واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

مقاله درمورد زندگینامه و آثار خاقانی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

خـاقـانـی، حکیم‌ افضل‌ الدین

سال و محل تولد: 520 ه ق - شروان‌ آذربایجان

سال و محل وفات: 595 ه ق

حکیم‌ افضل‌ الدین‌ بدیل‌ بن‌ علی‌ خاقانی‌ ملقب‌ به‌ حسان‌ العجم‌ شاعر و سخن‌سرای‌ بزرگ‌ ایرانی‌ و ازقصیده‌گویان‌ درجه‌ اول‌ قرن‌ ششم‌ هجری‌ در سال‌ 520 ه. ق‌ در شروان‌ آذربایجان‌ تولد یافت‌. پدر وی‌ نجیب‌ الدین‌ علی‌ مروی‌ نجار بود و مادرش‌ نیز از خانواده‌های‌ عیسوی‌ آن‌ ولایت‌ به‌ شمار می‌رفت‌ که‌ به‌ اسلام‌ گرویده‌ بود. روزگار کودکی‌ شاعر نامدار توأم‌ با سختی‌ و معیشت‌ بود و پس‌ از مرگ‌ زود هنگام‌ پدرش‌ تحت‌ حمایت‌ مادر و عمویش‌ کافی‌ الدین‌ عمر بن‌ عثمان‌ که‌ طیبب‌ و فیلسوف‌ بود درآمد. خاقانی‌ از کودکی‌ دارای‌ هوش‌ واستعداد شگرفی‌ بود و همین‌ استعداد و ذکاوت‌ توجه‌ عمویش‌ را به‌ او معطوف‌ ساخت‌ و در کنف‌ حمایت‌ وی‌ به‌ تحصیل‌ دانش‌های‌ متداول‌ روزگار خویش‌ از ادبیات‌ عرب‌ و فارسی‌ و حدیث‌ و منطق‌ و فلسفه‌ و قرآن‌ پرداخت‌ و گذشته‌ از عمو و پسر عموی‌ دانشمندش‌ از بزرگانی‌ همچون‌ ابوالعلاء گنجوی‌(1) شاعر دربار شرو انشاه‌ نیز بهره‌ها آموخت‌. تحصیل‌ گسترده‌ همه‌ شاخه‌های‌ علوم‌ که‌ در ظرف‌ چند سال‌ بطول‌ انجامید در روحیه‌ و آثار افضل‌ الدین‌ اثرات‌ عمیقی‌ بر جای‌ گذاشت‌ و هنوز جوانی‌ بیش‌ نبود که‌ با کمک‌ ابوالعلاء گنجوی‌ به‌ دربار خاقان‌ اکبر فخرالدین‌ منوچهر شروانشاه‌ (از شاهان‌ محلی‌ غرب‌ ایران‌ که‌ باج‌ گزار سلجوقیان عراق‌ بود) راه‌ یافت‌ و در زمره‌ شاعران‌ چیره‌دست‌ دیار خود جای‌ گرفت‌. خاقانی‌ پس‌ از جای‌ گرفتن‌ در دربار شروانشاه‌ تخلص‌ پیشین‌ خود، حقایقی‌، را به‌ کناری‌ نهاد و به‌ افتخار آن‌ پادشاه‌ خود را خاقانی‌ خواند. این‌ دوران‌، عصر شکوه‌ و رونق‌ شاعر جوان‌ بود چرا که‌ ابوالعلاء گنجوی‌ نیز که‌ شیفته‌ کمالات‌ شاگرد خود شده‌ بود دختر خوش‌ را به‌ او داد و سعی‌ کرد جایگاه‌ شاعر جوان‌ را در دربار شروانشاه‌ مستحکم‌ سازد. خاقانی‌ در دوره‌ اقامت‌ خود در دربار منوچهر شروان‌ شاه‌ صله‌های‌ هنگفت‌ و جایزه‌های‌ گرانبهایی‌ از آن‌ پادشاه‌ دریافت‌ نمود ولی‌ چندی‌ نگذشت‌ که‌ در اثر سعایت‌ بدخواهان‌ و حسادت‌ پدرزنش‌ ابوالعلاء گنجوی‌، شاعر از اقامت‌ در دربار شاه‌ و مداحی‌ و تملق‌ گویی‌ که‌ چندان‌ با مذاق‌ او سازگار نبود دلتنگ‌ و ملول‌ گشت‌ و با وجود مخالفت‌ شروان‌ شاه‌، به‌ شوق‌ دیدار بزرگان‌ علم‌ و ادب‌ سایر دیار و عرضه‌ هنر و استعداد خود به‌ دربار سایر شاهان‌ ایران‌ زمین‌ بویژه‌ در مشرق‌ ایران‌ رهسپار ری‌ و خراسان گشت‌.(2) خاقانی‌ پس‌ از ورود به‌ ری‌ مدتی‌ را در این‌ شهر سپری‌ نمود و در حالی‌ که‌ سودای‌ پیوستن‌ به‌ دربار سلطان‌ سنجر پادشاه‌ بزرگ‌ سلجوقی‌ را داشت‌ با شنیدن‌ خبر فرو پاشیدن‌ امپراطوری‌ سلجوقیان‌ بدست‌ ترکان‌ غز ناامید و مغموم‌ به‌ شروان‌ بازگشت‌. با این‌ حال‌ رجعت‌ به‌ میهن‌ چندان‌ میل‌ و رغبت‌ او را برنینگیخت‌ بویژه‌ که‌ بین‌ او و پدر زنش‌ نیز کدورتی‌ سخت‌ حاصل‌ شده‌ بود و دو طرف‌ به‌ هجو یکدیگر پرداخته‌ بودند. از این‌ روی‌ شاعر که‌ دل‌ در سودای‌ سفر به‌ سایر مناطق‌ را داشت‌ پس‌ از مدتی‌ کوتاه‌ بار دیگر در سال‌ 551 ه .ق‌ میهن‌ خود را ترک‌ گفت‌ و عازم‌ سفر حج‌ گشت‌ و پس‌ از انجام‌ فرائض‌ دینی‌ در بغداد به‌ خدمت‌ المتقی‌ لامرا... خلیفه‌ عباسی‌ رسید و در ادامه‌ سفر پس‌ از بازدید از خرابه‌های‌ کاخ‌ مداین‌ و شهر اصفهان به‌ شروان‌ بازگشت‌. ره‌ توشه‌ خاقانی‌ از این‌ سفر سرودن‌ سفرنامه‌ تحفه‌ العراقین‌ بود که‌ در آن‌ شاعر شرح‌زیارت‌ خانه‌ خدا و شهرهای‌ سر راه‌ و بزرگانی‌ را که‌ ملاقات‌ نموده‌ آورده‌ و در انتها نیز از احوال‌ و روزگار خود سخن‌ رانده‌ است‌. شاعر بزرگ‌ قصیده‌سرا پس‌ از بازگشت‌ در سال‌ 554 ه.