لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
علت عقب ماندگی علمی و فرهنگی مسلمانان چیست؟ اگر عدم پایبندی به اصول اسلامی است، چرا غرب دچار عقب ماندگی نشده است؟
در ابتدا یاد آوری این نکته ضروری است که دین ناب به ویژه دین ناب محمدی (ص) نه تنها مانع از پیشرفت نیست بلکه رشد همه جانبه انسان را عهده دار است. زیرا نفس دین که برنامه ای کامل برای زندگی بشر است هم از رشد و تکامل بشری سخن می گوید و هم او را به فراگیری علم ودانش و کار و تلاش تشویق می کند و هرگز نمی توان عامل عقب ماندگی علمی و فرهنگی امتی را در داشتن برنامه ای منسجم و کامل دانست. از این رو پیشینه تمدن مسلمانان در طی قرن های متمادی، نشان می دهد نه تنها دین موجب عقب ماندگی نیست بلکه اعتقاد به دین در کنار عمل به آن سبب درجات بالائی از پیشرفت و رشد می شود. علل عقب ماندگی مسلمانان را می توان در موارد زیر خلاصه کرد: 1) بی تردید اگر مسلمانان از تعالیم وحی فاصله نمی گرفتند، و قوام سیاسی و وحدت اجتماعی خود را حفظ می کردند، هم اکنون نیز می توانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند؛ زیرا هم اکنون نیز اگر به جای درگیری های بیهوده و اتلاف منابع خود به وحدت بیندیشند، به قدرتی بزرگ با امکاناتی وسیع در جهان تبدیل می شوند و در پرتو برنامه ها و استفاده از استعدادها، از نظر فن آوری نیز به قدرتی قابل اعتماد مبدل می شدند و از نظر فرهنگی رتبه ای عالی کسب می کردند. 2) گرچه اصل دین جامع است اما متأسفانه برداشت های غیر کارشناسانه از دین همانند برداشت های غلط از زهد، دنیا، دعا، انتظار و ... موجب عقب ماندگی شده است وگرنه همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب موجب پیشرفت شده است. البته باید اعتراف کرد که رواج اندیشه های صوفی گرانه و برخی انحرافات دیگر - که معلول التقاط است - نقش مؤثری در عقب ماندگی مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است و از نظر فرهنگی هم خسارت های خاص خود را به دنبال داشته اند. 3) مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایت های دینی، مسیر رشد را پیمودند و بر اثر انحراف از دین و آلودگی به مفاسد، دنیا پرستی، سستی و کاهلی، به انحطاط و عقب ماندگی گرائیدند. 4) سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگ های داخلی و جانشین ساختن شعارهای استعماری همچون ناسیونالیسم، پان عربیسم و به جای تکیه بر اصول گرائی و اتحاد بین الملل اسلامی، شعارهایی که جز عقب ماندگی فرهنگی و علمی و ... ارمغان دیگری ندارند. 5) هجوم بیگانگان و استعمارگران و تلاش آنها برای عقب نگاه داشتن کشورهای جهان سوم برای استثمار منابع انسانی و طبیعی و تداوم سلطه غرب بر این کشورها، و به غارت رفتن سرمایه های ملی و آتش سوزی کتابخانه های بزرگ اسلامی. 6) وجود نظام سیاسی فاسد و استبدادی که به جای همت در جهت رشدو پیشرفت مسلمانان فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینه های عمومی مسلمانان در جهت خوش گذرانی و ... بودند، وجود این نظام ها و حاکمان فاسد خود ناشی از انحرافات سیاسی صدر اسلام پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و انحرافات اعتقادی و اجتماعی بعد از آن بود، این نظام های سیاسی، در شخصیت و منش انسان ها و فرهنگ این جوامع نیز آثار زیانباری داشتند. 7) تنها مسلمانان و کشورهای اسلامی به این گرفتاری مبتلا نیستند، بلکه کشورهای غیر اسلامی و سکولار نیز در فقر مطلق یا نسبی باقی مانده اند. 8) اندیشه و تمدن اسلامی امروزه جانمایه نیرومندی را برای احیاء دارد در حالی که تمدن غرب به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوال پذیری شده است، و هم اکنون نیز اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند رعایت نکات زیر ضروری است: 1- بالا بردن سطح شناخت و بینش های دینی درهمه ابعاد آن 2- تقویت روح ایمان، تقوا، استواری در دین و مبارزه با تهاجم فرهنگی و همه کژی ها 3- ارتقای دانش و سطح علمی 4- ارتباط وثیق و همدلی در سطح بین الملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه 5- از میان برداشتن نظام های فاسد 6- تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامی 7- اعتماد به نفس و دوری از خود باختگی اما عوامل پیشرفت غرب: کشورهای غربی هرگز بعد از کنار گذاشتن دین به این همه رشد و ... دست نیافته اند، بلکه عوامل بسیاری می تواند موجب