لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
آداب و معاشرت اجتماعی
خوشرویى و خوشخویى
شاید گیراتر از «حسن خلق»، واژهاى نباشد که ترسیم کننده روحىزلال و طبعى بلند و رفتارى جاذبهدار باشد. چیزى که عنوان برجستهرفتار یک مسلمان است و معیار کمال ایمان یک مؤمن، آنگونه کهرسول خدا(ص) نیز، به این فضیلت متعالى آراسته بود.
بخشى از اخلاق نیکو، در «خوشرویى» متجلى است، بخشى در«خوشخویى» و بخشى هم در «خوشگویى». و چه خوش است که به اینسه «خوش» مبارک و مقدس، بپردازیم و از آنها کلیدى براى گشودنقلعه دلها و عاملى براى تحکیم رابطهها بسازیم.
خوشرویى
در مواجهه دو نفر با یکدیگر، پیش از هر سخن و عمل، دوصورت با هم روبهرو مىشود. مواجهه دو انسان با هم و کیفیت اینرویارویى چهرهها، نقش عمده در نحوه گفتار و رفتار دارد و رمزگشایش قفل دلهاست.
«خوشرویى»، هم در نگاه مطرح است، هم در لبخند.
هم در گفتار آشکار مىشود، هم در رفتار.
چه بسا رابطهها و دوستیهایى که با «ترشرویى» و «اخم کردن» و«عبوس شدن» به هم خورده است. از سوى دیگر مبدا بسیارى از آشناییهاهم یک «تبسم» بوده است.
وقتى با چهره شکفته و باز با کسى روبهرو مىشوید، در واقع کلیدمحبت و دوستى را به دست او دادهاید. برعکس، چهره اخمو وابروهاى گرهخورده و صورت درهم و بسته، دریچه ارتباط وصمیمیت را مىبندد.
اگر این خوشرویى و خندهرویى با نیت پاک و الهى انجام گیرد،علاوه بر تاثیر محبتآفرین، «حسنه» و «عبادت» به حساب مىآید.
از امام باقر(ع) سخن بیاوریم که فرمود:
«تبسم الرجل فى وجه اخیه حسنة»; (1) .
لبخند انسان به چهره برادر دینىاش «حسنه» است!
تبسم، مبدا بسیارى از آشناییها و زداینده بسیارى از غمها وکدورتهاست. شگفت از کسانى است که از این کار بىزحمت و رنج وخرج، که برکات فراوان دارد، طفره مىروند و به سختى حاضرند«گلخنده» مسرت را بر لبان خود و چهره دیگران بیافرینند.
برخورد با چهره باز با دیگران، آنان را آمادهتر مىسازد تا دل بهدوستى با شما بسپارند. خندهرویى و بشاش بودن، دیگران را دل وجرات مىبخشد، تا بىهیچ هراس و نگرانى، با شما باب آشنایى را بازکنند و سفره دلشان را پیشتان بگشایند.
اگر با خوشرویى، بتوانید بار سنگین غم دوستان را سبک کنید،کارتان عبادت است و اگر با یک تبسم، بتوانید خاطرى را شاد سازید، بهخدا نزدیکتر شدهاید. به قول حافظ:
دایم گل این بستان، شاداب نمىماند.
دریاب ضعیفان را، در وقت توانایى.
غمزدایى
وقتى یک چهره گشاده و لبخند صمیمى، غمى را از دل مىزداید،چرا باید از این «احسان»، دریغ کرد؟
بعضیها حضورى غمآفرین دارند، برخى هم محضرى غمزدا.گروه اخیر، آیت لطف الهىاند که قدرشان ناشناخته است.
سعدى مىگوید:
گفته بودم چو بیایى غم دل با تو بگویم چه بگویم؟ که غم از دل برود چون تو بیایى.
انسانها نیازمند محبتاند.
این تشنگى، جز با ملاطفت و خوشرویى برطرف نمىشود.
اگر اولین برخورد ما با کسى، به گونهاى باشد که غم او را به شادىو نگرانىاش را به اطمینان مبدل سازد، دریچهاى به دنیاى صفا و سروربه رویش گشودهایم. این نیز نزد خداوند، حسنه و عبادت است.
