لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .PPT ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 58 اسلاید
قسمتی از متن .PPT :
مقایسۀ شاخصهای اقتصادی اروپا و جهان
درس: مسائل اقتصادی اروپا
استاد: دکتر حمزه صفوی
ارایه: خسرو سواره
مقدمه
در این تحقیق سعی داریم که تعدادی از شاخصهای اقتصادی اروپا و جهان با هم مقایسه کنیم و از این طریق به تبیین جایگاه اروپا در اقتصاد جهان برسیم، لذا از میان مجموعۀ شاخصهای اقتصادی پانزده شاخص از مهمترین آنها انتخاب شده و به بررسی آنها می پردازیم.
شاخصها
تولید ناخالص داخلی ( میلیون دلار جاری )
سرانۀ تولید ناخالص داخلی ( دلار جاری )
سرانۀ درآمد ناخالص ملی ( دلار جاری )
نرخ ارز ( پول ملی در برابر دلار آمریکا )
شاخص قیمت مصرف کننده
شاخص تولید صنعتی
شاخص تولید کشاورزی
شاخص تولید غذایی
شاخصها
9) اشتغال در بخش صنعت (درصد از شاغلین)
10) ورود گردشگران به مرزهای ملی (هزار)
11) تولید انرژی، اولیه (برابر با هزار متر یک تن نفت)
12) کاربران اینترنت (در هر صد ساکن)
13) صادرات
14) واردات
15) تراز تجاری
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .PPT ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 58 اسلاید
قسمتی از متن .PPT :
مقایسۀ شاخصهای اقتصادی اروپا و جهان
درس: مسائل اقتصادی اروپا
استاد: دکتر حمزه صفوی
ارایه: خسرو سواره
مقدمه
در این تحقیق سعی داریم که تعدادی از شاخصهای اقتصادی اروپا و جهان با هم مقایسه کنیم و از این طریق به تبیین جایگاه اروپا در اقتصاد جهان برسیم، لذا از میان مجموعۀ شاخصهای اقتصادی پانزده شاخص از مهمترین آنها انتخاب شده و به بررسی آنها می پردازیم.
شاخصها
تولید ناخالص داخلی ( میلیون دلار جاری )
سرانۀ تولید ناخالص داخلی ( دلار جاری )
سرانۀ درآمد ناخالص ملی ( دلار جاری )
نرخ ارز ( پول ملی در برابر دلار آمریکا )
شاخص قیمت مصرف کننده
شاخص تولید صنعتی
شاخص تولید کشاورزی
شاخص تولید غذایی
شاخصها
9) اشتغال در بخش صنعت (درصد از شاغلین)
10) ورود گردشگران به مرزهای ملی (هزار)
11) تولید انرژی، اولیه (برابر با هزار متر یک تن نفت)
12) کاربران اینترنت (در هر صد ساکن)
13) صادرات
14) واردات
15) تراز تجاری
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
بخش نخست،
«منِ» ما در کجاست؟! در کاسه سرمان، یعنی مغزمان؟! یا بدنمان؟! فرض کنیم که مغز شما را با بیرون آوردن آن و همچنان زنده نگه داشتنش در داخل یک فضای مناسب جمجمه ای و درون یک آزمایشگاه حفظ کنند. حالا باز فرض کنید که آن را بوسله یک فرستنده رادیوئی به یک گیرنده در داخل جمجمه خالیتان وصل کنند و شما به هر جائی که میخواهید بروید. حالا دوباره میپرسم «منِ» شما در کجاست؟! شما خود را در فضای جمجمه ای داخل آزمایشگاه میبینید یا در محلی فیزیکی که واقعاً بدنتان آنجاست؟! آیا «من» ما بدنمان است؟! امّا این نیز مسلّم است که «منِ» ما در حین خواب نیز، آنهم بنحوی مجازی، به جاهائی غیر از محلّ مغز ما در جمجمه و بدنمان میرود. باز بیائید فرض کنیم که بنا به عللی، منجمله فاصله فیزیکی بسیار زیاد بدن از مغز وابسته به آن مایه اختلال ارتباط رادیوئی مفروض ما بشود! حالا آیا بدن میتواند فانکشنهای طبیعی، از حواس پنجگانه گرفته تا حرکات و بالانس فیزیکی، خود را همچنان داشته باشد؟! مسلّم است که پاسخ منفی است چون بدن در این حالت روباتی را میماند که گوئی دیگر فاقد پردازشگر است و نمیتواند میان اطّلاعات تجربی خود از یک طرف و داده ها ی محیطی برگرفته از سنسور های پنجگانه اش به جمع بندیهای مناسب برای عمل برسد و در اوّلین لحظات پس از قطع ارتباط همچون ماشینی که از جادّه منحرف شده به در و دیوار خورده بر روی زمین ولو میشود. پس بالاخره تکلیف «منِ» ما چی شد؟! بابا آخه این «من» در کجاست؟! آها، شاید شما با خود بگوئید این سؤال اصلاً غلط است! آفّرین، «من» یک ربط است و از توابع جانبی ارتباط مغز و بدن. کمّ و کیف طیف این ارتباط میتواند از پالسها و سیگنالهای الکتریکی محض، در مورد حیوانات ساده، گرفته تا میمو الکتریکی، در مورد انسان، باشد. بگذریم!
