واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد زندگی شهری و برنامه ریزی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 4 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

زندگی شهری و برنامه ریزی

واقعاً امروزه شرایط زندگی و محیط زیست آدمی از هر لحاظ تغییر و تحول پیدا کرده و در عین اینکه بر رفاه و آسایش بشر افزوده شده در عین حال دقدقه‌ها و همچنین مشکلات و ناامنی‌ها هم بیشتر شده. از یکطرف اوج رفاه و ثروتمندی رو میشه به تماشا نشست و از طرف دیگه اوج فقر و به قولی بدبختی رو. از یکطرف اوج امنیت و آسایش و از طرف دیگه اوج ناامنی و استرس.

و در دنیای امروزی، در قرن ۲۱، قرنی که همه چیز شهری شده،‌ شهرها محل زندگی،‌ کار، تفریح و اسکان شدن و این شهرها در عین پدید آوردن امکانات و شرایط زیست و زندگی، تناقضات و مسائل و مشکلات زیادی رو هم در خود دارن. چه بسا شهری آباد و سرزنده در فردای اون به خاطر حادثه‌ای طبیعی (مثل زلزله) یا ساخت انسان و تکنولوژی (مثل حملة‌ اتمی) تبدیل تپه‌ای خاکستر بشه. در کنار این، گذران زندگی روزمره نیز اغلب در شهرهای جهان سوم یا به خاطر خلوتی زیاد و فقدان امکانات (خدماتی،‌ شغلی و ... ) و یا شلوغی و ازدحام و فشردگی زیاد با مشکلات زیادی روبرو بشه. کمبود امکانات مالی،‌ انحصارات بزرگ، ناامنی سیاسی،‌ هزینه‌های سرسام آور نظامی،‌ هدف‌گزینی‌های نادرست، مدیران نالایق و شرایط اجتماعی- اقتصادی بین‌المللی،‌ همه و همه محدودیت‌های بسیار بزرگی رو برای فراهم کردن زمینه‌ها و شرایط یک زندگی خوب برای عامة‌ مردم بوجود بیاره. کیفیت مناسب زندگی و یا حداقل فراهم بودن زمینه‌های رفع نیازهای اساسی که این انسان خستة امروزی کمی هم بتونه به سلسله مراتب بالاتر نیازهای خودش از جمله خودشکوفایی برسه و تنها در پیچ و خم روزمره‌گی و رفع احتیاجات اولیة‌ خودش اونم با استرس‌ها، فشارها و ناملایمات زیادش غرق نشه، واقعا چطور باید حاصل بشه؟

واقعا آیا میشه که شرایط قابل قبولی رو برای زندگی فراهم کرد؟

آیا شهر رو به عنوان سکونتگاه انسان مدرن می‌توان برنامه‌ریزی کرد؟

زمینه‌ها و شرایط لازم برای برنامه‌ریزی مناسب چیست؟

و برنامه‌ریزی باید توسط چه کسانی انجام گیرد؟

انواع شهر ها کدامند و چه ویژگی هایی دارند.

از دو جنبه می توان به انواع شهر ها پرداخت. یکی از بعد کارکردی (فعالیت و نقش) و دیگر از بعد اندازه ( کوچک و بزرگ بودن)، از نظر اولبا توجه به نوع فعالیت شهرها، به دسته بندی کلی شهر ها می پردازیم و از نظر دوم تقسیم بندی معمولا با توجه به جمعیت شهر انجام می شود. البته جمعیت شهر خود تا حدودی بیانگر تنوع و تعداد فعالیت های حاکم بر شهر و همچنین حیطه نفوذ و وسعت شهر خواهد بود.

الف- کارکرد و نقش؛ تقسیم بندی شهرها با توجه به محیط بوجود آمده بر اساس فعالیتی که سایر فعالیت های شهر را تحت شعاع خود قرار داده و شهر بر اساس آن نوع فعالیت خاص شناخته می شود: مانند شهرهای فستیوال و کنگره ای، شهرهای فرهنگی، شهرهای مذهبی و زیارتگاهی، شهرهای درمانی و آسایشگاهی، برف شهرها، شهرهای بازنشستگان، شهرهای صنعتی، شهرهای تجاری، شهرهای اداری-سیاسی، شهرهای صنعتی-خدماتی و ... .

بنابراین در این دیدگاه شهر ها بر نوع فعالیت غالب طبقه بندی می شوند که هر شهر با توجه به فعالیت و کشش جمعیتی خود، اندازه و وسعت خاص خود را خواهد داشت.

ب- اندازه و وسعت: در این دیدگاه عامل جمعیت در تقسیم بندی شهر ها نقش مهمی را بازی می کند چرا که در این دیدگاه شهر ها از کوچکترین به بزرگترین تقسیم بندی می شوند و شهر کوچک یا بزرگ در وهله اول بیانگر جمعیت کم یا زیاد خود می باشد. که البته این جمعیت خود بیانگر سطح فعالیتها، حیطه نفوذ شهر و ... می باشد. البته در تعریف سطح جمعیتی و مرز تعریف شده بین انواع شهرها توافق کلی وجود ندارد. بطور مثال حداقل جمعیت برای شهر محسوب شدن در ژاپن ۳۰۰۰۰ نفر، در نروژ، ایسلند، و سوئد ۲۰۰۰ نفر، در نیجریه ۲۰۰۰۰ نفر و در ایران در حال حاضر ۱۰۰۰۰ نفر می باشد.

خوب در اینجا با توجه به شرایط کشورمان انواع شهر ها را با توجه با اندازه آن بیان می کنیم:

۱- بازار شهر؛ ۱۰-۵ هزار نفر جمعیت. ( عملکرد: دهستانی)

۲- روستا-شهر؛ ۲۵-۱۰ هزار نفر جمعیت. ( عملکرد: بخش)

۳- شهر کوچک؛ ۵۰-۲۵ هزار نفر جمعیت. ( عملکرد: شهرستان)

۴- شهر متوسط کوچک؛ ۱۰۰-۵۰ هزار نفر جمعیت. ( عملکرد: شهرستان)

۵- شهر متوسط؛ ۲۵۰-۱۰۰ هزار نفر جمعیت. ( عملکرد: ناحیه ای)

۶- شهر بزرگ میانی؛ ۵۰۰-۲۵۰ هزار نفر جمعیت. ( عملکرد: استانی)

۷- شهر بزرگ؛ ۱۰۰۰-۵۰۰ ؛ هزار نفر جمعیت. ( عملکرد: منطقه ای)

۸- کلان شهر (متروپل)؛ ۵/۲-۱ میلیون نفر جمعیت. ( عملکرد: کلان منطقه ای)

۹- کلان شهر (متروپل ملی)؛ ۵/۲ میلیون نفر جمعیت و بیشتر.( عملکرد: ملی)

شهر چیست؟ انواع شهرها و ویژگیهای آنها کدامند؟

در تعریف شهر اتفاق نظری وجود ندارد و در تعاریف بیان شده بر مواردی نظیر تعداد جمعیت، نوع فعالیت های اقتصادی، حوزه اداری و موارد دیگری اشاره شده است لیکن در بعد جهانی برای شناخت شهر از روستا بیشتر بر تعداد جمعیت تاکید شده است.

