لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
راز نماز
سیمای نماز
عبادت عنوان عامی است که نمونه ها و مصداق های فراوانی را در بر می گیرد وتنها در «نماز» خلاصه نمی شود حج،روزه ، امر به معروف و نهی از منکر ،جهاد ، طلب روزی حلال ، خدمت به هم نوعان، درس خواندن و درس گفتن ؛ عزاداری برای شهیدان کربلا ، نیکی به پدر ومادر ، تیم نوازی ، پرداخت خمس و زکات و .. همه وهمه عبادت است ( البته به شرط خدای بودن نیت )
ولی در میان اعمال عبادی «نماز برجستگی و درخشندگی خاص دارد و جلوه ی درخشان عبادت و پرستش خدا به حساب می آید. اوصاف نماز ، فلسفه وحکمتش ، فایده وآثارش ، شرایط وآدابش ،مکان وزمانش در آیات وروایات بسیاری آمده که پرداختن به آنها طولانی خواهد شد. اما سعی می کنیم براساس قران و حدیث ، قطره ای از دریای معارف اسلامی درباره ی نماز را باز گوییم.
نماز بزرگترین عبادت ومهمترین سفارش همه ی انبیاست
لقمان پسرش رزا به نماز توصیه می کند.حضرت عیسی درگهواره می گوید : خدایم مرا به نماز و زکات توصیه کرده است.
رسول خدا صلی الله علیه و اله نماز را نور چشم خود می داند .«قُرّةََُ عَینی فی الصَّلاةََِ »
نماز ، فرضیه ای است که خدا به یاد انسان می آورد. و پیمان خدا با مردم است.
نماز، سیمای مکتب است .« الصِّلاةٌَ وَجهُ دینکٌُمْ »
نماز دوای تکبر است « و الصَّلاةٌ تَنزیهاً عَنِِ الکبِرِ »
نماز ، وسیله ی تشکر و سپاس از نعمت های الهی است ، عمود و پایه دین ، کلید بهشت، وسیله ی آزمایش و شناخت مردم و محو کننده ی گناهان ، پاک کننده ی دل و جان آدمی است.
روزی پنج نوبت ، با حفظ شرایط کامل نماز ، در پیشگاه خدا ایستادن ونعمتهای او را یادکردن و از او حاجت ونیاز خواستن ،همچون شست وشوی درنهر آب است که آلودگی های می زادید . نماز اولین سئوال در قیامت است که اگر پذیرفته نشود. کارهای دیگر هم قبول نیست .
نماز اولین سئوال در قیامت است که اگر پذیرفته نشود، کارهای دیگر هم قبول نیست . نماز ، تنها عبادتی است که در هیچ حال از انسان ساقط نمی شودحتی در میدان جنگ و شرایط اضطراری ، بیماری و...
نماز اعلام بندگی در برابر خدا وزیر بار در مقابل طاغوت ها و ستمگران است.
نماز زنده نگه داشتن ایین توحیدی حضرت ابراهیم،وسنت رسول الله ومکتب حسین بن علی علیها السلام است.
نماز برای عاشقات خدا ، شنیدن ولی برای منافقان ، تلخ و سنگین است : «وَ اِنَّتها لکَبیرةُ اِلاَّ عَلیَ الخَشِعیِِنَ »
نماز، کوبنده ی شیطان و مایوس کننده ی اوست وحضور در برابر آفریدگاراست .
نماز هماهنگی با همه ذرّات عالم است جهان ،محراب و سعی است که همه ی کائنات ، در آن به تسبیح و سجود در برابر خدا مشغول اند. به نماز ایستادن ، همراهمی با همه ی افریده ها وفرشتگان در پرستش و ذکر پرورگار است.