خوشی و بهجت «من» ما بدین ترتیب تابع دو شیئ، بعنی مغز و بدن است. امّا ما هنوز به تکنولوژی هدونیستی در کاربرد مستقیم آن بر روی مغز دست نیافته ایم. ولی در مورد بدن چی؟! همانطور که در آزمایش بالا آمد مغز، «من» را معمولاً در جائی که جسم است مجسّم میکند و نه در جا و فضای خودش! پس به همین سیاق وضع کیفی و کمی گردش خون، پوست، گوشت، مهره ها، بازوان و بطور کلی زیر اندامهای بدن است که حال و هوا یا جوّ «من» را ابری و بارانی و یا آفتابی و نیلگون میکند. این مقدّمه ظاهراً بیربط را بر سلسله مقالات «هلیا» در باره اهمیّت، فلسفه و تکنیکهای ماساژ را از آنرو آوردم تا بلکه اثبات شود اهمیّت وضع بدن در کیف «من».
«فمینیسم» بعنوان یک فلسفه توانا و در خور باید قادر به حلّ و بحث مسائل نظری و عملی در سه قلمرو از ساحت انسانی باشد: عشق و مغز آن، آمیزش و بدن آن و بالاخره سکس و ابزار آن. جدا نگه داشتن تعمّدی این سه رفتار و اخلاقیاتش از یکدیگر حسنش به اینست که شرایطی را به لحاظ ذهنی، عینی، فرهنگی، نهادی و قانونی فراهم آورد تا با افزایش «لذّت» در میان افراد جامعه سقف «خشونت» کاهش یابد: دقیقاً همان روشی که «بونوبوها» در مقایسه ای حسرت بر انگیز در نظم و نسق اجتماع خویش نسبت به شیمپانزه ها و انسانها بکار میگیرند. پارادایم اخلاق رایج و سنتی، بطور روششناسانه، فقط به منع و نهی و مذمّت خشونت خود را مشغول میدارد و اصلاً از این طریق در پی دستیابی به «مکارم اخلاقی» است؛ و یا در شکل و قواره مدرنش بدنبال تعریف «انسان محق» است. امّا این هر دو بسیار خطرناک است چون میمها بر طبق منافع خودخواهانه خویش ممکن است سرنوشت انسان را با آن مغز ماجراجویانه اش بدست مدّعیان منجی بشریّت، مثلاً همین خمینی مرحوم خودمان یا آن هیتلر آلمانیها و یا آن لنین روسها، بسپارد تا بلکه جامه جامعه آنها را از لکّه های ظلم و جور و فساد و فواصل طبقاتی و ... یکبار و برای همیشه تطهیر و پاک گردانند. امّا در عمل نسلها را با طرحهای/ میمپلکسهای گزاف خود بر باد داده و در نهایت باصطلاح نهضت خویش یا تن به جانشینی استالینها بدهند، یا خودکشی کنند و یا جام زهر بنوشند. بیخود نیست که به حق گفته اند: ”راه بهشت از جهنّم میگذرد.“ و امّا این دنیای بی تفاوت به حال نسل حاضر رحم کند چون فعلاً در عصری بسر میبریم که «پُست مدرنهای» سوپر دو لوکسش در قالب روشنفکر نمایان قرار است «حق و حقوق» را با « واقع و حقیقت» جایگزین کنند و به بهانه حقخواهی خط بطلان بر اوضاع امور واقع بکشند! زهی خیال باطل! و من تا جان در بدن دارم و هوشی در سر مشت تو خالی و ادّعا های پوشالی این جماعت تنبل و ابله را باز خواهم کرد. باری، این شما و اینهم بخش اوّل از مقاله «هلیا» که البته قسمتهای بعدی آنرا لطف کرده در مجموعه نوشتارهای دیگر او یعنی «فمینیسم عملی» بخوانید: لمس کردن و یا لمس شدن...تمرکز انرژی و آزاد شدن آن. هرنوازش، هر نفس، هر حرکت، انرژی فراوانی را چه به بدن خودمان و چه به بدن شخصی که دریافت کننده ماساژ است منتقل می کند. تنفس شخص ماساژ دهنده، نیروی منتقل شده را به مانند رودی سرشار از انرژی حیات آزاد می کند و بدین گونه سلامتی را تضمین و هر دو فرد ماساژ دهنده و ماساژ شونده را برای عشق و تندرستی آماده می سازد. سؤال اینجاست که ما چگونه می توانیم از معجزه ماساژ به خوبی بهره وری کنیم؟