با توجه به کم وکاستیهای مربوط به تعاریف شهر، تاکید بر نقش شهر (نوع کارکرد) بهتر ما را در شناخت شهر و تمایز قائل شدن بین آن و روستا هدایت می کند. بدین معنی که در شهر ها نقشهایی وجود دارد که روستاها فاقد آن هستند. بنابراین در شناخت شهر به دو کارکرد بیشتر توجه می شود؛ یکی اینکه شهرها کارکرد غیر کشاورزی دارند و دوم اینکه اغلب شهر ها به تولید کالا و بیش از آن به مبادله کالا می پردازند؛ یعنی اینکه فعالیت های غیر کشاورزی بر اقتصاد شهر غلبه دارد.

با توجه به موارد ذکر شده، در برخی کشورها در شناخت شهر از روستا کارکردهای اقتصادی به همراه میزان جمعیت اساس کار قرار می گیرد. بنابراین تاکید بر یک عامل در شناخت شهر کفایت نمی کند.

در طول تاریخ شناخت شهر از طریق کارکرد آن از اعتبار سیاسی و حکومتی برخوردار بوده است بویژه که از ابتدای پیدایش شهرها، شهر با نقشهای اداری-سیاسی و مذهبی شناخته می شد بنابراین اولین شهرها دارای نقش اداری-سیاسی بوده اند. لیکن امروز، شهرها دارای کارکردهای متنوعی بویژه کارکردهای اقتصادی-صنعتی و خدماتی-خدمات رسانی می باشند.

با توجه به توضیحات بالا، آیا می توان گفت که خوب شهرها می توانند در اندازه های گوناگون شکل بگیرند؛ کوچک، متوسط، بزرگ و بسیار بزرگ؟ بله این درست است لیکن بطور علمی ما چه انواعی از شهرها را داریم؟ شهر، شهرک، متروپلیس یا مادر شهر، مگالاپلیس یا کلان شهرها کدامند و دارای چه ویژگیهایی هستند؟



خرید و دانلود تحقیق در مورد زندگی شهری و برنامه ریزی


تحقیق در مورد زندگی یک ستاره

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 5 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

زندگی یک ستاره

جالب است بدانید که ستارگان هم مانند موجودات زنده متولد می‌شوند، زندگی می‌کنند و سپس می‌میرند، ولی طول زندگی آنها بسیار طولانی است. متاسفانه عمر کوتاه انسانها کفاف نمی‌دهد تا بتوانند زندگی یک ستاره را در مراحل مختلف شاهد باشند. با این حال اخترشناسان این مراحل را برای ما مشخص می‌کنند.

در طول زندگی انسان ، ستارگان بیشمار راه شیری عملا بدون تغییر به نظر می‌رسند. گاهی یک نواختر (ستاره‌ای که بطور ناگهانی و انفجاری مقادیری عظیم انرژی از خود آزاد می‌کند) ، ناگهان ظاهر آشنای یک صورت فلکی را به مدت چند هفته عوض می‌کند و دوباره کم نورتر می‌شود. منظره زیبایی که یک ابرنواختر در آسمان پدید می‌آورد، بسیار نادر است. ستارگان نیز در نهایت تغییر می‌کنند و هیچ کدام تا ابد پایدار نمی‌مانند. ستاره ، هنگامی که انبار عظیم سوخت هسته‌ای آن به پایان برسد، می‌میرد. ستارگان بسیار جوان هنوز در میان گازهایی که از آن شکل می‌گیرند، پنهان هستند.ستاره بعد از تولد

بعد از آنکه ستاره شکل می‌گیرد (تولد ستاره)، بلافاصله حیاتی پایدار بدست می‌آورد. در همین زمان واکنشهای هسته‌ای در داخلی‌ترین هسته ستاره ، هیدروژن را به هلیوم تبدیل می‌کند و انرژی آزاد می‌گردد. سرانجام همه هیدروژن درون آن به مصرف می‌رسد. بعد از این ، تغییراتی در لایه‌های درونی ستاره آغاز می‌شود. در حالی که واکنشهای جدیدی از هلیوم شروع می‌شوند، لایه‌های بیرونی باد می‌کنند تا ستاره را به اندازه غول برسانند.

در اثر تغییرات زیاد ، ستاره به مرحله متغیر بودن می‌رسد. در نهایت هیچ منبع ممکن برای آزادسازی انرژی باقی نمی‌ماند. ستارگان کوچکتر در اثر انقباض به کوتوله‌های سفید تبدیل می‌شوند. ستارگان سنگین‌تر به‌صورت ابرنواختر منفجر می‌شوند. ماده بیرون ریخته از یک ابرنواختر ، بخشی از گاز بین ستاره‌ای را تشکیل می‌دهد که زادگاه ستارگان جدید است.

سحابی سیاره‌ای

ستارگان در یکی از آخرین مراحل زندگی خود ، قبل از آن که به کوتوله سفید تبدیل شوند، منظره بسیار زیبایی در آسمان بوجود می‌آورند. این مرحله سبب پیدایش سحابی‌های سیاره‌ای می‌شود. یک سحابی سیاره‌ای هنگامی تشکیل می‌شود که ستاره مرکزی آن ، لایه‌ای به بیرون پرتاب کند. لایه گاز همانند حلقه‌ای از دود منبسط می‌شود.

تأثیر نیروی گرانش بر زندگی ستارگان

سراسر زندگی ستاره به یک میدان نبرد شبیه است. نیروی گرانش سعی دارد که ستاره را منقبض کند، ولی با مقاومت فشار رو به بیرون ستاره مواجه می‌گردد. سرانجام ستاره تحلیل می‌رود و گرانش ، کنترل را بدست می‌گیرد. در این حالت ستاره شکل کاملا متفاوت با ستاره‌ای معمولی و سالم به خود می‌گیرد.

