واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

دانلود مقاله مولانا، آموزگار معنا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

مولانا، آموزگار معنا

مقدمه :روی آوری قشرهای گوناگون جویندگان حقیقت در سراسر جهان به آثار مولانا، آدمی را به یاد آن مصرع خود او در نی نامه می اندازد: که جفت بدحالان و خوشحالان1 شده است، بدحالان و خوش حالانی که هر یک از ظن خود یار2 او شده اند و هر یک به گوشه ای از ساحت روان او ورود کرده‎اند. خیل بی شمار مشتاقان، چاپ های متعدد آثار مولانا به زبانهای گوناگون، برگزاری کنگره ها و سمینارها... در جهان این سئوال را پیش می آورد که براستی در بازار نوفروشی3 مولانا چه متاعی عرضه می شود که این همه بر گرد او جمع آمده اند و این خریداران کالای او چه کسانی هستند، چه می خواهند؟...

بی گمان اینان هر که هستند آنانند که در فرآیند طلب خویش ز هزار خم چشیده اند و همه را بیازموده اند4 و سرانجام به شراب سرکش مولانا رسیده اند چرا که به این نتیجه رسیده اند بی مدد چون اویی، درهم ریختن ارزشها، اعتبارهای جهان و فرو شدن به دریا و در پی گوهر حقیقت کاری آسان نیست.

معنا، گمشده آنانی، نه چونان همه

غالب انسانها در اجبار چارچوب ها و قالب های عرفی و معمول زندگی، مجال و فرصت باطنی آن را نمی یابند که لحظه ها را به چراگاه رسالت5 ببرند و روزن وجود را به روی آفتابی که لب درگاه آنهاست بگشایند6... در روند زندگی هر چه این قیدها و بندها محکم تر می شوند رفته رفته اکثر آدمها نمادی از آن گاو در مثنوی می شوند که از دروازه تولد وارد جهان شده و از دروازه مرگ خارج می شوند و از آن همه زیبائیها، هنرها و معرفت‎ها... جز قشر خربره اعتباریات و ظواهر زندگی بیشتر چیزی را ادراک نمی کنند و نمی فهمند7.

اما در این میانه، کسانی پیدا می شوند که بیقرارند و طالب بیقرار شده اند آن چه که همه را راضی می کند آنان را ارضاء نمی‎کند، چیزی فراتر از آنچه هست می خواهند، تشنگی آنان از جنس دیگری است، بی تاب و آشفته، در وادی حیرت سرگشته اند و به هر جایی که نام و نشانی از آن معشوقه هر جایی است سر می کشند تا شاید آرام گیرند.

سالها سرگشته گفت و شنود هر کجا نام و نشانی از تو بود8

این تشنگان حقیقت، آرام آرام بوی آن دلبر نهان9 در عرصه جانشان پران می شود و با زبانی گنگ، هر دم به سویی کشیده می‎شوند و مدام از خود می پرسند: چیست که هر دمی چنین می کشدم به سوی او؟10، در کشاکش این جستجو، گاه آشفتگیها به اوج می رسد و سئوالاتی به جان آنان هجوم می آورد و هر دم از خود می‎پرسند:

چه کسم من؟ چه کسم من؟ که بسی وسوسه مندم

گه از آن سوی کـشندم، گه از این سوی کشنـدم

ز کشاکش چو کمانــم، بـــه کف گـوش کشـانم

قدر از بــــام درافتـد چـــو در خانه ببنـــدم

نفسی آتش سوزان، نفســـی سیل گــــریـزان

ز چه اصلم؟ ز چه فصلم؟ به چه بازار خـ ـرندم؟

سالکان روزگار ما

در چنین هیاهوی هول آور درونی و تهاجمات برونی ارزشهای تکنولوژیک و ابزاری که جملگی برآمده از عقل جزیی هستند گرفتار آمده اند، در جان پاره ای از این جویندگان آتشین مزاج حقیقت کسی چون شرر می خندد11 و راه را بر آنانی که ساختارهای معمول زندگی را شکسته و در پی معنا به راه افتاده اند می بندد و مدعی می شود که عشق او را نوع دگر خندیدن12 آموخته و عشق از آسمان آمده است تا اهل تردید و گمان را درهم کوبد13 و آنان را به خود می خواند. او خویشتن را تحصیلکرده مدرسه احمد امی معرفی می کند و بر فضل و هنر که جملگی حجاب آفتاب جانان است می خندد14 و حیران از این که خوب است یا زشت، این است یا آن، و چه نامی دارد، دلبر است یا دل داده بر سر راه تمامی طالبان حقیقت قرار می گیرد می گوید:

گر زان که نئی طالب، جـــوینده شوی با ما

ور زان که نئی مطرب، گـــوینده شوی با ما

گر زان که تو قارونی، در عشـق شوی مفلس

ور زان که خداوندی، هم بنــده شوی با مــا

یک شمع از این مجلس صد شمع بگیرانــد

گر مرده ای ور زنده، هم زنده شوی بـــا ما

پاهای تو بگشاید، روشن بـــه تو بنمــاید

در ژنده درآ یکدم تــا زنــده دلان بینـــی

اطلس به در اندازی در ژنده شوی بـــا مـا

چون دانه شد افکنده بر رست و درختی شد

این رمز چو دریابـــی افکنده شوی بــا ما

شمس الحق تبریزی با غنچه دل گـویــــد

چون باز شود چشمت بیننده شوی بـــا ما

و این گونه است که او تمامی آنانی که فراسوی نیک و بد و دانایی در پی حقیقتند را مجذوب خود می سازد. سالکان راستین در راه سپاری با او در جستجوی معنای زندگی است که در نهایت دلاورانه قفل زندان جهان را گشوده و گردن گردنکشان را در پیش سلطان عشق می شکنند15.

رویکردهایی برای تبیین معنای زندگی

دو رویکرد عمده برای تبیین معنای زندگی وجود دارد:

1- رویکرد مجعول (قراردادی)

در این رویکرد، جوینده معنا، تفسیری از عالم پیدا می کند و بر اساس آن به زندگی معنایی می بخشد، و در واقع معنای زندگی بر ساخته تجزیه و تحلیل ها و برداشتهای اوست بقول دکتر فرانکل، چنین آدمی زندگی اش را یک پروژه تعریف شده و هدفمند از سوی دیگران نمی داند، بلکه به زندگی با تجارب خاص خویش معنا می دهد و برای گریز از هجوم خالی اطراف چونان سپهری فریاد برمی‎آورد که زندگی خالی نیست، سیب هست... و نتیجه می‎گیرد تا شقایق هست زندگی باید کرد. یا در سطح عقلایی تری، کسی چون راسل در ابتدای زندگینامه خود می نویسد:

سه چیز به زندگی ام معنا داده است: یکی علم و ارضاء کنجکاوی علمی، دیگری شفقت به حال انسانها و کاستن از درد و رنج های آنها و سومی عشق ورزی

2-رویکرد مکشوف



خرید و دانلود دانلود مقاله مولانا، آموزگار معنا


تحقیق درباره معنا و مبنای سکولاریسم

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 30

 

معنا و مبنای سکولاریسم

اهتمام اسلام به امر سیاست و حکومت و جهاد و جعل قوانین برای حفظ مواریث معنوی، یعنی توحید، معارف روحی و اخلاقی، عدالت اجتماعی، مساوات و عواطف انسانی است.

