لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 180
علی به حق بوده و مخالفان او اشتباه کردند
در مورد اختلاف میان علی رضی الله عنه و معاویه اهل سنت بر این متفقند که علی رضی الله عنه بر حق بوده و معاویه و کسانی که بااو بودند از حکومت علی سرپیچی کرده بودند. اهل سنت از شیعیان میخواهند حتی یک نوشته در عقیده اهل سنتبیاورند که مغایر این موضوع اهل سنت باشد. بر عکس اهل سنت میتوانند صدها کتاب از بزرگان خود در عقیدهبیاورند و به ایشان ثابت کنند که اهل سنت خروج معاویه بر علی را عملی اشتباه میدانند. پس چرا شیعیان سعی دارندکه اهل سنت را در صف معاویه و مخالفت علی جلوه دهند و چرا سعی میکنند اهل سنت را به بنی امیه نسبت دهند وآنان را دشمنان اهل بیت معرفی کنند.
متأسفانه دیری نپائید که این اختلاف رنگی مذهبی گرفت و شیعیان گروهی مستقل و دارای روش جدیدی در اصول وعقاید و فقه و مواریث شدند. اما اختلاف میان علی و معاویه در این سطح نبوده و آنان در اصول و عقاید و غیر اختلافینداشتند. بلکه اختلاف آنها در مسایل حکومتی و سلایق شخصی بود و ربطی به آنچه از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم آموختهبودند نداشت. برای اثبات این ادعای خود دلایلی از کتب خود شیعیان میآوریم. مهمترین منبع شیعه نهج البلاغهاست که در آن روایت نسبت داده شده به علی رضی الله عنه جمع آوری شده است. در نهج البلاغه ج 3 ص 114 به نقل ازایشان چنین آمده است: ابتدای کار اینگونه بود که ما با اهالی شام برخورد کردیم، روشن است که خدایمان یکی وپیامبرمان یکی است و دوت همه ما به اسلام است. ما از آنها چیز بیشتری غیر از ایمان به خدا و تصدیق پیامبرش صلی الله علیه وسلم نمیخواهند. آنچه که ما و آنها در آن اختلاف کردیم خون عثمان رضی الله عنه بود.
بنابراین گفته آنحضرت و بر خلاف آنچه شیعیان میگویند، جز مسئله قتل عثمان رضی الله عنه اختلاف دیگری میان علی واصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم وجود نداشته است. حضرت علی رضی الله عنه از تفرقه و جدائی میان اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم حسرتمیخورد و اینگونه در مرگ آنها مرثیه میگفت: کجایند آن قومی که به اسلام دعوت داده شدند، پس آن را پذیرفتند،قرآن را خواندند و آن حکم قرار دادند، چشمهایشان از گریه خشکیده و شکمهایشان از روزه گرفتن به کمرهایشانچسبیده بود. دندانهایشان از تضرع و التماس به درگاه خداوند خشکیده، چهره هایشان از شب زنده داری زرد و از خداترسی خسته بنظر میرسید. آنها برادرانم بودند که رفتند، پس ما حق داریم تشنه دیدار آنها باشیم و از جدائی آنهاانگشت غم به دهان بگیریم (نهج البلاغه ص235)
این سخن حکایت از روابط دوستانه و محکم میان علی و اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم میکند، کمااینکه علی دخترش ام کلثومرا به نکاح عمر بن خطاب رضی الله عنه در آورد. کتابهائی از اهل تشیع مانند کافی کلینی ج5 ص346 و استبصار طوسی ج3ص350 و منتهی الامال قمی ج1 ص184 به این حقیقت اعتراف کردهاند.
هنگامیکه عمر بن خطاب رضی الله عنه شخصاً میخواست در جنگ با رومیها شرکت کند با علی رضی الله عنه مشورت نمود.حضرت علی رضی الله عنه او را از رفتن منع کرد و گفت او باید باقی بماند زیرا که او قلعه و نماد اعراب و حامی و پناهگاهمسلمین است. (نهج البلاغه، ج2 ص18) سپس حضرت علی به او گفت: اگر عجمها ترا ببینند میگویند این ریشه ونقطه قوت اعراب است و اگر ریشه را قطع کردید در امان خواهید بود. عمر رأی را پذیرفته و به جنگ نرفت. (نهجالبلاغه ج2 ص30)
همچنین در نهج البلاغه ج3، ص2 آمده است که علی گرهی از مردم را دید که بدگوئی عثمان را میکردند. حضرت علیایشان را مذمت نمود و میگفت: مردم بدگوئی او را میکنند و من مردی از مهاجرین بودم که سعی بسیار در دلجوئی اومیکردم.
علی رضی الله عنه از شدت دوستی خلفای ثلاثه سه تن از فرزندان خویش را بنام آنها نامگذاری کرد، به نامهای ابوبکر، عمر وعثمان. گرچه عامه شیعیان از این حقایق آگاه نیستند اما کتابهای شیعیان به این موضوع اقرار دارند. مانند کتابهای اعلامالوری طبرسی ص302، ارشاد المفید 186، تاریخ یعقوبی ج2 ص213، مقاتل الطالبین ابی فرج اصفهانی ص142،کشف الغمه اردبیلی ج2 ص64 و جلاء العیون مجلسی ص182.