مراحل مختلف زندگی ستاره

تشکیل کوتوله سفید

نیروی گرانش یک نیروی جاذبه است، لذا ذرات ماده در اثر این نیرو به هم نزدیکتر می‌شوند. همچنین چون نیروی گرانش با جرم ذرات نسبت مستقیم دارد و نیز چون جرم ستاره فوق‌العاده زیاد است، لذا جاذبه گرانشی درون آن بسیار شدید خواهد بود. به عنوان مثال در اعماق خورشید فشار در فاصله یک دهمی سطح تا هسته ، تقریبا یک میلیون بار بیشتر از فشار جو در سطح زمین است. در این فاصله فشار تا هزار میلیون بار بیشتر از فشار جو زمین صعود می‌کند. این فشار با مقاومت گازهای داغ درون خورشید مواجه می‌شود. این گاز توسط کوره هسته‌ای گرم نگه داشته می‌شود.هنگامی که آتش هسته‌ای رو به کاهش می‌گذارد، گاز داغ درون ستاره سرد می‌شود. بنابراین نیروی گرانش غالب می‌شود. آنچه در این مرحله روی می‌دهد، به جرم ستاره بستگی دارد. ستاره‌ای رو به مرگ مانند خورشید ، درهم فرو می‌ریزد تا به اندازه زمین برسد. در این روند هیچ انفجار واقعی و قابل توجه رخ نمی‌دهد. ستاره فقط به توده‌ای از خاکستر رادیواکتیو تنزل پیدا می‌کند و به آرامی سوسو می‌زند. در این حالت ستاره به یک کوتوله سفید تبدیل می‌شود. یک فنجان از ماده آن یک صد تن وزن دارد.

تشکیل ستاره نوترونی

اگر جرم ستاره‌ای بیشتر از خورشید باشد، فشار فرو ریزش مرحله کوتوله سفید را نیز پشت سر می‌گذارد و متوقف نمی‌شود. فرایند فرو ریزش تا جایی که قطر ستاره به حدود ده کیلومتر برسد، ادامه پیدا می‌کند. در این نقطه ، ستاره گلوله‌ای چگال از ذرات هسته‌ای است که آن را ستاره نوترونی می‌نامند. یک فنجان از ماده آن ، یک میلیون میلیون تن وزن دارد.

تشکیل تپ اختر

برخی از ستارگان نوترونی به سرعت می‌چرخند و در هر بار چرخش ، تابشهایی در محدوده امواج رادیویی گسیل می‌کنند. اینگونه ستارگان نوترونی ، تپ اختر نامیده می‌شوند.

تشکیل ابرنواختر

یک ستاره نوترونی بدون وقوع یک انفجار شدید اولیه شکل نمی‌گیرد. ستاره رو به مرگ ، ممکن است در چند ثانیه آخر حیات خود ، به صورت یک ابرنواختر شعله‌ور شود. درخشش آن چند روز از تمام کهکشانها پیشی می‌گیرد. از بخش مرکزی ابرنواختر ، یک ستاره نوترونی تشکیل می‌شود.تشکیل سیاهچاله‌ها

یک ستاره رو به مرگ ، مثلا با جرمی 10 برابر جرم خورشید چنان زیر بار گرانش تولید شده قرار می‌گیرد که هیچ نیرویی نمی‌تواند در برابر فرو ریزش آن مقاومت کند. وقتی که چنین ستاره‌ای منقبض می‌شود و به اندازه‌ای در حدود دو کیلومتر می‌رسد، گرانش به حدی زیاد می‌شود که سرعت گریز از سطح آن به بیشتر از سرعت نور می‌رسد.

از موشک گرفته تا ذرات نور و علائم رادیویی ، هیچ یک نمی‌توانند از سطح آن بگریزند. این گرانش به قدری نیرومند است که همه چیز را به طرف خود می‌کشد. ما فقط می‌دانیم که در این



خرید و دانلود تحقیق در مورد زندگی یک ستاره


تحقیق در مورد زندگی یهودیان در مراکش و ایران

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 5 صفحه

 قسمتی از متن .DOC : 

 

اشاره : سیر زندگی جامعه یهودیان در مراکش با زندگی یهودیان ایران مشابهت و نزدیکی بسیار دارد. جامعه چند صد هزار نفری یهودیان مراکش در سال 1948 اینک به جمعیتی چند ده نفری تبدیل شده است. یهودیان مراکشی ضمن حفظ اعتقادات و سنت های یهودی خود دارای یک فرهنگ قدیمی و دیرپای مراکشی بودهاند که نهتنها متاثر از اعتقادات دینی یهود بوده بلکه بخشی از فرهنگ و تمدن مراکش را تشکیل داده است که اینک میرود تا هم از فرهنگ یهود و هم از بافت فرهنگی و تمدن مراکش محو شود. در این مقاله رئیس جامعه یهودیان مراکش با اندوه میگوید که شمع یهودیت در مراکش رو به خاموشی است و شهری که نهصد سال پیش خانه یهودی بزرگ و فیلسوف و مفسر تورات «موسی ابن میمون» (هارامبام) بوده است از آخرین نفرات یهودی خداحافظی میکند. آیا تمدنها و سنتهای زیبای یهودیان در نقاط مختلف جهان در فرهنگ امریکایی، شکل مورد پسند زورمداران عالم را خواهد گرفت...؟ آیا یهودیت میتواند از میراث بزرگ دینی- فرهنگی و تاریخی خود حفاظت نماید و آنها را به نسلهای بعد بسپارد...؟

گذشته نشان داده است که یهودیان توان مقابله با بحرانهای گوناگون را داشتهاند. و به نظر میرسد با همه مشکلات بر این بحران نیز غلبه خواهند کرد. حضور یهودیان ایران میتواند گواهی بر این مدعا باشد…!!

«مغـــرب» (یا مراکش) در شمال غربی افریقا با حدود 28 میلیون نفر جمعیت واقع شده است. پایتخت آن «رباط»، زبان‏های رسمی آن عربی، فرانسه و اسپانیایی، و مذهب رسمی آن اسلام می‏باشد. امور حقوقی و قضایی در این کشور بر اساس قوانین کشور فرانسه و مذهب اسلام حل و فصل می شود. 30 درصد جمعیت این کشور «بربر» و 70 درصد آن مسلمان عرب می‏باشند. هنوز اکثر مردمان «بـربـر» به زبان «بـربـری» تکلــم می‏نمایند. بیش از 35 درصد از سکنه این کشور شهرنشین هستند. مغرب دارای دو دانشگاه دولتی در شهرهای رباط و کازابلانکا و دو دانشگاه اسلامی در شهرهای مراکش و فاس می‏باشد ( در قدیم و در اصطلاح سیاسی مغرب به کشورهای سلطنتی مراکش، جمهوری الجزایر و جمهوری تونس اطلاق می‏شده است ).