پیشرفت شود که اساسی ترین آنها تلاش و فعالیت در جهت شناخت سنن و قوانین حاکم بر جهان هستی و استفاده درست از امکانات می باشد که خداوند در اختیار بشر نهاده است. علت پیشرفت غرب هرگز دین گریزی نبوده؛ بلکه در آنجا خرافات در لباس دین آنان را به عقب ماندگی وا می داشت و پشت پا زدن به آنها نقش مانع زدائی در جهت رشد و ترقی را ایفا نمود. لذا پیشرفت علمی صنعتی غرب مرهون عوامل بسیاری است که به برخی از آنها اشاره می شود: 1) آشنائی غربی ها با تمدن اسلامی و شرقی در طول جنگهای صلیبی و نیز مسافرت های جهانگردان (مانند مارکو پولو) 2) رنسانس فکری در اروپا (با توجه به مجموعه عواملی که این تحول فکری را ایجاد کرد) و مبارزه با خرافات و عقاید موهومی که در بین مردم آن دیار رایج بود. 3) کنار گذاشتن کلیسا از اداره امور جامعه و به وجود آوردن نهادهای جدیدی برای اداره آن 4) به فرموده سید جمال الدین اسد آبادی، آنجا (غرب) اسلام هست، مسلمان نیست؛ و اینجا مسلمان هست، اما اسلام نیست.(حضرت آیت الله جوادی آملی در ضمن درسهای خارج فقه فرمودند: مقصود وی یقینا عمل نمودن به آموزه های اسلامی از قبیل وجدان کاری، ساده زیستی دانشمندان، انضباط کاری و اقتصادی و مدیریت اجتماعی که از جمله عوامل آن گرامی داشتن و ارج نهادن به دانشمندان است ولو اینکه در جهت مادی و احیانا در کارهای ناشایسته از داده های علمی یا دانشمندان استفاده می کنند.) یعنی پیشرفت غرب الهام گرفته از قانون های اجرا شده در اسلام در آن سرزمین است. گفتنی است اروپا در قرون وسطی غرق در تاریکی جهل و خرافه ها بود. ارباب کلیسا با تلقین بعضی از عقاید موهوم، اجازه رشد علم و دانش را نمی داد، در حالی که در همان قرون دانشمندان اروپائی تحت تأثیر تمدن اسلامی قرار داشتند که تا قلب اروپا پیش رفته بود (آندلس یا اسپانیای امروزی و شبه جزیره بالکان) و ... خواهان تحول اروپا و نگرش جدید به علم و دانش شده بودند. ارباب کلیسا با تفتیش عقاید حتی اظهار نظر درباره پدیده های جهان را گمراهی تلقی می کردند چنان که گالیله در همین رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همین دلیل محکوم گردیدند. این در حالی بود که مراکز علمی جهان اسلام در آن زمان محل فراگیری دانش و ساخت ابزارهای دقیق (مانند ساعت و لوازم جراحی و ...) بود و ده ها دانش پژوه اروپائی در این مراکز مشغول به تحصیل بودند. تعالیم اسلامی همگان را به عمل و دانش و تفکر در آفرینش دعوت می کرد و آیات قرآنی، خود پیشگام در بیان حقایق هستی و چگونگی رخدادهای آن بود. در همین شرایط اروپا تحت تأثیر قرار گرفت و خیزشی علمی در آن سامان شکل داده شد؛ برای اثبات این اعدا می توانید به کتاب های «تمدن اسلام و غرب» نوشته گوستاو لوبون فرانسوی و «تاریخ تمدن» نوشته ویل دورانت و دهها اثر دیگر مراجعه کنید. گفتنی است غرب هیج گاه به طور عام و گسترده منکر ماوراء الطبیعه نبوده و اکنون نیز نیست. بیشتر یاهمه دانشمندان اروپا - که از قرن شانزده به بعد پایه گذاران پیشرفت علمی در اروپا بوده اند - معتقد به خدا و ادیان الهی بوده اند. 5) در کشورهای پیشرفته نیز به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسی به ارقام بالائی از رشد اقتصادی، رفاه همگانی تحقق نیافته است و به طور معمول گروه خاصی از ره آورد توسعه بهره می گیرند. برای آگاهی بیشتر ر.ک: 1- علل پیشرفت و انحطاط مسلمین، زینالعابدین قربانی 2- علل ضعف و انحطاط مسلمین در اندیشههای سیاسی و آرای اصلاحی، سید جمالالدین اسدآبادی، احمد موثق 3- آمریکا پیشتاز انحطاط، روژه گاردی، ترجمه: قاسم منصوری 4- علل انحطاط تمدنها، قانع عزیزآبادی 5- ریشههای ضعف و عقبماندگی مسلمانان، رجبی 6- رمز عقبماندگی ما، امیر شکیب ارسلان، ترجمه: محمد باقرانصاری 7-
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
مقدمه:
نگاهی گذرا به وضعیت اسفناک فرهنگی جامعه،به روشنی مؤید آن است که برخی از سر سپردگان فرهنگ بی گانه پا را از بی بندوباری اخلاقی فراتر نهاده وتظاهر عمدی به فساد اخلاقی و خشونت را جای گزین آن ساخته اند.
با عنایت بی اینکه عمده گرایش های ضد فرهنگی از ضعف مبانی دینی و اعتقادی نشأت می گیرد و غالب دختران و پسرانی که قربانیان فرهنگ بی گانه می شوند ،با دین ، بیگانه هستند،باید راهکاری اندیشید که محتوای آن معطوف به صیغه دینی بوده است و در عین حال به زبان و قالب جدیدی عرضه شود تا نسل جوان را به خود جذب وجلب کند.