در جایی دیگر علی رضی الله عنه اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم را چنین توصیف میکند:
من یاران محمد صلی الله علیه وسلم را دیدم، هیچکس از شما مثل آنها نیست. ایشان صبح میکردند ژولیده موی و غبار آلود، شبها درقیام و سجود بودند، غروبها پیشانیهایشان بر خاک بود. از یاد روز قیامت بر شعلههای آتش میایستادند. پیشانیهایشاندر اثر سجدههای طولانی سائیده شده بود و از ذکر خدا اشک بر چشمانشان جاری میشد و گریبانهایشان را تر میکرد.
از ترس خدا و امید ثواب او چنان میلرزیدند که درختان از باد و طوفان (نهج البلاغه ص190 ـ189)
حسین رضی الله عنه نیز فرزندانش را ابوبکر و عمر نام نهاد و فرزندان حسین هم برای گرامیداشت ابوبکر و عمر فرزندان خودرا به این اسامی نام نهادند و این واقعیتی است که علماء شیعه نیز در کتابهایشان به آن اعتراف کردهاند. ملاحظه کنیداعلام الوری ص213، تاریخ یعقوبی ج2 ص228، مقاتل الطالبین ص78 و 116، التنبیه والاشراف مسعودی (شیعی)ص263 و جلاء العیون مجلسی ص582.
موسی بن جعفر که بنابر اعتقاد شیعه امام هفتم است، یکی از فرزندان خود را ابوبکر نام نهاد. کتاب کشف الغمه ج2ص217 و مقاتل الطالبین ص561 این موضوع را ذکر کردهاند. همچنین امام مذکور دخترش را عائشه نام گذاشت. پدربزرگ او علی بن حسین بن علی بن ابی طالب نیز دخترش را عائشه نامیده بود (کشف الغمه والفصول الهمه صـ: 283) همچنین امام دهم شیعیان علی بن محمد هادی پسری بنام حسن و دختری بنام عائشه داشت. (کشف الغمه جـ: 2 صـ: 324 والفصول المهمه صـ: 283).
عبد الله بن جعفر بی أبی طالب فرزندش را ابوبکر نام نهاد. (مقاتل الطالبین ص123) حسن بن علی سه فرزند داشت که یکی از آنها عمر نام داشت. (تاریخ یعقوبی ج2 ص228 و عمدة الطالب ص81 و الفصول المهمه ص166).
این همه دال بر این است که موضع شیعیان نسبت به اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم موضع اهل بیت نیست! و گرنه آیا از شیعیانکسی هست که فرزندانش را ابوبکر یا عائشه یا عمر نامگذاری کند؟ با توجه به اینکه اهل بیت این کار را کرده اند ما در اینجا ادعای دوستی و ارادت شیعیان نسبت به اهل بیت را امتحان کرده و میگوئیم: از اهل بیت در نامگذاری فرزندانتان بنام خلفای سه گانه و عائشه پیروی کنید وگرنه ادعای ارادت و پیرویتان از اهل بیت جز ادعائی بی محتوا و عاری از حقیقت چیز دیگری نخواهد بود.
طبرسی از امام باقر روایت میکند که گفت: من منکر فضیلت عمر نیستم اما ابوبکر از عمر افضل است (الاحتجاجطبرسی ص230) مردی از محمد بن علی متعجب شد وقتی دید او ابوبکر را متصف به صدیق میکند و پرسید آیا تو نیز او را موصوف بهصدیق میکنی؟ محمد بن علی گفت: بلی، و هر کس او را صدیق نگوید قولش را در دنیا و آخرت تصدیق نخواهد کرد(کشف الغمه ج2 ص174)
تمام روایاتی که ذکر میشود توسط بزرگترین و برجستهترین علماء و مراجع شیعه در مهمترین کتب ایشان روایت شدهاست و ما از منابع خود شیعیان استدلال میکنیم. از جعفر بن محمد امام ششم شیعیان روایت است که زنی داناخدمت ایشان رسید و از او در مورد ابوبکر و عمر سوال نمود. محمد بن جعفر در جواب آن زن گفت: آن دو را دوستبدار. آن زن گفت: من آنگاه که به ملاقات پروردگارم شتافتم به او میگویم تو مرا به دوستی آنها امر کرده بودی. امام درجواب گفت: بلی (الکافی، الروضه، ج8 ص101)
جعفر صادق پیوسته میگفت: ولدنی ابوبکر مرتین. بخاطر اینکه نسبت جعفر صادق از دو طرف به ابوبکر میرسد. اولاز طریق مادرش، فاطمه بنت قاسم، که قاسم فرزند ابوبکر است. و دوم از طریق مادربزرگش اسماء بنت عبدالرحمن بنابوبکر که مادر فاطمه میباشد. (عمدة الطالب ص195 چاپ ایران و الارشاد المفید ص186 و الکافی، الحجه، ج1ص472)
مسعودی میگوید: عثمان در حال تلاوت قرآن کشته شد. زنش فریاد برآورد که امیرالمؤمنین را کشتند. آنگاه حسن وحسین داخل خانه آمدند و عثمان را در حالی یافتند که روحش پرواز کرده بود و بر او گریستند. این خبر به علی، طلحه و زبیر (رضی الله عنهما) رسید علی (رضی الله عنه) به درون خانه آمد در حالیکه پریشان و غمگین بود بر صورت حسن سیلی زد و مشتی بر سینه حسین کوبید و گفت: امیر المؤمنین چگونه کشته شد, در حالیکه شما نزدیک خانه بودید و به محمد بن طلحه ناسزا گفت و عبد الله بن زبیر را لعنت کرد. (مروج الذهب مسعودی ج2 ص344)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
انواع طناب از نظر نوع کاربری در سنگنوردی
طناب با کاربردهای گوناگون ساخته می شوند. به هنگام خرید باید با مطالعه دفترچه راهنمای همراه طناب، به کاربری آن دقت کرد. معمولاً طول طناب ها بین ۵۰ تا ۶۰ متر است.
