لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
3- تغذیه مصرف داخلی نیروگاه :
انرژی لازم جهت تغذیه مصارف داخلی نیروگاه از جمله موتور پمپ های روغنی و آب روغن و سوخت و فن های مختلف و غیره از انرژی تولیدی خود نیروگاه تأمین می گردد . جهت تغذیه مصارف داخلی یک نیروگاه که در شکل صفحه نشان داده شده است . انرژی لازم جهت مصارف داخلی هر یک از واحدها از خروجی ژنراتور اصلی مربوطه انشعاب می گردد و در این مدار هم به علت اشکالات احتمالی در شبکه ها می تواند فیدر مصرف داخلی دچار تغییرات ولتاژ و فرکانس گردد ولی تغییرات فرکانس را می توان به علت جزئی بود نشان پذیرفت همان طوریکه اشاره شد تغییرات شدید ولتاژ به علت ایجاد اتصال کوتاه در بیرون از شبکه می تواند با عملکرد سریع حفاظتهای مدرن در کوتاهترین زمان طوری محدود شود که به فید مصرف داخلی هیچ گونه صدمه ای وارد نگردد به علاوه ولتاژ اولیه ترانس مصرف داخلی که انشعاب آن بلافاصله بعد از ژنراتور قرار دارد ولتاژ خروجی ترانس برابر ولتاژ باسهای مصرف داخلی می باشد بالاترین مقدار را در اثر یک اتصال کوتاه در شبکه به علت افت ولتاژ در ترانس واحد و مسیر کابلها با نقطه اتصال کوتاه داراست این تغییرات هم بدین طریق حفاظت می گردد که تحریک ژنراتور در موقع بروز اتصال کوتاه در شبکه بطور اتومات به وسیله تنظیم کننده ولتاژ سریع تقویت می شود و مسئله مهم بخصوص در این نوع مدار این است که تاسیسات مصرف داخلی هر واحد بکلی از هم مجزا بوده بطوریکه اشکال در یک واحد هیچ گونه اثری در واحدهای دیگر نخواهد داشت جهت راه اندازی واحدهای بخاری از حالت ساکن احتیاج به یک منبع تغذیه جداگانه ای است که این انرژی معمولاَ از شبکه اصلی گرفته می شود .
1-3- مشخصات مصرف داخلی نیروگاه نکا :
نیروگاه حرارتی نکا دارای مصرف کننده های مختلف با سطح ولتاژهای مختلف می باشد مصرف کننده های V 24 و V 48 که برای تغذیه سولونوئید والوها و کارتهای فرمان ابزار دقیق استفاده می شود و مصرف کننده های V 220 و V 380 که برای روشنایی و موتورها با قدرت پایین تر استفاده می شود و بعضی از الکتروموتورها قدرت آن زیاد بوده و تغذیه آن برق KV 3/6 می باشد به همین منظور برای هر واحد یک سوییچ گیر KV 3/6 و برای چهار واحد یک سوییچ گیر KV 3/6 مشترک در نظر گرفته شده است . در زمانی که ژنراتور واحد ولتاژ داشته باشد . از خروجی KV 21 ژنراتور یک انشعاب گرفته شده و به ترانس BT می رود . این ترانس دارای دو سیم پیچ خروجی می باشد که هر کدام برق KV 21 را تبدیل به KV 3/6 می کنند و یک خروجی آن که باس BA و خروجی دیگر آن به باس BB می رود . این دو باس مصرف کننده های بزرگ را تغذیه می کنند . همچنین از این باسها چهار انشعاب گرفته شده و به ترانسهای CT1 , CT2 , CT3 , CT4 می رود و تبدیل به V 380 می شود و مصرف کننده های V 380 از این طریق تغذیه می شوند . در صورتی که ژنراتورها خروجی نداشته باشد و در ابتدای راه اندازی از طریق شبکه دو عدد ترانس T6 , T5 در پست نیروگاه در نظر گرفته شده است که یک خروجی آنها KV 20 می باشد و خروجی T5 به ترانس استارت آپ 10 BT 01 و خروجی T6 به ترانس استارت آپ 10 BT 02 می رود و در این ترانسها برق KV 20 تبدیل به KV 3/6 شده و خروجی آن به باسهای 10 BN و 10 BM که سویچ گیر KV 3/6 مشترک را تشکیل می دهد می رود . از این طریق ما می توانیم در ابتدای راه اندازی استفاده کرده و واحد را راه اندازی نماییم . این باسها در حالت کار عادی واحدها نیز در مدار بوده مرف کننده های KV 3/6 عمومی نظیر کمپرسورها را تغذیه می نماید . اگر چنانچه بخواهیم کار تعمیراتی روی ترانسها انجام دهیم . بعنوان مثال اگر بخواهیم مقره های ترانس T6 را شست و شو دهیم یا تعمیرات روی بریکرهای KV 20 مربوط به واحد بخار (4482) را انجام دهیم می توان باس کوپلر (10 CA / CB مربوط به کمپرسورها ) و ( 10 CC / CD مربوط به تاسیسات شیمی ) و ( 10 CG / CH مربوط به تجهیزات آب دریا ) و ( 10 CE / CF مربوط به تاسیسات روشنایی) و ( 10 CJ / CK مربوط به تجهیزات سوخت رسانی) را با OFF کردن بریکرهای فوق از 10 BM همزمان ON نمود