تاریخ سکونت یهودیان در «مغــرب» یا به عبارتی در محدوده کنونی کشورهای مراکش، الجزایر و تونس به ســــال 500 میلادی برمی‏گردد. حتی در سال 200 میلادی افرادی از طوائف محلی «بربر» به یهودیت گرویدند. منطقه غربی افریقای شمالی با به قدرت رسیدن بنی‏امیه در قرون 8-7 میلادی تحت تاثیر حکومت اسلامی میانه رو واقع شد که این امر در قرون 9 تا 11 میلادی در شکوفایی یهودیت در تونس بسیار موثر بوده است. در سال 683 میلادی با فتح مغرب کنونی توسط لشکر اسلام، دیگر قبایل ساکن در این منطقه تحت قانون اسلام و رهبری واحدی در آمدند. پیروان ادیان توحیدی دیگر یعنی یهودیان و مسیحیان تحت قانون «اهل ذمه» در آزادی تقریبی به حیات خود ادامه دادند و این قانون صدها سال در مغرب تعیین کننده وضع آنها بود.

اما با آغاز حکومت «آل مهاد» در سال 1147 میلادی فشار و سختگیری بر یهودیان آغاز و هر روزه نیز بر آن افزوده شد. در همان سال‏ها بود (1160 میلادی ) که «موسی ابن میمون» (هارامبام) و خانواده‏اش از این منطقه به مراکش گریختند. به دنبال مهاجرت جمع کثیری از یهودیان اسپانیایی طی قرون 14 و 15 میلادی به مغرب، جامعه یهودی - سفارادی در الجزایر شکل گرفت. تا زمانی که مغرب مستعمره فرانسه بود، یهودیان فقط مجاز به سکونت در محله‏های خاص خود به نام «مِلا» بودند. «ملا» علی‏رغم این که در نزدیکی قصر پادشاهی قرار داشت از حملات مخالفان در امان نبود. حتی پیوستن کشورهای الجزایر (1830 م)، تونس (1881 م ) و مراکش (1912 م ) به جمع مستعمرات فرانسه، هیچ کمکی به بهبود وضعیت زندگی یهودیان نکرد. تا این که در سال 1975 م و با آغاز پادشاهی محمد پنجم، یهودیان نیز مجاز به انتصاب در مقام‏های دولتی شدند و نسبت به هموطنان مسلمان خود از حقوق یکسانی برخوردار شدند .

اما پس از گذشت حدود نیم قرن هر یک از مناطق فوق مجددا استقلال یافتند. وضعیت یهودیان در هر یک از کشورهای استقلال یافته به طور اجمالی از نظر می‏گذرد.

***

 یهودیان مراکـــش

شهر «مراکـش» با جمعیت بیش از 300 هزار نفر در جنوب «مغـــرب» واقع شده است. این شهر در منطقه‏ای کویری واقع شده، دارای نخلستان‏های فراوانی می‏باشد.

با آغاز جنگ جهانی دوم و مهاجرت روزافزون یهودیان اروپایی به «کازابلانکا»، جامعه کلیمیان افریقای شمالی از اهمیت خاصی برخوردار شد به طوری که تعداد یهودیان این ناحیه در سال 1967 بالغ بر 000،80 نفر بوده است. سلطان محمد پنجم حاکم وقت مراکش در زمان جنگ جهانی دوم، از انتقال یهودیان به جوخه‏های مرگ جلوگیری نمود. در سال 1948 بالغ بر 000،270 یهودی در مراکش سکونت داشتند که به دنبال استقلال این کشور در سال 1956 آنها نیز از حقوق یکسانی نسبت به دیگران برخوردار شدند. اما به دنبال وجود جوّ ضدیهودی در این کشور، تعداد زیادی از یهودیان، مراکش را ترک نمودند. در سال 1997 تعداد یهودیان فقط 6500 نفر بود که حدود 5000 نفر از این تعداد در «کازابلانکــا» و بقیه در شهرهای دیگر چــون «رباط»، «تانگر» و «فاس» سکونت داشتند. عامل دیگر در کاهش یهودیان مراکش، کنار کشیدن آنان از مسائل سیاسی روز همزمان با متهم شدن یهودیان به جانبداری از اسرائیل بود . اکنون کاهش افراد جامعه یهودی در تمام مناطق مراکش به وضوح مشاهده می‏شود . به طور مثال ساکنین خانه سالمندان یهودی «کازابلانکا» در ده سال گذشته از 130 نفر به 72 نفر تقلیل یافته‏اند، و یا تقریبا 99 درصد از تعداد 147 دانش‏آموز یک مدرسه یهودی تصمیم دارند پس از اتمام تحصیلاتشان به خارج از کشور مهاجرت کنند .

یهودیان مراکش دارای سنن فرهنگی- مذهبی خاص خود می‏باشند که کماکـان توسط آنها در خارج از مراکش نیز حفظ شده است. بدین ترتیب یهودیت در مراکش با قدمتی بیش از دو هزارسال از جمله قدیمی‏ترین یهودیان جهان عرب شمرده می‏شود. تا سال‏های دهه 50 در قرن گذشته تعداد یهودیان در این نقطه از افریقای شمالی بیش از 000،400 نفر تخمین زده می‏شد. اما آمار فعلی حاکی از کاهش یهودیان این شهر می‏باشد . آیا این ارقام، نشان‏دهنده خاتمه حیات یهودیت با چنین قدمتی می‏باشد؟

شاید گفتگو با رئیس انجمن کلیمیان مراکش، «جک زعفرانی»، تاحدی از نگرانی‏ها بکاهد. وجود تابلوی عکسی در اتاق وی بسیاری از سئوالات را پاسخ می‏دهد: تصویر، رئیس انجمن کلیمیان مراکش را حین گفتگو و دست دادن به حسن دوم، پدر پادشاه فعلی مراکش یعنی محمد ششم، مدت کوتاهی قبل از فوتش نشان می‏دهد. نکته مهم در این عکس نحوه دست دادن پادشاه به رئیس انجمن می‏باشد : پادشاه با دست چپ خود، دست راست رئیس انجمن را می‏فشارد درحالی که او دست راست خود را طبق یک سنت قدیمی بر روی قلبش می‏گذارد و بدین ترتیب علاقمندی و تمایل خود را نسبت به کلیمیان مراکش ابراز می نماید.