محمد جواد نوذری

سکولاریسم اشاره به تحولاتی دارد که پس از از عصر نوزایی در مغرب زمین به وقوع پیوست و منجر به جدایی دیانت از سیاست شد. اهمیت بحث از سکولاریسم از آن رو است که در خلال آن تا حدودی با فرهنگ غرب آشنا می شویم. درک سیاست غرب، که در کشور ما نیز شیوع یافته و بدان دامن زده می شود، در گرو آشنایی با فلسفه فکری معاصر غرب است. بنابراین، بحث از سکولاریسم، علاوه بر آن که جنبه سلبی ارتباط دیانت با سیاست را می کاود، کلید فهم سیاست، در عصر جدید به شمار رفته و ما را در شناخت غرب و غرب زدگی مدد می رساند. با توجه به آن چه گفته شد، این بحث را با پرسش های ذیل پی می گیریم: مفهوم سکولاریسم چیست؟

ریشه ها و علل گرایش به سکولاریسم کدامند؟

مبانی و اصول سکولاریسم کدامند؟

مفهوم سکولاریسم

سکولاریسم ( Secularism ) واژه ای انگلیسی است و از ریشه لاتین « Seculum »، به معنای یک برهه زمانی معین، گرفته شده است. در فارسی به معنای ناسوتی، دنیوی گرایی، بشری، عرفی، زمینی و گیتیانه آمده است. در فارسی، اصطلاحی که مبین تمام حقیقت واژه سکولاریسم باشد، ارائه نشده است. از این رو، واژه انگلیسی آن در فارسی به کار برده می شود. معادل فرانسوی سکولاریسم، «  Laicite » یا « Seculoise » است که در فارسی، از آن به لائیک تعبیر می شود. برای سکولاریسم، تعریف های متعددی ارائه شده است که برخی ناظر به بعد فکری است؛ نظیر آن که گفته شود: سکولاریسم نظام عام عقلانی است که در آن، روابط میان افراد، گروه ها و دولت بر مبنای عقل تنظیم می گردد.» این تعریف، چون تنها به یکی از اصول سکولاریسم اشاره دارد، تعریفی کامل نیست. برخی تعریف ها ناظر بر روند شکل گیری سکولاریسم است که در خلال آن، به تدریج، حقوق، وظایف و امتیازات کلیسا به نهادهای غیرمذهبی منتقل می شود. برخی تعاریف دیگر، سکولاریسم را به مثابه یک نظام منسجم فکری می انگارند که پس از رنسانس به صورت یک نگرش یا جهان بینی در آمده و با نگرشی که در قرون وسطی حاکم بود، تمایز ماهوی دارد و مبنای آن، انسان گرایی، تجربه گرایی و عقلانیت است. از آن چه گذشت، روشن شد که سکولاریسم اشاره به جدایی دین از سیاست دارد، به گونه ای که هیچ یک از آن دو، در حوزه دیگری دخالت نکند. در مقایسه بین سکولاریسم و لائیک، تلقی عمومی برآن است که سکولاریسم به معنای جدایی دین از سیاست و در نتیجه، پذیرش دین به عنوان یک رابطه صرفاً فردی میان فرد و خداوند است؛ اما لائیک به معنای ضدیت با دین و الحاد است؛ ولی برخی نویسندگان، آن را مترادف با سکولاریسم و در بردارنده مفهومی نسبی و تشکیکی می دانند که طیف وسیعی، از الحاد تا پذیرش دین به عنوان یک نهاد، را در بر می گیرد. زمینه های شکل گیری سکولاریسم نوزایی (رنسانس) به معنای تجدید حیات حاکی از احیای فرهنگی است که در یونان و روم باستان رایج بوده است. در تاریخ باستان، که تا قرن پنجم بعد از میلاد ادامه داشت، ادیان رایج، با غیب و ماورای طبیعت ارتباطی نداشتند، بلکه اساطیری و طبیعی بودند. خدایان، مظهر نیروهای طبیعت بودند و با نام های مختلفی خوانده می شدند. ادیان رومی و یونانی، هر دو فاقد جنبه های عرفانی و معنوی مظاهر شرقی بود. گرایش روم به مسیحیت و رسمیت یافتن آن، موجب رسوخ خرافاتی شد که ریشه در فرهنگ روم و یونان داشت. در این زمینه، پادشاهان نقش به سزایی داشتند. در قرون وسطی تعارض امپراتوران و کلیسا، منجر به حاکمیت کلیسا شد. کلیسا به نام دین، داعیه دفاع از دین را داشت؛ اما برخلاف جهت فطرت آدمی گامی برمی داشت. این امر، دیر یا زود، مردم را متوجه انحرافاتی می ساخت که به نام دین، از سوی کلیسا عرضه می شد و منجر به عصیان و شورش همگانی، یا در جهت بازگشت به ارزش ها، و حاکمیت دین واقعی، که در اسلام متجلی شده بود می کرد، و یا به انکار غیب و الوهیت و آن چه انتساب به کلیسا داشت، می شد. رنسانس در حقیقت،  به معنای طرد کلیسا و فراموشی واقعیت الهی و دینی است که در قرن چهاردهم، نخست در ایتالیا و سپس در سراسر اروپا با احیای فرهنگ رومی-یونانی زمینه های آن مهیا شد. پیدایش سکولاریسم در غرب، بازتاب حوادثی بود که در قرون وسطی رخ داد. برخی از عوامل موثر در شکل گیری سکولاریسم عبارت بودند از:

الف) نارسایی تعالیم انجیل و مسیحیت

۱. بعضی از اصول مسیحیت چارچوبه هایی ارائه می کند که قابلیت دفاع عقلانی ندارند. راه رستگاری در آن،  بر ایمان تقلیدی متوقف است که عقل در فهم آن راهی ندارد. مسیحیت معتقد است راه رستگاری،  که انسان طالب آن است، در انجیل بیان شده و بشر به امر دیگری ورای آن نیاز ندارد. فقدان یک نظام منسجم عقلانی، قدرت دفاع از دین را از مسیحیان گرفت و با سستی کلیسا،  آیین مسیحیت از عرصه اجتماع حذف شد. و چون فاقد شریعت متقن بود، آن گاه که علم بشری خلاءهای قانونی را مورد توجه قرار داد، کلیسا توان مقابله با آن را نیافت.