در اهمیت نماز ، همین بس که علی علیه السلام در میدان نبرد صفین، وامام حسین علیه اسلام در ظهر عاشورا دست از جنگ کشیدند و به عشق الهی ، به نماز ایستادند . شخصی به حضرت علیه السلام ایراد گرفت: امام فرمود : مابرای همین جنگیم تا مردم ،اهل نماز باشند. به سید الشهدا در زیارتنامه اش خطاب می کنیم: گواهی می دهیم که تو نماز را بر پا داشتی . « اَشهَدُ اَنّک قَد اَقَمتُ الصَّلوةََ َ ...» در مشکلات و اضطراب ها ، یاد خدای بزرگ و استمداد از او ، آرام بخش دل ها وراه گشای انسان در سختی ها است و تکیه گاهی است که مؤمنان به خدا دارند از این رو قرآن دستور می دهد که به وسیله ای « صبر » و «نماز» از خداوند یار ی بطلبید. « وَ استَعینُؤا بِاالصَّبرِ والصَّلوةِ »
امام صادق علیه السلام در واپیسین دم زندگی خویش ، همه بستگان را جمع کرد و در وصیت خویش به آنان، اهمیت نماز را یاد اور شد و فرمود:
هرکه نماز را سبک بشماردو از شفاعت ما محروم است.
مرز میان اسلام و کفر ترک عمدی نماز است. چگونه مسلمانی است آن که رابطه خودبا خدا را بریده و از نماز روی برتافته است.
رسول خدا فرمود : «مَن تَرَکَ الصَّلوةَ مُتَعمَداَ فَقَد کَفَرَ» هرکه عمداً نماز را ترک کند ، کفر وزیده است . ودر کلام علوی میخوانیم که فرمود:
« مَن ضَیَّعَ الصَّلوةَ فَهُوَ لِضَرِها اَضیَعُ »کسانی که نماز را سبک شمارند و آن را تباه وضایع سازند، غیر نماز را بیشتر ضایع خواهند ساخت.
نماز ، موقعیتی است که باید در ان به خدا توجه داشت نه دیگری ،هرچه را از نظر دور داشت مگر خدا را باید رازنده وحاضر و ناظر بدانیم واحساس حضور در برابر آن خالق را در خویش ، زنده نگاهداریم .
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرموده است:
همین که انسان در نماز به غیر خدا توجه می کند. خداوند به او خطاب می کند : به چه کسی توجه میکنی ؟ آیا پرورگاری جز من سراغ داری ؟
آیا جز من مراقب وناظری درکار است؟
آیا به بخشنده ای جز من دل بسته ای ...؟
اگر توجه به من داشته باشی ،ومن وفرشتگانم به تو توجه خواهیم کردو...
فصل اول :
چرا نماز میخوانیم؟
آداب نمازی که مورد قبول خدا باشد چیست؟
مقدمات نماز چیست؟
چرا نماز می خوانیم ؟
نماز ، سپاس نعمت
انسان ؟، اسیر محبت دیگران است و نعمت و نیکی ، انسان را به مقام سپاس وتشکر می کشیند. اگر کسی به ما نعمتی بخشید و احسانی در حق ماکرد ، باز ؟؟ وعمل ، سپاسگزار ازاو می شویم .
ما بنده خداییم و غرق در نعمت های او ، پس در هر نفسی ،نه یک نعمت بلکه صدها نعمت موجود است. و براین نعمت ها یک شکوه هزاران شکر لازم است . کافی است که
اندکی چشم بصریت بگشائیم و ببینیم لطف و فضل خدا را درباره خودمان ، آنگاه خواهی نخواهی سپاس او خواهیم گفت:
نماز ،نوعی سپاس از نعمت های فراوان و برشمار اوست.
خداوند، به ما هستی بخشید .آنچه برای زندگی مادی و معنوی لازم داشتیم ، عطا کرد وهوش و عقل و استعدامان داد .قطرات باران ، برگ درختان ،ماهیان دریا ، پرندگان آسمان ،نور خورشید و هدایت عقل و ولایت پاکان وراهنمایی وجدان را جهت سعادت ما رازانی داشت.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
راز عدد 19 در قرآن
عدد ۱۹ یکی ار اعداد اولی است که زیبایهای خاصی دارد از جمله این زیبایها رابطه این عدد با آیات قرآن می باشد با توجه به این نکات زیر در می یابیم که قرآن از دیدگاه ریاضی هم معجزه ای بس عظیم است*********************
1- اولین آیه قرآن « بسم الله الرحمن الرحیم » دارای 19 حرف عربی است.
2- قرآن از 114 سوره تشکیل شده است و این عدد به 19 قسمت است. (6× 19).
