واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد سوره فتح آیه 8 تا 11

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 14 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا (8) لتؤمنوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه و تسبحوه بکرة و اصیلا (9) ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث على نفسه و من اوفى بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجرا عظیما (10) سیقول لک المخلفون من الاعراب شغلتنا اموالنا و اهلونا فاستغفر لنا یقولون بالسنتهم ما لیس فى قلوبهم قل فمن یملک لکم من الله شیئا ان اراد بکم ضرا او اراد بکم نفعا بل کان الله بما تعملون خبیرا (11)

انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا: این آیه در سوره احزاب هم با همین عبارت اضافه‏اى وجود دارد.آنجا مى‏فرماید: یا ایها النبى انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا: اى پیامبر، ما تو را فرستاده‏ایم گواه بر مردم و گواه بر امت.«شاهد»و«شهید»معنى حضور را مى‏دهد.در زبان عربى به‏«گواه‏»از آن جهت‏«شاهد»مى‏گویند که کسى حق دارد در مورد واقعه‏اى گواهى بدهد که در آن واقعه حاضر باشد،یعنى انسان در مورد واقعه‏اى که در آن حضور دارد و احساس مى‏کند و بالعیان آن را مى‏بیند حق دارد شهادت بدهد.این مساله‏اى است در باب‏«قضاء»(قضاوت)،مى‏گویند شهادت به علم جایز نیست،شهادت به عین و به حس جایز است،یعنى اگر شما چیزى را یقین دارید و شک ندارید ولى ندیده‏اید،مثلا یقین دارید العیاذ بالله زید همسایه شما شراب مى‏خورد،از صد احتمال یک احتمال هم نمى‏دهید که شراب نخورد،یعنى هیچ احتمال اینکه بتوانید توجیه هم بکنید نمى‏دهید،یقین دارید شراب مى‏خورد،اما به چشم خودتان ندیده‏اید،یقین دارید که فلان مرد و زن زنا کرده‏اند ولى به چشم خود ندیده‏اید،حق ندارید که این را شهادت بدهید بگویید فلانى زنا کرده یا فلانى شراب خورده است،و اگر شهادت بدهید و قاضى از شما بپرسد که این را که تو شهادت مى‏دهى دیده‏اى یا ندیده‏اى،و شما بگویید من ندیده‏ام ولى یقین دارم،اگر شما عادلترین عادلهاى عالم هم باشید، اعدل عدول هم باشید، سلمان فارسى هم باشید قاضى حق ندارد بر این گونه شهادت ترتیب اثر بدهد. حدیثى هست، حضرت صادق علیه السلام فرمودند(با دستشان اشاره کردند):«على مثل ضوء الشمس‏»مثل اینکه نور خورشید را مى‏بینى،فقط اگر این طور باشد شهادت بده،غیر از این نه.به همین جهت براى آنچه که ما در فارسى مى‏گوییم‏«گواه‏»در زبان عربى کلمه‏«شاهد»به کار مى‏برند،یعنى حاضر،یعنى آن کسى که حاضر واقعه بوده نه آن کسى که عالم به واقعه است،چون غایب از واقعه هم گاهى عالم به واقعه مى‏شود،ولى کافى نیست.علم به واقعه ولى عن غیاب کافى نیست،حضور آن واقعه و شهود آن لازم است.

یکى از نکات مهم و معارف بزرگ قرآن این مساله است که پیغمبر اکرم و به تعبیر قرآن گروهى از مؤمنین-که آن گروهى از مؤمنین این گونه جز اینکه در مقام عصمت باشند کس دیگر نمى‏تواند باشد-[شاهد امت هستند].خدا پیغمبر را«شاهد امت‏»نامیده است،شاهدى که در دنیا تحمل شهادت مى‏کند و در آخرت اداى شهادت،یعنى او حاضر و ناظر به افعال و اعمال امت است.همین طور که ما مى‏گوییم ملکین رقیب و عتید ناظر و شاهد اعمال ما هستند،همیشه پیغمبر یک امت‏شاهد و ناظر بر اعمال امت است،و این است که در مساله امامت گفته مى‏شود که شان اصلى امام این نیست که در میان مردم ظاهر باشد و حکومت در دست داشته باشد که اگر این شان را از او گرفته باشند دیگر امام نباشد و از امامت‏خلع شده باشد،نه،شان اصلى که از آن این شان نتیجه مى‏شود[این است که امام شاهد امت است]یعنى با وجود کسى که در باطن و از نظر باطن شاهد بر همه امت است دیگر نوبت به کسى که مثل همه افراد امت است و مثل افراد دیگر امت‏خطا کار است نمى‏رسد که او خلافت و حکومت را در دست بگیرد.