در شجره طیبه دین ، نماز جایگاه والا و بی نظیری دارد و تعابیری همچون ستون دین بیانگر اوج اهمیت و عظمت نماز است.
در قرآن کریم از نماز به مثابه عامل باز دارنده زشتی ها و فسادها،تعبیر شده است.
امروز قشر عظیمی از جوانان و نوجوانان که در بدنه آموزش و پرورش،تحت تعلیم و تربیت قرار دارند ،مایلند ازآثار و برکات نماز وجایگاه آن در زندگیشان آگاه شوند و مربیان و مشاوران و فرهنگیان گرانمایه نیز در تدارک شیوه هایی برای ترغیب بیشتر این نسل به نماز و معنویت می باشند.
نماز و نیازهای جوان:
اکنون پس از این مقدمه به این موضوع که نماز متقابلا نیازهای جوان می پزدازیم تا انشاءالله در آخر برخی راه کرد های جذب جوان به نماز دست یابیم.
چنانچه از دریچه نیازهای نسل جوان به نماز بنگریم،می توانیم ابتدا مهمترین نیاز های این نسل را تعریف نموده وسپس به این مطلب به پردازیم که نماز چگونه به آنها پاسخ می دهد.
اگر جوانان بدانند که نماز ،چگونه به نیازهای آنان پاسخ می دهد،با دلبستگی بیشتری ،این فرضیه را انجام می دهند.
بخشی از مهمترین احتیاجات اساسی جوانان ابارتند از:
1-((نیاز به خلوت))-انسان در خلال فعالیت ها وتلاشهایش،نیاز به فرصتی برای خلوت با خویش دارد تا “خود“ را بیابد وتمدد جسم وجانش را تأمین کندوتوان جدیدی کسب کندوبه تداوم زندگیاش با نشاط و شور بیشتری بپردازد
جوان بیش از سایرین به این امر،نیاز احساس می کند.
نماز،خلوتگه رازی است که نه تنها به جوان چنین فرصتی می بخشد تابه معنای هستی خویش بیاندیشد،بلکه علاوه برآن ،نمازؤزمان نییایش وراز گفتن با معبود است که به“نیاز به خلوت“وی،جهت می بخشد.چنین خلوت پر بار روح بخشی است که به سایر بخشهای زندگی ،نیرو و انگیزه می دهد.
2-((نیاز به ارتباط با جهان هستی))-انسان به ویژه جوان،علاقه مند است،نسبت خویش و جهان هستی را بداند و آن را تعریف و تبیین کند وبه تبع آن،انس و الفت با مجموعه هستی برایش حاصل شود.
احساس همدلی و همدردی وهم صحبتی با جهان بیرون از وجود آدمی،جوان را ارضا می کند.در غیر این صورت ، احساس غربت و گم گشتگی وتنهایی درونش را می فشارد و او را آزاز می دهد.
نماز،چنین احساسی به وی می بخشد که او،بخش کوچکی از قلمرو هستی است و تمام هستی و آنچه در زمین و آسمانهاست،به تسبیح خداوند مشغولند،لذا از یک سوی،احساس ارتباط و همنوایی با کل جهان در او ایجاد و تقویت
می شود و از سوی دیگر جهان هستی،جهانی خاموش،وامانده،رها شده نیست بلکه جهانی زنده،گویا و حساس که مخلوق پروردگار می باشد.
3-((نیاز به تبیین غایب زندگی))-جوانان،بارها وبارها به“چرایی زندگی“می اندیشند ودر تلاشند تا پاسخی مناسب و اقناع کننده برای خویش بیابند.و این واقعیت را نیز راباور دارند که“چگونگی زندگی“از“چرایی زندگی“بر می خیزد
یعنی آنان که می دانند“چرا“ باید زندگی کنند،قادرند با هر “چگونه“ای زندگی کنند.
سرمایه های مورد نیاز برای تجارت با خدا،یکی“ایمان“و دیگری“تلاش در راه او است“.از این روی می توان رابطه نماز و ایمان را تعیین نمود.
4 –((نیاز به بینش نوین))-جوان،در پی دست یافتن به بینشی پویا، متحول وجدید نسبت به زندگی بوده و برای دستیابی به آن هر تلاشی را پذیرا می شود، لذا اگر در مسیر زندگیش با رویکردی اینچنین مواجه شود،به طور منطقی
آن را می پذیرد و درونی می سازد از جمله عوامل مهمی که در بینش نسل جوان،چنین تحولی به وجود می آورد ،راز نیاز با خدا،نیایش با او واحساس رضایت از همدلی و همدمی با قادر متعال می باشد.
در حقیقت،با نماز است که چهره دنیا ،هستی،مشکلات و زندگی در نظر ما تغییر می یابد،زیرا که رویکرد ما تغییر پیدا می کند.آنچه که بدهی است،صورت مسایل و مشکلات موجود می باشدکه ماهیت آن ها تغییری نمی کنند ولی اساس تغییر در نگرش ما ایجاد می شود.
