لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
نکات تربیتی، اخلاقی ازنامه 31 نهج البلاغه
◄ یکی از راههای تربیت فرزندان، مکتوب نمودن مواعظ است برای اینکه در تمام دوران زندگی مورد استفاده ایشان قرار بگیرد.
◄ مسئولتهای اجتماعی و سیاسی، ما را از وظایف مان در قبال خانواده دور نکند. این مطلب با استفاده از این نکته که حضرت پس از بازگشت از جنگ صفین نامه را نوشته اند،بدست می آید .
◄ پدران نقش تربیتی خود را از یاد نبرند « من الوالد اَلفان...»
◄ برای رسیدن به موفقیت ، بزرگترها باید تجربیات خود را در اختیار جوانان قرار بدهند.«المقر للزمان ، المدبر العمر ...»
◄ دوران جوانی همراه با امیدها و آرزوهاست «الی المولود المؤمّل »
نکته: امید و آرزو فی نفسه چیز بدی نیست، اگر عقلائی باشد انسان را به تلاش وکوشش وادار می کند، انسان مأیوس از رحمت خدا دور است ولی بعضی از آمال و آرزوها کاذب است که غالباً با آنها خود راسرگرم می کند . این موارد به جای سازندگی تحذیر کننده نسل جوان است و رؤیاها وتخیلاتی است که انسان هیچ گاه به آن نخواهد رسید . با این جمله حضرت هشدار می دهند که جوان در معرض خطر آرزوهاست.
◄ جوان در معرض بیماریها است «غرض الاسقام»
نکته : معمولاً افراد مسن دچار بیماریها می شوند اما حضرت جوانان را در معرض بیماری می دانند چون روان و روح آنها متلاطم است واین باعث می شود که فکر کنند بیماریهای مختلف گرفته اند.
◄ جوان در گرو روزگار و زمانه است «رهینة الاّیام» و «رمیة المصائب» یعنی تمام سرمایه و هستی خود را در اختیار دنیا طلبی قرار می دهد. به بیان دیگر دنیا همچون صیادی تیرها را در کمان گذاشته و به سوی صید ، آنهم صیدی که در دام است وشکارش بسیار آسان می باشد، پرتاب می کند(صیاد = دنیا، صید جوان)
◄ از خصوصیات جوان این است که همنشین و همدم و همراه با حزن و اندوه است وخیلی زود وسریع نشاط وشادابی خود را از دست می دهد. «حلیف الهموم و قرین الاحزان »
◄ چه بسا جوانان در برابر طوفان شهوات مغلوب شده وشکست بخورند. حضرت به این مطلب با جمله«صریع الشهوات» زمین خورده شهوت ها اشاره می کنند.
◄ جوانان باید بدانند که فکر و اندیشه پدران و مادران به گونه جدی متوجه آینده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
حافظ نامه
8 مرداد 86 - 01:00
شرح الفاظ ، اعلام ، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ :
امیدوارم این بحث اینجا مورد توجه قرار بگیره
الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
ساقی:از محبوب ترین چهره های شعری دیوان حافظ است که همچون یار و جانان برای خود پایه و پایگاهی دارد و کار و کاردانی و کارگردانی او در غزل حافظ از معشوق یا از پیرمغان کمتر نیست و چندان طرف توجه و خطاب و گفت و گو و عشق و علاقه حافظ است که گاه فرق و فاصله ای با معشوق او ندارد و گاه هست که با او یکسان است.
شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی
دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد
اما گاه متفاوت است:
کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش
معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش
ولی در همین غزل از یار به ساقی میپردازد و آشکارا با او نظر عاشقانه میبازد:
میی در کاسه چشمست ساقی را بنامیزد
که مستی می کند با عقل و می بخشد خماری خوش
اگر ساقی همواره معشوق حافظ نیست همواره محبوب اوست و حافظ مرهون مهربانی او مفتون کرشمه های او و خیره در باغ عارض او . در اهمیت ساقی همین بس که دیوان او با بیت بالا آغاز می گردد.ساقی در حافظ چند چهره دارد :
1)برابر با مغبچه باده فروش یا صنم باده فروش که خدمتکار خوبروی خرابات است.2)برابر با معشوق که یا در عین یاری به ساقیگری می پردازد یا از برکت ساقیگری به مقام یاری می رسد3)ساقی به معنای عرفانی برابر با معشوق ازلی.