ق‌ بار دیگر به‌ دربار شروانشاه‌ پیوست‌ ولی‌ چندی‌ نگذشت‌ که‌ با شاه‌ اختلاف‌ پیدا کرد وبه‌ مدت‌ یک‌ سال‌ در قله‌ شابران‌ محبوس‌ شد و در این‌ مدت‌ چند حبسیه‌ زیبا سرود که‌ از بهترین‌ اشعار از این‌ نوع‌ در ادبیات‌ فارسی‌ به‌ شمار می‌روند. خاقانی‌ در سال‌ 569 ه. ق‌ برای‌ دومین‌ بار عازم‌ سفر حج‌ شد و پس‌ از دو سال‌ که‌ به‌ شهر خود بازگشت‌ با مصیبت‌ عظیمی‌ مواجه‌ شد و آن‌ در گذشت‌ پسر بیست‌ ساله‌اش‌ بود. سال‌های‌ آخر عمر خاقانی‌ با درد و رنج‌ فراوان‌ همراه‌ بود و او سختی‌های‌ فراوانی‌ را چه‌ از دوستان‌ و چه‌ از دشمنان‌ خود متحمل‌ گشت‌ و پس‌ از سفری‌ به‌ تبریز در سال‌ 580ه.ق‌ چند سال‌ در این‌ شهر اقامت‌ گزید و سرانجام‌ نیز در همین‌ شهر در گذشت‌ و در قبرستان‌ معروف‌ آن‌ شهر موسوم‌ به‌ مقبره‌الشعرا مدفون‌ گشت‌.(3) خاقانی‌ را استاد سخن‌ فارسی‌ و از قصیده‌گویان‌ درجه‌ اول‌ ایران‌ دانسته‌اند که‌ اگرچه‌ شاعری‌ مدیحه‌ سرا بود ولی‌ شاعری‌ را به‌ منزله‌ حرفه‌ای‌ برای‌ کسب‌ درآمد پیشه‌ خود نساخته‌ بود. وی‌ در اشعار خود از کلیه‌ معارف‌ زمان‌ خود استفاده‌ کرده‌ است‌ و درصدد بوده‌ تا تسلط خود را بر کلیه‌ این‌ علوم‌ و همچنین‌ در صنایع‌ لفظی‌ در پیش‌ چشم‌ خوانندگان‌ خود به‌ نمایش‌ گذارد. حکیم‌ شروان‌ اگرچه‌ هم‌ در علم‌ و هم‌ در شعر پایگاه‌ بلندی‌ داشت‌ ولی‌ نخستین‌ و بزرگ‌ترین‌ شاعری‌ بود که‌ علم‌ را در خدمت‌ شعر گرفت‌ که‌ البته‌ این‌ امر سبب‌ ایجاد دشواری‌هایی‌ نیز در درک‌ اشعار وی‌ گشته‌ است‌. با این‌ حال‌ باید گفت‌ که‌ این‌ دشواری‌ها نه‌ از تمایل‌ شاعر به‌ مبهوت‌ ساختن‌ و تحت‌ تأثیر قرار دادن‌ خواننده‌ ناشی‌ می‌شود و نه‌ از لذت‌ سطحی‌ و کم‌ مایه‌ او در استفاده‌ از کلام‌ مصنوع‌ و متقید; بلکه‌ از غنای‌ فکری‌ او سرچمشه‌ می‌گیرد که‌ تراز اندیشه‌ و دانش‌ خوانندگان‌ شعرش‌ را با خود برابر فرض‌ می‌کند. خاقانی‌ علاوه‌ بر استواری‌ ومحکمی‌ اشعارش‌، در زبان‌ عربی‌ نیز مانند فارسی‌ تبحر داشته‌ و به‌ الفاظ و ترکیبات‌ ادبی‌ آن‌ زبان‌ تسلط کاملی‌ داشته‌ است‌. در قصاید خاقانی‌ بویژه‌ قطعاتی‌ که‌ در وصف‌ کعبه‌ و نعت‌ حضرت‌ رسول‌ و نظایر آن‌ سروده‌ دیانت‌ و زهد حکیم‌ متجلی‌ است‌ و ظاهرا روحانیت‌ و ایمان‌ او در اثر دوبار زیارت‌ عاشقانه‌ خانه‌ خدا و چشیدن‌ گرم‌ و سرد روزگار و دیدن‌ ابرار و اشرار تقویت‌ گشته‌ است‌. شاعر سخن‌ سنج‌ در اشعار زیبای‌ خود مردم‌ را به‌ پرهیز از بدی‌ و روی‌ آوردن‌ به‌ نیکی‌ فراخوانده‌ است‌ و اگر چه‌ تا حدودی‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ روزگار خود بدبین‌ است‌ ولی‌ با این‌ حال‌ مردمان‌ رابه‌ نیکی‌ و فداکاری‌ سوق‌ داده‌ است‌. خاقانی‌ در زندگی‌ ناآرام‌ خود سختی‌ها و دشواری‌های‌ فراوانی‌ دید و حسادت‌، فقدان‌ دوستان‌، خیانت‌ و حبس‌ ضربات‌ سنگینی‌ بر او وارد آورد و موجب‌ درون‌ نگری‌ او شد. زیباترین‌ اشعار این‌ شاعر شیرین‌ گفتار که‌ اندیشه‌های‌ او را به‌ بهترین‌ صورت‌ بیان‌ کرده‌ است‌ قصیده‌هایی‌ است‌ که‌ در آن‌ شاعر از خویشان‌ و دوستان‌ و مردم‌ شروان‌ شکوه‌ کرده‌ است‌ و عالی‌ترین‌ و بی‌پیرایه‌ترین‌ احساسات‌ انسان‌ دوستانه‌ خود را نمایان‌ ساخته‌ است‌. وی‌ در غزلیات‌ زیبای‌ خود تنفرش‌ را از ظاهرپرستی‌ و تملق‌ آشکار ساخته‌ و انسان‌ها را به‌ معنی‌ پرستی‌ دعوت‌ کرده‌ است‌. بزرگ‌ترین‌ ویژگی‌ خاقانی‌ قوت‌ اندیشه‌ و مهارت‌ او در ترکیب‌ الفاظ و خلق‌ معانی‌ و ابتکار مضامین‌ جدید و پیش‌ گرفتن‌ راههای‌ خاص‌ در توصیف‌ و تشبیه‌ است‌ و هیچ‌ قصیده‌ و قطعه‌ و شعر او نیست‌ که‌ از این‌ جهات‌ تازگی‌ نداشته‌ باشد. لطف‌ ضمیر خاقانی‌ در منعکس‌ ساختن‌ وقایعی‌ که‌ در کشور ایران‌ در دوره‌ همعصر شاعر روی‌ داده‌ از جمله‌ حادثه‌ خون‌ آلود هجوم‌ ترکان‌ غز به‌ ایران‌ و ویرانی‌هایی‌



خرید و دانلود مقاله درمورد زندگینامه و آثار خاقانی


مقاله درمورد زندگینامه شهید زین الدین

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

زندگینامه شهید زین الدین

مقدمه

به سال 1338 ه.ش در کانون گرم خانواده‌ای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردادن فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم می‌داد.