5-((نیاز به خویشتنداری))-برد باری وتحمل مشکلات از ویژگی های مهم اخلاقی است که در پرتو ممارست و تکرار برای آدمی فراهم می شود و معمولا در کلام معصوم(ع) از سه نوع صبر و بردباری سخن به میان می آید،صبر در برابر طاعت (نعمت های الهی)،صبر در برابر مصیبت و صبر در برابر معصیت که سومی را بر دو مورد اولی از لحاظ ارزش ترجیح داده اند.جوان برای نیل به کمالات روحی که آرمان و آرزوی مهم اوست ، نیاز وافری به صبر و خویشتنداری احساس می کند که عمدتا” چنین نیرویی در پرتو نماز و رابطه با خدا حاصل می شود . زمانی که در نماز به ذکر آیه شریفه((ایاک نعبد و ایاک نستعین))مشغولیم به مصداق این آیه ،((فقط او را می پرستیم و فقط از او یاری می جوییم)) این امر هم جنبه تلقینی دارد و نیروی ایمان را در پرتو تلقین،تقویت می کند و هم جنبه شناختی و معرفتی دارد ، یعنی در عمل نیز به هیچ نیرویی جز خدا اتکا نداشته و نداریم و از کسی جز او در عمل کمک نمی خواهیم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
نسخه فرهنگی امنیت ملی
خبرگزاری فارس: مقاله پیش رو سعی دارد با روشی استراتژیک زاویه جدیدی از امنیت ملی کشور را مورد بازخوانی قرار دهد. از دیدگاه مؤلف ، مواجهه با تهدیدات فرهنگی مستلزم تغییر ساختار نظام امنیت ملی و نگاهی مجدد به جایگاه فرهنگ در این ساختار می باشد.
بررسی چالشهای گذشته ، حال و آینده ، در هنگام مطالعه مقوله امنیت ملی جمهوی اسلامی همواره حائز اهمیت بسیار بوده است. مقاله پیش رو سعی دارد با روشی استراتژیک زاویه جدیدی از امنیت ملی کشور را مورد بازخوانی قرار دهد. از دیدگاه مؤلف ، مواجهه با تهدیدات فرهنگی مستلزم تغییر ساختار نظام امنیت ملی و نگاهی مجدد به جایگاه فرهنگ در این ساختار می باشد.توجه شما را به مطالعه این رویکرد نوین جلب می کنیم . امنیت، در لغت به حالت فراغت از هرگونه تهدید یا حمله و آمادگی جهت رویارویی با آنها اطلاق میشود.[1] معمولاً در علوم سیاسی و حقوق، امنیت به پنج بخش: امنیت فردی، اجتماعی، ملی، بینالمللی و امنیت جمعی (Colective Security) تقسیم میشود. امنیت ملی، که در این گفتار به آن خواهیم پرداخت به حالتی اطلاق میشود که در آن هر ملتی فارغ از تهدیدٍ تعرض به تمام یا بخشی از جمعیت، دارایی، یا خاک خود به سر میبرد. [2] از این منظر، بررسی ساختار امنیت ملی یکی از موضوعات بینرشتهای[3] به شمار میرود که تاکنون در کشورمان تحقیقات قابل توجهای درباره آن صورت نگرفته است. بدون تردید، ایران، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مستمراً با چالشها و تهدیدات مخاطرهآمیز مواجه بوده و از این لحاظ، همواره تعریف و تامین امنیت ملی، موضوعی حائز اهمیت در نظر گرفته شده است. واقعیت تلخ آن است که، تاکنون در مجامع داخلی هیچ تعریفی از امنیت ملی که مورد توافق همگان باشد، ارائه نشده و طی این سالها، عمدتاً این مقوله در چارچوب ملاحظات نظامی و انتظامی مورد توجه بوده است. این در حالی است که مطمئناً میتوان تعریفهای دقیقی با در نظر گرفتن ابعاد امنیت ملی از آن ارائه کرد به نحوی که تمرکز مسئولیت حراست از امنیت کشور، صرفاً بر روی نیروهای نظامی و امنیتی قرار نگیرد. به عبارت دیگر، باید تعریفی از امنیت ملی ارائه کرد که سهم اندیشه و فرهنگ در آن به صورت دقیق مشخص شده باشد. البته تلاشهایی از این دست در برخی کشورهای توسعه یافته جهت ارائه تعریفی جامع از امنیت انجام پذیرفته است. برای مثال، دانشکده دفاع ملی کانادا امنیت ملی را چنین تعریف میکند: «امنیت ملی، حفاظت از شیوه پذیرفته شده زندگی مردم است که با نیازها و آرمانهای مشروع دیگران نیز سازگار میباشد. امنیت، شامل فارغبودن از حمله نظامی یا فشار، آزادی از انهدام داخلی و رهایی از زوال ارزشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که برای نحوه زندگی، اساسی است.» [4] اما درخصوص انقلاب اسلامی باید گفت این حرکت که تحقیقاً بیشتر یک انقلاب فرهنگی است، همواره از همین زاویه فکری ـ فرهنگی نیز مورد تهدید واقع شده است. این تهدید به ویژه پس از پایان جنگ تحمیلی روند فزایندهای به خود گرفته است. همچنین شواهد گویای این مهم است که انقلاب اسلامی در دهه آینده و به ویژه با ظهور نسلهای جدید، با چالشهای فکری ـ فرهنگی جـّدیتری مواجه خواهد بود که این وضعیت صرفنظر از تأثیر پروسه ارتباطات و اطلاعات جهانی بر آن، عمدتاً با مقاصد شیطنتآمیز، از