نظر حضرت امام جمیع اسماء و صفات حق تعالی در دو مرتبه و در دو مقام است: یکی مقام اسماء و صفات ذاتیه، که این مقام در حضرت واحدیت ثابت است، مثل علم ذاتی حق و قدرت ذاتی حق و اراده ذاتی که از شؤون و تجلیات ذاتیه حق تبارک و تعالی است. دیگری مقام اسماء و صفات فعلیه است که به تجلی و به فیض مقدس برای حقتعالی ثابت است.[۳]
●عینیت صفات با ذات
مسئله دیگری که در باب صفات مطرح است، عینیت و غیریت صفات ذاتی با ذات حق است و علیرغم اختلاف آرایی که در این زمینه وجود دارد، قول حضرت امام ـ و برخی حکمای دیگر ـ معتبرترین اقوال است. ایشان معتقد به عینیت و اتحاد صفات با ذات هستند؛ به این دلیل که صرف وجود، صرف کمال و جمال است و هیچ حیثیت کمالی، نمیتواند خود را از صرف وجود کنار بکشد؛ چون هرچه کمال است، به حقیقت وجود برمیگردد و اگر غیر از این باشد اشکالات عدیدهای پیش میآید:
۱ ـ در عالم وجود دو اصل بلکه چندین اصل بوده باشد و حال آنکه در عالم واقع تنها وجود اصیل است.
۲ ـ ذات حق تبارک و تعالی مرکب باشد که لازمهاش نیازمندی و نقص است.
۳ ـ راه یافتن جهات امکانی در ذات حق است و اشکالات دیگری که بیانشان به طول میانجامد.[۴] حضرت امام قائل به قول عینیت صفات با ذات، در موارد زیادی از آن سخن گفتهاند و آن را برهانی کردهاند و اصحاب اقوال دیگر را مورد نقد قرار دادهاند.[۵]
●اختلاف اقوال در اراده الهی
از این بحثهای مقدماتی که بگذریم، اراده یکی از صفات کمال است که همهٔ الهیون آن را پذیرفته اما در حقیقت اراده با یک سری پرسشهایی مواجه شدهاند.
▪ آیا اراده صفات ذات است یا فعل؟
▪ آیا اراده حادث است یا قدیم؟
▪ آیا اراده مطلق است یا مقید؟
و بسیاری از سؤالات دیگر که در این مقال به این امور میپردازیم. برای روشن شدن منشأ اختلافاتی که به آن اشاره خواهیم کرد، ذکر چند مقدمه ضروری است: مقدمه اول؛ تفاوت اراده در انسان و خداست. اراده در انسان به معنای شوقی است که پس از داعی ایجاد میشود.[۶] اما اراده به این معنا نمیتواند در ذات مقدس راه داشته باشد هرچند که از محدثان اهل سنت، اراده را در خدا و انسان به یک معنا دانستهاند که واضحالبطلان است؛ زیرا لازمه چنین صفتی، این است که صاحب آن موجودی مادی و دارای جهات امکانی باشد و ساحت حق اجل از آن است که متصف به چنین صفتی شود. تفاوت معنای اراده در انسان و خدا منشأ یک سری اختلافات شده است؛ زیرا اغلب گمان کردهاند که اگر بگوییم اراده صفات ذاتی حق است، لازمهٔ آن راه یافتن جهات امکانی در حق است. برخی از فلاسفه بخصوص اصحاب حکمت متعالیه ارادهٔ حق تعالی را علم او به نظام احسن تعریف کردهاند که این علم عین ذات حق و داعی او بر ایجاد موجودات است و علاوه بر این داعی دیگری ندارد؛و فیه عین الداع عین علمه نظام خیر و هو عین ذاته[۷] مقدمه دوم؛ نکته دیگر که ذکر آن برای تکمیل و تنویر بحث لازم است, بررسی اراده خداوند در روایات است. در برخی احادیث میبینیم که معصومین علیهمالسلام فرمودهاند «و ارادته فعله» یعنی ارادهٔ حضرت حق عین فعل اوست. در اصول کافی بخشی تحت عنوان «اراده انها عن صفات
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
طلاق در لغت به معنای گشودن گره و رها کردن است . در فقه اسلامی در تعریف طلاق گفته اند : طلاق عبارت است از زائل کردن قید ازدواج با لفظ مخصوص . بعضی از استادان حقوق فرانسه طلاق را چنین تعریف کرده اند : (( طلاق قطع رابطه زناشویی به حکم دادگاه در زمان حیات زوجین به درخواست یکی از آنان یا هر دوی آنها است )) . در حقوق امروز ایران ممکن است به حکم دادگاه یا بدون آن واقع شود و در تعریف آن می توان گفت : طلاق عبارت است از انحلال نکاح دائم با شرایط و تشریفات خاص از جانب مرد یا نماینده او . بنابراین طلاق ویژه نکاح دائم است و انحلال منقطع (متعهد ) از طریق بذل یا انقضاء صورت می گیرد .
