لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
ویژگی قرآن در نهج البلاغه
قرآن کتاب آسمانی و گفتار الهی است که برای هدایت بشر و رستگاری او بر پیامبر اکرم محمد مصطفی (صلی الله علیه و اله و سلم ) نازل شده است. اما چه کسی می تواند آن را بشناسد و برای مردم معرفی کند؟
در پاسخ می توان گفت: کسی که شاگرد و تربیت یافته مکتب وحی و بزرگ شده در دامن وحی باشد.
چون قرآن می فرماید:
«لا یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم»
هیچ کس به حقیقت و تاویل قرآن آشنایی ندارد جز خدا و راسخان در علم و اسلام شناسان واقعی (آل عمران/7). اما راسخان در علم چه کسانی هستند؟
می توان گفت: پیامبراکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) صاحب وحی و شاگرد ویژه او علی (علیه السلام) و فرزندان ایشان. این دعا را می توان با کنارهم گذاشتن دو آیه قرآن اثبات کرد. چون قرآن می فرماید:
«لایمسه الا المطهرون» (واقعه/79)
قرآن را جز پاکان کسی نمی تواند مس کند.
اما پاکان چه کسانی هستند؟
در جای دیگر قرآن می فرماید:
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب/ 33)
پس به حق باید گفت علی (علیه السلام) از آن پاکان و از جمله اسلام شناسان واقعی است.
« ینحدرعنی السیل و لا یرقی الی الطیر»(خطبه 3)
علوم و معارف از سرچشمه فیض من مانند سیل سرازیر می شود و هیچ پرواز کننده ای در فضای علم و دانش به اوج رفعت مقام من نمی رسد.
در جای دیگر
«این الذین زعموا انهم الراسخون فی العلم دوننا؟ کذبا و بغیا علینا ان رفعنا الله و وضعهم و اعطانا و حرمهم و ادخلنا واخرجهم»(خطبه 144)
«کجایند آنهایی که گمان می کنند غیر از ما راسخان در علم و اسلام شناسان واقعی هستند. ادعای آنها دروغ و ستم برماست. چون خداوند ما را برتری داده و آنها را فرو گذاشته و این مقام راسخون در علم را به ما بخشیده و آنها را از این بی بهره ساخته و ما را در آن وارد و آنها را از آن مقام بیرون کرده است.»
پس علی (علیه السلام) است که می تواند قرآن و ویژگی آن را بیان کند، چون در خانه وحی بزرگ شده است. می فرماید:
«نحن شجره النبوه و مهبط الرساله ومختلف الملائکه و ینابیع العلم»(خطبه 108 بند34)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
ویژگی قرآن در نهج البلاغه
قرآن کتاب آسمانی و گفتار الهی است که برای هدایت بشر و رستگاری او بر پیامبر اکرم محمد مصطفی (صلی الله علیه و اله و سلم ) نازل شده است. اما چه کسی می تواند آن را بشناسد و برای مردم معرفی کند؟
در پاسخ می توان گفت: کسی که شاگرد و تربیت یافته مکتب وحی و بزرگ شده در دامن وحی باشد.
چون قرآن می فرماید:
«لا یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم»
هیچ کس به حقیقت و تاویل قرآن آشنایی ندارد جز خدا و راسخان در علم و اسلام شناسان واقعی (آل عمران/7). اما راسخان در علم چه کسانی هستند؟
می توان گفت: پیامبراکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) صاحب وحی و شاگرد ویژه او علی (علیه السلام) و فرزندان ایشان. این دعا را می توان با کنارهم گذاشتن دو آیه قرآن اثبات کرد. چون قرآن می فرماید:
«لایمسه الا المطهرون» (واقعه/79)
قرآن را جز پاکان کسی نمی تواند مس کند.
اما پاکان چه کسانی هستند؟
در جای دیگر قرآن می فرماید:
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب/ 33)
پس به حق باید گفت علی (علیه السلام) از آن پاکان و از جمله اسلام شناسان واقعی است.
« ینحدرعنی السیل و لا یرقی الی الطیر»(خطبه 3)
علوم و معارف از سرچشمه فیض من مانند سیل سرازیر می شود و هیچ پرواز کننده ای در فضای علم و دانش به اوج رفعت مقام من نمی رسد.