نبوغ و استعداد مهدی باعث شد که او دراوان کودکی قرآن را بدون معلم و استاد یاد بگیرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نماید. پس از ورود به دبستان در اوقات بیکاری به پدرش که کتابفروشی داشت، کمک می‌کرد و به عنوان یک فرزند، پدر و مادر را در امور زندگی یاری می‌داد.

 ● ویژگیهای اخلاقی

 از خصوصیات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شکنی شبهای عملیات و جنگیدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سخت‌ترین پاتکها به خاطر این روحیه بود. روحیه‌ای که اساس و بنیان آن بر ایمان و اعتقاد به خدا استوار بود.

مجاهدت دائمی او برای خدا بود و هیچگاه اثر خستگی روحی در وجودش دیده نمی‌شد.

شهید زین‌الدین در کنار تلاش بی‌وقفه‌اش، از مستحبات غافل نبود. اعقتاد داشت که جبهه‌های نبرد، مکانی مقدس است و انسان دراین مکان، به خدا تقرب پیدا می‌کند. همیشه به رزمندگان سفارش می‌کرد که به تزکیه نفس و جهاد اکبر بپردازند.

او همواره سعی می‌کرد که با وضو باشد. به دیگران نیز تاکید می‌نمود که همیشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسیار داشت و با قرآن مجید مانوس بود و به حفظ آیات آن می‌پرداخت.

به دلیل اهمیتی که برای مسائل معنوی قایل بود نماز را به تانی و خلوص مخصوصی به پا می‌داشت. فردی سراپا تسلیم بود و توجه به دعا، نماز و جلسات مذهبی از همان دوران کودکی در زندگی مهدی متجلی بود.

با علاقه خاصی به بسیجی‌ها توجه می‌کرد. محبت این عناصر مخلص در دل او جایگاه ویژه‌ای داشت. برای رسیدگی به وضعیت نیروها و مطلع شدن از احوال برادران رزمنده خود به واحدها، یگانها و مقرهای لشکر سرکشی می‌نمود و مشکلات آنان را رسیدگی و پیگیری می‌کرد. همواره به برادران سفارش می‌کرد که نسبت به رزمندگان احترام قائل شوند و همیشه خودشان را نسبت به آنها بدهکار بدانند و یقین داشته باشند که آنها حق بزرگی بر گردن ما دارند.

شیفتگی و محبت ویژه‌ای به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت. با شناختی که از ولایت فقیه داشت از صمیم قلب به امام خمینی(ره) عشق می‌ورزید. با قبلی مملو از اخلاص، ایمان و علاقه از دستورات و فرامین آن حضرت تبعیت می‌نمود. به دقت پیامها و سخنرانیهای ایشان را گوش می‌داد و سعی می‌کرد که همان را ملاک عمل خود قرار دهد و از حدود تعیین شده به هیچ وجه تجاوز نکند. می‌گفت:

ما چشم و گوشمان به رهبر است، تا ببینیم از آن کانون و مرکز فرماندهی چه دستوری می‌رسد، یک جان که سهل است، ای کاش صدها جان می‌داشتیم و در راه امام فدا می‌کردیم.

او در سخت‌ترین مراحل جنگ با عمل به گفته‌های حضرت امام خمینی(ره) خدمات بزرگی به جبهه‌ها کرد.

حفظ اموال بیت‌المال برای شهید زین‌الدین از اهمیت خاصی برخوردار بود. همواره در مسئولیت و جایگاهی که قرار داشت نهایت دقت خود را به کار می‌برد تا اسراف و تبذیر نشود. بارها می‌گفت:

در مقابل بیت‌المال مسئول هستیم.

در استفاده از نعمتهای الهی و حتی غذای روزمره میانه‌روی می‌کرد.

او خود را آماده رفتن کرده بود و همواره برای کم کردن تعلقات مادی تلاش می‌کرد. ایثار و فداکاری او در تمام زمینه‌ها، بیانگر این ویژگی و خصوصیتش بود.

برای اخلاص و تعهد آن شهید کمتر مشابهی می‌توان یافت.

او جز به اسلام و انجام تکلیف الهی خود نمی‌اندیشید. در مناجات و راز و نیازهایش این جمله را بارها تکرار می‌کرد:

ای خدا! این جان ناقابل را از ما قبول بفرما و در عوض آن، فقط اسلام را پیروز کن.

از آنجا که برادران، ایشان را به عنوان الگویی برای خود قرار داده بودند، سعی می‌کردند اخلاق و رفتارشان مثل ایشان باشد.

او شخصیتی چند بعدی داشت: شخصیتی پرورش یافته در مکتب انسان ساز اسلام. خیلی‌ها شیفته اخلاق، رفتار، مدیریت و فرماندهی او بودند و او را یک برادر بزرگتر و معلم اخلاق می‌دانستند. زیرا او قبل از آنکه لشکر را بسازد، خود را ساخته بود.

اخلاق و رفتار او باتوجه به اقتضای مسئولیتهای نظامی‌اش که دارای صلابت و قدرت خاصی بود، زمانی که با بسیجیان مواجه می‌شد برادری صمیمی و دلسوز برای آنها بود.

شهید مهدی زین‌الدین در زمینه تربیت کادرهای پرتوان برای مسئولیتهای مختلف لشکر به گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده بود که در واحدهای مختلف، حداقل سه نفر در راس امور و در جریان کارها باشند. می‌گفت:

من خیالم از لشکر راحت است. اگر چند ماه هم در لشکر نباشم مطمئنم که هیچ مسئله‌ای به وجود نخواهد آمد.

در کنار این بزرگوار صدها انسان ساخته شدند، زیرا رفتار و صحبتهایش در عمق جان نیروهای رزمنده می‌نشست. بارها پس از سخنرانی، او را در آغوش خویش می‌کشیدند و بر بالای دستهایشان بلند می‌کردند.

