لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
امام علی از نگاه دیگران
ولادت مولی الموحدین...امام عاشقان....راد مرد عالم....امیر مومنان...حضرت علی بن ابی طالب بر همه دوستان مبارک باد...این بار به جای اینکه قلم ناتوانمان را برای توصیف و تعریف اماممان به تقلا بیندازیم و در آخر شرمنده دلمان و آن حضرت شویم، از کلام و نگاه دیگران علی (ع) را می بینیم و می خوانیم....از نگاه آنان که با او هم دین و هم آیین نیستند...اما حقیقت را یافته اند.شاید ما هم اماممان را بهتر بشناسیم
"جرج جرداق"
جرج جرداق"مسیحی، نویسنده معروف لبنانی در کتاب " صوت العدالة الانسانیة " درباره علی ( ع) چنین می نویسد: ای دنیا چه می شد اگر همه نیروهایت را در هم می فشردی و دوباره شخصیتی مانند علی با آن عقل، قلب ، زبان و شمشیر نمودار می کردی؟"
- " اما علی، ما را نمی رسد جز آن که او را دوست بداریم و به او عشق بورزیم، چه او جوانمردی بس عالیقدر و بزرگ نفس بود، از سرچشمه وجدانش خیر و نیکی می جوشید، از دلش شعله های شور و حماسه زبانه می زد، شجاع تر از شیر ژیان بود ولی شجاعتی ممزوج با لطف و رحمت و عواطف رقیق و رافت...
آیا از فرمانروایى خبر دارى که خود نان سیر نخورد زیرا که در کشور او کسانى یافت مىشدند که با شکم سیر نمىخوابیدند و جامه نرم نمىپوشیدند؟! (زیرا در میان ملت کسانى بودند که لباس خشن و درشت مىپوشیدند ) و درهمى را اندوخته خود نساخت؟ و به فرزندان و یاران خود هم وصیت کرد که غیر از این راه و روش نپیمایند. برادر خود را به خاطر یک دینار - که بدون حق از بیت المال طلب مىکرد - مورد بازخواست قرار داد و پیروان و فرمانداران خود را به خاطر یک گرده نان که به عنوان رشوه از ثروتمندى گرفته و خورده بودند، تهدید کرد و به محاکمه و دادگاه کشانید.
نزد حقیقت و تاریخ یکسان است او را بشناسى یا نشناسى. تاریخ و حقیقت گواهى مىدهند که او وجدان بیدار و قهار، شهید نامى، پدر و بزرگ شهیدان، على بن ابى طالب، صوت عدالت انسانى، شخصیت جاویدان شرق است ! اى جهان چه مىشد اگر هر چه قدرت و قوه دارى به کار مىبردى و در هر زمان علیى با آن عقلش، با آن قلبش، با آن زبانش، و با آن ذوالفقارش، به عالم مىبخشیدى؟ !
در کوفه غافلگیر و کشته شد، شدت عدلش موجب این جنایت گردید!... پیش از مرگش درباره قاتل خود گفت:" اگر زنده ماندم خود می دانم و اگر درگذشتم کار به دست شماست، اگر درگذرید به تقوا نزدیک تر است!..."
" جبران خلیل جبران"
که از علمای بزرگ مسیحیت، مرد هنر و صاحب ذوق بدیعی است لب به ستایش علی گشوده و چنین می گوید:" به عقیده من علی بن ابیطالب ( پس از پیامبر) نخستین مرد از قوم عرب است که وجودش، همه فضائل کامل بودن را در قوم خویش دمید و آهنگ آن را به گوش مردمی رسانید که پیش از آن مانند آن را نشنیده بودند و در بین تاریکی های جاهلیت از روش روشن او متحیر ماندند؛ پس کسی که طریق علی را پسندید به فطرت سلیم بازگشت و آن که از باب خصومت وارد شد جاهیلت را ترجیح داد."جبران معتقد بود که:" دو طایفه شیفته روش علی بودند یکی خردمندان پاکدل و دیگری نیکو سرشتان با ذوق، علی بن ابیطالب شهید عظمت خویش گشت او از دنیا رفت در حالی که نماز بر زبانش جاری و دلش از شوق خدا لبریز بود. مردم عرب، حقیقت مقام او را درک نکردند تا گروهی از مردم کشور همسایه آنها( ایران) برخاسته، این گوهر گرانبها را از سنگ تشخیص داده و او را شناختند."