در جای دیگر
«این الذین زعموا انهم الراسخون فی العلم دوننا؟ کذبا و بغیا علینا ان رفعنا الله و وضعهم و اعطانا و حرمهم و ادخلنا واخرجهم»(خطبه 144)
«کجایند آنهایی که گمان می کنند غیر از ما راسخان در علم و اسلام شناسان واقعی هستند. ادعای آنها دروغ و ستم برماست. چون خداوند ما را برتری داده و آنها را فرو گذاشته و این مقام راسخون در علم را به ما بخشیده و آنها را از این بی بهره ساخته و ما را در آن وارد و آنها را از آن مقام بیرون کرده است.»
پس علی (علیه السلام) است که می تواند قرآن و ویژگی آن را بیان کند، چون در خانه وحی بزرگ شده است. می فرماید:
«نحن شجره النبوه و مهبط الرساله ومختلف الملائکه و ینابیع العلم»(خطبه 108 بند34)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
وجدان کاری در نهج البلاغه
یک احساس عمومی درباره وجدان
ای وجدان، ای شگفتانگیزترین آشنای روح انسانی، ما دیگر به جستجوی کلمهای که بعنوان یک کالبد شایسته روح ترا دربرگیرد تلاش بیهوده نخواهیم کرد، مگر میتوان اقیانوس پرتلاطم و بیساحل را که هیچ کرانه و ژرفایش پیدا نیست در یک پیمانه کوچک جای داد؟
ای خورشید روحافزا ما، پرتو خود را از ما دریغ مدار، اگر هم برای چند لحظه چشم بهم گذاشته و مانند شب پرگان وصل ترا نخواهیم، بالاخره دیدگان خود را از دست نمیدهیم، زیرا به خوبی میدانیم که چشم بهم گذاشتن و خود را بنابینایی زدن با کوری همان فاصله را دارد که هستی با نیستی، ای مشعل شبهای تاریک ما، چرا ستایشت نکنیم؟ در آن هنگام که گردبادهای طوفانی تمایلات ما به لرزهات درمیآورد، چه مقاومتهای آهنینی که از خود نشان نمیدهی؟ و چه اندازه نیرو در دفاع مخلصانه از شخصیت انسانی که صرف نمی کنی؟ آری تا آب زلال روح خشتک نشده است ای ماه وش در آن آب زلال میلرزی و میلرزی و تمام وجود ما را میشورانی، آه چه کوششها که برای ادامه درخشندگی شعلههای ملکوتی خود انجام میدهی؟
تا آنگاه که ظلمات متراکم تمایلات و تبهکاریها تلاش بینهایت ترا خنثی نموده و هنگام خاموشیت فرا رسد در آن موقع با صدای ضعیف زیرپنجه حیوانی هوسهای بنیان کوه ما که با آخرین نفسهای تو همراهست پایان انسانیت را اعلام داشته و به راه خود میروی و از افق روح ناپدید میگردی، پس از تو دیگر برای انسان جز مشتی رگ و پوست و استخوان و یک عده غزایز کورکورانه چه خواهد ماند؟
در تاریکی شبهای ظلمانی آنجه که همه دادگران و دادپروران و دادرسان به خواب عمیق فرو رفتهاند. تو ای همیشه بیدار در بستر کاخهای مجلل که انسانهای نیرومندی سربه بالش پر نیایش نهاده و به دریای خویشتن خم شده است و با دربیغوله ای از کوخهای محقر که انسان ضعیفی جسد آزرده خود را بر روی آن فرش نموده و به صدای جویبار خویشتن گوش فرا میدهد در هر دو صحنه بساط محاکمه را میگسترانی و شرافت توأم با خرسندی یا رذالت توأم با ندامت در چهره درونی هر دو انسان برای تو نمودار میگردد، در آن هنگام که میخواهیم از قضاوت عادلانه و انعطافناپذیر تو روگردان میشویم و ترا ندیده بگیریم به هرطرف که برمیگردیم مانند نورافکن دوار با ما میگردی و نور خود را به قیافه تاریک و در هم پیچیده ما میافکنی، مگر انسان راه فراری از خویشتن سراغ دارد راستی آدمی کدامین روی خود را نشان میدهد آن موقع که میخواهد از خویشتن طفره بزند؟
این کبوتر ضعیف و این همای سعادت در مبارزه با کرکس تمایلات تا زنده است بیدار و کوشش میکند و دمی از مقاومت نمیایستد تا آنگاه که بال و پر او شکسته شود و موجودیت خود را از دست بدهد.