معنای مصرع اول:
ای ساقی جام می را به گردش آور و به من برسان.
مصرع دوم:
عشق آسان نماست ولی بسی خطرها و مشکلات به همراه دارد .
عشق بزرگترین و بلکه تنهامقاله عرفای اسلام، و بلکه همه مکاتب و مذاهب عرفانی است.وحدت وجود نظریه عقلی-فلسفی صرف نیست بلکه با عاطفه عاشقانه هم آمیخته است.یکه سخن همه عرفا عشق است و غریب نیست که مهمترین پیام دیوان حافظ ، در جنب رندی، عشق باشد.
اولین ریشه مهم بحث از عشق در فرهنگ غرب به رساله مهمانی افلاطون و رساله اخلاق نیکو ماخوسی ارسطو می رسد. تقسیم عشق به شهوی جسمانی و معنوی روحانی هم از اینان است.
در شرق اسلامی کهنترین منبع بحث از عشق همانا قرآن مجید است.باید گفت که کلمه عشق در قرآن مجید و احادیث نبوی به کار نرفته است آنچه در قرآن وحدیث آمده حب و محبة و ودّ و مودة و نظایر آنهاست.
عشق در ادبیات منظوم فارسی دو جلوه بزرگ دارد:نخست عشق انسانی که از مثنوی های رودکی و عنصری نشأت گرفته در مثنوی های نظامی به اوج رسیده و عاشقان و معشوقکان بزرگ چون خسرو و شیرین و فرهادونظایر آنها را پرورده یا حدیث آنان را به مبالغه شاعرانه بیان کرده و با غزل بهترین و موجزترین قالب بیانش را یافته است که اوج مطلقش در غزل سعدی و حافظ است.
جلوه بزرگ دوم عشق ، عشق الهی یا عرفانی است که ابتدا در مثنوی های سنائی و عطار درخشیده و اوجش را در مثنوی و غزلیات مولانا طی کرده است.
بهره عرفانی غزل عاشقانه سعدی اندک است ولی بهره عارفانه غزل حافظ همانند و همچند بهره عاشقانه آنست.بهره عارفانه غزل مولانا هم بیشتر است.
دیوان حافظ از نظر مضمون چند ستون دارد.یکی از ستونهای دیوان حافظ خمریات اوست.دیگری بحث از رندی . سومی مضامین اخلاقی.چهارمی کار و بار عشق اعم از انسانی و عرفانی.
در دیوان حافظ سه نوع عشق یا معشوق در موازات همدیگر یا گاه متداخل یا یکدیگر ملاحظه می شود :1)عشق یا معشوق انسانی2)عشق یا معشوق ادبی3)عشق و معشوق عرفانی.
1)عشق ادبی-اجتماعی:این نوع عشق و معشوق در اکثریت غزلهای عاشقانه حافظ حضور دارد.در این نوع شعر که صورتاً تفاوتی با شعرهای عاشقانه جنسی و عاشقانه عرفانی ندارداگر باریک شویم بر می آید که معشوق چندانکه بایدجاذبه جمال و حتی و حضور و وضوح ندارد در این عاشقانه ها معشوق یا غایب است یا بدون چهره و چشم و ابروست و
فاقد جسمانیت و فحوای جنسی است و حتی فاقد جنس است و غالباً نمی توان فهمید مذکر است یا مؤنث، و در بیشتر موارد معشوق شاعر نیست.بلکه ممدوح اوست ودر این موارد هم معلوم نیست ممدوح دنیوی درباری است یا مردی محترم از پیران طریقت...
2)عشق انسانی-زمینی:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .docx :
وصیت نامه دکتر علی شریعتی
پس از بر طرف شدن موانع خروج از کشور به قصد حج خود را آماده کرد و به عنوان یک مسلمان وصیت خود را نوشت. زمستان سال 1348« امروز دوشنبه سیزدهم بهمن ماه پس از یک هفته رنج بیهوده و دیدار چهره های بیهوده تر شخصیتهای مدرج، گذرنامه را گرفتم و برای چهارشنبه جا رزرو کردم که گفتند چهار بعد از ظهر در فرودگاه حاضر شوید که هشت بعد از ظهر احتمال پرواز هست (نشانه ای از تحمیل مدرنیزم قرن بیستم بر گروهی که به قرن بوق تعلق دارند).
