لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
بسم الله الرحمن الرحیم
ای مهربان خدای
ای مهربان خدای :
گم گشته ام تو بودی و کردم چو دیده باز
دیدم به آسمان و زمین و به بام و در
تابنده نور توست
هرجا ظهور توست
دیدم به هیچ نقطه تهی نیست جای تو
خوش می درخشد از همه سو جلوه های تو
ای مبداء وجود !
از کثرت ظهور ، نهان شد که کیستی
از هر چه ظاهر است ، تویی آشکارتر 000 مستور نیستی
نزدیک تر زمن به منی ، دور نیستی
تو آشکاره ای 000 من زین میان گمم
کور ار نبیند 0000 این گنه آفتاب نیست
نقص از من است ، ورنه رخت را حجاب نیست
ای مهربان خدای !
در قلب من تبی است گدازان و دردناک
احساس می کنم که به کانون جان من
سوزنده آتشی است که سرمی کشد به اوج
احساس می کنم عطشی مست و بی قرار
اندر فضای هستی من می دود چو موج
این سوز عشق توست ،
در من ، چون جان ، نهان
احساس می کنم ،
درمان نسازد این تب من جز دوای تو
زائل نسازد این عطش ، الا لقای تو
ای مهربان خدای !
احساس می کنم خلأیی در وجود خویش
کان را نمی برد زمیان ، جز پرستشت
ای نازنین خدای
احساس می کنم که بود در سرشت من
سوزنده ، یک نیاز
داغ نیاز را نزداید ز سینه ام
جز لذت پرستش و جز نشئه وصال
مخموری مرا به جز این میْ ، علاج نیست
مطلب عیان بود ، به بیان احتیاج نیست
ای مهربان خدای !
تو ، راز جان و مایه سرمستی منی
تو هستی منی
در عمق فکر و پردة جانم تویی ، تویی
آرام دل ، فروغ روانم تویی ، تویی
هرجا نگاه می دود ، آنجا نشان توست
روشنگر وجود ، رخ دلستان توست .
نماز ، عبادتی بزرگ
شناخت معبود و آفریدگار ، محبت او را در دل ایجاد می کند و این محبت ، انسان را به پرستش و عبادت و اظهار کوچکی و تواضع در برابر عظمت او وامی دارد .
نماز ، جلوه ای از بندگی انسان در پیشگاه خدا و مظهر عبودیت و عبادت است .
آنکه « بنده » آفریدگار است و این بندگی را احساس می کند و می داند و باور دارد ، در برابر او ، مطیع فرمان است و در پیشگاهش سر بر خاک می نهد و قامت خم می کند و به سجده می افتد و با وی راز می گوید و نیاز می طلبد و آن خالق بی همتا را که سررشته دار اوست ، به عظمت و پاکی می ستاید .
چرا عبادت ؟
فلسفة آفرینش انسان ، بندگی و عبادت و عبودیت است . این صریح کلام الهی در قرآن کریم است که می فرماید :
« و ما خلقت الجن و الأنس الا لیعبدون »
جنس و انس را ، جز برای پرستش و بندگی خود ، نیافریدم.
این حکمت و هدف والا ، سرلوحة همة رسولان الهی نیز بوده است . در قرآن می خوانیم :
« و لقد بعثنا فی کل امه رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت »
در هر امتی پیامبری برانگیختیم که ( به مردم بگویند ) : « الله » را بپرستید و بندة خدا باشید و از طاغوت بپرهیزید .
ناگفته نماند که این بندگی کردن ، سودی به خدا نمی رساند بلکه مایة عزت و سعادت خود انسان است و گرنه خداوند بی نیاز و مطلق است .
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بربندگان جودی کنم
اگر یک معلم هم به شاگردانش می گوید : درس بخوانید ، نفع این درس خواندن به خود آنان برمی گردد و برای معلم سودی ندارد .
آنچه که ریشه و سبب عبودیت و بندگی انسان است عبارتست از :
1) عظمت خدا
برخورد با یک شخصیت عظیم ، انسان را به تواضع وامی دارد ، دیدار با یک دانشمند بزرگ ، آدمی را به تکریم و احترام وامی دارد ، چون که انسان دربرابر عظمت و دانش آن شخصیت و این دانشمند ، خود را کوچک و کم سواد می بیند . خداوند ، مبداء همة عظمت ها و جلال هاست . شناخت خداوند به عظمت و بزرگی ، انسان ناتوان و حقیر را به کرنش و تعظیم وامی دارد .