تعریف وجدان در معنای عام
کلمه وجدان در لغت نامه دهخدا در ردیف کلمات وجد، وجود، اجدان آمده است که به معنای یافتن، مستغنی شدن، دوست داشتن، اندوهگین شدن، شیفتگی، آشفتگی، ذوق و شوق، شور، حالت، خوشحالی و فرح، توانایی و قدرت است و در بین این کلمات وجد ارتباط نزدیکی با وجدان دارد که در اصطلاح در تعریف وجد آمده است آنچه بر قلب بدون تصنع و تکلیف وارد شود وجد نامیده میشود و گویند وجد برقهایی است که میدرخشد و سپس بزودی خاموش میگردد. حالت ذوق و شوق صوفیان سماع پسند را وجد میگویند. محمدبن محمود آملی میگوید وجد واردی است که از حق سبحانه و تعالی برون آید و باطن را از هیبت خود بگرداند بواسطه احداث وصفی همچون حزن یا فرح.
جنید رحمه الله فرمود وجد انقطاع اوصاف است در هنگامیکه ذات به سرور موسوم شود.
در وجد و حال بین چو کبوتر زنند چرخ
بازان کز آشیان طریقت پریده اند «خاقانی»
پس آنانکه در وجد مستغرقند
شب و روز در عین حفظ حقند «سعدی»
گر مطرب حریفان این پارسی بخواند
در وجد و حالت آرد پیران پارسا را «حافظ»
در عرف بعضی، وجدان عبارت است از نفس و نیروها یا قوای باطنه وجدان در مقابل فقدان است که دلالت بر حضور کیفیت حالتی میکند برخی دانشمندان گفتهاند: وجدان نیروی فطری است وجدان به دو دسته تقسیم میشود 1- وجدان توحیدی 2- وجدان اخلاقی تعریف وجدان به دو قسمت تقسیم میشود 1- تعریف عمومی 2- تعریف خصوصی
تعریف عمومی تعاریفاتی هستند که جنبه کلی و عمومی داشته و نمود مشخصی را بیان نمیکند هر پدیدهای که در درون ما استقرا پیدا میکند ما با آن حقیقت وجدان داریم یعنی آن را دریافتهایم خواه این حقیقت به صورت واحدهای مفرد یا بصورت قضایای مرکب و خواه مورد آگاهی روشن یا تاریک یا نیمه روشن قرار بگیرد، وجدانیات نامیده میشود. در تعریفات عمومی وجدان قضایایی مطرح هستند که ما واقعیت آنها را در درون انسانی مشاهده میکنیم. وجدان از نظر اخلاقی عبارت از آگاهی به بعضی از شئوون «شخصیت» وجدان به معنای فلسفی دریافت درونیست و همچنین شخصیت را میتوان به دو قسمت اساسی تقسیم کرد: یکی شخصیت خارجی این قسم عبارتست از انعکاس وضع روانی یک فرد در اجتماع مثلاً میگوییم شخصیت فلان فرد چنین است . دوم شخصیت واقعی فرد: شخصیت واقعی هر فرد عبارتست از آنکه انسان در سازمان روانی خود به توسط غرایز یا امور اکتسابی ایجاد نموده است.
وجدان از دیدگاههای مختلف:
نویسندگان بزرگ و ادبا چه شرقی و چه غربی آنانکه انسان را از نزدیک و از جهات مختلفی مورد مطالعه قرار دادهاند درباره قلمرو درونی انسانها هنوز پدیدهها را از همدیگر مانند نمودهای فیزیکی مشخص تفکیک ننمودهاند به همین جهت است گه گاهی دل میگویند و مقصودشان وجدان است و گاهی وجدان میگویند مرادشان پدیده مخصوصی از دل است. وجدان دارای سه پدیده است: 1- شعور روشن 2- شعور نیمه روشن (شعور نیمه تاریک) 3- شعور تاریک یا وجدان مخفی لذا ممکن است واحدی در شعور کاملاً تاریک ما بطور ناخودآگاه تحریکاتی ایجاد کند که نه تنها قابل اهمیت بوده باشد بلکه ممکن است سرنوشت روانی ما را کاملاً رهبری نماید به قول مولوی:
چون کسی را خار دریا پیش خلد
پای خود را بر سر زانو نهد
با سر سوزن همی جوید سرش
ور نیابد می کند با لب ترش
خد در پا شد چنین دشواریاب
خار در دل چو بواد واده جواب
خار دل را اگر بدیدی هر خسی
کی غمان را راه بودی بر کسی
از نظر ویکتور هوگو وجدان مرکز اختلاط اوهام و علایق و ابتلات، کوره احلام و کنام افکاریست که انسان از آن شرم دارد.