گر چه هنوز تا مرز احتمالات ارضی و سماوی فراوان است اما به حکم ظاهر امور، عازم سفرم و به حکم شرع، در این سفر باید وصیت کنم.
وصیت یک معلم که از هیجده سالگی تا امروز که در سی و پنج سالگی است، جز تعلیم کاری نکرده و جز رنج چیزی نیندوخته است چه خواهد بود؟ جز این که همه قرضهایم را از اشخاص و از بانکها با نهایت سخاوت و بی دریغی، تماما واگذار میکنم به همسرم که از حقوقم (اگر پس از فوت قطع نکردند) و حقوقش و فروش کتابهایم و نوشتههایم و آن چه دارم و ندارم بپردازد؛ که چون خود میداند، صورت ریزَش ضرورتی ندارد.
همه امیدم به "احسان" است در درجه اول، و به دو دخترم در درجه دوم. و این که این دو را در درجه دوم آوردم، نه به خاطر دختر بودن آنها و امل بودن من است ــ به خاطر آن است که در شرایط کنونی جامعه ما، دختر شانس آدم حسابی شدنش بسیار کم است، که دو راه بیشتر ندارد و به تعبیر درست؛ دو بیراهه:
یکی؛ همچون کلاغ ِ شوم در خانه ماندن و به قار قار کردنهای زشت و نفرت بار، احمقانه زیستن که یعنی زن نجیب متدین. و یا تمام شخصیت انسانی و ایدهآل و معنویش در ماتحتش جمع شدن، و تمام ارزشهای متعالیش در اسافل اعضایش خلاصه شدن و عروسکی برای بازی ابلهها و یا کالایی برای کسبه مدرن و خلاصه دستگاهی برای مصرف کالاهای سرمایهداری فرنگ شدن که یعنی زن روشنفکر متجدد. و این هر دو یکی است. گرچه دو وجهه متناقض ِ هم، اما وقتی از انسان بودن خارج شود، دیگر چه فرقی دارد که یک جغد باشد یا یک چُغوک ، یک آفتابه شود یا یک کاغذ مستراح؟ مستراح شرقی گردد یا مستراح فرنگی؟ و آنگاه در برابر این تنها دو بیراههای که پیش پای دختران است سرنوشت دخترانی که از پدر محرومند تا چه حد میتواند معجزآسا و زمانه شکن باشد؟ و کودکی تنها، در این تند موج ِ این سیل کثیفی که چنین پر قدرت به سراشیب باتلاق فرو میرود تا کجا میتواند بر خلاف جریان شنا کند و مسیری دیگر را برگزیند؟
1. به لهجه خراسانی یعنی گنجشک
گر چه امیدوار هستم؛ که گاه در روحهای خارقالعاده چنین اعجازی سر زده است. پروین اعتصامی از همین دبیرستانهای دخترانه بیرون آمده، و مهندس بازرگان از همین دانشگاهها و دکتر سحابی از میان همین فرنگ رفتهها و مصدق از میان همین "دوله" ها و "سلطنه" های "صلصال کالفخار من حماء مسنون"، و "اینشتین" از همین نژاد پلید و "شوایتزر" از همین اروپای قسی آدمخوار و "لومومبا" از همین نژاد برده و "مهراوه" پاک از همین نجسهای هند و پدرم از همین مدرسههای آخوند ریزو ... به هر حال "آدم" از لجن و "ابراهیم" از "آزر" بت تراش و "محمد" از خاندان بتخانه دار ، به دل من امید میدهند که حسابهای علمی مغز را نادیده انگارد و به سر نوشت کودکانم در این لجنزار بت پرستی و بت تراشی که همه پرده دار بت خانه میپرورد امیدوار باشم.
دوست میداشتم که "احسان" متفکر، معنوی، پراحساس، متواضع، مغرور و مستقل بار آید. خیلی میترسم از پوکی و پوچی موج نویها و ارزان فروشی و حرص و نوکر مآبی این خواجه تاشان نسل جوان معاصر؛ و عقدهها و حسدها و باد و بروتها ی بیخودی ِ این روشنفکران سیاسی. که تا نیمههای شب منزل رفقا یا پشت میز آبجو فروشیها، از کسانی که به هر حال کاری میکنند بد میگویند و آنها را با فیدل کاسترو مائوتسه تونگ و چه گوارا میسنجند و طبعا محکوم میکنند، و پس از هفت هشت ساعت در گوشیهای انقلابی و کارتند[؟] و عقده گشاییهای سیاسی با دلی پر از رضایت از خوب تحلیل کردن ِ قضایای اجتماعی که قرن حاضر با آن در گیر است و طرح درستِ مسایل ــ آنچنان که به عقل هیچکس دیگر نمیرسد ــ به منزل برمیگردند و با حالتی شبیه به چه گوارا و در قالبی شبیه لنین زیر کرسی میخوابند.