در مقابل، اسلام آیینی است که بر عقاید، احکام واخلاق استوار است. عقاید، که زیربنای اندیشه دینی به شمار می رود،  تقلید بردار نیستند. هر انسانی باید بکوشد با تامل و استدلال، مجموعه باورهای دینی خود را استحکام بخشد. این امر،  نشانگر اتقان و استحکام مبانی دین در اسلام است. اگر آیینی به اتقان پایه های فکری خود اعتماد نداشته باشد، به پیروان خویش اجازه تفکر نمی دهد؛ زیرا به بی پایگی آن پی خواهند برد. در حوزه احکام و اخلاق نیز چنین نیست که تنها طبقه و گروه خاصی حق کاوش و مطالعه داشته باشند، بلکه راه برای پویندگان حق و حقیقت باز است؛ اما ضرورت های جامعه، اقتضای نوعی تقسیم کار را کرده است. از سوی دیگر، اسلام آن چه را که همواره برای کمال و سعادت بشر لازم است، مستقیمأ بیان کرده و برای مقررات متغیر، و چارچوبه های کلی تعیین نموده است که فقها و دین شناسان می توانند با توجه به آن ها مقررات و احکام جزئی را استنباط کنند.

۲. کلیسا تفسیری موازی و دوگانه از دنیا و آخرت و تقسیم کار میان ارباب کلیسا و امپراتوران ارائه می داد که ریشه در انجیل تحریف شده دارد؛ زیرا براساس آن،  چیزی که متعلق به قیصر بود، می بایست به قیصر و آن چه را متعلق به خدا بود،  می بایست به کلیسا واگذار می کرد. دوگانگی در سنت کلیسا منجر به تعارض بین کلیسا و پادشاهان در اواخر قرون وسطی و طرد جنبه الهی پادشاهان شد که خود، زمینه زوال نفوذ و کلیسا و سلطه پادشاهان را مهیا ساخت.

در فرهنگ اسلامی، چنین نگرشی مطرود است. دنیا و آخرت در عرض یکدیگر قرار ندارند،  بلکه دنیا به مثابه گذرگاهی است که به آخرت منتهی می شود و سعادت آخرت به زندگی این جهانی انسان منوط است. در فرهنگ اسلامی، روحانیت به عنوان کارشناس امور دینی، و نه به عنوان طبقه ویژه، مطرح است. چنان که میان امور معنوی و مادی دوگانگی نیست. از این رو،  مدیریت کلان جامعه باید به افرادی واگذار شود که بیش تر با احکام و قوانین اجتماعی  سیاسی، آشنایی دارند؛ از سویی، آراسته به اخلاق الهی و باتقوا یند و از سوی دیگر، قدرت مدیریت و آگاهی لازم را در میدان عمل دارا باشند.

۳. کلیسا در حالی دسترسی به حقایق را منحصر به خود می دانست که دنیای مسیحیت، فاقد متن و حیاتی مصون از تحریف بود. علاوه بر آن، خرافات بسیاری در دین وارد شده بود که در قرآن کریم نیز بدان اشاره شده است ( یحرفون الکلم عن مواضعه ). کلیسا خود را نماینده خدا و منبع تشریع احکام به طور مستقل می دانست: ( اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباأ من دون الله).

علم، شجره ممنوعه قلمداد می شد وتنها علومی مجال رشد می یافتند که مؤید فرضیه های انجیل باشند و حتی علوم تجربی نیز در تحت سیطره کلیسا بود. برخورد خشن کلیسا با صاحبان اندیشه و تفتیش عقاید، چهره ناخوشایندی را از کلیسا به نمایش گذاشت و به تعبیر شهید مطهری، دین که باید دلیل هدایت و پیام آور محبت باشد به صورتی در آمد که تصور هر کسی از دین و خداوند،  خشونت و اختناق و استبداد بود. در فرهنگ اسلامی، همگان دسترسی به حقایق دارند. البته تفسیر دین، مانند اظهار نظر در هر رشته از علوم و معارف، صلاحیت ها و توانایی ها خاصی را می طلبند که بدون آن ها تفسیر انسان قابل اعتماد نیست. از سوی دیگر، قرآن کریم تنها کتاب آسمانی مصون از تحریف است و با استناد به آن می توان به حقایقی عمیق دست یافت که از قلمرو حس و تجربه خارج است. اسلام پیروان خود را به تعقل، تفکر و نوآوری علمی دعوت می کند.

ب) نهضت اصلاح دینی (رمفرمیسم)

نهضت اصلاح دینی، جریانی بود که طی آن، از نفوذ مذهب به تدریج کاسته شد. مارتین لوتر(۱۴۸۳- 1546م) از پیشگامان این حرکت، با هدف اصلاح و پیرایه زدایی از آیین مسیحیت و برقراری انضباط در آن، دیدگاه های جدیدی را عرضه کرد، اصل خود کشیشی را که مشوق فردگرایی بود، مورد تاکید قرار داد و با این هدف، انجیل را به زبان آلمانی ترجمه کرد. تفکیک دین از سیاست، از دیگر اصول مورد اشاره وی بود. لوتر اظهار داشت که پادشاهان قدرت خود را مستقیماً از خدا می گیرند و وظیفه کلیسا تنها پرداختن به امور معنوی و روحی است.

به هر حال،  نهضت اصلاح دینی، در پیدایش طرز فکر جدید، نقشی اساسی داشت و باعث در هم شکستن حاکمیت کلیسا و ظهور فلسفه سیاسی جدید شد. از پیامدهای این حرکت، درگیری فرقه های مذهبی بود که موجب از بین رفتن قداست دین و زمینه سازی برای سکولاریسم شد.

ج) تماس با فرهنگ های ملل جهان

تماس غرب با فرهنگ جوامع دیگر، موجب تحول در نگرش آنان و جذب عناصر مفید و سازنده شد. به ویژه تماس اروپایی ها با مسلمانان، در خلال جنگ های صلیبی، موجب آشنایی آنان با فرهنگ اسلامی گشت. این امر، تاثیر شگرفی در نگرش آنان به دنیا داشت و زمینه ساز ظهور نویسندگان بزرگی در آن سامان شد. اکتشاف های جغرافیایی نیز موجب باز شدن درهای بسته جامعه اروپا به روی مناطق دیگر گردید که زمینه ساز تحولات جدید در عرصه فرهنگ شد.