ابن سینا میگوید: اهل معرفت که دارای درون منزه هستند هنگامیکه کثافتهای مادی از خود دور نمودند و از اشتغالات پست رها شدند رو به عالم قدس و سعادت بوده و با کمال اعلی به هیجان درمیآیند و برای آنان لذت عالیهای رو میدهد.
امیرالمومنین علی علیهالسلام میفرماید: همین خواص و پیشتازان حرفهایی و بیوجدانند که تاریخ بشریت را به روز سیاه نشانده اند.
بررسی تاریخ در موضوع وجدان به تاریخ پیدایش بشریت برمیگردد و روش وجدان اخلاقی یکی از ارکان تبلیغی پیامبران بوده است.
بزرگترین عامل برقراری عدالت اجتماعی همان وجدان است و بس. در قرآن کریم نمود ماورای طبیعی وجدان در قالب سه مورد آمده است: 1- سرزنش وجدان 2- نظارت وجدان 3- آرامش وجدان.
1- سرزنش وجدان: « لااقسم بیوم القیامه و الااقسم بالنفس اللوامه.» سوگند به روز رستاخیز خورم و به نفس سرزنش کننده سوگند نمیخورم از اینجا نمود سرزنش وجدان بسیار حائز اهمیت که در معرض سوگند و معادل روز رستاخیز قرار گرفته است.
2- نظارت وجدان: «ان الانسان علی نفسه بصیره و لو القی معاذیره» انسان به درون خود کاملاً آگاه است اگر چه در ظاهر به کردارهای خود عذر میتراشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
وجدان کاری در نهج البلاغه
یک احساس عمومی درباره وجدان
ای وجدان، ای شگفتانگیزترین آشنای روح انسانی، ما دیگر به جستجوی کلمهای که بعنوان یک کالبد شایسته روح ترا دربرگیرد تلاش بیهوده نخواهیم کرد، مگر میتوان اقیانوس پرتلاطم و بیساحل را که هیچ کرانه و ژرفایش پیدا نیست در یک پیمانه کوچک جای داد؟
ای خورشید روحافزا ما، پرتو خود را از ما دریغ مدار، اگر هم برای چند لحظه چشم بهم گذاشته و مانند شب پرگان وصل ترا نخواهیم، بالاخره دیدگان خود را از دست نمیدهیم، زیرا به خوبی میدانیم که چشم بهم گذاشتن و خود را بنابینایی زدن با کوری همان فاصله را دارد که هستی با نیستی، ای مشعل شبهای تاریک ما، چرا ستایشت نکنیم؟ در آن هنگام که گردبادهای طوفانی تمایلات ما به لرزهات درمیآورد، چه مقاومتهای آهنینی که از خود نشان نمیدهی؟ و چه اندازه نیرو در دفاع مخلصانه از شخصیت انسانی که صرف نمی کنی؟ آری تا آب زلال روح خشتک نشده است ای ماه وش در آن آب زلال میلرزی و میلرزی و تمام وجود ما را میشورانی، آه چه کوششها که برای ادامه درخشندگی شعلههای ملکوتی خود انجام میدهی؟
تا آنگاه که ظلمات متراکم تمایلات و تبهکاریها تلاش بینهایت ترا خنثی نموده و هنگام خاموشیت فرا رسد در آن موقع با صدای ضعیف زیرپنجه حیوانی هوسهای بنیان کوه ما که با آخرین نفسهای تو همراهست پایان انسانیت را اعلام داشته و به راه خود میروی و از افق روح ناپدید میگردی، پس از تو دیگر برای انسان جز مشتی رگ و پوست و استخوان و یک عده غزایز کورکورانه چه خواهد ماند؟
در تاریکی شبهای ظلمانی آنجه که همه دادگران و دادپروران و دادرسان به خواب عمیق فرو رفتهاند. تو ای همیشه بیدار در بستر کاخهای مجلل که انسانهای نیرومندی سربه بالش پر نیایش نهاده و به دریای خویشتن خم شده است و با دربیغوله ای از کوخهای محقر که انسان ضعیفی جسد آزرده خود را بر روی آن فرش نموده و به صدای جویبار خویشتن گوش فرا میدهد در هر دو صحنه بساط محاکمه را میگسترانی و شرافت توأم با خرسندی یا رذالت توأم با ندامت در چهره درونی هر دو انسان برای تو نمودار میگردد، در آن هنگام که میخواهیم از قضاوت عادلانه و انعطافناپذیر تو روگردان میشویم و ترا ندیده بگیریم به هرطرف که برمیگردیم مانند نورافکن دوار با ما میگردی و نور خود را به قیافه تاریک و در هم پیچیده ما میافکنی، مگر انسان راه فراری از خویشتن سراغ دارد راستی آدمی کدامین روی خود را نشان میدهد آن موقع که میخواهد از خویشتن طفره بزند؟
این کبوتر ضعیف و این همای سعادت در مبارزه با کرکس تمایلات تا زنده است بیدار و کوشش میکند و دمی از مقاومت نمیایستد تا آنگاه که بال و پر او شکسته شود و موجودیت خود را از دست بدهد.