«زعفرانی» می‏گوید: «در حال حاضر از جمعیت 50 هزار نفری یهودیان مراکش فقط 240 نفر باقی مانده‏اند که یکدیگر را به خوبی می‏شناسند». او می‏گوید حدود 120 خانوار یهودی زمانی در این شهر سکونت داشته‏اند. هنوز سه کنیسا در این شهر فعالیت می‏کند و به جز موارد استثنایی هر هفته برای اجرای مراسم روز مقدس شنبه (شبات) یک جمع ده نفره از مردان (عسارا) در کنیسا حاضر می‏شوند. البته زحمات مسئولین کنیسا در جمع‏آوری این جمع ده نفره مقوله‏ای جداگانه است. اما اخبار و ارقام، زیاد امیدوارکننده به نظر نمی‏رسد، زیرا کاهش تعداد یهودیان تنها منحصر به مراکش نیست بلکه شهرهای دیگر مثل «تانگر»، «مکنس» و «فاس» که زمانی مراکز شکوفایی یهودیت بود، اکنون پذیرای عده معدودی از یهودیان است .

حدود یکصد سال پیش شهر «اسااوئیر» در مراکش که اکثریت جمعیت آن یهودی بود دارای 30 کنیسا بود. اما هم اکنون عده قلیلی یهودی در این شهر سکونت دارند و خبری هم از کنیسا نیست و تنها وجود اسامی درگذشتگان و قبور آنها و مقبره‏های (رهبران مذهبی) و علمای دینی که هنوز مورد احترام هستند یاد گذشته را زنده نگهداشته است. این تعداد قلیل نیز برای به جا آوردن مراسم مذهبی خود باید به کنیسای کازابلانکا یا مراکش بروند. رئیس انجمن کلیمیان مراکش با اشاره به گذشته تاریخی یهودیان مراکش، زندگی فعلی آنها را نوعی همزیستی پیروان مذاهب مختلف می‏داند. او در معرفی خودش ابتدا ملیت، سپس مذهب خود را عنوان می‏کند. در اکثر هتل‏ها نیز هنگام پذیرش در مورد ملیت افراد سئوال می‏شود و نه مذهب آنها. به همین جهت او مانند دیگر همکیشان خود یک مراکشی یهودی با حقوق و وظایف متقابل نسبت به دیگر مراکشی‏ها است.

***

 یهودیان تونــس

«تونس» در شمال افریقا واقع شده و دارای 5/9 میلیون نفر جمعیت می باشد. زبان رسمی در این کشور عربی و فرانسه است و مردمان آن پیرو دین اسلام می‏باشند.

سابقه سکونت یهودیان در تونس به حداقل 2000 سال پیش برمی‏گردد. یهودیان بسیاری در سال 1492 از اسپانیا و جمع کثیری از آنها از ایتالیای جنوبی به تونس مهاجرت نمودند.

از قرن نوزدهم به بعد برخورد با یهودیت روندی منفی پیدا نمود به طوری که منازل و کنیساهای یهودیان نمی‏بایست مرتفع‏تر از اماکن همسایه عرب آنها ساخته شود. با مستعمره شدن تونس در سال 1881 توسط فرانسه به نظر می‏آمد وضعیت یهودیان بهتر شود، اما پاریس نیز از تفویض ملیت فرانسوی و صدور گذرنامه برای یهودیان تا آغاز جنگ جهانی اول امتناع ورزید. آمار، حاکی از جمعیت 85 هزار نفری یهودیان در تونس قبل از آغاز جنگ جهانی دوم می باشد. این رقم عملا ســــه درصد کل جمعیت آن زمــان تونس را دربر می‏گرفت. در هفته‏های آغازین جنگ جهانی دوم حرکت‏‎های ضد یهودی در تونس نیز آغاز شد. با اشغال تونس توسط آلمان‏ها جمع کثیری از یهودیان به پرداخت جریمه و کارهای اجباری محکوم و عده‏ای دیگر نیز به بازداشتگاه‏های هیتلر در اروپا روانه شدند.

اما با استقلال «تونس» در سال 1956 وضع از این هم بدتر شد: کلیه انجمن‏های متعلق به یهودیان منحل و محله خاص یهودیان به دستور حکومت وقت ویران شد. به علت افزایش عقاید ضد یهودی در این کشور اکثر یهودیان تونسی روی به مهاجرت از وطن آوردند به طوری که تنها در فاصله سال‏‏های 1948 تا 1997 بالغ بر 53 هزار یهودی از این کشور به اسرائیل مهاجرت کردند. در سال 1997 تنها 1900 یهودی در تونس و جزیره «جِبرا»(Jebra) باقی ماندند. «جبرا» به علت داشتن امکانات تفریحی، و اماکن تاریخی بسیار مورد توجه گردشگران خارجی می‏باشد. از جمله نقاطی که همیشه مورد بازدید گردشگران و زوار یهودی قرار می‏گیرد، کنیسایی به نام «لاغریبا» در این جزیره می‏باشد، که از قدمت خاصی برخوردار است.

گفته می‏شود اولین سنگ بنای این کنیسا به جای مانده از بقایای بت- همیقداش دوم(معبد دوم بیت‏المقدس) در سال 70 میلادی می‏باشد. عده‏ای دیگر معتقدند در این مکان زنی سکونت داشته که به غریبان و مستمندان کمک می‏نموده است و در پی یک صاعقه تمام منزل این زن در آتش می‏سوزد ولی جسد وی دست نخورده باقی می‏ماند. به دنبال این معجزه تصمیم به ساخت یک کنیسا در محل مذکور گرفته شد و به همین جهت به نام «لاغریبا» یا معجزه‏گر نامیده شده است. این کنیسا در سال 1920 بر روی خرابه‏های آن خانه ساخته شد. فضای داخلی کنیسا ستون‏ها و سردرهای هلالی دارد و دیوارها دارای گچ‏بری‏های ارزشمند و کاشی‏کاری‏های زیبا می‏باشد. در این کنیسا یکی از قدیمی‏ترین تومارهای تورات نگهداری می‏شود. (لازم به ذکر است که قسمت‏هایی از این کنیسا در حمله‏ای تروریستی و در پی انفجار یک تانکر حاوی گاز مایع در اواخر فروردین ماه 1381 خسارت دیده است). در دو روستای «هاراصــغیرا» و «هاراکبیــــرا» زمانی یهودیت دارای زندگی مستقل و مدیریت خاص خود بود. به مرور زمان، در قرن چهاردهم و در پی مهاجرت یهودیان فراری از اسپانیا به این منطقه و پس از آن مهاجرت یهودیان سفارادی(با رسوم شرقی) از پرتغال و اسپانیا در قرون 16 و 17 بر تعداد یهودیان افزوده شد، تاحدی که در آغاز قرن بیستم تعداد یهودیان جبرا یک دهم کل جمعیت منطقه محسوب می‏شد. اما هم اکنون آنها به دلایل اقتصادی از این منطقه مهاجرت می‏کنند و در اقلیت هستند.