او یکی از فرماندهان محبوب جبهه‌ها به شمار می‌آمد. فرماندهی که نور معرفت، تقوا، صبر و استقامت سراسر وجودش را فراگرفته بود و این نورانیت به اطرافیان نیز سرایت



خرید و دانلود مقاله درمورد زندگینامه شهید زین الدین


مقاله درمورد زندگینامه هوشنگ ابنهاج

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

زندگینامه :

هوشنگ ابتهاج در سال 1306 در رشت به دنیا آمد. از جوانی در هر دو شاخه‌ی شعر قدیم و شعر نیمایی طبع‌آزمایی کرده و در هر دو زمینه آثار موفق و خوبی آفریده است. ابتهاج از مطرح‌ترین و بهترین غزل‌سرایان معاصر است. او، با بهره‌گیری بجا و بهنجار از سبک عراقی، توانسته است نام خود را در کنار غزل‌سرایان بنام ایران ماندگار کند.سایه در سال 1325 مجموعه‌ی «نخستین نغمه‌ها» را، که شامل اشعاری به شیوه‌ی کهن است، منتشر کرد. «سراب» نخستین مجموعه‌ی او به اسلوب جدید است، اما قالب همان چهارپاره است با مضمونی از نوع تغزل و بیان احساسات و عواطف فردی؛ عواطفی واقعی و طبیعی. مجموعه‌ی «سیاه مشق»، با آنکه پس از «سراب» منتشر شد، شعرهای سالهای 25 تا 29 شاعر را دربرمی‌گیرد. در این مجموعه، سایه تعدادی از غزلهای خود را چاپ کرد و توانایی خویش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا که می‌توان گفت تعدادی از غزلهای او از بهترین غزلهای این دوران به شمار می‌رود. سایه در مجموعه‌های بعدی، اشعار عاشقانه را رها کرد و با مردم همگام شد. مجموعه‌ی «شبگیر» پاسخ‌گوی این اندیشه‌ی تازه‌ی اوست که در این رابطه اشعار اجتماعی باارزشی پدید می‌آورد. مجموعه‌ی «چند برگ از یلدا» راه روشن و تازه‌ای در شعر معاصر گشود.غلامحسین یوسفی درباره‌ی شعر سایه می‌گوید: «در غزل فارسی معاصر، شعرهای سایه (هوشنگ ابتهاج) در شمار آثار خوب و خواندنی است. مضامین گیرا و دلکش، تشبیهات و استعارات و صور خیال بدیع، زبان روان و موزون و خوش‌ترکیب و هماهنگ با غزل، از ویژگیهای شعر اوست و نیز رنگ اجتماعی ظریف آن یادآور شیوه‌ی دلپذیر حافظ است. از جمله غزلهای برجسته‌ی اوست: دوزخ روح، شبیخون، خونبها، گریه‌ی لیلی، چشمی کنار پنجره‌ی انتظار و نقش دیگر.»اشعار نو او نیز دارای درون‌مایه‌ای تازه و ابتکاری است؛ و چون فصاحت زبان و قوت بیان سایه با این درون‌مایه‌ی ابتکاری همگام شده، نتیجه‌ی مطلوبی به بار آورده است.

وی علاوه بر شاعری موسیقی شناسی برجسته در زمینه موسیقی ایرانی است و مدتی مسئول برنامه گل‌ها در رادیوی ایران بود و تعدادی از غزل‌های او توسط خوانندگان ترانه اجرا شده است.

هم اکنون در آلمان زندگی می‌کند. برخی از معروف‌ترین غزل‌های او با ابیات زیر آغاز شده اند:

- ای عشق همه بهانه از توست/من خامشم این ترانه از توست

- مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا/همدم او گشتم و او برد به خورشید مرا

- در این سرای بی کسی، کسی به در نمی‌زند/ به دشت پرملال غم پرنده پر نمی‌زند

 

             مجموعه اشعار :

1.                             نخستین  نغمه ها                      رشت   1325  

2.                            سراب                                    صفی علیشاه  1320

3.                            سیاه مشق                              امیر کبیر       1332

4.                            شبگیر                                    زوار    1332

5.                            زمین  برگزیده  شعر                   نیل  1334

6.                            چند برگ از  یلدا                       تهران   1334

7.                            یادگار  خون سرو                     توس  1360

8.                            اینه در اینه   برگزیده  شعر         نشر  چشمه   1368

چند شعر از سایه :

در کوچه سار شب

درین سرای بی کسی کسی به در نمی زند

 به دشت ملال ما پرنده پر نمی زند

 یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند

 کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار

دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند

گذر گهی ست پر ستم که اندر او به غیر غم

 یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند

 دل خراب من دگر خراب تر نمی شود

 که خنجر غمت ازین خراب تر نمی زند

چه چشم پاسخ است ازین دریچه های بسته ات ؟

برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند

 نه سایه دارم و نه بر ، بیفکنندم و سزاست

 اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند

یادگار خون سرو

دلا دیدی که خورشید ازشب سرد

 چو آتش سر ز خکستر بر آورد

 زمین و آسمان گلرنگ و گلگون

 جهان دشت شقایق گشت ازین خون

 نگر تا این شب خونین سحر کرد

 چه خنجر ها که از دل ها گذر کرد

 زهر خون دلی سروی قد افراشت

 ز هر سروی تذروی نغمه برداشت

 صدای خون در آوز تذرو است

 دلا این یادگار خون سرو است

گل زرد

 گل زرد و گل زرد و گل زرد

 بیا با هم بنالیم از سر درد

 عنان تا در کف نامردمان است

 ستم با مرد خواهد کرد نامرد

منابع:

-         شعر معاصر ایران از بهار تا شهریار ، حسنعلی محمدی ، ناشر : مؤلف/ صد شاعر ، خسرو شافعی

-                     دائره‌المعارف ویکی‌پدیا

-                     وب‌ سایت آوای آزاد



خرید و دانلود مقاله درمورد زندگینامه هوشنگ ابنهاج


مقاله درمورد زندگینامه نیوتون

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

زندگینامه نیوتون   درحالیکه کشورهای کاتولیک یعنی فرانسه واسپانیا وایتالیا تحت نفوذ تعصب مذهبی پیشرفت علوم را متوقف کرده بودند کشورهای پروتستان که از نفوذ ژزوئیتها دوربودند شاهد شکفتگی گل دانش بودند تقریبا یک سال تمام پس از مرگ گالیله اسحق نیوتن درانگلستان متولد گردید که درتمام مدت زندگانی تنفر فوق العاده ای نسبت به رژیم استبدادی نشان می داد وبا این حال خیلی خوشوقت تر از دانشمند بزرگ فلورانس بود زیرا درعین حال هم استاد دانشگاه وهم مردی دانشمند بود ...بدون شک تا کنون درتاریخ بشریت نامی مافوق نام نیوتن وجود نداشته است وهیچ اثر انسانی نیست که بتوان آن را از لحاظ عظمت همتای کتاب      " اصول " اودانست .این شاهکاربزرگ برای اولین بار راز بزرگ طبیعت را به انسان شناساند همانند یک نورافکن قوی ، هادی وراهنمای انسان بسوی مکانیسمی شد که موجب حرکت تمام اختران فلکی می باشد وبه همین جهت می نوان مدعی شد که مصنف آن از مقام آدمیت قرم فراتر نهاد بطوریکه بزرگترین ادامه دهنده اکتشافات بزرگ اویعنی لاپلاس درحق وی چنین اظهار داشت :"این کتاب تا ابد همچون بنای معظمی عمق دانش نابغه بزرگی راکه کاشف بزرگترین قوانین طبیعت بوده است به جهانیان مدلل خواهد داشت"  و لاگرانژ درباره او تمجید زیر را که آمیخته با رضا و تمکین است اظهار داشته : " نیوتون بسیارخوشبخت است از اینکه دستگاه جهان را توصیف وتبیین نموده است  افسوس که درعالم بیش از یک آسمان وجود ندارد

