لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 51
حکمت عبادت وثمره آن مقدمه صفحه 21
در نظام تکوین هر معلولی بنده علت خود بوده ،در حدوث و بقا آن را پیروی می کند و در ذات و صفت و فعل ، فرمان آن را می برد ؛هیچ گونه گسستگی در رشته علیت راه ندارد ، نه علت از اشراف و افاضه باز می ماند و نه معلول از انقیاد و خضوع سرباز می زند .
بی نیازی که معلول ، که صرف نیز به علت است ، از علت خود ، که لازمه ضروری وی عین افاضه بر معلول است با اساس علیت و معلولیت ، سازگار نیست ؛لذا سراسر جهان امکان که معلول خداتی سبحان است ،بنده محض حق بوده و آنی از امتثال دستور تکوینی آن حضرت تمرد ندارد :(انما أمره اذا أراد شیئاأن یقول له کن فیکون ) وعناوین اسلام ،تسبیح،سجده ،عبودیت و اطاعت که در قرآن کریم آمده ناظر به همین مطلب است ،کفر تکوینی معقول نبوده و نفاق یا عسیان طبیعی متصورنیست ،و این همان جبر علی است که غیرا ز اشعر ی جبری ،همه صاحب نظران عقلی آن را پذیرفته اند ،و اما اشاعره بر پایه پندار اولویت و نفی ضرورت علی آنرا در نظام تکوین در کرده اند ،چون اصل علیت فلسفی را به جبری عادت مبدل ساخته و ربط ضروری را نکار نموده اند .
اگر علیت به تشأن ارجاع شود ،پیروی مظهر از ظاهر و اسلام و تسبیح سجده وعبودیت و اطاعت همه مظاهر در برابر ظاهر خویش روشن تر خواهد بود ؛ زیرا صورت مرآتی ؛ جز خضوع در پیشگاه صاحب صورت سمتی ندارد .
در نظام تشریع ،که اساس هر گونه آزمون و تکامل اختیاری است هیج گونه جبریا تفویضی راه ندارد و موجود متفکر مختار که در قلمرو قانون قرار می گیرد در انتخاب راه خویش آزاد و در ادامه آن ناهماهنگی آن به نا مایمان یا نفاق مخیر است زیرا بدون آزادینه آزمون میسر است و نه تکامل ممکن خواهدبود.
محدوده نظام تشریع از قلمرو تکوین کمتر است ،چون در غیر موجود آگاه آزاد راه ندارد ،لیکن منطقه پیروی یا تمرد در قاره تشریع بیشتر است ؛از این رو برخی از قوانین تشریعی به دست نسیان سپرده شده و عده ای به بوته عصیان فرو می روند و بعضی به لوث نفاق و گروهی به شائبه ریا آلوده می گردند و سرانجام برخی سهم خلوص یافته و به طور ناب و پیراسته ،محقق می شوند .
لذا اسلام و کفر ،ایمان و نفاق ،اطاعت و عصیان ونیز صواب و خطا خلاصه حق و باطل در فرهنگ قرآن کریم مخصوص نظام تشریع بوده و در حیطه تکوین جز اسلام و اطاعت و صواب و خلاصه حق ،چیزی دیگری یافت نمی شود ؛زیرا زمام هر موجود درنظام تکوینی به دست خدای سبحان است و کار خداوند نیز بر صراط مستقیم ، و اگر ضلالت و بطلان و مانند آن درباره برخی از موجودهای عالم طبیعت مطرح می شود یا ناظر به نظام تشریع است و یا امری است نسبی نه نفسی؛
زیرا موجود عینی متن حق و صواب است ونسبت مبدأ فاعلی خود مطیع محض.
هر اسمی از اسمای حسنای حق اقتضایی دارد که بازبان برهان می توان آن را حد وسط قرار داد و نتیجه گرفت .
براثر حکمت خدای سبحان هیچ کاری بیهوده از او صادر نمی شود ، چون خداوند حکیم است و هر حکیمی کارش را با هدق انجام میدهد پس کار خداوند دارای هدف است و بر اثر غنای دابی او هیچ چیزی نم تواند هدف ذات حق باشد ؛ زیرا لازمه اش آن است که ذا ت حق بدون آن هدف کامل نبوده و با نیل به آن کامل شود در حالی که واجب الوجود عین کمال صرف و نامحدود است و کمالی خارج از ذات وی فرض نمی شود .جمع میان این دو اقتضا آن است که فاعل جهان امکان منزه از هدف بوده __چون خود عین هدف هر موجودی است چنانکه عین مبدأ هر وجودی است __ لیکن خود جهان داری هدف وجودی بوده وبه آن نایل گردد ،گرچه عده ای از آن ،دربین راه از گزند برخورد ناگوار مصون نخواهد بود .