سوی شبکههای مخالف خارجی و داخلی طرحریزی گردیده است. بنابراین میتوان تعریف تازهای از طرح امنیت ملی ارائه کرد که شامل موقعیت خاص کشورمان نیز باشد: طرحی که منابع و امکانات مادی و معنوی کشور را به منظور حفظ، حراست و ترویج منافع ملی، ارزشهای انقلاب اسلامی و فرهنگ ملی و دینی، بسیج و سازماندهی میکند. طبعاً این طرح باید مبتنی بر اصولی روشن و مجابکننده باشد تا بتواند به مثابه نیرویی هدایتکننده در بخشهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی کشور، عمل کند. هنگامی که این اصول شناخته شدند، باید از آنها نه تنها در جهت مشخصکردن اولویتهای منافع ملی، بلکه علاوه بر آن همچون شیوهای جهت تصمیمگیری درخصوص چگونگی حفاظت از این منافع در برابر تهدیدات معین نیز بهره جست. هدف از طراحی شیوه مذکور، انضباط و قدرت بخشیدن به این تصمیم است که در جمهوری اسلامی، چگونه، کجا و تحت چه شرایطی باید امکانات مختلف را به کار بست؟ این کوتاه نوشته، بدون انگیزه سنجش قدرت ملی در حوزه فرهنگ و با پیشفرض قراردادن اولویتمندبودن این دیدگاه در امنیت ملی کشور، درصدد نگاهی راهبردی به امنیت ملی از زاویه فرهنگ است. 1. علل بیسهمماندن فرهنگ در امنیت ملی: به نظر میرسد، در کشور ما تاکنون مفهوم امنیت ملی با تحولات جهانی رشد نیافته و همچنان در قالب رویکردهای سنتـّی مطرح میشود. وقتی سخن از دانش امنیت ملی به میان میآید، تصور بر این است که باید آن را صرفاً در مراکز و دانشکدههای نظامی و امنیتی جستجو کرد. متاسفانه در مراکز تصمیمگیری فرهنگی و حتی مجامع عالی امنیتی، نگاه فرهنگی به امنیت از جایگاهی شایستهای در ساختار نظام امنیت ملی کشور برخوردار نیست. صرفنظر از این واقعیت تماس و برخورد غیرفرهنگی با مقولههای فرهنگی، موضوعی است که همواره کشور ما را در برابر تهدیداتی از این نوع آسیبپذیر ساخته است. این معضل علاوه بر فقدان اعتقاد به وجود تهدید جدی فرهنگی، در فرضی خوشبینانه، به خلأ برآورد ملی از تهدیدات و خطرات فرهنگی باز میگردد. بنابراین، باید پذیرفت که فرایند تصمیمگیری و تصمیمسازی در این زاویه، میبایست با نگاهی کاملاً تخصصی توام باشد و قطعاً نمیتوان با فرمولها یا نسخههای نظامی و امنیتی ]به معنای متعارف در ایران[ با تهدیدات فرهنگی مقابلهای مؤثر کرد. بر این اساس، شش ضعف اساسی ذیل در حوزه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، قابل توجه میباشد: 1- فقدان اعتقاد به وجود تهدید امنیتی جدید از زاویه فرهنگی (فقدان درک دقیق از مفهوم و مراتب تهاجم فرهنگی) 2- عدم توجه به فرهنگ در تعریف امنیت ملی به جهت رشد نامتوازن این مفهوم همگام با تحولات جهانی. 3 - فقدان برآورد ملی از مخاطرات و ترسیم ابعاد و دامنه تهدیدات فرهنگی. 4-عدم مواجهه تخصصی با مقولات فرهنگی در حوزه امنیت ملی (جمعآوری اطلاعات، پردازش، تئوریسازی، تعیین استراتژی، تاکتیک، برنامه و اجراء). 5- فقدان قدرت و اقتدار در متولیان و هماهنگکنندهگان فعال امور فرهنگی. 6- عدم گسترش دانش امنیت بیرون از دایره عناصر نظامی و امنیتی (فقدان مشارکتپذیری در تامین امنیت ملی). 2. لزوم برخورداری از دانش عملیاتی استراتژیک [5] بیتردید امروزه در فضای انقلاب اطلاعاتی، امنیت ملی رابطه تنگاتنگی با فناوری اطلاعات دارد. دارندگان این فناوری، در صورتیکه از دانش عملیاتی استراتژیک نیز برخوردار باشند، همواره از قدرت برتر در تأمین امنیت ملی بهرهمند میشوند. تصمیمگیرندگان و سیاستگذاران، پس از تعریف دقیق دامنه امنیت ملی، اطلاعات و دادهها را جهت تصمیمگیری و اقدام، سازماندهی و تنظیم میکنند. [6] نباید فراموش کرد که این مرحله، یعنی ورود و سازماندهی اطلاعات یک عملیات رشتهای و بعضاً بینرشتهای است که میبایست کاملاً در فضای تخصصیِ مرتبط با آن انجام گیرد؛ چرا که در غیر این صورت اطلاعات و دادهها فاقد ارزش خواهند بود. پس از این مرحله، نوبت به پردازش اطلاعات میرسد. این پردازش، محور تعیینکنندهای در مراحل پیشینی برای اتخاذ یک تصمیم صحیح و به موقع قلمداد میشود. معمولاً پردازش سطحی و کمعمق که از جامعنگری نیز بیبهره
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
پیچیدگی های جنگ نرم و فرهنگی
/
در جنگ های جدید ابزارهای فناوری و ابزارهای ارتباطی و الکترونیکی و رسانه ها برای عملیات روانی علیه مردم به کار می رود و هدف دشمن کاهش آستانه تحمل ملی و کاهش پایداری مردم است.