شما می توانید معجزه ماساژ را با تمرکز حواس و خواسته خود، آغاز کنید. در ذهنتان به هدف و برنامه تنظیم شده برای رسیدن به آن، فکر کنید و بعد مکانی را برای این کار در نظر گرفته و به آماده سازی آن بپردازید. بعد نوبت به آماده سازی خودتان می رسد. نگرش، قصد و هدف شما، توجه خاصی را میطلبد. به نفس کشیدن خود دقت کنید و بدن خود و عضلات منقبض شده آن را با حرکات ملایم کششی باز کنید و نرمش دهید. استواری و تمرکز خود را باز یابید و به نفس کشیدن عمیق ادامه دهید. این کار برای رهایی شما از تنش و فشار عصبی لازم است، وگرنه شما قادر به انتقال آرامش به شخص دیگر نخواهید بود. سعی کنید تمام افکار منفی و پریشان کننده را از خود دور نمائید. آیا آرزو نمی کنید که بستر و مجرائی برای عشق درمان کننده باشید؟ آیا آرزوی انباشت و تمرکز نیرو، جرات و شهامت در خود و دیگری را ندارید؟ شما می خواهید که با استفاده از انرژی خود دیگری را کمک کنید تا آرامش خود را باز یابد و از عصبیت و تنش خلاصی یابد تا بتواند وضعیت خود را به گونه ای تغییر دهد که قادر به کمک رسانی خودش شود. بنابراین خود را از هر گونه فکر و حواس پرتی پاکیزه کنید و ذهن و بدنتان را پذیرای تبدیل شدن به مجرای محبت کنید. در ابتدا بهتر است که لیستی از حرکات را پیش رو داشته باشید تا به روان بودن کار کمک کند ولی نگران نباشید، کم کم با تمرین، شما قادر به آفرینش با پیروی از نیروی خود خواهید بود.
اتاقی که برای این کار در نظر می گیرید باید تمیز و دارای یک میز و یا تشکچه ای برای ماساژ باشد. یک موسیقی ملایم و دلخواه، به آماده گی ذهنیتان کمک می کند و شما راحتتر می توانید حواستان را بر روی کار متمرکز کنید. به غیر از صحبتهای کوتاه برای توضیح و راهنمائی در مورد ماساژ بهتر است از صحبت کردن بپرهیزید. در ژاپن کهن، افراد کور حرفه ماساژوری را میگزیدند، و شاید شما هم با بستن چشمهایتان و تمرکز بیشتر بر روی حرکات دست خود، انتقال انرژی را راحتتر بیابید. اگر هوا به اندازه کافی گرم است، پنجره را باز کنید تا هوای تازه در اتاق جریان پیدا کند و یا اگر هوا سرد است، فضای اتاق را گرم و مطبوع نگهدارید. بسیاری از نور شمع برای برای روحانی کردن اتاق و از رایحه آن برای معطر کردن فضا استفاده می کنند و یا اینکه به سوزاندن عود و گیاهان معطر می پردازند. یک ملافه تمیز و نرم و یک حوله بزرگ برای پهن کردن در زیر فردی که دریافت کننده ماساژ است، و یک حوله دیگر برای پوشاندن او لازم می باشد. از یک رو تختی نخی و سبک نیز می توانید برای پوشش استفاده کنید. دمای بدن شخص دریافت کننده ماساژ به مرور، بعد از رفع تنش و رسیدن به آرامش، بتدریج کم می شود، به همین علت پوشاندن و حفظ دمای بدن او بسیار مهم است. چون فرد ماساژ دهنده فعالیت می کند و کار فیزیکی انجام می دهد، او احساس راحتی بیشتری حتی در دمای نسبتا سرد میکند. هر دو شخص گیرنده و دریافت کننده ماساژ می توانند برهنه، لباس پوشیده و یا مابین این دو حالت را، بسته به میزان راحتی آنان، انتخاب کنند.