در موقع انجام این مانور لازم است که اپراتور کمپرسورخانه در محل کمپرسورها حضور داشته باشد و یکی از کمپرسورهای 15 یا 16 بطور دستی در مدار و بقیه کمپرسورها در حالت اتومات باشند ( توسط اپراتور کمپرسورخانه) وقتی باس کوپلرها بسته شد به مسئول پست جهت بی برق کردن ترانس T6 و یا قطع کردن بویلر (4482) اطلاع داده شود (توسط اپراتور مسئول الکتریک یا مهندس شیفت) پس از قطع بریکر KV 20 (4482) یا OFF شدن ترانس T6 ، باس کوپلر 10 BN ، 10BM بطور اتوماتیک می بندد و سپس تمامی باس کوپلر یاد شده همزمان با ON شدن تغذیه اصلی 10BM روی OFF قرار داده می شود دیزلهای اضطراری 1 و 2 مربوط به تاسیسات عمومی نیروگاه استارت و با ظرفیت 5/2 یا 3 مگاوات به مدار آورده می شود (توسط اپراتور کمپرسورخانه) عمل استارت دیزلهای جهت پایداری و سیفتی بیشتر شبکه انجام می گیرد . حالا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 23 صفحه
قسمتی از متن .docx :
شهید سید ابراهیم موسوی
شهید بزرگوار به سال 1346 در روستای گوراب و در خانواده ای محروم به دنیا آمد. وی در حالی که دوران خردسالی را طی می کرد ، شاهد مشکلات و محرومیت هایی بود که خانواده اش با آن مواجه بودند،تا این که در 8-9 سالگی به دلیل درک دشواری های زندگی. مبادرت به انجام کارهای طاقت فرسا نمود تا اینکه باری از مشکلات عدیده یخانواده اش را به دوش بکشد. سال ها سختی و مشقت در جبهه ی کار و تلاش از او مردی ساخت که به خوبی می توانست حق را از ناحق تشخیص بدهد. این گل از گلستان سادات در سال 1366 با حضور در حوضه ی نظام وظیفه به جبهه ی جنگ حق علیه باطل اعزام شد و به صفوف مجاهئان و مبارزان پیوست و با حضور کوتاهی که در میادین جهاد داشت، رشادت های کم نظیری از خود نشان داد. وی پس از قریب به یک سال مبارزه، در تاریخ 21/1/1367در منطقه ی (پنجوین) کردستان به شهادت رسید، ولی بر اثر آتش سنگین نیروهای بعثی، پیکر مطهرش به دست نیامد. آرامگاه او قلب مومنان و شیفتگانی است که به یاد شهید موسوی و شهدای اسلام و دفاع مقدس می تپد.
شهید سید نصرالله موسوی
مجاهد شهید سید نصرالله موسوی در سال 1344 در روستای گوراب دهستان سوسن از توابع شهر(ایذه) چشم به جهان گشود و با تربیت در خانواده ای ساده و متین روستایی مراحل مختلف رشد روحی و معنوی را طی کرد و در همان جا دوران دبستان و راهنمایی را با موفقیت سپری نمود. وی پس از رسیدن به سن بلوغ به دلیل کمبود امکانات تحصیلی از ادامه ی تحصیل باز ماند و برای کمک به تامین نیازهای زندگی خانواده و به منظور کار و تامین مایحتاج خانواده اش روانه ی شهرستان( ایذه) شد.با توجه به روحیه ی ظلم ستیزی و حق طلبی که در وجود شهید بود، در سنین جوانی به جمع مجاهدین انقلابی پیوست و فعالیت های ضد ژیمی خود را آغازکرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به عضویت سپاه در امد،تا در راه حفظ نظام اسلامی گام بردارد. وی در سال 1362 به عنوان پاسدار در جبهه حضور پیدا کرد. همنشینی با شهیدانی،چون : بهروز محمدی، کرمعلی داوریان و سید یار محمد موسوی ونیز فضای حاکم در میدان جنگ، او را از نظر روحی به حد کمال رساند. همین امر باعــث شد که ایشان به عنوان الگو در بین دوستانش شناخته شود.
