لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
قیدها
از قیدها برای اضافه کـردن اطلاعاتی بـه یک عبارت استفاده میشود. همچنین قیدها میتوانند به یک کلمه دیگر از جمله به یک صفت یـا قید دیگر نیز اطلاعاتی اضـافه کننـد کـه در ایـن صورت معرف (modifier) نامیده میشوند.
انواع قید
قیود اقسام مختلفی دارند که در اینجا به پنج نوع متداول آنها اشاره میشود:
1- قید حالت:
well, how, quickly, slowly, hard, fast, angrily, ...
The children are playing happily.(بچهها دارند با خوشحالی بازی میکنند)
Snails crawl very slowly.(حلزونها خیلی به آرامی میخزند)
2- قید مکان:
up, down, there, here, above, below, near, ...
How long have you been waiting here?(شما چه مدتی اینجا منتظر بودهاید؟)
3- قید زمان:
today, yet, still, recently, soon, now, then, ...
You can stay with us until then.(تا آن موقع میتوانید با ما بمانید)
4- قید مقدار:
very, too, so, quite, much, rather, ...
They are not really my parents.(آنها واقعاً والدین من نیستند)
5- قید تکرار:
twice, sometimes, often, always, never, ...
Sometimes I write to him. (گاهی به او نامه مینویسم)
جای قیدها
سه جا یا مکان اصلی برای قیدها وجود دارد:
1- در ابتدای عبارت (قبل از فاعل) (ابتدایی)
قید
فاعل
عبارت فعلی
+ ...
Sometimes
she
arrives
late.
2- در میانه جمله (میانی):
الف) بعد از اولین فعل معین:
فاعل
اولین فعل معین
قید
بقیه عبارت فعلی
+ ...
She
has
always
arrived
late.
ب) پس از فعل be:
فاعل
BE
قید
+ ...
She
is
always
late.
ج) اگر فعل معینی وجود ندارد، قبل از فعل مسندی (قابل صرف):
فاعل
قید
فعل مسندی
+ ...
She
sometimes
arrives
late.
3- در انتهای عبارت (پایانی):
فاعل
عبارت فعلی
+...
قید
She
arrives
late
sometimes.
در جدول زیر متداولترین مکان قیدها در جملات نشان داده شده است:
نوع قید
مکان قید
مثال
حالت
پایانی
He never drives fast.
مکان
پایانی
We can stay there.
زمان
پایانی
I'll see you tomorrow.
مقدار
میانی
This book is rather boring.
تکرار
میانی
I have never seen him before.
گاهی اوقات ممکن است بیش از یک نوع قید در انتهای جمله ظاهر شود. در این صورت معمولاً ترتیب قرارگیری آنها در جمله بدین صورت خواهد بود:1- قید حالت 2- قید مکان 3- قید زمانمثال:
You are driving too fast today. (به ترتیب قیود حالت و زمان)
Sit quietly here. (به ترتیب قیود حالت و مکان)
ساختار قید
از لحاظ فرم و ساختار میتوان قیدها را به سه دسته طبقه بندی کرد:
1- قیدهایی که با اضافه کردن ly به یک صفت ساخته میشوند، مانند:
slow → slowlybrave → bravelyquick → quickly
2- قیدهایی که همان ساختار صفات را دارا هستند، یعنی هم میتوانند به صورت قید به کار روند و هم به صورت صفت. برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
just, well, right, far, forward, early, hard, straight, pretty, little, fast, late, left, backward, deep, direct, near, wrong
3- قیودی که اصلاً ارتباطی با صفات ندارند. مانند:
so, now, very, there, here, too, as, quite
چند نکته املایی
گفتیم که بسیاری از قیدها با اضافه شدن ly به یک صفت ساخته میشوند. اما همیشه به این سادگی نیست:
1- y در انتهای کلمه به i تبدیل میشود:
gay → gaily
2- e در انتهای کلمه همچنان باقی میماند:
strange → strangely
ولی چند استثنا وجود دارد:
true → trulydue → dulywhole → wholly
3- در صفاتی که به able یا ible ختم میشوند، e در انتهای کلمه حذف میشود و y جای آن را میگیرد:
probable → probablypossible → possibly
4- صفاتی که به یک حرف با صدا و یک L ختم میشوند، طبق روش معمول ly میگیرند:
actual → actuallygeneral → generally
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
صفت . ضمیر . قید
صفت (دستور زبان)
صِفَت، واژهای است که حالت و چگونگی چیزی یا واژه ای را برساند و اقسام آن از این قرار است : صفت فاعلی، صفت مفعولی، صفت تفضیلی و صفت نسبی.
برای واژه صفت که عربی است برابرهای فارسی «فروزه» و «چگونواژه» پیشنهاد شده است.