و نیز میترسم از این فضلای افواهالرجالی شود:
از روی مجلات ماهیانه، اگزیستانسیالیست و مارکسیست و غیره شود.
و از روی اخبار خارجی رادیو و روزنامه، مفسر سیاسی،
و از روی فیلمهای دوبله شده به فارسی، امروزی و اروپایی،
و از روی مقالات و عکسهای خبری مجلات هفتگی و نیز دیدن توریستهای فرنگی که از خیابانهای شهر میگذرند، نیهیلیست و هیپی و آنارشیست،
و یا [ از روی] نشخوار حرفهای بیست سال پیش حوزههای کارگری حزب توده، ماتریالیست و سوسیالیست چپ،
و از روی کتابهای طرح نو ، "اسلام و ازدواج" ، "اسلام و اجتماع"، "اسلام و جماع"، اسلام و فلان و بهمان ... اسلام شناس،
و از روی مرده ریگ انجمن پرورش افکار بیست ساله، روشنفکر مخالف خرافات،
و از روی کتاب چه میدانم، در باب کشورهای در حال عقب رفتن، متخصص کشورهای در حال رشد،
و از روی ترجمه های غلط و بیمعنی از شعر و ادب و موزیک و تئاتر و هنر امروز، صاحبنظر ِ وراج ِ لفاظِ ضد بشرِ هذیان گوی ِ مریض ِ هروئین گرای ِ خنگ، که یعنی: ناقد و شاعر نوپرداز و ...
خلاصه من به او "چه شدن" را تحمیل نمیکنم. او آزاد است. او خود باید خود را انتخاب کند. من یک اگزیستانسیالیست هستم. البته اگزیستانسیالیستم ویژه خودم؛ نه تکرار و تقلید و ترجمه. که از این سه تا ی منفور همیشه بیزارم. به همان اندازه که از آن دو تای دیگر؛ تقی زاده و تاریخ، از نصیحت نیز هم، از هیچکس هیچوقت نپذیرفتهام. و به هیچکس، هیچوقت نصیحت نکردهام. هر رشتهای را بخواهد میتواند انتخاب کند. اما در انتخاب آن، ارزش فکری و معنوی باید ملاک انتخاب باشد، نه بازار داشتن و گران خریدنش. من میدانستم که به جای کار در فلسفه و جامعه شناسی و تاریخ، اگر آرایش میخواندم یا بانکداری و یا گاوداری و حتا جامعه شناسی به درد بخور، آنچنانکه جامعه شناسان نوظهور ما برانند که فلان ده یا موسسه یا پروژه را اتود میکنند و تصادفا به همان نتایج علمی میرسند که صاحبکار سفارش داده، امروز وصیتنامهام، به جای یک انشاء ادبی، شده بود صورتی مبسوط از سهام و املاک و منازل و مغازهها و شرکتها و دم و دستگاهها که تکلیفش را باید معلوم میکردم و مثل حال، به جای اقلام، الفاظ ردیف نمیکردم.
اما بیرون از همه حرفهای دیگر اگر ملاک را لذت جستن تعیین کنیم، مگر لذت اندیشیدن، لذت یک سخن خلاقه، یک شعر هیجان آور، لذت زیباییهای احساس و فهم و مگر ارزش برخی کلمهها از لذت موجودی حساب جاری یا لذت فلان قباله محضری کمتر است؟
چه موش آدمیانی که فقط از بازی با سکه در عمر لذت میبرند! و چه گاوانسانهایی که فقط از آخورآباد و زیر سایه درخت چاق میشوند. من اگر خودم بودم و خودم، فلسفه میخواندم و هنر. تنها این دو است که دنیا برای من دارد. خوراکم فلسفه، و شرابم هنر، و دیگر بس. اما من از آغاز متأهل بودم، ناچار باید برای خانوادهام کار میکردم و برای زندگی آنها زندگی میکردم. ناچار جامعه شناسی مذهبی و جامعه شناسی جامعه مسلمانان که به استطاعت اندکم شاید برای مردمم کاری کرده باشم، برای خانواده گرسنه و تشنه و محتاج و بی کسم، کوزه آبی آورده باشم.