سید نصرالله موسوی پس از سه سال حضور در جبهه و مجاهدت در راه خدا، در تاریخ29/2/1365 طی عملیات (قادر) که به منظورآ زاد سازی حاج عمران انجام شد، به شهادت رسید.
مزار مطهر مین شهید در بهشت آباد شهر ایذه می باشد
خاطراتی از شهید
چند خاطره از شهید نصرالله موسوی را که به خط خود شهید در دفترچه یادداشت کوچکش نوشته است:
در تاریخ 8/11/64 در حال ماموریت،دشمن ما را زیر تیر بار گرفت. به طوری که فقط صدای ناله و ذکر خداوند عزوجل بود.[شنیده می شد] چندی بعد یکی از برادران به نام (م.ش) تیر کالیبر به زیر قلب او رفته بود به طوری که ناله جان سوز مجروح به گوش می رسید.
عملیات والفجر 8 در تاریخ 21/11/64 در کنار اروند رود شروع شدو منجر به آزادسازی فاو شد. مبارک باد
در تاریخ 1/2/65 به حضور مقدس حضرت امام خمینی رسیدیم و خداوند عزوجل می داند چقدر خوشحال شدیم [که] قلبهای ما را روشن کرد. انشاءالله سایه ی پر برکت آن قلب امت را از سر ما کوتاه ننماید.
بسمه تعالی یا الله یا الله یا محمد یا علی
بعد از عملیات والفجر 8 در تاریخ 15/1/65 در یک عملیات که می خواستیم ضربه ای به دشمن وارد کنیم، قبل از آنکه ما آنها را ببینیم،آنها ما را دیدند، ولی با خواندن یک آیه (و جعلنا...) آنها کور گردیدند، فقط ما را تماشا می کردند و ضربه ای کاری بر جسم دشمن زبون وارد گردید و ما نیز بدون هیچ تلفاتی به پایگاه خود بازگشتیم. لازم به ذکر است که نیروهای دشمن چندین برابر ما بودند. الا بذکر الله [تطمئن القلوب].
بعد از عملیات والفجر 8 که منجر به آزاد سازی فاو شد،نیروهای غواص به عنوان نیروهای خط شکن، اولین نیروهایی بودند که وارد فاو شدند. یک دستگاه جیپ عراقی را برداشتیم، من راننده بودم بعد از کمی حرکت وارد خیابانی شدیم،به یکباره چند سرباز عراقی با اسلحه که هر کدام یک پتو روی دوش داشتند، جلوی ما را گرفتند و با ادا از سرسختی نیروهای ایرانی شکایت می نمودند. ما چون لباس نظامی سربازان عراقی را بر تن داشتیم ما را با نیروی خودی اشتباه گرفتند. یکی از همر زمان من به زبان عربی مسلط بود شروع به صحبت کردن با آنها کرد. در حالی که آن همرزم با زبان عربی آنها را سرگرم کرده بود، من و دیگر همرزمم قرار گذاشتیم که در یک آن من ترمز بگیرم و او با استفاده از پتوهایی که خودشان داشتند آنها را به اسارت در آورد و همین طور هم شد.
شهید اشکبوس نادری
شهید اشکبوس نادری،در سال 1339 در روستای ده شیخ بخش سوسن از توابع شهرستان ایذه متولد گردید.
در سال 1342 به قریه ی ثریا نقل مکان کرد و از سن هفت سالگی شروع به درس خواندن نمود پس از اتمام دوران ابتدایی جهت ادامه تحصیل به شهرستان ایذه روانه گردید و در سال 1358 دوران راهنمایی را به پایان رسانید.
این جهادگر شهید بعد از اتمام دروس در کار کشاورزی به کمک دیگر اعضای خانواده از این طریق تامین می شد. وی درسال 1358 پس از دریافت مدرک سیکل به کار جوشکاری مشغول گردید.