3- اولین سوره ای که نازل شده است سوره علق (شماره96) نوزدهمین سوره از آخر قرآن است.
4- سوره علق 19 آیه دارد.
۵- سوره علق 285 حرف (15× 19) دارد.
۶- اعداد کلمات موجود بین دو آیه بسم الله سوره النمل 342(18*19) میباشد.
۷- قرآن مجید شامل اعداد بیشماری است .مثلاً : ما موسی را برای جهل شب احضار کردیم ،ما هفت آسمان را آفریدیم .شمار این اعداد در تمام قرآن 285(15*19) میباشد.
۸- اگر 285 اعداد فوق را با هم جمع کنیم ، حاصل جمع 174591 (9189*19)خواهد بود .
۹- حتی اگر اعداد تکراری را از عدد فوق حذف نماییم حاصل جمع 162146 (8534*19) خواهد بود.
۱۰- سوره قاف که با حرف ق شروع می شود (شماره 50 ) شامل 57(3*19) حروف ق است.
۱۱- سوره دیگری در قرآن“ حروف ق را در علامت رمزی خود دارد (سوره شورا شماره 42) که اگر حروف ق را در این سوره شمارش نمائید، ملاحظه خواهید کرد که حرف ق 57 (3 * 19) بار تکرار شده است.
۱۲- تنها سوره ای که با حرف « ن » آغاز میشود ، سوره قلم است ( شماره 6 ) این سوره 133 « ن » دارد که به 19 قابل قسمت است ( 7×19).
۱۳- سه سوره اعراف (شماره 7 ) مریم ( شماره 19 ) و ص ( شماره 38) که با حروف « ص» شروع میشوند، جمعاً 152 حرف « ص » دارند ( 8×19).
۱۴- در سوره طه (شماره 20 ) جمع تعداد حروف « ط » و « هـ» 344 میباشد ( 18 × 19) .
۱۵- در سوره « یس » تعداد حروف « ی » و « س» 285 میباشد ( 15×19).
۱۶- در سوره های شماره 2و3و7و13و19و30و31و32 که با رمز « الم » شروع میشوند تعداد حروف الف ، لام ، میم جمعاً 26676 مورد و قابل قسمت به 19 میباشند ( 1404*19).
۱۷- در سوره های 20و26و27و28و36و42 که با رمز « طس » یا یکی از دو حرف مزبور (ط ، س) آغاز میشوند تعداد دو حرف « ط » و «س» 494 مورد میباشد ( 26*19).
۱۸- در سوره های 10و11و12و14و15 که با رمز « الر» آغاز می شوند تعدا الف ، لام ، راء به اضافه تعداد ( راء ) تنها در سوره سیزدهم ،9،97 مورد است که این عدد قابل قسمت بر عدد 19 می باشد (511*19).
۱۹- در سوره هایی که با رمز یکی از حروف “ط“ “س“ و “م“ آغاز می شوند ، تعداد حروف طاء و سین و میم 9177 مورد می باشد (438*19).
۲۰- در سوره رعد ( شماره 13 ) که با حرف رمزی “المرا“ آغاز می شود ، تعداد حروف (الف ، لام ، میم، را ) 1501 مورد می باشد (79*19).
۲۱- در سوره اعراف (شماره 7) که با حروف رمزی “المص“ شروع می گردد تعداد وقوع “الف“ 2572 مورد ، حرف “لام“ 1523 مورد ، حرف “میم“ 165 و حرف “ص“ 98 مورد که جمعاً عدد 5358 بدست می آید(282*19).
۲۲- در سوره مریم (شماره 19) که با حروف “کهیعص“ شروع می شود ، تعداد حروف (کاف ، ها ، یا ، عین ، صاد) 798 مورد می باشد (42*19).
۲۳- در سوره شورا (شماره 42) که با حروف “حم عسق “ شروع می شود ، تعداد حروف (حا ، میم ، عین، سین ، قاف ) 570 مورد می باشد(30*19).۲۴- در سیزده سوره ای که حرف “الف“ در لغت رمزی آنهاست (سوره های شماره 2 ، 3 ، 7 ، 10 ، 11 ، 12 ، 13 ، 14 ، 29 ، 30 ، 31 ، 32و15 ) جمع الف های موجود 17499 مورد می باشد(921*19).