تعریف وجدان در معنای عام
کلمه وجدان در لغت نامه دهخدا در ردیف کلمات وجد، وجود، اجدان آمده است که به معنای یافتن، مستغنی شدن، دوست داشتن، اندوهگین شدن، شیفتگی، آشفتگی، ذوق و شوق، شور، حالت، خوشحالی و فرح، توانایی و قدرت است و در بین این کلمات وجد ارتباط نزدیکی با وجدان دارد که در اصطلاح در تعریف وجد آمده است آنچه بر قلب بدون تصنع و تکلیف وارد شود وجد نامیده میشود و گویند وجد برقهایی است که میدرخشد و سپس بزودی خاموش میگردد. حالت ذوق و شوق صوفیان سماع پسند را وجد میگویند. محمدبن محمود آملی میگوید وجد واردی است که از حق سبحانه و تعالی برون آید و باطن را از هیبت خود بگرداند بواسطه احداث وصفی همچون حزن یا فرح.
جنید رحمه الله فرمود وجد انقطاع اوصاف است در هنگامیکه ذات به سرور موسوم شود.
در وجد و حال بین چو کبوتر زنند چرخ
بازان کز آشیان طریقت پریده اند «خاقانی»
پس آنانکه در وجد مستغرقند
شب و روز در عین حفظ حقند «سعدی»
گر مطرب حریفان این پارسی بخواند
در وجد و حالت آرد پیران پارسا را «حافظ»
در عرف بعضی، وجدان عبارت است از نفس و نیروها یا قوای باطنه وجدان در مقابل فقدان است که دلالت بر حضور کیفیت حالتی میکند برخی دانشمندان گفتهاند: وجدان نیروی فطری است وجدان به دو دسته تقسیم میشود 1- وجدان توحیدی 2- وجدان اخلاقی تعریف وجدان به دو قسمت تقسیم میشود 1- تعریف عمومی 2- تعریف خصوصی
تعریف عمومی تعاریفاتی هستند که جنبه کلی و عمومی داشته و نمود مشخصی را بیان نمیکند هر پدیدهای که در درون ما استقرا پیدا میکند ما با آن حقیقت وجدان داریم یعنی آن را دریافتهایم خواه این حقیقت به صورت واحدهای مفرد یا بصورت قضایای مرکب و خواه مورد آگاهی روشن یا تاریک یا نیمه روشن قرار بگیرد، وجدانیات نامیده میشود. در تعریفات عمومی وجدان قضایایی مطرح هستند که ما واقعیت آنها را در درون انسانی مشاهده میکنیم. وجدان از نظر اخلاقی عبارت از آگاهی به بعضی از شئوون «شخصیت» وجدان به معنای فلسفی دریافت درونیست و همچنین شخصیت را میتوان به دو قسمت اساسی تقسیم کرد: یکی شخصیت خارجی این قسم عبارتست از انعکاس وضع روانی یک فرد در اجتماع مثلاً میگوییم شخصیت فلان فرد چنین است . دوم شخصیت واقعی فرد: شخصیت واقعی هر فرد عبارتست از آنکه انسان در سازمان روانی خود به توسط غرایز یا امور اکتسابی ایجاد نموده است.