شهید اشکبوس نادری با شروع انقلاب اسلامی همراه سایر امت حزب الله در تمام صحنه های انقلاب فعالانه حضور داشت و اوایل سال 59 جهت گذراندن دوران سربازی اش در پایگاه نیروی دریایی شهر سیر جان مشغول انجام وظیفه شد ؛ هنوز شش ماه از خدمت مقدس سربازیش نگذشته بود که جنگ تحمیلی آغاز شد. در همان لحظه های اول داوطلبانه به جبهه اعزام شد و در محل کوت شیخ خرمشهر با سایر رزمندگان بر علیه متجاوزان بعثی جنگید و بدین ترتیب ایام سربازی اش به طور داوطلبانه در اکثر جبهه ها به پایان رسانید. پس از اتمام دوران سربازی اش به( ایذه) باز گشت
و مجددا به کار جوشکاری روی آورد.
اوایل سال63 به عنوان جوشکار در جهاد سازندگی استان مشغول گردید و بعد از مدتی با تغییر شغل
از جوشکاری به قسمت مهندسی رزمی رفته و پس از اتمام دوره ی آموزشی رانندگی دستگاهای راهسازی به منطقه جنگی اعزام گردید.
از همرزمان این شهید میتوان از شهیدان: محمد جان محمدی، یعقوب لیموچی ، امیری و حاجع عبدلعلی مرادی نام برد.
این سنگر ساز بی سنگر، در ایامی که در جبهه حضور داشت چندین بار مجروح و شیمیایی گردید
وی از مدتی که در صحنه ی جنگ حضور داشت هر زمان به مرخصی می رفت به خانواده اش سفارش می کرد که مبادا یک لحظه از یاد خدا غافل شوید. مبادا لحظه ای از دعا کردن برای امامت
و امت و ظهور امام زمان (عج) و پیروزی رزمندگان اسلام کوتاهی کنید. چون هر چه داریم از آنهاست.
از افتخارات این شهید عزیز میتوان از حضور فعالانه و شجاعانه ی وی در عملیات هایی چون: بدر، والفجر8 و کربلای یک نام برد. سرانجام در تاریخ 23/11/65 در منطقه ی عملیاتی فاو بر
اثر اصابت ترکش بر پیشانی و دست راست مجروح گردید و درتاریخ 15/2/65 در بیمارستان نمازی شیراز به لقاء الله پیوست.
هم اکنون پل سوسن و نیز خیابانی به این نام مبارک مزین شده است.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
انشاالله
شهید ابوالمحمد محمودی
شهید ابولمحمد محمودی در سال 1304 در یکی از روستا های دور افتاده به نام (ده کهنه) دهستان سوسن از توابع شهرستان (ایذه) متولد شد.
وی در محیط روستا و در کمال سادگی دوران کودکی خود را پشت سر گذاشت و به همراه پدر به حرفه ی مقدس کشاورزی همت گماشت. از آنجا که روحیه ی خدا جویی ازدوران کودکی در باطن آن بزرگوار ریشه دوانده بود، از همان اوایل فعالیت امام خمینی(ره) پیگیری مساﺋل اجتماعی بود.
دو سال از پیروزی انقلاب نگذشته بودو در حالی که شهید محمودی و سایر آزادگان ایران
از این پیروزی شادمان بودند،این بار استکبار جهانی دستان خود را ازآستین عراق به سوی
منافع ملت ایران دراز کرد. او از عواقب حضوربیگانگان آگاه بود، از همین رو با توجه به روحیه ی مبارزه طلبی که داشت و نیز با لبیک به فتوای پیشوای خویش امام خمینی(ره)فرموده بودند: (جبهه رفتن برهر کاردیگری مقدم است) دست از کار کشید وبه
جمع بسیجیان از خود گذشته پیوست تا تداعی گر آیه در ذهن جوانان باشد. وی به دلیل اخلاق خوب و سن بالایی که داشت. توانست روحیه ظلم ستیزی را بین بسیجیان افزایش دهد.
شهید محمودی به تاریخ18/8/1361 در عملیات و الفجر که هدف این عملیات انهدام نیرو های دشمن و آزاد سازی نوار مرزی بود، در منطقه ی جنوب جزیره ی (مجنون)در درگیری به نیرو های دشمن شهید شدو تا کنون جسد آن بزرگوار به خانواده اش نرسیده است.