خرید و دانلود تحقیق در مورد زندگی یهودیان در مراکش و ایران


تحقیق در مورد زندگی شهری چگونه شکل گرفت 6 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 6 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

زندگی شهری چگونه شکل گرفت

ناصر مشهدی زاده

پیش درآمدی بر فرهنگ شهر نشینی در ایران

آرمانشهر را تنها در وجود خودمان ، در روابط و در زندگی مشرتک و جمعی مان می توانیم جستجو کنیم.

سرنوشت بشر نه در ستارگان و نه در میان روستاها که در شهر تعیین خواهد شد .

اگر بپذیریم که شهر نشینی عبارتست از هنر زیستن انسانها در کنار هم ، پس شهر سالم محلی است متشکل از انسانهایی سالم ، با ایده هایی گوناگون اما سالم ، که در محیط زیستی مطلوب ، در کنار یکدیگر و با تشریک مساعی شهر سازان ، مسءولان و مدیران شهری در ایجاد محیطی بهتر ، سالمتر ، مرفه تر و زیباتر به منظور رسیدن به اهداف والای الهی و انسانی خود تلاش می کنند .

این وجود انسانها و تلاش و فعالیت آنان و تماس و همزیستی آنها در کنار یکدیگر است که به کالبد بیجان شهر روحی تازه می بخشد و زندگی را چون خونی در رگهای شهر به جریان می اندازد . شادابی و طراوت ، سلامتی و زیبایی ، تندرستی و دوام عمر شهر بی شک بستگی تام به کار مداوم و دقیق هر یک از اندامهای شهری ، تغذیه شهری درست و سلامتی فکری ، جسمی ، روحی و روانی اصلی ترین عضو جامعه یعنی انسان است .

شهر چگونه جایی است ؟ متخصصین و دست اندرکاران بسیاری در پاسخ به این پرسش نظرات خود را مطرح ساخته اند . آمار گران . جامعه شناسان ، شهرسازان ، جغرافیدانان ، معماران ، جمعیت شناسان ، مهندسین و مدیران محیط زیست ، تاریخدانان ، شاعران ، نویسندگان ، نظریه پردازان سیاسی و … هر کدام دیدی خاص به شهر دارند . امما آیا هر کدام از این ضوابط برای تعریف و شناخت شهر کافی است ؟ آیا ملاکهایی چون داشتن تعداد جمعیت کافی ، قرار داشتن در مقر و موقع جغرافیایی مناسب ، داشتن ساختمانها و تاسیسات عظیم ، غالب بودن مشاغل خدماتی و صنعتی ، داشتن پیشینه تاریخی و یا دارا بودن نهادها ، ادارات و سازمانهای شهری و اجتماعی به تنهایی کافی است ؟ چرا شهر شناسان معتقدند شهر ها روزی زاده می شوند ، رشد می کنند ، به تکامل می رسند و روزی هم عاقبت به زوال و انحطاط می رسند و می میرند ؟ چرا باید برای بسیاری از شهرها آینده ای تاریک ، ویران و خراب را انتظار داشت ؟

شهر به خودی خود نمی تواند وجود داشته باشد . تجربه های شهر سازی بسیاری در قرن حاضر ، جون ساختن “ برازیلیا ” در آمریکای جنوبی و یا شهرهایی چون آبادان ، فولاد شهر ، شاهین شهر ، مسجد سلیمان و … در کشور خودمان نشان می دهد خواه ناخواه عواملی که در شکل گیری و پویایی این شهرها موثر بوده اند ، در نظر گرفته نشده اند . به طور مثال ، خانم سالمندی که از زندگی در فولاد شهر خسته شده بود ، به هنگام ترک این شهر گفت : این شهر مانند پادگانی است که ابوابجمعی آن با خانواده هایشان یکجا زندگی می کنند آیا شهر نباید به مکانی مورد علاقه و قابل زیست برای ساکنانش باشد که به آن اظهار تعلق کنند و از زندگی در آن راضی باشند ؟

اگر بپذیریم که شهر نشینی عبارت است از هنر زیستن انسانها در کنار هم ؛ پس شهر محلی است در برگیرنده انبوه انسانها که از سویی افکار ، عقاید و ایده های گوناگون شخصی و خصوصی دارند و از سوی دیگر دارای ویژگیها و خصوصیات ،آرزوها ، امیال و هدفهای مشترک و جمعی هستند . در هیمن مکان است که انسانها برای شکل گیری و رشد خلاقیتها ، اختراعات و ابداعات ، استعدادها و نمودهای بارز انسانی گرد هم می آید ، برخورد عقاید صورت می گیرد و آثار و اندیشه های جدید خلق می شوند . شهر سالم ، محلی است متشکل از انسانهایی سالم ، با ایده هایی گوناگون که در محییط زیستی مطلوب ، در کنار یکدیگر و با تشریک مساعی شهر سازان ، مسئولان و مدیران شهری در ایجاد محیطی بهتر ، سالمتر ، مرفه تر و زیباتر ، به منظور رسیدن به اهداف والای الهی و انسانی خود تلاش می کنند . شاید به همین منظور است که لوفور گفته است : “ سرنوشت بشر نه در ستارگان و نه در میان روستا که در شهر تعیین خواهد شد . ”

این وجود انسانها و تلاش و فعالیت آنان و تماس و همزیستی آنها در کنار یکدیگر است که به کالبد بیجان شهر روحی تازه می بخشد و زندگی را چون خونی در رگهای شهر به جریان می اندازد. شادابی و طراوت ، سلامتی و زیبایی ، تندرستی و دوام عمر شهر بی شک بستگی تام به کار مداوم و دقیق هر کدام از اندامهای شهری ، تغذیه شهری درست و سلامتی فکری ، جسمی ، روحی و روانی اصلی ترین عضو جامعه یعنی انسان ، دارد .