باز هم حدیثى از حضرت صادق(ع):
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(2)
روایاتى چند درباره پارهاى از سنن و آداب آن حضرت در معاشرت
1- و در کتاب ارشاد دیلمى است که:رسول خدا (ص) لباس خود را خودش وصله مىزد، و کفش خود را خود مىدوخت، و گوسفند خود را مىدوشید، و با بردگان هم غذا مىشد،و بر زمین مىنشست و بر مرکب سوارمىشد و دیگرى را هم پشت سر خود بر آن سوار مىکرد، و حیا مانعش نمىشد از این که مایحتاج خود را خودش از بازار تهیه کرده به سوى اهل خانهاش ببرد، به توانگران و فقرا دست مىداد و دست خود را نمىکشید تا طرف دست خود را بکشد،به هر کس مىرسید چه توانگر و چه درویش و چه کوچک و چه بزرگ سلام می داد، و اگر چیزى تعارفش مىکردند آن را تحقیر نمىکرد اگر چه یک خرماى پوسیده بود، رسول خدا(ص) بسیار خفیف المؤنه و کریم الطبع و خوش معاشرت و خوش رو بود، و بدون این که، بخندد همیشه تبسمى بر لب داشت، و بدون این که چهرهاش در هم کشیده باشد همیشه اندوهگین به نظر مىرسید، و بدون این که از خود ذلتى نشان دهد همواره متواضع بود، و بدون این که اسراف بورزد سخى بود،بسیار دل نازک و نسبت به همه مسلمانان مهربان بود، هرگز به نوعی که سیر شود غذا نخورد، و هرگز دست طمع به سوى چیزى دراز نکرد. (29)
2- و در کتاب مکارم الاخلاق روایت شده که: رسول الله (ص) عادتش این بود که خود را در آینه ببیند و سر و روى خود را شانه زند و چه بسا این کار را در برابر آب انجام مىداد و گذشته از اهل خانه، خود را براى اصحابش نیز آرایش مىداد و مىفرمود:
خداوند دوست دارد که بندهاش وقتى براى دیدن برادران از خانه بیرون مىرود خود را آماده ساخته؛ آرایش دهد. (30)
3- و در کتابهاى علل و عیون و مجالس به اسنادش از حضرت رضا از پدران بزرگوارش(ع) نقل کرده که رسول الله (ص) فرمود: من از پنج چیز دست برنمىدارم تا بمیرم:
1ـ روى زمین و با بردگان غذا خوردن.
2ـ بر مرکب ساده سوار شدن.
3 ـ به دست خود بز دوشیدن.
4 ـ لباس پشمینه پوشیدن.
5 ـ و به کودکان سلام کردن .
براى این دست برنمىدارم که امتم نیز بر آن عادت کنند و این خود سنتى شود براى بعد از خودم. (31)
4-و در کتاب فقیه از على (ع) روایت شده که به مردى از بنى سعد فرمود:
آیا تو را از خود و از فاطمه حدیث نکنم ـ تا آنجا که فرمود ـ پس صبح شد و رسول الله (ص) بر ما وارد شد در حالى که من و فاطمه هنوز در بستر خود بودیم، فرمود: سلام علیکم، ما از جهت این که در چنین حالى بودیم شرم کرده، جواب سلامش نگفتیم، بار دیگر فرمود: السلام علیکم باز ما جواب ندادیم، بار سوم فرمود: السلام علیکم اینجا بود که ترسیدیم اگر جواب نگوئیم آن جناب مراجعت کنند چرا که عادت آن حضرت چنین بود که سه نوبت سلام مىکرد اگر جواب مىشنید و اذن مىگرفت داخل مىشد و گرنه برمىگشت، از این جهت ناچار گفتیم: و علیک السلام یا رسول الله، درآى، آن حضرت بعد از شنیدن این جواب داخل شد... .(32)
5- و در کتاب کافى بسند خود از ربعى بن عبد الله از ابى عبدالله (ع ) نقل کرده که فرمود : رسول خدا (ص) به زنان هم سلام مىکرد و آنها سلامش را جواب مىدادند. (33)
6- و نیز در کافى به سند خود از حضرت عبد العظیم بن عبدالله حسنى نقل کرده که ایشان بدون ذکر سند از رسول خدا(ص) نقل کرده و گفته که آن حضرت سه نوع مىنشست: یکى" قرفصاء " ـ و آن عبارت از این بود که ساقهاى پا را بلند مىکرد و دو دست خود را از جلو بر آنها حلقه مىزد و با دست راست بازوى چپ و با دست چپ بازوى راست را مىگرفت، دوم این که دو زانوى خود و نوک انگشتان پا را به زمین مىگذاشت، سوم این که یک پا را زیر ران خود گذاشته و پاى دیگر را روى آن پهن می کرد و هرگز دیده نشد که چهار زانو بنشیند. (34)