هدف انس و جن در نظام تشریع تکامل عبادی آنهاست و اگر انسان ،که دارای روح مجرد عقلی است ، آن را شکوفا کند و از همراهان خود سبقت بگیرد خودش هدف بسیاری از موجودهای مادون قرار میگیرد ، گرجه هدف نهایی همه خداونداست؛ لیکن همانطور که در قوس نزول نخستین صادر جوهر عقلی است ، در قوس صعود کامل ترین راجع و بازگشت کننده ، جوهر عاقل است ،مدار امکان از عقل شروع شده و به عاقل ختم می شود ، و این مطلب نه بر پندار عقول عشره و مانند آن است که حکمت ((مشاء))نیز آن را از مسائل جزمی فلسفه خود به حساب نیاورد و فقط در حد احتمال یاد کرده است بلکه براساس تشکیک و جود یا ظهور است که حکمت متعالیه یا عرفان آن را می فهمد یا می بیند .
4—عبادت در جات فراوانی دارد که برخی از آنها هدف میانگین و بعض دیگر هدف نهایی است .و چون عمل محدود است و شهود نامحدود ،عبادتهای عملی هدف های محدرد بوده و عبادتهای شهودی هدفهای نامحدود خواهند بود . و سر محدود بودن عبادتهای عملی آن است که قلمرو تکلیف با انتقال از دنیا به آخرت تمام شده ولی منطقه شهود همچنان ادامه دارد ، تکامل های عملی که توسط فعل اختیاری انسان حاصل
می شود ، د رقیامت نیست ؛ لیکن تکامل های عملی که با افاضه خدای سبحان حاصل می گردد ، همواره میسور است و بسیار ی از پرده ها ی غیب پس از مرگ برطرف شود تاآنچه نادیدنی بود ، مشهود گردد . لذا قرآن کریم هدف آفرینش جهان خلقت را آگاه شدن انسان به قدرت و علم بی کران خداوند می داند :( الله الذی خلق سبع سموات ومن الارض مثلهن یتنزل الأمربینهن لتعلموا أن الله علی کل شی ءِ قدیر و أن الله قد احاط بکل شیء علماّ )
گرچه علم حصولی و یقین استدلالی در حد خود کمال علمی به شمار آمد ه و هدف قرار می گیرد ، ولیکن نسبت به علم حضوری و یقین شهودی و سیله محسوب می شود :( کلا لو تعلمون علم الیقین *لترون الجحیم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ریشههاى عبادت 1. عظمت خدابرخورد با یک شخصیت برجسته، انسان را به تواضع وا مىدارد، دیدار با یک دانشمند بزرگ، آدمى را به تکریم و احترام وا مىدارد، چون که انسان در برابر عظمت و دانش آن شخصیت و این دانشمند، خود را کوچک و کم سواد مىبیند. خداوند، مبدأ همه عظمتها و جلالهاست. شناخت خدا به عظمت وبزرگى، انسان ناتوان وحقیر را به کُرنش وتعظیم در برابر او وامىدارد.2. احساس نیاز و وابستگىانسان، عاجز، نیازمند و ناتوان است و خداوند، در اوج بى نیازى و غناى مطلق، و سر رشته دار امور انسانهاست. این هم عاملى است، تا انسان در برابر خداوند «بندگى» کند.3. سپاس نعمتتوجه به نعمتهاى بى حساب و فراوانى که از هر سو و در هر زمینه ما را احاطه کرده، قوىترین انگیزه را براى پرستش پروردگار ایجاد مىکند. نعمتهایى که حتّى پیش از تولّد شروع مىشود و در طول زندگى همراه ماست و در آخرت هم (اگر شایستگى داشته باشیم) از آن بهرهمند خواهیم شد. قرآن به این نکته اشاره کرده و به مردم زمان پیامبر صلى الله علیه وآله مىفرماید:«فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَءَامَنَهُم مِّنْ خَوْف» باید خداى کعبه را عبادت کنند، خدایى که آنان را از گرسنگى نجات داد و از ترس، ایمن ساخت.4. فطرتدر سرشت انسان، پرستش و نیایش وجود دارد. اگر به معبود حقیقى دست یافت، که کمال مطلوب همین است، و اگر به انحراف و بیراهه دچار شد، به پرستش معبودهاى بدلى و باطل مىپردازد. بت پرستى، ماه و خورشید پرستى، گوساله و گاو پرستى، نمونههایى انحرافى است که وجود دارد، کسانى هم پول و مقام و همسر و ماشین و مدال و ... را مىپرستند.