این است که قرآن در آن آیه مى‏فرماید: یا ایها النبى انا ارسلناک شاهدا ما شما را فرستاده‏ایم به عنوان شاهد و به عنوان گواه امت.این مساله عرض اعمال-که خودش مساله‏اى است که بر پیغمبر یا امام عرض اعمال مى‏شود-همان مفهوم‏«شهادت‏»را مى‏رساند،که در آن آیه مى‏فرماید: و قل اعملوا فسیرى الله عملکم و رسوله و المؤمنون و ستردون الى عالم الغیب و الشهادة. این که بعد مى‏فرماید: و ستردون الى عالم الغیب و الشهادة یعنى خیال نکنید این شهادت براى این است که العیاذ بالله خدا نمى‏داند،شاهدها باید بیایند به اطلاع او برسانند[و او]قاضى این گونه است،این روى آن نظام نیست،این شاهدها هستند و تازه بازگردانده مى‏شوید به کسى که خودش عالم بر غیب و بر شهادت و بر همه چیز است و اعلم است از خود شما و از خود شاهدها بر این مطلب.

انا ارسلناک شاهدا .پس یک شان از شؤون مقام رسالت‏شهادت است،تحمل شهادت در دنیا و اداى شهادت در آخرت. و مبشرا و نذیرا .شان دیگر تبشیر است و شان دیگر انذار.همیشه پیغمبران مردم را در حال حرکت و در جریان مى‏بینند،یعنى انسان خواه ناخواه این طور است.انسان هیچ وقت‏ساکن نیست،همیشه در حرکت است،منتها در چه راهى و به کدام سو در حرکت است؟پیامبران مبشر و منذر هستند،یعنى راه را ارائه مى‏دهند و بشارت و نوید مى‏دهند که اگر از این راه بروى به چه فتح و سعادت و کمالى نائل مى‏شوى و اگر از آن راه و آن راه بروى به چه بدبختى و شقاوتى نائل مى‏شوى.

حدیثى هست که پیغمبر اکرم با اصحاب نشسته بودند،چند خط از نقطه‏اى به نقطه‏اى رسم کردند،بعد اشاره به خط وسط که خط راست بود کردند و فرمودند این راه من است(صراط مستقیم)و بقیه راهها راههاى من نیست،یعنى انسان همیشه در حال حرکت است،منتها یک وقت راه راست را به سوى مقصد در پیش مى‏گیرد و یک وقت از راههاى کج مى‏رود،و پیغمبران آمده‏اند که مبشر به راه راست باشند.

اینجا عمل خاصى از پیغمبر اکرم صورت گرفته که مساله مبشر بودن و منذر بودن پیغمبر را خیلى خوب مجسم مى‏کند،مخصوصا منذر بودن.در سالهاى اول بعثت رسول اکرم بعد از نزول آیه و انذر عشیرتک الاقربین (خویشاوندان نزدیک را باید انذار کنى)دو واقعه رخ داده است،یکى انذار نزدیکان خیلى نزدیک،یعنى بنى هاشم و بنى عبد المطلب که این در خانه خود حضرت صورت گرفته،که عده‏اى را-که 39 یا 40 نفر بودند،عموهاى حضرت،عمو زادگان، عمه زادگان،اینهایى که خیلى نزدیک بودند-دعوت کردند،آن داستان معروف که امیر المؤمنین طفل بودند و[پیغمبر اکرم]دستور دادند که آبگوشتى براى اینها بپزند و ایشان آماده کردند،و بعد ابو لهب چه گفت و...