سطوح تهدید تغییر جدی کرده است. تهدید، عنصر ثابتی نیست و شکل تهدید، با تغییرات فناوری تغییر یافته است. امروزه صورت جنگ ها از نبردهای رودررو به نبردهای اطلاعاتی و روانی و جنگ های نرم تبدیل شده است. در جنگ نرم، دشمنان به آرامی از داخل جبهه خودی ، مقاومت مردم را کاهش داده است و با ایجاد ترس و دلهره و تغییر در ارزش ها و باورها،روحیه مردم را برای پایداری و ایستادگی ضعیف می کند.
امروزه برای مقابله با تهدیدات جدید باید دانایی را افزایش داد و افزایش دانایی ، توانایی ما را افزایش می دهد.
در جهان امروز، علاوه بر استفاده از سخت افزارهای نظامی گرایش دشمنان به سوی عملیات اقتصادی، فرهنگی و روانی سوق یافته و تهدیدات جدید دشمن حمله به ساختارهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و روانی کشور و مردم است. خطر تهدیدات ناشناخته به نحوی است که لازم است هر یک از ما دانش خود را در شناخت تهدیدات جدید افزایش دهیم تا با توسعه ادبیات پدافند غیرعامل بتوانیم برای حفظ خود، خانواده و جامعه مان تلاش کنیم.
یادمان باشد برنامه های دفاع غیرعامل، بدون بهره گیری از سلاح برای کاهش آسیب پذیری ما و افزایش پایداری در مقابل دشمن خارجی برنامه ریزی می شود و مردم به عنوان کسانی که امروزه هدف غیرمستقیم تهدیدات خارجی هستند، لازم است با ابعاد گوناگون پدافند غیر عامل آشنا شوند.
امنیت از مفاهیم آشناست که به معنای حفاظت در مقابل خطرات و داشتن احساس ایمنی خاطر است. حفظ خود و رهایی از ترس به خطر افتادن جان مردم و ترس از به خطر افتادن استقلال کشور، امنیت معنا می شود.
پس امنیت شامل همه ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، زیست محیطی، روانی، فردی و اجتماعی می شود و به خطر افتادن امنیت سیاسی، فرهنگی اقتصادی کشور از طریق حفاظت در مقابل تهدیدات عینی و ذهنی و روانی دشمن است. تهدید سخت از طریق به کار بردن ابزار جنگی و نظامی برای تحمیل اراده به دیگران انجام می شود. تهدیدات نرم نیز وجود دارد که معمولاً دشمنان با استفاده از ابزار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برای ایجاد رعب در مردم و به وجود آمدن شرایط بحران و نگرانی های اجتماعی، سیاسی و در خطر قرار دادن ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشور آن را در دستور کار خود قرار می دهند تا همین مساله به آرامی و نرمی در مردم نوعی میل به عدم دفاع و ایستادگی را به وجود آورد و دقیقاً نوعی عملیات روانی بدون استفاده از سلاح صورت می گیرد.
بحران هویت، بحران مشروعیت، بحران مشارکت، بحران نفوذ، بحران اقتدار و بحران توسعه از جمله بحران ها و آسیب هایی است که می تواند کشورها را مورد تهدید قرار دهد و اگر به آن رسیدگی نشود مورد بهره گیری دشمن قرار می گیرد. در جهان امروز برای دفاع، لازم است به آسیب ها و بحران های سیاسی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی توجه کرد تا این گونه مسائل مورد سوء استفاده دشمنان قرار نگیرد. هر حرکتی که روحیه یک ملت را هدف گیرد آن را تهدید نرم یا جنگ نرم می گویند. مردان سیاست می گویند که بزرگ ترین کار در تخاصم، تضعیف روحیه طرف مقابل یا جامعه طرف مقابل است. در دوران باستان، کشورها با سروده ها و اشعار و رجز خوانی ها در میدان جنگ برای تضعیف روحیه طرف مقابل اقدام می کردند و امروزه روش ها ، تعاریف و مفاهیم تغییر یافته است و در مراحل اولیه با کمک جنگ نرم و ایجاد آسیب در حوزه های فرهنگی و اجتماعی و روانی انجام می شود. در جنگ نرم مردم و بخصوص نخبگان و کارشناسان جزو گروه های هدف هستند و دشمن سعی می کند به طرف مقابل خود اعمال قدرت کند و بدون استفاده از زور و با استفاده از شیوه های پیچیده و غیرمستقیم طرف مقابل را به تایید و انجام اعمال ناخواسته ای وادار می کند که در جهت اهداف خود است. در جنگ نرم، دشمن برای نفوذ و دستیابی به اهداف خود به صورت های گوناگون عمل می کند. ابتدا با ایجاد تغییر در افکار و آرای نخبگان و کارشناسان برای به وجود آمدن تردید در ارزش ها و باورها و سپس با ایجاد تغییر در افکار توده های مردم و پذیرش اهداف و ارزش های مورد استفاده دشمن، فرصت تهدید و اعمال قدرت دشمن عملی می شود.