" وبالاخره ولتر یعنی مشهورترین ستایندگان او چنین نوشته است :              " ای رازدار آسمانها وای جوهرابدی راست بگو، نسبت به نیوتون بزرگ حسادت نمی ورزی ؟"گالیله درروز هشتم ماه ژانویه سال 1642 وفات یافت واسخق نیوتون روز چهارم ژانویه سال 1643 دروولس تورپ Woolsthorpe   واقع درناحیه  لینکول شایرLincolshire تولد گردید . وی نیز مانند "کودک رفیع " دیگری که صدوشصت سال بعد از آن متولد گردید بسیار ضعیف و ناتوان بود  " بی رنگ وبی صدا وبی نگاه " و آنقدر گوچک بود که بقول مادرش می توانستند وی را دریک کوزه یک لیتری جای دهند .  بااینحال وی بزندگانی ادامه داد وبقدر کافی قوی شدپدرش دو ماه قبل ازمتولدشدنش درگذشته بود. زمانی که ایزاک 3 ساله بود مادرش دوباره ازدواج کرد،واو نزد مادربزرگش باقی ماند.با اینکه نیوتن دارای هوش ویژه ای بود اما در آغاز چندان علاقه ای به کلاس و مدرسه نداشت.از این رو مادر بزرگش او را به کشاورزی وادار کرد ،اما به زودی دریافت که استعداد اصلی اسحق در زمینه های دیگری است.دردوازده سالگی یکی از رفقای همکلاس خود را گوشمالی بسزاداد. وی در آن وقت جزو شاگردان غیرشبانه روزی کالج گرانتهام بود وکارهای دستی را بامهارت انجام می داد وبعنوان تفریح گاهی بازیچه های خود کار درست   می کرد : یک دوچرخه ، یک آسیاب بایک چراغ نورافکن برای آسیابان یک بادبادک چراغ دار برای آنکه درهنگام شبت اهالی دهگده را متوحش سازد.درهیجده سالگی جزو شاگردان مجانی وارد دانشگاه کمبریج شد. دانشگاه های انگلستان در آن وقت نسبت به دانشگاه های اروپا بسیار آزاد یحواه بودند ، دانشجویان دراین دانشگاه ها بهیچ وجه مجبور نبودند که برنامه خاصی را اجرا نمایند وهرکس کاری راکه بدان علاقه داشت انجام می داد. به همین دلیل نیوتون جوان نیز هندسه اقلیدس وسپس هندسه دکارت را مطالعه کرد . استاد ریاضیات او مردی بزرگ ودانا بنام اسحق بارو  (1677-1630) بود که کتاب اوبنام "دروسی درباره هندسه وعلم نور" که درسال 1674 منتشر گردید دارای اکتشافات بدیعی درباره مبحث نوراست .زندگانی این شخص همچون زندگی دکارت پرحادثه بود: وی فرانسه وایتالیا را گردش کرده وبادردان دریائی اهل الجزیره مبارزه کرده بود، بعد از آنکه مدتی در قسطنطنیه اقامت داشت به انگلستان مراجعت کرده استاد زبان یونانی دردانشگاه کمبریج شد وبالاخره این مقام را باکرسی ریاضیات دانشگاه مبادله کرد. بدون شک بزرگترین عنوان افتخار او آن است که وی استاد     عظیم ترین نابغه ای بوده است که تاکنون مابین نوع بشر بوجود آمده است .این نابغه بزرگ مابین سالهای1661 و 1664 چیزی از خود نشان نداد . بدون شک نیوتون شا گرد بسیارخوبی بود، اما درامتحانات بخصوص خیلی درخشان نیود. درسال 1663 دریکی از مسابقه ها ما بین صدوچهل نفر مسابقه دهنده فقط مقام بیست وچهارم را احراز کرد. سال بعد درآن ناحیه مرض طاعون غده ای بصورت اپیدمی بروز کرد.دانشگاه شاگردان خود را مرخص کرد ونیوتون جوان به وولس تورپ ، نزد خانواده خود مراجعت کرد و درآنجا بود که برای اولین بار عظمت هوش واستعداد او آشکارگردید . وی تمام کتب واسناد خود را درکمبریج گذارده بود وتک وتنها ، فکررا آزاد گذاشته بود که از منابع خاص خود استفاده نماید. وی همواره درحال تفکر در ییلاق گردش  می کرد، کوچک ترین چیزها و حقیرترین نمودهای زندگانی روزانه برای اوموضوع تفکر وتعمق محسوب می شد واین جوان بیست ودوساله تا آن هنگاه  خیلی بیش از ارشمیدس ودکارت درباره معرفت ساختمان جهان عمیق ودقیق شده بود.اگر بشریت دورانی راکه مابین مرگ ارشمیدس وتولد نیوتون وجود داشته است از تاریخ خود حذف نماید وبجای آن دوسال اقامت نیوتون دروولس تروپ را جانشین سازد ضرری نکرده است . بدون شک این دوقسمت از زمان ، از طرفی یک دوره هیجده قرنی واز طرف دیگر یک دوره دوساله را اگر دردوکفه ترازوئی قراردهند باحتمال قوی کفه سنگین تر آن نیست که شامل دوره هیجده قرنی است . زیرا درواقع ضمن این دوسال بود که نیوتون حساب عناصر بی نهایت کوچک را اختراع کرد وقانون جاذبه عمومی را کشف کرد وتئوری نور را بنیان گذاشت .