وصیت نامه شهید ابولمحمد محمودی
(ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندریهم یرزقون)؛
گمان مبرید آنان که در راه خدا کشته شدند مرده اند، بلکه زنده اند و نزد خدایشان روزی میخورند.
با سلام و درود بر پیغمبر اکرم(ص)و خاندان او و با درود بررهبرکبیر انقلاب اسلامی
امام خمینی و سلام و درود بر ملت شهید پرور با سلام و درود به ارواح پاک شهیدان
راه خدا از صدر اسلام تا کربلای ایران این جانب ابوالمحمد محمودی از روستای بخش سوسن توابع شهرستان ایذه در مورخه18/8/61 از طرف بسیج مسجد سلیمان با تمام شورو شوق اعزام به جبهه اسلام شدم و لبیک گویان به پیام امام امت آن امام عزیز خمینی بت شکن تا در جبهه حق علیه صدام، صدامیان کافر دوش به دوش برادران رزمنده بجنگم
به توفیق خداوند بزرگ و با یاری امام زمان و با امدادهای غیبی تا اینکه آن بعثیان مزدور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 52
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد شهر ری
گزارش کارآموزی
موضوع:
بدمینتون
محل کارآموزی :
مجموعه ورزشی شهید شیرودی (سالن اختصاصی بدمینتون)
استاد راهنما:
دکتر علی اکبر بهبهانی
دانشجو:
نیما دارین (m8461013042)
بهمن 1386
تقدیر و تشکر
از آقای دکتر بهبهانی مدیر گروه تربیت بدنی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری
با تشکر از مسئولان مجموعه ورزشی شهید شیرودی و سالن بدمینتون به خاطر همکاری لازم جهت ارتقای سطح کیفی و کمی کارآموزی
تشکر و قدردانی از مسئولان و کارمندان زحمت کش دفتر ارتباط با صنعت
نیما دارین
فهرست مطالب
عنوان
مقدمه 4
گزارش کار آموزی 7
تاریخچه بدمینتون در ایران 8
زدن ضربه های بالای سر با پرش جفت 11
زدن ضربه ها از سمت راست انتهای زمین با پرش جفت برای بازیکنان راست دست.. 15
چرا قوانین بازی بدمینتون به خصوص امتیاز گرفتن به صورت رالی درآمد؟ 17
جایگاه بدمینتون قاره آسیا در المپیک 18
بازی بدمینتون چند گیم دارد و در هر گیم چه امتیازی تمام می شود 21
نحوه زدن سویس و دریافت آن در بازی یک نفره 21
نحوه زدن سرویس دو نفره و ارزش و امتیاز گیری آن 23
تصویر سازی و سرعت یادگیری 26
خلاصه مطالب 30
طرح درسی 32
منابع 44
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
زندگی نامه شهید سرهنگ خلبان
محمد حسین قلخانی
تولد
شهید محمد حسین قلخانی فرزند حضرت در تاریخ 1/1/1332 در شهرستان تویسرکان در دامان خانوادهای مذهبی و در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
زندگینامه شهید زین الدین
مقدمه
به سال 1338 ه.ش در کانون گرم خانوادهای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردادن فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم میداد.
نبوغ و استعداد مهدی باعث شد که او دراوان کودکی قرآن را بدون معلم و استاد یاد بگیرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نماید. پس از ورود به دبستان در اوقات بیکاری به پدرش که کتابفروشی داشت، کمک میکرد و به عنوان یک فرزند، پدر و مادر را در امور زندگی یاری میداد.
● ویژگیهای اخلاقی
از خصوصیات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شکنی شبهای عملیات و جنگیدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سختترین پاتکها به خاطر این روحیه بود. روحیهای که اساس و بنیان آن بر ایمان و اعتقاد به خدا استوار بود.
مجاهدت دائمی او برای خدا بود و هیچگاه اثر خستگی روحی در وجودش دیده نمیشد.
شهید زینالدین در کنار تلاش بیوقفهاش، از مستحبات غافل نبود. اعقتاد داشت که جبهههای نبرد، مکانی مقدس است و انسان دراین مکان، به خدا تقرب پیدا میکند. همیشه به رزمندگان سفارش میکرد که به تزکیه نفس و جهاد اکبر بپردازند.
او همواره سعی میکرد که با وضو باشد. به دیگران نیز تاکید مینمود که همیشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسیار داشت و با قرآن مجید مانوس بود و به حفظ آیات آن میپرداخت.