7- و در کتاب مکارم الاخلاق از کتاب نبوت از على (ع) نقل کرده که فرمود: هیچ دیده نشد که رسول خدا(ص) با کسى مصافحه کند و او جلوتر از طرف دست خود را بکشد، بلکه آن قدر دست خود را در دست او نگه می داشت تا او دست آن جناب را رها سازد، و هیچ دیده نشد که کسى با پر حرفى خود مزاحم آن حضرت شود و او از روى انزجار سکوت کند، بلکه آن قدر حوصله به خرج مىداد تا طرف ساکت شود و هیچ دیده نشد که در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(3)
از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت
آداب آن جناب در سفر
روایاتى در باره آداب حضرتش در پوشاک و متعلقات آن
آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشامیدنىها
از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت
1- و از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت یکى این است که آن حضرت بنا به نقل صاحب کتاب مکارم الاخلاق وقتى مىخواست موى سر و محاسن شریف خود را بشوید با سدر مىشست. (58)
2- و در جعفریات به سند خود از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على(ع) نقل کرده که فرمود: رسول خدا(ص) همیشه موى خود را شانه می زد و اغلب با آب شانه مىکرد و مىفرمود: آب براى خوشبو کردن مؤمن کافى است. (59)
3- و در کافى به سند خود از ابى عبدالله (ع) نقل کرده که فرمود: یکى از سنتها گرفتن ناخن ها است.
4- و در فقیه مىگوید: روایت شده که یکى از سنتها، دفن کردن مو و ناخن و خون است. (60)
5- و نیز به سند خود از محمد بن مسلم نقل مىکند که از حضرت ابى جعفر از خضاب پرسید، آن جناب فرمود: رسول خدا(ص) همواره خضاب می کرد. (61)
6- و در کتاب مکارم است که رسول خدا(ص) همواره روغن به بدن خود مىمالید. (62)
7- و در فقیه مىگوید: على(ع) فرموده: ازاله موى زیر بغل بوى بد را از انسان زایل مىسازد، علاوه بر این که هم پاکیزگى است و هم از سنتهایى است که رسول خدا (ص) به آن امر فرموده است. (63)
8- و در کتاب مکارم الاخلاق مىگوید: براى رسول خدا(ص) سرمه دانى بود که هر شب با آن سرمه به چشم مىکشید، و سرمهاش سرمه سنگ بود. (64)
9- و در کافى به سند خود از ابى اسامه از ابى عبدالله (ع) نقل کرده که فرمود: از سنن مرسلین یکى مسواک کردن دندانها است. (65)
10- و در فقیه به سند خود از على (ع) نقل کرده که در حدیث "اربع مائة ـ چهار صد کلمه" خود فرمود:و مسواک کردن باعث رضاى خدا و از سنت پیغمبر(ص) و مایه خوشبوئى و پاکیزگى دهان است.(66)
اخبار درباره عادت داشتن رسول خدا(ص) به مسواک و سنت قرار دادن آن از طریق شیعه و سنى بسیار زیاد است.
11- و در فقیه مىگوید امام صادق(ع) فرمود: چهار چیز از اخلاق انبیاء است: 1 ـ عطر زدن 2 ـ ازاله کردن موهای زائد 3 ـ نوره کشیدن ... . (67)
12- و کافى به سند خود از عبدالله بن سنان از ابى عبدالله (ع) نقل کرده که فرمود:براى رسول خدا(ص) مُشک دانى بود که بعد از هر وضویى آن را با دست تر مىگرفت و در نتیجه هر وقت که از خانه به بیرون تشریف مىآورد از بوى خوشش شناخته مىشد که رسول الله (ص) است.(68)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
آداب و احکام حج تمتع
اعمال حج تمتع سیزده چیز است که بترتیب گفته مىشود.