جبران اضافه می کند که:" علی (ع) مانند پیغمبران درگذشت، مقام و شأن او در بصیرت و بینایی چون پیغمبران، مختص شهر، بلد، قوم، زمان و مکان نبوده و شخصیتی بین المللی داشت."
جبران همیشه نام علی (ع) را در مجالس خاص و عام به زبان می آورد، تعظیم می کرد و می گفت علی از جهان رفت درحالی که هنوز رسالتش را به کمال، تبلیغ نکرده بود.
- "شبلی شمیل"
دانشمندی است که در سال 1335 هجری درگذشت، وی شاگرد برجسته مکتب داروین بود و نخستین کسی است که نظریه" قوه" را در شرق منتشر کرد سپس برخلاف مکتب استاد خود که فردی الهی بود، به انکار مقدسات و جهان ماوراء طبیعت برخاست وتا لحظه مرگ از مکتب مادیگری پیروی نمود.وی با اصراری که در انکار توحید داشت، در برابر شخصیت علی ( ع) سرتعظیم فرود آورده و در مورد او چنین می گوید:" امام و پیشوای انسان ها علی بن ابیطالب بزرگ بزرگان و یگانه نسخه ای است که با اصل خود «پیامبر( ص)» مطابق است هرگز اهل شرق و غرب، سخنرانی نظیر او در گذشته و حال ندیده است."
- " میخائیل نعیمه"
که از دانشمندان مسیحی است در مقدمه ای که بر کتاب " صوت العدالة الانسانیة" نوشته درباره حضرت علی (ع) چنین می گوید:" پهلوانی امام( ع) تنها در میدان جنگ نبود بلکه او در روشن بینی، پاکدلی، بلاغت، سحر بیان، اخلاق فاضله، شور ایمان، بلندی همت، یاری ستمدیدگان و ناامیدان، متابعت حق و راستی و بالجمله در همه صفات پهلوان بود. اگر چه مدت زیادی از حضور او گذشته، اما هر گاه بخواهیم بنیاد زندگی نیکو و سعادتمندی را بگذاریم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
آثار مهر و محبت به دیگران
(( از نگاه احادیث و روایات ))
از امام باقر (علیه السلام) از پدرانش، از علی (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: همنشینی با بدان موجب سوء ظن به نیکان می شود و همنشینی با خوبان بدان را به خوبان می پیوندد و همنشینی فجار با نیکوکاران فجار را به نیکان ملحق می کند پس کسی که وضع او بر شما مشتبه باشد و دین و روش او را نشناسید به معاشرین او نگاه کنید. پس اگر معاشرین او اهل دین خدا بودند او نیز بر دین خدا است و اگر بر دین خدا نبودند پس هیچ بهره در دین خدا برای هیچیک از آنان نیست همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمود:
کسی که ایمان به خدا و روز آخرت دارد پس با کافر برادری نمی کند و با فاجر رفت و آمد نمی نماید و کسی که با کافری پیوند برادری ایجاد کند یا با قاجری رفت و آمد نماید فاجر و کافر بوده است.
بی مهری در اسلام
اصولاً مردمی که مهر و محبت ندارند و جاذبه ندارند افراد ناقصی هستند. امیر مومنان علی (علیه السلام) می فرماید: ناتوان ترین مردم کسی است که از دوست یافتن ناتوان باشد و از او ناتوانتر آنکه دوستان را از دست بدهد و تنها بماند.
محبت در بنیان تشیع
یکی از بزرگترین امتیازات مذهب تشیع بر سایر مذاهب این است که پایه و زیر بنای اصل آن بر محبت بنا نهاده شده است، از اولین روز دعوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که این مذهب پایه گذاری شد زمزمه محبت و دوستی علی (علیه السلام) در کار بود و دوستی امیر مومنان (علیه السلام) امتیاز شیعیان بود و بقدری شیعیان در محبت امیر مومنان ثابت قدم و استوار بودند که آن حضرت (علیه السلام) می فرمود:
اگر با این شمشیرم بینی مومن را بزنم که با من دشمن شود، هرگز دشمنی نخواهد کرد. و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد، هرگز مرا دوست نخواهد داشت. زیرا که این مطلبی است ثابت و بر زبان پیامبرانی جاری گشته که گفت:
یا علی: مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد. از این رو وقتی یکی از دوستان امیرالمومنین (علیه السلام) که مردی با فضیلت و ایمان بود، متاسفانه از روی لغزشی که از وی انجام گرفت و می بایست حد بر او جاری شود امیرالمومنین (علیه السلام) به عنوان حد دزدی، پنجه راستش را برید و به دست چپش داد. او در حالی که قطرات خون از دستش می چکید می رفت. در بین راه ابن الکواء خارجی آشوبگر، خواست از این جریان به نفع خوارج و علیه علی )علیه السلام) استفاده کند، با قیافه ای ترحم آمیز جلو رفت و گفت کی دستت را برید؟! او به جای اینکه ازعلی (علیهالسلام) مذمت و یا شکوه کند گفت:
دستم را برید آن کس که آقای جانشینان پیامبران، پیشوای سفیدرویان قیامت، ذی حق ترین مردم نسبت به مومنان، علی بن ابی طالب، مبارز شجاعان، انتقام گیرنده از جهالت پیشگان، بخشنده زکات،… .