از نظر ماهیت حقوقی در فقه اسلامی و قانون مدنی ، اتیاعی است که از سوی مرد یا نماینده او واقع می شود حتی در مواردی که طلاق بر اساس توافق زوجین و بصورت خلع یا مبارات صورت می گیرد، باید آن را یک عمل حقوقی یک جانبه (اتیاع) به شمار آورد زیرا توافق زوجین که شرط یا انگیزه طلاق می باشد غیر از خود آن است و طلاق یعنی عملی که با اجرای صیغه تحقق می پذیرد و رابطه نکاح را منحل می کند در هر حال یک عمل حقوقی یک جانبه (اتیاع) است و ناشی از اراده طرفین نمی باشد .
عقیده و نظر اسلام در مورد طلاق :
در اسلام اگر چه طلاق منع نشده و به ظاهر مرد هر وقت بخواهد می تواند زن خود را طلاق دهد و زن نیز در موارد خاصی می تواند از دادگاه تقاضای طلاق کند . لیکن شک نیست که طلاق در نظر اسلام امری مذموم و ناپسند است . در روایات متعددی در نکوهش طلاق آمده و در خبر است که هیچ چیز ناپسند تر از طلاق نزد خدای عزو جّل نیست مردی که به مبانی اسلامی پای بند و به گفته های بزرگان دنیا معتقد است از طلاق می پرهیزد و هرگز زنش را بدون ضرورت طلاق نمی دهد .
قوانین و مقررات گوناگون در اسلام برای محدود کردن طلاق :
در اسلام علاوه بر دستورهای اخلاقی ، پاره ای قواعد حقوقی برای محدود کردن طلاق مقرر شده است : قبل از طلاق باید داوری از خویشاوندان مرد و داوری از خویشاوندان برای آشتی دادن آنان مقین شود ، طلاق باید در حضور دو شاهد عادل انجام گیرد ، زن باید در طهر غیر مواقعه باشد ، یعنی در حال پاکی که نزدیکی در آن واقع نشده است در طلاق رجعی که برای مرد حق بازگشت وجود دارد در مدت عدّه زن در منزل مرد سکونت می کند و نفقه او بر عهده مرد است و بدینسان زن و مرد می توانند بدون مانع زندگی زناشویی را از سر گیرند . واضح است که این مقررات و پاره ای قواعد دیگر طلاق را محدود می کند لیکن آنچه بیشتر مانع طلاق می شود .و مبانی و اعتقادات مذهبی است . در خانواده هایی که سنن و عقاید مذهبی در آنها نیرومند است طلاق را بسیار زشت می پندارند بلکه آن را فاجعه ای می شمارند و کمتر به پذیرفتن آن تن در می دهند .