وجدان از دیدگاههای مختلف:
نویسندگان بزرگ و ادبا چه شرقی و چه غربی آنانکه انسان را از نزدیک و از جهات مختلفی مورد مطالعه قرار دادهاند درباره قلمرو درونی انسانها هنوز پدیدهها را از همدیگر مانند نمودهای فیزیکی مشخص تفکیک ننمودهاند به همین جهت است گه گاهی دل میگویند و مقصودشان وجدان است و گاهی وجدان میگویند مرادشان پدیده مخصوصی از دل است. وجدان دارای سه پدیده است: 1- شعور روشن 2- شعور نیمه روشن (شعور نیمه تاریک) 3- شعور تاریک یا وجدان مخفی لذا ممکن است واحدی در شعور کاملاً تاریک ما بطور ناخودآگاه تحریکاتی ایجاد کند که نه تنها قابل اهمیت بوده باشد بلکه ممکن است سرنوشت روانی ما را کاملاً رهبری نماید به قول مولوی:
چون کسی را خار دریا پیش خلد
پای خود را بر سر زانو نهد
با سر سوزن همی جوید سرش
ور نیابد می کند با لب ترش
خد در پا شد چنین دشواریاب
خار در دل چو بواد واده جواب
خار دل را اگر بدیدی هر خسی
کی غمان را راه بودی بر کسی
از نظر ویکتور هوگو وجدان مرکز اختلاط اوهام و علایق و ابتلات، کوره احلام و کنام افکاریست که انسان از آن شرم دارد.
ابن سینا میگوید: اهل معرفت که دارای درون منزه هستند هنگامیکه کثافتهای مادی از خود دور نمودند و از اشتغالات پست رها شدند رو به عالم قدس و سعادت بوده و با کمال اعلی به هیجان درمیآیند و برای آنان لذت عالیهای رو میدهد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
شناسنامه کتاب
نام کتاب : نهج البلاغه حضرت امیرالمؤمنین (ع)
ترجمه : حجت الاسلام محمد دشتی (ره)
ناشر : غرفه الاسلام
نوبت چاپ : اول /1385
تیراژ: 3000 نسخه
چاپ: سرور
شابک : 3-3-95685-964
مختصری از زندگی نامه حجت الاسلام استاد محمد دشتی :
استاد محمد دشتی در سال 1330 در روستایی به نام (آزادمون) از توابع شهرستان محمود آباد به دنیا آمد پس از گزرراندن مراحل ابتدایی در سال 1342 با توجه به علاقه شدید ایشان به علوم حوزوی وارد حوزه علمیه شده و در حوزه علمیه شهر آمل (مسجد امام حسن عسگری ) به فراگیری علوم حوزوی پرداختند . سپس در سال 1343 وارد حوزه علمیه قم شده ودر مدرسه حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی مشغول به تحصیل شدند ودر مدارس رضویه و فیضیه ادامه تحصیل دادند .
دروس خارج فقه را در خدمت حضرت آیت الله مشکینی و حضرت آیت الله جوادی آملی و حضرت آیت الله مکارم شیرازی و یک دوره اصول را در خدمت حضرت آیت الله میرزا هاشم آملی فرا گرفتند در فلسفه کتاب اشارات را در خدمت حضرت آیت الله حسن زاده آملی و کتاب اسفار اربعه را در خدمت آیت الله جوادی آملی و حضرت آیت الله محمدی گیلانی و شرح منظومه را خدمت آیت الله حقی فرا گرفتند .
روش تحقیق و نویسندگی را ابتداء در محضر شهید مفتح و سپس حضرت آیت الله سبحانی و شهید محمد مصطفوی کرمانی در طول سال های 50 تا 57 آموختند .
استاد دشتی در تحقیقات خود محور اصلی را نهج البلاغه قرار دادند ودر ضمن آن را به عقاید اسلامی فلسفه احکام و ارزیابی زندگی سیاسی اهل بیت نیز توجه داشتند . از استاد دشتی حدود 110 اثر گران بها به یادگار مانده است که به جهت دارا بودن از قلم روان و بیان مطالب مورد نیاز جامعه مورد استقبال فراوانی قرار گرفته است .
به نام آنکه علی را به جهانیان عطا فرمود
مقدمه سید رضی بر نهج البلاغه
ستایش خدا را سپاس که حمد را بهای نعمتها و پناهگاه بلاها و وسیله رسیدن به نعمتها و بهشت جاویدان و موجب افزایش احسان و کرمش قرار داد . درود بر پیامبر رحمت و پیشوای رهبران الهی و چراغ روشنی بخش امت که ریشه های وجودش بزرگواری و درخت اصل و نثبش پر برگ و پر ثمر بوده است و درود بر اهل بیتش که چراغ های روشنی بخش