بنیادهای فکری سکولاریسم

متولیان جامعه غرب، برای پایه گذاری تمدن خود،  از سویی آیین مسیحیت را مورد بی مهری قرار دادند و از سوی دیگر، نظام فکری جدیدی را بر مبنای سکولاریسم پی ریزی کردند. اصول و عناصر قوام بخش سکولاریسم عبارتنداز:

الف) انسان مداری ( اومانیسم)

هویت فرهنگی عصر جدید غرب است. براساس این اصل، انسان، مدار و محور همه اشیاء و خالق ارزش ها و ملاک تشخیص خیر و شر است. در واقع، انسان جای خدا می نشیند و قادر است بدون در نظر قرار دادن دین و ارتباط با ماورای طبیعت، مشکلات زندگی و دنیای خود را حل و فصل کند. بنابراین اصل، انسان با دو اهرم عقل و علم، دیگر نیازی به دین ندارد. اومانیسم ملاک و تکیه گاه تشخیص ارزش ها را خود انسان می داند و مبدا ماورایی برای آن قائل نیست. در واقع، آن چه اصالت دارد، انسان است و خداوند صرفاً می تواند در جهت رفع آلام روحی و نیازهای بشر مورد پذیرش قرار گیرد و خود از اصالت برخوردار نیست. نظام سیاسی اومانیسم، مبنای مشروعیت خود را از مردم و به اصطلاح، «قرارداد اجتماعی» می گیرد، که امروزه در انتخابات و آرای مردمی تجلی می یابد

ب) عقل مداری(راسیونالیسم)

از دیگر مشخصه های سکولاریسم، عقل گرایی است؛ بدین معنا که انسان با استفاده از عقل قادر است همه مسائل را درک کند و به حل آن ها پردازد. داوری نهایی در حل منازعات، به عهده عقل است و عقل، مستقل از وحی و آموزش های الهی، توان اداره زندگی بشر را دارد. عقل مداری، در تاریخ اندیشه سیاسی غرب، به دکارت باز می گردد.

پیش از او، طی دو قرن، فلسفه مدرسی با حملات منتقدان و تشکیک در مبانی فکری آن سست شده بود و سپس دکارت، فلسفه مدرسی را از اعتبار انداخت و فلاسفه نوینی را جایگزین آن ساخت. از نتایج عقل مداری، طرد دین بود؛ زیرا عقلانیت به گونه ای تفسیر شد که دین را ضد عقل معرفی می کرد. از این رو، عقل معیار صحت و سقم قلمداد شد. محاسبه گرایی از پیامدهای عقل مداری است که در پی ریزی تمدن غرب، نقش اساسی را ایفا کرد.

در تفکر اسلامی، عقل ابزار شناخت عقاید اصلی و یکی از منابع استنباط احکام شرعی است و نه تنها با دین سر ستیز ندارد، بلکه در خدمت آن است. آیات و روایات فراوانی دعوت به تعقل و تفکر می کنند، به گونه ای که در برخی روایات، تفکر یک ساعت، معادل هفتاد سال عبادت شمرده شده است. ولی به هر حال، عقل به تنهایی نمی تواند همه نیازهای بشر را برطرف کند و در مواردی که کمیت عقل  لنگ است باید از وحی کمک گرفت.

ج ) علم محوری

بنابراین مبنا، ایمان به علم، نقش مذهب را در حیات انسان ها ایفا می کند. به دیگر سخن، یافته های علمی، برای اداره جامعه کافی است. تجربه گرایی توسط فرانسیس بیکن پایه گذاری شد و پژوهش تجربی، جایگزین تفسیر نهادهای سنتی از جهان شد. به همین دلیل، تعارض بین علم و دین، از مسائلی است که پس از رنسانس و با ظهور موج تجربه گرایی رخ نمایاند. از دید اینان، علم بر دین مقدم است و رویکرد افراطی تجربه گرایی، این است که هر آن چه به محک تجربه در نیاید، طرد و انکار می شود. تقابل علم و دین از هنگامی آغاز شد که تئوری های جدیدی، در فضاشناسی و هیئت، به وسیله کوپرنیک، کپلر و گالیله مطرح شد که با پذیرفته ها و باورهای کلیسا و با ظواهر کتاب مقدس مسیحیان مخالفت داشت. از آن پس تعارض بین کلیسا و علم آغاز شد و به تدریج شدت گرفت. گرچه در ابتدا کلیسا مقاومت های بسیاری کرد، اما در نهایت، شکست خورد و عکس العمل های مختلفی را از خود نشان داد که از جملة آن ها جدایی دین از علم بود. گفته شد که دین زبانی مخصوص به خود دارد و علم نیز زبانی مخصوص به خود. نزد آنان روح دین، صرفاً راز و نیاز با خدا و حداکثر، توصیه های اخلاقی است. در تفکر اسلامی، همان گونه که بین عقل و دین تعارض نیست، بین علم و دین نیز تعارضی نیست. علم و عالم، از دیدگاه قرآن ارزشمندند: (قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون). در تفکر اسلامی، معرفت تجربی، تنها راه شناخت نیست، بلکه راه های دیگری نیز برای شناخت واقعیت وجود دارند. د) آزادی و تساهل(لیبرالیسم)



خرید و دانلود تحقیق درباره معنا و مبنای سکولاریسم


تحقیق درباره معنا و مبنای سکولاریسم 30 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 30

 

معنا و مبنای سکولاریسم

اهتمام اسلام به امر سیاست و حکومت و جهاد و جعل قوانین برای حفظ مواریث معنوی، یعنی توحید، معارف روحی و اخلاقی، عدالت اجتماعی، مساوات و عواطف انسانی است.

محمد جواد نوذری

سکولاریسم اشاره به تحولاتی دارد که پس از از عصر نوزایی در مغرب زمین به وقوع پیوست و منجر به جدایی دیانت از سیاست شد. اهمیت بحث از سکولاریسم از آن رو است که در خلال آن تا حدودی با فرهنگ غرب آشنا می شویم. درک سیاست غرب، که در کشور ما نیز شیوع یافته و بدان دامن زده می شود، در گرو آشنایی با فلسفه فکری معاصر غرب است. بنابراین، بحث از سکولاریسم، علاوه بر آن که جنبه سلبی ارتباط دیانت با سیاست را می کاود، کلید فهم سیاست، در عصر جدید به شمار رفته و ما را در شناخت غرب و غرب زدگی مدد می رساند. با توجه به آن چه گفته شد، این بحث را با پرسش های ذیل پی می گیریم: مفهوم سکولاریسم چیست؟