۲۵- در سیزده سوره فوق الذکر جمع حروف “لام“ 1870 مورد می باشد(620*19).
۲۶- در هفده سوره ای که حروف “میم“ در لغت رمزی آنها ست (سوره های شماره 2 ، 3 ، 7 ، 13 ، 32 ، 26 ، 28 ، 29 ، 31 ، 30 ، 40 ، 41 ، 42 ، 43 ، 44 ، 45 ، 46 ) جمع حروف “میم“ 8683 مورد می باشد (457*19).
براستی آیا قرآن مجید معجزه ای بس عظیم نیست!؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 55
راز ختم نبوت
ظهور دین اسلام ، با اعلام جاودانگی آن و پایان یافتن دفتر نبوت توام بوده است . مسلمانان همواره ختم نبوت را امر واقع شده تلقی کردهاند . هیچ گاه برای آنها این مساله مطرح نبوده که پس از حضرت محمد (ص) پیغمبر دیگری خواهد آمد یا نه ؟ چه ، قرآن کریم با صراحت ، پایان یافتن نبوت را اعلام و پیغمبر بارها آن را تکرار کرده است . در میان مسلمین اندیشه ظهور پیغمبر دیگر ، مانند انکار یگانگی خدا یا انکار قیامت ، با ایمان به اسلام همواره ناسازگار شناخته شده است . تلاش و کوششی که در میان دانشمندان اسلامی در این زمینه به عمل آمده است ، تنها در این جهت بوده که میخواستهاند به عمق این اندیشه پی ببرند و راز ختم نبوت را کشف کنند . وارد بحث ماهیت وحی و نبوت نمیشویم . قدر مسلم این است که وحی ، تلقی و دریافت راهنمایی است از راه اتصال ضمیر به غیبت و ملکوت . نبی ، وسیله ارتباطی است میان سایر انسانها و جهان دیگر و در حقیقت پلی است میان جهان انسانها و جهان غیب . نبوت از جنبه شخصی و فردی ، مظهر گسترش و رقاء شخصیت روحانی یک فرد انسان است و از جنبه عمومی ، پیام الهی است برای انسانها به منظور رهبری آنها که به وسیله یک فرد به دیگران ابلاغ میگردد . همین جاست که اندیشه ختم نبوت ، ما را با پرسشهایی مواجه میکند ، که : آیا ختم نبوت و عدم ظهور نبی دیگر بعد از خاتم النبیین به معنی کاهش استعدادهای معنوی و تنزل بشریت در جنبه های روحانی است ؟ آیا مادر روزگار از زادن فرزندانی ملکوتی صفات که بتوانند با غیب و ملکوت پیوند داشته باشند ناتوان شده است و اعلام ختم نبوت به معنی اعلام نازا شدن طبیعت نسبت به چنان فرزندانی است ؟ بعلاوه ، نبوت معلول نیازمندی بشر به پیام الهی است و در گذشته طبق مقتضیات دورهها و زمانها این پیام تجدید شده است . ظهور پیاپی پیامبران ، تجدید دائمی شرایع ، نسخهای مداوم کتب آسمانی همه بدان علت است که نیازمندیهای بشر دوره به دوره تغییر میکرده است و بشر در هر دورهای نیازمند پیام نوین و پیامآور نوینی بوده است . با این حال ، چگونه میتوان فرض کرد که با اعلام ختم نبوت این رابطه یکباره بریده شود و پلی که جهان انسان را به جهان غیبت متصل میکند یکسره خراب گردد و دیگر پیامی به بشر نرسد و بشریت بلاتکلیف گذاشته شود ؟ از اینها همه گذشته ، چنانکه میدانیم در فاصله میان 8
پیامبران صاحب شریعت مانند نوح و ابراهیم و موسی و عیسی یک سلسله پیامبران دیگر ظهور کردهاند که مبلغ و مروج شریعت پیشین بودهاند . هزاران نبی بعد از نوح آمدهاند که مبلغ و مروج شریعت نوحی بودهاند ، همچنین بعد از ابراهیم و غیره . فرضا انقطاع نبوت تشریعی را بپذیریم و بگوییم با شریعت اسلام شرایع ختم شد ، چرا نبوتهای تبلیغی بعد از اسلام قطع شد ؟ چرا اینهمه پیامبر بعد از هر شریعتی ظهور کردند و آنها را تبلیغ و ترویج و نگهبانی کردند ، اما بعد از اسلام حتی یک پیامبر اینچنین نیز ظهور نکرد ؟ اینهاست پرسشهایی که از اندیشه ختم نبوت ناشی میشود . اسلام که خود عرضه کننده این اندیشه است پاسخ این پرسشها را داده است . اسلام اندیشه ختم نبوت را آنچنان طرح و ترسیم کرده است که نه تنها ابهام و تردیدی باقی نمیگذارد ، بلکه آن را به صورت یک فلسفه بزرگ در میآورد . از نظر اسلام ، اندیشه ختم نبوت نه نشانه تنزل بشریت و کاهش استعداد بشری و نازا شدن مادر روزگار است و نه دلیل بینیازی بشر از پیام الهی است و نه با پاسخگویی به نیازمندیهای متغیر بشر در دورهها و زمانهای مختلف ناسازگار است ، بلکه علت و فلسفه دیگری دارد . قبل از هر چیز لازم است با سیمای ختم نبوت آنچنانکه اسلام ترسیم کرده است آشنا بشویم و آن را بررسی کنیم ، سپس پاسخ پرسشهای خود را دریافت داریم . در سوره احزاب آیه 40 چنین میخوانیم : « ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین » . 9
محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست ، همانا او فرستاده خدا و پایان دهنده پیامبران است ( 1 ) . این آیه رسما حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله ) را با عنوان " خاتم النبیین " یاد کرده است . کلمه " خاتم " به حسب ساختمان لغوی خود در زبان عربی ، به معنی چیزی است که به وسیله آن به چیزی پایان دهند . مهری که پس از بسته شدن نامه بر روی آن میزدند به همین جهت " خاتم " نامیده میشد ، و چون معمولا بر روی نگین انگشتری ، نام یا شعار مخصوص خود را نقش میکردند و همان را بر روی نامهها میزدند ، انگشتری را " خاتم " مینامیدند . در قرآن هر جا و به هر صورت ماده " ختم " استعمال شده است مفهوم پایان دادن یا بستن را میدهد . مثلا در سوره یس آیه 65 چنین میخوانیم : « الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون ». پاورقی : . 1 یکی از عادات عرب و بعضی از ملل دیگر " پسر خواندگی " بود و اسلام آن را منسوخ کرد . " پسر خوانده " در ارث و روابط خانوادگی همانند پسر واقعی به شمار میرفت . رسول اکرم آزاد شدهای داشت به نام زیدبن حارثه که پسر خوانده آن حضرت نیز به شمار میرفت . مردم طبق معمول انتظار داشتند که رسول اکرم با پسر خوانده خویش مانند پسر واقعی رفتار کند ، همچنانکه خود آنها میکردند . مفاد این آیه این است : محمد را پدر هیچ یک از مردان خود ( زید بن حارثه یا شخص دیگر ) نخوانید ، او را فقط به عنوان فرستاده خدا و پایان دهنده پیامبران بشناسید و بخوانید . 10
در این روز به دهانهای آنها مهر میزنیم و دستهاشان با ما سخن میگویند و پاهاشان بر آنچه به دست آوردهاند گواهی میدهند . لحن آیه مورد بحث خود میرساند که قبل از نزول این آیه نیز پایان یافتن نبوت به وسیله پیغمبر اسلام در میان مسلمین امری شناخته بوده است . مسلمانان همان طوری که محمد را " رسول الله " میدانستند ، " خاتم النبیین " نیز میشناختند . این آیه فقط یادآوری میکند که او را با عنوان پدر خوانده فلان شخص نخوانید ، او را با همان عنوان واقعیاش که رسول الله و خاتم النبیین است بخوانید . این آیه فقط به جوهر و هسته مرکزی اندیشه ختم نبوت اشاره میکند و بر آن چیزی نمیافزاید . در سوره حجر آیه 9 چنین آمده است : « انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون ». ما خود این کتاب را فرود آوردیم و هم البته خود نگهبان آن هستیم . در این آیه با قاطعیت کم نظیری از محفوظ ماندن قرآن از تحریف و تغییر و نابودی سخن رفته است . یکی از علل تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید تحریف و تبدیلهایی است که در تعلیمات و کتب مقدس پیامبران رخ میداده است و به همین جهت آن کتابها و تعلیمات ، صلاحیت خود را برای هدایت مردم از دست میدادهاند . غالبا پیامبران احیا کننده سنن فراموش شده و اصلاح کننده تعلیمات تحریف یافته پیشینیان خود بودهاند . 11