طناب با کاربردهای گوناگون ساخته می شوند. به هنگام خرید باید با مطالعه دفترچه راهنمای همراه طناب، به کاربری آن دقت کرد. معمولاً طول طناب ها بین ۵۰ تا ۶۰ متر است. تک طناب یا single Rope این رده از طناب ها به صورت تک رشته بوده و توانایی مهار سقوط را دارا هستند . این نوع طناب ها در صعودهای سرطناب استفاده می شود. اندازه هایی که معمولاً در صعودها استفاده می شود عبارت است از : ۸/۹،۲/۱۰، ۵/۱۰، ۱۱ نیم طناب یا طناب دوبله Double Rope: از این طناب به صورت دو رشته برای صعودهای دو طنابه استفاده می شود. هر رشته را می توان داخل یک کارابین انداخت. طناب دوقلو Twiss Rope: در صورت استفاده از این طناب در صعود حتماً باید هر دو رشته را داخل یک کاربین انداخت.
● کاربرد طناب های قطره های مختلف
▪ ۳ م م : بند چکش، بند حمایت ابزار (مانند : صفحه ترمز ، هشت فرود ، یومار)
▪ ۵ م م : حلقه طنابچه، طنابچه مخصوص گره پروسیک، پله رکاب
▪ ۷ م م : برای صعود و فرود ( به این نوع طناب ها، نیم طناب هم گفته می شود) استفاده در صعودهای دشوار به صورت دولا (روش ۲ طنابه)
▪ ۸/۹، ۲/۱۰ ، ۵/۱۰، ۱۱ م م : برای حمایت در صعود سر طناب جدول مقاومت طناب در برابر فشار (توجه کنید که بسیاری از طناب ها مقاومتی بیشتر از آنچه در این جدول وجود دارد، دارند)
● قطر (میلی متر) ـ مقاومت (کیلوگرم)
۸/۹ تا۱۱ ـ ۳۵۰۰
۷ ـ ۱۵۰۰
۵ ـ ۷۰۰
۳ ـ ۲۵۰
● حفاظت از طناب
مهمترین مواردی که باید در حفاظت از طناب ها به کار رود عبارت است از :
▪ قراردادن طناب داخل یک کیسه در بسته پارچه ای ( پارچه ای که هوا از منافذ آن عبور کند) و دور از گرد و خاک، نگهداری این کیسه در جای خشک.
▪ محافظت از تابش طولانی مدت نور خورشید به آن .
▪ قرارندادن طناب در لبه تیز سنگ ها و خودداری از گذاشتن پا به روی آن.
▪ عدم شست و شوی طناب با مواد شیمیایی . در صورت آلوده شدن آن به مواد روغنی آلاینده و در صورت ؟؟ شستشو ، فقط با آب سرد آن را بشویید و در مجاورت باد، در سایه و دور از حرارت مستقیم قرار دهید تا کاملاً خشک شود. اگر محلول شست و شوی اختصاصی طناب که کارخانه سازنده توصیه نموده است موجود بود، از آن استفاده نمایید.
▪ طناب خود را به کسی قرض ندهید
▪ برای طناب خود یک دفترچه درست کنید و کارهایی که با آن انجام داده اید را در دفترچه یادداشت کنید.
▪ از طناب خود جز برای کوهنورید استفاده دیگری نکنید
▪ هنگام نگهداری از طناب آن را زیر لوازم دیگر قرار ندهید
▪ قبل از استفاده از طناب ها، آن ها را به دقت بازبینی کنید و از اطمینان از سالم بودن، از آن ها استفاده نمایید.
▪ در صورت زدگی طناب ، حتماً ضمن علامت گذاری و یا جداکردن آن از دیگر طناب های سالم، دیگر کاربران را نیز با خبر سازید.
▪ بسته به نوع استفاده و کاربری، هر طناب عمر مفیدی دارد که بعد از آن بایدکنار گذاشته شود. نهایت این عمر ۵ تا ۶ سال است و حتی اگر از طناب استفاه نکرده اید. بعد از این مدت باید آن را دور بیاندازید! کلیه ابزار نایلونی برای خود عمر مفیدی دارند و طناب هم از این قاعده مستثنی نیست ۳ تا ۴ سال حداکثر زمانی است که می توان از یک طناب استفاده کرد (در بعضی از برنامه ها و یا صعودها) ۲ سال برای استفاده منظم و هفتگی ، ۱ سال برای استفاده بیش از یک روز در هفته .