یک ماساژ عمیق بدون استفاده از روغن بسیار مشکل و یا امکان ناپذیر است. بنابراین هر گونه لباس، حوله و یا ملافه ای که استفاده می کنید باید به آسانی قابل شستشو باشد. انواع مختلف روغن می تواند برای ماساژ دادن استفاده شود. هر فرد باید روغن مورد دلخواه را با آزمایش بر روی پوست کشف کنند ولی معمولا مخلوطی از روغنهای گیاهی و یا دانه ای، با مقدار کمی عطر برای این منظور مناسب ترند. تعداد بسیار زیادی روغن با عطر های متفاوت در دسترس است ولی حتما قبل از خرید عطر و روانی آن را بر روی پوستتان امتحان کنید. از خرید روغنی با عطر بسیار تند خودداری کنید چون باعث سرگیجه و در افراد آسمی سبب خفگی می شود. برای انجام یک ماساژ کامل شما حداقل به یک ساعت وقت احتیاج دارید ولی اگر وقت شما محدود است شما همیشه می توانید با کار بر روی گردن، شانه ها، دست و یا پا از مقدار زیادی تنش خلاصی یابید. دریافت ماساژ به مراتب ساده تر از دادن ماساژ است. به هر حال، شخص ماساژ شونده می تواند قدرت آزاد کردن استرس را با نوشیدن یک لیوان آب میوه و یا آب معمولی شدت بخشد و با حرکات ملایم کششی به باز شدن عضلات منقبض شده کمک کند تا درمان ماساژ موثر تر واقع شود. هنگامیکه او بر روی تخت ماساژ قرار می گیرد، همچنان باید در آزاد گذاشتن عضلات بکوشد و عمیقا تنفس کند تا ماساژ تمدد اعصاب را به ارمغان آورد. دریافت و دادن ماساژ بسیار خصوصی، محرمانه و صمیمی است و هر دو نفر باید دوش گرفته و تمیز باشند، دندانهایشان را مسواک زده ناخانهایشان را مرتب و تمیز، کوتاه نگهداری کنند.اگر این دو نفر بتوانند ریتم نفسهایشان را با هم تنظیم کنند و با هم «همدم» شوند، این کار به نزدیکی آن دو و مستحکم شدن رابطه شان کمک شایانی می کند. بعد از تنظیم نفس، ماساژ دهنده می تواند آرام تر و عمیق تر نفس بکشد و خود به خود دم و بازدم شخص دریافت کننده هم عمیقتر و آرام تر خواهد شد. روشهای متفاوتی برای آماده سازی یک فضای پر انرژی و کنترل شده بکار میرود. نشستن و تعمق کردن برای چندین دقیقه بعد از آماده سازی اتاق، یکی از رایج ترین روشهاست. جوانی، تندرستی و جستجوی آن، همیشه قسمتی مهم از فرهنگ بشری بوده است. در بسیاری از عرفها و سنن قدیمی خدایان قدرت فراوانی در بازگرداندن سلامتی و آرامش داشته اند. با مطالعه دریابید که چه چیزی در شما این نفوذ قدرتمند را دارد و حضور آن در کنار شما انرژی بیشتری را می تواند تولید کند. در زمان تعمق ژرف، خود را با شیئ، سنگ، کریستال، عکس و هر گونه جسم مقدس و محترم دیگر احاطه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
بخش نخست،
«منِ» ما در کجاست؟! در کاسه سرمان، یعنی مغزمان؟! یا بدنمان؟! فرض کنیم که مغز شما را با بیرون آوردن آن و همچنان زنده نگه داشتنش در داخل یک فضای مناسب جمجمه ای و درون یک آزمایشگاه حفظ کنند. حالا باز فرض کنید که آن را بوسله یک فرستنده رادیوئی به یک گیرنده در داخل جمجمه خالیتان وصل کنند و شما به هر جائی که میخواهید بروید. حالا دوباره میپرسم «منِ» شما در کجاست؟! شما خود را در فضای جمجمه ای داخل آزمایشگاه میبینید یا در محلی فیزیکی که واقعاً بدنتان آنجاست؟! آیا «من» ما بدنمان است؟! امّا این نیز مسلّم است که «منِ» ما در حین خواب نیز، آنهم بنحوی مجازی، به جاهائی غیر از محلّ مغز ما در جمجمه و بدنمان میرود. باز بیائید فرض کنیم که بنا به عللی، منجمله فاصله فیزیکی بسیار زیاد بدن از مغز وابسته به آن مایه اختلال ارتباط رادیوئی مفروض ما بشود! حالا آیا بدن میتواند فانکشنهای طبیعی، از حواس پنجگانه گرفته تا حرکات و بالانس فیزیکی، خود را همچنان داشته باشد؟! مسلّم است که پاسخ منفی است چون بدن در این حالت روباتی را میماند که گوئی دیگر فاقد پردازشگر است و نمیتواند میان اطّلاعات تجربی خود از یک طرف و داده ها ی محیطی برگرفته از سنسور های پنجگانه اش به جمع بندیهای مناسب برای عمل برسد و در اوّلین لحظات پس از قطع ارتباط همچون ماشینی که از جادّه منحرف شده به در و دیوار خورده بر روی زمین ولو میشود. پس بالاخره تکلیف «منِ» ما چی شد؟! بابا آخه این «من» در کجاست؟! آها، شاید شما با خود بگوئید این سؤال اصلاً غلط است! آفّرین، «من» یک ربط است و از توابع جانبی ارتباط مغز و بدن. کمّ و کیف طیف این ارتباط میتواند از پالسها و سیگنالهای الکتریکی محض، در مورد حیوانات ساده، گرفته تا میمو الکتریکی، در مورد انسان، باشد. بگذریم!