رهبر راه رشد و کمال گوینده گفتار راستین و صواب شجاع مکی او بزرگوار باوفا…
ابن الکوء گفت: وای بر تو، دستت را می برد و این چنین ثنایش می گوئی؟
گفت: چرا ثنایش نگویم و حال آنکه دوستیش با گوشت و خونم در آمیخته است و به خدا سوگند که نبرید دستم را جز به حقی که خداوند قرار داده است.
روش پیامبر با مردم
پیامبر اسلام در عین اینکه در مقام اجراء قوانین کیفری و مجازات گناهکاران بسیار جدی بود، ولی در معاشرتهای اجتماعی، پدری رووف و مهربان بود، هیچ کس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نمی ترسید و اگر اتفاقاً ابهت پیامبر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن .doc :
کمک به دیگران
واژه «خدمت»، مفهوم گسترده ای دارد و همه امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را در برمی گیرد و به گذشت، فداکاری، ایثار و تحمّل رنج و سختی در همه این امور، خدمت و خدمتگزاری، صدق می کند.
کاری که شکل آن مفید و برخوردار از روح معنویت بوده و وسیله تقرّب به خدا باشد، در فرهنگ اسلامی خدمت نامیده می شود.
بنابراین خدمتی که مقدمه قرب الهی و در راستای رضای خدا نباشد، عبادت نیست و از اجر الهی سهمی ندارد.
پرداختحقوق مالی، اعم از خمس و زکات و سایر صدقات، مصداقی است، از مفهوم کلی کمک و مساعدت به دیگران، به عبارت دیگر اسلام که آموزههای آن با فطرت و خواست فطری انسان هماهنگی دارد، پیروان خود را به مساعدت در حق دیگران و اهتمام به رفع نیاز همنوعان فرا میخواند .
این مفهوم کلی مصادیق گوناگونی را در بر میگیرد; از جمله رفع نیاز مالی دیگران تمام دستورالعملهایی که در کتابهای فقهی برای پرداختخمس و زکات آمده و پاداشهایی که در کتابهای اخلاقی - مبتنی بر روایات - برای ادا کنندگان این حقوق و مجازاتهایی که برای ترک کنندگان این فریضه عنوان شده است، در همین چهارچوب قرار میگیرند .
قرآن کریم در دومین آیه از سوره مبارکه مائده افراد را به تعاون و همکاری با یکدیگر و راه پرهیزکاری فرا میخواند: «تعاونوا علی البر و التقوی» و نیز از رسول اکرمصلی الله علیه وآله آمده است: «هر کس صبح کند در حالی که به امور مسلمین همت نمیگمارد، از آنها نیست . هر کسی که بشنود مردی فریاد میزند و کمک میطلبد و به او کمک نکند، مسلمان نیست» همچنین امیرمؤمنانعلیه السلام به نقل از رسول خداصلی الله علیه وآله فرمودند: «کسی که حاجتبرادر دینی خود را برآورده سازد، مانند کسی است که همه عمر، خدا را عبادت کرده است»
اهتمام به رفع نیاز دیگران - از نظر اسلام - نوعی تکلیف شاق و تحمیل به حساب نمیآید، بلکه استفاده بهینه از نعمت الهی عنوان شده است ; زیرا براساس روایتی از امام حسینعلیه السلام: «از نعمتهای خداوند، حاجتهای مردم است که نزد شما میآورند . . .»