● روش جمع کردن طناب
مربی گرامی! برای جمع کردن (حلقه کردن طناب) روش های گوناگونی وجود دارد که ۲ روش یک لا و دو لا آماده داده شود. ضمناً نحوه پرتاب طناب و چگونگی رعایت نکات ایمنی در هنگام پرتاب به کارآموز آموزش داده شود. تفهیم اهمیت گفتن کلمه طناب به کارآموز و رعایت جهت وزش باد، سرعت چرخش و پرتاب هنگام پرت کردن طناب
● نوار (تسمه ) Tape
یکی از ملزومات کوهنوردی بوده و در موارد مختلف از آن استفاده می شود. از این موارد می توان به استفاده از آن در کارگاه ها و حمایت های میانی اشاره کرد. نوارها با توجه به عرض، طول، ضخامت، یک لا و دو لا بودن ، دارای مقاومت های گوناگونی هستند.
● کارابین Karabiner (uk), carabiner (us) , Biner, crab, Krab
وسیله ای است فلزی، ساخته شده از آلیاژ آلومینیوم که برای اتصالات ابزار کوهنوردی مورد استفاده قرار می گیرد. کارابین در دو شکل عمومی D و گلابی به صورت های ساده یا پیچ دار ساخته می شود که هر کدام دارای کاربرد خاصی است. مقاومت کارابین (میزان وزنی که می تواند تحمل کند) به واحد کیلونیوتن بر روی بدنه آن نوشته شده است.
● اجزای کارابین :
▪ بدنه اصلی
▪ ضامن
▪ فنر
▪ سوزن
▪ مهره و پیچ (در کارابین های پیچ دار)
▪ کاربین ها از لحاظ شکل ظاهری و زاویه دهانه انواع گوناگونی دارند. هر یک از این انواع نیز کاربرد ویژه ای دارد.
● صندلی سنگنوردی Harness
وسیله ای است که کوهنوردان با استفاده از آن از ضریب ایمنی بیشتری برخوردار می گردند و در صعود، فرود، حمایت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
انواع طناب از نظر نوع کاربری در سنگنوردی
طناب با کاربردهای گوناگون ساخته می شوند. به هنگام خرید باید با مطالعه دفترچه راهنمای همراه طناب، به کاربری آن دقت کرد. معمولاً طول طناب ها بین ۵۰ تا ۶۰ متر است.
طناب با کاربردهای گوناگون ساخته می شوند. به هنگام خرید باید با مطالعه دفترچه راهنمای همراه طناب، به کاربری آن دقت کرد. معمولاً طول طناب ها بین ۵۰ تا ۶۰ متر است. تک طناب یا single Rope این رده از طناب ها به صورت تک رشته بوده و توانایی مهار سقوط را دارا هستند . این نوع طناب ها در صعودهای سرطناب استفاده می شود. اندازه هایی که معمولاً در صعودها استفاده می شود عبارت است از : ۸/۹،۲/۱۰، ۵/۱۰، ۱۱ نیم طناب یا طناب دوبله Double Rope: از این طناب به صورت دو رشته برای صعودهای دو طنابه استفاده می شود. هر رشته را می توان داخل یک کارابین انداخت. طناب دوقلو Twiss Rope: در صورت استفاده از این طناب در صعود حتماً باید هر دو رشته را داخل یک کاربین انداخت.
● کاربرد طناب های قطره های مختلف
▪ ۳ م م : بند چکش، بند حمایت ابزار (مانند : صفحه ترمز ، هشت فرود ، یومار)
▪ ۵ م م : حلقه طنابچه، طنابچه مخصوص گره پروسیک، پله رکاب
▪ ۷ م م : برای صعود و فرود ( به این نوع طناب ها، نیم طناب هم گفته می شود) استفاده در صعودهای دشوار به صورت دولا (روش ۲ طنابه)
▪ ۸/۹، ۲/۱۰ ، ۵/۱۰، ۱۱ م م : برای حمایت در صعود سر طناب جدول مقاومت طناب در برابر فشار (توجه کنید که بسیاری از طناب ها مقاومتی بیشتر از آنچه در این جدول وجود دارد، دارند)
● قطر (میلی متر) ـ مقاومت (کیلوگرم)
۸/۹ تا۱۱ ـ ۳۵۰۰
۷ ـ ۱۵۰۰
۵ ـ ۷۰۰
۳ ـ ۲۵۰
● حفاظت از طناب
مهمترین مواردی که باید در حفاظت از طناب ها به کار رود عبارت است از :
▪ قراردادن طناب داخل یک کیسه در بسته پارچه ای ( پارچه ای که هوا از منافذ آن عبور کند) و دور از گرد و خاک، نگهداری این کیسه در جای خشک.
▪ محافظت از تابش طولانی مدت نور خورشید به آن .
▪ قرارندادن طناب در لبه تیز سنگ ها و خودداری از گذاشتن پا به روی آن.
▪ عدم شست و شوی طناب با مواد شیمیایی . در صورت آلوده شدن آن به مواد روغنی آلاینده و در صورت ؟؟ شستشو ، فقط با آب سرد آن را بشویید و در مجاورت باد، در سایه و دور از حرارت مستقیم قرار دهید تا کاملاً خشک شود. اگر محلول شست و شوی اختصاصی طناب که کارخانه سازنده توصیه نموده است موجود بود، از آن استفاده نمایید.