ریشه ها و علل گرایش به سکولاریسم کدامند؟

مبانی و اصول سکولاریسم کدامند؟

مفهوم سکولاریسم

سکولاریسم ( Secularism ) واژه ای انگلیسی است و از ریشه لاتین « Seculum »، به معنای یک برهه زمانی معین، گرفته شده است. در فارسی به معنای ناسوتی، دنیوی گرایی، بشری، عرفی، زمینی و گیتیانه آمده است. در فارسی، اصطلاحی که مبین تمام حقیقت واژه سکولاریسم باشد، ارائه نشده است. از این رو، واژه انگلیسی آن در فارسی به کار برده می شود. معادل فرانسوی سکولاریسم، «  Laicite » یا « Seculoise » است که در فارسی، از آن به لائیک تعبیر می شود. برای سکولاریسم، تعریف های متعددی ارائه شده است که برخی ناظر به بعد فکری است؛ نظیر آن که گفته شود: سکولاریسم نظام عام عقلانی است که در آن، روابط میان افراد، گروه ها و دولت بر مبنای عقل تنظیم می گردد.» این تعریف، چون تنها به یکی از اصول سکولاریسم اشاره دارد، تعریفی کامل نیست. برخی تعریف ها ناظر بر روند شکل گیری سکولاریسم است که در خلال آن، به تدریج، حقوق، وظایف و امتیازات کلیسا به نهادهای غیرمذهبی منتقل می شود. برخی تعاریف دیگر، سکولاریسم را به مثابه یک نظام منسجم فکری می انگارند که پس از رنسانس به صورت یک نگرش یا جهان بینی در آمده و با نگرشی که در قرون وسطی حاکم بود، تمایز ماهوی دارد و مبنای آن، انسان گرایی، تجربه گرایی و عقلانیت است. از آن چه گذشت، روشن شد که سکولاریسم اشاره به جدایی دین از سیاست دارد، به گونه ای که هیچ یک از آن دو، در حوزه دیگری دخالت نکند. در مقایسه بین سکولاریسم و لائیک، تلقی عمومی برآن است که سکولاریسم به معنای جدایی دین از سیاست و در نتیجه، پذیرش دین به عنوان یک رابطه صرفاً فردی میان فرد و خداوند است؛ اما لائیک به معنای ضدیت با دین و الحاد است؛ ولی برخی نویسندگان، آن را مترادف با سکولاریسم و در بردارنده مفهومی نسبی و تشکیکی می دانند که طیف وسیعی، از الحاد تا پذیرش دین به عنوان یک نهاد، را در بر می گیرد. زمینه های شکل گیری سکولاریسم نوزایی (رنسانس) به معنای تجدید حیات حاکی از احیای فرهنگی است که در یونان و روم باستان رایج بوده است. در تاریخ باستان، که تا قرن پنجم بعد از میلاد ادامه داشت، ادیان رایج، با غیب و ماورای طبیعت ارتباطی نداشتند، بلکه اساطیری و طبیعی بودند. خدایان، مظهر نیروهای طبیعت بودند و با نام های مختلفی خوانده می شدند. ادیان رومی و یونانی، هر دو فاقد جنبه های عرفانی و معنوی مظاهر شرقی بود. گرایش روم به مسیحیت و رسمیت یافتن آن، موجب رسوخ خرافاتی شد که ریشه در فرهنگ روم و یونان داشت. در این زمینه، پادشاهان نقش به سزایی داشتند. در قرون وسطی تعارض امپراتوران و کلیسا، منجر به حاکمیت کلیسا شد. کلیسا به نام دین، داعیه دفاع از دین را داشت؛ اما برخلاف جهت فطرت آدمی گامی برمی داشت. این امر، دیر یا زود، مردم را متوجه انحرافاتی می ساخت که به نام دین، از سوی کلیسا عرضه می شد و منجر به عصیان و شورش همگانی، یا در جهت بازگشت به ارزش ها، و حاکمیت دین واقعی، که در اسلام متجلی شده بود می کرد، و یا به انکار غیب و الوهیت و آن چه انتساب به کلیسا داشت، می شد. رنسانس در حقیقت،  به معنای طرد کلیسا و فراموشی واقعیت الهی و دینی است که در قرن چهاردهم، نخست در ایتالیا و سپس در سراسر اروپا با احیای فرهنگ رومی-یونانی زمینه های آن مهیا شد. پیدایش سکولاریسم در غرب، بازتاب حوادثی بود که در قرون وسطی رخ داد. برخی از عوامل موثر در شکل گیری سکولاریسم عبارت بودند از:

الف) نارسایی تعالیم انجیل و مسیحیت

۱. بعضی از اصول مسیحیت چارچوبه هایی ارائه می کند که قابلیت دفاع عقلانی ندارند. راه رستگاری در آن،  بر ایمان تقلیدی متوقف است که عقل در فهم آن راهی ندارد. مسیحیت معتقد است راه رستگاری،  که انسان طالب آن است، در انجیل بیان شده و بشر به امر دیگری ورای آن نیاز ندارد. فقدان یک نظام منسجم عقلانی، قدرت دفاع از دین را از مسیحیان گرفت و با سستی کلیسا،  آیین مسیحیت از عرصه اجتماع حذف شد. و چون فاقد شریعت متقن بود، آن گاه که علم بشری خلاءهای قانونی را مورد توجه قرار داد، کلیسا توان مقابله با آن را نیافت.

در مقابل، اسلام آیینی است که بر عقاید، احکام واخلاق استوار است. عقاید، که زیربنای اندیشه دینی به شمار می رود،  تقلید بردار نیستند. هر انسانی باید بکوشد با تامل و استدلال، مجموعه باورهای دینی خود را استحکام بخشد. این امر،  نشانگر اتقان و استحکام مبانی دین در اسلام است. اگر آیینی به اتقان پایه های فکری خود اعتماد نداشته باشد، به پیروان خویش اجازه تفکر نمی دهد؛ زیرا به بی پایگی آن پی خواهند برد. در حوزه احکام و اخلاق نیز چنین نیست که تنها طبقه و گروه خاصی حق کاوش و مطالعه داشته باشند، بلکه راه برای پویندگان حق و حقیقت باز است؛ اما ضرورت های جامعه، اقتضای نوعی تقسیم کار را کرده است. از سوی دیگر، اسلام آن چه را که همواره برای کمال و سعادت بشر لازم است، مستقیمأ بیان کرده و برای مقررات متغیر، و چارچوبه های کلی تعیین نموده است که فقها و دین شناسان می توانند با توجه به آن ها مقررات و احکام جزئی را استنباط کنند.

۲. کلیسا تفسیری موازی و دوگانه از دنیا و آخرت و تقسیم کار میان ارباب کلیسا و امپراتوران ارائه می داد که ریشه در انجیل تحریف شده دارد؛ زیرا براساس آن،  چیزی که متعلق به قیصر بود، می بایست به قیصر و آن چه را متعلق به خدا بود،  می بایست به کلیسا واگذار می کرد. دوگانگی در سنت کلیسا منجر به تعارض بین کلیسا و پادشاهان در اواخر قرون وسطی و طرد جنبه الهی پادشاهان شد که خود، زمینه زوال نفوذ و کلیسا و سلطه پادشاهان را مهیا ساخت.