خوشی و بهجت «من» ما بدین ترتیب تابع دو شیئ، بعنی مغز و بدن است. امّا ما هنوز به تکنولوژی هدونیستی در کاربرد مستقیم آن بر روی مغز دست نیافته ایم. ولی در مورد بدن چی؟! همانطور که در آزمایش بالا آمد مغز، «من» را معمولاً در جائی که جسم است مجسّم میکند و نه در جا و فضای خودش! پس به همین سیاق وضع کیفی و کمی گردش خون، پوست، گوشت، مهره ها، بازوان و بطور کلی زیر اندامهای بدن است که حال و هوا یا جوّ «من» را ابری و بارانی و یا آفتابی و نیلگون میکند. این مقدّمه ظاهراً بیربط را بر سلسله مقالات «هلیا» در باره اهمیّت، فلسفه و تکنیکهای ماساژ را از آنرو آوردم تا بلکه اثبات شود اهمیّت وضع بدن در کیف «من».
«فمینیسم» بعنوان یک فلسفه توانا و در خور باید قادر به حلّ و بحث مسائل نظری و عملی در سه قلمرو از ساحت انسانی باشد: عشق و مغز آن، آمیزش و بدن آن و بالاخره سکس و ابزار آن. جدا نگه داشتن تعمّدی این سه رفتار و اخلاقیاتش از یکدیگر حسنش به اینست که شرایطی را به لحاظ ذهنی، عینی، فرهنگی، نهادی و قانونی فراهم آورد تا با افزایش «لذّت» در میان افراد جامعه سقف «خشونت» کاهش یابد: دقیقاً همان روشی که «بونوبوها» در مقایسه ای حسرت بر انگیز در نظم و نسق اجتماع خویش نسبت به شیمپانزه ها و انسانها بکار میگیرند. پارادایم اخلاق رایج و سنتی، بطور روششناسانه، فقط به منع و نهی و مذمّت خشونت خود را مشغول میدارد و اصلاً از این طریق در پی دستیابی به «مکارم اخلاقی» است؛ و یا در شکل و قواره مدرنش بدنبال تعریف «انسان محق» است. امّا این هر دو بسیار خطرناک است چون میمها بر طبق منافع خودخواهانه خویش ممکن است سرنوشت انسان را با آن مغز ماجراجویانه اش بدست مدّعیان منجی بشریّت، مثلاً همین خمینی مرحوم خودمان یا آن هیتلر آلمانیها و یا آن لنین روسها، بسپارد تا بلکه جامه جامعه آنها را از لکّه های ظلم و جور و فساد و فواصل طبقاتی و ... یکبار و برای همیشه تطهیر و پاک گردانند. امّا در عمل نسلها را با طرحهای/ میمپلکسهای گزاف خود بر باد داده و در نهایت باصطلاح نهضت خویش یا تن به جانشینی استالینها بدهند، یا خودکشی کنند و یا جام زهر بنوشند. بیخود نیست که به حق گفته اند: ”راه بهشت از جهنّم میگذرد.“ و امّا این دنیای بی تفاوت به حال نسل حاضر رحم کند چون فعلاً در عصری بسر میبریم که «پُست مدرنهای» سوپر دو لوکسش در قالب روشنفکر نمایان قرار است «حق و حقوق» را با « واقع و حقیقت» جایگزین کنند و به بهانه حقخواهی خط بطلان بر اوضاع امور واقع بکشند! زهی خیال باطل! و من تا جان در بدن دارم و هوشی در سر مشت تو خالی و ادّعا های پوشالی این جماعت تنبل و ابله را باز خواهم کرد. باری، این شما و اینهم بخش اوّل از مقاله «هلیا» که البته قسمتهای بعدی آنرا لطف کرده در مجموعه نوشتارهای دیگر او یعنی «فمینیسم عملی» بخوانید: لمس کردن و یا لمس شدن...تمرکز انرژی و آزاد شدن آن. هرنوازش، هر نفس، هر حرکت، انرژی فراوانی را چه به بدن خودمان و چه به بدن شخصی که دریافت کننده ماساژ است منتقل می کند. تنفس شخص ماساژ دهنده، نیروی منتقل شده را به مانند رودی سرشار از انرژی حیات آزاد می کند و بدین گونه سلامتی را تضمین و هر دو فرد ماساژ دهنده و ماساژ شونده را برای عشق و تندرستی آماده می سازد. سؤال اینجاست که ما چگونه می توانیم از معجزه ماساژ به خوبی بهره وری کنیم؟
شما می توانید معجزه ماساژ را با تمرکز حواس و خواسته خود، آغاز کنید. در ذهنتان به هدف و برنامه تنظیم شده برای رسیدن به آن، فکر کنید و بعد مکانی را برای این کار در نظر گرفته و به آماده سازی آن بپردازید. بعد نوبت به آماده سازی خودتان می رسد. نگرش، قصد و هدف شما، توجه خاصی را میطلبد. به نفس کشیدن خود دقت کنید و بدن خود و عضلات منقبض شده آن را با حرکات ملایم کششی باز کنید و نرمش دهید. استواری و تمرکز خود را باز یابید و به نفس کشیدن عمیق ادامه دهید. این کار برای رهایی شما از تنش و فشار عصبی لازم است، وگرنه شما قادر به انتقال آرامش به شخص دیگر نخواهید بود. سعی کنید تمام افکار منفی و پریشان کننده را از خود دور نمائید. آیا آرزو نمی کنید که بستر و مجرائی برای عشق درمان کننده باشید؟ آیا آرزوی انباشت و تمرکز نیرو، جرات و شهامت در خود و دیگری را ندارید؟ شما می خواهید که با استفاده از انرژی خود دیگری را کمک کنید تا آرامش خود را باز یابد و از عصبیت و تنش خلاصی یابد تا بتواند وضعیت خود را به گونه ای تغییر دهد که قادر به کمک رسانی خودش شود. بنابراین خود را از هر گونه فکر و حواس پرتی پاکیزه کنید و ذهن و بدنتان را پذیرای تبدیل شدن به مجرای محبت کنید. در ابتدا بهتر است که لیستی از حرکات را پیش رو داشته باشید تا به روان بودن کار کمک کند ولی نگران نباشید، کم کم با تمرین، شما قادر به آفرینش با پیروی از نیروی خود خواهید بود.