یک جریان دیگر هست که انذار اقربین کمى از اینها دورتر است-که بعد از آن واقعه صورت گرفته-یعنى همه قریش،چون همه قریش اقرباى پیغمبر بودند.خود پیغمبر از قبیله قریش بود یعنى بنى هاشم تیره‏اى از قریش بودند.پیغمبر اکرم رفتند بالاى یکى از کوههاى اطراف مکه و فریاد کردند ایها الناس جمع شوید،مطلب مهمى را مى‏خواهم با شما در میان بگذارم.



خرید و دانلود تحقیق در مورد سوره فتح آیه 8 تا 11


تحقیق درباره فتح مکه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 66

 

موضوع:

فتح مکه

نام استاد:

جناب آقای افتخاری

نام درس:

تاریخ تحلیلی صدر اسلام

گردآورنده:

سیدجلال میرمعصومی

فتح مکه

مقدمه:

در میان قبائلی که اطراف مکه سکونت داشتند دو قبیله بودند بنامهای بنی بکر و خزاعة که مابین آنها از زمانهای قدیم عداوت و دشمنی برقرار بود. و سبب آن این بود که مردی از بنی حضرمی بنام مالک بن عباد – که هم پیمان با اسودبن رزن و قبیله بنی بکر بود برای نجات به مسافرت رفت و در راه گذارش به زمینهای قبیله خزاعة افتاد، و قبیله مذکور این مرد را کشتند و اموالش را بردند بنی بکر نیز تلافی کرده مردی از خزاعة را کشتند خزاعة نیز سه نفر از بزرگان بنی کنانة را بنامهای: سلمی و کلثوم و ذؤیب در نزدیکی انصال حرم( علامت هائی که برای حرم ( علامت هائی که برای حرم در مکه نصب کرده اند) به قتل رساندند.

اسلام که آمد موقتاً انتقامجویی را از میان این دو قبیله برداشت و افراد سرگرم تازه مسلمانان شدند، در جریان صلح حدیبیه( چنانچه پیش از این گفتیم) جزء مواد صلحنامه یکی این بود که هر قبیله ای بخواهند با قریش و یا با محمد(ص) پیمان بندند در عقد پیمان آزاد باشند، و روی این قرارداد خزاعة در پیمان رسول خدا(ص) وارد شدند و بنی بکر نیز با قریش هم عهد شدند.

پس از اینکه قراداد صلح فیمابین برقرار شد تیره ای از بنی بکر بنام بنی اسود بن رزن در صدد برآمدند انتقام آن سه نفری که بدست خزاعة کشته شده بودند از ایشان بگیرند ، و صلح را نقض کنند. از این رو مردی از ایشان بنام نوفل بن معاویة با جمعی از بنی بکر و گروهی از قریش به خانه خزاعة حمله بردند و در سرآبی بنام« وتیر» بر آنها شبیخون زده و مردی از آنها را بنام منبه کشتند.

خزاعة که چنان دیدند به سوی مکه عقب نشینی کرده خود را بحرم رساندند ولی در آنجا هم بنی بکر دست بردار نبود، و هنگامی که به نوفل گفتند: از خدا بترس اینجا حرم است و ما د اخل حرم شده ایم؟نوفل گفت: امروزه خدائی در کار نیست، شما در حرمی دست به دزدی و سرقت می زنید چگونه از انتقامجویی و خونخواهی کشتگانتان صرفنظر می کنید.

و سبب قتل منبه هم این بود که او مردی کم دل بود ودر آنشب با یکی از خزاعة به ن تمیم بیرون رفت و چون متوجه حمله بنی بکر شد رو به تمیم کرد و گفت: رفیق، خود او را نجات بده ولی من خواهم مرد چه مرا بکشند و چه رهایم کنند، زیزا این منظره که من دیدم قلبم را از هم شکافت ودیگر زنده نخواهم ماند از اینرو تعمیم فرار کرد. و منبه ایستاد تا بنی بکر به او رسید و او را کشتند و تمیم برای فرار خود اشعاری سروده و عذر خود را در آن اشعار خواستند.