توجه به نیازهای دیگران و تلاش برای رفع نیاز مردم، تنها به عنوان یک اصل اخلاقی عنوان نگردیده (به طوری که اگر امکان پذیر بود، چه بهتر، والا اهمیتی نداشته باشد) بلکه هرگاه کسی از این اصل مهم اخلاقی (با دستاوردهای بزرگ اجتماعی) سرپیچی کند و بی تفاوت از کنار آن بگذرد، مورد مؤاخذه و مجازات قرار میگیرد . در حقیقت رفع نیاز همنوعان، نوعی تکلیف الهی با ضمانت اجرای قرص و محکم عنوان شده است . روایات فراوانی را میتوان در این خصوص به عنوان تایید کننده آورد . به روایتی از امام صادقعلیه السلام بسنده میکنیم . حضرت فرمودند:
«هر مؤمنی که برادر دینی خود را یاری ندهد - با این که قدرت بر یاریاش را داشته باشد - خداوند او را به حال خود واگذارد و در دنیا و آخرت ذلیلش سازد»
براساس آنچه گفته شد، از دید اسلام توجه به نیازهای دیگران و اهتمام به رفع حاجتهای مردم، نه تنها اصلی اخلاقی است، یک تکلیفی اجتماعی است، مضافا این که به حاجتهای مردم بایستی به عنوان نعمتهای الهی نگریست که بر شخص وارد میشود و مبادا با دست رد زدن به سینه صاحب حاجت، نعمتخداوند را از خود سلب کرد .
از سوی دیگر عدم توجه به دیگران و کوتاهی در برابر آنها مؤاخذه و ذلت را به همراه دارد; خواری و ذلتی که در دنیاو آخرت دامنگیر شخص میشود .
مصداق کمک به دیگران
از مصادیق کمک به دیگران، رفع نیازهای مالی آنهاست، آنچه در تعالیم و آموزههای اسلام عنوان «زکات» به خود گرفته است، شکل خاص آن است، اگر چه این واژه، کل حق و حقوق مالی شخص را در بر میگیرد (خمس را نیز شامل میشود)، اما واضح است که زکات و خمس احکام جداگانهای دارند که در رسالههای عملیه به آنها پرداخته شده است . هرگاه افراد جامعه و صاحبان ثروت نسبتبه پرداختحقوق مالی خود مقید باشند (و در حقیقت آن مقدار از اموالشان که خمس یا زکات به حساب میآید، از اموال خود نشمارند، بلکه حق فقرا و بینوایان بدانند) آنگاه در جامعه فقیر و بینوایی پیدا نخواهد شد . حتی مازاد آن را میتوان برای اداره بهتر جامعه اسلامی مصرف نمود .
امام صادقعلیه السلام فرمودند: «جز این نیست که خداوند برای فقیران در اموال ثروتمندان واجبی را واجب فرمود . . . و آن زکات است» .
در قرآن کریم دهها آیه در خصوص زکات نازل شده و این دلیل بر اهمیت این فریضه میباشد، و جالب توجه و قابل تامل این که در اکثر موارد اقامه نماز و ادای این فریضه (زکات) با یکدیگر آمده است .
در سوره مبارکه توبه در برشماری ویژگیهای مؤمنان اقامه نماز و پرداخت زکات را عنوان کرده است، و در سوره مبارکه حج آمده است که مؤمنان کسانیاند که وقتی در زمین مکنت و قدرت یافتند . نماز اقامه میکنند و زکات میپردازند . گویی خداوند متعال از مؤمنان چنین انتظار دارد که وقتی در زمین به امکاناتی دستیافتند . نماز به پای دارند و زکات بدهند، به معروف امر کنند و دیگران را از بدیها باز بدارند .
خدمت عبادی علاوه بر انگیزه الهی و تقرّب به خدا، دارای شرایط زیر است:
ـ در راه خدا باشد.
ـ مخلصانه انجام گیرد.
ـ خیرخواهانه بوده و فاعلش، نیّت و هدف خیر داشته باشد.
ـ داد و ستد و به منظور به دست آوردن مال و منال و شهرت و مقام نباشد.
ـ همکاری بر اثم و گناه نباشد.
ـ از منّت و آزار مبرّا باشد.
ـ خدمت شوندگان، افراد شایسته خدمت باشند، گرچه متوجه خدمتِ خدمتگزار نباشند و ... .
چنین خدمتی از ارزش و اهمیت بسزایی برخوردار است و حضرت علی ـ علیه السلام ـ در این باره می فرماید:
«احسن الصنائع ما وافق الشرایع»[1]
بهترین احسانها و خدمات، آن است که موافق با شریعت ها (و طبق شرایط و موازین دینی) باشد.