خرید و دانلود مقاله درمورد زندگینامه نیوتون


مقاله درمورد. شریعتی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

زندگینامه

دکتر علی شریعتی در سال 1312 در روستای مزینان از حوالی شهرستان سبزوار متولد شد. اجداد او همه از عالمان دین بوده اند.... پدر پدر بزرگ علی، ملاقربانعلی، معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده حکیم اسرار (حاج ملاهادی سبزواری) محسوب می شد. پدرش استاد محمد تقی شریعتی (موسس کانون حقایق اسلامی که هدف آن «تجدید حیات اسلام و مسلمین» بود) و مادرش زهرا امینی زنی روستایی متواضع و حساس بود. علی حساسیتهای لطیف انسانی و اقتدار روحی و صلاحیت عقیده اش را از مادرش به ودیعه گرفته بود. علی به سال 1319 در سن هفت سالگی در دبستان ابن یمین، ثبت نام می کند، اما به دلیل بحرانی شدن اوضاع کشور ـ تبعید رضا شاه و اشغال کشور توسط متفقین ـ خانواده اش را به ده می فرستد و پس از برقراری آرامش نسبی در مشهد علی و خانواده اش به مشهد باز می گردند. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در 16 سالگی سیکل اول دبیرستان (کلاس نهم نظام قدیم) را به پایان رساند و وارد دانشسرای مقدماتی شد. در سال 31، اولین بازداشت علی که در واقع نخستین رویارویی مستقیم وی با حکومت و طرفداری همه جانبه او از حکومت ملی بود، واقع شد. در همین زمان یعنی 1331 وی که در سال آخر دانشسرا بود به پیشنهاد پدرش شروع به ترجمه کتاب ابوذر (نوشته عبدالحمید جوده السحار) می کند. در اواسط سال 1331 تحصیلات علی در دانشسرا تمام شد و پس از مدتی شروع به تدریس در مدرسه کاتب پور احمدآباد کرد. و همزمان به فعالیتهای سیاسیش ادامه داد. کتاب «مکتب واسطه» نیز در همین دوره نوشته شده است. در سال 1334 پس از تاسیس دانشکده علوم و ادبیات انسانی مشهد وارد آن دانشکده شد. در دانشکده مسئول انجمن ادبی دانشجویان بود در همین سالهاست که آثاری از اخوان ثالث مانند کتاب ارغنون (1330) و کتاب زمستان (1335) و آخر شاهنامه (1328) به چاپ رسید و او را سخت تحت تاثیر قرار داد. در این زمان فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی شریعتی در نهضت (جمعیتی که پس از کودتای 28 مرداد توسط جمعی از ملیون خراسان ایجاد شده که علی شریعتی یکی از اعضا آن جمعیت بود). آشنایی او با خانم پوران شریعت رضوی در دانشکده ادبیات منجر به ازدواج آن دو در سال 1337 می گردد. و پس از چند ماه زندگی مشترک به علت موافقت با بورسیه تحصیلی او در اوایل خرداد ماه 1338 برای ادامه تحصیل راهی فرانسه می شود. در طول دوران نحصیل در اروپا علاوه بر نهضت آزادیبخش الجزایر با دیگر نهضتهای ملی افریقا و آسیا، آشنایی پیدا کرد و به دنبال افشای شهادت پاتریس لومومبا در 1961 تظاهرات وسیعی از سوی سیاهپوستان در مقابل سفارت بلژیک در پاریس سازمان یافته بود که منجر به حمله پلیس و دستگیری عده زیادی از جمله دکتر علی شریعتی شد. دولت فرانسه که با بررسی وضع سیاسی او، تصمیم به اخراج وی گرفت اما با حمایت قاضی سوسیالیست دادگاه، مجبور می شود اجرای حکم را معوق گذارد. وی در سال 1963 با درجه دکتری یونیورسیته فارغ التحصیل شد و پس از مدتی او به همراه خانواده و سه فرزندش به ایران بازگشت و در مرز بازرگان توسط مأموران ساواک دستگیر شد.

شریعتی معلم انقلاب

به کارگیری عبارت «شریعتی معلم انقلاب» از طرف انقلابیون در سال های دوران انقلاب اسلامی بر اساس آگاهی و تعلق خاص به اندیشه و آرمان های او بود. کسانی که این شعار را به کار می بردند نه از کسی دستور گرفته بودند و نه قصد جسارت به دیگری را داشتند.

دکتر علی شریعتی یکی از اندیشمندان جامعه اسلامی ایران است که بیش از اینکه به شرایط بعد از انقلاب و تحول بیندیشد، به شرایط و زمینه های قبل از تحول و فرآیند تحول اندیشیده است زیرا او ضمن اینکه فرزند زمان خود بود و تحت تاثیر شرایط پیرامونی اش قرار داشت، نمی توانست حدس بزند که نتیجه حرکتی که خود او هم بخشی از آن بود، چه خواهد شد. او کمتر می توانست به نوع نظام سیاسی بعد از انقلاب فکر کرده باشد. البته او حتماً از نتایج انقلابات محقق شده- انقلابات کمونیستی و لیبرالی در قرن های گذشته- اطلاع داشت.

بدین لحاظ هم هست که او را می توان یکی از منتقدان اندیشه و آرمان و نظام کمونیستی دانست، همان طور که منتقد اصلی آرمان لیبرالیستی غربی و گرایشات ملی گرایانه افراطی بود. حرکت او در میان اندیشه های جاری جلوه خاصی یافت و مخاطبان فراگیر پیدا کرد. او در عصر مطلق گرایی به نقادی مکاتب بزرگ و پرطرفدار پرداخت و در زمانی که سخن از اسلام حداقل در محافل آکادمیک دون شأن استاد و دانشمند و متفکر دانسته می شود با تمام وجود به بیان باور تمام عیار از اسلام و آن هم اسلام شیعی اقدام کرد و حرکت او موجب شد تفکر و فضای معنایی جدیدی تولید شود و هواداران موجود و لاحق را به نوع خاصی از عمل فراخواند.

به کارگیری عبارت «شریعتی معلم انقلاب» از طرف انقلابیون در سال های دوران انقلاب اسلامی بر اساس آگاهی و تعلق خاص به اندیشه و آرمان های او بود. کسانی که این شعار را به کار می بردند نه از کسی دستور گرفته بودند و نه قصد جسارت به دیگری را داشتند. در ادامه اینکه خمینی رهبر ماست، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، به گفتن شریعتی معلم انقلاب می پرداختند.