انبیا آمدهاند تا فطرت را در مسیر حق، هدایت کنند و انسان را از عبادتهاى عوضى نجات بخشند. حضرت على علیه السلام در مورد بعثت رسول خدا صلى الله علیه وآله مىفرماید:«فَبَعَثَ اللّهُ مُحَمَّداً بِالْحَقَّ لِیُخرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبادَةِ الاوثانِ اِلى عِبادَتِهِ ...» خداوند حضرت محمّد صلى الله علیه وآله را برانگیخت، تا بندگانش را از «بتپرستى» به «خدا پرستى» دعوت کند.روحِ عبادت در فطرت انسان نهفته است و اگر درست رهبرى نشود به عبادت بت و طاغوت مىگراید. مثل میل به غذا که در هر کودکى هست، ولى اگر راهنمایى نشود، کودک خاک مىخورد و لذّت هم مىبرد. بدون هدایت صحیحِ این گرایش فطرى نیز، انسان به عشقهاى زودگذر پوچ یا پرستشهاى بى محتواى انحرافى دچار مىشود.چگونه عبادت کنیم؟مگر نه اینکه نشانى هر خانه را باید از صاحب خانه گرفت؟ و مگر نه اینکه در هر ضیافت و مهمانى، باید نظر میزبان را مراعات کرد؟عبادت، حضور در برابر آفریدگار است و نشستن بر سر مائدههاى معنوى که او براى «بندگان» خود فراهم کرده است.پس، چگونگى عبادت را هم از او باید فراگرفت و به دستور او عمل کرد و دید که او چه چیز را عبادت دانسته و عبادت را به چه صورت از ما طلبیده است؟غیر از شکل ظاهرى عبادات، به خصوص نماز که بیشتر در چگونگى آن سخن خواهیم گفت، محتواى عبادت را باید از دید اولیاى دین و متن مکتب شناخت و به کار بست.بهترین عبادتها آن است که:1. آگاهانه باشد.دو رکعت نمازِ انسان آگاه و دانا، از هفتاد رکعت نماز شخص نادان برتر است. و عبادت کننده ناآگاه، همچون الاغ آسیاب است که مىچرخد ولى پیش نمىرود. امام صادق علیه السلام مىفرماید: کسى که دو رکعت نماز بخواند و بداند با که سخن مىگوید، گناهانش بخشیده مىشود. در این صورت است که نماز، معراج روح مىشود و عامل بازدارنده از فساد و موجب قرب به خدا مىگردد.2. عاشقانه باشد.آنچه موجب نشاطروح در عبادت مىشود وعابداز پرستش خود لذّت مىبرد، عشق به اللّه و شوق به گفتوگوى با اوست.عبادتهایى بى روح و از روى کسالت و سستى و خمودى، نشانه نداشتن شور و شوق نیایش و نجوا با پروردگار است. در دعا مىخوانیم: «... وَ اجْعَلْ نِشاطِى فى عِبادَتِکَ» خداوندا! نشاط مرا در عبادت خودت قرار بده.آنان که از عبادت لذّت نمىبرند، همچون بیمارانى هستند که از غذاى لذیذ، لذّت نمىبرند. اگر این شوق وعشق باشد، دیگر چندان نیازى به تبلیغ، تشویق و تحریک از بیرون نیست، بلکه انگیزه درونى انسان را به عبادت وامىدارد و آنگونه که براى دیدار شخصیت معروف ومحبوبى، لحظه شمارى مىکنیم واز آن دیدار، مسرور مىشویم، از عبادت هم به وجد و نشاط مىآییم.براى عاشقان، شنیدن صداى «اذان» اعلام فرا رسیدن لحظه دیدار است. پیامبر اسلام به بلال
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 3 صفحه
قسمتی از متن .doc :
افراط در زهد و عبادت اسلام
از همان وقتهائی که تصوف هم در دنیای اسلام پیدا شد، ما میبینیم افرادی پیدا شدند که تمام نیروی خودشان را صرف عبادت و نماز کردند و سایر وظائف اسلامی را فراموش نمودند مثلا در میان اصحاب امام علی علیه السلام مردی را داریم بنام ربیع بن خثیم همین خواجه ربیع معروف که قبری منسوب به او در مشهد است. حالا این، قبر او هست یا نه من یقین ندارم و اطلاعم در این زمینه کافی نیست ولی در اینکه او را یکی از زهاد ثمانیه یعنی یکی از هشت زاهد معروف دنیای اسلام میشمارند، شکی نیست.