به دلیل اهمیتی که برای مسائل معنوی قایل بود نماز را به تانی و خلوص مخصوصی به پا میداشت. فردی سراپا تسلیم بود و توجه به دعا، نماز و جلسات مذهبی از همان دوران کودکی در زندگی مهدی متجلی بود.
با علاقه خاصی به بسیجیها توجه میکرد. محبت این عناصر مخلص در دل او جایگاه ویژهای داشت. برای رسیدگی به وضعیت نیروها و مطلع شدن از احوال برادران رزمنده خود به واحدها، یگانها و مقرهای لشکر سرکشی مینمود و مشکلات آنان را رسیدگی و پیگیری میکرد. همواره به برادران سفارش میکرد که نسبت به رزمندگان احترام قائل شوند و همیشه خودشان را نسبت به آنها بدهکار بدانند و یقین داشته باشند که آنها حق بزرگی بر گردن ما دارند.
شیفتگی و محبت ویژهای به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت. با شناختی که از ولایت فقیه داشت از صمیم قلب به امام خمینی(ره) عشق میورزید. با قبلی مملو از اخلاص، ایمان و علاقه از دستورات و فرامین آن حضرت تبعیت مینمود. به دقت پیامها و سخنرانیهای ایشان را گوش میداد و سعی میکرد که همان را ملاک عمل خود قرار دهد و از حدود تعیین شده به هیچ وجه تجاوز نکند. میگفت:
ما چشم و گوشمان به رهبر است، تا ببینیم از آن کانون و مرکز فرماندهی چه دستوری میرسد، یک جان که سهل است، ای کاش صدها جان میداشتیم و در راه امام فدا میکردیم.
او در سختترین مراحل جنگ با عمل به گفتههای حضرت امام خمینی(ره) خدمات بزرگی به جبههها کرد.
حفظ اموال بیتالمال برای شهید زینالدین از اهمیت خاصی برخوردار بود. همواره در مسئولیت و جایگاهی که قرار داشت نهایت دقت خود را به کار میبرد تا اسراف و تبذیر نشود. بارها میگفت:
در مقابل بیتالمال مسئول هستیم.
در استفاده از نعمتهای الهی و حتی غذای روزمره میانهروی میکرد.
او خود را آماده رفتن کرده بود و همواره برای کم کردن تعلقات مادی تلاش میکرد. ایثار و فداکاری او در تمام زمینهها، بیانگر این ویژگی و خصوصیتش بود.
برای اخلاص و تعهد آن شهید کمتر مشابهی میتوان یافت.
او جز به اسلام و انجام تکلیف الهی خود نمیاندیشید. در مناجات و راز و نیازهایش این جمله را بارها تکرار میکرد:
ای خدا! این جان ناقابل را از ما قبول بفرما و در عوض آن، فقط اسلام را پیروز کن.
از آنجا که برادران، ایشان را به عنوان الگویی برای خود قرار داده بودند، سعی میکردند اخلاق و رفتارشان مثل ایشان باشد.
او شخصیتی چند بعدی داشت: شخصیتی پرورش یافته در مکتب انسان ساز اسلام. خیلیها شیفته اخلاق، رفتار، مدیریت و فرماندهی او بودند و او را یک برادر بزرگتر و معلم اخلاق میدانستند. زیرا او قبل از آنکه لشکر را بسازد، خود را ساخته بود.
اخلاق و رفتار او باتوجه به اقتضای مسئولیتهای نظامیاش که دارای صلابت و قدرت خاصی بود، زمانی که با بسیجیان مواجه میشد برادری صمیمی و دلسوز برای آنها بود.
شهید مهدی زینالدین در زمینه تربیت کادرهای پرتوان برای مسئولیتهای مختلف لشکر به گونهای برنامهریزی کرده بود که در واحدهای مختلف، حداقل سه نفر در راس امور و در جریان کارها باشند. میگفت:
من خیالم از لشکر راحت است. اگر چند ماه هم در لشکر نباشم مطمئنم که هیچ مسئلهای به وجود نخواهد آمد.
در کنار این بزرگوار صدها انسان ساخته شدند، زیرا رفتار و صحبتهایش در عمق جان نیروهای رزمنده مینشست. بارها پس از سخنرانی، او را در آغوش خویش میکشیدند و بر بالای دستهایشان بلند میکردند.
او یکی از فرماندهان محبوب جبههها به شمار میآمد. فرماندهی که نور معرفت، تقوا، صبر و استقامت سراسر وجودش را فراگرفته بود و این نورانیت به اطرافیان نیز سرایت