صفت فاعلی
آن است که بر کنندهٔ کار یا دارندهٔ معنی دلالت کند و علامت آن عبارت است از : 1- " نده" که در پایان فعل امر می آید : پرسنده، خواهنده، شناسنده، بافنده 2- " ان " مثل : خواهان، پرسان، دمان، روان، دوان 3- " الف " که آن نیز در پایان فعل امر می آید، مثل : شکیبا، زیبا، خوانا، گویا، بینا، پویا 4- " ار " غالبا در آخر فعل ماضی می آید، مثل : خریدار، خواستار، برخوردار، نامردار، گرفتار 5- " گار " که بیشتر در آخر فعل امر و ماضی می آید، مثل : آموزگار، پرهیزگار، آمرزگار، آفریدگار 6- " کار " که غالبا به آخر اسم معنی ملحق میشود، مثل : ستمکار، فراموشکار 7- " گر " در آخر اسم معنی می آید، مثل : پیروزگر، دادگر، بیدادگر
صفت فاعلی که به " نده " ختم شود، غالبا در عمل و صفت غیر ثابت استعمال میشود، مثل : رونده، یعنی کسی که عمل رفتن را انجام میدهد
صفاتی که به " ان " ختم میشود، بیشتر معنی حال را میدهد : سوزان، نالان، روان، دوان صفاتی که به " الف " ختم میشود، حالت ثابت را می رساند، مثل : دانا لغاتی که به " گار، کار، گر " ختم میشود مبالغه را می رساند مثل : آموزگار، ستمکار، ستمگر
"گار" همیشه بعد از کلماتی که از فعل مشتق میشود می آید ولی " کار " پس از اسم معنی و غیر مشتق به کار میرود .
" گر " در غیر اسم معنی، شغل را می رساند، مانند : آهنگر و این جز صفات فاعلی نیست .ترکیب صفت فاعلی
صفت فاعلی چهار قسم دارد :
1- حالت اضافی که صفت، به مابعد ِ خود اضافه میشود : فزایندهٔ باد آوردگاه فشانندهٔ خون ز ابر سیاه
2- با تقدّم صفت و حذف کسرهٔ اضافه : جهاندار محمود ِ گیرنده شهر ز شادی به هرکس رساننده بهر
3- با تاخیر صفت بدون آن که در آن تغییری رخ دهد : منم گفت یزدان پرستنده شاه مرا ایزد پاک داد این کلاه
4- با تاخیر صفت و حذف علامت صفت " نده " مانند سرافراز، گردن فراز که سرفرازنده و گردن فرازنده بوده و این کار قیاسی است .
هرگاه صفت فاعلی با مفعول یا یکی از قیود مثل : بیش، کم، بسیار، پیش، پس و نظایر آن ترکیب شود علامت صفت حذف میشود مثل : کامجوی، پیش گوی، کم گوی، بسیار دان، پیشرو، پس رو
صفای که به " ان " ختم میشود، هرگاه مکرر شود، ممکن است علامت صفت را از اول حذف کنند، مثل : لرزلرزان، جنب جنبان، پرس پرسان، کش کشان
صفت مفعولی
صفت مفعولی بر آنچه فعل بر او واقع شده باشد، دلالت میکند، مانند : پوشیده، برده. یعنی آنچه، پوشیدن و بردن بر او واقع شده باشد و علامت آن " ه " ماقبل مفتوح است که در آخر فعل ماضی در می آید .
ترکیبات صفع مفعولی از این قرار است : 1- آن که صفت را مقدم داشته، اضافه کنند، مانند : پرودهٔ نعمت، آلودهٔ منت . 2- با تقدیم صفت و حذف حرکت اضافه، مانند : آلوده نظر 3- آن که صفت را در آخر آورند و هیچ تغییری ندهند، مثل : خوا آلوده، شراب آلوده 4- مانند نوع سوم ولی با حذف علامت صفت، مثل : خاک آلود، نعمت پرورد، دستپحت 5- با تاخیر صفت و حذف " ده " از پایان آن، چنانکه به ترکیب صفت فاعلی شبیه باشد : پناه پرور، دست پرور
هر گاه بخواهند صفت مفعولی را که تخفیف یافته، جمع ببندند آن را به حال اول بر می گردانند، مثلاً : دست پروردگان ولی در تخفیف صفت فاعلی برگردانیدن به حال اصلی لازم نیست، مثل : گردنکشان، سرافرازان، نامداران
صفت تفضیلی
صفت تفضیلی، آن است که در آخر آن لفط " تر " افزوده شود و مفاد آن، ترجیح موصوف است بر شخص دیگر که در وجود صفت با او شریک و همتاست و آن تنها به آخر صفت و کلماتی که در معنی صفت باشد، پیوسته شود، مانند : گوینده تر، شتابنده تر، فزاینده تر، گریانده تر، مردتر، برتر
صفت تفضیلی به یکی از سه طریق زیر استعمال میشود :
1- با " از " : خرد از مال سودمندتر است . 2- با " که" : دانش، بهتر که مال. سیرت، پسندیده تر که صورت . 3- با اضافه، چنانکه گوییم : تواناتر ِ مردم کسی است که دانایی او فزونتر باشد .
هر گاه بخواهند صفت تفضیلی را اضفه کنند : " ین " در آخر آن می آورند : بزرگترین ِ شعرای ایران، فردوسی است .
طرز استعمال صفت