مبحث دوم :
- طلاق به درخواست زن
- فقه اسلامی :
فقهای اسلامی در پاره ای موارد به زن اجازه داده اند که از حاکم درخواست طلاق کند و دلایلی ار اسیات و روایات در این زمینه آورده اند . کاملترین و مفصلترین بخشی که در این مسأله در فقه امامیه به نظر ما رسیده است تقریرات آیت الله شیخ حسین حلیّ مقیم نجف اشرف تحت عنوان ((حقوق الزوجه و آثارها الوصفیه)) است . بنابراین آنچه در این رساله آمده است ، تخلف شوهر از اداء وظایف زوجیت ( اعم از اتفاق و همخوابگی و داشتن روابط جنسی و حسن معاشرت ) چه ناشی از تقصیر شوهر و چه بدون تقصیر باشد در صورتی که زندگی زناشویی و بقاع نکاح را دشوار کند به زن حق می دهد که برای طلاق به حاکم شرع رجوع کند حاکم شوهر را مجبور به طلاق خواهد کرد و اگر شوهر از آن خودداری کند حاکم از آن به عنوان ولی ممتنع زن را طلاق خواهد داد . علاوه بر این ، در فقه اسلامی زنی که شوهر او غایب و مفقود الاثر شده می تواند با شرایطی از دادگاه طلاق بگیرد و نیز زن می تواند ضمن عقد از شوهر برای طلاق وکالت بگیرد که در صورت تحقق پاره ای امور به طور مطلق از طرف او خود را طلاق دهد .
- اقسام طلاق
بند یکم – فقه امامیه
طلاق بدعی و سنّی
در فقه امامیه طلاق را را به طلاق بدعی (بدعت ) و طلاق سنّی(سنت) تقسم می کنند . مقصود از طلاق بدعی طلاق نامشروع و حرام است که عبارت از طلاق در حال حیض و نفاس ، طلاق در طهر واقعه و طلاق سدگانه که رجوعی بین آنها واقع نشده باشد . همه این طلاقها باطل است و فقط در مورد سه طلاقه کردن زن نباید مشهور یک طلاق صحیحا" واقع می شود . طلاق سنّی طلاق مشروع و مجاز است که بائن و رجعی و عدّی تقسیم شده است .
طلاق بائن بنا بر قول فقهای امامیه بر شش گونه است :
طلاق غیر مدخوله از زنی که با او نزدیکی نشده است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
طلاق در لغت به معنای گشودن گره و رها کردن است . در فقه اسلامی در تعریف طلاق گفته اند : طلاق عبارت است از زائل کردن قید ازدواج با لفظ مخصوص . بعضی از استادان حقوق فرانسه طلاق را چنین تعریف کرده اند : (( طلاق قطع رابطه زناشویی به حکم دادگاه در زمان حیات زوجین به درخواست یکی از آنان یا هر دوی آنها است )) . در حقوق امروز ایران ممکن است به حکم دادگاه یا بدون آن واقع شود و در تعریف آن می توان گفت : طلاق عبارت است از انحلال نکاح دائم با شرایط و تشریفات خاص از جانب مرد یا نماینده او . بنابراین طلاق ویژه نکاح دائم است و انحلال منقطع (متعهد ) از طریق بذل یا انقضاء صورت می گیرد .
از نظر ماهیت حقوقی در فقه اسلامی و قانون مدنی ، اتیاعی است که از سوی مرد یا نماینده او واقع می شود حتی در مواردی که طلاق بر اساس توافق زوجین و بصورت خلع یا مبارات صورت می گیرد، باید آن را یک عمل حقوقی یک جانبه (اتیاع) به شمار آورد زیرا توافق زوجین که شرط یا انگیزه طلاق می باشد غیر از خود آن است و طلاق یعنی عملی که با اجرای صیغه تحقق می پذیرد و رابطه نکاح را منحل می کند در هر حال یک عمل حقوقی یک جانبه (اتیاع) است و ناشی از اراده طرفین نمی باشد .
عقیده و نظر اسلام در مورد طلاق :
در اسلام اگر چه طلاق منع نشده و به ظاهر مرد هر وقت بخواهد می تواند زن خود را طلاق دهد و زن نیز در موارد خاصی می تواند از دادگاه تقاضای طلاق کند . لیکن شک نیست که طلاق در نظر اسلام امری مذموم و ناپسند است . در روایات متعددی در نکوهش طلاق آمده و در خبر است که هیچ چیز ناپسند تر از طلاق نزد خدای عزو جّل نیست مردی که به مبانی اسلامی پای بند و به گفته های بزرگان دنیا معتقد است از طلاق می پرهیزد و هرگز زنش را بدون ضرورت طلاق نمی دهد .