▪ طناب خود را به کسی قرض ندهید
▪ برای طناب خود یک دفترچه درست کنید و کارهایی که با آن انجام داده اید را در دفترچه یادداشت کنید.
▪ از طناب خود جز برای کوهنورید استفاده دیگری نکنید
▪ هنگام نگهداری از طناب آن را زیر لوازم دیگر قرار ندهید
▪ قبل از استفاده از طناب ها، آن ها را به دقت بازبینی کنید و از اطمینان از سالم بودن، از آن ها استفاده نمایید.
▪ در صورت زدگی طناب ، حتماً ضمن علامت گذاری و یا جداکردن آن از دیگر طناب های سالم، دیگر کاربران را نیز با خبر سازید.
▪ بسته به نوع استفاده و کاربری، هر طناب عمر مفیدی دارد که بعد از آن بایدکنار گذاشته شود. نهایت این عمر ۵ تا ۶ سال است و حتی اگر از طناب استفاه نکرده اید. بعد از این مدت باید آن را دور بیاندازید! کلیه ابزار نایلونی برای خود عمر مفیدی دارند و طناب هم از این قاعده مستثنی نیست ۳ تا ۴ سال حداکثر زمانی است که می توان از یک طناب استفاده کرد (در بعضی از برنامه ها و یا صعودها) ۲ سال برای استفاده منظم و هفتگی ، ۱ سال برای استفاده بیش از یک روز در هفته .
● روش جمع کردن طناب
مربی گرامی! برای جمع کردن (حلقه کردن طناب) روش های گوناگونی وجود دارد که ۲ روش یک لا و دو لا آماده داده شود. ضمناً نحوه پرتاب طناب و چگونگی رعایت نکات ایمنی در هنگام پرتاب به کارآموز آموزش داده شود. تفهیم اهمیت گفتن کلمه طناب به کارآموز و رعایت جهت وزش باد، سرعت چرخش و پرتاب هنگام پرت کردن طناب
● نوار (تسمه ) Tape
یکی از ملزومات کوهنوردی بوده و در موارد مختلف از آن استفاده می شود. از این موارد می توان به استفاده از آن در کارگاه ها و حمایت های میانی اشاره کرد. نوارها با توجه به عرض، طول، ضخامت، یک لا و دو لا بودن ، دارای مقاومت های گوناگونی هستند.
● کارابین Karabiner (uk), carabiner (us) , Biner, crab, Krab
وسیله ای است فلزی، ساخته شده از آلیاژ آلومینیوم که برای اتصالات ابزار کوهنوردی مورد استفاده قرار می گیرد. کارابین در دو شکل عمومی D و گلابی به صورت های ساده یا پیچ دار ساخته می شود که هر کدام دارای کاربرد خاصی است. مقاومت کارابین (میزان وزنی که می تواند تحمل کند) به واحد کیلونیوتن بر روی بدنه آن نوشته شده است.
● اجزای کارابین :
▪ بدنه اصلی
▪ ضامن
▪ فنر
▪ سوزن
▪ مهره و پیچ (در کارابین های پیچ دار)
▪ کاربین ها از لحاظ شکل ظاهری و زاویه دهانه انواع گوناگونی دارند. هر یک از این انواع نیز کاربرد ویژه ای دارد.
● صندلی سنگنوردی Harness
وسیله ای است که کوهنوردان با استفاده از آن از ضریب ایمنی بیشتری برخوردار می گردند و در صعود، فرود، حمایت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 49
موضوع مقاله : ویژگی های لیلی از نظر نظامی
به نام یگانه خالق هستی
الحمد لله الذی لا یبلغ مدحته القائلون ، و لا یحصی یغماءه العدون ، و لا یوذی حقه المجتهدون .
( با سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجزند و حسابگران از شمارش نعمت های او ناتوان و تلاشگران از ادای حق او درمانده اند … ) امام علی (ع)
«فهرست مطالب»
1-مقدمه
2-آغاز داستان
3-عاشق شدن لیلی و مجنون به یکدیگر
4-رفتن مجنون به نظاره ی لیلی
5-رفتن پدر مجنون به خواستگاری لیلی
6-در احوال لیلی
7-رفتن لیلی به تماشای بوستان
8-خواستگاری ابن سلام لیلی را
9-رسیدن نوفل به مجنون و جنگ کردن نوفل با قبیله ی لیلی
10-دادن پدر لیلی را به ابن سلام
11-بردن ابن سلام لیلی را به خانه ی خود
12-آگاهی یافتن مجنون از شوهر کردن لیلی و شکایت کردن با خیال لیلی
13-وداع کردن مجنون پدر را و آگاهی یافتن از مرگ پدر
14-رسیدن نامه ی لیلی به مجنون
15-رسیدن لیلی و مجنون به همدیگر و غزل خواندن مجنون نزد لیلی
16-وفات یافتن ابن سلام شوهر لیلی
17-صفت رسیدن خزان درگذشتن لیلی
18-زاری کردن مجنون در مرگ لیلی
19-وفات مجنون بر روضه ی لیلی
20-منابع و مأخذ مقاله
مقدمه :
در جهان با عظمت شعر و ادب ایران حکیم نظامی گنجه ای یکی از نوابغ نادر است ، تا آنجا که در میان شعرای بزرگ و عالی مقام پارسی زبان جز سعدی و فردوسی هیچ کس را نمی توان شایان مقایسه و سنجش با نظامی دانست . تازه در مقام این مقایسه هم باید در نظر داشت که دو شاعر هم سنگ در طبیعت باز هر کدام در شیوة خاص خود بر دیگری مزیت دارد . بهترین دلیل آنکه گر چه طبیعت نظامی و سعدی را در نبوغ و عظمت هم سنگ قرار داده است ولی به سبب کثرت ممارست ، سعدی در غزل و نظامی در مثنوی سر آمد سخنوران دوران است . در میان همه ی شعرای جهان نمی توان نظیر حکیم نظامی را یافت.