او آزاد است که خود را انتخاب کند و یا مردم را، اما هرگز نه چیز دیگری را، که جز این دو هیچ چیز در این جهان به انتخاب کردن نمیارزد، پلید است، پلید.
فرزندم! تو میتوانی هر گونه "بودن" را که بخواهی باشی، انتخاب کنی. اما آزادی انتخاب تو در چارچوب حدود انسان بودن محصور است. با هر انتخابی باید انسان بودن نیز همراه باشد و گرنه دیگر از آزادی و انتخاب سخن گفتن بی معنی است، که این کلمات ویژه خداست و انسان و دیگر هیچکس، هیچ چیز.
انسان یعنی چه؟ انسان موجودی است که آگاهی دارد ( به خود و جهان) و میآفریند (خود را و جهان را) و تعصب میورزد و میپرستد و انتظار میکشد و همیشه جویای مطلق است؛ جویای مطلق. این خیلی معنی دارد. رفاه، خوشبختی، موفقیتهای روزمره زندگی و خیلی چیزهای دیگر به آن صدمه میزند. اگر این صفات را جزء ذات آدمی بدانیم، چه وحشتناک است که میبینیم در این زندگی مصرفی و این تمدن رقابت و حرص و برخورداری، همه دارد پایمال میشود. انسان در زیر بار سنگین موفقیتهایش دارد مسخ میشود، علم امروز انسان را دارد به یک حیوان قدرتمند بدل میکند. تو هر چه میخواهی باشی باش اما ... آدم باش.
2. مقصود او در اینجا از خانواده اجتماع است و مقصود از تأهل، تعهد به مردم.
اگر پیاده هم شده است سفر کن. در ماندن، میپوسی. هجرت کلمه بزرگی در تاریخ "شدن" انسانها و تمدنها است. اروپا را ببین. اما وقتی ایران را دیده باشی، وگرنه کور رفتهای، کر باز گشتهای. افریقا مصراع دوم بیتی است که مصراع اولش اروپا است. در اروپا مثل غالب شرقیها بین رستوران و خانه و کتابخانه محبوس ممان. این مثلث بدی است. این زندان سه گوش همه فرنگ رفتههای ماست. از آن اکثریتی که وقتی از این زندان روزنهای به بیرون میگشایند و پا به درون اروپا میگذارند، سر از فاضلاب شهر بیرون میآورند حرفی نمیزنم که حیف از حرف زدن است. اینها غالبا پیرزنان و پیر مردان خارجی دوش و دختران خارجی گز فرنگی را با متن راستین اروپا عوضی گرفتهاند. چقدر آدمهایی را دیدهام که بیست سال در فرانسه زندگی کردهاند و با یک فرانسوی آشنا نشدهاند. فلان آمریکایی که به تهران میآید و از طرف مموشهای شمال شهر و خانوادههای قرتی ِ لوس ِاشرافی ِکثیفِ عنتر ِفرنگی احاطه میشود، تا چه حد جو
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع تحقیق : زندگی محمد فرخی یزدی
هنرستان : مولای متقیان
نام دبیر : جناب آقای دانش پژوه
تهیه کننده : محمد حسین بهمنی
کلاس : 201
سال تحصیلی 84-85
قسمتی از زندگی فرخی یزدی
محمد فرخی یزدی ، فرزند محمد ابراهیم بسال ۱۳۰۶ قمری در یزد چشم بجهان گشود . اودر سال ۱۳۴۰ قمری روزنامه معروف طوفان را منتشر کرد ، و در دوره هفتم مجلس به نمایندگی انتخاب شد . باید دانست که وی تا اندازه ای به مسلک سوسیالیزم متمایل بود . فرخی بنا به شکایات جمعی از طلبکارانش ابتدا در زندان ثبت محبوس بود و چون ناراحتی عصبی داشت ناچار به زندان قصر منتقل گردید و سرانجام بسال ۱۳۱۸ خورشیدی در زندان وفات یافت . این مطلع از یکی از غزل های زیبای اوست : گر چه مجنونم و صحرای جنون جای من است لیک دیوانه تر از من دل شیدای من است به علت اشعار شورانگیز وطنی که می سرود و از آزادی دفاع می کرد مورد تعقیب و آزار مستبدین بویژه ضیغم الدوله قشقایی حاکم یزد قرار می گرفت. وی در اواخر سال 1328 ه.