پیچیدگی عملیات روانی و فرآیند اثرگذاری پنهان آن موجب شده است جنگ روانی به عنوان یکی از بُرنده ترین سلاح های غیر ابزاری در مقابله و تعارض کشورها علیه یکدیگر به شمار آید؛ ابزار و روشی که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تحلیلی جامعه شناختی از نقش تغییرات اجتماعی درتحولات فرهنگی
تغییر قانون طبیعت است و بر آن اساس است که فردا با امروز متفاوت خواهد بود همان طور که امروز با دیروز فرق دارد. ساختار اجتماعی در معرض تغییرات بیوقفه است . گرچه افراد سعی در پایداری وثبات دارند و جوامع تخیل تداوم را در خود می پرورانند ولی آن هرگر تحقق نمی یابد . این خود یک حقیقت آشکار است که جوامع به عنوان یک پدیده رو به تغییر در حال رشد انحطاط و تجدید هستند و طی گذشت زمان رنج میبرند. تغییرات اجتماعی گرچه در تمام جوامع و تمامی ادوار اتفاق افتاده و میافتد اما میزان آن از جامعهای تا جامعه دیگر متفاوت است . در جامعهای این تغییرات تحت شرایط خاص ممکن است سریع ولی در جامعه دیگر کند باشد . شناخت پیدا کرد نسبت به این تغییرات خود در گروه مطالعه جهات ظهور و علل آن تغییرات است.
تحولات اقتصادی و اجتماعی صورت گرفته در جوامع مختلف ساختار اجتماعی آنها را دگرگون کرده است . به همین خاطر مدیریت مناسبی نیز جهت اداره این جوامع مورد نیاز است . در حالی که جوامع به ویژه نقاط شهری در عصر حاضر با سرعت اعجابآوری گسترش می یابند. دولت ها و نهادهای برنامه ریزی اجتماعی نیز درتلاشند تا با این نوع تغییرات اجتماعی و شرایط انفجاری جدید خود را تطبیق دهند انفجاری به این معنا نیست که نسبت تقاضاها نیز در زمینه های مختلف در حال افزایش است . برنامهریزان و مدیران اجتماعی می بایست خود را به گونه ای تکمیل و به هنگام نمایند تا به راحتی پاسخگوی نیازها و تغییرات باشند.
در این زمینه مراکز دانشگاهی نقش عمده ای می توانند به عهده داشته باشند به این معنا که بسیاری از نیازهای اجتماعی و پاسخ گویی به تغییرات اجتماعی تا جایی که به تحقیقات و تکمیل مدیران شهری مربوط میشود اینگونه وظایف عمدتاٌ به عهده مراکز دانشگاهی است .کادرسازی و تربیت نیروی متخصص عمدتاٌ درون دانشگاه ها صورت میگیرد. به همین خاطر با توجه به وسعت تغییرات اجتماعی درون شهرها مراکز دانشگاهی نیز میبایست به لحاظ کمی و کیفی تغییر کرده و سرمایهگذاری های لازم نیز در آنها اعمال شود.
میزان و نسبت تغییرات درون جوامع به گونهای است که مدل ها و روش های قدیمی مدیریت اجتماعی پاسخ وی این قبیل تغییرات نیست صرفاٌ به این خاطر که بسیاری از جوامع طی 40 ساله اخیر شاهد بیش از 5 برابر تغییرات بوده اند.
در چنین شرایطی مدیران و برنامه ریزان دیروز به راحتی نمی توانند پاسخگوی مسایل و نیازهای اجتماعی امروز باشند. در صورتی که مدیریت مناسبی در جوامع عصر حاضراعمال نشود تنش ها و برخوردهای اجتماعی ابعاد وسیع تری به خود میگیرد . در صورتیکه مدیریت اجتماعی _ فرهنگی مناسبی در زمینههایی چون بهداشت اشتغال توزیع مناسب امکانات، بی عدالتی های جنسی ( زن و مرد ) و ... صورت نگیرد زمینة بسیاری از بینظمیها و اصطکاکهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فراهم میآید، از این رو جهت احتراز چنین مخاطراتی، مدیریت مناسب اجتماعی فرهنگی ضروری به نظر می رسد.
تغییر یا به عبارتی دقیق تر تغییرات اجتماعی به عنوان یکی از موضوعات اساسی عصر جدید شناخته شده است. این پدیده خود پیچیدگی ها دارد ، توسعه، نوسازی، تغییرات فرهنگی و در مواردی تناقض ها و بن بست های اجتماعی فرهنگی یا روند فرهنگ سازی نیز صورت میگیرد، یعنی با دستیابی به زمینه های جدید فرهنگی، ابتکارات و نوآوریهاست که با بحران میتوان تطبیق و سازگاری پیدا کرد. در مسیر تغییرات اجتماعی، از طریق فرهنگ و به وسیله فرهنگ است که بشر شانس ماندگاری و بقا پیدا کرده است با فرهنگ تکامل یافته است و برتری خود را نسبت به سایر موجودات از همین طریق به دست آورده است .
پیدایش و گسترش زمینه های مختلف فن آوری نیز اشکالی از روابط اجتماعی جدید و الگوهای فرهنگی جدید را به دنبال آورده است . اما ظهور و گسترش فن آوری خود نیز بستگی به مجموعهای از عوامل اجتماعی و فرهنگی دارد. بنابراین، سهم عظیمی از تغییرات اجتماعی در عصر حاضر به دنبال پیدایش و انتقال فنآوری به وقوع پیوسته است.