اتاقی که برای این کار در نظر می گیرید باید تمیز و دارای یک میز و یا تشکچه ای برای ماساژ باشد. یک موسیقی ملایم و دلخواه، به آماده گی ذهنیتان کمک می کند و شما راحتتر می توانید حواستان را بر روی کار متمرکز کنید. به غیر از صحبتهای کوتاه برای توضیح و راهنمائی در مورد ماساژ بهتر است از صحبت کردن بپرهیزید. در ژاپن کهن، افراد کور حرفه ماساژوری را میگزیدند، و شاید شما هم با بستن چشمهایتان و تمرکز بیشتر بر روی حرکات دست خود، انتقال انرژی را راحتتر بیابید. اگر هوا به اندازه کافی گرم است، پنجره را باز کنید تا هوای تازه در اتاق جریان پیدا کند و یا اگر هوا سرد است، فضای اتاق را گرم و مطبوع نگهدارید. بسیاری از نور شمع برای برای روحانی کردن اتاق و از رایحه آن برای معطر کردن فضا استفاده می کنند و یا اینکه به سوزاندن عود و گیاهان معطر می پردازند. یک ملافه تمیز و نرم و یک حوله بزرگ برای پهن کردن در زیر فردی که دریافت کننده ماساژ است، و یک حوله دیگر برای پوشاندن او لازم می باشد. از یک رو تختی نخی و سبک نیز می توانید برای پوشش استفاده کنید. دمای بدن شخص دریافت کننده ماساژ به مرور، بعد از رفع تنش و رسیدن به آرامش، بتدریج کم می شود، به همین علت پوشاندن و حفظ دمای بدن او بسیار مهم است. چون فرد ماساژ دهنده فعالیت می کند و کار فیزیکی انجام می دهد، او احساس راحتی بیشتری حتی در دمای نسبتا سرد میکند. هر دو شخص گیرنده و دریافت کننده ماساژ می توانند برهنه، لباس پوشیده و یا مابین این دو حالت را، بسته به میزان راحتی آنان، انتخاب کنند.
یک ماساژ عمیق بدون استفاده از روغن بسیار مشکل و یا امکان ناپذیر است. بنابراین هر گونه لباس، حوله و یا ملافه ای که استفاده می کنید باید به آسانی قابل شستشو باشد. انواع مختلف روغن می تواند برای ماساژ دادن استفاده شود. هر فرد باید روغن مورد دلخواه را با آزمایش بر روی پوست کشف کنند ولی معمولا مخلوطی از روغنهای گیاهی و یا دانه ای، با مقدار کمی عطر برای این منظور مناسب ترند. تعداد بسیار زیادی روغن با عطر های متفاوت در دسترس است ولی حتما قبل از خرید عطر و روانی آن را بر روی پوستتان امتحان کنید. از خرید روغنی با عطر بسیار تند خودداری کنید چون باعث سرگیجه و در افراد آسمی سبب خفگی می شود. برای انجام یک ماساژ کامل شما حداقل به یک ساعت وقت احتیاج دارید ولی اگر وقت شما محدود است شما همیشه می توانید با کار بر روی گردن، شانه ها، دست و یا پا از مقدار زیادی تنش خلاصی یابید. دریافت ماساژ به مراتب ساده تر از دادن ماساژ است. به هر حال، شخص ماساژ شونده می تواند قدرت آزاد کردن استرس را با نوشیدن یک لیوان آب میوه و یا آب معمولی شدت بخشد و با حرکات ملایم کششی به باز شدن عضلات منقبض شده کمک کند تا درمان ماساژ موثر تر واقع شود. هنگامیکه او بر روی تخت ماساژ قرار می گیرد، همچنان باید در آزاد گذاشتن عضلات بکوشد و عمیقا تنفس کند تا ماساژ تمدد اعصاب را به ارمغان آورد. دریافت و دادن ماساژ بسیار خصوصی، محرمانه و صمیمی است و هر دو نفر باید دوش گرفته و تمیز باشند، دندانهایشان را مسواک زده ناخانهایشان را مرتب و تمیز، کوتاه نگهداری کنند.