1- احرام
2- وقوف بعرفات که در چهار فرسخى مکه است
3- وقوف به مشعر الحرام که تقریبا در دو فرسخى مکه است
4- رفتن به منى که نزدیک مکه است و انداختن سنگ ریزه بر جمره عقبه
5- قربانى کردن در منى
6- تراشیدن سر یا گرفتن کمى از ناخن یا مو در منى
7- طواف زیارت
8- دو رکعت نماز طواف
9- سعى بین صفا و مروه
1ظ0- طواف نساء
11- دو رکعت
13- انداختن سنگ ریزه بر سه جمره در منى در روز یازدهم و دوازدهم و بعضى در روز سیزدهم هم باید بیندازند و احکام اینها گفته مىشود.
1- احرام حج
واجب است انسان بعد از تمام کردن اعمال عمره تمتع آماده شود براى انجام اعمال حج تمتع و اولین عمل احرام است که باید از مکه محرم شود و باز متوجه باید بود که این سیزده عمل هم مثل پنج عمل عمره تمتع همه عبادت است در اول هر عملى انسان باید توجه داشته باشد که چه مىخواهد انجام دهد و همچنین عمل را قربة الى الله و محض اطاعت امر خدا بجا آورد که اگر خداى نخواسته ریا و خود نمائى در عبادت داخل شود فاسد و باطل مىگردد و گذشته از این خود ریا معصیت کبیره است و باید با لبیک گفتن محرم شدن همه کس و همه چیز غیر از خدا را فراموش کنیم و با یاد حق و براى اطاعت از اوامرش اعمال را انجام دهیم.
مسئله: آداب و احکام احرام حج از پوشیدن لباس احرام و لبیک گفتن همه مثل همان احرام عمره است که گفتیم و چیزهائى که در احرام گفتیم حرام مىشود و کفاره دارد یا ندارد و کفاره آن چیست در اینجا هم همانطور است فقط در نیت تفاوت دارد که در آنجا نیت احرام عمره تمتع بود اینجا نیت احرام حج تمتع.
مسئله: وقت احرام حج وسیع است و لازم نیست فورا بعد از اعمال عمره باشد ولى باید تاخیر نیندازد تا حدى که بوقوف عرفات نرسد و مستحب آنست که روز هشتم محرم شود.
مسئله: احرام حج در هر جاى شهر مکه صحیح است گرچه در خانههائى باشد که تازه ساخته شده و جزء شهر است البته مستحب است در مقام ابراهیم و یا حجر اسماعیل محرم شود.
مسئله: احتیاط واجب اینستکه بعد از اعمال عمره بدون حاجت از مکه خارج نشود و اگر لازم بود خارج شدن احتیاط واجب آنستکه محرم شود و با احرام خارج گردد و برگردد با همین احرام برود براى اعمال حج ولى اگر کسى رعایت نکرد و بدون حاجت و بدون احرام خارج شد و برگشت و احرام بست و حج را بجا آورد عملش صحیح است.
مسئله: اگر کسى دانسته و عمدا احرام حج را ترک کند تا وقت آن بگذرد حج او باطل است و اگر روى ندانستن مسئله یا فراموشى محرم نشد و بدون احرام رفت بعرفات و منى واجب است برگردد بمکه و محرم شود و اگر برگشتن بمکه ممکن نبود باید همانجا محرم شود و اگر یادش نیامد تا بعد از تمام کردن اعمال حجحجش صحیح است.
2- وقوف به عرفات
باحتیاط واجب لازم است از بعد از زوال روز نهم تا مغرب در سرزمین عرفات باشد و مراد از وقوف همین بودن در آنجا استحالا چه بنشیند چه راه برود یا بخوابد فرقى ندارد البته اگر در تمام این مدت خواب یا بىهوش باشد وقوف او باطل است پس باید تاخیر انداختن از اول ظهر اگر کم باشد مثلا بمقدار نماز ظهر و عصر که پشتسر هم بخواند معلوم نیستحرام باشد.
مسئله: بودن در مجموع بعد از ظهر تا مغرب گرچه واجب است لکن تمام آن رکن نیست که حج بترک آن باطل شود پس اگر مقدار کمى توقف کند و برود یا طرف عصر بیاید و توقف کند حج او صحیح است اگر چه توقف نکردن او در تمام وقت دانسته و عمدى باشد آنچه در وقوف رکن است مقدارى است که گفته شود در عرفات بوده هر چند مثل یک دقیقه یا دو دقیقه باشد پس اگر هیچ به عرفات نرود رکن را ترک کرده.