محدوده خدمت
همانطور که ذکر شد، یکی از شرایط خدمت آن است که افراد خدمت شونده، شایسته خدمت باشند، در اینجا این سؤال مطرح است که آیا دایره خدمتگزاری آنقدر وسعت دارد که غیر مسلمان را نیز شامل می شود، یا اختصاص به مسلمانان و مؤمنان دارد؟ به عبارت دیگر، آیا از نظر اسلام، خدمت در هر جا و به هر کس، پسندیده و مورد ستایش است؟ یا خدمت مسلمانان و مؤمنان به یکدیگر و در جامعه اسلامی دارای ارزش و اهمّیّت است؟
از نظر اسلام، خدمت به همه مردم و نوع بشر عملی شایسته است و غرض اولیای گرامی اسلام در خدمتگزاری، تنها مؤمن یا مسلمان نیست؛ بلکه نوع بشر را شامل می شود. چنانکه رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله ـ می فرماید:
«رأس العقل بعد الدین التودد الی الناس و اصطناع المعروف الی کل بر و فاجر»[2]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
آثار مهر و محبت به دیگران
(( از نگاه احادیث و روایات ))
از امام باقر (علیه السلام) از پدرانش، از علی (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: همنشینی با بدان موجب سوء ظن به نیکان می شود و همنشینی با خوبان بدان را به خوبان می پیوندد و همنشینی فجار با نیکوکاران فجار را به نیکان ملحق می کند پس کسی که وضع او بر شما مشتبه باشد و دین و روش او را نشناسید به معاشرین او نگاه کنید. پس اگر معاشرین او اهل دین خدا بودند او نیز بر دین خدا است و اگر بر دین خدا نبودند پس هیچ بهره در دین خدا برای هیچیک از آنان نیست همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمود:
کسی که ایمان به خدا و روز آخرت دارد پس با کافر برادری نمی کند و با فاجر رفت و آمد نمی نماید و کسی که با کافری پیوند برادری ایجاد کند یا با قاجری رفت و آمد نماید فاجر و کافر بوده است.
بی مهری در اسلام
اصولاً مردمی که مهر و محبت ندارند و جاذبه ندارند افراد ناقصی هستند. امیر مومنان علی (علیه السلام) می فرماید: ناتوان ترین مردم کسی است که از دوست یافتن ناتوان باشد و از او ناتوانتر آنکه دوستان را از دست بدهد و تنها بماند.
محبت در بنیان تشیع
یکی از بزرگترین امتیازات مذهب تشیع بر سایر مذاهب این است که پایه و زیر بنای اصل آن بر محبت بنا نهاده شده است، از اولین روز دعوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که این مذهب پایه گذاری شد زمزمه محبت و دوستی علی (علیه السلام) در کار بود و دوستی امیر مومنان (علیه السلام) امتیاز شیعیان بود و بقدری شیعیان در محبت امیر مومنان ثابت قدم و استوار بودند که آن حضرت (علیه السلام) می فرمود:
اگر با این شمشیرم بینی مومن را بزنم که با من دشمن شود، هرگز دشمنی نخواهد کرد. و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد، هرگز مرا دوست نخواهد داشت. زیرا که این مطلبی است ثابت و بر زبان پیامبرانی جاری گشته که گفت:
یا علی: مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد. از این رو وقتی یکی از دوستان امیرالمومنین (علیه السلام) که مردی با فضیلت و ایمان بود، متاسفانه از روی لغزشی که از وی انجام گرفت و می بایست حد بر او جاری شود امیرالمومنین (علیه السلام) به عنوان حد دزدی، پنجه راستش را برید و به دست چپش داد. او در حالی که قطرات خون از دستش می چکید می رفت. در بین راه ابن الکواء خارجی آشوبگر، خواست از این جریان به نفع خوارج و علیه علی )علیه السلام) استفاده کند، با قیافه ای ترحم آمیز جلو رفت و گفت کی دستت را برید؟! او به جای اینکه ازعلی (علیهالسلام) مذمت و یا شکوه کند گفت:
دستم را برید آن کس که آقای جانشینان پیامبران، پیشوای سفیدرویان قیامت، ذی حق ترین مردم نسبت به مومنان، علی بن ابی طالب، مبارز شجاعان، انتقام گیرنده از جهالت پیشگان، بخشنده زکات،… .
رهبر راه رشد و کمال گوینده گفتار راستین و صواب شجاع مکی او بزرگوار باوفا…
ابن الکوء گفت: وای بر تو، دستت را می برد و این چنین ثنایش می گوئی؟
گفت: چرا ثنایش نگویم و حال آنکه دوستیش با گوشت و خونم در آمیخته است و به خدا سوگند که نبرید دستم را جز به حقی که خداوند قرار داده است.