طی نیم قرن اخیر علم جامعهشناسی خود را هرچه بیشتر به تحلیل و توضیح پدیده تغییرات اجتماعی و توسعه اقتصادی مربوط کرده است، جریانی که به طور عینی در بسیاری از جوامع به ویژه نقاط شهری مشاهده می شود بسیاری از جامعه شناسان طی دهه های اخیر به ارزیابی و تحلیل تغییرات اجتماعی پدید آمده، پرداخته اند . همین طور با کمی شدن جامعه شناسی و ایجاد شاخص های اجتماعی ـ اقتصادی و فرهنگی ، تغییرات اجتماعی پدید آمده قابل اندازهگیری شده است . از این طریق ،آثار و پیامدهای آتی نیز قابل پیشبینی شده است .
بر اساس یک فرضیه، پیشرفت و توسعه فرد تغییرات اجتماعی را به دنبال می آورد. اینکلز (------) نیز عقیده دارد که پیشرفت و توسعه فرد ( مدرنیزاسیون)> پیشتاز نوسازی جامعه و تغییرات اجتماع است .این بدان مفهوم است که مجموعه ای از نگرش ها> ارزش ها و احساسات جدید پدید آمده بین افراد و توسط آنها> خود تغییرات و الگوهای جدید و گسترده اجتماعی را به دنبال می آورد. اینکلز اشاره به رشد تعلیم و تربیت ، محیط شهری و مسایل ارتباط جمعی > نظام بوروکراسی > موقعیت نظامی > صنعتی شدن و ... دارد> که مجموعاٌ تغییرات اجتماعی را به دنبال می آورند. این عوامل در قالب علم جامعه شناسی مطالعه و تجزیه و تحلیل می شود.
گستره تغییر
هر جامعه ای دارای تاریخچه مربوط به خود است و تقریبا هیچ جامعه ای نیست که از آلوده شدن به تغییر در امان مانده باشد. در حالی که بعضی از تغییرات از درون و در چارچوب فرهنگ خودی است . بعضی دیگر محصول ابتکارات بیرونی و خارجی است و به طور مستقیم یا غیرمستقیم از عوامل و عناصر بیرونی الهام ونشأت می گیرد. همین طور بعضی از تغییرات برنامه ریزی شده و هدفدار و بعضی دیگر برنامه ریزی نشده و بدون هدف هستند> بعضی از تغییرات یک بار اتفاق می افتد و بعضی دیگر به کرات اتفاق می افتد . بعضی از تغییرات اگرچه در یک بعد از فرهنگ ظاهر می شود ولی در اجزاء دیگر اشاعه می یابد> در حالی که بعضی تغییرات دیگر قابل اشاعه نیست> از این رو آشنایی با طبیعت و چگونگی> محتوا > میزان و جهت تغییر یا تغییراتی که در جامعه در حال وقوع است ضروری می نماید و از دیدگاه جامعه شناسان دارای اهمیت و ارزش مثبتی است
تحلیل مفاهیم تغییرات اجتماعی :
مفاهیم اساسی جامعه شناسی هر یک به عنوان علت و همچنین معلول ( پیامد) تغییرات اجتماعی قابل بررسی هستند. مثلاٌ الگوهای ساختار اجتماعی چون اندازه جمعیت استانی تغییراتی در زندگی اجتماعی از نوع تراکم جمعیت در مراکز شهری را باعث می شود. این در حالی است که تغییرات در زندگی اجتماعی خود معلول پیشرفت های پیشین از نوع کشف دارو> درمان بیماری و .. است از طرف دیگر> بسیاری ازتغییرات اجماعی خود به دنبال کنش های اجتماعی صورت گرفته است . مثلاٌ اختراع داروهای کنترل موالید خود به دنبال تحققات علمی> ( کنش های اجتماعی ) مخترعین مربوطه صورت گرفته است . فرهنگ نیز به عنوان منبع مهم تغییرات اجتماعی مطرح است . مثلاً اعتقادات و ارزش های غالب بر تصمیم به داشتن یک > دو یا ... فرزند > تغییراتی در اندازه جمعیت به وجود می آورد که خود به تغییرات اجتماعی منجرمی شود. قدرت نیز به عنوان یک مفهوم اساسی در تغییرات اجتماعی نقش دارد. مثلاً افراد دارای قدرت بیشتر نقش بیشتری در ایجاد تغییرات اجتماعی دارند. بسیاری از تغییرات اجتماعی ناشی از تلاش جهت دستیابی به قدرت است مثل حرکت های انقلابی در بسیاری از جوامع رو به توسعه که طی آن بسیاری از افراد به زمین برای کشاورزی و شرایط بهتر کاری دست می یابند. یکپارچگی کارکردی نیز زمینه را برای تغییرات و وابستگی درونی اجزاء جامعه فراهم می آورد.
نظریه های کلاسیک تغییرات اجتماعی
تغییرات اجتماعی در تمامی شئون زندگی اجتماعی اتفاق می افتد و بر هر دو وضعیت یعنی : کنش های اجتماعی متقابل ( روابط اجتماعی ) و ساختارهای بزرگتر نهادهای اجتماعی ما تأثیر می گذارند. مثلاً ملاحظه این