گذشته از انبیائی که صاحب کتاب و شریعت و قانون نبوده و تابع یک پیغمبر صاحب کتاب و شریعت بودهاند ، مانند همه پیامبران بعد از ابراهیم تا زمان موسی و همه پیامبران بعد از موسی تا عیسی ، پیامبران صاحب قانون و شریعت نیز بیشتر مقررات پیامبر پیشین را تایید میکردهاند . ظهور پیاپی پیامبران تنها معلول تغییر و تکامل شرایط زندگی و نیازمندی بشر به پیام نوین و رهنمایی نوین نیست ، بیشتر معلول نابودیها و تحریف و تبدیلهای کتب و تعلیمات آسمانی بوده است . بشر چند هزار سال پیش نسبت به حفظ مواریث علمی و دینی ناتوان بوده است ، و از او جز این انتظاری نمیتوان داشت . آنگاه که بشر میرسد به مرحلهای از تکامل که میتواند مواریث دینی خود را دست نخورده نگهداری کند ، علت عمده تجدید پیام و ظهور پیامبر جدید منتفی میگردد و شرط لازم ( نه شرط کافی ) جاوید ماندن یک دین ، موجود میشود . آیه فوق به منتفی شدن مهمترین علت تجدید نبوت و رسالت از تاریخ نزول قرآن به بعد اشاره میکند ، و در حقیقت ، تحقق یکی از ارکان ختم نبوت را اعلام میدارد . چنانکه همه میدانیم در میان کتب آسمانی جهان تنها کتابی که درست و به تمام و کمال دست نخورده باقی مانده قرآن است . بعلاوه ، مقادیر زیادی از سنت رسول به صورت قطعی و غیر قابل تردید در دست است که از گزند روزگار مصون مانده است . البته بعد توضیح خواهیم داد که وسیله الهی محفوظ ماندن کتاب آسمانی مسلمین ، رشد و قابلیت بشر این دوره است که دلیل بر نوعی بلوغ اجتماعی انسان این عهد است . 12
در حقیقت ، یکی از ارکان خاتمیت ، بلوغ اجتماعی بشر است به حدی که میتواند حافظ و نگهبان مواریث علمی و دینی خود باشد و خود به نشر و تبلیغ و تعلیم و تفسیر آن بپردازد . درباره این مطلب بعد بحث خواهیم کرد . در سراسر قرآن اصرار عجیبی هست که دین ، از اول تا آخر جهان ، یکی بیش نیست و همه پیامبران بشر را به یک دین دعوت کردهاند . در سوره شوری آیه 13 چنین آمده است : « شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی ». خداوند برای شما دینی قرارداد که قبلا به نوح توصیه شده بود و اکنون بر تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی نیز توصیه کردیم . قرآن در همه جا نام این دین را که پیامبران از آدم تا خاتم مردم را بدان دعوت میکردهاند " اسلام " مینهد . مقصود این نیست که در همه زمانها به این نام خوانده میشده است ، مقصود این است که دین دارای حقیقت و ماهیتی است که بهترین معرف آن ، لفظ " اسلام " است . در سوره آل عمران ، آیه 67 درباره ابراهیم میگوید : « ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا ولکن کان حنیفا مسلما » . ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی ، حق جو و مسلم بود . و در سوره بقره آیه 132 درباره یعقوب و فرزندانش میگوید : 13