روش پیامبر با مردم
پیامبر اسلام در عین اینکه در مقام اجراء قوانین کیفری و مجازات گناهکاران بسیار جدی بود، ولی در معاشرتهای اجتماعی، پدری رووف و مهربان بود، هیچ کس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نمی ترسید و اگر اتفاقاً ابهت پیامبر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
آثار مهر و محبت به دیگران
(( از نگاه احادیث و روایات ))
از امام باقر (علیه السلام) از پدرانش، از علی (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: همنشینی با بدان موجب سوء ظن به نیکان می شود و همنشینی با خوبان بدان را به خوبان می پیوندد و همنشینی فجار با نیکوکاران فجار را به نیکان ملحق می کند پس کسی که وضع او بر شما مشتبه باشد و دین و روش او را نشناسید به معاشرین او نگاه کنید. پس اگر معاشرین او اهل دین خدا بودند او نیز بر دین خدا است و اگر بر دین خدا نبودند پس هیچ بهره در دین خدا برای هیچیک از آنان نیست همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمود:
کسی که ایمان به خدا و روز آخرت دارد پس با کافر برادری نمی کند و با فاجر رفت و آمد نمی نماید و کسی که با کافری پیوند برادری ایجاد کند یا با قاجری رفت و آمد نماید فاجر و کافر بوده است.
بی مهری در اسلام
اصولاً مردمی که مهر و محبت ندارند و جاذبه ندارند افراد ناقصی هستند. امیر مومنان علی (علیه السلام) می فرماید: ناتوان ترین مردم کسی است که از دوست یافتن ناتوان باشد و از او ناتوانتر آنکه دوستان را از دست بدهد و تنها بماند.
محبت در بنیان تشیع
یکی از بزرگترین امتیازات مذهب تشیع بر سایر مذاهب این است که پایه و زیر بنای اصل آن بر محبت بنا نهاده شده است، از اولین روز دعوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که این مذهب پایه گذاری شد زمزمه محبت و دوستی علی (علیه السلام) در کار بود و دوستی امیر مومنان (علیه السلام) امتیاز شیعیان بود و بقدری شیعیان در محبت امیر مومنان ثابت قدم و استوار بودند که آن حضرت (علیه السلام) می فرمود:
اگر با این شمشیرم بینی مومن را بزنم که با من دشمن شود، هرگز دشمنی نخواهد کرد. و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد، هرگز مرا دوست نخواهد داشت. زیرا که این مطلبی است ثابت و بر زبان پیامبرانی جاری گشته که گفت:
یا علی: مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد. از این رو وقتی یکی از دوستان امیرالمومنین (علیه السلام) که مردی با فضیلت و ایمان بود، متاسفانه از روی لغزشی که از وی انجام گرفت و می بایست حد بر او جاری شود امیرالمومنین (علیه السلام) به عنوان حد دزدی، پنجه راستش را برید و به دست چپش داد. او در حالی که قطرات خون از دستش می چکید می رفت. در بین راه ابن الکواء خارجی آشوبگر، خواست از این جریان به نفع خوارج و علیه علی )علیه السلام) استفاده کند، با قیافه ای ترحم آمیز جلو رفت و گفت کی دستت را برید؟! او به جای اینکه ازعلی (علیهالسلام) مذمت و یا شکوه کند گفت:
دستم را برید آن کس که آقای جانشینان پیامبران، پیشوای سفیدرویان قیامت، ذی حق ترین مردم نسبت به مومنان، علی بن ابی طالب، مبارز شجاعان، انتقام گیرنده از جهالت پیشگان، بخشنده زکات،… .
رهبر راه رشد و کمال گوینده گفتار راستین و صواب شجاع مکی او بزرگوار باوفا…
ابن الکوء گفت: وای بر تو، دستت را می برد و این چنین ثنایش می گوئی؟
گفت: چرا ثنایش نگویم و حال آنکه دوستیش با گوشت و خونم در آمیخته است و به خدا سوگند که نبرید دستم را جز به حقی که خداوند قرار داده است.
روش پیامبر با مردم
پیامبر اسلام در عین اینکه در مقام اجراء قوانین کیفری و مجازات گناهکاران بسیار جدی بود، ولی در معاشرتهای اجتماعی، پدری رووف و مهربان بود، هیچ کس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نمی ترسید و اگر اتفاقاً ابهت پیامبر