اگر این دو نفر بتوانند ریتم نفسهایشان را با هم تنظیم کنند و با هم «همدم» شوند، این کار به نزدیکی آن دو و مستحکم شدن رابطه شان کمک شایانی می کند. بعد از تنظیم نفس، ماساژ دهنده می تواند آرام تر و عمیق تر نفس بکشد و خود به خود دم و بازدم شخص دریافت کننده هم عمیقتر و آرام تر خواهد شد. روشهای متفاوتی برای آماده سازی یک فضای پر انرژی و کنترل شده بکار میرود. نشستن و تعمق کردن برای چندین دقیقه بعد از آماده سازی اتاق، یکی از رایج ترین روشهاست. جوانی، تندرستی و جستجوی آن، همیشه قسمتی مهم از فرهنگ بشری بوده است. در بسیاری از عرفها و سنن قدیمی خدایان قدرت فراوانی در بازگرداندن سلامتی و آرامش داشته اند. با مطالعه دریابید که چه چیزی در شما این نفوذ قدرتمند را دارد و حضور آن در کنار شما انرژی بیشتری را می تواند تولید کند. در زمان تعمق ژرف، خود را با شیئ، سنگ، کریستال، عکس و هر گونه جسم مقدس و محترم دیگر احاطه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مهدویّت و مسائل کلامى جدید
اشارهدر این نوشتار، ابتدا به تفاوت «فلسفهى دین» و «کلام جدید» اشاره مىشود، سپس «تعریف دین از منظر دین پژوهى جدید» صورت مىگیرد، پس از آن، تقسیم «دین» به «ادیان سنّتى» و «ادیان دنیوى»، و تقسیم «ادیان سنّتى» به «وحیانى» و «غیر وحیانى» مطرح مىشود.
به دنبال تکیهى ادیان وحیانى بر وحى، در باب ماهیّت وحى، به سه دیدگاه اشاره مىشود، آن گاه دیدگاه گزارهاى به تفصیل خواهد آمد.
نوشتهى حاضر تقریر سلسلهى درسهاى «مهدویّت و مسائل کلامى جدید» از استاد دکتر رضا حاجى ابراهیم است که در «مرکز تخصصى مهدویت« در قم براى جمعى از طلاب و دانش پژوهان ارئه شده است.
در آمد
"مهدویت و مسایل جدید کلامى" مشتمل بر بخشى از مسایل جدید الورود در حوزه کلام یا فلسفهى دین است که لوازم و پیامدهایى در ارتباط با مهدویت (به روایت شیعى) دارند. به همین جهت، پس از بیان تعریفى کوتاه از کلام جدید و فلسفهى دین و اشاره به تفاوتهاى این دو، با طرح مباحثى مثل دیدگاه تجربى در باب وحى، تکثر گرایى دینى، سکولاریزم و... نتایج حاصل از این آراء در باب مهدویت استخراج شده، مورد نقد و بررسى قرار مىگیرد.
«کلام» با «فلسفهى دین» به لحاظ روش و غایت و موضوع، تفاوت دارد. دانش کلام، دانشى است که غایت آن، دفاع از آموزههاى دینى خاص است و به همین جهت، دانش کلام، همیشه، به صورت مضاف یا به صورت یک اسم مرکب وصفى به کار مىرود و گفته مىشود: «کلام اسلامى» یا «کلام مسیحى» و مانند آن، در حالى که «فلسفهى دین»، چنین نیست؛ زیرا، فلسفهى دین، اوّلاً از همهى تعالیم یک دین بحث نمىکند، بلکه از آموزههاى مشترک بینالادیان بحث مىکند و ثانیاً، در مقام دفاع از تعالیم یک دین نیست و لذا بعضى از فیلسوفان دین، در بحث خداشناسى، نهایتاً به این نتیجه مىرسند که هیچ کدام از ادلّهى که بر له وجود خدا اقامه شده است مثبت وجود خدا نیست یا بعضاً ملحد یا لاادرى هستند. از این رو، دانش کلام، به عنوان دانشى مطرح است که یا بىموضوع است یا یک عنوان مشیرى براى موضوعاتاش درست مىکنیم و مىگوییم: «آن، دانشى است که از گزارههاى متون مقدس دینى با غایت دفاع از تعالیم و متون دینى خاص، بحث مىکند و از روشهاى متنوّعى مانند روش تجربى یا عقلى یا روش تاریخى یا روش شهودى ممکن است استفاده بکند».