« و وصی بها ابراهیم بنیه و یعقوب یا بنی ان الله اصطفی لکم الدین فلا تموتن الا و انتم مسلمون ». ابراهیم و یعقوب به فرزندان خود چنین وصیت کردند : خداوند برای شما دین انتخاب کرده است ، پس با اسلام بمیرید . آیات قرآن در این زمینه زیاد است و نیازی به ذکر همه آنها نیست . البته پیامبران در پاره ای از قوانین و شرایع با یکدیگر اختلاف داشتهاند . قرآن در عین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 24 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اى مهربان خداىاى مهربان خداى:گم گشتهام تو بودى و کردم چو دیده بازدیدم به آسمان و زمین و به بام و درتابنده نور توستهر جا ظهور توستدیدمبه هیچ نقطه تهى نیست جاى توخوش مىدرخشد از همه سو جلوههاى تواى مبدأ وجود!از کثرت ظهور، نهان شد که کیستىاز هر چه ظاهر است، تویى آشکارتر ... مستور نیستىنزدیکتر ز من به منى، دور نیستىتو آشکارهاى ... من زین میان گُممکور ار نبیند، این گنه آفتاب نیستنقص از من است، ورنه رُخت را حجاب نیست.اى مهربان خداى!در قلب من تبى است گدازان و دردناکاحساس مىکنم که به کانون جانِ منسوزنده آتشى است که سر مىکشد به اوجاحساس مىکنم عطشى مست و بى قراراندر فضاى هستى من مىدود چو موجاین سوز عشق توست،در من، چو جان نهاناحساس مىکنم،درمان نسازد این تبِ من جز دواى توزائل نسازد این عطش، الاّ لقاى تواى مهربان خداى!احساس مىکنم خلائى در وجود خویشکان را نمىبرد ز میان، جز پرستشت
اى نازنین خداى!احساس مىکنم که بود در سرشتِ منسوزنده، یک نیازداغ نیاز را نزداید ز سینهامجز لذّت پرستش و جز نشئه وصالمخمورى مرا به جز این مى، علاج نیستمطلب عیان بود، به بیان احتیاج نیستاى مهربان خداى!تو، راز جان و مایه سرمستى منىتو هستى منىدر عمق فکر و پرده جانم تویى، تویىآرام دل، فروغ روانم تویى، تویىهر جا نگاه مىدود، آنجا نشان توستروشنگر وجود، رخِ دلستان توست. (1)
نماز، عبادتى بزرگ
شناخت معبود و آفریدگار، محبّت او را در دل ایجاد مىکند و این محبّت، انسان را به پرستش و عبادت و اظهار کوچکى و تواضع در برابر عظمت او وا مىدارد.نماز، جلوهاى از بندگى انسان در پیشگاه خدا و مظهر عبودیّت و عبادت است. آنکه «بنده» آفریدگار است و این بندگى را احساس مىکند و مىداند و باور دارد، در برابر او، مطیع است و در پیشگاهش سر بر خاک مىنهد و به سجده مىافتد و با وى راز مىگوید و نیاز مىطلبد و آن خالق یگانه را که سر رشته دارِ اوست، به عظمت و پاکى مىستاید.
چرا عبادت؟
فلسفه آفرینش انسان، بندگى و عبادت و عبودیّت است. این صریح کلام الهى در قرآن کریم است که مىفرماید:
«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» (2)
جن و انس را، جز براى پرستش و بندگى خود نیافریدم.
این حکمت و هدف والا، سرلوحه همه رسولان الهى نیز بوده است. در قرآن مىخوانیم: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِى کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً اَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوت» (3)
در هرامّتى پیامبرى برانگیختم که (به مردم بگویند:) بنده خدا باشید و از طاغوت بپرهیزید.
ناگفته نماند که این بندگى کردن، سودى به خدا نمىرساند بلکه مایه عزّت و سعادت خود انسان است وگرنه خداوند بى نیاز مطلق است:
من نکردم خلق تا سودى کنم
بلکه تا بر بندگان جودى کنم
اگر معلّم به شاگردانش مىگوید: درس بخوانید، نفع این درس خواندن به خود آنان بر مىگردد و براى معلّم سودى ندارد.
ریشههاى عبادت
عظمت خدا
برخورد با یک شخصیت برجسته، انسان را به تواضع وا مىدارد، دیدار با یک دانشمند بزرگ، آدمى را به تکریم و احترام وا مىدارد، چون که انسان در برابر عظمت و دانش آن شخصیت و این دانشمند، خود را کوچک و کم سواد مىبیند. خداوند، مبدأ همه عظمتها و جلالهاست. شناخت خدا به عظمت وبزرگى، انسان ناتوان وحقیر را به کُرنش وتعظیم در برابر او وامىدارد.