کلمات و عباراتی چون محبت و دوست داشتن ، صفا و صمیمیت ، دوستی ، ایثار و از خود گذشتگی ، صبر و فداککاری ، عدالت خواهی ، نوعدوستی و رعایت حقوق دیگران ، احترام به قانون ، تعاون ، همیاری و همکاری و … روی کاغذ و یا در گفتار صرف ، خشک و بیروح هستند . رسیدن به نهایت زیبایی و کمال چنین واژه ها بی شک در دمیده شدن روح عمل و کاربرد ، درآنها است . و به عبارتی عینیت بخشیدن به آنها توسسط انسان و بالفعل شدنشان است . شهر سالم در واقع آمیزه ای است از انسانهایی پاک و خوب و وجود آن چه که برای خوب زیستن لازم است ؛ از نهادها ، سازمانها ، خدمات کافی ، قوانین مناسب و شرایط ایده آل گرفته تا امکانات و تجهیزات و تسهیلات مختلف .

رویای رسیدن به چنین جامعه ای از قدیم الایام تا کنون ، اندیشمندان ، شاعران ، نویسندگان و متفکران زیادی را وا داشته است تا در جست و جوی آرمانشهر و راههای رسیدن به چنین جامعه ای به کندو کاو بپردازند ؛ در عالم تخیل شهری آرمانی را جست و جو کنند و در آثارشان از سرزمینن ایده آل بنویسد . همه از مدینه فاضله سخن می رانند که باید وجود داشته باشد .

بحث و بررسی افکار و اندیشه این بزرگان را به فرصتی دیگر وا می گذاریم ، اما توجه به این نکته ضروری است که آیا نمی توان و نباید آرمانشهر را در وجود خودمان ، در جامعه مان ، در روابطمان و در زندگی مشترک و جمعی مان جست و جو کنیم ؟ آیا نمی توان کوشید تا شهری داشت با تمام خصوصیات جامعه ای که طالب آنیم و در آرزوها و خیال در جست و جویش هستیم ؟ اگر چه دستیابی به مدینه فاضله واقعی در این جهان ناممکن می نمایاند ، اما به هر حال تلاش برای رسیدن و شدن ، بی شک ما را به زندگی بهتر ومطلوبتر رهنمون خواهد کرد .

برنامه ریزی برای رسیدن به خواستهایمان ، متضمن رعایت سه نکته است : شناخت کامل از گذشته ، توجه به حال و پیش بینی متفکرانه و حساب شده برای آینده در این راستا بالا رفتن سطح فرهنگ شهری و شهروندان ، همکاری مستمر ، مداوم و مفید آنها را با برنامه ریزان و متخصصین میسر می سازد.

در این مقوله قبل از هر چیز شناختی لازم است تا بدانیم که چه بوده ایم ، چه کرده ایم و چه شده ایم و در کجای راه هستیم . و به عبارتی روشنتر ، شهر نشینی و شهر سازی در کشور ما چه روندی را طی کرده است ؟ چه شرایطی بر آن حاکم بوده است و از چه عواملی تاثیر پذیرفته است ؟ بایید دانست آنچه که بنام جمعیت روز افزون شهری با آن روبرو هستیم ، براتی طی روند سالم شهر نشینی است یا نوعی شهر گرایی آنهم سریع ، بدون ضابطه و اصول و ناهماهنگ با رشد شهر سازی است ؟ آیا بسیاری



خرید و دانلود تحقیق در مورد زندگی شهری چگونه شکل گرفت 6 ص


شادی زندگی، غم انسانی 14ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

گفتگو:

شادی زندگی، غم انسانی

- مقدمتاً بگو چرا در تمامی عمر بی تاب بوده ای و چه حسی تو را به این آشوب کشانیده است؟

محسن مخملباف : پرسه های من خیلی قابل تشبیه است به پرسه های سلمان فارسی. کسی که مدام تشنة حقیقت بود و با آغوش باز به سوی هر دینی که داعیه حقیقت داشت، می رفت و پس از مدتی که می فهمید آنچه را آب پنداشته، سرابی بیش نبوده، تشنه تر از قبل به دنبال حقیقت گمشده اش می رفت.

البته در جوانی می پنداشتم، دغدغه های من از نوع دغدغه های ابوذر است و گمانم بر این بود که عدالت تنها گمشدة من است. اکنون با هزار تواضع، دغدغه های خود را به حقیقت جویی سیال مولانا شبیه می دانم. ضرب المثلی داریم آشنا که من دوست دارم آن را به فرمی غیر معمول بخوانم :

" هرچه نصیب است همان می دهند گر نستانی، به از آن می دهند "

حقیقت در هر دوره ای از زندگی جلوه ای به من نشان داد و چون مرا راضی ندید، جلوة زیباتری از خود به من نشان داد. و من اکنون ممنونم از این دست و دل بازی حقایق.

- ولی خیلی ها پس از یک دغدغه کوتاه به یک آرامش طولانی رسیدند و از آن پس یکسره تبلیغ حقیقتی را کردند که یافته بودند؟

محسن مخملباف : خوشا به حالشان. لابد حقیقت مورد جستجوی ایشان یک حقیقت دم دست بوده است. درست مثل حقایق دوران کودکی من. وقتی که بچه بودم، محله، در چشم کودکی من، مرکز عالم امکان بود و سقاخانة سر گذر، مرکز قداست عالم. همین چند وقت پیش، دلم هوای محله کودکی ام را کرد ؛ و رفتم. هنوز کسانی محله را مرکز عالم می دانستند و برای من دل می سوزاندند که چرا بیخود خودم را آواره و در به در کرده ام وهزار توصیه که برگرد و اصرار داشتند که حتی بوی لجن جوی های این محله را هم نمی شود با بوی گلاب قمصر کاشان عوض کرد. برای خودشان هم پربیراه نمی گفتند. عادات سالیان عمر را، با ارزش های ازلی یکی گرفته بودند.