خزاعة خود را به شهر مکه رسانده بخانه بدیل بن ورقاء و مرد دیگری بنام رافع که با آنها دوست بود وارد شدند.

و درباره حمله مزبور که از طرف بنی بکرو کنانة نسبت به خزاعة صورت گرفت اخرز بن لعط تشعاری گفت که بدیل بن عبدمناة نیز پاسخ آنها



خرید و دانلود تحقیق درباره فتح مکه


تحقیق درباره فتح مکه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

فتح مکه در سال هشتم هجرى که سپاه اسلام پس از جنگهاى متعدد کوچک و بزرگ ورزیده و از نظر تعداد نیز زیاد شده بود پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم لازم دانست که بسوى مکه رفته و شهر و مولد خود را که در اثر توطئه قریش شبانه از آنجا هجرت کرده بود تصرف کند. مدت سیزده سال پیغمبر صلى الله علیه و آله در شهر مکه مشرکین قریش را بتوحید و خدا پرستى دعوت کرده و نه تنها از این دعوت نتیجه‏اى حاصل نشده بود بلکه در ایذاء و آزار او هم نهایت کوشش را بعمل آورده بودند پس از هجرت بمدینه بطوریکه گذشت مشرکین مکه دائما با مسلمین در حال مبارزه و زد و خورد بودند. مسلمین مهاجر که بحال ترس و زبونى شبانه از مکه فرار کرده و بمدینه رو آورده بودند اکنون موقع آن رسیده است که با صولت و عظمت در رکاب پیغمبر صلى الله علیه و آله وارد مکه شوند . بعضى از مسلمین در اندیشه فرو رفته واز مآل کار خود بیمناک بودند ولى رسول خدا صلى الله علیه و آله آنها را بفتح و پیروزى بشارت مى‏داد زیرا وعده فتحى را که خداوند باو فرموده بود از این آیه استنباط میکرد: لقد صدق الله رسوله الرؤیا بالحق لتدخلن المسجد الحرام ان شاء الله امنین. (1) همچنین سوره نصر نیز که پیش از فتح مکه نازل شده بود بفتح مکه و اسلام آوردن مردم آن شهر دلالت داشت. هدف اصلى پیغمبر صلى الله علیه و آله این بود که فتح مکه باحترام خانه خدا که در آن شهر واقع است بدون جنگ و خونریزى انجام شود بدینجهت ابتداء اندیشه خود را در مورد حرکت بسوى مکه و زمان آن را از مسلمین پنهان مى‏داشت که مبادا این موضوع باطلاع قریش برسد و تنها کسى را که امین و راز دار خوددانسته و با او مشورت میکرد على علیه السلام بود ولى پس از مدتى چند نفر از اصحاب را نیز از این مطلب آگاه گردانید.یکى از مهاجرین بنام حاطب که در مکه اقوامى داشته و از مقصود پیغمبر با خبر شده بود نامه‏اى نوشته و آنرا بوسیله زنى بمکه فرستاد و قریش را از تصمیم پیغمبر آگاه نمود. خداوند تعالى رسول اکرم صلى الله علیه و آله را از ماجرا آگاه ساخت و آنحضرت على علیه السلام را با زبیر براى استرداد نامه بسوى آن زن فرستاد و آنها در راه باو رسیده و نامه را باز گرفتند. (2) رسول خدا صلى الله علیه و آله در اوائل رمضان سال هشتم هجرى با سپاهیان خود که از مهاجر و انصار تشکیل شده و بالغ بر دوازده هزار نفر بودند بقصد فتح مکه از مدینه خارج گردید . چون به نزدیکى‏هاى مکه رسید عباس بن عبد المطلب