احساس نیاز و وابستگى
انسان، عاجز، نیازمند و ناتوان است و خداوند، در اوج بى نیازى و غناى مطلق، و سر رشته دار امور انسانهاست. این هم عاملى است، تا انسان در برابر خداوند «بندگى» کند.
سپاس نعمت
توجه به نعمتهاى بى حساب و فراوانى که از هر سو و در هر زمینه ما را احاطه کرده، قوىترین انگیزه را براى پرستش پروردگار ایجاد مىکند. نعمتهایى که حتّى پیش از تولّد شروع مىشود و در طول زندگى همراه ماست و در آخرت هم (اگر شایستگى داشته باشیم) از آن بهرهمند خواهیم شد. قرآن به این نکته اشاره کرده و به مردم زمان پیامبر صلى الله علیه وآله مىفرماید:
«فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَءَامَنَهُم مِّنْ خَوْف» (4) باید خداى کعبه را عبادت کنند، خدایى که آنان را از گرسنگى نجات داد و از ترس، ایمن ساخت.
فطرت
در سرشت انسان، پرستش و نیایش وجود دارد. اگر به معبود حقیقى دست یافت، که کمال مطلوب همین است، و اگر به انحراف و بیراهه دچار شد، به پرستش معبودهاى بدلى و باطل مىپردازد. بت پرستى، ماه و خورشید پرستى، گوساله و گاو پرستى، نمونههایى انحرافى است که وجود دارد، کسانى هم پول و مقام و همسر و ماشین و مدال و ... را مىپرستند.
انبیا آمدهاند تا فطرت را در مسیر حق، هدایت کنند و انسان را از عبادتهاى عوضى نجات بخشند. حضرت على علیه السلام در مورد بعثت رسول خدا صلى الله علیه وآله مىفرماید:
«فَبَعَثَ اللّهُ مُحَمَّداً بِالْحَقَّ لِیُخرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبادَةِ الاوثانِ اِلى عِبادَتِهِ ...» (5) خداوند حضرت محمّد صلى الله علیه وآله را برانگیخت، تا بندگانش را از «بتپرستى» به «خدا پرستى» دعوت کند.
روحِ عبادت در فطرت انسان نهفته است و اگر درست رهبرى نشود به عبادت بت و طاغوت مىگراید. مثل میل به غذا که در هر کودکى هست، ولى اگر راهنمایى نشود، کودک خاک مىخورد و لذّت هم مىبرد. بدون هدایت صحیحِ این گرایش فطرى نیز، انسان به عشقهاى زودگذر پوچ یا پرستشهاى بى محتواى انحرافى دچار مىشود.
چگونه عبادت کنیم؟
مگر نه اینکه نشانى هر خانه را باید از صاحب خانه گرفت؟ و مگر نه اینکه در هر ضیافت و مهمانى، باید نظر میزبان را مراعات کرد؟
عبادت، حضور در برابر آفریدگار است و نشستن بر سر مائدههاى معنوى که او براى «بندگان» خود فراهم کرده است.
پس، چگونگى عبادت را هم از او باید فراگرفت و به دستور او عمل کرد و دید که او چه چیز را عبادت دانسته و عبادت را به چه صورت از ما طلبیده است؟
غیر از شکل ظاهرى عبادات، به خصوص نماز که بیشتر در چگونگى آن سخن خواهیم گفت، محتواى عبادت را باید از دید اولیاى دین و متن مکتب شناخت و به کار بست.بهترین عبادتها آن است که:
آگاهانه باشد.
دو رکعت نمازِ انسان آگاه و دانا، از هفتاد رکعت نماز شخص نادان برتر است. و عبادت کننده ناآگاه، همچون الاغ آسیاب است که مىچرخد ولى پیش نمىرود. (6) امام صادق علیه السلام مىفرماید: کسى که دو رکعت نماز بخواند و بداند با که سخن مىگوید، گناهانش بخشیده مىشود. (7) در این صورت است که نماز،