در تمام دیوان او یک لفظ رکیک و یک سخن زشت دیده نمی شود و از آغاز تا پایان زندگی هرگز یک بیت هجا ساخته است تا بدانجا که رشکبران و حسودان را هم به جای نفرین دعا کرده است . با اینکه نظامی در داستانها معاشقات قهرمانانش را به زبان شعر بیان می کند و حتی نزدیکی ها و همبستر شدن آنها را به زبان شعر توصیف می کند با این حال هرگز یک کلمه رکیک و یک لفظ زشت به کار نمی برد . این روش پرهیزکاری و عصمت و حیای نظامی میان شعرا همانندی ندارد ، مگر حکیم فردوسی که در اثر بزرگ وی شاهنامه هم از آغاز تا پایان یک کلمة رکیک و یک لفظ زشت دیده نمی شود .
نظامی در منظومه های خسرو و شیرین و لیلی و مجنون عشق آمیخته به عفت را به سر حد کمال تعریف و توصیف و ترویج کرده است و گویی بدینسان خواسته کار شعرائی را که سرایندة ویس و رامین ها هستند و کتابی دشمن ناموس و خصم تاریخ عظمت اخلاقی ایران بوجود آورده اند جبران کند و عظمت اخلاقی ایرانیان را نگهبان باشد . لیلی و مجنون به خواهش ابوالمظفر شروان شاه که از نسل بهرام چوبین بوده است به نظم در آورده است و سرودن آن فقط چهار ماه طول کشیده است و در 585 به پایان رسیده است ...
لیلی و مجنون حماسه ای است مشحون از احساس و عاطفه و هیچ شباهتی به اصل عربی بی رنگ و بوی آن که نظامی از آن سود جسته است ندارد . غمنامه ی این داستان با پاره کردن زنجیرها که نمادی از قطع رابطه ی سنجیده از جامعة انسانی است به اوج خود می رسد . مجنون ( دیوانه ) فقط با نوعی رشتة روحی که او را با لیلی پیوند می دهد ، زنده است . منظومة لیلی و مجنون و خسرو و شیرین بسیار به هم نزدیک اند هر دو از عشق راستین سخن می گویند ولی در عین حال نقطه ی مقابل هم هستند .
قصة لیلی و مجنون تنها داستان عشقی نا مراد نیست . تصویری از یک جامعه ی در بسته و محکوم به سلطه ی بی رحم سنت ها هم هست . تصویر جامعه ای که هرگونه عدول از سنت ها را رد می کند و طی قرنها به آداب و رسوم کهن ی اجداد وفادار می ماند . شاید نزد خاطری که جستجوی یک جامعه ی آرمانی تکاپو دارد خالی از جاذبه به نظر نیاید .
آغاز داستان
گویندة داستان چنین حکایت کرده است ، آن لحظه که در این سخن سفت : در روزگاران قدیم مردی درویش نواز میهماندوست و چون خلیفة مشهور ، در ملک عرب بر عامریان حکومت می کرد که خاک عرب از نیم نامش آباد گشته بود . او به سال خوشه ای که آرزومندانه است تمنای فرزند داشت می خواست یادگاری بردیاری که دوست می داشت هدیه کرده باشد ، به نذر و نیاز پرداخت. کرمها کرد و به سائلان درمها داد .
خداوند بزرگ تضرعش پاسخ فرمود و نو رسته گلی چو ناز خندان عطایش فرمود. نامش قیس نهادند . قیس در باغ دلنوازی رست و سالی دو سه در نشاط و بازی بگذراند به هفت سالگی که قدم نهاد افسانه خلق شد جمالش ، پدر وی را به دبیر سپرد تا به درس و تعلیمش بپردازد در گروه پسران و دختران مکتب ، طنازی از قبیله ی نجد با چشمانش چون آهو ، زلفانی چون شب ، رخی چون چراغ ، دهانی چون تنگ شکر ، لیلی نام ، در کنار او می نشست . قیس در نگاه اول به مهر دل خریدش . لیلی نیز هوای او جست و در سینه هر دو مهر می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 180
علی به حق بوده و مخالفان او اشتباه کردند
در مورد اختلاف میان علی رضی الله عنه و معاویه اهل سنت بر این متفقند که علی رضی الله عنه بر حق بوده و معاویه و کسانی که بااو بودند از حکومت علی سرپیچی کرده بودند. اهل سنت از شیعیان میخواهند حتی یک نوشته در عقیده اهل سنتبیاورند که مغایر این موضوع اهل سنت باشد. بر عکس اهل سنت میتوانند صدها کتاب از بزرگان خود در عقیدهبیاورند و به ایشان ثابت کنند که اهل سنت خروج معاویه بر علی را عملی اشتباه میدانند. پس چرا شیعیان سعی دارندکه اهل سنت را در صف معاویه و مخالفت علی جلوه دهند و چرا سعی میکنند اهل سنت را به بنی امیه نسبت دهند وآنان را دشمنان اهل بیت معرفی کنند.