به کارگیری همه این شعارها با یکدیگر به طور وسیعی حکایت از معنی و اراده خاصی در میان مردم بود. کمتر دیده شد که در راهپیمایی ها کسی به بیان این شعار اعتراض کند. از شریعتی به عنوان رهبر انقلاب یاد نمی شد بلکه تاکید بر معلم انقلاب بود. از طرف دیگر، هرگز گفته نمی شد که او تنها معلم انقلاب است. در این صورت انقلابی که دامنه ظهور و شکل گیری و توسعه یی فراگیر داشت، می توانست معلمان دیگری هم داشته باشد، همان طور که معلمان دیگری هم داشت. گفته می شد شریعتی هم معلم انقلاب است. البته مدعیان این شعار در اول دانشجویان مسلمان بودند و بعدها از طرف اکثریت مردم هم تکرار می شد. فراگیری شعاری خاص حکایت از اثرگذاری پنهان شریعتی در حوزه فرهنگ و اندیشه جامعه بود. از این بحث می توان به یک نتیجه عمده و اساسی دست یافت؛ شریعتی معلم انقلاب اسلامی بود نه معلم شرایط بعد از انقلاب. معلمی او به راهنمایی قشر تحصیلکرده برای حضور و مشارکت فعال در انقلاب اسلامی بود. بحث ها و دیدگاه های او بسیاری را مجاب کرده بود در این حرکت بزرگ شرکت کرده و هماهنگ با دیگران صدای ضدیت با استبداد و ظلم را سر دهند. در این زمینه کمتر شکی وجود دارد. عدم وجود شک برای کسانی بود که این شعار را به کار می بردند. البته کسانی هم بودند که از ذکر این شعار اجتناب می کردند. در نتیجه شک در معلم بودن شریعتی در انقلاب داشتند. آنها این داعیه را قبول نداشتند. عده یی در زمان حیات شریعتی نیز با او مخالف بودند. او را مبلغ وهابیگری می دانستند. عده یی او را منشاء سکولار شدن می دانستند. عده یی از سکولار ها و بی دین ها هم به دلیل اینکه شریعتی نگاه انتقادی نسبت به مارکسیسم و علم گرایی و ملی گرایی افراطی و خیال پردازی ها داشت، او را مورد لعن و نفرین با ادبیات علمی و دانشگاهی قرار داده بودند. آنها او را درس نخوانده می دانستند در حالی که می دانستند او شاگرد برجسته ترین صاحب نظران علوم اجتماعی زمان بود. عده یی او را مبلغ اسلام انقلابی و مدرن می دانستند.

عده یی هم اندیشه شریعتی را راهی در مشارکت زنان در جامعه می دانستند. چون مشارکت زنان در صحنه های انقلاب ناپسند بود، کار شریعتی هم ناپسند بود. در این صورت عده یی در جامعه ایرانی به دلایل متعدد که به بعضی از آنها در فوق اشاره شد، با او دشمنی کردند و از هیچ کار و اقدام و نسبت ناروایی در مورد او نیز کوتاهی نکردند. این مهم نیست زیرا او با وجود دشمنانش توانست بر اندیشه و رفتار جوانان مسلمان ایرانی اثرگذار بوده و منشاء او تحولات عمده فرهنگی و فکری شود. به همین دلیل هم هست که انقلاب اسلامی را از مناظر متعددی باید بر اساس فهم شریعتی مورد بازخوانی قرار داد.

شریعتی با شرایط و موقعیت قبل از انقلاب اسلامی بسیار مرتبط بود. اندیشه او از طرف هواداران و طرفداران وفادار و منصف او قوتی بود برای جریان انقلاب اسلامی. اکثر کسانی که از طریق اندیشه و آرای شریعتی به فرهنگ و اندیشه اسلامی در این دوران علاقه مند شده و راه دفاع از آن را آموخته بودند، در جریان انقلاب حادثه های مهم ساختند و بعدها هم در جنگ و هم در صحنه های سازندگی موثر واقع شدند.

در اینکه چه کسانی در چه گروه های سازماندهی شده به این عرصه ها وارد شدند، می توان به بحثی تاریخی پرداخت. بدین لحاظ است که می توان با صراحت اعلام کرد شریعتی از طرق گوناگون با شرایط و وضعیت قبل از انقلاب اسلامی مرتبط و موثر بوده است. هرچند در این زمینه بعضی ها به طرح مناقشه هایی پرداخته اند، خود او می گفت فرصت وارد شدن به این مناقشه ها نیست و باید از شرایط برای تقویت بنیه های فرهنگ و اندیشه اسلامی و آماده کردن جامعه در توجه به خود فرهنگی اش استفاده کرد تا درگیر بحث های حاشیه یی شدن. چون شریعتی فرصت حضور در شرایط بعد از انقلاب را نداشت او خود نتوانست به تنظیم رابطه اش با شرایط بعد از انقلاب بپردازد. کاش این شرایط فراهم شده بود و صورت دیگری از عمل مفید و موثر او را در صحنه فرهنگ و اندیشه شاهد بودیم.

در نتیجه در تنظیم رابطه او با شرایط بعد از انقلاب اسلامی وضع به طور کلی متفاوت بود. به عبارت دیگر، تعیین نوع و میزان رابطه شریعتی با شرایط بعد از انقلاب اسلامی بسیار سخت و توأم با مناقشه های متعدد است. بعضی از این مناقشه ها در ادامه مناقشه های قبل از انقلاب اسلامی بود. بعضی هم به لحاظ نوع عملکرد گروه هایی که خود را از یاران شریعتی می دانستند متناسب با اندیشه او عمل نکردند و بعضی از مناقشه ها ساخته شده شرایط جدید بود.

در ایجاد این شرایط چندین دلیل عمده می توان ذکر کرد؛

▪ اولاً شریعتی قبل از وقوع انقلاب اسلامی به دیار باقی شتافته است.

▪ ثانیاً جریان ها و دیدگاه های متعددی از شریعتی بعد از انقلاب اسلامی شکل گرفته و هر یک تعبیری متفاوت از اندیشه او ارائه داده و به دعوت از دیگران در فهم این اندیشه ها اقدام کرده اند. بیان بدون هیچ تغییری از آرا و دیدگاه های شریعتی تا بازخوانی همراه با بازبینی های متعدد وجود دارد. روایت های ارائه شده در مورد شریعتی به او ربطی ندارد، به کسانی که این روایت ها را ارائه دادند بیشتر ارتباط دارد. کسانی که به ادامه فهم ایدئولوژیک از دین اقدام کرده یا کسانی که به نقادی فهم ایدئولوژیک از دین پرداخته اند، دو جریان متفاوت اندیشه یی را ایجاد کرده اند.

اندیشه و آرمان شریعتی افزون بر مخالفان سرسخت اولیه که مدعی بودند او به انحراف اسلام و جامعه اسلامی از فهم سنتی از دین کمک کرده است، مدافعان و مخالفان جدیدی نیز پیدا کرد. عمل او به این دلیل که دنیاپرستان دین گریز را مورد خطاب قرار داده بود، می توانست به آزردگی محافظه کاران و محتاطان معاصر هم بینجامد. این گروه از افراد در ایران که کم هم نیستند در طول بیش از دو دهه اخیر تلاش کردند اندیشه و نام شریعتی به فراموشی سپرده شود. همه تلاش و همت در این بود که از شریعتی در کتب، کلاس درس، کنفرانس و در بحث تاریخی از انقلاب اسلامی یادی نشود. فرض بر این بود که اگر از او یادی نشود اثرگذاری او کم شده و اندیشه رقیب به سهولت و سادگی فراگیر می شود. اینکه هزینه این فراموشی چیست و چه منفعتی برای جامعه در پیش خواهد بود، نیاز به بحث و گفت وگو و دقت نظر بیشتری است.