قوانین و مقررات گوناگون در اسلام برای محدود کردن طلاق :
در اسلام علاوه بر دستورهای اخلاقی ، پاره ای قواعد حقوقی برای محدود کردن طلاق مقرر شده است : قبل از طلاق باید داوری از خویشاوندان مرد و داوری از خویشاوندان برای آشتی دادن آنان مقین شود ، طلاق باید در حضور دو شاهد عادل انجام گیرد ، زن باید در طهر غیر مواقعه باشد ، یعنی در حال پاکی که نزدیکی در آن واقع نشده است در طلاق رجعی که برای مرد حق بازگشت وجود دارد در مدت عدّه زن در منزل مرد سکونت می کند و نفقه او بر عهده مرد است و بدینسان زن و مرد می توانند بدون مانع زندگی زناشویی را از سر گیرند . واضح است که این مقررات و پاره ای قواعد دیگر طلاق را محدود می کند لیکن آنچه بیشتر مانع طلاق می شود .و مبانی و اعتقادات مذهبی است . در خانواده هایی که سنن و عقاید مذهبی در آنها نیرومند است طلاق را بسیار زشت می پندارند بلکه آن را فاجعه ای می شمارند و کمتر به پذیرفتن آن تن در می دهند .
مبحث دوم :
- طلاق به درخواست زن
- فقه اسلامی :
فقهای اسلامی در پاره ای موارد به زن اجازه داده اند که از حاکم درخواست طلاق کند و دلایلی ار اسیات و روایات در این زمینه آورده اند . کاملترین و مفصلترین بخشی که در این مسأله در فقه امامیه به نظر ما رسیده است تقریرات آیت الله شیخ حسین حلیّ مقیم نجف اشرف تحت عنوان ((حقوق الزوجه و آثارها الوصفیه)) است . بنابراین آنچه در این رساله آمده است ، تخلف شوهر از اداء وظایف زوجیت ( اعم از اتفاق و همخوابگی و داشتن روابط جنسی و حسن معاشرت ) چه ناشی از تقصیر شوهر و چه بدون تقصیر باشد در صورتی که زندگی زناشویی و بقاع نکاح را دشوار کند به زن حق می دهد که برای طلاق به حاکم شرع رجوع کند حاکم شوهر را مجبور به طلاق خواهد کرد و اگر شوهر از آن خودداری کند حاکم از آن به عنوان ولی ممتنع زن را طلاق خواهد داد . علاوه بر این ، در فقه اسلامی زنی که شوهر او غایب و مفقود الاثر شده می تواند با شرایطی از دادگاه طلاق بگیرد و نیز زن می تواند ضمن عقد از شوهر برای طلاق وکالت بگیرد که در صورت تحقق پاره ای امور به طور مطلق از طرف او خود را طلاق دهد .
- اقسام طلاق
بند یکم – فقه امامیه
طلاق بدعی و سنّی
در فقه امامیه طلاق را را به طلاق بدعی (بدعت ) و طلاق سنّی(سنت) تقسم می کنند . مقصود از طلاق بدعی طلاق نامشروع و حرام است که عبارت از طلاق در حال حیض و نفاس ، طلاق در طهر واقعه و طلاق سدگانه که رجوعی بین آنها واقع نشده باشد . همه این طلاقها باطل است و فقط در مورد سه طلاقه کردن زن نباید مشهور یک طلاق صحیحا" واقع می شود . طلاق سنّی طلاق مشروع و مجاز است که بائن و رجعی و عدّی تقسیم شده است .
طلاق بائن بنا بر قول فقهای امامیه بر شش گونه است :
طلاق غیر مدخوله از زنی که با او نزدیکی نشده است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
اخرالزمان از دیدگاه ادیان مختلف
مهدویت
مقدمه
دغدغه های زندگی مادی از یک سو ودلهره های روحی از طرف دیگر جهان را دگرگون کرده است . روزانه شاهد کشتارهای دسته جمعی مظلومان جهان درفلسطین، افغانستان و...هستیم . تنها بارقه ای که دلهای مستضعفان را مجذوب خود میکند وامید را در چشم های غمدیده شان زنده میگرداند نوید ظهور منجی انسان است .این امید منحصر به شیعیان و مسلمانان نیست بلکه در همه ادیان زنده جهان اعتقاد به ظهور منجی وجود دارد . در این میان ادیان بزرگ جهان، اسلام زرتشت، مسیحیت ویهودیت گوی سبقت را از دیگران ربوده وبیشتر در این باره سخن گفته اند . از آنجا که در باره موعود در اوستا سخن بسیار گفته شده و محققان کتابهای زیادی نوشته اند بر آنیم تا بصورت اجمالی وگذرا تنها به بررسی این موضوع در تورات وانجیل بپردازیم وبررسی های تفصیلی را به آینده موکول کنیم .