سال ها عمر لازم بود و از کودکی باید به نوجوانی می رسیدیم، تا محله جایش را به شهر و کشور بدهد و گرایشات ناسیونالیستی، جای تعصبات محلی را بگیرد و محله را جزئی از یک کل بزرگتر بدانیم که کشور نام دارد و برای دفاع از ارزش های میهن پرستانه باید هزاران ناسزا به هزار جای دیگر می دادیم. غافل از اینکه تمدن بشری، یک قافله است که صدها سال پیش، شتر سرزمین ما از آن غافله جا مانده بود. ـ اینکه چرا جا مانده بود، موضوع بحث من نیست، فقط می دانم که جا مانده بود. ـ اما ما از این نکته غافل بودیم و هر کشوری را که از تاریخ ما عقب مانده بود، عقب افتاده و هرکه را جلو افتاده بود، گمراه دانستیم و گمان بردیم زمان واقعی عالم، زمان جاری در سرزمین ماست و سال ها عمر لازم بود تا بدانیم که نه تنها سرزمین ما مرکز عالم نیست که اساساً کرة زمین مرکز عالم نیست و این تازه کشفی نبود که ما کرده باشیم و جوان که شدیم تازه فهمیدیم آنچه را ما قرار است از فردا کشف کنیم، قافلة تمدن بشری ده نسل پیش از ما کشف کرده. چرا که وقتی دیگران مشغول کشف چیزی بودند، ما حضور نداشتیم و اگر حضور داشتیم آن را درک نکردیم. نمونه اش هنرمند فرزانة ما کمال الملک است که در عصر امپرسیونیست ها در پاریس حضور یافت، اما درنیافت که نقاشی تا دورة امپرسیونیسم پیش رفته و برای همین فقط چند تا کپی از آثار کلاسیک برای ما سوغات آورد. می پرسید چرا کمال الملک فقط به آثار کلاسیک توجه کرد ؟ برای آنکه کلاسیسم، هنر برخاسته از دوران قرون وسطی است و برای کمال الملکی که در قرون وسطی ایران زیسته بود، بسیار سخت بود که قبل از آنکه در سرزمینش ایران، مراحل تاریخی بعد از قرون وسطی را درک کرده باشند، بتواند امپرسیونیسم را در نقاشی درک کند. فرزانة هنر ما گناهی هم نداشت. او معلول علل تاریخی و جغرافیایی سرزمین عقب ماندة خویش بود. کمال الملک و سرزمینش که به همراه قافلة تمدن بشری نمی رفته اند، تا مثلاً در نقاشی، از کلاسیسم برسند به رمانتیسم، آن چنان که در فلسفه و تمدن، از قرون وسطی برسند به اومانیسم و از اومانیسم برسند به عصر تجربه و علم حصولی ،آنچنان که از رمانتیسم لاجرم برسند به رئالیسم و حتی امپر سیونیسم. کمال الملک و زادگاهش یک جایی جامانده بودند و وقتی سر از "موزة لوور" در می آورند بسیاری از مسایل را به جا نمی آورند. برای همین است که نسل بعد از کمال الملک وقتی ملتفت عقب افتادگی تاریخی اش از قافلة تمدن بشری می شود، مجبور می شود عقب افتادگی های تاریخی یک ملت را از قافلة تمدن، فوراً در شخص خود جبران کند و آنچه را ملل دیگر در پانصد سال طی کرده اند، ایشان در یک دهه، در خود شخصی شان طی کنند و اگر قافلة تمدن، هر ایسمی را با یکی دو نسل تجربه، پخته کرده است، هم عصران من با خواندن یک کتاب و دیدن یک موزه می باید این دوره و ایسم را طی کنند. چرا که این هنرمندان، نه تنها تاوان عقب ماندگی تاریخی ملتشان را می پردازند که غرامت عدم درک به موقع فرزانگان ملی شان را هم باید بپردازند و مجبور می شوند ظرف یکی دو دهه، راهی را طی کنند که ملل دیگر در پانصد سال طی کرده اند. چرا که امروزه ما در عصری ایستاده ایم که عقب افتاده و جلو افتاده را در یک عرصه و با یک متر اندازه می کنند. شما اگر به حقیقت سیال هستی ایمان آوردید و از این عقب افتادگی و آن پیشرفت ها، مطلع شدید و مصدر هیچ امری هم نبودید که بتوانید منشأ تغییرات بنیادی در جامعة خودتان باشید، چاره ای نمی ماند جز این که یک تنه به جای همه تغییر کنید و همة آن جا ماندن های تاریخی جامعه تان را، لااقل در خودتان جبران کنید.

پس طبیعی است که آن هم محله ای کودکی ام، که محله را همچنان مرکز جهان خلقت می داند و درویش زیر گذرش را با یک واسطه، به خدای خلقت منسوب می داند، آرامشش بیشتر از من باشد و یا طبیعی است که آن منتقد شهرستانی که فهم هم ولایتی هایش را متر و معیار می داند و همین که فیلمی از سطح شعور هم شهریانش بالاتر رفت، فیلم را روشنفکرانه و بیهوده می داند، به این ناآرامی من بخندد و بگوید: عمو جان چرا خودت را اذیت می کنی درست است که نبایستی روستایی بود و جهان بینی محدود داشت، اما جهان مگر چقدر گسترده تر از ولایت ماست ؟ و من از او می پرسم: مگر منطق شووینیزم آلمان چه بود؟ جز همین نوع استدلال که آلمان مرکز جهان بشری است و هیتلر شخص اول کرة زمین. و جالب این است که پیرزن های آلمانی، همان حسی را به هیتلر داشتند که روستاییان اینجایی، به کدخدایشان. این یکی مشد حسن را با یک واسطه برگزیدة خداوند می داند، آن یکی هیتلر را.

و من نه خیلی زود و نه خیلی دیر، اما سرانجام و بالاخره باورم شد که محلة ما مرکز توجة ویژة خداوند نیست و همین طور خوب فهمیدم که لجن جوی محلة ما از گلاب قمصر کاشان خوش بوتر نیست و اگر ما به آن معتادیم از برای عادت ماست نه از بابت ارزش آن.

و همین طور باورم شد که خداوند حساب ویژه ای برای من باز نکرده، هم چنان که برای تو، و آن چنان که برای او و سنگینی وزن من و تو همان اندازه ای است که ترازوها به سبب جاذبة کرة زمین از ما نشان می دهند و نه بیشتر. و این در مقایسه با وزنی که ترازوهای قیاس، از کرة زمین نشان می دهند، ناچیز است و تازه کرة زمین، غبار سبک و سرگردانی است در یکی از کهکشان های گمنام هستی.

اخیراً فیلمی دیدم به اسم "میکروکاسموس" که حاصل پنج سال از عمر یک زن و شوهر بیولوژیست فرانسوی بود، بر روی زندگی



خرید و دانلود  شادی زندگی، غم انسانی 14ص