در فرهنگ اسلامی، چنین نگرشی مطرود است. دنیا و آخرت در عرض یکدیگر قرار ندارند،  بلکه دنیا به مثابه گذرگاهی است که به آخرت منتهی می شود و سعادت آخرت به زندگی این جهانی انسان منوط است. در فرهنگ اسلامی، روحانیت به عنوان کارشناس امور دینی، و نه به عنوان طبقه ویژه، مطرح است. چنان که میان امور معنوی و مادی دوگانگی نیست. از این رو،  مدیریت کلان جامعه باید به افرادی واگذار شود که بیش تر با احکام و قوانین اجتماعی  سیاسی، آشنایی دارند؛ از سویی، آراسته به اخلاق الهی و باتقوا یند و از سوی دیگر، قدرت مدیریت و آگاهی لازم را در میدان عمل دارا باشند.

۳. کلیسا در حالی دسترسی به حقایق را منحصر به خود می دانست که دنیای مسیحیت، فاقد متن و حیاتی مصون از تحریف بود. علاوه بر آن، خرافات بسیاری در دین وارد شده بود که در قرآن کریم نیز بدان اشاره شده است ( یحرفون الکلم عن مواضعه ). کلیسا خود را نماینده خدا و منبع تشریع احکام به طور مستقل می دانست: ( اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباأ من دون الله).

علم، شجره ممنوعه قلمداد می شد وتنها علومی مجال رشد می یافتند که مؤید فرضیه های انجیل باشند و حتی علوم تجربی نیز در تحت سیطره کلیسا بود. برخورد خشن کلیسا با صاحبان اندیشه و تفتیش عقاید، چهره ناخوشایندی را از کلیسا به نمایش گذاشت و به تعبیر شهید مطهری، دین که باید دلیل هدایت و پیام آور محبت باشد به صورتی در آمد که تصور هر کسی از دین و خداوند،  خشونت و اختناق و استبداد بود. در فرهنگ اسلامی، همگان دسترسی به حقایق دارند. البته تفسیر دین، مانند اظهار نظر در هر رشته از علوم و معارف، صلاحیت ها و توانایی ها خاصی را می طلبند که بدون آن ها تفسیر انسان قابل اعتماد نیست. از سوی دیگر، قرآن کریم تنها کتاب آسمانی مصون از تحریف است و با استناد به آن می توان به حقایقی عمیق دست یافت که از قلمرو حس و تجربه خارج است. اسلام پیروان خود را به تعقل، تفکر و نوآوری علمی دعوت می کند.

ب) نهضت اصلاح دینی (رمفرمیسم)

نهضت اصلاح دینی، جریانی بود که طی آن، از نفوذ مذهب به تدریج کاسته شد. مارتین لوتر(۱۴۸۳- 1546م) از پیشگامان این حرکت، با هدف اصلاح و پیرایه زدایی از آیین مسیحیت و برقراری انضباط در آن، دیدگاه های جدیدی را عرضه کرد، اصل خود کشیشی را که مشوق فردگرایی بود، مورد تاکید قرار داد و با این هدف، انجیل را به زبان آلمانی ترجمه کرد. تفکیک دین از سیاست، از دیگر اصول مورد اشاره وی بود. لوتر اظهار داشت که پادشاهان قدرت خود را مستقیماً از خدا می گیرند و وظیفه کلیسا تنها پرداختن به امور معنوی و روحی است.

به هر حال،  نهضت اصلاح دینی، در پیدایش طرز فکر جدید، نقشی اساسی داشت و باعث در هم شکستن حاکمیت کلیسا و ظهور فلسفه سیاسی جدید شد. از پیامدهای این حرکت، درگیری فرقه های مذهبی بود که موجب از بین رفتن قداست دین و زمینه سازی برای سکولاریسم شد.

ج) تماس با فرهنگ های ملل جهان

تماس غرب با فرهنگ جوامع دیگر، موجب تحول در نگرش آنان و جذب عناصر مفید و سازنده شد. به ویژه تماس اروپایی ها با مسلمانان، در خلال جنگ های صلیبی، موجب آشنایی آنان با فرهنگ اسلامی گشت. این امر، تاثیر شگرفی در نگرش آنان به دنیا داشت و زمینه ساز ظهور نویسندگان بزرگی در آن سامان شد. اکتشاف های جغرافیایی نیز موجب باز شدن درهای بسته جامعه اروپا به روی مناطق دیگر گردید که زمینه ساز تحولات جدید در عرصه فرهنگ شد.

بنیادهای فکری سکولاریسم

متولیان جامعه غرب، برای پایه گذاری تمدن خود،  از سویی آیین مسیحیت را مورد بی مهری قرار دادند و از سوی دیگر، نظام فکری جدیدی را بر مبنای سکولاریسم پی ریزی کردند. اصول و عناصر قوام بخش سکولاریسم عبارتنداز:

الف) انسان مداری ( اومانیسم)

هویت فرهنگی عصر جدید غرب است. براساس این اصل، انسان، مدار و محور همه اشیاء و خالق ارزش ها و ملاک تشخیص خیر و شر است. در واقع، انسان جای خدا می نشیند و قادر است بدون در نظر قرار دادن دین و ارتباط با ماورای طبیعت، مشکلات زندگی و دنیای خود را حل و فصل کند. بنابراین اصل، انسان با دو اهرم عقل و علم، دیگر نیازی به دین ندارد. اومانیسم ملاک و تکیه گاه تشخیص ارزش ها را خود انسان می داند و مبدا ماورایی برای آن قائل نیست. در واقع، آن چه اصالت دارد، انسان است و خداوند صرفاً می تواند در جهت رفع آلام روحی و نیازهای بشر مورد پذیرش قرار گیرد و خود از اصالت برخوردار نیست. نظام سیاسی اومانیسم، مبنای مشروعیت خود را از مردم و به اصطلاح، «قرارداد اجتماعی» می گیرد، که امروزه در انتخابات و آرای مردمی تجلی می یابد

ب) عقل مداری(راسیونالیسم)

از دیگر مشخصه های سکولاریسم، عقل گرایی است؛ بدین معنا که انسان با استفاده از عقل قادر است همه مسائل را درک کند و به حل آن ها پردازد. داوری نهایی در حل منازعات، به عهده عقل است و عقل، مستقل از وحی و آموزش های الهی، توان اداره زندگی بشر را دارد. عقل مداری، در تاریخ اندیشه سیاسی غرب، به دکارت باز می گردد.