ق. به تهران آمد ودر جراید اشعار آبدار و مقالات موثری راجع به آزادی ایران انتشار می داد. در طی مبارزات طولانی خود چندین بار دستگیرو زندانی گردید. در سال 1300 شمسی روزنامه طوفان را انتشار داد. درج اشعار و مقالات آتشین موجب توقیف روزنامه طوفان گردید. سرانجام طومار عمر این شاعر آزاده در سال 1318 شمسی در زندان درهم پیچیده شد . علت مرگش را بیماری مالاریا ذکر کردند ولی حقیقت این است که پزشک احمدی به وسیله آمپول هوا با کمک عده ای وی را به قتل رسانید
شاعر لب دوخته
تاریخ ِ نشر ِ حقیقت در سرتاسر ِ گیتی سرشار از بریدن ِ سر و زبان ، دوختن ِ دهان، تیغ وخنجراست. گالیله حرف ِ خود را پس گرفت، جیور دانو برونو درآتش بسوخت ، اسپینوزا تکفیر و تسفیق شد، روسو در آواره گی بمرد و صدها و بل که هزاران مورد دیگر.ازمیرزا جهانگیر خان ِ صوراسرافیل تا زهرا کاظمی، همه و همه جان باختگان ِ راه ِ قلم را در سرزمین ِ خودمان نیز می توان شاهد ِ مثال آورد.
27 مهر ِ امسال ، شصت و چهارمین سالگرد ِ خاموشی ِ شاعر و روزنامه نگار ِ آزاده ، فرخی ِ یزدی بود. به همین بهانه ستونِ کشته گان راه ِ قلم را به این شاعر ِ میهن پرست اختصاص داده ایم. آن چه در پی می آید شرح ِ مختصری از زندگی ِ شاعر است از زبان ِ خود ِ او:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 222
چکیده ی پایان نامه
از آنجا که یکی از موضوعات و مباحث مهم در دنیای معاصر پدیده ی تقریباً نوظهوری به نام ترور و خشونت می باشد که هیچ جامعه ای را نمی تواند گفت از این پدیده مصون است. بر آن شدیم که از زاویه ای نو به آن نگاه کرده و به طرح مباحث آن بپردازیم. این مجموعه شامل .......... فصل است که در این فصول ضرورت تعریف تروریسم، تعریف لغوی و اسلامی آن، تعریف ترور در فرهنگ علوم سیاسی و علم حقوق، کنوانسیون های بین المللی آورده شده، که نهایتاً به تعریف جامع تروریسم می رسیم ادامه به سابقه و پیشینه ی تاریخی ترور در جهان، ایران، اسلام پرداخته ایم. و به مهمترین انواع تروریسم اشاره نموده ایم. در ادامه به ضرورت تفاوت و تمایز بین تروریسم و دفاع مشروع که بر اساس ملاک و معیارهای قرآنی مطالبی را گردآوری نموده ایم. همچنین دیدگاه و موضع گیری دین مبین اسلام را نسبت به پدیده ی تروریسم بررسی کرده و به این نتیجه رسیده ایم که اسلام هر گونه خشونت را به هر شکلی که باشد، قویاً محکوم و با آن به شدت و قاطعیت برخورد می کند. از کتاب، سنت، اجماع، عقل، دلایلی محکم بر اثبات این امر گردآوری نموده ایم. و نیز واژه های معادل ترور در فقه و حقوق اسلامی مطرح و حکم هر یک را چه با انگیزه های سیاسی و ایجاد رعب و وحشت باشد یا بدون انگیزه سیاسی بیان نموده ایم. در ادامه مطلب مهمترین قوانین موجود در نظام قضایی جمهوری اسلامی در ارتباط با برخورد با تروریسم را بیان کرده ایم. در پایان رأی و اندیشهی امام خمینی(ره) را که به مناسبتهای متفاوت و در ارتباط با این موضوع ایراد نموده و آنرا بشدت محکوم کرده اند را گردآوری نموده ایم. امیدواریم که مورد پذیرش درگاه حق و جویندگان معرفت قرار گرفته و راه گشایی برای دیگر دانش پژوهان در این زمینه قرار گیرد.