درست است که شریعتی متعلق به شرایط قبل از انقلاب اسلامی بود و او را معلم انقلاب می خواندند، ولی به دلیل اینکه دارای آثار متعدد بود، بر شرایط بعد از انقلاب اسلامی نیز اثرگذار شده است. آثار باقی مانده از شریعتی بعد از انقلاب اسلامی در یک نگاه کلی عبارتند از؛

۱) کتب به چاپ رسیده

۲) سخنرانی هایی که بعد از انقلاب در قالب مجموعه کتب به چاپ رسید

۳) خاطره هایی که او در تعامل با جریان روشنفکری ایرانی به یادگار گذاشت و از طریق افراد و گروه های اجتماعی نقل شده است

۴) شاگردان و طرفداران تاثیرپذیرفته از حضور در کلاس درس و بحث، خواندن آثار و پیگیری اندیشه اش

۵) ارتباط او با حسینیه ارشاد به عنوان کانونی که در آن داعیه احیاگری اسلامی در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ سر داده شده بود و می توانست به این سنت وفادار بماند و اندیشه دینی در دنیای معاصر را مطرح کند

۶) مخالفان و منتقدان او که سعی کردند یا از طرح اندیشه او جلوگیری کنند یا اینکه او را مورد نقادی قرار دهند

۷) دیدگاه ها و ادعاهای متعددش در حوزه های فکری، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی.

آثار و وقایع فوق به بقای اندیشه شریعتی یا طرح مجدد از او در شرایط بعد از انقلاب اسلامی کمک کرد. البته او دیگر در شرایط جدید نمی توانست معلم بعد از انقلاب اسلامی باشد. اندیشه او- به هر شکل که ارائه شود یا نقد و بررسی شود- حوزه معنایی شد برای نقد شرایط فرهنگی و اجتماعی. در این صورت جامعه با حضور جدیدی از اندیشه شریعتی در شرایط بعد از انقلاب اسلامی روبه رو شد. در این شرایط شریعتی بیشتر با آسیب شناسی فرهنگ اسلامی و تشیع تناسب دارد تا طرح جدید از اندیشه در حوزه دین. او قبل از انقلاب روایت جدیدی از اندیشه دینی را مدعی بود در حالی که در دوره جدید اندیشه او بیشتر با حوزه نقد فرهنگی و نقد دینی و آسیب شناسی دینی و فرهنگی مرتبط و متناسب است. اگر اندیشه او را در این ساحت دنبال کنیم کاری روا انجام داده و ضمن آرام کردن حوزه فرهنگ و اندیشه و جلوگیری از فشارهایی که بوی بنیادگرایی می دهد، فضای اندیشه یی شفاف و متعادل تولید خواهد شد.

در اینکه چه افراد و گروه های اجتماعی و سیاسی در شرایط بعد از انقلاب با اندیشه شریعتی ارتباط و تناسب بیشتری داشته اند، کمی کاوش و بررسی تاریخ معاصر لازم است. اول باید معلوم شود که صف بندی های فکری و سیاسی موجود در جامعه از کدام حوزه فکری و اندیشه یی متاثر هستند. فردیدی ها و غیرفردیدی ها چه کسانی اند؟ پوپری ها چه کسانی اند؟ متاثران از سنت های فکری (فلسفی) فرانسوی در مقابل سنت های فکری آلمانی و انگلیسی و امریکایی چه کسانی هستند و چگونه مسائل جامعه ایران را مورد بررسی قرار می دهند؟ مجموعه گروه های فکری اجتماعی اشاره شده- که البته در جای دیگری نامگذاری شده اند- چه نوع ارتباط و تناسبی با جریان های فکری اجتماعی متعلق به این سرزمین دارند؟ تناسب صدرایی ها و سینایی ها با فردیدی ها و پوپری ها چیست؟ در این میان اندیشه شریعتی چه موضوعیتی دارد؟ اندیشه استاد شهید مرتضی مطهری کجاست و چه تناسبی با هر یک از آنها دارد؟ اقتضائات فکری و فلسفی آنها، الزامات روش شناختی آنها، و نوع بررسی مسائل و میزان تعهدات و عمل به باورها و ارزش های جامعه چگونه است؟ ببینید وارد شدن به اندیشه شریعتی و داوری در مورد او و تعیین رابطه اش با شرایط معاصر آن هم با دو جریان سیاسی و فکری کاری ساده نیست، نیاز به تاملی اساسی در تاریخ معاصر ایرانی دارد.

اینکه گفته شود چه کسی خادم است و کدام فرد و گروه اجتماعی به مارکسیسم وابسته است و کدام ضد آن است بیش از اینکه راهگشای فهم و ارائه پاسخ به سوالات فوق باشد، بر ابهام می افزاید. حوزه فرهنگ و اندیشه هم همان آفت کلی حوزه سیاسی را دارد. در زمانی که وارد بحث و گفت وگو برای درک عمیق تر می شویم عده یی راه می افتند و بانگ خیانت عده یی و خدمت عده یی را سر می دهند. در یک نگاه کلی و گذرا و کمی هم سیاسی در مقابل این سوال که دو گروه صف بندی شده در حوزه سیاسی به نام «محافظه کاران» و «اصلاح طلبان» چه تناسبی با اندیشه شریعتی وجود دارد این دو جناح سیاسی در کل از متن شرایط معاصر درآمده و افت و خیز شرایط به تغییر در سازمان ها و گرایش ها و نیروهای آنها خواهد انجامید. صف بندی دو جناح سیاسی به شرایط نظام جمهوری اسلامی در سطح داخلی و جهانی معطوف است. تنظیم رابطه بین اندیشه شریعتی با این دو جریان سیاسی و فکری خالی از لطف هم نیست.

اندیشه و آرای دکتر شریعتی با هر دو جناح سیاسی مرتبط است زیرا او مدعی تغییر در جامعه بود و قصد داشت بر اساس تعالیم دینی نظامی سیاسی با محوریت شیعه در دوره معاصر شکل بگیرد. او قصد داشت نظام سیاسی جدید متفاوت از نظام های سیاسی دیگر محقق و موجود در جهان پیرامونی اش باشد. این همان خواسته دو جناح سیاسی موجود در جامعه ایران در دوره معاصر است. از طرف دیگر، همان طور که برای شریعتی دین اسلام و اسلام شیعی کانونی بود برای دو جناح سیاسی اسلام شیعی نیز کانونیت دارد و عمل اجتماعی و سیاسی متناسب با این نگاه است که مورد تایید است.

افزون بر موارد فوق، شریعتی داعیه های دیگری هم داشت. یکی از اصلی ترین داعیه های او اصلاح گری دینی بود. اصلاح گری دینی او از طریق آسیب شناسی دینی و تقویت نیروی جدیدی تحت عنوان روشنفکری اسلامی برای احیا و اشاعه اندیشه دینی ممکن می شد. شریعتی مدعی است تحجر و قشری گرایی به انحطاط فکر دینی انجامیده



خرید و دانلود مقاله درمورد. شریعتی