پیش از او، طی دو قرن، فلسفه مدرسی با حملات منتقدان و تشکیک در مبانی فکری آن سست شده بود و سپس دکارت، فلسفه مدرسی را از اعتبار انداخت و فلاسفه نوینی را جایگزین آن ساخت. از نتایج عقل مداری، طرد دین بود؛ زیرا عقلانیت به گونه ای تفسیر شد که دین را ضد عقل معرفی می کرد. از این رو، عقل معیار صحت و سقم قلمداد شد. محاسبه گرایی از پیامدهای عقل مداری است که در پی ریزی تمدن غرب، نقش اساسی را ایفا کرد.

در تفکر اسلامی، عقل ابزار شناخت عقاید اصلی و یکی از منابع استنباط احکام شرعی است و نه تنها با دین سر ستیز ندارد، بلکه در خدمت آن است. آیات و روایات فراوانی دعوت به تعقل و تفکر می کنند، به گونه ای که در برخی روایات، تفکر یک ساعت، معادل هفتاد سال عبادت شمرده شده است. ولی به هر حال، عقل به تنهایی نمی تواند همه نیازهای بشر را برطرف کند و در مواردی که کمیت عقل  لنگ است باید از وحی کمک گرفت.

ج ) علم محوری

بنابراین مبنا، ایمان به علم، نقش مذهب را در حیات انسان ها ایفا می کند. به دیگر سخن، یافته های علمی، برای اداره جامعه کافی است. تجربه گرایی توسط فرانسیس بیکن پایه گذاری شد و پژوهش تجربی، جایگزین تفسیر نهادهای سنتی از جهان شد. به همین دلیل، تعارض بین علم و دین، از مسائلی است که پس از رنسانس و با ظهور موج تجربه گرایی رخ نمایاند. از دید اینان، علم بر دین مقدم است و رویکرد افراطی تجربه گرایی، این است که هر آن چه به محک تجربه در نیاید، طرد و انکار می شود. تقابل علم و دین از هنگامی آغاز شد که تئوری های جدیدی، در فضاشناسی و هیئت، به وسیله کوپرنیک، کپلر و گالیله مطرح شد که با پذیرفته ها و باورهای کلیسا و با ظواهر کتاب مقدس مسیحیان مخالفت داشت. از آن پس تعارض بین کلیسا و علم آغاز شد و به تدریج شدت گرفت. گرچه در ابتدا کلیسا مقاومت های بسیاری کرد، اما در نهایت، شکست خورد و عکس العمل های مختلفی را از خود نشان داد که از جملة آن ها جدایی دین از علم بود. گفته شد که دین زبانی مخصوص به خود دارد و علم نیز زبانی مخصوص به خود. نزد آنان روح دین، صرفاً راز و نیاز با خدا و حداکثر، توصیه های اخلاقی است. در تفکر اسلامی، همان گونه که بین عقل و دین تعارض نیست، بین علم و دین نیز تعارضی نیست. علم و عالم، از دیدگاه قرآن ارزشمندند: (قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون). در تفکر اسلامی، معرفت تجربی، تنها راه شناخت نیست، بلکه راه های دیگری نیز برای شناخت واقعیت وجود دارند. د) آزادی و تساهل(لیبرالیسم)



خرید و دانلود تحقیق درباره معنا و مبنای سکولاریسم 30 ص


تحقیق درباره معنا و ماهیت عهد و میثاق 32 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 35

 

معنا و ماهیت عهد و میثاق

میثاق معنای مصدری دارد و در لغت به معنای تأیید کردن و استوار ساختن است. میثاق یا از ناحیه خداوند است که متعهد به انزال کتب و آیات است و یا از ناحیه بندگان است که چون استعداد و توانایی پذیرش آن را دارند، مقر به این قبول‌اند و در نتیجه ملتزم به آن (تفسیر القرآن الکریم،2/246). اخذ میثاق به عنوان حجت بالغه الهی است و هدف از گرفتن آن اتمام حجت خداوند بر انسانهاست. عهد به معنای پیمان و قرارداد است و بر هر چیزی اطلاق می‌شود که مورد تعهد است مانند وصایا، سوگندها، نذورات و اوقاف. در معنای عهد الهی اقوال گوناگونی وجود دارد و صدرا به سه قول اشاره می‌کند: 1- آنچه در عقول نهاده شده است، یعنی استعداد و توانایی درک براهین و دلایل اقامه شده‌ای که در اثبات صحت توحید خداوند و صدق پیامبرش، به کار برده می‌شود. معنای آیات و أشهدهم علی أنفسهم ألست بربکم، قالوا بلی (اعراف/172) و نیز اوفوا بعهدی اوف بعهدکم (بقره/40) همین است، یعنی پیمانی که خدای سبحان به وسیله عقل و فطرت که حجت باطنی بین خدا و عبد است، از انسان گرفته است. 2 - مراد پیمانی است که خداوند از مردم، پیش از تعلق به ابدانشان، از آنان گرفته، یعنی هنگامی که به صورت ذرات ریزی از صلب آدم (ع) آنان را بیرون آورد. و معنای أشهدهم علی أنفسهم (اعراف/172) همین است. یعنی همان پیمانی که در عالم ذر از انسانها گرفته شده است. صدرا در اینجا پس از بیان این دو قول تذکر می‌دهد که این قسم بازگشت به وجه اول دارد.

3 - منظور همان است که آیه شریفه و اقسموا بالله جهد ایمانهم لئن جائتهم نذیر لیکونن أهدی من أحدی الامم فلما جاءهم نذیر مازادهم الا نفورا (فاطر/ 42) دلالت بر آن دارد. پس هنگامی که بدانچه بر آن سوگند خورده‌اند، انجام نمی‌دادند و هدایت نمی‌یافتند، عهد و پیمان را شکستند. شاید مراد همان پیمانی باشد که خداوند از امتهای قبل گرفت تا به نبوت پیامبر خاتم (ص) ایمان بیاورند و لذا آنان که ایمان نیاوردند در واقع نقض عهد کرده‌اند و پیمان شکن‌ می‌باشند. این قول مرجوحی است، چون اختصاص به گروه خاصی دارد که مورد سرزنش قرار می‌گیرند به واسطه آنچه به اختیار خودشان ملتزم به آنند برخلاف گروه اول، زیرا شامل هر کافر و گمراه شونده‌ای می‌شود. اینان مستحقق سرزنش‌اند چون عهدی را شکستند که خداوند آن را با دلایل آفاقی و انفسی و شواهد برهانی و دلایل بین و روشنی که به واسطه کتب و پیامبران، فرو فرستاد و به همراهی آنچه در عقول به امانت سپرده بود، محکم و استوارش ساخت (تفسیر القرآن الکریم، 2/241).