مقدمه:
حمد و سپاس خدای رحمان و رحیم که به ما نعمت زندگی بخشید و چه زیبا فرمود:
«من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا»
(هرکس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین گویی اینکه همه انسانها را کشته است)
از جمله مشکلات و معضلات تقریباً لاینحل جوامع امروزی که در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی با آن دست به گریبان هستند پدیده ترور و تروریسم است. پدیده ای که هر وجدان پاک به محض شنیدن آن تنفر و انزجار در سیمایش نمایان گشته و آنرا به هر شکل و شرایطی که اتفاق افتد محکوم می کند. اما اینکه ترور چیست؟ تروریسم چه کسی است؟ سئوالی است که رسیدن به جواب معقول و قانع کننده آن کاری سهل و ساده نخواهد بود. چرا که پدیده ترور و تروریسم مانند بسیاری از واژگان مورد استفاده در جهان امروزی از جمله: حقوق بشر، دمکراسی، صلح و آزادی، مدنیت و مردم سالاری در فضایی غبار آلود سیاسی قرار گرفته و از معانی و مفاهیم اصلی آنرا فاصله گرفته است.
در دنیای امروزی حکومت ها و اندیشمندان طبق سلیقه و برداشت و منافع گروهی و ملی خویش، تعریف و تفسیری از ترور و تروریسم ارائه داده و حدود و ثغور و مصادیق آنرا بر اساس دید و منظر خاص خود معین و مشخص می نمایند. حقیقتاً در شرایط کنونی پدیده ترور و تروریسم به بدترین وسیله و در عین حال به برنده ترین ابزاری تبدیل شده که احزاب، گروه ها حتی حکومتهای مختلف برای سرکوبی مخالفین، دشمنان و رسیدن به اهداف شوم خود به هر قیمت و بدون ملاک و معیار مشخصی از آن بهره برده و استفاده می کنند.
در اینکه ترور و تروریسم از واژگان مذموم و منفور عامه بشر است و اینکه هیچ عقل سلیمی آن را تأیید و تقویت نمی کند شکی نیست. آنچه جای سئوال و نگران کننده است، استفاده مغرضانه، ابزاری و دو گانه از این پدیده است. که قدرتهای بزرگ حداکثر سوء استفاده از آن را برای نیل به اهداف پلیدشان می برند. اما در مقابل مصلحان جوامع و متفکران و اندیشمندان و روشنفکران همواره سعی و تلاش می نمایند که آن را مانند سایر پدیده های شوم تقبیح کرده، راه حل مناسبی برای کنترل، مهار و از بین بردن آنها ارائه دهند، اما کمتر در این زمینه موفق بوده اند. چرا که در طول تاریخ زورگویان و قدرت طلبان از این مقوله به نحوی حمایت کرده و مرتکبین آن خود عامل یا آمر این امر بوده اند. در دنیای امروزی و شرایط حاکم بر آن، واژه تروریسم وسیله ی برای سرکوب، علیه استقلال طلبی ها، نفی وابستگی ها و محدودیت ها و قیامهای مردمی در برابر دیکتاتوریها و غیره مورد استفاده قرار می گیرد. چرا که تروریسم را می توان به اعمال و رفتاری اطلاق کرد که ملت های ستم دیده در جهت رهایی و بدست آوردن حقوق مشروع و پایمال شده خود، به آن دست می زنند تلقی کرد. این تحقیق دستاورد تقریباً یکسال تحقیق و پژوهش در این زمینه است که هیچ گاه نمی توان گفت کامل و فراگیر بوده و کاستی در آن وجود ندارد. لذا سعی و تلاش شده که عمده مباحث و مسائل مطرح شده در این مقوله در جایگاه مناسب خویش بررسی شود. از جمله ویژگی این نوشتار تازگی آن و جمع نمودن آراء و نظرات فقها و حقوقدانان و واژگان مرتبط با آن و احکام هر یک می باشد. هر چند که در کتابهای فقهی بابی مستقل در این زمینه وجود ندارد امّا اقدامی همه جانبه و وسیع با طرح و برنامه مشخص از جانب فقها و حقوقدانان برای روشن نمودن ابعاد مختلف آن بر اساس موازین اسلام را می طلبد. بنابراین با توجه به تازگی مطلب و ابعاد جدید آن سعی شده است که نظر و دیدگاه امام خمینی(ره) را که در مناسبتهای مختلف ابراز نموده اند را جمع آوری و به رشته تحریر در آوردیم. باشد که مورد قبول درگاه حق قرار گیرد.