خرید و دانلود تحقیق درباره فتح مکه


تحقیق درباره فتح مکه 13 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

فتح مکه در سال هشتم هجرى که سپاه اسلام پس از جنگهاى متعدد کوچک و بزرگ ورزیده و از نظر تعداد نیز زیاد شده بود پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم لازم دانست که بسوى مکه رفته و شهر و مولد خود را که در اثر توطئه قریش شبانه از آنجا هجرت کرده بود تصرف کند. مدت سیزده سال پیغمبر صلى الله علیه و آله در شهر مکه مشرکین قریش را بتوحید و خدا پرستى دعوت کرده و نه تنها از این دعوت نتیجه‏اى حاصل نشده بود بلکه در ایذاء و آزار او هم نهایت کوشش را بعمل آورده بودند پس از هجرت بمدینه بطوریکه گذشت مشرکین مکه دائما با مسلمین در حال مبارزه و زد و خورد بودند. مسلمین مهاجر که بحال ترس و زبونى شبانه از مکه فرار کرده و بمدینه رو آورده بودند اکنون موقع آن رسیده است که با صولت و عظمت در رکاب پیغمبر صلى الله علیه و آله وارد مکه شوند . بعضى از مسلمین در اندیشه فرو رفته واز مآل کار خود بیمناک بودند ولى رسول خدا صلى الله علیه و آله آنها را بفتح و پیروزى بشارت مى‏داد زیرا وعده فتحى را که خداوند باو فرموده بود از این آیه استنباط میکرد: لقد صدق الله رسوله الرؤیا بالحق لتدخلن المسجد الحرام ان شاء الله امنین. (1) همچنین سوره نصر نیز که پیش از فتح مکه نازل شده بود بفتح مکه و اسلام آوردن مردم آن شهر دلالت داشت. هدف اصلى پیغمبر صلى الله علیه و آله این بود که فتح مکه باحترام خانه خدا که در آن شهر واقع است بدون جنگ و خونریزى انجام شود بدینجهت ابتداء اندیشه خود را در مورد حرکت بسوى مکه و زمان آن را از مسلمین پنهان مى‏داشت که مبادا این موضوع باطلاع قریش برسد و تنها کسى را که امین و راز دار خوددانسته و با او مشورت میکرد على علیه السلام بود ولى پس از مدتى چند نفر از اصحاب را نیز از این مطلب آگاه گردانید.یکى از مهاجرین بنام حاطب که در مکه اقوامى داشته و از مقصود پیغمبر با خبر شده بود نامه‏اى نوشته و آنرا بوسیله زنى بمکه فرستاد و قریش را از تصمیم پیغمبر آگاه نمود. خداوند تعالى رسول اکرم صلى الله علیه و آله را از ماجرا آگاه ساخت و آنحضرت على علیه السلام را با زبیر براى استرداد نامه بسوى آن زن فرستاد و آنها در راه باو رسیده و نامه را باز گرفتند. (2) رسول خدا صلى الله علیه و آله در اوائل رمضان سال هشتم هجرى با سپاهیان خود که از مهاجر و انصار تشکیل شده و بالغ بر دوازده هزار نفر بودند بقصد فتح مکه از مدینه خارج گردید . چون به نزدیکى‏هاى مکه رسید عباس بن عبد المطلب



خرید و دانلود تحقیق درباره فتح مکه 13 ص


تحقیق در مورد سوره فتح آیه 8 تا 11

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 14 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا (8) لتؤمنوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه و تسبحوه بکرة و اصیلا (9) ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث على نفسه و من اوفى بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجرا عظیما (10) سیقول لک المخلفون من الاعراب شغلتنا اموالنا و اهلونا فاستغفر لنا یقولون بالسنتهم ما لیس فى قلوبهم قل فمن یملک لکم من الله شیئا ان اراد بکم ضرا او اراد بکم نفعا بل کان الله بما تعملون خبیرا (11)

انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا: این آیه در سوره احزاب هم با همین عبارت اضافه‏اى وجود دارد.آنجا مى‏فرماید: یا ایها النبى انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا: اى پیامبر، ما تو را فرستاده‏ایم گواه بر مردم و گواه بر امت.«شاهد»و«شهید»معنى حضور را مى‏دهد.در زبان عربى به‏«گواه‏»از آن جهت‏«شاهد»مى‏گویند که کسى حق دارد در مورد واقعه‏اى گواهى بدهد که در آن واقعه حاضر باشد،یعنى انسان در مورد واقعه‏اى که در آن حضور دارد و احساس مى‏کند و بالعیان آن را مى‏بیند حق دارد شهادت بدهد.این مساله‏اى است در باب‏«قضاء»(قضاوت)،مى‏گویند شهادت به علم جایز نیست،شهادت به عین و به حس جایز است،یعنى اگر شما چیزى را یقین دارید و شک ندارید ولى ندیده‏اید،مثلا یقین دارید العیاذ بالله زید همسایه شما شراب مى‏خورد،از صد احتمال یک احتمال هم نمى‏دهید که شراب نخورد،یعنى هیچ احتمال اینکه بتوانید توجیه هم بکنید نمى‏دهید،یقین دارید شراب مى‏خورد،اما به چشم خودتان ندیده‏اید،یقین دارید که فلان مرد و زن زنا کرده‏اند ولى به چشم خود ندیده‏اید،حق ندارید که این را شهادت بدهید بگویید فلانى زنا کرده یا فلانى شراب خورده است،و اگر شهادت بدهید و قاضى از شما بپرسد که این را که تو شهادت مى‏دهى دیده‏اى یا ندیده‏اى،و شما بگویید من ندیده‏ام ولى یقین دارم،اگر شما عادلترین عادلهاى عالم هم باشید، اعدل عدول هم باشید، سلمان فارسى هم باشید قاضى حق ندارد بر این گونه شهادت ترتیب اثر بدهد. حدیثى هست، حضرت صادق علیه السلام فرمودند(با دستشان اشاره کردند):«على مثل ضوء الشمس‏»مثل اینکه نور خورشید را مى‏بینى،فقط اگر این طور باشد شهادت بده،غیر از این نه.به همین جهت براى آنچه که ما در فارسى مى‏گوییم‏«گواه‏»در زبان عربى کلمه‏«شاهد»به کار مى‏برند،یعنى حاضر،یعنى آن کسى که حاضر واقعه بوده نه آن کسى که عالم به واقعه است،چون غایب از واقعه هم گاهى عالم به واقعه مى‏شود،ولى کافى نیست.علم به واقعه ولى عن غیاب کافى نیست،حضور آن واقعه و شهود آن لازم است.

یکى از نکات مهم و معارف بزرگ قرآن این مساله است که پیغمبر اکرم و به تعبیر قرآن گروهى از مؤمنین-که آن گروهى از مؤمنین این گونه جز اینکه در مقام عصمت باشند کس دیگر نمى‏تواند باشد-[شاهد امت هستند].خدا پیغمبر را«شاهد امت‏»نامیده است،شاهدى که در دنیا تحمل شهادت مى‏کند و در آخرت اداى شهادت،یعنى او حاضر و ناظر به افعال و اعمال امت است.همین طور که ما مى‏گوییم ملکین رقیب و عتید ناظر و شاهد اعمال ما هستند،همیشه پیغمبر یک امت‏شاهد و ناظر بر اعمال امت است،و این است که در مساله امامت گفته مى‏شود که شان اصلى امام این نیست که در میان مردم ظاهر باشد و حکومت در دست داشته باشد که اگر این شان را از او گرفته باشند دیگر امام نباشد و از امامت‏خلع شده باشد،نه،شان اصلى که از آن این شان نتیجه مى‏شود[این است که امام شاهد امت است]یعنى با وجود کسى که در باطن و از نظر باطن شاهد بر همه امت است دیگر نوبت به کسى که مثل همه افراد امت است و مثل افراد دیگر امت‏خطا کار است نمى‏رسد که او خلافت و حکومت را در دست بگیرد.