ربیع بن خثیم اینقدر کارش به زهد و عبادت کشیده بود که در دوران آخر عمرش قبر خودش را کنده بود و گاهی میرفت در قبر و لحدی که خودش برای خودش کنده بود میخوابید، و خود را نصیحت و موعظه میکرد، میگفت " ''یادت نرود عاقبت باید بیائی اینجا'' ".
تنها جملهای که غیر از ذکر و دعا از او شنیدند آنوقتی بود که اطلاع پیدا کرد که مردم امام حسین علیه السلام فرزند عزیز پیامبر اکرم|پیغمبر را شهید کردهاند، چند کلمه گفت در اظهار تأثر و تأسف از چنین حادثهای: " ''وای بر این امت که فرزند پیغمبرشان را شهید کردند ''". میگویند بعدها استغفار میکرد که چرا من این چند کلمه را که غیر ذکر بود به زبان آوردم.
همین آدم در دوران امیرالمؤمنین علی (ع) جزو سپاهیان ایشان بوده است، یکروز آمد خدمت امیرالمؤمنین عرض کرد: ''یا امیرالمؤمنین انا شککنا فی هذاالقتال''. " انا " را هم که میگوید معلوم میشود که او نماینده عدهای بوده است. یا امیرالمؤمنین! ما درباره این جنگ شک و تردید داریم، میترسیم این جنگ، جنگ شرعی نباشد. چرا؟
چون ما داریم با اهل قبله میجنگیم، ما داریم با مردمی میجنگیم که آنها مثل ما شهادتین میگویند، مثل ما نماز میخوانند، مثل ما رو به قبل میایستند. و از طرفی شیعه امیرالمؤمنین بود نمیخواست کناره گیری کند گفت یا امیرالمؤمنین! خواهش میکنم به من کاری را واگذار کنید که در آن شک وجود نداشته باشد، من را به جائی و دنبال مأموریتی بفرست که در آن شک نباشد.
امیرالمؤمنین هم فرمود بسیار خوب اگر تو شک میکنی پس من تو را به جای دیگری میفرستم. نمیدانم خودش تقاضا کرد یا ابتداء حضرت او را به یکی از سر حدات فرستادند که در آنجا هم باز سرباز بود. کار سربازی میخواست انجام بدهد اما در سر حد کشور اسلامی که اگر احیانا پای جنگ و خونریزی بمیان آمد طرفش کفار یا بت پرستان باشند، غیر مسلمانها باشند. خوب این نمونهای بود از زهاد و عبادی که در آن زمان بودند.
این زهد و عبادت چقدر ارزش دارد؟
این، ارزش ندارد که آدم در رکاب مردی مانند علی باشد اما در راهی که علی دارد راهنمائی میکند و در آنجائی که علی فرمان جهاد میدهد شک کند که آیا این درست است یا نادرست، و عمل به احتیا کند، بنا را بر احتیاط بگذارد. مثل اینکه میگویند: چرا ما روزه شک دار بگیریم؟ میبینید که در میان مردم هم این حرف خیلی زیاد است: چرا ما روزه شک دار بگیریم، این چه کاری است؟ چرا جائی بجنگیم که شک داریم؟ میرویم جائی که روزهای که میگیریم روزه شک دار نباشد.
این چه ارزشی دارد؟ اسلام بصیرت میخواهد، هم عمل میخواهد و هم بصیرت. این آدم (خواجه ربیع) بصیرت ندارد. در دوران ستمگری مانند معاویه و ستمگرتری مانند یزیدبن معاویه زندگی میکند، معاویهای که دین خدا را دارد زیر و رو میکند، یزیدی که بزرگترین جنایتها را در تاریخ اسلام مرتکب میشود و تمام زحمات پیغمبر دارد هدر میرود، آقا رفته یک گوشهای را انتخاب کرده شب و روز دائما مشغول نماز خواندن است و جز ذکر خدا کلمه دیگری به زبانش نمیآید، یک جمله ای هم که به عنوان اظهار تأسف از شهادت حسین بن علی (ع) میگوید، بعد پشیمان میشود که این، حرف دنیا شد، چرا بجای آن، سبحان الله، الحمد لله نگفتم؟ چرا بجای آن یا حی یا قیوم نگفتم؟ چرا الله اکبر نگفتم، لا حول و لا قوة الا بالله نگفتم؟ این با تعلیمات اسلامی جور در نمی آید.
::«لا یری الجاهل الا مفرطا او مفرطا»؛ جاهل یا تند میرود یا کند.::