مسئله: اگر دانسته و عمدى آن مقدار از وقوف را که رکن است ترک کند حجش باطل است و کفایت نمىکند براى چنین شخصى وقوف در شب عید که وقوف اضطرارى است ولى اگر بواسطه عذرى مثل فراموشى نتوانستحتى مقدار رکن در عرفات باشد براى چنین شخصى که عذر داشته کفایت مىکند از شب عید هر چند به مقدار کمى وقوف کند و این را وقوف اضطرارى مىگویند و اولى را وقوف اختیارى و اگر این مقدار از وقوف در شب را عمدا ترک کند حج او باطل است ولى اگر این را هم روى عذر و فراموشى و غفلت ترک کند و بوقوف اختیارى مشعر برسد حجش صحیح است.
مسئله: اگر کسى عمدا و دانسته پیش از مغرب از عرفات حجخارج شود و تا مغرب برنگردد باید یک شتر در راه خدا قربانى کند در هر جائى که بخواهد و اگر قدرت بر قربانى نداشت باید هیجده روز روزه بگیرد و حجش صحیح است و اگر از روى ندانستن مسئله یا سهوا اینکار را کرد کفاره ندارد و بهر حال ضررى به اصل حج نمىزند.
3- وقوف به مشعر الحرام
احتیاط واجب آنستکه شب دهم را تا اذان صبح در مشعر الحرام بسر برد و بقصد قربت و چون صبح شد نیت کند وقوف به مشعرالحرام را تا طلوع آفتاب قربة الى الله و این وقوف از صبح تا اول آفتاب وقوف اختیارى مشعر است و واجب است لکن همه آن رکن نیست بلکه رکن بمقدارى است، که گفته شود در بین الطلوعین به مشعر بوده گرچه یک دقیقه باشد که اگر کسى مقدار رکن را عمدا و دانسته ترک کند حج او باطل است.
مسئله: کسى که روى عذر مقدار رکن را درک نکند باید یکى از دو وقوف اضطرارى مشعر را درک کند یعنى یا مقدارى از شب تا اذان صبح را درک کند یا مقدارى از طلوع آفتاب تا ظهر در مشعر توقف کند اگر چه یک دقیقه باشد خلاصه اینکه اگر کسى بوقوف اختیارى در عرفات یا مشعر نرسد باید وقوف اضطرارى را دریابد و دانستیم که وقوف اضطرارى عرفات مقدارى از شب عید است و در مشعر دو وقوف اضطرارى دارد یکى همان شب عید تا اذان صبح دومى از طلوع آفتاب روز عید تا ظهر و در اینجا صورتهاى زیادى هست که در کتابهاى مفصل با احکامش گفته شده و چون خیلى طولانى است ذکر نکردیم اگر براى کسى پیش آمد باید در موقع باهلش رجوع کند و وظیفهاش را بفهمد و عمل کند تا حجش باطل نگردد.
4- رفتن بمنى و رمى کردن (انداختن سنگ ریزه به جمره عقبه)
کسى که حج مىکند باید در روز عید از مشعرالحرام به محلى که آنرا منى مىگویند برود و در آنجا یکى از اعمالش رمى جمره عقبه استیعنى باید هفت عدد سنگ ریزه به جمره آخرى بیندازد. مسئله: سنگ ریزهها باید متوسط باشد نه مثل شن ریز و نه سنگ بزرگ و همچنین باید از جنس سنگ باشد یعنى کلوخ و خزف و جواهرات صحیح نیست اما اقسام سنگهاى هر چه باشد حتى سنگ مرمر اشکال ندارد. مسئله: باید سنگ ریزهها از حرم باشد (حرم محدوده معینى است از شهر مکه و اطراف آن) البته نباید از مسجد الحرام یا مسجد خیف بلکه باحتیاط از سایر مساجد باشد و مستحب است از مشعر بردارد و باید بکر باشد یعنى کسى دیگرى آنها را ولى در سالهاى گذشته نینداخته باشد. مسئله: واجب استسنگ ریزهها را یکى با قصد قربت بزند نه اینکه روى جمره بگذارد و واجب است هفت عدد بطور یقین بخود جمره برسد و اگر شک کند که هفت عدد خورد یا نه باید آن قدر بیندازد تا یقین کند که هفت عدد خورد. مسئله: در رمى جمره طهارت بهیچ نحو شرط نیست بنابراین جنب و حائض و کسى که بدن یا لباسش نجس باشد مىتواند رمى کند و صحیح استحتى خود سنگ ریزهها هم اگر نجس باشد اشکال ندارد ولى باید مباح باشد یعنى از سنگ ریزههائى که دیگران برداشتهاند بدون اجازه آنها تصرف نکند. مسئله: وقت انداختن سنگ ریزه از طلوع آفتاب روز عید است تا غروب آن و اگر فراموش کرد تا روز سیزدهم مىتواند بجا آورد و اگر تا سیزدهم یادش نیامد احتیاط آنست که سال بعد خودش یا نایبش بیندازد. مسئله: بچه و مریض ناتوان که قدرت برانداختن ندارد دیگرى باید به نیابت او بزند و کسانیکه نمىتوانند و عذر دارند از اینکه روز رمى کنند مىتوانند شب عمل کنند هر قتشب که باشد.