متأسفانه دیری نپائید که این اختلاف رنگی مذهبی گرفت و شیعیان گروهی مستقل و دارای روش جدیدی در اصول وعقاید و فقه و مواریث شدند. اما اختلاف میان علی و معاویه در این سطح نبوده و آنان در اصول و عقاید و غیر اختلافینداشتند. بلکه اختلاف آنها در مسایل حکومتی و سلایق شخصی بود و ربطی به آنچه از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم آموختهبودند نداشت. برای اثبات این ادعای خود دلایلی از کتب خود شیعیان میآوریم. مهمترین منبع شیعه نهج البلاغهاست که در آن روایت نسبت داده شده به علی رضی الله عنه جمع آوری شده است. در نهج البلاغه ج 3 ص 114 به نقل ازایشان چنین آمده است: ابتدای کار اینگونه بود که ما با اهالی شام برخورد کردیم، روشن است که خدایمان یکی وپیامبرمان یکی است و دوت همه ما به اسلام است. ما از آنها چیز بیشتری غیر از ایمان به خدا و تصدیق پیامبرش صلی الله علیه وسلم نمیخواهند. آنچه که ما و آنها در آن اختلاف کردیم خون عثمان رضی الله عنه بود.
بنابراین گفته آنحضرت و بر خلاف آنچه شیعیان میگویند، جز مسئله قتل عثمان رضی الله عنه اختلاف دیگری میان علی واصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم وجود نداشته است. حضرت علی رضی الله عنه از تفرقه و جدائی میان اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم حسرتمیخورد و اینگونه در مرگ آنها مرثیه میگفت: کجایند آن قومی که به اسلام دعوت داده شدند، پس آن را پذیرفتند،قرآن را خواندند و آن حکم قرار دادند، چشمهایشان از گریه خشکیده و شکمهایشان از روزه گرفتن به کمرهایشانچسبیده بود. دندانهایشان از تضرع و التماس به درگاه خداوند خشکیده، چهره هایشان از شب زنده داری زرد و از خداترسی خسته بنظر میرسید. آنها برادرانم بودند که رفتند، پس ما حق داریم تشنه دیدار آنها باشیم و از جدائی آنهاانگشت غم به دهان بگیریم (نهج البلاغه ص235)
این سخن حکایت از روابط دوستانه و محکم میان علی و اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم میکند، کمااینکه علی دخترش ام کلثومرا به نکاح عمر بن خطاب رضی الله عنه در آورد. کتابهائی از اهل تشیع مانند کافی کلینی ج5 ص346 و استبصار طوسی ج3ص350 و منتهی الامال قمی ج1 ص184 به این حقیقت اعتراف کردهاند.
هنگامیکه عمر بن خطاب رضی الله عنه شخصاً میخواست در جنگ با رومیها شرکت کند با علی رضی الله عنه مشورت نمود.حضرت علی رضی الله عنه او را از رفتن منع کرد و گفت او باید باقی بماند زیرا که او قلعه و نماد اعراب و حامی و پناهگاهمسلمین است. (نهج البلاغه، ج2 ص18) سپس حضرت علی به او گفت: اگر عجمها ترا ببینند میگویند این ریشه ونقطه قوت اعراب است و اگر ریشه را قطع کردید در امان خواهید بود. عمر رأی را پذیرفته و به جنگ نرفت. (نهجالبلاغه ج2 ص30)
همچنین در نهج البلاغه ج3، ص2 آمده است که علی گرهی از مردم را دید که بدگوئی عثمان را میکردند. حضرت علیایشان را مذمت نمود و میگفت: مردم بدگوئی او را میکنند و من مردی از مهاجرین بودم که سعی بسیار در دلجوئی اومیکردم.
علی رضی الله عنه از شدت دوستی خلفای ثلاثه سه تن از فرزندان خویش را بنام آنها نامگذاری کرد، به نامهای ابوبکر، عمر وعثمان. گرچه عامه شیعیان از این حقایق آگاه نیستند اما کتابهای شیعیان به این موضوع اقرار دارند. مانند کتابهای اعلامالوری طبرسی ص302، ارشاد المفید 186، تاریخ یعقوبی ج2 ص213، مقاتل الطالبین ابی فرج اصفهانی ص142،کشف الغمه اردبیلی ج2 ص64 و جلاء العیون مجلسی ص182.
در جایی دیگر علی رضی الله عنه اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم را چنین توصیف میکند:
من یاران محمد صلی الله علیه وسلم را دیدم، هیچکس از شما مثل آنها نیست. ایشان صبح میکردند ژولیده موی و غبار آلود، شبها درقیام و سجود بودند، غروبها پیشانیهایشان بر خاک بود. از یاد روز قیامت بر شعلههای آتش میایستادند. پیشانیهایشاندر اثر سجدههای طولانی سائیده شده بود و از ذکر خدا اشک بر چشمانشان جاری میشد و گریبانهایشان را تر میکرد.