ولقد کتبنا فی الزبور بعدالذکران الارض یرثها عبادی الصالحون (انبیاء/105)
در تورات از علائم ظهور، وظائف منتظرین ، دوران پس از ظهور، شخص مسیحا ومدینه فاضله ای که پس از آن به وجود می آید سخن گفته شده است . وسعی نموده مخاطبان خود را به آینده امیدوار کرده واز این طریق تحمل مشکلات وسختی ها را آسان نماید. اگر چه تاخیر نماید برایش منتظر باش زیرا که البته خواهد آمد ودرنگ نخواهد کرد؛ بلکه جمیع امتها را نزد خود جمع می کند وتمامی قومها را برای خویشتن فراهم می آورد .1 همان طور که در متن تورات آمده است موعود جهانی تمام امتها را نزد خود جمع میکند وتمامی قوم ها را برای خویشتن فراهم می آورد واین همان تشکیل حکومت جهانی مهدی عجل الله تعالی فرجه در اسلام است .هنگامه ظهور برای زمان ظهور علائم ونشانه هایی در تورات ذکر شده است که با دقت در آنها میتوان رابطه بین آنها و پیشگویی های اسلام پیدا کرد . به عنوان مثال (صیحه آسمانی) را یاد آور میشود واینکه نوای عدالت وبشارت ظهور او از آسمانها اعلام میشود. آسمانها عدالت اورا اعلام کنند وجمیع قومها جلال اورا می بینند و پرستندگان بتها ی تراشیده خجل میشوند. 2
حتی در بخشی از تورات به قائم اشاره شده است واینکه همه انسانهایی که در آن عصر زندگی میکنند رستگاری خواهند دید. در آن زمان امیر عظیمی که برای قوم تو قائم است بر خواهد خواست و چنان زمان ننگی خواهد شد که از حینی که بین امت بوجود آمده است تا امروز نبوده است ودر آن زمان هر یک از قوم تو که دردفتر مکتوب یافت شود رستگار خواهد شد. 3
در بررسی آنچه درباره موعود در تورات آمده است می بینیم که به زنده شدن مردگان وبر خواستن ایشان از قبور نیز اشاره شده است. بسیاری از آنانکه در خاک زمین خوابیده اند بیدار خواهد شد اما اینان به جهت حیات جاودانی وحکیمان مثل روشنایی افلاک خواهند درخشید وآنانی که بسیاری را به راه عدالت رهبری مینماید مانند ستارگان خواهند بود تاابدالاباد. 4 همان طور که از متن تورات برمی آید انسانهای سعید ودرستکاری که قبل از ظهور از دنیا رفته اند هنگامه ظهوراز خاک بر می خیزند و چون ستار گانی می درخشند، دراسلام نیز به این موضوع تصریح شده است . به عنوان نمونه امام صادق (علیه السلام)میفرمایند : هرکس چهل صباح دعای عهد را بخواند از یاران قائم خواهد بود واگر پیش از قیام او بمیرد از خاک برمی خیزد وبه یاری او می شتابد .5
شخص مسیحا:
مسیحا در نگاه تورات روی هم رفته انسانی نهالی از نسل سلطنتی داوود است وقداست او تنها به سبب موهبتها ی طبیعی او خواهد بود زیرا امتهای مشترک بدست اونابود خواهند شد وبنی اسرائیل بنا به نظریه تلمود قدرت جهانی خواهد داشت . نظر تورات پیرامون تاریخ ظهور عدم اطمینان به اختلاف شدیدی در دیدگاه ربانیون پیرامون تاریخ آمدن مسیحا وجود داشت . تعداد زیادی از عقاید افراط آمیز که کاملا قاطعانه در این باب سخن گفته وبر تعدادی از سنتها ومحاسبات عرفانی استوار شده که در آن زمان از احترام خاصی برخوردار بوده اند یک عقیده قدیمی وجود داشت که جهان شش هزار سال ادامه خواهد داشت ودر هزاره هفتم نابود خواهد شد این هزاره ها به تعداد روزها آفرینش