5- قربانى و احکام آن
بعد از رمى جمره در روز عید واجب است قربانى کند یعنى یک شتر یا گاو و یا گوسفند در منى ذبح کند و چون غالبا گوسفند قربانى مىکنند باید دانسته شود که گوسفند قربانى باید باحتیاط وجوبى یک سال او تمام شده باشد و داخل سال دوم باشد و باید از هر جهتسالم و بىعیب باشد یعنى از جهتشاخ و دم و تخم و گوش و چشم و دست و پا و غیره باید نقصى در او نباشد و همچنین باید لاغر نباشد و بنابر احتیاط باید کچلى هم نداشته باشد ولى اگر گوشش شکاف خورده باشد یا سوراخ باشد ولى ناقص و بریده نباشد اشکال ندارد و همچنین اگر شاخ بیرونى او که مثل غلاف براى شاخ سفید درونى استشکسته باشد و خود شاخ درونى سالم باشد اشکال ندارد. مسئله: انسان مىتواند خودش قربانى را ذبح کند و مىتواند نایب بگیرد و نایب باید شیعه باشد و در وقت ذبح نیت کند براى هر کس که ذبح مىکند و دانسته شود که در ذبح کفارات هم لازم است ذابح شیعه باشد. مسئله: شرکت در قربانى صحیح نیست و باید هر کس خودش یک قربانى کند. مسئله: اگر عمدا یا بواسطه عذرى روز عید قربانى نکرد احتیاط واجب آنستکه در ایام تشریق یعنى یازده و دوازده و سیزده ذبح کند و اگر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
آداب سخن گفتن پیامبر اعظم(ص)
پیامبر هرگز بدون جهتسخن نمىگفت، و اگر سخنى مىگفت بیشتر جنبه موعظه و پند داشت، یا مطلبى را مىآموخت و یا به معروف و خیرى امر مىکرد و یا از شر و منکرى مردم را باز مىداشت، تمامسخنانش سودمند و یک کلمه، نه بلکه یک حرف، پوچ و بىارزش نبود، زیرا خوب مىدانست که: «و ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید» وانگهى پیامبر اسوه است و الگو و اوست انسان کامل. پیامبر کسىاست که نخستین آفریده پروردگار، نور مبارکش است: «اول ما خلقالله نورى» پس، از این نور کامل چیزى تراوش نمىکند جز نور، و هر چه مىگوید گفته خدا است «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحىیوحى». پیامبر هرگز از ذکر خدا غافل نمىشد. در روایت است: «ولایجلس و لایقوم الا على ذکر» او نمىنشست و برنمىخاست جز با ذکر و یاد خدا. پیامبر در هر آن قرین و همنشین ذکر خدا بود چه بر زبان آورد و چه در دل گوید. او خود ذکر خدا را کفاره مجلس مىدانست و اعلام مىداشت که اگر در مجلسى یاد خدا نباشد یا ذکرى از اهل بیت که آن نیز یاد خدا است، پس آن مجلس بر اهلش وزر و وبال است و نحس است و شوم. و اگر حضرت مىخندید از تبسم تجاوز نمىکرد «جل ضحکه التبسم» زیرا قهقهه و خنده با صدا با شئون انسان مودب منافات دارد چه رسد به انسان کامل و چه رسد به اشرف مخلوقات.