1-2) هدف تحقیق
جایگاه تحصیل و پژوهش و تحقیق، جایگاه رفیعی است و این تحقیق و پژوهش است که اندیشه را بالنده و ذهن آدمی را صیقل می دهد. شور می انگیزد و حرکت می آفریند. نوآوری و اوج می دهد و این جولان اندیشه و پژوهش است که انسان را دگرگون و متعالی می کند، جامعه را توسعه و رشد می دهد. موجبات ترقی و سعادت را فراهم می کند. بوسیله اندیشه و پژوهش است که می توان نیازهای جامعه را فهمید و درک کرد و راههای نرفته را پیمود وآخرالامر کاری را تکمیل و به سامان رساند.
فقه و دانش حقوق اسلامی در طول مسیر این گونه پژوهشها می تواند با توجه به زمان و مکان و نیازها، در تبیین مرز بایدها و نباید ها و زدودن توجیهات بی منطق، کارگشا و نقش آفرین باشد این کار تحقیقی اندک، که در پایان یک دورهی تحصیلی ارایه گردیده تأمل و تلاشی است در حاشیه های میدان پژوهش و دریای عمیق تفقه تا مورد توجه حوزه های پژوهشی از زاویه و نگاه فقهی و حقوق اسلامی قرار گیرد. باشد که مورد قبول واقع شود.
1-3) پشینۀ تحقیق
موضوع پدیده تروریسم از جمله موضوعاتی است که از یک طرف با توجه به جدید بودن مسئله، محدودیت و مجمل بودن منابع و کلام فقها، و از طرفی دیگر بدیع بودن و دشواری تطبیق آن با مسائل مستحدثه و عدم تفکیک این عنوان با عناوینی همچون بغی، محاربه، فتک، افساد فی الارض، ارهاب، اغتیال موجب گردیده که تحقیق در این زمینه مشکل و طاقت فرسا گردد. اما خدای منان را شاکریم که بر این بنده منت نهاد تا این مختصر را به رغم تمام مشکلات به انجام برسانیم.
1-4) روش تحقیق و مشکلات آ ن
برای تدوین این رساله از روش کتابخانه ای استفاده شده است. و از کتابهایی که در منابع و مآخذ ذکر شده است، نت برداری و فیش برداری گردیده و فیش ها به صورت موضوع بایگانی شده است. در صورت عدم امکان یاداشت برداری از قسمتهای مورد نظر کپی گرفته ایم. به علت مشکلات فراوان از جهت امکانات و دسترسی به منابع، اینجانب به شهرستانهای متفاوتی از جمله شهرستان قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجف ، کتابخانه تخصصی فقه و اصول، پژوهشکده حوزه، پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، پژوهشکده قوه قضائیه، بانک اطلاعاتی حوزه، خانه مطبوعات در شهرستان تهران، کتابخانه دانشگاه تهران، دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده امام خمینی(ره)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) و ... مراجعه نموده ام و همواره برای بهره بردن از کتابها و منابع و دسترسی به آنان بعضی مواقع با مشکلاتی روبرو شده ام که به لطف خداوند متعال و همکاری مسئولان دلسوز و درد آشنای کتابخانه ها این مشکل برطرف و رساله به انجام رسیده است.
فصل دوم: تبیین مهفوم ترور و تروریسم
2-1: ضرورت تعریف ترور
از آنجا که واژه ترور و تروریسم و تعیین مصادیق آن همواره مورد اختلاف بوده و هر فرد و گروهی بر اساس منافع فردی، جمعی و حتی ملی خویش آن را تعریف و تفسیر و مصادیق آن را معین می کنند، ضرورت دارد علماء و دانشمندان متعهد و فقهای دنیای اسلام دور هم جمع شده و با ارائه تعریف دقیق و روشن، حدود و ثغور آن را مشخص بنمایند. تا معلوم شود ترور چیست؟ تروریست کیست؟ تا از این طریق موارد سوء استفاده از این واژه و پدیده منفور را مسدود و خدمتی به جامعهی انسانی بنمایند. در اکثر تعاریفی که برای ترور و تروریست ارائه شده است، عبارت قریب به این مضمون به چشم می خورد که: تروریسم عبارت