اوّلین بحث ما، وحى و تجربهى دینى است. مقدّمتاً، مستحضر هستید که ما، در یک تقسیم، ادیان را به ادیان وحیانى و غیر وحیانى، تقسیم مىکنیم. ادیان غیر وحیانى، مثل نوع آیینهایى است که در شرق دور پیروانى دارند. بودیسم، تائوئیسم، شینتو، کنفوسیوس، از این دسته است. ادیان وحیانى، مثل اسلام، یهودیّت، آیین زرتشت و آیین صابئى است. همهى اینها، ریشههاى وحیانى دارد. البته وجه اطلاق دین بر این دو دسته از ادیان، صرفاً، از باب شباهت خانوادگى است.
یکى از مسایل مهم در ابتداى هر کتابِ فلسفهى دین، مقصود ما از دین، یعنى تعریف و تفسیرى است که از دین مىکنیم، چون در میان ادیان آن قدر فاصله هست (هم به لحاظ عقاید، هم به لحاظ مناسک و عبادیّات، حتّى در امور حقوقى) که اساساً شما نمىتوانید وجه مشترکى میان ادیان بیابید.
در تقسیم دین به وحیانى و غیر وحیانى، این گونه نیست که ما، ابتدا، مَقْسمى داشته باشیم و بعد قیودى به آن بزنیم و با این قیود، اقسام درست شود و مقسم واحد را شاید در بین اینها نشود پیدا کرد. لذا بعضى فیلسوفان، مثل جان هیک، در ابتداى کتاب خودش (فلسفه دین) مىگوید، ما که بر ادیان مختلف شرقى و غربى، وحیانى و غیر وحیانى، دین اطلاق مىکنیم، این اطلاق، از باب شباهت خانوادگى ویتگنشتاین است.
ویتگنشتاین، در بحثهاى خود، بحثى را در باب تعریف مطرح کرده است. او مىگوید، ما وقتى مىخواهیم اشیاء را تعریف کنیم، بر خلاف گذشتگان که فرض مىکردند مثلاً این افراد انسانى، حقیقتى و گوهرى - مثلاً ذاتیات - مشترکى دارند، ایشان معتقد است که ما نمىتوانیم چنین گوهر و ذاتیاتى را قایل باشیم.
در برابر این پرسش که «چهگونه است با این که افراد متفاوتاند، یکى قد بلند است و یکى کوتاه قد، و یکى سفید روى است و یکى سیاه روى، بر همه، انسان اطلاق مىکنیم؟»، او مىگوید، اطلاق یک لفظ و اسم واحد به افرادى که میانشان حقیقت و گوهر واحد فرض نکردهایم، از یک طرف، و در عین حال، این افراد، همگى، هم در یک ویژگى واحد با هم شریک نیستند از طرف دیگر، و بعضى، بلند قد، و بعضى، کوتاه قد، و بعضى، سفیدند، و بعضى سیاهاند، و نه در رنگشان و نه در ابعادشان و نه در ویژگىهاى بدنى یا ذهنىشان، همه، یک خصیصه ندارند، از باب شباهت خانوادگى است. شما، اگر فرزندانى را در یک خانوادهى پر جمعیّت ببینید، فرزند اوّل و فرزند دوم، در سه خصیصه ممکن است شریک باشند؛ یعنى، اگر ویژگىهاى فرزند اوّل و دوم را ببینیم، فرزند اوّل و دوم، ممکن است در دوخصیصهى Bو Cبا هم شریک باشند، و فرزند دوم و سوم، ممکن است در دو خصیصهىE و F شریک باشند و به همین ترتیب، فرزند سوم، ممکن در ویژگى Hو G با فرزند چهارم، شریک باشند. الان شما این چهار فرزند را با هم مقایسه کنید، میان اینان، یک ویژگى مشترکى که براى همه باشد و در هیچ کدام مستثنا نباشد، پیدا نخواهید کرد، امّا دو به دو که باهم بسنجیم، شباهتهایى دارند. دوتاى اوّل، در اجزاى صورت با هم شبیهاند، و دوتاى دوم، مثلاً، در تناسب اندام، و آن دوتاى سوم، مثلاً، نحوهى گفتار یا رفتارشان شبیه است، امّا فى المجموع، بخواهید شباهت واحد پیدا کنید، نخواهید یافت. ویتگنشتاین مىگوید، شما وقتى یک اسم واحدى مثل "انسان" را بر افراد مختلف انسانى اطلاق مىکنید، از این باب است که ولو میان همهى افراد، یک ویژگى واحد نمىیابید، امّا در هر مجموعهى افراد با هم، مىتوانید مشترکاتى پیدا کنید و بر اساس این مشترکات (شبیه اشتراکاتى که در چند تا خواهر و برادر وجود دارد) یک نام واحد بر آنان اطلاق مىکنید.
حرف «جان هیک» این است که در مقام تعریف دین، شما نمىتوانید یک گوهر واحد و ماهیّت واحد که همهى ادیان را تحت پوشش قرار دهد، پیدا کنید. بنابراین آیین بودا و اسلام و... را دین