پیامبر آرام و آهسته سخن مىگفت و هیچ گاه فریاد نمىزد و صدا را بلند نمىکرد. و مجلس آن حضرت نیز از چنان آرامشى برخوردار بود که عین ادب و تواضع است و کسى در مجلس پیامبر بلند سخن نمىگفت «و اغضض من صوتک» و دستور هم همین بود که کسى صدایش را بالاتر از صداى رسول الله نکند «لاترفعوا اصواتکمفوق صوت النبى» و چون خود حضرت آهسته و آرام سخن مىگفت لذا مجلسش بسیار آرام و باوقار بود که حتى صداى به هم زدن بال پرنده به گوش مىرسید. «لایقطع على احد کلامه» هرگز سخن کسى را قطع نمىکرد و تاشخصى مشغول سخن گفتن بود، به او خوب گوش مىداد و پس از تمامشدن سخنش آرام پاسخش را مىگفت. و چنان اصحابش را تربیت کرده بود که هرگاه لب مبارکش به سخن وا مىشد، تمام حاضران ساکت مىشده و سرا پا گوش مىشدند «کان على رووسهم الطیر» و هرگاه سخن حضرت تمام مىشد بدون آنکه سخنانشان با هم تزاحم کند، با هریک به نوبت حرف مىزد.
اهمیت و تربیت و کنترل زبان
اگر قبول کردیم که زبان شرورترین و پر منعفت ترین عضو بدن و قابل کنترل ترین عضو در بدن است بالطبع این سؤال پیش می آید که چگونه می توان این عضو مهم را تربیت کرد و تحت کنترل درآورد نتیجتاً بنا به اهمیتی که این عضو دارد تربیت آن و آداب سخن گفتن نیز اهمیت بسیاری دارد.
بنابراین بحث آداب سخن گفتن ارزش و اهمیت بسیار فراتر و زیادتری از آداب تربیت اعضا و عادات دیگر دارد و مثلاً آداب سخن گفتن بسیار مهمتر از آداب غذا خوردن یا آداب خوابیدن است. چراکه کیفیت سخن گفتن تأثیر بسیار بیشتری در زندگی و آینده انسانها از کیفیت غذا خوردن و یا نحوه خوابیدن انسانها دارد. در اینجا دو حدیث راجع به اثرات بسیاری سخن و اثرات سخن کم آورده می شود تا خود تفاوت این دو را و تأثیرات این مطالب را بفهمید.
اثرات بسیاری سخن:
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
«من کثر کلامه کثرخطاؤه و من کثر خطاؤه قل حیاؤه و من قل حیاؤه قل ورعه و من قل ورعه مات قلبه و من مات قلبه دخل النار(1) ؛
کسی که زیاد سخن بگوید، خطایش زیاد می گردد و کسی که خطایش زیاد گردد، حیایش کم می شود و کسی که حیایش کم شود تقوایش کم گردد و کسی که تقوایش کم شود، قلبش می میرد و کسی که قلبش بمیرد داخل آتش می شود.»
اثرات سازنده سخن کم:
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند:
«إن من حسن اسلام المرء قلة الکلام(2) ؛
به درستی که از خوبی اسلام برای انسان، کم سخن گفتن او است.»
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
«ان احببت سلامة نفسک و ستر معایبک فقلل کلامک و اکثر صمتک یتوفر فکرک و یستنر قلبک(3)؛
اگر سلامت جانت را دوست داری و به پوشش عیب هایت علاقمند هستی، سخن را کم و سکوت را زیاد نما، در این صورت فکر و اندیشه ات زیاد و قلبت نورانی می گردد.»
د: نیک سخن گفتن هنر است
راستی چگونه باید سخن بگوییم، چه چیزهایی را باید بگوییم و چه چیزهایی را نباید بگوییم و اگر قرار است سخن بگوییم چه بگوییم، و چگونه بگوییم و چقدر بگوییم، به چه کسی و کجا بگوییم. مجموعه این آداب بقدری ظریف و دقیق است که امروزه نیک سخن گفتن از حدّ یک عادت به یک هنر تبدیل شده است و امروزه در روانشناسی از گفتگو به عنوان «هنر گفتگو» بحث می شود. یعنی اگر بخواهیم گفتگوی خوبی داشته باشیم باید ماهرانه و هنرمندانه سخن بگویم و آداب و مقررات آن را رعایت کنیم.
پی نوشت و منابع :
1- محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج12، انتشارات مؤسسه آل بیت قم، چاپ سوم، 1416ق، ص
2- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ح 17578.
3- عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، حدیث 4252، مترجم: محمد حسین جعفری، انتشارات فائز قم، 1379.
فضایل و سیره فردی رسول خدا(ص)- گوشه ای از اخلاق عظیم پیامبر- استاد محمد جواد مهری