از ترس خدا و امید ثواب او چنان میلرزیدند که درختان از باد و طوفان (نهج البلاغه ص190 ـ189)
حسین رضی الله عنه نیز فرزندانش را ابوبکر و عمر نام نهاد و فرزندان حسین هم برای گرامیداشت ابوبکر و عمر فرزندان خودرا به این اسامی نام نهادند و این واقعیتی است که علماء شیعه نیز در کتابهایشان به آن اعتراف کردهاند. ملاحظه کنیداعلام الوری ص213، تاریخ یعقوبی ج2 ص228، مقاتل الطالبین ص78 و 116، التنبیه والاشراف مسعودی (شیعی)ص263 و جلاء العیون مجلسی ص582.
موسی بن جعفر که بنابر اعتقاد شیعه امام هفتم است، یکی از فرزندان خود را ابوبکر نام نهاد. کتاب کشف الغمه ج2ص217 و مقاتل الطالبین ص561 این موضوع را ذکر کردهاند. همچنین امام مذکور دخترش را عائشه نام گذاشت. پدربزرگ او علی بن حسین بن علی بن ابی طالب نیز دخترش را عائشه نامیده بود (کشف الغمه والفصول الهمه صـ: 283) همچنین امام دهم شیعیان علی بن محمد هادی پسری بنام حسن و دختری بنام عائشه داشت. (کشف الغمه جـ: 2 صـ: 324 والفصول المهمه صـ: 283).
عبد الله بن جعفر بی أبی طالب فرزندش را ابوبکر نام نهاد. (مقاتل الطالبین ص123) حسن بن علی سه فرزند داشت که یکی از آنها عمر نام داشت. (تاریخ یعقوبی ج2 ص228 و عمدة الطالب ص81 و الفصول المهمه ص166).
این همه دال بر این است که موضع شیعیان نسبت به اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم موضع اهل بیت نیست! و گرنه آیا از شیعیانکسی هست که فرزندانش را ابوبکر یا عائشه یا عمر نامگذاری کند؟ با توجه به اینکه اهل بیت این کار را کرده اند ما در اینجا ادعای دوستی و ارادت شیعیان نسبت به اهل بیت را امتحان کرده و میگوئیم: از اهل بیت در نامگذاری فرزندانتان بنام خلفای سه گانه و عائشه پیروی کنید وگرنه ادعای ارادت و پیرویتان از اهل بیت جز ادعائی بی محتوا و عاری از حقیقت چیز دیگری نخواهد بود.
طبرسی از امام باقر روایت میکند که گفت: من منکر فضیلت عمر نیستم اما ابوبکر از عمر افضل است (الاحتجاجطبرسی ص230) مردی از محمد بن علی متعجب شد وقتی دید او ابوبکر را متصف به صدیق میکند و پرسید آیا تو نیز او را موصوف بهصدیق میکنی؟ محمد بن علی گفت: بلی، و هر کس او را صدیق نگوید قولش را در دنیا و آخرت تصدیق نخواهد کرد(کشف الغمه ج2 ص174)
تمام روایاتی که ذکر میشود توسط بزرگترین و برجستهترین علماء و مراجع شیعه در مهمترین کتب ایشان روایت شدهاست و ما از منابع خود شیعیان استدلال میکنیم. از جعفر بن محمد امام ششم شیعیان روایت است که زنی داناخدمت ایشان رسید و از او در مورد ابوبکر و عمر سوال نمود. محمد بن جعفر در جواب آن زن گفت: آن دو را دوستبدار. آن زن گفت: من آنگاه که به ملاقات پروردگارم شتافتم به او میگویم تو مرا به دوستی آنها امر کرده بودی. امام درجواب گفت: بلی (الکافی، الروضه، ج8 ص101)
جعفر صادق پیوسته میگفت: ولدنی ابوبکر مرتین. بخاطر اینکه نسبت جعفر صادق از دو طرف به ابوبکر میرسد. اولاز طریق مادرش، فاطمه بنت قاسم، که قاسم فرزند ابوبکر است. و دوم از طریق مادربزرگش اسماء بنت عبدالرحمن بنابوبکر که مادر فاطمه میباشد. (عمدة الطالب ص195 چاپ ایران و الارشاد المفید ص186 و الکافی، الحجه، ج1ص472)
مسعودی میگوید: عثمان در حال تلاوت قرآن کشته شد. زنش فریاد برآورد که امیرالمؤمنین را کشتند. آنگاه حسن وحسین داخل خانه آمدند و عثمان را در حالی یافتند که روحش پرواز کرده بود و بر او گریستند. این خبر به علی، طلحه و زبیر (رضی الله عنهما) رسید علی (رضی الله عنه) به درون خانه آمد در حالیکه پریشان و غمگین بود بر صورت حسن سیلی زد و مشتی بر سینه حسین کوبید و گفت: امیر المؤمنین چگونه کشته شد, در حالیکه شما نزدیک خانه بودید و به محمد بن طلحه ناسزا گفت و عبد الله بن زبیر را لعنت کرد. (مروج الذهب مسعودی ج2 ص344)