2) احساس نیاز و وابستگی
انسان ، برخوردار از عجز و نیاز و ناتوانی است و خداوند ، در اوج بی نیازی و غنای مطلق و سررشته دار امور انسان هاست . این هم عاملی است ، تا انسان در برابر خداوند ، « بندگی » کند .
3) سپاس نعمت
توجه به نعمت های بی حساب و فراوانی که از هر سو و در هر زمینه ما را احاطه کرده ، قوی ترین انگیزه را برای پرستش پروردگار ایجاد می کند . نعمت هایی که حتی پیش از تولد انسان شروع می شود و در طول زندگی همراه ماست و درآخرت هم ( اگر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
بسم الله الرحمن الرحیم
ای مهربان خدای
ای مهربان خدای :
گم گشته ام تو بودی و کردم چو دیده باز
دیدم به آسمان و زمین و به بام و در
تابنده نور توست
هرجا ظهور توست
دیدم به هیچ نقطه تهی نیست جای تو
خوش می درخشد از همه سو جلوه های تو
ای مبداء وجود !
از کثرت ظهور ، نهان شد که کیستی
از هر چه ظاهر است ، تویی آشکارتر 000 مستور نیستی
نزدیک تر زمن به منی ، دور نیستی
تو آشکاره ای 000 من زین میان گمم
کور ار نبیند 0000 این گنه آفتاب نیست
نقص از من است ، ورنه رخت را حجاب نیست
ای مهربان خدای !
در قلب من تبی است گدازان و دردناک
احساس می کنم که به کانون جان من
سوزنده آتشی است که سرمی کشد به اوج
احساس می کنم عطشی مست و بی قرار
اندر فضای هستی من می دود چو موج
این سوز عشق توست ،
در من ، چون جان ، نهان
احساس می کنم ،
درمان نسازد این تب من جز دوای تو
زائل نسازد این عطش ، الا لقای تو
ای مهربان خدای !
احساس می کنم خلأیی در وجود خویش
کان را نمی برد زمیان ، جز پرستشت
ای نازنین خدای
احساس می کنم که بود در سرشت من
سوزنده ، یک نیاز
داغ نیاز را نزداید ز سینه ام
جز لذت پرستش و جز نشئه وصال
مخموری مرا به جز این میْ ، علاج نیست
مطلب عیان بود ، به بیان احتیاج نیست
ای مهربان خدای !
تو ، راز جان و مایه سرمستی منی
تو هستی منی
در عمق فکر و پردة جانم تویی ، تویی
آرام دل ، فروغ روانم تویی ، تویی
هرجا نگاه می دود ، آنجا نشان توست
روشنگر وجود ، رخ دلستان توست .
نماز ، عبادتی بزرگ
شناخت معبود و آفریدگار ، محبت او را در دل ایجاد می کند و این محبت ، انسان را به پرستش و عبادت و اظهار کوچکی و تواضع در برابر عظمت او وامی دارد .
نماز ، جلوه ای از بندگی انسان در پیشگاه خدا و مظهر عبودیت و عبادت است .
آنکه « بنده » آفریدگار است و این بندگی را احساس می کند و می داند و باور دارد ، در برابر او ، مطیع فرمان است و در پیشگاهش سر بر خاک می نهد و قامت خم می کند و به سجده می افتد و با وی راز می گوید و نیاز می طلبد و آن خالق بی همتا را که سررشته دار اوست ، به عظمت و پاکی می ستاید .
چرا عبادت ؟
فلسفة آفرینش انسان ، بندگی و عبادت و عبودیت است . این صریح کلام الهی در قرآن کریم است که می فرماید :
« و ما خلقت الجن و الأنس الا لیعبدون »
جنس و انس را ، جز برای پرستش و بندگی خود ، نیافریدم.
این حکمت و هدف والا ، سرلوحة همة رسولان الهی نیز بوده است . در قرآن می خوانیم :
« و لقد بعثنا فی کل امه رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت »
در هر امتی پیامبری برانگیختیم که ( به مردم بگویند ) : « الله » را بپرستید و بندة خدا باشید و از طاغوت بپرهیزید .
ناگفته نماند که این بندگی کردن ، سودی به خدا نمی رساند بلکه مایة عزت و سعادت خود انسان است و گرنه خداوند بی نیاز و مطلق است .
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بربندگان جودی کنم