عالم ذر چیست؟ و در کجا است؟

پاسخ: در قرآن مجید سخن از یک پیمان، عهد، میثاق و گواهی به میان آمده است که خداوند از انسانها گرفته است. روشن‌ترین آیه‌ای که بر این حقیقت دلالت دارد، آیة 172 سورة اعراف است که به «آیة ذر» معروف شده است. این آیه دقیق‌ترین معنی و شگفت‌ترین نظم را دارد.[1] آیات دیگری نیز مفسر همین حقیقت معرفی شده‌اند.[2]

خداوند در قرآن می‌فرماید: ]وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ[؛[3] «به یاد آور زمانی را که پروردگارت از پشت [و صلب] فرزندان آدم، ذریة آنها را بر گرفت و آنان را گواه بر خویشتن ساخت [و فرمود]: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی می‌دهیم. [چرا چنین کرد؟] برای اینکه در روز رستاخیز نگویید ما از این غافل بودیم.»

از آنجا که در این آیه سخن از ذریّۀ (فرزندان خردسال) آدم ـ علیه السلام ـ به میان آمده، از این آیه به «آیه ذر» یاد می‌کنند و به خاطر کلمة «ألست» به «پیمان ألست» معروف است. همچنین لفظ ذریّه در قرآن نوزده بار وارد شده که درتمام موارد نسل انسان مراد است.[4]

در تفسیر این آیه دربارة اینکه عالم ذر چگونه، در کجا و حضور فرزندان آدم ـ علیه السلام ـ چگونه بوده، احادیث و به دنبال آن سخن دانشمندان گوناگون است.

در اینجا به بیان دو دیدگاه بسنده می‌شود:

اول. منظور از این عالم و این پیمان «عالم استعدادها» و «پیمان فطرت» است؛ به این معنی که هر گاه فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب (پشت و کمر) پدران به رحم مادران که بیش از یک ذره نیستند، منتقل می‌شوند، خداوند استعداد و آمادگی فهم و شناخت ربوبیّت و توحید را به آنها می‌دهد؛ یعنی هم در نهاد و فطرتشان این سرّ الهی به صورت یک حس درون ذاتی به ودیعه گذارده می‌شود و هم در عقل و خردشان به صورت یک حقیقت خود آگاه.

خداوند در طول زندگی دنیایی آثار صنع و نشانه‌های یگانگی خود را به انسان نشان می‌دهد و آنان را بر این امر گواه می‌‌گیرد. گویا می‌فرماید: ]أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ[ و انسانها با زبان حال پاسخ می¬دهند: ]بَلی‏ شَهِدْنا[. پس در اینجا پیمان تکوینی است و سخن گفتن مانند خبر دادن رنگ رخساره از وضعیت درونی شخص است.[5]

بنا بر این بیان، مراد از عالم ذر همان فطرت انسانی است. انسانهای بدوی و متکامل در این احساس مشترکند که همه مربوب و خداوند ربّ آنهاست.[6]

پس انسانها هرگز از این پیمان و شناخت غافل نبوده و نیستند؛ لذا خداوند در قیامت علیه همة انسانها احتجاج می‌کند. برخی روایات موافق این نظر است.[7]

دوم. مرحوم علامه طباطبایی نظریة خویش را این گونه تبیین می‌کند: «عالم «ذر» روح این عالم است که آن را «عالَم غیب» نیز می‌گویند. توضیح اینکه هر موجودی دو وجه (صورت و جنبه) دارد: وجهی به سوی خدا که زمان و تدریج در آن راه ندارد و وجهی به سوی دیگر که در آن تدریج و زمان راه دارد. خداوند متعال می‌فرماید: ]إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون[ ؛[8] «[خداوند] وقتی بخواهد چیزی را ایجاد کند، به آن می‌گوید: موجود شو! بی‌درنگ به وجود می‌آید.» «کُن» هم امر (دستور) است و هم مخاطب درست کن. پس کلمة «کُن» از طرفی وجود شیء و از طرفی ایجاد شیء است و این موجود منبسط یک وجه‌ الی الله دارد که عالم ذرّ است و همان موجود یک وجه دیگر دارد که همین دنیای ظاهر است. بنابراین، عالم ذرّ این عالم مسلوب نیست.»[9]

می‌توان ریشه‌های سخن علامه طباطبایی را در تفسیر کنز الدقایق پیدا کرد.[10]

پیمان از چه بود؟

از آیة ذر به دست می‌آید که مفاد پیمان گواهی بر پذیرش پروردگار ]ألَسْتُ بِرَبِّکُمْ[ [11] و بر پذیرش توحید بوده است ]أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا[ [12] و برخی روایات این پیمان را به فطرت نیز می‌کشانند: « اَلدِیْنُ الْحَنِیفُ وَ الْفِطْرَةُ وَ صِبْغَةُ اللَّهِ وَ التَّعْرِیفُ فِی الْمِیثَاقِ؛ [13]دین حنیف و فطرت و صبغة¬الله و تعریف همان است که [خدا] در میثاق [یعنی در پیمانی که خدا با روح بشر بسته، بشر را با آن آشنا کرده] است.»[14] روایاتی نیز اعتراف به نبوت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امامت حضرت علی ـ علیه السلام ـ را جزء پیمان عالم ذر معرفی می‌کنند.[15]

پیمان برای چه بود؟

از آیة ذر دو هدف اصلی برای این پیمان به دست می‌آید:

می دانید که در بعضی از فرقه ها و مذاهب شرقی مثل « آیین بودا» به تناسخ ارواح معتقد هستند . ایشان معتقدند که روح انسان تا رسیدن به تکامل ، در چرخه دنیای مادی ( سمساره ) باقی می ماند . یعنی اگر انسان در طول زندگی مادی خویش ، روحش را به تکامل نرسانده باشد ، بعد از مرگ روح وی در جسم دیگری ( شامل انسان و یا حیوان ) مجددا وارد شده و زندگی دیگری را شروع خواهد کرد و این چرخه آنقدر ادامه خواهد داشت تا روح به تکامل رسیده و دیگر پس از مرگ مجبور نباشد برای رسیدن به تکامل دوباره به عالم ماده برگردد . چنین روحی به « نیروانا» میرسد.

مهترین نتیجه ای که از این نظریه گرفته میشود قانون « کارما » است . بر طبق این قانون نتیجه تمام اعمال ما ، به خود ما برخواهد گشت و از طرف دیگر تمام اتفاقاتی که در زندگی فعلی ما رخ می دهد ، نتیجه اعمال خود ماست چه در این دنیا و چه در زندگی



خرید و دانلود تحقیق درباره معنا و ماهیت عهد و میثاق 32 ص