این است که قرآن در آن آیه مى‏فرماید: یا ایها النبى انا ارسلناک شاهدا ما شما را فرستاده‏ایم به عنوان شاهد و به عنوان گواه امت.این مساله عرض اعمال-که خودش مساله‏اى است که بر پیغمبر یا امام عرض اعمال مى‏شود-همان مفهوم‏«شهادت‏»را مى‏رساند،که در آن آیه مى‏فرماید: و قل اعملوا فسیرى الله عملکم و رسوله و المؤمنون و ستردون الى عالم الغیب و الشهادة. این که بعد مى‏فرماید: و ستردون الى عالم الغیب و الشهادة یعنى خیال نکنید این شهادت براى این است که العیاذ بالله خدا نمى‏داند،شاهدها باید بیایند به اطلاع او برسانند[و او]قاضى این گونه است،این روى آن نظام نیست،این شاهدها هستند و تازه بازگردانده مى‏شوید به کسى که خودش عالم بر غیب و بر شهادت و بر همه چیز است و اعلم است از خود شما و از خود شاهدها بر این مطلب.

انا ارسلناک شاهدا .پس یک شان از شؤون مقام رسالت‏شهادت است،تحمل شهادت در دنیا و اداى شهادت در آخرت. و مبشرا و نذیرا .شان دیگر تبشیر است و شان دیگر انذار.همیشه پیغمبران مردم را در حال حرکت و در جریان مى‏بینند،یعنى انسان خواه ناخواه این طور است.انسان هیچ وقت‏ساکن نیست،همیشه در حرکت است،منتها در چه راهى و به کدام سو در حرکت است؟پیامبران مبشر و منذر هستند،یعنى راه را ارائه مى‏دهند و بشارت و نوید مى‏دهند که اگر از این راه بروى به چه فتح و سعادت و کمالى نائل مى‏شوى و اگر از آن راه و آن راه بروى به چه بدبختى و شقاوتى نائل مى‏شوى.

حدیثى هست که پیغمبر اکرم با اصحاب نشسته بودند،چند خط از نقطه‏اى به نقطه‏اى رسم کردند،بعد اشاره به خط وسط که خط راست بود کردند و فرمودند این راه من است(صراط مستقیم)و بقیه راهها راههاى من نیست،یعنى انسان همیشه در حال حرکت است،منتها یک وقت راه راست را به سوى مقصد در پیش مى‏گیرد و یک وقت از راههاى کج مى‏رود،و پیغمبران آمده‏اند که مبشر به راه راست باشند.

اینجا عمل خاصى از پیغمبر اکرم صورت گرفته که مساله مبشر بودن و منذر بودن پیغمبر را خیلى خوب مجسم مى‏کند،مخصوصا منذر بودن.در سالهاى اول بعثت رسول اکرم بعد از نزول آیه و انذر عشیرتک الاقربین (خویشاوندان نزدیک را باید انذار کنى)دو واقعه رخ داده است،یکى انذار نزدیکان خیلى نزدیک،یعنى بنى هاشم و بنى عبد المطلب که این در خانه خود حضرت صورت گرفته،که عده‏اى را-که 39 یا 40 نفر بودند،عموهاى حضرت،عمو زادگان، عمه زادگان،اینهایى که خیلى نزدیک بودند-دعوت کردند،آن داستان معروف که امیر المؤمنین طفل بودند و[پیغمبر اکرم]دستور دادند که آبگوشتى براى اینها بپزند و ایشان آماده کردند،و بعد ابو لهب چه گفت و...

یک جریان دیگر هست که انذار اقربین کمى از اینها دورتر است-که بعد از آن واقعه صورت گرفته-یعنى همه قریش،چون همه قریش اقرباى پیغمبر بودند.خود پیغمبر از قبیله قریش بود یعنى بنى هاشم تیره‏اى از قریش بودند.پیغمبر اکرم رفتند بالاى یکى از کوههاى اطراف مکه و فریاد کردند ایها الناس جمع شوید،مطلب مهمى را مى‏خواهم با شما در میان بگذارم.



خرید و دانلود تحقیق در مورد سوره فتح آیه 8 تا 11