تناسب دارد . نخستین هزاره را (بایر) می دانستند. زیرا هیچ وحیی در آن نبود ، در هزاره دوم دوران (شریعت) یا وحی بود و هزاره سوم را روزگاری می دانستند که آمدن مسیحا در آن انتظار می رود . ربی حنینا می گوید : هنگامی که چهارصد سال از ویرانی اورشلیم بگذرد اگر کسی مزرعه ای را که هزار دینار ارزش دارد به یک دینار بفروشد آن را خریداری نکن زیرا آمدن مسیحا نزدیک است چیزی دست تورا نخواهد گرفت . هنگامی که مشاهده شد بسیاری از این تاریخ ها گذشت ومسیحا نیامد ربانیون مردم را از چنین محاسباتی بر حذر داشتند . زیرا اگر محاسباتی که ایشان گفته اند غلط از آب در می آمد مردم یکسره از آمدن او نومید خواهند شد آنان معتقدند یکی از شرطهای خدا با بنی اسرائیل این است که ایشان در باره آخر الزمان اصرار نکنند . ورازهای آن را فاش نسازند بر اساس یک عقیده قدیمی یکی از شرطهای آمدن مسیحا این است که مردم از نجات کاملا نومید باشند ، اعتقاد مسلط ربانیون این بود که اگر بنی اسرائیل حتی برای یک روز از گناهان خود توبه کنند آمدن او جلو خواهد افتاد . عموما تصور می شد که ظهور او در ماه (نیسان) یا (تشری) خواهد بود . البته در این که ظهور منجی در چه ماهی از سال رخ میدهد ، اسلام نیز نظراتی ارائه داده است که بنا به نظریه مشهور در فصل بهار یا در نوروز که همان (نیسان) است ظهور خواهد کرد . نظریه سعدیا درباره آمدن علت آزمودن سخت وطولانی بنی اسرائیل اینست که آن امتحان بدلیل گناه قوم یا برای آزمایش استحکام ایشان است . سختی آزمون ها نشانه نزدیک شدن پادشاهی مسیحا است . رنج های بنی اسرائیل باید سرانجام خاتمه یابد زیرا خداوند کاملا عادل است. واین همان فلسفه غیبت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در آیین اسلام است. هر کس به سبب ایمان به ما بخندد وما را به علت رنج کشیدنمان احمق بداند در حالی که ما با انکار ملیتمان شادوکامیاب زندگی می کنیم ،این کس خود احمق است زیرا بازده که ما برای ایمانمان متحمل ومتعهد شده ایم. وی مانند کسی است که تا کنون روئیدن گندم را ندیده باشد وبا مشاهده بذر پا شیدن بر کشاورزان بخندد . چنین فردی نمیداند که کشاورز هنگام خرمن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
احترام به پدر و مادر از دیدگاه قرآن
دیدگاه قرآن این است که بقا و جاویدان ماندن ملتها بستگی خاص به نیکی بر پدر و مادر در مرحله اول و بعد به خویشاوندان و بعد از آنها نسبت به تمام افراد جامعه دارد. جای تعجب است که با این همه تأکیدات و سفارشات قرآن که حتماً به آیات مورد نظر عنایت نمودید باز میبینیم که بعضی از فرزندان رعایت حقوق پدر و مادر را نمیکنند و وظایف سنگین و خطیر خود را در برابر آنها فراموش میکنند و از ان عجیبتر آنکه با دوستان و رفیقان خود صمیمی و خوش اخلاق و نرم و ملایم هستند و گاهی بذل جان و مال میکنند ولی نوبت که به پدر و مادر و یا اقوام میرسد به جای محبت و احسان روشی بسیار زشت و رفتاری خشن و تند از خود نشان میدهند مثل آنکه با دشمنان جانی خود برخورد نمودهاند
. در قرآن نیکی به پدر و مادر بدون فاصله بعد از مسئله یکتاپرستی و مسئله توحید مطرح شده است.
وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا
پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. بنابراین باید با ایشان برخورد مؤدبانه داشته باشیم خصوصاً در مواقعی که پدر و مادر سالخورده و پیر شده باشند که نیاز بیشتری به حمایت و محبت دارند. در آیهی دیگری آمده است: به انسان دربارهی پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش او را به زحمت حمل کرد و به هنگام بارداری هر روز رنج و ناراحتی تازهای را متحمل میشد و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان مییابد و آری به او توصیه کردیم) که شکر برای من و برای پدر و مادرت بجاآور که بازگشت همهی شما به سوی من است.
امام رضا علیهالسلام میفرمود:
که پدرم از جدش امام صادق علیهالسلام حدیث کرده که فرموده است:
«کوعلمالله لفظه او جز فی ترک عقوق الوالدین عن افالاتی به» اگر خداوند برای جلوگیری از رنجش و آزار پدر و مادر کلمهای را کوتاهتر از اف میدانست آن را در قرآن شریف میآورد.
امام باقر علیهالسلام فرمود:
, پدرم امام سجاد علیهالسلام در رهگذر مردی را دید که با پسر جوانش راه میرود، ولی فرزند در حین حرکت به دست پدر تکیه داده است. امام سجاد از مشاهدهی این رفتار بر خلاف ادب و بی احترامی فرزند به پدر آنقدر ناراحت و آزرده خاطر گردید که تا آخر عمر با آن پسر وظیفه ناشناس سخن نگفت.
آری نیکی به پدر و مادر و احترام به شخصیت آنان یک وظیفه شرعی و قطعی است و تا پایان عمر حتی موقعی که انسان صاحب نوه و نتیجه هم میشود به آنها احترام بگذارد و بزرگی و بزرگواری آنها را مد نظر داشته باشد و لحظه از خدمت و محبت به آنها غافل نگردد.
پیامبر اکرم صلی اللهعلیهوآله میفرمود:
«رضی الله فی رضی الوالدین و سخطه فی سخطهما.»
خشنودی پدر و مادر رضای خداوند است و خشم الهی در غضب پدر و مادر است
نظر الولد الی والدیه حبا لهما عباده.
نگاه محبت آمیز فرزند به روی پدر و مادر عبادت است و در پیشگاه الهی استحقاق پاداش دارد.
منظور از«حقوق والدین» چیست؟
در لغت «حق» را «قرار گرفتن چیزی در جایی که شایستهی آن است» و نیز «امری ثابت که انکار آن جایز نیست» معنا کردهاند (عسکری، 1412 ه.ق، ص193، شمارههای 772 و773). «حقوق» نیز جمع «حق» است (مختار الصحاح، ص140، ذیل «ح ق ق») و با در نظر گرفتن اینکه به والدین اضافه شده، منظور از آن همهی امور ثابت (اخلاقی) است که باید چنانکه شایستهی والدین است به جای آورده شوند و تخطی از آنها نیز جایز نیست و البته سزاوارترین افراد برای رعایت این حقوق، فرزندان آنها هستند. از «رعایت حقوق والدین» به «احترام به والدین» و یا «نیکی (نیکوکاری) به (با) والدین» نیز یاد میشود.
چرا پرداختن به حقوق والدین ضرورت دارد؟
خانواده به عنوان کوچکترین مجموعهی تشکیل دهندهی جامعه در اعتلا و یا انحراف آن نقش مؤثری دارد که به اعتلا و یا انحراف خود خانواده پیوند خورده است. بر این اساس یکی از عواملی که موجب ثبات و اعتلای خانواده خواهد شد آن است که اعضای این مجموعهی کوچک حقوق یکدیگر را رعایت کنند. این امر در نهایت موجب رعایت حقوق جامعه از سوی افراد خانواده و بالعکس رعایت حقوق ایشان از سوی جامعه خواهد شد. احترام فرزندان به حقوق والدین نیز در همین حوزه قرار میگیرد که پدر و مادر را در ایفای نقش راهبری خانواده تقویت و ترغیب خواهد کرد و در نتیجه موجب تقویت نقش خود خانواده در پیشبرد اهداف متعالی جامعه خواهد شد.